مدیر انتشارات کتاب بلوچ کارشناس میراث فرهنگی صنایع دستی محقق وپژوهشگر تاریخ اسلام وبلوچستان
«پروردگارا نصرت وپیروزیت را بر ما نازل فرما، پروردگارا اگر این گروه از مسلمانان از میان بروند؛ دیگرکسی نیست که ترا پرستش کند» روایت امام مسلم واحمد رحمهم الله تعالی
«اللهم نزل نصرک، اللهم ان تشا لا تعبد الیوم»
535-رسولالله صلیالله علیه و سلم به نبرد ادامه داد و گروهی از صحابه که ثابت قدم ماندند و در سایه دلیری و ثبات قدم بیهمتای رسولالله صلیالله علیه و سلم در میدان نبرد نیز به مبارزه خود ادامه دادند.
536-علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه فرمودند: هنگامیکه یاس و ناامیدی بر ما چیره شده و دو گروه رویاروی هم قرار میگرفتند به مردم این مصیبت وارد گردید ما نیز در سایه رسول خدا صلیالله علیه و سلم قرار گرفتیم و به او پناه میبردیم (دلیری و شهامت پیدا کردیم)
537- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم به عمویش عباس که مرد تنومندی بود وصدای رسائی داشت، فرمودند: ای عباس-یاران سمره-همان درختی که زیر آن بیعت رضوان صورت گرفت- بیعتکنندگان حدیبیه را صدا بزن
538-عباس رضیاللهعنه، صحابهای که در بیعت رضوان شرکت کرده بودند را مورد خطاب قراردادند: با شنیدن صدایش مسلمانان بازگشتند
پسازآن انصار را مورد خطاب قراردادند و با صدای بلند فریاد زد: ای انصار خدا و رسولش، سپس خزرجیان را صدا زد و گفت: ای خزرجیان
539-درآنواحد و به صورت گروهی فریاد زدند و با حماسه و شوری شگرف؛ لبیک، لبیکگویان و با حرکت دادن شتر و اسبهای خود، به سمت عباس رضیاللهعنه به میدان نبرد بازگشتند ولی کاری سخت بود و خلاف جهت حرکت دادن اسب و شتر، بهناچار آنها را رها کرده و پیاده بهسوی عباس شتافتند.
540-و شمارا به عباس وامیگذارم تا خود توصیف نماید، واکنش آنان را میگوید: به خدا سوگند، با شنیدن صدای من هم چون گاوی که گوسالهاش را یافته باشد، باعاطفه و شوری بیمثال به نبرد بازگشتند تا بیعت خود را در رضوان تجدید نمایند
اینان مردانی است که بر شانههای آنان امت ساخته میشود
خداوند از آنان راضی و خشنود باد
*ادامه دارد*
از رسولالله صلیالله علیه واله و سلم شنیدم که فرمودند:« مردم روز قیامت برهنه برانگیخته میشوند، فرمودند و حتی بدتر از آن رسولالله صلیالله علیه واله و سلم به او فرمودند:« از خداوند درخواست میکنم که بالباس برانگیخته شوید»
🔹انس بن مالک رضیاللهعنه فرموده است هنگامیکه فاطمه بنت اسد بن هاشم مادر علی ابن ابیطالب رضیاللهعنها درگذشت رسولالله صلیالله علیه واله و سلم بالای سرش نشست وفرمود« خداوند ترا مرحمت کند، مادرم، مادرم ! پس از مادرم بودی، گرسنه خودت را نگه میداشتی تا سیر شوم، خودت را از لباس خوب محروم میکردی تا لباس خوب داشته باشم، خودت را از خوبیها بازمیداشتی تا لذت ببرم و تنها انگیزهات کسب رضایت خداوندی وروز رستاخیز بود و فرمود:
«اللهُ الَّذِی یحْیی وَیمِیتُ وَهُوَ حَی لَا یمُوتُ اغْفِرْ لِأُمِّی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ وَلَقِّنْهَا حجّتها وَوَسِّعْ عَلَیهَا مُدْخَلَهَا بِحَقِّ نَبِیک وَالْأَنْبِیاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
☑️متاسفانه بسیاری از ما سیره وزندگانی این زن بزرگ که بهترین انسانها علیه الصلوه والسلام را تربیت کرد نمیدانیم
خداوند راضی و خشنود باد از فاطمه بنت اسد وهمه مارا با او در بهشت جاودان خداوندی جمع نماید
صلوا علی خیر الانام
*دعای پایانی مراسم :*
شیخ شهیدعلی دهواری
*پذیرائی و شام مهمانان همایش:*
حاجی منصور ملکزاده
*محل برگزاری نشستها* هماهنگی: منزل حاجی ابوالحسن کریم زاده، کتابفروشی خالد بن ولید، مسجد جامع نور
آنچه در برگزاری این همایش باارزش بود همراهی و همکاری و همدلی و کار و کوشش جوانان و افراد سالخوردهای بود که خالصانه بدون هیچگونه چشمداشتی هرکدام بخشی از کار را پذیرفتند و به بهترین وجه همایش را برگزار کردند.
*جا دارد که در اینجا از* *بزرگوارانی یاد کنم که مار ا یاری دادند و نامشان در ذهن و یادمان مانده و از دیگر بزرگوارانی که ازقلمافتادهاند* *پوزش می طلبم*
*امیدوارم با یادآوری خاطرات خود ما را در تکمیل و اصلاح این مطلب یاری نمایند*
امام بخش وعبدالرحیم دهواری، محمد صالح و شریف نورائی ، علیاصغر ملازهی ، ، حمید و رشید و مرحومان انور و عبدالحمید سیدزاده، عبدالقادر باران زهی، عبدالله سپاهی(جهاد کشاورزی) غلام رسول اربابی،عیسی یمانی،مرحوم خسرو دهواری، هاشم کیانی، مجید دهواری، عبدالحق وحدانی، در محمد نورائی، عبدالغفور سپاهی، محسن رئیسی،حاجی محمد نور ارباب، محمد نور شادزهی، محمدعلی ملکزاده، مولوی غلام محمد ملازهی، غلام محمد وحسام الدین جهاندیده، محمد امین مسکان زهی، فرماندار وقت محمد آژنده، اسماعیل بلوچ، خالد حسین بر،حاج نیک محمد جمال زهی، مولوی اشفاق الرحمن دهواری، عبدالرشید بلوچ، خدابخش و صدیق صمدی، ابراهیم رضا زهی مولوی عبدالرحیم حسین زهی و موذن مسجد نور خیلی از عزیزان،
نامه موافقت خانواده برای برگزاری همایش را مولوی غلام محمد ملازهی، و جناب آقای غلام محمد جهاندیده و محمد امین مسکان زهی برادرزاده ایشان امضا کردند.
*ارشیو:*
کلیه مکاتبات،اشعار،متن مقالات،
فایل تصویری و صوتی همایش
*ادامه دارد*
512- با استقرار اوضاع، اهل و ساکنان مکه جهت بیعت در پیشگاه رسولالله صلیالله علیه و سلم حضور یافتند؛ ابوبکر صدیق پدرش ابی قحافه را به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم آوردند وایمان آوردندرضیاللهعنهم
513-سپس زنان قریش بیعت کردند؛ و رسولالله صلیالله علیه و سلم برخی امور را بیان و تبیین نمودند:
از جمله حرمت فروش:
1-شراب
2-گوشت مردار
3-گوشت خوک
4-بتها
روز پس از فتح مکه، رسولالله صلیالله علیه و سلم بار دیگر برای مردم سخنرانی فرمودند:
«پس از سپاس وستایش و ثنای خداوند قادر متعال ادامه دادند: ای مردم، خداوند از روزی که آسمانها و زمین را خلق فرمودند، مکه را حرم قراردادند، وبر اساس حرمت خداوندی تا قیامت، حرم امن الهی است و برای هرکسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد، روا وجائز نیست که خونی در آن بریزد، یا درختی را بشکند، اگر کسی مبارزه و جنگ رسولالله صلیالله علیه و سلم را بهانه و مستمسک قرار دهد به او بگوئید: خداوند برای رسولش اجازه فرمودهاند و شما این اجازه را ندارید و برای من نیز در ساعتی خاص این اجازه داده شد وباردیگرحرمت آن همانند دیروز بازگشته است و افراد شاهد و حاضر به افراد غائب (این موضوع را) ابلاغ نمایند»
514-فتح مکه اثر شگرف و عجیبی در دلهای قبائل اعراب گذاشت؛ بهطوریکه آنان منتظر کشمکش و مبارزه بین مسلمانان و قریش بودند؛ و با پیروزی رسولالله صلیالله علیه و سلم بر قریش و فتح مکه، مردم دستهدسته و گروهگروه اسلام آوردند
479- آنگاهکه رسولالله صلیالله علیه و سلم به منطقه، کدید که بین عسفان و قدید واقع است رسیدند، به اصحابش فرمودند: «شما به دشمن نزدیک شدهاید بهتراست روزه خود را بشکنید» روایت امام مسلم رحمه الله
«انکم قد دنوتم من عدوکم والفطر اقوی لکم»
480- رسولالله صلیالله علیه و سلم ویارانش روزه خود را شکستند و این امر جواز و رخصت بود سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم ظرفی را خواستند و آبی نوشیدند تا مردم او را ببینند.
هجرت عباس بن عبدالمطلب رضیاللهعنه
481-و در ادامه مسیر در منطقه جحفه با عمویش عباس بن عبدالمطلب رضیاللهعنه که با خانواده قصد هجرت به مدینه را داشتند؛ برخورد کرد، رسولالله صلیالله علیه و سلم خوشحال شدند.
482-عباس رضیاللهعنه از حرکت لشکر مسلمانان به مکه مکرمه خبر نداشت، او آخرین مهاجر بهسوی مدینه منوره بود؛ زیرا پس از فتح مکه؛ هجرت پایان یافت.
483- رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «لا هجره بعد فتح»
«هجرت بعد فتح وجود ندارد»
یعنی فتح مکه و منظور در این حدیث؛ هجرت خاص از مکه به مدینه منوره میباشد.
حدیثی ضعیف
484-حدیث: «یا عم اطمئن فانک خاتم المهاجرین فی الهجره کما انا خاتم النبیین فی النبوه»
«ای عمو، مطمئن باش شما آخرین مهاجر در هجرت ومن آخرین پیامبر در نبوت هستم»
این حدیتث را امام احمد در فضائل با اسناد بسیار ضعیف روایت نمودهاند.
485- رسولالله صلیالله علیه و سلم مسیرش را تا منطقه ظهران تا اوایل شب (نماز عشاء) ادامه دادند و سپس به یارانش دستور دادند: آتش هائی را روشن نمایند.
486- خداوند سبحانه تعالی، چشمها و گوشهای قریش را از رسیدن اخبار رسولالله صلیالله علیه و سلم بازداشت، آنان نمیدانستند، رسولالله صلیالله علیه و سلم درباره خیانت آنان چه تصمیمی اتخاذ خواهند فرمود.
487-ابوسفیان، حکیم بن حزام و بدیل بن رقاء -رضیاللهعنهم -که پس از فتح ایمان آوردند- جهت به دست آوردن اخبار خارج شدند.
488-از مکه خارج شدند تا اینکه به منطقه ظهران رسیدند، آتشهای افروخته زیادی مشاهده کردند، ده هزار نفرجنگجو-ترس و هراس آنان را فراگرفت.
489-در این هنگام نیز، عباس بن عبدالمطلب رضیاللهعنه به دنبال شخصی میگشت تا قریشیان را از قدوم لشکر رسولالله صلیالله علیه و سلم آگاه ساخته تا بدون جنگ و خونریزی تسلیم شوند.
490-عباس با مشاهده ابوسفیان، سردار و بزرگ مکه که حکیم بن حزام و بیل بن ورقاء او را همراهی میکردند توانست ابوسفیان را قانع ساخته تا بدون جنگ و خونریزی تسلیم شوند وقریش نبرد نکند.
تسلیم شدن اهل مکه
491- ابوسفیان با مشاهده حجم وتوان و نیروی لشکر رسولالله صلیالله علیه و سلم باده هزار نفر جنگجو؛ بهخوبی دریافت که او توانایی رویارویی با رسولالله صلیالله علیه و سلم را ندارد و با تسلیم شدن موافقت کرد.
492- عباس، نیز ابوسفیان را به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم برد؛ تا اهل مکه را امان دهد رسولالله صلیالله علیه و سلم نیز ابوسفیان را دعوت به اسلام داد او نیز پذیرفت و مسلمان شد.
493-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم به ابوسفیان فرمود:
«هرکس به منزل ابوسفیان برود در امان است و هرکس وارد مسجدالحرام شود او نیز درامان است و هرکس داخل منزل خود شده و درب آن را ببندد؛ او نیز درامان است.» روایت امام ابوداود با اسناد صحیح
494- سپس ابوسفیان حرکت کرده و در میان اهل مکه حضور پیدا کرد و آنان را از لشکر رسولالله صلیالله علیه و سلم باخبر ساخت که کسی را توانائی و یارای مقاومت در برابر آن نیست و هرکسی قصد خروج از منزلش را داشته باشد، راه نجاتی ندارد و به هلاکت میرسد.
495- پسازآن رسولالله صلیالله علیه و سلم به اصحابش دستور دادند وارد مکه شوند و به آنان فرمودند: «باکسی نجنگید و مبارزه نکنید، مگر باکسی که با شما به نبرد پرداخت» و آنان را از کشتن زنان و کودکان منع فرمودند.
داخل شدن رسولالله صلیالله علیه و سلم به مکه وفتح آن
496- رسولالله صلیالله علیه و سلم از شمال مکه از محله کدا با نیروهای گردان سبزش در روز جمعه نوزدهم رمضان سال هشتم هجری وارد مکه مکرمه شدند؛ روزی تاریخی وبینظیر در تاریخ بشریت
497-رسولالله صلیالله علیه و سلم، سواربرشترش قصواءوارد مکه شدند درحالیکه در نهایت تواضع و فروتنی در برابر پروردگارش سبحانهوتعالی بودند که این فتح و پیروزی بزرگ- فتح مکه- را به او ارزانی فرموده بود.
498-رسولالله صلیالله علیه و سلم درحالیکه سوار برشترش بودند، با صدای بلند سوره فتح را قرائت مینمود و ساکنان مکه از منازل خود؛ این منظره بزرگ وبی بدیل تاریخ را مشاهده میکردند.
برخی از صحابه بر آنان ایراد گرفتند به آنان گفتند: ای فراراریان از راه خدا؛ آیا از جنگ درراه خدا گریختید؛
ولی در برابر رسولالله صلیالله علیه و سلم در حدیثی فرمودنداند:
«اینان فرار کننده از جنگ نیستند؛ بلکه به خواست و اراده خداوند از حملهکنندگان خواهند شد.»
این حدیث را ابن اسحاق در کتابش سیره با اسناد ضعیف روایت فرموده است. حافظ ابن کثیر نیر میگوید: این حدیث مرسل بوده و در آن غرابت وجود دارد.
461-رسولالله صلیالله علیه و سلم، پس از شهادت جعفر ابن ابیطالب رضیاللهعنه در موته، از خانواده ایشان دلجوئی میداد و به خانواده خود میفرمود: «برای خانواده جعفر غذا آماده نمائید، برای آنان حادثهای رخ داده است که آنان را مشغول ساخته است» روایت امام ابن ماجه با اسناد حسن.
*ادامه دارد*
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه واله وسلم*
مترجم: محمد صدیق دهواری
*بخش نوزدهم*
*غزوه موته*
439-در جمادیالثانی سال هشتم هجری؛ غزوه بزرگ موته میان مسلمانان وغسانیان رخ داد؛ و این جنگ بااینکه رسولالله صلیالله علیه و سلم در آن حضور نداشت، غزوه نامیده شده است، زیرا رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ درحالیکه خود در مدینه حضور داشتند؛ رویدادها و رخدادهای جنگ را بیان میداشتند و این امر یکی از معجزات آن حضرت صلیالله علیه و سلم هست.
-انگیزه این غزوه نیز کشتن فرستاده رسول خدا صلیالله علیه و سلم؛ بنام حارث بن عمیر رضیاللهعنه بود
440- رسولالله صلیالله علیه و سلم او را با نامهای به نزد پادشاه بصری در شام اعزام نموده بودند که شرحبیل بن عمرو؛ پسازاینکه؛ متوجه شده بود؛ حارث بن عمیررضیاللهعنه، مسلمان است او را کشته بود،
441-کشتن سفرا و نمایندگان؛ امری نکوهیده و از بدترین جنایات است؛ روش و عرف بر آن بوده که فرستادگان را نمیکشتند و به آنان تعرض نمیکردند.
442-رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمان آمادگی جنگ و نبرد با غسانیان را دادند و سه هزار نفر برای جنگ آماده شدند؛ و این بزرگترین اردوی نظامی لشکر اسلامی با این شمار نیرو از آغاز بعثت بود.
443-رسولالله صلیالله علیه و سلم فرماندهی لشکر را به زید بن حارثه رضی الله عنه سپردند و فرمودند، اگر او کشته شود جعفر بن ابیطالب رضیاللهعنه فرماندهی را بر دوش بگیرد و اگر او نیز کشته شد عبدالله بن رواحه فرمانده لشکر خواهد بود و پرچم سفیدی را گرهزده و به زید بن حارثه دادند. رضیاللهعنهم
444- در این غزوه؛ خالد بن ولیدرضیاللهعنه نیز برای نخستین بار؛ بهعنوان یک مسلمان در لشکر اسلام حضور مییافت.
