اینکه فکر کنی عشق یعنی فداکاری و ازخودگذشتگی،
همونقدر تورو دچار یأس و خودخوری میکنه که فکر کنی عشق، هیچ قیدوشرطی نداشته باشه!
بخصوص وقتی سروکلهی مشکلات توی روابطت پیدا میشه.
وقتی کل زندگیت بشه رابطهات و تمام توان و انرژیت رو بذاری
برای اینکه شریک عاطفی یا همسر کاملی باشی یا انقدر خودتو فدای فرزندت کنی برای اینکه پدر یا مادر ایدهآلی باشی، فقط باعث میشی، اون عشق و علاقه رو از بین ببری و رابطهات به پایان نزدیکتر بشه.
این قضیه حتی توی رابطه دوستی هم صدق میکنه، وقتی حدومرزی برای دوستی قائل نشی.
حفظ تعادل در همهی جنبههای زندگی مهمه، نه اینکه خودتو فقط برای یک هدف فدا کنی. چون آخرش به افسردگی و بیزاری از خودت و روابطت نزدیکتر میشی.
پذیرش اولین قدم تغییره
تا وقتی مقاومت میکنی و میگی بقیه ایراد دارن، نمیتونی زندگیت رو تغییر بدی👌
تغییر کنید تا اطرافیان شما هم افراد دیگری شوند!
یونگ معتقد است افرادی که در اطراف ما هستند به صورت اتفاقی در کنار ما قرار نگرفتهاند بلکه به دلیل تشابه یا نقطه اشتراک خاصی جذب ما شدهاند. بنابراين قبل اینکه در جستجوی تغییر در دیگران باشید باید به فکر تغییر خودتان باشید! رفتار دیگران با ما قبل اینکه به دیگران بستگی داشته باشد به نگاه خودمان به خود بستگی دارد!
♻️انقلاب در آموزشوپرورش
دانش آن است که، رهایی بخشد
ما فرزندانمان را مهندس، دکتر، ریاضیدان و شیمیدان بار میآوریم ولی این آموزش نیست، این فقط وسیله و ابزاری برای کسب معاش است؛ فقط ترتیباتی است برای کسب درآمد بهتر و بیشتر
ما فرزندانمان را به اروپا و آمریکا میفرستیم تا بیشتر تحصیل کنند؛ و مردم فکر میکنند که با این کار عمل بسیار بزرگی را انجام دادهاند!
ولی ما فقط به آنان میآموزیم که نان خود را بصورت کارآمدتری کسب کنند چیزی بیش از این نیست. ما به آنان آموزش نمیدهیم و هیچ ارتباطی با آموزش در آنان ایجاد نمیکنیم؛ زیرا آموزش یعنی:
زایش ارزشهای واقعی و بالاتر در زندگی.
معنی زایش ارزشهای واقعی و بالاتر چیست؟
اگر چنین زایشی صورت بگیرد، انسان رها خواهد شد، سرشار از سرور خواهد شد. هرچه زندگی به سمت ارزش های بالاتر حرکت کند، قیدوبندهای انسان بیشتر فرو میریزند.
این قیدوبندها کدام هستند؟
زنجیرهای انسان چیستند؟
ارزشهای فروتر هستند.
رهایی چیست؟
سفری به بلنداها، بالاتر و بالاتر رفتن، هر روز به ورای خویش رفتن. سفر به قلههای رفیعتر، آموختن است، دانش است
آیا ما رفتن به فراسوی خود را آموزش میدهیم؟ نه، ما خودخواهی را آموزش میدهیم؛ بهرهکشی و احتکار برای منافع خود را آموزش میدهیم. ما آموزش میدهیم که چگونه به نوعی خواستهها و انتظاراتمان را بصورت کارآمدتری ارضاء کنیم؛ و فکر میکنیم که آموزش واقعی را به کودکانمان میآموزیم! هیچ چیز بیمعنیتر از این فکر نمیتواند باشد.
