پاسخ سوال :۶۱۰۸۰۲
دکتر نسیم رزم خواه
درمانگر
عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی
و دارای پروانه اشتغال تخصصی از سازمان نظام روانشناسی
عضو رسمی انجمن روانشناسان امریکا
(APA)
مدرس دانشگاه و درمانگر پروژه بین المللی صلیب سرخ در خراسان رضوی
🏢مشهد- خیابان احمداباد عارف۲ ساختمان پزشکان سپهر کیلینیک سلامت آسا
☎️09159194080
جهت دریافت نوبت پیام بگذارید
🆔https://www.instagram.com/dr.nasimrazmkhah?igsh=MXY4eWY0ZDM4OHVvNA
با آرزوی آرامش و آگاهی بیشتر
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۶۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای محمودی
🆔@M_M_hypnosis
شرح مشکل :
سلام وقت بخیر آقای دکتر،دختر من کلاس دهمه خیلی دوست داره که برای ادامه تحصیل مهاجرت کنه میگه استادمون گفته خودتون نرین مقاله بنویسین بفرستین تا اونا خودشون دعوت کنن که برین میشه لطفا راهنمایی کنین که چه مقاله ای و با چه روشی میتونه راحت بره و ادامه تحصیل بده ممنون 🙏🙏🙏
جواب سوال شما :
سلام
متوجه منظور شما نشدم
کاش بیشتر توضیح داده بودید.
بصورت کلی باید عرض کنم
مقاله باید دانش جدیدی را ارائه دهد.
روش شناسی کاملی داشته باشد، اعم از نمونه گیری و تحلیل های آماری قوی.
ادبیات نگارش قوی و ترجمه
نبود سرقت ادبی
و از همه مهمتر منطبق با رشته تحصیلی و تخصص فرد باشد.
و در نهایت انتخاب یک مجله یا کنفرانس علمی قوی جهت ارائه.
با توجه به اعتبار مجله در پایگاههایی نظیر isi
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۰۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قاسمی
🆔@Mgh491011
شرح مشکل :
من ۴سال پیش با پسری ک ازش بدم میومد برای سرگرمی وارد رابطه شدم اون منو میخواست اما من ازش بدم میومد یواش یواش متوجه شدم ک انگار بهش وابسته شدم و دوستش دارم درحالی ک خانوادم مشکل داشتن و پدرو مادرم درحال جدا شدن بودن خلاصه ک مادر و پدرم جدا شدن و من در اوج تنهایی باواون پسر بودم و تنها دلیل زندگیم اون بود همیشه کنارم بود و خوش حالم میکرد اما خب این وسط هی پدرم متوجه میشد و من رو از داشتن گوشی محروم میکرد تا شاید این رابطه تموم بشه اما من خیلی پا فشاری میکردم از هر جایی ک میشد باهلش ارتباط میگرفتم بعداز دوبار فهمیدن توسط پدرم من خودکشی کردم ک این وضعو خراب تر کرد حدود۸ماه از هم جدا بودیم ک اون باز اومد سراغم و باز باهم اشتی کردیم ۳سال گذشت ب همین صورت اما این یک سال اخیر ک سال۴رابطمون هم بود ما تصمیم ب ازدواج گرفتیم و قصدمون جدی شد برای اینده اون رفت خدمت ب خاطر اینکه اولین قدم رو برای رسیدن ب من برداره تو همین حین ما رابطه جنسی هم داشتیم ب صورت کامل از خانواده اون همه درجریان بودن از خانواده من هم همه در جریان بودن جز پدرم … تو این سالها من خیلی سختی کشیدم برای کنارش بودن برای وجودش تو زندگیم با تمام وجودم عاشق بودم میپرستیدمش واقعا اینجوری بگم دیوانه وار عاشقش بودم تو این مدت های اخیر رفتارش روز به روز عوض شد اون دوستم داشت واقعا اما روز به روز بی توجه تر میشد عصبی تر میشد و من خیلی ناراحت بودم باهاش حرف میزدم میگفت ب خاطر خدمته درست میشه اما تو این یکسال چند باری دیدم ک توی اینستاگرامش با دخترا چت میکنه و دنبالشونه چند بار بخشیدم گفتم رابطمون ارزشش بیشتره شاید ایراد ازمنه اما این مدت اخیر ک رفتارش بد شده بود خیلی دل نگرانی ها داشتم ترس از دست دادنش فکر نبودنش منو میکشت نمیتونستم بهش فکر کنم خیلی فدا کاری ها کردم براش تلاش کردم بخشیدم کوتاه اومدم اعتماد خانوادمو از دست دادم اما اون اینارو ندید روز اخر دیدم تو واتساپش با دختری چت کرده و سعی داشته باهاش ارتباط بگیره اما اون دختر خب محلش نداده بود و وقتی ک اعتراض کردم ب این مسئله همه چیزو تموم کرد این مدت ک رفتارش بد شده بود تا دعوا میکردیم ساز رفتن میزد و من مجبور میشدم سکوت کنم ک نره میترسیدم از نبودنش ۴سال تایم کمی نیست مثل شکر تو چایی ک حل میشه تو زندگیم حل شده بود ب شدت وابسته و عاشقش بودم برای وجود رابطه جنسی هم هر کاری میکرد و اگه من مخالفت میکردم بدترین رفتارو میکرد باهام همیشه بعداز رابطه منو میبوسید و رفتار قشنگی داشت جوری ک بیشتر عاشقش میشدم هنگام رابطه هم خیلی بهم توجه داشت همیشه ها اما این مدت رفتارش تو رابطه جنسی و احساسیمون عوض شده بود باورم نمیشد این همون ادمه ک منو رو چشاش میزاشت…خلاصه ک خیلی خسته شدم از این وضعیت وبا دیدن اون چت ها باهم دعوا کردیم و اون بهم پیام داد ک از چشمش افتادمو ترکم کرد اینم بگم ک وقتی بحث میکردیم بهم بی احترامی میکرد اما بلافاصله قربون صدقم میرقت یا اینکه اگه پیشش بودم میخواست منو بزنه دوبار هم اینکارو کرد اما بعدش پشیمون میشدو از دلم در می اورد این اخریا دیگه واقعا خسته بودم و هرشب با گریه میخوابیدم من اونو هم از نظر عاطفی و هم فیزیکی از دست دادم تمام زندگیمو باختم ب خاطرش از خودم از شهرم از لباسام از همه زندگیم بدم میاد دیگه وجود رابطه جنسی خیلی کار اشتباهی بود همون هم باعث جدایمون شد اگه نبود اون تلاش میکرد واسه بدست اوردنم اون رفیق بازی میکرد هر کاری میکرداما واسع من وقت نداشت این اخریا البته اینم بگم چون عاشقش بودم هر وقت ک رفت از زندگیم و هر وقت ک هر کاری کرد و برگشت من پذیرفتمش چون همیشه اینجوری بودم فکر کرد وظیفمه و در برابر خیانتش باید سکوت کنم من با تمام وجودم ازش خسته شدم اما هنوزم دوستش دارم تصمیم جدیه برای رفتن البه الان ک ی هفتس ازهم خبری نداریم و کات کردیم فراموش کردنش شاید اتفاق بی افته اما بلایی ک ب سرم اومد با رابطه نمیدونم باچی جبرانش کنم اصلا جبران شدنی نیست من از خودمم بدم میاد الان تروخدا راهنماییم کنید واقعا نمیدونم باید با خودم چیکار کنم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
پاسخ به سوال۶۱۰۷۷۱
نوید حسینی آرین
(روانشناس بالینی-هیپنوتراپیست)
┄┅┄┅┄ ❥✿❥ ┄┅┄┅┄
🛑دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی
🛑عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
🛑عضو انجمن روانشناسی ایران
🛑عضو انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران
┄┅┄┅┄ ❥✿❥ ┄┅┄┅┄
✔️آدرس و تلفن کلینیک شماره یک
کلینیک یاس سپیده:
مشهد؛بلوار جلال آل احمد_تقاطع فرهنگ(جلال ۱۴)؛ پلاک ۱۲۳ طبقه دوم
تلفن:
05136031318
09152136755
┄┅┄┅┄ ❥✿❥ ┄┅┄┅┄
✔️آدرس و تلفن کلینیک شماره دو
