molavi_asar_o_afkar | Unsorted

Telegram-канал molavi_asar_o_afkar - سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

767

گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) "اندیشه ی خیام پریشانم کرد عطار در این مرحله حیرانم کرد تا قونیه از بلخ دویدم آخر نی نامه ی مولوی مسلمانم کرد" #عباسعلی_صافی Admin : @mollasadeghi

Subscribe to a channel

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

روا مدار ببوسند قاتل خود را
رها کنند حریف مقابلِ خود را

  قسم به آیه ی زیتون که سبز می مانند
نشسته اند ببینند حاصلِ خود را

چه ساده، سنگ جواب تفنگ را داد و
چه عادلانه شکستند مشکلِ خود را!

به خونِ دل غزلی از مقاومت گفتم
سرشته اند به خونِ جگرِ گِل ِ خود را

از عمق فاجعه هفتاد سال میگذرد
سپرده اند به دست خدا دلِ خود را!


#صفيه_قومنجانی
@nabzeghalam1

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

شانه/ویگن و پوران-شاپوری-رستگارنژاد

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

..
#چشم_زیبای_تووو

چشم زیبای تو یک قصه ی بی پابان است ...
ای خوش ان روی که در منظر ان چشمان است ،

خجلتم هست اگر قدرت اوصافم نیست ...
ساحری دارد وُ از عارض ان تابان است ،

جلوه ها دارد و ، هر آن ، به آیین دگر ...
بد گمانی نکنم ، مکتب عشاقان است ،.

هر نفس چشم تو را نغمه و ساز دگریست ...
لاله زاریست در ان بلبل خوش اَلحان است ،

دامن چشم تو از غنچه و گلها سبزاست ...
سربه سر باغ و چمن ، نسترن و ریحان است ،

چشم زیبای تو وُ این دل عاشق ، چه کنم ؟
برده از راه مرا ، در پی دین و جان است ،

باز از چشم تو گویم نروم جای دگر ...
چشم تو کوکب رخشنده ی صد کیوان است ،

چشم تو منبع الهام غزلها شده است ...
کوته اما ، چه بگویم که مرا جانان است ،

چشم بد دور که شرمنده ی چشمان توییم ...
دیدن چشم تو وُ دادن جان درمان است ،

#راحم این قصه دراز است سخن کوته بِه ....
چه کند عاشق دیوانه ؟ سخن عِرفان ، است ،



#راحم_تبریزی

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

#Night
#Moon
#Video_movie

@gognusphoto

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
  🌔"شأن عشق❤️حق "


🥀کارِ من این است که کاریم نیست
🥀عاشقم، از عشقِ تو عاریم نیست

🥀تا که مرا شیرِ غَمَت صید کرد
🥀جُز که همین شیرْ شکاریم نیست

🥀در تَکِ این بَحرْ چه خوش‌گوهری
🥀که مَثَلِ موجْ قَراریم نیست

🥀بر لبِ بَحْرِ تو مُقیمَمْ مُقیم
🥀مَستِ لَبَم، گَرچه کِناریم نیست

🥀وَقْف کُنم اِشْکَمِ خود بر میْ‌اَت
🥀کَزْ میِ تو هیچ خُماریم نیست

🥀می‌رَسَدم بادهٔ تو زآسْمان
🥀مِنَّتِ هر شیره‌فَشاریم نیست

🥀باده‌اَت از کوه سُکونَت بَرَد
🥀عیب مَکُن زانکه وَقاریم نیست

🥀مُلْکِ جهان گیرم چون آفتاب
🥀گَرچه سپاهیّ و سواریم نیست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

🔰«کار» دنیوی من این است که چندان بهایی به چنین اموری نمیدهم، هر چند که به هر یک توجهی متناسب با شأن آن دارم و از هیچ کدام منفک نشده ام؟ اما عاشقم» و شعله «عشق» تو که سراپای وجودم را به آتش کشید نگرشی تازه به من بخشید و آموختم که از وسعت بیکران عشق به «زندگی» و «هستی» بنگرم و هر چیز را با این محک بسنجم و در جایگاه راستین اش قرار دهم؛پس پدیده های فانی در ذهن من قدر و منزلت امور باقی را ندارند و از این درک عاشقانه و احوال خاص آن که عام خلق از درک آن عاجزند، «عاریم نیست».از روزی که در دام مهر و کمند عشق تو اسیر شدم چنان این غم سنگین و جانکاه، چون شیری غران مرا در چنگ آهنین خود فشرد که جز این «شیر» که تنها غنیمت زندگی ام رباینده دلم و صیاد جانم شده چیز دیگری برایم نمانده است.

✍️ علی رغم آنکه اکنون در اعماق بحر عشق غوطه ور هستم به حدی هیجان و جوشش این عشق خوش گوهر مرا برانگیخته است که مثل موج قراریم «نیست» مانند «موج» بی قرار و در تلاطم هستم؛یعنی چون کوهه آب از درون خود بر میخیزم که با پیچشی در خود فرود آیم و این امر در وجودم جریانی مستمر دارد.همواره بر لب «بحر» وجود تو ساکن میمانم و مقیم خواهم بود؛ حتی اگر خود را در خیال آنجا بیایم. «مست» لبم گر چه کناریم نیست و سرمست از حضور معنوی و روحانی ات هستم هر چند از سعادت آغوش پر مهرت محروم باشم.سیلاب سرشک حسرت آلود من که بی بهانه و جگرسوز از مژگانم می بارد، وقف «می» ناب خوشگوار روح پرور توست که از فرط صافی و بی دردی هرگز از آن به من رنج و درد و صداعی نمی رسد.

