moosaalimoradi | Unsorted

Telegram-канал moosaalimoradi - کانال اشعار موسی علیمرادی

-

@alimoradi هنگام مرگ منتظر دامن تو ام افتاده زحمت سر من گردن شما

Subscribe to a channel

کانال اشعار موسی علیمرادی

شهادت امام جواد علیه السلام

رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد
پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد

پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها
بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد

قلب هر سنگی از اهت آب شد با این وجود
گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد

کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت
هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد

عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را
تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد

دست وپا از بس زدی گودال گویا کنده ای
چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد

#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

به مناسبت سالروز تخریب بقیع


هر چند انتهای فلک خاک این در است
خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است
بال فرشته منت از این خاک می کشد
جنت کجا به گرد و غبارش برابر است
بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست
این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است
برما مجال خادمی او نمی رسد
وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است
تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست
خورشید ماه پرتو فانوس این در است
گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع
کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است
نام بقیع میشنوم بغض میکنم
خاکی که نام بردن از او غربت آور است
تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد
گویا فلک به خون جگر ها شناور است
بی سایبان مزار امامان بی حرم
این روضه از کران به کران آه گستر است
هر یک که خفته اند در این آستان غم
بر سینه هایشان همه داغی مکرر است
آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود
این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است
هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو
درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است
دیده است بین خانه امامی میان دود
وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است
دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود
در بین دود ، شعله به دامان خواهر است
دیده میان آتش و خون سیل لشگری
دنبال گوشواره و خلخال معجر است
در کربلا وجب به وجب روضه ریخته
آری عزای کرببلا داغ اکبر است
اما تمام چشمه این روضه های سخت
درشعله و شکستن آیات کوثر است
خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع
سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است
#تخریب_بقیع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل بعد شهادت

شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند
کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند

تو رفتی آه غمت به آتشم کشیده است
در دل من روضه تو به جز شرر نمی زند

بعد تو گریه میشود روزی دخترت پدر
به شام گریه های من سپیده سر نمی زند

خفته یتیم کوفه در کوچۀ انتظار تو
نمی خورد نان و به جز حرف پدر نمی زند

ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز بود
بدون تو شکوفه ای به برگ و بر نمی زند

تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آه کسی
شعله به چاه کوفه از آتش در نمی زند

تو رفتی و اهالی خرابه ها گریستند
که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمی زند

#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

خطا کارم اما خدایا ببخش
من بینوا را خدایا ببخش
تو را جان زهرا خدایا ببخش
ببخشم خدایا خدایا ببخش

اگر که همه توبه هایم شکست
اگر رشته بندگی ام گسست
شدم پیش تو بی سر و پا و پست
ببخشم خدایا خدایا ببخش

اگر روسیاهم اگر که بدم
اگر جز درت درب دیگر زدم
گنهکارم اما ببین آمدم
ببخشم خدایا خدایاببخش

همه خلوتم پر شد از جرم اگر
نماند آبرویی برایم دگر
از این بنده غافلت درگذر
ببخشم خدایا خدایا ببخش

من آنم که طرد از تو او را رواست
که پیمان شکن را فراقت سزاست
هرآنچه رسد گرچه از تو به جاست
ببخشم خدایا خدایا ببخش

عطا کرده ای و خطا کرده ام
وفا کرده ای و جفا کرده ام
به جبران لطفت چه ها کرده ام
ببخشم خدایا خدایا ببخش

اگر اعتباری ندارم دگر
در این جمعیت آبرویم مبر
سوا یا نکن یا که در هم بخر
ببخشم خدایا خدایا ببخش


تورا جان آن کشته ی اشک و آه
تورا جان آن بی کس قتلگاه
تورا جان آن خواهر بی پناه
ببخشم خدایا خدایا ببخش

#مناجات

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل
غم علی غصه علی ناله علی درد علی
دم علی آه علی خسته ترین مرد علی