کلینیک آرامش ماندگار:
مشهد، بلوار پیروزی، بین پیروزی 64 و میدان حکمت ضلع غربی میدان پلاک 12
تلفن:
05138664747
09030934747
┄ ❥✿❥ ┄
✔️آدرس و تلفن کلینیک شماره سوم
کلینیک دوستکام:
بلوار استقلال - بین استقلال 5 و 7 پلاک 25 (جنب نانوایی) - طبقه 2
05137608300
09022110075
┄┅┄ ❥✿❥ ┄┅┄
پیج اینستاگرام:
https://www.instagram.com/invites/contact/?i=2wq9iraf507h&utm_content=mxlnwja
_
کانال اطلاع رسانی کارگاه ها
/channel/dr_kargahravanshenasii
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۰۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم افشار
🆔@Mahtab176
شرح مشکل :
با سلام خدمتون وقت بخیر
من دختری ۳۳ساله هستم مجردم دوران کودکی باعث مریضی و عمل اشتباهی شدم که استخوان هام رشد نکرده قدم ۱۴۸ ولی سرم کوچیک مونده دندان هام مصنوعی تو دوران کودکی شیمی درمانی شدم برق ...اینا رفتم ریشه دندان هام سوخته فکم خیلی کوچیک مونده صدام صدای بچه هست ....هر چقدر بزرگتر میشم مشکلات زیاد ...از خودم بدم میاد طرز حرف ها برخوردها دیگران هر کسی یه حرف میگه برام میخندن مسخره میکنن ...هیچ کس از من خوشش نمیاد همیشه تنها تنها دل تنها زیاد غم وغصه میخورم حرص میخورم چند ساله افسردگی دارم دارو سرترالین ۱۰۰میخورم به جایه بهتر شدن رفته رفته بدتر میشم یه روز خوش ندارم همیشه ناراحت حسرت عذاب شب ها اصلا نمیتونم بخوابم حتی طرز برخورد خود خانواده خوب نبستن با من همیشه بر سرم میزنن فلانی از تو کوچیکه تو هیچی بلد نیستی خاک سرت فلانی همه چی بلده همه چی درست میکنه تو نمی تونی توگیحی .....همیشه چیزی که نمیتونم برسرم میزنن خودش هم نه یاد میدن نه کلاسی گذاشتن هیچی فقط دوست دارن بر سرم بزنن تو گیجی هیچی بلد نیستی حافظه من خیلی ضعیفه نمیتونم خوب یاد بگیرم دلم میخواد ولی نمیتونم خیلی عذاب وشکنجه میکشم خیلی حرص میخورم و به دلم میدم داغون بدجوری کسی ندارم درکم کنه ارومم کنه خیلی دلم میخواد باهوش بشم همه چی یاد بگیرم ولی نمیتونم اصلا اول ها نقاشی کاردستی ....درست میکردم می کشیدم حالا نمیتونم دلم میخواد موسیقی نقاشی ..چیزهای خوب یاد بگیرم ولی نمیتونم اصلا میارم میزارم جلوم نمیتونم حال و روحیه انجام دادن هیچ کاری ندارم اونقدر گفتن تو نمی تونی بلد نیستی گیجی هیچ کار نمیتونی بکنی ....موقع کردن اصلا اهمیت نمیدن ولی موقع نکردن برسرم میزنن داد میزنن سرم کسی ندارم درکم کنه ارومم کنه از دستم بگیره بکشه بالا منو بهتره کنه خیلی دوست دارم بزارم برم بهتر بهتر بشم یا بمیرم تمام خیلی خسته شدم دلم میخواد بمیرم .سپاس از لطفتون
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
سلام عزیز دلم 🌸
اول از همه خستهنباشی بابت این همه سال صبوری، گذشت و تلاش برای حفظ آرامش خانوادهات. خیلی واضحه که دلت یک زندگی مستقل، امن و با عزت میخواد، و این کمترین حق توئه.
نکاتی که بهتره مدنظر داشته باشی
✅ نقاط قوت:
1. رابطه عاطفی خوب با همسر داری — این بزرگترین پشتوانهی توئه.
2. همسرت اهل مسئولیت و تلاشه، با اینکه زیر فشار اقتصادیه، باز هم دنبال راهحله.
3. مستقل شدن رو هم خودش میخواد و داره پیشنهاد میده خونهای مستقل برای شما بالا بسازه.
تو سالها در فضای پر از بیقدردانی، بیاحترامی و احساس بیارزشی زندگی کردی. این خستگی، کمتحویلی و تحقیرها زخمی عمیق زدن روی روانت، و باعث شدن حتی تصمیمهای مثبت هم برات گیجکننده و مبهم بشن.
اگر ساختن خونهی جدا طبقه بالا، واقعا باعث جدا شدن فضای زندگیتون میشه (با ورودی جدا، آشپزخونه جدا و...) این یه قدم خوبه و ارزش داره.
🔸نه فقط چون "پول ندارید"، بلکه چون قراره یه تغییر واقعی در سبک زندگی ایجاد کنه.
🔹اگر فقط "یه اتاق بالا" باشه که مدام زیر سلطهی مادرشوهر و خواهرشوهر باشی، نه! اینطوری فقط خستگیهات شکل جدید میگیرند
💡 ولی یه نکته مهمتر:
احساساتت رو با همسرت در میون بذار، نه با سرزنش، بلکه با صداقت و احترام. مثلاً بگو:
"من دیگه خیلی خستهم، نه از تو، از این فضا. حس میکنم هیچکس منو نمیبینه. برای زندگی مستقلمون دلم تنگ شده. اگر راه ساخت طبقه بالا واقعا کمک کنه از این فشار بیرون بیام، من حاضرم همراهت باشم."
🎯 جمعبندی:
✅ اگر ساختن طبقه بالا استقلال واقعی میاره (نه صوری)، قبول کن.
✅ در کنارش روی بهبود عزتنفس و حمایت روانی خودت هم کار کن.
✅ از همسرت بخواه که در برابر بیاحترامی خانوادش از تو دفاع کنه.
❌ نذار خستگیهات باعث سرد شدن رابطهتون بشه. چون تنها کسی که واقعا پشتته، همسرتونه.
برات روزهای روشن تری رو آرزو می کنم
پاسخ سوال :۶۱۰۷۸۵
دکتر نسیم رزم خواه
درمانگر
عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی
و دارای پروانه اشتغال تخصصی از سازمان نظام روانشناسی
عضو رسمی انجمن روانشناسان امریکا
(APA)
مدرس دانشگاه و درمانگر پروژه بین المللی صلیب سرخ در خراسان رضوی
🏢مشهد- خیابان احمداباد عارف۲ ساختمان پزشکان سپهر کیلینیک سلامت آسا
☎️09159194080
جهت دریافت نوبت پیام بگذارید
🆔https://www.instagram.com/dr.nasimrazmkhah?igsh=MXY4eWY0ZDM4OHVvNA
با آرزوی آرامش و آگاهی بیشتر
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۹۲
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم چمن پیرا
🆔@Roya262
شرح مشکل :
پسر هشت ساله ام چند وقته در زمان ناراحتی رفتار عجیبی داره. مثلا وقتی تلویزیون می دیده و خاموشش کردیم چون زمانش نبوده البته با توضیح یا دلش سوپ می خواسته و اومده دیده تموم شده شروع میکنه به شدت گریه کردن و به شکل هیستریکی خاروندن یا مالیدن دست و پاهاش از مچ به سمت انگشت ها یه حرکتی شبیه اینکه چیز ناجوری به دست یا پاش چسبیده و میخوادازشون خلاص بشه. متاسفانه دوبار هم این اتفاق نیمه شب که نیاز به رفتن به دستشویی داشته و تحت فشار بوده افتاده از خواب بیدار میشه و به جای رفتن به دستشویی همون حرکان رو میکنه شامل گریه شدیدو ……نگران و سزدرگم هستم علت چیه و چقدر جای نگرانی هست یا نیست. لطفا منو راهنمایی کنید. با تشکر
جواب سوال شما :سلام و درود خدمت شما دوستِ عزیز ،اول از همه باید بگم که نگرانیتون کاملاً قابلدرکه ، مخصوصاً وقتی پای رفتارهای غیرعادی فرزندمون درمیونه. اونچه که توصیف کردین ، گریههای شدید و حرکات مالیدن و خاراندن دست و پاها همراه با فشار روانی یا ناامیدی ، ممکنه نشونههایی از اضطراب ، حساسیت حسی ، یا واکنشهای هیجانی شدید باشه.
