mehrbanooo_2018 | Unsorted

Telegram-канал mehrbanooo_2018 - 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

-

🌸بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم🌸 🌸سعی می‌کنم تصاویر و متن‌هایی قرار بدهم که حال هممونو یذره خوب کنه🌸 #متن_ناب #حکایت #بریده_ای_از_کتاب #شعر #عکس‌_نوشته #سخن_زیبا #معرفی_کتاب #داستان #روانشناسی #سلامتی #مناجات #تاریخ اینستاگرام mehrbanooo_2018

Subscribe to a channel

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

تناقض‌های گره خورده!

دنیای عجیبیست...
خیابان‌ها را که وجب به وجب قدم بزنی، هیچ نمی‌بینی جز یک مشت کتاب پینه بسته، یک مشت موزیک خاک گرفته؛ احساس‌های مرحوم شده؛ ساعت‌های به خواب رفته؛ اشک‌های جمع شده پشت سد غرور؛ چهره‌های شکسته؛ شیشه‌های سنگی، سنگ‌های شیشه‌ای و سلسله‌ جریان بی رحمانه‌ای که ضربات تازیانه‌اش هر روز ادامه دارند...
در این میان شاید، چند خطی روزگار، دلخوشی خیالی مهمانمان کند.
اما در نهایت، این ماییم که میزبانیم و مهمان‌های سر زده‌ای که هر لحظه گذشته‌ها را با خود به سوغات می‌آورند و ماندگار می‌شوند در مهمان سرای قلبت تا روزی که آینده، از پشت در سرک بکشد، پرده را کنار بزند و بیاید.
و باز روز از نو، روزی از نو!

#متن_ناب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

زمانی دو انسان وجود داشتند.
وقتی آن‌ها دوساله بودند، با دست‌هایشان همدیگر را زدند. هنگامی‌ که دوازده ساله شدند، با چوبدستی و سنگ به‌هم حمله کردند. زمانی‌که بیست و دو ساله شدند، با تفنگ به‌هم شلیک کردند. وقتی چهل و دوساله شدند، به‌هم بمب پرتاب کردند. هنگامی‌که شصت و دوساله شدند، بیمار شدند. وقتی هشتاد و دو ساله شدند، مُردند و کنار هم به خاک سپرده شدند.

و زمانی‌که پس از صدسال کِرمی قبر آن‌ها را سوراخ کرد، اصلاً متوجه نشد که در اینجا دو انسان متفاوت به خاک سپرده شده‌اند...

📗#اندوه_عیسی
✏️#ولفگانگ_بورشرت

#بریده_ای_از_کتاب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

ببین چه‌قدر منتظر موندیم...!؟
منتظر موندیم برف بیاد، آسانسور بیاد، پیش بیاد، آژانس بیاد، فردا بیاد، عید بیاد، جوش بیاد، به دنیا بیاد، خوشش بیاد! خوشش بیاد ازمون! منتظر موندیم دانلود شه، شب شه، حاضر شه، پاییز شه، نرم شه، یازده شه، خشک شه، سرخ شه، پیدا شه! منتظر موندیم ببینه، بشنوه، بخنده، برسه، بگه، بفهمه، بیاد! بیاد بمونه! بره! بره گم‌شه! منتظر موندیم یخ بزنه، زنگ بزنه، داد بزنه، صدا بزنه، شکوفه بزنه، در بزنه، پیانو بزنه، حرف بزنه! حرف بزنه بگه چه مرگ‌شه!؟
ببین چه‌قدر منتظر موندیم!؟
نکنه بگیم "کدوم غذاتون زودتر از بقیه آماده می‌شه!؟ همونو بدین!"
نکنه زندگی‌مون بشه کلکسیونِ چیزای زودتر!؟
❗️نکنه دیگه حال نداشته باشیم منتظر بمونیم!؟
نکنه دیگه برامون مهم نباشه!؟
هی سوپِ قارچ بخوریم و سالادِ فصل!؟

✏️#ناپیرو

#متن_ناب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

از چی می‌ترسی، از جای پاهات رو برف؟
می‌ترسی بفهمن کجا بودی و کجا میری؟
نترس! صبح که آفتاب بزنه همه برف‌ها آب میشن، همه جای پاها پاک میشن!

از جای پاهات رو دل‌ها بترس!
گرمای آفتاب که چیزی نیست، گرمای جهنم هم نمی‌تونه پاکشون کنه...

✏️#روزبه_معین

#متن_ناب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور
گرچه از قصه‌ی ما می‌ترکد سنگ صبور


از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشت
ای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور

تو عجب تنگه‌ی عابرکشی ای معبر عشق
که به جز کشته‌ی عاشق نکند از تو عبور

در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهی
گوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور

تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو باد
تا غباری ننشیند به تو از اهل قبور

مرگ می‌بارد ازین دایره‌ی عجز و عزا
شو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور

شعله‌ای برکش و برخیز ز خاکستر خویش
زان که تا پاک نسوزی نرسی "سایه" به نور

✏️#هوشنگ_ابتهاج

#شعر
#عکس_نوشته

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

مادامی که در جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما بلرزد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز باشند؛ این جامعه لجن است...
اگر تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید؛ باز هم لجن است...

✏️#محمد_بهشتی

#سخن_زیبا

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

یک‌سال و یک‌روز بعد

می‌گویند سال آدم‌ها که گذشت فراموش می‌شوند.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد سوگ می‌افتد در سراشیبی.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد فراموشی قد علم می‌کند.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد دلتنگی تمام می‌شود.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد سر زندگان گرم به زندگی می‌شود.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد آتش اندوه خاموش می‌شود.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد اشک‌ها خشک می‌شود.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد قلب‌ها از سوختن باز می‌ایستد.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد صدا‌ها از یاد می‌رود.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد بازماندگان مرگ رفتگان را باور می‌کنند.
می‌گویند یک‌سال که بگذرد نفس کشیدن عادی می‌شود،
خندیدن عادی می‌شود،
زندگی عادی می‌شود.

دروغ می‌گویند.
امروز که یک‌سال و یک‌روز گذشته،
نه فراموشی از راه رسیده،
نه سوگ و اندوه در سراشیبی افتاده،
نه اشک‌‌ها خشک شده،
نه آتش خشم و غم خاموش شده.