📌 همواره بادۀ حقانی تو از «آسمان» جانم که روح انسانی» یا «روح عالی علوی» ام است به من می رسد؛زیرا به روح تو اتصال یافته است و حلاوت خاص عالم قدس را از آن دریافت می کند؛بنابراین منت هر شیره فشاریم نیست؛یعنی اینک همواره چنان «سرمست» و بی خویشم که هرگز در قید بار منت و احسان هیچ شیره «فشاری» نیستم اگر قطره ای از باده حقانی ات نصیب کسی شود؛ یعنی به فضل الهی تجلیات حق را دریافت کند؛بیشک وقار و سکون او زوال مییابد و بر خود می شکافد همان گونه که کوه وجود من از تجلیات «جمال»، «سرمست» و بیقرار میشود و از تجلیات جلال دچار حیرت و هیمان و سرگشتگی می گردد؛پس عیب مکن ز آن که و قاریم نیست.

بنابراین قصور مرا در عدم حلم و تمکین و قرار به عیب و نقص منسوب نکن و به نکوهش نپرداز.هنگامی که از باده الهی یا عنایات ویژه حق برخوردار میشوم چنان در پرتو قدرت،شوکت و عظمت حق در خود جلالت و هیبتی می یابم که حس می‌کنم میتوانم مانند «خورشید» برفراز جهان قرار گیرم و جهانیان را از نثار فیض برخوردار کنم و حکم برانم.گر چه سپاهی و سواریم نیست هر چند که بسان شاهان دنیوی دارای توانمندیهای این جهانی یعنی «سپاه» و «سوار» و خدم و حشم نیستم.





                       🔻(ادامه دارد.)

🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

عرض سلام ، ادب و احترام دارم خدمت شما دوستان عزیز و توجهتان را به ادامه ی مطلب شرح و تفسیر ابیات مثنوی معنوی جلب می کنم
🌺

شرح و تفسیر بیت ۵۳۹ :
پس ببین کین مسخ کردن چون بُوَد
پیش آن مسخ ، این بغایت دُون بُوَد

در این مسئله تردیدی وجود ندارد که مسخ باطن بسیار پست تر از مسخ ظاهر است . در افسانه‌ی هاروت و ماروت دیدیم که آن زن فاسق و بدکار به جهت کردار بد خویش ، مسخ شد اما به ستاره‌ای نورانی تبدیل شد و بر اوج آسمان جای گرفت و این در حالیست که آدمی به سبب میل شدیدی که به مادیاتِ فانی و شهوات حیوانی و نفسانیات و سیم و زر دنیوی دارد به مسخ باطن که بسیار پست تر از مسخ ظاهر است مبتلا می‌شود .
استفاده از واژه مسخ در این بیت ، طبق روش مولانا برای مثال آوردن و روشن شدن مطلب است .
مسخ از دیدگاه دین اسلام ، مردود و بی پایه و اساس است .
سُفول در بیت ۵۳۸ به معنی فرومایگی ، خسّت طبع و پستی به کار گرفته شده است .

#مسعود_لواسانی 🌺

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
  🌔"قدر و منزلت کاملان "


🥀بر شکرت جمعْ مگس‌ها چراست؟
🥀نُکتهٔ لاحَول مگس‌ران کجاست؟

🥀هر نظری بر رخ او راست نیست
🥀جز نظری کو ز اَزل بود راست

🥀اسب خسان را به رخی پی بِزن
🥀عشوه ده ای شاه که این رویِ ماست

🥀عشوه و عیاری و جور و دَغَل
🥀تو نکنی،ور کنی از تو رواست

🥀از تو اگر سنگ رسد گوهر است
🥀گر تو کنی جور، به از صد وَفاست

🥀تیره‌نظر چون‌که ببیند دو نقش
🥀جامه دَرَد، نَعره زند کین صَفاست

🥀چون‌ که هر اندیشه خیالی گزید
🥀مَجلس عشاق خیالش جداست

🥀کعبه چو از سنگ‌پرستان پر است
🥀روی به ما آر، که قبله‌یْ خداست

🥀آنکه ازین قبله گدایی کند
🥀در نظرش سنجر و سلطان گداست

🥀جز که به تبریز بر شمس دین
🥀روح نیاسود و نخفت و نخاست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

🔰چرا در اطراف و دور و بر تو این همه مزاحم و منکر که عناد هم میورزند، آمد و شد میکنند و گرد می آیند؟! نکته لاحول مگس ران کجاست؟بهتر است برای دفع اذیت و آزار آنان لاحول بخوانیم و از شر و شومی شیاطین انسان نما به خدا پناه ببریم.هر کس که به او مینگرد هرگز نمی‌تواند از نگرشی راست،یعنی بر صواب و بی آزار و صادق و بی غرض برخوردار باشد و در پس هیأت انسانی اش خورشید حقیقت را که در آن وجود طالع شده است دریابد؛جز نظری کوز ازل بود راست به غیر از نظری که از روز ازل،مشیت الهی آن را حقیقت بین آفریده و شرایط رشد و ارتقای آن را مقدر نموده است.

