🟧 سیاستهای زبانی پهلوی اوّل در کردستان و پیامدهای آن
✍حسین رسولی، دکترای تاریخ
🔴 حکومت کردستان در نامه محرمانه ای به وزارت جلیله داخله به تاریخ ۱۳۱۰/۱۲/۷ با اشاره به اینکه در کردستان فقط در مدارس و ادارت دولتی زبان فارسی صحبت می شود، می نویسد: «برای اینکه در آتیه تمام اهالی مجبور به تکلّم به زبان فارسی بشوند ایجاد مدارس متعدده در بلوکات و شهر و فرستادن معلّم از مرکز ضروری است که درنتیجه تربیت اساسی، بعداً به هیچوجه آشنا به زبان کردی خود نباشند» این سند به خوبی نشان می دهد هدف اصلی دولت پهلوی از تأسیس مدارس متعدد در مناطق کردنشین نه تنها ترویج زبان فارسی بلکه تضعیف زبان کردی بوده است، همچنین در نامه مستقیم و محرمانه اداره معارف و اوقاف کردستان به وزارت معارف در تاریخ ۲۵ /۱۰/ ۱۳۱۲ با اشاره به اینکه اهالی کردستان دارای زبان مخصوصی هستند و کمتر کسی مخصوصاً در«قراء و قصبات» به خوبی فارسی می فهمد، از وزارت معارف می خواهد «به هیچوجه معلّم و مستخدم کرد در مدارس کردستان استخدام نگردند و کسانی که مشغول می باشند به نقاط دیگر خارج از کردستان منتقل گردند» همچنین خواستار افزایش حقوق معلّمان غیربومی شاغل در کردستان می شود «تا بتوان معلّمین نسبتاً لایق مسن را از یزد و اصفهان و فارس و تهران به کردستان منتقل نمود» و در پایان اظهار امیدواری می کند «در صورتی که موارد فوق مطمح نظر قرار گیرد، رجاء واثق است که معارف در ظرف مدت ده سال می تواند روح وطن پرستی (ایران پرستی) را در ساکنین کردستان تقویت و نیز زبان عمومی را تبدیل به فارسی نمود». یکی از مأموران حکومتی که در ۱۳۱۳ش برای بررسی اوضاع سیاسی و فرهنگی به ساوجبلاغ مکری فرستاده شده در نامه محرمانه خود به رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی، ضمن بیان اهمیّت سیاسی جغرافیایی محل می نویسد: «سزاوار است که اقدامات جدّی در این ناحیه به عمل آید تا سکنه اش به هر قیمت به ایرانیّت خالص استحاله شوند و در آتیه ممکنه خطر سیاسی و اقتصادی برای مملکت فراهم نگردد». برای انجام این مقصود از وزارت معارف می خواهد که بر تعداد دبستانها افزوده «به شرط آنکه آموزگاران از آغاز همه فارسی زبان باشند. این بنده دستور دادم که معلّمین کردزبان را تغییر دهند و بر تکمیل مدارس ابتدایی آن نیز افزوده شود» ...
🔴 ممنوعیّت استفاده از زبان کردی و پافشاری و تأکید در تدریس دروس به زبان فارسی حتی در سالهای آغازین تحصیلی، باعث نفرت و بیزاری دانش آموزان از تحصیل و عدم استقبال آنان از مدارس جدید شد، «هێمن»، از روشنفکران و شاعران کرد که نقش مهمّی در تحولات سیاسی پس از سقوط رضاشاه در مهاباد داشت، در خاطرات خود به این مسأله اشاره می کند: «من در زندگیم روزهای تلخ و سیاه بسیاری دیده ام اما هیچ کدام از آنها تلختر و سیاهتر از آن روزی نبود که به مدرسه رفتم، معلّم مدرسه که خود در اصل یک نفر کرد بود و بعداّ فهمیدم که فارسی هم خوب بلد نیست، به فارسی و با عصبانیّت با کلماتی مرا مورد خطاب قرار داد که هیچی از آن حالی نشدم و همکلاسی هایم به من خندیدند، تا مدتی شبها زیر پتو از ترس رفتن به مدرسه گریه می کردم و روزها از روی ناچاری و با زور به مدرسه می رفتم». همچنین برخی از معلّمان با سابقه نیز به خاطر اجبار در تکلّم به فارسی از شغل معلمی استعفا دادند از جمله ملاحسین شکیبا که پس از آنکه مجبور شد با برادر خود که به تازگی به ریاست اداره معارف کردستان رسیده بود با زبان فارسی صحبت کند، از شغل معلّمی استعفا داد.
🔴 متن کامل این مقاله که برگرفته از رساله دکتری نویسنده با عنوان «سیاستهای فرهنگی پهلوی اول در کردستان است و در نشریه مطالعات فرهنگی سال ۸ ، شماره ۳۰, زمستان ۱۳۹۵ چاپ شده است، در فایل پیوست در اختیار خوانندگان گرامی قرار می گیرد.
/channel/kurdistanname
#گزیده_های_ایران
☑️ آفات خاورمیانه شناسی در ایران
▫️دکتر محمود سریع القلم، ۲۵ آبان ۱۴۰۰
1⃣ اولین آفت خاورمیانه شناسی، قِلَّت قابل توجه Fact در تحلیل های رسمی و رسانه ای است. به عنوان مثال، وجود دو تریلیون دلار صندوق ملی کشورهای عرب خلیج فارس و اثرات این صندوق در حکمرانی، سیاست خارجی، امنیت ملی و رشد اقتصادی این کشورها. مثالی دیگر اینکه صنعت پتروشیمی عربستان، رتبه هشتم جهانی را دارد و طیف وسیعی از مهندس و کارشناسان زبده عربستانی را در خود جای داده و باعث اعتبار جهانی عربستان شده است. مثال سوم می تواند به این Fact مربوط شود که هم اکنون ۹ میلیون نفر از مردم افغانستان در معرض گرسنگی هستند و این کشور از قربانیان جدی تغییرات آب و هوایی جهانی است. مثال چهارم به جایگاه رو به افول مصر در تحولات عربی ارتباط پیدا می کند. مصر نیمی از نیازهای غذایی ۸۶ میلیون جمعیت خود را با کمک های آمریکا و کشورهای عربی وارد می کند و با معضلات جدی حکمرانی مطلوب و کارآمدی روبروست. صدها Fact دیگر به طور بالقوه می تواند در تحلیل، اولویت بندی و تنظیم سیاست خارجی و ارتباطات منطقه ای ایران اثرگذار باشد. ذهن تحلیلی در ایران عموما از چارچوب از پیش تعیین شده (Predispositions) سر و کار دارد و قیاسی است. تحلیل قاعدتا باید بر رهیافت استقرایی استوار باشد.
2⃣ دومین آفت خاورمیانه شناسی، آغاز تحلیل از منظر جهانی، امپریالیستی، برون منطقه ای و استعماری است و واقعیت های تاریخی و جامعه شناختی این منطقه را نادیده می گیرد. در خاورمیانه، Nation-State وجود ندارد و کشورها در دوران اولیه این پدیده بنیادی در دوران پس از وستفالی جهانی هستند. ترکیه اگر خاورمیانه ای محسوب شود در موقعیت بهتری «نسبت» به دیگران وجود دارد هر چند با مقیاس های جهانی، راه طولانی پیش رو دارد. اگر غرب و یا روسیه و هم اکنون به صورت فزاینده چین در این منطقه حضور و نفوذ قابل توجهی دارد به دلیل، «شرایط مستعد نفوذ» است. چرا نفوذی که غرب در خاورمیانه دارد در هند ندارد؟ چون هند علی رغم ضعف های بنیادی، در وضعیت Nation-State است. مادامی که مجموعه جریان های سیاسی، فکری، اجتماعی و قومی به درکی مشترک (و نه واحد) از هویت و اهداف و اولویت های ملی نرسند و جهت یک کشور را مشخص نکنند، آن کشور نمی تواند کارویژه های Nation-State را ایفا نماید. در فقدان یا ضعف چنین شرایطی، خارجی به راحتی می تواند به اصطلاح کشورها را در اختیار بگیرد چه مستقیم و چه با remote control آنها را مدیریت کند. الیت ها در خاورمیانه، انسجام و اشتراک نظری ندارند. بنابراین، تقصیر غرب و شرق نیست و اگر قرار باشد خاورمیانه ای ها و یا مسلمانان، مقدرات را به خود گیرند باید درون و انسجام فکری و تشکیلات حکومتی خود را سامان بخشند. چارچوب مسلط نظری مبتنی بر نقش استعمار در خاورمیانه، اجازه نگاه از درون را در ایران به تحلیل گران رسمی و عموما رسانه ای نمی دهد.
3⃣ آفت سوم خاورمیانه شناسی در یک فرض بنیادی است: چون درصد بالایی از مردم خاورمیانه مسلمان هستند، بنابراین به حکومت دینی و تمدن دینی باور دارند. هر چند در تمامی ۵۵ کشور مسلمان، گروهی چنین اعتقاداتی دارند ولی دغدغه اکثریت مطلق آنها، دغدغه معاش است. وحدت عربی هم اکنون یک امر تاریخی است و جهانی شدن و افزایش جمعیت در این منطقه، کشورها را متوجه خانه اول هرم مازلو (اولویت های معیشتی انسان ها) کرده است. به عنوان مثال، اردن در ابتدای سال میلادی جاری طی قرادادی با آمریکا، در ازای دریافت نیم میلیارد دلار در سال عملا عموم امکانات نظامی و امنیتی خود را در اختیار آمریکا گذاشت و واشنگتن سکوی عملیاتی خود را از عراق به اردن منتقل کرد. علی رغم جمعیت محدود اردن، فقر و محرومیت در این کشور بسیار جدی است و این قرارداد نظامی، حاکی از نوعی نیاز و ضرورت حیاتی منعقد شده است. با اینکه آفریقا، بحران های بسیار جدی طی ۷۰ سال پیش پشت سر گذاشته، امروز بحران یمن به عنوان تراژدی ۱۵۰ سال اخیر کشورهای جنوب خطاب می شود به طوریکه کود.ان به موجب فقدان آب می میرند. از این رو، استقلال سیاسی، هویت دینی و عزت ملی در سایه تأمین نیازهای اولیه خانه اول هرم مازلو است. مادامی که اقتصاد یک جامعه، ثبات نداشته باشد، اهداف فرهنگی، معنوی و تمدنی. صرفا رؤیای خواهند بود.
4⃣ آفت چهارم خاورمیانه شناسی، ضعف در طراحی های تئوریک است. اگر ابتدا روابط علت و معلولی پدیده ها مشخص نباشند و به صورت هرمی ترسیم نشوند، چگونه می توان راهبرد و استراتژی طراحی کرد؟ موفقیت نسبی یک استراتژی نیازمند تئوری است. کشورهای این منطقه را در چند دسته می توان خلاصه کرد؟
🔗 پیوند ادامه یادداشت:
https://www.cmess.ir/Page/View/2021-11-20/4917
#برای_آگاهی| نشر و بازنشر مطالب، الزاما به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
این موضوع از قدرت و اعتبار اتحادیهی میهنی میکاست که نوشیروان مصطفای جداشده از اتحادیه، با تأسیس جنبش تغییر ضربهی سهمگین دیگری بر پیکر آن وارد کرد. جنبش تغییر در انتخابات پارلمان اقلیم کردستان در سال 2009 از اتحادیهی میهنی پیشی گرفت و 24 کرسی بهدست آورد. بیماری جلال طالبانی و خروج او از عرصهی سیاسی کردستان و عراق و همچنین تنشهای برآمده از برگزاری رفراندوم استقلال میان اقلیم کردستان و دولت عراق و کنترل دولت بر کرکوک و دیگر بخشهای ارضیِ مورد اختلاف در اکتبر 2016، که مسئولیت آن متوجه اتحادیهی میهنی شد، بیش از گذشته از قدرت و اعتبار این حزب کاست.
برخلاف پارتی که در سه دههی گذشته توانسته است انسجام خود را بهعنوان یک حزب حفظ کند و از دیگر احزاب و جریانهای رقیب (از پ.ک.ک تا جنبش تغییر و...) نیز یارگیری نماید، اتحادیهی میهنی بهدلیل رقابتهای درونحزبی همواره در حال انشعاب، حذف و ریزش بوده است.
کنگرهی چهارم اتحادیهی میهنی در سال 2019 که با برآمدن نسل جدیدی از رهبران و به حاشیه راندنِ نسل قدیمیتر حزب تلاش میکرد هویت جدیدی به این جریان سیاسی ببخشد و قدرت گذشتهی آنرا با جوانگرایی و بازسازیِ خصومت دیرینه با رقیب اصلی یعنی پارتی احیاء نماید، ناکام ماند و یکبار دیگر رقابتهای داخلی آغاز شد. اتحادیهی میهنی با کشمکشها و تصفیههای داخلی به استقبال انتخابات پارلمان عراق رفت، امری که ناامیدی موجود در جغرافیای حاکمیتی این حزب را دوچندان کرد، بهطوریکه سلیمانیه پس از بغداد جایگاه دوم را در پایینترین میزان مشارکت در انتخابات بهخود اختصاص داد. بحران داخلی موجود باعث شد که اتحادیهی میهنی علاوه بر اینکه نتوانست در اربیل بیش از یک کرسی بهدست بیاورد، بلکه این پارتی بود که بهخوبی از آن بهره گرفت و در سلیمانیه دو کرسی و در کرکوک نیز دو کرسی بهدست آورد تا اتحادیهی میهنی از این پس در قلعههای تاریخی خود نیز احساس امنیت نکند.
اکنون پارتی سرمست از پیروزی در انتخابات و در اختیار داشتنِ 32 کرسیِ پارلمان عراق، بهجایگاه ریاستجمهوری این کشور نیز چشم دوخته که در 16 سال گذشته و بر اساس یک توافق نانوشته به اتحادیهی میهنی تعلق داشته است و ظاهراً اتحادیهی میهنی قدرت لازم را برای حفظ آن ندارد.
با تمام این اوصاف جنگ کرسیها بهپایان رسیده و زنگها بهصدا درآمدهاند. دو حزب اصلی علاوه بر تلاش برای همگرایی و حضور منسجم و قدرتمند در بغداد، باید بیش از همیشه نگران باشند و به بازنگریِ بنیادی در رویکردها و سیاستهای خود بپردازند. مشارکت بسیار پایین مردم در انتخابات امری است که غفلت از آن میتواند بحرانهای سیاسی و امنیتی وسیعی را برای اقلیم کردستان بهوجود بیاورد و موضع این واحد سیاسی را در برابر گروههای افراطی، حکومت مرکزی عراق و دولتهای منطقه تضعیف نماید
🔶 به اندیشیدن خطر کن!
