شبکه علمی تاریخنگاران ایران www.movarekhan.com ارتباط با ما از طریق تلگرام: @movarekhan_admin ارتباط با انتشارات مورخان: @movarekhan_publication ارتباط با ما از طریق ایمیل: info@movarekhan.com
دخالت دولت در اقتصاد؛ دو رساله از احمد متیندفتری
به کوشش حسن رجبیفرد
نشر شیرازه ما
۲۴۰ صفحه
۲۲۰ هزار تومان
لینک خرید اینترنتی کتاب...
@movarekhan
تخته قاپو؛ پایانی بر مهم ترین تهدیدها علیه اقتدار حکومت مرکزی
✍🏻مجید علیپور (سردبیر مورخان)
به نظر می رسد اولویت دادن به سیاست یکجانشین کردن عشایر (تخته قاپو) بیش از آنکه متاثر از تاملات روشنفکران جوان مشروطه خواه باشد؛ ناشی از تجربه عملیات های نظامی رضاخان سردارسپه و امرای ارتش او در جنگ هایشان با عشایر در جای جای کشور بوده است. برای رضاشاه که هدف اول خود را برپایی حکومت مقتدر مرکزی قرار داده بود؛ ادامه حیات ایلات و عشایر یک منبع تهدید دایمی و غیرقابل چشم پوشی تلقی می شد و سیاست او در مواجهه با این منبع تهدید از جنسی متفاوت از همه شاهان و سلاطین مقتدر پیشین بود که به سرکوب و اظهار اطاعت رهبران ایلات، پرداخت خراج و ... بسنده می کردند!
شاید بتوان مهم ترین نتیجه چنان صلابتی در یکجانشین کردن ایلات و عشایر و برهم زدن ساختار خانی را در مقایسه وضعیت امروز دو کشور #ایران و #افغانستان نشان داد. دو کشوری که هردو در یک بازه زمانی نسبت به تجدد و نهادهای تمدنی جدید روی خوش نشان دادند اما ...
برای مطالعه متن کامل مقاله
@movarekhan
به اطلاع اعضا و مخاطبان فرهیخته کانال مورخان می رساند؛ جهت بهره مندی از بازخورد مطالب و در صورت لزوم گفتگو و نقد مطالب بارگزاری شده در کانال مورخان، امکان «بحث و گفتگو» و «ری اکشن» کانال فعال شده است.
از عزیزان درخواست می شود در صورت علاقه به ابراز نظر و غنا بخشیدن به مطالب منتشر شده، نظرات ارزشمند خود را صرفا با محوریت همان پست بیان کرده و از انتشار هرگونه مطلب متفرقه و غیرمرتبط خودداری فرمایند.
بندر انزلی به عنوان نخستین مقصد ورود لهستانیها اولین اردوگاه اسکان موقت بود. در مسیر انزلی به تهران برخی از لهستانیها در قزوین ماندگار شدند و برخی به سمت همدان به قصد کرمانشاه و عراق حرکت کردند و در نهایت بخش اعظم آنها به تهران عزیمت نمودند. تهران، مقصد اصلی اسکان آنان بود. دوشان تپه، محوطه دانشکده فنی هواپیمایی، یوسف آباد به عنوان محل نگهداری کودکان، سرخ حصار به عنوان محل نگهداری سالخوردگان از جمله سکونتگاههای موقتی آنها بود.
سیر عبور سربازان لهستانی که به ارتش متفقین پیوسته بودند به اهواز و خرمشهر و بندر شاپور (بندر امام خمینی فعلی) ختم میشد تا از آنجا با کشتی به آفریقای جنوبی و هند رهسپار شوند. به همین سبب اهواز و خرمشهر آخرین مقصد لهستانیها و آخرین اردوگاه حضور آنان در جغرافیای ایران بود. بنابر گزارشهای به دست آمده، مسیر حرکت آنها را میتوان بر نقشه ترسیم نمود، بیتردید این مسیر حرکت تعاملات فرهنگی بسیاری در برخورد اجتماعی میان دو ملت پدید آمده است که نیاز به مطالعه میدانی گسترده در جغرافیای ایران دارد.
متن کامل یادداشت «پناهندگان لهستانی ...» دکتر عباس پناهی
@movarekhan
🖋 «حاجی فیروز»؛ از دل اسطوره ها تا خیابان های امروز تهران
روزنامه ایران / ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
دکتر آمنه ابراهیمی، تاریخ پژوه
در مورد پدیداری شخصیت حاجی فیروز، کسی که تنها یک روز در سال ظاهر میشود و آدمیان را از آمدن فصلی دیگر با خبر میکند، در دل فرهنگ ما نظرات مختلفی ارائه شده است و به نظر میرسد این نظرات با وجود تفاوتها و اشتراکاتشان، سراسر بیانگر نوعی غنای معنایی شخصیت حاجی فیروز و مراحل سیر تحول و تکوین آن هستند.
