گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) "اندیشه ی خیام پریشانم کرد عطار در این مرحله حیرانم کرد تا قونیه از بلخ دویدم آخر نی نامه ی مولوی مسلمانم کرد" #عباسعلی_صافی Admin : @mollasadeghi
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآگین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
آواز: محمدرضا #شجریان 🎤
تار: حسین #علیزاده
کمانچه: کیهان #کلهر
آلبوم #زمستان_است / شعر #مهدی_اخوان_ثالث
خوابت از شب بیداریِ من خجالت نمیکشد...؟!
Читать полностью…من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست
ای كاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید “خبری نیست”
هر جا نکنی باز، سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
ای كاش که مى گفت نگاه تو، بمانم
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آنگونه که انگار دری نیست
#مهدی_فرجی
چه زیبا👏👏👏👌👌👌👌👌👌👌👏👏👏
Читать полностью…چه خوب است که انسان روحی را یافته باشد تا در میان آشوبِ طوفان بتواند در دامنش بخزد. پناهگاهی اطمینانبخش که در آن به انتظار آرامش ضربان قلب خود نفسی برآورد. احساس کند که رازدارش اوست، اختیاردارش اوست. زیباییهای جهان را با حواس او در آغوش کشد، با قلب او از زندگی کام گیرد، حتی با او رنج ببرد... آه رنج کشیدن با دوست، شادیست!
-ژان کریستف | رومن رولان
ما ایرانی ها وقتی میخواهیم برای کسی تعریف کنیم که فلان روز خجالت زده شده ایم میگوییم میخواستم آب شوم و در زمین فرو بروم! چقدر هم این اصطلاح، احساس خجالت را خوب توصیف میکند..
احساس خجالت یعنی نبودنم را به بودنم ترجیح میدهم، یعنی آنقدر از این لحظه گریزانم و آن را انکار میکنم که حتی منکر وجود خود میشوم و ترجیح میدهم اصلا وجود نداشته باشم تا بخواهم این لحظه را تجربه کنم.
از خودتان بپرسید چه چیزی ارزش این را دارد که بودنتان را زیر سوال ببرد؟
زمان هایی که احمق جلوه میکنید؟ اشتباهاتی که مرتکب می شوید؟ حضورتان در اجتماع با لباس های کثیف و بدنی بدبو؟ افشا شدن رازی که آن را پنهان میکنید؟ داشتن صفت اخلاقی خاصی که آن را ناپسند میدانید؟
هیچ انسانی کامل نیست اما هیچ نقصی هم آنقدر انسان را ناقص نمیسازد که از ارزش بودنش بکاهد ؛ شاید داشتن احساس خجالت ارادی نباشد اما امتناع کردن از زیستن یک انتخاب است، انتخابی در تایید احساس خجالت!
زندگی را در تمامیت باید زیست و آنکه اینگونه زیست میکند بیشک عاشق ترین فرد است ، در ابتدا عاشقِ بودن و حضور خویش و تا انتها عاشقِ همین بودن و حضور که کل هستی را در برگرفته..
✍🏼 سیکر
در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست!
#عراقی
من هرگز در زندگی بهاندازهی الان که خودم را بهتمامی به تو سپردهام، احساس امنیت نکردهام.
#آلبر_کامو
نامه به ماریا کاسارس.
درودتان
در بیت زیر از مولوی
گر در این ملکت بری باشی ز ریو
خانم از دست تو نستاند سدیو
منظور از سدیو چیست ؟
پیشاپیش از لطف شما سپاسگزارم
صابریان
غزل شماره ۲۹۳۳
حضرت عشق مولانا
دکتر عبدالکریم سروش
👌
بدان که جماد (به هر چیز بی جان گفته میشود) و نبات و حیوان و آدمی در مسیر تکامل چون دَوایری تو دَر توی مانند که بر هر دایره قواعدی حاکم است و عبور از هر دایره نیز قاعدهای دارد که تماماً بر اساس قانون و جبر خداوندی است. این کمانهای بسته، حصار حرکت به سوی کمالند. #تکامل ، شکستن هر یک از این حصارها و ارتقاء به مرحله بالاتر است. و بر این قرار کمالِ جانِ انسانی نیز آنست که از هستیِ موهوم گذر کند و بمیرد و خود را به انسان کامل برساند. و این مُردنِ آدمی به مرگِ تن نیست که شکستن همان دیوار است.
(فیه ما فیه #مولانا)
𝐕𝐚𝐚𝐫𝐨𝐨𝐧𝐞𝐠𝐲 ⚕ دنیای وارونگے
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست
#سعدی
به فریب زاهد و واعظ ، ره کج مکن سالک ره
کین مذهب عشقست سجاده و تسبیح نداند
💌💌🗞💌💌
[[یاحق]]
🆔 @nurejaan📖🖌
رباعیات خیام
محمد رضا شجریان
هر چه تو در دل پنهان داری از نیک و بد، حق تعالی آن را بر ظاهر تو پیدا گرداند. هر چه بیخ درخت پنهان می خورد، اثر آن در شاخ و برگ ظاهر می شود. اگر کسی بر ضمیر تو مطلع نشود، رنگ و روی خود را چه خواهی کردن؟
فیه ما فیه
#مولانا
💽 #آلبوم #مراقبه #نیو_ایج
🪈 چاک وایلد | Chuck Wild
⏳ 57 دقیقه
🎧 ششمین آلبوم و به گفته برخی بهترین آلبوم مراقبه از سری آلبوم های مغز مایع محصول 2003 شامل 9 قطعه
📥 دانلود آلبوم به صورت کامل
از دل افروز ترین روز جهان،
خاطره ای با من هست.
