mostafamalekian | Unsorted

Telegram-канал mostafamalekian - مصطفی ملکیان

65033

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری: 👤 @admynchannel 🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) : 👤t.me/mostafamalekiian 🔸صفحه اینستگرام: instagram.com/mostafamalekian_official/ 🔹کانال ناقد: @naghedchannel

Subscribe to a channel

مصطفی ملکیان

🔻چرا بشر امروزى به اخلاق نياز بيشترى دارد ؟

🔹پيشرفت فناورى قدرت دخالت ما در زندگى ديگران را افزايش داده است ، بنابراين اگر کسى بخواهد اخلاقى زندگى نکند ، آزار و آسيبش بيشتر به ديگران خواهد رسيد.

🔷 حاجت بشر به اخلاق - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔉 صوت گفتاری از استاد ملکیان با عنوان «چهار نوع تبیین براي عمل انسانی از دیدگاه کریگ پارسونز»
🔹درسگفتار روش شناسی تحقیق در علوم انسانی -پنجره حکمت
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

⭕️عالم بودن، معلم بودن یک شرف است ، یک افتخار است و عزت نفس خود را برای اینکه حق ام را نمی دهند نباید از دست داد و کرنش کرد .

🔹انسان یک شرف اش این است که اگر فقیر هم هست عزت نفس اش را حفظ کند. علی بن ابیطالب در نهج البلاغه جمله ای دارند که می گویند: "چقدر نیک است که ثروتمندان در برابر فقرا، تواضع و فروتنی کنند و از آن زیباتر اینکه فقرا در برابر اغنیا کبر بورزند". انسان اگر از لحاظ مادی هم افت بکند نباید عزت نفس اش را از دست بدهد. این نوع عجز و لابه ها با عزت نفس یک انسان منافات دارد. این معنایش این نیست که تو نباید بروی حق ات را بگیری، تو باید بروی از آن وزیر ، از آن کسی که رئیس اداره ات هست، از هرکس که هست باید بروی حق ات را بگیری ولی چنان بگیری که عزت نفس ات محفوظ بماند. خفیف نکن خودت را، خفیف نکن. حالا اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشورم چنان شده که حق من استیفا نمی شود ، اما من هنوز معتقدم که عالم بودن، معلم بودن یک شرف است ، یک افتخار است و عزت نفس ام را به خاطر اینکه حق ام را نمی دهند از دست نمی دهم و بنابراین کرنش نمی کنم.

🔹من خودم هم معلم ام، همسرم هم معلم است و شرف ام هم به این است که معلم ام، من هیچ چیز را بهتر از معلمی دوست ندارم، اما می گویم ما معلمان باید عزت نفس مان را حفظ کنیم. حتی صورت خودمان را با سیلی سرخ نگه داریم برای اینکه دیگران فکر نکنند که حالا چون حقوق ما کم است، عزت نفس مان را هم از دست داده ایم ؛ آن وقت با ما رفتاری بکنن که نه فقط مادیت نداشته باشیم ، معنویت مان را هم از دست بدهیم.

🔹بنابراین معلمان باید جوری رفتار کنند که کاملاً عزت نفس از حرکات و سکنات شان ببارد و کسی به طمع نیفتد که به یک معلمی بگوید آقا بعد از ظهر ها بیا در مغازه من. این برای یک معلم بد است.معلم باید فقر را تحمل بکند و البته حق اش را بگیرد.

🔹بالاخره هر چیزی در جهان هزینه هایی دارد، هیچ اشکالی ندارد.به گفته ی نیما یوشیج :" تا چیزها ندهی چیزکی به تو نمی دهند". جهان قاعده اش این است. توجه به هر چیزی، روی کردن به هر چیزی، فقط به قیمت پشت کردن به بقیه است، اگر من توجه به علم کردم یکی از چیزها که باید به آن پشت بکنم ثروت است. اگر این را بگویی و بگویی که این وضع لباس مندرس ام هم هزینه ای است که برای علم آموزی دارم می پردازم و افتخار هم می کنم؛ این اشکالی ندارد. نه اینکه برعکس برود بگوید: مردم آخر و عاقبت علم این است! بروید از اول شاگرد مغازه بشوید، چهار صباح دیگر هم یک مغازه ای و یک حجره ای و... این ها. این که اشکالی ندارد اگر لباست همان لباس مندرس است که می پوشی، اشکال ندارد اما به شرط اینکه سند افتخار خودت بدانی، نه سند و مدرک برای ذلت و خفت.

➖مصطفی ملکیان،مصاحبه ای پیرامون نیازها و وظایف معلمان،گفتگوی حمید جعفری،اردیبهشت 94
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

(ادامه)👇👇👇

🔻موجودات و الفاظ به لحاظ تعریف‌پذیری و تعریف‌ناپذیری متفاوت‌اند.

🔹نکته دیگر این‌که مفاهیم، موجودات و الفاظ به لحاظ تعریف‌پذیری و تعریف‌ناپذیری متفاوت‌اند. مثلاً بعضی می‌گویند ما به ذات اشیاء راه نداریم یا ما essentialist نیستیم یعنی معتقد نیستیم که اشیاء در خارج ذات داشته باشند و از این نتیجه می‌گیرند که ما هیچ‌وقت لفظی را که در بیانمان به کار می‌بریم نمی‌توانیم تعریف کنیم. یعنی تا من می‌گویم مدرنیته، چند مولفه دارد؟ به من می‌گویند شما ذات‌انگارید یعنی گویا معتقدید که مدرنیته یک ذاتی دارد، می‌گویم فرض می‌کنیم مدرنیته ذات ندارد، که من هم معتقدم ندارد، که اگر کسی هم معتقد باشد ذات دارد، ذاتش قابل کشف نیست اما معنایش این نیست که وقتی از لفظ مدرنیته استفاده می‌کنیم تعیین مراد نکنیم و ویژگی‌هایش را مشخص نکنیم. بنابراین واژه نمی‌تواند تعریف نشود. واژه امکان ندارد تعریف نشود. هرجا که کسی را تعریف نکرد سخنش دیگر قابل فهم نخواهد بود. از این‌که واژه را تعریف می‌کنیم نمی‌خواهیم بگوییم مصداق خارجی‌اش هم دارای جنس و فصل و ذات است. من اگر گفتم هر وقت گفتم آب، مرادم مایع بی‌رنگی است که دارای وزن مخصوص یک است، این نه فقط حق من است بلکه وظیفه‌ام هم هست که مرادم را از آب روشن کنم. از این برنمی‌آید که در خارج آب‌ها دارای ذات‌اند و ذاتشان قابل کشف است. اما من باید واژه را تعیین مراد بکنم. بنابراین ما نمی‌توانیم واژه‌ها را بدون تعیین مراد بگذریم ولو آنکه معتقد باشیم که واژه دارای ذات نیست. یا اگر ذات دارد ما آن را کشف نمی‌کنیم که این خودش به بحث تعریف برمی‌گردد که تعریف می‌خواهد چه بکند.