یادداشت پش رو نوشتاری محققانه درباره ریشه های پیدایش این شخصیت در فرهنگ عامه ایرانیان است.
در مورد پدیداری شخصیت حاجی فیروز در دل فرهنگ ما نظرات مختلفی ارائه شده است و به نظر می¬رسد این نظرات علیرغم تفاوت ها و اشتراکاتشان، سراسر بیانگر نوعی غنای معنایی شخصیت حاجی فیروز و مراحل سیر تحول و تکوین آنند. برخی حاجی فیروز را همان عمو نوروز، ننه نوروز و یا بابا نوروز دانسته¬اند.
ریشه یابی برآمدن شخصیت حاجی فیروز ما را به روزگاران اساطیری هم می¬رساند. روزگاری که سیاوش خونش بر زمین ریخته شد و از خون او گیاهی رویید که پرسیاووشان نام گرفت. از دریچه چشم «مهرداد بهار» مراسم سوگ سیاوش، نمودی از سرنوشت ایزدی نباتی/ شهید شونده است. چهره سیاه حاجی فیروز نیز نمود بازگشت او از جهان مردگان و لباس سرخش نماد همان خون سیاوش است که بار دیگر به حیات قدم می¬نهد و شادی و زایش را با خود می¬آورد. از منظر وی نام سیاوش نیز معادل مرد سیاه یا مردی با چهره سیاه است. و این گونه است که بهرام بیضایی در «سیاووش خوانی» به روشنی از مرگ سیاوش به مثابه از بین رفتن عناصر اولیه هستی و نابودی جهان سخن گفته است. او از زبان سیاوش می¬گوید: « در خوابم گذشت که آب آتش گرفته است. و باد آتش گرفته است و آتش آتش گرفته است در خوابم گذشت که در رگهایم خون آتش گرفته است.»
از سوی دیگر در پی رمزگشایی از تن این پیکره نمادین سرخ، «کتایون مزداپور» لوحی آکدی در خاک میانرودان را مورد مطالعه قرار داده است، این لوحه کهن به ما می¬گوید که ایشتر (الهه تموز/ایزد کشاورزی) شاه دوموزی را برای ازدواج انتخاب می¬کند. او سپس یکباره خود به زیر زمین می¬رود. با رفتن او به زیر زمین زایش و رویش در زمین متوقف می¬شود و در پی آن دوموزی برای آوردن همسرش از زیر زمین با لبان و جامه سرخ و در حالی که دایره زنگی و نی¬لبک می¬نوازد به زیرزمین می¬رود و بدین سان است که سرگذشت آنها به طرزی نمادین شخصیتی چون «حاجی پیروز» را به عنوان نماینده¬ای از دنیایی قدسی و پیکی بهاری، امید بخش و شادی آور پدید آورده است.
در منابعی دیگر خاستگاه حاجی فیروز به دوران ساسانیان بازمی¬گردد. کسی که در این زمان سیاه نیست و رخساری زیبا دارد و به عنوان «پیروز» و «خجسته» شناخته می¬شود و پیام آور نوروز برای شاه است و از جانب خدا آمده است. اینکه چرا او به رنگ سیاه درآمده و در دل فرهنگ مردم جای گرفته نیز قصه ای دیگر در پی دارد. در دل آثاری دیگر حاجی فیروز را راهنمایی می¬بینم که مردم را در آخرین روزهای زمستان (پنج روز آخر) به جانب دیدار ارواح عزیزانشان هدایت می¬کند.
از جهتی دیگر و در راستای نوید بخشی حاجی فیروز که افزون بر رسیدن فصل تازه بهار و آمدن نوروز، سر زدن خورشید را نیز دربر می¬گیرد برخی پدیداری او را در دل فرهنگ مهر یا میترا جسته¬اند. «سودابه فضایلی» که در مقاله¬ای با عنوان «فیروز مقدس» این موضوع را بررسی کرده؛ بر این نظر است که ایزد مهر یا میتره واسطه¬ای است میان آفریدگار و آفریدگانش و از عهد و پیمان و ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه محافطت می¬کند. فضایلی کوچروی کیش مهر را در اروپا و از جمله در یونان و رم دنبال کرده و بر این نظر است که حاجی فیروز از مقامات مهری است که با بابانوئل نیز که یکی از مهریانِ بلند مرتبه به نام «پدر» است برابری می¬کند. از سوی دیگر ریشه¬یابی کلمه حاجی نیز ما را به واژه ای یونانی می¬رساند که به معنای مقدس است. فیروز نیز به معنی فاتح و پیروز است و این در حالی است که در آیین مهر کلمه نبرد نیز به همین معناست. از این روز حاجی فیروز معادل فردی مقدس و پیروز قرار می¬گیرد. سرخ پوشی حاجی فیروز نیز که گویا به معنای رنگ سرخ در آیین مهر می¬رسد نماد خون و مظهر خورشید است.
