545
عضویت: https://t.me/+HuaKMALgVxZkNTc0 ارتباط : @Moshavereh_1354
🍀💐🌼 از بهترین و دلنشینترین کانالهای تلگرام لذت ببریم
🍎مکتب اصیل شکستهنویسی
@maktabe_asile_shekaste_nevisy
🍏 یه مرد امیدوار
@happy_private_life
🍊 دانلود کتابهای نایاب ممنوعه وتاریخی
@yortci_bosjin_pdf
🍎 آموزش علم نجوم و کیهان شناسی
@yortchi_bosjin
🍊 یک میلیون کتاب 𝐏 𝐃 𝐅
@DONYABOOKPDF
🍎 به وقت کتاب
@DeyrBook
🍁 کافه کتاب صوتی
@CafeBookAudio
🍊 کتابخانه طبی، درمان با داروهای خانگی
@danyalshafa
🍎 مجله زندگی"جذب"موفقیت"
@Pareparvaz63
🍁 زبان ترکی رو قورت بده
@ArazTurkish
🍊 کتابهای صوتی آرامش با داستان
@arameshbadastan
🍎 آموزشگاه طبی سید
@samsadeghitebeslami
🍁 آیلتس رو فول شو
@ArazIELTS
🍊 آموزش پاڪسازی تقویت چاڪراها
@tabnahayteshgh
🍎 عربی اينجا سخت نيست
@ArshadDoktoriArabi
🍁 نویسندگان بزرگ جهان(𝐏𝐃𝐅)
@PARSHANGBOOK_PDF
🍊 آموزش رایگان مشاغل خانگی
@honarkadeh_aftab96
🍎 نوستالژی زیرخاکی های خاطره انگیز
@nuostalzhi
🍁 آموزش فنّ بیان & گویندگی
@amoozeshegooyandegi
🍊 آموزش ماورا ، پاکسازی
@beyondmeta666
🍎 فرمول ساده ترك قطعي تنبلي
@MaryamTeam
🍁 جهانگردی و طبیعت زیبا
@afarinshokoh
🍊 کوتاه ولی به شدت مفهومی !
@beautifulminds4
🍎 کتابفروشی ارزان کتاب
@KotobeArzan
🍁 روانشناسی موفقیت
@ravanshenasi_movafagh
🍊 تراپی با هنر بهاره
@baharrezinart
🍎 کتابصوتی دزیـره معشوقه ناپلئونبناپارت
@dessEre
🍁 شعرمعاصرجهان
@sheradabemoaser
🍊 پایش سیاسی ایران
@ir_REVIEW
🍎 خانه دوست
@khanehy_doost
🍁 مدیریت زندگی موفق
@LifeManage
🍊 جامعه مدنی(فلسفه. تاریخ. اجتماع)
@civilizers
🍎 کافه
@cafeehayat
🍁 شاهنامه صوتی
@shahname_soti
🍊 محفل شعر و آوا
@mahfelshearvaava
🍎 آموزش اسپیکینگ تافل +100
@talk2_talk
🍁 دوزبانه انگلیسی_عربی
@Englishplus2025
🍊 باهم مراقبه کنیم
@KolbeyeNoorAa
🍎 پرسش و پاسخ آیلتس و تافل
@talk_boost
🍁 ویتامین ترکی بزن
@VitaminTherapyOnemore
🍊 وقت نداری کتاب بخونی؟من برات خلاصه میکنم
@abiniligp
🍎 موسیقی Rock |Alternative
@passion_pursuie
🍁 حال خووب بایک فنجان" قهوه☕️"
@Ghahvee_Ghajar
🍊 روزمرگی های مژده
@moshaverehh_1354
🍎 اشعـارنااب مولانایجان موسیقی کلاسیـک
@molaanayJaan
🍁 حافظ صوتی جدید
@hafez_soty
🍊 هنر و جامعه
@r_kordbacheh
🍎 گلچین اشعار زیبا ☘️
@najvayee
🍁 انگلیسی آسان با|𝙀𝙣𝙜𝙡𝙞𝙨𝙝𝙩𝙪𝙗🎬
@Englishtub
🍊 گلستان سعدی با معنی
@kidsbook7
🍁 ده دقیقه کتاب🎙
@peyke_pouyesh
🍊 زیباترین اشعار دوبیتی و متن کوتاه
@aftabmahtabi
🍎 عربی به زبان ساده و جذاب
@Dabiranarabi
🍁 استوری مناسبتی انگیزشی
@yefenjanaramsh
🍊 آموزش کف بینی
@kafbini12
🌿 آموزش گام به گام زبان انگلیسی
@English_Points_New
