mitingg | Unsorted

Telegram-канал mitingg - ❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

107401

عاشقانه ای برای شما 😍 ‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️ ♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡ مرسی که هستید 💐😍

Subscribe to a channel

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
شاید برای دنیا یک نفر باشی... 🤗
اما برای من تمام دنیایی....🫠
تولدت مبارک دنیای من🫶🏼

#بفرست‌براش...❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

C᭄ᥫ᭡
و مـن در هـر •پلکـی
یک بار •دیـدنـت• را مـیبـازم "👀♥️"

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ]
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
/channel/mitingg/303068

#مهــــــا❤️‍ #قسمت_130

-از پدرام چه خبر؟
-خبر ندارم.اصلاًتماس نگرفته.به گفته پوريا بايد پس فردا برمیگردد.
- یعنی درست روز تولدش.
-خبر نداشتم.
-خيال نداری برايش جشن تولد بگيری؟
از سوالش جا خوردم و پاسخ دادم:
- فكر نكنم امكانش باشد.
- چرا هست.من كمكت می كنم كه ترتيبش را بدهی.كليدخانه اش را هم دارم.همانجا ترتيب كار ها را می دهيم.دعوت مهمان ها هم با من.قبول؟
به فكر فرو رفتم.اصلاً آمادگی اش را نداشتم.از دروغ گفتن به مادرم هم خسته شده بودم و نمی توانستم بهانه ای جور كنم.
كليد را گرفت طرفم و گفت:
- بگيرمها جان.تو بايد سعی خودت را بكنی.اين فرصت خوبی ست،از دستش نده.البته نه اينكه خودت را به او تمحيل
كنی.
چون همه ی ما می دانيم كه پدرام تو را دوست دارد.خب نظرت چيست؟اگر موافقی،من ترتيب همه‌ی كارها را می
دهم.ولی اگر نظر ديگری داری بگو.
-نمی دانم آرزو جان.شناخت پدرام خيلی سخت است.با شخصيت پيچيده اش غير قابل پيش بينی ست كه چه عكس العملی
نشان دهد.راستش يك كمی می ترسم.
-می فهمم چه می گويی،اما اگر به حرفم گوش كنی،پشيمان نمی شوب.از چی می ترسی؟در هر صورت امتحانش ضرر ندارد.
بر ترديدم غلبه كردم و گفتم:
- باشد قبول ..
- خوب گوش كن،پس فردا يكی دو ساعت بيشتر در شركت نمان.من با پوريا هماهنگ میكنم كه در جريان باشد.این نقشه ای ست كه دسته جمعی كشیده ایم.ميوه و شيرينی بخر.كيك سفارش بده.من خودم می آيم كمكت.راستی هدیه چی؟هديه‌ی تو از همه مهم تر است.اصلاً با هم می رويم میخريم.
فردا ساعت سه می آيم دنبالت.خوب است؟
- ممنوون.
پس از اينكه مرا به خانه رساند،خداحافظی كرد و رفت.تكليف خودم را نمی دانستم.از طرفی حرف های آرزو،پوريا و پدر پدرام و از طرف ديگر بلاتكليفی خودم،كلافه ام كرده بود.ديگر نمی توانستم فيلم بازی كنم.
وقتی به خانه رسيدم،آن قدر غرق افكارم بودم كه يادم رفت سلام كنم.مامان چپ چپ نگاهم كرد و گفت:
-سلام.
ـ وای ببخشيد.اصلا حواسم نبود.
ـ چرا،باز چی شده؟
باز دروغ،باز فريبكاری،از خودم بدم آمد.در هر صورت اين بار هم چاره ای نبود.
ـ راستش در بد وضعی گير كردم.يكی از همكارانم كه خيلی با هم صميمی هستيم،پس فردا جشن تولدش است.اصلا
حوصله‌ی رفتن را ندارم،چون غير از خودش كس ديگری را در آنجا نمی شناسم و فكر نكنم خوش بگذرد،اما می ترسم ازم برنجد.به خصوص كه جشن تولد است و صحبت كادو در ميان است و اگر نروم،خيال میكنند به خاطر اينكه كادو نبرم،اين كار را كرده ام.
- چه حرفها می زنی،زشت است دختر،نروی خيلی بد میشود.همين فردا بعدازظهر برو يك چيز برايش بخر،اگر پول كم داری بهت بدهم..
-  آخر وضع مالی شان،هم خيلی خوب است.
ـ خب پس چيزی بخر كه لايقش باشد.