دانسته¬های دیگر ما حاکی از این است که حاجی فیروزها در اوایل دوره قاجار بیشتر از بین سیاهان آفریقایی-اند که به عنوان خدمتکار خانه وارد بدنه جامعه و فرهنگ ما شده بودند. کسانی که با آرایش و صورتک به رقص و لودگی در کوچه ها و معابر می¬پرداختند و از بهار می¬خواندند و مردم آن¬ها را بسیار دوست می¬داشتند و به عنوان شادباش به آنها پولی می¬بخشیدند. در تهران این روزها، روزهایی که چهره...
movarekhan.com/go/992
🌐 شبکه مورخان @movarekhan
کانال علمی تاریخپژوهان ایران
⚡️ ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید 👇🏻
اسنادی از صورت اسامی و میزان مبلغ هزینه ماهیانه «تحت نظری ها» سال 1316 ه.ش (دوره رضاشاه)
از اسناد اینگونه برمی آید که افراد و خانواده های آنها که دستگیر، اعدام یا تبعید شده بودند از دولت مقرری دریافت می کرده اند.
@movarekhan
متاسفانه فردی ناشناس با نارنجک دستی به کتیبهی خشایارشاه در گنجنامهی همدان صدمه وارد کرده است.
Читать полностью…📍برای حمایت از کار داوطلبانه و نشریۀ مستقل، شمارۀ سیام #برای_فردا را پیشخرید کنید.
♻️ زن، دستفروشی، زندگی
پروندهای درباره زنان دستفروش
با گفتارهای و نوشتارهایی از:
🔹دکتر نفیسه آزاد
🔹دکتر زهرا برومندفر
🔹دکتر سعید پیوندی
🔹دکتر سهیلا ترابی فارسانی
🔹مجید جلیسه
🔹دکتر عبدالمهدی رجایی
🔹دکتر حسین صرامی
🔹دکتر سیمین کاظمی
🔹دکتر فریبا نظری
📚برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش شمارۀ سیام «برای فردا»، به تلگرام 09395495223 پیام دهید.
🆔 @barayefardaa
🌐 www.baraye-farda.ir
@movarekhan
📔آیین یادبود شهریار اندیشه ایرانشهر؛ زنده یاد دکتر سید جواد طباطبایی
با گفتارهایی از:
#علی_اکبر_احمدی_افرمجانی
#شهین_اعوانی
#سهراب_پورناظری
#فرهنگ_رجایی
#صادق_سجادی
#موسی_غنی_نژاد
#عزت_الله_فولادوند
#رضا_منصوری
#احمد_نقیب_زاده
🗓 سه شنبه 8 اسفند 1402 ساعت 17
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
@movarekhan
جلسه رونمایی از کتاب
«سقوط خاندان قاجار»
با حضور و سخنرانی:
فریدون مجلسی
داریوش رحمانیان
قباد منصوربخت
محمد محمودهاشمی
جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲
ساعت ۱۵ تا ۱۶
@movarekhan
مطالعات تیموری در ایران
سخنرانان:
💢دانیار انوروف
💢 گودرز رشتیانی
💢غلامرضا امیرخانی
📆چهارشنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۲
🕒ساعت ۱۵
خیابان مطهری، نرسیده به مترو مفتح، ساختمان ۲۴۰، طبقه پنجم واحد ۲۲
@movarekhan
شد به اقبال شهنشاه ختم کار جنگلی
جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی
دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد
دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی
...
بهر یغمای ولایت خوابها دیدند ژرف
آنیکی طهماسبشه شد آندگر نادرقلی
هرکه را بر تن قبا دیدند کندند آن قبا
هرکه را در بر حلی دیدند بردند آن حلی
از در دین و وطن کردند با اهل وطن
آنچه بوسُفیانیان کردن با آل علی
دعوت اسلامشان شد غارت اسلامیان
دعوت حقی که یارد دید با این باطلی؟
...
سارق و قاتل ز هر سو گرد شد بر گردشان
زین قبل انبوه شد جیشی بدان مستکملی
...
زودتر ز اندیشه این روزگارآشفتگان
روزگار آشفت بر نابخردان جنگلی
...
آنجه در بالا آمد پارهای از شعر بلند ملکالشعرای بهار با نام 《غائله گیلان》است که وی آن را در زمان سرکوبی جنبش جنگل سروده بود. سالها بعد زمانی که پسر بهار، مهرداد بهار، دیوان او را منتشر میکرد، از آنجا که مارکسیستی مؤمن بود، این شعر پدر را حذف کرد!
