3855
Azərbaycan tarixinə görə yazılarım www.azerturkhistory.ir آذربایجان تاریخینه گوره یازیلاریم @tohidmelikzade ارتباط با من tohidmelikzade@yahoo.com
۲۱ آذر آذربایجان، یک واقعه با دو نگاه متضاد
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
هشتاد سال است که ۲۱ آذر وارد تاریخ آذربایجان شده است و به نوعی مبدا تاریخ شده است. سوای مسائل تاریخی، مردم آذربایجان معتقدند اگر تا ۲۱ آذر برف بارید که بارید اگر نبارید که آنسال خشکسالی خواهد بود.
اما ۲۱ آذر ۱۳۲۴ /۱۹۴۵م جریانی است که از دوران مشروطیت و دقیقا قرن بیستم شروع شد. نفوذ افکار چپی-سوسیالیستی سوسیال دموکرات از روسیه به آذربایجان جناح رادیکال چپ را در آذربایجان بوجود آورد. این جناح به شدت در میان مشروطه چی های آذربایجان نفوذ کرده و تفکر اتحادترقی و مکتب فرانسوی انقلاب را که از طریق عثمانی در غرب آذربایجان رسوخ کرده بود را کنار زد. بدین ترتیب درک آذربایجانی مشروطیت با محوریت سوسیال دموکراسی با سردمداری تقی زاده، حیدرخان عمواوغلی، مرکز غیبی تبریز و ... بوجود آمد. جالب اینکه سوسیال دموکراتهای آذربایجانی در سالهای بعدی به دو دسته مرکزگرا و فدرال خواه تقسیم شدند. محمدامین رسول زاده رهبر جمهوری آذربایجان شد و یار غارش تقی زاده رئیس مجلس ایران. اسماعیل امیرخیزی از نزدیکان ستارخان در دوره رضاخان فارس گرا شد و میرزا محمود غنی زاده سلماسی چون به آلمان رفت وارد جرگه ایرانشهری شد و علیه ترک گرایی مقاله نوشت. بدین ترتیب هم طبقه ائلیت و هم توده مردم به دو طرز تفکر چپ و راست تقسیم شد.
دوران پس از جنگ جهانی اول و کودتای رضاخانی، اوج اقتدار جناح راست مرکزگرای فارس گرا بود. قرائت فارسی از ایران و ایرانی اساس این حکومت بود که به مذاق پاره ای از طبقه ائلیت آذربایجانی خوش نمی آمد. بگیر و ببندهای تفکرات اشتراکی در دوره رضاشاهی و ممنوعیت زبان ترکی باعث بروز خشم علیه پهلوی ها گردید. طبقه
چپ ائلیت آذربایجانی سالهای سال با تفکرات چپ شوروی از قبیل آزادی زبانی و فرهنگی در قالب تز لنین آشنا بوده و یکسان سازی زبانی در ایران را برنمی تافتند. از سالهای ۱۳۱۷ ش با اخراج آذربایجانی های مقیم شوروی که پاسپورت ایرانی را رها نمی کرده و مشهور به مهاجر بودند، این نوع نگاه به فرهنگ و زبان آذربایجانی سنگینی ایجاد می کرد. با تبعید رضاشاه و فروپاشی اقتدار انحصارگرای فارسی، انجمن آذربایجان در تهران با حضور رجال راستگرا تشکیل شد. همزمان ائلیت چپگرای آذربایجان به رهبری پاره ای از مشروطه خواهان چپ، سیاسیون چپگرا نظیر پیشه وری نیز به فعالیت پرداختند. در انتخابات مجلس، پیشه وری رای اول از تبریز را کسب کرد که اعتبارنامه وی در مجلس اکثرا جناح راست رد شد. لذا پیشه وری به تبریز برگشت و به ساماندهی فرقه دموکرات آذربایجان پرداخت. فرقه دموکرات آذربایجان به فرهنگ و زبان ترکی متمایل بود که این تاکید مورد غضب حزب توده فارسگرا-مرکزگرا بود. در آذربایجان اعضای حزب توده تماما به فرقه دموکرات آذربایجان پیوستند. در بیانیه ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات به نقش زبان ترکی و انجمنهای ایالتی ولایتی که یادگار مبارزات مشروطه خواهان آذربایجانی بود تاکید شد. این فرایند با منافع شوروی همخوانی داشت لذا مورد مخالفت انگلیس و آمریکا بود.
ادامه حوادث منجر به تشکیل مجلس آذربایجان و در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل حکومت ملی آذربایجان شد که با توجه به نداشتن وزیر خارجه در این هیئت بر ایرانی بودن تحرکاتشان تأکید داشت. در یکسال حکومت دموکراتها، زبان ترکی در مدترس تدریس شد، به اقلیتهای قومی مانند کردها و مذهبی نظیر آشوریها و ارامنه خودمختاری فرهنگی داده شد. در دل آذربایجان جمهوری مهاباد برای اداره امور اکراد تاسیس شد. دانشگاه تبریز نیز تاسیس شد و ...
تمام فعالیتهای فرقه دموکرات الا تاکید به زبان ترکی و تدریس آن در آذربایجان خوشایند احزاب چپ بود ولی تفکر راست مخالف سرسخت این اقدامات بود.
یکسال حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان ابعاد بین المللی یافت و به مناقشه جناح چپ جهانی به رهبری شوروی و جناح راست به رهبری آمریکا و انگلیس در شورای امنیت درآمد. سید حسن تقی زاده آذربایجانی هم نماینده ایران شد. با فشار آمریکا، قوای شوروی از ایران خارج شده و فرقه دموکرات در وضع بدی قرار گرفت. فشارهای شوروی به آذربایجان به سازش با تهران نیز مزید علت بود تا قوای تهران به آذربایجان حمله کنند. با باز کردن مرزها توسط شوروی، هزاران خانوار طرفدار و فعال در این حکومت به آنسوی ارس رفتند. چند روز بعد کتابهای ترکی در شهرهای آذربایجان سوزانده شدند و هزاران نفر کشته، اعدام و یا تبعید شدند.
یکسال بعد پیشه وری در آذربایجان آنسوی ارس کشته شدند.
اولاد این فعالین مهاجر به آنسوی ارس تحت عنوان فرقه دموکرات آذربایجان و جمعیت ایرانیان مهاجر به فعالیتهای فرهنگی خود ادامه می دهند.
امسال هشتادمین سالگرد این واقعه مهم تاریخی در آذربایجان است. به امید روزی که بتوان ماوقع این حوادث را براساس اسناد رسمی بین المللی تجزیه و تحلیل کرد.
۲۰ آذر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
شماره 9 مجله بین المللی « مطالعات تاریخ آذربایجان و ترک» منتشر شد.
لینک مقالات:
www.azerturkhistory.ir
صاحب امتیاز، مدیرمسئول و سردبیر: دکتر توحید ملک زاده
به زبانهای ترکی، فارسی و انگلیسی، منتشره از اورمیه
شماره مجوز پروانه انتشار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: 94214
برای دریافت هر یک از مقالات از لینکهای زیر وارد شوید.
مجله آماده دریافت و چاپ مقالات علمی- پژوهشی نویسندگان و محققین محترم در چارچوب سیاستهای فصلنامه می باشد.
1- دو سند از ممنوعیت زبان ترکی در ایران دوره پهلوی اول و دوم، توحید ملک زاده دیلمقانی
2- خسته حسن و حوزه عاشقان آغبابا-چیلدیر-آخیسکا ، نائیله عسکر
3- ایل نَفَر از ایلات خمسه ، محمدباقر ستاری؛ محمد پورمرادی
4- جُنگها در سنت آشیقی همدان، علی آردی (اورمان) آردی
5- پیمان نامه سومر و ایلام، مهدی حسنی(اردبیللی)؛ محمد قره زاده شربیانی
6- میللی حوکومت دوورو مطبوعات تاریخیمیزدن یارپاقلار: شفق درگی سی « علمی ، ادبی و بدیعی آیلیق مجله » ، رضا همراز
7- پایتخت: مظهر مدنیت و قدرت؛ با بررسی موردی «تبریز»، رسول داغسر
8- پژوهشگر میهنپرست ، شاعر یحیی شیدا، علی شامیل؛ آی ناز ملک زاده
9- ریشه های تورانی افسانه های قهرمانی ایران ، علی عسگر سیابلی؛ اکبر سعادت قلی پور آذر
10- تاریخ آموزش ترکان ایران تا سالهای 1900 میلادی، انور اوزون؛ آراز عیسی نژاد
www.azerturkhistory.ir
/channel/melikzadeh
فایل کتاب ایران به مثابه ملت
خیالی، مصطفی وزیری
/channel/melikzadeh
نوابغ اورموی الاصل:
جبار عسگرزاده باغچه بان، ثمین و ثمینه باغچه بان
پدر، پسر و دختر برجسته آذربایجانی
(به مناسبت ۴ آذر ۱۳۴۵ش روز فوت جبار باغچه بان)
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
عموما در این کشور روال بر این است که نخبه های فرهنگی آذربایجانی در حاشیه قرار گیرند مگر اینکه به شاهنامه پژوهی بپردازند و یا در اصرار بر وجود زبان موهوم آذری به عنوان زبان باستان آذربایجان مقاله و کتاب بنویسند. اخیرا هم سخنان قصار کوروش مد شده است. اگر این کارها را کسی کرد ولوله کل شهرهای آذربایجان را می گیرد و همایشهای مختلف برای معرفی این نخبه های تازه کشف شده راه می اندازند و مقامات محلی و استانی در صف اول بزرگداشتهای آن جنابان نشسته و به ایراد سخنان در فضیلت آنها می پردازند. اگر هم شخصی فرهنگی در این وادی ها نبود محکوم به گمنامی است. بنابراین گمنامی پدر و پسر و دختری نخبه آنهم یکصد سال قبل در آذربایجان ما چیز عجیبی نمی تواند باشد کما اینکه صفی الدین اورموی از بزرگترین هنرمندان جهان اسلام که هر ملتی آرزوی داشتن آنرا دارد نیز حیران از علل بایکوت عجیبش در اورمیه می باشد.
باری جبار باغچه بان اورموی الاصل که به یمن زندگی و آموزش در سرزمینهای اسلامی آنسوی ارس مخصوصا در ایروان که آنروزگاران مسلمان نشین بوده ( گرچه الان به یمن نسل کشی مسلمانان در جنگ جهانی اول هیچ ترک و مسلمانی آنجا نمانده)و جزو اراضی تاریخی آذربایجان محسوب می شد ولی از نظر حاکمیتی آنروزها تحت تسلط روسها بود، توانست خدمات نوینی چون ابداع شیوه های جدید تعلیم و تربیت برای افراد کر و لال و معلول ذهنی، تاسیس اوشاقلار باغچاسی که به فارسی باغچه اطفال نام گرفت بکند . تلاش وی برای آموزش کودکان پایانی نداشت .. وی رباعیات خیام را هم به ترکی برگرداند و چاپ کرد. باغچه بان دهها کتاب برای اطفال ایرانی به فارسی هم نوشت ولی زهی خیال باطل که از سانسور نانوشته سیستم اداری و فرهنگی ایران نگذشت. شهرداری تهران هم نتوانست به نام وی حتی کوچه ای را نامگذاری کند کمااینکه شورای شهر اورمیه نیز نتوانسته نه نام باغچه بان و نه نام صفی الدین اورموی را بر کوی و برزنی نصب کند.
پسرش ثمین نیز در سالهای پس از شهریور بیست رهسپار ترکیه شد و در کونسرواتوار دانشگاه آنکارا موسیقی تحصیل کرد و تمام عمرش را صرف آموزش موسیقی کودکان کرد.دهها موسیقی برای کودکان ایرانی نوشت ولی الان انگار نه انگار که ثمینی بوده و نه خواهرش ثمینه ای که در ادبیات کودک بسیار فرهیخته بود.. جالب اینکه همسر ترکیه ای ثمین باغچه بان به نام ائولین باغچه بان نیز همکلاسی وی در آنکارا بود و با هم به تهران بازگشته و اوپرای تهران را تاسیس کردند. وی اولین استاد مدرس اوپرای ایران بود.