*در یک مدرسه بصیرت در روزگار باستان، سه شاگرد در امتحانات نهایی خود موفق اعلام شدند. بااینحال آموزگارشان گاهگاهی به آنان یادآوری میکرد که هنوز آخرین امتحان را باید پس بدهند. آخرین روز مدرسه فرارسید. مراسم فارغالتحصیلی برگزار شد و مدارک آنان تحویل داده شد؛ ولی هنوز آخرین آزمون از آنان گرفته نشده بود. شاگردان ساکت ماندند؛ “شاید آموزگار فراموش کرده است!” آنان کتابها و وسایل شخصی خود را آماده کردند و عصر آن روز قبل از ترک آنجا برای دریافت آخرین برکات نزد آموزگار رفتند و سپس او را ترک کردند
در راه، آنان به آخرین آزمون فکر میکردند. غروب شده بود و آنان باید قبل از تاریکی به روستای بعدی برسند. جاده ناهموار بود و از میان یک جنگل میگذشت؛ تاریکی فرا میرسید و صدای حیوانات وحشی در آن حوالی بهگوش میرسید. آنان راه باریکی را دیدند که بیشهای میگذشت که پوشش آن از خارها بود.
یکی از آنان از روی خارها پرید. شاگرد دوم از راه کناری رفت و خارها را دور زد. شاگرد سوم وسایل خودش را زمین گذاشت و به آهستگی شروع کرد به جمعآوری خارها و دورانداختن آنها از سر راه، دوستان او به این شاگر سوم گفتند، ”آیا دیوانه شدهای؟ هوا تاریک شده و ما باید زودتر بهمقصد برسیم. وقتی نمانده تا خارها را جمع کنی. زودباش، وقت کم است؛ فوری بیا برویم.”
شاگر سوم گفت، “اگر روز بود خطری وجود نداشت؛ هرکس که از این را بگذرد خارها را خواهد دید. ولی پس از اینکه ما برویم شب شده و خارها دیده نمیشوند. اگر با دانستن این ما بدون فکر به کسانی که پشت سر ما میآیند از اینجا برویم، آموزشهای ما بیمعنی خواهد بود. من خارها را از سر راه برمیدارم. شما میتوانید بروید.”
در همین حال مرشد بینا که در پشت بوتهای پنهان شده بود بیرون پرید. او خودش خارها را سر راه قرار داده بود. این آخرین آزمون آنان بود. مرشد گفت که آن دو شاگرد دیگر را خارها را دور زده و از روی آن پریده بودند باید به مدرسه بازگردند ـــ آنها در آخرین آزمون شکست خورده بودند. فقط آن شاگرد سوم که خارها را برچیده بود از عهدهی آزمون آخر برآمده بود.
کسی که شناخته باشد چگونه خارها را در زندگی برچیند واقعاً دانشآموخته است. کسی که خارها را برای دیگران از سر راه برمیدارد، یک روز برایشان گلهایی در راه قرار میدهد. ولی کسی خارهای راه را میبیند و آنها را نادیده میگیرد و گذر میکند، باید روزی بر سر راه دیگران خار پخش کند.
آخرین آزمون همیشه آزمون عشق است. عشق همیشه ارزش نهایی است. قلههای والاتر در زندگی، همگی قلههای عشق هستند.
آیا نظام آموزشی ما عشق را آموزش میدهد؟
تعلیموتربیت ما حتی عشق را نمیشناسد. نظام آموزشی بجای عشق، نفْس ego را آموزش میدهد
عشق و نفْس دو ارزش متضاد هستند. جاییکه نفْس وجود دارد، عشق وجود ندارد. جایی که عشق وجود دارد، نفْس وجود ندارد
آموزش فعلی ما نفْس را آموزش میدهد، و از همان ابتدای کودکی ما ترتیباتی میدهیم که نفْس قویتر و تیزتر شود.
#اشو
انقلاب در آموزشوپرورش
گردآوری سخنان اشو
بین سالهای۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹
برگردان: محسن خاتمی
♻️ بفرمایید گاو آمده!
خاطره ای از یک مدیر مدرسه
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه چند سالی مدیر بودم. روزی چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی باظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد.
گفت: «با خانم ناصری دبیر کلاس دوم کار دارم. میخواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم.»