🔹 #محسن_آزموده
چرا نظام آموزشی ما متفکر پرورش نمیدهد؟ چرا لااقل در حوزه علوم انسانی، اندیشمندی نظریهپرداز که حرف تازه بزند، نداریم؟ آیا این تعبیر آن متفکر جنجالی که صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است، سرنوشت محتوم و تقدیر گریزناپذیر ما شده و ما کماکان باید چشم به دست و دهان دیگران بدوزیم تا ببینیم در تبیین و توصیف واقعیتهای درون و بیرون چه چیزی میگویند؟ چه میشود که استاد شصت ساله ما، با کلی فضل و دانش و تجربه و اندوخته، به جای تالیف به ترجمه کتاب جوانی سی ساله میپردازد و خودش نمینویسد؟ چرا در بیشتر مواردی هم که استاد مذکور دست به قلم میبرد و خودش مینویسد، متاسفانه حاصل یا متنی بیسر و ته و غیرروشمند و پر تفصیل و اطناب میشود یا کولاژی بیسر و ته از نظریههای دیگران، با یا بدون ذکر منابع اصلی؟!
اهتمام به این پرسشهای تلخ اما واقعی، از اصلیترین دغدغههای اهل اندیشه ایران در یک صد و پنجاه سال اخیر بوده و البته بعضا پاسخهای قانعکنندهای هم به آنها ارایه شده، از جمله اینکه تفکر در دل سنت تحقق میپذیرد و اندیشیدن و خلق ایدههای نو، امری تاریخمند و زمانمند است. متفکران نو بر شانه اندیشمندان پیشین میایستند و دیدگاههای تازه خود را در گفتوگو، تعامل، تقابل و تضاد با آنها مطرح میکنند. در جایی که فکر کردن به دلایل گوناگون، به یک سنت مداوم بدل نشده باشد، انتظار خلق ایدههای جدید به معنای کاشتن بذر در شورهزار است. برخی هم معتقدند به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، توسعه و پیشرفت علمی و تکنولوژیک در جای دیگری به وقوع پیوسته است. تقارن این علل و عوامل، حتی اگر اتفاقی و ناضرور هم باشد، موجب شده که زمینههای مساعد ظهور اندیشههای نو پدید آید. بستری که در جوامعی چون ما به وجود نیامده و در نتیجه نمیتوان انتظار خلق تفکرات تازه داشت و در نتیجه ما کماکان باید مترجم و شارح بمانیم.
درباره هر یک از این علل میتوان ساعتها بحث کرد و نقاط قوت و ضعفشان را نشان داد. اما نگارنده قصد دارد به مناسبت شروع سال تحصیلی و فرارسیدن فصل آموزش، در کنار همه این دلایل، به دو علت مهم دیگر اشاره کند که هر دو ربط مستقیم به مساله آموزش دارند؛ نکته نخست، مربوط به روش آموزش است.
در جامعه ما از پایینترین سطوح یعنی آمادگی و پیشدبستانی و دبستان تا دکترا و بعضا پسادکترا، به دانشآموز و دانشجو حق اظهارنظر داده نمیشود، پرسشهای او با تحقیر مواجه میشود، معلمان و اساتید به او اجازه پرسیدن نمیدهند، در کلاسها گفتوگوی برابر شکل نمیگیرد، معلم و استاد از دانشآموز و دانشجو نمیخواهند که نظرات خودش را بنویسند ولو به نظر ایشان غلط باشد و مدام او را تحقیر و تخفیف میکنند. خدا نکند دانشآموز یا دانشجو سخنی مغایر با آموزههای تثبیت شده و بدون سند و مدرک بزند. معلم یا استاد نطق او را در نطفه خفه میکند و اجازه اظهارنظر به او نمیدهد. روش آموزش ما به جای پرسشگری و طلبکاری، بر سازشکاری و اطاعت مبتنی است و در نتیجه دانشآموختگان، آدمهایی فاقد اعتماد به نفس، مطیع و همواره نیازمند راهنمایی و رهنمون بار میآیند.
اما موضوع دیگر فقدان روش است. شمار معدودی هم که از سد سکندر طعنهها و تحقیرها فرا میروند و میخواهند سخن تازه بگویند، به علت تمرین نکردن و ندانستن روش، سخن خود را چنان مبهم و مغلق یا باری به هر جهت مینویسند یا میگویند که مخاطب اعم از خواننده یا شنونده به سختی متوجه منظور آنها میشود و درمییابد که حرف حساب مولف یا گوینده چیست. ای بسا کتابها و مقالات تالیفی حجیم و سرگیجهآور که بعد از کلی کلنجار رفتن با آنها، درنهایت به روشنی نمیتوان گفت که نویسنده چه ادعایی داشته. روی دیگر سکه این فقدان روشمندی، تولید انبوه نوشتهها و آثار عمدتا دانشگاهی است که بیشترشان در تلاشی مذبوحانه برای روشمندی و به اصطلاح رعایت اصول روش تحقیق، قالبهایی تکراری و فاقد محتوا هستند. چارچوبهای کلیشهای و از پیش تعیین شده که حجمی بیربط از محتوا در آنها ریخته شده است، نوشتههایی که تنها به درد مدرک گرفتن و رزومهسازی میخورد و دانش یا بینشی به خواننده نمیدهد.
روش آموزش ما بر اطاعت و فرمانبرداری بنا شده و به طالب دانش، تفکر روشمند و نقادانه آموخته نمیشود، بلکه مجال پرسشگری به دانشجو داده نمیشود، پیامد این شیوه آموزشی فقدان اعتماد به نفس و پناه بردن به محفوظات است و نتیجهای جز این در بر ندارد که استاد دانشگاه ما، در بسیاری از رشتههای علوم انسانی، در نهایت یک مترجم خوب و شارح با سواد و وفادار از کار در میآید، تکرار مکررات.
@moloudiaziz🌿
به نظر می رسد که اگر موقعیت غیر رسمی است، حداقل شورایی از اقلیت های مذهبی و قومی به تناسب تشکیل شود تا در ارتباط مستمر با رئیس جمهور باشد. به عنوان مثال از اقوام و مذاهب مختلف نماینده یا نمایندگانی و حتی از مذاهب غیر رسمی هم نمایندگانی در آن حضور داشته باشند. اعضای این شورای مشورتی هم از میان کسانی انتخاب شوند که پایگاه اجتماعی و مردمی داشته و در زمینه حقوق بشر نیز قبلا سابقه فعالیت داشته باشند. در این صورت می توان بیشتر به نتیجه بخشی این اقدام رئیس جمهور اطمینان کرد.
@moloudiaziz🌿🌿
نشست مسکو در مورد افغانستان
عبدالعزیز مولودی/ 29/7/1400
نشست ده کشور روسیه، چین، افغانستان و کشورهای همسایه آن، دیروز در مسکو و به دعوت دولت روسیه برگزار گردید. این نشست در غیاب آمریکا به عنوان کشوری تاثیر گذار در موضوع افغانستان برگزار گردید. بر اساس خبرهای منتشره، این نشست نتیجه ای برای تایید یا به رسمیت شناختن طالبان در افغانستان نداشته و در اطلاعیه پایانی هم این امر نیامده است. آنچه در اطلاعیه پایانی ذکر شده است، تنها تاکید بر کمک رسانی به مردم افغانستان و در این راه همکاری با طالبان است و نه بیشتر. به نظر می رسد این نشست با هدف اطمینان یافتن از طالبان برای برخورد مسالمت آمیز با برخی از مسائل موجود در این کشور از جمله موضوع زنان و بکار گیری آنها در اداره امور این کشور است. البته نباید از نظر دور داشت که نماینده طالبان در این نشست، هرگونه سپردن مقامات سیاسی را به زنان با این استدلال که در سطح جهان تعداد زنان در مسند قدرت بسیار کم است، رد کرد. در هر صورت بدون حضور آمریکا در این نشست، چنین به نظر می رسد که موضوع ناتمام رها شده است. در این بین اگر روسیه را از مجموع کشورهای حاضر در نشست استثنا کنیم، مهمترین قدرت منطقه ای که می توان بر اهمیت آن در این نشست تاکید کرد، دولت چین است که نشان داده است علیرغم رقابت با آمریکا در حوزه ی اقتصادی، به لحاظ سیاسی و حتی اقتصادی در برخی از زمینه ها، همواره تابع آمریکا بوده است یا از مزایای آن بهره گرفته است. به عنوان مثال، این کشور در حالیکه دارای قرارداد 20 ساله با ایران است، اما اکنون و بنا به مصالح ملی خود، ایران را از چرخه معاملات نفتی خود خارج کرده و عربستان را به آن ترجیح داده است. بنابراین نمی توان اهمیت آنچنانی برای این نشست در نظر گرفت.
@moloudiaziz🌿🌿
اثرات مخرب زیست محیطی برداشت بی رویه بستر رودخانه ها
نگاهی به وضعیت سیمینه رود در بوکان
عبدالعزیز مولودی
شن و ماسه، از پدیده های معمول در ساخت و ساز های شهری است که استحکام بنا بوسیله آن و در ترکیب با مصالح ساختمانی دیگر، سنجیده می شود. یکی از راه های تامین شن و ماسه، برداشت آن از بستر رودخانه است. طبیعی است که میل به ساخت و ساز با توجه به افزایش نفوس در هر جامعه ای، رابطه مستقیم با افزایش مصرف شن و ماسه دارد. برداشت شن و ماسه از رودخانه ها، اگرچه منـافع بيشـماري را براي عده اي محدود فراهم مـي آورد و پـروژه هـاي عمرانـي نيـز از آن بهره مند مي گردند، ولي اگر در قالـب ضـوابط فنـي و طبـق دستورالعمل هاي كنترل كننده انجام نگيرد، قطعاً موجـب آثـار منفـي زیست محیطی خواهد شد. با توجه به اینکه، متاسفانه در شهرستان بوکان، در مسیر سیمینه رود، برداشت های بی رویه و غیر قانونی به عمل آمده است و برای رفع نگرانی فعالان محیط زیست، پاسخ مناسبی از سوی مقامات مسئول شنیده نشده است، در این یادداشت به برخی از آثار سوء برداشت بی رویه از بستر سیمینه رود اشاره می شود:
آثار زیست محیطی منفی:
کارشناسان امر معتقدند که برداشت مصالح از رودخانه ها مستقيماً هندسـه آبـراه و تـراز كـف را تغيير مي دهد، كه عواملي ماننـد انحـراف جريـان، انباشـت رسـوبات و حفاري گودالهاي عميق ميتواند در اين خصوص مؤثر باشد. برداشت مصالح از رودخانه ها بـه ايجـاد حفـره در كـف رودخانه می انجامد. در این شرایط، ريخت شناسي قبلي آبراه دگرگون شده و باعث شستگي بالا دست نيز مي گردد. برداشت مصالح رودخانه اي علاوه بر تغييرات مستقيم بر محيط اطـراف در رودخانه، ميتواند باعث ايجاد فروافتادگي آبراه، درشت دانـه كـردن كـف و ناپايـداري جـانبي رودخانـه نيـز گـردد. حفاريهاي عميق و غيراصـولي در بستر رودخانه ها، نـه تنهـا باعـث تخريب مورفولوژي محيط می گردد بلكـه در برخـي مـوارد كـف منطقه برداشت، به سفره آب زيرزميني رسـيده و باعـث آلـودگي آب و همچنين تبخير و از بين رفتن آب می شود. کارشناسان امر تاکید می کنند که اثـرات منفي برداشت بی رویه مصالح از رودخانه ها، بسيار زياد و جبران ناپذير هستند.
آثار مخرب فرهنگی:
علاوه بر آثار مخرب زیست محیطی برداشت بی رویه بستر رودخانه ها، توجه به اثار منفی فرهنگی آن هم مهم است. همانگونه كه گفته شـد، بسـته بـه شـدت، حجـم و عمـق برداشـت مصالح، احتمال تبديل شدن گودالهاي ایجاد شده به گنـدابهـاي آب و پرشدن آن ها از جلبكها و دیگر رسوبات انسانی مانند آشغال هایی که در بستر رودخانه رها می شوند و ... وجود دارد، كه در اين صورت، نهايتاً كيفيـت زيبايي شناسي چشم اندازهاي رودخانه كم شده و بوی تعفن نیز می گیرند. وجود چنین فضایی، از یک سو تهدید بهداشتی برای محیط زندگی محسوب می شود و نیز میزان ورود توریست ها به چنین مکان هایی را به شدت كاهش مي دهـد. علاوه بر آن، به از بـين رفـتن زيستگاه های کوچک پرندگان آبي می انجامد که معمولا یکی از جاذبه های طبیعی مورد نظر توریست ها و مردم محلی در هر منطقه ای است.
شهرستان بوکان به عنوان شهری که دارای جاذبه های مختلف تاریخی، فرهنگی و طبیعی است، اکنون با پدیده برداشت غیرقانونی، بی رویه و سودجویانه شن و ماسه بستر سیمینه رود در جای جای آن حتی در محیط داخل شهر روبرو است. مشاهده خبرها، عکس ها و فیلم هایی که از سوی خبرگزاری های محلی منتشر شده است، نشان از گودبرداریهای بسیار بیشتر از حد مجاز دارد که تهدیدی برای حیات انسانی، فرهنگی و جانوری و در مجموع زیست محیطی رودخانه و شهرستان بوکان محسوب می شود. وجود گودال های عمیق در مسیر رود بسیار زننده است و چنانکه گفته شد در بردارنده خطرات بسیاری است. بنابراین، برداشت های بی رویه جهت تأمین نیاز بشر، لزوم حفظ بستر و حریم رودخانه ها و نیز حفظ هویت آن و اجتناب از بهم خوردن تعادل موجود در محیط زیست رودخانه، توجه به جلوگیری از برداشت بی رویه مصالح رودخانه ها را بیش از پیش مطرح می سازد. امری که در مورد سیمینه رود بوکان اجتناب ناپذیر است و نیازمند دخالت مسئولان امر در رده های مختلف سازمانی مخصوصا فرمانداری به عنوان نماینده دولت همراه با ادارات مربوطه و شورای شهر به عنوان بخش غیردولتی و نماینده افکار عمومی شهرستان است. به نظر می رسد که تعیین اینکه به لحاظ کارشناسی آیا تخلفی در میزان و سطح برداشت صورت گرفته است؟ مشخص نمودن کسانی که مجوز برداشت به آنها داده شده است و اینکه آیا افراد مجوزدار در حد مجوزهای صادره برداشت نموده اند؟ و در نهایت برخورد قانونی با متخلفین، اولین و مهمترین خواسته های فعالین محیط زیستی و عموم مردم شهر می تواند باشد.