گرمی جنگ به شمشیر علی بود ولی
پیش هر اشک یتیمی عرق سرد علی

گردو خاکی به ره انداخت که گم شد خیبر
همه دیدند که برخاست از آن گرد علی

گره ای کار علی خورد که افتاد از پا
گر چه از کار دو عالم گره واکرد علی

غیر یک داغ میان همه آماج بلا
خم به ابروی خودش آه نیاورد علی

هیچکس محرم رازش نشد و تنها ماند
بعداز آن زوج جوانش همه جا فرد علی

#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد
مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد
یک در میان جواب سلامش نمی رسید
آن که خدا به هر قدم او سلام کرد
هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید
او باز هم مقا بلشان احترام کرد
از غربتش به قول خودش بس , که روزگار
با مرتضی معاویه را هم کلام کرد
بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن
طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد
بعد از نماز نافله شب بلند شد
سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد
با این سلام روضه آخر شروع شد
با خاکهای چادر زهرا تمام کرد
غمگین ترین امیر , الهی که بشکند
دستی که خنده را به لب تو حرام کرد
هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو
آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد 
جای صلات ماذنه باصوت مرتضی
حی العزای علی را پیام کرد
بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم…
با شوق خویش خون خودش را به جام کرد
تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند
در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد
تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست
گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد
دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش
هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد
درخانه زینب است رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد
زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس
روی جبین دختر خود استلام کرد
آری رعایت دل زینب سفارش است
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد
ان دختری که سایه او هم ندیدنی است
چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد
یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد
ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل _ شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت
بر مژه هایش رشته های اشک و خون داشت

دیگر گلی روی لبش هر گز نرویید
برگونه اما لاله های واژگون داشت

دلتنگ زهرا بود و میزد دست بر هم
روی لبش انا الیه راجعون داشت

بر دوش او هفت آسمان آوار غم بود
تا بود زهرا خانه حیدر ستون داشت

پشت سرش زینب به گریه آب می ریخت
پشت مسافرآب پاشیدن شگون داشت

خاکی که می بوسید رد پای او را
گریه ز نون والقلم ، مایسطرون داشت

از فرق سر باید برون ریزد غمش را
از غصه ها آتفشانی در درون داشت

خود ره نشان تیغ قاتل داد انگار
سر گشته ای را سوی مقصد رهنمون داشت

رنگش عوض می شد ناگه صیحه میزد
گویا فلک ازرفتن حیدر جنون داشت

در راه مسجد تا به خانه گریه می کرد
از خاطراتش چشمهایی لالگون داشت

یاد زمانی که زنی پهلو شکسته
در جای جای خاک کوچه رد خون داشت
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل - مدح
چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علیست
همه عمر جهان بسته به یک آن علیست
همه از سفره او روزی خود را دارند
آفرینش به خدا سفره احسان علیست
بنده عشق علی از همه آزادتر است
شکر لله که دلم بسته به زندان علیست
نمک سفره او خوردم و آدم شده ام
آدمیت نمکی هست که در نان علیست
گر حساب سرزلفش کنی از دهر جدا
مابقی هر چه که مانده است پریشان علیست
بس که از ذکر علی شهد و شکر نوشیدم
این دهان نیست بگویید که قندان علیست
آفتابی که جهان از نفسش روشن شد
انعکاسی است که از پرتو دندان علیست
در لحد سمت نجف روی مرا بگذارید
سرمن چشم به راه سر دامان علیست
اشک شور است اگر علت و برهان دارد
علت آن است که هر چشم نمکدان علی است
گرعلی جان همه خلقت عالم باشد
حضرت فاطمه ولله قسم جان علیست
هر کسی عشق حسین بن علی را دارد
روز محشر به خداوند که مهمان علیست
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

به این طریق خدایی کسی کجا بکند

که ما خطا بنماییم او عطا بکند

 

نه بندگی نه رفاقت نه عاشقی کردیم

برای کار نکرده چه لطف ها بکند



همیشه بر همه باریده و ندیدم من

برای رحمت خود خوب و بد سوا بکند

 

در انتظار گدا نیست تا که در بزند

به هر کجا که گدا هست سفره وا بکند

 

برای آن که به معراج بنده راببرد

میان  کرببلا عرش را بنا بکند

 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که قبل بندگی ات او به تو عطا بکند

 

منی که همت توبه  ندیده ام در خویش

مگر خدا زگناهان مرا جدا بکند

 

مگر به حق علی و به حق آل علی

به این امید نگاهی به سوی ما بکند

 

چه فرق میکند آن کس که معرفت دارد

علی علی بکند یا خدا خدا بکند

 

چه می شود که بمیرم کنارشش گوشه

عجب خیال خوشی کرده ام خدا بکند


#مناجات
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
امید آخر دنیا خودت درستش کن
نمانده پشت سر من پلی که برگردم
خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
ببین چگونه به هم خورده کار من ماندم
به حق حضرت زهرا خودت درستش کن
گرفت دست مرا هرکسی ، زمینم زد
شکست بال و پرم را خودت درستش کن
سفال توبه خود را شکسته ام از بس
تر ک ترک شده اما خودت درستش کن
اگرچه پیش تو در خلوت آبرویم رفت
برای محشر کبری خودت درستش کن
ثمر نداده درخت الهی العفوم
به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن
شکسته بال و پر من ولی دلم تنگ است
سفر به کرببلا را خودت درستش کن

#مناجات

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

باز نشر

میلاد کریم اهل بیت علیه السلام

به چشمهای خیالی به روی پرچینی
نگاه کن که طلوعی دوباره می بینی
درست نیمه ماه خدا مبارک شد
شروع سلسله سائلان آیینی
چنان سروده حسن را خدای شاعرها...
چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی
عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات
فتاده آب دهانم زبس که شیرینی
بس است تا که ترا بین سفره بگذارد
خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی

علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند
به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند
نگاه کن که ملکها ز چشم زیبایت
برای نه فلک خود ستاره بردارند
به این جمال و جلالت سزد که نام تورا
حسن به عشق خداوند حسن بگذارند
طبیب هر دو جهانند آن کسانی که
به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند
توامدی و جمل شاهد است زلزله شد
هنوزهم تلفا تت به زیر آوارند

خوشا کسی که به زندان عشق دربند است
رها زبند هوا و پرنده مانند است
کسی که عاشق روی حسن شود لیلاست
جنون عشق حسن دانش خردمند است
به ذره گر برسد ذره ای ازالطافت
به زیر سایه ی تو آفتاب تابند است
چطور تو ز گدا پادشاه میسازی
چقدر دست کریمانه ات هنرمند است
گدای خانه تو میخرد فلک ها را
مگر که نرخ گداییِ از حسن چند است

کریم آنچه بیارد به دست , می بخشد
هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد
زپا فتادی اگر یاحسن بگو بنگر
چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد
به تشنگان برادر حسن دهد روزی
شراب ناب حسینی به مست می بخشد
قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین
هر آنکسی که حسینی شداست می بخشد
گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هر چه هست می بخشد…
#یاکریم

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

باز نشر

ترکیب بند میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

ازروز ازل مست می نوکری ام من
دلداده ی این طایفه ی دلبری ام من
ای ساقی کوثر بده پیمانه به دستم
هرقدر بریزی به خدا مشتری ام من
گر سربرود خون ز رگم بانگ زند باز
آند السون علینین جانینا حیدری ام من*
این رشته اشکم نخی از چادر زهراست
در حشر گواهی بدهد مادری ام من
اما منشم سائلی از دست کریم است
آری حسنیم ، ز دو عالم بری ام من

هر قطب نما قبله نما گشته به سویت
این ماه مبارک شده با رویت رویت

تا خواست قنوت شب زهرا اثری را
در چهره تو دید مبارک سحری را
هر کس که خبردار شد از آمدن تو
عاشق شد و دادند به او بی خبری را
وا شد به گدایان دری امشب که دوباره
سائل نکشد هیچ کجا در به دری را
تا چشم تو واشد همه این معجزه دیدند
در چهره خورشید طلوع قمری را
یک رتبه حسن داد به مولای مراتب
پوشاند تن شاه لباس پدری را

در دست علی سوره و شمس ضحی ها است
این ماه مبارک شد ه ی سفره زهراست

هرجا سخن از بردن دلها که بیاید
اول رخ زیبای حسن دل برباید
بی شک که ببینند همه روی حسن را
روزی که خدا از رخ خود پرده گشاید
توز لف بیفشان و به عالم نظری کن
تا از شب تاریک جهان ماه درآید
هرکس قدوبالای تورا دیده به لبهاش
لاحول ولاقوه اله بیاید
بر حلقه توهر که اسیر است امیر است
این حکم مقرر شده بی شبهه و شاید

از نام حسن گفتم لب غرق عسل شد
هر قطعه ای ازجان و تنم نیز غزل شد

تا چرخ و فلک از می چشمان تو نوشید
شد مست به دور سر این می کده چرخید
افتاد ز رونق همه جا عطر فروشی
تا باد در آن حلقه گیسوی تو پیچید
هر کوچه که بند آمده از تو خبری هست
هرجا سخنی هست کلام تو درخشید
ابروی گره کرده تو فاتح رزم است
ای لشگریان جملی بار ببندید
طوری به زمین گام نها دی که به افلاک
خورشید و قمر از سر هر گام تو پاشید

این زَهری چشم تو به هررزم مثل بود
مژگان حسن صف شکن جنگ جمل بود

بی عشق حسن زندگی ما شدنی نیست
جز کرببلا بر حسنیون وطنی نیست
او هرچه که دارد به خدا وقف حسین است
درمکتب و قاموس حسن ، خویشتنی نیست
در حد حسن هیچ کسی نیست حسینی
اندازه ارباب کسی هم حسنی نیست
از بس که به سینه زده ام سنگ شما را
چون سرخی این سینه ،عقیق یمنی نیست
در قبرهم از تن نَکَنم جامه ی خدمت
جز رخت غلامی به تن ما کفنی نیست

درسینه نمانده زغمت صبر و قراری
دل ، تنگ تو و صحن سرایی که نداری

یک عمر تنت بود اگر رخت امیری
یک غصه تورا برد همه عمر اسیری
سربسته بگو از غم خود در دو سه جمله
ازکودکی خویش بگو از سر پیری
یک بار نشد راحت و آسوده بخوابی
در خواب نوا ی نزن ای پست نگیری
وقتی که روی تشت جگر های تومی ریخت
دیدند که هر پاره شده زخم ز تیری
زخمی که همه از غم آن کوچه تنگ است
این غصه تو را برد همه عمر اسیری

تا مادر تو فاطمه در کوچه زمین خورد
آلاله ی عمر تو در آن ثانیه پژمرد

* آندوالسون علینین جانینا حیدری ام من (کلامی زنجانی) قسم به جان علی من حیدری ام
#یاکریم
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

مرا مران...