✍️ وجود بی قدر کسانی را که شان و عظمتت را در نمی یابد و با طعنه و تمسخر به آزار می کوشند با اراده نافذ و قدرتمندت پی بزن و دفع کن عشوه ده ای شاه که این روی ماست ای شاه عالم معنا همچنان که راه و روش عارفان است آنان را عشوه ده که سزای مکار مکر است.وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ؛ یعنی با لبخند و محبت ظاهری، ایشان را گول بزن؛ اما باطناً اجازه نده به تو نزدیک شوند؛زیرا شایسته این محضر نیستند و با حق ستیزی قابلیت و استعداد درک حقایق را در خویش زایل کرده اند.هر چند که هرگز عشوه و عیاری و جور و غل از تو دیده نشده است و چنین کاری نمی کنی؛اما اگر هم مصلحت بدانی و آن را بر کسی روا بدانی از تو رواست؛زیرا صدور هر فعل از وجود حقانی تو حق است.

📌 اگر از سوی تو سنگ جفا و سختی ها برسد سنگ جور و رنج نیست،گوهری گرانبهاست؛زیرا نشان توجه توست و سالک با تجلیات جمال و جلال الهی که از طریق استاد کامل مکمل دریافت میکند و چیزی جز لطف و قهر نیست پرورده و پخته می شود؛پس گر تو کنی جور، به از صد و فاست؛یعنی اگر جور یا جفایی از تو به کسی برسد،بسی بهتر از صدها مهر و وفای خلق است که نه مهرشان مهر است و نه وفایشان وفا.آدم احول یا دوبین که به سبب نقص در چشم یک حقیقت واحد را دو می بیند و وحدت جان ها را در نمی یابد همین که هر یک از ما را با هیأت و کسوتی متفاوت و در نقش یا صورت مختلف میبیند پندار دوئیت یا تکثر میان ما در او سبب خرسندی و شادی زاید الوصفی می‌شود که جامه دران نعره می‌زند که به جهت صفای جانم حقیقت را یافتم و فهمیدم که آنان دو وجود مختلف و متفاوت اند که دعوی وحدت دارند.

از آنجا که عام خلق هر اندیشه یا فکری را که به مغزشان خطور می کند،به جای تفکر خردمندانه و تأمل از سر بصیرت از طریق پندار و هم یا گمان ذهن که محصول پردازش ادراک مادی است و بیشک نزد اهل دل قدری ندارد میپذیرند اما باید گفت که اندیشه یا فکر خاصان حق گونه دیگری است خیال مجلس عشاق در عالی ترین مرتبه خیال مقید و غالباً در عرصه خیال مطلق است که چیزی جز عالم حقایق نیست؛زیرا عاشقان حق به حق پیوسته و از خود به کلی رسته اند از خود مرده و به حق زنده اند؛پس عام نمی تواند خود را با خاص و خاص الخاص قیاس کند.خانه کعبه را برای وحدت،اتحاد و اجرای مناسکی خاص قرار دادند که هر یک نشان نکته ویژه ای است؛اما غالباً بی توجه به اسرار نهان آن فقط به ظواهر پرداختند،از این روی همواره آن مکان پاک پُر از کسانی است؛که گویی برای پرستش کعبه آمده اند؛بنابراین به آنان یا به خلقی که نیازمند تعلیم اند میگوئیم به دل ما یا مردان حق روی آور که قبله و نظرگاه حق است.

🔑 کسی که روی به این قبله آورد و خالصانه سائل این درگاه شود چنان ارتقا و استکمال می یابد و به جایگاهی میرسد که در نظرش سنجر و سلطان گداست؛یعنی از چنان اوجی با فرودست می نگرد که اهل دنیا را در هر مقام رفیع این جهانی به سبب آنکه سلطنت یا مناصب دنیوی را به سلطنتِ عالم معنا ترجیح داده و به آن بسنده کرده اند،گدا صفت و فرومایه می شمارد.جان یا روح انسانی ما جز در تبریز و در کنار شمس الدین که نور حق است و حضورش اندکی از تب ما را فرو می‌ریزد و مرهمی بر التهاب پر تلاطم درونی مان است که آن را اندکی آرام میکند هرگز نیاسوده نخفته و برنخاسته است.


🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

بهار می آید...

روزگار همیشه بر یک قرار نمی‌ماند؛
روز و شب دارد،
روشنی دارد،
تاریکی دارد،
کم دارد،
بیش دارد،
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده،
تمام می شود، بهار می‌آید...



#محمود_دولت‌آبادی

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

سلام اقاقیا عزیز
به گروه سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره خوش امدید 💐

ساعت ›› ۱۶:۰۲ ( جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ )

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

موسیقی #بیکلام

عصرتون آرام

.

