moosaalimoradi | Unsorted

Telegram-канал moosaalimoradi - کانال اشعار موسی علیمرادی

-

@alimoradi هنگام مرگ منتظر دامن تو ام افتاده زحمت سر من گردن شما

Subscribe to a channel

کانال اشعار موسی علیمرادی

واحد حماسی
من اگر بر سر این دار ز پا افتادم
من اگر سخت در این شهر ستم جان دادم
بشنو از بند به بند تن من فریادم
این چنین مرگ ز عشق تو مبارک بادم
جانم جانم به تو ای جان من
یا ثارالله تویی درمان من
دین و ایمان من چشمان تو
آیه آیه تویی قرآن من

من اگر سوختم و سوخت همه بنیادم
نرود تا به قیامت غم تو از یادم
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقمو از هر دو جهان آزادم
جرعه جرعه غمت رو می‌نوشم
میگیرم باز علم رو رو دوشم
اگه بازم بیام توی دنیا
تو راه تو کفن باز می‌پوشم

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شهادت حضرت مسلم علیه السلام

رو دوشم غم تموم عالمه
واسه این غم بمیرم بازم کمه
حالا من چطور به روت نگا کنم
بردن ابرومو پیش فاطمه

کوچه هاش برو بیایی نداره
اینجا تنها شلوغی توبازاره
همه خنجراشونو تیز می کنن
الا شمری که تیغ کندی داره

اینجا فکر همگی سیم و زره
بحثشون همه رو قیمت سره
الهی که نشنوه اینو رباب
سرشیرخوار از همه گرونتره

اگه حالا توی زنجیر افتادم
توی کوچه ها زمین گیر افتادم
مثل مادر تو بی پناه شدم
توی تنگی کوچه گیر افتادم

الهی که غم تورو پیر نکنه
تورو غصه ها زمین گیر نکنه
الهی علی اکبرت حسین
توی تنگی کوچه گیر نکنه


اینجا غم از در و دیوار می‌باره
کوچه بنی هاشم زیاد داره
مادرت یه کوچه دید ای وای اگه
زینت تو کوچه هاش پا بزاره

الهی که من فدای دخترات
دور نکن سقارواز مخدرات
حرف گوشواره و خلخال شنیدم
فکر سوغاتن تموم دشمنات

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

سرود

اومدی فهمیدن عالمی کی سلطانه
اومدی فهمیدن کی ارکان ایمانه
بیشتر از تموم دنیا خوش به حال ماها
شده معلوم بعد ازاین کی قبله ایرانه
درمانی ایمانی جانانی
تعبیر آیات قرآنی
رعیتم رعیتم رعیتم
سلطانی سلطانی سلطانی

سرمن جز در خونه علی خم نشد
مسیری غیر سر زلف تو راهم نشد
هرچی گشتم تو ی این دنیا نبود نگرد نیست
شبیه مشهد تو جایی تو عالم نشد
مشهد تو صحرای محشر
سقاخونته حوض کوثر
العطش العطش آقا جان
ای وارث ساقی کوثر

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم

به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

فدای غلام مسیحا دمش
به سرهای ما  سایه ی پرچمش
بود چشم ما جای آن مقدمش

بداند دو عالم که یک امتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

کسی را ندیدم برانی ز در
تویی مهربانتر زمادر پدر
مرا هم برای غلامی بخر

که با تو همه عاری از محنتیم
رضا پادشاه است  و ما رعیتیم

منم سائل سر به راه شما
همان آهوی دل به خواه شما
بود روزی ام از نگاه شما

همه سائل سفره رحمتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

زمانی که حق قلب ما را سرشت
محب الرضا سر در آن نوشت
به مشهد عطا کرد ارض بهشت

همه آفریده از این حکمتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

خوشا آنکه دل سوی مشهد کند
مگر می شود او کسی رد کند
نگفته خودش لطف بی حد کند

و ما کشته این همه رافتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شهادت امام صادق علیه السلام

دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با در نجف شان برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
دیده ات در همه عمرچه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانه تو هیزم چید
خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سرو پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و ازغربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید
پیش چشم در همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا

#یاامام_صادق_علیه_السلام
#هوالشافی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

به مناسبت سالروز تخریب بقیع


هر چند انتهای فلک خاک این در است
خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است
بال فرشته منت از این خاک می کشد
جنت کجا به گرد و غبارش برابر است
بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست
این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است
برما مجال خادمی او نمی رسد
وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است
تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست
خورشید ماه پرتو فانوس این در است
گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع
کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است
نام بقیع میشنوم بغض میکنم
خاکی که نام بردن از او غربت آور است
تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد
گویا فلک به خون جگر ها شناور است
بی سایبان مزار امامان بی حرم
این روضه از کران به کران آه گستر است
هر یک که خفته اند در این آستان غم
بر سینه هایشان همه داغی مکرر است
آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود
این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است
هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو
درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است
دیده است بین خانه امامی میان دود
وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است
دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود
در بین دود ، شعله به دامان خواهر است
دیده میان آتش و خون سیل لشگری
دنبال گوشواره و خلخال معجر است
در کربلا وجب به وجب روضه ریخته
آری عزای کرببلا داغ اکبر است
اما تمام چشمه این روضه های سخت
درشعله و شکستن آیات کوثر است
خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع
سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است
#تخریب_بقیع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هوالشافی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل
یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم
این چنین کشفِ غبار قدم وی کردم

باده از ذکر علی ریخته ام جام به جام
شرب خمر از قدح گوش پیاپی کردم

بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست
کاسه چشم به دستم طلب می کردم

<گوش این طایفه آواز گدا نشنیداست >
خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم

به نیستان قدمی نه که پر از آه دل است
ازغم دوری تو هر مژه را نی کردم
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد
مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد
یک در میان جواب سلامش نمی رسید
آن که خدا به هر قدم او سلام کرد
هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید
او باز هم مقا بلشان احترام کرد
از غربتش به قول خودش بس , که روزگار
با مرتضی معاویه را هم کلام کرد
بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن
طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد
بعد از نماز نافله شب بلند شد
سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد
با این سلام روضه آخر شروع شد
با خاکهای چادر زهرا تمام کرد
غمگین ترین امیر , الهی که بشکند
دستی که خنده را به لب تو حرام کرد
هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو
آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد 
جای صلات ماذنه باصوت مرتضی
حی العزای علی را پیام کرد
بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم…
با شوق خویش خون خودش را به جام کرد
تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند
در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد
تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست
گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد
دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش
هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد
درخانه زینب است رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد
زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس
روی جبین دختر خود استلام کرد
آری رعایت دل زینب سفارش است
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد
ان دختری که سایه او هم ندیدنی است
چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد
یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد
ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

ترکیب بند میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

ازروز ازل مست می نوکری ام من
دلداده ی این طایفه ی دلبری ام من
ای ساقی کوثر بده پیمانه به دستم
هرقدر بریزی به خدا مشتری ام من
گر سربرود خون ز رگم بانگ زند باز
آند السون علینین جانینا حیدری ام من*
این رشته اشکم نخی از چادر زهراست
در حشر گواهی بدهد مادری ام من
اما منشم سائلی از دست کریم است
آری حسنیم ، ز دو عالم بری ام من

هر قطب نما قبله نما گشته به سویت
این ماه مبارک شده با رویت رویت

تا خواست قنوت شب زهرا اثری را
در چهره تو دید مبارک سحری را
هر کس که خبردار شد از آمدن تو
عاشق شد و دادند به او بی خبری را
وا شد به گدایان دری امشب که دوباره
سائل نکشد هیچ کجا در به دری را
تا چشم تو واشد همه این معجزه دیدند
در چهره خورشید طلوع قمری را
یک رتبه حسن داد به مولای مراتب
پوشاند تن شاه لباس پدری را

در دست علی سوره و شمس ضحی ها است
این ماه مبارک شد ه ی سفره زهراست

هرجا سخن از بردن دلها که بیاید
اول رخ زیبای حسن دل برباید
بی شک که ببینند همه روی حسن را
روزی که خدا از رخ خود پرده گشاید
توز لف بیفشان و به عالم نظری کن
تا از شب تاریک جهان ماه درآید
هرکس قدوبالای تورا دیده به لبهاش
لاحول ولاقوه اله بیاید
بر حلقه توهر که اسیر است امیر است
این حکم مقرر شده بی شبهه و شاید

از نام حسن گفتم لب غرق عسل شد
هر قطعه ای ازجان و تنم نیز غزل شد

تا چرخ و فلک از می چشمان تو نوشید
شد مست به دور سر این می کده چرخید
افتاد ز رونق همه جا عطر فروشی
تا باد در آن حلقه گیسوی تو پیچید
هر کوچه که بند آمده از تو خبری هست
هرجا سخنی هست کلام تو درخشید
ابروی گره کرده تو فاتح رزم است
ای لشگریان جملی بار ببندید
طوری به زمین گام نها دی که به افلاک
خورشید و قمر از سر هر گام تو پاشید

این زَهری چشم تو به هررزم مثل بود
مژگان حسن صف شکن جنگ جمل بود

بی عشق حسن زندگی ما شدنی نیست
جز کرببلا بر حسنیون وطنی نیست
او هرچه که دارد به خدا وقف حسین است
درمکتب و قاموس حسن ، خویشتنی نیست
در حد حسن هیچ کسی نیست حسینی
اندازه ارباب کسی هم حسنی نیست
از بس که به سینه زده ام سنگ شما را
چون سرخی این سینه ،عقیق یمنی نیست
در قبرهم از تن نَکَنم جامه ی خدمت
جز رخت غلامی به تن ما کفنی نیست

درسینه نمانده زغمت صبر و قراری
دل ، تنگ تو و صحن سرایی که نداری

یک عمر تنت بود اگر رخت امیری
یک غصه تورا برد همه عمر اسیری
سربسته بگو از غم خود در دو سه جمله
ازکودکی خویش بگو از سر پیری
یک بار نشد راحت و آسوده بخوابی
در خواب نوا ی نزن ای پست نگیری
وقتی که روی تشت جگر های تومی ریخت
دیدند که هر پاره شده زخم ز تیری
زخمی که همه از غم آن کوچه تنگ است
این غصه تو را برد همه عمر اسیری

تا مادر تو فاطمه در کوچه زمین خورد
آلاله ی عمر تو در آن ثانیه پژمرد

* آندوالسون علینین جانینا حیدری ام من (کلامی زنجانی) قسم به جان علی من حیدری ام
#یاکریم
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

بانوی صبح هستی و خورشید دیگری
خاتون آب هستی و پاک و مطهری

آری به اتنخاب خدا و گواه او
تنها تویی که لایق عشق پیمبری

در دامن تو مادر عالم سه ساله شد
شایسته از مقام تو شد شأن مادری

گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل
تفسیر واژه واژه ی آیات کوثری

بانو شنیده ام که وخیم است حال تو
در کنج خانه گشته ای از غصه بستری

گرچه کتا ب زندگی ات رو به آخر است
شأن عیادت از تو مقام پیمبر است

وقتش شده که دختر خود را صدا کنی
بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی

وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی
با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی

باید دو گوشواره خود را به او دهی
تا هدیه عروسی او را ادا کنی

چیزی به عمر خود ز پیمبر نخواستی
وقتش شده از او طلب یک عبا کنی

از عرش پنج تا کفن آمد برای تو
خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی

رفتی و داغ تو به دلش کوه غم گذاشت
غصه شروع شد که دگر مادری نداشت

مادر نداشت حرف دلش را به او زند
حرف از غمی که مانده میان گلو زند

مادر نداشت در شب جشن عروسی اش
تا حرف دخترانه خود را به او زند

مادر نداشت پشت در او را صدا کند
ناچار شد به خادمه خویش رو زند

پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد
مادر نداشت پیرهنش را رفو زند

مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد
با یک نفر دم از غم راز مگو زند

زهرا که رفت نوبت زینب دگر رسید
او میدوید و قاتل ارباب می دوید

موسی علمیرادی

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

ولادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

بوی بهار می وزد از آسمان عشق
دنیا مزین است به رنگین کمان عشق

دربین باغ عشق گلی وا شده کزآن
بوی بهار پر شده در اسمان عشق

خورشید و ماه گرم تماشای روی تو
دل می بردستاره ای از کهکشان عشق

وا کن دوچشم ,منتظرت مانده یک جهان
تا باز منتشر بشود داستان عشق

باید بپرسم از پدرت وصف موی تو
این قصه ها شنیدنی است از زبان عشق

برخیز چشم خویش بچرخان به دور و بر
بگذار تا دوباره بگردد جهان عشق





از رنگ بوی چهره تو گل درست شد
از نغمه صدای تو بلبل درست شد

از بس که دامن کرمت بی کرانه است
تا بی کرانه دست توسل درست شد

گفتیم یا قسیم به قاسم مرا ببخش
ازفرش تا به عرش خدا پل درست شد

تا با گدای مثل منی همنشین شوی
از عرش تا به فرش تنزل درست شد

تا اینکه چشمهای تو واشد شکفت شعر
پلکی به هم زدی و تغزل درست شد

هر تار موی تو غزلی نا نوشتنی است
دادی به دست باد و تفال درست شد





دارم لباس نوکری از کودکی به تن
این خرقه عاقبت بشود برتنم کفن

در سایه سار لطف شما میکشم نفس
تو سرو باغ عشقی و من برگ این چمن

جنت برای نوکری خودنخواستیم
ما را بس است خاک کف پای تو شدن

در گوشه خرابه دنیا نشسته ام
یک شب به این گدای خودت هم سری بزن

تا حشر پلک روی هم آقا نمی زنم
یک روز تا قدم بگذاری به چشم من

این شور عشق تو شده احلی من العسل
شیرین نجمه ای نمک سفره حسن





امشب بیا برای دلم از غزل بگو
ازچشم شیر زاده جنگ جمل بگو

عباس را به دلشدگانت نشان بده
یعنی برای روی خودت یک مثل بگو

ان تنکرونی و فانابن الحسن بخوان
از رقص نیغ و لرزه صحن جدل بگو

بر جشن از دواج خودت روضه خوان بشو
از نقل ریختن به سرت لا اقل بگو

از لحظه فتادن جسمت به روی خاک
از قامتی که شد به صنوبر بدل بگو

از آن دمی که رو ی زمین ناله می زدی
از لخته های خون لبت ازعسل بگو

از لحظه فشردن مشتت به روی خاک
از پای مرکبی که گرفتی بغل بگو

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

نجوای سر شبم

خطا کارم اما خدایا ببخش
من بینوا را خدایا ببخش
تو را جان زهرا خدایا ببخش
ببخشم خدایا خدایا ببخش

اگر که همه توبه هایم شکست
اگر رشته بندگی ام گسست
شدم پیش تو بی سر و پا و پست
ببخشم خدایا خدایا ببخش

اگر روسیاهم اگر که بدم
اگر جز درت درب دیگر زدم
گنهکارم اما ببین آمدم
ببخشم خدایا خدایاببخش

همه خلوتم پر شد از جرم اگر
نماند آبرویی برایم دگر
از این بنده غافلت درگذر
ببخشم خدایا خدایا ببخش

من آنم که ترد از تو او را رواست
که پیمان شکن را فراقت سزاست
هرآنچه رسد گرچه از تو به جاست
ببخشم خدایا خدایا ببخش

عطا کرده ای و خطا کرده ام
وفا کرده ای و جفا کرده ام
به جبران لطفت چه ها کرده ام
ببخشم خدایا خدایا ببخش

اگر اعتباری ندارم دگر
در این جمعیت آبرویم مبر
سوا یا نکن یا که در هم بخر
ببخشم خدایا خدایا ببخش


تورا جان آن کشته ی اشک و آه
تورا جان آن بی کس قتلگاه
تورا جان آن خواهر بی پناه
ببخشم خدایا خدایا ببخش

#مناجات

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات با امام حسین علیه السلام

در روضه تو پناه دارم
اینجا به بهشت راه دارم
از سوی همه رانده شدم من
ردم نکنی گناه دارم
هر روز تو عفو کردی اما
هر شب لب عذر خواه دارم
ناگفته مرا قبول کردی
کی بر تو مجال آه دارم
گرچه نشدم انچه تو گفتی
یاری چو تو دل بخواه دارم
سرمایه ی من دست گدایی است
تا مثل تو پادشاه دارم
در لحظه ی مرگم که بیایی
پایان شب سیاه دارم
عکس حرمت به چشم و هر شب
در برکه دیده ماه دارم
تا ازغم تو جان بدهم چشم
بر روضه قتلگاه دارم
گریه نکنی که کم سپاهی
از اشک دو صد سپاه دارم
در زیر سر نیزه و شمشیر
مهلت بدهید شاه دارم
مهلت بدهید آب نوشد
اشکی به درون چاه دارم
بر قبله کشم پیکر او را
بر دامن خود نگاه دارم