🔹من اولین‌بار در ایران گفتم دمکراسی، دین، مدرنیته، ذات ندارند. چون معتقدم ارسطو که ذات قائل بود برای اشیای طبیعی ذات قائل بود مثل گربه، آب، انسان، چوب، برای اشیاء طبیعی ذات قائل بود اما برای اشیاء صناعی ذات قائل نبود، مثلاً برای لیوان ذات قائل نبود، برای میز ذات قائل نبود. او فقط برای Natural kinds یا اشیاء طبیعی یا انواع طبیعی ذات قائل بود. او به طریق اولی برای امور انتزاعی ذات قائل نبود. من در مصاحبه‌ای که با من انجام شد این را گفتم که حتی حرف او در مورد اشیاء طبیعی هم خطا بوده و گفتم essentialism باطل است. که این مصاحبه در سال 79 انجام شد. همان‌طوری که دکتر سروش حرف از ذاتی دین و عرضی دین می‌زدند. بعدها گفتم که ما باید مرادمان را از مدرنیته روشن کنیم. بعد به من گفتند اگر شما می‌‌خواهید مرادتان را از مدرنیته روشن کنید یعنی ذات‌گرا هستید. خوب، اولاً آن‌که اول شما ذات‌گرا بودید و من معتقد بودم ذات‌گرایی غلط است در دین و مدرنیته و دموکراسی و ... . آن‌ها می‌گفتند شما برای مدرنیته ذات قائلید و اصلاً خبر ندارید که essentializem غلط است می‌گفتم مرادم تعریف لفظ مدرنیته است، مفهومش را می‌گفتم ذات ندارد، نه لفظش. می‌گفتم همه چیز بی‌ذات است. یعنی اشیاء خارجی ذات ندارند اما معنایش این نیست که واژه‌ای که به کار می‌برم نگویم که مرادم چیست. آن وقت بعدها یاد گرفتند که essentializem غلط است و این‌که منظور از غلط بودنش این نیست که ما نباید در نوشته‌های خودمان تعیین مراد بکنیم. در بحث تعریف این مطلب روشن‌تر می‌شود. پس ما چاره‌ای جز تعریف مراد واژه‌ها نداریم. در هر گفته و نوشته باید مفاهیم کلیدی تعیین مراد بشوند. Key term، ولو آن‌که معتقد نباشیم مدلول این الفاظ در عالم خارج دارای ذاتند جنس و فصلشان قابل استکشاف است



🔹نتیجه دیگر این‌که تکرار یک لفظ دال بر اهمیت مفهوم آن لفظ یا اهمیت مصداق آن لفظ نزد مکرر نیست. یعنی اگر در سخنان من یک لفظی بیش از همه به کار رفت معنایش این نیست که من برای مفهومی که مدلول این لفظ است یا شی خارجی که مدلول این لفظ است بیشترین اهمیت را قائلم. مثلاً در قرآن صم یا روزه کمتر از بقره به کار رفته که یعنی گاو. اما معنایش این نیست که نزد خدا روزه کم اهمیت‌تر از گاو است. تعداد تکرار الفاظ نشان نمی‌دهد که من برای مفهوم آن لفظ یا برای مصادیق خارجی آن اهمیت بیشتری قائلم. از این رو تحلیل گفتمانی که براین اساس صورت می‌گیرد که تکرار یک لفظ نشان دهنده اهمیت آن لفظ است، خطاست. مطالب دیگر این‌که شما حکم موجود را به مفهوم نیست بدهید که این هم الی‌ماشاالله وجود دارد. مثل وقتی که شما می‌گویید از این کاری که این‌ها کردند اسلام سیلی خورد. اسلام مگر یک شی خارجی است؟ اسلام مفهوم است، مفهوم که از چیزی سیلی نمی‌خورد. یا این‌که این‌کار به نظام ضربه زد. نظام هم مفهوم است و از چیزی ضربه نمی‌خورد. حکم مفاهیم، حکم مفاهیم است و مفاهیم احکامی دارند. یا ملت، به غیر از ما چیزی به نام ملت وجود ندارد.

🌷🌷مصطفی ملکیان،تحلیل فلسفی جلسه 18

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

‍ ‍ 🔻سه کارکرد اخلافى زيستن

يک.تامين مطلوب هاى اجتماعى(نظم،امنيت،رفاه ، عدالت و آزادى) آسان تر خواهد بود.
دو. مطلوب هاى روانشناختى (آرامش ، شادى درون ، معنايافتگى ، رضايت باطن) فرد اخلاقى بيشتر خواهد بود.
سه. اخلاقى زيستن مى تواند به تحول روحانى انسان بيانجامد.

🔷 حاجت بشر به اخلاق - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔅اینفوگرافی ویژگی های اهل موفقیت (در مقابل اهل رضایت)
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈صوت سخنرانی در نشست فرهنگی دارالاکرام با عنوان « چه سازو کار روانی سبب انگیزش ما در کمک به مستمندان می گردد ؟» در تاریخ 21 اسفند 95 @mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴دگماتيسم روش شناختي در فلسفه اسلامي

🔹دگماتيسم روش شناختي در فلسفه اسلامي؛ به اين معني كه مثلاً وقتي در فلسفه اسلامي به انتهاي يك بحث مي رسيد، گويا پرونده اين بحث كاملاً بسته مي شود. شما وقتي با سنت فلسفه انگليسي برخورد مي كنيد، مثل باركلي، هيوم لاك، راسل و ... اگر نوشتار ايشان را تحليل بكنيد درمي يابيد قيدهايي مانند شايد، احتمالاً، چنين به نظر مي رسد، ظاهراً، مي توان گفت كه، شايد بشود ادعا كرد كه و... قيدهايي دال بر احتمال و عدم تقين و قطعيت به فراواني قابل مشاهده هستند.

🔹 همچنين درمي يابيد يك بحث با سؤال هايي تمام مي شود كه مخاطب را به احتمالي بودن بحث صورت گرفته آگاه مي كند. در حالي كه در فلسفه اسلامي و متون آن با چنين مسائلي برخورد نخواهيد كرد و اين ناشي از دگماتيسمي است كه در اين فلسفه وجود دارد. مبناي اين نظر در فلسفه اسلامي عبارت است از اينكه به لحاظ معرفت شناسي فيلسوفان اسلامي مبناگرا (Foun dationalism) هستند. ما عده اي گزاره يا باورهايي داريم كه نياز به توجيه ندارند و خود اينها توجيه گر باورها و معارف ديگر ما هستند، از اين رو ساير باورها حتي صدق خود را مديون اين باورهاي بنيادين هستند.

🔹دو مطلب مهم در اين ديدگاه قابل طرح است:
۱- همه باورهاي بشر هم عرض نيستند. ۲- نوعي ابتناء منطقي ميان باورها به دسته اي از باورها كه خود نياز به توجيه ندارند، وجود دارد.
البته لازم به ذكر است كه در ميان افرادي كه معتقد به بنيادگرايي در معرفت شناسي هستند، تفاوت هاي زيادي وجود دارد كه اين اختلافات خلاصه مي شود در الف- كيفيت باورهاي بنيادين كه نياز به توجيه ندارند و ب- كيفيت ابتناء ساير باورها بر باورهاي موجه.