چند احتمال قابلبررسی:👇
- حساسیت حسی ،
برخی کودکان تحریکات فیزیکی یا احساسی رو خیلی شدیدتر از دیگران تجربه میکنن. مالیدن دست و پاها شاید تلاش ناخودآگاه برای کنترل اضطراب یا ناراحتی باشه.
- پاسخ هیجانی شدید به تغییرات یا ناکامیها:
برای بعضی بچهها کنار اومدن با محدودیتها مثل اتمام برنامه تلویزیونی یا غذای مورد علاقهشون خیلی سخته. این میتونه به رفتارهایی مثل گریههای شدید و واکنشهای بدنی ختم بشه.
- اضطراب یا ترس شبانه ،
اتفاقاتی که شبها افتاده ممکنه مربوط باشه به اضطراب یا ناتوانی در بیان نیازها موقع بیدار شدن از خواب.
راه کارهایی برای بررسی و مدیریت:
- ثبت موقعیتها و واکنشها: مثل یه دفترچهی کوچک، زمانهایی که این رفتارها اتفاق میافتن رو بنویسین. این کمک میکنه الگوها رو بهتر تشخیص بدین.
- همدلی و گفتوگو: بعد از آرامشدنش، دربارهی احساساتش باهاش صحبت کنین. مثلاً بپرسین: "وقتی سوپ نبود، ناراحت شدی؟ چه حسی داشتی؟"
- جلب نظر مشاور کودک: پیشنهاد جدی اینه که یه متخصص روانشناسی کودک یا نوروسایکولوژیست ببینهش. این متخصصها میتونن رفتارها رو دقیقتر تحلیل کنن و راهکار ارائه بدن.
اگرچه این رفتارها نگرانکنندهان، اما در بسیاری موارد، با راهنمایی درست میتونن بخشی از رشد هیجانی کودک باشن. شما هم با دقت و عشق در حال بررسی هستید، که خودش نشونهی خوبی برای رسیدن به راه حلهای مؤثره.
*شما می توانید پرسشهایی که با لطافت و توجه هستن طرح کنید ، این پرسش ها میتونن بهتون کمک کنن تا دنیای درونی پسرتون رو بهتر بشناسین . مهمه که سوالها باز ، غیر قضاوتگر و همدلانه باشن تا احساس امنیت و راحتی در ابراز احساساتش پیدا کنه.
*سوالاتی برای درک احساسات کودک :
- وقتی تلویزیون خاموش شد/سوپ تموم شد ، چه حسی داشتی؟
(کمک میکنه خودش احساسش رو نامگذاری کنه؛ مثل ناراحتی، عصبانیت یا ناامیدی.)
- اگه بخوای اون لحظه رو با یه رنگ یا حیوان توضیح بدی، چی انتخاب میکنی؟
(راهی خلاقانه برای کشف حالتهای درونی از طریق نمادپردازی.)
- وقتی ناراحت میشی، بدنت چی حس میکنه؟ مثلاً شکمت، دستات یا قلبت؟
(ایجاد آگاهی بدنی از احساسات میتونه آرامکننده باشه.)
- دوست داری وقتی ناراحت میشی، کسی کنارت باشه یا تنها باشی؟
(شناخت ترجیحاتش در مواجهه با هیجانات.)
- اگه یه آدم کوچولو توی دلات باشه که حرف بزنه، الان چی میگفت؟
(مهارتی برای تخلیه احساسات و تشویق به صحبت از درون.)
* نکات مهم هنگام پرسیدن سوال:
- با آرامش و صبوری گوش بدین ؛ حتی اگه پاسخش گنگ یا بیربط باشه ، خودش داره راه حرف زدن رو پیدا میکنه.
- گاهی نیازه سکوت کنین تا بتونه فکر کنه و جملههاش رو پیدا کنه.
- از جملات تأییدی استفاده کنین، مثل: "خوبه که گفتی، خوشحالم شنیدم."
*سخنِ آخر : شما والدِ مهربان ، می توانید از کتاب های داستان برای بیانِ احساساتِ فرزندِ دلبندتون استفاده کنید ، چرا که داستان ها پل هایی جادویی هستن بینِ دنیای واقعی و دنیای درونی کودکان ...
فعلا یه کتاب به شما معرفی می کنم👇
" سفرِ عاطفی روباه کوچولو"
با آرزوی موفقیت برای شما
رؤیا چمن پیرا مشاور کودک و نوجوان و اختلالات شخصیتی
تماس: 09194175932
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۸۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم خیری
🆔@Sarakheiri1
شرح مشکل :
سلام خدمت مشاور محترم
من و همسرم دوساله که ازدواج کردیم و یه پسر ۵ ماه داریم
من شغلم پروژه است ، تا الان نزدیک محل کارم زندگی میکردیم و الان یک ماه میشه که بنده بخاطر شرایط کاری اومدم عسلویه ، و در مدت این یکماه همسر و فرزنوم اهواز خونه پدر خانومم بودن ، از قبل قرار بود یک ماه اهواز باشن و یک ماه اصفهان خونه مادر بنده تا بتونیم خونه رو بیاریم عسلویه ولی شرایط برای زندگی در عسلویه مناسب نیست ، و تصمیم گرفتیم که البته با منت که نظر من هست اصفهان خونه اجاره کنیم ، بگذریم اصل مطلب اینکه امروز با خانومم بحثمون شده به این دلیل که ایشون میگه من میام اصفهان همون روزی که تو میای و ۱۷ روز میمونم دوباره میرم خونه بابام تا تو بیای مرخصی ، میگم بابا خانواده من هم باید این بچه رو ببینن هردو طرف به صورت مساوی و ایشون میگه تو نمیتونی برا من تعیین تکلیف کنی ، تو این مدت یکماه که من عسلویه بودم هیچ بحثی نداشتیم ، و الان از ساعت ۱۱ که بحثمون شده نه جواب اس ام اس رو داده نه زنگم رو ، تو این شرایط سخت کاری و آب و هوای بد ، دور از خانواده و زندگی ، روزی ۱۲ ساعت کار و فشار عصبی واقعا این موضوع بهم فشار آورده اصلا بغض گلومو گرفته ، چرا ؟ به چه جرمی ؟ چه گناهی ؟ من که تمام سختی هارو بخاطر آسایش تو و بچه مون دارم به جون میخرم چرا با من اینکارو میکنی ؟ من الان باید چکار کنم ؟
لطفا راهنماییم کنید ، ممنو
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۸۴
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قدمیاری
مشاور شما: جناب آقای نورانی
🆔@Simamasood
@Nor7no
شرح مشکل :
سلام و احترام
اینجانب مهدی 36 سالم هست 9 سال هست ازدواج کردم و یک فرزند 3 سال 5 ماه دارم .من و همسرم کم و بیش در منزل بحث داشتیم.. تا اینکه همسرم خواست برود سرکار من هم مخالفتی نداشتم.از پارسال شروع کرد به دنبال کار مناسب من هم هرجا پیدا می کرد با او میرفتم تا نظرم را بدم. قرار بر این بود که او وقتی میرود سرکار فرزند پسرمون را بزاریم مهد کودک . تا اینکه در دی ماه یک کاری پیدا کرد من هم موافق بود م . قرار شد برای یک هفته بچه خونه پدر خانمم باشه تا مهد مناسب پیدا کنیم.بدشانسی من با شروع بیماری کرونا همه مهدها بسته شد. و تا به امروز فرزند من هفته ای 5 روز خانه پدرخانم هست(5شنبه و جمعه من تعطیل هستم) و چون من ماشین ندارم و منزل پدر خانم در شهرستان هست برای همین هفته ای دوروز فرزندم را میبینم و من هرموقع فرزندم را از آنجا به خانه میخواهم بیارم باید هزینه ای زیاد پرداخت کنم.