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم

ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم
عشق مشقیست که هرشب بنویسیم علی
عشق درسیست کز آن زیستن آموخته ایم

عشق یعنی علی و آل علی دیگر هیچ
شعله هستی از این عشق بر افروخته ایم

یازده بار علی بعد علی آمده است
یازده مرتبه از عشق علی سوخته ایم

گرچه در هردوجهان عشق به معنای علی است
آخرین عشق از این سلسه لیلای علی است

او همانیست که جا در دل ایمان دارد
عاشق عاقل و دیوانه فراوان دارد

او همانیست که از آل علی دل برده
جان زهراست که جا در دل جانان دارد

گرکه شانه بکشد سیل بلاکش ریزد
سر هر زلف خمش حلقه رندان دارد

هر که رفته به تماشای نگاهش گفته
جای چشمش به خدا مصحف قرآن دارد

اوهمانیست که هر چند ندیدنداو را
یک جهان آن قد و بالاش مسلمان دارد

خبر آمدنت را که ملائک دادند
همه ازشوق تو بر سجده شکر افتادند

خبر آمد گل بی خار به دنیا آمد
عاشقان حضرت دلدار به دنیا آمد

کلهم نور نبی اند پسرهای علی
آخرین احمد مختار به دنیا آمد

یازه زاده زهرا همه شیرند و کنون
اخرین حیدر کرار به دنیا آمد

گرحسین بن علی سبط نبی شیرین است
او حسینیست که نه بار به دنیا آمد

سیزده کعبه به دور سر او می گردند
نقطه مرکز پرگار به دنیا آمد

اینکه از عشق رخش عشق به فریاد آمد
مهدی ماست که با حسن خدا داد آمد

عطر نرگس شدی و نیست از این بو خوشتر
حلقه دام بلا نیست از این مو خوشتر

سوی چشمان شما کعبه به پا کرده نماز
قبله ای نیست به والله از این سو خوشتر

نه غلط گفته هر انکس که بهشتت گفته
کی بهشت است به اندازه این رو خوشتر

گر که دیوان غزل مدح تو گوید نشود
از دوبیتی که نوشتی به دو ابرو خوشتر

روی لبهای تو انگار سلیل است روان
هست از آب بقا , کوثر این جو خوشتر

جان فدای لب تو باد که در دید ه مست
چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

نقل کردند که تو هیبت طاها داری
نقل کردند که تو عصمت زهرا داری

بی گمان پشت ندارد زره ات چون حیدر
نقل کردند که تو قدرت مولا داری

دشمنت هر که شود قبر خودش راکنده
همه جا پر شده که دیده سقا داری

گر رجز خوان بشوی اهل زمین می لرزند
این نشانیست که از اکبر لیلا داری

تو خودت یک تن یک کرببلایی اقا
این مرامیست که از زینب کبری داری

ای گل سر سبد عرش خدا یا مولا
جان زهرا قسمت می دهم آقا که بیا

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

ولادت اما حسین علیه السلام

قلمم روی ورق باز زمین گیر شده
ضعف از بال و پر شعر سرازیر شده
به بلندی فلک باید عصا بردارم
تا کمی گام زند طبع زمین گیر شده
از لغت نامه خورشید اگر واژه دهند
مینویسم که چرا عشق فراگیرشده
واژه از بیت فراری شده از هیبت تو
لالی طبع من و وصف تو تقدیر شده
چه بگویم که قلم باز زجا برخیزد
مددی فاطمه این طبع به زنجیر شده

نام زهرا به لبم امده ای نور دو عین
اذن دادند بگویم غزلی از تو حسین

از همان مهد نگاهت نمک دیگر داشت
آسمان میل به پابوسی تو در سر داشت
گوئیا رفت ملاقات خدا و برگشت
هر که ازسجده به گهوار تو سر برداشت
مکتب دلبری ازچشم ترت شد آغاز
دل سپردن به تو رازیست که هر دلبر داشت
روی دستان پدربودی و دشمن ترسید
حیدر انگار در آغوش خودش حیدر داشت
زینت دوش نبی و علی فاطمه ای
مثل آن تاج سری که سه نفر بر سر داشت

گشته ام وصف تو را نیست جزاین نوردوعین
تو حسینی تو حسینی تو حسینی تو حسین

آسمان زیر قدمهات اقامت دارد
به غبار ره تو عرض ارادت دارد
هر کسی چشم تورا دیدبه پا کرد نماز
بس که محراب دو ابروت عبادت دارد
دیدکافر قد وبالای تو اسلام آورد
بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد
من از آن چهره زیبای تو فهمیدم که
این همان وعده حقی است که جنت دارد
عادت ما شده آقا که گدایت باشیم
بس که بر جود کرم دست تو عادت دارد

فاش میگویم وازگفته خود شاد حسین
بنده عشق تو ام خانه ات آباد حسین

بنویسد مرا ریزه خور خان حسین
بنویسید مرا دست به دامان حسین
سرمن روی قدمهات به سامان برسد
بنویسید مرا بی سرو سامان حسین
بنویسید که ای کاش شوم مثل زهیر
قاری آیه ای از مصحف چشمان حسین
هر که از راه و طریقی به هدایت برسد
بنویسید مرا عبد مسلمان حسین
در قیامت که خداوند بخواند حکمم
روی پرونده نوشته است که مهمان حسین