به شما ارزانی:
سحری بود و هنوز،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود.
گل یاس، عشق در جان هوا ریخته بود.
من به دیدار سحر می رفتم،
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود.
می گشودم پر و می رفتم و می گفتم:
"های! بسرای ای دل شیدا، بسرای.
این دل افروزترین روز جهان را بنگر!
تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای!
آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
روح درجسم جهان ریخته اند،
شور و شوق تو برانگیخته اند،
تو هم ای مرغك تنها، بسرای"
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان میرفتم!
در افق، پشت سرا پرده نور،
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر،
غنچه ها می شد باز.
یك گل سرخ درشت از دل دریا برخاست،
چون گل افشانی لبخند تو، در لحظه شیرین شكفتن.
خورشید، چه فروغی به جهان می بخشید،
چه شكوهی ...
همه عالم به تماشا برخاست.
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم!
دو كبوتر در اوج،
بال در بال گذر می كردند.
دو صنوبر در باغ،
سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند.
مرغ دریائی، با جفت خود، از ساحل دور،
رو نهادند به دروازه نور ...
چمن خاطر من نیز ز جان مایه عشق،
در سرا پرده دل غنچه ای می پرورد،
هدیه ای می آورد،
برگ هایش كم كم باز شدند.
برگ ها باز شدند:
ـ « ... یافتم ! یافتم! آن نكته كه می خواستمش!
با شكوفائی خورشید و گل افشانی لبخند تو، آراستمش!
تار و پودش را از خوبی و مهر،
خوشتر از تافته یاس و سحر بافته ام!
"دوستت دارم" را، من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام!
این گل سرخ من است،
دامنی پر كن از این گل
كه دهی هدیه به خلق،
كه بری خانه دشمن،
كه فشانی بر دوست.
راز خوشبختی هر كس
به پراكندن اوست
در دل مردم عالم، به خدا،
نور خواهد پاشید، روح خواهد بخشید.»
تو هم، ای خوب من،
این نكته به تكرار بگو،
این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
نه به یك بار و به ده بار، كه صد بار بگو
"دوستم داری؟"را،
از من بسیار بپرس
"دوستت دارم" را،
با من بسیار بگو ...
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
#فریدون_مشیری
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
#سعدی
خدا مرا در برابر خويش داشت و مرا گفت:
تو كيستى؟
گفتم:
عدمى هستم نمودار...
عشق، دیدار خدا با خویش در صورت آدم است.
📚 #فتوحات_مكيه
#ابن_عربى
«و عشق، هر کسی را به خود راه ندهد.
و به همه جایی مأوا نکند و به هر دیده روی ننماید.»
-مونس العُشاق | شهاب الدین سهروردی
گویی مملکتیست دستهایت
آه از وطنی در تنی...
#محمود_درويش
فارسیِ | صالح_بوعذار
من به مهمانیِ دنیا رفتم؛
من به دشتِ اندوه،
من به باغِ عرفان،
من به ایوانِ چراغانیِ دانش رفتم
رفتم از پلەی مذهب بالا
تا تهِ کوچەی شک،
تا هوای خُنَکِ استغناء
تا شبِ خیسِ محبت رفتم،
من به دیدارِ کسی رفتم
در آن سرِ عشق...
📚 #صدای_پای_آب
#سهراب_سپهری
واجب الوجود، خدای عالم است!
و ممکن الوجود، عالمِ خداست؛؛؛
خود را و افعال خود را بشناس
تا خدای و افعال خدای را بشناسی""""""
یاحق🪔
شراب چشمهای تو مرا خواهدگرفت از من
اگر پیمانهای از آن به چشمانم بنوشانی
#حسین_منزوی
...
نیمه شب آمد خیالت، نیمه جانم را گرفت
ابر دلتنگی دوباره آسمانم را گرفت
تا دلم در کوی دلتنگی برایت می سرود
لکنتی آمد زبان بی زبانم را گرفت
درمیان خاطراتت در وداع آخرین
قطره قطره اشک آمد دیدگانم را گرفت
عمر من سر میرود باحسرت آغوش تو
با نبودت مهربان دنیا امانم را گرفت
زندگی بامن چه بازیهای پنهانی نکرد
بس که تابم داد صبر آستانم را گرفت
تا سفر رفتی،گناه غم میان باورم
دینم و ایمانم ویکسرجهانم را گرفت
شانه های مهربانت را بیاور خوب من
گریه های لعنتی تاب و توانم را گرفت..
#زهرا_ضیایی
اگر مرا به یاد می آوری، پس برای من مهم نیست که دیگران فراموشم کنند.
#هاروکی_موراکامی
🌸✅❤️
به غیر از عشق، دوستی و زیباییهای هنر، چیز قابلتوجه دیگری نمیبینم که بتواند به زندگی معنا بدهد...
✍️ :#موریل_باربری
کتابِ :ظرافت جوجه تیغی
▶️ 🆔 @kargahesher1
مسجد نصیرالملک شیراز
📷عکس: میرسعید هادیان
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
سعدی
.
ما عاشق عشقیم که عشق است نجات
جان چون خضر است و عشق چون آبحیات
وای آنکه ندارد از شه عشق برات
حیوان چه خبر دارد از کان نبات
مولانا
.