مدیر انتشارات کتاب بلوچ کارشناس میراث فرهنگی صنایع دستی محقق وپژوهشگر تاریخ اسلام وبلوچستان
*مژده*
*قابل توجه علاقمندان به تاریخ بلوچستان*
*«کتاب بلوچستان در ادوار تاریخ، تألیف زندهیاد، استاد فقید سید امانالله سید زاده، پس از شانزده سال از درگذشت نویسنده، تقدیم علاقهمندان میگردد.»*
*این کتاب به بررسی جغرافیا، تاریخ، تمدن، زبان و ادبیات، فرهنگ و آدابورسوم بلوچستان میپردازد که در چهار جلد از سوی انتشارات کتاب بلوچ منتشر شد.*
محمد صدیق دهواری و سید سیروس سید زاده کار بازنویسی و ویراستاری این کتاب وزین تاریخی را انجام دادهاند که در نوع خود کمنظیر هست.
در این کتاب وقایع و رخدادهای تاریخی سیستان و بلوچستان ایران، بلوچستان پاکستان و مناطق بلوچنشین افغانستان؛ همچنین دیگر مناطق بلوچنشین و مهاجرتهای تاریخی از دورههای پیشازتاریخ تا دوران معاصر ذکرشده است.
*«مرحوم سید امانالله سید زاده، رویدادهای نیمقرن گذشته را افزون بر آنکه از مؤاخذ و کتابها موردبررسی قرار داده، خود شاهد عینی برخی از این رخدادها بوده و آن را بهصورت کامل به نگارش درآورده است...»*
خواننده از خلال مطالعه کتاب متوجه این نکته میشود که زندهیاد سید زاده به بیان وقایع تاریخی بهعنوان یک مورخ بسنده نکرده، بلکه یک دردمند جامعه بلوچستان که مشکلات را با جسم و جان و روح خویش درک کرده است به بیان پیشنهادها و ارائه راهکارها نیز میپردازد.
*«نویسنده تحلیلگر توانمندی است که با تکیهبر زندگی در میان مردم دردهای جامعه را یافته و راهکارهای لازم برای برونرفت از چالشها را تبیین مینماید.»*
*قیمت دوره چهارجلدی دو میلیون هفتصد هزار تومان است که با تخفیف ویژه به مبلغ*
*2400000 تومان عرضه میگردد.*
*جهت دریافت دوره چهارجلدی کتاب با هزینه پست مبلغ 2450000 تومان( دو میلیون چهارصد و پنجاه هزار) بهحساب*
*« 6362141807361515
»*
*بنام انور دهواری واریز و رسید را به همراه آدرس کامل (کد پستی) به شماره 09153473499 انتشارات کتاب بلوچ ارسال نمایید*
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
احتراماً ضمن تسلیت حادثه جانکاه سیل اخیر پیرکور که منجر به شهید و زخمی شدن جمعی از عزیزانی که در حال سوخت بری در مرز بین ایران و پاکستان میباشند و این حادثه اندوهناک نیز خسارات بسیار مادی به خودروهای آنان وارد ساخت، ضمن ابراز همدردی با حادثه دیدگان از خداوند منان آمرزش و رحمت الهی برای درگذشتگان و صبر و شیکبائی برای خانواده معززشان درخواست دارم
از انجاییکه تاکنون امدادرسانی رسمی به این عزیزان صورت نگرفته و اگر اقدامی نیز صورت گرفته است ضمن پوزش گزارشی از آن روئیت نکردهام با سپاس از بزرگوارانی که گروه واتساپی امداد رسانی به حادثه پیرکور جهت کمکرسانی به حادثه دیدگان راه اندازی کردهاند و در این راستا اقدامات خودجوش مردمی صورت گرفته است از مدیران این کانال و دیگر بزرگواران و حادثه دیدگان چند درخواست دارم، امید است بتوان از مبادی رسمی و کمکهای مردمی اندکی از آلام و درد و رنج آسیب دیدگان را به لحاظ مادی جبران کرد گرچه به لحاظ معنوی هیچگاه جبرانناپذیر نیست:
1- مدیران گروه ضمن فراخوان و اعلام شماره تماسی نسبت به تهیه لیست افراد متوفی با مشخصات سجلی کامل و آدرس، اقدام در صورتی که فرد متوفی و فاقد شناسنامه میباشند نیز مشخصات کامل تهیه و نسبت به تنظیم صورتجلسه فوت با امضای رئیس شورای اسلامی و دهیار و امام جمعه و رئیس پاسگاه و معتمد و رئیس مدرسه محل دفن اقدام نمایند این کار در اسرع وقت صورت گیرد
2- لیستی از افراد مفقودی با مشخصات کامل به مدیر گروه ارسال گردد(09154330755 آقای کریم زائی)-09152981058-09109170003-09158458527-09151956069شماره تماس دیگر مدیران گروه
3- عزیزانی که خودروهای آنان آسیبدیده و دچار سیل بردگی شده و ان را از محل حادثه منتقل یا هنوز در محل است ضمن گرفتن عکس از محل حادثه و پس از حادثه اقدام و مشخصات خودرو به همراه عکس و راننده را به مدیر گروه ارسال و یکی از اعضای گروه که از توانای لازم برخوردار است نسبت به تهیه پیدیاف و کلیپ اقدام نماید.
