📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشستهای هفتگی داستانخوانی (بررسی داستانهای حاضران و نویسندگان ایران و جهان)
📝نشانی: بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
🎥ببینید فیلم "رستم و سهراب" از سینمای تاجیکستان را که بوریس کیمیاگرف در سال ۱٩٧۱ ساخت.
📢کاش خود ما به شاهنامه فردوسی و داستانهایش بیشتر بها می دادیم.
@matikandastan
با سلام و احترام،
بخش نابینایان کتابخانه دکتر شریعتی مشهد به دنبال گویندههای حرفهای و با تجربه در زمینه تولید محتوای صوتی برای نابینایان است. ما به دنبال افرادی هستیم که بتوانند با کیفیت و به صورت حرفهای محتوای صوتی متناسب با نیازهای کاربران نابینا تولید کنند.
آموزشهای اولیه و لازم به شما گویندههای عزیز داده میشود. علاقمندانی که قصد همکاری دارند، میتوانند با ما تماس بگیرند.
با تشکر،
بخش نابینایان کتابخانه دکتر شریعتی مشهد
۰۵۱۳۲۲۵۷۰۷۰
۰۹۱۰۵۵۹۴۴۷۸ ابوالفضل ملایجردی
📃جمله ی خوب ِ ناتوان را حذف کنید
✒چند توصیه دیگر از کورت ونهگات
@matikandastan
۴ جرئت كوتاه كردن داشته باشيد
شايد شما هم توانایی این را داشته باشید كه برای كلئوپاترا گردنبند درست كنيد، ولی لفاظیهایتان بايد در خدمت ايدههای توی ذهنتان باشد. بايد قانون شما اين باشد: اگر جملهای، هرچقدر هم كه خوب باشد، نميتواند به شكلی نو و مفيد موضوعتان را روشن كند، آن را خط بزنيد.
۵ خودتان باشيد
طبيعیترين سبک نوشتن برای شما بايد همان زبانی را منعكس كند كه وقتی بچه بوديد با آن سروكار داشتيد. انگليسی زبان سوم جوزف كنرادِ رماننويس بود و آنچه در نحوهی استفادهی او از زبان انگليسی بامزه است، بدون شک، تا حد زيادی با چاشنی زبان اولش، يعنی لهستانی، همراه بوده است.
درست همانطور كه همهي پروانهها زيبا هستند، زبانها هم هر يك زيبايي خودشان را دارند. زبان اولتان هرچه باشد، بايد همهی عمرتان گرامیاش بداريد.
خودم متوجه شدهام كه تنها وقتی به نوشتهام بيشترين اعتماد را دارم، و انگار ديگران هم همانوقت بيشترين اعتماد را به آن دارند، كه مثل يكي از اهالي ايندياناپوليس مینویسم، يعنی مثل همان آدمی كه هستم.
۶ منظورتان را بگوييد
حالا میفهمم كه فوقالعاده بودن همهی آن داستانها و مقالههای كهنهاي كه قرار بود آثار خودم را باهاشان مقايسه كنم، بهخاطر قدمت يا غريب بودنشان نبوده بلكه بهخاطر اين بوده كه دقيقا همان چيزی را میگفتهاند كه منظور نويسندهشان بود. معلمهايم میخواستند بادقت بنويسم، هميشه موثرترين كلمات را انتخاب كنم و كلمات را به دور از ابهام و محکم، مثل اجزای يك دستگاه، به يكديگر ربط دهم. معلمها اصلا نمیخواستند مرا به يک انگليسی قدیمی تبديل کنند. اميدوار بودند آنچه مینويسم قابل فهم باشد و در نتيجه خوانندهها مرا بفهمند. از طرفي، خودم آرزو داشتم با كلمات كاری كنم كه پابلو پيكاسو با رنگ میكرد يا سلاطین جاز با نتهای موسيقی. ولي اگر همهی قوانين سجاوندی را میشكستم و كاری میكردم كه كلمات هر معنیای من دلم میخواهد بدهند و هردمبيل آنها را پشتبند هم میآوردم، خيلی ساده كسی حرفم را نمیفهميد. پس شما هم اگر چيز ارزشمندی برای گفتن داريد و دلتان میخواهد فهميده شويد، بهتر است از نوشتن به سبك نقاشیهای پيكاسو يا آهنگهای جاز پرهیز كنيد.