قضاوت درباره جنبش جنگل کاری دشوار است. این جنبش را شاید بتوان نخستین اتحاد عناصر اسلامگرا و مارکسیست تاریخ دانست و از همینرو هم مارکسیستها و هم اسلامگرایان این جریان را سلف خویش میانگارند و به رهبرانش نگاهی اسطورهوارانه دارند. از این نگاههای ایدئولوژیک و رمانتیک که صرفنظر کنیم، از منظر تاریخی جنبش جنگل چند دوره جهتگیری تاریخی داشته و اعضای تشکیلدهنده آن از نحلههای مختلف عقیدتی بودند. این جنبش در ابتدای تأسیس نگاهی امتگرا داشت و در انتها گرایشهای بلشویکیاش بیشتر مینمود. رهبر کاریزماتیک آن، میرزا کوچک خان، خود فردی متشرع بود. از سوی دیگر این جنبش نه تنها مورد حمایت روحانیون شیعه نبود که در برابر آن موضعگیری هم داشتهاند. ویژگی عمده جنبشهای منطقهای را شاید بتوان درگیریهای داخلی آن دانست و از آن منظر هم جنگلیها تا توانستند از هم کشتند، مثلاً حیدرخان عمواوغلی یا حیدر بمبی به دست یاران میرزا تیرباران شد، به عبارت دیگر یکی از اساطیر چپ تاریخ ایران یکی دیگر از اسطورههای این جریان را سربهنیست کرد!
اینکه انگیزه اولیه برپایی جنبش جنگل، احساسات ملی و ضداستعماری، دست کم از سوی برخی رهبران آن، بوده باشد هم اصل مسئله را پاک نمیکند. نهضت جنگل به نهضتی ملی تبدیل نشد، باعث دردسر دولت مرکزی شد. امنیت را به چالش کشانده و مسبب برادرکشی شد و نهایتاً با تأسیس جمهوری شورایی گیلان میتوانست باعث مفسدههایی بزرگتر شود و آن هم تجزیه ایران، در بدترین حالت، یا تبدیل ایران به یک شوروی دیگر، در بهترین حالت، بود!
/channel/yaddashtha_ye_parakande
«عفت سیاح سپانلو» (دکتر کحال) در کنار فرزندش «عباس معصوم» در دفتر روزنامه دانش
@movarekhan
"اولین کنفرانس بینالمللی موزه ها"
First International conference of Museums
۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
ارسال مقاله بهصورت آنلاین:
https://museumuma2024.ir
✅ First International conference of Museums,
will be held on April 24, 2024
by the Ardabil Science History Museum, University of Mohaghegh Ardabili
✅ ASHMU will be held in hybrid mode!
🗓 Presentations: Apr. 24, 2024
🌐 Conference website:
https://museumuma2024.ir
@movarekhan
زنان روزنامه نگار پیشگام
عفت سیاح سپانلو (مشهور به دکتر کحال) اولین زن روزنامهنگاری بود که نشریهای اختصاصی برای زنان چاپ کرد و به اولین زنِ صاحبامتیاز و سردبیر و ناشر در مطبوعات بدل شد. او دخترِ میرزا محمد حکیمباشیِ همدانی بود که این امکان را برای دخترش فراهم کرد تا تحصیلاتش را در مدارس مبلغان مسیحی در تهران تکمیل کند و نزد میسیونرهای آمریکایی در ایران طبابت بیاموزد و بهعنوان نخستین زنِ چشمپزشک اجازهی طبابت کسب کند. او با دکتر حسین کحال، از مشروطهخواهان و مدافعان حقوق زنان، ازدواج کرد و از تشویق و حمایت همسرش برای چاپ نشریهای مخصوص زنان بهرهمند شد.
اولین روزنامهی اختصاصی زنان با نام دانش در سال ۱۲۸۹ شمسی (چهار سال پس از مشروطه) منتشر شد و در نخستین شماره ماهیت و رویکرد خود را معرفی کرد
او با لباس و کلاه فرنگی و کتابی در دست کنار فرزندش روبهروی دوربین نشست و عکس گرفت و شمایل زن تحصیلکرده و اهل دانشی را ثبت کرد که تغییر وضعیت جامعه را ثمرهی آگاهی و سوادِ مادران میدانست و به همین علت بر نقش و تأثیر زنان در تربیت نسل آینده و تحول کشور تأکید میکرد.
