mmsa313 | Unsorted

Telegram-канал mmsa313 - آثار کوچکترین ذریّه

344

@MMSA9128954503 پیشنهادها و انتقادها

Subscribe to a channel

آثار کوچکترین ذریّه

بر زبانمان، هر چیزی جاری نکنیم.
شاید همان روز که انتقادِ تندی می‌کنیم،
همان روز که حس می‌کنیم چه ویژگی‌خارق‌العادّه‌ای داریم که مثلا بسیار رُکْ هستیم؛
فردی شکننده‌تر از همیشه باشد و برای فروریختن مُحتاجِ یک تلنگُر باشد!
اصلا چونانِ کوه نباشد!
به جدّی و شوخی،
دل، نشکنیم.
دلی به دست بیاوریم.

«به قولِ عزیزی: روی کاغذ همه قبولش داریم، در مرحله‌ی عمل کار سخت می‌شود!»

#پیشنهاد
#میم_محب

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم


#یک_آیه
#قرآن
گاهی یک آیه از قرآن تقدیم حضورتون میشه.
🌱
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

‎🍰جشن تولد ٤🍰

دم در روى صندلى نشسته بود. به پاى هر ميهمانى بلند مى شد. بالاخره آخرين جشنى هم كه هفت روز بعد از نيمه ى شعبان بود، تمام شد.اين بار هم جشن تولد، كيك داشت و شمع اش توسط كس ديگرى خاموش شد.
گفتند سيدى بيايد و شمع را فوت كند.
مردم تشكر مى كردند و راهى مى شدند. بعضى ها دو تا غذا مى خواستند. عده اى گوشه اى نشستند و شروع كردند به خوردن شام.
بامداد بود و البته خسته. همسرش، مونس صبح و شب اش آمد. از او بوسه اى گرفت. گفت كه وقت خواب است و خواب، براى تن خسته اش نياز!
مى دانست كه مى آيد ولى كمى ديرتر. عيالش كه راهى آشپزخانه مى شود، وقتى بر مى گردد "سر" مرد زندگى اش را به روى ميز مى بيند. دلش نمى آيد بيدارش كند. مى رود و مى خوابد و كمى با ناآرامى، آرام مى گيرد.
سحر مى آيد و پيرمرد بيدار مى شود. كنار حوض گرد فيروزه اى كه پر از قرمز ماهى هاست، وضو مى گيرد.
صداى "موذن زاده"، در "گوش شهر" مى پيچد. نماز صبحى مى خواند و همان جا روى تخت چوبى با بالش و پتويى به خواب مى رود.
صبح مى آيد و همسرش هم.
همسرش صدايش مى زند:
"عبدالمهدى!"
جوابى نمى شنود.
دوباره صداش مى كند:
"حاج عبدالمهدى!"
جوابى نمى دهد.
نگران مى شود. نگران از اين كه دوباره سرِكار رفته باشد.
پتو را از سر همسرش كنار مى كشد.
تكان اش مى دهد. مى گويد:
"پاشو! دمنوش ات روى ميز صبحانه يخ مى كند.
پا نمى شود.به خواب رفته بود. خوابى عميق و آرام.

پايان

#داستانك
#كوچكترين_ذريه
#جشن_تولد
#قسمت_چهارم

/channel/mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

با نوای #محمدرضا_لواسانی

شاعر: #امیر_تیموری
ملودی: #سیدمحمدحسین_نجابت
تنظیم،میکس‌و‌مسترینگ: #مهدی_شکارچی
#نیمه_شعبان
#انتظار
#مهدوی

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

🎂داستان کوتاه جشن تولد
به مناسبت نیمه شعبان

🎬قسمت سوم

📝🎤: میم. مُحِب

ادامه دارد….