از او خواستم خودش رامعرفی کند.
گفت: «من گاو هستم! خانم دبیر بنده را میشناسند! بفرمایید گاو آمده! ایشان متوجه میشوند چه کسی آمده!»
تعجب کردم و موضوع را به خانم ناصری، دبیر کلاس دوم گفتم. او هم تعجب کرد و گفت: «ممکن است این آقا اختلال روانی داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمیفهمم!»
ناچار از او خواستم پیش آن مرد برود. با اکراه پذیرفت و رفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد:
«من گاو هستم!»
معلم جواب سلام داد و گفت:
«خواهش میکنم، ولی ...»
مرد ادامه داد:
«شما بنده را بخوبی میشناسید. من گاو هستم، پدر گوساله! همان دختر ۱۳ سالهای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید ...»
دبیر ما به لکنت افتاد و گفت:
«آخه، میدونید ...»
مرد گفت:
«بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق میدهم. ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان میگذاشتید. قطعاً من هم میتوانستم اندکی به شما کمک کنم.»
خانم دبیر و پدر دانشآموز مدتی با هم گفتگو کردند ...
آن آقا در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و رفت. وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم. روی آن نوشته شده بود: دکتر فلانی، عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه.....
چند روز بعد از ایشان خواستم یک جلسه برای معلمان صحبت کنند. در کمال تواضع خواستهام را قبول کردند، سخنرانی دلپذیری داشتند ...
ایشان میگفت:
«خشونت آن گونه كه ما فکر می کنیم فقط محدود به خشونت فيزيكی بدنی نيست. عموماً ما درگيریهای فيزيكی یا تعرض جنسی را خشونت میدانیم. ولی واقعیت آنست که دامنه خشونت، حوزههای گستردهتری دارد از جمله خشونت زبانی.
وقتی توهین میکنیم،
قومی را مسخره میکنیم،
صاحبان یک عقیده را تحقیر میکنیم. وقتی تهمت یا برچسب میزنیم یا تهدید میکنیم،
همه اینها خشونت است؛
منتها خشونت زبانی. بدون خون و خونریزی است.
خشونت زبانی #از_درون میکُشد.
تا حالا هیچ کس را دیدهاید به دلیل اینکه مسخره شده و یا فحش خورده باشد به اورژانس مراجعه کند؟
یا به پلیس شکایت کند؟
قربانیان خشونت زبانی، اثری از جای زخم بر بدنشان یا مدرک دیگری ندارند.
خشونت ابتدا در ذهن شكل میگيرد،
بعد خود را در زبان نشان میدهد
و سپس زمینهساز خشونت فیزیکی میشود.
وقتی رهبر یک گروه سیاسی در جامعه، افراد طرف مقابل ر ااحمق، مغرض و فاسد معرفی میکند، ما به عنوان طرفداران او آمادگی لازم را پیدا میکنیم که در زمان مناسب با ماشین از روی آنها رد شویم.
چرا؟
چون دیگر آنها را شایسته زندگی نمیدانیم!
وقتی در یک ورزشگاه صد هزار نفری، طرفداران تیم مقابل را با دهها فحش آبدار و ناموسی مینوازیم، زمینه را برای زد و خورد بعد از بازی فراهم میکنیم.
وقتی دختر همسایه را قرتی خطاب میکنیم،
راننده کناری را یابو،
مشتری را گاو،
دانشآموز را خنگ
و فرد قانونمدار را اُسکُل،
و قانون را در کلام زیر پا میگذاریم، همه اینها خشونتهای زبانی است. یعنی آمادگی برای خشونت رفتاری در آینده؛ از تعرض جنسی بگیرید تا صدمه فیزیکی.»
اما چه باید کرد؟
اولین کار این است که #مهارت_گفتگو را بیاموزیم. فقدان مهارتهای گفتوگو باعث میشود افراد نتوانند آنچه که مدنظر دارند را به زبان روشن بیان کنند و ایده و احساس خود را در یک کلام خشن و تند تخلیه میکنند. تمرین گفتگو، تمرین تخلیه ذهن و قلب، به شیوهای غیرخشونتآمیز است.
