قال مولانا الرضا علیه السلام:
فَعَلَى مِثْلِ اَلْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ اَلْبَاكُونَ فَإِنَّ اَلْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
گریه کنندگان باید بر کسی همچون حسین گریه کنند
چرا که گریستن برای او گناهان بزرگ را فرو می ریزد
📚وسائل الشیعه.ج۱۴.ص۵۰۴
@razavi_hadiths
📌” در نشر معارف امام مهربانی ها سهیم باشیم”
⚫️ سخنرانی شب دوم محرم ۱۴۴۵ - تیرماه ۱۴۰۲
⚫️ هیئت عشاق الحسین علیه السلام
تلگرام | آپارات | Moavenian_ir">یوتیوب | اینستاگرام | ایتا
🏴 #روز_اول_محرم ۱۴۰۲
📍حسینیه زرگرها
🎞 شهادت میثم تمار در راه اباعبدالله
🎤 #استاد_معاونیان
🎥 کاری از #گروه_هنری_آدینه
رسانه مذهبی کشور
📱09155001118
@AdinehArt
#فلورانس
راه و دور و درازی در پیش داریم و از مدت ویزا تنها سه روز دیگر باقی مانده ، به شتاب ممکن می رویم ، از شهر بالوگنا بدون توقف عبور می کنیم .
و با تأسف مجبوریم از فلورانس هم بگذریم ،
دریغ است که وقتی تا اینجا آمدیم کلیسای عظیم فلورانس و برترین شاهکارهای دو اعجوبه عالم هنر یعنی لئوناردو داوینچی و میکل آنژ را نبینیم ، واقعا حیف است .
اما جبر نبود فرصت خودش را بر برنامه دلخواه ما تحمیل می کند و با اسف و افسوس می گذریم .
یاد شعر حزین شهریار می افتم :
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران،
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران،
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی،
تو بمان و دگران وای به حال دگران،
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند،
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران،
میروم تا که به صاحبنظری باز رسم،
محرم ما نبود دیده کوتهنظران،
دل چون آینه اهل صفا میشکنند،
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران،
دل من دار که در زلف شکن در شکنت،
یادگاریست ز سر حلقه شوریدهسران،
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود،
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران،
ره بیدادگران بخت من آموخت ترا،
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران،
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن،
کاین بود عاقبت کار جهان گذران،
شهریارا غم آوارگی و دربهدری،
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
دوازده روز در سفر و شهر به شهر رفته ایم و خستگی به تنمان نشسته
رم شهر دیرین تمدن باستان و واتیکان قبله گاه مسیحیان آخرین مقصد ماست در دو شب باقیمانده .
حسن آقا هم استراحت نکرده و خسته است ومی رویم ومی رویم
شب می رسد وهنوز ره باقیست
میان راه برای تمدید قوا توقف های کوتاه داریم وبا قهوه و چای خود را سرپا وچشممان را وا نگه می داریم .
جلو می نشینم و با حسن گپ میزنم که خوابش نبرد .
معتقد است کوکاکولا یکدرصد الکل دارد و حرام است ، و بشدت پرهیز
می کند از خوردن کوکا ،
با همین مطلب سر به سرش می گذاریم و شوخی می کنیم که نخوابد -
این وقت ها که شارژ شما تمام است گویا راه هم دورتر میشود و هر چه میروید نمی رسید .
باک خالی است توقف کرده بنزین می زنیم ،
حسابی گران است و تا اینجا کلی پول بنزین دادیم
هزار و هفتصد کیلومتر را با این ماشین طی کردیم .
ودر مجموع بصرفه تر و راحت تر بود.
کنار یک سوپر مارکت بر زمین ملافه انداخته زیر اسمان شب نماز مغرب و عشا را بجا می آوریم .
دکتر پیمان می گوید با سفارت ایران در رم هماهنگ کرده که بر آنها وارد شده در سوییت هاشان اطراق کنیم
عرض میکنم اظهار محبت کرده اند ، اما من مایل نیستم ، بهتر است هتل بگیریم ،
دوشب بیشتر نمانده و حفظ عزت نفس همشه به هزینه می ارزد.