-در هنگام خروج لشکر؛ مسلمانان عبدالله بن رواحه را گریان دیدند و علت گریه را پرسیدند؟ فرمود: به خدا قسم به دنیا علاقهای ندارم ولی رسولالله صلیالله علیه و سلم را در حال تلاوت آیهای، دیدم که به وصف دوزخ میپردازد:
«و هیچیک از شما نیست جزء اینکه وارد دوزخ شود و این حکم حتمی پروردگار تو است» (سوره مریم: 71)
و افزود: من نمیدانم پس از ورود چگونه از دوزخ بیرون میشوم؛ بااینحال مسلمانان او را دلداری داده و گفتند: خداوند نگهبان و حافظ شماست؛ و با رفتاری شایسته نیکو شمارا بهسوی ما بازمیگرداند؛ و پسازآن عبدالله بن رواحه رضی الله عنه سرودههایی زیبا که نشان از عمق ایمان و دلیری و شوق به شهادت درراه خدا از سوی او بود، قرائت کرده از جمله اینکه؛ از خداوند آمرزش و ضربت خونبار مسألت دارم؛ و با لشکر اسلامی به حرکت خود ادامه داد و رسولالله صلیالله علیه و سلم نیز تا بیرون مدینه (ثنیه الوداع) محلی که مسافران را بدرقه میکنند؛ لشکر اسلام را بدرقه و سپس به مدینه منوره بازگشتند.
445-مسلمانان با نیروی سههزارنفری خود تا منطقه معان پیش رفتند و در آنجا به آنان خبر داده شد که دشمن با دویست هزار نفر که دربرگیرنده رومیان و قبائل مشرک هم چون لخم؛ جذام وقین وبهراء؛ آمادگی رویارویی با لشکر اسلام را گرفته و اردو زدهاند؛
لشکر نیرومند قوی با این شمار نفرات که مسلمانان تصور آن را حتی در ذهن نداشتند؛ بااینحال روحیه خود را از دست ندادند و شمار لشکریان دشمن به آنان ترس و باکی راه نداد.
-عبدالله بن رواحه رضی الله تعالی عنه با سخنرانی پرشوری به تشویق لشکر پرداخت و گفت: ای مردم امروز؛ همان چیزی را که دوست ندارید؛ همان است که آرزوی آن را دارید و در طلب آن هستید و آن شهادت درراه خداست؛ که به خاطر آن از (مدینه) بیرون آمدهاید؛ ما که با دشمن به شمار فراوانی و یا کمی نیرو جنگ و مبارزه نمیکنیم؛ ما با نیروی دین وایمان مبارزه میکنیم که خداوند به ما موهبت فرموده و ارزانی داشته است، برخیزید و به راه افتید که فتح و پیروزی و یا شهادت درراه خدا پیش روی ماست که هردو امر نیک هستند... ... وبراستی آنگاهکه نسیم ایمان بوزد؛ عجایبی نیز رخ میدهد...
447-زید بن حارثه رضیاللهعنه لشکرش را ساماندهی و تقسیم کرد، فرماندهی بخش راست را به قطبه بن قتاده و فرماندهی بخش چپ را به عبایه بن مالک انصاری سپرد. رضی الله عنهم
448- لشکر مسلمانان به مسیر خود ادامه داده تا به موته رسیدند؛ و دو لشکر باهم به نبرد پرداختند؛ تصور کنید، سه هزار نفر در برابر دویست هزار نفر...
449-جنگ و نبرد درگرفت... که در آن جانفشانی و قهرمانی صحابه نمایان شد و سبب شگفتی و تعجب دشمن گردید.
450-و خود پرچم را به دست گرفته و با دلیری بینظیر و مردانگی تمام بر قلب دشمن تاخت و مسلمانان نیز او را پشتیبانی میکردند تا اینکه به شهادت رسید، رضیاللهعنهم
بسمالله الرحمن الرحیم
*از سراوان تا کراچی تا مدینه منوره در جستجوی علم و دانش*
✒️قلمم این بار میخواهد از شخصیتی گمنام از خطهای دورافتاده از بلوچستان برایتان سخن بگوید:
🔻از ورای کوههای سر به فلک کشیده، با طبیعتی بکر، با آبشارهای ناشناخته و پوشش گیاهی و جانوری منحصربهفرد
*از سرزمینی با مردمانی نیکو سرشت که همچون پیشینیان آدابورسوم و سنن و مهماننوازی بلوچی را پاس داشته و با لهجه خاصی در زبان بلوچی تکلم میکنند.*
🔺او زاده بم پشت زیبا است، *سرزمین ملا نور محمد، شاعر* *پرآوازه دیروز و دکتر گل محمد درازهی، پژوهشگر امروز*
*همان خطهای که مولوی* *عبدالحق حقانی دانش آموخته دیوبند و دکتر یعقوب درازهی استاد برجسته زبان و ادبیات بلوچی را با بیش از سی عنوان کتاب به زبان بلوچی در دامان خود پرورده است.*
شخصیتی که در سال 1368 در اوج جوانی، یک روز راه را پیمودم تا خوشهچین محضرش باشم و زانوی تلمذ و شاگردی بزنم، مسیری که امروز یکساعته طی میشود
*از سراوان تا سیرکان، مرکز بخش بم پشت*
🔹چه لذتبخش بود دیدار با *مولوی عبدالرشید نعیمی، مدیر مدرسه دارالتوحید سیرکان، متواضع،متدین،سادهزیست،* *بدون القاب عریض و طویل،*
*چهرهای دوستداشتنی و از همه مهمتر صاحبفکر و اندیشه، سخن گفتنش با کلماتی شمرده وشیوا.*
مدرسهای که به همت ایشان و مردم شریف بم پشت و بهویژه زندهیاد فقید مولوی محمد عثمان سیدزاده و حاجی ملا مدد و دیگران در نبود تأسیسات زیربنایی راهاندازی شده بود
🔸مدیری که برای تربیت و پرورش اخلاقی و علمی طلاب با سعهصدر و دوراندیشی با همفکری وهم اندیشی با برادر بزرگوارم شیخ انور دهواری اساتیدی از جماعت اخوان المسلمین را در ان سالها نیز پذیرفته بود.
*اساتیدی از کردستان عزیز در دو سال متوالی1367و1368*
چراکه خود دانشآموخته دارالعلوم کراچی و دانشگاه های مدینه منوره و ریاض بود و بر این باور و اعتقاد، اختلاف فکری و فقهی مانع همزیستی و تبادل افکار و اندیشه نیست بلکه« نتعامل فیما اتفقنا علیه ویعذر بعضنا بعضافیما اختلفنا علیه»
فرمودهای زیبا نقلشده از پیشوای دعوت امام شهید حسن البنارحمه الله
*«در آنچه اتفاقنظر داریم همکاری میکنیم و در آنچه اختلاف داریم از یکدیگر در ادامه مسیر عذرخواهی میکنیم»*
آری، از مولوی عبدالرشید نعیمی سخن میگویم:
🟢طلبه خردسال دیروز حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان-اولین حوزه علمیه بلوچستان- که راه دورودرازی را از روستای سوهته مک بم پشت پیموده بود تا روزی روزگاری بتواند منشاء اثر خیر باشد، پس از کسب فیض از اساتید بزرگوار این حوزه، همچون *مولوی عبدالعزیز ساداتی، مولوی عبدالکریم سعیدی، مولوی محمدامین بزرگزاده و در حوزه سرجو از مولوی شهداد مسکان زهی رحمهم الله تعالی،* اینک بهرسم آن دوران و تکمیل تحصیلات، عازم دارالعلوم کراچی این دانشگاه بزرگ با مشرب فکری و اندیشهای دیوبند شد تا با بهرهگیری از دنیای علم و معرفت و تقوی و ساده زیستی اساتید آن خود را سیراب نماید و تصور نمیکرد روزی در دانشگاهی دیگر در سرزمین وحی تحصیل نماید.
🟪وی که متولد 1325 ه. ش است هفت سال در دارالعلوم کراچی بدون آنکه یکبار به دیار خویش مراجعه کند در محضر اساتید بزرگواری همچون مفتی محمد شفیع و مولوی سبحان محمود کسب فیض نمود و *پسازآن نیز با شرکت در دوره یکساله فتوا دو سال دیگر نیز در نزد مفتی محمد شفیع مفتی اعظم پاکستان به تدوین فتوا پرداخت.*
🔷تحصیل در دانشگاه مدینه منوره و اخذ لیسانس در رشته قانون شرع از دانشکده الشرعیه و اخذ کارشناسی ارشد در رشته کتاب و سنت از دانشگاه ریاض با مطالعات وسیع و کسب فیض از علمای بارز در دو مشرب فکری از ایشان شخصیتی معتدل و متواضع ساخته و همواره بر دوری از افراطوتفریط تأکید میکند.
🔺پس از سالها به وطن اباء و اجدادی برمیگردد و با تأسیس حوزه سیرکان، با جدیت و برنامهریزی در توسعه فیزیکی و معنوی و اداری آن کوشید ولی شرایط بهگونهای رقم خورد از نیمه اول دهه هفتاد به خارج مهاجرت نماید.
🔷مولوی عبدالرشید نعیمی باوجود رنج بیماری از پرکارترین فارغالتحصیلان نسل اول دانشگاههای کشور عربستان (اعم از مدینه منوره و ریاض) از بلوچستان ایران در حوزه تألیف است
🔺علماء ای که پس از تحصیل در دارالعلوم کراچی با تشویق مولوی عبدالعزیز ملازداه عازم عربستان شده بودند پس از بازگشت همچون مولوی عبدالصمد ساداتی به امامت جمعه و مدیریت حوزه و تدریس پرداختند یا همچون مولوی اسحاق مدنی راه سیاست و تدریس را در مرکز کشور در پیش گرفتند و یا همچون دکتر احمد سیاد و شیخ علی دهواری و دکتر حافظ عبدالعزیز کاظمی و مولوی عبدالملک ملازاده سرنوشت دیگری پیدا کردند یا همچون دکتر عبدالغفور حسین بر در مدینه ماندگار شدند
*تاریخ شفاهی بلوچستان*
*عیدگاه در سراوان از آغاز تاکنون*
🔵امت محمدی صلوات الله و سلامه پس از یک ماه عبادت و روزهداری با شرکت در نماز عید سعید فطر، پاداش خود را که همان آمرزش و رضوان و رحمت خداوندی است دریافت میکند.
🔻این نماز در مصلا و بیرون از شهر و روستا خوانده میشود و از گذشته عیدگاه ها در فاصله نهچندان دوری از محلات مسکونی قرار داشته و دونماز عید سعید فطر و عید سعید قربان را در آن اقامه می کنند.
از برگزاری نمازهای عید در سراوان در بیش از یکصد سال گذشته و محل اقامه آن دانستنیهایی چندانی در دسترس نیست ولی قدر مسلم آن است با توجه به مسجد تاریخی دزک که به مسجد جمعه نیز شهرت دارد و مردم سراوان بزرگ از نقاط دور یک روز پیش از محل سکونت خویش حرکت کرده تا خود را به این مسجد در روز جمعه برسانند و نماز جمعه را بخوانند، نماز عید سعید فطر و قربان در دزک و به امامت خاندان بزرگ ساداتی نیز خوانده شده است.
🟦بر اساس تاریخ شفاهی، مولوی محمد امین سعیدی معروف به واجه حاجی (پدر بزرگوار مولوی عبدالکریم سعیدی امام جمعه فقید آسپیچ) و قاضی ملا موسی حسین زهی (پدر بزرگوار مولوی عبدالرحیم حسین زهی امام جماعت پیشین مسجد جامع نور سراوان) نخستین نفراتی هستند که نمازهای عیدین را درکور آسپیچ و جوبلوچان اقامه کردهاند و از دزک جداشدهاند.
هر دو از شاگردان مولوی عبدالرحیم بزرگزاده هستند که در کلگ سری به تدریس میپرداخت و شاگردان ایشان و مردم روستاهای جهلاد سنگ بنای اولین حوزه علمیه بلوچستان را در زنگیان با حضور مولوی درمحمد لال محمدی(نارویی) بنانهادهاند و نام دارالعلوم را مولوی عبدالعزیز ساداتی بر آن نهاد..
🟩قاضی ملا موسی نماز عید را در بخشی از زمینهای کشاورزی برادرش بنام ملا محمد پس از هموارسازی زمین توسط مردم اقامه میکرد تا اینکه در دهه سی، شهردار وقت سراوان میر مراد میرمرادزهی زمینی که از آنِ واجه ملا نورمحمد بوده است را با همکاری یکدیگر بهعنوان عیدگاه سراوان در نظر میگیرند (مکان کنونی مدرسه دینی اشاعه التوحید) که تا چندین سال مولوی شهداد مسکان زهی و قاضی ملا موسی نماز را در این مکان اقامه کردهاند.
⬛️ با درگذشت مولوی شهداد رحمهالله و ادامه اقامه نماز عید در این مکان توسط مولوی مراد محمد بارک زهی و مولوی غلام رسول بارک زهی دو عیدگاه جدید در دهه شصت در شهر سراوان راهاندازی میشود یکی عید گاه بخشان وهوشک که اینک مسجد جامع جدید بخشان در آن واقعشده است به امامت مولوی عبدالله علوی ویکی در حاشیه شرقی قبرستان مرکزی کنونی سراوان در جهت غرب کوه مهرگان توسط مولوی اشفاق الرحمن دهواری که بعدها نیز شیخ شهید علی دهواری در ان به امامت می پرداخت.
این روند ادامه پیدا میکند تا اینکه در اوایل دهه هفتاد ضرورت تجمیع عیدگاه ها مطرح میشود و در یک سال در محل کنونی مسکن مهر که پیشتر فرودگاه خاکی سراوان قرار داشت، دو عیدگاه کوه مهرگان وعیدگاه سراوان بهصورت تجمیع نماز عید را اقامه کردند ولی بخشان آنان را همراهی نکرد تا اینکه در سال بعد در محل کنونی جمعهبازار سه عیدگاه تجمیع پیدا کردند و مولوی عبدالقادر دهقان که بار مسولیت و پیگیری را برعهده داشتند بهعنوان سخنران در هر دونماز عید سعید فطر و قربان به ایراد سخن میپردازند ولی در سال های بعد در هر سه مکان قبلی، برگزاری نماز عید سعید فطر ادامه پیدا میکند.
🔷پس از دوم خرداد سال 1376 و فضای باز سیاسی و برآورده شدن بخشی از خواستههای اهل سنت، با انتصاب آقای محمد اکرم میر صادقی، نخستین بخشدار مرکزی اهل سنت بار دیگر بر ضرورت تجمیع عیدگاه تاکید شد در حالی که دو زمین پیشین که به صورت موقت نماز خوانده شد، موافقتی برای واگذاری صورت نگرفت دریکی شهرداری اقدام به کاشت نخل نموده بود و با پیگیری نماینده وقت دوره پنجم مجلس شورای اسلامی دکتر عبدالعزیز دولتی بخشان این امر به جد مورد پیگیری قرار گرفت و از وزیر وقت مسکن وشهر سازی موافقت واگذاری شش هکتار زمین برای مسجد جامع مرکزی سراوان را در محل مسکن مهر می گیرد ولی به علل مختلفی بعدها این امر محقق نشد.
🟩با برگزاری جلساتی به ریاست شیخ الحدیث مولوی محمد یوسف حسین پور و تشکیل گروهایی پیگیری با حضور امامان هر سه عیدگاه (مولوی غلام رسول بارک زهی از عیدگاه شهر سراوان، مولوی عبدالله علوی از عیدگاه بخشان و هوشک، مولوی اشفاق الرحمن دهواری از عیدگاه کوه مهرگان وشیخ شهید علی دهواری) و حضور چهره ها وشخصیت های همچون مولوی ابراهیم ارباب،استاد حمید الدین یوسفی بخشدار وقت مهرستان، حافظ محمد امین دهواری و مهندس عبدالقادر عابدی و دیگر بزرگان و معتمدین شهر سراوان با تشکیل مجمع عمومی با حضور نمایندگان مساجد ومحلات وتنظیم اساسنامه وتعیین هیات امناء بر تعطیلی عیدگاه های سهگانه توافق و با واگذاری پنجاه هکتار زمین بهعنوان مصلا و مجتمع مذهبی با پیگیری نماینده وقت دکتر دولتی واستاندار وقت جناب
مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم
مترجم:محمد صدیق دهواری
بخش شانزدهم
*نامههای رسولالله صلیالله علیه و سلم به پادشاهان وامراء*
372-با استقرار اوضاع داخلی، پس از صلح حدیبیه، رسول الله صلیالله علیه و سلم فرصت را برای گسترش دعوت اسلامی بیرون شبهجزیره عربستان مغتنم شمردند.
373-رسولالله صلیالله علیه و سلم، فرستادگان و نامه هائی را برای پادشاهان عرب و غیر عرب، اعزام نمودند که آنان را به اسلام دعوت میدادند
374-انس رضیاللهعنه میفرماید: رسولالله صلیالله علیه و سلم نامه هائی را به خسروپرویز و قیصر و نجاشی و هر ستمکار و ستمگری ارسال و آنان را بهسوی خداوند دعوت نمودند. روایت امام مسلم رحمه الله
375-رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ عمرو بن امیه الضمری را با نامهای به نزد نجاشی اعزام نمودند، ایمان آورد و نبوت رسولالله صلیالله علیه و سلم را پذیرفت. رضیاللهعنه
376-رسولالله صلیالله علیه و سلم، دحیه بن خلیف کلبی رضیاللهعنه را با نامهای به قیصر پادشاه روم اعزام نمودند، ترس وجودش را فراگرفت و به لرزه درآمد و از دست دادن حکومتش وحشت کرد و مسلمان نشد...