@moloudiaziz🌿🌿
پس لرزه های بحران قره باغ
عبدالعزیز مولودی
برگزاری مانور نظامی مشترک سه برادر متشکل از دولت های پاکستان، آذربایجان و ترکیه را می توان از نتایج بحران نظامی قره باغ در جنگ آذربایجان – ارمنستان تلقی کرد، هر چند اهداف آن محدود به بحران یادشده نیست. در واکنش به این مانور، ایران تصمیم به انجام مانور نظامی در نقطه صفر مرزی در مرز های آذربایجان و ترکیه گرفت. هدف از آن ظاهرا اعتراض به نادیده گرفتن ایران در این تحولات و به نوعی حذف آن از معادلات قفقاز است. البته تجمع حجم بزرگی از نیروهای مسلح نظامی پیشرفته متشکل از نیروهای ایران، ترکیه و آذربایجان به انبار باروتی شبیه است که منتظر یک جرقه کوچک برای انفجار است. تردید نیست که هر اندازه ارتش و نیروهای نظامی رودرروی یکدیگر قرار بگیرند، در نهایت دیپلماسی سیاسی تعیین کننده است.
در بحران قره باغ، شیوه برخورد ایران با این بحران، با توجه به موقعیت روسیه و پیشرفت جنگ صورت گرفت. به این معنی که با تصور حمایت روسیه از ارمنستان، در ابتدا ایران خواستار اتش بس و ترک مخاصمه بین طرفین شد، سپس از حفظ تمامیت ارضی آذربایجان و در نهایت گرفتن سرزمین های آذربایجان از کنترل ارمنستان حمایت کرد. با توجه به اینکه روسیه به طور صریح از ارمنستان حمایت نکرد، در واقع به نظر می رسد روسیه در آن هنگام ایران را از بازی خارج کرد. حتی برخی معتقد بودند که ایران بازی را باخته است. از آن هنگام تا کنون روابط ایران و آذربایجان عادی نبوده و برگزاری مانور مشترک آذربایجان، ترکیه و پاکستان نیز در این رابطه قابل ارزیابی است. برخی از نتایج حاصل برای اذربایجان و ترکیه در بحران قره باغ، عبرت بودند از:
-قطع نیاز آذربایجان به ایران برای اتصال به نخجوان با توجه به کریدور ایجاد شده میان آنها توسط ارمنستان.
-قطع ارتباط ایران با قره باغ زیرا مرز قره باغ با ایران به تصرف آذربایجان افتاده است.
-اتصال ترکیه به جمهوری آذربایجان از طریق کریدور اذربایجان- نخجوان و در ادامه آن به دریای خزر.
-حذف ایران از مسیر انرژی آسیای مرکزی.
-عدم احتیاج کنونی ترکیه به گاز ایران.
-محدود شدن امکان انتقال گاز ایران به اروپا.
-حضور روسها در مرز ایران.
به عبارت دیگر، هم روسیه، هم آذربایجان و ترکیه به اهداف خود در آن بحران رسیدند. در شرایط کنونی هم به نظر می رسد که چون کنش های سیاست خارجی ایران بر گرفته از میدان است بر محور مقاومت تاکید می شود که بازیگران آن عمدتا غیر دولتی هستند و بناچار به صورت نیابتی عمل می کنند. در این شرایط از یک سو می توان گفت که اسرائیل موضوع ثانوی در قفقاز است. اگر چه مقامات سیاسی و نظامی کشور تلویحا هدف از مانور نظامی را در شمال غرب کشور مقابله با حضور اسرائیل برشمرده اند، اما کماکان موضوع ترکیه و آذربایجان نقش اصلی را دارد. ضمن اینکه نباید از اسرائیل هم در منطقه غافل بود. این کشور در حال حاضر به صورت چند سویه مشغول فعالیت است. یکی از این سویه ها فعال کردن سیاست خارجی فعال در منطقه است که در ابتدا با حمایت آمریکا در دوران پرزیدنت ترامپ و اکنون به نظر می رسد به صورت نیابی، با کشورهای عربی بر اساس پیمان ابراهیم وارد مذاکره و برقراری روابط دیپلماتیک شده و در خلیج فارس با کشورهای عربی مانند امارات، قطر، عمان و بحرین روابط سیاسی در حد سفارت خانه و از نظر اقتصادی تجارت متقابل، برقرار کرده است. در شمال کشور هم این کشور روابط نزدیکی با آذربایجان و ترکیه دارد، ضمن اینکه متحد روسیه هم هست. در واقع به نوعی در حال محدود کردن ایران در نرزهای زمینی خودش است. که می تواند در ادامه سیاست خارجی اقای ترامپ مبنی بر بازگرداندن ایران به مرزهای خودش باشد. در هر صورت نیروهای نیابتی غیر دولتی بازیگران اصلی بین الملل نیستند و در حدودی قابلیت عمل دارند. تاکید سیاست خارجی صرفا بر این نیروها نمی تواند چنادن تداوم طولی از نظر زمانی داشته باشئ. اکنون بعد از دو سال میدان آزادی بغداد شاهد تظاهرات بخشی از معترضانی است که از حضور نیروهای نیابتی در این کشور ناراضی هستند.
یکی از مشکلات موجود در کشور ما که هزینه های زیادی را به مردم ایران نیز تحمیل کرده و می کند، اظهار نظرهای غیر کارشناسانه و عیر مسئولانه در زمینه سیاست خارجی است. غافل از اینکه در دنیای خارج هر یک از این اظهار نظرها را برسی می کنند و بر مبنای آن برای کشور مسولیت تراشی می شود. به عنوان مثال از امام جمعه اردبیل گرفته تاوزیر کشور در اردبیل، از اقای مطهری که گفته اند "به آذربایجان هشدار می دهم که به جای خیانت به دامان مادرت، به ایران بازگرد" تا اظهارات یک نماینده مجلس که "در صورت ادامه رفتار آذربایجان، قره باغ و نخجوان را پس می گیریم"، همه این موارد اظهار نظر های عاطفی و غیر مسئولانه هستند که بدون توجه به نهاد سیاست خارجی صورت می گیرد و منشاء فشار بر ایران و مردم کشور می شوند.
ادامە یادداشت👇👇
سازمان همکاری شانگهای و ایران
عبدالعزیز مولودی
پذیرش عضویت ایران در سازمان همکاری های شانگهای در آخرین جلسه اعضای این پیمان در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱ - - در تاجیکستان، دیدگاه های مختلفی را مطرح کرده است. دیدگاه رسمی نسبت به آن به مثابه رویکرد جدید ایران به شرق است در مقابله با غرب. به عبارت دیگر، گذر از شعار نه شرقی- نه غربی بعد از انقلاب است که در آن توجه به شرق به عنوان مقابله با غرب، هویت جدید سیاست خارجی ایران شده است. در مقابل، منتقدین بر این نکته تاکید می کنند که عضویت در سازمان همکاری های شانگهای، نمی تواند تامین کننده نیازهای کشور در مسیر مقابله با غرب باشد.
سازمان همکاری های شانگهای، سازمانی میاندولتی است که برای همکاریهای چندجانبه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در سال ۱۹۹۶ توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان و پیوستن بعدی ازبکستان به آن؛ با هدف برقرار کردن موازنه در برابر نفوذ آمریکا و ناتو در منطقه، تشکیل شدهاست. با توجه به ضعف ساختار سیاسی- اقتصادی کشورهای یاد شده ، دو کشور چین و روسیه نقش اصلی و تعیینکننده را، در سازمان شانگهای، بازی می کنند. به گونه ای که می توان گفت در واقع نوعی رابطه وابستگی میان کشورهای فرعی این سازمان به کشورهای اصلی برقرار است.
علاوه بر اعضای اصلی، کشورهای مغولستان، ایران، پاکستان، هند، افغانستان و بلاروس به عنوان عضو ناظر به سازمان ملحق شده اند. البته کشورهای هند و پاکستان در سال 2015 به عضویت سازمان پذیرفته شدند و در سال 2017 موفق به عضویت کامل شدند. ایران نیز در اجلاس اخیر سازمان به عضویت این سازمان پذیرفته شد و با توجه به وجود تشریفات قانونی میان کشورهای عضو، به احتمال زیاد تا دو سال اینده عضویت کامل را می تواند بدست اورد. کشورهای عضو و ناظر سازمان همکاری شانگهای؛ روی هم بیشترین تولیدکننده و مصرفکننده انرژی در جهان میباشند.
برخی از مزایای عضویت ایران در سازمان همکاری های شانگهای از دیدگاه رسمی عبارتند از اینکه سازمان شانگهای از نظر جمعیت و سرزمین بخش بزرگی از جمعیت و مساحت جهان را پوشش می دهد، این کشورها واردکننده نفت هستند در حالیکه ایران صادرکننده نفت است، ایران پلی بین آسیا، آفریقا و اروپا است،، ایران بازار خوبی برای کشورهای عضو شانگهای است، ایران کالاهای خود را می تواند به کشورهای یادشده صادر نماید.
هر یک از دلایل مطرح شده البته واجد اهمیت هستند در شرایطی که عضویت مساوی میان اعضا برقرار می بود. اما با توجه به تفاوت اساسی میان کشورهای اصلی و قدرتمند این سازمان با اعضای دیگر، می توان تصور کرد که اعضای غیر اصلی، در عمل زیر تسلط یا زیر تاثیر دو کشور چین و روسیه خواهند بود. در این بین باید در نظر داشت که کشورهای زیر تسلط و تاثیر شوروی سابق و روسیه کنونی، که تعدادی از آنها عضو سازمان شانگهای هستند هیچکدام نتوانسته اند که درجات قابل توجهی از توسعه را تجربه نمایند. اقتدارگرایی از جمله ویژگی های کشورهای یادشده است.
در ارتباط با ایران هم باید در نظر داشت که از یک سو بعد از گذشت بیش از چهار دهه، روسیه هنوز تعهدات خود را در زمینه راه اندازی نیروگاه بوشهر به انجام نرسانده است و در آینده هم انجام نمی دهد. از سوی دیگر، عضویت ایران در سازمان شانگهای وقتی می تواند موثر باشد که اقتصاد کشور، اقتصادی شکوفا و در حال رشد باشد. این در حالیست که بنا به گفته صاحبنظران و مقامات مسئول کشور در اثر تحریم های صورت گرفته، زیرساخت های اقتصادی کشور منهدم شده و صنعت ایران دچار ورشکستگی گردیده است به گونه ای که درآمد ایران در سال های 2020– 2019 میلادی 74میلیارد دلار و نیز تجارت خارجی ایران 60 میلیارد دلار در این دوره زمانی کاهش یافته است. از این رو می توان تصور کرد که وارد شدن به این گروه از نظر اقتصادی تنها می تواند به عنوان بازاری برای کشورهای قدرتمندی چون چین یا روسیه بشمار آید که برای آنها سود زیادی دربر خواهد داشت.
moloudiaziz🌿🌿
🌎 ۱۱ سپتامبر با آمریکا و جهان چه کرد؟
(بخش اول)
✍ جوزف نای
🔹 پراجکت سیندیکیت/ انتخاب
@motaleeat_ravabt
🌿 «جوزف نای» استاد دانشگاه هاروارد و نظریهپرداز برجسته روابط بینالملل در «پراجکت سیندیکیت» نوشت: حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، شوک هولناکی بود. تصاویر قربانیان گرفتار شده که از برجهای دوقلو میپرند، فراموش نشدنی است و اقدامات امنیتیای که پس از این حملات به اجرا گذاشته شد، به یک واقعیت زندگی ما تبدیل شده است.
🌿 برخی بر این باورند که بدون شک این حملات نقطهی عطفی در تاریخ است. آنها خاطرنشان میکنند که آسیب فیزیکی این حملات برای قدرت آمریکا کشنده نبود. برآورد شده است که کاهش رشد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ چشمگیر نبود و خسارتهای بیمه در نهایت بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار بود که بخش کوچکی از اقتصاد ۱۰ تریلیون دلاری آن زمان را تشکیل میداد. هنگامی که هواپیماربایان القاعده چهار هواپیما را به موشک کروز تبدیل کردند، نزدیک به ۳۰۰۰ نفر در نیویورک، پنسیلوانیا و واشنگتن دی سی کشته شدند که بخش کوچکی از مرگ و میر مسافرتی ایالات متحده در آن سال بود.
🌿 با پذیرش این حقایق، حدس من این است که مورخان آینده، ۱۱ سپتامبر را به اندازهی حمله ژاپن به پرل هاربر در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ مهم تلقی خواهند کرد. حمله ناگهانی به پایگاه نیروی دریایی ایالات متحده در هاوایی نیز حدود ۲۴۰۰ پرسنل نظامی آمریکایی را کشت و ۱۹ کشتی دریایی از جمله هشت کشتی جنگی را منهدم کرد یا به آنها آسیب رساند. در هر دو مورد، تأثیر اصلی به لحاظ روانشناسی بود.
🌿 سالهای سال، رئیس جمهور فرانکلین روزولت سعی کرد به آمریکاییها در مورد تهدیدات نیروهای «متحدین» هشدار دهد، اما نتوانست بر انزواگرایی در کشور غلبه کند. همه چیز با پرل هاربر تغییر کرد. حملات ۱۱ سپتامبر نیز چنین اثری داشت. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰، جورج دبلیو بوش از سیاست خارجی متواضعانه حمایت کرد و نسبت به وسوسههای ملت سازی هشدار داد. پس از شوک ۱۱ سپتامبر، وی "جنگ جهانی علیه تروریسم" را اعلام و به افغانستان و عراق حمله کرد. با توجه به تمایلات اعضای برجسته دولت وی، برخی میگویند درگیری با صدام حسین دیکتاتور وقت عراق در هر صورت قابل پیش بینی بود، اما در مورد روش و هزینه آن از قبل فکر نشده بود.
🌿 آنچه ۱۱ سپتامبر نشان میدهد این است که تروریسم به روانشناسی و نه آسیب ربط دارد. تروریسم مانند یک تئاتر است. آمریکاییها با برخورداری از یک ارتش قدرتمند معتقدند که "شوک و ترس" ناشی از بمباران گسترده است. برای تروریست ها، شوک و هیبت ناشی از این نمایش بیش از تعداد کشتههای ناشی از حملات اهمیت دارد. سموم ممکن است افراد بیشتری را بکشند، اما انفجارها جلوههای بصری گسترده تری به همراه دارند. بازپخش مداوم سقوط برجهای دوقلو در تلویزیونهای جهان در واقع کودتای اسامه بن لادن بود.