@Oxygen4orU

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

سلام ودرود بله خب ممکن هست😊🙋‍♀

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

برای بنده هم سوال بود😊

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
🥀رَه رَها کرده‌یی سویِ کوزه
🥀می‌رَوی آن به جُز غَوایَت نیست

🥀خواجه جُز مَستیِ تو در رَهِ دین
🥀آیَتی زِ ابتدا و غایَت نیست

🥀آیَتی تو و طالِبِ آیَت
🥀بِهْ زِ آیَت طَلَب خود آیَت نیست

🥀بی‌رَهی وَرنه در رَهِ کوشش
🥀هیچ کوشنده بی‌جَرایَت نیست

🥀چون که مِثْقالَ ذَرَّةٍ یَرَهْ است
🥀ذَرّه‌یی زَلّه بی‌نِکایَت نیست

🥀ذَرّه‌یی خیر بی‌گُشادی نیست
🥀چَشم بُگْشا اگر عَمایَت نیست

🥀هر نَباتی نشانیِ آب است
🥀چیست کان را ازو جِبایَت نیست؟

🥀بس کُن این آب را نشانی‌هاست
🥀تشنه را حاجَتِ وَصایَت نیست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

🖌️ کوری و ناآگاهی تو سبب شده است که راه راست و درست را رها کرده ای و به سوی «کوزه» می روی و در نمی یابی که در بیراهه و گمراهی محض هستی.ای انسان معظم! شرایع مختلف در طول تاریخ آمدند تا «حقیقت» آدمی را به او بنمایند و اینک هم ما متناسب با شریعت محمدی (ص) میگوئیم آئین و کیش چیزی جز اجرای دستورات و احکام برای تزکیه و تصفیه باطن تو از آلایش های مادی و تعلقات نیست که بتوانی به «روح عالی علوی خودت که از عالم امر است اتصال یابی و معنای خوشی و سرمستی «الهی» را دریابی؛پس بدان که از ابتدا تا غایت هیچ نشان» یا «علامت» و «اعجازی» برتر از این نیست.وجود شگفت انگیز تو که از قابلیت» و «استعداد» بی نظیری برخوردار شده،برجسته ترین آیتی است که خالق هستی برای هدایتت در اختیار تو قرار داده است تا در مسیر زندگی و طی فراز و فرودهای آن به خود آیی و با تأمل و تعمق در خویش به توانمندی های زاید الوصف و بی نظیر دل و جان پی ببری و دریابی که راه درک هستی و ویژگی های آن در درون آدمی تعبیه شده است؛اما تو به آن و اهداف خلقت که از طریق این آیت» تحقق می یابد، توجه نداری و در طلب «آیت» مانده ای در حالی که بهتر از این «نشان» و آیتی نیست.

☑️ اینکه کوشش های تو و جد و جهدت مقرون به نتیجه دلخواه و درک برتر نمی شود از آن روست که راه را گم کرده ای و در بیراهه جویای مقصد و مقصود شده ای وگرنه عنایت الهی هرگز دست هیچ کوشنده ای را خالی و بدون پاداش نمیگذارد و متناسب با شرایط او که چیزی جز جد و جهد مستمر،صدق اخلاص و عشق است مستمری و جیره اش را به وی می رساند.چون در نظام هستی هر کس که به اندازه ذره ای کار خوبی بکند نتیجه آن را خواهد دید؛پس ذره ای «زله» یا «گناه و خطا هر چند بی اراده صادر شود بدون مجازات و «کیفر» نمی ماند و به یقین هر کس به اندازه ذره ای کار بد بکند پاسخ آن را دریافت خواهد کرد.

🔑 اما بی شک برگزیدن خیر و نیکویی حتی اندک و به اندازه ذره «خیر»،بدون «گشاد» و خوشی ناشی از گشایش یا بسط دل نیست.این نکته را در تمام موارد زندگی رفتارها گفتارها و کردارها می توانی به وضوح ببینی اگر با دقت به هر چیز توجه کنی و از «بصیرت» برخوردار باشی.همان طور که از نظر هر بیننده وجود هر گیاه سرسبز نشان بودن آب است،چه چیزی در عالم امکان موجود شده است که در هستی اش آثار و امانت و انوار صیانت و اسباب حراست آن خالق یکتا دیده نمی شود؟! البته بهتر است اینک سخن را به پایان ببریم و سکوت کنیم؛ زیرا وجود «آب» که مایه «حیات» است نشانه ای بسیاری دارد و تشنه را حاجت وصایت نیست؛یعنی هیچ تشنه ای که از میل و خواهش نوشیدن آب بیقرار شده است نیازمند وصایت این و آن در مراعات حال خود و نوشیدن «آب» نیست.





                     🔺(پایان:The end)


🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
  🌔"رَهِ❤️عشق "


🥀عشقْ جُز دولت و عِنایَت نیست
🥀جُز گُشادِ دل و هدایت نیست

🥀عشق را بوحَنیفه درس نکرد
🥀شافِعی را دَرو رِوایَت نیست

🥀لایَجوز و یَجوز تا اَجَل است
🥀عِلمِ عُشّاق را نِهایت نیست

🥀عاشقان غَرقه‌اند در شِکَراب
🥀از شِکَر مصر را شِکایَت نیست

🥀جانِ مَخْمور چون نگوید شُکر؟
🥀باده‌یی را که حَدّ و غایَت نیست

🥀هر کِه را پُرغم و تُرُش دیدی
🥀نیست عاشق، وَزان وَلایَت نیست

🥀گَرنه هر غُنچه پَردهٔ باغی‌ست
🥀غیرت و رَشْک را سَرایَت نیست

🥀مُبْتدی باشد اَنْدَرین رَهِ عشق
🥀آنکه او واقِف از بَدایَت نیست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