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
من باصدایِ نفس کشیدنت
هم عاشقی می‌کنم
حتی اگر آرام و بی‌صدا
خودم را بگذارم در دستهایت و بروم !
حتی وقتی از کنارت رد شوم
برای پرت نشدنِ حواست
بویِ تنت را پُک بزنم . .
.تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم
حتی با زندگی . . . !


..┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

💌یازده نشانه عاشق بودن:

1. وقتی باهاش صحبت می‌کنی دیگه به هیچی فکر نمی‌کنی. وقتی می‌بینبش همه چی برات قشنگ تر می‌شه.
2. صداش و تصویرش از ذهنت بیرون نمی‌ره. وقتی جال خوب نیستی بهش فکر می‌کنی و خوب می‌شی.
3. هر اتفاقی هم بیفته تنهاش نمی‌ذاری.
4. اشتباهاشو می‌بخشی.
5. هرجا بری به یادشی.
6. به آرامش و خوشبختیش فکر می‌کنی.
7. اسمی که روش حساسی اسم اونه.
8. نمیتونی زیاد قهر بمونی و آشتی می‌کنی.
9. آرزوهات آرزوهای اونه.
10. وقتی پیامشو می‌خونی لبخند می‌زنی.
11. اونی که این متنو خوندی اومد تو ذهنت، خودشه

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ᭡
تو اگه رنگ بودی میشدی آبی آسمونی
تو اگه میوه بودی میشدی توت فرنگی
تو اگه حیوون بودی میشدی پیشی
تو اگه خوراکی بودی میشدی شیرکاکائو
تو اگه خواننده بودی میشدی گروه وانتونز
تو اگه غذا بودی میشدی پیتزا
تو اگه فصل بودی میشدی بهار
تو اگه کشور بودی میشدی فرانسه
تو اگه شیرینی بودی میشدی کیک شکلاتی
تو اگه گل بودی میشدی رُز
تو اگه بو بودی میشدی عطر گل شب‌بو
تو اگه آهنگ بودی میشدی بی کلام
تو اگه توصیف زیبایی بودی میشدی ماه
تو اگه نیاز بودی میشدی بغل
تو اگه صدا بودی میشدی لالایی کودکانه
تو اگه حس بودی میشدی حس اولین بوسِ

#اینوبفرست‌‌براش...❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ᭡
⚘مهربان باش
⚘مهربانی زبان مشترک
⚘همه دلهاست
⚘مهربان که باشی
⚘صبحت زیباست
⚘آسمانت رنگ دیگری دارد
⚘روزت زیباست
⚘و این گونه
⚘دنیایت زیبا می شود


#صبحتون_قشنگـــــ❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥


⚘لحظه‌های زندگی
⚘پراز حسِ ناب عشق است
⚘آرزو میکنم
⚘هرچیزخوبی که
⚘خواهانش هستید به همین
⚘زودی‌ها در دستانتان قرار بگیرد

    ❤️‍⚘لحظه‌هاتون پُرازحس‌های قشنگ⚘❤️‍
                  ❤️‍ سلام صبحتون‌بهترین
❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

گویا هفت "سین" همه اش #تُ ست...
"سینه ای" مملو از دوست داشتنت،
"سرزمین قلبم" که شده تسخیرِ زلفِ خمَت،
"سراپا" ایستاده ام برایِ بوسه ای آرام بر پیشانی ات،
"ساغرِ" لبانت به مثالِ باده ای ناب در طعم،
"سودایِ "به سر داشتنت که خیالِ همه کس را ز سرم می رانَد،
"سیمایِ" پر مهرت‌ که هنگامه ی لبخند، به دلبرانه ترین قاب بَدل خواهد شد
و سینِ آخر خلاصه ی یک عمر...
آن هم روزگار قبل از #تُ که لحظه لحظه ی زندگانی‌ام
"سوخت،سوخت،سوخت..."