ترس دارم که اگر فضل تو گویم گاهی
عده ای را بکند عشق حسین اللهی


#امام_حسین_علیه_السلام
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

واحد شهادت حضرت مسلم علیه السلام

پریشون و سرگردونم تو کوچه های شهر بی کسی
شرمندگی مونده برام با یه کوله بار دلواپسی
انقده سنگ خوردم مثل گل افسردم
ازخجالت آقا کاشکی که می مردم
مسلم بیچاره نکن جان فاطمه
زینب آواره نکن جان فاطمه

حسین جانم کوفه میا جان فاطمه

اینجا فقط منتظرت عمود و خنجر و نیزه زاره
امید من تولشگرت فقط به دستای علمداره
غصه شش ماهه دلم رو آزرده
حرمله رو دیدم سه شعبه اورده
با گریه فریاد میزنم تو این همهمه
ربابُ آواره نکن جان فاطمه

از حرف مردم به دلم شور محشر کبری افتاده
هرپدری به دخترش قول خلخال و گوشواره داده
هیچ دختری ای کاش اسیر نیاد اینجا
میون نامحرم بمونه بی بابا
بالای دار این نوحه رو دارم زمزمه
حرم رو آواره نکن جان فاطمه

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مدح امام باقر علیه السلام

آن که بر چشمان ما پیراهنی گل فام داد
ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد
اشک را از باده ی ساقی کوثر آفرید
در ضیافت خانه اش هر دیده ای را جام داد
تا که دست موج ها بر دامن ساحل رسد
بر دل هر عاشقی دریای نا آرام داد
شام را با آل حیدر کعبه مستور کرد
روز را بر گرد ان ها جامه احرام داد
هرکسی پیغمبری می کرد در آل علی
همچو ختم الانبیا او را محمد نام داد

مثل خورشید که دیروز از همین مشرق دمید
اولین پیغمبری که بعد پیغمبر رسید

نام زیبایش محمد بود و سیمایش علی
قابی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی
نامه مکتوبی از اوصاف جنت روی او
خط و خالش احمد زلف چلیپایش علی
ساحل از پیغام های او پر از در و صدف
موج الطاف پیمبر بود و دریایش علی
چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه اش
خوشنویسی خداوند است و امضایش علی است

پلک هایش پرده گنجینه الاسرار بود
چشم او قاب رسول و حیدر کرار بود

مثل خورشیدی که روشن میکند اشراق را
می شکافد نور علمش سینه آفاق را
هرستاره یک شرار از شعله های علم او است
با رصد قلب منجم می کشد احراق را
نردبانی تا فلک باید که باشد بنگریم
خاک پایش شکل داده قامت این طاق را
بین گلشن گم شود عطری که هر گل داشته
درصفاتش گم کنم سر رشته مصداق را
اشتیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد
آسمان بر سرگرفت آن ذره ی مشتاق را

هرکسی یک قطره از او خواست باران می برد
مور از درگاه او تخت سلیمان می برد

قال باقرهای او تحکیم قرآن حکیم
قال باقرهای او یعنی صراط المستقیم
آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او
چشم او شرحی است برآیات احسان قدیم
قبل ازآنی که بگویی حاجتت را می دهد
نشنود آوای سایل های خود را این کریم
احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع
ماه و خورشیدند وقتی که چراغ این حریم
جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری است
هر ملک ترفیع گیرد می شود اینجا ندیم

بس که بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر
سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر

شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس
این حکایت را زچشمان گلستانش بپرس
دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت
ذکر هر مرثیه از تسبیح مژگانش بپرس
هر چه زینب دید او هم دید در دشت بلا
ما رایت الا جمیلا را ز چشمانش بپرس
پیکری از شانه شمشیرها چون زلف شد
مو به مو این قصه از زلف پریشانش بپرس
دشتی از نا محرمان و دخترانی بی پناه
هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس
هر چه می پرسی مپرس از کوچه و بازار شام
یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

سرود میلاد امام رضا علیه السلام

عاشقی صفا داره لیلا اگه رضا باشه
گدا پادشاه میشه آقا اگه رضا باشه
کشورعشق یه شهرعشق قبلگاه ایمان
یه ایران یه مشهد یه حرم یه سلطان
روز شب تو خیالم زائر مشهدت منم
به دلم افتاده و شک ندارم تو سخنم
کار معصومه بوده امام رضایی شدنم

عمریه خضر نبی تو صف میون تشنه هاست
آب سقا خونه اسمال طلا آب بقاست
شده آقا قلب جهان خطه خراسان
یه ایران یه مشهد یه حرم یه سلطان
یه دلم کرببلا و یه دلم شهر شما
نوکر حسینم رعیت تو امام رضا
کاش تو مشهدت بمیرم خاک بشم تو کربلا

صفای ما مشهد و مروه ما شهر قم
کشور ما وطن آل امام هفتم
چشمای ما قدمگا ه امیر خراسان
یه ایران و یه مشهد و یه حرم یه سلطان
حرم مشهد تو قشنگتر از عرش خداست
کرم بی اندازت ضامن روزی ماهاست
ولی نعمت همه ایرانیا امام رضاست

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شب جمعه

باز هم در حرمت میل گدایی دارم
شب جمعه به دلم کرببلایی دارم

محشری از اثر ذکر تو در جان بر پاست
که چنان صور به دل آه رسایی دارم

کعبه یک سنگ نشان است برای دگران
من به سوی حرمت قبله نمایی دارم

منزلم روضه ی تو مقصد من روضه توست
بین صحرای غمت سعی و صفایی دارم

بس که در روضه تو اشک نمک گیرم کرد
پرم از شور و در این پرده نوایی دارم

دل و جان و تن و روحم به فدای تو حسین
به هوا خواهی خونت شهدایی دارم

جانم ارزانی این داغ گران روضه بخوان
پای سودای غمت پیش بهایی دارم

پیر هرگز نشوم بر سر خان تو حسین
من که در کاسه چشم آب بقایی دارم

گرمسلمانم و گر کافر و گر ترسایم
قبله ام روی حسین است خدایی دارم

جای تلقین به لحد روضه بخوا نند ای کاش
چون رسد نام تو گوش شنوایی دارم


#یاحسین
#هوالشافی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد


«حق روز ازل کل نعم را به دلم داد»
بر روی سرم سایه عشق علی افتاد
از لطف خدا شد دل تنگم علی آباد
هر ذره ای از جان و تن من شده فریاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