تا اینکه این چند روز بحث ما شدید شده و همسرم میگه اگر فرزند را بیاری منزل میرم خانه پدرم و با برادرانم و پدرم طرفی و طلاق می گیرم.
میخواستم ببینم من میتوانم به ادای آدم ربایی با مامور به درب منزل پدرخانم بروم و فرزندم را بگیرم
لطفا راهنمایی کنید
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۹۴
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قدمیاری
🆔@Simamasood
شرح مشکل :
سلام خسته نباشید،من یه برادر ۱۵ ساله دارم،کلاس نهمه،همش کلمه حساس شدمو تکرار میکنه،مثلا دستشو میزنه به موهاش یه تار مو تو دستش که میاد میگه چرا موهام میریزه یا دستشو میزنه به پرده دوباره میزنه میگه حساس شدم،همش این کلمه رو تکرار میکنه یهو میگه باز حساس شدم،نمیدونم خونمون زیاد دعوا شده از اون ترسیده یا کسی مردنی شنیده از اون میترسه،خلاصه ناراحتمون میکنه نگرانیم میشه کمکمون کنید لطفا راهنمایی کنید چیکار کنیم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
درود به شما همسر گرامی که با چنین صبر و فداکاری در این رابطه قدم برداشتید. کاملاً درک میکنم چقدر خسته و دلشکستهاید، و حق دارید که از این وضعیت به تنگ آمده باشید. شرایط شما واقعاً پیچیده است، اما راهکارهایی وجود دارد که میتواند کمک کننده باشد:
✅ ۱. اولویت فوری: مدیریت خشم و حفظ سلامت روان خودتان
- مشاوره فردی فوری: برای کنترل خشم و احساسات منفی، حتماً با یک مشاور خانواده یا روانشناس بالینی به صورت فردی مشورت کنید. تکنیکهایی مثل «تنفس عمیق»، «توقف فکر» (وقتی ذهنتان پر از عصبانیت میشود، بلافاصله موقعیت را ترک کنید) و «نوشتن احساسات» میتواند موقتاً کمک کند.
- فاصله گرفتن سازنده: تصمیمتان برای جدا کردن موقت محل زندگی (فرستادن همسر به خانه پدری) درست بود. این فاصله به هر دوی شما فرصت میدهد آرام شوید و بدون تنش فکر کنید.
به همسرتان بگویید:
> *«برای نجات رابطهمان باید هردو پیش مشاور برویم. اگر تو هم این رابطه برات مهمه، این قدم را با من بردار.»*
- اگر مقاومت کرد، قاطعانه اما بدون پرخاش بگویید: *«پذیرفتن مشاوره نشاندهنده تعهد تو به بهبود زندگی مشترکمان است.»*
پایان مسیر نیست؛ نقطه شروع اصلاح است.
برای تعیین وقت مشاوره (حتی آنلاین) همین امروز اقدام کن. 💚
همراه شما هستم.
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۹۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم فرهاد کیایی
🆔@Psychologist_fkiaei
شرح مشکل :
سلام
من خانمي هستم كه حدود ٦ ساله با همسرم ازدواج كردم.و دختري ٤ ماهه داريم از زماني كه متولد شده همسرم با من سرد برخورد ميكنه مثل قبل نيست و منو رد ميكنه و موقع إبراز علاقه از من دور ميشه و خودشو عقب ميكشه و فقط تمام توجه اش سمت فرزندمونه
من هم از بابت داشتن دختر گلمون خوشحالم و عاشقانه دوستش دارم اما همسرم جاي خودش رو برام داره و ذره اي از محبت و علاقه ام بهش كم نشده
حتي نيازم بهش بيشتر از قبل هست اما منو رد و دلخور ميكنه
از اين بابت خيلي ناراحت و دلشكسته ام
حتي بهش گفتم و باهاش صحبت كردم اما متاسفانه حرف هاي منو فراموش ميكنه و منو حسود خطاب ميكنه
لطفا راهنماييم كنين چيكار كنم
واقعا دارم داغون ميشم
جواب سوال شما :
سلام عزیزم
درک میکنم چقدر این وضعیت برات آزاردهندهست. چند پیشنهاد دارم:
۱. با لحن غیرسرزنشی بهش بگو:
*«عزیزم، تو برای من بیهمتایی. نیاز من به تو کمتر از محبتم به دخترمون نیست. میتونیم راهی پیدا کنیم که هر دو احساس بهتری داشته باشیم؟»*
۲. پیشنهاد عملی بده:
*«فقط هفتهای ۲ شب، ۲۰ دقیقه کنارم بشین، دستم رو بگیر و بدون صحبت از فرزندمون، فقط منو نگاه کن.»*
۳. اگر مقاومت کرد، آرام بگو:
*«این حس من ربطی به حسادت نداره. من عاشق هر دوی شما هستم، اما رابطهی ما هم نیاز به مراقبت داره.»*
نکته: اگر تغییر نکرد، پیشنهاد مشاورهی دونفره بده. گاهی مردان ترس از قضاوت شدن دارند و حضور سوم بیطرف کمک میکنه.
من اینجام تا به شما کمک کنم 😊
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۸۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم الله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
سلام خسته نباشید . دختری هستم ۱۹ ساله با پسری ۲۵ ساله در ارتباطم که در حال طلاق گرفتن هستن … حدود ۸ ماه هست که از نامزدشون کاملا جدا هستنتد و دلیل جدا نشدنشون تا به الان این بوده که خانواده دختر راضی به طلاق توافقی نیستند و کاملا از لحاظ عاطفی جدا شدندو هیچ حسی به هم ندارند …
۲ ماه هست که من با این آقا در ارتباطم و هیچ مشکل خاصی با هم نداشتیم ،خانواده آقا پسر کاملا در جریان دوستی ما هستند ، و منتظرن طلاقشون قطعی شه و تموم شه و خانواده من رو هم در جریان بزارند … به شدت دچار سردرگمی شدم ، نمیدونم دقیقا کارم و ادامه دادن رابطم درسته یا نه ؟ به آقا گفتم که بریم مشاوره قبول کردن ولی بازم نمیدونم اینکار درسته یا نه ! لطفا کمکم کنید
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۷۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قاسمی
🆔@Mgh491011
جواب سوال شما :
سلام دوست عزیزم از اینکه اعتماد کردی و مشاورت را اینجا انتخاب کردی نظر لطفته و خوشحالم که سوالتو جواب میدم امیدوارم کمکت کنم. و به آرامش برسی !!گفتی که زندگی سختی داشتی و با مهارتی که داشتی مشکلاتت حل شده و خانواده ی خوبی داری تبریک میگم و امیدوارم مسیر زیبای زندگیت دوام داشته باشه ، اما گاهی شکننده میشی و گاهی قوی! خب این خاصیت ما آدم هاس که دوست داریم با چالش های زندگی دست و پنجه نرم کنیم و اتفاقا چیزیه که باعث رشدمون میشه و مارو از یکنواختی وسکون خارج میکنه، امیدوارم همیشه تو چالشا سربلند باشی !!!تمرکزت پایینه چون نشخوار فکزی داری و به مسائل زیادی فکر میکنی عزیزم در وهله ی اول بهتره مسائلو دسته بندی و اولویت بندی کنی و از حل کوچکترین مسائل شروع و جلو راهتو باز کتی البته بعضی مسائل ارزش وقت گذاشتن و فکر کردن نداره و تنها استرستو بالا میبره ،و ارزش فکر کردن نداره پس رهاشون کن ،موضوع مهم تر این که کسی منفی بودن و شاکی بودن را دوست نداره. یکی از بدترین چیزهایی که منجر به بروز انرژی منفی در افراد میشه شاکی بودن دائمیه. از شکایت کردن دست بردار! چیزهای خوب زندگی را ببین و به خودت و اطرافیانت انرژی مثبت بده. از حرف خواهرات ناراحت نشو شاید شوخی باشه و تو جنبه ی شوخی نداری و زود رنجی!!