یک‌سال و یک‌روز گذشته و نه دلتنگی‌ها کم شده، نه بی‌قراری‌ها.
یک‌سال و یک‌روز گذشته و هیچ‌چیز عادی نشده.

✏️#امیرعلی_بنی‌اسدی
@amiralibaniasadi

🖤به یاد رفتگان #پرواز۷۵۲🖤

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست.
محکم گرفتن هم شرط است...

#عکس_نوشته
#سخن_زیبا

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

اگر روزی ميان ماندن يا رفتن به شک افتادی، حتما برو!
چون نبايد كار به جايی می‌رسيد، كه حتی به ماندنت شک كنی…

#عکس_نوشته

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

آن‌گاه که مردی به زبان نمی‌آورد
زنی را دوست دارد
همه چیز را از دست می‌دهد
حتی آن زن را

و آن‌گاه که زنی به زبان می‌آورد
که مردی را دوست دارد
همه چیز را از دست می‌دهد
حتی آن مرد را

در عشق
سکوت، جنایتِ مرد است
و حرف زدن، جنایتِ زن...

✏️#شهرزاد_الخلیج

#شعر

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

هربار که پیک برام چیزی میاره دم خونه، سعی می‌کنم با دادن یه میوه یا شکلات یا گز یا هر چیزی تو خونه داشته باشم، ازش تشکر کنم.
امشب به آقای پیک که خیلی هم خوش تیپ و قشنگ بود یه پرتقال دادم با یه کیت کت. گفت بَه آقا دمت گرم، خانومم عاشق کیت کته. یه کیت کت دیگه هم بهش دادم، گفتم کلاه بذار سرت مرد حسابی. گفت خفه میشه آدم. گفتم وقتی یه نفر خونه منتظرته که با دیدن کیت کت چشمت برق می‌زد برای اونی که عاشق کیت کته، باید مراقب خودت باشی. گفت چشم.

یه ذره وایسادم تو سرما به رفتنش نگاه کردم. نمی‌دونم چرا به نظرم اومد خودش و موتورش دارن می‌رقصن و میرن.
می‌خوام بگم بله، سرده و ویروسه و گرونیه، تلخیم و امید اسم یه گلدون خشک شده گوشه آشپزخونه منه، همه این‌ها درست، اما من می‌دونم شفا همیشه در مهربونیه...

✏️#حمید_سلیمی
@hamid_salimi59

#متن_ناب
#کرونا

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

حرف زیادی برای گفتن نیست. جز این‌که نزدیک شدیم به سالگرد بزرگ‌ترین فاجعه‌ی انسانی تا به امروز.
گفتنی‌ها را همه گفتند و جز آه و نفرین به انگشتی که ماشه را چکاند، چیزی نمانده است. فقط یک جمله‌ی کوتاه از اسماعیلیون بنویسم برای خودم که یادم بماند. آن‌جایی که می‌گوید هنوز توان لغو کردن اشتراک مجله‌ا‌ی را که برای دخترش می‌آمده ندارد. هنوز مجله می‌آید و آن را پشت در اتاق دخترش می‌گذارد. آن‌جا که می‌گوید: «هنوز جرات داخل شدن به اتاقش را ندارم».

فراموش کنیم؟ حتی اگر بخواهیم هم نمی‌توانیم. آدم حتی اگر حافظه‌اش را از دست بدهد، باز هم درد می‌کشد. درد فراموش‌شدنی نیست. درد خودِ خاطره است.

✏️#فهیم_عطار
@fahimattar

#پرواز۷۵۲

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

‏هر وقت یک شهر رو از بالا نگاه کردی، دیدی آلودگی اجازه نمی‌ده چیزی رو ببینی، بدون که فاتحه‌یِ اون شهر خوندست!

#سکانس‌ هایی از:
متری شش و نیم
بارکد
وارونگی
مادر قلب اتمی
میم مثلِ مادر
مکس
پایتخت

تدوین: ‎علیرضا جعفرزاده

#دیالوگ

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

آرامش چیست؟

💎آرامش همیشه چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، بدون کار سخت یافت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که حتی هنگامی که شرایط سختی بر ما می‌گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود.
💎آرامش هنر نپرداختن و فكر نكردن به انبوه مسائلى است كه جايى در زندگى ما ندارند.
💎آرامش محصول تفكر در لحظه حال است.
💎آرامش عدم تمركز بر گذشته و مشكلات است.
💎آرامش نتيجه عشق ورزى به خود و در آغوش خدا زيستن است.
💎آرامش زيستن آگاهانه و حركت به سمت اهداف است.
💎آرامش تأييد درونى توانايى‌ها و قابليت‌هاى ماست.
💎آرامش نتيجه يك نگاه عميق به درون خود است.
💎آرامش ادراك ما از واقعيت و حقيقت است.
💎آرامش يعنى نگاه پر مهر خداوند بر تو كه يكى از بهترين مخلوقاتش هستى.
💎آرامش يعنى ما، يعنى قدم‌هاى استوار، يعنى تلاش، يعنى خداحافظ گذشته، يعنى سلام زندگى...

آرامش يعنى زندگى كردن زندگى...

#عکس_نوشته

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

یادمه بچگی‌هام وقتی می‌رفتم مزار، سعی می‌کردم پام روی قبرها نره..!
تا پام روی یکیشون می‌رفت جیگرم آتیش می‌گرفت؛ چشام رو می‌بستم و تو دلم برایش صلوات می‌فرستادم...

چند سال گذشت...
من بزرگ‌تر شدم...
مرده‌ها بیشتر...
قدیمی‌ها پوسیده‌تر...
جدیدی‌ها با سنگ شکیل‌تر...
نمی‌دونم امروز روی چند تا قبر پام رفت، برای چند تا یادم رفت صلوات بفرستم...
اما راستش امروز یه چیزی فهمیدم...
ما که در بچگی دلمون نمی‌اومد حتی روی سنگ قبر مرده‌ها پا بذاریم؛ این روزها چقدر راحت روی زنده‌ها و احساسشون پا می‌ذاریم...