🌿 تروریسم را میتوان با جوجیتسو مقایسه کرد، در این حالت یک دشمن ضعیف قدرت یک بازیگر بزرگتر را علیه خود تحت تأثیر قرار میدهد. در حالی که حملات ۱۱ سپتامبر جان چند هزار آمریکایی را گرفت، جنگهای بی پایانی که ایالات متحده بعداً راه اندازی کرد، تعداد بیشتری را کشت. در واقع، خسارتی که آمریکا به خودش وارد کرد بیشتر از صدمهای بود که القاعده به آن زد.
🌿 بر اساس برخی برآوردها، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پرسنل و پیمانکار نظامی آمریکایی در جنگهای بعد از ۱۱ سپتامبر کشته شدند و هزینه اقتصادی این جنگها از ۶ تریلیون دلار فراتر رفت. به این موارد تعداد غیرنظامیان خارجی کشته شده و پناهندگان ایجاد شده را نیز اضافه کنید تا ببینید که هزینهها تا چه اندازه بیشتر میشود. این جنگها فرصتهای واشنگتن را نیز از بین برد و به این لحاظ نیز هزینه داشت. به طور مثال، هنگامی که رئیس جمهور باراک اوباما سعی کرد به آسیا به عنوان منطقهای که سریعترین حرکت اقتصادی جهان را دارد، متمرکز شود، میراث جنگ جهانی علیه تروریسم مانع از این کار شد و او در خاورمیانه گیر کرد.
🌿 با وجود این هزینه ها، برخی میگویند که ایالات متحده به هدف خود دست یافته است. چرا که هیچ حمله تروریستی بزرگ دیگری در مقیاس ۱۱ سپتامبر به سرزمین آمریکا رخ نداده است. بن لادن و بسیاری از نزدیکان اصلی او کشته شدند و صدام حسین برکنار شد. اگرچه ارتباط این دیکتاتور عراقی با ۱۱ سپتامبر همیشه مشکوک بود. متناوباً، میتوان مدعی شد که بن لادن موفق شده است، به ویژه اگر اعتقادات مذهبی وی را در زمینهی شهادت در نظر بگیریم. جنبش جهادی تکه تکه شده است، اما به کشورهای بیشتری گسترش یافته و طالبان در افغانستان به قدرت رسیده اند. طالبان از قضا درست قبل از سالگرد ۱۱ سپتامبر که رئیس جمهور جو بایدن در ابتدا تاریخ خروج نیروهای آمریکایی را برای آن زمان تعیین کرد، روی کار آمدند...👇
👇ادامه مقاله در پست بعدی👇
اندیشیدن به توسعه شهر، عمل به وظایف قانونی شورا و هماهنگی با ادارات دولتی و نماینده برای رسیدن به بیشترین کارایی برای اداره شهر، از جمله منافع مردم شهر است. این امور در اطلاعیه های صادر شده توسط طیف های شورای شهر و ریاست شورا مورد تاکید قرار گرفته است، بنابراین به نظر می رسد، به صورت جداگانه، همه وفادار به حفظ منافع مردم هستند. اگر این وفاداری واقعی باشد، بر اساس آن امکان همگرایی در شورا فراهم است. ضمن اینکه اعضای شورا می توانند از صاحب نظران و افراد معتمد و توانمند شهر نظر مشورتی دریافت کنند و بر مبنای آن تصمیم گیری کنند. در این صورت می توان تصور کرد که تنش میان اعضای شورا به حداقل کاهش یابد.
@moloudiaziz🌿🌿
مجلس و کابینه جدید
عبدالعزیز مولودی
مجلس بررسی صلاحیت وزرای کابینه جدید به ریاست آقای رئیسی را از روز شنبه هفته جاری شروع کرده است و نمایندگان موافق و مخالف در مورد برخی از وزرای پیشنهادی صحبت کرده اند. علیرغم خوشبینی برخی از دیدگاه ها نسبت به تیم اقتصادی و نیز سیاست خارجی دولت آقای رئیسی، صاحب نظران در مجموع معتقدند با توجه به جهت گیری اصولگرایانه ی وزرای پیشنهادی و نظرهای مختلفی که قبلا یا در حال در مورد مسائل کشور مطرح کرده اند، اقتصاد و سیاست خارجی کشور مخصوصا با چالش روبرو می شود. چالش اولیه ممکن است از سوی مجلس و در بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی مطرح شود. این احتمال وجود دارد که برخی از وزرای پیشنهادی که سنخیت چندانی با پست وزارت خود ندارند یا از تجربه مورد نیاز برخوردار نیستند، از مجلس تایید لازم را دریافت نکنند و آقای رئیسی مجبور به معرفی کسان دیگری شود.
اما چالش دولت به این امر محدود نیست. زیرا در حوزه های دیگر هم وزرای پیشنهادی با انتقادات صاحب نظران روبرویند از جمله وزرای پیشنهادی آموزش و پرورش، ارشاد و ورزش و جوانان و .. . مسائل مهمی که نیاز به تصمیم گیری دارند از جمله موضوع تهیه واکسن برای عموم مردم، مسئله تورم، رکود و کاهش قدرت خرید مردم از یک سو و افزایش خط فقر تا درآمد ده میلیونی که بخش عمده ای از مردم کشور را به زیر خط فقر می کشاند، بیکاری و تعطیلی کارخانه های تولیدی، به نظر می رسد با ترکیب فعلی پیشنهادی قابل جمع نیستند. احتمال می رود در صورتی که با این ترکیب کابینه بسته شود، در سیاست خارجی هم که تصمیم گیری در آن با نظر مقامات بالاسری امکان پذیر است، به تنش ها دامن زند. امری که از ابتدا با اظهارات معاون اول و برخی از وزرای پیشنهادی، تردیدها برای حل و فصل مسائلی چون بازگشت به برجام، عضویت در "اف ای تی اف" و تنش زدایی با کشورهای منطقه را افزایش می دهد.
مسئله تامین واکسن برای گروه های مختلف مردم، هم چنان مشکل اول و جدی کشور است که مسئولیت آن از دولت قبلی به دولت آقای رئیسی منتقل شده و افزایش تعداد فوتی ها و مبتلایان به کوید 19، مسئولیت دولت را در زمینه حفظ جان و سلامت مردم دو چندان می کند. آقای رئیسی هم این امر را به عنوان اولویت اول دولت خود برشمرده اند. این در حالی است که به نظر می رسد از ابتدا و تا کنون مسئله کرونا و تامین واکسن مورد نیاز مسئله اول کشور از دید برخی از مسئولان نبوده است. در مجموع باید دید که با وجود مشکلات و کمبودهای مطرح شده، برخورد مجلس با کابینه جدید چگونه خواهد بود. زیرا این دوره مجلس را می توان از جمله دوره هایی تلقی کرد که هنوز اعتبار کلی نمایندگان آن در افکار عمومی امر پذیرفته شده ای نیست و از سوی اصولگرایان و جناح های اقدارگرا نیز زیر فشار هستند.
@moloudiaziz🌿🌿
🔵 سیاستهای زبانی پهلوی اول در کردستان(بخش دوم)
🔶 توضیح کردستان نامه:
پس از انتشار یادداشت نخست دکتر حسین رسولی درباره سیاستهای زبانی پهلوی اول در کردستان که متکی بر اسناد آرشیو ملی بود، شماری از خوانندگان درخواست کردند که اصل اسناد این یادداشت منتشر شود. از آنجا که یکی از این اسناد ناخوانا و ناقص بود، در پاسخ به خواسته مخاطبان اصل سند به همراه متن تایپ شده ارائە می شود.کردستان نامه از جناب آقای دکتر رسولی که زحمت این کار را کشیدند نهایت تشکر و سپاس را دارد.🔶
🟧 «گزارشی از اوضاع جغرافیایی ساوجبلاغ مکری و تقاضای تأسیس مدرسه و ترویج زبان فارسی در منطقه مزبور و سایر نقاط آذربایجان»
۱۳۱۳/۴/۲۱
محرمانه ؛ ریاست محترمه دفتر مخصوص شاهنشاهی
🔻در موقع سرکشی به دبستانهای ساوجبلاغ مکری اهمیت سیاسی و جغرافیایی این محل بسیار جالب توجه گردید زیرا این محل از یک طرف نزدیک به دو سرحد همسایه ترکیه و عراق است و از طرف دیگر بعد از افتتاح راه مستقیم آذربایجان_ زنجان _تهران که در دست اقدام است یکی از مراکز مهم تجارتی خواهد گردید. دیگر آنکه سکنه آن همه کرد زبان هستند که هم از حیث زبان و هم از حیث مذهب و عادات و آداب با سایر سکنه ایرانی نژاد فرق دارند. سزاوار است که اقدامات جدی در این ناحیه به عمل آید تا سکنه اش به هر قیمت به ایرانیت خالص استحاله شوند و در آتیه هیچگونه خطری سیاسی و اقتصادی برای مملکت فراهم نگردد. برای انجام این مقصود آنچه که تکلیف وزارت معارف است آن است که بر تعداد دبستان های آن افزوده و در آتیه بسیار نزدیک یک دبیرستان نیز در آنجا افتتاح نماید به شرط آنکه آموزگاران هم از آغاز همه فارسیزبان باشند. این بنده دستور دادم که معلمین کرد زبان را تغییر دهند و بر تکمیل مدارس ابتدایی آن نیز از هذه السنه[امسال]اقدام شود. انشالله به زودی دبیرستان نیز تاسیس گردد.
🔻ولی آنچه که تکلیف سایر وزارتخانهها است آن است که هم در این ناحیه و هم در سایر نواحی آذربایجان مأمورین ترک زبان و کرد زبان نفرستند، زیرا مأمورین مذکور قهرا با اهل محل به زبان ولایتی سخن گفته و زبان فارسی که باید به حکم احتیاج بین عامه مردم انتشار یابد چنانکه باید توسعه نخواهد یافت.
🔻در پایان این راپورت پیشنهادی به نظر قاصر رسید که اگر رأی جهان آرای ملوکانه به صواب اقتضا نماید اسمترکی این قصبه سرحدی[ساوجبلاغ] که عنقریب شهری خواهد شد، به نام فارسی خالص تبدیل یابد و برای نام آن سه لغت به نظر رسید که ذیلاً به عرض می رسد.
اولاً آباد؛ شهر چون شهر قدیم آن که بعد از تاراج مغول خراب شده است هنوز به ویران شهر معروف است اگر به فال نیک نام آن را آباد شهر گذارند کلمه زیبایی است. انشالله از ظل عنایت ملوکانه شهری آباد خواهد گردید.
ثانیاً سرداب چون لغت ترکی ساوجبلاغ که نام یکی از بلوکات جنوب غربی طهران نیز هست معنای «چشمه سرد» است می توان لغت مذکور را ترجمه نمود و سرداب را اختیار کرد که کلمه مطبوع و زیبایی است و سابقاً نیز اسامی بسیاری از بلاد ایران به کلمه آب خاتمه می یافت، مانند. _ [ناخوانا]_ زهاب_ سراب_ زراب_ شورآب و غیره
ثالثاً مهاباد به یادگار نام افسانه یکی از سلسله های پادشاهان قدیم که مهابادیان نام داشته و ظاهراً همان سلاطین نیز باشند که در غرب ایران حکومت می نموده اند این شهر را ممکن است به این نام خواند. این کلمه زیبایی است و چون بسیاری از شهرهای ایران هم از دیرباز به کلمه آباد خاتمه یافته است این اسم به گوش ها و زبان ها گران نخواهد آمد. متمنی است هر دو قسمت این راپورت را به عرض خاک پای همایونی ارواحنا فدا برسانید تا رأی جهانمطاع مبارک چه اقتضا فرماید.
[نظر سوم اجابت شد و ساوجبلاغ به مهاباد تبدیل گردید]
🔻 منبع: سازمان اسناد ملی، اسناد شماره ۲۹۷/۲۴۴۶۸ برگهای ۶ و ۷
/channel/kurdistanname
کێشەکانی هەریمی کوردستان
(سرنجێک لەسەر خۆپیشاندانەکانی خۆێندکارانی هەریم)
عەبدولعەزیز مەولوودی
سەرهەڵدانی خۆپیشاندانی خۆێندکارانی زانستگاکانی هەریم کە وا وێدەچێ خەریکە ببێت بە ڕەهەندێکی ێۆپۆزیسیۆنی دەوڵەتی هەریم(لە ژێر نێوی تەشرین)، وەک کێشەیەکی کۆمەڵایەتی و ڕامیاری دێتە ئاڕاوە. خۆێندکاران ڕایان گەیاندووە کە بێتوو وڵامی خۆیان لە دەوڵەتی هەریم وەرنەگرن بە تووند و تیژی درێژە دەدەن بە خۆپیشاندانەکانیان. کێشەی دابین کردنی دەرماڵەی خۆێندکاران وا دێارە کە تەنیا لایەنێکی کێشەکە بێت و داخۆازی بۆ ڕووخانی دەوڵەتی هەریم و سازدانەوەی لە ژێر بەڕێوەچوونی هەڵبژاردنەکان بە چاوەدێری کۆمیسێونی هەڵبژاردنەکانی عێڕاق، ڕادەی بێ متمانەیی خۆپیشاندەران بە دەوڵەتی هەریم نیشان دەدات. بەڵان سەرچاوەی ئەو کێشەیە لە کۆێوە سەر هەڵدەدات؟
بەر لە هەموو شتێک پێویستە ئەوە ڕوون بکرێتەوە کە تەجرەبەی دەوڵەتی هەرێم، تەجرەبەی دەوڵەتێکی سەربەخۆ نییە، بۆیە وەک دەوڵەتانی ناوچە ناتۆانێ بەرهەڵستی کێشەکان بکات. ئەو خاڵە دەری دەخات کە ڕادەی چاوەڕوانی لە هەرێم، چ پەیوەندێکی دەگەڵ دەسەڵاتی ڕاستەقینەی ئەو نەبووە، لە کاتێکدا کە دەسەڵاتدارانی هەرێم، هێمای دەوڵەتێکی تەواویان نیشاندەدا. بە لەبەر چاو گرتنی ئەو ڕاستییە، دەکرێ باس لە سەر کێشەکانی هەرێم بکرێ.