مرا مران که امیدم به مهربانی توست
به دست های پر از مهر آسمانی توست
مرا مران که کسی غیر تو پناهم نیست
به سوی هیچ کسی غیر تو نگاهم نیست
مرا مران که غریبم در این جهان بی تو
که یک ستاره ندارم در آسمان بی تو
مرا مران به همه گفته ام تو را دارم
اگرچه بی سرو پایم تویی خریدارم
مرا مران که شنیدم کرم ز عادت توست
بزرگ تر ز گناهم شکوه رأفت توست
مرا مران که ندارم به غیر تو یاری
همه گمان من این است دوستم داری
مرا مران که پرم از محبت حیدر
مرا که هیچ ندارم به این بهانه بخر
مرا مران زحریمت به آبروی حسین
به بوسه ای که شد ایمن از آن گلوی حسین
#مناجات
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

حالا که مهمان تو در ماه صیامم
بر تشنه کام کربلا اول سلامم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است
با اشک روضه وا شود بر توبه کامم
با بسم رب الکربلا روزه گرفتم
با روضه داری روزه‌داری شد مقامم
یعنی که مهمانی تو بزم حسین است
بوی محرمم می‌دهد ماه صیامم
مهمان نوازی می کند او از غلامش
آن که به مهمانی نکردند احترامش
رحمی به نوزاد و جوان او نکردند
رحمی به طفل نیمه جان او نکردند
هر جا که گریه کرد خندیدند بر او
شش ماهه ای آورد خندیدند بر او
تشنه شدم تا آب دیدم گریه کردم
یاد لبش آهی کشیدم گریه کردم
وقتی هلال ماه را دیدم به چشمم
گویا سری بر نیزه ها دیدم به چشمم
ماهی که زلفش آسمان را تار میکرد
زخم جبینش خواهرش را زار میکرد
قرآن که خواندم روضه ای دیگر به پا شد
هر آیه آن روضه تشت طلا شد
با خیزران زد بر لبش قرآن نخواند
تاپرتوخورشیدی اش پنهان بماند
یارب عنایت کن به حق کشته اشک
در کاسه چشمم بریز اشک مدامم
گرچه رفیق نیمه راهش بودم اما
حق رفاقت را به من کرده تمامم
با آنکه بد بودم ولی رزق مرا داد
نانی به غیر از نان او باشد حرامم
حتی نیاورده به رویم رو سیاهم
باز ابرو داده میان خاص و عامم
شرمنده ام شرمنده روی حسینم
پیش مرام و لطف او من بی مرامم

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم

ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم

عشق مشقیست که هرشب بنویسیم علی
عشق درسیست کز آن زیستن آموخته ایم

عشق یعنی علی و آل علی دیگر هیچ
شعله هستی از این عشق بر افروخته ایم

یازده بار علی بعد علی آمده است
یازده مرتبه از عشق علی سوخته ایم

گرچه در هردوجهان عشق به معنای علی است
آخرین عشق از این سلسه لیلای علی است

او همانیست که جا در دل ایمان دارد
عاشق عاقل و دیوانه فراوان دارد

او همانیست که از آل علی دل برده
جان زهراست که جا در دل جانان دارد

هر که رفته به تماشای نگاهش گفته
جای چشمش به خدا مصحف قرآن دارد

اوهمانیست که هر چند ندیدنداو را
یک جهان آن قد و بالاش مسلمان دارد

خبر آمدنت را که ملائک دادند
همه ازشوق تو بر سجده شکر افتادند

خبر آمد گل بی خار به دنیا آمد
عاشقان حضرت دلدار به دنیا آمد

کلهم نور نبی اند پسرهای علی
آخرین احمد مختار به دنیا آمد

یازه زاده زهرا همه شیرند و کنون
اخرین حیدر کرار به دنیا آمد

گرحسین بن علی سبط نبی شیرین است
او حسینیست که نه بار به دنیا آمد

سیزده کعبه به دور سر او می گردند
نقطه مرکز پرگار به دنیا آمد

اینکه از عشق رخش عشق به فریاد آمد
مهدی ماست که با حسن خدا داد آمد

عطر نرگس شدی و نیست از این بو خوشتر
حلقه دام بلا نیست از این مو خوشتر

سوی چشمان شما کعبه به پا کرده نماز
قبله ای نیست به والله از این سو خوشتر

نه غلط گفته هر انکس که بهشتت گفته
کی بهشت است به انصاف از این رو خوشتر

گر که دیوان غزل مدح تو گوید نشود
از دوبیتی که نوشتی به دو ابرو خوشتر


جان فدای لب تو باد که در دید ه مست
چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

