شاعر،ترانه سرا،خبرنگار تماس با شاعر @mojtaba_1395
موج ها ، ساحل سنگی و نواهای نسیم
عصرها من چه کنم غربت این دریا را ؟
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
ساعت
به وقت قراری که نیست
در میدانی بزرگ
می چرخد
در من چیزی غرق شده
که نمی دانم چیست
اما سنگینیش
بغضی بزرگ را در گلویم ایجاد کرده
که هر لحظه امکان سقوطم را فراهم کرده است
ساعت راس
هر روز غیر از زمانی
که تو در من گم شدی
قبل از رسیدن به میدانی
که بارها دورش زده بودیم
و حالا هر بار
چیزی را در خودم جستجو می کنم
که تویی
کسی که هر بار پیدا شدنش
دلیل گم شدن غم های بسیاری
در من است
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ می کنند
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ می سازند
ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند،
ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ می روند
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف می زنند...
ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ می کنند.
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ می کنند.
براستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...!
#ژان_پل_سارتر
@mmmr58 👈join
سرت باشد سلامت هر کجایی دلبر من
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
ما آدم هایی هستیم
تنها!
با تخت های دو نفره
در اتاق هایی کوچک
بین دیوارهایی بلند
ما زندانیانی هستیم
در سلول های انفرادی
اما مشترک
بدون هیچ اشتراکی
که دور یک میز می نشینیم
غذا می خوریم
تلویزیون نگاه می کنیم
و گهگاهی از یک پنجره به بیرون
نگاه می کنیم
بعد در تخت های دو نفر می خوابیم
و به کسی که نیست فکر می کنیم
کسی که می توانست باشد
کسی که نمی تواند ...
در سلول مشترک
اندیشیدن به تو
اندیشیدن به آزادیست
که باعث می شود
سردی تخت خوابم را فراموش کنم
از برف پشت پنجره نترسم
و دست هایت را تصورم کنم
که شال گردنت را دور گردنم می پیچد و
محکم ....
من آدمی هستم
اشتباهی
که بی دلیل در این تخت دو نفره
غرق شده ام
با کابوس هایی که هر شب
چنگ زیر گلویم می گذارند
تو آدمی هستی
که می توانی پایان همه ی این کابوس ها باشی
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
ای ساقی گلچهره
در این صبح دل انگیز
لبریز بده جام مرا شادی جمشید
هر جا گلی خندد با دوست
بخندید
هر گه که بهار آید با عشق بجوشید....
#فریدون_مشیری
@mmmr58 👈join
دلبستگی ات را می فهمم
تو دلتنگی ام را
و این آغازیست
برای سفرهای بسیاری
تو در رویاهایت
من در روی زمین
سخت است به دست آوردنت
اما محال نیست
وقتی دلبسته منی
و من دلتنگ
برایت شعر می خوانم
خواستن غیر ممکن نمی شناسد
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
اگر بین قلب و ذهنت جنگ و جدالی در گرفت،
فراموش نکن همیشه حق با قلب توست...
چرا که ذهن توسط جامعه بنا میشود.
ذهن، حاصل تعلیم و تربیت جامعه است.
جامعه، ساختار ذهن را به میل خودش شکل میدهد.
ذهن، هدیه زندگی نیست!
اما قلب، بِکر است.
هدیه آفرینش است.
از ازل پاک بوده و تا ابد، پاک و پاکیزه خواهد ماند
#اشو
@mmmr58 👈join
دستی به سپیدی روز
پنجره را گشود
سرما و سوز دار
بر پلک های من نشست
کنون خاکستر شب را
باد در کوچه میبرد...
#خسرو_گلسرخی
@mmmr58 👈join
سرگرم روزمره گی هایم
اما
فراموش نمی شوی
چه باشی
چه نباشی
خیالت هست
و عطر مهربانیت
جمعه ها دلگیر نیست
هر صبح که صبح بخیرهایت
را نسیم
با پرده ها به رقص وا میدارد
و عطرت
فضای شمعدانی ها را عوض میکند
فکری به حال غروب هایش بکن
خوب می شود
اگر تو باشی
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
تو را دوست داشتم
چنان که انگار تو آخرینِ عزیزانِ من بر
روی زمینی!