#متن_ناب
#عکس‌_نوشته

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

روانشناسان و محققان آمریکایی به نتایج جالبی درباره‌ی ارتباط پیاده‌روی و افسردگی رسیده‌اند:

تحقیقات انجام شده توسط محققان آمریکایی نشان داده است که پیاده‌روی روزانه باعث کاهش نشانه‌های افسردگی می‌شود.
به‌ گزارش ‌My fitness pall، مطالعاتی که در مجله آمریکایی روان‌شناسی منتشر شده است، نشان داده افرادی که بیش از چهار ساعت در هفته‌ پیاده‌روی می‌کنند، ۴۴ درصد نشانه‌های افسردگی کمتری دارند.
در این مطالعات ۲۲۲ هزار نفر مورد بررسی قرار گرفتند. مطالعات مختلف نشان داده است که ورزش به اندازه داروهای ضد افسردگی تاثیرگذار است.

یکی از محققان دانشگاه میشیگان در این‌باره می‌گوید:
هنوز کاملا دلیل اینکه ورزش نشانه‌های افسردگی را کاهش می‌دهد، مشخص نیست اما ورزش تغییراتی در مغز ایجاد می‌کند که می‌تواند بر نشانه‌های افسردگی تاثیرگذار باشد.

ورزش همچنین کیفیت زندگی افرادی که مبتلا به افسردگی هستند را نیز افزایش می‌دهد. با وجود تاثیرات مثبت ورزش برای بیماران مبتلا به افسردگی یکی از چالش‌ها برای این بیماران این است که نمی‌توانند انگیزه برای ورزش پیدا کنند.
یکی از نشانه‌های افسردگی خستگی و سطح انرژی پایین است. بنابراین در این شرایط بیماران سخت می‌توانند شروع به فعالیت فیزیکی کنند.
ثبت‌نام کردن در ورزش‌های گروهی و یا کلاس‌های ورزشی می‌تواند یکی از راه‌های افزایش انگیزه بیماران مبتلا به افسردگی باشد.

یکی دیگر از راه‌های افزایش انگیزه برای بیماران مبتلا به افسردگی، همراهی کردن آشنایان و دوستان آنها در ورزش‌ها و پیاده‌روی‌ها است.

#روانشناسی
#سلامتی

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

ای مالك بدان؛
🌸اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگيزه‌های پنهان متهم می‌كنند، ولی مهربان باش.
🌸اگر شريف و درستكار باشی فريبت می‌دهند، ولی شريف و درستكار باش.
🌸نيكی‌های امروزت را فراموش می‌كنند، ولی نيكوكار باش.
🌸بهترين‌های خودت را به ديگران ببخش، حتی اگر اندك باشد.
🌸در انتها خواهی ديد؛ آنچه می‌ماند ميان تو و خدای توست، نه ميان تو و مردم.

✏️#امیرالمومنین علی (ع)

#سخن_زیبا
#عکس_نوشته

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

مادر تِرِزا می‌گوید: "اگر صد کودک گرسنه هستند و فقط یکی را می‌توانی سیر کنی، یکی را سیر کن. نگران نود و نه کودکی که نمی‌توانی سیر کنی نباش.
اگر نگران آن‌ها هم باشی، هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. این کار را هم همین امروز بکن، و الّا فردا همین کودک هم می‌میرد".

در متن کارتان به این کلام بیندیشید. آیا می‌توانید هرچه را تجربه می‌کنید، بنویسید؟ آیا می‌توانید همه‌ی داستان‌هایی را که در شما انتظار نوشته شدن می‌کشند، بنویسید؟ یا همه‌ی شعرهایتان را؟...
تمرکز کنید. توجهتان را به یک چیز اختصاص بدهید و همین مسیر را پیش بروید...

📗نوشتن با تنفس آغاز می‌شود
✏️#لرن_هرینگ

#بریده_ای_از_کتاب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

سال نود و شش چهار خط مطلب نوشتم در مورد سفرم به ایران. لب کلامم این بود هر کجا که رفتم، یا یکی از اعضای خانواده مهاجرت کرده بود یا در فکر رفتن بود. درست مثل پیرمرد بادکنک‌فروشی که خسته شده باشد و بادکنک‌های قرمز و براقش را یکی یکی رها کند توی آسمان. مطلب را گذاشته بودم توی کانال تلگرامم و دست به دست رسیده بود به مدیر عامل بانک صادرات، دکتر صیدی. آقای دکتر هم جوابیه‌ای زدند روی مطلب من. مجله‌ی چلچراغ هم آن را بدون این‌که به من خبری بدهند، چاپ کرد (مجله‌ی شماره‌ی 730).

حرف آقای دکتر متین بود و خلاصه‌اش این می‌شد که مهاجرت، پاک کردن صورت مساله است. باید نرفت و ماند و باید وطن‌ را ساخت. حتی اگر توان‌مان به اندازه‌ی جابجا کردن خشتی باشد. آقای دکتر نوشته بودند که مهاجران در هشتاد سالگی پاسخ وجدان‌شان را چه می‌خواهند بدهند؟ آیا در هشتاد سالگی هوای دل‌انگیز و بهشتی کالیفرنیا آتش دوزخ‌شان را آرام خواهد کرد؟ یا با شنیدن عبارت «مسئولیت اجتماعی»، چه حالی پیدا می‌کنند؟

اگر چلچراغ خبر چاپ را می‌داد، من هم جوابی به جوابِ آقای دکتر می‌دادم. که خب مجله اجازه‌ای از من نگرفت و فقط نوشت ما نویسنده (که من باشم) را نمی‌شناسیم، پس چاپ می‌کنیم. حالا مجبورم این‌جا جواب بدهم. آقای دکتر! حالا سال 1399 است و نمی‌دانم چقدر روی حرف‌های سه سال پیش‌تان ایستاده‌اید. که امیدوارم حالا کمی واقع‌بینانه‌تر به ماجرا نگاه کنید. وجدان ما مهاجران خدشه‌دار نیست که چرا رفتیم و خشتی را جابجا نکردیم. که کردیم یا خواستیم بکنیم. حرف‌های قشنگ شما به کار افغانستان و کره‌جنوبی و برزیل می‌خورد. ما از ناهمواری راه گریزان نبودیم. ما از بن‌بست حرف می‌زنیم. اشکال داشتن منصب بالا همین است که بین ما نیستید و اصلا زبان همدیگر را نمی‌فهمیم. نه تقصیر من است و نه تقصیر شما.