العز فی الاستغناء عن الناس
هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائی نبرد
شب کم کم از نیمه می گذرد و ما چشم می کشیم که به رم برسیم و ره به پایان برسد .
کیلومتر های آخر مرتب تابلو های جاده را می بینم که چقدر مانده
چقدر آدمی در برابر بیخوابی ضعیف است.
دیر وقت است و شکر خدا دکتر پیمان هم کم کم میپذیرد که دیر شده و الان نصف شب جالب نیست به سفارت تماس بگیرد که رسیدیم
به علی می گویم با اینترنت هتل مناسب پیدا کند .
هتل های مرکز شهر خیلی گران است و از لطف خدا متل خارج شهر پیدا می کنیم
قیمت اش بسبار ارزان تر است و نزدیک ساحل و بصورت کمپ جنگلی .
تصاویرش را می بینیم . خیلی عالیست
کلبه سه خوابه ای را رنت می کنیم .
بالاخره به رم رسیدیم .
ربنا و لک الحمد
بر اساس لوکیشن کمپ را پیدا می کنیم .
شبیه پارک جنگلی بزرگی است .
در ورودی به دفتر مراجعه کرده و تایید می کیرند .
مأموری همراه مان آمده در بین صدها چادر و کلبه های گوناگون ، تا کلبه ما را راهنمایی می کند و کلید را تحویل میدهد .
بهتر از چیزی است که فکر می کردیم بسیار جمع وجور و تمیز وخوش نقشه است
بلافاصله چمدان ها را پایین گذاشته کنسرو گرم کرده میخوریم ومی افتیم.
#ایتالیا
#ونيز
در خم کوچه ها می پیچیم تا جایی پیدا کرده نهار بخوریم
-
پیدا کردن رستورانی که غذای حلال وپاک داشته باشد خیلی آسان نیست ،
در نهایت پیدا می کنیم
که جوینده یابنده است .
هر کسی چیزی سفارش میدهد از ماکارونی و ماهی و برنج
ومن مطابق معمول همان خوراک ماهی بی برنج
شکر خدا کیفیت و قیمت هر دو خوب است .
الحمدلله الذی یرزق و لایرزق و یطعم و لایطعم
میز و صندلی ها همه داخل کوچه است و ما هم همانجا می نشینیم
کمی آنطرف تر گروهی پیرمرد پیرزن که ده نفری میشوند بر سر یک میز غذا میخورند .
قصد توجه ندارم اما ناگاه می بینم که پیرمردی فرتوت حدود هشتاد ساله از همسر پیرزن خود که او هم عجوزه شده بوسه ای عاشقانه می گیرد !
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند
کسی توجهی به آن دو ندارد
و اینجا طبیعی و عادی است
من اما بی اختیار خنده ام میگیرد و
نگاهم را بلافاصله برمی گردانم که احساس مزاحمت نکنند !!!
در عرف آنها این رفتاری بیشرمانه نیست و در بین ما البته بی حیائی محسوب میشود ،
اما از این که بگذریم از یک نکته لذت می برم !
چرا که یکی از زیباترین قصه ها این است که یک زوج از اوان جوانی با محبت و عشق زندگی را آغاز کنند و پنجاه شصت سال با خوب وبد هم مدارا کرده باهم بسازند و هم را بنوازند وپای عهد محبت خود بمانند و دل هم را نخراشند و عیب و نقص هم را تحمل کنند وگذشت داشته مجادله و مشاجره نکنند
عاقلانه زندگی کنند و عاشقانه قدر همدگر را بدانند
خود را پیر کنند تا فرزندانشان را بپرورانند و خود خمیده شوند تا کودکانشان رشید و قد کشیده شوند
و اگر غم لشکرانگیزد که خون عاشقان ریزد زن و شوهر بهم سازند و بنیادش براندازند.
از این منظر بوسه ی عاشقانه این پیرمرد و پیرزن جالب است که بعد سالها زندگی مشترک ودر فصل سرد زمستان عمر که آفتاب لب بام اند و غروبشان نزدیک هنوز به هم علاقمند و شائق و عاشق اند و اگر چه پیر و شکسته اند ولی از محبت ورزی خسته نشدند .