4- شماره حسابی مشترک از مدیران گروه در اسرع وقت دریکی از بانکها افتتاح و از ائمه محترم جمعه سراسر استان تقاضا میگردد چنده این جمعه را کمک به آسیب دیدگان اختصاص دهند و پس از گردآوری آمار دقیق به میزان کمکهای جمعآوریشده، بهطور مساوی بین آسیب دیدگان توزیع گردد
5- پس از تهیه گزارش کامل بهصورت پیدیاف و کلیپ از میزان خسارات و خودروهای آسیبدیده و آمار دقیق افراد متوفی و مفقود بهعنوان درخواست مردمی از نمایندگان محترم استان تقاضا میگردد از ستاد بحران کشور برای جبران خسارات اقدام نمایند، آسیب دیدگان فرزندان مردم بلوچستان و کشور میباشند که جبر روزگار و نبود شغل آنان را به اینسو کشانده است.
6- از مسولان مرزبانی و سپاه تقاضا میگردد در اینگونه رویدادها و بارندگیهای اجازه تردد این دسته از سوخت بران که فاقد کارت گذر مرزی هماهنگی هستند حداقل با صورت خالی بار بتوانند از گذرهای عبور وارد کشور شوند و این حجم ترافیک یکجا صورت نگیرد تا شاهد این حادثه دردناک نباشیم
7- بهر جهت اتفاق افتاده است آنچه نمیبایست اتفاق افتد فراموش نکنیم باران ها در بلوچستان سیلآسا و رودخانهها دورودراز، ممکن است در صد کیلومتری محل حادثه بارندگی صورت گیرد و بعد از آن سیل جاری گردد و کسی که در مسیر و بستر رودخانه است اصلاً متوجه بارندگی نگردد ضمن آنکه مثلی بلوچی وجود دارد در فصل تابستان بارندگی طوری صورت میگیرد که یک گوش الاغ را باران فراگیرد و گوش دیگرش را نه، به این معنی در محل حادثه اصلاً از بارندگی خبری نباشد و یکهو بارندگی صورت گیرد و امید است بیش از این بر زخم این عزیزان که فرزندان و براداران ما میباشند نمک نپاشیم که چرا آنان به هشدارهای هواشناسی توجه نکرده اند؟
8- امید است تدبیر لازم برای سهولت تردد سوخت بران که همان کوله بران بلوچ به تعبیر رهبر انقلاب میباشند صورت گیرد و تعداد گذرهای وکارت های هماهنگی در همه مناطق افزایش یابد.
9- ضمن تشکر از فعالیتهای رسانهای بسیار خوب برادر عزیزم جناب آقای محبوب عالم اربابی خبرنگار صدا وسیما در شهرستان راسک از ایشان تقاضا دارم با تهیه گزارشی عمق حادثه را منعکس سازد
با سپاس برادر کوچکتان
محمد صدیق دهواری 9/5/1402
*تاریخ شفاهی بلوچستان*
*این بخش سخنرانی تاریخی مولوی عبدالعزیز ملازاده رحمهالله در عید قربان 1342*
به قلم: محمد صدیق دهواری
مولوی عبدالعزیز ملازاده رحمهالله پیشوای مذهبی بلوچستان پایهگذار حوزه دارالعلوم مکی زاهدان، *همواره بر همبستگی ملی و جلوگیری از خونریزی و کشتار و برادرکشی و حفظ تمامیت ارضی تأکید و آن را عملاً در زندگی با برکت خویش عملی نمودند.*
پسازآنکه رژیم پهلوی طرح اصلاحات اراضی را در سال 1341 خورشیدی اجرائی کرد، عشایر قشقایی در استان فارس به مخالفت با آن بر خواسته و دست به خیزش زدند و رژیم از سرکوب آنان عاجز ماند.