نه آقای دکتر. ما برای رسیدن به هوای بهشتی کالیفرنیا بیرون نزدیم. مهاجرت ما اجباری بود با ظاهری اختیاری. ناراضی‌ام؟ اصلا و ابدا. وجدانم ناراحت است؟ چرا وجدان من باید ناراحت باشد؟ تا جایی که زورم رسید برای سه رئیس‌جمهور کشور کار کردم. ماهیت شغلم هم با کت و شلوار هیچ سنخیتی نداشت. کار سخت کردم. وجدان من خیلی آرام است. من خواستم، شما نخواستید.

خلاصه این‌که، به نظر من بهترین کار این است که مثل سلطان محمود، شبانه با لباس مبدل راه بیفتید توی شهر و از ما بپرسید که دردمان چیست و چرا یک به یک داریم از دست پیرمرد بادکنک‌فروش دور می‌شویم. مطمئن باشید شنیدن عبارت «مسئولیت اجتماعی» آتش دوزخ ما را روشن نمی‌کند. درون ما کاملا بهشتی است. کاری نکرده‌ایم که بابت آن عذاب بکشیم. ما ده قدم برداشتیم اما شما یک قدم به سمت ما آمدید؟

کاش لااقل این یک بار انگشت اتهام را به سمت ما مردم نگیرید. ما مردمی که رفتیم یا داریم می‌رویم یا خسته‌ایم. باور کنید تعدادمان کم نیست. زیادیم. ما خستگان زیادیم. انصاف نیست خستگی ما مردم را به گردن خودمان بیاندازید. انصاف نیست.

✏️#فهیم_عطار
@fahimattar

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

خوبم فقط شب‌ها صدا می‌پیچه تو سرم. صدای هواپیما. بله، می‌خورم قرصام رو آقای دکتر، سر وقت، مرتب. ولی مدتیه شب که میشه صدای هواپیما میاد تو سرم. فشار میدم پیشونیم رو که صدا کم بشه اما نمیشه. واسه اینه که شب‌ها تو محوطه می‌شینم زیر کاج.

اول صدا کمه. بعد، زیاد میشه. خون میفته چشمام. نفسم سنگین میشه. می‌ترسم، از تاریکی، از نور. هی صدا زیاد میشه و من یاد بچگیم می‌افتم که تو بازار گم شده بودم و اون همه صدا بود و من نمی‌شناختمشون. گلوم کیپ میشه و درد می‌گیره نفسام.

شب‌ها بوی دود میاد، بوی خون، بوی یه دوستت دارم نگفته، یه زود برگرد نگفته، یه آیةالکرسی که یه مادر خونده و به گوش هیچ خدایی نرسیده.
می‌شینم تو تاریکی، گریه می‌کنم بی‌صدا. یه هواپیما گوشه‌ی دلم گم شده. صداش میاد، خودش نیست، میافراش نیسَّن. صبح دیر میاد، شب با دندونای کندش می‌جوئه من رو. نیگا، پرِ زخمم. به یارو پرستار مهربونه گفتم زخمام مال مرض پوستیه، غصه خورد. بهش نگفتم جای دندونای غمه، دلم نیومد.

من آقای دکتر خسته‌م خیلی. عین اون سیاهپوسته تو اون فیلمه. انگار بیشتر از جونم زندگی کردم. زندگی که نه، سرگردونی بین خبرهای بد و خبرهای معمولی، شما خبر داری خبر خوبا چی شدن؟ من خسته‌م خیلی. از آدم‌هایی که بی‌دلیل می‌کشن و دل میشکنن. از موشک‌های اشتباهی. از جنگ‌ها. از نداری. چرا با ما بدن اینها؟ چرا ما رو می‌زنن و می‌کشن؟ کاریشون نداریم که. حرف زیاده، اما یه دقیقه مزاحم شدم خواهش کنم برام یه قرصی بنویسی بخوابم، زیاد، پاشم ببینم هواپیما از سرم رفته.

نه، گریه نمی‌کنم. بوی دود میاد، چشمام می‌سوزه. گفتم برات موشک خورده به هواپیمای توی سرم؟ نگفتم. پیشونیم می‌سوزه. صداها زیاده. تو سرم مارش عزا می‌زنن. تابوت‌های خالی رو تشییع می‌کنن. زور می‌گن. ناله می‌کنن. میگن نترس مامان چیزی نیست، بین دوتا موشکه حتما. جیغ می‌زنن. بعد همه صداها قاطی میشه توی هم، کاج بیچاره می‌بینه بی‌قرارم، دستاش رو دراز می‌کنه بغلم می‌کنه.

یه قرص بنویسم بخوابم آقای دکتر. زیاد. خسته‌شدم، می‌دونی؟ خسته. کاش تو هواپیما یه صندلی بود واسه من. دکتر می‌دونی آدم اگه تو غصه‌های خودش گم بشه، دیگه پیدا نمیشه؟ خیلی بده گم‌شدن. پیداشدن خوبه، یکی پیدات کنه بگه نترس، نترس، خواب بد دیده‌بودی. آشنا نمونده دیگه.
بنویس قرص رو برام. سرت رو درد آوردم، باس ببخشی.

✏️#حمید_سلیمی
@hamid_salimi59

🖤به یاد رفتگان #پرواز۷۵۲🖤

#متن_ناب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

درخت تنومند به آسانی رشد نمی‌کند، هرچه باد قدرتمندتر بوزد؛ درختان قوی‌تر خواهند بود.

📗#قدرت_نامحدود
✏️#آنتونی_رابینز

#بریده_ای_از_کتاب
#موفقیت

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

❗️چیزهایی که به ما یاد ندادند!