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

🎂داستان کوتاه جشن تولد
به مناسبت نیمه شعبان

🎬قسمت دوم

📝🎤 #میم_محب
#داستانک
#نیمه_شعبان
#امام_زمان
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

🎂داستان کوتاه جشن تولد
به مناسبت نیمه شعبان

🎬قسمت اول

📝🎤 #میم_محب

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#نسخه_تصویری
#روز_وصال_جانان
#تولید_۱۴۰۲
#شادمانه_نیمه_شعبان
به زودی ان‌شاالله…

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#شادمانه «روزِ وصالِ جانانْ»
با نوایِ میم.مُحِبّ
گوینده: رضا اسناوندی
نویسنده‌‌متن‌دکلمه: ه.تمنّا
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس و مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
کاور‌آرت: #علی_شیردستیان
کاری از گروه هنری #ردا

نسخه شماره دو

@radaagroup
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#شادمانه «روزِ وصالِ جانانْ»
با نوایِ میم.مُحِبّ
گوینده: رضا اسناوندی
نویسنده‌‌متن‌دکلمه: ه.تمنّا
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس و مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
کاور‌آرت: #علی_شیردستیان
کاری از گروه هنری #ردا


@mmsa313
@radaagroup

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#شادمانه
#نیمه_شعبان

@radaagroup
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

«تمامِ‌حُسْنْ»
بانوای #میم_محب
سُراینده:#محمد_نیکخواه_منفرد
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس‌و‌مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
تهیه‌کننده: #مهدی_حاج_محمود_عطار
باتشکّر از امیرنیکوپایان و مهدی‌جواهریان

#نیمه_شعبان
#امام_زمان
#تمام_حسن
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

برشی از قطعه‌ی «تمامِ‌حُسْنْ»
بانوای #میم_محب
سُراینده: #محمد_نیکخواه_منفرد
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس‌و‌مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
تهیه‌کننده: #مهدی_حاج_محمود_عطار

این اثر پیشکشی‌ است به حضرت علی‌اکبر(علیه‌السّلام)
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

شب‌های تمام‌خاموش
ماه را که می‌بینم
نورِ چهره‌ات
تاریکیِ خیالم را فتح می‌کند.
.
شب‌های تمام‌خاموش
چشم‌هایم را می‌بندم
سکوت
و فقط نگاه...
نگاه کردن
به چهره‌ی مردی‌ که ندیده‌ام‌ش تا اکنون!
ششششش....
آرام باش...
کسی اینجا نیست...
نگاهی نیست...
حرفی نیست...
قضاوتی نیست...
اینجا برای خودت است:
خیال!
آری...
نگاه کردن
_خیره خیره_
به مردی که هیچ ندیده‌ام‌ش تا اکنون اما
نور چهره‌اش هیچ،
برای مردمِ چشمم ناآشنا نیست
.
مردی که می‌شناسم‌ش
مردی که زیسته‌ام‌ش
مردی که بوده‌ام با او
مردی که انگار
_خوبِ خوب_
_خیره خیره_
دیده‌ام‌ش
.
(گفتند ابابصیر
تو که چشم نداشتی!
چگونه دیدی امامِ‌زمانت را ؟!
پس پیرمرد،
اشک از چشم غلتاند و گفت
چگونه نبینم‌اش؟
وَ هُوَ نُورٌ سَاطِع)
.
ای‌ماه!
ای ماهِ تمام‌روشنِ زندگانی‌ام
من تو را دیده‌ام!
به خودت قسم
می‌شناسم‌ت!
حتی قسم می‌خورم
_کسی اینجا نیست_
می‌بینم‌ت اکنون _اکنونِ اکنون_
که لبخندی یا غصه‌ای؟
چشم در چشم‌های منی
یا ابرو‌در‌هم‌کشیده و چشم فرو‌بسته‌ای
دیدی؟!
من تو را می‌بینم!
تو هستی!
اینجا
درست روبروی چشم‌هایم
من تو را می‌بینم!
من تو را زیسته‌ام!
می‌شناسم‌ت!
من‌با‌تو‌ام!
سلام!
سلام ماه!
خوب شد به دنیا آمدی!
خوب اما برای ما!