🍎 کانال ارغوان
@moshaerah_arghavan
🍁 خسروی آواز استاد شجریان
@stad_shajariyan
🍊 پرورش گل و گیاه در خانه و درآمدزایی
@Maryamgarden
🍎 هُنر شَراب زِندگیست 🍷
@Geraf_art
🍁 با گوشهات بخون
@Audio_Books_24
🍊 زیباترین کلیپها و آموزش رقص
@sonatimahalli
🍎 مجله ی تخصصی هیپنوتیزم
@Cleanup_inward
🍁 کسب درآمد در خانه برای بانوان
@banovanehonarmandvakarafarin
🍊 بهترین کتابهای صوتی موفقیت وبیداری
@ganonjjazb
🍎 کتابخانه جادویی
@kolbe_danaee
🍁 آموزش رایگان نویسندگی
@anahelanjoman
🍊 انگلیسی حرفهای کودک و بزرگسال
@MusicOwallpaper
🍎 اطلاعات مفید پزشکی دکتر خود باشیم
@kalemnab
🍁 کتابهای(صوتی)«کاملارایگان»
@PARSHANGBOOK
🍊 کتابخانه کودک و نوجوان
@childrenbook
🍎 مولانا حافظ شهریار ،اشعار کهن ومعاصر
@onlyshear
🍁 رواندرمانی و مشاوره
@hamsafarbamah
🍊 جادوی گیاهان دارویی طب سینوی
@teb_sinawi
🍎 آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🍁 حقوق برای همه
@jenab_vakill
🍊 زیباترین متن های جهان
@BeautyText1
🍎 کتابخانه صوتی و پی دی اف تاپ بوک
@Top_books7
🍊 آموزش سواد مالی و اقتصادی به زبان ساده
@ECONVIEWS
🍁 شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم !!!
@book_tips
🍊 کتابخانه صوتی من
@ketabegooya_man
🍏 خلاصه کتابهای روانشناسی
@booklove_blog
🍎 کلبه فال
@kolbe_aramesh_f
🧿🌺 هماهنگی برای تبادل
ممنون از زحماتی که به اطرافیانم دادم
اما لطفاً استدعا دارم که دیگر هرگز و هرگز
قورمه سبزی میکس شده برایم نیاورید
امشب میخواهم سبک بخوابم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
ارسالی از M, dial
تمام آدمها داستانی دارند بی انتها، در پس نگاهشان غم ها و شادی هایی وجود دارد که میتوان از آن هزاران قصه ساخت و شنید و خواند اما اینجا داستان من است و شما قدم در ذهن من گذاشتید.
بگذریم....
هوا سرد است و خطرناک
اما سردی آدمها خطرناکتر است.
هوا سرد است و بی رحم اما ناجوانمردانه نیست.
چراغ گردسوز نفتی کهنهی قدیمی را از داخل انباری به سختی بیرون میکشم. لحظهای میایستم و با ها کردن به بخار بیرون آمده از دهانم مینگرم و به فکر فرو میروم. از راهروی پارکینگ داخل آپارتمان گذر میکنم و در نهایت وارد خانه میشوم. هوا سرد است ؛ هوا بدجوری هم سرد است. اما قلب من همچنان گرم است و میتپد. گرمای قلبم را برای خود نمیخواهم. چند صباحی هست که دلم هیچ چیزی را نمیخواهد، فایدهای هم ندارد اما به خاطر زنده نگهداشتن خانوادهام بایستی قلبم بزند. سرمای زمهریر وحشتناک، محله را از سکنه خالی کرده، آدمها هستند اما در واقع نیستند.
هفته هاست که برق نداریم، ماههاست که دیگر گاز نداریم. صحبت از دوران قدیم و قحطی نیست، صحبت از قرن جدید ۱۵ هجری شمسی است.