*در این راستا خزیمه علم به پیشنهاد اسدالله علم به استان سیستان و بلوچستان اعزام تا با سوء استفاده از تنگدستی و نیاز برخی از عشایر بلوچ آنان را برای سرکوب عشایر فارس ساماندهی و اعزام نماید*
این امر روزهای پیش از عید قربان سال 1342 در حال اجرا بود تا اینکه حضرت مولانا عبدالعزیز رحمهالله از این امر آگاه گشته و با سخنرانی تاریخی و فراموشنشدنی خود در روز عید قربان نیرنگهای آنان را ناکام گذاشتند.
*مولوی عبدالعزیز ملازاده رحمهالله باصلابت و ایمان قوی، التزام کامل به تعالیم دینی و احکام شریعت همواره در برابر احکام غیر شرعی حکومت شاه مقابله میکردند* گرچه غضب و خشم مسئولین درباری را نیز در برداشت
ایشان در این سخنرانی تاریخی از بلوچها خواستند، مخالفت خویش را با خزیمه علم و حکومت اعلام و فرمودند:
*«ما قومی نیستیم که غلامی از غلامان شاه ما را جهت اهداف شیطانی خویش بکار گیرد و کالایی به ارث رسیده برای کسی نیستیم که شخصی بیاید و سرمان را بگیرد و مانند گوسپندی ذبح نماید»*
در این باره در کتاب زندگی نامه ایشان امده است:
«و در همانجا فتوا داد هرکسی که در این درگیری کشته شود مرگ او اسلامی نخواهد بود و مرتکب اشتباه بزرگی شده است. با این واکنش مولانا، همة مردم بلوچ، لباسهای رزم خود را بیرون کرده و اسلحه خود را تحویل دادند و از رفتن به فارس منصرف شدند این اقدام مولانا باعث عصبانیت عَلَم و نیروی دولتی شد و سعی کردند از مولانا انتقام بگیرند اما نتوانستند در مقابل هیبت و عظمت مولانا و نیروی ایمان ایشان کاری از پیش ببرند .» بزرگزاده؛ عبدالباسط
خداوند متعال ایشان را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار دهد
*برای تکمیل این پرونده اگر چنانچه کسانی در این روز تاریخی حضورداشته یا از نزدیکان آنان و خاطرهای دارند یا نوار سخنرانی ایشان را دارند سپاسگزار میشوم در اختیار نگارنده گذاشته شود*
با تقدیم احترام
محمد صدیق دهواری
عیدقربان 1402/4/8
بخش دوم
*سیمای عمر بن عبدالعزیز*
*(در حکومت، اقتصاد، عدالت و قضاوت)*
تألیف: محمد علی ضناوی
ترجمه: محمد صدیق دهواری
*عمر درگذر تاریخ*
*مادر عمر*
تولد مادر عمر، داستانی در تاریخ دارد که زبانزد خاص و عام است؛ و آن اینکه امیرالمؤمنین عمر بن خطاب رضی الله عنه در زمان خلافتش فرمان داد کسی حق ندارد آب را با شیر مخلوط کرده به فروش برساند؛ و این فرمان را در شهرها و مناطق اسلامی اعلان و ابلاغ نمود.
عمر رضی الله عنه دریکی از شبها، طبق شیوه همیشگی خود به برخی از محلّههای، مدینه منوره بهمنظور نگهبانی و سرکشی وضیعت شهر و بررسی عملکرد مردم از فرمانش به گشتزنی پرداخت. هنگامی به محلّه بنی هلال رسید، خستگی فراوان بر او فشار آورد، به دیواری تکیه زد و نشست تاکمی استراحت کند، در آن هنگام گفتگوی مادری با دخترش را شنید:
*مادر: ای دخترم، برخیز و اندکی آب با شیر مخلوطکن.*
دختر: آیا از فرمان و تصمیم امروز امیرالمؤمنین خبر نداری؟
مادر: چه فرمانی داده است؟
دختر: امروز جارچی اعلان کرد که شیر را با آب مخلوط نکنند.