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
یکی باشه باهم دیلیت بزنیم
گوشی ساده بخریم و بریم یه جای دور
تویِ کلبه ی چوبی زندگی کنیم....🫀🫂

#بفرست‌براش...❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

تصور کن یه نفر با فکرِ تو آهنگ گوش میده؛ قشنگه نه؟

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ
⚘فروردین ماهی جان😍
⚘فرزند ارشدبهار
⚘تولدت مبارک🎉


بفرست برا فروردین ماهیت🥂🎂

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ]
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
/channel/mitingg/303068

#مهــــــا❤️‍ #قسمت_128

مينو آمد پايين و به طعنه گفت:
- پس تو كه حالت بد بود.تا حالا كجا بودی؟
-با مژده رفتم بيرون.
از سوال های مسخره اش نفرت داشتم.مامان با مهربانی پرسيد:
-بهتری؟ضعف كه نكردی؟
- نه،خوبم.مژده و مهتاب آن قدر آب ميوه به خوردم دادند كه اصلاً وقت ضعف كردن را نداشتم.
فصل بيستم
صبح روز بعد پدرام ديرتر از هميشه آمد.پوريا هم همراهش بود.تا رسيد از من خواستند با آقای سپهر تماس بگيرم.به نظر میرسید
مساله ی مهمی پيش آمده.چند دقيقه بعد آقای سپهر به همراه مديران قسمت ها به دفترش آمدند.جلسه ی آنها چند ساعتی طول كشيد.پس از رفتن شان،پدرام صدايم زد و گفت:
-خانم شمس لطفاً با پرونده هايی كه نياز به اقدام فوری دارند،تشريف بياوريد اينجا.
پرونده ها را برداشتم و رفتم داخل.آن قدر سرگرم كار بودند كه اصلاً متوجه حضور من نشدند.
پرونده ها را روی ميزش گذاشتم و گفتم:
-فرمايش ديگری نداريد؟
- بفرماييد بنشينيد،سپس آمد و روی مبل كناری ام نشست.برعكس دفعات قبل اصلاً دستپاچه نشدم و راحت بودم.
- به نظر می رسيد عجله دارد كه تند و بدون حاشيه رفتن حرف هايش را بزند.من هم تمام حواسم پيش او بود كه گفته‌هايش را به ذهن بسپارم.
- در اين مدتی كه نيستم،شما بايد خيلی به پوريا كمك كنيد،چون قرار است تا زمان مراجعتم،عهده دار وظايف من باشد.
قرارهای غير ضروری را به بعد موكول كنيد وكارهای فوری را به ايشان بسپاريد.
قلبم از نهيب من نهراسيد و به فغان آمد.بی قراری اش را ناديده گرفتم و كوشيدم ظاهرم را آرام جلوه دهم و گفتم:
- من هنوز نمی دانم چه موقع قرار است به سفر برويد؟
- فردا صبح زود.البته خودم هم تا امروز صبح از تاريخ دقيقش اطلاع نداشتم.تازه قبل از آمدن به شركت فهميدم.
از اينكه وجودم آن قدر برايش اهميت نداشت كه زودتر مرا در جريان بگذارد،دلخور شدم.اما به رويم نياوردم ودر سكوت گوش به توضيحاتش دادم.سپس سفر خوشی  را برايش آرزو كردم و از دفترش بيرون آمدم.
از شدت عصبانيت قادر به انجام كارهای روزمره نبودم.ديگر نمی توانستم به اين وضع ادامه بدهم.نقش من در زندگی‌اش
آن قدر كمرنگ بود كه اصلاً به حساب نمی آمدم.پس ادامه اش چه نتيجه ای داشت.
تصميم گرفتم پس از مراجعتش چه با خوشی و چه ناخوشی تكليفم را روشن كنم و او را از قلب و زندگی ام بيرون برانم.
به خانه كه رفتم،با وجود اينكه سعی می كردم خودم را آرام نشان بدهم نتوانستم مادرم را گول بزنم. سر ميز شام،وقتی با حرص غذا
می خوردم،طاقت نياورد و گفت:
- باز چی شده مها.بدون اينكه سعی كنی فريبم بدهی،راستش را به من بگو.
- دليلی ندارد دروغ بگويم.اين آقای شمس مثلاً فهميده است كه گذاشت روز آخر كه فردايش قرار است برود سفر به من بگويد كه بايد همه ی كارها را خودم انجام بدهم.
با تعجب پرسيد:
وا...برای چی تو؟!
- چه می دانم.ديواری كوتاه تر از ديوار من پيدا نكرده.تازه بايد به جانشين اش هم كمك كنم.من هم بدون خداحافظی ازشركت آمدم بيرون.
با اخم در پيشانی ،شروع به ملامتم كرد.
يعنی چه!آن بيچاره به خاطر تو آمد بيمارستان دو روز هم بهت مرخصب داد.كدام رييسی اين كار را می كند.
در دل گفتم:
شايد هيچ رييسی اين كار را نكند،ولی هر شوهری برای همسرش بيشتر از اين ها انجام می دهد.
- حالا مگر چی شده.شايد روزی جبران كند.برای چه اين قدر ناراحتی؟
بعد از شام تا خواستم بروم ظرف ها را بشويم،موبايلم زنگ زد.اصلاً حال و حوصله حرف زدن با او را نداشتم.به مادرم گفتم :
- شما جواب بدهيد،بگوييد خواب است.