هرچند پیر و خسته و بس ناتوان شدم
هر گاه یاد روی توکردم جوان شدم
امروز ما امّا سوگمندیم که می شنویم : در ایران از هر سه ازدواج در همان سال اول یکی به طلاق می انجامد !
آخر چرا؟!
جوانان بعلت بحران بیکاری و تورم و گرانی قادر به ازدواج نیستند و ناکام می مانند
و آنها هم که بعد از روزگاری و پشت سر گذاشتن هفت خوان گرفتاری موفق به ازدواجی میشوند نیز کامیاب نمی شوند و از انتخاب خود ناراضی اند
هیچ مدارا وتحمل وصبوری نداشته سر سازگاری ندارند
پر توقع اند و زود رنج و نازک طبع !
از همین رو به اندک بهانه ای رنجبده شده ازهم رمیده می شوند و سونامی طلاق جامعه ایرانی را در هم می نوردد .
تعلیم و تربیت و آموزش وپرورش مان از بنیان فرسوده و کهنه و ویران است ومدار مدیریت اش به دست نادانان .
جوانان ما بین سنت و مدرنیته دست و پا میزنند و در گسل عمیق بین نسل ها پرتاب می گردند.
نه ازدواج سنتی دینی آرامششان می بخشد و نه ازدواج سفید برایشان مفید می افتد .
سرگشته اند و بحران هویت دارند و پوچی وحیرت .
سرگردان اند وپریشان و آماده هر ناهنجاری و طغیان
به شدت خشمناک و عصبانی اند و آزرده از بزرگتر هایشان و بزرگان!
اسفبار تر اینکه پیران هم چونان من تماشاگرند و انگشت حسرت می گزند و اسفبار
نظاره گر غمبار اند . اما چاره نمی کنند یا راهی نمی یابند ،
یا اصلا حاد بودن مشکل را نمی فهمند !
وحرفی ندارند جز نصیحت بی ثمر و ملامت بی اثر و تهدید مستمر
غافل از اینکه حضرت مولا فرمود :
🤏کثرة الملامة تورثُ اللجاجة
فراموش کردیم :
🤏الانسانُ حریص ٌعلی ما مُنع
گوش به مولایمان نسپردیم که فرمود:
🤏فرزندانتان را وادار به آنچه میخواهید ( از میل و سلیقه خود ) نکنید که آنان برای زمانی غیر زمان شما افریده شدند .
امامان جماعت ما جاذبه ای برای جوانان ندارند ( دارند؟ )
و مساجدمان خالیست ( نیست ؟)
برخی امامان جمعه ها هم خطبه هایشان دستوری و دور از فضای روح وذهن مردم وجوانان است .
از اقناع فکر و اندیشه نسل امروز عاجز وناتوانند
و اگر نمک به زخم دلهای مجروح نپاشند مرهمی هم نمی نهند( می نهند؟ )
عاقلان و عالمان به کنج عزلت خزیده و یا رمیده و رانده شده اند
و مدعیان قلتبان هارت وپورت کنان ٫ پشت فرمان اند و خردمندان با چشم گریان سقوط دهشتناک فرهنگ و اخلاق و دیانت ایرانیان و ایمانیان را شاهدند !
یارب به که بتوان گفت ؟!
انت المستعان و الیک المشتکی
کاش جوانان مان می فهمیدند که حقیقت زندگی مشترک چیست ؟!
و لذت واقعی کدام است ؟ وکاش وکاش ….