بنظرم یک بار برای همیشه با احترام و آرامش حرف خودت را بزن و بگو از حرفاشون ناراحت میشی!! اما به حرف های دیگران هم گوش بده. ذهن باز داشته باش ،بدون شک اطرافیانت و خواهرات افراد منطقی هستند و حرف های شما را می شنوند. راههایی وجود داره که شما می تونید با افرادی که دیدگاههای متفاوتی نسبت به شما دارند دوست باشید. احترام، و اجازه دادن به فضا، و شنیدن حرف های اونا بهترین راهکار ها در این زمینه هستند.!!! که بینتون به هم نخوره و خواهریتون ارزشمند باشه!!یکی دیگه از علل اینکه فکر میکتی چرا همه از تو ایراد می گیرن و زیر سوالت می برند می تونه این باشه که شاید آدم کینه ای هستی و درگیری را به اصلاح مشکلات ترجیح می دی. اگه می خوای دیگران شما را دوست داشته باشن، باید کینه را کنار بگذاری و یاد بگیری که دیگران را ببخشی.
بعضی مواقع باید این واقعیت را بپذیری که ممکنه مشکلی در خودت وجود داشته باشه و در مورد مسائل و اطرافیانت تحریف شناختی داری زمان آن رسیده که بالاخره کاری برای افکارت ، احساست و حتی رفتارات انجام دهی.هیچ کس دوست نداره مورد انتقاد قرار بگیره به همین دلیل اگه می خوای سالم زندگی کنی و از عزت نفس برخوردار باشی، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتت می شنوی را نادیده بگیری،نمی دونم جقدر شخصیت منعطفی داری ولی بهتره کمی انعطاف پذیرنر بشی تا آرامش بیشتری داشته باشی میتونی مدتی کناره گیری کنی تا دلیلشو بپرسن و اونوقت توضیح بدی که از گفتار و رفتاراشون خوشت نمیاد و باید تغییر کنن و ببینی که چه توضیحی بهت میدن . زندگیت با وجود فرزندان و همسرت نیاز به مدیریت داره و اهداف بزرکتری داری که باید بهشون فکر کتی و زمان را خرج یک سری افکار سمی نکتی ،بهتره برنامه های تفریحی و آموزشی برای خودت تنظیم کنی ، مطالغه داشته باشی و فیلم و سریال های اموزنده به همراه پادکست های اانگیزشی گوش کنی تا وقت کمتری داشته باشی برای تجزیه و تحلیل رفتار و گفتاردیگران .
عزیزم نیاز به مشاوره داری که با خیلی مسائل راحتتر کنار بیای !!با کمال میل در کنارتم …
در پناه خدا 🌺🌺🌺
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
مهناز قاسمی
ارشد روانشناسی شخصیت
عضو سازمان نظام روانشناسی
دارای پروانه ی نظام روانشناسی
ش ن ۱۶۱۹۷۷۸
مشاور پیش از ازدواج
زوج و خانواده درمانی
درمانگر اعتیاد( مخدر ، محرک)
/channel/AramRavan7
مشاوره حضوری اصفهان
تلفن 09351301940
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۸۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم سردار
🆔@psychology_teamm
شرح مشکل :
سلام
من ی پسر دو ساله و ی دختر 1 ماهه دارمِ. پسرم خواهرشو دوست داره اما کنجکاوی و ی کوچولو حسادت اجتناب ناپذیر هم هست. اما جدیدا لجبازی تو رفتارش پدید آمده. پسرم خیلی بچه خوبیه و من نمی خوام با رفتار اشتباه موجب سرخوردگیش بشم. اما نمی دونم چطور باهاش صحبت کنم تا به حرفم گوش کنه.
جواب سوال شما :
با سلام و وقت بخیر
کاملاً طبیعی و سالمه که در این سن، با ورود نوزاد جدید، فرزندتون که تا پیش از این تنها فرزند خانواده بوده، دچار حسادت، اضطراب، یا حتی لجبازی بشه
در این سن کودک هنوز نمیتونه احساساتش رو بهخوبی بیان کنه، پس از راه رفتار (مثلاً لجبازی) اونها رو نشون میده.
به دنبال جلب توجه والدینشه، حتی اگر اون توجه منفی باشه.کنترل کمی روی تکانهها داره (یعنی مثلاً ممکنه یه لحظه خواهرشو نوازش کنه، و لحظه بعد محکم فشارش بده – از سر هیجان، نه بدذاتی)
وقتی ناراحته یا لجبازی میکنه، به جای دعوا بهش بگو(میبینم ناراحتی که من دارم بچه رو شیر میدم. دلت میخواد با من باشی حق داری)
این کار بهش یاد میده احساساتش درک میشن.
در طول روز یک ربع تا بیست دقیقه وقت اختصاصی فقط باپسرتون داشته باشید،بدون خواهر، بدون گوشی، فقط با او بازی کن، قصه بگو، بغلش کن. این باعث میشه کمتر دنبال جلب توجه منفی باشه
به جای تمرکز رو (نکن)تمرکز کن روی (چی کن)مثلاً:
(وای، چه قشنگ خواهر کوچولوتو نوازش کردی،خیلی خوشحال شدم)
تحسین رفتار مثبت باعث میشه اونو تکرار کنه
اگر لجبازی کرد بجای مقابله باهاش،هدایتش کن
مثلاً اگر نمیخواد لباس بپوشه:
بهش بگو: «میخوای من کمکت کنم یا خودت میخوای بپوشی؟»
اگه باز هم مقاومت کرد، آرام ولی محکم باش. نه تهدید، نه رشوه.
پیام واضح بده: «الان وقت لباس پوشیدنه. بعدش میریم پارک.» و قاطعیت داشته باش
فرزانه سردار
درمانگر تخصصی کودک و نوجوان
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۰۲
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دکتر رزم خواه
شرح مشکل :
سلام دختری 18 ساله هستم . سه تا خواهر کوچک تر از خودم دارم…پریروز با مامانم تو یک مهمونی بودیم و داشیتم عکسای گوشی بابامو نگاه میکردیم,به صورا اتفاقی رفتم توی سطل زباله گوشی بابام که متوجه شدیم اونجا چنتا عکس و فیلم از بابام و دوستش با سه تا خانوم دیگه هست…اون دوست بابام خودش قبلا با یکی بوده ولی دستش رو شده…بابامم این مدتو خیلی با دوستش رفته باغ و مسافرت…هر دفعه به ما دروغ میگفت که میره مسافرت ولی همش بهونه بود…مامانم همونجا یه سیلی محکم به بابام زد ولی بابام همش میگفت دروغه…یه هفته پیش بابام رفت طلاق اون زنه رو از شوهرش گرفت تا با اون باشه…مامانم الان خونه مامانبزرگمه و بهش میگیم برو مامانو بیار میگه مامانت خودش با تاکسی میاد…بابام فردا قرار داره و میره اصفهان..اگرم مامانم برگرده خونه خب اینینی ایمکه کوتاه اومده و بابامم اصلن بابت کارش پشیمون نمیشه..الان من با سه تا بچه تو خونه موندم و فکرم خیلی درگیره و اصلنم خوب نیستم…دارم از سردرد میمیرم و نمیدونم جیکار کنم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۰۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قاسمی
🆔@Mgh491011
جواب سوال شما :
سلام دخترخوبم شرایط سختی داری و احساستو درک میکنم ۴ سال رابطه، مدت کمی نیست که کسی از تمام خودش بزاره ،
شکست در رابطه عشقی بسیار سخته و قطعا در فرد احساس ناراحتی شدید و ناخوشایندی ایجادمیکنه؛ بین شکست عشقی و عاطفی ،ترک شدن، سختترینشه به خصوص زمانی که هیچ توضیحی درباره اینکه چرا ترک کرده و رفته بهت نداده ومهم تر این که به قصد ازدواج و با نظارت والدین ایجاد شده بوده .