🔰عشق حق که جایگاهش دل بندگان خالص و صادق و پاکباز است جز «سعادتِ سرمدی» و توجه خاص حضرت احدیت به «سالک» و «عارف» نیست و  موجب پیروزی و بهروزی اوست که جز از طریق گشاد دل یعنی «فتح باب» و «هدایت» او به سر منزل مقصود چیز دیگری نیست.«بوحنیفه»، امام مذهب حنفی با آن مرتبه بلند هرگز درس «عشق» نداد و از آن سخنی نگفت همان طور که امام شافعی نیز علی رغم آنکه بنیان گذار مذهب بود هرگز از «عشق» کلامی بر زبان نیاورد و روایتی را نقل نکرد.شان کاربردی علوم رسمی و کسبی و شرعی که لایجوز» و «یجوز» نیز از آن جمله است، در این جهان و تا فرا رسیدن «اجل» است؛ اما علم عُشاق» که از طریق اتصال «عاشق» به «معشوق» به سبب تزکیه و تصفیه دل و جان حصول یافته است از «منبع علم» نشأت می یابد و آن را نهایت« نیست».

✍️ عاشقان حق» در فیضانِ انوار الهی که آنان را در حلاوت و لطف خود شناور کرده است، چنان غرقه و مستغرق اند که هرگز از این سرمستی عاشقانه و بی خویشی عارفانه رها نخواهند شد.«از شکر» مصر را شکایت نیست و شهر وجودشان چنان با «شکر» عنایت حق ممزوج شده است که از این استغراق،شاکرند نه شاکی؛زیرا غایتِ آمال یا مقصد و مقصود آنان «حق» بوده که بدان واصل گشته اند؛پس آنان را با «دنیا» و امور دنیوی کاری نیست، مگر از سر اکرام و افضال نگاهی به خلق بیفکنند.چرا جان«سرمست» و مدهوش عاشقان حق همواره سپاسگزار انعام حق نباشد که او را با عنایت خویش چنین از باده الهی بی حد و غایت برخوردار کرده است.

📌 اگر به کسی برخوردی که غمگین و «عبوس» و افسرده و گرفته بود یقین کن که از «عاشقان» حق به شمار نمی آید و ز آن ولایت نیست؛یعنی در قلمرو یا حیطه سلطنت سلطان عشق حضور ندارد و جزو عارفان نیست؛زیرا در وجود عارف عاشق که هستی موهومی خود را رها کرده و در حق فانی شده است افسردگی و اندوه دنیوی راهی ندارد و «جان» او، به سبب اتصال به روح عالی علوی اش به عوالم ملکوتی متصل شده و سراسر«ابتهاج» است.اگر هر «غنچه» که تعبیری عرفانی برای دهان معشوق حقانی یا دهان عارف کامل است، مانند پرده ای روی گلستان «الهی» یا «مقام جمع باطن کاملان واصل» کشیده نشده باشد،«غیرت» و «رشک» حق سبب خاموشی آنان نمی شود.هر کس که در راه «عشق» از «بدایت واقف نباشد و به آن که اینجا اشاره به پیمان «الست»است توجه نکند و نداند که عهد و میثاق با پیر طریقت یا استاد کامل مکمل نیز به نوعی تجدید همان عهد و در جهت «تسلیم» و تفویض اختیار به حق است،بسیار «مبتدی» است.





             🔻(ادامه مطلب:قسمت اول)

🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

#tulip
#Flower
#Picture


@gognusphoto

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

ز لابلای ستون‌ها ، سپیده برمی‌خاست
و من در آینه ، خود را نگاه می‌کردم
بسان تکه مقوای آبدیده‌ی زرد
نقاب صورتم از رنگ و خط تهی شده بود
سرم چو حبه‌ی انگور زیر پا مانده
به سطح صاف بدل گشته بود و حجم نداشت
و در دو گوشه‌ی ان صورت مقوایی
دو چشم بود که از پشت مردمک‌هایش
زلال منجمد آسمان هویدا بود
ز پشت شیشه ، افق را نگاه می‌کردم
سپیده از رحم تنگ تیرگی می‌زاد
و آسمان سحرگاهان
بسان مخمل فرسوده ، نخ‌نما شده بود
ستاره‌ها ، همه در خواب می‌درخشیدند
و من ، به بانگ خروسان ، نماز می‌خواندم
حضور قلب من از من رمیده بود و ، نماز
به بازی عبث لفظ‌ها بدل شده بود
و لفظ‌ها همگی از خلوص ، خالی بود



#نادر_نادرپور
.

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

بر گیسویت ای جان
نسخه عربی اجرای فیروز

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

تنهايى دوست داشتنى نيست!
اما خواستنى‌تر از
تمام دوستت دارم‌هاى مسموم است!
مگر تا كجا ميتوانى به دلت بگویی:
"ببخشيد كه باورم شد"

-بهرام حميديان

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
🥀می‌کَشَم از مصر شِکَر سویِ روم
🥀گَرچه شُتربان و قِطاریم نیست

🥀گَرچه ندارم به جهانْ سَروَری
🥀دَردِ سَرِ بیهُده باریم نیست

🥀بر سَرِ کویِ تو مرا خانه گیر
🥀کَزْ سَرِ کویِ تو گُذاریم نیست

🥀هَمچو شِکَر با گُلَت آمیختم
🥀نیست عَجَب گَر سَرِ خاریم نیست

🥀قُطبِ جهانی، همه را رو به توست
🥀جُز که به گِردِ تو دَواریم نیست

🥀خویشِ من آن است که از عشقْ زاد
🥀خوش‌تَر ازین خویش و تَباریم نیست

🥀چیست فُزون از دو جهان؟ شهرِ عشق
🥀بهتر ازین شهر و دیاریم نیست

🥀گَر نَنِگارَم سُخنی بعد ازین
🥀نیست ازان رو که نِگاریم نیست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