مادر: برخیز، آن را مخلوطکن، تو درجایی هستی نه امیرالمؤمنین و نه جارچی او تو را میبیند، چه کسی او را باخبر میسازد؟
*دختر: اگر چنانچه عمر از آن آگاه نمیشود ولی خدای عمر از آن آگاه است، به خدا سوگند هرگز او را در ظاهر اطاعت نکنم و در پنهان نافرمانی! کاری را که او نهی کرده است، انجام نخواهم داد.*
*عمررضی الله عنه در وجود خویش نسبت به این دختر تنگدست که در ظاهر و باطن از خداوند میترسید احساس عظمت و بزرگی نمود و متوجه شد که او دارای نفسی پاک و طاهر و قلبی متصل به خداوند است.*
زنی نمونه و پرهیزکار که ممکن نیست مگر آنکه فرزندانی نیکوکار و شایسته به دنیا بیاورد.
به این منظور صبح زود فرزندش عاصم را صدا زد و پیشنهاد ازدواج با دختر هلالی، صاحب روح والا را به او داد. عاصم پیشنهاد پدر را پذیرفت. بهخصوص پسازاینکه از پدرش شنید که فرمود:
*«به خدا سوگند من احتمال میدهم، قهرمانی به دنیا آورد که اعراب را رهبری میکند.»*
*ولادت عمر بن عبدالعزیز*
ولی دختر هلالی، دختری به دنیا آورد که اسمش را ام عاصم گذاشتند؛ و عبدالعزیز بن مروان بن حکم برادر عبدالملک بن مروان خلیفه اموی با او ازدواج کرد؛ و عمر را در سال ۶۱ هجری در مدینه منوره به دنیا آورد. بهترین فرصت عمر برای عمر بود.
ایمان در اعماق وجودش ریشه میدوانید و بوی خوش و معطر تقوی را در کنار پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و روضه مبارک استشمام کند و از فیض وجود صحابه و تابیعن و آنچه نفس را آرامش و قلب را به وجد آورد، بهره جوید.
*دوست دارم همانند داییام باشم.*
عمر در کودکی به نزد عبدالله بن عمر رضی الله عنهمدر مسجد نبوی و خانهاش میرفت و با شور و شادمانی فراوان به او گوش میداد و احادیثی را که او روایت میکرد حفظ مینمود، سپس نزد مادرش بازمیگشت و میگفت: مادرم دوست دارم همانند عمویت باشم، یعنی «عبدالله بن عمررضی الله عنهم» مادر نیز با چشمانی توأم با عطوفت و مهربانی به او مینگریست و لبخند امید به او میزد و میگفت: تو همانند عمویم هستی.
*شبیهترین به خانواده*
در خلال سالهای نخست زندگانی عمر، پدرش عبدالعزیز بهعنوان والی مصر بدانجا منتقل شد. پس از استقرار، عبدالعزیز نامهای به همسرش نوشت و از او خواست همراه عمر به نزدش بیایند.
امعاصم به نزد عمویش عبدالله بن عمر رضی الله عنهما رفت و نامه همسرش را به او نشان داد و از او در این امر مشورت خواست، عبدالله به او گفت:
- ای برادرزادهام! او همسرت هست، به او ملحق شو.
امعاصم تصمیم به رفتن گرفت ولی عبدالله، عمر و خواستههای ایمانی صادق و دوستی و حب او را نسبت به حلقههای علم و ذکر بهیاد آورد، او را صدا زد و گفت:
- ای امعاصم! این نوجوان - یعنی عمر - را پیش ما بگذارید او همانندترین شما خانواده ما است.
امعاصم با شادمانی و اطمینان خاطر به چنین درخواست نیکویی پاسخ مثبت داد و اینچنین فرزند عبدالعزیز تحت تربیت صحابی بزرگواری، همچون عبدالله بن عمر رضی الله عنهم قرار گرفت!