🔹به ما یاد ندادند که چرا و چگونه کسی را دوست بداریم.
🔸به ما یاد ندادند که اگر کسی را دوست نداریم، چطور از او جدا شویم که زخمی نشود.
🔹به ما یاد ندادند که چطور یک موسیقی خوب برای شنیدن انتخاب کنیم.
🔸به ما یاد ندادند که چگونه پس‌انداز کنیم و پس‌اندازمان را کجا سرمایه‌گذاری کنیم.
🔹به ما نگفتند باران، سنگ نیست که از آسمان می‌بارد. می‌شود زیر باران قدم زد و خیس شد بدون ترس، بدون دویدن.
🔸آیا به شما گفتند که رویا داشتن مهم است!؟ رویا چیست!؟ اجازه رویاپردازی به شما دادند!؟
🔹به ما آموزش ندادند که چطور جنسیت خودمان را به رسمیت بشناسیم و موهبت‌ها و خطرات آن را بدانیم.
🔸به ما گفتند زندگی همان چیزی است
که در کتاب‌های درسی از آن گفته شده نه بیشتر.
🔹ما خیالمان راحت بود که با انبوه چیزهایی که حفظ کردیم می‌توانیم از پس زندگی برآییم.
🔸به ما یاد ندادند که چطور از زندگی لذت ببریم.

❗️حفظ کن، حفظ کن و حفظ کن.
تنها چیزی است که به ما آموختند.

🔹به ما نیاموختند چطور دیگران را، عزیزانمان را، دوستانمان را درک کنیم.
🔸آنها نگفتند روزی ما خواهیم مُرد، از مرگ نگفتند. از اینکه چطور باید روزی به استقبال آن برویم.
🔹یک کتاب غیردرسی به ما معرفی نکردند.
🔸به ما یاد ندادند که چطور می‌توانیم مستقلا کسب و کار راه‌اندازی کنیم.
🔹آنها به ما گفتند که تنها راه امرار معاش، استخدام و حقوق ماهیانه گرفتن است. ریسک پذیری و تاب‌آوری در موقعیت‌های دشوار زندگی را به ما یاد ندادند.
🔸روش صحیح گفتگو را نیاموختیم.
🔹هر کدام از ما می‌تواند یک کتاب درباره سفر زندگی خود بنویسد؛ اما آنها چگونه نوشتن را به ما نیاموختند.
🔸کسی به ما نگفت با احساساتی چون حسادت، خشم، نفرت و کینه، بی‌ارزشی و... در درونمان چه کنیم.
🔹آیا کسی به ما یاد داد که با احساس تنهایی چه کنیم!؟
🔸به ما نیاموختند که آب، گاهی سیلاب می‌شود. آنها وجودِ سیلاب را نپذیرفته بودند.
🔹آنها راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز را به ما نشان ندادند.
🔸برخی از ما نمی‌دانیم چطور با خودمان تعامل کنیم؛ اما با حیوان خانگیمان ارتباط خوبی داریم.
🔹به ما نیاموختند که اگر چیزی را نمی‌دانیم، چطور بگوییم نمی‌دانم.
🔸به ما یاد ندادند که هیچ ضرورتی ندارد درباره هر چیزی و همه چیز نظر بدهیم.
🔹کسی به ما نگفت که اگر تصور می‌کنیم خودمان را کامل می‌شناسیم؛ دچار توهمِ دانایی شده‌ایم.
🔸آنها نمی‌دانستند و نگفتند و یاد ندادند.

💎پس ما خودمان باید در پی یادگیری آنها برویم.
خودمان به تنهایی.


با مهر ️

✏️دکتر #منوچهر_خادمی
@doctorkhademi

#روانشناسی

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

#وینستون_چرچیل سیاستمدار بزرگ انگلیسی در کتاب خاطرات خود می‌نویسد:

زمانیکه پسر بچه‌ای یازده ساله بودم روزی سه نفر از بچه‌های قلدر مدرسه جلو من را گرفتند و کتک مفصلی به من زدند و پول من را هم به زور از من گرفتند. وقتی به خانه رفتم با چشمانی گریان قضیه را برای پدرم شرح دادم. پدرم نگاهی تحقیر آمیز به من کرد و گفت: من از تو بیشتر از این‌ها انتظار داشتم؛ واقعا که مایه شرم است که از سه پسر بچه‌ی پاپتی و نادان کتک بخوری. فکر می‌کردم پسر من باید زرنگ‌تر از اینها باشد ولی ظاهرا اشتباه می‌کردم. بعد هم سری تکان داد و گفت این مشکل خودته باید خودت حلش کنی!

چرچیل می‌نویسد: وقتی پدرم حمایتش را از من دریغ کرد تصمیم گرفتم خودم راهی پیدا کنم. اول گفتم یکی یکی می‌توانم از پسشان بر بیایم. آنها را تنها گیر می‌آورم و حسابشان را می‌رسم اما بعد گفتم نه آنها دوباره با هم متحد می‌شوند و باز من را کتک می‌زنند. ناگهان فکری به خاطرم رسید! سه بسته شکلات خریدم و با خودم به مدرسه بردم. وقتی مدرسه تعطیل شد به آرامی پشت سر آنها حرکت کردم، آنها متوجه من نبودند. سر یک کوچه‌ی خلوت صدا زدم: هی بچه‌ها صبر کنید! بعد رفتم کنار آنها ایستادم و شکلات‌ها را از جیبم بیرون آوردم و به هر کدام یک بسته دادم. آنها اول با تردید به من نگاه کردند و بعد شکلات‌ها را از من گرفتند و تشکر کردند. من گفتم چطور است با هم دوست باشیم؟ بعد قدم زنان با هم به طرف خانه رفتیم. معلوم بود که کار من آنها را خجالت زده کرده بود.

پس از آن ما هر روز با هم به مدرسه می‌رفتیم و با هم برمی‌گشتیم. به واسطه‌ی دوستی من و آنها تا پایان سال همه از من حساب می‌بردند و از ترس دوست‌های قلدرم هیچ‌کس جرات نمی‌کرد با من بحث کند

روزی قضیه را به پدرم گفتم. پدرم لبخندی زد و دست من را به گرمی فشرد و گفت: آفرین! نظرم نسبت به تو عوض شد. اگر آن روز من به تو کمک کرده بودم تو چه داشتی؟ یک پدر پیر غمگین و سه تا دشمن جوان و عصبانی و انتقام‌جو. اما امروز تو چه داری؟! یک پدر پیر خوشحال و سه تا دوست جوان و قدرتمند.
دوستانت را نزدیک خودت نگه دار و دشمنانت را نزدیک‌تر!