خانواده ثمین باغچه بان پس از انقلاب به ترکیه مهاجرت کردند. ثمین در اسفند ۱۳۸۶ و ائولین در آبان ۱۳۸۹ در استانبول وفات نمودند. نویسنده داستان کودک ثمینه باغچه بان نیز ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ در کمال سکوت خبری فوت کردند.
بیایید داشته های فرهنگی تاریخی آذربایجان را قبل فقدان دریابیم.
۳ آذر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
قام، باخشی، اوزان، عاشیق (تاریخچه هنر عاشیقی به قدمت عمر ترکان )
به مناسبت فوت عاشیق دهقان در اورمیه
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
عاشیق دهقان از عاشیقهای بنام آذربایجان امروز اول آذر ۱۴۰۴/ ۲۲ نوامبر ۲۰۲۵ در اورمیه، مرکز یکی از قدیمیترین صنعت و هنر عاشیقی دنیای ترک درگذشت. با عرض تسلیت معلوماتی از این هنر کهن ارائه می گردد.
صنعت عاشقی یکی از قدیمی ترین هنرهای جهانی بوده که بی تردید عمر آن با عمر عنصر ترک برابری می کند. به عبارت دیگر در طی صفحات تاریخ هر کجا اثری از ترکان دیده می شود ردی از هنر عاشقی نیز دیده می شود.
در آثار پروتوتورکها نظیر ایلامی ها و دیگران ( پنج هزار سال قبل) مجسمه هایی از خنیاگران ساز بر سینه بدست آمده که اجداد عاشیق های امروزین بودند.
قام ها اولین طبقه اجتماعی شناخته شده در میان ترکان بودند که عملکردی همچون عاشیقهای امروزین داشتند و علاوه بر هدایت مراسمات دینی اموری از قبیل طبابت و ریش سفیدی را نیز انجام می دادند. واژه قام در میان ترکان اویغور بعد از اسلام تنها به معنای جادوگر و سحرباز استفاده می شد و خبری از انجام امور مذهبی وجود ندارد.
باخشی ها یا باقسی ها نیز اجداد عاشیقهای امروزین آذبایجان بودند که وظیفه شان همان وظایف قام ها بوده و در میان ترکمنها و ترکان آذربایجان ایفای نقش می کردند. ترکان قدیم از همان اوان زندگی به صورت جامعه متمرکز اسامی خود را به شکل اسامی جغرافیای ( توپونیم)، ائتنونیم ( طایفه و ملت) ، هیدرونیم ( اسامی دریاها و رودها) اورونیم ( اسامی کوهها) به یادگار می گذاشتند که خوشبختانه در جای جای مناطق ترک نشین از جمله آذربایجان در اسامی روستاها متجلی است مانند روستای باخشی کندی در سلماس و یا مسجد حاجی باخشی در باکو. باخشی یا بخشی از اسامی رایج مناطق قره داغ آذربایجان و آذربایجان آنسوی ارس نیز می باشد. امروزه ترکان تورکمن نیز نوازندگان خود را باخشی می نامند که از اعتبار زیادی در میان مردم برخوردارند.
به تدریج همزمان با کلمه باخشی، واژه اوزان نیز به این هنرمندان اطلاق شد که از ریشه اوزoz\uz می باشد به معنی هنرمند و استاد. از این کلمه امروزه کلمه اوزمان به یادگار مانده است. کلمه اوزان در روستای اوزان کندی اورمیه به یادگار مانده است. انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. نقش این طبقه اجتماعی در کتاب دده قورقود به شکل واضحی دیده می شود: دده قورقود پیری است دانشمند که در تمام خیر و شر ترکان اوغوز حضور دارد و در عین حال قوپوزنوازی است که از غیب می داند. ددهقورقود آیینه تمامنمای فرهنگ ترکان اوغوز است. در اینباره میتوان به روابط میان زن و شوهر، پسر و مادر و زن و نامزدش و نیز چگونگی نامگذاری میان آنها به موارد زیر از خود متن ددهقورقود اشاره کرد.
با عجین شدن تصوف و عشق علوی با صنعت اوزان خصوصا در دوره آق قویونلوها و صفویان به تدریج کلمه عاشیق جایگزین باخشی و اوزان در آذربایجان گردید. اعتقاد به اسلام علوی کمک بسیاری به این دگردیسی کرد بطوریکه فقط ترکان آنادولو و آذربایجان به این دگردیسی تن داده و استفاده از لفظ عاشیقی را بجای اوزان و باخشی انتخاب کردند حال اینکه هم نژادان ترکمنشان که معتقد به مذهب حنفی بودند بر استفاده از لفظ باخشی اصرار ورزیدند.
در سنت عاشیقی شکل داستانها همچون کتاب دده قورقود هم بر پایه نظم است و هم بر پایه نظم. داستانهای شاه اسماعیل، عاشیق قریب، کوراوغلو، اصلی کرم، عاشیق والئح و دهها داستان طویل دیگر شکلهای امروزین داستانهای عاشیقی است که در مراسمات مختلف نقل می گردد.در طی تاریخ عاشیقهای زیادی نیز بر خزینه این هنر افزوده اند مانند: شاه اسماعیل، کوراوغلو، یونس امره، عاشیق قوربانی، پیر سلطان ابدال، خسته قاسیم، عاشیق عابباس توفارقانلی، عاشیق علعسگر وعاشیق درویش و عاشیق دهقان از روستای ایگدیر اورمیه و دهها عاشیق بنام دیگر.
علیرغم افول بسیار در ماهیت و اجرای این هنر، صنعت عاشیقی با امیدی به آینده به حیات خود ادامه می دهد چرا که می داند تا زمانی که حتی یک ترک باشد هنر عاشیقی نیز وجود خواهد داشت.
اول آذر ۱۴۰۴
. /channel/melikzadeh
تاریخ موسسات و مراکز جدید اورمیه
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
۱. در سال 1915 برای اولین بار یک دانشمند روسی به نام کوکوروف بررسی علمی از آب دریاچه اورمیه را ارائه داد. در سال 1917 یک دانشمند دیگر روسی به نام واگ خلوبین تحلیل دقیقتر دیگری انجام داد. ۲. کشتیهای بخار در یاچه اورمیه در سال 1320 قمری به آب انداخته شد و تا این سال امتیاز کشتیرانی به شاهزاده امام قلی میرزا داده شد.
۳. در سال 1328 شمسی کارخانه قند اورمیه در اراضی ساعتلو و خانقاه ساخته شد که در سال 1329 به بهره برداری رسید.
۴. کشت توتون در اورمیه از سال 1326 شروع شد.
۵. اولین ایستگاه مدرن دامپروری در 1316 در قریة خه نه یه (خانقاه) ساخته شد که با وقوع جنگ جهانی دوم تاسیسات این ایستگاه فرو پاشید.
۶. مدرسه کمالیه اولین مدرسه به سبک نوین اورمیه بود که به دست میرزا ابوالفضل حکمت در سال 1323 ق تأسیس شد.
۷. مدرسة اسلامیه در سال 1324ق به وسیلة حاج محمد حسن خان امیر نظمی افشار تأسیس شد.
۸. مدرسة نوید دانش 1326ق به وسیلة حسین مستشاری تاسیس شد.
۹. مدرسة توفیق در سال 1326ق به وسیلة میرزا رحمت الله توفیق تاسیس شد.
۱۰. مدرسة جلالیه در 1324ق توسط میر جلال هاشمی تاسیس شد.
۱۱. سال 1298ش تاسیس اولین ادارة فرهنگ اورمیه آذربایجان به ریاست حسین خان مستشاری
۱۲. اولین مدرسة دخترانه اورمیه در سال 1298 به مدیریت خانم بدرالملوک انصاری تأسیس شد.
۱۳. دانشسرای کشاورزی اورمیه در بهمن 1328 در محل قدیم مدرسة پزشکی آمریکاییها تأسیس یافت.
۱۴. دانشکدة کشاورزی اورمیه در سال 1345 تأسیس شد.
۱۵. اولین روزنامة اورمیه در سال 1286 شمسی به نام فریاد توسط میرزا حبیب الله آقازاده منتشر شد.
۱۶. روزنامه ی اتفاق توسط حاجی ابراهیم افشار در سال 1328 فروردین 1329 ق در اورمیه منتشر می شد.
۱۷. کلیساهای اورمیه از همان اوان ورود مسیونر های مذهبی یعنی سال 1834م به تدریج ساختمان گردیده و رونق یافته است.
۱۸. ایالت آذربایجان در سال 1311 خورشیدی بر اساس تصمیم هیئت دولت از نظر سیاسی و اداری به دو قسمت تقسیم و مرکز ایالت غربی آذربایجان، شهر اورمیه شد. شهرهای این ایالت خوی ، مهاباد ، مراغه و میانه بود.
۱۹. اولین استاندار ایالت غربی آذربایجان، محمدساعد مراغه ای (ساعد الوزاره) نخست وزیری بعدی بود.
۲۰. نظمیه یا شهربانی اورمیه بعد از انقلاب مشروطیت 1285 شمسی تأسیس شد و محل نظمیه در میدان توپخانه (توپخانه میدانی بود ) وریاست آن با اسدآقاخان بود.
۲۱. اولین رئیس بلدیه اورمیه حسین خان بیگلربیگی افشار بود که در زمان جنگ اول جهانی خدمت می کرد.
۲۲. ادارة صحیه دولتی(بهداشت) به ریاست دکتر احمدخان پزشک پور در سال 1302 تأسیس شد.
۲۳. اولین رئیس عدلیة اورمیه رکن الملک بود که در سال 1298 به ریاست آن انتخاب شد.
۲۴. تأسیس ادارة ثبت اسناد اورمیه در مرداد 1312ش توسط نورالدین امامی پسر حاجی امام جمعة خویی که بعدها نمایندة مجلس و معاون رئیس مجلس شد.
۲۵. بانک ملی اورمیه در سال 1310 ش در محل فعلی بانک اصلی ملی در خیابان کاشانی تأسیس شد.
۲۶. امتیاز احداث تلفن در اورمیه از طرف مظفرالدین شاه به اسدالله منصور داده شد. در سال 1335 ق تلفن خودکار اورمیه در قسمتی از اراضی قبرستان حاجی خان ایجاد شد، محل فعلی مخابرات کوچه آگاهی.
۲۷. ادارة راه اورمیه در سال 1306 ش توسط مهندس تیمور ملک اصلانی تأسیس شد.
۲۸. ادارة ثبت احوال اورمیه در سال 1306ش تأسیس شد.
۲۹. خیابان امام امروزی در سالهای اولیه دورة پهلوی توسط مشهدی محمدحسین معمار معروف به ملا اوستا کشیده شد.
۳۰. در سال 1311 شمسی ساختمان شهرداری اورمیه در میدان ایالت افتتاح شد.
۳۱. 7 آذر 1307 شیرو خورشید اورمیه به ریاست آیت الله سیدحسین عرب باغی و عضویت معتمدالوزاره ، حسین خان بیگلربیگی ، نایب دوم خاکپور رئیس نظمیة اورمیه ، میرزا خلیل افشار دوافروش ، حاجی یدالله خان امیر نظمی افشار( حاجی امیر منظم) رئیس اوقاف اورمیه و محمد تمدن تشکیل شد.