دومین کار این است که به خودمان بارها و بارها یادآوری کنیم کشتن آدمها فقط به فرو کردن چاقو در سینه آنان نیست. دختر یا پسر، زن یا مردی کهگیلویه شخصیتش تخریب شده، شرافتش لکهدار شده، عزت نفسش لگدمال شده، دیگر زندگی نرمال نخواهد داشت.
آنگاه یاد خواهم گرفت کلمه گاو را فقط و فقط برای خود گاو بکار ببرم
جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
اگرچه این بدن بسیار هوشمند است اما نمیتواند تفاوت بین یک موقعیت و وضعیت واقعی و یک فکر را بداند .
بنابراین به تمام افکار چنان
واکنش نشان میدهد که گویی
آن فکر یک واقعیت است .
نمیداند که آن فقط یک فکر است .برای بدن یک فکر هراسآور و نگران کننده به معنای این است که "من در خطر هستم" و مطابق آن واکنش نشان میدهد ، هرچند شاید شما در بستر گرم و نرم خودتان خوابیده باشید
قلب تندتر میتپد ، ماهیچهها جمع میشوند و تنفس سریعتر میشود ."این یک افزایشِ انرژی است .اما از آنجا که آن خطر فقط ساخته و پرداخته #ذهن است ، آن انرژی هیچ راه خروجی ندارد.پس بخشی از آن به عقب به ذهن خورانده میشود و بنابراین افکاری حتی دلواپسانهتر تولید میکند ؛ و بقیهی آن انرژی ، سمی شده و در عملکرد هماهنگ بدن تداخل ایجاد میکند .
#اکهارت_تله
پازل زندگی 3
حتما ببینید در سه قسمت
جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
وقتی تصور ما این باشد که مشکل من، ذاتی یا ژنتیکی است؛ بیشتر نسبت به تغییر، مقاومت میکنیم چون آن مشکل را چسبیده و جزو هویت خود میدانیم! مثل فرد چاقی که فکر میکند چون استعداد چاقی دارد؛ حتی آب هم بخورد چاق میشود پس رژیم غذایی را رعایت نمیکند و چاقتر هم میشود! این نتایج، باورهای سوگیرانهی او را بیشتر تقویت میکند!
صفات روانی ما هر چقدر ریشههای ژنتیکی داشته باشند اما بسیار تحت تاثیر محیط، اتفاقات کودکی، شرایط فیزیکی و زمانی، رفتار دیگران، رویدادهای ذهنی و رفتار خودمان و... قرار دارند. باور به اینکه من ذاتا افسرده هستم یا درونگرا یا ذاتا عصبی هستم یا بیحوصله... یا چون من متولد فلان ماه هستم؛ پس این صفات خاص را دارم؛ باعث میشود خودم را در قالب یک سری عبارات و واژههای مشخص و محدود، تعریف کنم و کمتر تغییر کنم یا نتوانم خودم را با تغییرات سازگار کنم!
تو دختر خجالتی بودی! تو پسر فضولی بودی! تو دختر آرامی بودی! تو پسر تنبلی بودی! بسیاری از تعاریفی که ما از شخصیت خود داریم و آنها را ذاتی یا ژنتیکی میدانیم؛ تحت تاثیر قضاوت والدین و نزدیکان یا قضاوتهایی است که خودمان نسبت به رویدادهای کودکی و گذشته داشتهایم و آنها را انتساب سرشتی و ذاتی دادهایم.
مثلا اگر به ما گفته باشند تو بچه خجالتی بودی، بین خجالتی و درونگرا بودن و نیز خاطرات کودکی، ارتباط برقرار میکنیم و باورمان میشود که پس ما درونگرا هستیم و حتی تستهای شخصیتی را با سوگیری پاسخ میدهیم و یا میگردیم ببینیم اگر در خصوصیات ماه تولدمان، کوچکترین اشاره به تنها بودن، کرده باشد؛ همان را به شخصیت درونگرای خود نسبت میدهیم. اتفاقات گذشته و کودکی را هم در جهت درونگرا بودن خود، تفسیر و بازسازی ذهنی میکنیم و به ذات خود انتساب درونی میدهیم!