🔹فلاسفه اسلامي به تبع ارسطو بنيادگرا هستند. اين ديدگاه، يا مدباوري را بوسيله آن باورهاي بنيادين توجيه مي كند، يا خود، جزو همان باورهاي بنيادين است. نتيجه چنين بينشي اين است كه نظام فلسفي شما، اكسيوماتيك بوده و قبول كل نظام فلسفي، منوط به پذيرش آن باورهاي بنيادين است.
حاصل اين نگرش معرفت شناسانه سه مسئله است:
۱- از بين بردن روحيه مداراي فكري كه عبارت است از دگماتيسم
۲- شما ديگر چيزي به نام فرضيه نخواهيد داشت
۳- به تبع آن، ديگر چيزي به نام استدلال از راه بهترين تبيين ظهور نمي يابد.

🔹 قدماي ما استدلال را منحصر در ۳ صورت قياس و استقراء و تمثيل مي دانستند و استدلال از راه بهترين تبيين براي آنها معني و مفهومي نداشت. اما امروزه ما هم فرضيه و هم استدلال را از راه بهترين تبيين فراهم مي كنيم، به عبارت ديگر اين گونه نيست كه هر چيزي صدق و يا گزينش محرز باشد. بخشي از فلسفه صدرايي را چندين سال پيش همراه با يكي از محققان شايسته در اين زمينه، براي اكسيوماتيزه كردن مورد جست وجو قرار داديم و نتيجه كار نيز چاپ شد، اما ادامه دادن كار غيرممكن بود، زيرا اساساً امكان چنين كاري وجود ندارد، بر فرض پيدا كردن اصول نيز، شما جست و جو كنيد كه آيا واقعاً اين اصول بديهي اند يا مبتني بر بديهيات هستند. حتي بعضي از محققان بر آن بوده اند كه دگماتيسم نتيجه منطقي و لازمه «مبناگرايي» است.

🔹در فلسفه اسلامي فيلسوف اسلامي هميشه دغدغه هماهنگي و پاسداشت متون ديني را دارد. از اين منظر گاهي بنده فلسفه اسلامي را به «الهيات اسلامي» يا «فلسفه كلامي» تعبير مي كنم. به هر حال، پاسداشت متون ديني در فلسفه، خطايي روش شناختي محسوب مي شود. خواه فرآورده اين پاسداشت، فرآورده اي درست يا نادرست باشد. الزاماً فرآورده درست حاصل روش درست نيست و ممكن است به رغم خطابودن روش، به نتيجه اي درست برسيد

▪️سخنرانی 10 ملاحظه روش شناختی پیرامون فلسفه اسلامی،سال84
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴 پرواز از نگاه امین پور
🔹در بیان امین پور، جنبش و حرکت وجود دارد اما به تفکیک، از پرواز هم سخن می گوید. در روان شناسی نهضت سوم و روان شناسی نهضت چهارم، جنبش و پرواز از یکدیگر متمایز می شوند. جنبش حرکتی است افقی، اما پرواز حرکتی است عمودی و رو به بالا و استعلایی. عرفای اسلامی، گاهی تفسیر "اهدنا الصراط المستقیم" را این گونه می گفتند که مستقیم یعنی راه قائم و رو به بالا، و از خدا می خواستند که آن ها را رو به بالا(مستقیم یا قائم) هدایت کند. این تعبیر در ادبیات امروز، پرواز است.

🔹آبراهام مزلو (بنیان گذار نهضت سوم روان شناسی) در کتاب مشهور خود، "ادیان، ارزش ها و تجارب اوج"، تجارب اوج را نهایت زندگی دینی و عرفانی می داند. این تجربه ی اوج، نه فعال بودن در سطح افقی، بلکه بالاتر از افق رفتن و نوعی از خود فراتر روی است.
"به باد حادثه بالم اگر شکست چه باک
خوشا پریدن با این شکسته بالی ها"
یا اینکه
"اینجا همه هر لحظه می پرسند، حالت چطور است؟
اما کسی یک بار از من نپرسید
بالت چطور است؟"

➰سخنرانی کودک درون و سال دیده بیرون
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴همان اندازه عقلانيت و آزادي‌اي كه انسان براي خود قائل است براي ديگران هم قائل باشد.

🔹همان اندازه عقلانيت و آزادي‌اي كه انسان براي خود قائل است براي ديگران هم قائل باشد. به قول زاگزبسكي، هر انساني در مقام عمل براي خود آزادي قائل است، يعني دربارة خود مي‌گويد اين كار را كه كردم مي‌توانستم نكنم (مهم نيست كه اين تصور درست است يا غلط، هرچند شهود انسان حكم به آزاد بودن او مي‌دهد، هرچند نه صد در صد آزاد اما خيلي آزاد ــ البته منظور آزادي فلسفي است نه آزادي حقوقي و قانوني) و در مقام عمل هم براي خود عقلانيتي قائل است و معتقد است كه آراي معتدل و موجهي دارد، حال ارسطو از ما مي‌خواهد كه همين اندازه آزادي و عقلانيت را براي ديگران هم در نظر بگيريم تا كارهاي آنها اين اندازه به نظرمان عجيب نيايد.

🔹به قول سعدی:
يكي جهود و مسلمان نزاع مي‌كردند چنان كه خنده گرفت از حديث ايشانم
به طیره گفت مسلمان گر اين قبالة من درست نيست، خدايا جهود ميرانم
جهود گفت به تورات مي‌خورم سوگند و گر خلاف كنم همچو تو مسلمانم
گر از بسيط زمين عقل منعدم گردد به خود گمان نبرد هيچ‌كس كه نادانم

▪️درسگفتار روانشناسی اخلاق ،فضائل نظری،مؤسسه پرسش
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

▪️مقایسه ای بین جوانان اوایل انقلاب و جوانان امروز

🔹وقتی که انقلاب پیروز شد من جوانی 22 ساله بودم. وقتی، خودم را به عنوان یک جوان 22 ساله در سال 1357 با جوان 22 ساله در سال 1393 مقایسه می‌کنم دو تفاوت بارز در آنها می‌بینم. یک تفاوت که گاهی به صورت نادقیقی به آن اشاره می‌شود و تفاوت دیگر که کمتر به آن می‌پردازند.
ببینید، به لحاظ آرمان‌های اجتماعی و سیاسی جوانان آن سال‌ها آرمان‌های اجتماعی و سیاسی بسیار بلندتر و بارزتری داشتند. اما منظور من از آرمان‌های اجتماعی-سیاسی، در واقع عدالت، از میان بردن فقر و از میان بردن نوعی جهل عمومی است.