عزیزم در رابطهای قرار گرفتی که بعد از مدتی فرد مقابل ترکت کرده وممکنه دائم از خودت سوال کنی که “چرا اینطور شد؟!”، “مگه من چه مشکلی داشتم؟”؛ دلایل زیادی وجود داره که باعث شده پارتنرت به ترک رابطه فکر کنه !ایادآوری میکنم که دست از ملامت خودت برداری، این ماجرا تقصیر تو نیست! دلایلشو باید پیدا کنی ، که عمدتا یک چیز کاملا شخصیه و لزوما به خوب یا بد بودن تو ارتباطی نداره به این موارد توجه کن : 1. یک رابطه ممکنه به انتها رسیده باشه و احساس کرده که دیگه چیزهایی که میخواد را نمیتونه در این رابطه به دست بیاره، 2. دوست پسرت ممکن نتوانسته شکست قبلی در رابطهاش را به درستی بپذیرد و با آن کنار بیاید، 3. خیلی به شما علاقهمند شده باشه و این ماجرا او را بترسونه 4. تو برای او زیادی خوب بوده باشی و او خودش را لایق ت ندونه، 5. فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی-جبری باشه 6. عزتنفس پایینی داشته باشه، 7. پختگی لازم را برای ارتباط نداشته باشه 6. از رابطه عاطفی بترسه 7. یک شخصیت اغواگر و دونژوان داشته باشه عزیزم دلایل رفتن و ترک کردن خیلی زیاده شاید مشکلات فرهنگی ، مالی ، ازدواج اجباری ، روابط عاطفی مننوع و خیلی موارددیگه باعث این ماجرا شده بنظرم چون مورد خودکشی داشتی بهتره زیر نظر روانپزشک باشی و حلسات رواندرماتی نیاز داری تنظیم حلق بشی و بتونی این شرایط را درک کنی و اگه تمایل به بازگشت داشت بهتر فکر کنی و تصمیم بگیری در غیر این صورت اهدافی برای ادامه ی زندگی بدون او در نظر بگیر با دوستانت سینما برو ، مطالعه کن ، در صورت امکان دوچرخه سواری و کارها و ورزش های فکری داشته باش و متمرکز شو ، به خودت فرصت بده و این فاصله را در کمال آرامش پر کن ، شرح حال کاملی ندادی نمیدونم چند سالته و تحصیلاتت چیه در هر صورت اعتماد به نفس از دست رفته اتو بدست بیار وشهلمت زندگی بدون این فرد !!همانطور که اون بدون تو زندگی میکنه تو هم میتونی فقط کافیه اراده کنی و از اون فرد بت نسازی،
در کنارتم و حتما کمکت میکنم که خودتو. پیدا کنی
در پناه خدا . 🌺🌺🌺
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
مهناز قاسمی
ارشد روانشناسی شخصیت
عضو سازمان نظام روانشناسی
دارای پروانه ی نظام روانشناسی
ش ن ۱۶۱۹۷۷۸
مشاور پیش از ازدواج
زوج و خانواده درمانی
درمانگر اعتیاد( مخدر ، محرک)
/channel/AramRavan7
مشاوره حضوری اصفهان
تلفن 09351301940
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۷۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم جهانگیری
🆔@khadijehjahangiry
شرح مشکل :
سلام من زهرا۲۵ساله هستم.مدت دوماه هست که ازدواج کردم. من و همسرم همکلاس بودیم و ازدواجعاشقانه داشتیم. اما الان که زیر یک سقف رفتیم یه سری مشکلات احساسی از سمت همسرم دارم. نسبت به من بی توجه شده. من صبح تا شبکه که اون از سرکار برمیگرده غذا درست میکنمنظافت میکنم خونه رو مرتب میکنم لباساشو جمع و جور میکنماتومیکنم اما اون اصلا اینارو نمیبینه. هیجوقت ازمتشکر نمیکنه که همیشه غذام آمادس وقتی مهمونمیاد کمنمیذارم و بهترینارو براشون آماده میکمم یا اینکه خونه کوچیکترین گردوخاکی نداره. بارهامبهش گفتم اما یجوری انگار مسخرش میاد.این رفتاراس باعث شده حس بدی به خودم بگیرم که قدر زحمتامونمیدونه. و دیگه اینکه خیلی بی مسوولیته چیزی لازم داریم و باید بخره رو باید ده بار بهش بگم که بالاخره پاشه بره بخره.ما تازه ازدواج کردیم اما شبا دور از من میخوابه اصلا حواسش نیس من خوابم بیدارم کنارش هستم یا نیستم. مثلا مهمون که داریم اگه خوابش بیاد همونجا میخوابه بعد من تا ظرفارو میشورم و جمع میکنم میشه دوسه شب و اون برا خودش گرفته خوابیده. اصلا درک نمیکنمچرا دور از منمیخوابه. اما هروقت دلش بخواد میاد کنارم میخوابه اما من نیاز دارمهرشب کنارهم بخوابیم. من آدم حساسیم و طاقت این بی توجهی هارو ندارم. ممنون میشم اگه راهنماییم کنین که باید چیکار کنم.
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
سلام به شما دوست و همراه عزیز
ببینید عزیزم اینکه میگید من همه کاری تو خونه میکنم و اون نمیبینه نمیشه گفت اون واسش مهم نیست بلکه میتونه نشونه ی این باشه که اون لزومی نمیبینه که در مورد همه این موارد از تو تشکر کنه.و این شما هستید که این موارد واستون مهم هست پس شما باید در این مورد باهاشون صحبت کنید. همچنین باید منظور خودتون و از توجه کردن بیان کنید و دقیقا بهش بگید که چه کارهایی برای شما انجام بده. همچنین لازم هست در مورد یک سری از مسائل با هم صحبت کنید و با هم قرار بذارید مثلا جای خواب جدا نباشه، موقع قهر توهین نباشه و هر چی که برای شما اهمیت داره. از احساس و نیازهای خودتون بهش بگید و از اینکه دوست دارید چه کارهایی برای شما انجام بده و از چه کارها و رفتارهایی ناراحت میشد و برای شما انجام نده. مشکلات و چالش های شما حل شدنی هست به شرطی که در موردشون با هم صحبت کنید و اگر به تنهایی نمیتونید حل کنید حتما از یک مشاور کمک بگیرید.