لە ڕۆانگەی لێکۆڵینەوەیی، کێشەکانی هەریم، بەشێکی نێوخۆیین و بەشێکیشی دەرەکین. کێشەکانی ناوخۆیی دەگەڕێنەوە بۆ ئەوەیکە لە هەریمدا یاسا سەروەر نییە و یاسا یانی حیزبە دەسەڵاتدارەکان. بۆیە تاکوو ئەو ڕەوتە بەردەوام بێ یاسا کاریگەر نییە. کاتێک حیزبێک- وەک یەکێتی بۆ وێنە- لە هەڵبژاردنەکاندا دەنگ ناهێنێتەوە و بە زۆر و بە هێزی نیزامی خۆی دادەسەپێنێ، یاسا ناتۆانێ پارێزەری مافی گشتی بێ. دووهەم تێکەڵاو بوونی هێزی نیزامی، پۆلیس و ئاسایش دەگەڵ یەکتری یە کە کێشەی گەورە درووست دەکا. سێهەم لاواز بوونی کۆمەڵگای مەدەنییە کە دیاردەی تایبەتی هەریمە. خاڵی گرینگتر، نەبوونی لایەنێکی ئۆپۆزیسێۆنە. تەنانەت هەرێم دەیتۆانی لە بوونی ڕۆشنبیرانێکی وەک مەریوان وریا و بەختێار عەلی کەڵک وەرگرێ بۆوەیکە بە ڕخنەگری دەسەڵات و کۆمەڵگا، ڕۆڵی تایبەت ببینن بۆ پێک هێنانی باڵانسی پەیوەندی نێوان دەسەڵات و کۆمەڵگا. بەڵان بە شێوازی جۆراوجۆر، ئەوانێان پەڕاوێز خست م سەرکووتێان کردن. لە کاتێکدا زۆر کەسی ناڕۆشنبیری پاوانخۆازێان بەکار هێنا کە پیشە و کاریان پاساو هێنانەوە بۆ کردەوەکانی دەسەڵاتداران بووە و پارەشێان دەسکەوتووە. دەرئەنجامی ئەوانە پێکهاتنی دەسەڵاتی ڕانتێرە کە دەبێتە هۆی سوود وەرگرتنی لایەنێکی بچووک لە کۆمەڵگا لە دەرفەتەکانی رامێاری، کۆمەڵایەتی و ئابووری کە بە شێوازی جۆراوجۆر لە دەسەڵاتداران نزیکن.
کێشە دەرەکێ کان بریتین لە کارتێکردی دەوڵەتانی ناوچە کە لە هەموو تۆاناکانی خۆێان کەڵکێان وەرگرتووە تاکوو ئەزموونی هەرێم نەتۆانێ بە دەرئەنجامێکی ئەوتۆ بگات. دێارە هەر ئاڵوگۆڕێکی ئەرێنی لە هەرێم، شۆێندانەرە لە سەر بەشەکانی دیکەی کوردستان لە تورکێا، ئیران و سوریا. بەڵان، شێوەی هەڵسووکەوتی وڵاتانی ناوچە و ڕەوشی سیاسەتی نێونەتەوەیی، هاوپێچ دەگەڵ کێشە نێوخۆییەکان، وای کردووە کە ئیدی چاوەڕوانێکی ئەوتۆ لە دەوڵەتی هەریم ناکرێ. ڕەنگە هەر بەو هۆیەوە بێ کە کاک نێچیروان وەک سەرۆکی هەریم ڕادەگەییەنێ کە هەر بەشەی کوردستان دەبێ دەگەڵ دەوڵەتی ناوەندی خۆی کێشەکانی چارەسەر بکات. وا وێدەچێ کە بەر لەوەیکە ئەوە ڕۆانگەی تایبەتی کاک نێچیروان بێ، خۆاستی دەوڵەتانی ناوچە بێ کە ئاوا دەنگ دەداتەوە.
بۆی هەیە دەوڵەتی هەرێم، خۆپیشاندانەکان کۆنتڕۆڵ بکات، بەتایبەت ئەگەر سەرچاوەی دەرەکی نەبێ، بەڵان کێشە نێوخۆیی و دەرەکێ کان بەردەوامن و دەتۆانن دووبارە و بە شێوازی دیکە بارودۆخی هەریم قەیراناوی بکەن. چاکسازی لە ئاستی هەرێم پێویستی بە ئاڵوگۆڕی هاوکاتی ڕۆانگەکانی سیاسی حیزبەکانی سیاسی دەسەڵاتدەر و لاواز لەلایەک و لەباری ڕێکخراوەیی و بنەڕەتەکانی ڕێکخراوەیی هتد... هەیە کە ڕەوتێکی درێژخایەن و هاوکات پێویستە و ئەویش پڕەنسیپی تایبەتی خۆی هەیە.
@moloudiaziz🌿🌿
🔺خروش سلیمانیه: آرمان های " انقلاب کردستان" کجاست؟
تظاهرات دامنه دار دانشجویان سلیمانیه و خشونت بی سابقه نیروهای امنیتی، زلزله سیاسی بزرگی در اقلیم کردستان ایجاد کرده است.
موج همدردی با این دانشجویان که با مطالبات اقتصادی و اعتراض علیه فساد و تبعیض و ناکارامدی به خیابان آمده اند، در حال بالا گرفتن است و حکومت بوضوح در موقعیت دشواری قرار گرفته است.
شورش دانشجویان در کنار پرونده آوارگان بلاروس که بخش اعظم آنها را کردهای گریزان از اقلیم کردستان تشکیل می دهند، دو موضوعی هستند که آشکارا کفایت و اقتدار حکمروایی حکومت اقلیم کردستان را زیر سوال برده اند.
پرسش اصلی این است، منطقه ای که در دو دهه گذشته درآمدهای هنگفتی از بودجه عراق و فروش مستقل نفت و گمرکات مرزی کسب کرده، چرا باید در فراهم کردن حداقل های یک زندگی آسوده و کسب رضایت شهروندانش ناکام بماند؟
کاهش مشارکت شدید در انتخابات های اخیر، زنگ خطر بزرگی را به صدا در آورده است: آمال ابتدای سده مبنی بر تبدیل کردستان به یک مرکز سرمایه گذاری جدید در خاورمیانه نظیر دوبی به باد رفته به لحاظ سیاسی هم آرمان استقلال با برگزاری رفراندوم ناکام عملا به قهقرا رفت.
این تحولات منفی عمدتا پیامدهای تحولی بزرگترند: شخصی شدن مداوم و فزاینده سیاست و اقتصاد و ناکامی در ساختن نهادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که بتواند گنجایش نیازها و مطالبات طبقه متوسط رو به رشد را داشته باشد.
رهبران چریکی دیروز به سرمایه داران بزرگی تبدیل شده و شکاف طبقاتی عظیمی آنها و خانواده ها و ملازمانشان را از عامه مردم جدا می کند.
انحصارات اقتصادی به انحصارات سیاسی انجامیده و احزاب عمده مانند شرکت های اقتصادی روز به روز شخصی تر و خانوادگی تر می شوند. آخرین نسخه این روند، خانوادگی و انحصاری کردن نهادهای امنیتی است که در کردستان در قالب دو سرویس اطلاعاتی وجود دارند.
اعتراضات اخیر سلیمانیه درست پس از یک پوست اندازی از این دست در ساختار قدرت اتحادیه میهنی رخ داده است. پسران طالبانی در یک سودای سیاسی با حزب دمکرات، ابتدا با خشونت دست پسر عموهای قدرتمندشان از دستگاه امنیتی کوتاه و سپس آنها را از حزب اخراج کردند.
هم اعتراضات اخیر و هم خشونت های نسبتا بی سابقه نیروهای امنیتی، یحتمل نمی تواند بی ارتباط با جراحی فوق در سلسله مراتب قدرت باشد.
یعنی جدای از وجود زمینه کلی برای نارضایتی ها، بخشی از منازعه قدرت با ابتکار محذوفان اتحادیه میهنی به کف خیابان آمده است. حمله معترضان به دفتر جنبش تغییر و ممانعت از شرکت رهبر جنبش نسل نو از سویی مبین گذار معترضان از اپوزیسیون کنونی در هر شکلی است و از سوی دیگر می تواند نشانه ورود جریان محذوف اتحادیه میهنی به سیاست خیابانی و اقدام به تشکیل جریان سیاسی دیگری می باشد.
در این صورت ممکن است لاهور شیخ جنگی که در صفوف اتحادیه میهنی از قسمی محبوبیت هم برخوردار است با تشکیل یک جریان اپوزیسیون، مواضع سرسختانه تری نسبت به احزاب حاکم اتخاذ و در انتخابات آینده، رقبایش را در استان سلیمانیه پشت سر بگذارد.
در صورت تحقق این فرضیه، جمع کردن حزب آشفته اتحادیه میهنی و دشواره تمرکز قدرت در سلیمانیه بیش از پیش دور از دسترس می شود و معضل دوپارگی حاکمیت در اقلیم هم ادامه می یابد.
در حالی بازی ها و دوئل های سیاسی بر سر قدرت و ثروت میان حاکمان و متمولان ادامه دارد، زیر پوست جامعه هم شاهد رخدادها و تحولات ویژه خود است.
سناریوی " مسموم شدن " آخرین پرده این بازی ها بود که با بی اعتنایی مطلق افکار عمومی روبرو شد و در عوض چند روز پس از آن موج اعتراضات مردمی تازه فضای سیاسی را در نوردید.
همین مقایسه خود بیانگر شکاف عمیق میان دنیای سیاستمداران و واقعیت های اجتماعی است. رهبران بدون آنکه بمیرند، " مسموم " می شوند و مردم هم بدون آنکه نتیجه ای بگیرند، تظاهرات می کنند.
بدون بازگشت سیاست و اقتصاد به توده مردم و رفع انحصارات موجود، نمی توان بهبودی کارساز در اوضاع و خروج از این چرخه معیوب را انتظار داشت.
گذشت زمان بیرحم ترین بازیگر میدان تحولات است. خیلی زود دیر می شود و فرصت ها مثل برق و باد از دست می روند. اتحادیه میهنی حزبی است که در بدایت کار برای گرفتن مجوز از افکار عمومی و نمایش برندی جدید، ناچار بود خود را آلترناتیو انقلابی خانواده گرایی حاکم بر جنبش بارزانی بخواند، در حالیکه امروز خود به ورطه مبتذل ترین نسخه خانواده سالاری افتاده است. این طنز تاریح است که " انقلاب نوین مردم کردستان " که قرار بود بدیلی مترقی و سوسیال دمکرات عرضه کند، اکنون در مرحله تاریخی " جنگ تاج و تخت میان پسر عموها " قرار گرفته است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
از سلیمانیه تا بغداد
«آیا احزاب کُرد در انتخابات پیروز شدهاند؟»
فرهاد امینپور
انتخابات مجلس عراق و مشارکت بسیار پایین مردم نشان داد که نظام سیاسیِ حاکم بر این کشور با بحران مشروعیت عمیقی مواجه شده است و در صورت بروز تهدیداتی مانند ظهور مجدد داعش یا تکرار سناریوی افغانستان، دچار فروپاشی خواهد شد. حتی در غیاب چنین تهدیدات مستقیمی، این نظام با گسترش فساد و سهمخواهیِ روزافزونِ جریانهای قومی، مذهبی و شبهنظامی، میرود تا در آیندهی نهچندان دور با بُنبستی شبیه به بُنبست سیاسی حاکم بر لبنان روبهرو شود.
با وجود برخی تفاوتها، این وضعیت در اقلیم کردستان نیز وجود دارد و کاهش گستردهی مشارکت مردم در انتخابات، زنگهای خطر را برای دو حزب سیاسی و نظامیِ حاکم به صدا درآورده است. اگرچه پارتی با ساختار نسبتاً منسجم و رویکرد عملگرایانهی خود کرسیهای بشتری بهدست آورد، اما بیش از 35 درصد از آرای خود را در مقایسه با انتخابات دورهی قبل از دست داد. بهعبارت دیگر پیروزی پارتی نه بهدلیل افزایش مقبولیت مردمیِ آن که مرهون ضعیفتر شدن هر چه بیشتر رقبایش یعنی اتحادیهی میهنی و جنبش تغییر است.
جنبش تغییر که زمانی با برخورداری از کاریزما و محبوبیت نوشیروان مصطفی به جریان دوم در اقلیم تبدیل شد و حزب مادرِ خود یعنی اتحادیهی میهنی را در انتخابات پارلمان اقلیم شکست داد، در این انتخابات حتی یک کرسی نیز بهدست نیاورد. مواردی چون فقدان نوشیروان مصطفی، حضور فرمایشی و کماثر در ترکیب دولت مسرور بارزانی، نزدیک شدن بیش از پیش به پارتی و اتحادیهی میهنی و کمرنگ شدن مواضع رادیکال و انتقادی گذشته و در نهایت ائتلاف انتخاباتی با اتحادیهی میهنی، به دلایل اصلیِ شکست فاجعهبار جنبش تغییر تبدیل شدند و این جریان سیاسی را که ماهیتی متضاد با دو حزب حاکم داشت و با شعار گسترش دمکراسی و مبارزه با فساد، امیدهای زیادی در میان بخشهایی از طبقهی متوسط ایجاد کرده بود به قعر جدول مبارزات انتخاباتی راند. جالب اینکه بخش عمدهای از پایگاه رأی آن به شعارهای تند و شوهای تبلیغاتیِ جریان نوپای «نسل نو» متمایل شد که با تبدیل شدن به پدیدهی انتخاباتیِ این دوره، 9 کرسیِ پارلمان عراق را بهخود اختصاص داد.
احزاب اسلامی نیز در این انتخابات کارنامهی درخشانی نداشتند و دو حزب «جمعیتِ عدالت» و «اتحادیهی اسلامی» در مجموع 5 کرسی بهدست آوردند، اما نباید فراموش کرد که این امر به معنیِ کاهشِ نفوذ اسلام سیاسی در میان مردم اقلیم کردستان نیست، بلکه بیتردید کسرِ قابلتوجهی از اسلامگرایان، تحتتأثیر رویکردهای افراطی و نفوذ روزافزونِ شخصیتهایی مانند مُلا کریکار، این دو حزب اسلامی را جریانهایی فرمایشی و وابسته به نظام حاکم میخوانند و آنها را نمایندگان واقعیِ اسلام سیاسی بهحساب نمیآورند و به آنها رأی نمیدهند. بر این اساس میتوان گفت که اسلامگرایان افراطی بخش مهمی از آرای خاموش در انتخابات اقلیم را نمایندگی میکنند و یکی از اصلیترین تهدیدها برای نظام سیاسی حاکم بر کردستان بهشمار میروند که با کاهش مشارکت مردم در فرایندهای سیاسی و اجتماعی و بروز خلأهای امنیتی، قادرند کلیت نظام سیاسی حاکم را با بحران مواجه کرده و حادثهای از جنس تراژدیِ افغانستان بیافرینند.