۳۲. روز 19 آذر 1307 اولین بیمارستان 25 تخت خوابی اورمیه تأسیس شد. ۲۸ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
شهر ترک نشین کرکوک و حملات عشایر برای تصرف آن از طریق صندوق
دکتر توحید ملک زاده /channel/melikzadeh
شهر ترکمن نشین کرکوک به عنوان مرکز فرهنگی ترکان عراق امروزه زیر شدیدترین فشارها از جنگ جهانی اول برای تغییر هویت ترکی قرار دارد. توسعه طلبی های اکراد برای تصرف کامل این شهر بی علت نیست چرا که درصد زیادی از منابع نفتی شمال عراق در این ناحیه قرار دارد. منطقه نفتی گورگور بابا مهمتریت علت طمع اکراد به این منطقه زرخیز می باشد. شهر کرکوک از زمان اقوام باستان گوتتی و هورری به عنوان یکی از شهرهای منطقه بین النهرین از اهمیت زیادی برخوردار بوده و وجود آثار زیادی از ترکان باستان، تعلق این شهر را به حوزه فرهنگی ترکان انکارناپذیر می نماید.
وجود صدها شاعر و نویسنده ترک زبان در عراق خصوصا افتخار ادبیات ترکان اوغوز خصوصا ترکان آذربایجان یعنی مولانا فضولی بر اهمیت فرهنگی این شهر می افزاید.
تا وقوع جنگ جهانی اول یعنی حاکمیت عثمانی ها در منطقه اکثریت شهر را ترکمنها تشکیل می داد و در اطراف شهر ایلات کرد به صورت کوچرو زندگی می کردند. افسر انگلیسی ادموندز نیز که در جنگ جهانی اول در جریان اشغال عراق امروزین از کرکوک دیدن کرده بود بر این نکته صحه می گذارد ولی متاسفانه با استخراج نفت از کرکوک در سال 1930 سیر مهاجرت اکراد و اعراب به منطقه برای کار شروع شد و ترکیب جمعیتی منطقه به شدت تغییر نمود بطوریکه در سال 1965 از کل نفوس 167 هزاری کرکوک کمتر از 60 هزار نفر را ترکها تشکیل داده و بقیه را اعراب ، نسطوریها و اکراد تشکیل دادند. با اینحال وجود توپونیمها و اسامی محلات نشان می دهد که از 26 محله کرکوک بیش از 21 محله ترک نشین بوده و بقیه مهاجر نشین می باشد. اکراد با تصرف کرکوک در اوایل سده حاضر در یک شب ادارات اسناد و املاک و ثبت احوال را به آتش کشیدند تا تاریخ حضور ترکان در این منطقه مورد سوال باشد. با اذیت و آزار ترکمنها نفوس این قوم بشدت پایین آمد و امروزه با مهاجرت اکراد و اعراب به منطقه در مجلس قبلی استانی کرکوک با 41 عضو 27 نفر کرد، 8 عرب، 6 ترکمن می باشد و در مجلس عراق از استان کرکوک 8 نماینده کرد، 2 ترکمن و 2 عرب می باشد. علیرغم زورگویی های اکراد هیچ سند تاریخی وجود ندارد که نشان دهد شهر کرکوک در منطقه کردنشین عراق بوده و از نظر جغرافیاییی نیز از مناطق سلیمانیه و اربیل جدا می باشد با اینحال عشایر با استفاده از خلا قانونی برای تصاحب سیستم بوروکراسی کرکوک مثل مور و ملخ به حوزه های این شهر ریخته و درگیری های اخیر اهالی بومی شهر و مهاجرین شتابان برای ریختن رای به این خاطر است. چقدر این صحنه ها برای ما آشناست!
۲۱ آبان ۱۴۰۴ /channel/melikzadeh
محمدعلی فروغی و کتاب « طغیان ارامنه »
دکتر توحید ملک زاده /channel/melikzadeh
شاید باور نکنید که محمدعلی فروغی پدر باستانگرایی ایران کتابی دست نویس دارد به نام « طغیان ارامنه ». اصل این کتاب در سازمان اسناد ملی ایران مضبوط می باشد و جای تعجب هست تا دی 1396در هیچ یک از کتب مربوط به بیوگرافی فروغی اشاره ای جدی به این کتاب نشده است. در شناسنامه این کتاب محل ثبت کتاب « کتابخانه دولت علیه ایران » به شماره 2987 درج شده است. بجز اسم کتاب و نویسنده آن یعنی « محمدعلی ذکاءالملک » متاسفانه هیچ اطلاعاتی از تاریخ تحریر، اسم محرر و غیره ثبت نشده است. در باب اینکه این کتاب توسط محمدعلی فروغی نوشته شده یا نه گفتنی است که روز پنجم آبان 1286 محمدعلي شاه قاجار طي حكمي محمدعلي فروغي را به رياست مدرسه علوم سياسي، منصوب كرد. در اين انتصاب به فروغي لقب « ذكاءالملك » داده شد لقبی که قبلا از آن پدر فروغی بود. بنابران بی هیچ شکی نویسنده کتاب محمدعلی فروغی می باشد.
فروغی علاقمند ترجمه مطالب علوم سیاسی و تاریخ از زبانهای فرانسه و انگلیسی بود و سپس در مدرسه علوم سیاسی به معلمی آنجا نائل شد و کتاب های ثروت ملل و تاریخ ملل مشرق را در خلال تدریس در مدرسه علوم سیاسی تالیف کرد.
اوج منصبهای وی پس از انقلاب مشروطه و تاسیس پارلمان در ایران شروع شد و به وکالت و حتی پست عضویت در هیئت رئیسه مجلس هم رسید. وی در دوران پس از جنگ جهانی اول، عضو هیئت اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) بود کنفرانسی که گرچه ایران به آن را داده نشد ولی شاید فشار نظرات فروغی بود که سبب شد ایران نیز همراستا با عثمانی در مقابل عناصر افراطی ارمنی– آسوری برای تشکیل مملکت آسوری و ارمنی در خاک دو کشور موضع تندی بگیرد. خاطرات و نوشته های وی از این سفر پرماجرای بی¬نتیجه برای درخواستهای اغراقانه ایران در سال 1398 در تهران چاپ شد.
وی در انقراض دولت قاجاریه و انتقال آن به پهلوی نقش کلیدی داشت و در ترسیم افق ملی گرایی باستان در ایران دوره پهلوی نقش بی بدیلی داشت. فروغی اندیشه پرداز سلطنت پهلوی بود. نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضا خان، تمامی عناصر شووینیسم شاهنشاهی و باستان گرایی را، که بعدها توسط پیروان و شاگردان فروغی پرداخت شد، در بر داشت. او در نطق خود رضاخان میرپنج را پادشاهی پاک زاد و ایران نژاد و وارث تاج و تخت کیان و ناجی ایران و احیاءگر شاهنشاهی باستان و غیره و غیره خواندهمه این اقدامات یک هدف داشت؛ ترویج اندیشه و روانشناسی مبنی بر ضرورت ایجاد یک حکومت مقتدر و متمرکز که در شاه نه انسانی مانند سایر انسان ها، بلکه ابر مرد و حتی"نیمه خدا" است متجلی است. زیرا، تنها چنین شاهی است که می تواند به عنوان یک دیکتاتور مطلق العنان بر تودۀ عوام فرمان راند و سلطۀ سیاسی- فرهنگی نو استعمار را تأمین کند.فروغی شخصا چنین باوری داشت و شکل حکومتی پادشاهی را تنها فرم مناسب با فرهنگ و روان ایرانی جماعت می دانست. در خرداد سال 1306 رضاشاه وی را با سمت سفیر کبیر ایران در ترکیه رهسپار آنکارا کرد و مقدمات دوستی نزدیک رضاشاه با آتاتورک را برپا نمود. با اقدامات وی روابط استراتژیک دو دولت برپا گردید و همکاریهایی نظیر سرکوب سیمیتقو، محدود کردن فعالیتهای مخرب ارامنه داشناک، سرکوب شورش احسان پاشا در آغری و خلاصه همکاریهای مرزی انجام شد.
بطورخلاصه می توان گفت وی نرم افزار و برپاکننده باستانگرایی، سره نویسی، شاهنامه گرایی، معادل سازی کلمه در زبان فارسی و بانی روابط براساس تفاهم و منافع ملی ایران و ترکیه می باشد. تمایلات ضد ترکی وی نیز که اظهر من الشمس است.
فروغی علت اصلی نوشتن این کتاب را پاسخ به سوالی « در باب اینکه آیا طغیان ارامنه بخودی خود واقع شده یا نه؟ » قید کرده که مقدمات آن را از روزنامه های خارجی از هشت سال قبل تحریر کتاب آغاز نموده است. فروغی از بررسی ماوقع اتفاقات شورش عثمانی و بیان اینکه « من همیشه ارامنه آسیا را مردمان خوب، مطیع، طالب امنیت و باهوش و عاقل دیده¬ام» به نتایج درخور توجه می رسد و آن اینکه : « طرح طغیان ارامنه در بعض از کلوبها و در گوشه بعضی از انجمنهای پلتیکی لندن ریخته می شود و بعد از آن برحسب فرمایش مخصوص به محل و مقصد معین خود فرستاده می شود». وی از عناصر نادان داخلی عثمانی هم گلایه می کند که با انگلیس همداستان شده و برطبق نظریات انگلستان رفورمهایی در مملکت انجام می دهند. رفورم مورد نظر فروفی قانون مشهور مدحت پاشا بوده که در اصل تقلیدی از پارلمان انگلیس بوده که از روی نادانی در عثمانی قبول شده بود. وی همچنین از سلطان عبدالحمید که با لغو این قانون به ظاهر حقوق بشری، نقشه انگلیسها را نقش بر آب کرده بود تمجید می کند. بسیاری سعی کردند این کتاب منتشر نشود ولی همگان می دانند ماه پشت ابر نمی ماند....
۱۵ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
شما چه خدمتی به آذربایجان کرده اید؟
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
شاید در طول زندگیمان جزو کسانی بوده ایم که از دیگران انتظار کارهای فوق العاده ای داشته ایم. هر زمان منتظر بوده ایم که کس و یا کسانی قهرمان وار وارد جریانی شده و مدار آنرا بر وفق مرادمان تغییر دهند.
آذربایجان عزیز ما از این قاعده مثتثنی نیست. بسیاری از شماها منتظرید کسانی جواب دغدغه های فکری و ذهنی شما را انجام دهند بی آنکه خودتان کاری برای سرزمینتان انجام دهید.
آذربایجان سرزمینی است دولت خیز. قبل از اسلام دولتهای اورارتو، ماننا، ماد، آتورپاتکان(تلفظ یونانی دولت آذربایجان است و متاسفانه در تاریخ بدین نام مشهور شده) و آلبان و پس از اسلام، دولتهای اتابکان آذربایجان، سالاریان، روادیان، ازدیان و ایلخانان و شیروانشاهیان و آق قویونلو و قره قویونلو و جلایریان و صفویان و خانات آذربایجان و در دوره قاجار ولیعهدنشین با درباری باشکوه و دیوانسالاری کاملا مختار از بطن آذربایجان برخاسته لذا دارای پیشینه دیوانسالاری و بوروکراتیک می باشد.
آذربایجان سرزمینی بوده خاستگاه هنر از موسیقیدانان برجسته تا خوشنویسان زرین قلم و نقاشان متبحر تا معماران چیره دست.