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش اما
ور نه خاموش است
و خاموشی گناه ماست
#ازدواج
#طلاق
ادامه پیام امیرخان:
من سوویس سمت فرانسوی زبان نوشاتل هستم غرب سوییس سمت ژنو شما از سمت زیبای سوییس قسمت آلمانی زبان رفتید سمت ایتالیا زیاد این کلیساها میرم و از باب علاقه کمی هم ادبیات لاتین میخونم میدونی سن مارکو پشت سرتون اون ستون ها هرکدوم ۴ تا تندیس داره که از شاه های ایران اشتباه نکنم انوشیروان و داریوش هستن اونجا ۴ تا اسبی که بالای سن مارکو دیدید غنیمت جنگی جنگ های صلیبی از قسطنطنیه است شاه ونیز کلی وام به شوالیه ها میده برای سفر به زمین مقدس ولی چون نمیتونن برگردونن میگه بجاش برید غارت کسنتانتینپل و اون اسب ها رو میارن اصلش البته داخل موزه اس درباب کلیسای دومو که تشریف نبرده بود داخل، این شکوه هنر مسیحی های اون زمان به تاثی از شیشه رنگی های ماست هر قاب یه قسمتی از زندگی حضرت مسیحه البته مثل ارسی های ما چوب نداره و با قلع تیکه تیکه بهم میچسبونن
سلام اقای معاونیان عزیز
ممنون بابت قلم بی همتاتون و سفرنامه ای که رسیدید ونیز ... بسیار مشتاقم برسید واتیکان
من عادت دارم هر کلیسایی میرم چه دومو میلان چه واتیکان چه سن پیتر چه فاطیما پرتغال وسط کلیسا زیارت حضرت نرجس خاتون رو میخونم بگذریم
درباب سن مارکو
خلاصه بخوام عرض کنم، هرکدوم از حواریون یه نقشی توی نقاشی ها و مجسمه ها دارن. مثلا مرقس نشان اش شیر هست برای همینه که پرچم ونیز شیر داره داخلش
این سنت رو مسیحی ها از رومی ها و الهه های روم گرفتن
درباره نقاشی ها هم اونها داستان دزدیدن جسد مرقس از اسکندریه توسط ونیزی ها و پیچوندش لای حصیر و پوشوندنش با گوشت و استخوان خوک هست. مسلمون ها بخاطر نجسی گوشت کشتی ونیزی ها رو بررسی نکردند. ونیزی ها هم اون کلیسا رو میسازن و میگن باقیمونده های جسد اونجا دفن شد
با این کار دیگه زوار مسیحی بجای اسکندریه میرفتن ونیز و ونیز رونق گرفت
البته مطمئنم میدونید ولی به هر حال درس پس دادم خدمتتون
این نقاشی هم که احتمالا دیدید اونجا اشاره به همین داستان داره
#ونيز
#سان_ماركو
این یکی از پر زیب وزر ترین کلیساهایی است که در این سفر دیدیم ،
تمام سقف زیر گنبد ها و قوس ها زراندود شده
سبک طلاکاری خیلی خاص است و دانه دانه است.
بین دکتر کاشانی و پسرم علیرضا بحث در میگیرد که تکنیک اجرای چنین طلاکاری چه بوده؟
علیرضا معتقد است که دانه های مسی به اندازه بادام را آب طلا داده و بعد اینها را کنار هم در دیوار و سفف اندود کرده اند و کاشانی چیز دیگری می گوید
خیلی جدی نمی گیرم چون هر دو بر حسب ظن و گمان تنها حدس می زنند ،
ولی حتی در واتیکان و فلورانس اینهم طلا بکار برده نشده است .
داخل کلیسا از سنگ های تیره قهوه ای و قرمز فام استفاده شده و فضا را تاریک کرده ، کف هم با انواع سنگ های رنگین بصورت سرامیکی مفروش و تزیین شده است .
در سقف داستان انبیا و ادم و حوا و مریم عیسی نقاشی شده و نقاشان مسیحی مانند بسیاری از کلیسا های دیگر حضرات انبیا و قدیسان را بصورت نیمه برهنه تصویر کرده اند.
مجسمه دوازده نفر حواریین عیسی وپیکر مصلوب مسیح در جانب محراب از سنگ قهوه ای رنگی تراشیده و دوسوی صلیب نصب شده است .
چندین قرن از ساخت این بنای عظیم و فخیم گذشته است .
رنگهای گرم و تیره فضای دلگیری ایجاد کرده و لوستر ها و شمعدانهای برنزی و مسی آویخته و نصب شده است .
ورود به فضای محراب ممنوع بود
برای ورود به هر قسمتی از جمله طبقه دوم و پشت بام بلیط جدید میخواهند .