🔔 در آن حال شگفت انگیز که در سایه مراحم حق نصیبم شده است،به سبب لطف و بخشش محض،فيوضات الهی را که از منبع رحمت به من میرسد به یاران خویش که طالبان و عاشقان حق و ساکن روم اند میرسانم گر چه شتربان و قطاریم نیست هر چند که قافله ای از «شتر» و «شتربان» برای حمل آن ندارم و نیازی بدان نیست؛ زیرا دریافت فیض حق و نثار آن از راه «جان» و «عالم معنا»است.هر چند که در «دنیا» از «سروری» و «سالاری» یا «مقامات دنیوی برخوردار نیستم و «حکومت» و «ز عامت» ندارم؛اما با شرایط موجود بسیار خرسندم؛ زیرا از «دردسرهای بیهوده» این مناصب نیز فارغم.میدانی که «جان» من بر سر کوی تو مقیم است و آرام و قرار او جز این نیست؛زیرا هرگز نمی تواند از کوی تو بگذرد یا آن را رها کند.

مانند شکر که با «گل» میسایند و در هم می آمیزند چنان با گل «مهر و محبت» و «عشق» تو آمیختم که در سراپایم چیزی جز حلاوت و محبت عمیق دیده نمی شود؛پس  نیست عجب گر سر خاریم نیست؛یعنی اگر در وجودم جز فوران عشق و مهر» و «شفقت و رحمت» دیده نشود و هرگز خاری از آزار و ایذاء به وجود کسی ننشاند،عجبی نیست.از آن روی که وجود گرانسنگ تو در مقام شامخ قطب جای گرفته است؛یعنی عالی ترین مرتبه باطنی که «سپهسالار» و «شیخ یگانه» عالم معنا به شمار می آیی و انتظام اموری معنوی به اراده پروردگار در قبضه اراده تو قرار داده شده است چشم امید خلق به سوی توست و من نیز جز به گرد تو نمی گردم و طواف نمی‌کنم.

🔑 هر کس که به واسطه التهابات، سوز و گداز اشتیاق و جذبه «عشق»، «تولد ثانی» یافته باشد قوم و خویش من است و بی شک «خوش تر» از این خویش و تباریم نیست هرگز بهتر و نیکوتر از این خویش و تباری برای خود نمی یابم.چه چیزی افزون تر و برتر از دو جهان می‌توان یافت؟ بی‌شک قلمرو عشق که از جاه و جلالی بی حد و نامتناهی برخوردار است؛ پس این قلمرو را برگزیداه ام که در شوکت و حشمت و عظمت برتر از آن نیست.اگر بعد از این مطالبی را نگویم و ننویسم به این مفهوم نیست که اکنون دلم خالی از محبت محبوب دلداری است که نمی توان در وصف او سخنانی را نگاشت؛بلکه بی شک بنا به مصلحتی است که بر خاموشی تاکید دارد.




                    🔺(پایان:The end)

🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

اصطلاحات مثنوی : دفتر سوم

تخته بند : دو تخته ای است که کسی را در میان آن می نهند تا نتواند تکان بخورد و سپس با اره دو تکه اش میکردند  و ضمنا پارچه ای است که با آن تخته ها را در محل شکستگی می بندند تا استخوانها جا به جا نشوند .

حجاب حال : با آنکه حال ، از سوی حق تعالی بر سالک وارد میشود اما در او دوامی ندارد و به سرعت زائل میشود یعنی حال باعث میگردد که سالک گاهی از هستی مجازی خود رها شود و کسی که در حال ، توقف کرده باشد نمیتواند به شهود حق نائل شود در این صورت ، حال نیز حجاب خواهد شد زیرا شایستگی شهود حق به سالکی میرسد که از حال به مقام رسیده باشد .

مُدام : به معنی همیشه و جاوید آمده است . به شراب انگور و مستی آور نیز گفته میشود زیرا شرابخوار از آن سیر نمیگردد و پی در پی مینوشد و به آن معتاد میشود . باران را نیز به جهت تداوم در نزول آن مدام میگویند .

اِبریق : مُعرّب آبریز است . ظرف سفالین برای شراب ، آبدستان .

خوشه های فکرِ بی کاه : کنایه از افکار پاک شده از لوث ( آلودگی ) غرض ها و حواس .

دیگ در بسته : مولانا ، اهل تزویر و ریا که ژاهر خود را برخلاف باطن شان می آرایند را به دیگ در بسته تشببه کرده است چون معلوم نیست در درون آن چیست .

دیگ مُرده ریگ : کنایه از ظاهر آدمی است که معلوم نیست در درون آن چه چیزی میجوشد صداقت میجوشد یا تزویر و ریا .

#مسعود_لواسانی 🌺

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

عرض سلام ، ادب و احترام دارم خدمت شما دوستان عزیز و توجهتان را به ادامه ی مطلب دیدگاه مولانا در باره‌ی انسان کامل جلب می کنم . 🌺

اما گاهی فعالیت‌های نفس اماره باعث می‌شود که عقل از فعالیت باز بماند و در نتیجه انسان به بیراهه می‌افتد .