آذربایجان مهد شعر و ادبیات بوده و هست و مهد اقتصاد و بازرگانی... ولی امروزه آذربایجان از این ویژگی های فوق الذکر به دور است؟ جوابتان قابل درک است: من هم معتقدم عوامل خارجی باعث اینکارند، با اینحال وقت آن رسیده از خودمان بپرسیم علیرغم این، در کدام حوزه اقتصاد، ادب و فرهنگ و هنر و یا دیوانسالاری چه خدمتی به آذربایجان کرده ایم و حداقل اینکه در آینده چه برنامه ای داریم؟
آیا باید بنشینیم و بگذاریم بار سنگین مطالعات تاریخ و فرهنگ و هنر و ادبیات آذربایجان باید بر دوش عده ای انگشت شمار سنگینی کند؟ یا اینکه هر کدام از ما به قدر وسعمان کاری بکنیم، همان کاری که از دیگران انتظار انجامش را داریم... به نظرم تاسیس NGO های فرهنگی، تاریخی، ادبی توسط افراد مستعد و امکاندار و دعوت از اساتید فن تاریخ و فرهنگ آذربایجان یکی از این راههاست....نظر شما برای ارتقای همه جانبه آذربایجان چیست؟
۵ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
چگونگی تصرف قلعه دؤم دؤم اورمیه توسط عشایر در زمان شاه عباس
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
عشیرت برادوست Bıradostکه از اولاد هلال بن بدر حسنویه حاکم دینور و شهر زور بودند در دوران صفویه از طرف شاه اسماعیل حکومت محالات ترگور و صومای را دریافت کردند.در دوران شاه عباس این طایفه محال خان الماس اورمیه را تصرف کرده و آن منطقه به عنوان محال برادوست مشهور شد.(شرفنامه،ص:۲۹۶)
در زمان شاه عباس، قبایل کرد از دولت صفوی رویگردان شده به عثمانی متمایل گشتند.الا امیرخان که چون اختلاف شخصی با شاه محمدبیگ حاکم محال برادوست داشت.در یکی از جنگها با مخالفان صفوی دست وی از بازو قطع شد و از آن تاریخ به «امیرخان چلاق »مشهور شد.در مقابل شاه عباس دستور داد دست طلایی برای وی ساخته ارسال کرده حکومت کل اورمیه تا اشنویه به وی داده شد.به نوشته اسکندر بیگ منشی (کتاب عالم آرای عباسی ص:۱۳۰۵), علیرغم شرکت نکردنش در جنگ با عثمانی در تبریز، وی در سلماس به حضور شاه عباس رسید. شاه عباس غیبتش در جنگ را نه تنها نادیده گرفت بلکه به تکریمش هم پرداخت. غرور تمام وجود امیرخان چلاق را گرفته بود و علیرغم اظهار شاهسونی در فکرش خیالات باطل داشت.
در آن مجلس اجازه تعمیر و مستحکم سازی قلعه دؤم دؤم را از شاه عباس گرفت. امیرالامرا تبریز پیربوداق خان متوجه منظور امیرخان بود و به شاه عباس موضوع را اطلاع داد.شاه عباس دستور منع ساخت و ساز را صادر کرد.ولی چه فایده که کار قلعه تمام شده بود و تمام شورشیان و مخالفان صفویه به آن قلعه وارد شده بودند.انبارهای قلعه هم مملو از آذوقه شده بود. قوای شاه عباس پس از نبردی چند ماهه توانستند قلعه را تصرف کنند و عشایر را از منطقه دور کنند. پس از کشته شدن امیرخان، شاه عباس، حکومت اورمیه از سلماس تا جنوب دریاچه اورمیه را به قبان خان بیگدلی داد. تادیب عشایری که تبعیت عثمانی را پذیرفته بودند تمامی نداشت و عشایر مکری məkri هم تنبیه شدید شدند.
شاه عباس برای مقابله با عشایری که مانند پادگان نظامی آماده به حمله بودند، ایل افشار را که در جنگ بغداد علیه عثمانی جان فشانی کرده بودند حکومت اورمیه را داد. کلبعلی خان افشار به سبب زندگی ایلی وارد شهر اورمیه نشده در تورپاق قالا در شرق اورمیه مستقر شد.
با ورود ایل افشار به عنوان پادگان نظامی، تعدیات عشایر از کوهستانهای غرب آذربایجان به اراضی جلگه کاسته شد و به شکوفایی تاریخ و فرهنگ آذربایجان در دوره صفوی کمک فراوان نمود.
۲۸ مهر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
مهاجرتهای گسترده از شمال عراق به آذربایجان در قرن بیستم میلادی
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
نگاهی به ژئوپلتیک آذربایجان نشان می دهد اراضی این سرزمین در طی تاریخ همیشه از شمال عراق و بین النهرین تهدید شده است. از حملات آشوریان به آذربایجان دوران اورارتو و ماننا ( در سه هزار سال قبل ) گرفته تا اوایل قرن بیستم قبایل و عشایر مرزهای آذربایجان را مورد تاخت و تاز قرار داده اند.
آغاز قرن بیستم که مصادف با آغاز نهضت مشروطیت است، عشایر کرد از ضعف حاکمان آذربایجان بهره گرفته و به تاخت و تاز پرداختند. اخبار و اسناد این فجایع علاوه بر روزنامه ها و جراید در کتب اسناد دول روسیه و انگلیس نیز منعکس است.
اگر کوچ عشایر و قبایل کرد به مراتع آذربایجان را در نظر نگیریم، اولین کوچ تهاجمی از یک کشور خارجی در قرن بیستم از آن جیلوها یا مسیحیان نسطوری مذهب منطقه حکاری عثمانی می باشد.
جیلوها که جمعیتشان بیش از شصت هزار نفر بود باعث قحطی، قتل و غارت غرب آذربایجان خصوصا در اورمیه و سلماس شدند.جیلوها با حملات عثمانی ها آذربایجان را به مقصد بعقوبه عراق ترک کردند.
دومین موج مهاجرت، حملات کردان پشدری از عراق به منطقه سردشت امروزین در دوره پهلوی اول بود.
مهاجرت بعدی در سالهای ۱۳۲۴ش با مهاجرت هزاران نفر از قبایل بارزانی به رهبری ملامصطفی بارزانی به مهاباد برای کمک به حکومت مهاباد به رهبری قاضی محمد بود.
مهاجرت بعدی، دوباره مهاجرت بارزانی هایی بود که در سال ۱۳۵۳ علیه دولت عراق و به نفع شاه جنگیده بودند.
با امضای معاهده الجزایر در سال ۱۳۵۴، بارزانی ها از کمکهای تسلیحاتی شاه محروم شدند و با اجازه دولت ایران صدها هزار شورشی کرد عراقی با خانواده از گذرگاههای مرزی مخصوصا خانا (پیرانشهر کنونی) وارد آذربایجان شدند. خاطرات عیسی پژمان درباره مسلح کردن چریکهای کرد بسیار خواندنی است.
با وقوع انقلاب اسلامی تحرکات کردی در شهرهای جنوبی و غربی آذربایجان بیشتر شده پادگان های ارتش توسط شورشیان کرد غارت شد. در طی این سالها دهها هزار عشایر کرد از ییلاقات کوهستانهای غرب آذربایجان به شهرهای ماکو، خوی، سلماس، اورمیه، نقده، مهاباد ، اشنویه سرازیر شده و در مناطق حاشیه ای این شهرها که اسلام آباد نامیده شدند بسر بردند.این مهاجرتهای آنی باعث تغییر جمعیتی در شهرهای فوق الذکر شده کمبود نان و ارزاق به شکل چشمگیری مشاهده شد. برای رفع مشکل نان و ارزاق، فرمانداری ها به ساکنان اصلی شهرهای آذربایجان کارت سکونت دادند تا از مزایای آن بهره مند شوند.
به تدریج مهاجرین اسکان داده شده در حاشیه شهرهای آذربایجان غربی مسمی به اسلام آباد وارد چرخه اقتصادی اجتماعی و در نهایت سیاسی-اداری شهرهای آذربایجان غربی شدند بطوریکه با متمرکز کردن نیروهایشان توانستند در انتخابات اخیر، چندین کرسی نمایندگی مجلس و شوراها را در اختیار بگیرند.
با وقوع جنگ ایران و عراق اکراد بارزانی به نفع ایران وارد جنگ با دولت عراق شدند. عراق به این عمل عکس العمل شدید نشان داد و تا پایان جنگ به سرکوب آنها پرداخت. شورش اکراد عراقی تا سه سال از پایان جنگ ادامه داشت و با حملات دولت مرکزی عراق، در ۱۷ فروردین ۱۳۷۰ بیش از یک میلیون کرد عراقی به ایران پناهنده شدند. چند صدهزار نفر از این اکراد از طریق مرزهای پیرانشهر و سردشت وارد آذربایجان شده در اردوگاههای اطراف شهرها اسکان یافتند. گرچه جمعی از آنان پس از خوابیدن غائله به موطنشان برگشتند ولی شمار نامعلومی از اکراد عراقی خصوصا در شهر اورمیه باقی ماندند.شاید آمار رسمی در اداره مهاجرین و اتباع بیگانه استانداری آذربایجان غربی موجود باشد.تمام میانسالان شهرهای غرب آذربایجان بالعینه ورود این موج از پناهندگان را به خاطر دارند.
۱۷ مهر ۱۴۰۴
معاوضه قسمتی از اراضی ایران و ترکیه در زمان رضاشاه و آتاتورک
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
با تشکیل سیستم جدید ایران ( کشور متمرکز سیاسی و ...) و جمهوری ترکیه روند رفع اختلافات دو کشور سرعت بیشتری گرفت و با سرکوب سیمیتقو با همکاری ترکیه به اوج خود رسید. پس از این سیگنالهای مثبت از طرفین بود که رضاشاه اولین و آخرین سفر خارجیش را به ترکیه انجام داد و داستان حیرت وی از عملکرد نظام جمهوریت در ترکیه مشهور است.
کمیسیون تحدید حدود ایران و ترکیه در سال 1309 تصمیماتی گرفت که کاملا برد- برد بود. نصب میله های مرزی از شمالی ترین نقطه قلمرو ایران در ماکو به نام بورالان آغاز شد. ناحیه شمالی بورالان ماکو رودخانه ایست به نام قره سو که براساس اسناد کمیسیون حدود، سه چشمه آن مصب رود قره سو می باشد.
قره سو رودی در جنوب رود ارس بوده که منطقه واقع در رود ارس و قره سو، در ترکیه آرالیق نام دارد. منطقه قره سو در ولایت ایغدیر عثمانی قرار داشت که ادامه این منطقه، منطقه نخجوان می باشد.
منطقه ایغدیر و به تبع آن قره سو قبل از جنگ جهانی اول به اشغال روسها درامده بود و پس از جنگ به ترکیه عودت داده شد. در قرارداد ۱۹۲۱ قارص بین ترکیه و شوروی علاوه بر تایید حق ترکیه بر ایغدیر و به تبع آن نوار قره سو، تامین امنیت منطقه نخجوان در مقابل حملات خارج به ترکیه واگذار شد. بدین خاطر بود که در جنگ قره باغ اول، ارامنه علیرغم داشتن دست بالا، به سبب ترس از ترکیه نتوانستند به نخجوان حمله کنند.
در مرزکشی ایران و ترکیه در سال ۱۳۰۹، برای کمک به استقرار امنیت در دو کشور، دو دولت معاوضه قسمتهایی از کشورشان را توافق کردند. در این توافق قسمت شرق آغری داغ کوچک به ترکیه واگذار و در عوض، مناطق مورد ادعایشان در قوطور خوی، باجیرگه (منطقه سئرو در غرب اورمیه) و منطقه داخل در اراضی اورمیه به نام عمومی دالامپر ( شمدینلی ترکیه) به ایران واگذار گردید...
قسمتی از این اراضی در منطقه قوطور خوی به نام سونور یادگاری از حاکمیت ترکیه بر آن اراضی می باشد.
۸ مهر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
کتابفروشی تمدن: از اولین کتابفروشی های معتبر شهر اورمیه
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
کتابفروشی تمدن
محمد تمدن در سال 1۲۸۰ شمسی کتابفروشی تمدن را با کمک های فکری به پدرشان ساماندهي كردند. این کتاب فروشیگويا قبلا در بازار قديمي اورميه بوده كه در حملات روسها و آتش سوزي ايجادي روسها آسيب فراوان ديد. بعدها با كشيده شدن خيابان امام كنوني به خيابان امام منتقل گرديد. اين كتابفروشي شامل شش دهنه مغازه بود و بنا به گفته صاحب انتشارات امیر کبیر در بازدید خود از ارومیه و کتابفروشی تمدن اظهار می دارند که در هیچ کدام از شهرستان های ایران کتابفروشی به این بزرگی ندیده اند . این کتابخانه در طی سالهای بعد با فراز و نشیبهایی روبرو شد و با گذشت زمان نه تنها در اورمیه بلکه کل آذربایجان شیفتگان هنر و علم و ادبیات را به خود می کشاند.
