mitrafarajiafshar | Unsorted

Telegram-канал mitrafarajiafshar - اشعار میترا فرجی

-

اشعار چاپ شده از بنده در کتاب : زیر پلک خیس کتاب : مادران سرزمین من مطبوعات کشوری و مجلات ادبی

Subscribe to a channel

اشعار میترا فرجی

کسی حالِ دل من رو نداره
کسی حالش شبیه حال من نیست
گمونم زندگی از من بُریده
قواره اش قدِ دست و بالِ من نیست


صدام بیرون از این سینه نمیره
گلوم لبریزهِ حرفای نگفته ست
هزارتا آشنا با من غریبه اَن
هزارتا غصه تو قلبم نهفته ست

چه کردم با دلِ بی دست و بی پا
چییا اومد نخواسته رو سر من
چی شد که روزگارِ بی مروّت
درایِ بختُ بسته رو سر من


پراز دردم ، پراز دلشورگی هام
هوایِ این روزام حالِ خوشی نیست
هزار جور غصه ریخته تو دلم که
دیگه دل ، ودماغِ دلخوشی نیست


تو هم با من کجی کردی زمونه
بریدی شاخ و بالم رو با اره
تو ساختی خونه مو روی گسل تا
خراب شه رو سر من ذره ذره


#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

این زن نماد ابر و باران است

شب گریه های او فراوان است

گول سکوتش را نخور، زیرا

آرامش ماقبل طوفان است

یک زن که دریا را بغل کرده

از ساحل تنگش گریزان است

ساکش پر است از سیبهای کال

بغضش شبیه تیغ بُران است

با خود نشسته درد می بافد

در خانه ای که عین زندان است

این خانه میفهمد چه می گوید

این خانه میداند که ویران است

#میترا_فرجی


/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

غمت را میخورم با اینکه میدانی پریشانم

غمم را میخوری با اینکه میدانم پریشانی

من و دلواپسی های تو و هر روزِ تنهایی

چه بد دلشورگی هایی که از چشمم نمیخوانی


#میترا_فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

دوباره میرسی از راه و من پروانه خواهم شد
به شوق دیدنت پروانه ای دیوانه خواهم شد

بریز از خنده ات در کاسه ی چشمان خندانم
بریز از عشق در جانم که من ویرانه خواهم شد

#میترا_فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

اول نشستی قصه ام را مختصر کردی

آنگاه این کاشانه را زیر و زبر کردی

من سایه بان خستگی های تنت بودم

هر شاخه از من را شکستی و تبر کردی

با شوق تو از پیله ام بیرون زدم اما

پروانه بیچاره ات را در به در کردی

دیوانه بودم که خیال عشق تو آمد

با عشقت این دیوانه را دیوانه تر کردی

ترسم همیشه از بریدن بود و از رفتن

اما تو این زن را زنِ روزِ خطر کردی

سوزانده ای دنیای خوبم را کنار خود

با رفتنت خاکسترم را شعله ور کردی


#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

سفرت سلامت ای یار تو برو خدانگهدار
واسه ی تو روزای خوب واسه ی من غم دیدار

تو برو خدا به همرات برسی به آرزوهات
منم اینجا تک و تنها دلخوشم به یاد چشمات

سفرت سلامت ای یار

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

/channel/mitrafarajiafshar🍂

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

رفتم تو را یادم فراموش

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

هر کسی از در رسید و بند بر بندم کشید
خط بطلانی بروی طرح لبخندم کشید


دوست با دشمن چه فرقی می کند در این زمان
دشمنم زهری چشاند و دوست پابندم کشید


تا بلندم کرد دستِ غیرت اهل قلم
نوبهارم را گرفت و برف اسفندم کشید


عشق حرف تازه ای آورده بود از راه دور
خنجر نامهربانی روی پیوندم کشید


روزگار نامروت چادر مشکی به دست
چشم بر هر چیز زیبایی که افکندم کشید


#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

یه روز بارونی بیا به مهمونیم

قرار پنهونی هرجا که میتونیم


من و تو و کوچه ...

#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

مانند یک نقاشی تلخ و غم انگیزم
درگیر با این روزهای سرد پائیزم

من هستم و فنجان چای و دفتر و خودکار
یکشنبه های بی تو با خود اشک میریزم

با اینکه غرقم کرده اندوه نبودن هات
از خاطرات روزهای سبز لبریزم

نفرین نخواهم کرد با قلبم چه ها کردی
هر چند با درد نبود تو گلاویزم

خوردم قسم وقتی که از شاخه جدا گشتم
خود را به هر بی ریشه ای دیگر نیاویزم

#میترا_فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

از اینکه همیشه شعر من غم دارد

یعنی که تو را تو را تو را کم دارد

اوج غم من جمعه نبوده ست ببین

سرتاسر هفته بی تو ماتم دارد

#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

با خون نوشتیم آنچه را که قلب مان میخواست
دیوار بین ما نمی ریزد به هر توفان

سر در پناه عشق باشد، امن می ماند
فرقی ندارد آفتاب و برف یا باران

#میترا_فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

تو باشی و من و موج و غروب و ساحل دریا
صدای موج‌های آبی پاشیده بر شن ها


تو باشی و من و چای پر از طعم گل و بوسه
کنار قایقی لبریز از تنهایی دنیا


دو دست مهربانت بین دستم، شور میگیرم
دلم دلشوره می گیرد مبادا بعد تو... فردا


تو را من با تمام هستی خود دوستت دارم
تو را میخواهمت ای بهترین آورده ی دنیا


کنارم باش و این وابسته را با خود ببر تا تو
کنارم باش و معنا کن برایم بهترین ها را