خوانندهها میخواهند صفحههای ما شبیه صفحههايی باشند كه قبلا ديدهاند. چرا؟ به خاطر اينكه خودشان كار سختی پيش رو دارند و به کمک ما احتیاج دارند؛ حالا از هر نوعي كه باشد.(منبع: مجله داستان همشهری، خرداد ٩۵)
@matikandastan
📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشستهای هفتگی داستانخوانی (بررسی داستانهای حاضران و نویسندگان ایران و جهان)
📝نشانی: بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
مقالهٔ بالا در شمارهٔ ۵۲ اندیشهٔ پویا چاپ شده. نشان دادم که در موضوع حیاتی غائلهٔ آذربایجان، صادق هدایت؛ این روشنفکر و هنرمند شریف و ایراندوست، چقدر خام و «عوامانه»میاندیشید. هدایت وابستگی حزبی و ایدئولوژیک نداشت و هرچه میگفت حرف دلش بود ولی استغراق در اوهام روشنفکرمآبانه و نفرت بیحد از حکومت شاه، مانع شد تا حقیقت عریانی را ببیند که پیش چشمها بود و هرروز بهبانگبلند در روزنامهها فریاد زده میشد.
هدایت حقیقت فاش را ندید و ندانست که دارودستهٔ پیشهوری، «پیشرو» و «اصلاحگر» نیستند بلکه به دستور استالین، مأمور تجزیه ایران هستند.
بعد از سقوط شوروی که اسناد آرشیوهای مسکو و باکو منتشر شد، معلوم شد که هدایت چقدر در فهم خطری که بقا و تمامیت ارضی ایران را تهدید میکرد، به خطا رفته بود.
عنوان مقاله از مجله است. آن را بهمناسبت ۲۱ آذرماه؛ سالگرد نجات آذربایجان از غائلهٔ فرقهٔ پیشهوری در نور سیاه منتشر میکنم. با یاد قوامالسلطنه آن سیاستمدار بزرگ؛ با یاد احمد کسروی و حسن تقیزاده و حسین علاء و سید ضیاء و همهٔ کسانی که در آن روزهای خوف و خطر از ایران دفاع کردند و به احترام کاوه بیات.
/channel/n00re30yah
خاطرهای از میرشمسالدین ادیبسلطانی
در سالهای اشتغال در فرهنگستان، چندین بار پیش آمده بود که استاد سمیعی بخواهند به اصل لاتینی لغتی رجوع کنند و برای این منظور از استاد ادیبسلطانی کمک میگرفتند. نمیدانم چرا، با وجود سابقۀ همکاری و علیرغم احترام و ارادت متقابل، خودشان با هم صحبت نمیکردند. واسطۀ انتقال پیامها من بودم.
هروقت به استاد ادیب تلفن میکردم، بلااستثا میگفتند: شما قطع کنید، من فلان دقیقه و فلان ثانیه دیگر زنگ میزنم. من قطع میکردم و ایشان رأس ثانیه زنگ میزد. سؤال را میپرسیدم. میفرمودند من جواب را پیدا میکنم و زنگ میزنم. و همیشه پیدا میکردند و زنگ میزدند. این روال همیشگی بود.
یکبار استاد سمیعی تصمیم گرفتند، به رسم تشکر از کمکهای زبانی استاد ادیبسلطانی، برایشان دورۀ مجلۀ نامۀ فرهنگستان را بفرستند. علیالرسم به ایشان تلفن کردم و خواستم آدرسی مرحمت کنند تا برایشان مجلهها را بفرستیم. فرمودند: «خانم، چند متر است؟» با تعجب پرسیدم: «چه چیز چند متر است؟» فرمودند: «مجلهها». گفتم: «متوجه نمیشوم استاد!» فرمودند: «وقتی شمارهها را به ترتیب دنبال هم بگذاریم و در کتابخانه بچینیم چند متر میشود؟» من که تا به حال به این پارامتر برای سنجش مجله فکر نکرده بودم گفتم: «راستش نمیدانم!» فرمودند: «لطفاً اندازه بگیرید، من فلان دقیقه و فلان ثانیه دیگر زنگ میزنم.» بدوبدو رفتم مجلهها را از جعبه بیرون آوردم و چیدم و متر زدم. وقتی زنگ زدند گفتم:«استاد، یک متر و ۲۸ سانتیمتر شد.» فرمودند: «پس متأسفم. نمیتوانم قبول کنم. در کتابخانهام فقط ۵۶ سانتیمتر جا دارم!»