377-رسولالله (صلیالله علیه و سلم)، عبدالله بن حذافه (رضی الله تعالی) را با نامهای بهسوی خسروپرویز، پادشاه فارس (ایران) اعزام و او را به اسلام فراخواند. خسروپرویز خشمگین شد و نامه رسولالله (صلیالله علیه و سلم) را پاره کرد.
(داستان صحابی بزرگوار و ثبات او بر دین و عقیده، در دربار خسروپرویز، جالب توجه و نیازمند تأمل است)
378- رسولالله صلیالله علیه و سلم، حاطب بن ابی بلتعه رضیاللهعنه رابانامه ای بهسوی مقوقس، پادشاه قبطیان اعزام واو را به اسلام دعوت داد، ولی او نپذیرفت و مسلمان نشد
379- رسولالله صلیالله علیه و سلم، سلیط بن عمرو العامری رضیاللهعنه را با نامهای بهسوی هوده بن علی؛ پادشاه یمامه اعزام فرمودند؛ او نیز ایمان نیاورد.
380-این پنج نامه را رسولالله صلیالله علیه و سلم به پادشاهان بیرون از جزیره عرب ارسال فرمودند و همچنین در سال هشتم هجری نامههای دیگری را ارسال داشتند.
381- رسولالله صلیالله علیه و سلم این نامهها را در محرم سال هفتم هجری ارسال فرمودند، بااینحال تأثیر شگفتی در دلهای دریافتکنندگان نامهها به وجود آمد.
*غزوه ذی قرد*
382- همچنین غزوه ذی قرد یا غزوه غابه، سه روز پیش از غزوه خیبر، رخ داد، قهرمان این غزوه سلمه بن الا کوع رضیاللهعنه بود.
383- انگیزه غزوه نیز این بود؛ که عبدالرحمن بن عیینه وافراد قومش؛ به پیرامون مدینه تاخت و 20 شتر رسولالله صلیالله علیه و سلم را به تاراج برد ویکی از مسلمانان را به شهادت رسانده و گریختند.
384- سلمه بن الاکوع رضیاللهعنه که در آن پیرامون حضور داشت، با فرزندش دواندوان بر دشمن تاخت، با تیر کمانش با شتاب تیراندازی کرد وتوانست برخی از شتران شیری را بازگرداند.
385- خبر به رسولالله صلیالله علیه و سلم، در مدینه منوره رسید؛ ایشان حالت اضطراری اعلام و سواران گردهم آمدند، رضیاللهعنهم، رسولالله صلیالله علیه و سلم به دنبال مهاجمان به راه افتاد.
386- رسولالله صلیالله علیه و سلم با پانصد نفرازاصحابش حرکت و از سوی دیگر؛ سلمه بن الاکوع رضیاللهعنه، همه شتران رسولالله صلیالله علیه و سلم را بازگردانده بود.
-نخستین پهلوان سوارکار، از صحابه که به دشمن تاخت، محرز بن نضله بود و پس از او ابوقتاده سوارکار دیگر رسولالله صلیالله علیه و سلم نیزبردشمن تاخت.
پسازآن سلمه بن الاکوع، زمام اسب، الاخرم را گرفت و گفت: «صبر کن تا نیروها برسند».
الاخرم گفت: «ای سلمه اگر چنانچه به خدا و رسولش و روز قیامت ایمانداری و یقین داری بهشت و دوزخ حق هستند، میان من و شهادت فاصله نینداز»(بگذار بر دشمن حمله و به شهادت برسم)(رضیاللهعنهم)
-زمام اسبش را رها ساخت و او بهسوی دشمن تاخت ابو حبیب بن عیینه، اخرم را به شهادت رساند،
387-ابوقتاده حارث بن ربعی، رضیاللهعنه، سوار کار ورزیده رسولالله صلیالله علیه و سلم توانست بر عبدالرحمن بن عیینه بن حصن، تسلط یابد واو را بکشد.
388-پسازآن، رسولالله صلیالله علیه و سلم، فرمودند: «بهترین سوارکار ما امروز ابوقتاده بودندوبهترین مردان؛ (پیاده نظام) ما سلمه» روایت امام مسلم رحمه الله
389-امام احمد با اسناد صحیح روایت فرمودهاند: «که رسولالله (صلیالله علیه و سلم) با یارانش در این غزوه، نماز خوف خواندند»
390- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم با صحابه بزرگوارش؛ در ذی قرد، اردو زدند و با آنان به شوخی و مزاح پرداختند بلال شتری را ذبح و کبد و جگرش را کباب نمود
مرا تکذیب کنید.»
-و به علی رضی الله عنه فرمان داد بنویسد: «محمد بن عبدالله» و گفته رسولالله را پاک کند؛ علی رضی الله عنه نپذیرفت آن را پاک کند و رسولالله صلیالله علیه و سلم با دست خود پاک کرد، سپس صلحنامه نوشته شد
-در هنگامیکه صلحنامه را مینوشتند؛ ابو جندل بن سهیل، با بند زنجیر آمد؛ او از مکه گریخته بود (به علت ایمان آوردن او را درمکه به غل و زنجیر بسته بودند تا مبادا به مدینه هجرت نکند)
سهیل گفت: «این نخستین مورد، از تو درخواست میکنم او را به ما بازگردانی»؛ رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «ما صلحنامه را نقض نمیکنیم»
-پسازاین سهیل، سیلی بر ابو جندل زد واو را کشانکشان حرکت داد تا به مشرکان تحویل دهد و ابو جندل با صدای بلند فریادمی زد: «ای گروه مسلمانان، آیا من به مشرکان بازگردانده میشوم تا مرا در دینم مورد آزمایش و ابتلا قرار دهند»
رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمود: «ای ابو جندل، بردباری پیشه ساز توکل نما، خداوند برای تو و کسانی دیگر که با تو هستند؛ از مستضعفان گشایش و برونرفتی ایجاد خواهد کرد؛ ما با اینان صلح نمودهایم و با آنان پیمان بستهایم و خداوند را بر این امر گواه گرفتهایم ونمی توانیم خیانت نماییم»
- عمر بن خطاب؛ با ابو جندل در حالی کنارش راه میرفت، زمزمه کرد و میگفت: «ای ابا جندل بردباری کن، اینان مشرک هستند؛ و خون آنان با خون سگ یکی است»؛ وشمیرش را به او نزدیک میکرد.
عمر میگفت: «انتظار داشتم شمشیر را میگرفت و پدرش رامی زد؛ و پدرش را میکشت و قضیه پایان مییافت»
356-پس از صلح و توافق دو طرف، رسولالله صلیالله علیه و سلم به یارانش فرمان داد: «سرهای خود را تراشیده و قربانیهای خود را ذبح و از احرام بیرون بیایند»
357-صحابه از اینکه نتوانستهاند وارد مکه شده و عمره بجا بیاورند؛ هیچکدام بلند نشدند و سرهای خود را نتراشیدند، وتصور میکردند این صلح صورت نمیپذیرد و میتوانند عمره نمایند.
358-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم به نزد؛ ام المومنین سلمه رضیاللهعنهم رفتند و از جریان صحابه او را آگاه ساخت که چگونه فرمانش را اجرا نمیکنند
359-به او گفت: رضیاللهعنهم: «ای رسولالله، به نزد آنان بازگرد وحالق (آرایشگرت) را بخواه تا سرت را بتراشد»،
رسولالله صلیالله علیه و سلم آرایشگرش، خراش ابن امیه رضیاللهعنه را فراخواند،
-خراش بن امیه رضیاللهعنه، موی سر مبارک را تراشید، هنگامی صحابه این امر را دیدند، متوجه شدند دیگر قضیه پایانیافته است و عمره امسال شدنی نیست، آنان نیز سرهای خود را تراشیدند.
360-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم، قربانی خود را ذبح نمودند و صحابه نیز قربانیهای خود را ذبح نمودند و این بود، عمره حدیبیه مشهور که منجر به صلح با قریش شد.
*بازگشت رسولالله صلیالله علیه و سلم به مدینه و نازل شدن سوره فتح*
361-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم و به همراهانش که بالغبر 1400 نفر جنگجو از یارانش بودند؛ به مدینه بازگشتند؛ در مسیر سوره فتح نازل شد.
362- با نازل شدن سوره فتح، رسولالله صلیالله علیه و سلم بینهایت خرسند شدند فرمودند: «بر من آیهای نازلشده که از تمام آنچه در گیتی وجود دارد؛ دوستداشتنیتر است» روایت امام مسلم رحمه الله
خداوند میفرماید:
363-
«به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم تا خداوند (با این پیروزی آشکار) آنچه را (به وسیله دشمنان از توطئهها وموانع ومشکلات در راه پیشرفت دعوتت به اسلام) در گذشته پیش آمده وآینده پیش خواهد آمد از میان برداردونعمتش را بر تو کامل کند و به راهی راست راهنمائی ات نماید»
-امام طحاوی فرمود: اندیشمندان به این امر توافق دارند، منظور از فتح و پیروزی در آیه » صلح حدیبیه است
حدیبیه بزرگترین فتح در اسلام است
364- چرا صلح حدیبیه؛ در سال شش هجری بزرگترین فتح وپیروزی در اسلام است ، یعنی 19 سال از آغاز رسالت، شمار لشکریان رسولالله صلیالله علیه و سلم، به 1400 نفر جنگجو رسیده بود.
365-از صلح حدیبیه در سال شش هجری تا فتح مکه در سال هشتم هجری دو سال گذشته بود؛ که در فتح مکه شمار لشگریان رسولالله صلیالله علیه و سلم به 10 هزار نفر رسید؛ درحالیکه در 19 سال دعوت اسلامی 1400 نفر تقدیم نموده بود.
366-پس از کوشش دوساله از صلح حدیبیه تا فتح مکه ده هزار نفر تقدیم نمود، چه چیزی تغییر یافت؟
367-آنچه پس از صلح حدیبه تغییر یافت عبارت است از:
صلح حدیبیه سبب توقف تبلیغات سوء قریش علیه اسلام شد؛ و دعوتکنندگان به اسلام، بدون هیچگونه بازدارندهای، از سوی قریش در گوشه و کنار به تبلیغ اسلام پرداختند.
هذا ابنُ خَیرِ عِبادِ الله کلّهِمُ
هذا التّقی النّقی الطّاهِرُ العَلَمُ
هذا ابنُ فاطمَةٍ، إنْ کنْتَ جاهِلَهُ
بِجَدّهِ أنْبِیاءُ الله قَدْ خُتِمُوا
وَلَیسَ قَوْلُک: مَن هذا؟ بضَائرِه
العُرْبُ تَعرِفُ من أنکرْتَ وَالعَجمُ
آنگاهکه به بیتالله رفتند و *هنگامیکه مردم چهره و سیما و وقارش را دیدند راه را برایش بازگردند که بتواند طواف دهد وحجرالاسود را استلام کند و این اشعار را در جواب هشام بن عبدالملک که از او پرسیدند این فرد کیست و خود را به تجاهل زد درحالیکه ازدحام مردم سبب شد هشام نتواند به حجر الاسود برسد و در گوشهای از حرم کرسی و سایبانی برایش زدند.*
*اشعاری که عبدالرحمن جامی رحمهالله در وصف امام سجاد بر اساس شعر فرزدق رحمهالله سروده است:*
پور عبدالملک به نام هشام
در حرم بود با اهالی شام
میزد اندر طواف کعبه قدم
لیکن از ازدحام اهل حرم
استلام حجر ندادش دست
بهر نظاره گوشهای بنشست
ناگهان نخبه نبی و ولی
زین عُبّاد بن حسینعلی
در کسای بها و حُله نور
بر حریم حرم فکند عبور
هر طرف میگذشت بهر طواف
در صف خلق می فتاد شکاف
زد قدم بهر استلام حجر
گشت خالی ز خلق راه و گذر
شامیای کرد از هشام سؤال
کیست این با چنین جمال و جلال
از جهالت در آن تعلُّل کرد
وز شناسای اش تجاهُل کرد
گفت نشناسمش ندانم کیست
مدنی یا یمانی یا مکی ست
بوفراس آن سخنور نادر
بود در جمع شامیان حاضر
گفت من میشناسمش نیکو
زو چه پرسی بهسوی من کن رو
آنکس است اینکه مکه و بطحا
زمزم و بوقُبیس و خیف و منا
حرم و حل و بیت و رکن و حطیم
ناودان و مقام ابراهیم
مروه مسعی صفا حجر عرفات
طیبه و کوفه کربلا و فرات
هر یک آمد بهقدر او عارف
بر عُلُوّ مقام او واقف
قرة العین سیدالشهداست
غنچه شاخ دوحه زهراست
میوه باغ احمد مختار
لاله راغ حیدر کرار
چون کند جای در میان قریش
رود از فخر بر زبان قریش
که بدین سرور ستوده شیم
به نهایت رسید فضل و کرم
ذروه عزت است منزل او
حامل دولت است محمل او
از چنین عز و دولت ظاهر
هم عرب هم عجم بود قاصر
جد او را به مسند تمکین
خاتمالانبیاست نقش نگین
لایح از روی او فروغ هدی
فایح از خوی او شمیم وفا
طلعتش آفتاب روز افروز
روشنایی فزای و ظلمت سوز
جد او مصدر هدایت حق
از چنان مصدری شده مشتق
از حیا نایدش پسندیده
که گشاید به روی کس دیده
خلق ازو نیز دیده خوابانند
کز مهابت نگاه نتوانند
نیست بی سبقت تبسم او
خلق را طاقت تکلم او
در عرب در عجم بود مشهور
کو مدنش مغفل مغرور
همه عالم گرفت پرتو خور
گر ضریری ندید ازان چه ضرر
شد بلند آفتاب بر افلاک
بوم اگر زان نیافت بهره چه باک
بر نکو سیرتان و بدکاران
دست او ابر موهبت باران
فیض آن ابر بر همه عالم
گر بریزد نمیگردد کم
هست ازان معشر بلند آیین
که گذشتند ز اوج علیین
حب ایشان دلیل صدق و وفاق
بعض ایشان نشان کفر و نفاق
قربشان پایه علو و جلال
بعدشان مایه عتو و ضلال
گر شمارند اهل تقوا را
طالبان رضای مولا را
اندر آن قوم مقتدا باشند
واندر آن خیل پیشوا باشند
گر بپرسد ز آسمان بالفرض
سائلی من خیار اهل الارض
بر زبان کواکب و انجم
هیچ لفظی نیاید اِلا هُم
هُم غیوث الندی اذا وهبوا
هُم لیوث الثری اذا نهبوا
ذکرشان سابق است در افواه
بر همه خلق بعد ذکرالله
سر هر نامه را رواج فزای
نام ایشانست بعد نام خدای
ختم هر نظم و نثر را الحق
باشد از یمن نامشان رونق
چه زیبا قصیدهای در اوج بلاغت و فصاحت شعری که در وصف و مدح حنسین و شخصیتهای که افرادی خود را نسبت به جایگاه آنان به تجاهل بزنند زیبنده است سروده شود و گفته میشود
در سال 95 هجری در مدینه منوره دارفانی را وداع فرمودند و در بقیع در کنار قبر عمویش حسن ابن علی رضیاللهعنهم به خاک سپرده شد
322- رسولالله صلیالله علیه و سلم همچنین باهدف چیرگی بر کاروان بازرگانی قریش، در جمادی الاخر سال ششم هجری سریه ای را به فرماندهی زید بن حارثه رضیاللهعنه اعزام نمودند بر آن تسلط یافتند.
-همه اموال کاروان را به دست آوردند، وکاراوانیان را دستگیر نمودند که در میان اسیران، ابوالعاص بن ربیع؛ همسر زینب، دختر پیامبر صلیالله علیه و سلم نیز حضور داشت، درحالیکه هنوز ایمان نیاورده بود.
323-زینب فرزند رسول خدا صلیالله علیه و سلم؛ همسرش ابو العاص بن ربیع را که هنوز مشرک بود را پناه داد، رسولالله صلیالله علیه و سلم همه اسیران را آزادواموالشان را بازگرداند.
324-ابوالعاص بن ربیع به مکه بازگشت واموال اهل مکه را که در کاروان بود، به آنان تحویل داد، سپس ایمان آورد و بهسوی مدینه منوره مهاجرت کرد.
غزوه حدیبیه
325-رسولالله صلیالله علیه و سلم در ذیالقعده سال ششم هجری به یارانش خبر داد به عمره میرود، چراکه او خوابدیده بود با آسایش و امنیت درحالیکه سرهای خود را تراشیدهاند، واردمکه شده است. خداوند این رؤیا را درکتاب کریمش ذکر نموده است:
«بی تردید خداوند رویای پیامبرش را به درستی تحقق داد (رؤیائی که در آن وعده داده بود) شما قطعاً درحال امن وامنیت درحالی که سرهایتان را تراشیده ومو کوتاه کردهاید وبیمی ندارید وارد مسجد الحرام خواهید شد. خداوند آنچه را که شما نمیدانستید (که وعده ورود به مسجد الحرام در سال آینده است) را میدانست وپیش از آن پیروزی نزدیکی (که صلح حدیبیه بود برای شما) قرار داد».
326-صحابه از این امر خوشحال شدند؛ و برای سفر آمادگی گرفتند و رسولالله صلیالله علیه و سلم از بادیهنشینان و اعرابی که ایمان آورده بودند، درخواست نمود او را همراهی نمایند
327-اعراب از این درخواست سرباز زدند وعذروبهانه بیپایه ارائه دادند؛ خداوند در قرآن کریم در سوره فتح (آیه 11) آن را بیان و آشکار داشته است.