قدم به قدم پول می گیرند و دکان خوب وپر درآمدی است .
ما مساجد وخانه ی خدا را برای مراسم ختم اموات اجاره میدهیم و اینها کلیساها را موزه کرده اند و هر دو درآمد زایی دارند علی برکت الله .
خانه ی خدا را خلق اجاره میدهند و گر نه خدا مستأجر نمی خواهد
والله هو الغنی الحمید
بهانه هم در هر دو جا همین است که نگهداری این بناهای قصرمانند هزینه دارد .
اما تمام اینهمه پول صرف تعمیر مسجد وکلیسا نمیشود !
از دیدن طبقات و پشت بام صرف نظر می کنیم ، گران است و ما هم از کیسه خلیفه خرج نمی کنیم .
در گوشه ای دیگر مردمان شمع روشن می کنند.، شایدنذر دارند !!!
یکی از جالبترین چیزهایی که برای بار اول می بینم کنسول های چوبی مخصوص اعتراف گنهکاران است !
در وسط آن جایی برای نشستن کشیش است و کنار او پنجره چوبی مشبکی که آنطرف مسیحی گنه کار زانو زده و کنار گوش پدر روحانی در حالی که صورتش با حائل مشبک پوشیده شده تا خجالت نکشد ، گناهان اش را گفته و شرح می داده و اظهار توبه و پشیمانی می نموده و پدر هم می شنوده و از وی برای کفاره گناه پولی می گرفته وبرایش طلب آمرزش می کرده است .
همه از چوب گردو ساخته شده و رنگ جلای فندقی
خورده است .
در ادامه سفر در واتیکان هم نمونه های مشابهی دیدم
جالب بود.
🤏در اسلام اعتراف به کناه تنها در نزد خداوند جایز است و رسول و خاندان پاک و معصوم اش هیچگاه از مومنان نمی خواستند که در پیش آنان تک تک گناهان خویش را معترف شوند .
بلکه نهی می کرده و می فرمودند برو و بین خود و خدا اعتراف و استغفار کن و آبروی خود را مبر وپرده ای که خداوند بر زشتی اعمالت کشیده مَدَر
قرن ها قصه اعتراف منبع درآمد سرشاری برای ارباب کلیسا شد .
حدود سی سال قبل سیدی معمم خواست این دکان ودستگاه را با توجیهاتی بی پایه در بین شیعه راه انداخته و درآمدزایی کند .
کار کشیشان را ستود و توجیه و تایید کرد ،
و حتی ادعا کرد که امام زمان عج
در حاشیه قرانی چاپ سعودی !!! استنباط بسیار اشتباه او را تایید و به خط خود امضا کرده و برایش با واسطه فرستاده اند .
به همین فضاحت :
قصه ای پر از تناقض ودروغ که با اصول ناسازگار بود ؛ بافته بود و ساده لوحانی را فریفته و گفته بود هر هفته گناهان خود را در دفتری نوشته برایش ببرند و پولی به صندوق اقا صدقه بدهند .
حیله اش نگرفت و حنایش رنگی نداشت و عیان شد که تزویر ونیرنگ داشت.
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نباید داد دست
#اعتراف_اخاذی_کلیسا
#سان_ماركو #ونيز #ایتالیا
صف طولانی برای دیدن کلیسا بسته اند ، لاجرم ما چند نفر هم در نوبت می ایستیم .
به کندی پیش میرود و چاره ای جز صبر وحوصله نیست .
بالاخره به باجه خرید بلیط می رسیم وگیر میدهد که باید ماسک بزنید . می گوییم همراه نداریم . جواب میدهد که ورود بی ماسک ممنوع است و نمی توانید داخل شوید .
می مانیم چه کنیم گوشه ای ایستاده و کاشانی میرود بلکه بتواند از جایی ماسک تهیه کند!
بعد مدتی دست خالی و مأیوس برمی گردد !
همان مأمور که مانع شده بود وقتی معطلی ما را می بیند پنج شش تا ماسک در آورده و بما میدهد!
ماسک ها مجانی است .