خدا هر دو را بیامرزد. هر یک آیتی بودند.
/channel/Sayehsaar
📢 در مراسم آیین بدرقه پیکر دکتر محمد علی اسلامی ندوشن حاضرین در اعتراض به سخنرانی حداد عادل سالن را ترک کردند و پس از پایان سخنرانی او، حاضرین مجدد وارد سالن شدند
_
اصلاحات نیوز
✅ @Eslahatnews
🔗 Eslahatnews.com
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب قلعهی عاشقان نوشتهی معصومه بابایی در روزنامهی شهرآرا.
🖋این برنامه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ به کوشش انجمن ماتیکانداستان در نگارخانهی رادین مشهد برگزار شد.
@matikandastan
🔹 میرشمسالدین ادیب سلطانی، پزشک، فیلسوف، زبانشناس، نقاش، ریاضیدان، نویسنده و مترجم متون مهم ادبی و فلسفی صبح روز پنجشنبه، ۲۰ مهر در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت.
🔻 او علاوه بر آثار متعدد در حوزهٔ ترجمه، به خصوص ترجمهٔ آثار فلسفی، مؤلف کتاب وزین «راهنمای آمادهساختن کتاب» بود.
این کتاب ۱۴۰۰ صفحهای را میشود کاملترین مرجع در امور نگارش، ویراستاری و آمادهساختن کتاب دانست. کتابی که میشود گفت هر کسی که در کار ویرایش، صفحهآرایی و نشر کتاب است، باید آن را بر روی میز کار خود داشته باشد.
من بسیار بهرهها از این کتاب بردهام و به روان نویسندهٔ دانشمند آن درود میفرستم.
#نگارش
#ویراستاری
#کتاب
@mkazemkazemi
📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشستهای هفتگی داستانخوانی (بررسی داستانهای حاضران و نویسندگان ایران و جهان)
📝نشانی: بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
🎥 فیلم کوتاه «ماهی و جفتش»
بر پایهی داستانی از ابراهیم گلستان
کارگردان: مهدی اخوانثالث
بازیگر: خسرو شکیبایی
@matikandastan
درگذشت ابراهیم گلستان
سال ۱۳۹۵ آقای دهباشی تصمیم گرفت ویژهنامهای برای حبیب یغمایی منتشر کند. از من هم خواست که در آویزهها در این باره بنویسم. به دلیل عشقی که به یغمایی داشتم فرصت را مغتنم شمردم و یک دور همهٔ شمارههای یغما را ورق زدم. آویزههای مفصلی هم شد (بخارا، ش۱۱۴).
در شمارهٔ ۱۳۸ یغما نامهای دیدم از ابراهیم گلستان به حبیب یغمایی (دی ۱۳۳۸، صص ۴۷۶-۴۷۵). از خواندنش تعجب کردم. ستایش بلند و همدلانهای از یغما و یغمایی بود. نوشته بود:
«نه برای آنکه زنگ خاطرتان را سترده باشم بلکه تا عقیدهٔ قاطعم را گفته باشم به سرکار اطمینان میدهم که مجلهٔ یـغما را عـزیز مـیدارم و آن را خالصترین و مخلصترین ماهنامهٔ فارسیزبان موجود میشناسم. همچنین یقین داشته باشید که هـر شـمارهٔ آن را با همه گرفتاریهای فراوان [...] میخوانم [...].
یغما ادعا ندارد که زبان دانش و هنر و ادب نـو اسـت امـا آنچه به عنوان «شهر نو» نوشته بودید [منظور «یک شب در شهر نو» نؤشتهٔ حبیب یغمایی است. نک: یغما، ش ۱۳٠، اردیبهشت ۱۳۳۸، صص۷۳-۷۲] پاکتریننحوهٔ بیان نو به زبان فارسی سنجیده بود کـه مـن خـواندهام.