من طالب جان دادن ازعشق ازالیم
تا روز ابد مشتعل عشق علیم
گر جان طلبد بشنود از شوق بلی ام
جز این نگرفتم به خدا درس زاستاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

از چرخش چشمان علی چرخ فلک هست
از خنده مولاست که در سفره نمک هست
فرمانبر او انس همه جن و ملک هست
هرکس که نشد بنده او لعن بر او باد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

او گر که نخواهد سحر از راه نیاید
او گر نپسندد به فلک ماه نیاید
او گر نخرد یوسفی از چاه نیاید
هر صبح دمد روح الامین در نفس باد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

لبخند علی جلوه جنات نعیم است
بر هر که کند خشم سزاوار جحیم است
او مهرخدا قهر خداوند عظیم است
اینگونه خدا حکم خدایی به علی داد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

انانکه سخن از ید قدرتش برانند
لاحول و لا قوت الاه ... بخوانند
شمیشر علی را ملک الموت بدانند
هرکس که رسیده به مصافش زده فریاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد


تو زلف پریشانی و من حال پریشان
با قیمت جان هم نکشم دست زدامان
جز تو سخنی نیست در این حلقه رندان
ابروی تو تیغی است که برجان من افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد


@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

وداع از ماه مبارک

پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام
فرصتی را که به من داد خدا، باخته ام

یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت
بازهم عمردوسر باخته را باخته ام

من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام
متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام

مست از میکده ها سهم خودش را برده
من ولی حال دعا را به ریا باخته ام

نفس هر طور که میخواست مرابازی داد
سرو پا را به همین بی سروپا باخته ام

در پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است
آبرویی که تو دادی همه جا ، باخته ام

باختن در همه اوقات ولیکن بد نیست
من دلم را به غم کرببلا باخته ام

باختم دل به حسین و به حقیقت بردم
سجده شکر کنم بس که به جا باخته ام

از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد
دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام

#یاحسین
#هوالشافی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل _ شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت
بر مژه هایش رشته های اشک و خون داشت

دیگر گلی روی لبش هر گز نرویید
برگونه اما لاله های واژگون داشت

دلتنگ زهرا بود و میزد دست بر هم
روی لبش انا الیه راجعون داشت

بر دوش او هفت آسمان آوار غم بود
تا بود زهرا خانه حیدر ستون داشت

پشت سرش زینب به گریه آب می ریخت
پشت مسافرآب پاشیدن شگون داشت

خاکی که می بوسید رد پای او را
گریه ز نون والقلم ، مایسطرون داشت

از فرق سر باید برون ریزد غمش را
از غصه ها آتفشانی در درون داشت

خود ره نشان تیغ قاتل داد انگار
سر گشته ای را سوی مقصد رهنمون داشت

رنگش عوض می شد ناگه صیحه میزد
گویا فلک ازرفتن حیدر جنون داشت

در راه مسجد تا به خانه گریه می کرد
از خاطراتش چشمهایی لالگون داشت

یاد زمانی که زنی پهلو شکسته
در جای جای خاک کوچه رد خون داشت
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