قبلاً یکی دو مرتبه تهران آمده بودم و با شلوغیهای شهر تهران کمابیش آشنایی داشتم. به جز میدان آزادی و میدان انقلاب جای دیگری را بلد نبودم. صدای بوق ممتد ماشینها که حاصل ترافیک شدید بود پشت سر هم زده میشد. با اینکه بچهی روستا بودم اما از شلوغی و هیاهوی شهر خوشم میآمد و دوست داشتم زندگی شهری را تجربه کنم. زمانی در روستا توی جلسات و دورهمیهایی که داشتیم شنیده بودم که مردمان شهر مثل اهالی آبادی ساده زیست نیستند و سبک زندگی در روستا با زندگی شهرنشینی خیلی متفاوت است. بایستی همیشه خودت را با فرهنگ مردم شهر وفق بدی، انگار فرق بین شهر و روستا از زمین تا آسمان است اما با تمام این مسائل خودم را از نظر ذهنی آماده مشکلات کرده بودم و انتظار هر چیزی را داشتم ....
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
سروده M,dial
نوشتن یعنی خود را، باز دیدن
به هر سوی و به هر ره نیک زیستن
نوشتن یعنی خود آواز کردی
به نام نامی اش آغاز کردی
نوشتن یعنی ذهن، در حال پرواز
به شوق خواندنش، خود زندگی ساز
نوشتن یعنی لحن، با ساز و آواز
کلام حرف دل ، با واژه ها ساز
نوشتن میکند دل، چشم و بیدار
لطیف و پاک چون برگ سپیدار
نوشتن آن خیال ذهن برتر
به هر کوی و محله ، سر به رفتن
نوشتن چیزی جز، یک عشق بازی ست
نوشتن امری از وحی الهی ست
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
آخرین جمعه پائیز
کلماتی مثل «زل» و «مخ»
را سعی میکنم زیاد استفاده نکنم
برعکس، کلمه «آهسته» را دوست دارم
آهنگ قشنگی دارد
این روزها که دوران نقاهت را میگذرانم
خیلی آهسته شده ام
راه رفتن، غذا خوردن، حرف زدن و حتی گفتگو های درونی ام ریتم کندی پیدا کرده
پناه میبرم به آهستگی که پیوستگی دارد
آهستگی وادارم کرده به تماشا
و آشوب درونم را از دوش چشم هایم برداشته
آهستگی، دست و پای بی قراری هایم را اره کرده
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
استراحت مطلق برای آدم بیش فعال،
مفهومی ندارد
و پرداخت اجاره شبی دومیلیون برای یک کلبه سوئیسی معمولی در چالوس هم زیاد بود
آقای دکتر دهانم را بسته
دست و پایم را که نبسته
پس، زدیم به دل جاده
به مقصدی نامعلوم
یادم آمد شب جمعه است و من خیرات دارم
در هر شرایطی باید نذرم را ادا کنم و البته پیدا کردن امامزاده هم کار سختی نبود
من از اونایی هستم که وقتی برق میاد
صلوات میفرستم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
پاییز بود
هنوز هم هست
بالاخره باران بارید بسیار
هوا سردتر شد
دنبال پتو گشتم برای رفتارهای سردت، بسیار
من زمانی شروع به نوشتن کردم که
گریه هامو کرده بودم
تراپی هامو رفته بودم
قرصهامو خورده بودم
و ...
دنبال شاهدی میگشتم تا رنجم را تایید کند
و قلم را به شهادت گرفتم
نوشتم، نه برای اینکه گفته باشم
برای اینکه دوام بیاورم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
۲۳ آذر ۴۰۴
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟؟
سلامی از تهران تمیز
تهران عزیز
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
وقتی بجای ریشه و اصالت یک آدم،
عاشق گل و شکوفه هایش میشوی
بعد از پائیز میخواهی چه کنی؟
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
"از طرف همسايه "
هر انسان زخم خورده اي مي تواند خودش را جاي اين زن تصور كند و بگويد :
آه ، اين منم آن زن قوي كه ؛
🦩براي بلندترين لحظه هاي سخت زندگي ام
فقط عشق گلدوزي كردم
🦩صبر دوختم براي مواجهه با بي شعورترين آدم هاي طول زندگي ام
🦩تحمل كشيدم براي شنيدن صداي شكستن استخوانهايم براي هزار و يكمين بار به يُمن همه قصه هايي كه شهرزاد براي پادشاه خبيث گفت
🦩مرهم ساختم براي همه نفسهايي كه رفت و بالا نيامد تا لحظه خفه شدن،
🦩درخت چنار كاشتم تا همه سم هاي هواي خانه ام و شهرم را ببلعد و مرا زندگي بخشد
🦩دارو ساختم براي همه سردردهايم كه جز درد ، اشك هم با خود به ارمغان آورد، غم هم ، نا اميدي هم ، بي كسي هم ، بي تابي هم ،….