برای مطالعه متن کامل مقاله
@movarekhan
از سیستان تا مرو : در جست و جوی شادی
✍️هادی میرشاهی (دانشجوی مقطع دکتری تاریخ ایران)
سالهاست که مطالب رسانههای مجازی در میان ایرانیان دست به دست می شود و خواندن متن های مجازی ، جای کتابخوانی را گرفته است. بخش زیادی از این متنها : جعلی ، نامستند و ساختگی هستند و به واسطه پخش گسترده در میان مخاطبان ، زدودن این روایتها و تاریخهای نو، که گهگاه با اهداف خاصی ساخته شدهاند و به محکمات تاریخی و ادبی بدل گشتهاند ،کاری بس دشوار و گاه ناممکن است. تجربه نشان داده است که توضیح، تبیین و رمزگشایی از مطالب جعلی فضای مجازی در تکرار و شیوع گسترده آنها کم تاثیر است، اما خطاپوشی و نادیدهانگاری آگاهان حاضر در گروهها و جمع های تشکیل شده در فضای مجازی نیز به نوعی اعلام تسلیم و انفعال مطلق اهل تاریخ و فرهنگ در برابر رواج هرچه بیشتر مطالب گمراه کننده ای است که جز دامن زدن به خرافات، تثبیت اختلافات و تحکیم اعتقادات نادرست نتیجه دیگری نخواهند داشت.
چند سالی ست که در ایام نوروز داستانکی به نقل از تواریخ سیستان! با اندک تفاوتهایی با متن ذیل دست به دست می شود :
« در تواریخ سیستان آمده است: «وقتی که سپاهیان «قتیبه»، سیستان را به خاک و خون کشیدند، مردی چنگ نواز، در کوی و برزن شهر که غرق خون و آتش بود، از کشتارها و جنایات «قتیبه» قصه ها می گفت و اشک خونین از دیدگان آنانی که بازمانده بودند، جاری می ساخت و خود نیز، خون می گریست ... و آنگاه بر چنگ می نواخت و می خواند: با این همه غم در خانه دل اندکی شادی باید که گاه نوروز است.»
ناگفته پیداست که جست و جوی این روایت در کتابی که به تاریخ سیستان مشهور است و سایر منابع تاریخی بیحاصل است. جست و جوی اینترنتی متن هم تنها تکرارش را در انواع شبکه های مجازی نشان میدهد. اما کلید معما در مقاله «نوروز» دکتر شریعتی در کتاب هبوط در کویر است. از قرار معلوم دکتر شریعتی در سال 1346 با دانشجویان تاریخ راهی سفری به عراق بوده است که از سفر باز مانده است ، شریعتی از سفر جامانده در راه متنی برای خواندن در اجتماع آن دانشجویان می نویسد، که همین مقاله نوروز است. دکتر شریعتی از محفوظات خود چنین نوشته است :
«تاريخ از مردي در سيستان خبر ميدهد که در آن هنگام که عرب سراسر اين سرزمين را در زير شمشير خليفه جاهلي آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ويراني خانهها و آوارگي سپاهيان ميگفت و مردم را ميگرياند و سپس، چنگ خويش را بر ميگرفت و ميگفت: ابا تیمار اندکی شادی باید».
اگر کلام مرد چنگ نواز روایت دکتر شریعتی را جست و جو کنیم، خواهیم دید که به عنوان نمونهای از فارسی دری قدیم در کتابهای متعددی به صورت: «ابا این تیمار باید اندکی شادی» آمده است، از جمله در مجلد اول کتاب سبک شناسی ملک الشعرای بهار و کتاب از گذشته ادبی ایران دکتر زرین کوب و یادداشت های علامه محمد قزوینی . بهار روایت را از کتاب عیون الاخبار ابن قتیبه دینوری به این شکل ترجمه کرده است : «در شهر مرو مردی بود که برای ما قصه های مُبکی نقل می کرد و ما را می گریانید سپس از آستین طنبوری برآورده، میخواند : ابا این تیمار اندکی شادی باید.»
می توان حدس زد که دکتر شریعتی روایت را در کتاب سبکشناسی بهار خوانده است و ناکامی بازماندن از سفر عراق سبب شده است که صحنه ماجرا را از مرو به سیستانی ببرد که بهار کتاب تاریخش را تصحیح کرده است و قصه های سوگ ناک مرد طنبور نواز را نیز اعمال عربهای مسلمان در هنگامه فتح ایران انگاشته است. در گام بعدی روایت سازان مجازی امروز، که گاه نوروز است را افزودهاند و دانسته یا نادانسته ابن قتیبه دینوری را با قتیبه بن مسلم و یزید بن مهلب جایگزین ساخته اند و شرحی هم از جنایات آنها در نیمروز و سیستان بافتهاند.
*با تشکر از آقای حبیب دانش شهرکی که مرا از وجود این روایت در کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی آگاه ساخت.