ترکیب بند میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

مقصود عشق حس شعوری خدایی است
احساس اولین قدم آشنایی است

عشقی که ابتدای ازل ابتدای اوست
عشقی که مرز نقطه بی انتهایی است

عاشق ز خویش هیچ نداردبه غیر عشق
دعوی چشم آینه بی ادعایی است

ننگ است پیش غیر اگر دست سائلی
درپیش عشق رتبه شاهی گدایی است

پروردگار نعمت خود را تمام کرد
بر عاشقی که فطرت او مجتبایی است

گشتیم هر چه در پی این جلوه صبح و شام
تصویرعشق روی حسن گشت والسلام

تو آمدی و بارش رحمت شروع شد
سرسبز شد جهان و طراوت شروع شد

بستیم سوی چشم تو قدقامت صلات
عاشق شدن به نیت قربت شروع شد

ای مهربان ترین تو رسیدی بعد از این
بین گدا و شاه رفاقت شروع شد

در سایه سار قامتت ای پادشاه حسن
افسانه همای سعادت شروع شد

هر کس رسید در زد و در زد که بعد از این
جود و کرم به شیوه عادت شروع شد

تا که تویی کریم گدایی سعادتی است
شغلی به غیر سائلی تو شریف نیست

افطار شد چه خوب خداوند سفره چید
خرمای سفره رمضان علی رسید

کوتاه شد اگر چه , ولی عرض تهنیت
هفت آسمان به قامت تو جامه ای برید

هرکس که دید روی تورا گفت چشم توست
شیرین ترین رطب که نگاه بشر چشید

باز است دستهای تو از بس برای خلق
هرگز کسی به پیش تو مشت توراندید

حی علی الکریم وعلی العشق سر دهیم
وقت نماز سائلی عاشقان رسید

درحلقه های زلف تو عالم اسیر شد
هرکس اسیر عشق حسن شد امیر شد

بگذار تا که باغ شما را چمن شوم
یعنی که با غبار رهت هم وطن شوم

یک عمر مزد نوکری ام را نخواستم
بگذاربا لباس غلامی کفن شوم

من غرق در توام اثری نیست از خودم
یک لحظه هم مباد کمی خویشتن شوم

شکر خدا کما ل نعم شد نصیب من
تا نوکر حسین گدای حسن شوم


دستم به روی سینه زدم تا بقیع بال
خواهم زیارتت بکنم با پر خیال

آقا سلام برتو و آن تربت غریب
اقا سلام بر تو و آن قسمت غریب

ای کاش شمع میشدم آقا که لحظه ای
روشن شود ز شعله ام ان ظلمت غریب

تنها به پشت پنجره های بقیع تو
باگریه آه میکشم از حسرت غریب

غربت زلحظه لحظه عمر تو جاری است
کوه از کمر شکسته از این قسمت غریب

از لحظه ای که موی سرت را سپید کرد
در کوچه مانده بودی و آن غیرت غریب

بر درد ما غیر فرج راه چاره نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شهادت حضرت خدیجه سلام الله علیها

دستم به دامن تو, از این خانه پا مکش
اینگونه روی جسم غریبت عبا مکش
دیدم چگونه حق مقامت شهید شد
دیدم به درب خانه دوچشمت سفید شد
این ظلم شهر گرچه تو را غم نصیب ساخت
توگوهری قدر تورا گوهری شناخت
ای روشنی خانه طاها بمان مرو
مادر به خاطر دل زهرا بمان مرو
برخیز ناز دیده گریان من بکش
شانه به زلفهای پریشان من بکش
مادر بمان برای دلم مادری کنی
معجرببافی و به سرم روسری کنی
ازدست گریه درد به پهلوی من نشست
آیینه بود سینه ام ازآه تو شکست
ان دم تمام می شود آشفته حالی ام
رحمی اگر کنی تو بر این خرد سالی ام
دیگر نفس به سینه تو سخت می رسد
وقت به خواب رفتن این بخت می رسد
رفتی و آسمان بلا ریخت برسرم
غم دید و غصه دید و جفا دیده ترم
روزی به درب خانه زهرایت آمدند
من پشت در رسیدم شعله به در زدند
آتش تمام چادر من را گرفته بود
یاری برای یاری زهرای تو نبود
ناگه کسی به در لگدی زد که در شکست
دردی عجیب بین دو پهلوی من نشست
ظالم که دید بی کسی ام را به چشم خود
زد ضربه ای که ناله محسن بلند شد
حتی نفس به سینه من سخت می رسید
مسمار رشته نفسم را دگر برید
جانی که مانده بود برایم ز دردها
یک آه شد که ناله زدم فضه جان بیا

شعر قدیمی منتشر نشده
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل مرثیه حضرت علی اصغر علیه السلام

در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم
خنده ی آخر تو برده امانم چه کنم

یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب
مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم

تیر را گر بکشم راس ز هم می پاشد
خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم

ترس دارم که بیفتد سر تو از بغلم
روی دوشم شده ای بار گرانم چه کنم

می دود مادر تو گریه کنان پشت سرم
به پس خیمه تو را گر ندوانم چه کنم

بیشتر خاک به زیر سر تو ریخته ام
پیکرت را به سرت گر نرسانم چه کنم

چشم تو باز و چسان خاک بریزم رویت
تا که مادر نرسیده نگرانم چه کنم

چه کنم تا که نفهمد چه سرت آمده است
نیزه ای فاش کند راز نهانم چه کنم

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

پریش آمده ام با دلی پریشان تر

به مو پریشی زینب بیا ز من بگذر

 

همیشه گرمی آغوش تو پناه من

کجاست دست تو ای مهربان تر از مادر

 

کدام در بزنم درد خود به که گویم

خدا نکرده بگویی اگر برو دیگر

 

شنیده ام که نوازشگر غریبانی

به شوق دامن تو آمدم خدا با سر

 

ز بسکه در نزده در به روی من واشد

نه در زدن بلدم نه گدایی از این در

 

من اولین نفری نیستم که می بخشی

خبر ز رحمت تو دارد این گدا بهتر

 

نگاه تو که سریع الرضاست از آن رو

رضا نشد که ببیند مرا به دیده تر

 

بدون دُر صدفی لایق خریدن نیست

بخر مرا که پرم از محبت حیدر

 

الا که پرده نینداختی در این دنیا

بیا و پرده  مینداز باز در محشر

 

که آه شرم من از چشم مادرم زهرا

بسا برای من از آتش است سوزان تر

 

مرا به دست حسینت سپردی از اول

مرا  به دست حسینت بده دم اخر

 

 هوای گریه پایین پا به سر داردم

هوای روضه بی سر نماز بالا سر

 #مناجات


@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
در حفظ توبه عزم مصمم نمیشود
باید که سیل نفس مرا شستشودهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود
هر قدر هم هوای مرا داشت لطف تو
اما دوباره بنده ات آدم نمیشود
آخر کجا فرار کنم از حکومتت
وقتی که مهربانی تو کم نمی شود
تو خواستی که آمده ام ، بی اراده ات
هرگز بساط توبه فراهم نمیشود
دنبال مستحقی اگر ،دست من بگیر
بیچاره تر از آنچه که هستم نمیشود
من را بخر اگرچه به دردت نمی خورم
چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود
کارم اگر گره بخورد گاه بهتر است
این بندگی به جز گره محکم نمیشود
من زخمی محبتم و شکر میکنم
بی زخم سینه لایق مرهم نمی شود
ما روزه ایم و روضه نشینیم بیشتر
ماهی برای ما که محرم نمیشود
ما کشته های روضه و او هم قتیل اشک
این دو جدا دقیقه ای از هم نمی شود
آن لحظه ای که خورد زمین بین قتلگاه
هرگز غمی به سختی این غم نمیشود
تنها که شد به دور تنش حلقه ها زدند
چون اوعقیق سرخ به عالم نمیشود
سبقت برای نیزه زدن بر حسین بود
هر بازدم بدون زدن دم نمی شود
آنقدر ضربه خورد ز جسمش اثر نماند
گل در گلاب این همه مبهم نمیشود
#مناجات
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