#داستان

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

مادربزرگم یه جزیره داشت. چیز با ارزشی توش نبود در عرض یک ساعت میتونستی کل جزیره رو بگردی، ولی واسه ما مثل بهشت بود.
یه تابستون رفتیم به دیدنش و دیدیم که جزیره پر شده از موش. اون‌ها همراه با یه قایق ماهیگیری اومده بودند و خودشون رو با نارگیل‌های جزیره سیر می‌کردند.

- خوب حالا چطور میشه از شر موش‌ها توی یه جزیره خلاص شد.

- مادر بزرگم اینو بهم یاد داد:
ما یه بشکه نفتی رو داخل زمین چال کردیم و نارگیل‌ها رو طوری چیدیم که اونها رو به سمت بشکه هدایت کنه.
پس وقتی اونها می‌خواستن که نارگیل بخورند می‌افتادن توی بشکه و بعد از یک ماه، همه موش‌ها گیر افتادن.

- ولی بعدش چیکار میکنی؟ بشکه رو میندازی تو اقیانوس؟ می‌سوزونیش؟

- نه فقط رهاشون میکنی موش‌ها کم‌کم گرسنه میشن و ناچار شروع میکنن به خوردن همدیگه تا زنده بمونن...
تا زمانی که فقط دوتا از اونا باقی میمونه... دو بازمانده.

- و بعدش چی میشه؟ اون‌ها رو میکشی؟

- نه اونها رو می‌گیری و رهاشون میکنی بین درخت‌ها حالا دیگه اون‌ها هیچ وقت نارگیل نمی‌خورند؛ اون‌ها فقط موش می.خورند!
چون تو طبیعتشون رو تغییر دادی!

دو بازمانده...
این چیزیه که اون‌ها مارو بهش تبدیل کردند...

🎞Skyfall

#دیالوگ

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

❓خودت را چند بار باید ثابت کنی؟

این روزها دارم سریال فوق‌العاده ویکتوریا را نگاه می‌کنم؛ شرح حال زن جوانی‌ست که اواخر قرن نوزده، ملکه انگلستان می‌شود و از همان لحظه اول، جنسیتش را می‌کنند توی چشمش و سیل تحقیرها و توهین‌ها و تو نمی‌توانی‌ها به سمتش سرازیر می‌شود. این دیالوگش را بسیار دوست داشتم بس که حقیقت داشت و هنوز هم دارد:

«ملکه: من ندیمه‌هام رو اخراج نمی‌کنم. اونها متحدان من هستن. شما یک سرباز بودید دوک! دوست دارید تنهایی به جنگ برید؟
-من نمی‌دونستم که شما دارید در یک جنگ مبارزه می‌کنید بانو.
-چون شما یک خانم جوان نیستید دوک. و گمان می‌کنم که هیچ کسی بهتون نمیگه چی کار کنید. اما من هرروز باید باارزش بودنم رو اثبات کنم. و نمی‌تونم این کار رو به تنهایی انجام بدم.»

یاد ایران درّودی افتادم که در مصاحبه‌ای گفته بود من ده‌ها بار بیشتر از مردها تلاش کردم و زحمت کشیدم تا خودم را ثابت کنم.
یاد زنانی افتادم که در قامت پزشک، مهندس، هنرمند، اندیشمند و... ناچارند بهترین باشند و هرگز اشتباهی مرتکب نشوند چون بلافاصله پای جنسیت‌شان نوشته می‌شود. درحالی‌که همان اشتباه اگر از یک مرد سر بزند، صرفا یک اشتباه است یا اتفاق و هیچ‌کس به مرد بودنِ آن آدم ربطش نمی‌دهد.

می‌توانید نگاه کنید به برخوردهای از زمین تا آسمان متفاوت‌مان با رانندگی زنان و مردان.
❓اگر یک زن تصادف ساده‌ای کند، چطور قضاوت می‌کنیم و اگر یک مرد، جان چند مسافر را بگیرد، چطور؟
❓تصور کنید بیمارانی را که در اثر اشتباهات پزشکی یا عدم تعهد پزشکان یا کم‌سوادی‌شان جان خود را از دست می‌دهند یا دچار مشکل می‌شوند. اگر پزشک مزبور زن باشد، همان‌طور واکنش نشان خواهیم داد که مرد باشد؟
زن بودنِ یک پزشک، مهندس یا خلبان و مشاغلی از این دست، کافی‌ست تا وقتی مرتکب یک اشتباه شد، انواع و اقسام نظریات علمی و شرعی و فقهی به سمتش هجوم ببرند تا ثابت کنند زنان برای چنین کارهای سنگینی ساخته نشده‌اند. اما دیده‌اید یک نفر به مذکر بودنِ پزشکان یا مهندسانی که دچار اشتباهات مرگبار می‌شوند، اشاره‌ای کند یا اعتماد ما به آنها کم بشود؟ ممکن است بگویید وضع کمی بهتر شده و آنقدر هم در بند کلیشه‌ها نیستیم. «شاید»، اما نمی‌شود انکار کرد که هنوز آنقدری خوب نشده‌ایم که یک زنِ مهندس یا راننده یا پزشک و...، فشار روانی بسیار بیشتری را برای خوب کار کردن متحمل نشود تا یک مرد در کارِ همسان. هنوز مذکر بودن به خودیِ خود یک امتیاز است. امتیازی که وقتی دارید، نمی‌بیندش.

✏️ف.ش

برگرفته از کانال "مطالبات زنان"
@WomenDemands

#فرهنگ
#موفقیت

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

تنهاییِ سرد و سردیِ تنهایی

#ویکتور_فرانکل در خاطراتش آورده است:
"به تازگی ساعت سه نیمه شب، زنی به من تلفن کرد که قصد خودکشی داشت، اما کنجکاو بود که بداند نظر من در این باره چیست!
با تمام قدرت، نظر مخالفم را با این راه حل بیان کردم و نیم ساعت برایش حرف زدم. در نهایت گفت به جای اینکه به زندگی‌اش خاتمه دهد، به دیدن من به بیمارستان خواهد آمد. اما وقتی مرا دید، متوجه شدم حتی یک کلمه از حرف‌های من در او اثر نکرده است! تنها دلیلش برای خودکشی نکردن این بود که تلفن او در نیمه شب نه تنها مرا عصبانی نکرده بود بلکه در نهایتِ شکیبایی نیم ساعت هم برایش حرف زده بودم. به این ترتیب، او پی برده بود که دنیایی که در آن چنین از خودگذشتگی اتفاق می‌افتد به یقین ارزش زیستن دارد."

