می اندیشم، پس هستم هستم، چون فکر می کنم فکر می کنم، چون شک می کنم. تماس با ما : @munar2012
از من گذشته بود!
من تا گردن در واقعیت غوطه میخوردم و میدیدم که مرگم به اصطلاح قدم به قدم دنبالم در حرکت است.
فکر کردن به هرچیزی در نظرم دشوار بود جز به سرنوشتی که از نظر همه بسیار طبیعی است، یعنی به مرگ تدریجی.
لویی فردینان سلین
"سفر به انتهای شب"
به ياد نمىآورم چه كسى گفته:
انسان در نخستين روزهاى حياتش حرف زدن ياد مىگيرد!
اما در بقيه ى عمرش مؤسسات و دستگاههاى حكومتى به او سكوت مى آموزند...
احلام مستغانمی
"خاطرات تن"
عشق خدا با گناه تو تمام نمیشود. درآسمان، برای یک گنهکار که توبه کند، بیشتر شادی کنند تا برای نود و نه صالح که نیاز به توبه ندارند.
برادران کارامازُف
فیودور داستایوسکی
راهی برای دست یابی نداشت جز تمرین به دور از دیگران.
ریچارد باخ
"جاناتان مرغ دریایی"
امروز صورتهای زیادی دیدم
صدها صورت
همهشان چشم و گوش و لب داشتند
و دهان و چانه و پیشانی
و حالا چند ساعتی میشود
که تنها هستم
و حالم بهتر شده است.
این خوب است
اما مشکل همچنان باقی ست
میدانم که دوباره
باید بروم بیرون
میان آنها...
چارلز بوکوفسکی
"برای من غمگین نشوید"
هر روز بمیر، هر روز زاده شو.
هر چه را هر روز داری انکار کن.
بزرگ ترین ارزش، آزاد بودن نیست، بلکه جنگیدن برای آزادی است!
نیکوس کازانتزاکیس
"باغِ سنگی"
شاید شدیدترین شوق انسان بعد از شوق به شناختن و چشیدن، میلش به فراموشکردنِ شناخته ها باشد.
هرمان هسه
"سلوک به سوی صبح"
چه شود اگر که من حقدار بمانم یا نمانم!
من هم اکنون چه حقها که ندارم!
آن که امروز از همه بهتر بخندد تا آخر میخندد.
فردریش نیچه
"غروب بت ها"
زمانی که با آن شتاب تباه میشد
با خود اندیشید:
"این روزها را نباید بهحساب آورد،
روزهایی است که من در آنها زندگی نکردهام".
سیمون دوبووار
"همه میمیرند"
عشق یعنی این که آدم همه چیزش را بدهد، همه چیزش را قربانی کند و انتظارِ عوض هم نداشته باشد.
آلبر کامو
"صالحان"
آدم کمکم شبیهِ سرنوشتِ خود میشود.
آدم، در درازمدت، عین شرایط و مقتضیات زندگی اش میشود.
خورخه لوئیس بورخس
"جنگجو و دوشیزه اسیر"
مردمِ این محیط، کرمهای کوری هستند که برای فراموش کردنِ حقیقت در تلاشاند.
ماکسیم گورکی
"دانشکده های من"
کارفرماها همیشه سعی داشتند چند نفر از کارکنان شان را مدام مجبور به اضافهکاری بکنند، به جای اینکه چند نفر بیشتر استخدام کنند که باعث میشد همه کمی کمتر کار کنند.
اگر هشت ساعت برای رئیست کار میکردی، انتظارش از تو بالاتر میرفت و میخواست بیشتر کار کنی.
هیچوقت کسی را بعد از شش ساعت کار نمیفرستادند خانه، چون ممکن بود کمی وقت روی دستش بماند که بخواهد فکر کند...
چارلز بوکوفسکی
"هزار پیشه"
سختترین و خوشبختترین چیزها این است که کسی در رنج هایش، در رنجهای ناخواستهاش، عاشق این زندگی باشد.
لئو تولستوی
"جنگ و صلح"
هیچ می دانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم؟
زانکه بر این پرده ی تاریک
این خاموشیِ نزدیک
آنچه می خواهم نمی بینم
و
آنچه می بینم، نمی خواهم!
محمدرضا شفیعی کدکنی
من همیشه در حالی که دستهایم بر روی زانو هایم است، اینجا مینشینم و مثل یک جغد که در قفسی بزرگ اسیر است به دور دست ها خیره میشوم و اشک از چشم هایم سرازیر میشود.
ولی چه چیزی باعثِ ریختنِ اشک میشود؟
در آن جا چیزِ غم انگیزی وجود ندارد.