«کسانی از بادیه نشینان که از جنگ (با دشمن) تخلف کردند (از روی بهانه جوئی) به تو می گویند: اموال واهل عیالمان ما را به خود مشغول کردند (به این سبب نتوانستیم به جنگ آییم) پس برای ما آمرزش بخواه، با زبانهایشان چیزی می گویند که در دلهایشان نیست بگو: اگر خداوند زیانی یا سودی را برای شما بخواهد چه کسی میتواند در برابر خداوند از شما دفاع کند؟ بلکه خداوند همواره به آنچه انجام میدهید آگاه هست»
(تخلف شما از جنگ ربطی به اموال وعیالتان نداشت) بلکه پنداشتید پیامبر ومومنان هرگز به کسان خود باز نمیگردند؛ واین پندار باطل در دلهایتان آراسته شد وگمان بد بردید (که خداوند پیامبر ومومنان را یاری نمیدهد) وشما (بدین پندار باطل وگمان بد) قومی نابود شدنی هستید»
328- رسولالله صلیالله علیه و سلم از مدینه بهسوی مکه با 1400 نفر از صحابه حرکت نمودندوهمسرش ام المومنین ام سلمه هند بنت ابی امیه رضیاللهعنها او را نیز همراهی میکرد.
329- رسولالله صلیالله علیه و سلم، ویارانش با خود اسلحهای؛ به جزء اسلحه مسافر حمل نمیکردند و آن هم شمشیر هائی بود که در نیام قرار داشت که هفتاد شتر قربانی نیز با آنان بود.
330-رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ به میقات ذی الحلیفه رسیدند؛ و این مکان، میقات ساکنان مدینه بود، احرام پوشیدند ولبیکگویان بهسوی مکه مکرمه حرکت کردند.
331-خبر حرکت رسولالله صلیالله علیه و سلم بهسوی مکه جهت ادای عمره، به قریش رسید و سوگند یادکردند از عمره او جلوگیری خواهند کرد.
-مشرکان مکه گروهی را به فرماندهی خالد بن ولید-رضی الله تعالی عنه –تا آن زمان هنوز ایمان نیاورده بود –آماده و به او مأموریت دادند، از ورود مسلمانان به مکه جلوگیری کند.
332-رسولالله صلیالله علیه و سلم به منطقه عسفان رسیدند، گروه خالد بن ولید در برابر آنان قرار گرفتند و وقت نماز عصر نیز فرارسید.
333-وحی نازل شد و نماز خوف را تشریح کرد و نخستین نماز خوف در اسلام در غزوه حدیبه خوانده شد.
334 – رسولالله صلیالله علیه و سلم قصد نداشتند با کفار درگیر شوند؛ به یارانش فرمود: آیا کسی هست ما را از راه دیگری بهسوی مکه راهنمایی نماید.
335-یکی از اصحاب پذیرفت و گفت: من، ای رسول خدا صلیالله علیه و سلم...
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم*
مترجم
*محمد صدیق دهواری*
بخش چهاردهم
*غزوه خندق*
292-در شوال سال 6 هجری غزوه خندق یا احزاب به وقوع پیوست، در این غزوه یهودیان، مشرکان را تحریک و قبائل مختلف مشرک با یهود همپیمان شده وبر مدینه منوره حمله نمودند.
293-در این غزوه ده هزار نفر از مشرکان قبائل مختلف با یهودیان همپیمان شده و یهودیان با تحرک و تشویق آنان به فرماندهی ابوسفیان صخر بن حرب بر مدینه یورش برند.
294- سلمان فارسی رضیاللهعنه پیشنهاد حفر خندق را داد که رسولالله صلیالله علیه و سلم آن را پذیرفت؛ این غزوه نخستین نبردی بود که سلمان رضیاللهعنه شرکت میکرد.
295-شمار نیروهای لشکر رسولالله صلیالله علیه و سلم سه هزار نفر بود که برای هر ده نفر یک نفر سرپرست ومسول تعیین فرمودند و به آنان فرمان داد: چهل ذراع حفر نمایند (ذراع عبارت است فاصله آرنج تا سرانگشت دست)
296-حفر خندق تا پیش از رسیدن نیروهای مهاجم به مدینه پایان یافت و خندق بازدارنده هجوم آنان به شهر مدینه شد.
297-در این غزوه برخی از معجزات رسولالله صلیالله علیه و سلم آشکار شدند از جمله:
1- زیادشدن خوراک کم (بهطوریکه با خوراک کم، جمع زیادی از اصحاب سیر میشدند.)
2-شکسته شدن صخرهای بزرگ با سه ضربه
3- مژده فتح و پیروزی بر فارس و روم، (دو امپراتوری و قدرت آن روز گیتی)
298-پیمانشکنی یهود بنی قریظه؛ با رسولالله صلیالله علیه و سلم و سختی و رنج بر مسلمانان از هر سو هجوم آورده بود، از شدت ترس قلبها به گلوگاه رسید وفشار سنگینی بر مسلمانان وارد شد خداوند در سوره احزاب میفرماید:
«زمانی که از بالا و از پایین (لشکرگاه) تان به سویتان آمدند؛ و آن گاه که دیدهها (از شدت ترس) خیره شد وجان ها به گلو رسید، وبه خداوند آن گمانها ی (بی روا) را که (خود می دانید) میبردید.»
299-رسولالله صلیالله علیه و سلم برای برداشتن این مصیبت از خداوند پشتیبانی ویاری طلبید و خداوند نیز استجابت فرمودند؛ تندبادی ارسال و ترس و وحشت در دلهای مهاجمان (یهود و کفار و مشرکین) ایجاد و سبب عقبنشینی و فرارشان گردید. خداوند در سوره احزاب میفرماید
«ای اهل ایمان نعمت خداوند را بر خود یاد کنید، هنگامی که سپاهیانی (با هدف نابود کردنتان) به سوی شما آمدند، پس بادی (کوبنده) ولشکریانی که آنها را نمیدیدید بر ضد آنان فرستادیم (تا آنان را در هم کوبیدند) وخداوند به آنچه انجام میدهید، بینا است»
300- خداوند هم چنین در همین سوره میفرماید:
• «خداوند کافران را (شرکت کنندگان در جنگ خندق) را در حالی که به پیروزی وغنیمت دست نیافتند با خشم واندوه شان برگرداند، وخداوند (سختی ومشقت) جنگ را از مومنان برداشت وخداوند همواره توانمند وتوانای شکست ناپذیر است.»
301-احزاب مأیوس ونامید و بدون اینکه به نتیجهای دست پیدا کنند به مناطق خود بازگشتند واسایش و امنیت به شهر رسولالله صلیالله علیه و سلم بازگشت؛ پسازاینکه خداوند با ایجاد ترس و فرستادن توفان، احزاب رامتفرق ساخت.
*غزوه بنی قریظه*
302-رسولالله صلیالله علیه و سلم پس از غزوه خندق یا احزاب به منزل خویش بازگشت که جبرئیل علیهالسلام به نزدش آمد و به او دستور داد با یهود بنی قریظه جهاد نماید.
303-رسولالله صلیالله علیه و سلم لباس جنگی خود را پوشید و از منزل خارج شد و به اصحاب فرمود:
«من کان یومن بالله والیوم الاخر فلا یصلین العصر الا فی بنی قریظه» متفق علیه
«هر کس خدا و رسولش را دوست دارد بایستی (چنان حرکت کند) که نماز عصرش را در بنی قریظه، اقامه کند»
304-رسولالله صلیالله علیه و سلم بهسوی بنی قریظه حرکت کرد، آنان را محاصره نمود، محاصره را بر آنان تنگ نمود و خداوند نیز در قلوب آنان ترس و وحشت انداخت، همگی تسلیم شدند.
305-رسولالله صلیالله علیه و سلم دستور دادند؛ مردانشان را بازداشت نمایند؛ که تعداد آنان به 400 نفر مرد مبارز میرسید و تصمیمگیری درباره آنان را به سعد بن معاذ رضیاللهعنه واگذار کردند.
306-سعد بن معاذ رضیاللهعنه را که در غزوه خندق زخمی شده بود، درحالیکه او را بر الاغی سوار کرده بودند، آوردند، رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «جعلت حکم بنی قریظه بیدک»«سرنوشت بنی قریظه را به دستتو دادم»
307-سعد بن معاذرضیاللهعنه گفت: به کشتن مردان جنگجوی؛ اسیر شدن زنان و کودکان و تقسیم اموال و دارائی بنی قریظه حکم میدهم
308-رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: به رأی خداوندی از بالای هفت اسمان حکم دادی، سپس رسول خدا صلیالله علیه و سلم به اجرای حکم پرداختند.
*مروارید های پنهان در سیرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم*
*تألیف موسی بن راشد العازمی*
*ترجمه محمد صدیق دهواری*
بخش دوازدهم
*غزوه احد*
236-در نیمه شعبان سال سوم هجری؛ غزوه مشهور احد، یکی از سختترین غزوات بر رسولالله صلیالله علیه و سلم رخ داد.
237-در غزوه احد؛ دندانهای جلوئی مبارک شکسته شدند؛ حلقه هائی از کلاهخود بر سر مبارک فرو رفت و سخت و گران این غزوه بر آن حضرت علیه الصلوه والسلام؛ پایان یافت و خداوند او را با فرستادن فرشتگان، از شر کفار در پناه داشت.
238-غزوه احد، آزمایشی سخت برای صحابه رضیاللهعنهم؛ در چگونگی و میزان دفاع از پیامبرشان صلیالله علیه و سلم بود که در این آزمایش پیروز و سربلند شدند.
239-در غزوه احد، هفتاد تن از صحابه شهید شدند که در رأس آنان سید شهداء، حمزه بن عبدالمطلب عمو و برادر شیری رسولالله صلیالله علیه و سلم و مصعب بن عمیررضی الله عنه نخستین معلم مردم مدینه قرار داشتند. رضیاللهعنهم
240-صحابه با فدا نمودن جان خود؛ از رسولالله صلیالله علیه و سلم دفاع کردند؛ تا آن حضرت صلیالله علیه و سلم زنده باشند و اینچنین حب و دوستی راستین آنان نمایان گردید.
241-در این غزوه مومنان صادق راستین که صحابه بودند و منافقان دروغگو مشخص شدند که در رأس آنان ابن سلول قرار داشت.
242-در این غزوه همچنین؛ ابودجانه، شمشیر رسول خدا صلیالله علیه و سلم را به دست گرفت و با دلیری تمام جنگید و فرشتگان حنظله بن ابی عامر (را که پس از ازدواج وارد نبرد شده بود و فرصت غسل را پیدا نکرده بود)؛ را نیز غسل دادند. رضیاللهعنهم
243-غزوه احد مقدمه وآغازی برای ارتحال رسولالله صلیالله علیه و سلم بود، خداوند یارانش را ثابت قدم گردانید.
244-در این غزوه همچنین ابوسفیان پس از پایان نبرد، فریاد زد: آیا در گروه روبرو محمد حضور دارد؟ رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: پاسخش را ندهید.
سپس گفت: آیا فرزند ابی قحافه (ابوبکر) حضور دارد؟
رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: پاسخش را ندهید
سپس ابوسفیان پرسید؟ آیا پسر خطاب حضور دارد؟
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: پاسخش را ندهید
سپس گفت: اینها کشتهشدهاند اگر زنده بودند پاسخ میدادند؟
در اینجا عمر بن خطاب نتوانست خود را کنترل کند و گفت: دروغ می گوئیای دشمن خدا، خداوند ترا زنده میکند تا در افسوس و غم اندوه باشی.
ابوسفیان گفت: بلندپایه باد هبل (بت).
پیامبر صلیالله علیه و سلم فرمودند: پاسخش را بدهید
صحابه پرسیدند؟ چه بگوییم؟
فرمودند: بگوئید: خداوند بزرگ مرتبه و با جلال و شکوه است.
ابوسفیان گفت: ما عزی داریم و شما عزی ندارید (بت).
رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: پاسخش را بدهید:
گفتند چه بگوییم؟ فرمودند:
بگوئید –خداوند مولای ماست و شما مولا ندارید.
سپس ابوسفیان گفت: امروز بهتلافی بدر است و جنگ نوبتی است؛ روزی ما پیروز و روزی دیگر شکست دارد.
سپس عمر گفت: اینچنین نیست کشتههای ما در بهشت و کشتههای شما در آتش
245-غزوه احد دارای دروس و پندهای بزرگی است. ابن قیم رحمهالله بخشی از آنها را در کتابش زاد المعاد بیان نموده است.
*غزوه حمراالاسد*
246-روز یکشنبه یک روز پس از غزوه احد رخ داد وعلت آن نیز دریافت خبری به رسولالله صلیالله علیه و سلم از ابوسفیان که او قصد بازگشت و از بین بردن باقی مانده صحابه را دارد، بود
247-رسولالله صلیالله علیه و سلم به بلال رضیاللهعنه فرمان دادند که اعلام نمایند بهسوی دشمن خروج نمایند و تنها صحابهای که در غزوه احد حضور داشتهاند میتوانند خروج نمایند.
رسولالله صلیالله علیه و سلم ویارانی که در غزوه احد شرکت داشتند، خروج کردند.
248-پرچم مسلمانان را علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه حمل نمود و رسولالله صلیالله علیه و سلم درحالیکه صورت مبارک مجروح بودند، خروج فرمودند. دندان رباعیشان در روز احد شکسته شد، صحابهای که هم خروج فرمودند، دارای جراحات وزخمی هایی بودند.
249-خداوند متعال وصف حالشان را در سوره آل عمران چنین بیان میفرماید:
«آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند)؛ برای کسانی از آنها که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.»
250-رسولالله صلیالله علیه و سلم تا منطقه حمراالاسد ادامه مسیر دادند و در آنجا به مدت سه روز اردو زدند، ابو سفیان با شنیدن خبر اردوی لشکر اسلام ترسید و با افرادش به مکه بازگشت.
251–رسولالله صلیالله علیه و سلم در روز چهارم به مدینه بازگشت و اینچنین مسلمانان روحیه خود را بازیافتند، پس از اینکه روحیه خود را را در غزوه احد از دست داده بودند وپریشانی واضطراب بر آنان تسلط یافت.
*سریه ابو سلمه*
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه واله وسلم*
مترجم: محمد صدیق دهواری بخش بیست ویک
*غزوه حنین*
515- رسولالله صلیالله علیه و سلم پس از فتح، مدت نوزده روز در مکه توقف کردند و در روز شنبه ششم شوال سال هشتم هجری بهسوی منطقه حنین که در نزدیکی طایف قرار داشت، رهسپار شدند
516-علت حرکت رسولالله صلیالله علیه و سلم نیز بدان سو، دریافتی خبری مبنی بر آمادگی و گرداوری نیروی هائی از سوی طایفه هوازان از طوایف مختلف، برای رویارویی با رسولالله صلیالله علیه و سلم در مکه مکرمه بود؛ بدینجهت؛ بدان سو، پیش از حرکت هوزان بهسوی مکه، حرکت کردند.
517- هوزان بیست هزار نفر را گردآوردند وجهت نبرد با زنان و کودکان اموال و دارائی و شتر و گوسفندان خود حرکت کردند و فرماندهشان نیز مالک بن عوف بود- رضیاللهعنه-تا آن مقطع ایمان نیاورده بود وبعد ها اسلام آورد.
518-پیامبر صلیالله علیه و سلم با دوازده هزار نفر حرکت فرمودند، ده هزار نفر از مدینه و دو هزار نفر از افراد تأمین دادهشده یا طلقاء از مکه، او را همراهی میکردند
519-رسولالله صلیالله علیه و سلم در مکه، عتاب بن اسید رضیاللهعنه را بهعنوان امیر مکه تعیین فرمودند وایشان نخستین امیر مکه در اسلام بودند که بر آن حکمفرمائی نمودند.
520-در مسیر رسولالله صلیالله علیه و سلم بهسوی حنین درخت سدر بزرگی که ذات نواط نامیده میشد قرار داشت که اعراب جاهلی آن را لمس کرده و حاجت میخواستند و با آن تبرک میجستند و دخیل میبستند.
521- طلقاء (تأمین گرفتگان)؛ اهل مکه –که تازه مسلمان شده بودند و در اسلامشان سستیا وجود داشت، اظهار داشتند -ای رسولالله صلیالله علیه و سلم، برای ما نیز ذات انواطی قرار بده همانطوری که آنان ذات انواط دارند.
522-رسولالله صلیالله علیه و سلم خشمگین شدند و فرمودند:
«سخنی را گفتید که قوم موسی علیهالسلام نیز، به او (هنگام خروج از مصر) گفتند: ای موسی برای ما هم خدائی قرار بده، چنانچه آنان نیز خدائی دارند» روایت امام احمد با اسناد صحیح
523- رسولالله صلیالله علیه و سلم در سپیدهدم به سرزمین حنین رسیدند و لشکرش را ساماندهی و آرایش جنگی دادند و پرچمها را آماده ساختند.
524-رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ خالد بن ولیدرضیاللهعنه را بهعنوان فرمانده سوارکاران منصوب فرمودند و به یارانش پیروزی و کامیابی را مژده دادند؛ اگر چنانچه صبر و ثبات را پیشه نمایند.