نقل کردند که تو هیبت طاها داری
نقل کردند که تو عصمت زهرا داری

بی گمان پشت ندارد زره ات چون حیدر
نقل کردند که تو قدرت مولا داری

دشمنت هر که شود قبر خودش راکنده
همه جا پر شده که دیده سقا داری

گر رجز خوان بشوی اهل زمین می لرزند
این نشانیست که از اکبر لیلا داری

تو خودت یک تن یک کرببلایی اقا
این مرامیست که از زینب کبری داری

ای گل سر سبد عرش خدا یا مولا
جان زهرا قسمت می دهم آقا که بیا

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مدح حضرت امام جواد علیه السلام

عاشق همیشه خانه اش بر دوش باد است
آواره معشوق خود در هر بلاد است
هر سو برایش جلوه ای از روی دلدار
اما نداند دل کجا از دست داده است
در وقت خلقت بوده یا در عالم زر
کی چشم او بر حیدر آلش فتاد است
عاشق به دنیا آمده عاشق بمیرد
راه سعادت عشق بر این خانواد ه است
هر چند خلقی عاشق آل علی اند
از آل حیدر دلبری کار جواد است

تو مظهر ذات جمال کبریایی
ابن رضا ابن رضا ابن رضایی

ای گندم روی تو زرین تر از خورشید
چشم سیاهت مزرع نور است و امید
گیسو نبوت قد قیامت رخ ولایت
خال به روی گونه ات تصویر توحید
مانند تو هم لم یلد یولد توان گفت
هم قل هوالله و احد را کرد تاکید
جای پرستش داری ای زیبای مطلق
در روی تو روی خدا را می توان دید
تا شانه زد بابا به گیسوی تو انگار
شب در میان زلف های ماه پیچید

ای یوسف زیبای یعقوب خراسان
شد بیت الاحزان پدر با تو گلستان

خیر کثیر از گوشه چشمت روان است
گویا که روح فاطمه در تو نهان است
تنها نه ما محتاج الطاف تو هستیم
بی سایه ات جبریل هم بی آشیان است
ماه ستاره گرد و خاک دامن تو
خورشید فانوس در این آستان است
در وصف دستان خدایی تو ماندیم
پای علی در وصف دستت در میان است
هر جا که سایل هست سفره پهن کردی
سائل نداند میهمان یا میزبان است

فهمیده هر کس پای درمشهد نهاده است
راه رسیدن تا خدا باب الجواد است

دُر رضا دردیده گوهر شناسان
شمس شموس دیگر اختر شناسان
شد لافتی الا علی ورد زبان ها
دیدند تا ابروت را حیدر شناسان
بی اختیار از دیدن سرو قد تو
برخاستند آسیمه سر محشر شناسان
گنجینه های بیکران آسمان را
برادشتند از خاکراهت زر شناسان
ابتر شدند از جلوه ی تو دشمنانت
دیدند در تو فاطمه کوثر شناسان

از کودکی های تو پیران در شگفتند
محراب و منبر را روایاتت گرفتند

چون خال تو یکتا پرستان گوشه گیرند
در سیر وحدت کثرتی را دستگیرند
آزاد مردان تمام روزگارند
آنان که در پیچ و خم زلفت اسیرند
با جود تو سائل نمی ماند به عالم
وقت سخاوت جلوه هایت بی نظیرند
شاهان به ترفیع مقام اینجا غلامند
از بس که آل فاطمه نعم الامیرند
با خاطری آسوده پشت در نشستیم
اینجا سگان را هم به درگه می پذیرند

زلفت مدار عاشقی در عالمین است
خورشید این منظومه ماه کاظمین است

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

وداع از ماه مبارک

پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام
فرصتی را که به من داد خدا، باخته ام

یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت
بازهم عمردوسر باخته را باخته ام

من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام
متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام

مست از میکده ها سهم خودش را برده
من ولی حال دعا را به ریا باخته ام

نفس هر طور که میخواست مرابازی داد
سرو پا را به همین بی سروپا باخته ام

در پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است
آبرویی که تو دادی همه جا ، باخته ام

باختن در همه اوقات ولیکن بد نیست
من دلم را به غم کرببلا باخته ام

باختم دل به حسین و به حقیقت بردم
سجده شکر کنم بس که به جا باخته ام

از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد
دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام

#یاحسین

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مدح و مرثیه

یا علی چشم تو نازم که بهشت دگر است
گرد و خاک ره تو اختر و شمس و قمر است
تو که جای خودت ای شیر خدا در مردی
قنبرت از همه دهر به والله سر است
بیشتر شک به خدایی تو مولا بکند
هرکه از شان حقیقی شما با خبر است
لشگری دیدتورا و سپر انداخت زمین
صف مژگان تو لشگر شکنی بس قَدَر است
تیغ ابرو که چنین آخته ای یعنی که
جان عشاق علی در همه جا در خطر است
روسپیداست اگر دُر نجف در حرمت
هر عقیقی ز غم دوری تو خونجگر است
«پله پله به ملاقات خدا می آید»
قدمی که طرف شهر نجف در سفر است
بس که ازعشق به تو دل شده سرریز ببین
صدف دیده چطور ازغم تو پر گوهر است
هر زمین خورده علی گفت و علی بالش داد
دستگیر ی که خودش خسته و بی بال و پر است
داغ سنگین چه کس آه شکسته است تورا
سالها دست تو از بار غمت بر کمر است
رفتی و از لحدت می رسد آه تو هنوز
یاد آن آتش و هیزم کفنت شعله ور است
این ملجم زد و اما همه می دانستند
قاتل اصلی تو ضربه ی دیوار در است
گیرافتاد عزیز تو میان آتش
پر پروانه و آتش به خدا دردسر است
گرچه می سوخت ولی باز مقاوم استاد
گفت جانم به خدا بهر امام سپر است
تا در خانه شکست و نفسش بند آمد
همه گفتند دگر فاطمه عمرش به سر است
ناگهان ناله ای از پشت در آمد ای وای
شام عمر پسرم فضه بیا بی سحر است
هر که در آل علی آینه فاطمه شد
بیشتر از همه کس چشم ترش خون جگر است
مثل آن دختر ویرانه که بر پیکر او
یادگاراز سر هر بام و سر هر گذر است
بس که در راه زمینش زده شلاق ستم
بند بند تن او زخمی از این همسفر است
سر بابا که در آغوش گرفت او، گفتند
این سه ساله چقدر از پدرش پیرتر است
خواست تا خستگی اش همره جان در بشود
همه دیدند لبش روی لبان پدر است
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل شهادت حضرت علی علیه السلام

صبرم تمام شد کفنم را بیاورید

رخت رهایی از بدنم را بیاورید



روحم میان این قفس تنگ خسته است

ازعرش نور پیرهنم را بیاورید



هر جا که هست فاطمه آنجاست خانه ام

من را برید یا وطنم رابیاورید



با یاد چادرش نفسم تنگ می شود

آن یادگاری کهنم را بیاورید



دنیا جهنمی شد از آتش فراق

تابوت من، بهشت تنم را بیاورید



باید حسین را به علمدار بسپرم

عباس کاشف محنم را بیاورید

#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شب شهادت حضرت علی علیه السلام

دیگر برای پر زدنم پر بیاورید
هفت آسمان برای کبوتر بیاورید

غربت توان دیدن من را ربوده است
این خار را زچشم ترم در بیاورید

تا خوب وبد حلال کننداین غریب را
ایتام را برابر بستر بیاورید

زخم سرم که هم نمیاید چه می کنید
جای طبیب چاره ی دیگر بیاورید

آن معجری که نیمی ازآن سوخت پشت در
آن را برا ی بستن این سر بیاورید

چندیست سخت تشنه دیدار گشته ام
کوثر برای ساقی کوثر بیاورید

مهری برای سجده من وقت احتضار
از خاک روی چادر مادر بیاورید
***
بار دگر به کوفه اگر راهتان فتاد
با خود اضافه چادر و معجر بیاورید
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

میخوام بگم ببخش منو روم نمیشه
بگم گناهامو به تو روم نمیشه
هیچوقت نیاوردی به روم گناهکارم
میخوام بگم یا غافرو .... روم نمیشه
میخوام بیام درخونت در بزنم
با گناهای نوبه نو روم نمیشه
هیچی نکاشتم که امید داشته باشم
بی حاصلم وقت درو روم نمیشه
گفتم میخوام که پاک بشم گفتی به من
بازم به کربلا برو روم نمیشه
چقد حسینو واسطه قرار دادم
بازم بگم واسطه شو روم نمیشه

#مناجات
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل
یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم
این چنین کشفِ غبار قدم وی کردم

باده از ذکر علی ریخته ام جام به جام
شرب خمر از قدح گوش پیاپی کردم

بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست
کاسه چشم به دستم طلب می کردم

<گوش این طایفه آواز گدا نشنیداست >
خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم

به نیستان قدمی نه که پر از آه دل است
ازغم دوری تو هر مژه را نی کردم
#یاعلی
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شب قدر

ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم

در آسمانی نگاهت پر بگیرم

 

ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق

دست شما را جای قرآن سر بگیرم

 

ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب

با دست آغوشم تو را در بر بگیرم

 