🕊من همانم كه از درون آتش بيرون زدم به اميد شب يلدايي بي انتها ، پر از شادي، سراسر مهر
شب يلدا درون من زندگي مي كند
قسم خورده ام همه لحظاتم را جشن بگيرم به نيت بلندترين شب سال. به تنهايي. به آرامي. به مهرباني. به اميد. در پناه تنها پناه
الهي و ربي مَن لي غيرُك
🦩🦩🦩
@moshaverehh_1354
۲۰ آذر
امروز و فردا مال خود خودمه
نمیدونم چجوری حلوا حلواش کنم
بزنم به کوه و جنگل
یا کویر و بیابان ؟؟
میرم هر جا که دل، خوش باشه
شرمنده که هیچ تماسی رو هم نمیتونم جواب بدم
آره .. آخر هفتهها گوشام سنگین میشه
تعطیلات خوش بگذره
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
پاک و معصوم بود، اسمش را مریم گذاشتند
زرنگ و زیبا بود، مهناز صدایش کردند
با موهایی پرپشت و مواج.
عمو احمد او را خانم صدا میکرد
و گاهی عزیزمن ...
و امضای عمو احمد پای تمام اسنادش «عشق من مهناز» بود.
اصلاً باید نامش را بهشت میگذاشتند
خیاط قابلی بود
برای همه لباس میدوخت و بجای پول،
عشق دریافت میکرد
شیک بود.
به جای شنگول و منگول، قصه سیندرلا را بارها و بارها برایمان گفته بود و
سیندرلا را «سینگلا» خطاب میکرد
وقتی یادآوری میکردم که سیندرلا صحیح است، میگفت: «سیندرلا دختر دیگری بود، امروز میخواهم قصه سینگلا را بگویم»
و همان داستان همیشگی سیندرلا را با آب و تاب تعریف میکرد و هر دفعه با عطش و لذت بیشتری گوش میدادم، گویی که قرار است اتفاق جدیدی در آخر داستان بیفتد
و چقدر خوشمزه بود دمپختک های پلوپزی اش.
او یکی دیگر از مادرهایم بود
پرنده ی مهاجری که برای پرواز، عجله داشت.
۱۶ آذر سالروز درگذشت مهناز عزیز
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
کجای جهان دورتر است
آنجا که تویی
یا اینجا که منم ؟
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
خوبه که خاله ای داشته باشی
کمی تا اندکی بزرگتر از خودت
که همبازی بچگی هات باشه
برات مادری کرده باشه
خواهرت باشه
عروسکت باشه
معلمت باشه
محرم دلت باشه
وقتی هم که بری زیارت
عوض سوغاتی که باید میاوردی و نیاوردی
خالت برات چشم روشنی بفرسته
مرسی که هستی
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
اگر قصد رفتن دارید
به بدترین شکل ممکن
دلش را بشکنید و بروید!
حتما میرنجد
گریه میکند
زجر میکشد
اما دیگر دلتنگ تان نمیشود ...
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
پنج روز بخور و بخواب.
با دستهای کبود و پای لنگ و دهان بسته ام کار خاصی جز چت کردن در تختخواب از من بر نمیآید
فقط فیلم دیدم و نمازهایم را بدون وضو و با تیمم خواندم.
خودم را دلداری میدهم:
«غصه نخور مژده، درختها هم
هرروز شکوفه نمیدهند ...»
اگر بچه بودم در دفتر خاطراتم مینوشتم
امروز یک کار خوب کردم
مورچه ای را از مردن در سینک ظرفشویی نجات دادم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
شنبه
۲۹ آذر
در این چند روز بیماری خیلی ادایی شدم
صبحانه پنیر نداشتیم
من هم نخوردم
منتظرم ببینم ناهار، چی برام میارن!
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
امروز باید به سمیه زنگ بزنم
او خانم جاافتاده و مسنی است
خانواده ای ندارد
در بهزیستی بزرگ شده
و خدا برایش ساخت که با صاحب کارش ازدواج کرد و بعد از فوت همسرش، اموال قابل ملاحظهای به او رسید.
فرزندی ندارد و بخاطر شخصیت اجتنابی اش دوست و همدم خاصی هم ندارد.
چند ماه پیش، ارجاع شد برای مشاوره.
