اما حتی از دیدگاه پیش پا افتادهترین چیزهای زندگی، هر آدمی یک ذاتِ منسجمِ ساختهپرداخته نیست که برای همه یکسان باشد و او را به همان سادگی بتوان شناخت که قرارداد یا وصیتنامهای را میشود خواند؛ شخصیتِ اجتماعی ما ساختهی فکر دیگران است.
حتی کار بسیار سادهای که آن را 《دیدن شخصی که میشناسیم》 مینامیم تا اندازهای یک کار فکری است.
قالب ظاهرِ فیزیکی آدمی را که میبینیم از همهی برداشتهایی که از او داریم پر میکنیم، و بدون شک این برداشتها در پدیدآوردنِ شکل کلیای که در نظر میآوریم بیشترین نقش را دارند.
برداشتهای ما رفتهرفته آنچنان کامل در قالبِ گونههای شخص جا میگیرند، آنچنان دقیق با خطِ بینیِ او همخوان میشوند، آنچنان خوب به زیر و بمهای صدای او که پنداری پوششِ شفافی باشد، شکل میدهند که هربار که چهرهی او را میبینیم و صدایش را میشنویم، آنچه چشم و گوشمان از او میبیند و میشنود همان برداشتهاست.
#دفترخاطرات
#جستجو #روایت
@memoalbum
همخون
شاعر ترانه: #شهرام_شب_پره
ملودیساز: #شهرام_شب_پره
تنظیمکننده: #منوچهر_چشم_آذر
خوانندهها: #ابی و #شاهرخ_شاهید
@memoalbum
کولی
شاعر ترانه:#شهرام_وفایی
ملودیساز: #منوچهر_طاهرزاده
تنظیمکننده: #محمد_شمس
خواننده: #شاهرخ_شاهید
@memoalbum
کودکانه
شاعر ترانه: #شهیار_قنبری
ملودیساز: #اسفندیار_منفردزاده
تنظیمکننده: #اتابک_سهیلی
خواننده: #شهیار_قنبری
@memoalbum
مثلا یک دوره آموزشی برنامهنویسی دیدهایم اما در عمل هنگام کدنویسی کم میآوریم. یا برای امتحان پایان ترم وقت زیادی صرف مطالعه کردهایم، اما سر جلسه امتحان متوجه میشویم اوضاع خراب است. مشکل اینجاست که هنگام یادگیری، ما فقط توهمی از یادگیری داشتهایم.
اینجاست که تکنیک فاینمن بهکار میآید: روشی که برخی از کارشناسان آموزش، آن را جزو ۵ راهکار برتر یادگیری بهشمار میآورند و سبب میشود قسمتهایی که واقعا متوجه نشدهایم را شناسایی و برای رفعشان اقدام کنیم.
مراحل تکنیک:
۱- ابتدا موضوع مورد نظرتان را مشخص کرده و عنوان آن را بالای یک کاغذ بنویسید.
۲- سپس مبحث را با کمک کلمات خودتان روی کاغذ توضیح دهید. انگار میخواهید آن را برای شخص دیگری به زبان ساده شرح دهید. ضمنا اگر میتوانید، توضیحتان را با مثالهای متعدد تکمیل کنید.
۳- توضیحات را مرور کنید و بررسی کنید در کدام بخشها اطلاعاتتان ناقص است. اغلب اوقات در مرحله دوم متوجه میشویم که قادر به شرح بخشهای مهمی از مبحث نیستیم و این نشان میدهد که کجاها را بهخوبی یاد نگرفتهایم. در این بخشها نیاز به مطالعه بیشتر داریم.
۴- بررسی کنید کدام بخشها را به صورت بسیار فنی و پیچیده توضیح دادهاید. خودتان را به چالش بکشید تا مجددا آنها را به زبان ساده شرح دهید. انگار که میخواهید آن را برای یک کودک شرح دهید.