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

میدونی دلم الان همین الان چی میخواد!؟یچی که نود درصد شماها هم میخواین.
دلم الان یه آرامش میخواد یه آرامش واقعی و از ته دل،دلم میخواد دور از تک تک آدما باشم و حتی از دور هم نبینمشون و حتی دور از گوشی و فضای مجازی،برم یجایی مثِ یه کلبه،یه هوای بارونی میخوام که برم تنهایی قدم بزنم با یه پتو روی شونم و یه چایی خیلی داغ،بشینم یجا بعد با صدای بلند به تک تک آدما فحش بدم و تو دلم صدهزار بار بگم چقد دور از آدما زندگی بهتره و پر از حسِ آرامشه.همونجا زندگیمو شروع کنم و ادامه بدم بدون اینکه کسی باشه با رفتارش اذیتم کنه،بدون اینکه کسی قضاوتم کنه،بدون اینکه کسی الکی ادعای رفاقت کنه،بدون صد هزار تا چیز دیگه؛خیلی قشنگه مگه نه؟!!!

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

عشقیعنی بغلِش کنی..‌.🫂💕
عـصبیـش کنی
دوسش داشته باشی
بِخَنـدی باهاش ^_^
وقـتی ناراحته ازددلش دربیاری
بوسش کنی... 💋
ب حرفـ🗣ـاش گوش بِدی... (:
نازِشـو بِـخَـرے
سـوپـرایـزِش کُـنے 🎈🎉
گازِش بِـگـیـرے
اَز خـواب بـیـدارِش کُـنے
اذیتش کنے...😜
واسـش خَـریـ🛍ـد کُـنے
بـیـرون بِـبَـریـش...👫
کُـلـے نِگاش کُـنے
اَخــم کُـنے...
عشق یعنی همه جوره تو هر شرایطی کنارهم باشیم...🧿💌🔒•

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

دختر خاله ۱۶ سالم داره با ترید خرج کل خونواده رو میده😐
گوشیمو گرفت اینجا ثبت نامم کرد منم شروع کردم👇

فرم ثبت نام

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ᭡
بهاراینجاست !⚘
در دل‌های‌ما ..🫀
آواز‌های‌ما ...😍


بهارتون‌عشق...❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥


⚘صبح
⚘سرمَست از
⚘شراب‌روشنی است
⚘صبح
⚘لبخند‌گل بوییدنی است
⚘در گلستان بهارعاشقی
⚘رویش‌خورشیدزیبـا
⚘دیدنی است...