✅️خدیجه جهانگیری
✅️روانشناس
✅️خانواده و زوج
✅️اصفهان
✅️شماره تماس ۰۹۹۱۰۲۹۵۲۹۷
🌹❤️🌹❤️
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۷۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر نوید حسینی
🆔@Navid_hosseni_psy
شرح مشکل :
سلام شب بخیر آقای دکتر
من دختر مجرد هستم ۳۲ سالمه
چندوقت پیش تو یه شرکتی کار میکردم ناخواسته بم تجاوز شده و هنوز ازدواج نکردم هر خواستگار بیاد ردش میکنم، فقط مادربزرگم و عموم میدونن این مشکل دارم
حالا هر دفعه خواستگار بیاد رد میکنم خسته شدم خانوادم نمیدونن نگران من شدن راه حلی دارین چکار کنم هم ازدواج کنم هم مادربزرگم الکی بهونه نیاره و رد نکنه و هممشکلم حل بشه
چند وقت شبا خواب ندارم از فکر خیال بیش از حد حتیمریض شدم 😭😭😭🙏🙏🙏😢😕😕😕😕
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۹۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم سبزواری
🆔@sabzevari1441
شرح مشکل :
سلام خسته نباشید….ببخشیدآیاراهی مطمئن هست برااینکه بشه رابطه حفاظت نشده ای داشته باشیم ولی باردارنشم فعلاتایه سال دیگه؟؟؟این قرصایی که میگن بایدبخوری چیه؟؟؟روش مصرفش چیه؟؟میخام فقط تایه سال دیگه باردارنشم وبعدش مشکلی پیش نیاد
جواب سوال شما :
سلام دوست عزیز🍀
تعیین روش جلوگیری نیاز به شرح حال دقیق داره و با توجه به شرایط و وضعیت جسمانی شما تعیین میشه… در صورتی که سابقه هیچ بیماری ندارین و دارویی خاصی مصرف نمیکنین میتونین از قرص های ال دی روزی یک عدد یک بسته کامل مصرف سپس یک هفته قطع میکنین که قاعدگی صورت بگیره و دوباره بسته بعدی بلافاصله شروع کنین هفته اول شروع بهتره از روش مکمل دیگه مثل کاندوم هم استفاده کنین
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۸۵
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دکتر رزمخواه
🆔@Razmkhah60
شرح مشکل :
سلام،وخسته نباشید خدمت دکتر ثانی بزرگوارتشکر میکنم بابت گروه خوبتان
من 27سالمه،همسرم 37،ویه پسر 6 ساله دارم،همسرم پسر آخر خانوادست،وپدرشون فوت شدن،به خاطر همین شش ساله با مادر شوهر[عمه]وخواهر شوهرم که دو سه سال ازم بزرگتره زندگی میکنم،ما به صورت مشترک زندگی میکنیم وتمام خرج مخارج این خونه با همسرمه ،از سختی این هفت سال هر چی بگم کمه،خیلی اذیتم چون این خونه رو همسرم ساخته واسش سخته بریم اجاره نشین بشیم ،من واقعا خسته شدم پیش دوست آشنا احساس سر شکستگی دارم،اعتماد به نفسم صفر شده ،البته همسرم اخلاقش خیلی خوبه همو خیلی دوس داریم ولی من به خاطر این زندگی مشترک خیلی بهش فشار میارم ،واقعا شرایطشو نداره وگرنه خونه میسازه،من دیگه خیلی خسته شدم ،یه زمین خریدیم ولی شرایط ساختشو نداریم ،همسرم میگه اگه اجازه بدم بهش بالای همین خونه که توش زندگی میکنیم که اینم سندش به اسم مادر شوهرمه که عمه امم میشه ولی هزینه ساختش رو همسرم داده،سرتون رو درد نیارم الان همسرم میگه بالای این خونه یه خونه دیگه بسازم که مستقل بشیم ،من موندم چکار کنم قبول کنم یا نه دیگه دارم کم میارم تو رو خدا راهنماییم کنید ؟؟؟؟مستقل شدن شده واسم حسرت
فقط اینو اضافه کنم مادر شوهرم وخواهر شوهر خیلی قدرنشناسن هفت ساله همسرم ازشون نگهداری میکنه خرج مخارجشون رو میده دریغ از یک تشکر خشک خالی همش میگن وظیفته این حرفشون خیلی درد ناکه،در صورتی که من دوتا برادر شوهر دیگه دارم که انگار نه انگار مادر خواهرشون هم هستن...ممنون میشم راهنمایی کنید 🙏🙏🙏
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
با آرزوی بهترینها برای شما دوست شاه کلیدی گرامی
سارا خیری
ارشد روانشناسی عمومی
عضو نظام روانشناسی باکد۷۱۹۴۱
طرحواره درمانی
درمانگر cbt
آموزش مهارتهای زندگی
آموزش مهارت فرزند پروری
شماره تماس:
۰۹۹۳۹۵۸۴۹۰۳
پاسخ به پرسش کد ۶۱۰۷۹۴
سیما قدمیاری -کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی
عضو سازمان نظام مشاوره و راهنمایی ،شماره عضویت ۸۰۸۴۲
خانواده درمانگر و مشاور کودک و نوجوان
آدرس کلینیک: مشهد کلینیک یاس سپید
وکیل آباد بلوار جلال ال احمد تقاطع جلال و فرهنگ ساختمان رزا طبقه دوم
شماره تماس۰۵۱۳۶۰۳۱۳۱۸
مشاوره تلفنی :
09336789591
پاسخ به پرسش ۶۱۰۷۳۴
سیما قدمیاری -کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی
عضو سازمان نظام مشاوره و راهنمایی ،شماره عضویت ۸۰۸۴۲
خانواده درمانگر و مشاور کودک و نوجوان
آدرس کلینیک: مشهد کلینیک یاس سپید
وکیل آباد بلوار جلال ال احمد تقاطع جلال و فرهنگ ساختمان رزا طبقه دوم
شماره تماس۰۵۱۳۶۰۳۱۳۱۸
مشاوره تلفنی :
09336789591
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۹۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم خطیبی
🆔@KH_Mahgol
شرح مشکل :
من 7 ماهه که به خونه ی خودم رفتم و شاغلم و برای بچه دار شدن هم هیچ عجله ای نداریم و اینکه فشارهای خانوادگی را اصلا دوست ندارم و اینکه هممه فکر میکنن اگر همون اولش نذاری بچه به دنیا بیاد دیگه هیچوقت بچه دار نمیشی . از طرفی خودم هم واقعا خودم نگران بچه هستم و هنوز نمیتونم ب خودم بقبولونم که هنوز من کاری نکردم که بخام دنبال بچه باشم همه اهالی خونه دنبال این هستن که خیلی شرمنده از وقت عادت ماهانه من بگذره و ازم میپرسن تو چرا این جوری هستی و حتما که نباید عادت بشی باید الان بچه داشتی باشی و خوشحال بشن و پز بدن که به به اینم بارداره واقعا نمیدونم چه جوری رفتار کنم و وسواس خودم را در مورد بچه از بین ببرم و کاری کنم که نه بی احترامی بشه نه چیزی واقعا تو فشار روانی زیادی قرار گرفتم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۷۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم فرهاد کیایی
🆔@Psychologist_fkiaei
شرح مشکل :