#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

باران می زند و ای کاش پنجره ی قلبش رو به همه بسته بماند

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

اون روز رو میبینم بگردی دنبالم
بپرسی از همه هنوز دوستت دارم

به این فکر کنم چی موند ازت برام
به این فکر کنی بدون تو کجام

نگاه کنی برات چی مونده از شکست
پل های که یه شب پشت سرت شکست

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

هرکی اومد

پشت سرت حرف بزنه

گفتم هیس…

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

اصلا تو حواست نیست من محو تماشاتم
تو فکر یکی دیگه من پای قدمهاتم

تو راه میری آهسته من پشت سرت هستم
فکر تورو میخونم محکم به تو چشم بستم

/channel/mitrafarajiafshar

دیگه جات تو قلبم نیست 🥀

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

میخوام آروم و آهسته برم تا...

برم تا جنگل برفیِ چشمات

همونجایی که دنیامون عوض شد

همون لحظه که افتادم به پاهات


عجب روزایی بود اون لحظه ها که....

همون حس قشنگ و بی ریا که....

گذاشتی دستاتو رو شونه هام که....

کشوندیم با خودت هی پا به پا که....


منو درگیر چشمات کردی و بعد...

منو پابند حرفات کردی و بعد...

میون بازی شطرنج دنیات

دلم رو بی هوا « مات » کردی و بعد...


میخواستی تا که زخمامو ببندی

میخواستیم رو به این دنیا بخندیم

میخواستی سدِٓ راه غصه هام شی

میخواستیم در به روی غم ببندیم


چی شد قول و قرارت با دلِ من

چیکار کردی با اون عهدی که بستی؟

دلت اومد منو قالم بزاری

چجور راحت تونستی و شکستی؟


هنوزم با منی هرجای خونه

با هر چی اتفاق من میچرخی

یه وقتایی با این چشمام میبینم

داری دور اتاق من میچرخی


تو رو نفرین نکردم ماهِ پنهون

به جون اشکایی که پات هدر شد

ولی یه گوشه چشمی یه نگاهی

به من بنداز که بی تو در به در شد


#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

از تو
یادی با من مانده و....

از من
چشمهایی تا همیشه منتظر

#میترا_فرجی

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

وسط گریه های اجباری
وسط آن همه ولنگاری

تو رسیدی که مرهمم باشی
شانه ی امن و محکمم باشی

خوش به حالم که آمدی ، حالا
منم عشق و شور یک دنیا

تو رسیدی که آشیانم را...
هم زمین و هم آسمانم را...

بهترین هدیه ی خداوندی؛
طرح زیباترینِ لبخندی.

ماه بی مثلِ رودِ احساسم
به تو و بودنِ تو حساسم

تو بهشتِ شناورم هستی
تا همیشه به باورم هستی

ضربان دل مرا بو کن
با همین عاشقانه ام خو کن

من چه دارم به جز تو در دستم؟
من که دلداده ی دلت هستم

بنشین ، لحظه ای تماشا کن
لحظه ها را خودت محیا کن

تو خداوند جسم و جانی عشق
بهترین فرد کهکشانی عشق

بی تو میمیرم و نمی مانم
بر سر عهد بسته می مانم

#میترا_فرجی


@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

ای کاش کسی از تو برایم خبری داشت
یک گوشه ی این شهر به سمت تو دری داشت

تنها دلِ من نه که همه عالم و آدم
هر کس که دلی داشت به سمتت نظری داشت

بیچاره دل خون شده ی خسته ی من بود
دنبال سرت حال بد و چشم تری داشت

هر چند برایت غزل از معجزه گفتند
اما قلمم حرف دل تازه تری داشت

با طعنه برایم شبی از عشق نوشتی
هرگز نچشیدی که مسیر خطری داشت

سر سلسله ی هر چه گل و نور و ستاره
ای کاش دلت از دل من هم خبری داشت

وقتی که به خنده به همه سرمه چشاندی
در کنج قفس مرغ دلم بال و پری داشت

حرف و غزل و شعر و دوبیتی و ترانه
هر نکته نوشتی به دل من اثری داشت

#میترا_فرجی


@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

آواز خوشِ《بنان》و رویای قشنگ

در خانه ی ما تنیده آوای قشنگ

یک سینه دعا کنار شومینه و بغض

حافظ، من وتو ، یک شب یلدای قشنگ


#میترا_فرجی

@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

من دلیل زندگیم چشماتِ
خط قرمزم فقط اشکاتِ
/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

کنار تو چه آرومم
چه آرومی کنار من
/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

عاشقی ممنوع

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

کجایی که تنهایی و بی کسی
با من آشنا کرده حس غم و
ببین داغ دوری از آغوش تو
به زانو در آورده احساس مو
همه فکر و ذکرم شدی و هنوز
داره آب میشه دلم پای تو
ببین قفل لبهای من باز شده
من و قصه گو کرده چشمای تو
خیالم رو از عمق دلواپسی
تا رویای بوسیدنت میبرم
سکوتش شب و گریه پر میکنه
شبای که از خواب تو می پرم
نشد قسمتم باشی و پیش تو
به لبخند هر روزت عادت کنم
من و محو چشمای مستت کنی
تو رو مثل کعبه عبادت کنم


@mitrafarajiafshar

Читать полностью…

اشعار میترا فرجی

تهش همه ولم میکنند و میرن و تو هستی
من به همه آدمای دورم جز تو شک دارم

/channel/mitrafarajiafshar

Читать полностью…
Subscribe to a channel