و گویا آدم مریض همه جا یافت میشود که بیهوده ما را نیم ساعت سرپا نگهداشت!
ماسک زده در آستانه درگاه سن مارکو وارد می شویم .
سر در باشکوهی برای ورودی ساخته اند می شمارم جنس دیوار و ستون های متعددش از ده نوع سنگ به نقش و رنگ های متفاوت ساخته شده ، چقدر معماران قدیم پرحوصله و با سلیقه بوده اند .
باز آمد محرم و با عشق
در عزايت همه سيه پوشيم
كوري چشم اهل كفر و عناد
همچو چشمه ز اشك مي جوشيم
#كريمي_بيشرف
⚫️ سخنرانی شب سوم محرم ۱۴۴۵ - تیرماه ۱۴۰۲
اطعام فقيران و اكرام يتيمان
تلگرام | آپارات | Moavenian_ir">یوتیوب | اینستاگرام | ایتا
🎙کلیپ صوتی : استاد معاونیان
📋موضوع : عزت هر دو جهان خدمت اهل البیت (صلوات الله علیهم) است.
ماجرای جون غلام و عبد امام حسین علیه السلام
✨سخنرانی مذهبی
/channel/sokhanranie_mazhabi
⚫️ صوت سخنرانی شب اول محرم ۱۴۴۵ - تیرماه ۱۴۰۲
⚫️ هیئت عشاق الحسین علیه السلام
تلگرام | آپارات | Moavenian_ir">یوتیوب | اینستاگرام | ایتا
🎤کلیپ صوتی : استاد معاونیان
📋موضوع : محبت اصحاب الحسین علیه السلام به ایشان
تلگرام | آپارات | Moavenian_ir">یوتیوب | اینستاگرام | ایتا
#ونيز
برای برگشت دوباره به اسکله مقابل میدان برمی گردیم نقاشان ودست فروشان همچنان مشغول اند .
تصمیم می گیریم این بار کشتی های اتوبوسی سوار شده این کار را هم تجربه کنیم
بلیط اش هم خیلی ارزانتر است .
هر کشتی قریب صد نفر جمعیت دارد و دقیقا مانند اتوبوس های شهری ما ایستگاه دارد اما آنها در حاشیه خیابان و این کشتی ها در کناره رود !
سوار می شویم و مانند اکثر مسافران باید بایستیم .
لنگر ندارد ودر عوض مأموری کنار ورودی ایستاده و به هر ایستگاه که می رسیم اول طناب زخیم مهار کشتی را به دور ستون پولادین در ایستگاه می اندازد و چند دور می پیچید و بعد در کشویی کنار کشتی را که یک متر ارتفاع دارد کشیده باز می کند
ابتدا عده ای پیاده میشوند و سپس عده ای جدید سوار می گردند.
تقریبا هر توقفی شش هفت دقیقه طول می کشد و در هر ایستگاه این قصه تکرار می شود .
تا مقصد ما چهار کیلومتر است و هر پانصد متر یک ایستگاه و توقف و توقف !
حسابی حوصله بر است و خسته کننده بخصوص که سرعت اش از قایق ها ی موتوری کمتر است .
تعداد زیادی از این « باس شیپ » ها در رفت وآمدند .
ایستگاهی که باید پیاده شویم آخرین ایستگاه است و حسابی خسته شده پشیمان میشویم که چرا با قایق موتوری بر نگشتیم .
🤏تجربه هر کاری خوب نیست و ممکن است موجب ندامت شود و البته خودکرده را تدبیر نیست !
در نهایت بعد یکساعت مسیری را که به بک ربع امده بودیم طی کرده باز می گردیم .
پیاده شده و پل را عبور می کنیم تا به پارکینگ برسیم .
با این خستگی به اتفاق سراغ کافی شاپ کنار پارکینگ طبقاتی رفته و قهوه را مطابق معمول مهمان پیمان ایم .
به تلقین یا اثر کافئین اندکی رفع خستگی شده به پشت بام پارکینگ بالا میرویم .
نماز ظهر و عصر نخوانده ایم . خوشبختانه همان جا دستشویی دارد ؛ وضو ساخته و ملافه تمیز پهن می کنیم و به نوبت ادای فریضه میکنیم .