منو و شوهرم 5 ساله که ازدواج کردیم. هر دومون معلم هستیم. این ازدواج مجدد هر دوی ماست و قبل از ازدواج دو ماه با هم صحبت کردیم و مشاوره رفتیم. تا بلاخره به توافق رسیدیم. اینو بگم که من از نظر تحصیلات و سطح خانوادگی و مالی و زیبایی از شوهرم بالاتر هستم. دو سال هم از ایشون بزرگترم. البته اینا خیلی برام مهم نبود. برام در درجه اول اخلاق و شخصیت و بعد هم ایمانش مهم بود. بعد هم همیشه میخواستم شوهرم دنبال علم و پیشرفت باشه. خودمم همینطور بودم ، موقع ازدواج شوهرم شرایط مالی خوبی نداشت چون کلی مهریه داده بود. ولی خیلی باهاش راه اومدم و با ساده ترین حالت عروسی گرفتیم.. ولی خودم اون موقع یه اپارتمان داشتم که چون از محل کارمون دور بود دادم اجاره و کلی هم خرج جهاز کردم.مشکل من اوایل از حرفها و کنایه ها و دخالتهای مادرشوهرم شروع شد. اینم بگم که تو مرحله تحقیقات چند نفر بهم گفته بودن که اخلاق مادرش جالب نیست ولی خودش خیلی خوبه. اوایل سر جهاز اوردن و اینکه چی میخرم و چی نمیخرمو کجا عروسی میگیریمو …. خیلی دخالت میکرد و کنایه میزد. من مدام تحمل میکردم. البته خیلی دلم میشکست ولی زبون جواب دادن نداشتم. شوهرمم هیچ وقت ازم حمایتی نکرد با اینکه میدید من اینهمه فداکاری کردم براش و کوتاه اومدم. تا بلاخره سر حرفهای مادرش چند باری بحثمون شد. اونم اول طرف مادرشو میگرفت. بعد که بهش ثابت میشد که حرف مادرش خوب نبوده و میگفتم توقع داشتم دفاع کنی بازم چیزی نداشت که بگه. فوقش معذرت خواهی از جانب خودش
تا اینکه یه روز خاله شوهرم از تهران اومد خونمون برا اولین بار. مامانم اونروز چشمشو عمل کرده بود. اینم بگم که ما زیرزمین خونه مامانم ساکن هستیم چون شوهرم نمیتونست خونه اجاره کنه و تا سه چهار سال خودم یه پول پیش و اجاره کمی میدادم به مادرم. خلاصه اونو گفتن بریم مادرتو ببینیم. تا منو وخالشو مادرش رفتیم بالا. خالش از مادرم تشکر کرد گفت دخترتون خیلی خوبه و …. که دیدم مادرشوهرم داره خون خونشو میخوره از حسادت. شروع کرد رو حالت مثلا شوخی به همون تیکه و کنایه پروندن. که پسر من خوبه که زینب خوبه و …. من واقعا داشتم دیوونه میشدم. بعد یکی دو سال زحمت برای پسرش حتی یه تشکر خشک و خالی کس دیگه رو هم تحمل نکرد. اخرشم اومدن پایین جلو شوهرمم کلی بهم تیکه انداخت. بعدشم خونه خواهر شوهرم می خواستن برن ناهار. اونام بعد اینهمه تیکه به شوهرم گفتن پا شو بریم اونجا ناهار. من گفتم نمیشه و زشته که شما اینجا نمیمونید و کلی اصرار ولی گفتن نه دیگه میریم. منکه مشغول ناهار پختن برا خودم و مامان اینا شدم. چون مادرم نمیتونست اشپزی کنه. شوهر احمقم هم نکرد به خاطر دل منم شده جلو شکمشو بگیره و با اونا رفت. وقتی رفت و برگشت من دیگه ادم سابق نبودم. چون بازم از مادرش داشت دفاع میکرد. نهایتا من دیگه نتونستم خشممو کنترل کنم و شروع کردم به فحش دادن و زدن خودمو اون. واقعا برام تحملش سخت بوداز اون روز به بعد رابطه ما هر روز خرابتر شدده. تا امشب که شوهرمو فرستادم خونه باباش.اینم بگم که شوهرم مشکل ناباروری و مشکل زودانزالی هم داره. از نظر فکر اقتصادی هم واقعا افتضاحه و تمام بار فکری خرید و فروش ماشینو و خونه و سر و کله زدن با مستاجر با منه.
امشب فرستادمش خونه باباش. گفتم میری هر وقت کارای بدتو گذت
اشتی کنار بر میگردی. دیگه خودمم از زندگی خستم. دلم میخاد بمیرم. نمیگم من اشتباه نداشتم ولی واقعا نمیدونم چجور باهاش بر خورد کنم. فقط تو اون لحظه ذهنم پر عصبانیت و فحش و نفرت میشه. از همه چیزو همه کس. هر اشتباهشو هزار بار بهش میگم ولی باز همون کارو میکنه. حتی بهش میگم نکن میره انجام میده بعد میاد بمن میگه فلان کارو کردم. انگار از عمد بخاد اعصابمو بهم بریزه.ادم بدی نیست. منم میگه خیلی دوست داره ولی من عملا کار چندانی ازش ندیدم برای نشون دادن عشقش. حتی اشتباهاتی که به ضرر خودشه کنار نمیذاره. مثلا یکیش چاقی و چربی بالاشه که بخاطر خوردن کره و هزارتا ات و اشغال دیگست ولی حتی بخاطر خودش کنار نمیذاره.
بخدا تو این چند ساله کمترین توقعات مالی ممکنو داشتم. در عوض همه پول و درامدمو صرف خرید ماشینو و خونه و …. کردم. کلی از خرجهای درمان ناباروری رو هم خودم میدم ولی در عوض اینهمه زحمت هیچ چیزی بدست نمیارم. دیگه خسته شدم. اون فقط زبونی میگه دوستت دارم اما هیچ تغییری نمیکنه ببخشید که پر حرفی کردم. شما بگید راهکارتون چیه برای من. حداقل بتونم خشممو کنترل کنم و اگه بتونم اونم کمک کنم دست از اشتباهاتش بر داره
جواب سوال شما :
"سلام عزیزم!
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۰۴
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم الله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
سلام
من شوهرم شدید اصراز به خوردن منی و سکس دهانی داره و من متنفرم. اینوعلاقه به حدی شده روی رابطهمون اثر گذاشته.
برای حل مشکل چکار باید بکنم؟
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۹۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم الله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
با سلام من یک مرد 34 ساله هستم و 6 ساله ازدواج کردم و یک فرزند 2 ساله دارم. مشکلم در مورد سرد مزاج بودن شدیداً شدید خانمم هست که از اول باهاش مواجه بودم و هیچ کاری نکردم. الان واقعاً بعد 6 سال مشکل دارم نمی دونم کجا و چه طوری باید این موضوع رو حل کنم. ممنون میشم راهنماییم کنید.
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۷۷۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قاسمی
🆔@Mgh491011
شرح مشکل :
سلام خدمت شما و اساتید محترم واقعا ممنونم لطف و محبت رایگان شما برای در این شرایط ستودنیست
من خانم 40 ساله 20 ساله متاهلم دارای دو فرزند بعد از سختی های زیاد در زندگی ازجمله مشکلات اقتصادی و تفاهم نداشتن با همسرم. تمام تلاشم را کردم و مشکلات را پشت سر گذاشتم و الان خداروشکر زندگی خوبی دارم از همسر و فرزندانم راضی هستم
اما الان گاهی قوی و گاهی بسیار شکننده هستم.
گاهی موقع حرف زدن در جمع حرفهام یادم میره و چون تمرکزم خیلی پایینه و میترسم در آینده مشکلاتی برام پیش بیاد
مثلا من در کودکی دختر خیلی شیطون و دعوایی بودم والان آدم نسبتا آرومی هستم پسرم و دخترم هم آروم و مهربون هستن اما دو تا از خواهرام دختراشون دعوایی و شیطونه و خواهرام چندین بار به من گفتن که دخترم بیشتر اخلاقهایش شبیه توست ناراحت شدم و ساعتها و شاید روزها این موضوع اذیتم میکند که چرا اخلاقهای بد بچه هایشان را به من نسبت میدهند و نمیتوانم چطور با این موضوع کنار بیام یا متوجهشون کنم که ناراحت میشم طوری که یه شب تا صبح خوابم نبرد
لطفا کمکم کنید
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
پاسخ به سئوال ۶۱۰۷۹۷
فاطمه برگ نیل
کارشناس ارشدمشاوره خانواده وروانشناس
مشاوره اعتیاد
آدرس پیج:
@f.b.psychologist
شماره تماس۰۹۳۷۵۴۴۹۶۶۷
https://www.instagram.com/p/Cq4_RPvIy_Y/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==