اما اتحادیهی میهنی که در سال 1976 و پس از فروپاشی قیام سپتامبر (ایلول) برای احیای مجدد جنبش کردستان و گردآوردن همهی گروهها و جریانهای سیاسی زیر یک چتر واحد برای مبارزهی مسلحانه با رژیم بعث تأسیس شد و در مدت کمی توانست به اصلیترین نیروی مخالف با رژیم در سراسر کردستان عراق تبدیل شود و از سال 1991 نیز برای بیش از دو دهه رقیب اصلی و شانه به شانهی پارتی بود، اکنون دچار بحران ساختاریِ عمیقی شده است. اتحادیهی میهنی علاوه بر اینکه در حال حاضر رقیبِ همترازی برای پارتی نیست، بلکه مداوماً از سوی جریانهای برآمده از بطن خویش نیز تهدید میشود؛ جریانهایی مانند «جنبش تغییر» که از زُهدان اتحادیهی میهنی متولد شد و «نسل نو» که در جغرافیای حاکمیتیِ آن (استانهای سلیمانیه و حلبچه) ظهور کرد که در مقایسه با جغرافیای حاکمیتیِ پارتی (استانهای اربیل و دهوک) وضعیت دمکراتیکتری برای ظهور و ادامهی حیات گروههای اپوزیسیون دارد.
ریاستجمهوری جلال طالبانی بر عراق در سال 2005 که با واگذاری بخشهای زیادی از اختیارات اقلیم کردستان به پارتی میسر شده بود و تلاشهای ناکام نوشیروان مصطفی برای اصلاح ساختار حزب، اتحادیه را به جعبهی پاندورای رقبای داخلی تبدیل کرد. در نهایت این خانوادهی طالبانی بودند که با بهحاشیه راندن شخصیتهای قدیمی و بانفوذ حزب، بهمرور کنترل سازمانهای مالی، نظامی و امنیتی آنرا در اختیار گرفتند.
گمانه زنی ها در مورد بیماری رجب طیب اردوغان
عبدالعزیز مولودی
رهبران اقتدارگرا با پیشینه طولانی ماندن در قدرت، مانند انچه به عنوان مثال در ترکیه در جریان است، یکی از ویژگی های جهان سومی سیاست و حکومت است و از جمله موانع توسعه سیاسی در خاورمیانه و جهان است. از این رو همواره گمانه زنی هایی مانند ابتلا به بیماری های سخت و سرطان و ... در مورد این رهبران، مطرح می شود. شاید این تنها راه تغییر رهبران اقتدارگرا در جهان توسعه نیافته است که با استقبال عمومی نیز همراه می شود.
بعد از انتشار چند قطعه ویدیویی از رجب طیب اردوغان که در آنها به نوعی حکایت از ناتوانی و تعادل جسمانی او می کرد، نشریه "فارن افرز" طی گزارشی که منتشر کرد در مورد بیماری او گمانه زنی کرد و اعلام کرد که شواهد در مورد بیماری او در حال افزایش است. فارن افرز این خبر را برای سیاست در ترکیه بد ارزیابی می کند و معتقد است این امر می تواند مانع از کاندیداتوری اردوغان برای انتخابات آتی ترکیه در سال 2023 شود. این گزارش و فیلم های منتشر شده در صفحات اینترنتی در فضای مجازی، به طور گسترده مورد استقبال قرار گرفته، به گونه ای که احتمال مرگ وی را نیز مطرح کرده اند. این در حالی است که دفتر ارتباطات ریاست جمهوری ترکیه، خبرهای منتشر شده در مورد بیماری رئیس جمهور ترکیه را تکذیب کرده و خبر را کلا دروغ شمرده است.
فارغ از درستی یا نادرستی خبر باید در نظر داشت که آقای اردوغان 19 سال است که در راس قدرت قرار دارد و در سال های اخیر، با تغییر قانون اساسی ترکیه، بسیار تلاش شده است تا زمینه برای ماندن آقای اردوغان در راس قدرت فراهم شود. این اقدامات البته با روح سیستم جمهوری و نظام ریاستی که آقای اردوغان آن را دنبال می کرد؛ ناسازگار است. در کامل ترین شکل نظام ریاستی که ایالات متحده آمریکا آن را نمایندگی می کند، روسای جمهور تنها دو بار می توانند در قدرت بمانند یعنی بیشترین زمان دوره ریاست جمهوری هشت سال است. از این نظر، طولانی شدن دوره ریاست آقای اردوغان نه تنها کمکی به جریان سیاست در ترکیه نکرده، بلکه امکان بروز خطاهای بیشتر را در این زمینه فراهم می کند. درگیر شدن ترکیه در درگیری های سوریه مخصوصا نحوه تعامل ترکیه با نیروهای کُرد، چالش این کشور با ناتو در مورد سامانه های موشکی اس 400 روسیه و افزایش توان نظامی ترکیه علیرغم مخالفت آمریکا با آن، احتمال بروز جنگ مجدد در سوریه، به صورت افت حمایت حزب حاکم در افکار عمومی جامعه ترکیه ظاهر شده است و ممکن است ادامه کار برای آک پارتی در انتخابات آینده را دشوار کند. همه اینها به ادامه حضور آقای اردوغان در قدرت بستگی دارد. امری که شاید برای حزب حاکم ترکیه هم چندان خوشایند نباشد. این در حالی است که مخالفت و محکوم کردن سیاست های داخلی و خارجی آقای اردوغان مخالفت هایی را در اروپا و آمریکا بر انگیخته است.
اقتدارگرایان هر چند بیشتر در قدرت بمانند، به همان میزان تلاش می کنند تا موقعیت خود را تثبیت کنند. غافل از اینکه در نهایت، همه آنها از قدرت حذف شده اند. در مورد نمونه های جهان سومی آن نیز می توان گفت که نوع برکناری اقتدارگرایان شدید تر بوده و ممکن است با عواقب ناخوشایندی هم روبرو شوند مانند آنچه در لیبی بر قذافی گذشت. اگرچه نمی توان تصور کرد که وضعیت ترکیه همانند لیبی شود، اما در هر صورت، طولانی شدن ریاست جمهوری یک فرد، همواره توام با تنش و بحران های سیاسی بوده است.
@moloudiaziz🌿🌿
منتشر شدن مقاله "منظور از اپوزیسیون سیاسی چیست؟"، که از انگلیسی به فارسی برگردانده ام در ماهنامه تفکر انتقادی. شماره 10، تیر و مرداد 1400.👇👇👇
Читать полностью…انتصاب مشاور اقوام و مذاهب ریاست جمهوری
عبدالعزیز مولودی 30/7/1400
اقوام و مذاهب، امری واقعی و پدیدهای غیر قابل انکار در ساختار سیاسی اجتماعی و فرهنگی بسیاری از کشورها و از جمله ایران است. در کشورهایی که توانستهاند این امر را در سپهر سیاسی نهادینه کنند، به همان میزان به موفقیتهایی دستیافته و در آن کشورها اقوام و مذاهب با روشهای مسالمتآمیز، منطقی و عقلانی در بستر قانون مورد حمایت واقع می شوند. اما در کشورهایی که هنوز توسعه سیاسی به آن حد که اقوام و اقلیتها را عنوان امری واقعی بپذیرد، نرسیده است، معمولا روشهای دیگری در پیش گرفته شده که چه بسا مشکلاتی را نیز متوجه سیاست و اجتماع کرده باشد.
در ایران پس از پیروزی انقلاب و گذشت سالها پس از جنگ و مشخصا در دوران اصلاحات، این امر به نوعی وارد حوزه سیاسی شد و تلاش شد تا با شیوههای مختلف این واقعیت تا حدودی دیده شود، از این نظر است که برخی اقدامات مانند تعیین مشاور رئیس جمهور در امور اهل سنت، تصویب قانون شوراهای شهر و روستا انجام گرفت تا حدودی از مشارکت در اداره محلی، تحقق یابد. این هدف البته با توجه به ضعف هایی که در اجرای قانون ش.راها وجود داشت و سیستم تایید صلاحیت ها، در عمل به اهداف خود نرسید و مشکلی بر دیگر مشکلات افزود. در ادامه این روند، متاسفانه آنچنان که قانون اساسی وجود اقوام و مذاهب را مورد تأیید و تأکید قرار داده است، این پدیده در واقعیت سیاسی کشور جای نگرفت و به جای اینکه به فرصتی برای سپردن مسئولیتها صرفا براساس شایستگی تبدیل شود، به عنوان یک مسأله پایدار در حوزه سیاسی و با نگاه امنیتی باقی ماند.
این پدیده به تناسب وضعیت و شرایط منطقه و کشور، در دولتهای مختلف گذشته به صورت متناوب کم یا زیاد در دستور کار وارد شده است، از جمله در دولت اول حسن روحانی و در قالب بیانیه مشهور به "اقوام و مذاهب" تلاش شد که نهادی -اگرچه غیر رسمی- برای پاسخگویی به این نیاز ایجاد شود که در"دستیار ویژه در امور اقوام و مذاهب" خود را نشان داد و البته علیرغم امیدهایی که ایجاد کرد ، بعدها مشخص شد که دستیار ویژه به دلیل مخالفت اصولگرایان، از اختیارات لازم برخوردار نیست و در حد فردی که غیر مسئول است باقی ماند و تا جاییکه یادم است، آقای یونسی در مقام دستیار ویژه از این موضوع گله داشت که مراجعان به ایشان عمدتا با خواست های شخصی نزد وی می آمدند. جایگاه یادشده گرهی از گرههای مربوط به این موضوع را با توجه به گستردگی آن چه به لحاظ قومی و چه به لحاظ مذهبی نگشود. در نتیجه در دولت دوم آقای روحانی، هم این جایگاه به فراموشی سپرده شد، هم اطلاعیه اقوام و مذاهب به محاق رفت.
در دوره آقای رئیسی نیز با توجه به اینکه مجددا موضوع اقوام و مذاهب به محوری برای تبلیغات انتخاباتی تبدیل شد، به نظر میرسد اکنون به شیوهای متفاوت با دولت روحانی و مشابه با دولت آقای خاتمی، فردی به عنوان مشاور در امور اقوام و مذاهب را منصوب کرده اند. این بار آقای "عبدالسلام کریمی" از کردستان انتخاب شده اند. اگرچه نوع انتخاب با آنچه در دولت آقای روحانی اتفاق افتاد متفاوت است و به جای شخصی از مرکز-آقای یونسی- که سابقا مسئولیت وزیر اطلاعات را داشت، این بار فردی از بین اهل سنت و از میان کُردها برای این منصب انتخاب شد، اما به نظر میرسد این انتصاب هم ماهیتا در ادامه انتصاب دستیار ویژه است و در واقع پاسخ به یک وعده انتخاباتی است و بنابراین نمی تواند از حدود آن فراتر رود. آقای یونسی به حکم موقعیت خود در درون نظام توانسته بود برای خود مرکزی با امکانات قابل توجه اداری و انسانی ایجاد کند، اما بعید به نظر می رسد آقای کریمی موفق به ایجاد چنین دستگاهی شود.
موضوع اقوام و مذاهب ریشه در موضوعات حقوق بشری دارد و کسی که برای این موقعیت منصوب می شود می بایست در این زمینه دارای سابقه باشد. بنابراین در مجموع معتقد هستم این اقدام، اقدامی نمادین است و با توجه به اینکه چارچوب قانونی آن دقیق مشخص نیست نمیتوان به آن در ساختار سیاسی جایگاه تثبیت شدهای داد که بتواند از قدرت لازم برای تصمیم گیری برخوردار باشد. در مقام مقایسه با دورهی آقای روحانی، فکر میکنم این اقدام به مراتب حاشیهای تر است و همانطور که دولت آقای روحانی نتوانست از مفاد بیانیه اقوام و مذاهب حمایت کند و آن را تداوم بخشد و به یک امر موقتی تبدیل شد، فکر میکنم این هم یک پاسخ موقت و غیرمستمر و غیرساختاری به نیازی است که در یک مقطع خاص(تبلیغات انتخابات) ایجاد شده است. در مقام اینکه باید دولت چکار کند که بتواند مسئله را حل کند، در وهله اول، راه چاره دمکراتیک در ایران از مسیر حذف نگاه امنیتی و برابری همه شهروندان کشور از نظر سیاسی و اجتماعی بدون در نظر داشت مذهب یا قومیت فرد می گذرد. در شرایطی که به علل مختلف این امر اکنون میسور نیست، یک نفر مشاور نه بسنده است نه پسندیده.
فیلمی فراموششده و بینظیر از کیارستمی: «قضیه شکل اول، شکل دوم»
پرسش از «درستی» است. چه چیز درست است و چه چیز نادرست. کارِ درست چیست؟ لو دادن دیگران یا رازداری؟ مقاومت در برابر زور یا تسلیم شدن؟ اولویت دادن به منفعت شخصی یا تن دادن به خواست جمعی؟ عباس کیارستمی در فیلمِ «قضیه شکل اول، شکل دوم» یک چالش فکری بزرگ را ایجاد میکند و سپس نخبگان آن زمان ایران را به پرسش میگیرد. غیرهمنتظرهترین افراد در این فیلم سخن گفتهاند:
• صادق خلخالی (حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی)
• ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه)
• نورالدین کیانوری (دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران)
• دکتر هدایتالله متین دفتری (بنیانگذار جبهه دموکراتیک ملی ایران)
• صادق قطبزاده (سرپرست رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران)
• عزتالله انتظامی (بازیگر تئاتر و سینما)
• مسعود کیمیایی (فیلمساز)
• نادر ابراهیمی (نویسنده و مدیر سازمان همگام با کودکان و نوجوانان)
• دکتر کمال خرازی (مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
• دکتر محمود عنایت (نویسنده و روزنامهنگار)
• دکتر غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)
• احترام برومند (گوینده برنامه کودک تلویزیون)
• علی موسوی گرمارودی (شاعر و نویسنده)
• ژاله سرشار (مسوول امور آموزشی و تربیتی کانون اصلاح و تربیت)
• دکتر عبدالکریم لاهیجی (حقوقدان و نایب رئیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)
• راب داوید شوفت (رهبر مذهبی کلیمیان ایران)
• اسقف آردوک مانوکیان (رهبر مذهبی ارامنه ایران)
کیارستمی وضعیتی فرضی را در نظر میگیرد: چند دانشآموز مورد «تنبیه جمعی» قرار گرفتهاند و حالا بین دو گزینۀ «مقاومت» و «افشای فرد خاطی» باید انتخاب کنند. کیارستمی به سراغ نخبگان سیاسی، ادبی، هنری، حقوقی، دینی، آموزشی، رسانهای و مدیریتیِ کشور میرود و با شرح دادن این وضعیتِ فرضی نظر آنها را جویا میشود. اینجاست که وقتی پاسخها را میشنویم، دو چیز به خصوص نمایان میشود:
1. مرز باریک «درستی» و «نادرستی».