در واقع گویی زندگی عده‌ای از ما به یک نخ وصل است!
نخِ توجه دیگران.
من، تمام هویت و وجودم را از توجه دیگران می‌گیرم.
مقدارِ بودنِ من به مقدارِ توجه دیگران بستگی دارد.
هر چقدر توجهات بیشتر، بودنِ من شدیدتر و زمانی که دیگر کسی نیست تا به من توجهی کند، گویی زندگی ارزشش را از دست می‌دهد و من دلیلی برای ادامه آن نمی‌بینم. چرا که بودن و نبودن من کاملا به توجه و اعتنایِ دیگران وابسته است.

در پژوهشی آمده بود بدترین نوع شکنجه‌ها، زندانِ انفرادی است. لزومی ندارد انواع و اقسام شکنجه‌ها را انجام دهید تا فرد مورد نظر را آنقدری که می‌خواهید آزار بدهید بلکه فقط کافی است او را با خودش تنها بگذارید، همین.

به نظرم در این نوع تنهایی که من نامش را تنهاییِ سرد می‌گذارم، بدترین احساس این است که هیچ کس به من فکر نمی‌کند چون من تنها تا زمانی وجود دارم که دیگری به من فکر کند.

شاید بی‌اعتنایی و بی‌توجهی در روابط عاطفی، بدترین روش کنترل باشد. زمانی که شما حس می‌کنید دیگر در مرکز توجه شریک عاطفی خود نیستید و هر کاری می‌کنید تا دوباره به این مرکزیت برگردید!
شاید یکی از دلایلی که پدیده‌ای به نام اینستاگرام تا این حد مورد استقبال قرار می‌گیرد همین مساله توجه باشد. لایک = توجه.

در هر صورت آنچه آن زن در نیمه شب درخواست می‌کرده، توجه بوده است. توجهی که او را از احساس تنهایی رها کند و این حس را به او بدهد که کسی هست تا به او فکر کند، هرچند حرف‌های او را نفهمد یا حتی قبول نداشته باشد! چیزی که موضوعیت دارد این است که من از حسِ سردِ تنهایی درآیم و توسطِ دیگری مورد توجه قرار بگیرم و اینگونه حتی حاضرم از تصمیمم برای خودکشی منصرف شوم و به زندگی ادامه دهم.

✏️دکتر #منوچهر_خادمی
@doctorkhademi

#روانشناسی

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

مرده‌ای در دست غسال

زیاد اهل آمپول زدن نیستم، در واقع هر وقت که دکتر، دست می‌برد به دفترچه‌ام تا برایم آمپول بنویسد، به او می‌گویم از داروی جایگزین استفاده کند، اگر می‌شود. این‌بار اما به اصرار همسر، قبول کردم که آمپول بزنم. چشم‌تان روز بد نبیند، بعد از مدت‌هایی که تزریق نکرده بودم، آمپولی نصیبم شد با حجم داروی زیاد، طوری‌که آمپول‌زن، سه تا آمپول در سه نقطه مختلف بدنم زد!
با این‌که سعی می‌کردم عضلاتم را شل کنم، اما تزریقات‌چی مدام می‌گفت: "شل کن!"
آخر هم این شل نکردن، کار دستم داد و تا مدت‌ها درد را تحمل کردم.
آمپول‌های زندگی هم برایم همین‌طوری بوده‌اند، هرگاه مشکلات را سخت گرفتم، خیلی اذیت شدم، هرگاه خودم را شل کردم در برابرشان، متوجه‌شان نشدم.
سریال پایتخت را که به خاطر دارید، در قسمتی از این سریال، نقی معمولی برای اثبات حرفش، تن داد به این‌که به زیرِ دست مرده‌شور برود و فیلم این شستشو را برای بائوی داستان بفرستد، با این سکانسش کار دارم که در حین شستشو توسط مرده‌شور، آن‌قدر تکان می‌خورد و نافرمانی از مرده‌شور می‌کرد که نزدیک بود از تخت مرده‌شورخانه به زمین بیافتد، وقتی‌که به غسال اعتراض کرد که این چه نوع شستن مرده است؟ و این‌که آیا مرده‌ها را هم این‌گونه می‌شوید؟ رجب مرده‌شور جوابی حکیمانه داد که خیلی برایم درس داشت. گفت: "مرده در اختیار منه، برای همین هم راحت می‌شورمش، اما تو در اختیار من نیستی و در برابر حرکت مقاومت می‌کنی!"
خیلی جمله عمیقی بود، هر چقدر مخالفت‌مان بیشتر باشد در برابر مشکلات، همان‌قدر به پرتاب شدن از تخت رضایت و آرامش نزدیک‌تر می‌شویم.