حالا کسی که تمام باورها و افکارش در جهت این است که مثلا او آدمی خجالتی یا درونگراست؛ پس در عمل نیز وارد جمع نمیشود و از ارتباط با دیگران فاصله میگیرد و برخی اتفاقات را جزو سرنوشت حتمی خود میداند! در نهایت، بتدریج ضعف عزتنفس و اتفاقات زندگی، باعث میشود این باورهای سوگیرانهی او، بیشتر تقویت شود که او ذاتا آدمی ضعیف و خجالتی است!
تغییر هر چیزی که شما آن را ذاتی و ژنتیکی باور کنید؛ بسیار سخت میشود چون نمیتوانید خود را بدون آن تصور کنید؛ جدا از آن باشید و مستقل رفتار کنید. در واقع، «شما شخصیت خودتان را با قضاوتهای سوگیرانه، ساختهاید!»
تغییر کنید تا اطرافیان شما هم افراد دیگری شوند!
یونگ معتقد است افرادی که در اطراف ما هستند به صورت اتفاقی در کنار ما قرار نگرفتهاند بلکه به دلیل تشابه یا نقطه اشتراک خاصی جذب ما شدهاند.
بنابراين قبل اینکه در جستجوی تغییر در دیگران باشید باید به فکر تغییر خودتان باشید!
رفتار دیگران با ما قبل اینکه به دیگران بستگی داشته باشد به نگاه خودمان به خود بستگی دارد!
مشاوره اوین ۰۸۷۳۳۲۲۹۳۸۲
مدیریت خشم
که برای خیلی ها غیر قابل کنترله...
👌با این تکنیک ها مدیریتش ساده میشه
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
غنی سازی رابطه عاطفی
برای رابطه عاطفی بهتر این سه سوال رو از شریک عاطفیت بپرس
۱-انجام چه کارهایی توسط من باعث میشه که بیشترین میزان احساس دوست داشته شدن رو تجربه کنی؟
۲-چه کاری یا حرفی از سمت من باعث میشه که خیلی ناراحت بشی؟
۳-چه فعالیتی هست که باهم انجام میدیم و تو از انجامش لذت میبری؟
مشاوره اوین ۰۸۷۳۳۲۲۹۳۸۲
میخواهم طوری زندگی کنم که از زندگی لذت ببرم...
اگر در کنارش موفقیّتی هم حاصل شد، چه بهتر
ولی
اگر نشد
لااقل خوب زندگی کردهام و همین کافی است...
من موفقيت را به خودیِ خود هدف نمیدانم...
خیلی از مردم این را نمیفهمند..!
#مواجهه_با_مرگ
#برایان_مگی
🖇
ﺭﺿﺎ ﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ چه زیبا میگوید:
ﻗﺪﯾﻢ ﻫﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ
ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ۳۰ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ۳۰ ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪﻡ
ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ۴۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ۵۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺗﺼﻮﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ۷۰ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺮﯼ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ۶۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﮔﺮ ۹۹ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻫﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﮒ ﺷﺪﻩﺍﻡ!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ ﺑﻤﻮﻧﻪ
ﺳﻦ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻋﺪﺩ هست.....
ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻝ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ....❤️
✍️حسن خسروی
🖊بچه های نسل آلفا
@sokhanranihaa
نسل آلفا ( Generation Alpha ) عمدتاً به بچه های دهه نودی و متولدین 2010 میلادی به بعد میگویند. نسلی که قرار است آینده شان با عصر متاورس و هوش مصنوعی رقم بخورد.
جغرافیای زیستی این بچه ها، سرزمینهای دیجیتالی و فضای مجازی و موبایلهای هوشمند است که با حال و هوای ما پدر و مادرهایشان بسیار فاصله دارد.
اگر به بچه های نسل آلفا بگویید که ما جلوی پدرمون پای خود را دراز نمیکردیم ، تعجب کرده و بعضا ما را مورد تمسخر قرار میدهند؟!