من هرگز شوق و دقت را در نظر و کلام جناب آقای معیرالممالک در مقالهٔ کفتربازی یا ذکر خـاطرهٔ سـفر و شکار و عروسی و حادثهٔ مرگ ناصرالدینشاه را از یاد نخواهم برد. این نوشتهها را از جاندارترین نثرهایی خـواهم دانـست کـه به زبان فارسی خواندهام. یغما ادعای جوانی و نوی ندارد اما بیشتر به چیزهایی میپردازد که نه پیر میشوند و نـه کـهنه، و آنچه که مایهٔ هنرست، نه فریب است و ریا بلکه آن چیزی است که نه پیـر مـیشود و نـه کهنه...
اما در مورد معرفی مشترک. پنج نفر دوستانم را که در زیر نـام میبرم مـشترک کـردهام و وجه اشتراک را با چک ضمیمه تقدیم میدارم. لیکن در جستجوی راهی برای کمک بیشتری به آن مجلهام که بـه همین زودیها آن را با شما در میان خواهم گذاشت».
حبیب یغمایی ذیل نامهٔ گلستان نوشت:
«آقای گلستان را تاکنون زیارت نکردهام. همینقدر میدانم از مردان بادانـش اسـت و در ادب و زبان انگلیسی تبحر دارد و مبدع مؤسسهای است فنی و هنری (سازمان فیلم گلستان) که عدهای نیز از فضلا و هنرمندان در آن مؤسسه کار مـیکنند. نامهٔ فـوق را در جواب مجلهٔ یغما که از ایشان بهای اشتراک مطالبه شده، مرقوم فرمودهاند».
عکس این صفحات یغما را برای آقای دهباشی فرستادم. ایشان برای گلستان فرستاد. خودم نفرستادم چون چندی پیش از این قصه، گلستان نامهٔ مفصلی به خط خود و با خودنویس به من نوشته بود و مرا بهخاطر یادداشتی که در آن نظر او را دربارهٔ «نیما و خانلری و شفیعی کدکنی و باقی قضایا» نقد و رد کرده بودم، به قول قدما نیک فرومالیده بود! من چند یادداشت در نقد نظرات او نوشتهام (مثلا اینجا) اما گلستان از این یادداشت خیلی عصبانی شده بود. میانهاش با خانلری و شفیعیکدکنی بد بود.
تا گلستان نامهٔ خود به یغمایی را دید، نامهای کوتاه به دهباشی نوشت. نامهای در تجلیل از یغما و یغمایی. البته با تعریض به خانلری و شاملو که این از صفات ثبوتیهٔ او بود (عکس نامه در صفحه اینستاگرام من).
بهنظرم برای شناخت ابراهیم گلستان توجه به این جنبههای او نیز بایسته است. او را نباید صرفا در سیاست و ستیهندگی و سخنان خلاف عادتش فروکاست. اگر گاهی بسیار بیانصاف بود، گاه نیز سخت منصف و نکتهبین و دقیقالنظر بود. با ذهنی تیز و هوشی برّنده. فیالمثل به نظریاتش دربارهٔ بهمنبیگی و حمیدی و توللی و عزتالله نگهبان و محمدعلی موحد هم باید توجه کرد.
گلستان جایگاهی تثبیتشده در داستاننویسی و فیلمسازی ایران دارد. کارنامهٔ «روشنفکری» او نیز مهم است. حرف حساب و دقیق کم نزده. سخن نادرست و ناپذیرفتنی هم فراوان دارد. حرفهای حسابش در گرد و خاک هیاهوها کمتر به چشم آمده است. در نقد جریان روشنفکری تیزرو بود. گیرم بعضی از آن نقدها کموبیش به خود او نیز وارد باشد. بهگمانم با گذشت زمان، وقتی غبار نقارها و نفرتها فرو بنشیند، سیمایش دوستکامتر و روشنتر از امروز جلوه خواهد کرد.
از درگذشت گلستان غمگینم. او را دوست داشتم. نثرش را بسیار دوست دارم. تصویرسازی مقتدرانه و استفاده درخشان از ظرفیتهای موسیقیایی زبان و بازی هنرمندانه با نحو. دریغ.