میخوام بگم ببخش منو روم نمیشه
بگم گناهامو به تو روم نمیشه
هیچوقت نیاوردی به روم گناهکارم
میخوام بگم غافر بشو روم نمیشه
میخوام بیام درخونت در بزنم
با گناهای نوبه نو روم نمیشه
هیچی نکاشتم که امید داشته باشم
بی حاصلم وقت درو روم نمیشه
گفتم میخوام که پاک بشم گفتی به من
بازم به کربلا برو روم نمیشه
چقد حسینو واسطه قرار دادم
بازم بگم واسطه شو روم نمیشه

#مناجات
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

ولادت حضرت عباس علیه السلام

عشق زیباست خداونداز آن زیباتر
عرش بالا ست ولی بنده از آن بالاتر
هرکسی سائل درگاه خداوند شود
میشود بین خلائق به خدا آقا تر
درِ درگاه خداوند حسین است حسین
هرکه دلباخته اوست شود لیلاتر
به خداگر که بگردی همه عالم را
غیر عباس کسی نیست به او شیداتر
اینچنین شد که خدا کرد تجلی آری
عشق زیباست ابالفضل ازآن زیباتر

تا قیامت علم عشق ابالفضل به پاست
آری آن عشق که فانی نشود نور خداست

نام عباس که آمد دهنم آب افتاد
گوییاروی لب من عسل ناب افتاد
دل به دریا زدگانت چه فراوان شده اند
تاکه تصویر رخ ماه تودر قاب افتاد
نمک بین نگاهت چقدر شیرین است
دل فرهادی ام از عشق تو در تاب افتاد
طاق ابروی تورا کافر بی ایمان دید
سجده کرد و همه عمر به محراب افتاد
بگذارید که یک عمر عسل نوش شوم
نام عباس که آمد دهنم آب افتاد

ازهمان روز که چشمت به جهان وا گشته
ساقی عشق در این معرکه سقا گشته

روز میلاد توجبریل خبر آورده
که خدا از صدف عرش گوهر آورده
انقدرشور شغف خانه مولا دارد
گوییا حضرت زهراست پسرآورده
آسمان شب مولاپس از این مهتابی است
حق برای دل خورشید قمر آورده
این که با خنده خود دارد اشاره به همه
کاشف کرب حسین آمده سرآورده
پاسبان حرم زینب کبری آمد
این که در سینه خود کوه جگر آورده

زحمت ام بنین بود که عباس شود
مرداز دامن مادرسوی معراج رود

پسرم گوش بده حرف دل ام بنین
آبرویم همه در دست تو باشد پس از این
ایستاده است فلک قد تورا سیر کند
ولی از روی ادب محضر مولا بنشین
گرچه برچشم تو مشتاق شده ارض وسما
محضر آل علی چشم بینداز زمین
هرکجا خواست که زینب بشود ناقه سوار
تو رکابش بشو عباس ,که او هست نگین
نکند لفظ اخارا توبگویی به حسین
من کنیزم تو غلامش همه جا هست همین

آنقدر خاک نشین قدم یار شدند
هر دو در هردوجهان صاحب دربار شدند

با قدمهای ابالفضل زمین می لرزید
دشمن از طرز رجزخواندن او می ترسید
وسط معرکه می رفت که محشر بشود
شاه شمشاد قدان تا که کمی می غرید
راه و بیراهه اش از هول ولا گم میشد
تا که چشمش به غضب سوی کسی میچرخید
همه آهنگ عقب گرد به لب می خواندند
تا که شمیر ابالفضل کمی می رقصید
میزد از میمنه از میسره میرفت برون
با هجومی همه لشگریان می پاشید

هرکسی بر قد و برجنگ تو کرده است نگاه
گفته لا حول و لا قوت الا بالله

بنویسید ابالفضل بخوانید حیا
بنویسید علمدار بخوانید وفا
هیچکس مثل ابالفضل نگیرد دستی
بنویسید زحاجات بخوانید روا
دیده او همه را یاد جنان می انداخت
بنویسید از آن چشم بخوانید بلا
بنویسد که سقاست بخوانید خجل
قول دادست که آبی برساند اما
مشک افتاد و تو افتاد ی وارباب افتاد
پای گهواره طفلش زنی افتاد از پا

بعد تو دشمن تو اهل جسارت بشود
بعد تو زینب تو سوی اسارت برود

#ولادت_حضرت_عباس_علیه_السلام

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

سرود میلاد حضرت علی علیه السلام

باز دل من بی قراره
عشق علی تو سینه داره
میخوام سرش به تن نباشه
هر کی علی رو دوست نداره
تو آسمون خورشیدی
روی زمین دریایی
حق و الانصاف آقا
تو بهترین مولایی
ولی ا.. تو آسمون ماه
میون دل شاه دلبر دلخواه
یار و یاور امیر محشر
فاتح خیبر ساقی کوثر علی
علی مولا علی علی علی مولا علی علی مولا علی

می خوام برم میخونه امشب
می خوام بشم دیوونه امشب
به عشق حیدر بکشم سر
یکصد وده پیمونه امشب
منم غلام نوکرات
خاک پاهای زوارات
همقد هفت آسمون
قامت ایوون طلات
سرنوشتم دیر کنشتم
تویی بهشتم علی خاک سر شتم
سرور من علی تاج سرمن
چشم تر من بال و پر من

Читать полностью…
Subscribe to a channel