نسل آلفایی ها اغلب عجول و باهوش و سرکش هستند و به راحتی زیر بار هر حرفی یا هر کاری نمیروند. خیلی از آنها حرف های گنده تر از دهانشان میزنند و این نشان میدهد که با چرخش و گردش در موبایل، به سرعت زیر و بم هر چه را درمیآورند و با یکدیگر به اشتراک میگذارند.
نسل آلفا بدنبال راستی آزمایی هر چیزی بوده و خیلی حساس و شکننده هستند . مثلا گفتگو با آنان درباره خدا، قیامت، بهشت، جهنم، نماز، روزه و... بسیار سخت است.
نسل آلفا یا دهه نودی ها وابستگی حیرت انگیزی به موبایل دارند و زندگی بدون موبایل برایشان غیر قابل تحمل است.
آنها از معلمان خود هم بعضا جلوتر هستند و دیگر با روشهای سنتی و غیر دیجیتالی نمیشود به آنها درس و مشق داد. اگر مثلا سرعت تغییرات بین متولدین دهه چهل یعنی مثلا آنهایی که الان شصت ساله هستند به نسبت با متولدین دهه پنجاه چیزی حدود 50 کیلومتر در ساعت بود اکنون سرعت تغییرات دهه چهل با دهه نود بیش از 500 کیلومتر شده است و شکاف بزرگی میان درک و فهم و هوش و انتظارات میان این دو نسل است.
در حقیقت، نسل آلفا نوه های متولدین دهه چهل و پنجاه هستند و ما پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها دیگر مثل قدیم نباید انتظارات خاصی از این نسل داشته باشیم.
نسل آلفا را باید با احتیاط تعلیم و تربیت نمود تا سرخورده و لجباز و گوشه گیر نشوند.
دهه نودی ها ذهنی پرسشگر و جستجوگر داشته و اهل آزمون و خطا هستند. آنها بعضا سنتها و آداب و رسوم پیشینیان خود را زیر سؤال برده و ناکامیهای خود را به گردن ما میاندازند و در فرافکنی خیلی حرفه ای هستند.
دهه نودی های نسل آلفا به شدت اهل مد هستند و حتی با خریدهای ارزان قیمت خوشحال میشوند و دوست دارند انواع اکسسوری ها ( وسایل تزئینی ) را به خود وصل کرده و لذت ببرند.
صد البته، هر چه که ما میگوییم نسبی است و ممکن است در هر شهری یا کشوری شدت و ضعف داشته باشد. نسل آلفا در کشور ما نیازمند محبت، مراقبت، حمایت، آموزش و پرورش مناسب به اقتضای شرایط زمان و مکان میباشد . با نسل آلفا به هیچ وجه قهر نکرده و آنها را سخت تنبیه یا محروم نکنید. خشم و خشونت در مورد نسل آلفا میتواند عواقب خطرناکی برای جامعه داشته باشد.
مشاوره اوین ۰۸۷۳۳۲۲۹۳۸۲
🟢 کتاب تست های رتبه های دورقمی : 😳
✔️فیزیک : خیلی سبز و میکرو و نشر
✔️ریاضی : خیلی سبز و مهر و ماه و نشر
✔️شیمی : خیلی سبز و مبتکران
✔️زیست شناسی : خیلی سبز و آی کیو
✔️زمین شناسی : خیلی سبز
تعریف خدا از زبان این کوچولوی بزرگ ...
نسل z امیدوارکننده است.
اگر هم این مطالب را حفظ کرده باشد ستودنی است.
جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
♻️آداب خردمندی
به قلم پدرام سلطانی
در ١٥ سال گذشته در صدها نشست و جلسه و گفتگو در سطوح مختلف و موضوعات گوناگون شرکت داشتهام و با اشخاص زيادى در حاكميت، بخش خصوصى، جامعه مدنى و اقشار گوناگون همنشين بودهام. این حضور فراوان و متنوع بیشترین بهرهای که برایم داشته است، آشناشدن با انواع رفتار، گفتار و کردار و یافتن فرصت مقایسهی آنها با یکدیگر بوده است. در این مدت بسیار کوشیدم که روش خردمندان را در میان جمع شناسایی کنم.