باید حرکت کرد اینبار راه طولانی تر ( ۵۳۰ کیلومتر ) است و از مسیر فلورانس
به طرف رم و واتیکان به سوی جنوب ایتالیا باید برویم .
یا علی مدد
نتوکل علی العزیر الرحیم
#ونیز
بعد از تماشای کلیسای جامع خارج شده و در صحن بسیار بزرگ مقابل کلیسا از سمت چپ وارد کوچه هایی تنگ و باریکو پر پیچ وخم میشویم .
از یاد برده بودم که ونیز مرکز تولید بهترین ساخته های شیشه ای دست ساز است که از قضا من خیلی این هنر را دوست داشته وپیچ های اینستا گرام مربوط به نحوه شکل دادن به خمیر مذاب شیشه ای را فالو داشتم ،
داخل یکی از کوچه های نزدیک کلیسا بدون برنامه ریزی قبلی مواجه شدم با چندین فروشگاه شیشه های دست ساز !
چقدر زیبا و ظریف مفتون تماشای یک یک آنها شده و از از ویترین و داخل مغازه ها فیلم می گیرم در اندازه های متفاوت همه نوع گل وپرنده و اسب و ماهی وظرف و گلدان وحتی لوستر به رنگها و شکل های مختلف ساخته اند .
قیمت ها برای ما بسیار گران است و حمل تا ایران نه چندان آسان .
بر خلاف تصور ابتدایی شیشه بسیار پر وزن و سنگین است .
قدرت و زبردستی هنرمندان شیشه گر دیدنی است . دامنه های دشت هنر را کرانه نیست .
🤏هنر است که سختی زندگانی زندان دنیا را برای آدمی تلطیف می کند
در کنار میدان #سان_ماركو وخیابان ساحلی تعدادی نقاش برای خود بساط دارند و آثار بسیار زیبا و هنرمندانه خود را که منظره های گوناگونی از ونیز و همین میدان و اسکله وکلیسای بزرگش را نقش زده اند به نمایش وفروش می گذارند
اکثر آنها همان جا دست به قلم اند ومشغول نقاشی و چنانچه مایل باشید میتوانید بصورت درخواستی منظره با حتی شمایل خودتان را بخواهید نقاشی کنند . که فی الفور و با مهارت انجام میدهند .
بیشتر تابلو هایشان با تکنیک آبرنگ است اما خیلی حرفه ای نقش افرینی می کنند . البته تعدادی نیز تابلو رنگ وروغنی از پیش آماده شده دیده میشود.
انصافا بسیار چشم نواز است و وسوسه انگیز برای خرید .
تابلو ها در ابعاد مختلف است و نسبت به هنر و مهارت و زحمت شان گران نیست
ولی افسوس که پول ما سقوط کرده و کم ارزش شده و ارزمان چندان نمی ارزد
و در نتیجه برایمان گران و هنگفت است و از هوس خرید باید دست کشید .
همه نقاشان قدم به قدم نیمکتی کنار راه ومعبر گذاشته مشغول کسب وکار خویش اند
خوشبختانه شهردار ونیز یک مشت قلچماق گردن کلفت استخدام نکرده که با مشت و لگد به جان دستفروشان افتاده متاعشان را لگد مال کنند ودر جوی بریزند یا مصادره کنند و با خود برند .
این ابتکارمخصوص شهرداران پاکدست ماست
هنر نزد ایرانیان است و بس!
مدتی معطل تماشایم و البته فرصتی نیست عبور باید کرد .
انبوهی از توریست ها از همه کشورهای جهان به اینجا آمده و میدان آکنده از پیر وجوان است .
ساختمان بزرگ و دیرینه ای سپید رنگ خودنمایی می کند که می گویند مدرسه کشیشان بوده است ( حوزه علمیه مسیحیان!!!)
در انتهای میدان کلیسای بزرگ سن مارکو قرار دارد که روبروی آن برج بلندی که از آجر سرخ فام ساخته شده سر برافراشته و گویا گلدسته ناقوس هاست .
#ونيز