مادر بهتنهایی به مصر رفت، و در پاسخ شوهر که جویای فرزند بود گفت: او را نزد عبدالله گذاشتهام، تا تحت تربیت صحیح قرار گیرد، او نیز خرسند و شادمان گشت.
*ادامه دارد*
729-ابوبکر صدیق رضیاللهعنه به این امور توجه نکرد، وبر رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم وارد شد، دراز کشیده بر تختش، چهره مبارکش و پاکش را نمایان ساخت.
-به نزد حبیب و دوست محبوبش دوزانو زد، پیشانی مبارکش را بوسه داد، سپس دستش را بر بازوان مبارک گذاشت و گفت: وانبیا، واخلیلا، واصفیاه.
730-سپس درحالیکه خود را کنترل میکرد گفت: انا لله وانا الیه راجعون، بار دیگر بر آن حضرت صلیالله علیه و اله و سلم بوسه داد و گریهکنان گفت: پدر و مادرم فدایت باد ای رسولالله پاک و پاکیزه بودی در زندگی
-به خدا قسم، خداوند دو فوت برایت یکجا جمع نمیکند، ولی فوتی که برایت نوشتهشده است، آن را چشیدی، سپس فوت دیگری برایت هرگز نمیآورد. سپس چهره مبارک را پوشاند.
گذشتگان شخصیتی هم چون محمد صلیالله علیه و اله و سلم را از دست ندادهاند.
و هرگز شخصیتی هم چون او نیز تا قیامت، از دست نمیرود.
731-سپس ابوبکر صدیق رضیاللهعنه به نزد مردم در داخل مسجد نبوی بازگشت تا از ترس و هراس آنان بکاهد و مصیبت واردشده بر آنان را تسکین دهد، مردمی که تعدادی از آنان منکر فوت و شماری دیگر دچار مصیبت شده بودند، عمر را نیز دید که مردمی را که قائل به درگذشت نبی صلیالله علیه و اله و سلم هستند، تهدید میکند.
732-ابوبکر صدیق به عمررضی الله عنه گفت: سر جایت بنشین و آرام شو. ولی عمر سکوت نکرد، ابوبکر به نزد مردم رفت و با آنان به گفتگو پرداخت. رضیاللهعنهم
733-ابوبکر رضیاللهعنه برای مردم به ایراد سخن پرداخت، هنگامیکه سخن و کلام او را شنیدند به نزد او رفتند و عمر رضیاللهعنه را ترک کردند.
734-ابوبکر رضیاللهعنه به مردم گفت: ای مردم هرکس که محمد صلیالله علیه و اله و سلم را پرستش میکرد، محمد فوت کرد و هرکس که خداوند را پرستش میکند، خداوند زنده است و فوت نمیکند.
-و افزود خداوند می فرماید
«محمد جزء فرستادهای نیست که پیش از او فرستادگان نیز درگذشتهاند، آیا اگر فوت کند و یا کشته شود، به دین جاهلی خود بازمیگردید و هرکس بازگردد به خداوند زیانی نمیرسد ویقینا خداوند سپاسگذران را پاداش میدهد»(آل عمران:144)
735-عبدالله بن عباس رضیاللهعنه میگوید: گویا مردم اصلاً نمیدانستند خداوند هم چون آیهای نازل فرموده است تا اینکه ابوبکر رضیاللهعنه آن را تلاوت نمود، درحالیکه از نزول این آیه هفت سال میگذشت و همه مردم آن را شنیده و مکتوب کرده بودند و آن را همواره تلاوت میکردند.
-عمر بن خطاب رضیاللهعنه میگوید: به خدا سوگند هنگامیکه ابوبکر این آیه را تلاوت کرد کنترل خود را از دست دادم ونمی توانستم سرپای خود بایستم وبر زمین افتادم و با تلاوت این آیه یقین کردم که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فوت نموده است.
-و فاطمه رضیاللهعنهم دختر بزرگوار و گرامی رسولالله صلیالله علیه و سلم، همانطوری که در حدیث صحیح بخاری آمده است، برخاست و گفت:
ای پدر بزرگوار، دعوت پروردگارش را لبیک گفت، ای پدر بزرگوار که بهشت فردوس منزل و جایگاه اوست، ای پدر بزرگوار که جبرئیل را برای ارتحالت نیز باید تسلیت گفت.