منابع :
ابن قتیبه دینوری ،عیون الاخبار ، جلد چهارم -چاپ قاهره-صفحه 91
محمد تقی بهار ، سبک شناسی ، جلد اول - چاپ چهارم-انتشارات امیر کبیر-تهران :1355-صفحه 21
عبدالحسین زرینکوب، از گذشته ادبی ایران ، چاپ دوم -تهران : 1383 – صفحه 95
علی شریعتی ، هبوط در کویر ، متن تایپ شده سایت خانه شریعتی ، صفحه744
@movarekhan
#کتاب_نوشت
📚 معرفی تازههای نشر در جهاددانشگاهی واحد اصفهان
✅ عنوان کتاب: «گزیده اسناد انتخابات مجلس شورای ملی در اصفهان»
🔸️ نویسندگان: مرتضی نورائی، محمد افقری
نوبت چاپ: اول
سال چاپ: ۱۴۰۲
صفحه: ۵۵۲
قطع: وزیری
📌 لینک خرید اینترنتی و اطلاعات بیشتر:
👈اینجا را کلیک کنید 👉
🔗 راههای ارتباط با انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان:
سایت:
📕 jzip.ir/pub
اینستاگرام:
📘 instagram.com/jdisf.pub
تلگرام:
📔 /channel/jdisfpub
ایتا:
📙 eitaa.com/jdisfpub
ارتباط با ادمین:
📗 @jdisfpubadmin
🌐 انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان
@jdisfpub
فیلمی تازه منتشر شده، احتمالاً از دوره دوم مجلس شورای ملی که نخستین فیلم موجود از مجلس ایران است.
دومین دوره مجلس شورای ملی در ۲۴ آبان ۱۲۸۸ گشایش یافت و در سوم دی ۱۲۹۰ به دنبال اولتیماتوم دولت روسیه و با فرمان ناصرالملک نایبالسلطنه منحل شد.
@mamalekemahruseh
@movarekhan
✅ مردمنامه چیست؟
چیستی و چرایی مردمنامهنویسی
📣 سخنرانان:
🔹زهرا گلشن
🔹مقصود فراستخواه
🔹آرش حیدری
🔹محمدجواد عبدالهی
🔹محمد غفوری
📌و با حضور داریوش رحمانیان
📍مدیر نشست:
حسین منوچهری
⏰ زمان: پنجشنبه، ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۷
🏢 مکان: خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، نبش ورشو، خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
📜@mardomnameh
مشروطه ایرانی متاثر از عثمانی یا انگلستان؟
چند ماه پیش دکتر جواد طباطبایی در یک سخنرانی، متاثر از فریدون آدمیت، آبشخور مشروطه ایرانی را انگلستان دانست و هرگونه تاثیر عثمانی در این زمینه را مردود دانست. دکتر حسن حضرتی در پاسخهایی با ارائه مستنداتی این ادعا را بی پایه دانست. در ادامه هواداران طباطبایی پاسخهایی از سنخ پاسخهای استادشان به سخنان حضرتی دادند و این بحث برای چند روزی ادامه یافت. در اینجا بار دیگر مساله جایگاه فریدون آدمیت در تاریخ نگاری مشروطه و لزوم ارائه خوانشهای جدید مطرح گردید.
تاریخ نگاری مشروطه در ایران، به شدت تحت سیطره گفتمان فریدون آدمیت از این نهضت بودهاست. وی از دهه ۱۳۴۰ به نگارش آثاری در این زمینه پرداخت که هنوز هم در کلیتش کم نظیر و معتبرند، گرچه در جاهایی سخنان او صورت واکنش گونه یافته است، چنان که سخنان او در زمینه آبشخور مشروطه ایرانی اینگونه است. سید حسن تقی زاده در ۱۳۳۷ در خطابه ای در باشگاه مهرگان گفت: "هم لفظ مشروطیت و هم اصطلاح قانون اساسی و هم شکل حکومت معروف به این نام به ایران از ممالک عثمانی آمده و از آنجا اقتباس شده است". آدمیت که اختلافاتی با تقی زاده داشت، در واکنش به این سخنان، در کتاب فکر آزادی مدعای خلافی را مطرح کرده، نوشت:
"بیداری فکری در ایران ثمره آشنایی با دانش و تمدن غربی بود و آشنایی با مدنیت مغرب از نتایج برقراری ارتباط بین ایران و اروپا". او ضمن بر شمردن علل به تاخیر افتاد آشنایی ایرانیان با مدنیت مغرب اشاره کرد: "استقرار ترکان عثمانی در شبه جزیره آسیای صغیر عامل دیگری بود که چون دیوار چین بین ایران و مغرب زمین که اصول علم و معرفت جدید در آن راه تعالی می پیمود حایل گردیده، راه تنفس ایران را بسته و بین آن و جهان مترقی عایق شده بود".
وی در اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی نیز نوشت:
"دلایل تاریخی ما بطلان این عقیده را که بعضی گفته اند مفهوم جدید ملت و وطن از عثمانی به ایران راه پیدا کرده، ثابت می نماید".