🔹باید بگویم که منظورم از خردمندی، هوشمندی نیست، زیرا بسیار افرادی را دیدهام که از هوش و استعداد بالایی برخوردار بودهاند اما ویژگیهای خردمندی را کمتر داشتهاند.
🔹خردمندی به باور من حاصلجمع هوش، اخلاق و اراده است. بههرحال گزیدهی آداب خردمندان را چنین یافتم؛ ٢٠ ویژگی که البته با قوت و ضعف در افراد مختلف وجود دارد. بهگمان من خردمند واقعی کسی است که اقلا ١٥ مورد از موارد زیر را (که مورد بیستم حتما یکی از آنها باشد) همزمان داشته باشد:
➖١. بسیار خوب و بادقت گوش میکنند و وسط صحبت دیگران نمیپرند. هنگام سخن گفتن دیگران، با بغل دستی خود حرف نمیزنند.
➖٢. سنجیده، کوتاه و دقیق سخن میگویند. در سخنانشان اثری از کنایه، تهدید، تحکم، خشونت و توهین نیست.
➖٣. بسیار اهل مطالعه هستند و عطش یادگیری دارند. در كنار بهروز بودن در حوزه تخصصیشان، در علوم انسانى مطالعات زيادى دارند.
➖٤. از گفتن "نمیدانم" ابا ندارند و از تصحيح اشتباهاتشان توسط ديگران استقبال مىكنند.
➖٥. راستگویند. هرجا که راستگفتن را مصلحت نبينند، بهجای دروغگفتن سکوت میکنند.
➖٦. نگاهشان توأم با احترام و خوشآمدی است. در سلام و احترامکردن به دیگران، به جایگاه اجتماعیشان توجه نمیکنند. رفتارشان با فروتنی و آرامش همراه است. چهرهای گشاده و بشاش دارند.
➖٧. اهل افراط و تفريط نيستند. در نگهدارى اموال عمومى و محيط زيست كوشش مىكنند و از جيب ديگران خرج نمىكنند.
➖٨. نسبت به باورها و نظراتشان تعصب ندارند و مدام آنها را پالايش مىكنند. از اينروى، نظر مخالف را با گشادهرویی میشنوند و پيشداورى نمىكنند.
➖٩. گفتار و کردارشان با تغییر منصب و مسئولیتشان تغییر نمیکند. در مديريتشان اهل كار گروهى و تعامل هستند.
➖١٠. روابطشان بر تصميماتشان تأثير نمىگذارد و سفارشپذير نيستند. براى خوشآيند ديگران اظهارنظر مساعد نمىكنند.
➖١١. به مکان نشستنشان در مجلس حساسیت ندارند. روی اولین صندلی که خالی باشد مینشینند.
➖١٢. برای بهدست آوردن مسئولیتی با دیگران، مستقیم یا غیر مستقیم، مذاکره یا لابی نمیکنند.
➖١٣. برای دیدهشدن تلاش نمیکنند. داوطلب عکسگرفتن یا مصاحبهکردن نیستند. تلاش نمىكنند كه كارها را بهنام خود تمام كنند.
➖١٤. بسیار نکتهبین هستند. از تکرار گفتههایشان پرهیز میکنند و در سخنانشان همیشه نکات تازه و بدیع یافت میشود. در موضوعات خارج از تخصصشان اظهارنظر نمىكنند.
➖١٥. از پذیرش همزمان چند مسئولیت پرهیز میکنند. اگر مسئولیتی را بپذیرند برای تحقق اهداف آن بسیار تلاش میکنند.
➖١٦. افراد را قضاوت نمیکنند و در خصوص پیشینه، اعتقادات و احوالات خصوصی افراد کنجکاوی و تجسس نمیکنند. بهجای سخنگفتن از افراد، از افکار و اندیشهها سخن میگویند.
➖١٧. مسئوليت اشتباههایشان را مىپذيرند و از اعتراف به خطا يا شكست خود طفره نمىروند. در پذيرش اشتباه فرافكنى نمىكنند.