ای کاش پایم واشود در خیمه اش تا

یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم

 

ای کاش در تقدیر من امشب نویسند

پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم

 

ای کاش می شد تا برای سجده از تو

مهری زخاک تربت مادر بگیرم

 

تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم

ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم

 

من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید

ای کاش ها را کاش ازاین در بگیرم

#انتظار
@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

این توبه را اگر نپذیری کجا روم
دست مرا اگر تو نگیری کجا روم

گر نگذری ز روی سیاه جوانیم
موی سپید بر سر پیری کجا روم

محتاج توست بند به بند وجودمن
با این همه بساط فقیری کجا روم

روزی اشک اگر ندهی میکشی مرا
لب تشنه در هوای کویری کجا روم

من را بخر که بنده شاه جهان شوم
جز کربلا برای اسیری کجا روم

جانم بگیر و عاشقی ام را زمن نگیر
عشق حسین را که بگیری کجا روم #مناجات

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست

نفس من عین جفا  و کرمت  عین وفاست

هرچه خواهی  بدهی  بر من بیچاره بده

هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست

سر به زیر آمده ام  باز سر افرازم کن

ای کسی که همه جا  پرچم لطفت بالاست

اشتراک من و تو  باعث شرمم شده است

گنه من به خفا و کرم تو به خفاست

پشت کردند همه عالم  و آدم  بر من

گرچه سخت است , غمی نیست که رویم به خداست

بد زمین خورده دلم گر که چنین می گریم

که نشان به زمین خوردن آیینه صداست

حاجتی را که روا نیست فزون شکر کنم

گاه بینایی من کوری چشم  گره هاست

گرچه زشت است گناه از من مخلوق ولی

بخشش از سوی تو ای خالق زیبا زیباست

گر پی مستحقی تا که بر او لطف کنی

نیست بیچاره تر از من که نیازم به سخاست

هم بلایم بده هم کرببلا حرفی نیست

درد با عشق حسین بن علی عین دواست

#مناجات

@moosaalimorad

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

باز نشر

ترکیب بند میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

مقصود عشق حس شعوری خدایی است
احساس اولین قدم آشنایی است

عشقی که ابتدای ازل ابتدای اوست
عشقی که مرز نقطه بی انتهایی است

عاشق ز خویش هیچ نداردبه غیر عشق
دعوی چشم آینه بی ادعایی است

ننگ است پیش غیر اگر دست سائلی
درپیش عشق رتبه شاهی گدایی است

پروردگار نعمت خود را تمام کرد
بر عاشقی که فطرت او مجتبایی است

گشتیم هر چه در پی این جلوه صبح و شام
تصویرعشق روی حسن گشت والسلام

تو آمدی و بارش رحمت شروع شد
سرسبز شد جهان و طراوت شروع شد

بستیم سوی چشم تو قدقامت صلات
عاشق شدن به نیت قربت شروع شد

ای مهربان ترین تو رسیدی بعد از این
بین گدا و شاه رفاقت شروع شد

در سایه سار قامتت ای پادشاه حسن
افسانه همای سعادت شروع شد

هر کس رسید در زد و در زد که بعد از این
جود و کرم به شیوه عادت شروع شد

تا که تویی کریم گدایی سعادتی است
شغلی به غیر سائلی تو شریف نیست

افطار شد چه خوب خداوند سفره چید
خرمای سفره رمضان علی رسید

کوتاه شد اگر چه , ولی عرض تهنیت
هفت آسمان به قامت تو جامه ای برید

هرکس که دید روی تورا گفت چشم توست
شیرین ترین رطب که نگاه بشر چشید

باز است دستهای تو از بس برای خلق
هرگز کسی به پیش تو مشت توراندید

حی علی الکریم وعلی العشق سر دهیم
وقت نماز سائلی عاشقان رسید

درحلقه های زلف تو عالم اسیر شد
هرکس اسیر عشق حسن شد امیر شد

بگذار تا که باغ شما را چمن شوم
یعنی که با غبار رهت هم وطن شوم

یک عمر مزد نوکری ام را نخواستم
بگذاربا لباس غلامی کفن شوم

من غرق در توام اثری نیست از خودم
یک لحظه هم مباد کمی خویشتن شوم

شکر خدا کما ل نعم شد نصیب من
تا نوکر حسین گدای حسن شوم


دستم به روی سینه زدم تا بقیع بال
خواهم زیارتت بکنم با پر خیال

آقا سلام برتو و آن تربت غریب
اقا سلام بر تو و آن قسمت غریب

ای کاش شمع میشدم آقا که لحظه ای
روشن شود ز شعله ام ان ظلمت غریب

تنها به پشت پنجره های بقیع تو
باگریه آه میکشم از حسرت غریب

غربت زلحظه لحظه عمر تو جاری است
کوه از کمر شکسته از این قسمت غریب

از لحظه ای که موی سرت را سپید کرد
در کوچه مانده بودی و آن غیرت غریب

بر درد ما غیر فرج راه چاره نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