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

جهت انتقادات و پیشنهادات

@M_M_S_A_313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

🎂داستان کوتاه جشن تولد
به مناسبت نیمه شعبان

🎬قسمت آخر

📝🎤: میم. مُحِب

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

‎🍰جشن تولد٣🍰

اشك روى گونه اش سر خورد. نگران بود. نگران باز نيامدنت.بغض مدام گلوش را مى گرفت و رها مى كرد.
چشم هاش ورم داشت. پيرى هم درد عجيبى است. غير از آن كه آن جوان توانمند قديم نيستى، انگار بيشتر و بيشتر به آفتاب در حال غروب مى مانى و دانستن همين هم بيشتر پيرت مى كند.
اگر همه ى خواهر و برادرهايت هم از دنيا رفته باشند، انگار بيشتر حس مى كنى كه به زودى نوبت تو هم فرا مى رسد.
باز هم حوالى وليعصر را چراغانى كرده بود. از قنادى گواهى "شيرينى سفارشى" تهيه شده بود. همه چيز مهيا بود.
انگار يكسال منتظر ميشد كه روز جشن برسد. شاد بود. انگار نه انگار كه شصت و هشت سال دارد.
بچه ها و نوه هاش با هم حجره اى ها و شاگردانش كه متحد مى شدند، كارى روى زمين نمى ماند.
به نوه هاش مى گفت:
چراغان كنيد حوالى وليعصر(عج) را كه وليعصر(عج) خانه ى دلتان را چراغان مى كند!
سيگار، گوشه ى لب اش تاب خورد. نزيك بود بيفتد. صداى فندك و بعد هم دود.نوه ى دخترى اش مى آيد. بوسه اى روى گونه اش مى گذارد. سيگار را به آرامى از لب اش جدا مى كند و با خود مى برد. براى نوه ى دخترى اش،سرى تكان مى دهد. لبى ور مى چيند. اشكى در كاسه ى چشمهاش قل مى زند و دعا مى كند كه نوه اش،عاقبت بخير شود.
بلند مى شود و براى بچه ها كه در نور ريسه ها و چراغانى كوچه، صورت شان رنگى شده، شربت سكنجبين و خيار مى آورد.
#داستانك
#كوچكترين_ذريه
#جشن_تولد
#قسمت_سوم
/channel/mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

🍰جشن تولد٢🍰

روى چهارپايه نشسته بود. به مردم نگاه مى كرد.به شاگردش گفت كه از دمنوش مخصوص اش، برايش بياورد.
شاگرد اش، دمنوش دارچين و زنجبيل را برايش آورد.
ياد سفرى افتاد كه با نوه ها و فرزندانش رفته بود.
ياد همان هوا افتاد كه با روح و روانش بازى مى كرد.
انگار دلش باران مى خواست.
سيگار را روشن كرد. حجره را پر از دود كرد.خاطرات اش را مرور كرد.
انگار بايد پاكت سيگار را خالى از سيگار مى كرد و آن را مچاله مى كرد تا ساعت يك شود.
اولين پك از اولين سيگار را طورى عميق زد كه انگار دود به جز دهان و ريه هاش، داخل رگ هاى مغز سرش هم پيچيد.
ساعت كه يك شد، راهى مسجد شد. نمازش را كه خواند راهى حجره شد. شاگردش دمنوش هميشگى اش را آورد و سرى تكان داد و بعدش دود سيگار را بيرون داد.
مشترى آمد. ده كيلو پسته خواست. ده كيلو پسته را كه شاگردش داخل ماشين مشترى گذاشت، معده ى مشترى هم پانصد گرم پسته اى همين جورى درون خودش جاى داد.
شاگرد اش سه ظرف گوشت كوبيده ى اختصاصى به همراه كمى "آب گوشت" كه به جهت نرمى گوشت ريخته شده بود را آورد.
كمى زود تر حجره را بست و راهى خانه شد.

#داستانك
#كوچكترين_ذريه
#جشن_تولد
#قسمت_دوم

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

🍰جشن تولد🍰

يك عمر كار كرد. صبح تا شب. عرق ريخت و جان كند.
عشقش اين بود كه آخر هفته ها ديزى را تو رگ بزند و در قهوه خانه، ذكر"قل،قل" بگيرد.
بعضى "آخرهفته ها" هم نان و كباب و ريحان، يك وقت هايى هم ترشى و مرغ بريان.
ميخواست "پولدار" شود؛ پولدار هم شد.
ميخواست "ويلا دار" شود؛ ويلادار هم شد.
ميخواست "نوه دار" هم بشود؛ نوه دار هم شد.
حالا چند وقت بود كه سپيدى موهاش، خودنمايى مى كرد.
ديگر دندان كباب خورى نداشت.
ديگر ناى گوشت كوبيدن هم نداشت.
چند وقتى مى شد كه دكتر، ذكر "قل ، قل " را برايش ممنوع كرده بود.
درخت هايى كه كنارش ايستاده بودند، پيراهن "سبزِبهار" را عميقا دوست داشتند.
روى صندلى چوبى نشسته بود. به نوه هايش خيره شده بود.
همسرش، مونس صبح و شب اش هم آمد و به همان نقطه كه "او" خيره شده بود، خيره شد.
باز هم دمنوش مورد علاقه اش را آورده بود؛ دمنوش زنجبيل و دارچين.
ابرها زمين را بغل كرده بودند. شايد بعد از بوى دارچين، بوى نم باران به بينى اش رسيده بود. شايد هم قبل اش!
بچه ها صداش زدند. مثل قبل قرص و محكم نبود ولى هر چه بود حالا زير باران بود.
همسرش هم آمد. مثل هميشه كمى نق زد كه بچه ها نبايد زير باران بمانند. بچه ها مى خواستند با "پدر بزرگ جانشان"، زير باران بمانند. و ماندند.
همسرش رفت كه برايش ژاكت و كلاهى بياورد.
همه نفس مى كشيدند. نفس عميق، پشت نفس عميق. قطرات باران روى سر و صورتشان مى ريخت.
پايان قسمت اول