و تو رنجم دادی
چنان که گویی من آخرینِ دشمنانِ ت
برروی زمینم...
#غادة_السمان
@mmmr58 👈join
انسان ها
کفش و لباس پنج سال
پیش خود را
استفاده نمیکنند.
اما با باورهای
هزار سال قبل زندگی میکنند .
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
گفتم از عشق و ساده خندیدی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
کاش ادامه همه خواب هایم
به تو می رسید
آنوقت هیچ خوابی
به کابوس ختم نمی شد
وقتی زیبائیت را تصور می کنم
و خیالم راحت می شود
از داشتنت
از آمدن و نرفتنت
گاهی آنقدر در خیالت غرق می شوم
که یادم می رود نیستی
که مدت هاست
تنها گاهی خوابم هایم را شخم می زنی
تا شاید در بهار پیش رو
با درناها برگشتی
گاهی یادم می رود
چگونه باید دوستت داشته باشم
تا خیالت راحت باشد
از شعرهایم
و نگران زن های دیگری نباشی
که شعرهایم را می خوانند
و به خودشان می گیرند
گاهی آنقدر غرق تصورت می شوم
که یادم می رود
چند شعر تازه برایت نوشته ام
اما هرگز پست شان نکرده ام
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
لحظاتِ شادے را دريابيد ؛
دوست بِداريد وُ
دوست داشتہ شَويد !
اين تنہا واقعيّتِ
اين جہان است ،
باقے ديوانگےست ...
#لئو_تولستوے
@mmmr58 👈join
شازده کوچولو به سیاره دوم رفت...
آنجا فقط یک پادشاه تنها زندگی میکرد؛
بعد از ملاقاتی کوتاه، شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند، اما فرمانروا که دلش میخواست او را نگه دارد گفت:
نرو، تورا وزیر دادگستری میکنیم!
شازده کوچولو گفت: اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم
فروانروا گفت:
خب، خودت را محاکمه کن!
این سخت ترین کار دنیاست!
اینکه بتونی درباره خودت قضاوت درستی داشته باشی و
عادلانه خودت رو محاکمه کنی...
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@mmmr58 👈join
چمن، دلکش! زمین، خرم! هوا، تَر
نشستن پای گندم زار خوشتر
امید تازه را دریاب و دریاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر...
#فریدون_مشیری
@mmmr58 👈join
حق دارد
به درازا بکشد خواب
چشمهایت
که در من رسوخ می کند
تو!
مدتهاست
با منی
و در خوابهایم دست برده ای
ساعت ها
ساعت هاست فراموشی گرفته اند
وقتی زندگی در بیداری نیست
حق دارم
از این بهشت دل نکنم
وقتی
دستهایت را در دستهایم
سرت را بر شانه ام
و آغوشت ....
هر کجای این دنیا هم که باشی
در خوابهایم
دست برده ای
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
همهی انسانها اشتباه میکنند.
چیزی که شخصیت ما را میسازد، اشتباهات ما نیست، بلکه نحوهی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آنها، به جای توجیهتراشی است.
#کالین_هوور
@mmmr58 👈join
هل معک أسلحة للقتل؟
معیحنينی يقتلنی
سلاحی برای کشتن به همراه داری؟
دلتنگی دارم، مرا میکشد...
#محمود_درویش
@mmmr58 👈join
پاره ای لحظهها چه کشندهاند. کاش میکشتند، نه، نمیکشند. کشندهاند. به دشنه ای آسودهات نمیکنند. به دود عذاب، خفهات نمیکنند. تا خفگی، تا مرز خفگی میکشانندت و همان جا نگاهت میدارند. چنان که انگار میان آتش و دود، حلق آویز مانده ای.سینهات از دود داغ پر شده است و چشمهایت دو لختهٔ خون، در عذاب آتش میسوزد.