525-برخی از مسلمانان از طلقاء (آزادشدگان تامینی) از شمار بسیار نیروها سرمست غرور شدند و گفتند:
ما امروز از روی کمی نیرو شکست نمیخوریم؛ و تکیه آنان بر فراوانی نیروهایشان بود
526-مسلمانان بهسوی پائین دره و سرزمین حنین حرکت کردند و-سراشیبی سخت و خطرناک و شیبداری بود-و از کمین هوزان در پائین دشت خبر نداشتند
527-بهمحض رسیدن به پائین، هوزان از کمینگاههای خود خارج شدند و با سرعت و رعدآسا، به مسلمانان حمله بردند تا جائیکه خالد بن ولید رضیاللهعنه نیز از اسبش سقوط کرد.
528-سوارکاران بنوسلیم نیز کنترل خود را از دست دادند و گریختند وطلقا نیز پشت سر آنان و مسلمانان نیز به هر سو گریختند
529-براء بن عازب رضیاللهعنه میگوید: مسلمانان با گروهی تیر انداز مواجه شدندکه چنان برق آسا تیراندازی میکردند، گویا هیچ یک از تیرهایشان به خطا نمیرفت.
رسولالله صلیالله علیه و سلم در این وضیعت بحرانی؛ باثباتی شگفت و مثالزدنی استوار قدم ماندند، بلکه جدای از استواری و پایداری؛ وعدم گریختن از میدان جنگ؛ سواره بهسوی کفار هجوم میبردند؛ تا جائیکه عباس؛ لگام اسبش را گرفته تا بهسوی دشمن بیش از این تهاجم نکند و آسیبی به رسولالله صلیالله علیه و سلم وارد نشود.
530 – رسولالله صلیالله علیه و سلم به سوی راست میدان نبرد رفتند، وتنها افراد کمی از مهاجران و انصار و خاندان و اهلبیتش که در میان آنان ابوبکر و عمر و علی نیز رضیاللهعنهم دیده میشدند؛ در پیرامون رسولالله صلیالله علیه و سلم جمع شدند.
531-رسولالله صلیالله علیه و سلم گریختگان را مورد خطاب قرار داده و میفرمودند: «بهسوی من بیایید؛ ای بندگان خدا؛ بیایید بهطرف من؛ من رسول خدایم؛ من محمدم» روایت امام احمد با اسناد حسن
532-ولی گویا کسی صدای مبارکشان را در هیاهوی نبرد و گریز حیوانات از هر سو، نمیشنید؛ سپس رسول خدا صلیالله علیه و سلم سواره به دشمن هجوم بردند و میفرمود: «من پیامبر خدایم؛ دروغی در کار نیست، من فرزند عبدالمطلبم» متفق علیه
533-و عمویش عباس و پسر عمویش، ابوسفیان بن حارث رضیاللهعنهما، لگام شترش را گرفته بودند تا از سرعت هجوم بهسوی دشمن بکاهند.
534- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم از شترش پیاده شدند؛ و پروردگار را ندا دادند و فرمودند:
*صفحاتی از تاریخ اسلام*
*ترجمه واقتباس:محمد صدیق دهواری*
🔹کیست آن زنی که پیامبر امت صلیالله علیه واله و سلم پیراهنش را در آورد تا با آن کفن شود؟
قبرش را حفر کرد و خاک آن را با دستانش یکنواخت و هموار نمود و گفتهشده خاک را بهصورت بالشی درآورد و در قبرش دراز کشید و در حالی از قبر بیرون آمد که چشمانش اشکبار شده بود!!
🔸کیست آن زن که پیامبرصلی الله علیه واله وسلم دعا فرمودند: در قیامت در حالی که با پیراهن رسول الله صلی الله علیه واله وسلم پوشانده شده، برانگیخته شود؟
☑️کیست این زن هنگامیکه خاک آرامگاهش را یکنواخت و هموار کرد برخی از یارانش فرمودند: ای رسولالله صلیالله علیه واله و سلم چیزی دیدیم پیشترآن را برای دیگری انجام نداده بودید فرمودند:« من پیراهنم را به او پوشاندم تا از پیراهن بهشت پوشانده شود، در قبرش دراز کشیدم تا از فشار قبرش کاسته شود، این فرد بهترین رفتار را از بندگان خدا بامن پس از ابوطالب داشت»
🔹محبوبم! توای رسولالله صلیالله علیه واله و سلم نیکی را به کسی که با تونیکی نکرده ارزانی میفرمایی، پس چگونه نیکی به زنی که در کودکی به تونیکی کرد، ارزانی نمیکنی
☑️کیست این زن؟
✔️او فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف قریشی هاشمی است
همسر ابوطالب، عموی رسولالله صلیالله علیه واله و سلم ومادرخلیفه راشد علی ابن ابیطالب رضی الله تعالی عنه...
🔹رسولالله صلیالله علیه واله و سلم تا هشتسالگیاش تحت سرپرستی پدربزرگش عبدالمطلب بود با درگذشت ایشان به منزل ابوطالب منتقل شد
خانه او پیامبر صلیالله علیه واله و سلم را تحت پوشش و آغوش خود قرارداد و این زن بزرگ فاطمه بنت اسد نبی رحمت صلی الله علیه وآله وسلم را در آغوش و سرپرستی خود قرارداد و بهعنوان یکی از فرزندان خود قرارداد، حتی بالاتر از آن
🔻در برخی از روایات آمده است پیامبر صلیالله علیه واله و سلم را بیشتر از فرزندانش دوست میداشت
پس از درگذشت عبدالمطلب، ابوطالب به نزد فاطمه آمد و گفت:
آگاه باش این برادرزادهام در نزدم از خود و مالم عزیزتر است وای بر آنکه کسی متعرض او درخواستهاش شود،فاطمه از این سخن لبخندی زد و گفت:« در فرزندم محمد مرا سپارش میکنی! او برای من از خودم و فرزندانم دوستدارتر است» ابوطالب خرسند شد
🔹فاطمه توجه ویژهای به پیامبر صلیالله علیه واله و سلم داشتند، برفرزنداش در لباس و غذا اولیت میداد چراکه او یتیمی بود هرچه دوست داشت برایش فراهم میکرد حتی بیشتر از فرزندانش رضیاللهعنهم و هرگاه چیزی درخواست میکرد دران واحد از سوی مادر مهربان فراهم میشد.
🔸او را با آب میشست و عطر و خوشبو میزد و مویش را با روغن چرب میکرد و پیامبر صلیالله علیه واله و سلم نیزاو را دوست میداشت! او را جز مادرم صدا نمیکرد چراکه کسی مانند فاطمه بنت اسد به او توجه ننموده بود و هرگاه بیرون بود غذایش محفوظ بود
◼️فاطمه از شدت دوستیاش نسبت به پیامبر علیه الصلوه والسلام پسازاینکه با ام المومنین خدیجه رضی الله عنها ازدواج کرد جگرگوشهاش علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه را به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم سپرد تا تحت سرپرستی و پرورش حتی پس از ازدواج با ام المومنین خدیجه رضیاللهعنهم قرار گیرد
این چنین رسولالله صلیالله علیه و سلم بخشی از نیکیها را جبران نمود
...🔻 برخی از کتابهای اسلامی به این نکته اشاره داشتهاند که پیامبر صلیالله علیه واله و سلم دخترش را فاطمه به نام این زن بزرگ که او را مادرم صدا میزد فاطمه بنت اسد فاطمه نامگذاری کرد
سیده و سرور زنان اهل بهشت فاطمه رضیاللهعنهم همچون اونامیده شد ازبسکه او را دوست داشت
🔹یکبار پارچهای ابریشمی به پیامبر صلیالله علیه واله و سلم اهدا شد رسولالله صلیالله علیه واله و سلم فرمودند:« آن را به چهار بخش بین فاطمهها تقسیم کنید»
( فاطمه زهرا، فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت حمزه بن عبدالمطلب و چهارمی را گفتهاند: فاطمه بنت شیبه بن عبد شمس همسر عقیل بن ابیطالب)
🔹فاطمه بنت اسد پس از درگذشت همسرش ابوطالب ایمان آورد و به همراه فرزندانش به مدینه هجرت کرد رضی الله عنها
🔹خداوند از او خشنود وراضی باد، راوی حدیث بودند و چهلوشش حدیث از رسولالله صلیالله علیه واله و سلم روایت کردهاند وزن نیکوکاری بودند
رسولالله صلیالله علیه واله و سلم به دیدنش میرفت و در منزلش هرازگاهی میخوابید
◼️در سال پنجم هجرت فاطمه بنت اسد رضیاللهعنها درگذشت رسولالله صلیالله علیه واله سلم اندوهگین شدند ابن عباس رضیاللهعنهم می فرمایند: با درگذشت فاطمه مادر علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه، پیامبر صلیالله علیه واله و سلم پیراهنش را درآورد و او را پوشاند و در قبرش دراز کشید
تاریخ شفاهی معاصر بلوچستان
*موضوع: همایش بزرگداشت و معرفی مولوی شهداد مسکان زهی*
نویسنده: محمد صدیق دهواری
24 سال از برگزاری همایش بزرگداشت و معرفی مولوی شهداد مسکان زهی گذشت
*این همایش به همت اینجانب و برادران ارجمندم زندهیاد محمد عارف و عبدالرشید دهواری در تاریخ 12/2/1378 در مسجد نور سراوان برگزار شد.*
ضمن گرامیداشت یاد خاطره ان دو عزیز سفر کرده به جهان اخرت و همه بزرگوارانی که در ادامه مسیر برای برگزاری هرچه باشکوهتر این همایش در کنار ما بودند.
جا دارد در اینجا نیز یادی داشته و گرامی بداریم یاد و خاطره استاد شهید مرتضی مطهری و تمامی معلمان ارجمند.
از همه روحانیون اهل سنت بلوچستان که در آموزشوپرورش پیش و پس از انقلاب نقش مؤثری در پرورش نسل جوان داشتهاند.
از مولوی عبدالعزیز ملازاده در زاهدان، مولوی عبدالستار کرد در خاش، مولوی قمر الدین ملازهی در ایرانشهر، مولوی عبدالرحمن ملازهی در چابهار، مولوی شهداد مسکان زهی در سراوان و زاهدان، مولوی دادکریم رسولی در ایرانشهر و زاهدان، مولوی عبدالرحیم حسین زهی، مولوی رحیم بخش بلوچ زهی، مولوی عبدالکریم سعیدی، مولوی ابراهیم ارباب، مولوی عبدالله علوی مولوی تاج محمدجمشیدزهی ،مولوی عبدالرحمن الله وردی،مولوی محمدرحیم حسین بر،مولوی درمحمدساداتی( عبدالرب) مولوی امان الله حسین بر در سراوان و مولوی دادرحمن رئیسی در قصرقند و دیگرانی که به فراموشی سپرده شده اند.
*مولوی شهداد مسکان زهی*
*مولوی شهداد مسکان زهی فقیه عالی قدری بودند که در سال 1324 هجری قمری در سیب و سوران دیده به جهان گشود پس* *از فراگیری دروس اولیه عازم هندوستان شدند و سپس به سراوان بازگشتند در سال 1360 حاکم شرع انقلاب اسلامی شدند در سال 1366 هجری دارفانی* را* وداع گفتند بیش از سی جلد کتاب بهصورت ترجمه وتالیف از ایشان به یادگار مانده است.*
باهدف معرفی و شناساندن روحانیت اهل سنت به نسل جوان،کمک به خودباوری جوانان با توجه به وجود دانشمندانی همچون علامه شهداد ، دوری از هرگونه تفریط و افراط در معرفی شخصیتها واجتناب از هرگونه تعصب مذموم وتجلیل از مقام شامخ علمی آن فقید
درخواست برگزاری همایش را به اداره کل ارشاد اسلامی تقدیم نمودیم که آن اداره کل مجوز برگزاری را به دفتر نهاد رهبری در امور اهل سنت شهرستان سراوان تفویض اختیار که با درخواست مجدد به آن نهاد با برگزاری همایش موافقت شد.
در ادامه با تشکیل جلسه و کار گروهی با عضویت شیخ شهید علی دهواری، نواب و امام بخش دهواری، حاجی ابوالحسن کریم زاده، زندهیاد فقید حاجی ملک محمد ملازهی، با پشتیبانی و همراهی مولوی سید عبدالصمد ساداتی امام جمعه اهل سنت شهرستان سراوان و هیات امنای مسجد جامع نور با توکل به خدای رحمان این همایش با برنامه های ذیل برگزار شد:
*مجری برنامه*: محمد صالح دهبانی
*قرائت قران کریم*: مولوی حاج عبدالسلام دهواری
*خیرمقدم و گزارش کار برگزاری همایش:*
محمد صدیق دهواری
*قرائت زندگینامه مولوی شهداد مسکان زهی که توسط خودشان نوشته بود توسط:* محمد انور ملازهی
*سخنرانان*
حجتالاسلام محمدیان مسئول دفتر نهاد نمایندگی در امور اهل سنت سراوان بلوچستان از ویژگیهای شخصیتی مولوی شهداد مسکان زهی سه ویژگی برشمرد: کتابهایشان مستدل و منطقی بوده ومودبانه آنها را ترجمه کرده آند در استخراج و استنباط مسائل فقهی سرآمد علمای بلوچستان بودند و کسانی که در مسائل و مشکلات قضائی مشکل داشتند به ایشان مراجعه میکردند مبارز و مدافع مظلومان بودند در زمان طاغوت به تبعیدشدگان کمک و مساعدت میکردند
جناب اقایان عبدالعزیز دولتی نماینده وقت مجلس شورای اسلامی (دوره پنجم)،شیخ شهید علی دهواری، ماموستا محمد حسینی از کرمانشاه، مفتی قاسم قاسمی، محمد صدیق دهواری دیگر سخنرانان بودند که با تجلیل از شخصیت ایشان درباره آموزش وضعیت آن خصوصاً در جامعه بلوچستان به نقش و جایگاه علم و علما و ویژگیهای شخصیتی مولوی شهداد مسکان زهی پرداختند.
استادان بزرگوار مولوی عبدالکریم سعیدی امام جمعه فقید آسپیچ، مولوی عنایت الله هاشمی، مولوی عبدالکریم حسین پور، نعمتالله یوسفی نیز اشعار خود را در وصف ویژگیهای شخصیتی مولوی شهداد مسکان زهی قرائت کردند
اشعار استاد کریم بخش داودی با عنوان کاروانی در بهاران که حاوی پندواندرز و نحوه سفر و علم و فقهات مولوی شهداد بود و مرثیه ای در قالب شعر سروده حاجی خدا رحم شکل زهی به علت عدم امکان حضورشان همچنین مقالاتی از مولوی عبدالقادر دهقان و عابد حسین بارک زهی توسط خالد حسین بر و اسماعیل بلوچ قرائت شد
*نماز عصر مغرب و عشا توسط مولوی عبدالصمد ساداتی اقامه شد*
499- سپس برای رسولالله صلیالله علیه و سلم در منطقه خیف، خیمهای برپا کردند و رسولالله صلیالله علیه و سلم در آن حضور پیداکرده و توقف نمودند، پسازآن ام هانی بنت ابو طالب (خواهر علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه)؛ اجازه ورود خواستند و رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: ام هانی خوشآمدید.
500- سپس ام هانی به رسولالله صلیالله علیه و سلم گفتند: فلانی وفلانی که از نزدیکانش بودند را پناه داده است، رسولالله صلیالله علیه و سلم نیز فرمودند: «ما پناه میدهیم هرکه را ام هانی پناه دهد.»
«قد اجرنا من اجرت ام هانی» متفق علیه
501-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم وارد مسجد حرام شدند و مهاجران و انصار در پیرامون رسولالله صلیالله علیه و سلم از چپ وراست؛ شمال و جنوب، تکبیرگویان و لبیکگویان حرکت میکردند.
502- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ حجر اسود را با عصایش استلام فرمودند و سوار برشترش هفت بار طواف دادند درحالیکه در اطراف خانه کعبه 360 بت وجود داشت.
503-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم با عصایش بتها را ضربه میزدند و میفرمودند:
•
«و بگو حق فرا رسید و باطل مضمحل و نابود شد و (اصولاً) باطل نابود شدنی است!» (سوره اسرا:81)
(قل جاء الحق وما یبدی ءالباطل و ما یعید):
(بگو حق آمد و دیگر باطل نمیتواند از نو چیزی بیاورد و با آن رونق پیشین خود را بازگرداند)
رسولالله صلیالله علیه و سلم هر بتی را که با عصایش اشاره میفرمودند سرنگون میشد؛ و به زمین میافتاد.
با افتادن بتها، صحابه رضوان الله علیهم آنها رامی شکستند تا اینکه 360 بت اطراف کعبه شکسته شد.
504- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم پردهدار کعبه، عثمان بن طلحه رضیاللهعنه را که کلید کعبه در دستش بود را احضار فرمودند.
505-رسولالله صلیالله علیه و سلم به او دستور دادند: در کعبه را بازنموده و همچنین رسولالله صلیالله علیه و سلم به عمر بن خطاب رضی الله عنه دستور دادند؛ عکسهای داخل آن را پائین بکشند.
506-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم داخل کعبه به همراهی بلال بن ریاح و اسامه بن زید رضیاللهعنه شدند و درب آن را بسته و به مدت طولانی در آن توقف نمودند...
507-بیت در آن ایام داری شش ستون بود و رسولالله صلیالله علیه و سلم یکی از ستونها را سمت چپ و دوتا را سمت راست و سه تای دیگر را پشت سرخود قرار دادند و در آن دو رکعت نماز خواندند.