شایان ذکر است که پس از انتشار کتاب فکر آزادی در ۱۳۴۰ که در آن اشاراتی به تندروی های تقی زاده، نقش او در زمینه سازی به توپ بستن مجلس و مخفی شدنش در آن روز شده بود، مجله راهنمای کتاب پیشگام چاپ نقدهایی به قلم عبدالحسین زرین کوب (با نام مستعار حسین عبدی) و محمد اسماعیل رضوانی بر این کتاب شد. رضوانی طعنه های بسیار نثار آدمیت کرد و زرین کوب، هدف از نوشتن این کتاب را "حمله به آقای تقی زاده" دانست.
به هر رو از آن زمان سخن آدمیت در باب آبشخورهای مشروطه به گفتمان مسلط مبدل شده است. با این حال در دهه هشتاد برخی از پژوهشگران این مدعای آدمیت را به چالش کشیده اند. از جمله فریبا زرینه باف در مقاله و کتابی به شکل مبسوط به این موضوع پرداخت. مقصود رنجبر هم مقاله ای در این زمینه نوشت که البته در بحث های اخیر هیچ ارجاعی به هیچ کدام از این آثار دیده نشد.
نشست رونمایی و معرفی کتاب «تاریخ خلیج فارس» (بنادر و جزایر ایران)
تألیف: محمدحسین سعادت کازرونی
سخنرانان:
علیرضا خلیفهزاده
عبدالرسول خیراندیش
عمادالدین شیخالحکمایی
جلیل نوذری
زمان: سهشنبه 1 اسفند 1402، ساعت 15 تا 17
مکان: مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب
@mirasmaktoob
@movarekhan
ناسیونالیسم ایرانی به روایتی دیگر
(نقدی بر کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی: نژاد و سیاست بیجاسازی)
هدف اصلی این مقاله نقد محتوای کتاب پیدایش ناسیونالسم ایرانی، نژاد و سیاست بیجاسازی اثر رضا ضیاءابراهیمی است. این کتاب در 358 صفحه، در قالب یک پیشگفتار و هشت فصل با هدف نقد ناسیونالیسم ایرانی تنظیم شده است. این مقاله به طور عمده به نقد محتوایی دیدگاههای رضا ضیاء ابراهیمی اختصاص یافتهاست. در این راستا این مقاله در یک مقدمه و دو بخش اصلی تنظیم شده است؛ نخستین بخش به معرفی کتاب و تز اصلی آن و دومین بخش در قالب پنج گفتار به نقد آرای ضیاءابراهیمی دربارۀ بنیانگزاران، زمینه شکلگیری، هدف، پیامدهای «ناسیونالیسم بیجاساز» و مولفههای آن شامل باستانگرایی، عربستیزی، آریاییگری و رویکرد التقاطی–استعماری به اروپایی شدن اختصاص یافتهاست. در پایان نویسنده نتیجه گرفته است که رضاء ابراهیمی در اکثر موارد مولفههای یاد شده را به آرای «ناسیونالیست های بیجاساز» بار کرده است.
مجله ثانیه، ش۲ (پیاپی ۱۷)، بهار ۱۴۰۱، صص۲۴۶-۲۵۸.
@Aminaryanrad
«مانویت چینی و مانویان معاصر»
صاحبنظران:
محمد شکریفومشی؛ دکتری ایرانشناسی.
مریم احمدپور؛ دکتری ادیان ایران باستان.
دبیر نشست:
اسماعیل سنگاری؛ دکتری زبانها، تاریخ و تمدنهای دنیای باستان.
لینک نشست:
https://www.skyroom.online/ch/history_of_ancient/meet
جمعه ۶ بهمنماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۸
آقامحمدشاه یا آقامحمد خان؟
دکتر حسن حضرتی، دانشیار دانشگاه تهران، در یادداشتی ضمن تجلیل از کتاب استاد ارجمندم دکتر غلامحسین زرگرینژاد، استاد بازنشسته دانشگاه تهران درباره آقامحمدخان قاجار، از اینکه نویسنده نام آقامحمدخان را برای کتاب انتخاب کردهاست، ابراز تعجب کرده و انتخاب چنین نامی را "خطای فاحش تاریخنگارانه" پنداشتهاند.
بنا بر ادعای دکتر حضرتی "مورخان قاجاری مانند عبدالرزاق دنبلی، میرزا فضلالله خاوری شیرازی، محمود میرزا قاجار، رضاقلیخان هدایت، محمدتقی سپهر، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و... در گزارش دوران سلطنت موسّس سلسله قاجاریه، همواره از او با عنوان "آقا محمدشاه" یاد کرده و مطلقاً عنوان تحقیرآمیز "آقا محمدخان" را برای او استفاده نمیکردند؛ مگر برای دوره پیش از جلوس بر تخت سلطنت". به تصریح ایشان "عنوان تحقیرآمیز "آقا محمدخان" به اصرار و تکرار از سوی مورخان انگلیسی و عصر پهلوی به علل و دلایل مختلف که برای تاریخورزان پوشیده نیست، به کار میرفت."