#صبحتون‌عالـی💓

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
من الان فقط سه چیز میخوام:
ببینمت..🥰
بغلت کنم🫂
ببوسمت💋


  #بفرست‌براش..❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
این آهنگ
تقدیم به تو که قلب منی🫀♥️

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ
تولدت مبارک خوشگلم💗🎂
آرزوهات خاطره شن عزیزدلم🫶🏻💝

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

😍 رمان زیبای [ مهــــــــا ]
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
/channel/mitingg/303068

#مهــــــا❤️‍ #قسمت_129

حال حرف زدن با او را نداشتم.به مادرم گفتم :
- شما جواب بدهيد،بگوييد خواب است.
- یعنی چه؟!لابد كار مهمی دارد كه زنگ زده.تازه از كجا معلوم كه او باشد.بيا بگير جواب بدهيد.
تلفن را از توی كيفم بيرون آورد و به طرف من گرفت.گفتم:
-شما خودتان جواب بدهيد.
- باشد.سلام آقای شمس.حال شما چطور است؟بله گوشی حضورتان مها جان بيا،آقای شمس با تو كار دارند.
سپس گوشی را گرفت كنار گوشم.مجبور شدم حرف بزنم.خيلی سرد سلام كردم.با لحن آرام و مهربانی گفت:
-سلام.حالت چطور است؟مثل اينكه بی موقع زنگ زدم.خواب بودی؟
- نه کارتان رو بفرمایید...
امروز وقتی بدون خداحافظی رفتی،فهميدم از دستم ناراحتی.آمدم دنبالت،متاسفانه دير رسيدم و رفته بودی.باور كن تا امروز صبح خودم هم نمی دانستم كه بايد فردا بروم ايتاليا.از من دلگير نشو مها و نگذار با ناراحتی به اين سفر بروم.
از قضاوت عجولانه و برخورد سردم پشيمان شدم.منتظر جواب بود،ولی از شدت بغض صدا از گلويم بيرون نمی آمد.
-الو مها،گوشی دستت است؟
- بله میشنوم ..
باور كن از ديشب داشتم با خودم فكر می كردم كه چطور و در چه موقعيتی و كجا با تو خداحافظی كنم.حيف كه اين طور شد.
میدانی،الان كه اين حرف ها را می زنم،دارم خيلی با خودم كلنجار می روم كه بتوانم بگويم،اما به قول خودت،خيلی حرف ها را نمی شود زد.پس وقتت را نمیگيرم.فقط بگو چی دوست داری برايت بياروم؟نگو هيچی.حداقل بگو،هر طور خودت دوست داری..
- هر طور خودتان دوست داريد.
خنديد و گفت:
-پس ديگر از دستم ناراحت نيستی؟
-نه،سفر خوبی داشته باشی.
-تو هم مواظب خودت باش.خداحافظ.
چرا در مقابلش قدرت مقاومت را از دست دادم؟چرا هميشه از طرز رفتار و حرف هايم پشيمان می شدم؟
فردای آن روز وقتی به شركتم رفتم،از ديدن پوريا كه جای پدرام نشسته بود،حالم گرفته شد.اصلاً نمی توانستم كس ديگری را جای او قبول كنم.
وقتی گل ها را آوردند،اشاره كرد و گفت:
- بگذارید روی میز..
آخر وقت صدايم زد و گفت:
-چند لحظه بفرماييد بنشينيد.
بلند شد آمد كنارم نشست و گفت:
-نمی دانم گفتن اين حرف ها درست است يا نه،ولی به نظر من لازم است.من نمی دانم نظر شما دو نفر در مورد كاری كه انجام داديد چيست.
حدس می زنم در مورد آينده حرفی با هم نزده باشيد،درست است؟
- بله همين طور است.
با تاسف گفت:
- پس همان طور كه حدس می زدم،تصميمی گرفته نشده.من اين را می دانم كه شما به هم علاقه منديد.هم از شمامطمئنم،هم از پدرام.من و پدرش خيلی در اين مورد فكركردیم،اما با شناختی كه از پدرام داريم،می دانيم تا كسی او
مجبور به كاری نكند،خودش نمی تواند تصميمی بگيرد و به همين ترتيب ادامه می دهد.اين وضع قابل دوام نيست.من تا
جايی كه بتوانم وادارش می كنم،تصميمش را بگيرد و تكليف خودش و شما را معلوم كند.شما هم اگر دوستش داريد،بايد
علاقه خود را نشان دهيد كه بی واهمه از جواب منفی قدم پيش بگذارد.مطمئن باشيد من و پدرش هم پشتيبان شما هستيم.
حرف های پوريا،حرف دل من بود.ولی چه كار بايد می كردم.اگر برخلاف تصورشان او مرا نمی خواست چی؟روزهای نبود پدرام تلخ بود وخيلی بيشتر از آنچه كه فكر می كردم دلم برايش تنگ شده بود.اصلاً زنگ نمی زد،دو روز مانده به تاريخ مراجعتش،همين كه از شركت بيرون آمدم،اتومبيلی جلوی پايم ترمز كردو بوق زد،برگشتم ديدم آرزو پشت
فرمان است.با خنده گفت:
- نترس مزاحم نیستم.سوار شو،كارت دارم.
سوار كه شدم گفت:
-از پدرام چه خبر؟
-خبر ندارم.اصلاًتماس نگرفته.به گفته پوريا بايد پس فردا برمیگردد.