508- سپس از کعبه معظمه بیرون آمدند، درحالیکه ساکنان مکه برای دیدار و شنیدن سخنانش جمع شده بودند، رسولالله صلیالله علیه و سلم سخنرانی تاریخی وبینظیری ایراد فرمودند: و پس از ستایش و حمد وثنای خداوند باریتعالی افزود:
«لاالهالاالله وحده لا شریک له؛ صدق وعده، ونصرعبده وهزم الاحزاب وحده... الاکل ماثره اومال واودم فهوتحت قدمی هاتین، الا سدانه البیت وسقایه الحاج»
«معبودی غیر از خدای یگانه نیست و شریکی ندارد، وعده او راست است و بندهاش را یاری داد و احزاب را به تنهائی منهزم ساخت؛ خونها واموالی که (از زمان جاهلیت نسبت به هم ادعائی دارید) زیر قدم من قرار دارد (تمامی ادعاهای شما ازاینپس مردود وبی پایه و اساس است) به جزء خدمتگزاری خانه کعبه و سقایت (آب دادن به) حجاج»
سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: ای قریشیان گمان میکنید؛ من چه رفتاری با شما خواهم داشت؟
گفتند: انتظار نیکی داریم؛ برادربزرگواروفرزند برادر بزرگواری هستید
«یا معشر قریش ما ترون انی فاعل بکم»
509-فرمودند: آنچه را که یوسف علیهالسلام، به برادرانش گفت من نیز آن را بیان میدارم « اذهبوا فانتم الطلقاء»
«امروز بر شما سرزنش و سرکوفتی نیست » بروید که همهتان آزادید (طلقاء) (و تأمین داده شدید)
بزرگترین عفو و بخشش و گذشت و رحمت رسولالله صلیالله علیه و سلم
اینچنین... بدون هیچگونه توبیخ؛ ملامت و سرزنشی و سرکوبی
بیگمان، تاریخ در برابر شکوه و عظمت و بخشش پیامبر صلیالله علیه و سلم زانو میزند
510- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم، در مسجد نشستند درحالیکه کلید کعبه نیز در درستشان بود؛ علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه از ایشان درخواست کرد که در کنار سقایت حجاج به بنیهاشم، مسئولیت کلیدداری را نیز بسپارد.
511-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: عثمان بن طلحه کجاست؟ او را خواستند، رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «ای فرزندان ابی طلحه، کلید کعبه را برای همیشه و جاودان بگیرید و تنها ستمگران آن را از شما خواهند گرفت.»
«خذوها یا بنی طلحه تالده خالده لا ینزعها منکم الا ظالم»
غزوه ذات السلاسل
462-در جمادی الاخر؛ سال هشتم هجری؛ رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ به عمرو بن عاص فرمودند: تصمیم دارم لشکری را به (فرماندهی) تو اعزام کنم که سبب پیروزیات از سوی خداوند شده و مال غنیمت نیز به دست میآوری.
463- عمرو بن عاص رضی الله عنه گفت: ای رسولالله صلیالله علیه و سلم برای به دست آوردن اموال مسلمان نشدهام؛ بلکه انگیزهام شرکت در جهاد و همراهی و نزدیکی با شخص شماست.
464-رسولالله صلیالله علیه و سلم نیز فرمودند:
«بهترین مال نیکو از آن مرد صالح است»
رسولالله صلیالله علیه و سلم او را به فرماندهی سریه ذات السلاسل به همراهی 300 نفر از جنگجویان صحابه اعزام نمودند.
465-عمرو رضیاللهعنه توانست با یورش و تاختوتاز بر دشمن که قبیله قضاعه بود زیان فراوانی وارد سازد.
این قبیله قصد تعرض وتهاجم بر مدینه را داشت.
-و این سریه، پیام آشکار تنبیهی برای قبائلی بود که در جنگ موته به پشتیبانی رومیان و همراهی با آنان نموده بودند.
466-عمرو بن عاص و همراهانش سالم به مدینه بازگشتند و رسولالله صلیالله علیه و سلم خرسند شدند که هیچیک از شرکتکنندگان سریه ذات السلاسل زخمی و کشته نشدهاند.
سریه ابی قتاده رضیاللهعنه
467-رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ همچنین در شعبان سال هشتم هجری ابا قتاده حارث بن ربعی رضیاللهعنه را در سریه ای برای سرکوبی قبیله غطفان اعزام نمودند این قبیله نیز قصد تعرض وتهاجم بر مدینه را برنامه ریزی نموده بود.
468-ابو قتاده رضیاللهعنه توانست بر قبیله غطفان یورش برده شماری از آنان را کشته و شمار دیگری را دستگیر نماید و شماری دیگر نیز گریختند.
غزوه فتح مکه
469-دردهم رمضان سال 8 هجری؛ بزرگترین فتح و پیروزی در اسلام صورت گرفت؛ که همانا فتح مکه بود؛ روزی تاریخی که خداوند دین و پیامبرش صلیالله علیه و سلم را عزت بخشید؛ (پیروزی که مژده آن نیز از آسمان رسیده بود)
470-علت این حرکت و اقدام نیز خیانت قبیله بنی بکر وهم پیمانش قبیله قریش بر قبیله خزاعه بود که بر پایه صلح حدیبیه همپیمان پیامبر صلیالله علیه و سلم شده بودند که بیست نفر از آنان توسط بنی بکر کشته شدند.
471-عمرو بن سالم خزاعی رضیاللهعنه به مدینه آمده و درب مسجد نبوی ایستادند و گزارش خیانت و کشتن افراد قبیلهاش را به رسولالله صلیالله علیه و سلم ارائه دادند.
472-رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: ای عمرو تو یاریخواهی شد؛ همچنین گروهی دیگر نیز از خزاعه از مکه آمده و گزارش خیانت را ارائه دادند.
473- قریش از این خیانت سخت به هراس افتاد و از پیامدهای آن ترسید و ابوسفیان را جهت تجدید صلح با رسولالله صلیالله علیه و سلم به مدینه فرستادند ولی نتیجهای در برنداشت و ابوسفیان دست خالی برگشت.
- ابوسفیان به مدینه آمد به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم رفت، او را نپذیرفت و نتیجهای نگرفت به نزد ابوبکر رفت تا او را متقاعد کند، او با رسولالله صلی علیه و سلم گفتگو کند ولی ابوبکر گفت: در این باره با رسولالله صلیالله علیه و سلم گفتگو نمیکند؛ سپس به نزد عمر بن خطاب رضی الله عنه رفت او نیز گفت: آیا من سفارش شمارا با رسولالله صلیالله علیه و سلم نمایم؛ به خدا سوگند با شما به جهاد خواهم پرداخت حتی اگر یاوری جزء مورچهها نداشته باشم
-بعد از آن به نزد علی بن ابیطالب رضیاللهعنه رفت؛ و گفت: شفاعتم را به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم بنما؛ ولی او نیز فرمود: وای بر توای ابوسفیان؛ اگر رسولالله صلیالله علیه و سلم تصمیم به انجام کاری گرفته باشد ما نمیتوانیم با او دراینباره گفتگو نماییم،
اینچنین ابوسفیان مأیوس به نزد قریش بازگشت
447-رسولالله صلیالله علیه و سلم برای فتح مکه تصمیم گرفتند؛ که همانا فتح و پیروزی بزرگ است، عزیمت نمایند و از خداوند درخواست نمودند: خبرآن را از قریش پنهان نگه دارد و فرمودند: «پرودگارا جاسوسان و خبرها را از قریش بگیر»
475- رسولالله صلیالله علیه و سلم به یارانش فرمان خروج دادند و از قبائل مسلمان پیرامون نیز خواست او را همراهی نمایند.
476-رسولالله صلیالله علیه و سلم توانست لشکری دههزارنفری تجهیز واماده حرکت نماید و این بزرگترین لشکر به لحاظ شمار نیرو و سازوبرگ از آغاز بعثت بود و دردهم ماه رمضان از مدینه منوره بهسوی مکه مکرمه حرکت کردند.
477- رسولالله صلیالله علیه و سلم، در مسیر حرکت خود به مکه مکرمه، با پسرعمویش ابوسفیان بن حارث و پسرعمهاش، عبدالله بن امیه بن مغیره؛ درحالی که مسلمان شده بودند برخورد کرد.
478- رسولالله صلیالله علیه و سلم وهمراهانش روزه دار مسیرشان به سوی مکه مکرمه را ادامه دادند، درحالیکه از شدت گرما و تشنگی بر سروصورت خود آب میزدند.
451-با شهادت زید رضی الله تعالی عنه؛ پرچم و فرماندهی را جعفر بن ابیطالب رضیاللهعنه به دست گرفت و نبرد سخت با دشمن را ادامه داد؛ (دست راستش به دست دشمن قطع شد و سپس پرچم را با دست چپ گرفت تا آن را نیز قطع کردند، سپس پرچم را با دو بازویش گرفت)؛
و با دلیری و مردانگی جنگید تا به شهادت رسید و (خداوند بهعوض دستهایش بالهایی در بهشت به او عنایت فرمود: رسولالله صلیالله علیه و سلم درباره مناقب او سخنان زیبایی بیان داشتند از جمله فرمودند: جعفر را بهصورت فرشتهای در بهشت دیدم که دو بال بزرگ او به خون آغشته بود و در بهشت پرواز میکرد.)
- عبدالله بن عمر رضیاللهعنهم همانطوری که دربخاری آمده است؛ میفرماید: بر جنازه جعفر بن ابیطالب ایستادم؛ پنجاه ضربه شمشیر نیزه و تیر، بر آن یافتم که هیچکدام از آنها در پشت او قرار نداشت (پشت به دشمن نکرده بود) رضی الله تعالی عنه
452-با شهادت جعفر بن ابیطالب رضیاللهعنه؛ عبدالله بن رواحه؛ (فرمانده بعدی تعیینشده از سوی رسول خدا صلیالله علیه و سلم) پرچم را به دست گرفت و با اسبش بر دشمن تاخت و مردانه و قهرمانانه جنگید تا اینکه از ناحیه سینه مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید. رضیاللهعنهم
453-خداوند رخ دادها و رویدادها نبرد را برای پیامبرش که در مدینه بودند؛ نمایان ساختند هنگامی فرمانده هان موته به شهادت رسیدند فرمودند: «ما یسرهم انهم عندنا» «از بودنشان نزد ما خوشحال نمیشدند»
و با این فرموده جایگاه رفیع آنان را در بهشت ترسیم وتبین نمودند. رضیاللهعنهم اجمعین
454- رسولالله صلیالله علیه و سلم این فرموده را درباره نعمت هائی که در بهشت به آنان میرسد، فرمودند.
455- با شهادت عبدالله بن رواحه رضیاللهعنه و سقوط پرچم؛ رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمانده دیگری را مشخص نفرموده بودند.
یکی دیگر از صحابه بنام، ثابت بن اقرم رضی الله عنه، پیش رفته، پرچم را به دست گرفت.
456- مسلمانان با دیدن پرچم افراشته؛ به دور او جمع شدند؛ او نیز پرچم را به خالد بن ولید داد و گفت: تو بهتر از من جنگ را میشناسی؛ پس تو پرچم را بردار. رضیاللهعنهم
457-خالد بن ولیدرضیاللهعنه نیز پذیرفت و پسازآن بود که رسولالله صلیالله علیه و سلم درحالیکه در مدینه حضور داشتند، (از طریق وحی، رویدادهای نبرد را به صحابه ارائه فرمودند) و اظهار داشتند: «هماکنون پرچم را شمشیری از شمشیرهای نیام برکشیده خداوند به دست گرفت» (رضیاللهعنهم)
458-خالد بن ولید رضیاللهعنه توانست؛ لشکر مسلمانان را به گونه شایستهای ساماندهی نموده و در برابر این توفان بزرگ نیروهای دشمن ثابت قدم نگه دارد وبر دشمن کافر تهاجم را آغاز کرد.
-نبرد یک روز کامل ادامه یافت ولی مسلمانان حتی یک گام و لحظهای عقبنشینی نکردند؛ و همانند سدی محکم در برابر دشمن ایستادگی کردند؛ و با تاریکی شب و توقف جنگ؛ خالد بن ولید تاکتیک جنگی خود را با فرماندهی بینظیر به اجراء درآورد.
-در اجرای این نقشه زیرکانه که برگرفته از نبوغ او بود؛ با انتقال لشکر به نقطهای امن، به ایجاد ترس و وحشت در میان لشکر رومیان پرداخت بهطوریکه آنان گمان کردند نیروی کمکی بزرگی به لشکر مسلمانان پیوسته است تا ترس و هراسی دوچندان آنان را فراگیرد چراکه دیروز لشکر سههزارنفری مسلمانان اینچنین قهرمانانه جنگیده بود و دلیری آنان را مشاهده کرده بودند، پس چگونه خواهد بود اگر نیروی کمکی به آنان بپیوندد.
-برای اجرائی و عملیاتی نمودن این برنامه؛ خالد بن ولید شبانه دست به اقداماتی زد:
نخست: اسبها را در محدوده گستردهای در طول شب به حرکت درآورد؛ تا با ایجاد گردوغبار به دشمن وانمود شود، هر لحظه نیروی کمکی جدیدی به لشکر مسلمان میپیوندد.
دوم: در آرایش جنگی نیز تغییراتی داد؛ میمنه را به میسره وموخره را به مقدمه انتقال و جابجا ساخت در فردای نبرد دشمن با تغییر پرچمها و نیروها و آرایشی دیگر؛ باور حاصل کرد که نیروی تازهای وارد عمل شده و ترس و هراسی دوچندان آنان را فراگرفته و روحیه خود را از دست دادند.
-سوم: شماری از نیروها را در مسافتی دور از لشکر در بالای تپهای بافاصلههای از یکدیگر مستقر ساخت و به آنان مأموریت داد به ایجاد گردوغبار بپردازند تا دشمن احساس کند هر آن نیروی تازه به لشکر مسلمانان ورود پیدا میکند
چهارم: در روز دوم نبرد؛ لشکریان را کمکم و آهسته؛ آهسته به عمق بیابان عقبنشینی داد؛ رومیان احساس کردند این عقبنشینی تلهای برای به دام انداختن آنان است؛ در تعقیب به دودلی افتاده تنها در موته مستقر وجراءت تعقیب را پیدا نکردند.
-اینچنین این جنگ بزرگ و فتح و پیروزی پایان یافت و از مسلمانان تنها دوازده نفر شهید شد ولی شمار کشتههای رومیان روشن نیست ولی از چگونگی نبرد، فراوانی کشتههای آنان تصور میرود.
459-خالدبن ولید رضی الله عنه توانست با عقبنشینی تاکتیکی لشکر را به مدینه منوره برساند؛
حدیث ضعیف
🔺زندگینامه ابوجندل قهرمان برآمده از صلح حدیبیه، اولین اثر منتشرشده از ایشان تأثیر زیادی برایم داشت بهطوریکه در دوره راهنمایی بیش از چند بار آن را مطالعه نمودم و همواره زندگی این صحابی جلیلالقدر رضیاللهعنه را برای خود درراه استقامت و پایداری سرمشق خود قرار می دهم کتابی که آن را از تجارتخانه حاج عبدالرحمن بلوچ این تاجر بزرگ و خوشنام بم پشت در اسپیچ خریداری کرده بودم
*«الدرالثمین فی سیره سیدالمرسلین در دو جلد، نظام خانوادگی در اسلام، ، احکام و حقوق زنان در اسلام و مذاهب دیگر، حدود و قصاص در قرآن کریم، شوری در اسلام، علامت قیامت و احوال آخرت، عقاید و باورهای اسلامی، فضائل آل و اصحاب از دیدگاه قرآن و سنت و اجماع، از دیگر آثار منتشرشده ایشان میباشند.*
🔸هماکنون در کشور کویت در یک موسسه تحقیقاتی مشغول تحقیق و پژوهش و در بخش دعوت غیرمسلمان به اسلام نیز با مجموعه همکاران خود توانستهاند بیش از دو هزار نفر از کشورهای مختلف را به اسلام دعوت دهند که موردپذیرش بیش از 1200نفر از آنان قرارگرفته است.
🔻از خداوند منان توفیق روزافزون و بهبودی و سلامتی برایشان آرزومندم(محمد صدیق .4/2/1402)
مهندس محمود حسینی وفرماندار وقت مرحوم آژنده که آن را از افتخارات خدمتی خود در سراوان عنوان میکرد در شمال شهر سراوان از سال 1378 به امامت شیخ الحدیث مولوی محمد یوسف حسین پور تا زمان حیات ایشان ادامه پیدا میکند و با درگذشت ایشان فرزندشان مولوی عبدالکریم حسینپور اقامه را عهدهدار میشوند
🟣این امر از چنان حائز اهمیتی در تحولات مذهبی سراوان برخوردار بود که استاندار وقت در دومین نماز عید در آن شرکت کرد.
واگذاری این مقدار زمین سبب شد با تنظیم شکایتی علیه مولوی غلام رسول بارک زهی واحضار ایشان به دادگاه خواستار واگذاری زمین پیشین عیدگاه که اینک در بخشی نیز مدرسه اشاعت التوحید ساخته شده بود به اوقاف شدند این درحالی بود که با حضور شهود همانطوری که ذکر شد این زمین جزء مستثنیات بود وتوسط ملا نورمحمد واقوامش به عنوان عیدگاه واگذار شده بود.