مرد متناقضنمایی بود ابراهیم گلستان. سپید بود و سیاه. خدایش بیامرزد. استعداد غریبی در خلق «نفرت» داشت. نفرت میپراکند و خود نیز آماج نفرتها بود. لجباز و سرکش و بیمحابا بود. کاش قدری کمتر جهان و هرچه در او هست را از دریچهٔ «من» و حب و بغضهای شخصی ارزیابی کرده بود.
از اول جوانی آثار و مصاحبههای او را خواندهام و دربارهٔ او خواندهام. بهنظرم بودش بهتر از نمودش بود. ابدا باور ندارم ایران را دوست نداشت.
/channel/n00re30yah
📌 ابنسینا پیشگام واژه سازی در زبان فارسی
بر پایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابنسینا در «دانشنامهٔ علایی» و «رگشناسی» ۱۰۳۹ واژه است.
برخی واژههای ساختهٔ ابنسینا در این دو اثر سترگ چنیناند:
«بُرینش» بهجای قطع (که در ریاضی و انداهه به کار میرفت)،
«پذیرا» بهجای قابل (در فلسفه)،
«روان» بهجای نفس،
«سربهسر» بهجای مساوی،
«کُنا» بهجای فاعل،
«گداخته» بهجای مایع،
«مایگی» بهجای مادیّت،
«نهاد» بهجای وضع،
«یکیای» بهجای وحدت،
«ایستادگی بهخودیخود» بهجای قائمِبالذاتبودن،
«بالش» (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)،
«بَستَناکی» بهجای انجماد،
«بهرهپذیر» بهجای قابل قسمت،
«بیگسستگی» بهجای لاینقطع،
«پیداگر و پیوندپذیر»،
«جانِ سخنگویا» بهجای نفسِ ناطقه،
«جُنبایی» بهجای حرکت جنبشدار،
«جنبشِ راست» بهجای حرکتِ مستقیم،
«جنبش گِرد» بهجای حرکتِ مستدیر،
«چهچیزی» بهجای ماهیت دیرجنب،
«رایش» بهجای علمِ ریاضی،
«روشنسرشتی»،
«زایشدِه» بهجای مولّد،
«زِفر زبرین» بهجای فکِ اعلی،
«زِفر زیرین» بهجای فکِ اسفل،
«شاید بود» بهجای امکان،
«گوهر روینده» بهجای جوهر نامی،
«نادیداری» بهجای باطنی،
«هرآینگیبودن» بهجای وجوب،
«حدِّ کِهین»،
«حدِّ مِهین»،
«حدِّ میانگین»،
«علمِ ترازو» بهجای علمِ منطق،
«علمِ سپس طبیعت» بهجای علم مابعدالطبیعه،
«نبض درنگی»،
«نبض دمادم»،
«نبض ستبر»
و «نبض لرزنده».
مهیار دیباور، «پیشینهٔ واژهپردازی در پارسی پس از اسلام»، ۱تیر۱۳۹۳، بازبینی شده در ۲اسفند۱۳۹۳.
@anjomanvirastari📝
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بهزودی منتشر میکند:
نظامی گنجهای
این کتاب تکنگاریِ نویسنده دربارۀ نظامی گنجهای، بزرگترین سرایندۀ منظومههای عاشقانۀ فارسی، است که در نُه بخش تدوین یافته: «زندگینامه»، «آثار»، «معلومات و تجربیات»، «اخلاق و بینش»، «ویژگیهای زبان»، «شیوۀ بیان»، «نظامی و سرایندگان پیش از او»، «تأثیر نظامی بر آثار پس از خود»، و «دستنویسها، چاپها، تفسیرها، پژوهشها و ترجمهها».
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
#کریم_امامی، مترجم فقید، که قلمی شیرین نیز داشت، در خاطرات خود دربارهٔ مترجمان نابلد مینویسد:
در ترجمهٔ داستانی به فارسی، شخصی پیش خیاط میرود تا شلواری سفارش دهد. چهار روز بعد که مراجعه میکند، خیاط میگوید: چقدر متأسفم، حاضر نیست. «من یه آش با صندلی پختم»! درست خواندهاید، غلط چاپی نیست. دستهگل مترجم است. در موعد دوم، باز شلوار حاضر نیست؛ خیاط میگوید: «من از چوب دوشاخه خورشت قیمه درست کردم»! و بار سوم، عذر خیاط این است که «من مگسها را مهمون کرده بودم»!