2. «درهمتنیدگیِ» درستی و نادرستی.
برای اینکه به درک درستی از تاریخ و رخدادهای تاریخی برسیم، باید این دو مسئله را همواره پیش چشم داشته باشیم. درستی ناگهان نادرست میشود و نادرستی ناگهان درست. این نگرش ما را از «مطلقبینیِ ارزشی» نسبت به فاعل و امر تاریخی باز میدارد.
در بارۀ این فیلم میشود یک کتاب نوشت، در بارۀ حرفهای تک تک افراد آن میشود ساعتها حرف زد. از درازگویی میپرهیزم و فقط بسنده میکنم به اینکه دعوت میکنم حرفهای شخصیتهای این فیلم را در بافت تاریخی سال 1358 در نظر بگیرید. روحیۀ «مبارزهطلبی» حتا به شکل کورکورانۀ آن ستایش میشود. درک بیشتر این نخبگان از مبارزه، امری کاملاً «مستقیم و تکخطی» است. و از این بدتر، برای این نخبگان نفس «اعتراض» ارزش است. در یک کلام، «اقتدارستیزی، به هر شکل ممکن» باور مشترک بیشتر این نخبگان است، حتا اگر به شیوه و برای هدفی نابخردانه باشد. و فراموش نکنیم که این نخبگان جامعهاند که مسیر جامعه را تعیین میکنند...
این فیلم محصول سال 1358 است و در بحبوحۀ انقلاب ساخته شده است. این فیلم به دلیل بیحجاب بودن زنها، وجود برخی عناصر سیاسی نامطلوب و شائبۀ ایدههای شورشگرانه، خیلی زود ممنوع شد و رفته رفته به فراموشی سپرده شد. پیشنهاد میکنم این فیلم را که به همین پست پیوست کردهام ببینید تا بدانیم چرا کیارستمی بزرگ و بیهمتا بود.
پینوشت: همۀ فیلم یک طرف، جوابهای روشنفکرانۀ صادق جان خلخالی هم یک طرف.
مهدی تدینی
@tarikhandishi
#کیارستمی، #فیلم_سینمایی، #قطب_زاده، #خلخالی، #ابراهیم_یزدی، #کیانوری
برگزاری انتخابات پارلمانی عراق در غیاب مشارکت گسترده مردم
عبدالعزیز مولودی
انتخابات پارلمانی پیش وقت عراق برگزار شد و نتایج بدست آمده از انتخابات در دو سطح ملی عراق و حکومت اقلیم کردستان، نشان از افت مشارکت سیاسی مردم در این دور انتخابات داشت. اگر چه احزاب سیاسی تلاش زیادی کردند تا مردم را به پای صندوق های رای بیاورند، اما به نظر می رسد در این امر چندان توفیق نیافتند. علت یا علل چنین نتیجه ای را می توان در دو سطح یادشده مورد بررسی قرارداد. به نظر می رسد در هر دو سطح انگیزه های مشترک موجب کاهش مشارکت مردم در انتخابات شده است.
در سطح ملی و فدرال، جریان صدر در راس همه جریانات قرار گرفته است که نسبت به اوضاع اداری و سیاسی عراق معترض بوده و حتی حرکات اعتراضی خیابانی را نیز تشویق کرده است. این جریان با کسب 73کرسی پارلمان اکنون برای بحث و گفتگو با جریانات دیگر برای تعیین دولت آینده خود را آماده می کند. چون جریانات دیگر از جمله دولت قانون مالکی ، جریان فتح و دیگر گروه ها هر یک بیش از 35 کرسی بدست نیاورده اند، هیچکدام یارای آن را ندارند که با اتفاق با یکدیگر دولت را تشکیل دهند. از این رو، جریان صدر در صدر گروه ها برای تعیین نخست وزیر و دولت قرار دارد. ممکن است پارت دمکرات کردستان با 32 کرسی بدست آمده به این جریان بپیوندد.
در باب علت یا علل کاهش مشارکت سیاسی مردم می توان به ناتوانی دولت های حاکم برعراق در تامین خواسته های مردم از نظر اقتصادی و اجتماعی اشاره کرد. بنا به گزارشات منتشرشده حدود یازده میلیون نفر از جمعیت عراق زیر خط فقر زندگی می کنند. وجود چنین جمعیتی به صورت طبیعی می تواند مانع بزرگی برای مشارکت سیاسی مردم باشد. نارضایتی در حوزه سیاسی هم وجود دارد. چنانکه گفته می شود در مناطق جنوبی عراق هم مشارکت بسیار پایین بوده است. در اعتراضات خیابانی سال 2019 حدود 600 نفر از معترضین کشته شدند و در سال 2021 با ایجاد کمترین فرصت اعتراض، مجددا اعتراضات خیابانی آغاز شدند. به نظر می رسد انجام این اعتراضات در روزهای منتهی به انتخابات این کشور، تاثیر مستقیمی بر انتخابات و کاهش مشارکت در آن داشته است. این در حالی است که برخی از جناحهایی که در انتخابات رای نیاورده اند مانند حشد شعبی – در قالب ائتلاف فتح- که با کاهش زیاد آرای خود روبرو شده است، اعلام کرده است که نتیجه انتخابات را نمی پذیرند. از نظر آن ها، برگزاری انتخابات زودرس برای کاهش نفوذ حشد شعبی بوده است.
در سطح اقلیم کردستان نیز اگرچه پارت دمکرات کردستان در صدر قرار گرفته و با بدست آوردن 32 کرسی پارلمان عراق، با رقبای خود فاصله زیادی دارد، اما همانند سایر احزاب، با کاهش آرای خود مواجه شده است. در پیامی که رئیس اقلیم کردستان منتشر کرده است، بیان داشته است که در این انتخابات همه جریان ها پیروز شده اند. به نظر می رسد نوعی از زبان دیپلماتیک را برای راضی کردن جریانات دیگر از جمله اتحادیه میهنی در پذیرش موقعیت کنونی که با افت شدید آرای خود حتی در استان های تحت نفوذ خود روبرو شده، بکار برده است.
نوع رفتار انتخاباتی مردم عراق، نشاندهنده نارضایتی مردم از مناسبات موجود سیاسی و اقتصادی و وجود فساد در بدنه دولت است. امری که به نظر می رسد نه تنها نقطه مشترک مردم عراق با اقلیم کردستان است، بلکه روند حاکم بر کشورهای منطقه نیز است. اگر چه به نظر می رسد اقای کاظمی نخست وزیر فعلی شانس مجدد برای نخست وزیری را دارد، اما به نظر می رسد که موفقیت وی در این مقام منوط به برآورده کردن انتظارات روز افزون مردم از دولت است. این امر نیازمند بازنگری احزاب سیاسی در برنامه ها و عملکردهای خود است چه در اقلیم کردستان و چه در سطح فدرال.
@moloudiaziz🌿🌿
در نهایت چنانکه مطرح شد، نظامیان نیستند که در معادلات بین المللی نقش تعیین کننده داشته باشند، این نهاد دیپلماسی است که تعیین کننده است و برای موفقیت در این حوزه هم دانش علمی، تبحر شخصی دیپلمات ها و ابتکار عمل آزادانه آنها لازم است.
@moloudiaziz🌿🌿
به بهانه دیدار با اعضای شورای شهر
عبدالعزیز مولودی
اواخر هفته گذشته همراه با کاک رشید ایلخانیزاده جهت دیدار با اعضای محترم شورای شهر که مدت زیادی از آغاز به کارشان نگذشته است راهی دفتر شورا شدیم. جلسه یک ساعت و اندی به طول انجامید و هر یک از طرفین دیدگاه های خود را در زمینه وظایف شورا و مشکلات موجود در این زمینه مطرح کردند. در خبر منتشره روابط عمومی شورای شهر –که جای گلایه و انتقاد نیز است- تنظیم کننده خبر به گفتگوی طرفین اشاره نداشته و تنها به ذکر دیدگاه اعضای محترم شورا پرداخته بود.
ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی، معتقد است که شهروند خوب –چه در مقام فرد دارنده حق یا فرمانبر و چه در مقام تصمیم گیرنده یا فرمانروا- کسی است که اراده عمومی را اراده کند. به عبارت دیگر، اراده عمومی توجه به خواست عمومی جامعهُ نیازهای همگانی و منافع جامعه است. وقتی تصمیم گیری بر این اساس باشد، تصمیم گیرنده در مقام فرمانروا- در اینجا اعضای شورای شهر- دیگر منافع شخصی خود را بر منافع جامعه اولویت نمی دهند. چنین تصمیماتی برای جامعه خوب، ارزشمند و قابل قبول خواهد بود. آنچه که در گفتگوی مختصر با اعضای محترم شورای شهر مطرح کردیم این بود که در مقام عضو شورا برای شهروندان بوکانی تصمیمات خوب بگیرند، تصمیماتی که تامین کننده منافع مردم شهر باشد ولو اینکه با منافع شخصی هریک از اعضا هماهنگ نباشد. حتی اگر این تصمیم ها از سوی مقامات سیاسی بالادستی، رد شود و به انجام نرسد. در این صورت، تصمیم گیری ها مشروع، مردمی و قانونی خواهد بود.
موضوع دیگر که مورد اشاره قرار گرفت، مشکلات ناشی از تصمیم گیری شورایی بود که مستلزم گذشت برخی از اعضا از رای خود برای تامین منافع جامعه است. طبیعی است که اگر منافع مشترک و همگانی جامعه از سوی شورای شهر اراده شود، وجود دیدگاه های مختلف و مخالف در شورا، مانع تصمیم گیری منطقی و منطبق با خواست عمومی جامعه نمی شود. درک این موضوع از سوی اعضای شورای شهر، کمک می کند که دیدگاه های دیگری که چنین ویژگی را ندارند به نفع منافع جامعه از موقعیت خود عدول کنند و به رای نزدیک تر به واقعیت یا حقیقت، رای دهند. بسیار امری عادی است که شهروندان بوکانی مخصوصا نخبگان مختلف در مدت باقی مانده از شورای دور کنونی، به ملاقات اعضای شورا بروند و دیدگاه های خود را با آنها در میان بگذارند و به نوعی نظارت عمومی را بر آنها جاری نمایند. با توجه به اینکه در این دور از انتخابات شوراهای شهر بوکان بخش عمده ای از اعضا از میان خانم ها انتخاب شده اند، شایسته است که خانمهای فعال در عرصه اجتماعی بیشتر با آنها در تماس باشند و نیازها و دیدگاه های جامعه زنان را با آنها در میان بگذارند. در این صورت می توان امیدوار بود که از منظر تفکر انتقادی با شورای شهر و اعضای محترم آن برخورد کرد. در این بین فضا برای رشد همه جانبه باز خواهد شد.
@moloudiaziz🌿🌿
👆بخش دوم مقاله جوزف نای:
🌎 یازده سپتامبر با آمریکا و جهان چهکرد؟
🌿 هنوز برای ارزیابی آثار بلندمدت خروج آمریکا از افغانستان زود است، اما اثرات کوتاه مدت این خروج آشفته، پرهزینه به نظر میرسد. احتمالاً در بلندمدت بایدن در کنار گذاشتن تلاش برای ملت سازی در کشوری که توسط کوهها و قبایل تقسیم شده و عمدتا در مخالفت با بیگانگان با یکدیگر متحد هستند، صحیح تلقی میشود.
🌿 خروج از افغانستان به بایدن اجازه میدهد تا بر استراتژی بزرگ خود برای مقابله با ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت جهانی تمرکز کند. با وجود همه آسیبهایی که به قدرت نرم آمریکا بر اثر خروج آشفته اش از افغانستان وارد شده است، آسیا دارای توازن قدرت طولانی مدت مخصوص به خود است که در آن کشورهایی مانند ژاپن، هند و ویتنام نمیخواهند تحت سلطه چین باشند و از حضور آمریکا استقبال میکنند. وقتی به این موضوع توجه کنیم که ظرف ۲۰ سال پس از خروج آسیب زای آمریکا از ویتنام، ایالات متحده در آن کشور و همچنین منطقه مورد استقبال قرار گرفت، استراتژی کلی بایدن منطقی به نظر میرسد.
🌿 در عین حال، ۲۰ سال پس از ۱۱ سپتامبر، مشکل تروریسم همچنان باقی است و تروریستها ممکن است احساس شجاعت کنند که دوباره به تلاش هایشان ادامه دهند. اگر چنین است، وظیفه رهبران ایالات متحده این است که یک استراتژی موثر مبارزه با تروریسم را توسعه دهند. هسته اصلی آن باید این باشد که با وارد آوردن صدمه بزرگ به خودمان، در دام تروریستها نیفتیم. رهبران باید برای مدیریت شوکهای روانی در داخل و خارج برنامه ریزی کنند.
🌿 تصور کنید اوضاع چطور می شد اگر بوش از فریاد وسوسه انگیز جنگ جهانی علیه تروریسم اجتناب میکرد و به یازده سپتامبر، با حملات نظامی دقیق انتخاب شده به همراه اطلاعات خوب و دیپلماسی پاسخ می داد. یا تصور کنید چطور می شد، اگر امریکا به افغانستان میرفت و بعد از شش ماه خارج می شد، حتی اگر این شامل مذاکره با طالبان تحقیر شده میشد؟
🌿 حال با نگاهی به آینده این سوال را باید پرسید که آیا با حملههای تروریستی بعدی، روسای جمهور قادر خواهند بود که تقاضای مردم برای انتقام گیری را به سمت و سوی «هدف گیری دقیق» سوق دهند؟ یعنی بتوانند دامی که تروریست ها پهن کرده اند را توضیح دهند. این سوالی است که آمریکاییها باید بپرسند و رهبران آنها باید به آن بپردازند.
t.me/EsfandiarKhodaee
⚪️ به نام خداوند جان و خرد
💠بیانیه انتقادی 12 انجمن علمی نسبت به حکم برکناری دکتر بیژن عبدالکریمی
🔸به قرار اطلاع، دانشگاه آزاد اسلامی بر اساس رأی هیأت رسیدگی به تخلفات انتظامی اعضاء هیأت علمی آن دانشگاه و بدون توجه به رأی دادگاه عمومی مبنی بر لغو حکم تعلیق ایشان، به خدمت جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی، عضو محترم هیأت علمی آن دانشگاه پایان داده است. این برخورد مغایر با شأنیت نهاد دانشگاه، ارزش ها و هنجارهای علمی و آزادی های آکادمیک ارزیابی شده و گویا صدور چنین احکامی در مورد اعضاء هیأت علمی تنها منحصر به این حکم هم نبوده است.