🔹منظورم از آرمان اجتماعی و سیاسی این است. جوان آن سال‌ها بیشتر خود را متعهد می‌دید که در راه «عدالت گستری» و «آزادی پروری» در جامعه و ریشه‌کن کردن فقر حرکت کند و در راه رشد فرهنگ عمومی تلاش کند. اما امروزه جوانان ما حساسیت بسیار کمتری دارند، اما به این معنا نیست که آرمان ندارند، امروز آرمان‌های جوانان ما اخلاقی شده‌است اما این آرمان‌های اخلاقی بیشتر آرمان اخلاقِ فردی هستند و نه اخلاق اجتماعی.
جوان امروز در قیاس با جوان آن زمان فردگراتر و خودگراتر است، اما در جهت دیگر که علم، فهم و قدرت تفکر باشد من هیچ شک ندارم که جوانان امروز ما بسیار جلوتر از جوانانی هستند که هم¬نسل من بودند یا دوران دانشجویی‌شان در سال‌های قبل از انقلاب سپری می‌شد. جوانان امروز ما بسیار متفکر و ژرف‌اندیش‌تر هستند و با فرهنگ جهان و فرهنگ غرب آشناتر و کارآزموده ترند.

🔹اما در این مجال می‌خواهم مقایسه‌ای هم میان جوانان امروز ایران با جوانان امروز جهان اسلام اعم از حوزه ترک زبان یعنی ترکیه، حوزه عرب زبان یعنی کشورهای عربی و حوزه انگلیسی زبان مانند اندونزی، مالزی، هندوستان و پاکستان داشته‌باشم که مواجهه نزدیک با آنان داشته‌ام.
من امروز می‌بینم که قدرت تفکر و فریب نخوردن جوانان ما و همچنین استدلال‌ورزی و فلسفه‌گرایی جوان امروز ما بسی از سایر هم¬نسلان‌شان در سایر کشورهای جهان اسلام بیشتر است که این مسأله مرا خوشحال و امیدوار می‌کند که مایل بودم در این مجال به این مسأله اشاره کنم.

▫️مصاحبه سالهای دانشجویی من ،روزنامه ایران،مصاحبه کننده:فاطمه فرامرزی
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴هیچ‌وقت نباید گذرِ روان‌شناختی را با گذر منطقی اشتباه کنیم.

🔹هیچ‌وقت نباید گذرِ روان‌شناختی را با گذر منطقی اشتباه کنیم. گاهی اوقات یک مطلب منطقاً مطلب دیگری را نتیجه می‌دهد و گاهی مطلبی منطقاً، مطلب دیگر را نتیجه نمی‌دهد ولی ممکن است به‌لحاظ روانی شما را به آن مطب منتقل سازد. مثلاً اگر من به شما بگویم «الان شب است» از این گزاره منطقاً نتیجه می‌شود که «الآن روز نیست». یعنی اگر ما باشیم و ضوابط منطقی، از گزاره‌ی «الان شب است» فقط یک نتیجه می‌توان گرفت و آن اینکه «الان روز نیست» بیشتر از این، منطقاً گزاره‌ای بیرون نمی‌آید. «منطقاً گزاره‌ای بیرون نمی‌آید» یعنی که اگر ما با یک کامپیوتر و ماشین اندیشه‌نگار سروکار داشته باشیم و این گزاره ورودی کامپیوتر باشد، تنها خروجی کامپیوتر این است که «الان روز نیست». این، گذر منطقی است؛ یعنی گذری که بر اساس ضوابط استدلال منطقی از یک گزاره قابل استنتاج است. اما بسیاری اوقات کسی جمله‌ای می‌گوید و در اذهان و نفوس کسانی که این جمله را می‌شنوند، گذرهای روان‌شناختی صورت می‌گیرد. در همین مثال ممکن است شنونده از این سخن من که «الان شب است» نتایج دیگری هم بگیرد، مثلاً: «الان چه کسی پیش فرزندان من است» یا «الان من چگونه ماشین پیدا کنم و به خانه بروم؟» یا «در این راهی که می‌روم کسی به من حمله نکند و کیف مرا بقاپد». آیا این جملات گفته‌های من بود؟ نه! ولی شما با شنیدن این جمله‌ی من، با سازوکارهای روانی درونی‌تان یک سلسله چیزهای دیگری هم به ذهنتان رسید. حال اگر شما به من گفتید «ملکیان! شما با گفتن این جمله مرا به اضطراب و تشویش انداختید»، باید به شما بگویم از لحاظ روان‌شناختی درست می‌گویید؛ نتیجه سخن من - به لحاظ روان‌شناختی - این بود که شما به‌تشویش افتادید اما به لحاظ منطقی من شما را به این نتایج نرساندم؛ منطقاً از این جمله، آن نتایج بر نمی‌آید.

🔹این مقدمه را به این لحاظ عرض کردم که بعضی از اموری که برای بشر امروز حاصل آمده، نتیجه‌ی دریافت‌های منطقی بشر نیست ولی نتیجه روان‌شناختی وی می‌باشد؛ یعنی وضعیت امروزی بشر نتیجه‌ی منطقی یافته‌های وی نیست و نباید منطقاً از آن یافته‌ها به این نتایج می‌رسید. آدمی فقط منطق نیست. اگر انسان فقط و فقط ماشین اندیشه‌نگار یا کامپیوتر و چیزی شبیه کامپیوتر باشد، از یافته‌های کنونی‌اش فقط نتایج خاصی بیرون می‌آمد نه چیز دیگری. ولی انسان فقط ماشین اندیشه‌نگار نیست، غیر از ساحت اندیشگی، ساحت دیگری به‌نام احساسات و عواطف و هیجان نیز دارد، غیر از این ساحت، ساحتی به‌نام نیازها و خواسته‌ها هم وجود دارد. ترکیب این سه ساحت یعنی ساحت اندیشه‌ها، باورها و دانسته‌ها با ساحت احساسات و عواطف و هیجانات و با ساحت نیازها و خواسته‌ها ست که انسان را می‌سازد و هم از اینرو سخنانی که به انسان منتقل می‌شود فقط و فقط از دهلیز اندیشه‌ی او نمی‌گذرد و فقط نتایج منطقی آن استخراج نمی‌شود بلکه از ساحت‌های دیگر او هم می‌گذرند و این باعث می‌شود که گزاره‌ی «الان شب است» در ذهن بسیاری از انسان‌ها، ده‌ها نتیجه‌ی عاطفی، روانی و هیجانی را ایجاد کند که نتایج منطقی این گزاره نیستند.

▫️سخنرانی اخلاق در دوران جدید
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

#ادمین_کانال

با عرض سلام به مخاطبان گرامی

بنا به گفته یِ استاد ملکیان، ایشان تاکنون حدودِ ۱۵۰۰ طرح برای پایان نامه ها و دیگر پروژه های تحقیقاتی نوشته اند و به دانشجویان و محققان علوم انسانی تقدیم کرده اند، که متاسفانه از آن میان، در حالِ حاضر تنها حدود ۲۰۰ الی۳۰۰ طرح موجود است.

با توجه به علاقه و توصیه یِ استاد ملکیان به گردآوری این مجموعه طرحها در قالبِ یک کتاب و امکانپذیر شدن دسترسی عموم به آنها، بر آن شده ایم که به جمع آوری و تحویل ِ آنها به استاد بپردازیم تا در آینده یِ نزدیک، علاقه مندان شاهدِ مجموعه ای متنوع از طرحهایِ گام به گام و منسجم ِتحقیق در حوزه یِ علوم انسانی باشند.

لذا از همه یِ دوستانی که طرحی از استاد در اختیار دارند(حتی طرحهایِ یک صفحه ای ) درخواست میشود تصویرِ آن را به ادمین کانال ( @alikashany ) ارسال فرمایند.