مترجم چند واژهٔ کلیدی را بد فهمیده و فقط به نخستین معنی آنها توجه کردهاست: seat در اینجا «نشیمنگاه شلوار» است، نه «صندلی»؛ crutch / crotch «خشتک» شلوار است، نه «چوب دوشاخه»، و fly «مگس» نیست، بلکه قسمت جلوی شلوار است که با زیپ یا دکمه بسته میشود. دعا کنیم که خداوند هنگام ترجمه ما را از چنین لغزشهایی محفوظ بدارد!
(خلاصهشده از کتاب: «از پست و بلند ترجمه» (۱۳۷۲)، کریم امامی، انتشارات نیلوفر و زمینه، ص ۲۱۵–۲۱۶)
#ترجمه
#پرسه_در_متون
/channel/cheshmocheragh
کتاب کمیاب "گونگادین به بهشت نمی رود"نوشته علی دریکوندی است.کتاب این کارگر کم سواد لرستانی چنان هیاهویی درانگلستان برانگیخت که سالها بعد در ایران شایعه شد نامزد نوبل بوده است...
@matikandastan
📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشست نقد و بررسی داستان "میشائیل کلهاس"
نوشته هاینریش فون کلایست ترجمه محمود حدادی
📝نشانی: مشهد، بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه پنجم بهمن ماه ۱۴۰۲
ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
📖اصراری ندارم رمان بنویسید!
@matikandastan
✒چند توصیه نویسندگی از کورت ونهگات
◀۱ موضوعی را پيدا كنيد كه برايتان مهم است و در دلتان احساس میكنيد ديگران هم بايد برايشان مهم باشد. همين اهمیت دادن حقيقی است، و نه بازیهای زبانی، كه قطعیترين و جالبتوجهترين عنصر سبكی شما میشود. راستی، اصرار ندارم كه رمان بنويسيد، هرچند ناراحت هم نمیشوم اگر يكی نوشته باشيد، به شرط اينكه واقعا چيزی برايتان مهم بوده باشد. عريضهای برای شهردار راجع به چالهای جلوی در خانهتان يا يک نامهی عاشقانه هم كفايت میكند.
◀۲ پرحرفی نكنيد
پس من هم در اين باره پرحرفی نمیكنم.
◀۳ ساده بنويسيد
دربارهی نحوهی استفادهتان از زبان به ياد داشته باشيد كه دو استاد بزرگ زبان، ويليام شكسپير و جيمز جويس، جملههايی دارند كه با وجود ژرفاي كامل موضوعيشان، تقريبا بچگانهاند. هملتِ شكسپير میپرسد: «بودن يا نبودن؟» جملهاي كه فقط سه كلمه دارد. جويس، وقتي سرحال بود، میتوانست جملهای به پيچيدگي و درخشانی گردنبند كلئوپاترا سر هم كند، ولی جملهی مورد علاقهی من در يكی از داستانهايش به اسم «اِوِلين» اين است: «خسته بود.» در آن لحظه در داستان، هيچ کلمات ديگری مثل آن دو كلمه نميتوانست قلب خواننده را بشكند.
سادگی زبان نهتنها قابلاطمينان است، بلكه شايد حتی مقدس هم باشد. انجيل با چنین جملهی سادهای آغاز میشود: «در آغاز خدا آسمان و زمين را آفريد.» (منبع: مجله داستان همشهری؛ خرداد 95)
@matikandastan
📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشست نقد و بررسی رمان رگتایم اثر ای. ال. دکتروف، ترجمهی نجف دریابندری
📝نشانی: مشهد، بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
رضا محمدی:
«سردبیر ماهنامه قدیمی و تاثیرگذار دنیای سخن تمام شمارههای این مجله را بهصورت پیدیاف و رایگان در سایت مجله بارگذاری کرده است.»
.
📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشستهای هفتگی داستانخوانی (بررسی داستانهای حاضران و نویسندگان ایران و جهان)
📝نشانی: بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
📢انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشستهای هفتگی داستانخوانی (بررسی داستانهای حاضران و نویسندگان ایران و جهان)
📝نشانی: بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، کنار مدرسه علامه، پلاک ۱۳۷، نگارخانهی رادین
⏰زمان: پنجشنبه ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر.