شنبه ها یکساعت با هم گفتگو داشتیم.
اوایل صحبت نمیکرد و باید حرف را از زبانش میکشیدم اما بعد از چند جلسه، مثل اینکه یک جفت گوش شنوا پیدا کرده باشد، نطقش باز شد و حتی با اینکه تعداد جلساتش تمام شده بود، درخواست کرد همچنان شنبه ها را به صورت آزاد ادامه دهیم.
من هم که از خدا خواسته.
سمیه به نقطه ای امن، وابسته شده بود که حتی خارج از وقت مشاوره، گاه و بیگاه به من پیام میداد و زنگ میزد به طوری که:
شنبه ها با سمیه
یکشنبه : سلام صبح بخیر مژده جون
دوشنبه : شب بخیر عزیزم
سهشنبه : خوبین؟ منم سمیه
چهارشنبه : چه خبر ؟
پنجشنبه : چرا جواب نمیدی مژده جون، کار واجبی دارم ..
و ...
الان دو سه روز است که نه پیامی داده و نه زنگی زده، و با اینکه کار خاصی با هم نداریم ولی نگرانش شدم.
یاد رابطه های سمی احساسی افتادم که در ابتدا مثلاً پسر، دختر را بمباران عاطفی میکند، دختر بینوا که وابسته شد، پسر، غیبش میزند و دختر وابسته را به مرز فروپاشی میکشاند.
بروم از سمیه خبری بگیرم تا کار به جای باریک نکشیده
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
غبار غم برود
حال، خوش شود ..
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
پنجشنبه
۲۷ آذر
دکتر، بعد از دیدن عکس های رادیولوژی
خبر خوش داد که شکستگی و خونریزی داخلی ندارم.
دررفتگی ها را جا انداخت
پارگی ها را دوخت
و کبودی ها و کوفتگی ها را به خدا سپرد.
مرخص شدم با دو هفته استراحت
به صرف سوپ با نی.
پشت سرم همچنان درد میکرد
به دریا رفتیم
نجوا داشتم و حدیث دل.
توان خم شدن و برداشتن صدف و سنگهای رنگی را نداشتم
همسفران خوبم از ذوق این تولد دوباره
به نام من و به کام خودشان برایم کیک خریدند!!
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
سهشنبه
۲۵ آذر ۱۴۰۴
در فیلم «یک حبه قند» میبینیم مردی هنگام خوردن چای با پریدن قند در گلویش میمیرد
و یا شنیده ایم مرگ بر اثر خنده زیاد،
و مضحک تر از اینها،
مرگ زنی با سقوط در چال مکانیکی است که من دچارش شدم.
دو روز پیش بود که تصمیم گرفتیم به تله کابین نمک آبرود برویم و طعم چای نبات و گشتن زیر باران را در ارتفاع دو هزار متری از زمین، دوباره و سه باره احساس کنیم.
در بازگشت، برق ماشین دچار اختلال شد که به تعمیرگاه رفتیم
و آنجا بود که
من که برای چگونگی مرگم،
برای خدا تعیین تکلیف کرده بودم که مثلاً
شهید شوم
یا در راه علم،
یا بمیرم در حال کار وخدمت،
ناگهان، کیفور از چای نبات و باران قله «دیو حمام» و جان سالم بردن از ارتفاع دو هزار متری، پایم لیز خورد و با صورت در چال دو متری تعمیرگاه سقوط کردم
دنیا چرخید
نور، رنده رنده شد
چشمم ستاره دید
هیچ نفهمیدم
و فکر کردم مردم
نیمه هوشیار بودم که مرا داخل آمبولانس گذاشتند همراهانم گریه میکردند
« یکی گفت: کاش حرف مژده را گوش میکردیم و به جای شمال، به مشهد می آمدیم و
دیگری گفت: دیدی گفتم بعد از خنده همیشه گریه است؟!!!! »
... به جای اشکهای من،
دوستانم ریخته بودند(فروپاشی درونی)
مرا به بیمارستان طالقانی چالوس بردند
هنوز نفهمیده بودم چه بلایی سرم آمده
فقط دیدم شنل آبی کم رنگم با روغن سیاه گریس و خون، طراحی شده بود
دچار کوبیدگی و در رفتگی و پارگی چانه شده بودم.