پیشاپیش از یاریِ شما عزیزان سپاسگزاریم.


🔻نمونه ای از صفحه اول یکی از طرح های نوشته شده توسط استاد ملکیان
/channel/arshiv_arshiv/27

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

📒در این درسگفتار خواهید خواند :

در درسگفتار ایمان و تعقل که در حوزه فلسفه دین جای می گیرد و در سالهای 1380 الی 1382 در دانشگاه تربیت مدرس توسط استاد ملکیان تقریر شده است به این مباحث پرداخته شده است :
1. اهمیت بحث ایمان و تعقل در روزگار ما
2. اعتبار استدلال و گزاره های تاریخی
3. جغرافیای بحث ایمان
4. جغرافیای بحث تعقل
5. رشد معرفت شناسی در دوران معاصر
6. رابطه ایمان و تعقل
7. اقوال در عقلانی بودن یا نبودن باورهای دینی(دیدگاه ویتکنشتاین،مور، سنت گرایان،معرفت شناسی اصلاح شده و...)
و...
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

❓❓با توجه به تغییراتی که در قسمت های زیادی از فضای آموزشی نهاد حوزه پدید آمده و در نهادهایی همچون جامعه المصطفی،موسسات آموزشی امام خمینی،شیخ مفید و...دروس،ترکیبی از درس حوزه و دانشگاه هستند،در مجموع،وضعیت نهاد حوزه را به عنوان یک نهاد آموزشی چگونه می بینید؟به نظر شما خروجی این نهادهای آموزشی طلبه است؟دانشجوست؟و به طور کلی این سیر تطور را چگونه ارزیابی می کنید؟

🔹پاسخ:من سه نکته درباره وضع کنونی حوزه عرض میکنم؛

1️⃣یکی اینکه در میان حوزویان-و این سخن هرچه حوزویان جوان تر باشند،در بابشان صادق تر است-گرایشی به شناخت فرهنگ غرب و مسائل نظری و مشکلات عملی دنیای امروز پدید آمده که به نظر من گرایش مبارکی است؛گرایشی است که به صورت کاملا خودجوش و خودانگیخته در میان طلاب جوان پدید آمده اما البته روشن فکری دینی و روشن فکری سکولار و لائیک در برانگیختن این موضوع تاثیر داشته است.این موضوع مبارکی است.

2️⃣نکته دوم اینکه با کمک های آشکار و پنهان جمهوری اسلامی،موسسات فراوانی در حوزه پدید آمده اند که ظاهرشان مثل گرایش اول است،یعنی شناخت غرب و دنیای امروز؛اما باطنشان دو چیز است:یکی ویرانگری و تخریب این فرهنگ در اذهان عمومی مخاطبان و اینکه آن را فرهنگی مبتذل و مادی گرا و سطحی و بی بنیان تلقی کنند و دیگری به انگیزه خودبزرگ نمایی که ما غرب را هم میشناسیم و اینکه عالمان ما علاوه بر آنکه عالم دینی اند،عالم جامعه شناس هم هستند.

🔻این گرایش دوم راه به جایی نخواهد برد؛این گرایش تعداد زیادی کامپیوتر در اختیار دارد و از شبکه جهانی اینترنت استفاده میکند.پول فراوان به آن تزریق میشود اما چون کسانی که وارد این موسسات می شوند هواهای دیگری در سر دارند و به دنبال چیزهای دیگری اند و بیش از هر چیز به دنبال نان و نام اند،راه به جایی نخواهند برد.غرب را هم نخواهند شناخت،حتی آن دید مضیق سنتی را به دین خودشان،که در حوزه های علمیه قدیم وجود داشت،پیدا نخواهند کرد و موجوداتی می شوند که به یک معنا دوزیست اند و به یک معنا هیچ زیست.آنها خودجوشانه و خودانگیخته به طرف شناخت غرب نرفته اند و راه به جایی نمی برند.اینها حتی اصول فقه قدیم خودشان را یاد نمی گیرند و فلسفه و عرفانی را که در حوزه ها تدریس می شود فرا نمی گیرند.

3️⃣نکته سوم در باب حوزه های علمیه اینکه حوزه های علمیه ما در قیاس با حوزه های علمیه مسیحی و یهودی،که آنها هم حوزه علمیه دینی اند و کارشان الهیاتی است،واقعا خیلی عقب مانده اند.خودشان را محروم کرده اند از مواهبی که می توانند با غوطه وری در دنیای امروز از آن بهره مند شوند.وقتی من حوزه علمیه خودمان را با حوزه های علمیه پروتستان و کاتولیک مقایسه میکنم،متاسف می شوم،نه از جهت حقانیت و بطلان دعاوی،بلکه از این جهت که چقدر اینها از دنیای امروز فاصله دارند و آنها به دنیای امروز نزدیک تر و نزدیکتر شده اند و فاصله عظیمی بین این هاست.اگر حوزه های علمیه بخواهند حیات و نشاط و سرزندگی خودشان را حفظ کنند با کناره گرفتن از مسائل نظری و مشکلات عملی کاری از پیش نمی برند.بلکه باید خودشان را به این چیزها نزدیک کنند.

🔻برای این کار هم نظام آموزشی حوزه،هم نظام پرورشی حوزه و هم نظام پژوهشی حوزه باید عوض شود.وقتی من این سخنان را می گویم شاید حمل بر سوءنیت من یا ناآگاهی ام نسبت به مسائل حوزه شود یا حمل بر هر دو؛اما به هر حال چیزی که از نظر من حق است می گویم و هر کس هر تلقی که میخواهد داشته باشد.من گمان میکنم حتی اگر حوزه های علمیه فقط در پی کاری باشند که قرن هاست انجام میدهند؛یعنی در پی اثبات حقانیت انحصاری خودشان و دیدگاه های الهی شان باشند و بخواهند حقانیت انحصاری شیعه اثنی عشری را اثبات کنند،باز هم راهش این نیست.

☘️☘️گفتگو با مصطفی ملکیان،ماهنامه برای فردا

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

📒متن گفتاری از استاد ملکیان با عنوان «چهار نوع تبیین براي عمل انسانی از دیدگاه کریگ پارسونز»
🔹درسگفتار روش شناسی تحقیق در علوم انسانی -پنجره حکمت
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔻متن و صوت گفتاری از استاد ملکیان با عنوان «چهار نوع تبیین براي عمل انسانی از دیدگاه کریگ پارسونز»
🔹درسگفتار روش شناسی تحقیق در علوم انسانی -پنجره حکمت-ج5
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔻چرا بشر امروزى به اخلاق نياز بيشترى دارد ؟

🔹امروزه اخلاق علاوه بر کيفيت بر کميت زندگى انسان ها هم مؤثر است ! اگر امروزه اخلاقى زندگى نکنيم ، بقاى کمى بشر در خطر خواهد بود.