البته بعد از بهکارگیری این تکنیک، ممکن است متوجه شوید که بهزمان بیشتری برای مطالعه و یادگیری نیاز دارید. اما لطفا دو نکته را فراموش نکنید:
اول- نیاز نیست این تکنیک را برای همهچیز استفاده کنید! مثلا اگر دانشجو یا دانشآموز هستید، احتمالا در برخی دروس فقط هدفتان کسب نمره است. اما در برخی دیگر میخواهید مباحث را دقیق و بنیادین یادبگیرید، که در آنها پیشنهاد میکنیم از روش فاینمن استفاده کنید.
دوم- با وجود صرف زمان بیشتر، بعد از مدتی استفاده از این تکنیک متوجه میشوید که هم نقاط ضعفتان را شناسایی میکنید و هم عمق یادگیری شما افزایش قابل توجهی پیدا میکند و در عمل به مباحث تسلط بسیار بیشتری پیدا میکنید. بنابراین کاملا ارزشش را دارد.
ریچارد فاینمن فیزیکدان و برنده جایزه نوبل بود که جزو دانشمندان مشهور تاریخ بهشمار میآید. او در عین حال معلمی بزرگ بود که تواناییاش در توضیح مباحث پیچیده به زبان ساده سبب شده بود که او را The Great Explainer بنامند.
برخی سخنرانیها و مصاحبههایش هم در یوتیوب موجود است.
@memoalbum
امروز سیوپنجمین سالروز درگذشت ریچارد فاینمن است. بهانه خوبی است تا این جمله پرمفهومش را یک بار دیگر مرور کنیم:
«ترجیح میدهم پرسشهایی داشته باشم که نتوانم به آنها پاسخ بدهم تا پاسخهایی که نتوانم در موردشان پرسشگری کنم.»
@memoalbum
"گویا بناهای ویران شده بیشتر از بناهای آباد، هیبت و شوکت از خود مینمایانند.
تخت جمشید در نیت سازندگانش میبایست نمایشگر یک حکومت جهانی باشد، نخستین امپراطوری جهانی که از جانب «پارسیان» پدید آمده بود، تجسم آن را در این بنا به نمود میآورد. دنیای شناخته شده زمان، از مدیترانه تا دهانهی چین، در زیر فرمان آن بود.
بیست و چهار کشوری که پیکر نمایندگان آنان بر سنگ نقر شده، حکایت از این اقتدار دارند، همینگونه است تعداد ملتهایی که در ساختن این سرای شگرف مشارکت کردند.
همانگونه که شاهنشاهی هخامنشی دیگر همانندی در تاریخ نیافت، تخت جمشید نیز بر روی زمین منحصر به فرد ماند. این بنا، در دورانی ساخته شد که بناهای مملکتی اختصاص به نیایشگاهِ دینی یا گورخانه داشتند، از نوع اهرام مصر که با رشتهای به دنیای دیگر میپیوستند.
تخت جمشید برخلاف آنها، سرای این جهان است، بنای عظمت انسانی و بزرگداشت زندگی. در تصویری که پروردگار، فره ایزدی را به فرمانروا اعطا میکند، آسمان و زمین هماهنگی خود را به نمود میگذارند. یزدان در سنگنوشتهی داریوش بنده «شادی» خوانده میشود، نه فرستندهی مرگ."
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
@memoalbum
گاهی برف هم. برف هم گاهی به یکباره فرو میریزد روی تمام داشتهها و نداشتههایت، یک جور سفیدی یکدست بیخاصیت میکشد روی این همه خاکستری که خیر سرشان قرار بود هرکدام رنگی بگیرند، بعدترها. که این لحاف سفید با این یکنواختی گاه کسالتبارش، خاموش میکند شررها را بس که صاف و بیتفاوت، روی همه چیزی مینشیند. میخواهم بگویم این جوری است که قرارهایت با خودت، با قلمها و کاغذهایت، به دلایل ساده و ملموس، مثل نداشتن چتر، لک داشتن یقهی پیراهن، خالیشدن باتری یا ترکخوردنِ موقتیِ دیواری، به هم میریزد و میریزد و تو یک شبه پیرتر میشوی، بدجوری پیرتر.
.