بررغم تاکید و تصریح دکتر حضرتی مورخان رسمی قاجاریه از هر دو عنوان چه پیش از آغاز سلطنت آقامحمدخان و چه پس از آن بهره بردهاند. گرچه به نظر میرسد خود این مورخان نیز عنوان آقامحمدخان و ترکیبات نظیر آن را بیشتر میپسندیدند و آن را "تحقیرآمیز" فرض نمیکردند.
سه نمونه که پیش از آغاز سلطنت هم به آقامحمدخان عنوان شاهی دادهاند: نخست عبدالرزاق بیک دُنبُلی در مآثر سلطانیه (ص۴۹) که از پس از فوت کریم خان از بنیانگذار قاجاریه با عنوان "محمدشاه" یاد کردهاست. اما همو در ادامه فقط از عنوان "خاقان مغفور" برای اشاره به او بهره جستهاست.
محمدتقی خان لسان الملک سپهر در ناسخالتواریخ (ج۱، ص۱۸، ۲۹، ۳۵) نیز از آقا محمدخان قاجار حتی در دوره گروگان بودن در شیراز با عنوان "آقامحمدشاه" یاد کردهاست. اما چه ایراد که همو از محمد حسن خان قاجار نیز با عنوان "محمدحسن شاه" یاد کردهاست!
اعتمادالسلطنه نیز در تاریخ منتظم ناصری (ج۳، ص۱۳۶۰، ۱۳۷۹) گاه در ذکر رویدادهای پیش از آغاز سلطنت قاجاریه از بنیانگذار این سلسله با نام "حضرت آقا محمدشاه" و "آقامحمدخان" یاد کرده. یا از دوره سلطنت او با عنوان "دوره آقامحمدخان شاه شهید"، "شاه شهید آقا محمد خان" و "آقامحمدخان" (صدرالتواریخ، ص۱۴، ۲۲) نام بردهاست.
اما نمونههایی که نشان میدهد مورخان قاجار به کاربست نام "آقامحمدخان" تمایل داشتهاند. میرزا فضلالله خاوری شیرازی که دکتر حضرتی به او اشاره کردهاند، در تاریخ ذوالقرنین (ص۳۸۹) از سرسلسله قاجاریه با عنوان "سلطان سعید شهید محمدشاه اول معروف به آقامحمدخان" یاد کردهاست. تصریح خاوری شیرازی به معروفیت سرسلسله قاجاریه به آقامحمدخان جالب توجه است، گرچه همو (ص۱۵۱) در ذکر رویدادهای پیش از آغاز سلطنت قاجاریه از او با عنوان "محمدشاه قاجار" یاد کردهاست.
محمدتقی نوری در اشرفالتواریخ (ص۲۹) از او با عنوان آقامحمدخان پادشاه و در جای دیگر (ص۱۰۶) با عنوان "خاقان شهید آقا محمد خان" یاد کرده.
علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه در اکسیرالتواریخ (ص۲۷، ۲۸) از او با عنوان "آقا محمدخان شاه بزرگ"، و "قهرمان ایران، آقامحمدخان" یاد کردهاست.
رضا قلی خان هدایت للهباشی نیز در فهرسالتواریخ (ص۳۰۴، ۳۱۰) در ذکر رویدادهای سالهای سلطنت او از او با عنوان "حضرت ظل اللهی آقامحمدخان"، "آقامحمدخان قاجار" یاد کرده.
محمدجعفر خورموجی در حقایقالاخبار ناصری (ص۷) از او با نان "آقامحمد پادشاه قاجار" یاد کردهاست.
غلامحسین خان افضلالملک کرمانی در افضلالتواریخ (ص۱۰۶) از او با عنوان، "آقامحمدخان، شاه شهید" یاد کردهاست.
عبدالحسین خان سپهر نیز در مرآتالوقایع مظفری (ج۱، ص۱۳۳) از او با عنوان "آقامحمد خان قاجار پادشاه ایران" یاد کردهاست.
@Aminaryanrad
✳️ هسته مسائل ایران دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار می کند:
✳️نشست علمی «نهضت جنگل در آیینه مقالات»
سخنرانان:
🔹 سید سعید زاهد زاهدانی (عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز )
🎙«تحلیل جامعه شناختی نهضت جنگل با تاکید بر ایدئولوژی آن»
🔹مجید علیپور (سردبیر سایت تخصصی مورخان)
🎙 «روابط نهضت جنگل با روسیه»
🗓شنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۲
⏰ساعت ۲۰:۰۰
لینک شرکت در جلسه
https://vc.isu.ac.ir/ch/cssr-isu