در اتاق عمل خوف کردم و با خودم گفتم:
الو ... الو خدا ؟
کجایی شما ؟؟
.... دهانم را دوختند
و سوپ شد سه وعده غذایم با نی
خدای مهربونم🤍 خواست
کمتر بخورم
کمتر حرف بزنم
و به جای فکر کردن به چگونگی مرگم
به کیفیت زندگی ام بپردازم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
سروده M,dial
چنین بشنو سخن از جانب من
بدان دوست و رفیق طالب من
اگر روزی مزارم را بدیدی
به روی سنگ قبرم را ببینی
بخوان این بیت را صد یاد من کن
حدیث عشق را نجوای دل کن
نه اشکت را بریز ، نه غم به پا دار
که این است رسم دنیای سزاوار
هزاران شاد باش، خود را را رها کن
نه غم دار و نه هیچ حسرت بپا کن
نشد جسمم عدم اما به تغییر
که تغییرش بود این جمله تعبیر
اگر روزی نبودم هیچ عیب نیست
ولیکن تا ابد عمری دگر نیست
جهان جایی برای زندگانیست
که هرگز دم مزن تا عمر باقیست
همه رفتند و من چون طعمه بر خاک
فقط جسمم شده نابود و نسیان
از این شکل و به آن شکل ذره ذره
ز دنیا بوده ، این بوده همیشه
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
محمد گفت به درک که امروز کارم پیش نرفت
... مامان خونه اس
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
یادداشت های مرد خاکستری
پس از زمانی او به این نتیجه رسید که
از تمام روزمرگیهایش که خودش آن را سالهای خاکستری مینامید دست بکشد.
چرا که هر روز، مدام در مغزش آن مخابرات متروکهٔ تلگرافی میآمد چند سطری:
«آیا زندگی خود را زیستهای؟
یا آن زنده بودهای؟
آیا آن را برگزیدهای؟
یا زندگیات تو را برگزیده است؟»
پس زمان درازی را اندیشید و سپس سیگاری را که بر لب داشت به روزهای گذشتهاش بخشید و دیگر به لالاییهایی که روزمرگی زندگیاش برایش میخواند گوش نسپرد و تمام زندگیاش را به دوش کشید و تمام خاطرات و دلمشغولیهایش و آشنایانش را به باد سپرد تا باد آنرا در گوش درختان سرزمینش زمزمه کند، در این صورت بود که آنها برایش ماندگار میشدند.
و در آخر او بود که باز هم به مبارزه ادامه داد برای اینکه زندگیاش را خود زیست کند.
چرا که بر این باور بود کسی که به هنگام، زندگی نکند نمیتواند به هنگام، بمیرد.
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
بگو در میان آنهمه سیگار،
نخی هم به یاد من سوخت؟
نخی؟؟!
تمام وجودم به یاد تو سوخت
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
یکشنبه ۱۶ آذر
مدرسه صدف
« ... مادرم برای اینکه تحت پوشش بهزیستی قرارم دهد داخل گوشم آبجوش میریخت و .... »
ما حکایت آدمها را نمیدانیم
دردشان را نمیفهمیم و قضاوتشان میکنیم
امروز قصه دلخراش «طلیعه» را شنیدم
او هم مثل دیگران، آینه ای برای دیدن خودم بود
روزگاری که نتوانستم غم را کم کنم
خودم را زیاد کردم
گاهی تحت فشار اطرافیان دلم میخواست
در شهر، گم شوم
و یا عابدی شوم و گوشه امامزاده کتاب دعا بخوانم
و یا وسط اتوبان شلوغ بایستم
دلم میخواست آخرین قصه ام پرواز باشد
در اقیانوس حوادث
وقتی در حال غرق بودم
آب که به گلویم رسید
آب که به دهانم رسید تا مرا تمام کند
ماهی شدم
و دوام آوردم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
شنبه ۱۵ آذر
امشب کتلت درست کردم
و قبل از اینکه به سفره برسد تمام شد
کتلت که غذا نیست
قصه یک دلتنگی در تابه است
صدای سرخ شدنش، کیف مدام است
و جادوی بویش، نوستالژیست
حکایت دلچسبی دارد این دل و هزار دلبر
روز اول هفته را با سختی آغاز کردیم
و خوشمزه به پایان رسید
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354
پنجشنبه آخر هفته را آغاز میکنم به نام خدایی که عشق را آفرید تا عاشقانه عبادتش کنم
اما عاشق یک انسان شدم
☘️☘️☘️
@moshaverehh_1354