📢ورود برای همهی دوستداران داستاننویسی آزاد و رایگان است.
انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
📚نشست نقد و بررسی کتاب قلعهی عاشقان نوشتهی معصومه بابایی
با حضور نویسندهی اثر و داستاننویسان مشهد
🖊پنجشنبه ۱۱ آیان، ساعت ۱۸
مشهد، روبهروی بوستان ملت، آزادی ۹/۱ (و یا: انتهای بولوار سجاد، انتهای حامدجنوبی۱۲)، نگارخانهی رادین
🖋ورود برای همهی دوستداران ادبیات داستانی آزاد است.
@matikandastan
✳️ کمپین فرهنگی و مردمی
🔹 جمعآوری کمک برای آسیبدیدگان زلزلهٔ هرات
🔻 این پویش به همت و با حمایت بسیاری از فرهنگیان، شاعران و هنرمندان مهاجر در سراسر جهان راه افتاده است. امید که کمکهای شما عزیزان افغانستانی و همدلان ایرانی بتواند گره از کار فروبستۀ این داغداران باز کند و اندوه دلی را بشوید. هرچند داغ از دست دادن عزیزان، غمی نیست که به سادگی از خاطر کسی برود.
🔻 محل جمعآوری کمکهای غیرنقدی در مشهد
🔸 گلشهر، انتهای شفیعی ۲، ورودی راست، آوینی ۱٫۵، پلاک ۲۸، خانهٔ هنر
▪️ تلفن محمد جعفری: ۰۹۳۳۷۹۳۹۲۰۶
🔸 گلشهر، انتهای آوینی ۴۹، کنار مدرسهٔ شهید بهشتی، ساختمان خلیج فارسی.
▪️ تلفن علی رسولی: ۰۹۳۹۸۲۹۶۱۲۵
🔸 خیابان ایثار، بین ایثار ۱۵ و ۱۷، پلاک ۱۴۱، مؤسسهٔ در دری.
▪️ تلفن ابوطالب مظفری: ۰۹۳۶۴۶۵۸۱۷۷
🔸 میدان ده دی، نبش رازی ۲. رستوران وطندار.
▪️ تلفن سید حکیم وفا: ۰۹۳۰۸۶۸۴۹۷۰
🔻برای کمکهای نقدی
🔸 شماره کارت محمدکاظم کاظمی
5859٫8310٫2595٫3620
🔸 شماره حساب: 4262557796
🔸 شمارۀ شبا:
IR60٫0180٫0000٫0000٫4262٫5577٫96
@DorreDarii
انجمن ماتیکانداستان برگزار میکند:
نشست معرفی و بررسی کتاب تنهایی پرهیاهو نوشتهی بُهومیل هرابال
پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸ تا ۲۰
ورود برای همگان آزاد و رایگان است.
نشانی: بولوار سجاد، انتهای حامد جنوبی ۱۲ (ابتدای آزادی ۹/۱)، نگارخانهی رادین
شمارهی تابستانی مجلهی سیاهمشق، ویژهی حسین آتشپرور، نویسندهی نوگرای خراسانی.
@matikandastan
📌 تپیدن / طپیدن
این واژه فارسی است و بهتر است آن را به صورت تپیدن بنویسیم .
#درست_نویسی
@anjomanvirastari📝
گفتوگوی جعفر همایی، مدیر نشر نی، پیرامون قرارداد مهدی هاتف که اخیراً بحثهای زیادی برانگیخت.
روزنامهٔ همشهری، پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
#خبر #نشریات
@kaaghaz
«تزار کجاست؟»
«معلوم است – تیرباران شد.»
«خانوادهاش کجا رفتند؟»
«خانوادهاش هم همراه او تیرباران شدند.»
«چه کسی چنین تصمیمی گرفت؟»
«خودمان همینجا تصمیم گرفتیم. ایلیچ معتقد بود نباید بگذاریم آنها به آرمان زندهی دشمنانمان بدل شوند.»
🔸 نشر ماهی بهزودی در مجموعهی #تاریخ_جهان کتابی دربارهی آخرین تزار روسیه منتشر میکند.