#محمود_دولت_آبادی
@mmmr58 👈join
بخوام از تو بگذرم
با خاطراتت چه کنم؟
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
هرکسی
هر چه داشت را
در چمدانش ریخت
و از مرز خارج شد
یکی از مرزهای زمینی
یکی از مرزهای هوایی
و دیگری از مرز دریایی
می خواستند آزاد باشند
و آزادی واژه غریبی شد
برای فرار از یکدیگر
و گذشتن از مرزها
مرزها مرزها حرفی برای گفتن نگذاشته اند
هر بار که به آزادی اندیشیدم
با چمدانی از واژه به تو رسیدم
به مرزهای تنت
که گذشتن از آنها
گذشتن از همه مرزها بود
و حل شدن
در تو
تداعی رهایی نهنگی است
که برای عبور از دلتنگی
به مرزهای هیچ ساحلی نمی اندیشد
اندیشیدن به تو
اندیشیدن به آزادیست
بی هیچ مرزی
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
دفعه ی بعد می خواهم سر و ته زندگی کنم . با مرگ شروع می کنید و آن را از سر راهتان بر می دارید .
توی خانه ی سالمندان چشم باز می کنید و هر روز بهتر می شوید
. به خاطر وضعیت خوبتان از آنجا بیرونتان می اندازند و می روید دنبال مستمری گرفتنتان .
شروع زندگی کاریتان با یک مهمانی در محل کار و یک ساعت طلا است .
۴۰ سال کار می کنید تا انقدر جوان شده باشید که بازنشسته شوید .
بعد از آن مهمانی می روید … الکل می نوشید و کلا بی قاعده اید .
حال آماده ی دبیرستان شده اید .
بعد می روید مدرسه و بچه می شوید .
بازی می کنید و هیچ مسئولیتی ندارید تا لحظه ی تولدتان.
۹ ماه آخر زندگیتان را توی حوضچه ی آب گرم شیکی می گذرانید با حرارت مرکزی و سرویس آنی .
هر روز جایتان بزرگ تر می شود تا …
خدای من … با یک ارضا تمام می شوید!
#وودی_آلن
@mmmr58 👈join
گوگوش
جمعه
جمعه وقت رفتنه...
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
می خواهم نگران نباشی
از دلتنگی هایم نمی گویم
از تنهایی زنگ زده گوشه اتاق
دل نگرانی
قاب شده بر دیوار
دلشوره
آویخته بر پنجره
تنها از آب و هوای مسموم
خیابان های شلوغ
و پیاده روهای پر ازدحام دلزده می گویم
مبادا دلت تنگ شود
با این همه
همیشه ذهنم را
برای شعر تازه ای شخم می زنم
تا لبخند را بر چهره ات بنشانم
شاید دلتنگی یقه ات را نگیرد
دلشوره وادارت نکند
مدام کنار پنجره بیایی
لبخند بزن
تا کمی از اندوه این روزهایم کم کنی
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
بلند میشود
بوي تو
که میکنم « ها »
به دستها
و به گردنم
به لبها و گونه هایم دست که می کشم
مثل عطري که درش باز میشود
بلند میشود
بوي تو
و پخش می شوند
خاطره هایت در اتاق
به هر چیز می توانم شک کنم
غیر از....
تا هواي تو را نفس بکشم
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم
قهوهخانهها به چهکار میآیند؟
و اگر نتوانم بی هدف با تو پرسه بزنم
خیابانها به چه کار میآیند؟
و اگر نتوانم
بیهراس نامات را در گلو بگردانام
کلمات به چهکار میآیند؟
و اگر نتوانم فریاد بزنم
«دوستات دارم»
دهانام به چهکار میآید...؟
#سعاد_الصباح
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد
#حافظ
@mmmr58 👈join
بگذریم
این رود مدتهاست راهش را گم کرده است
از من توقع اقیانوس نداشته باش
از من توقع نهنگ نداشته باش
یک جایی باید ایستاد
وبه جای دریا به مرداب اندیشید
چاره ای نیست
وقتی چشمه ها از تو دست شسته باشند
رمقی برای ادامه نمی ماند
رودی که راهش را گم کرده باشد
به کوه می خورد
وآنقدر می ماند تا ....
بگذریم
پرواز بهانه می خواهد
نه فصل کوچ آمده
نه آشیانه ای در بلندای صخره ای بنا کرده ایم
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A