نفس با نفس دگر چون یار شد
عقل جزوی عاطل و بی کار شد
نفس با نفس دگر خندان شود
ظلمت افزون گشت و ره پنهان شود
( دفتر دوم مثنوی )

مکر نفس تا آنجا گسترده است که اگر تو را به عبادت خدا هم دعوت کند قطعاً در این دعوت ، مکر یا فریبی وجود دارد ،

گر نماز و روزه می فرمایدت
نفس مکار است مکری زایدت
( دفتر دوم مثنوی )

اگر انسان به مطالعه‌ی درون خویش بپردازد بدترین دشمنان را در خود خواهد دید .

در خود آن بد را نمی بینی عیان
ورنه دشمن بوده‌ای خود را به جان
( دفتر اول مثنوی )
بهر خود او آتشی افروخته ست
در دل رنجور و خود را سوخته ست
(‌ دفتر اول مثنوی )

صفات و عادات منفیِ انسان هر یک ، گرگی هستند که به کل موجودیت انسان لطمه می‌زنند .

ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی از این خواب گران
کُشته گرگان یک به یک خوهای تو
می درانند از غضب اعضای تو
( دفتر چهارم مثنوی )

( ادامه دارد )

#مسعود_لواسانی 🌺 ۱۹

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

#evening_meal
#Pictures
#good_evening

@gognusphoto

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

پرسیدم #بهار چیست؟
کسی گفت:
امیدواری دانه‌ای در دل خاک سرمازده؛
شوقِ عشقی،
در جانِ خسته‌ آدمیزادی…

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

مولانا
 

شادم، که غمِ تو در دلِ من گُنجَد
زیرا که غَمَت به جایِ روشن گُنجَد
آن غم که نَگُنجید در اَفْلاک و زمین
اَنْدَر دلِ چون چَشمهٔ سوزن گُنجَد
 

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

درود بر شما
احتمالا همین جوری 😊🖐

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

سلام. احتمالا به ذوق ایشون نی اومد
برای بنده هم این ایموجی رو گذاشت☺️🤷‍♂

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
  🌔"اتصال به جانِ❤️جان "


🥀اَنْدَرآ عیشْ بی‌تو شادان نیست
🥀کیست کو بَندهٔ تو از جان نیست؟

🥀ای تو در جانْ چو جانِ ما در تَن
🥀سَخت پنهان،وَلیکْ پنهان نیست

🥀دست بر هر کجا نَهی جان است
🥀دست بر جانْ نَهادن آسان نیست

🥀جان که صافی شُده‌ست در قالَب
🥀جُز که آیینه دارِ جانان نیست

🥀جمع شُد آفتاب و مَهْ این دَم
🥀وَقتِ افسانهٔ پَریشان نیست

🥀مَستی اَفْزون شُده‌ست و می‌تَرسَم
🥀کین سُخَن را مَجالِ جولان نیست

🥀دست نِهْ بر دَهانِ من تا من
🥀آن نگویم، چو گفت را آن نیست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

✍️ ای محبوب حقّانی! بیا که بی وجود فیاض تو «زندگی» با مسرت و شادمانی نمی گذرد و در آن ابتهاج و خوبی یافت نمیشود. کیست کو بنده تو از جان نیست؟زیرا ما کسی را نمی یاییم که از دل و جان بنده یا «عبد» و عبید تو نیست و کدام بنده» است که در بند «مولای» خود نیست؟! ای «جان جان»! وجود و حضور تو در «جان» سخت پنهان است اما آثار آن که نفوذ روحانی و معنوی توست،چنان آشکار است که به خوبی در می یابیم چه سان برای ما حیات بخش است همان گونه که «جان» ما به تن» که در مرتبه جماد بود حیاتی برتر بخشید تا از بطن «مادر» متولد شویم؛ اما وجود فیاض تو به ما حیات نو میبخشد تا در «تولد ثانی» از بطن سرشت «بشری» و صفات خلقی به در آنیم و در واقع حیات زمینی» مان، «آسمانی» شود.

📌 به سبب برخورداری از مجالست و مصاحبت با تو و فیض توجهات به چنان ارتقا و «کمال» غیر قابل وصفی رسیده ام که اگر دست به هر نقطه ای از بدنم بزنی آنجا، در پرتو نور جان، «تن» نیست مبدل به «جان» شده و صفات آن را یافته است.دست بر جان نهادن آسان نیست هر چند که هرگز هیچ کس به سبب لطافت عظیم «جان» یا «روح انسانی» که در سراسر وجود آدمی ساری و جاری است نتوانسته است محل ویژه ای را به عنوان جایگاه آن در تن تعیین کند.هر «جان» که در فرصت زندگی زمینی بتواند به مقام تجرد برسد از کلیه آلایش ها و لوازم عالم امکان برهد چنان علوی یافته است که جز آیینه دار «جانان» نیست؛یعنی وجودش محل ظهور انوار و مظهر تجلی صفات و ذات حق است.