🔷 حاجت بشر به اخلاق - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔻توجه به تفاوت واژه و مفهوم و وموجود خارجی

🔹موضوع دیگر این‌که در نوشته‌ها دقت کنیم که سخن بر واژه است یا مفاهیم یا موجودات. در نوشته‌هایی که در ایران نوشته می‌شود الی‌ماشاا... توجه نمی‌شود که دارد راجع به واژه یا مفهوم یا موجود حرف می‌زند. مثلاً کسی رساله‌ای راجع به عدالت می‌نویسد، عدالت یک مفهوم است، آن وقت می‌گوید عدالت از واژه عین، دال، لام در زبان عربی آمده، و در عربی عِدل به معنی تساوی است و وقتی می‌گویند چیزی عِدلِ چیز دیگری است یعنی برابر چیز دیگری است. آیا این حرف‌ها را می‌شود راجع به justice انگلیسی هم گفت؟ اصلاً و ابداً. اگر گفته بودند که می‌خواهیم راجع به واژه عدالت حرف بزنیم این نوشته‌های ایشان که درباره عدل گفته شده بود، جایگاه داشت اما این‌جا ما راجع به واژه حرف نمی‌زنیم، راجع به مفهوم عدالت حرف می‌زنیم. یا راجع به مفهوم دین حرف می‌زنیم. آن وقت می‌گوییم دین در زبان عربی از دانَ، یدینُ آمده یعنی جزا، و بعد بحث می‌کند که چرا دین را از لفظی ساختند که به معنای جزا است یا مرحوم شریعتی در جایی گفته‌اند که دین یا religion از ماده religue می‌آید یعنی پیوند چون دین پیوند بین انسان و خدا را برقرار می‌کند. این در انگلیسی درست است اما در عربی دین را از ماده دانَ، یدینُ می‌دانند به معنی جزا یعنی جزا، یجزی. مثلاً می‌گوییم مالک یوم دین یعنی مالک روز جزا. خوب، دکتر شریعتی می‌خواستند از مفهوم دین صحبت کنند اما رفته‌اند به سراغ لفظ دین. خوب سخن ایشان را که نمی‌شود راجع به آیین و کیش در فارسی تکرار کرد. کیش که از پیوند نیامده در عربی هم کیش از پیوند نیامده و به معنی پیوند نیست.

🔹بنابراین اگر کسی گفت راجع به آزادی بحث کنیم و فردی گفت آزادی در زبان فارسی یک نقطه دارد و عدالت دو نقطه دارد و این یعنی فارسی‌زبانان عدالت را مهم‌تر از آزادی می‌دانند! این بحث بسیار بی‌معناست. این حرف‌های مسخره است و بحث‌هایی هم که ما به همین شکل در اول رساله‌هایمان می‌آوریم باز به همین اندازه مسخره است. این‌ها در آثار بزرگان هم حتی هست.

🔹خوب ما که راجع به واژه حرف نمی‌زنیم این کار فرهنگ‌نویسان است، بحث ما بحث مفهومی است و ما می‌خواهیم راجع به مفهوم حرف بزنیم. هر حرفی که شما می‌زنید یا راجع به واژه است، یا مفهوم یا شی خارجی. مثلاً واژه تهران واژه توکیو به لحاظ تعداد حروف هم اندازه‌اند. اما این بدان معنا نیست که این دو شهر به لحاظ وسعت هم، هم اندازه باشند. تهران یک شی بیرونی است و این محل بحث ماست. تا این‌جای بحث خیلی واضح است اما با این‌که واضح است کسی آن را رعایت نمی‌کند.

🔻عدم تسری احکام مفاهیم و موجودات خارجی و واژه ها به یکدیگر

🔹اول چیزی که باید دقت کنیم این است که احکام واژه‌ها هیچ وقت قابل تسری به مفاهیم نیست، احکام مفاهیم قابل تسری به موجودات خارجی نیست و احکام موجودات خارجی قابل تسری به الفاظ و واژه‌ها نیست. مثلاً کسی به اسم دکتر رشّاد در مصر زمانی کتابی نوشت که یوم در قرآن به اندازه لیل به کار رفته، پس قرآن برای روز و شب ارزش یکسانی قائل است و از حکم با الفاظ حکم به موجودات کرده، با وجود آن که خودش عرب زبان بوده دقت نکرده که آنی که در مقابل لیل در عربی قرار می‌گیرد، نهار است، نه یوم و یوم یعنی شبانه‌روز، روز و شب با هم یوم می‌شود و شبانه روز که در مقابل شب قرار نمی‌گیرد. حالا فرض می‌کنیم که در عربی لیل در مقابل یوم قرار می‌گرفت، مساوی باشد. این تنها الفاظ مساوی را نشان می‌دهد، این یعنی از واقعیات زبان‌شناختی واقعیات ذهنی قابل استخراج نیستند و از واقعیت‌های ذهنی، واقعیات عینی قابل استخراج نیستند یعنی از واقعیات زبان‌شناختی نمی‌توان نقب زد به واقعیات ذهنی و از واقعیات ذهنی نقب زد به واقعیات عینی.

🔹شما بر این اساس بروید و به literature ما نگاه کنید و ببینید چطور از یک واقعیت زبان‌شناختی نقب زده می‌شود به واقعیت ذهنی و از یک واقعیت ذهنی یک واقعیت عینی نتیجه گرفته می‌شود. مثلاً در زبان عربی هیچ جمله‌ای نمی‌تواند بدون اسم باشد چه اسم ظاهر و چه اسم ضمیر. اما ابن عربی از این نتیجه می‌گیرد تمامی اشیاء جهان خارج از اسامی خدا هستند. پس می‌گوید همه چیز اسماء الله است. چون در زبان عربی هیچ جمله‌ای بدون اسم نیست چنین نتیجه می‌گیرد اما او توجه نمی‌کند که فقط در زبان عربی است که هیچ جمله‌ای بدون اسم نیست، در زبان فارسی این صادق نیست، در زبان فارسی هیچ جمله‌ای بدون فعل نیست. اگر ابن عربی فارسی زبان بود باید می‌گفت تمامی افعال جهان، افعال الله‌اند نه اسما‌ءالله. دیگر این‌که اگر ابن عربی واقعیتی را می‌گفت که در تمامی زبان‌ها صادق بود و مصداق داشت نه فقط در زبان عربی، از این نمی‌شود نتیجه گرفت که در عالم بیرون هم این واقعیت برقرار است.