⬛️با بروز و شیوع بیماری کرونا در سال 1398 به این بهانه و دوری پارکینگ و ترافیک برای افراد سالخورده و معذور تا محل برگزاری نماز در برخی از محلات و مساجدی که نماز جمعه اقامه میشود نماز عیدین برگزار شد
شنیدهها نیز حکایت دارد که برخی قصد درند همچون سالهای گذشته نماز عید را در برخی از محلات شهر سراوان اقامه نمایند ادامه این امر سبب میشود که عیدگاه وحدت معنی و مفهوم خود را از دست بدهد وهمه تلاش های صورت گرفته برای تجمیع به هدر برود تلاش وکوششی که تنظیم آن خود حکایتی دیگر می طلبد و هر از چند گاهی برخی به علت بعد مسافت و علل دیگری در محلات خود همچون گذشته به اقامه عید بپردازند
این در حالی است در حومه شهر سراوان از دزک تا آسپیچ نیز در پنج مکان اقامه نماز عید میشود که به همت مولوی سید عبدالصمد ساداتی روستاهای دزک، پره کنت و زنگیان تحت عنوان عیدگاه مرکزی در مرکز جماعت تبلیغ و
🔺در شهر محمدی در دو نقطه یکی در بخشی از زمین قبرستان که از مکان پیشین در زمان حیات مولوی رحیم بخش بلوچ زهی به این مکان منتقل شد
و دیگری در مسجد جامع عمر فاروق رضی الله عنه که برادران سلفی پس از طلوع آفتاب برابر باسنت نبوی در آن یک ساعت پیش از دیگران نماز عید را اقامه مینمایند.
گرچه روایتی برای خواندن نماز عید در مسجد وجود ندارد همانطوری که در ابتدای مطلب گفته شد عیدگاه مکانی خارج از شهر و روستا است
🔹در اسپیچ جداگانه در انتهای بلوار مولوی عبدالعزیز ساداتی که روستاهای اسپیچ کلات تا دهک را تحت پوشش قرار میدهد و در زمان خود مولوی عبدالکریم سعیدی از مکان پیشین در کلاتک به این مکان منتقل شد
و با انتقال مصلی دشتوک در سهراهی دشتوک در زمان حاجی مولوی ملک محمد ملازهی روستاهای کولو و غفور آباد را نیز تحت پوشش قرار میدهد
با توجه به اقامه نماز در این پنج مصلی در رأس ساعت اعلامشده و بدون تأخیر و دسترسی آسان همهساله بخشی از جمیعت شهر سراوان نیز به این مصلاها میروند.
🟢ضمن گرامیداشت یاد و خاطره تمامی کسانی که در این مهم کوشش کردهاند و خدمات ماندگاری ارائه نموده غفران و رضوان الهی برای رفتگان و توفیق روزافزون برای کسانی که در قید حیات هستند از خداوند منان خواستارم
🟦امید است اگر توان تجمیع نداریم بر عهد خود همچون گذشته پایبند باشیم و بر افتخارات وحدت و اتفاق خود بیفزایم نباشد که هرروز به بهانهای ساز جدائی سر دهیم و در نقطهای نماز عید جدیدی اقامه نماییم.(محمد صدیق دهواری 28رمضان 1444)
*بزرگوارانی که در این زمینه* *اطلاعات دارند می توانند در تکمیل یا تصحیح مطالب کمک کنند*
391-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم، به مدینه منوره پیروز و سربلند برگشتند و شتران شیریاش برگردانده شدند، پدر و مادرم فدای وجود نازنینش باد، یارانش پروانهوار؛ گردش طواف میدادند، علیه الصلوه والسلام
*غزوه خیبر*
392-در محرم سال هفتم هجری، غزوه معروف خیبر رخ داد؛ خیبری که تنها یهودیان در آن سکونت داشتند و مرکز توطئه بر ضد مسلمانان تبدیلشده بود.
393-یهود خیبر کسانی بودند که کفار و احزاب را در غزوه خندق ساماندهی، تشویق و بر ضد مسلمانان فرماندهی میکردند؛ و خیبر به سرزمین آشوبها و مرکزآن تبدیلشده بود
394-خداوند، به پیامبرش مژده فتح خیبر را در قرآن کریم داده بود، خداوند در سوره فتح میفرماید:
«خداوند غنائم فراوانی به شما وعده داده بود که آنها را بدست میآورید، ولی اینیکی را زودتر برای شما فراهم ساخت؛ و دست تعدّی مردم [= دشمنان] را از شما بازداشت تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شمارا به راه راست هدایت کند»
395-خیبر؛ غنیمت ویژه کسانی بود که در حدیبیه حضور داشتند، رضیاللهعنهم، رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمان دادند، تنها کسانی در این غزوه شرکت کنند که در حدیبیه شرکت داشتهاند که 1400 نفر از صحابه بزرگوار بودند.
396-هنگامیکه رسولالله صلیالله علیه و سلم ویارانش به خیبر رسیدند، یهودیان لشکر اسلام را دیدند، شتابان به قلعههای خود بازگشتند و قلعهها را (که شمار آنان به هشت قلعه میرسید)، بستند و گفتند: «محمد و لشکرش» (آمدهاند)
397-رسولالله صلی علیه و سلم با مشاهده ترس و زبونی آنان تکبیرگویان فرمودند: «اللهاکبر، خربت خیبر؛ انا اذا انزلنا بساحه قوم؛ فساءصباح المنذرین»
«اللهاکبر، خیبر خراب و ویران گشت؛ ما هرگاه به سرزمین و پیرامون قومی، (ستمگر) فرود بیاییم، شب بدی را بهروز خواهند کرد»
398-محاصره خیبر آغاز گشت؛ و روزبهروز محاصره دشوارتر میشد؛ و قهرمانی وجانفشانی صحابه رضیاللهعنهم پدیدارتر میشد و حملات پیدرپی و برقآسا را بر قلعهها وارد میکردند.
399-قهرمانیها وجانفشانی های بزرگ؛ زبیر بن عوام؛ و علی بن ابیطالب وابودجانه وسلمه بن الاکوع و دیگر صحابه رسولالله صلیالله علیه و سلم نمایان گشت. رضیاللهعنهم
400-علی بن ابیطالب رضیاللهعنه، مرحب، پهلوان یهود، را به درک واصل کرد و زبیر بن عوام، برادر مرحب، یاسر را کشت و نیمی از خیبر فتح شد،
همچنین پیامبر خدا صلیالله علیه و سلم فرمودند: «فردا پرچم را به کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد»؛ و پرچم را به علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه دادند واو توانست قلعه بزرگ خیبر را فتح نماید.
401-یهودیان به شکست خود و کشته شدن در برابر رسولالله صلیالله و سلم یقین حاصل کردند و خواستار گفتگو نسبت به بازمانده خیبر شدند، پیامبر صلیالله علیه و سلم؛ موافقت کردند.
402- مقرر شد:
-از کشتن و ریختن خون بازمانده ساکنان خیبر جلوگیری شود.
-زن و فرزندان یهود در اختیار خود آنان قرار گیرند.
-یهود از سرزمین خود بیرونگردند.
-اختیاردارند بهاندازه توانائی دارایی خود را حمل و بردارند؛ به جزء ابزار جنگافزار
403-یهود در هنگام خروج درخواست دیگری دادند که رسولالله صلیالله علیه و سلم، اجازه دهند آنان در خیبر مانده و در زمینها کشاورزی خود را ادامه دهند و در برابر آن؛ نیم محصول را به رسولالله صلیالله علیه و سلم تحویل دهند.
404-رسولالله صلیالله علیه و سلم، با این پیشنهاد و درخواست توافق فرمودند، زیرا رسول خدا صلیالله علیه و سلم ویارانش نیروی کار و برده و نوکری نداشتند که به کار کشاورزی بپردازد و خیبر زمینهای حاصلخیز کشاورزی داشت که تماماً نخل بود
405- مسلمانان اینچنین به پیروزی خیبر، بسنده کردند؛ عبدالله بن عمر رضیاللهعنه فرمود: «تا پیش از پیروزی خیبر سیرنشده بودیم»، روایت امام بخاری رحمه الله
406-امام بخاری همچنین از ام المومنین عایشه رضیاللهعنهاروایت فرموده است: «هنگامیکه خیبر فتح شد؛ گفتیم: الان از خوردن خرما سیر میشویم»
و این امر از فراوانی نخل در خیبر بود.
*ادامه دارد*
368- بد نمود دادن اسلام و فشاری که قریش پیش از صلح حدیبیه بر قبائل گوناگون وارد میکرد تا مردم ایمان نیاوردند، مانع اسلام آوردن و ترس آنان شده بود با این صلح از میان رفت و قبایل آزادنه اسلام را میپذیرفتند.
369-پس از صلح حدیبیه، داعیان اسلام با امنیت و در آرامش کامل، بزرگ منشی وآسانی و گذشت و دلسوزی اسلام را بیان میداشتند و مردم گروه و گروه ایمان میآوردند.
370- صلح حدیبیه موجب سکوت وعدم مداخله قریش در امر تبلیغ رسالت شد؛ و رسولالله صلیالله علیه، نیز با آرامش برای دشمن خیانتکار خود، یهود خیبر برنامهریزی نمودند؛ کسانی که علت اصلی جمع شدن احزاب در روز خندق بودند.
371-رسولالله صلیالله علیه و سلم یهود خیبر را سرکوب کرد و اگر صلح حدیبیه نبود، قریش از جنبههای مالی و نظامی به یهود خیبر پشتیبانی و مساعدت میدادند.
ادامه دارد
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم*
مترجم محمد صدیق دهواری
بخش پانزدهم
*بیعت رضوان*
343-رسولالله صلیالله علیه و سلم (با شنیدن خبر کشته شدن عثمان رضیالللهعنه) از صحابه خواستند با او بیعت نمایند؛ رسولالله صلیالله علیه و سلم در هنگام این بعیت زیر درختی نشسته بودند؛ این بیعت بهعنوان بیعت رضوان مشهور گشت.
344- این بیعت، بیعت رضوان نامیده شد بدینجهت که خداوند از بیعتکنندگان راضی و خشنود شدند و در سوره فتح فرمودند:
«به راستی خدا هنگامیکه مؤمنان زیر درخت با تو بیعت میکردند از آنها خوشنود شد و ازآنچه در دلشان [از صدق نیت] بود آگاه گردید، پس آرامش را بر آنها نازل کرد و فتحی نزدیک (فتح خیبر) را به آنها پاداش داد»
345-شمار شرکتکنندگان در بیعت رضوان، بر پایه روایات راجح، (1400) نفر، از بهترین یاران رسول خدا صلیالله علیه و سلم از مهاجرین و انصار بودند.
346-برخی از یاران رسول خدا صلیالله علیه و سلم تا مرگ با او بیعت کردند و برخی دیگر بر عدم گریز از میدان جنگ و این بیعت بزرگترین بیعت در تاریخ اسلام شمرده میشود.
347-برای فضل وبرتری بیعت رضوان همین بس که خداوند از بیعتکنندگان راضی و خشنود گردید.
348- در فضل و مناقب بیعت رضوان احادیث فراوانی واردشده است، ازجمله:
رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «لا یدخل النار احد ممن بایع تحت الشجره»
«به آتش دوزخ وارد نمیشود کسی که در زیر درخت بیعت نموده است.» امام احمد این حدیث را درمسندش روایت نموده است
349-رسولالله صلیالله علیه و سلم همچنین فرمودند: «لا یدخل النار ان شالله من اصحاب الشجره احد؛ الذین بایعوا تحتها»
«خداوند اراده نموده است؛ هیچکدام از کسانی که در زیر درخت بیعت نمودند، درون دوزخ نمیگردند.» این حدیث را امام مسلم روایت نمودهاند
350- مردی به رسولالله صلیالله علیه و سلم گفت: «ای رسول خدا، حاطب به دوزخ میرود.»
رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «دروغ می گوئی او به دوزخ نمیرود چون هم در بدر و هم درحدیبیه شرکت داشته است» روایت مسلم
351-جابر بن عبدالله رضیاللهعنه فرمودند: که رسولالله صلیالله علیه و سلم به ما در روز حدیبیه فرمودند: «انتم خیر اهل الارض» «شما بهترین مردم روی زمین هستید» متفق علیه
352-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم نیز، شخصاً بجای عثمان بیعت نمود و دست راستش را بر دست چپ قراردادند و فرمود: این نیز بیعت عثمان است روایت امام بخاری رحمه الله
در پایان بیعت، عثمان بازگشت و خود او، با رسول خدا صلیالله علیه و سلم بیعت فرمودند.
353-و اینچنین عثمان، شرافت و عزت و بزرگی این بیعت را دریافت نمود؛ انس فرمود: «دست رسولالله صلی علیه و سلم که برای عثمان بیعت کرد؛ بهتر و باارزشتر از دستهایشان؛ برای خودشان بود.» ترمذی با اسناد حسن روایت نموده است.
(نخستین کسی که بیعت کرد، ابو سنان اسدی رضیاللهعنه بود؛ و سلمه بن الاکوع سه بار تا ماندن در کنار رسولالله صلیالله علیه و سلم تا مرگ بیعت کرد، در ابتدای بیعت مردم، وسط بیعت و آخر بیعت مردم)
354-قریش پسازاینکه از بیعت اصحاب ویاران رسول خدا صلیالله علیه و سلم با او، باخبر شدند، ترس و هراس وجودشان را فراگرفت و گرایش به صلح پیدا کردند و سهیل بن عمرو را جهت گفتگو به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم فرستاند.
*بندهای صلح حدیبیه*
355-سهیل بن عمرو به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم آمد و به توافق رسیدند:
1- امسال مسلمانان به مدینه بازگردند؛ و وارد مکه نشوند و سال آینده جهت عمره بازگردند و سه روز درمکه نیز اقامت نمایند.
2- هریک از قبائل اختیاردارند؛ با رسولالله صلیالله علیه و سلم همپیمان شوند و یا با قریش
3-هریک از قریشیان ایمان بیاورد و به نزد محمد (صلیالله علیه و سلم) رود؛ او را بازگردانند و هریک از مسلمانان مرتد شود و به نزد قریش رود، به نزد محمد (صلیالله علیه و سلم) بازگردانده نشود؛
*این بند سختترین و گرانترین بند، بر مسلمانان بود.*
4-آتشبس میان هر دو سو –مسلمانان و قریش – به مدت ده سال برقرارشده و مردم در امنیت بوده و هر دو سو به یکدیگر دستدرازی نکنند.
*بیرون آمدن رسولالله صلیالله علیه و سلم از احرام*
-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ از علی رضی الله عنه خواست صلحنامه رو بنویسد و فرمود: بنویس: (بسمالله الرحمن الرحیم) ولی سهیل گفت: ولی الرحمن؛ به خدا، ما نمیدانیم او کیست؟ ولی بنویس: باسمک اللهم، پیامبر صلیالله علیه و سلم فرمودند، اینچنین بنویسند.