اینک از چنان حال غریبی برخوردارم که گویی «ماه» «جان» و «خورشید» روح عالی علوی ام جمع شده اند و در وجودم قیامتی بر پا گشته است؛ بنابراین اینک وقت افسانه پریشان نیست؛یعنی بهتر است در این رستاخیز دفتر را از سخنان پریشان بشونیم و در وصف حال مبالغه نکنیم.اکنون «سرمستی» لحظه به لحظه افزون شده و مرا به بیخودی شکرآوری کشانده که ناشی از حیرت تماشای جمال دوست است و در این حال ملاحظات هوشیاری یکسره کنار نهاده شده است؛ بنابراین از آنچه که بر زبانم جریان می یابد بیمناکم؛ زیرا شایسته است «سخن» در بی خویشی مجال جولان نیابد.دست را بر دهان من بگذار تا بسته شود و مانع جهش سخنانی گردد که مشتاق جولان اند؛ زیرا این کلام در چنین بیخودی از آن گونه و سنخی است که نباید در قالب کلمات به «گفت» آید.

🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 
🍃
🥀نیست شو نیست از خودی زیرا
🥀بَتَر از هستی‌اَت جِنایَت نیست

🥀هیچ راعی مَشو، رَعیَّت شو
🥀راعی‌یی جُز سَدِ رِعایَت نیست

🥀بس بُدی بنده را کَفیٰ بِاللّهْ
🥀لیکَش این دانش و کِفایَت نیست

🥀گوید این مُشکل و کِنایات است
🥀این صَریح است، این کِنایَت نیست

🥀پایْ کوری به کوزه‌یی بَرزَد
🥀گفت فَرّاش را وِقایَت نیست

🥀کوزه و کاسه چیست بر سَرِ رَه؟
🥀راه را زین خَزَف نُقایَت نیست

🥀کوزه‌ها را زِ راه بَرگیرید
🥀یا که فَرّاش در سَعایَت نیست

🥀گفت ای کور کوزه بر رَه نیست
🥀لیک بر رَه تو را دِرایَت نیست

🔸خداوندگار عرفان:«مولانا🕊️🌹»

🔹شرح ابیات:

🔔 از هستی موهومی این جهانی که همان خودبینی یا «انانیت» است رها شو؛یعنی بکوش تا از طریق «فنا» که ایجاد زمینه مناسب برای استیلای ظهور «حق» در باطن» توست،سبب تغییر و تحوّل صفاتت و تبدیل آن به صفات مراد باشی؛ زیرا بتر از هستی ات جنایت نیست هیچ «خطا» یا «گناه» بدتر از هستی موهومی تو که هستی غیر قائم به «ذات» یا «هستی» فناپذیر است نمی‌تواند باشد از آن روی که به سبب نا آگاهی همواره در برابر حق طغیان می کند.هرگز مدعی آگاهی و معرفت نباش و گمان نکن که به مرتبه مرشدان یا استادان روحانی رسیده ای همواره خود را سالک غیر کامل بدان.

📘🤔 زیرا این امر سبب می شود که دچار «عجب» و خودبینی که بلای سلوک است نشوی؛ البته باید به این نکته هم توجه کنی که ادعای کمال برای مریدی که در نقص است «سد» دریافت عنایت الهی و رعایت اوست؛پس در کنف حمایت نواخت و نیکوداشت حق نخواهی بود.اینکه «خداوند حساب کننده واقعی اعمال است باید برای هر کس کافی باشد که واقف شود در عین استیلای نفس اماره و «انانیت»، دم زدن از کفالت و هدایت خلق، «خیانت» عظیمی است.«لیکش» این دانش و کفایت نیست اما مدعی ارشاد» که اسیر «نفس اماره» و خود بزرگ «بینی» و «پندار» کمال است از چنین زیرکی و عقل قابل و لایقی برخوردار نیست که مرتبه باطنی خود و نقص معنوی خویش را بداند و مصالح و مفاسد را درک کند.

🖍️ عقل دنیوی او که در سیطره نفس اماره، نفسانی شده و از ویژگی های عقل، فقط از نام آن برخوردار است می پندارد این که می‌گویند «راعی» نشو و رعیت» باش یا آنجا که در قرآن فرموده است: « وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»،این ها مطالب عمیق، الفاظ مشکل و مبهمی است که درک آن سهل نیست و با تبحر باید در آن تأمل کرد شاید فهم این غموض مغلق که در آن صراحت کلام نیست ممکن گردد.پای «کوری به کوزه ای برخورد کور ناراحت شد و گفت: مأمور نظافت، آدم بی فکری است که در محافظت نگهداری و چیدمان وسایل و لوازم اینجا کوتاهی می‌کند.

چرا پیشخدمت که اتاقدار و مسئول اینجاست کاسه و کوزه را بر سر راه» قرار داده است که به سبب وجود این «سفالینه»، محل عبور و مرور بسته و پای خلق آزرده شود؟! اتاقدار وظیفه دارد که این کوزه ها را از راه» برگیرد.شاید هم به او مواجب و مستمری نمی‌دهند که نسبت به این امور بی توجه است و به آن اهمیت نمی دهد.شخصی که شاهد ماجرا بود گفت ای کور تو به سبب نقص دیدگان گمان می کنی که کوزه بر راه است در حالی که چنین نیست و عجز تو در توانایی دیدن و درک «راه» درست و مستقیم است.





             🔻(ادامه مطلب:قسمت دوم)


🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

#Blue

@gognusphoto

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

📘 اوستا
جلد سوم: یسنا

✍گردآوری و تالیف: ابراهیم پورداود
ویراست نو: فرید مرادی


🌾کانال متون و مطالعات زردشتی🌾

@zardoshti_book
@zardoshti_book

Читать полностью…
Subscribe to a channel