«آتنی: بنابراین میگوییم: جامعهای که بخواهد پایدار بماند و تا آن حد که برای آدمیان میسر است، نیکبخت شود، باید در تعیین پاداش و کیفر از اصل درست پیروی کند. بدین معنی که نعمتهای روح را، اگر با خویشتنداری و اعتدال توأم باشند، باید در مرتبه نخستین قرار دهد، زیبایی و خوبی تن را در مرتبه دوم، ثروت و مال و هر چه را که به عقیده توده مردم مایه نیکبختی است در مرتبه سوم. اگر قانونگزار یا جامعهای این اصل را زیر پا بگذارد و ثروت را در مرتبهی نخستین قرار دهد یا چیزی را که مقامش در مرتبهای پائینتر است به مرتبهای بالاتر بر آورد، نه تنها خود را به گناه میآلاید، بلکه اشتباه سیاسی جبرانناپذیری مرتکب میشود. در این سخن با من همآواز هستید یا نه؟
مگلیوس: البته.
آتنی: پژوهشی که درباره ایران پیش گرفته بودیم سخن را به اینجا کشاند. وضع ایران سال به سال بدتر شد و علت آن بود که شهریاران آنجا آزادی را از ملت سلب کردند و خودرأیی و استبداد را به حد اعلی رساندند و از این طریق روح همکاری را در جامعه کشتند. آنجا که روح همکاری کشته شود، حکمرانان به ملت بیاعتنا میشوند و هدفی جز قدرت و منافع شخصی ندارند و حتی برای حفط منافع خود شهرها را ویران میکنند .... و خلاصه، دشمنی میکارند و دشمنی میدروند.
از این رو اگر روزی خود در تنگنا بیفتند و به یاری ملت نیازمند شوند، هیچ کس رغبتی برای رفتن به میدان جنگ نشان نمیدهد. پس چارهای نمیبینند جز اینکه با پرداخت مزد گروهی از بیگانگان را به خدمت خود درآورند و سرنوشت خود را به دست مزدوران بیگانه بسپارند. بدتر از همه آنکه به جنونی علاجناپذیر مبتلا میشوند و همه گفتار و کردارشان نشان میدهد که در نظر آنها تمام جامعه و کشور را در مقام مقایسه با زر و سیم کوچکترین ارجی نیست.
مگلیوس: راست می گویی.
آتنی: بیش از این درباره ایران سخنی نمیگوییم. چه همینقدر معلوم شد که بردگی کامل از یکسو و استبداد بیحد و قید از سوی دیگر این کشور را به چه حال افکنده است.»
افلاطون، قوانین، کتاب سوم
دوره آثار افلاطون (جلد چهارم). ترجمه محمدحسن لطفی. تهران: خوارزمی. صص 2124-2123.
@memoalbum
طراحی جلد و شیرازه بینظیر
دورهی ۷جلدی افول و سقوط امپراتوری روم، گیبونز، ۱۹۴۶
Credit Open Culture
هیچ آدم - هر چقدر هم که عاقل باشد - پیدا نمیشود که در دورهای از جوانیاش چیزهایی گفته و حتی زندگیای کرده باشد که خاطرهشان آزارش ندهد و دلش نخواهد آنها را از گذشتهاش پاک کند.
اما بههیچوجه نباید از آنها متاسف باشد، چون تنها در صورتی میتواند مطمئن باشد عاقل شده که همهی مراحل مسخره یا نفرتانگیزی را که باید پیش از آن مرحلهی نهایی بیاید پشت سر گذاشته باشد...
زندگیهایی که ستایششان میکنیم، رفتارهایی که به نظرتان برجسته میآیند، از پدر یا کس دیگری به آدم نمیرسند، بلکه سابقهی خیلی متفاوت پشت سرشان است، از همهی چیزهای بد و ناشایست یا مبتذلی تاثیر گرفتهاند که در پیرامونشان رواج داشته، نشاندهندهی مبارزه و پیروزیاند. میفهمم که شاید تصویر دورههای اولیهی زندگی ما دیگر شناختنی نباشد و در هر حال ناخوشایند باشد. با این همه نباید انکارش کرد، چون گواه این است که واقعا زندگی کردهایم، و توانستهایم بر اساس قوانین زندگی و ذهن انسان، از عناصر متداول و مشترک زندگی چیزی فراتر از آنها بیرون بکشیم.