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی که به خاطر بیان دیدگاه های انتقادی و دلسوزانه اش از کار برکنارشده، چهره ای است که به تعهد علمی، خردورزی انتقادی، دلبستگی به فرهنگ دینی و ملی و دلسوزی عمیق به کشور و مردم ایران اشتهار دارد. درنتیجه، چنین تصمیمی موجب حیرت و ناخرسندی دانشگاهیان و فرهیختگان کشور شده است و می تواند موجی از ابهام و ناامیدی را در فضای علمی کشور به خصوص دانشجویان ایجاد کند.
🔸رشد و شکوفایی دانشگاهها به خصوص در رشته های علوم انسانی و اجتماعی مستلزم رعایت موازین استقلال علمی دانشگاه ها و آزادی و امنیت دانشگاهیان در ابراز دیدگاه های انتقادی است. بر همین اساس، چگونگی برخورد با محققان، نویسندگان و روشنفکران، مهمترین معیار و ملاک ارزیابی مدیران موسسات آکادمیک، دولت ها و حکومت ها از نظر ارزش گذاری به پیشرفت علمی تلقی می شود.
🔹انجمن های علمی امضاء کننده این بیانیه در پاسداشت از آزادی علمی و قدرشناسی از اندیشمندان دردمند و دلسوز کشور و به منظور تحقق شکوفایی علمی ایران عزیز، از مسئولان مربوطه می خواهند که در این گونه تصمیمات تجدید نظر کنند و خود مشوق استادان دانشگاه برای آزاداندیشی، ارتقاء فضای نقد علمی و بررسی منصفانه در محیط های علمی باشند و اجازه ندهند کسانی که با مقتضیات کار علمی بیگانه اند در مسیر توسعه علمی خلل وارد کنند.
🔸دستور رئیس محترم دانشگاه آزاد اسلامی برای توقف اجرای حکم اخراج این استاد محترم تا بررسی مجدد در هیأت عالی تجدید نظر آن دانشگاه، موجب امیدواری و نشانه اثرگذاری افکار عمومی و انذار اهل قلم به این اقدام غیرمتعارف و ناموجه است. با این حال، انتظار می رود این اقدام درباره افراد و موارد مشابه دیگر هم اعمال شود؛ و مهمتر اینکه تصمیماتی اتخاذ شود که اجازه ندهد اعضای هیأت علمی به خاطر اظهار نظرهای علمی وانتقادی خود با مؤاخذه، محدودیت و محاکمه روبرو بشوند.
16 شهریور 1400
🔺انجمن انسان شناسی ایران
🔺انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری
🔺انجمن ایرانی تاریخ
🔺انجمن ایرانی حقوق اداری
🔺انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
🔺انجمن جامعه شناسی ایران
🔺انجمن جمعیت شناسی ایران
🔺انجمن حقوق شناسی ایران
🔺انجمن علمی حقوق اساسی ایران
🔺انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی
🔺انجمن علمی مطالعات صلح ایران
🔺انجمن علوم سیاسی ایران
دشواره ی انتخاب یک شهردار
عبدالعزیز مولودی
با انتخاب شورای شهر دور جدید در بوکان، جریان انتخاب شهردار به عنوان اولین وظیفه مهم شورا آغاز شد و بر خلاف آنچه تاکنون گفته شده است، بدون اعلان عمومی برای ثبت نام کاندیداهای این پست عمدتا غیردولتی، ظاهرا بیست و یک نفر کاندیدای این پست شده اند که اسامی آنها نیز اطلاع رسانی عمومی نشد. با این وصف، شورای شهر اعلام نمود که از بین این تعداد، هشت نفر را به عنوان کاندیداهای قابل بررسی تعیین نموده است. علیرغم اینکه بعد از آن، به صورت رسمی و نیز از طریق رسانه ها از دو نفر کاندیدای دیگر که از شهرستان های دیگر اعلام آمادگی کرده بودند، صحبت به میان آمد، اما روند انتخاب از میان هشت نفر اعلام شده پیگیری شد.
در آخرین تلاش برای انتخاب شهردار روز هفتم شهریور، اعلام شد که در جلسه ای با حضور اصحاب رسانه برای انتخاب شهردار رای گیری می شود. در نتیجه این حرکت، باز هم بدون اعلام نظر کلی در مورد نحوه ترجیح سه نفر از هشت نفر مورد نظر شورا، از بین آقایان حسین زاده، قادری و احمدی و با دو دور رای گیری اعضا، آقای مهندس احمدی با چهار رای مثبت به عنوان شهردار بوکان به رسانه ها و مردم معرفی گردید. این روند البته با تنش همراه شد هنگامیکه سه نفر از اعضای شورای شهر در اعتراض به روند انتخاب، صورت جلسه را امضا نکرده و جلسه را ترک کردند. البته گفته می شود که آقایان کریمی و قادری در نهایت تمکین کرده و صورت جلسه را امضا کرده اند.
به نظر می رسد که شورای ششم بوکان دو طیفی شده است. یک طیف با عنوان "بانوان شورای شهر" است که در تصمیمات خود هم رای و همبسته به نظر می رسند و در مقابل آنها، می توان از "آقایان شورای شهر" در مقابل طیف اول نام برد که بر خلاف بانوان شورا، ترکیبی نامتجانس دارند. در این بین کفه اصلی ترازو در شورای شهر به سوی آقای رحمانی، رئیس فعلی شورای شهر سنگینی می کند و وی را در موقعیت تعیین کننده ای در تصمیم گیری ها قرار می دهد. طیف بندی یادشده را از بیانیه هایی که هریک از آنها بعد از جلسه انتخاب شهردار، صادر کردند می توان فهمید. بانوان شورا، ضمن اینکه از انتخاب خود دفاع کردند، با اعلام اینکه تصمیم آنها مستقل بوده است- در رد طیف معترض شورا که آنها و تصمیماتشان را به نماینده کنونی مجلس یعنی اقای حبیب زاده وابسته می دانند- تاکید کردند که تنها به مردم و آرمان های انقلاب اسلامی! وفادار هستند. در مقابل، سه نفر معترضان به انتخاب اقای احمدی نیز در اطلاعیه ای جداگانه، دیدگاه خود را در مورد تخلف سایر اعضا از توافق اولیه میان اعضا و اینکه آنها در تصمیم گیری از نظرات نماینده بوکان در مجلس تبعیت کرده اند، بیان نمودند. در اطلاعیه ای جداگانه آقای رحمانی، رئیس شورا نیز، با دفاع از روند رای گیری برای انتخاب شهردار، انتخاب را تمام شده دانست و از ادامه روند قانونی برای تایید نهایی شهردار خبردادند.
شاید بتوان انتخاب شهردار را تمام شده تلقی کرد، اما هنوز هم در بررسی روند این انتخاب دشوار، سوالاتی مطرح است که بدون پاسخ مانده است. اینکه ایا پاسخی برای این سوالات می توان یافت یا مرجعی برای پاسخ به آنها وجود دارد، بستگی به موضع اعضای شورای شهر دارد. اینکه چرا برای ثبت نام کاندیداها اعلان عمومی نشد؟ اینکه اسامی کاندیداها چرا اطلاع رسانی نشد؟ اینکه بر چه اساسی از بین بیست و یک نفر، هشت نفر اطلاع رسانی گردید؟ و اینکه در نهایت ملاک ترجیح سه نفر اخیر نسبت به دیگر کاندیداها چه بوده است؟ سوالاتی است که وجود دارد و بدون پاسخ مانده است.
علاوه بر طیف بندی ایجاد شده در بین اعضای شورای شهر و به تبع آن، به نظر می رسد که عمده اصحاب رسانه – و نه همه آنها- در بوکان نیز در این طیف بندی قرار می گیرند. برخی که به نظر می رسد بیشتر به نماینده مجلس تمایل دارند، در موضع گیری های خود به صورت آشکار و ضمنی به اکثریت شورا بیشتر توجه نشان می دهند و برخی هم که به نماینده سابق نزدیکند، به صورت انتقادی به این روند می نگرند. این ویژگی یا پدیده را می توان یکی از عوامل عدم رشد رسانه های خبری واقعی در بوکان تلقی کرد.
در یادداشت هایی که در این زمینه و در نقد سبک مدیریت شهری در بوکان قبلا منتشر کرده ام، به غلظت دخالت نمایندگان مجلس در امور شهری بوکان اشاره کرده ام. به نظر می رسد وضعیت کنونی شورای ششم بوکان نمونه دیگری از آثار منفی این رویکرد است کما اینکه شورای دور چهارم بوکان نیز نتیجه این رویکرد بود. در شرایط کرونایی کنونی که بیشتر فعالیت های جمعی و از جمله فعالیت های مدنی، اجتماعی و فرهنگی در عمل تعطیل شده است، این وضعیت تشدید شده است و نارضایتی عمومی از این روند، بیشتر در فضای مجازی خود را نشان داده است. منافع مردم و شهر بوکان مشخص است و می تواند معیاری برای همفکری و همکاری اعضای شورای شهر باشد.
بيانيهی جمعی از نهادها و انجمنهای فرهنگیـادبی و فعالین اجتماعی و سیاسی کُردستان در خصوص رویدادهای اخیر دانشگاه کردستان
مخدوش نمودن تابلوهای کُردی دانشگاه کردستان در سنندج، که در ادامهی به آتش کشیدن پیکرهی ادیب بلندآوازهی کُرد، استاد عبدالرحمن شرفکندی (هژار) در مهاباد صورت میگیرد، حاکی از گسترش و میدانداری تفکری است که اساساً اعتقادی به تنوع و تکثر قومی، زبانی و فرهنگی در گسترهی ایران ندارد و با ناديدەانگاری اصل 15 قانون اساسی، تلاش میکند با ایجاد ناامنی و ترس، باورمندان بە احقاق حقوق کُردها را در تمامی حوزەها از تلاش بازدارد، غافل از اینکه با اصرار بر تداوم چنین حرکات متحجرانهای، مردم کُردستان نسبت به پیگیری حقوق خود در همەی زمینەها، مصممتر میشوند. از طرف دیگر این جریان مشکوک تلاش میکند اساسِ همزیستی تاریخیِ اقوام و مذاهب ساکن در جغرافیای ایران را با چالش مواجه ساخته و جامعهی سرشار از مشکلات کنونی را به سمت گسست و انشقاق بیشتر سوق دهد.
ما بهعنوان جمعی از نهادها، انجمنهای فرهنگی-هنری، فعالین حوزەهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کُردستان ضمن محکوم نمودن چنین فعالیتهای مشکوک و خطرناکی، انتظار داریم که نهادهای مسئول در دانشگاە
بدونِ توجه به چنین حرکاتی، به سیاستها و برنامەهای خود در راستای رسمیتبخشی بیشتر به تنوع فرهنگی و زبانی ادامه دهند و از ظرفیتهای هر چند اندک موجود برای گسترش و توسعەی هرچه بیشتر فرهنگ و زبان کُردی استفاده کنند و در اسرع وقت نسبت بە بازسازی تابلوهای تخریب شدە و عادیسازی وضعیت دانشگاه اقدام نمایند. از نیروهای قضایی و انتظامی نیز انتظار میرود که با سرعت، قاطعیت و شفافیت کامل با عاملان چنین تحرکاتی برخورد کنند. همچنین نهادهای حاکمیتی که آسیبشناسی و سیاستگذاریِ امور فرهنگی کشور را بهعهده دارند، باید هرچه سریعتر زمینههای ظهور و ترویج چنین اندیشههای مسمومی را شناسایی کنند و نظریهسازان و آمران این رویکردهای خطرناک را که هدفی جز آسیب رساندن به اعتماد و انسجام اجتماعی و ملی ندارند به جامعه معرفی نمایند.
انجمن فرهنگی ادبی پەیڤ (سقز)
انجمن جامعەشناسی کردستان ـ سقز
انستیتو زانست زاگرس (ایلام)
انجمن ادبی بوکان
انجمن ادبی"بیان" (بوکان)
انجمن ادبی"خانای قوبادی" (جوانرود)
موسسه"گوتاری نوێ" (جوانرود)
انجمن موسیقی سقز
انجمن هنرهای تجسمی سقز
انجمن هنرهای نمایشی سقز
انجمن گرافیک سقز
انجمن ژیانەوە (سقز)
انجمن "مەولەوی" (جوانرود)
انجمن "شانۆ" (جوانرود)
انجمن " حقوق شهروندی" (جوانرود)
انجمن ادبی "سەردەم" (سردشت)
انجمن ادبی پیرانشار
انجمن ادبی اشنویه
مرکز پژوهشهای تاریخی"کرد و کردستان"
انجمن فرهنگی ادبی"بەرۆژەی بانه"
ابراهیم اسماعیلپور
ابراهیم حسنی
ابراهیم شوقی
اجلال قوامی
آزاد نمکی
اسماعیل مصطفیزاده
افشین بهاریزر
امجد غلامی
امید ورزندە
بایزید مردوخی
بهرام ولدبیگی
پژمان حبیبی
تحسین رضایی
چنور فتحی
حاج عبداللە حمزە
حسیم مرادی
حمیدرضا صمدی
خالد توکلی
خالد سلیمانیآذر
رامان صوفیسلطانی
رشید ایلخانیزادە
رضا شجیعی
رئوف کریمی
زاهد شریفپور
سعید نجاری(ئاسۆ)
سلمان امام زنبیلی
سیاوش حیاتی
شنو حسینی
صلاح الدین آشتی
عباس محمدزاده
عبدالعزیز مولودی
عبدالله سهرابی
عبدالله لطیفپور
عثمان نوری
علی اشرافی
علی شمسبرهان
فرهاد امینپور
فریدون میراحمدی
فریدون نوری
فرهاد هادی
فوزیه سلطانبیگی
قطبالدین صادقی
کامران محمدرحیمی
کمال حسو
کمال روحانی
کیوان قلخانی
اللهرضا عباسی
لیلا صالحی
ماجد مردوخروحانی
ماهپاره ابراهیمی
محسن رضوی
محسن کرمجو
محمد موفقی
محمدباقر پیری
محمدصالح نیکبخت
محمدعلی سلطانی
مختار زارعی
موسی امیدی
مولود خوانچەزرد
ناصر وحیدی
نرمین ابراهیمآذر
نوشاد طاهری
نوشین محمدی
نوید نقشبندی
همایون امینی
همایون کمانگر
هیمن عبداللهپور
وریا غفوری
یونس رضایی
احسن ڕشیدی
جمال اسماعیلی