در زمان حکومت فرقه دموکرات آذربایجان از محمد تمدن درخواست گردید تا لیست کتب را قبل از فروش به اداره فرهنگ آن زمان ارسال نموده و مجوز فروش بگیرد:
« آرم شير و خورشيد تاريخ
۱۳۲۴/۱۲/۲۴
آذربايجان ملي حكومتی نمره ۱۴۱۶۱
معارف و اوقاف وزارتي
اروميه و تابع شهرلرين معارف و اوقاف اداره سي
شعبه:تفتيش
آقاي تمدن كتابخانه سي مديري
بويله كي مشاهده اولونور بعضي كتابخانه لر طرفيندن كيتابلار و يا مجموعه لر ساتیلير كي معارف اداره سي اونلارين ساتماقيله موافق دگيل. لازيمدير بوندان سونرا هر گونه كتاب و يا مجموعه و يا تأليفه و يا مجله او كتابخانه يه يئتيشسه فورتيله بير نسخه معارف اداره سينه گونده ريب و ساتماق اجازه سيني تقاضا ائديب و بو اداره نين موافقتني اعلام اولماميش ساتماقدان خود دارليق ائده سيز اگر بير كتابخانه ده ن بو دستورين مخالفي مشاهده اولونا مديري شديداً مسئول و كتابخانه باغلاناجاق.
اورميه و تابع شهرلرين معارف رئيسي- شكيبا
« ۱۳۲۴/۱۲/۲۹
این کتابفروشی تا زمان فوت ایشان یعنی ۱۳۵۵ پابرجا بود تا اینکه کتابفروشی به مدیریت دامادشان مرحوم مومن زاده اداره گردید. تا اواخر دهه 70کتابفروشی مومن زاده پابرجا بود که با فوت ایشان کتابفروشی تمدن کلا تعطیل شد.
۲ مهر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
ترکان قیبچاق در آسیا و آذربایجان (1)
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
بر طبق افسانه های قدیمی ترکان و با استناد به نسخه های قبل و بعد اسلام اوغوزنامه ( مجموعه داستانهای حماسی ترکان ) می توان گفت: ترکان قیبچاق جزء قدیمی ترین قبایل ترک است که نامشان در اسطوره اوغوز خاقان مندرج است. در همین کتاب وجه تسمیه « قبچاق » نیز آورده شده است؛ در شکل قبل از اسلام داستان اوغوز خاقان داریم: . . . اوغوز خاقان صاحب مال فراوانی شده و قصد می کند از رودخانه ایتیل ( وُلگا – ی امروزین ) بگذرد. برای این منظور مرد عاقلی پیشنهاد می کند مقادیر زیادی درخت حاضر کرده و آنها را به هم بسته و قایق مانندی درست کنند ، بدین ترتیب آنها توانسند از رودخانه بگذرند. اوغوز خاقان چون این را دید پسندید و خطاب به او گفت: شما در اینجا بیگ باشید و پس از این اسم شما قبچاق باشد. در روایات اسلامی این داستان، وجه تسمیه قیبچاق به شکل دیگری ظاهر شده است ودر آن قبچاق به معنای درخت شکم پاره می باشد.
نام قبچاق علاوه بر بعضی سفرنامه های اسلامی در کتاب نفیس دیوان لغات الترک محمود کاغری نیز آمده است. وی سرزمین ماوراء قفقاز را سرزمین قبچاق می نامد که رود ایتیل در آن جاری است و در جای دیگر سوگند یاد کردن قبچاق ها را به شمشیر قید می کند . این رسم در میان ترکان هون نیز رایج بود. در کتاب ده ده قورقود نیز به این رسم برمی خوریم. در کتاب دیار بکر، قبچاق جد شانزدهم اوزون حسن سلطاق آق قویونلوها می باشد که قلعه النجیق را از دست گرجیان کرفته و دویست هزار افرج ( روس ) را کشت. به نوشته ابوبکر طهرانی صاحب کتاب دیاربکریه وی در زمان هادی و هارون عباسی می زیست. قبچاق ها در منابع رومی تحت عنوان کومان آمده است که معنی لغوی آن زرد روی می باشد، چرا که ترکان قبچاق غالباً بور بودند . قبچاق ها قبل از آمدن به غرب در مناطق توبون – ایستم آسیای مرکزی می زیستند. از این ناحیه تا طرف آلتای قیمیق ها ( کیمیک ها ) می زیستند که می توان قبچاق ها را در اصل شعبه قیمیق ها دانست. قبچاق ها در امپراتوری سرتاسری ترکان هون ، ترکان غربی و خزران شرکت فعال داشتند. در سده یازدهم میلادی صاحب سرزمین های ما بین دریاچه بالخاش تا ایتیل ( وُلگا ) بودند و به تدریج دشتهای شمالی قفقاز تحت عنوان دشت قبچاق، اقوام روس، بلغار، آلان، برطاس ، گرجی را تحت حاکمیت خویش داشتند . به تدریج سرزمین قبچاق از طرف غرب توسعه یافته در سال 1091 م . مجارستان امروزین و یک سال بعد لهستان امروزین ضمیمه خاک قبچاق ها شد. دو سال بعد آنها قسمتی از متصرفات امپراتوری روم را بدست آورده و بعضی از آنها ( قبچاق های غرب ) به عنوان متحد رومیها در بعضی از جنگ ها از جمله جنگ مشهور آلب ارسلان با امپراطور روم عمل کردند ، اما درست چند روز قبل از جنگ با خارج شدن قبچاق ها از این اتحادیه و پیوستن آنها به نیروهای مسلمان ، جنگ به نفع سلطان سلجوقی تمام شد .
تنش های متوالی قبچاق ها و روس ها منجر به خلق داستانهای ملی روس ها یعنی داستان ایگور شد که این داستان برای اولین بار در سال 1800 م . چاپ شد . قبچاق ها از سال 1123 م . متوجه آذربایجان شده به تفلیس آمده و در آنجا ساکن شدند . آنها همچنین شیروانشاهیان را در شیروان و مناطق اطراف مجبور به پرداخت خراج کرده و در جنوب آذربایجان نیز با با حکومت اتابکان آذربایجان درگیر شدند . به تدریج عمر این امپراتوری عظیم به سر آمده ، قبچاق های شرقی به خوارزم شاهیان پیوسته و در درگیری با مغولان نابود شدند . قبچاق ها شمال نیز تسلیم موغلان شده و حکومت آلتین اردو را بنا نهادند [ 1256 م . ] بقیه به سرزمین هنگری کوچیده از شاه بلّّای چهارم تقاضای پناهندگی کرده به تدریج اسلاویزه شده به مسیحیت گرویدند و امروزه بخش مهمی از جمعیت اروپای شرق را تشکیل می دهند . قبچاق های جنوب نیز در آذربایجان و ماوراء قفقاز ماندگار شده و تحت عناوین دیگر در تاریخ آذربایجان ظاهر شدند . عده ای از قبچاق ها نیز به مصر و شام منتقل شده بعد ها نسل های بعد ی آنها در سال 1250 م . حکومت مملوکان را در شام و مصر بنا نهادند .
۳۰ شهریور ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
از دارالفنون استانبول تا دارالفنون تهران و تبریز:
تبریز، دومین شهر ایران دوره قاجاری از نظر علمی امروزه چندمین شهر ایران است؟
( به مناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاهها)
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
آذربایجان تا اواسط قرن بیستم دروازه ورود مدنیت نوین به داخل ممالک محروسه ایران قاجاری بود و این نقش را تا زمان تشکیل ایران نو با محوریت یک شاه، یک ملت و یک زبان، با سلطنت رضاشاه، داشت.
آذربایجان در دوره قاجار خصوصا از دوران حکومت عباس میرزا کانون نوگرایی و تجدد بود. همسایگی با دو دولت عثمانی و روس، داشتن قشر مترقی تاجر، وجود عناصر دانا و روشن بین در صنف دیوانیان دربار ولیعهدهای قاجار در تبریز از علل این مهم بودند.
نخستین چاپخانه ایران در سال ۱۸۱۷، نخستین چاپ کتاب و دهها اولین دیگران حاصل این فرایند نو پروری ترکان آذربایجان بود.
دارالفنون نیز پدیده ای بود که برای اولین بار در سال ۱۸۴۶ در استانبول بنیانگذاری شد تا علوم جدیده و فنون مورد نیاز عصر جدید به داوطلبان آموزش داده شود.این مراکز عالی مورد توجه دولت قاجاریه قرار گرفت و در سال ۱۸۵۱ در دوران زمامداری ناصرالدینشاه اولین دارالفنون کشور با اقتباس از متد عثمانی در تهران افتتاح شد.چند سال بعد یعنی در سال ۱۲۷۵ ق/۱۸۵۸ دارالفنون تبریز با اقتباس از تجربیات استانبول و تهران شروع بکار کرد.
پس از دوره ناصری و عزیمت ولیعهد به تهران، متاسفانه دارالفنون تبریز رونقش را از دست داد و در اواخر سال ۱۳۱۴/۱۸۹۷ ق تعطیل شد. با اینحال مدارس آذربایجان جزو سرآمدترین مراکز علمی ایران قاجاری بود. حال سوال اینجاست:
دومین شهر ایران دوره قاجاری از نظر علمی امروزه چندمین شهر ایران است؟
۲۶ شهریور ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
/channel/melikzadeh
۱۴ نقاشی از قلاع اطراف اورمیه در زمان ناصرالدینشاه
به کوشش دکتر توحید ملکزاده
رونمایی ۱۹ آذر ساعت ۱۶
هامینیز دعوتلیسیز
/channel/melikzadeh
معرفی یک روش برای افشای جاعلان تاریخ:
« پدیده زمان پریشی anachronism در تاریخ»
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
در بحث مباحث تاریخی و تاریخنگاری، زمانپریشی یک خطای روششناختی جدی محسوب میشود.
این خطا اغلب به شکل حالگرایی (Presentism) بروز میکند، که عبارت است از قضاوت دربارهٔ رویدادها، اعمال یا باورهای گذشته با استفاده از استانداردها، ارزشها و اخلاقیات زمان حال. مورخان تلاش میکنند تا با درک موقعیت و جهانبینی افراد در گذشته، از چنین قضاوتهای زمانپریشانهای اجتناب کنند.
بعنوان مثال استفاده از مفهوم معاصر ملیت برای مردمان هزار سال قبل یا در هنر، استفاده از حیوانات ماقبل تاریخ در فیلمهایی با تم معاصر از نوع زمان پریشی است. ولی آنچه که در تاریخ مهم است استفاده غلط و حتی مغرضانه از مفاهیمی چون دولت، ملت، هویت و مملکت می باشد.
مثلا به عنوان این مقاله توجه توجه کنید:« کردستان در زمان صفویه». در این مقاله از عناوینی چون (کردستان به عنوان جغرافیا)،(کردستان به عنوان ملت )، ( کردستان به عنوان مذهب)(کردستان به عنوان زبانی)(کردستان به عنوان فرهنگی)، استفاده شده است. نویسنده خود زرنگ پندار سعی می کند با خلط موضوعات به هدف خود که همان ناسیونالیسم کور است برسد، حال اینکه اعمال ابزار زمان پریشی، افشاگر نادرستی تاریخ نگاری این شخص می تواند باشد.
استفاده از مفهوم ملت- دولت ارمنی که یک مفهوم معاصر بوده نیز یکی از این خلطها می باشد. نویسندگان ارمنی برای اثبات وجود هویت موجود ارمنی به مفهوم امروزین از دهها مفهوم تاریخی استفاده می کنند تا مفهوم امروزین هویت ارمنی را که ناسیونالیسم کور می باشد، موجه تاریخی نشان دهند. استفاده از مفهوم ارمنستان جغرافیایی، مسیحی، زبان ارمنی از یک طرف و استفاده از کلمات جغرافیایی و اسطوروی ارمنی، هایک و هایستان، خلط مباحثی است برای اثبات هویت ارمنی در هزار سال فبل می باشد.