(ادامه)👇👇👇

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔅اینفوگرافی ویژگی های اهل رضایت (در مقابل اهل موفقیت)
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

📒متن سخنرانی در نشست فرهنگی دارالاکرام با عنوان « چه سازو کار روانی سبب انگیزش ما در کمک به مستمندان می گردد ؟» در تاریخ 21 اسفند 95 @mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈📒دانلود صوت و متن سخنرانی در نشست فرهنگی دار الاکرام با عنوان « چه سازو کار روانی سبب انگیزش ما در کمک به مستمندان می گردد ؟» در تاریخ 21 اسفند 95 @mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃🍃فاصله فلسفه از فهم عرفی

🔹یکی از مسائل مهمّ این است که آیا فلاسفه حقّ دارد از عقل سلیم فاصله بگیرد یا نه؟ بدون شک فلسفه از عقل سلیم آغاز بکار می‌کند امّا بحث این است که آیا می‌شود فلسفه از عقل سلیم فاصله بگیرد؟ و اگر فاصله گرفت آیا باید گفت: «وای بر این فلسفه» یا «وای بر آن عقل سلیم»؟ این یک نزاع بسیار جدّی در فلسفه‌‌ی غرب بوده است. این نزاع به آهستگی تکوّن یافت ودر زمان «دیوید هیوم» بین او و فیلسوف هم عصر و همشهری و دوست او ولی کاملاً مخالف او بطور کامل تبلور یافت؛ یعنی فیلسوف اسکاتلندی «تامس رید»؛ او رهبری کسانی را بر عهده گرفت که می‌گفتند «فلسفه اگر ذرّه‌ای از عقل سلیم فاصله گرفت، معیوب شده است» امّا هیوم می‌گفت: «فلسفه هر قدر از عقل سلیم فاصله می‌گیرد به حقّانیتش بیشتر وقوف می‌یابیم». «تامس رید» فلسفه‌ای پدید آورد به نام «فلسفه‌ی مبتنی بر فهم عرفی» در عصر ما «جرج ادوارد مور» بزرگترین مدافع این فلسفه شد. ویتگنشتاینِ متأخّر هم به این فلسفه گرائید بر خلاف ویتگنشتاین متقدّم.

🔹مثلاً حرکتی جوهری ملاصدرا یک اصل فلسفی مخالف «فهم عرفی» است، امّا آیا می‌شود گفت بخاطر اینکه‌ خلاف فهم عرفی است، نامقبول است یا نه؟ فهم عرفی، این میز پنج سال پیش را همان میز می‌داند امّا طبق حرکت جوهری این غیر از عوارض آن –خودش هم آناً فَآناً چیز دیگری می‌شود. امّا فهم عرفی این را تحمّل نکرده بلکه به بقاء چیزها و عدم بقاء ویژگی‌های چیزها (اعراض) قائل است. فیلسوفان شرقی یعنی فلاسفه‌ی هند، چین و تاحدّی ژاپن که می‌گویند: «کثرت امر موهومی است»، مخالف فهم عرفی حرف می‌زنند؛ فهم عرفی جهان اسلام بر این است که موجودات کثیری در جهان وجود دارند، امّا فلسفه‌ی شرق و بعضی نحله‌های عرفانی جهان اسلام می‌گویند کثرت امر موهومی است و تنها یک موجوددر جهان هست. عرفای ما صریح می‌گویند هر که در جهان، بیش از یک موجود می‌بیند، چشمانش لوچ یا اَحْوَل است که یک چیز را چند تا و بلکه میلیاردها می‌بیند. امّا آیا می‌شود گفت چون مخالف فهم عرفی است، غیرقابل دفاع است؟ و نیز فیلسوفان و عرفائی از ما که قائلند زمان امر موهوم است و وجود ندارد، گمان می‌کنیم وجود دارد، این هم مخالف فهم عرفی است. تقسیم به حال، گذشته و آینده و اینکه‌ ما با بعضی هم عصر نیستیم و با بعضی هم عصر هستیم، دلیل بر این است که فهم عرفی موافق واقعیّت زمان است؛ امّا اگر گفتیم موهوم است خلاف فهم عرفی می‌شود. امّا آیا می‌شود گفت چون خلاف فهم عرفی است باید آنرا رد کرد یا نباید آنرا رد کرد؟

🔹این یک نزاع بسیار جدّی و مهمّ است. این نزاع در علوم تجربی طبیعی هم هست؛ کسی که می‌گوید تعداد ابعاد جهان 3/17 بُعد است (نظریّه‌ی استفان هاوکینگ) خود هفده تا هم شگفت‌انگیز است و خیلی شگفت‌انگیزتر از آن، تعبیر یک سوّم درباره‌ی بُعد است؛ مگر بُعد هم کسربردار است؟ فیزیک امروزه خیلی از فهم عرفی فاصله گرفته است. پس فهم عرفی مجموعه برداشتهای دانشی، ارزشی و روشی مشترک امّا نامدلّل و با اینحال اجتناب‌ناپذیر ما آدمیان است و شاید رمزماندگاریش همین اجتناب‌ناپذیری و بعضی دلایل دیگر باشد.

🌷🌷مصطفی ملکیان،جریان شناسی فرهنگی

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

نشست دگرگونی برای مانایی
✅ سخنران: مصطفی ملکیان
▶️همراه با رونمایی از هویت بصریِ جدید موسسه سروش مولانا
⬜️ زمان: دوم آذرماه 1396 مکان: تالار فرهنگ و هنر
/channel/souroshmolana

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

#ادمین_کانال
⚫️ درگذشت تعدادی از مردم عزیز کرمانشاه را در زلزله شب گذشته، به عموم ایرانیان، به خصوص مردم عزیز کرمانشاه و بازماندگان این حادثه، تسلیت عرض می کنیم.
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

▪️پاسخ به استدلالی(پیچیدگی نظام علی عالم) در نقد مسئله شر

🔻تقریر پاسخ:
🔹نظام علّی و معلولی حاکم بر جهان آن‌قدر پیچیده و در هم فرورفته است که تقریباً هیچ شرّی نیست که برای هیچ موجودی خیر نباشد. هر شرّی را که شما در نظر بگیرید، می‌بینید بالاخره برای موجودی خیر است؛ مثلاً در نظر بگیرید زلزله‌ای بیاید و شهری را ویران کند. لااقل از فردای این روز بنّاها کاری پیدا می‌کنند. پس زلزله لااقل برای بنّاها خیر است یا مثلاً بمباران دستِ‌کم باعث می‌شود خانه‌های خرابه و کلنگیِ افرادی که توانایی یا خواستهٔ ویران کردن خانه‌هایشان را نداشته‌اند، خراب شود. چون نظام علّی و معلولی در هم پیچیده است، هیچ شرّی نیست الا اینکه وقتی آن را تعقیب کردیم، خیری در آن نهفته است. «غزالی» می‌گفت تمام مردم جهان صبح و شام دست بالا می‌کنند و می‌گویند: خدایا ما را از بیماری دور نگه دار؛ ولی پزشکان این‌طور نیستند و اتفاقاً نگران هستند مبادا بیماری از جهان قلع و قمع شود! اگر امراض از جهان ریشه‌کن شوند، اوّلین طبقه‌ای که مریض می‌شوند، خودِ اطبّا هستند. بیماری باعث می‌شود عده‌ای از این راه نان بخورند. تمام سلامت این افراد، بستگی به امراض دارد.

🔹«غزالی» می‌گوید تمام کسانی که قصد زیارت عتبات را دارند و کاروانی برای این کار به راه می‌اندازند، تعدادی نیروی چابک و قوی برای نگهبانی از کاروان استخدام می‌کنند. هر حاجی در دعاهایش از خدا می‌خواهد تا دزدان را هدایت کند و اگر قابل هدایت نیستند، آن‌ها را نابود کند؛ ولی تمام این نگهبانان به زبان حال می‌گویند: خدایا مبادا دزدان را ریشه کن کنی! اگر اینها ریشه‌کن شوند، نه ما هر سال می‌توانیم به زیارت برویم و نه زن و بچهٔ ما چیزی برای خوردن دارند.وقتی چنین نظامی باشد هیچ شرّی نیست الا اینکه یک گوشهٔ آن خیر است. این مطلب البته به زیان استدلال است، زیرا به صرف اینکه از هر شرّی خیری پدید می‌آید، وجود شر قابل توجیه نیست، بلکه باید خیری که از این شرّ پدید می‌آید، دستِ‌کم باید از خود آن شر بزرگ‌تر باشد.