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
فقط یه نفر لیاقت دارد
این آهنگ معین و براش بفرستی
اون یه نفــــــر کیـه‌:)♥️


تگـــــــ♡ـــش کن ❤️بفـ.ـرست واسه عشقت😍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

C᭄ᥫ᭡
عیدخـوب‌است
به شرطی‌که خنده‌ها‌ی‌تـو
مهمان اتاقم باشد...!❤️‍

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

+نشد؟
-فدای چشات، بیا بغلم🫂♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

᭄ᥫ
【 بهت قول‌میدم🫶🏼
بیشتراز دیروز دوستت‌خواهم داشت🫂🧡 】

#بفرست‌براش❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ᭡
⚘بهار را ببین
⚘چگونه از خود می‌تکانَد
⚘برگ‌های فرسوده را
⚘تو هم جوانه‌ای بزن
⚘سبز شو
⚘بهار ادامه‌ی
⚘لبخندهای توخواهد بود 👌😇

        بهارتون قشنگـــــــ❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

❀্᭄͜͡ᥫ᭡
⚘امروزتـون زیبـاتر از گـل
⚘و لحظه هاتون به زیبـایی
⚘تابلـوی طبیعت
⚘آرزومـندم دلی آرام
⚘هـمراه با مـهربانی
⚘قدمی استوار و محکم
⚘و روزی پـراز موفقیت
⚘داشته باشید...
⚘روزتــون زیـبـا


❤️‍ صبحتون عالی و بینظیر❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

C᭄ᥫ᭡
+ دوایِ هر درد؟
- بغلش!🥰
🫂
#بفرست‌براش..❤️‍

┄•●❥ @mitingg♥️♥️

Читать полностью…

❥ میتینگ عاشقانه ها ❥

پربازدیدترین آهنگ عید😍
ترکونده همه جا🔥

کل تلگرام شده این آهنگ🎵
پایین کلیک کن👇🏻لذت ببر👌🏻

Читать полностью…
Subscribe to a channel