۱۳ آذر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
معرفی یک کتاب درباره هویت ایرانی: «ایران به مثابه یک ملت خیالی»
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
روایتهایی که درباره هویت ایرانی تا امروزه نقل محافل دانشگاهی و غیردانشگاهی بوده مبتنی بر وجود یک پیوستگی زبانی، قومیتی و فرهنگی از دوران هخامنشی تا امروز می باشد. برای اثبات این تز، از مفاهیم متفاوتی چون، ایران در مقابل انیران(مذهبی)، ایران در مقابل توران( اسطوروی)، ایران در مقابل روم( تاریخی)، عجم در مقابل عرب(زبان شناختی)، ایران در برابر فرنگ(مفهوم جامعه شناختی) و ایران در برابر غرب(سیاسی) استفاده شده است.
مصطفی وزیری یک ایرانی تحصیل کرده در اتریش با تاکید بر استفاده غیر علمی از زمان پریشی anachronism, در مطالعات تاریخی ایران، مفهوم فعلی هویت ایرانی که مبتنی بر نژاد و زبان می باشد را یک پدیده نوین و صادراتی از سوی اروپائیان در قرن نوزدهم به ایران می داند. وی معتقد است نامگذاری های تاریخی همچون عرب و عجم، ترک و تاجیک و غیره بیشتر از نشان دادن انسجام درونی و ملت به مفهوم نوین nation، در زمینه تاکید بر تفاوتهای زبانی گروههای مختلف است.
در فصول نه گانه کتاب به نگاههای نژادی هویت ملی اروپایی،سعی و تلاش اروپائیان به مفهوم آفرینی از ایران در بستری ملی گرایانه، ایران شهر و ابداع هویت ملی ایرانی، روان گسیختگی فرهنگی در طی تاریخ ایران توجه و بحث ویژه شده است.
گرچه ترجمه فارسی کتاب روان نیست ولی گام نخستی است از سوی یک ایرانی تا هویت ملی ایران را نه همچون مباحث نژادی بلکه براساس اصول شهروندی مطرح نماید.
مطالعه با دقت این کتاب به تمام دوستان توصیه می گردد.
۷ آذر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
ائل عاشیقی، اورمو آشیق لارینین دان اولدوزو اولان، اوستا آشیق محمد حسین دهقان ین وفاتیندان دولایی اولوسوموزا باش ساغلیغی وئریر، تانریدان او مرحومه جنت و قالانلارینا دؤزوم دیله ییریک.
🏴 آیدین گله جک یازارلار هیئتی و امکداشلاری
@aydingalacak
🌲 مجله فرهنگی - اجتماعی "آیدین گله جک
کورواوغلو در افسانه های ترکان و تاریخ آذربایجان
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
كوراوغلو قهرماني است برخاسته از ميان مردم و پاسدار منافع مردم و عاشيقي است ترنم كننده دلاوري و جوانمردي كه زورمداران او را راهزني بيش نمي پندارند و مردم آذربايجان نجات بخش خويش.
وسعت منطقه انتشار دستان كوراوغلو سبب شده كه عده اي از جمله محقق فقيد زكي وليدي طوغان اين داستان را بقاياي يادمانهاي جنگهاي گوك تركهاي غربي با ساسانيان بداند.
اين داستان پس از اسلام از تركستان از طريق خراسان به ايران آذربايجان و آناطولي رسيده است و بعنوان يك داستان مردمان ترك از اورال تا درياي سياه مورد توجه قرار گرفته است.
« الكساندر خودزكو دانشمندي كه در اواسط قرن نوزدهم براي نخستين بار ترجمه اي از كوراوغلوي روي هم رفته معتبري را به زبان انگليسي انتشار داد و اين داستان را به جهان علم معرفي كرد كوراوغلو را براساس اظهارات مردم آذربايجان تركمني از طايفه تكه مي داند كه در زمان شاه عباس دوم در خراسان بدنيا آمده و به آذربايجان كوچيده در دژي بنام چنلي بئل واقع در دره سلماس و سر راه خوي – ارزروم زندگي مي كرده است.»
گفتني است كه اين دژ به احتمال زياد قلعه هؤدهر مي باشد كه به گفته مردم منطقه « كوراوغلو قالاسي » و بر طبق اعتقاد بعضي ها « قيز قالاسي/ اوغلان قالاسی » مي باشد. اين قلعه كه در راه كاروانروي سلماس به عثماني قرار داشت مورد حمله « دلي های كوراوغلو » قرار گرفته و غارت مي شده است. گفتني است كوراوغلو به دليل محبوبيت نام بسياري از قلاع مستحكم ديگر آذربايجان را به خود اختصاص داده و همچون ساير شخصيت هاي عالي مقام داراي موقعيت اسطوره اي هم شده است. در خوی، ارضروم ، بولو و دهها مکان دیگر قلعه های منسوب به کوراوغلو موجود هست.
لازم به تذكر است كه اين كوراوغلوي قوپوز به دست كه در نقش اوزان « عاشيق هاي امروزين » ظاهر ميشده ظاهراً آخرين كوراوغلويي است كه از سلسله كوراوغلوي مختلف در افسانه و تاريخ مانده است و بنابراين اعتقاد عموم و محققين بر آن است كه كوراوغلو شخصيت خيالي نيست. ( برای اطلاع بیشتر به اثر گرانقدر رئيس نيا ، كوراوغلو در افسانه و تاريخ ، تبریز مراجعه شود)
۳۰ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
ارتباط حزب اتحاد و ترقی عثمانی و ارتباط آن با
مشروطه خواهان آذربایجان
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
«به دنبال صدور فرمان تنظيمات در 3 نوامبر 1839 م تا اعلان مشروطيت در 23 نوامبر
1876 م. عثمانی در پروسه پيشرفت جهانی دست و پا می زد . استبداد شرقی سلطان عبدالحميد و اداره کردن سنتی امپراطوری عثمانی از يکسو و پيشرفت رو به تزايد قوای رقيب عثمانی دراورپا سبب شد تا جمعيتی متشکل از يکسو و پيشرفت رو به تزايد قوای رقيب عثمانی در اورپا سبب شد تا جمعيتی متشکل از پنج دانشجوی ترک در سوم نوامبر 1889 تشکيل شود که اساس حزب اتحاد و ترقی عثمانی به شمار می رود.» ( اين جمعيت در سال 1895 شعباتی در لندن ، پاريس و برلين داير کرد .
در سال 1897 م . فعاليت کميته اتحاد و ترقی که ژون تورک نيز ناميده می شد به حدی گسترش يافت که سلطان عبدالحميد در خاطرات خود از رشد رو به تزايد انها اظهار نگرانی می کند . در سال 1898 م . کتابی که توسط ژون تورکها عليه سلطان عبد الحميد نوشته می شود به دست امپراتور رسيده و وی موضوع را جدی می يابد . اينان چون سازمان می يابند در درون ارکان عثمانی به فعاليت پرداخته و به تدريج در مصر نيز کميته ژون ترکها به وجود مي آيد.
با گسترش فعاليت کميته اتحاد و ترقي و سازمان يافتن افراد فراري از عثماني، عثمانيان ساکن مصر در پاريس گرد هم آمده و در روزنامه «مشورت» که تازه به انتشار مي پردازند. داغستانلي مراد بيگ معروف به ميزانچي مرادبيگ کميسر ديوان عموميه عثماني صاحب روزنامه «ميزان» اورپا به خشم سلطان عثماني افزوده و باعث مي شود مأمورين خفيه عثماني جهت متلاشي کردن فعاليت مخالفان دست بکار مي شوند.
وي پس از بازديد از بعضي مراکز اورپايي به پاريس آمده و پس از ملاقات با دوستان خود در آن شهر به مصر رفته و در قاهره به طبع و نشر روزنامه «ميزان» پرداخت.پس از مدتي که امکان اقامتش در مصر مقدور نشد مجدداً به پاريس برگشت و در پاريس با نمايندگان جمعيت در اين شهر ملاقات کرده و تصميم به انتشار روزنامه «ميزان» در ژنو گرفت. زماني که به اتفاق تني چند از دوستان به سويس آمد جمعيت اتحاد ترقي علاوه بر عثماني در مصر و 3 شعبه در اورپا شعبه داشت.
با گسترش فعاليت اتحاد و ترقي و ارسال سه روزنامه اين جمعيت به عثماني به ترتيب حريت در لندن،مشورت در پاريس و ميزان در ژنو همراه با اوراق و رسالات در قاهره،اعضاي جمعيت به شکل قابل توجهي افزايش يافت. نفوذ اين جمعيت به ميان افسران و سربازان پادگانها به سلطان عبدالحميد سبب شد در 25 جمادي الآخر سال 1326 (1908)فرمان مشروطه درعثماني صادر شود اين درحاليست که فرمان مشروطه توسط مظفرالدين شاه در 13 جمادي الثاني 1324(1906)صادرشده بود.
بدين ترتيب جمعيت اتحاد و ترقي در عثماني قدرت گرفت و از سال 1913 دولت عثماني را در دست گرفت.با ورود عثماني به جنگ جهاني اول و شکست اين دولت «پرده ضخيمي جلوي خدمات اين جوانان ترک کشيده شد و خدمات مهم اينان به بوته فراموشي سپرده شد .» سرنوشت رهبران جمعيت اتحاد و ترقي عثماني نيز غمبار بود. طلعت پاشا و جمال پاشا توسط تروريستهاي ارمني ترور شدند.
انور پاشا سردار رشيد عثماني نيز به ترکستان رفته و مملکت «اولو تورکستان» را به وجود آورد.سپس در جنگ با روسها به شهادت رسيد. ارتباط سعيد سلماسي با جمعيت اتحاد و ترقي عثماني و عضويت در آن کاملاً محرز است و مسافرتهاي وي به استانبول و پاريس حاکي از ارتباط وي با اين جمعيت مي باشد. در استانبول شيخ اسدالله ممقاني و حسن خان ارفع خواهرزاده ارفع الدوله رابط انجمن آذربايجان و حزب اتحاد و ترقي عثماني بودند.
۲۵آبان۱۴۰۴ /channel/melikzadeh
قيام بابک علیه اعراب بنی عباس در آذربايجان
/channel/melikzadeh
دکتر توحید ملک زاده
پدر بابک را مردي روغن فروش از مداين نوشته اند که با مادر بابک از آذربايجان وصلت کرد و بابک ثمره اين ازدواج شد. گرچه قیام بابک عليه مأمون عباسي را سال ۲۰۱ ق نوشته اند ليکن نخستين بار قيام خرميان از سال ۱۶۲ﻫ . ق ثبت شده است.خرميان طايفه اي از باطنيان بودند و «آنان عقيده داشتند که سازمانهاي اجتماعي که بر پايه عدم تساوي مالي و ظلم و اجحاف مبتني است آفريده مبداء تاريکي يا اهريمن است و تبليغ مي کردند که با سازمانهاي ظالمانه بايد فعالان مبارزه کرد.»( تاريخ ايران ، ترجمه كشاورز ، ص ۱۹۲)
بابک با تصرف قلعه هاي اطراف در کوههاي کليبر در آذربايجان مبارزه علني خود را شروع کرده بطوريکه پس از سه سال از قيام بابک ، در سال ۲۰۴ ﻫ . ق لشگري به سرداري يحيي بن معاذ از طرف خليفه براي دفع وي روانه قلعه بذ شد.
بابک با قواي مسلح خود به جنگ وي رفت و يحيي را شکست داد. در اين لشگريان گروهي از سواران ترک آسياي ميانه که به مرکز خلافت اسلامي آمده بودند ديده مي شد.
يکسال بعد در سال ۲۰۵ ﻫ . ق خليفه،عيسي بن محمد بن خالد را به جنگ بابک فرستاد و در جنگي که بين اين دو لشگر افتاد عيسي شکست سختي خورد.با اين شکست اعراب، دامنه نفوذ بابک افزايش يافت.