🔻نقد:
🔹وقتی خیری می‌تواند فلسفهٔ وجودی شری باشد که خیر ناشی از شر، از خود شر بزرگ‌تر و بیش‌تر باشد، وگرنه همهٔ کسانی که خانه‌شان باید خراب می‌شد و در بمباران خراب شد، باید به صدّام دعا کنند! ولی چرا دعا نمی‌کنند؟ چون قبول دارند که مجموعهٔ شرّش از این خیرهای اندک، بیش‌تر است. پس اگر بخواهیم، قبول کنیم که غالباً خیر از شر پدید می‌آید فقط وقتی می‌توانیم قبول کنیم که خیرِ پدیدآمده از شر، از خود شر بزرگ‌تر باشد، نه اینکه هر خیر اندکی هم که پدید آمد بگوییم وجود شر توجیه شد، نخیر! توجیه نشد، همان‌طور که گفته شد وجود شر وقتی توجیه می‌شود که منتج به خیری باشد که خودِ آن خیر از این شر، بزرگ‌تر و عظیم‌تر باشد، وگرنه هر شرّی بالاخره اندکی خیر درش هست. ما باید وجود شر را با خیری توجیه کنیم که از خود این شر بزرگ‌تر و عظیم‌تر باشد. بنابراین این تقریر هم قابل دفاع نیست.

▫️درسگفتار مسئله شر ،ج6
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

⚫️تأمل در مرگ

▪️انسان باید مرگ را ببیند و در آن تامل کند. مرگ اندیشی بحث های عمیق و طویلی را می طلبد و در دوازده مورد، بحث حول آن وجود دارد. اما یک نکته ی ساده و مهم وجود دارد و آن این است که با مرگ اندیشی، انسان متوجه می شود که مرگ همه چیز انسان را از او می گیرد و چیزی برای او باقی نمی گذارد. انسان ها، وقتی می میرند، همه بی چیز اند. و از این نظر است که گفته می شود مرگ، یگانه عامل مساوی ساز انسان هاست. وقتی جسد فقیرترین و یا ثروتمند ترین فرد، در اختیار مرده شور قرار می گیرد، هر دو در دارایی یکسان اند، چرا که هر دو بی چیز اند و مرگ تمام دارایی های آن ها را گرفته است. وقتی انسان به مرگ می اندیشد و می بیند که مرگ قرار است تمام دارایی های او را قهراً و جبراً از او بستاند، پیش خود می گوید که چرا من بنا به اختیار خود، این دارایی ها را ندهم؟

▫️مصطفی ملکیان، سخنرانی سازو کار روانی کمک به فقرا
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴 #درسگفتار ایمان و تعقل
دانشگاه تربیت مدرس قم - دوره دکترا - سال 1380 الی 1382
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

چرا همه چیز به رایگان به انسان داده شده است؟

🔹 انسان باید به این نکته توجه کند که هر چه دارد، بلا استثنا به رایگان به او داده شده است و هیچ چیزی وجود ندارد که او استحقاق آن را داشته است، و آن چیز به او داده شده است. چه قائل به وجود خدا باشیم و چه قائل به وجود خدا نباشیم، چه به خدای متشخص انسان وار معتقد باشیم و چه به خدای متشخص نا انسان وار، و چه به خدای متشخص قائل باشیم و یا اینکه مادّی صرف(ماتریالیست) باشیم، هر چه هست به رایگان به انسان داده شده است. این دارایی ها در پنج ساحت قابل شمارش است:

1⃣ساحت بدن: سلامت بدن و نیرومندی بدن و زیبایی بدن. هیچ کدام از این سه سرمایه ی بدنی، به دلیل استحقاق یا عدم استحقاق، به انسان ها داده نشده است. این سه امتیاز بزرگ، به رایگان به انسان داده شده است.

2⃣ساحت ذهن: قدرت یادگیری، قدرت یادسپاری، قدرت یادآوری، سرعت انتقال، هوش بهر، قدرت استدلال و اقناع، عمق فهم و قدرت تفهیم. انسان راجع به هیچ کدام از این موارد نمی تواند ادعای استحقاق کند و بگوید که یکی از این ویژگی هایی که دارم، حاصل تلاشی و فعالیتی از من بوده است.

3⃣ساحت روان: توانایی ها و دانایی های روانی انسان. مثل قدرت مدیریت، قدرت حدس.

4⃣ساحت اقلیم: اقلیمی که انسان در آن زاده می شود، موجب ایجاد ویژگی های مثبت و منفی ای در انسان می شود.

5⃣اقلیم تاریخی و اجتماعی: هیچ کس به اختیار خود، پدر و مادر خود را انتخاب نمی کند. در واقع هیچ دخل و تصرفی در این امر نیست.

🔹همه ی پنج سرمایه ی فوق الذکر، به رایگان به انسان داده شده است و استحقاق در آن ها مدخلیتی ندارد. ممکن است در حالتی فردی بگوید که همزاد من( دو انسان دوقلو) و من، در تمام ویژگی هایمان یکی بودیم، اما من تلاش و پشتکار داشتم و او نداشت، من تلاش کردم و بهتر شدم، ولی او نکرد. و با این استدلال خود را مستحق برخی داشته هایش بداند. اما سوالی که مطرح است این است که آن پشتکار را چه کسی به تو داد؟ آن را از کجا آورده ای که به سبب آن توانسته ای خود را بالا بکشی؟ این بحث ارتباطی به وجود خدا یا عدم وجود خدا هم ندارد. اما این انسان می داند که خود او، این ویژگی ها را به خود نداده است.

🔹اگر در یک شب نشینی ناگهان برق قطع شود و تاریکی مطلق باشد، بعد از دو ساعت که به خیابان می آیید و نور وجود دارد، متوجه می شود که یک چک با یک مبلغی در جیب شما قرار دارد. چون در شب نشینی تاریکی مطلق وجود داشت، نمی توانید دست روی کسی بگذارید و بگویید که فلانی این چک را در جیب شما قرار داده است، اما این را هم می دانید که خودتان، این چک را در جیب خودتان قرار نداده اید.
نکته این است که اگر در جهل معرفت شناسی صرف نسبت به دهنده ی این سرمایه ها باشیم، حداقل این را می دانیم که کار خودمان نبوده است.

🔹اگر انسان این را بپذیرد و درون خود بنشاند که این سرمایه ها، رایگان به او داده شده است، او آماده می شود تا رایگان بخشی کند و دست مستمندان را بگیرد.

▪️سخنرانی دلایل روانسناختی کمک به فقرا چیست؟
@mostafamalekian

Читать полностью…
Subscribe to a channel