شهادت حضرت خدیجه سلام الله علیها

افتخار دین و آیین را اگر می شد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن می گشود

ای که بر شأن بلندت کوه ها زانو زدند
وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود

تو که هستی که شدی همراه ختم الانبیا
در نزول وحی یا در جاده قوس صعود

حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است
تو که هستی که مقامت را محمد می ستود

از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی
غیر تو بانو کسی شایسته کوثر نبود

اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است
جود تو شد مبدا تاریخی هجری جود

هر شب از چادر نمازت رنگ و بوی نور داشت
هر سحر با دیدن تو بخت خود را می گشود

آبرو جبریل از آب وضویت می‌گرفت
در پی این بحر می شد هر چه اقیانوس رود

با چنین شان و مقامی در زمان احتضار
غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود

بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی
آه پیغمبر زدل برخاست تا رب ودود

ناگهان از سوی حق بر دست های جبرئیل
پنج پیراهن برای پنج تن آمد فرود

پنجمین پیراهن این پنج تن شد قسمتت
بر تو سهمش را حسین از عرش حق هدیه نمود

فاطمه که دید می ماند حسینش بی کفن
بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود

بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا
بافتش با اشک تار و بافتش با آه پود

از حریر کهنه ای آن پیرهن را بافت تا
وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود

وقت غارت گشت یک لشگر به آن گودال ریخت
یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خود

بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت
می کشیدند از تنش از هر طرف قوم جهود

پاره پاره گشت و آمد از تنش آخر برون
ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود

نیمه ی شب ماند یک انگشتر و یک ساربان
ختم غارت شد به خاتم... خنجری آمد فرود...

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

مناجات

پریش آمده ام با دلی پریشان تر

به مو پریشی زینب بیا ز من بگذر

 

همیشه گرمی آغوش تو پناه من

کجاست دست تو ای مهربان تر از مادر

 

کدام در بزنم درد خود به که گویم

خدا نکرده بگویی اگر برو دیگر

 

شنیده ام که نوازشگر غریبانی

به شوق دامن تو آمدم خدا با سر

 

ز بسکه در نزده در به روی من واشد

نه در زدن بلدم نه گدایی از این در

 

من اولین نفری نیستم که می بخشی

خبر ز رحمت تو دارد این گدا بهتر

 

نگاه تو که سریع الرضاست از آن رو

رضا نشد که ببیند مرا به دیده تر

 

بدون دُر صدفی لایق خریدن نیست

بخر مرا که پرم از محبت حیدر

 

الا که پرده نینداختی در این دنیا

بیا و پرده  مینداز باز در محشر

 

که آه شرم من از چشم مادرم زهرا

بسا برای من از آتش است سوزان تر

 

مرا به دست حسینت سپردی از اول

مرا  به دست حسینت بده دم اخر

 

 هوای گریه پایین پا به سر داردم

هوای روضه بی سر نماز بالا سر

 #مناجات


@moosaalimoradi

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

نمی خواهم کسی را غیر تو که یار دلخواهی
نشیند کی به دل مهری که دارم در شب ماهی

تویی نزدیک تر از هر کسی بر شام تاریکم
تو در چشمان من اشکی تو بر لبهای من آهی

به غیر از کوی تو جایی مسیر من نمی افتد
تو هم بر خانه من سر بزن چون بخت گه گاهی

نه تاب هجر را دارم نه جانا! تاب وصلت را
منم آن شبنم دلتنگ و تو صبحی سحرگاهی

به ملک فقرخود چیزی که من دارم نداری تو
که شاهی مثل تو دارم تو اما خود شهنشاهی

Читать полностью…

کانال اشعار موسی علیمرادی

غزل مرثیه حضرت مسلم علیه السلام

محمل صبرم ز اشک دیده در گل مانده است
از که جویم نسخه درمان که دل درمانده است
خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید
یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است
آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند
هر کسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است
سوختم از نیشخند مردم اما بیشتر
خنده های حرمله قلب مرا سوزانده است
از سه شعبه دایه می سازند و از نی گاهوار
وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است
تیر و نیزه هر کدامش قبله گاهی یافته
کوفه سوی اکبر ت هر نیزه را چرخانده است
قول سوغاتی به دخترها پدرها می دهند
گوشواره خواستن هاشان مرا ترسانده است
بس که مشتاق تماشای اسیری منند
کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است
تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود
خون سرخم کوچه های کوفه را پوشانده است
سهم من چندین اگر سنگ است از این بام ها
باقی اش آقا برای کودکانت مانده است

#شهادت_حضرت_مسلم_علیه_السلام

Читать полностью…
Subscribe to a channel