حملات قواي خليفه تقريباً هر سال ادامه داشت . در سال ۲۰۶ هـ .ق. دوباره خليفه عيسي بن محمد بن ابي خالد را به جنگ فرستاد ولي وي شكست خورده عقب نشست .
در سال ۲۰۸ هـ .ق. علي بن صدقه معروف به زريق حكومت آذربايجان يافت و مأمور دفع بابك شد و شكست خورد. پدر وي صدقه چند سال پيش اورميه را به اشغال خود در آورده بود و سپس به شهرهاي مجاور از جمله سلماس حمله كرده و جزو قلمرو حكومت خود درآورده بود . دامنه حكومت وي از جنوب به موصل نيز مي رسيد.
بدين ترتيب هر لشكري كه از سوي خلافت بغداد مأمور دفع بابك مي شد شكست خورده و گهگاهي از سردارانش كشته مي شد.
در هر حال آغاز مأموريت افشين ( لقب حکومتی در منطقه ماورالنهر) در جنگ با بابك را سال ۲۲۰ هـ . ق . نوشته اند. در طي جنگهايي كه گذشت مردان و زنان بيشماري از هر دو طرف كشته شد. مأموران خليفه طرفداران بابك را به جرم زنديقي به قتل مي رساندند
جنگ مستمر افشين با بابك را حدود ۳ سال نوشته اند و در سال ۲۲۳ هـ . ق . بود كه «بذ قالاسي» مركز حكومت بابك با حيله به تصرف افشين در آمد و بابك دستگير و در نهايت بابك كشته شد.
پس از تصرف بذ، خليفه، طي فرماني افشين را حاكم آذربايجان قرار داد :
« من، المعتصم بالله خليفه عباسي، آذربايجان را به حيدربن كاوس افشين سپهسالار بزرگ خود و درهم كوبنده بابك وا مي گذارم.»
سكوت مورخين عرب دوره اسلامي و اتهام وي به بي ديني ، اشتراك در زن و … و عدم توجه به جزئيات اين امر بزرگ قابل توجه است. چرا كه اين دامنه دارترين شورش و درعين حال نزديكترین محل قيام مسلحانه به مركز خلافت اسلامي شمرده مي شد كه خليفه توانايي كافي براي سركوب آنرا نداشت.
كشته هاي اين جنگ بحدي بود كه مورخين نيز در آن اختلاف دارند. طبري و ابن اثير شمار آنها را دويست و پنجاه هزار و پانصد تن برآورد كرده اند و در عوض مسعودي ۵۰۰ هزار تن تخمين زده است.
۱۹ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
فکر پروژه « بنیاد زبان ترکی، تاریخ و فرهنگ آذربایجان»
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
بیش از صد سال از تاسیس دانشکده های تورکولوژی در اروپا و کشورهای آسیایی-آمریکایی می گذرد. دانشمندان برجسته ای به مطالعه عنصر تورک و تاثیر شگفت انگیز آن بر تاریخ، فرهنگ، ادبیات و حتی بر سیاست جهانی پرداخته اند.بیش از دو هزار سال ترکان بر جغرافیای فلات ایران تاثیر گذاشته و پس از اسلام امپراطوری ها و دولتهای معظم سلجوقی، ایلخانی، خوارزمشاهی، غزنوی، آق قویونلو، قره قویونلو، صفوی، افشار و قاجار را تاسیس کرده اند. با اینحال در قرن ۲۱ هیچ مرکز تحقیقاتی، دانشکده، گروه دانشگاهی در ایران درباره مطالعات زبان و فرهنگ ترکان فلات ایران و آذربایجان تاسیس نشده است. علل این موضوع قابل بحث است ولی فعلا موضوع ما نیست.
به نظرم ترکان ایران و در راس آنان آذربایجانی ها باید دست بکار شده و با تاسیس بنیادی مجوزدار به افراد محقق امکان تحقیق بدهند.
برای این کار سه گروه لازم است:
۱- موسسین و بوروکراتهایی که بتوانند با استفاده از قوانین موضوعه کشور بنیادی با اهداف همه جانبه فرهنگی تاسیس نمایند.
۲- اسپونسورهای مالی داخل کشور که بتوانند چه خودشان و یا از افراد دیگر منابع مالی تهیه نمایند.
۳- محققین متخصص تحصیل کرده که در داخل ایران هم کم نیستند.
این فکری اولیه برای تاسیس یک بنیاد تورکولوژی در ایران می باشد. امیدوارم دوستانی بتوانند این رویا را به حقیقت تبدیل نمایند. منتظر نظراتتان هستم.
۱۳ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
نقده/نقدای، سولدوز ، تپه حسنلو و ترکان قرهپاپاق
دکتر توحید ملکزاده
/channel/melikzadeh
منطقه تاریخی محال سولدوز که امروزه شهرستان نقده نامیده می شود مامن طوایف باستانی پرافتخاری بود که تجلیات حضور پرشکوه فرهنگیشان در جام هنرمندانه طلایی حسنلو دوران ماننایی نقش بسته است.
این منطقه پر آب و علف، پس از اینکه غازان خان در سال ۷۰۳ق این منطقه مستعد پرآب و علف را به امیرچوپان سولدوز داد به محال « سولدوز » مشهور شد که در دوره صفویه به قول کتاب شرفنامه( ص: ۳۰۶) از توابع مراغه گردید.
امیرچوپان از امرای قدرقدرت و معتمد ایلخانی بود که بعدها حاکم مکه و مدینه گردید. وی بعدها به سبب قدرت گرفتن فراوان مورد رشک سلطان ابوسعید ایلخانی قرار گرفت و کشته شد. امیرچوپان در مکه دفن گردید.
نه در این هنگام و نه تا دوران یکصد سال اخیر در این محال شهری وجود نداشت. شاید به جرئت گفت اولین شهر مسکونی آن منطقه ساوجبلاغ بود که در دوران صفوی مسکون شد....در آن منطقه وسیع هر آنچه بود مرتع و زمین حاصلخیز بود.
قریه ناقادئی/ نه غه دئی که در رسم الخط قدیم نقدای/ نقدی ( حرب الحسن، ص: ۵۰۴) نوشته شده از قراء معتبر دشت سولدوز بود که برای اولین بار نامش به تاریخ رمضان ۱۲۴۵ق/زمستان ۱۸۳۰ م در فرمان فتحعلیشاه قاجار به نقی خان بزجلو مبنی بر حاکمیت ترکان قره پاپاق در محال سولدوز دیده شده است. در متن فرمان جمله « قریه نوچه ده مشهور نقدای » دیده می شود.
ترکان بوزجلو که بعدها به قرهپاپاق مشهور شدند قبلا در اراضی قازاق و بورچالی آذربایجان شمال ارس زندگی می کردند. با حملات روسها به آذربایجان و تصرف مناطق شمالی آن، ترکان قرهپاپاق با هماهنگی دولت قاجار عقب نشسته و دو سال در دشت سلماس ماندند تا اینکه رای دولت قاجار بر این شد که ترکان قرهپاپاق در محال سولدوز اسکان یابند. فرمان شاهانه انتقال در سال ۱۲۴۶ق صادر گردید. مالکیت روستاهای این محال قبلا از آن خوانین مقدم مراغه و افشار اورمی بود. بدین ترتیب قره پاپاقها پس از حداقل سی سال دربدری در روستاهای محال سولدوز مستقر شدند
امروزه در شهرستان نقده، تیره های ترکان قرهپاپاق ( ترکاون tərkavon،چاخیرلو( در تواریخ صفویه جاکیرلو نوشته شده)، عربلو، سارال، جان احمدلو، اولاشلو ، شمس الدینلو و قازاق) همراه با سایر ترکان از طوایف مختلف اوغوز با شکوه و پویایی تمام در حال نقش آفرینی سازنده در نقده قلب تپنده آذربایجان هستند.
۱ آبان ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
اصیلترین قوم نژاد آریایی!
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
اگر جمله غیرعلمی و غیرواقعی «اصیلترین قوم نژاد آریایی» در پارلمان یک کشور اروپایی از زبان یک پارلامنتار بیرون می آمد چه می شد؟
پس از فاجعه ای که نظریه برتری نژاد نوردیک با تاسیس حزب ناسیونال سوسیالیزم ( نازی) با به آتش کشیدن تمام اروپا و قسمتهای عمده ای از جهان ایجاد کرد، تقریبا هشتاد سال است که نظریه نژادی و خصوصا نژاد برتر از قاموس تاریخ، فرهنگ و ادبیات دنیای علم برچیده شده و بجای آن مفاهیم تفاوتهای فرهنگی- زبانی بدون هیچگونه ارزش گذاری تدریس می شود. روزنبرگ، بانی تئوری نازی در آلمان نیز توسط متفقین دستگیر، محاکمه و اعدام شد و مجری آن هیتلر هم انتحار نمود.
با این نتیجه بسیار وخیم نظریه غیر علمی آریایی در جهان، گویی در ایران هنوز اخبار آن به گوش پاره ای از سیاستمداران ایران هم نخورده
و هنوز هم ذهنشان در همان دوران نخست پهلوی اول دور می زند که تاریخ ایران قبل از اسلام با کمک مستشرقین خارجی به شدت بولد شد و اساس نگرش تاریخ نگاری ایران حتی تا امروز گردید.
در آن دوران که کشورهای دیگر وارد فاز مدرنیته براساس نظریات اجتماعی-سیاسی جهانی می شدند با پسرفتی عمیق، باستانگرایی سیاست رسمی دولت ایران شد. در این نگاه جمعی اصیل شدند و جمعی نااصیل. در این میان به مینورسکی و رشید یاسمی برای نوشتن تاریخهای مبتنی بر آریایی گرایی عشایر کرد مبالغی هنگفت پرداخت شد تا با شعبده بازی قسمتی از مردم را اصیل جلوه دهند. کتابها نوشه شد و در ادامه این بحثها طبق برنامه از پیش نوشته شده، لقب « اصیل» به عشایر کوهستانهای غرب ایران داده شد تا بلکه همگرایی این قبایل را با حکومت مرکزی بیشتر کنند. ولی نتیجه برعکس شد و این قبایل این ترفند را علیه حکومت مرکزی ایران بکار برده و در قالب ملت سازی درگیری های خونینی به راه انداختند.
در هر حال آنچه که پیداست تا وقتی علم تاریخ در ایران اسیر ایدئولوژی های ناکارآمدی همچون آریایی و غیره باشد سیستم گنجشک را رنگ آمیزی خواهد کرد تا به عنوان بلبلی اصیل بفروشد و با این کار مضحکه خاص و عام جهان باشد.
۲۴ مهر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
ریال اسپانیولی آری، تومن ترکی خیر
دکتر توحید ملک زاده
ریال اسپانیولی آری، تومن ترکی خیر
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
مجلس ایران لایحه دولت در مورد حذف چهار صفر را تصویب کرد البته با یک اصلاح، آنهم تغییر واحد پول از تومان به ریال.
اصرار مجلس بر استفاده از ریال بجای تومان انعکاس خیلی کمی در رسانه ها داشت چرا که آنها درخواست استفاده از دریک پارسی به عنوان واحد پول داشتند. مردم ایران سالیان درازی است از تومن تاریخی بعنوان واحد پول استفاده کرده و می کنند و در یکصد سال اخیر در زمان سلطنت پدر و پسر، علیرغم تصویب ریال بعنوان واحد پول، کلمه تومن از دهان مردم نیفتاد که نیفتاد.
مثل اینکه دوگانگی در تاروپود زندگی اجتماعی مردم ایران رسوخ یافته است.از دو اسمی بودن خیابانها گرفته تا دو اسمه بودن آذربایجانی هایی که ثبت احوال اسامی ترکی آنها را به راحتی ثبت نمی کند.