در #جستجو ی زمان از دست رفته | #مارسل_پروست |
#جلد_دوم | #در_سایه_دخترکان_شکوفان |
#مهدی_سحابی |
@memoalbum
کودکانه
شاعر ترانه: #شهیار_قنبری
ملودیساز: #اسفندیار_منفردزاده
تنظیمکننده: #اتابک_سهیلی
خواننده: #شهیار_قنبری
@memoalbum
در کتاب جستجو، راوی به هنرمندهای اعجوبهی تئاتری اشاره میکنه که در دورهی خودشون شهرت داشتن و سرآمد محافل بودن. اما بعد از صد سال، و حتی در فرانسهی امروز هم بعیده دیگه کسی اونارو بشناسه.
اینهکه میمیریم و بر باد میریم.
به هر حال، ده بیست سال که از زندگی آدمیزاد میگذره، هر روز و ساعتش رو باید بشینه و برای چیزهایی که با سرعت از بین میرن تأسف بخوره. درست مثل همین ساعتها!
صد حیف…
#جستجو
@memoalbum
پاییز
شاعر ترانه:#محمدرضا_فتاحی
ملودیساز: #منوچهر_طاهرزاده
تنظیمکننده: #آندرانیک
خواننده: #شاهرخ_شاهید
@memoalbum
نمیشه
شاعر ترانه: #علیرضا_حسینی
ملودیساز: #دیوید_رنه
تنظیمکننده: #شاهرخ_شاهید و #دیوید_رنه
خواننده: #شاهرخ_شاهید
#شاهرخ خواننده ایرانی، گویی دل به پاییز بسته بود و صدای زخمیاش از درد و تنهایی ماه آذر خسته بود و دست تقدیر، عقربک ساعت عمر او را درست در هفتادسالگیاش فشرد و ضربان قلبش از حرکت باز ایستاد./ روانش شاد
@memoalbum
آشنایی با «تکنیک فاینمن» برای یادگیری عمیقتر
گاهی اوقات وقتی مشغول یادگیری موضوع جدیدی هستیم، بعد از مطالعه این «تصور» را داریم که آن را به خوبی آموختهایم. اما هنگامی که در عمل به آن دانستهها نیاز داریم، متوجه میشویم به اندازه کافی روی موضوع تسلط نداریم.
@memoalbum
طهران، تابستان ۱۲۵۹
عکاس: سلطان صاحبقران
شاه در حاشیه عکس نوشته: باغبانباشی، جوجوق [از زنان سوگلی شاه]، دم در آشپزخانه، در همان روز ۸ شعبان [۱۲۹۷ ق]
@memoalbum
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
#حافظ
#شیراز
@memoalbum
کودکی که نمیتواند میان نماز سروقت و سریال تلویزیونی انتخاب کند، یعنی، برای نماز سروقت خواندن کودک است. هر دو را به یک اندازه دوست دارد.
بالغ، یا از نماز سروقت میگذرد که اصولا زندگی مدرن و شهرنشینی و باقی اجازه خواندن نماز سروقت را نمیدهد یا از دیدن سریال تلویزیونی بیوقت میگذرد.
کودک دلش همهچیز را با هم میخواهد به یک اندازه، چون کودک است. چون هنوز وارد زندگی نشده است. وارد شهر و شهرنشینی. وارد واقعیت.
بالغی اما، که گمان میکند مشکل همه انتخابها نزد مؤمن با پس و پیش کردن برنامه تلویزیونی حل خواهد شد، کودک است.
.
بعد لابد یک وقتی هم فرا میرسد که آدم نگاه میکند میبیند فهرست کارهای نکردهاش، جاهای نرفتهاش، حرفهای نگفتهاش، نخواندهها و ندیدههایش، دارد روز به روز قطورتر میشود. بعد آدم دلش برای خودش میگیرد لابد. آیا لازم است آدم تاکید کند که دلش برای نوشتن بدجوری، بدجوری تنگ شده است این روزها؟ آیا ضروری است گفتن این جور حرفهای تکراری که زندگی گاهی آنقدر مجال برایت نمیگذارد که بشینی خودت را درست و درمان نگاه کنی ببینی کجای این جغرافیای گرد ایستادهای؟ بعد لابد همینطوریها است که علیها مرتضا میشوند، آرامآرام، نامحسوس و دردناک.