#داستانك
#كوچكترين_ذريه
#جشن_تولد
#قسمت_اول
/channel/mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

((روز وصال جانان))
بانوای #میم_محب
گوینده: رضا اسناوندی
نویسنده‌متن: ه.تمنّا
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس‌و‌مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
تهیّه‌کننده‌صوت: گروه هنری #ردا
تهیّه‌کننده‌تصویر: مهدی حاج‌محمود‌عطّار


#نیمه_شعبان
#شادمانه
#مهدوی

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#شادمانه «روزِ وصالِ جانانْ»
با نوایِ میم.مُحِبّ
گوینده: رضا اسناوندی
نویسنده‌‌متن‌دکلمه: ه.تمنّا
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس و مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
کاور‌آرت: #علی_شیردستیان
کاری از گروه هنری #ردا

نسخه Wave-نسخه شماره دو

@radaagroup
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#شادمانه «روزِ وصالِ جانانْ»
با نوایِ میم.مُحِبّ
گوینده: رضا اسناوندی
نویسنده‌‌متن‌دکلمه: ه.تمنّا
تنظیم: #مهدی_شکارچی
میکس و مسترینگ: #حسن_پورمحمدی
کاور‌آرت: #علی_شیردستیان
کاری از گروه هنری #ردا

نسخه Wave

@radaagroup
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#شادمانه
#نیمه_شعبان

@radaagroup
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

سحری که عاقبت او برد، شب تيره را ز ميان تويي
همه منتظر كه ز ره رسي، كه نويد امن وامان تويي

چو غمت به جان شرر افكند ، دلم از وصال تو دم زند
چه‌كنم كه من همه حسرت‌ام،چه كني كه در دل و جان تويي

نه ز قلب خسته نهان شوي،نه به صحن ديده روان شوي
ز رواق منظر ديدگان به خون نشسته نهان تويي

چه ببندي‌ام، چه رها كني، من اسير بند غم توام
چه بخوانيم، چه برانيم، همه هستيم به جهان تويي

تو سراسر آيه‌ي رحمتي ، تو طلايه دار محبتي
نه فقط مه آيينه دار تو،كه فروغ كون و مكان تويي

شاعر: محمّد نیکخواه‌منفرد

#نیمه_شعبان
#امام_زمان

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

«تمامِ‌حُسْنْ»

بانوای #میم_محب
سُراینده: #محمد_نیکخواه_منفرد
تنظیم: #مهدی_شکارچی
تدوین: #امیررضا_مسگرمقدم
میکس‌و‌مسترینگ:#حسن_پورمحمدی
تهیّه‌کننده: #مهدی_حاج‌محمود_عطار
باتشکّر از امیرنیکوپایان و مهدی‌جواهریان

@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

#نیمه_شعبان
#میم_محب
@mmsa313

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

چه کسی قابل اعتماد است ؟

با او چگونه زندگی می کنی ؟

چند بار از او سوال پرسیدی ؟

#دکتردولتی

@radaagroup

Читать полностью…

آثار کوچکترین ذریّه

«چگونه نبینمت؟»
بانوای: #میم_محب
به قلم: ه.تمنّا
کاور‌آرت: امیررضامسگرمقدّم
باتشکّر از علیرضاپورمشیر و مهدی‌شکارچی
#امام_زمان عجّ‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف
#نیمه_شعبان


@mmsa313

Читать полностью…
Subscribe to a channel