مجلس به راحتی می توانست دوگانگی اسم واحد پول را بر اساس لایحه تقدیمی دولت برطرف کند ولی همچون لایحه تاسیس استان در منطقه اردبیل که یکشبه نام استان از آذربایجان شرقی به استان اردبیل تغییر یافت، تومن ترکی هم به ریال اسپانیایی تبدیل شد.بخاطر داشته باشید در ایران هرجا پای تاریخ و فرهنگ ترک در میان باشد سدی نامرئی جلوی آن می ایستد. مگر ترکان جز نیکی در تاریخ و فرهنگ ایران چکاری انجام داده اند؟
۱۳ مهر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
سرزنش تیمورپاشاخان سردار ماکو توسط ناصرالدینشاه در ماجرای شیخ عبیدالله
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
تلگرام ناصرالدینشاه در ۱۷ مهر ۱۲۵۹ شمسی به تیمورپاشاخان سردار ماکو و فرمانده قشون دفع تجاوزات اکراد شیخ عبیدالله : « تلگراف مفصل تو را خواندم. حقیقت این است همه شما گویا دیوانه شده اید، مثل سفاهت شیخ عبیدالله. شیخ یا دیگری کیست که این طور جسارتها بکند. چهار تا کرد چرا شماها را این قدر دست و پاچه و کم دل کرده است که این طورها عرایض و تلگرافها عرض می کنید؟ همان ماکو و خوی و سلماس و ارومی باید جواب هزار نوع این امور را بدهد چه رسد به آذربایجان. نمی دانم چه خبر شده است که این قدر بی غیرت شده اید؟ یعنی چه؟ ....».
فتنه شیخ عبیدالله،( گزارش وقایع حمله اکراد به صفحات آذربایجان در دوره قاجار)، انتشارات مجلس، 1390، ص: 148.
۷ مهر ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
ترکان قیبچاق در آسیا و آذربایجان(2)
دکتر توحید ملکزاده
/channel/melikzadeh
ترکان قیبچاق در زمان سلطان قوتوز و سلطان بای بارس به حد شوکت و عظمت خود رسیده و به تدریج امور خلافت اسلام را در دست گرفته با صلیبی ها به نبرد پرداختند. بیشتر خاطرات صلیبی ها از نیروهای اسلام در اصل از خاطرات جنگ با همین ترکان شجاع می باشد.
مملوکان مصر تنها به امور نظامی مشغول نبوده به امور فرهنگی نیز توجهی شایسته داشتند در این دوران کتب مختلف ادبی تاریخی و زبانشناسی ترکی نوشته شده مانند کودئکس کومانیکوس ( کتاب لغت ترکی ، لاتینی ، فارسی ) ترجمان ترکی و عربی ( مولف نا معلوم ) کتاب الائدراک اللسان الاطراف ( ابو حیّان محمد قارناتی )، همچنین در این دوران کتاب گلستان سعدی توسط سیفی سارایی به ترکی ترجمه شد. قبچاق ها به تدریج عظمت و شوکت خود را از دست داده و در میان دیگر قبایل ترک زبان مستحیل گشتند. امروزه اقوام تاتار ، نوقای ، قره چای ، بالکار ، باشقیر ، کُمیک و سایر اقوام قفقاز اولاد بلافصل قبچاق ها هستند.
تاریخ استقرار قبچاق ها در آذربایجان دقیقاً معلوم نیست چنین به نظر می رسد که قبچاق های متحد ترکان اوغوز در واپسین نقل و مکان های ترکان وارد آذربایجان شده به تدریج با ترکان قبلی آذربایجان پیوند خورده و در بنا نهادن ملت ترک آذربایجانی شرکت کرده اند. امروزه یافتن نشانه هایی از ترکان قبچاق در زبان، فرهنگ، فولکلور و سایر ساختارهای فرهنگی مردم آذربایجان کار مشکلی نیست. لهجه تبریزی و کلاً شرق دریاچه ارومیه ( مناطق بناب ، مراغه ، عجب شیر ، ملکان تا تبریز ) تحت تأثیر عمیق این لهجه بوده است. وجود اسامی خاص جغرافیایی نیز کمک فراوانی به این موضوع می کند. امروزه روستا هایی در آذربایجان در شهرهای بیناب، جزیره شاهی دریاچه اورمیه و روستایی در قره چیمن، روستایی در نزدیکی شهریار تهران به نام قیبچاق نامیده می شوند.
قبچاق ها در تاریخ مردم تبریز نیز نقش داشتند، گویا شمس تبریزی نیز از قیبچاق ها بوده در تبریز زاده شد، بدین سبب لقب تبریزی گرفت. وی سپس در نزد ابوبکر تبریزی عرفان آموخت و مقام شامخ در ادبیات و عرفان اسلام بدست آورد .
۳۱ شهریور ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
نوابغ اورموی الاصل:
جبار عسگرزاده باغچه بان، ثمین و ثمینه باغچه بان
پدر، پسر و دختر برجسته آذربایجانی
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
عموما در این کشور روال بر این است که نخبه های فرهنگی آذربایجانی در حاشیه قرار گیرند مگر اینکه به شاهنامه پژوهی بپردازند و یا در اصرار بر وجود زبان موهوم آذری به عنوان زبان باستان آذربایجان مقاله و کتاب بنویسند. اخیرا هم سخنان قصار کوروش مد شده است. اگر این کارها را کسی کرد ولوله کل شهرهای آذربایجان را می گیرد و همایشهای مختلف برای معرفی این نخبه های تازه کشف شده راه می اندازند و مقامات محلی و استانی در صف اول بزرگداشتهای آن جنابان نشسته و به ایراد سخنان در فضیلت آنها می پردازند. اگر هم شخصی فرهنگی در این وادی ها نبود محکوم به گمنامی است. بنابراین گمنامی پدر و پسر و دختری نخبه آنهم یکصد سال قبل در آذربایجان ما چیز عجیبی نمی تواند باشد کما اینکه صفی الدین اورموی از بزرگترین هنرمندان جهان اسلام که هر ملتی آرزوی داشتن آنرا دارد نیز حیران از علل بایکوت عجیبش در اورمیه می باشد.
باری جبار باغچه بان اورموی الاصل که به یمن زندگی و آموزش در سرزمینهای اسلامی آنسوی ارس مخصوصا در ایروان که آنروزگاران مسلمان نشین بوده ( گرچه الان به یمن نسل کشی مسلمانان در جنگ جهانی اول هیچ ترک و مسلمانی آنجا نمانده)و جزو اراضی تاریخی آذربایجان محسوب می شد ولی از نظر حاکمیتی آنروزها تحت تسلط روسها بود، توانست خدمات نوینی چون ابداع شیوه های جدید تعلیم و تربیت برای افراد کر و لال و معلول ذهنی، تاسیس اوشاقلار باغچاسی که به فارسی باغچه اطفال نام گرفت بکند . تلاش وی برای آموزش کودکان پایانی نداشت .. وی رباعیات خیام را هم به ترکی برگرداند و چاپ کرد. باغچه بان دهها کتاب برای اطفال ایرانی به فارسی هم نوشت ولی زهی خیال باطل که از سانسور نانوشته سیستم اداری و فرهنگی ایران نگذشت. شهرداری تهران هم نتوانست به نام وی حتی کوچه ای را نامگذاری کند کمااینکه شورای شهر اورمیه نیز نتوانسته نه نام باغچه بان و نه نام صفی الدین اورموی را بر کوی و برزنی نصب کند.
پسرش ثمین نیز در سالهای پس از شهریور بیست رهسپار ترکیه شد و در کونسرواتوار دانشگاه آنکارا موسیقی تحصیل کرد و تمام عمرش را صرف آموزش موسیقی کودکان کرد.دهها موسیقی برای کودکان ایرانی نوشت ولی الان انگار نه انگار که ثمینی بوده و نه خواهرش ثمینه ای که در ادبیات کودک بسیار فرهیخته بود.. جالب اینکه همسر ترکیه ای ثمین باغچه بان به نام ائولین باغچه بان نیز همکلاسی وی در آنکارا بود و با هم به تهران بازگشته و اوپرای تهران را تاسیس کردند. وی اولین استاد مدرس اوپرای ایران بود.
خانواده ثمین باغچه بان پس از انقلاب به ترکیه مهاجرت کردند. ثمین در اسفند ۱۳۸۶ و ائولین در آبان ۱۳۸۹ در استانبول وفات نمودند. نویسنده داستان کودک ثمینه باغچه بان نیز ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ در کمال سکوت خبری فوت کردند.
بیایید داشته های فرهنگی تاریخی آذربایجان را قبل فقدان دریابیم.
۲۶ شهریور ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh
تاریخ ترکان در آذربایجان باستان
دکتر توحید ملک زاده
/channel/melikzadeh
بطور خلاصه در میان محققان تاریخ دو نظر غالب درباره حضور ترکان در آذربایجان وجود دارد. ۱- نظری که حضور ترکان در آذربایجان را با اسلام آوردن ترکان و تشکیل امپراطوری عظیم سلجوقی توسط ترکان اوغوز می دانند. اساس نظر اینان بر کوچ طوایف ترک به غرب از جمله آذربایجان می باشد.این نظر در میان محققین غربی و تا بیست سال قبل در ترکیه غالب بود.البته نظر اینان درست است ولی در ادامه خواهیم دید که کامل نیست. ۲- محققینی هستند که حضور ترکان را براساس توپونیم ( اسامی جغرافیایی)، هیدرونیم ها ( اسامی رودها و چشمه ها) و ائتنونیم ها(اسامی طوایف), آثار باستانی، تمدن کورقان( شیوه دفن ترکان قدیم که مختصری از شرح آن در کتاب هرودوت آمده) ، کلمات ترکی مندرج در کتیبه های باستانی اقوام و دولتهای چند هزار سال قبل در آذربایجان و بین النهرین و اخیرا قرائتهای نوین در کتیبه ها و نوشته های تاریخی باستانی نظیر کتیبه های ایلامی، سومری و حتی آنچه که آنرا منسوب به شاهان هخامنشی می کنند توسط اساتیدی چون آقایان دکتر نوبری، استاد حسنی و استاد شربیانی همه و همه نشاندهنده حضور غالب ترکان در آذربایجان باستان است. در واقع براساس اسناد فوق، ترکان بومیان آذربایجان بوده و حتی براساس تئوری اورمو، ترکان از اطراف دریاچه اورمیه برخواسته و به اطراف و اکناف از جمله آلتای رفته و در سده های اولیه اسلامی دوباره در قالب کوچ ترکان اوغوز- قبچاق دوباره به آنایوردشان برگشته اند. در حقیقت با آمدن ترکان اوغوز فرآیند تشکیل ملت ترک آذربایجان تکمیل شد بطوریکه ترکان ملت غالب در آذربایجان گشتند.
در اینجا سوالی مطرح می گردد که آیا آذربایجان آن زمان یکدست ترک بود؟ جواب خیر است.عشایر، طوایف بدوی از نظر ساختار تمدنی( مردمانی که فقط دامپرور بودند و با کشت و کار علاقه ای نداشتند مانند طوایف عشایر که زندگی مانند مردمان امروزین طوایف جلالی، شیکاک، هرکی، زرزا و غیره داشتند)، کولونی های مذهبی مسیحی و جوامع کوچک مدنی ( مانند ارامنه و نسطوری ها) هم در آذربایجان زندگی می کردند که نقش کوچکی در ساختار تمدنی آذربایجان داشتند چرا که تاکنون یک ساختمان، شی فلزی یا گلی و یا هر چیز دیگر مربوط به عشایر نه از زیر زمین و نه در روی زمین پیدا شده است.و نقش کولونی های مذهبی فقط و فقط حول ساخت کلیسا و معابدشان موج می زد. البته هدف از این توضیحات تحقیر هیچ عنصر فرهنگی نیست بلکه توضیح این است که بعضی طوایف دیرتر وارد مدار تمدنی شده اند. عقیده اکثر محققین این است که آنچه ملت آذربایجان نامیده می شود در سده های پنجم ششم میلادی تشکیل شد بطوری که در آثار اسلامی به کرات از مفاهیم آذربایجان و آذربایجانی استفاده شد.
۲۵ شهریور ۱۴۰۴
/channel/melikzadeh