هر چه کنی، بکن بتا
زان‌که خطا نمی‌کنی

✏️#میثاق_محرابی
@khalvat_neshini

#متن_ناب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی می‌رسند، خودبخود، در سکوتی خاص قرار می‌گیرند که لبریز محبت و مهربانی است.
برای این افراد، قضاوت شدن توسط دیگران، اهمیتی ندارد. زیرا که آنان، نگران تصویر ذهنی دیگران در مورد خودشان نیستند.
این افراد از میدان مسابقه خارج شده‌اند و خود را با دیگران مقایسه نمی‌کنند، حتی اگر دیگران آنها را بازنده بدانند، برایشان اهمیتی ندارد.
افراد بالغ، به نقطه‌ای رسیده‌اند که فهمیده‌اند زندگی مثل یک بازی، برای آمدن و نماندن است.
آنها فهمیده‌اند که بهترین مواجهه با زندگی، مهربانی است.
افراد بالغ، در مواجهه با دیگران به خوبی و زیبایی افراد اشاره می‌کنند و دیگران در مقابل افراد بالغ، نسبت به خودشان احساس خوبی پیدا می‌کنند.
افراد بالغ اگر انتقادی هم می‌کنند یک انتقاد عقلانی است و انتقادشان بر اساس تنش و تخریب نیست.
افراد بالغ در صورت نیاز نظرشان را اعلام می‌کنند و سعی بر به کرسی نشاندن نظرشان ندارند.
می‌گویند و عبور می‌کنند و اینکه طرف مقابل، بپذیرد یا نپذیرد برایشان اهمیتی ندارد.
افراد بالغ از چسبیدن به سیستم‌های فکری و فلسفی و عرفانی فارغ‌اند، آنها مطالعه می‌کنند و با دقت به نظر دیگران توجه می‌کنند امّا بنده یک شخص یا یک مکتب نمی‌شوند.
افراد بالغ از کسی بت نمی‌سازند.
با عدم جدیتی خاص زندگی می‌کنند که از ژرفای وجودشان آشکار می‌شود که همان وارستگی است.
افراد بالغ، هم در زندگی هستند هم جدا از زندگی و به افکار و اشیا و اشخاص نمی‌چسبند.
افراد بالغ به رنج‌هایشان لبخند می‌زنند و می‌دانند که زندگی در گذر است.
مهربانی، نشانه بلوغ است.

✏️#علی_برزگر

#روانشناسی

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

🌸اهل مدارا باش، اهل بخشش، اهل عبور باش باباجان.

این کلمات سلیمان است، سلیمان نبی نه، سلیمانِ موتورسوار زیر پل سیدخندان. قالیچه‌ی پرنده ندارد، موتور باکسر دارد و موی سفید کوتاه و کاپشن سیاه و کفش‌های کتانی کهنه. دست‌های بزرگی دارد و لبخندی بزرگتر که از چشم‌هایش پیداست. چند سالی هست برای سفرهای کوتاه درون شهری همسفر می‌شویم.

امشب با سلیمان زیر پل حرف می‌زدیم که بحث از بیراهه‌های عجیب رسید به کلیه سمت راست او، که در بدن برادرش زندگی می‌کند. برایم گفت که ورشکست شده بوده و برادر توانمندش دستش را نگرفته، چندماه بعد برادر زمین‌گیر شده و کلیه‌هایش را ظرف مدتی کوتاه از دست داده و سلیمان کلیه خودش را به برادر بخشیده، گرچه قبل و بعد از عمل نخواسته برادرش سلمان را ببیند.

گفت فصل سرما روی موتور اذیت می‌شود از جای خالی عضو بدنش، اما خیالش راحت است که وقتی دستِ دست‌گرفتن داشته، خودش را به ناتوانی نزده. گفت سال‌هاست با موتور کار می‌کند و بلا از او به دور بوده و محتاج نشده و دختر شوهر داده با همین "اسب سیاه پیر". و می‌داند این‌ها برکت بخشندگی او بوده، وقتی می‌شده بخشنده نباشد.
گفت "آدم اگه تو روز سختش و روز خوشش آدم بمونه، جاش تو بهشته."

تو هم اهل مدارا باش باباجان. سلیمان باش. ببخش، رها شو، حرمت خودت و همه را نگه دار، هروقت شد مهربانی کن، هروقت توانستی بزرگوار باش، و از یاد نبر عاقبت با خودت تنها خواهی‌ ماند. و سخت می‌گذرد اگر نتوانی خودت را، و انتخاب‌های خودت را دوست داشته‌باشی.

✏️#حمید_سلیمی
@hamid_salimi59

#متن_ناب

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…

🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸

ایرانی‌ها چقدر کتاب‌های دیجیتال می‌خوانند؟

شرکت "فیدیبو"، بزرگ‌ترین ناشر کتاب‌های الکترونیک در کشور، به تازگی جزییات بسیار جالبی از آمار فروش آذرماه خود را منتشر کرده است. آماری که تاکنون کمتر منتشر شده و باعث شده تا اطلاعات ما از وضعیت فروش کتاب‌های الکترونیک و ابعاد این صنعت بسیار ناچیز باشد.
ما پیشتر در مجموعه پژوهش کتاب گزارش‌هایی را در مورد وضعیت صنعت نشر چاپی منتشر کرده بودیم؛ اطلاعات جدید می‌تواند بسیاری از برآوردهای ما را اصلاح و یا تکمیل کند.

به گزارش صفحه اینستاگرامی فیدیبو، در مـاه آذر امسال، نزدیک به ۹۹۸ میلیون صفحه الکترونیک توسط مخاطبان فیدیبو مطالعه شده است. به نظرم تخمین ۵۰۰ صفحه برای هر کتاب الکترونیک می‌تواند قابل قبول باشد. بدین ترتیب، می‌‌توان آمار صفحات اعلام شده از فیدیبو را با نزدیک به ۲ میلیون نسخه کتاب جایگزین کرد.

اگر با یک تخمین دیگر، مجموع کتاب‌های الکترونیک دیگر بازار را حدود ۶ میلیون نسخه برای امسال در نظر بگیریم، آن وقت کل فروش کتاب‌‌های الکترونیک سال ۹۹ می‌تواند بر ۳۰ میلیون نسخه بالغ شود.
بر پایه برخی گـزارش‌‌ها نشان دادیم کـه فروش نسخـه‌‌های الکترونیک، احتمـالا چیزی حدود ۱۸ درصد صنعت نشر آمریکا را تشکیل می‌دهد. جالب اینجاست که در این زمینه نیز ما به درصد بسیار مشابهی با کشور آمریکا رسیده‌ایم و ۳۵میلیون نسخه کتاب‌‌های دیجیتال و صوتی، احتمالا چیزی حدود ۱۸ درصد صنعت نشر کشور را تشکیل می‌دهند. این آمار نشان می‌دهد که دست‌کم اقشار اهل مطالعـه ایرانی، در استفاده از فن‌آوری‌های نوین، هم‌پای پیشرفته‌ترین کشورهای جهان جلو رفته‌اند.

✏️#آرمان_امیری

#کتاب_بخوانیم

کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018

Читать полностью…
Subscribe to a channel