.
فرض کنید کسی درِ خانهی شما میآید و میگوید شما برای طراحی، ساخت و مدیریت پروژهی یک سد بزرگ روی کارون برگزیده شدهاید. شما در حالی که هیچگاه درخواستی در این زمینه نداشتهاید به او میگویید که هیچ تخصصی راجع به سدسازی ندارید. او پاسخ میدهد که اهمیتی ندارد، فعلا کار ما گیر است و ما شما را برای این کار انتخاب کردهایم. نظرتان چیست؟ آیا پی چنین کسی راه میافتید و میروید سد بسازید؟
ما بهعنوان انسانهوشمند، ناگزیر از «قضاوت»ایم. برداشت و قضاوت شخصی ما از جهان، به رفتارها و زندگیمان سمت و سو میدهد و جهت افکار ما را تعیین میکند. ما مختاریم (و حتی شاید مجبوریم) که در مورد اخلاق، رفتار، تفکرات و منویات دیگران قضاوتی داشته باشیم هرچند سطحی یا مقطعی. همین قضاوت است که تعیین میکند ما با دیگری چگونه رفتار کنیم و یا انتظاراتمان از او در چه حد باشد. هرکس آزاد است هرگونه که میخواهد بیندیشد و آنرا به هرشکل که میخواهد بیان کند (مگر این که این شکل، آزادی دیگران را محدود کند یا مگر این که ما اصلا به «آزادی بیان» معتقد نباشیم). هر کس میتواند در یک جمع خصوصی و حتی عمومی، عقایدش در مورد زنان، موزیسینها، مردم و خودش را بدون هیچ ترسی بیان کند و وظیفهی مخالفت، نقد و قضاوت را هم بر دوش ما بگذارد. اینجا قضاوت ما معنادار است و به رفتار ما در مقابل او و سطح انتظارات ما از او شکل میدهد.
اما این معنا از کلمهی «قضاوت» نباید شنونده را گول بزند و به دام بیندازد چرا که قضاوت معنای دیگری هم دارد: یک تخصص بسیار پیچیده که به آموزش و هوش بالایی نیاز دارد و طبق آن، شخص آموزشدیده میتواند در مورد شواهد و مدارک ارائهشده و صحت و سقم و اهمیت آنها تصمیم بگیرد و بر حسب این مدارک «حکم» صادر کند. جایی که قدرت و نفوذی از طرف شخص متهم در کار نباشد و دادگاه بیطرفانه تخصص خود را بهکار ببرد، میتوان به رایش اعتماد کرد. اینجا تکیهزدن بر جایگاه قاضی متخصص و آموزشدیده چه عرفا و چه قانونا ممنوع است حتی اگر شاکی سعی کند به زور افراد غیرمتخصص را در جایگاه قاضی بنشاند (مثال سدسازی را بهیاد بیاورید) وظیفهی عرفی و قانونی ماست که این جایگاه را نپذیریم و دست از صدور حکم برداریم. چیزی که باعث شگفتی من میشود این است که گاهی انسانها نه تنها این جایگاه را نامشروع نمیدانند بلکه با رضایت خاطر و شوق وافر بر مسند قضاوت مینشینند و حکم صادر میکنند. پرسش اصلی این است: این شهوت تکیهزدن بر جایگاه یک قاضی آموزشدیده از کجا آمده است؟
@memoalbum
هرم تو
#ابی
شاعر ترانه: #شهیار_قنبری
ملودیساز: #صادق_نوجوکی
تنظیمکنندهها: #صادق_نوجوکی و #آرون_حسینی
تاریخ انتشار: ۳۱ مارس ۲۱
@memoalbum
صدسال به از این سالها...
بهرنگ تنکابنی و محیا فرمانی
موسیقی: حسین علیزاده | نینوا |
@memoalbum