شاید این مغزم باشد که در حال آب شدن است.
ساموئل بکت
"نام ناپذیر"
گاهی اوقات پنهانی به بیمارانی که موقعیت خطیری را در زندگی تجربه میکنند حسادت می کنم!
کسانی که این شهامت را دارند تا زندگی را از اساس متحول سازند،کسانی که دست به کار می شوند،کارشان را رها میکنند، حرفه شان را تغییر می دهند، مهاجرت میکنند یا طلاق میگیرند و خلاصه همه چیز را از اول شروع میکنند.
نگرانم، نکند که خودم تماشاگر باقی بمانم...!
اروین یالوم
"مامان و معنی زندگی"
وقتی به جهنم فکر میکنم، میفهمم که جهنم هیچ چیز نیست به جز عدم وجود عشق در زندگی...
جی.دی.سلینجر
"دهانم قشنگ و چشمانم سبز"
مترجم: وحید منوچهری واحد
خیلی از مردم از داشتنِ این موهبت محروم هستند...
این که بدانند چه زمانی دهانشان را ببندند!
گیلین فلین
"دختر گمشده"
آدمی که به خودش دروغ بگوید و دروغهای خودش را باور کند، دیگر نمیتواند حقیقت درون خودش یا درون دیگران را بشناسد، و در نتیجه نمیتواند برای خودش و دیگران احترام قائل باشد. وقتی هم برای دیگران احترام قائل نباشد، عشق و محبت را از دست میدهد. وقتی محبت را ازدست داد، آن قدر خودش را تسلیم شهوات و لذت جوییهای حقیر و بیمقدار میکند تا به سطح حیوانیت محض برسد. همه اینها ثمره آن دروغیست که دائما، هم به خودش گفته و هم به دیگران.
برادران کارامازُف
فیودور داستایوسکی(اصغر رستگار)
درون تو صدایی هست
که تمام روز در تو زمزمه میکند:
حس میکنم این درسته،
میدانم این یکی امّا، غلطه!
نه معلّم، نه واعظ، نه پدر و مادر، نه دوست
و نه هیچ آدم عاقلی
نمیتواند بگوید چه چیز درست است و چه چیز غلط
تنها به صدای درونت گوش کن...
شل سیلور استاین
"من و دوست غولم"
زندگی کنید...
آن زندگیِ خارق العادهای را که در درونتان است زندگی کنید!
اسکار وایلد
"تصویر دوریان گری"
انگار
سالها طول کشید
که دستهای بوسه
از دهانش بچینم
و در گلدانی به رنگ سپیده
در قلبم
بکارم.
اما
انتظار
ارزشش را داشت.
چون
عاشق بودم...
ریچارد براتیگان
"از مجموعه اشعار لطفا این کتاب را بکارید"
در جایی خواندهام که:
جوانها، ته قلبشان، به مراتب از پیرها تنها ترند.
به نظر من کاملاً حقیقت دارد...
آن فرانک
"خاطرات یک دختر جوان"
بدبختی از آن جا سرچشمه گرفته که زیادی به فکرِ خوشبختی مان بوده ایم.
آنتون چخوف
"وحشی"
بشر چیزی بزرگتر از یک ویرگول در کتابِ زندگانی نیست.
رومن گاری
"زندگی پیش رو"
من حسابِ زمان را از دست داده ام و
دیگر هیچ چیز نمی تواند آن را به من بازگرداند .
پل آستر
"کشور آخرین ها"
زندگی بسیاری از انسانها، صرفاً یک تلاشِ طولانی و طاقت فرسا برای فکر نکردن است...
آلدوس هاکسلی
از نظر من هیچ چیز شادی آور تر از این نیست که در جایی "مملو از جاهای مخفی" گوشه نشین باشم.
یک بار گوشه نشینی نمیتواند روح گرسنه تو را سیر کند و تو باید قوی و سالم باشی تا بتوانی دوباره گوشه نشینی کنی.
جبران خلیل جبران
"نامه های عاشقانه یک پیامبر"
چه خوب است که انسان روحی را یافته باشد تا در میانِ آشوبِ طوفان ها بتواند در دامنش بخزد.
پناهگاهی اطمینان بخش که در آن به انتظارِ آرامشِ ضربانِ قلب خود نفسی بر آورد...
بزرگترین شادی در آن بیابد که خود را به اختیار او گذارد.
احساس کند که رازدارش اوست
زیبایی های جهان را با حواس او در آغوش کشد
با قلب او از زندگی کام گیرد
حتی با او رنج ببرد!
آه رنج کشیدن با دوست شادی ست......
رومن رولان
"ژان کریستف"