➖١٨. وارد محاجه و یکی به دو نمیشوند و حاضرجوابى نمىكنند. در برابر تندی و توهین صبور و با سعهی صدر هستند.
➖١٩. به هیجانات خود مسلط هستند. در رفتارشان خشم، ترس، اضطراب یا شادی مفرط دیده نمیشود.
➖٢٠. به هیچکدام از ویژگیهای بالا تظاهر نمیکنند.
🔹 اگر چنین افرادی را میشناسید، قدر آنها را بدانید. آنها در این زمانهی پرآشوب مانند گلهایی هستند که در شکاف صخرهها گم شدهاند. جامعهی بالنده و آرمانی از اینگونه افراد در لایههای زبرین خود بیشتر دارد. کشوری که هرم خردمندی در آن وارونه باشد، یعنی هرچه بالاتر روی بیشتر از جنس خردمندان بیابی، جامعهی رهیدهایست جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
پیترسون
مسئولیت بیشتر زندگی با معناتر
جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
پازل زندگی 2
حتما ببینید در سه قسمت
جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
❣ تو به دو تا از خواسته هات قطعا میرسی :
١- یکی اون چیزایی که خیلی میخوای و
دوستشون داری
٢- دوم اون چیزایی که خیلی خیلی نمیخوای و ازشون بدت میاد
به این دو تا با کمترین تلاش میرسی
چون " انرژی" جایی میره که " توجه " میره
پس توجهت و آگاهانه ببر سمت چیزهایی که میخوای و دوستشون داری ...
اون چیزایی که نمیخوای، بهشون توجه نکنی خودشون حذف میشن ...
و هر چقد شدت این توجه بیشتر و طولانی تر باشه، زمان دستیابی به خواسته ها کمتر و کوتاه تر میشه ...🍃🍃🍃
@moshavereavin
مدیریت استرس
که با توجه به شرایط کنونی هممون نیاز داریم به نوعی اظطراب و استرسمون رو مدیریت کنیم.
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382
*
لجبازی يك كلمه نيست!
يك اشتباه است!
اشتباه ويران كننده!
كه می تواند هر دو نفر را در رابطه به زمين بزند و جايی برای بلند شدن نماند!
لجبازی می تواند آنقدر قوی باشد كه يادت برود روزی عاشق كسی بودی كه به او می گفتی نمی خواهی ناراحتی اش را ببينی!
اما حالا خودت عامل اصلی اش شده ای!
باعاشقانه های خود لجبازی نكنيد
گاهی جايی برای جبران نمی نماند.
@moshavereavin
جملاتى براى كاهش خشم و عصبانيت
من نيازي ندارم در اين موقعيت خودم را اثبات كنم. من مي توانم آرام باشم.
تا زماني كه آرام باشم روي خودم كنترل دارم.
نيازي نيست به خودم شك داشته باشم.
آن چه ديگران در مورد من مي گويند اهميتي ندارد.
خشم من يك نشانه است. الان وقت آرام كردن خودم است.
مجبور نيستم همواره و در هر شرايطي رقابت كنم.
احساس ناامني گذرا خواهد بود.
غير ممكن است ديگران و شرايط را بتوانم كنترل كنم.
تنها چيزي كه مي توانم كنترل كنم خودم و احساسم است.
اشكالي ندارد برخي مواقع احساس ناامني و بي پناهي داشته باشم.
نيازي نيست تحت كنترل ديگران و شرايط باشم.
اگر ديگران انتقاد مي كنند من مي توانم آن را بشنوم.
نيازي نيست كامل باشم.
نيازي نيست به خشم و نگراني ديگران پاسخ دهم.
خوب است از جنگ دور شوم.
دوست داشته شدن توسط ديگران حس خوبي است، ولي بدون آن هم من خوب و دوست داشتني هستم.
اشكالي ندارد كه اشتباه كنم.
ديگران به روش خود عمل مي كنند و ممكن است برخي مواقع خلاف خواسته من عمل كنند.
جمال امینی :روانشناس و مشاور خانواده-
@moshavereavin مشاوره ئه وین
سنندج پشت پاساژ بهاره- ساختمان دایموند 08733229382