-سپس فرمود بنویس: این (صلحنامهای) است از سوی محمد رسولالله، سهیل گفت: «اگر میدانستیم شما رسول و فرستاده خداوند هستید؛ شمارا از زیارتخانه خدا باز نمیداشتیم و با شما به جنگ نمیپرداختیم»، ولی بنویس: محمد بن عبدالله، سپس رسول خدا صلیالله علیه و سلم فرمودند: (انی رسولالله و ان کذبتمونی): «من رسول خدایم گرچه
*گزیدههای از تاریخ اسلام*
*مترجم: محمد صدیق دهواری*
*امام علی ابن حسینابنعلی ابن ابیطالب رضیاللهعنهم*
در نزد ما اهل سنت از بزرگان تابعین و سید هاشمین در زمان خود و امام بزرگوار مراجعهکنندگان و پژوهندگان حق و حقیقت بوده است
تا جائیکه امام حافظ نووی درباره ایشان میگوید:
*علی ابن حسین معروف به زینالعابدین بر جایگاه برجستهاش اتفاقنظر دارند.*
شیعیان امامیه ایشان را امام چهارم معصوم خود میدانند ولی باور ما اهل سنت بر این است که تنها جدش نبی امت، معصوم است و معصوم دیگری نه در صحابه و نه در اهلبیت وجود ندارد
دارای ویژگیهای خاصی بودند که خداوند به ایشان اعطاء فرموده بودند
*خداوند را خالصانه عبادت نمودند تا جائکیه مردم روزگارش به ایشان لقب زینالعابدین دادند*
*پدرش شهید کربلا: امام حسینعلیهالسلام*
مادرش: دختر پادشاه کسری رحمهالله
جدش: خلیفه مسلمانان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام
مادربزرگش: با فضیلتترین زنان دنیا فاطمه زهرا سلامالله علیها
پدر مادربزرگش: نبی امت صلیالله علیه واله و سلم
این است مقام و منزلت علی ابن حسینابنعلی زینالعابدین
فرزندانش:
حسن و حسین و محمدباقر و عبدالله اصغر و عمر و زید شهید
دخترانش:
خدیجه وام کلثوم و زینب و فاطمه و عایشه رحمهم الله تعالی
از علماء و دانشمندان عامل بودند تا جائیکه امام زهری درباره ایشان میفرمایند: هیچ قریشی را افضل از زینالعابدین علی ابن حسین ندیدم
و کسی را از ایشان فقیهتر ندیدم
تا جائیکه امام ذهبی در سیره اعلام والنبلاء میفرماید:
علی ابن حسین در روایت حدیث ثقه است و کثیر الروایه و همچنین اهل سنت اجماع دارند که ایشان از روایان ثقه هستند و از علمای بارز و فقها
محمد ابن حبان درباره ایشان میفرمایند:
علی ابن حسین از فقها اهلبیت هستند و از افاضل بنی هشام و عبادت گذاران مدینه
ابن حجر درباره ایشان میگوید: *عابد و فقیه بودند که راویان حدیث همچون امامان بخاری و مسلم و ابو داود و ترمذی و ابن ماجه والنسائی و احمد ابن حنبل از ایشان روایت حدیث نمودهاند*
امام مالک ابن انس میگوید:
امام زینالعابدین لباس احرام پوشید و هنگامیکه میخواست بگوید: اللهم لبیک اللهم لبیک بیهوش شدند و از مرکب خود به زمین افتادند و در ادامه میگوید: به من خبر رسیده است تا زمانی که در قید حیات بودند روزانه هزار رکعت نماز نافله بجای میآوردند
در مدینه منوره به علت زیادی عبادت لقب زینالعابدین گرفته بودند
ابن جوزی در کتاب صفوه الصفوه میگوید: هرگاه امام زینالعابدین وضو میگرفتند رنگش تغییر میکرد و زرد میشد
ابوعبدالله ابن ابی اسحاق میگوید:
هنگامیکه امام زینالعابدین برای اقامه نماز برمی خواست لرزهای بر اندامش میافتاد وقتی در این مورد از ایشان پرسیدند پاسخ فرمودند: آیا میدانید در برابر چه کسی ایستادهاید؟
*اما ارتباطش با فقرا و نیازمندان*
هنگامی تهیدست و نیازمندی را میدیدند میفرمودند: خوشآمد میگویم به کسی که توشهام را برای قیامت به دوش میکشد
ابوعبدالله ابی اسحاق میگوید:
برخی از اهل مدینه منوره میگفتند: ما نمیدانیم خوردوخوراک ما شبانه از سوی چه کسی به برای ما آورده میشود تا جائیکه برخی میگفتند: ما صدقه پنهانی خود را از دست ندادیم مگر پس از رحلت امام زینالعابدین علی ابن حسین ابن اعلی
تا جائیکه گفته میشود *خانههای که پنهانی برایشان آذوقه برده میشد بیش از صد منزل بود*
*یکبار فردی از امام زینالعابدین درباره مرتبه و جایگاه ابوبکر و عمر در نزد نبی امت صلیالله علیه واله و سلم پرسیدند پاسخ دادند: همان منزلتی که اکنون دارند و به آرامگاهشان در کنار آرامگاه نبی امت صلیالله علیه واله و سلم اشاره نمودند که همین منزلت و جایگاه را در زمان حیات نیز داشتند.*
*و اما عفو و بخشش*
یکبار فردی نسبت به امام بیاحترامی وبی ادبی کرده و تهمت ناروائی به ایشان زدند ولی امام بامتانت فرمودند: اگر آنچه میگویی در من وجود دارد از آن به خداوند طلب مغفرت میکنم ولی اگر وجود ندارد خداوند شما را مغفرت نماید
آن فرد شرمنده شد و گفت: خداوند بهتر میداند رسالت خویش را در کجا بگذارد آنچه گفتم تهمت و افترائی بود در شما وجود ندارد و برخاست و سر مبارک را بوسه داد
امام ذهبی میفرماید: امام زینالعابدین دارای جلالت بزرگی بودند و دارای شایستگی برای امامت عظمی بودند با توجه به شرافت و علم و سروریاش
شاعر معروف عرب فرزدق چه زیبا در ستایشش میگوید:
هَذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ
وَالبَیتُ یعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ
*درگذشت سعد بن معاذ رضیاللهعنه*
309- سعد بن معاذ پس از اجرای حکم، به آرامش درونی و روشنی و خنکی چشم دستیافت، زخمش عود کرد ودارفانی را وداع گفت.
310- رسولالله صلیالله علیه و سلم با درگذشت سعد بن معاذ رضیاللهعنه فرمودند: «عرش رحمن بادرگذشت، سعد بن معاذ به لرزه درآمد» روایت متفق علیه است
311-پس از تکفین سعد بن معاذرضی الله عنه، مردم او را بهسوی آرامگاهش حمل کردند. فرشتگان نیز او را حمل نمودند.
312-رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: «در روزی که سعد بن معاذ درگذشت، هفتاد هزار فرشته به زمین نزول کردند؛ که پیش از آن هبوط (نزول) نکرده بودند». بزار با سند خوب روایت کرده است.
313-مسلمانان با درگذشت سعد بن معاذ رضیاللهعنه سخت اندوهگین و ناراحت شدند تا جائیکه ابوبکر صدیق و عمر بن خطاب رضیاللهعنهم، نیز گریه کردند.
314-ام المومنین عایشه رضیاللهعنهم فرمودند: «بر مسلمانان هیچ روزی پس از دست دادن رسولالله صلیالله علیه و سلم ودویارش –ابوبکر و عمر –سخت، نگذشت مگر روزی که سعد بن معاذ را از دست دادند. رضی الله عنهم» روایت امام احمد در فضایل با اسناد حسن
315-خداوند تبارکوتعالی نام و یاد غزوه خندق را در قرآن کریم جاودانه ساخت، آیات فراوانی در سوره احزاب-پس از آیه 9 - از این غزوه بزرگ سخن میگوید.
*تأدیب قبایل شرکت کننده در غزوه خندق*
316-رسولالله صلی علیه و سلم حملات تنبیهی بر قبائل شرکتکننده در غزوه خندق را آغاز فرمودند وسریه ای را پس از سریه دیگر اعزام مینمودند
*غزوه بنی لحیان*
317-رسولالله صلیالله علیه و سلم در ربیعالاول سال ششم هجری، در غزوه بنی لحیان بر آنان تاخت و آنان را از هر سو پراکنده ساخت.
*سریه عکاشه بن محصن رضیاللهعنه*
318- رسولالله صلیالله علیه و سلم در ربیعالاول ششمین سال هجرت نیز، سریه ای را به فرماندهی عکاشه بن محصن رضیاللهعنه جهت سرکوبی بنی اسد اعزام داشت که منجر به گریختن و پراکنده شدن آنان شد.
*سریه محمد بن مسلمه رضیاللهعنه*
319- رسولالله صلیالله علیه و سلم همچنین در ربیعالاول سال ششم هجری سریه ای را به فرماندهی محمد بن مسلمه رضیاللهعنه برای سرکوبی ثعلبه از طوایف غطفان اعزام داشت که میان آنان درگیری رخ داد.
*سریه عبیده بن الجراح رضیاللهعنه*
320- رسولالله صلیالله علیه و سلم همچنین در همین ماه؛ سریه ای را به فرماندهی ابوعبیده بن جراح رضیاللهعنه، بهسوی ذی قصه اعزام فرمود بر آنان تاخت واموال غنیمتی به دست آورد.
سریه زید بن حارثه رضیاللهعنه
321- رسولالله صلیالله علیه و سلم همچنین در پایان ربیعالاول همین سال، سریه ای را به فرماندهی زید بن حارثه رضیاللهعنه بهسوی بنی سلیم اعزام فرمود، اموال غنیمتی به دست آورد و بدون آسیبهایی سالم بازگشت.
*سریه زید بن حارثه رضیاللهعنه*
از راه سخت سنگلاخی حرکت کردند. وگردان مشرکان به فرماندهی خالد بن ولید پشت سر آنان ماند.
336-مسلمانان به منطقه ثنیه المرار رسیدند، ولی شتر رسول خدا صلیالله علیه و سلم پیش نمیرفت و در همانجا زانو زد.صحابه تلاش کردند تا شتر را حرکت دهند ولی فایدهای نداشت.
-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم به راهی دیگر حرکت داد تا اینکه به ناحیه حدیبه رسیدند؛ و در آنجا توقف کردند؛ که از سوی مشرکان بدیل بن ورقاء به همراه شماری دیگر به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم به بهانه مذاکره، (ولی باهدف بررسی اوضاع)، آمدند.
337- بدیل بن ورقاء؛ به پیامبر خدا صلیالله علیه و سلم گفت: قریش برای مبارزه و بازدارندگی شما از ادای مناسک عمره و زیارت کعبه، آمادگی داشته و گروه هائی را نیز در بیرون مکه مستقر کردهاند.
رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند: ما برای جنگ و نبرد نیامدهایم، ولی هدف ما عمره است روایت امام بخاری رحمه الله
338-قریش شماری از مذاکرهکنندگان خود را به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم فرستادند که بیشتر انگیزه آنان دستیابی از انگیزه حرکت رسول خدا صلیالله علیه و سلم؛ به مکه بود؛ آیا برای جنگ و نبرد است یا عمره؟
339-قریش:
-مکرزبن حفص
-الحلس بن علقمه
-عروه بن مسعود ثقفی
را برای مذاکره اعزام کرد.
340-نمایندگان قریش با این نتیجه بازگشتند؛ که مسلمانان جهت ادای مناسک عمره، آمدهاند و هدف آنان عمره است نه نبرد و جنگ و دلیل آن نیز به همراه داشتن شتران قربانی و اینکه همه آنان لباس احرام بر تن دارند، می باشد.
341-بااینوجود رسولالله صلیالله علیه و سلم؛ عثمان بن عفان رضیاللهعنه را بهسوی ابوسفیان، بزرگ مکه اعزام نمود تا به آنان اطمینان دهد برای عمره آمدهاند، نه برای جنگ
342-هنگامیکه عثمان به نزد ابوسفیان رسید؛ به او خوشامد گفت و افزود: در نزد ما بمان تا ببینیم چه تصمیمی میگیریم.
عثمان چند روزی در نزد آنان ماند؛ به رسول خدا صلیالله علیه و سلم خبر دادند، عثمان کشتهشده است.
252-رسولالله صلیالله علیه و سلم، در محرم سال چهارم هجری، ابا سلمه عبدالله بن عبدالاسد مخزومی را با پنجاه تن برای سرکوب طلیحه بن خویلد الاسدی که گروهی را برای تاراج مدینه آماده کرد بوده؛ اعزام فرمودند.
*درگذشت ابو سلمه رضیاللهعنه*
253-ابو سلمه پس از بازگشت از این سریه براثر زخمی که در غزوه احد در او ایجادشده بود درگذشت. رضیاللهعنه.
254-رسول خدا صلیالله علیه و سلم در حق ابا سلمه دعا فرمود:
«اللهم اغفر لابی سلمه وارفع درجته فی المهدیین واخلفه فی عقبه فی الغابرین واغفر لنا وله یارب العالمین» روایت امام مسلم رحمه الله
«بار الها ابو سلمه را آمرزش نما و درجهاش را در میان هدایت یافتگان بالا ببر؛ وجانشین او در میان بازماندگانش باش و ما و او را ببخشش ای پروردگار جهانیان»
*سریه عبدالله بن انیس رضیاللهعنه*
255-رسولالله صلیالله علیه و سلم در محرم سال چهارم هجری، عبدالله بن انیس رضیاللهعنه را مأموریت داد تا خالد بن سفیان هذلی را که گروهی را برای تاختوتاز و تاراج مدینه آماده ساخته بود؛ به قتل برساند.
256-عبدالله بن انیس رضیاللهعنه در مأموریت خود موفق به کشتن خالد بن سفیان هذیلی شد و با مرگ او گروهش که برای غارت وتاراج مدینه جمع شده بودند؛ پراکنده گشتند.
257-پس از بازگشت عبدالله بن انیس رضیاللهعنه، رسول خدا صلیالله علیه و سلم اظهار خرسندی نمودند و فرمودند: رستگار شدی (چهرهای خوشنام وموفق)
258-سپس رسول خدا صلیالله علیه و سلم، چوبدستیاش (عصا) را به او اهدا ء نمود و فرمودند: «این آیه و نشانهای است میان من و شما در فردای قیامت»
با درگذشت عبدالله بن انیس رضیاللهعنه؛ عصا در کفنش گذاشته شد و به همراه عصا؛ خاکسپاری شد.
*سریه رجیع*
259-در صفر سال 4 هجری؛ سریه رجیع رخ داد؛ که در آن ده تن از اصحاب، بر اثر خیانت و فریب قبیله بنی لحیان به شهادت رسیدند که این امر بر رسول خدا صلیالله علیه و سلم سخت گران تمام شد.
*فاجعه چاه معونه*
260-در صفر 4 هجری رویداد ناگوار بئر معونه یا سریه قراء و حافظان قرآن کریم رخ داد که در آن هفتاد تن از انصار باخیانت و فریب قبایل رعل، ذکوان و عصیه به شهادت رسیدند.
261-فاجعه چاه معونه از بزرگترین مصیبتها ورخدادهائی بود که بر مسلمانان گذشت، بدین جهت رسولالله صلیالله علیه و سلم یک ماه کامل قبائلی را که نسبت به صحابه خیانت کردند در قنوت نماز، نفرین فرمودند.
*غزوه بنی نضیر*
262-در ربیعالاول سال چهارم هجری غزوه بنی نضیر رخ داد؛ و این دومین غزوه و نبرد با یهود بود و علت آن نیز نیرنگ و تصمیم کشتن پیامبر صلیالله علیه و سلم از سوی یهودیان بنی نضیر بود.
263-رسول خدا صلیالله علیه و سلم آنان را محاصره کرد و خداوند ترس و هراسی در دلها آنان انداخت، با پیامبر خدا صلیالله علیه و سلم بر تبعید توافق و مصالحه کردند.
264-تبعید به این معنی بود که از منطقه خود کوچ کرده و بهاندازه توانائی اثاثیه حمل و نیازمندیها خود را به جزء، اسلحه بردارند.
265-سوره حشر بهطور کامل درباره غزوه بنی نضیر نازل شد؛ که تفاصیل این غزوه را بیان میدارد و فهم ایات این سوره بامطالعه این غزوه صورت میگیرد.
*ادامه دارد*
1- حسن،
2- حسین،
3- محسن،
4- امکلثوم
5- زینب میباشد، رضیاللهعنهم اجمعین
*غزوه بنی قینقاع*
226-درشوال سال دوم هجری، غزوه بنی قینقاع رخ داد، نخستین غزوه رسولالله صلیالله علیه و سلم با یهود بود، آنان را محاصره نمود که پس از تسلیم شدن بر پایه تصمیم رسولالله صلیالله علیه و سلم از مدینه تبعید شدند.
*غزوه السویق*
227-در ماه ذیحجه سال دوم هجری، ابوسفیان بر مدینه تاخت ویکی از انصار را به شهادت رساند؛ که رسولالله صلی علیه و سلم در غزوهای بنام سویق با دویست نفراز یارانش به تعقیب او پرداخت.
*نخستین عید اضحی (قربان)*
228-در دهم ذیحجه سال دوم هجری مسلمانان، عیداضحی (قربان) را گرامی داشتند و نخستین نماز عید اضحی را اقامه کردند و رسولالله صلیالله علیه و سلم دو قوچ سفید شاخدار قربانی نمودند.
*درگذشت عثمان بن مظعون رضیاللهعنه*
229-در ذیحجه سال دوم هجری، عثمان بن مظعون رضیاللهعنه درگذشت و رسولالله صلی علیه و سلم بر او نماز جنازه خواند ودربقیع به خاکسپرده شد؛ او نخستین کسی از مهاجرین است که دربقیع خاکسپاری شد.
*غزوه بنی سلیم*
230-در محرم سال سوم هجری، غزوه بنی سلیم که قرقره نیز نامیده میشود، رخ داد، رسولالله صلیالله علیه و سلم با دویست نفر از اصحاب ویارانش، پس از دریافت خبر گردهمایی بنی سلیم برای یورش بر مدینه، از مدینه بیرونرفتند تا به منطقه قرقره الکدر رسیدند، کسی از بنی سلیم را مشاهده نکردند ورویاروئی صورت نگرفت.
*غزوه ذی امر*
231-در محرم سال سوم هجری، واقعه غزوه ذی امر که غزوه غطفان نیز نامیده میشود رخ داد، رسولالله صلیالله علیه و سلم با 450 نفرازاصحاب، پس از دریافت خبر تجمع غطفان از مدینه بیرون رفتند با دریافت خبر خروج رسولالله صلیالله علیه و سلم به هر سو گریختند.
*سریه زید بن حارثه رضیاللهعنه*
232- رسولالله صلیالله علیه و سلم، درجمادی الاخر سال سوم هجری، سریه ای را به فرماندهی؛ زید بن حارثه رضیاللهعنه باهدف تهاجم بر کاروان قریش اعزام داشت که موفق شدند، اموال کاروان را به غنیمت بگیرند.
*ازدواج عثمان رضیاللهعنه با امکلثوم رضیاللهعنها*
233-درربیع الاول سال سوم هجری، عثمان بن عفان با امکلثوم دختر رسولالله صلیالله علیه و سلم پساز اینکه خواهرش رقیه؛ همسر اول؛ عثمان درگذشته بود؛ ازدواج کرد که از او فرزندی به جهان نیامد. رضیاللهعنهم.
*ازدواج رسولالله صلیالله علیه و سلم با حفصه رضیاللهعنها*
234- رسولالله صلیالله علیه و سلم، درشعبان سال سوم هجری با حفصه، دختر عمر بن خطاب، پس از درگذشت شوهر پیشینش، بنام خنیس بن حذافه و گذشت روزهای عده، ازدواج کرد. رضیاللهعنهم
*ازدواج رسولالله صلیالله علیه و سلم با زینب بنت خزیمه* رضیاللهعنها
235- رسولالله صلیالله علیه و سلم در رمضان سال سوم بعثت، با ام المومنین زینب بنت خزیمه هلالی ازدواج کرد، این بانوی گرامی، دو یا سه ماه پس از ازدواج؛ دارفانی را وداع گفت. رضیاللهعنهم
*ادامه دارد*