-و این مصیبت تأثیر بزرگی برام المومنین عایشه رضیاللهعنهم گذاشت و میگوید: بلند شدم و همگام با دیگر زنان بر سینه و چهره خودم میزدم
736-و گریه و نوحه و فریاد سراسر مدینه منوره را از ارتحال رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فراگرفت، وامت اسلامی به مصیبتی بالاتر از فوت رسولالله صلیالله علیه و سلم گرفتار نشده است...
*دربخش پایانی ان شاء الله از غسل وتکفین وتدفین رسول الله صلی الله علیه واله وسلم وایا نماز جنازه بر ایشان خوانده شد یا نه واخرین کسانی که در این دنیا چهره مبارک صلی الله علیه واله وسلم را مشاهده کردند را باهم مرور خواهیم کرد*
*ادامه دارد*
-و با دیدن حزن و اندوه وبی تابی من، بار دیگر با من خصوصی گفتگو نموده و اظهار داشتند:
«ای فاطمه، آیا خرسند و خشنود نمیشوی که سیده و سرور زنان مؤمنین باشی و یا سیده و سرور زنان این امت»، فرمودند ازاینرو خندیدم و خوشحال شدم.رضی الله عنها
713-با افزایش شدت بیماری، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم ، فاطمه رضیاللهعنهم فرمودند: وا چه مصیبتی بر پدرم، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«از امروز هیچ اندوهی بر پدرت نیست، امروز برای پدرت همان چیزی آمده است که هیچ انسانی را از آن گریزی نیست» روایت امام بخاری
-و رسولالله صلیالله علیه واله و سلم چه نیکو و زیبا وراست فرمودند، آیا کسی که جایگاه و منزل خود را در بهشت دیده است، دچار مصیبت شده است؟ رسولالله صلیالله علیه و سلم در روایت صحیحی میفرمایند:
«هیچ پیامبری قبض روح نشدند، مگر آنکه جایگاه و منزل خود را در بهشت دیدند و سپس اختیار داده میشود» یعنی بین بازماندن در دنیا و مردن اختیار داده میشود.
- *لحظات پایانی زندگی* رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرامیرسد و در واپسین لحظات نفس کشیدن، نیز برآنند امت را نصیحت و پند دهند و بر پایه روایت امامان احمد و ابن ماجه، از انس رضیاللهعنهم، آخرین سفارش همگانی رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم نماز و نماز و رعایت حال زیردستان بود:
«الصلوه، الصلوه و ما ملکت ایمانکم»،
-ام المومنین عایشه رضیاللهعنها میفرماید: «از نعمتهای خداوند بر من این است که رسولالله صلیالله علیه و سلم در منزلم و در روزی که از میان همسران نوبت من بود و سر مبارک بین سینه و گلوگاه من قرار داشت و خداوند بین آب دهان من و آب دهان او جمع نمود، دار فانی را وداع گفتند»
-و جمع شدن آب دهان را اینگونه بیان میدارد: عبدالرحمن (فرزند ابوبکر و برادر عایشه رضیاللهعنهم) درحالیکه مسواکی در دست داشتند وارد شدند و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به من تکیه داده بودند و دیدم به مسواک نگاه میکنند و متوجه شدم که مسواک را دوست دارد، گفتم: آن را برای شما بگیرم؟ با سر اشاره فرمودند: بله آن را بهش دادم متوجه شدم براثر خشک بودن مسواک توانائی مسواک زدن را ندارد و گفتم: آن را نرم کنم؟ با سر اشاره فرمودند: آری، آن را نرم کردم و سپس مسواک زدند
714-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم درحالیکه در سکرات موت قرار داشتند و به سینهام المومنین عایشه رضیاللهعنها تکیه داده بودند، دست مبارک در ظرف آبی قرار داشت.
715- رسولالله صلیالله علیه و سلم دست مبارک را در داخل ظرف آب قرار میدادند و چهره مبارک را با آب خیس میکردند و میفرمود: «لاالهالاالله مرگ سکرات و سختی هائی دارد» و در روایت دیگر میفرمود: «بار خدایا مرا در سکرات موت یاری فرما»
-با پایان یافتن مسواک زدن، دست و یا انگشتش را بالا بردند و بهسوی سقف خیره شدند و لبان مبارک کلمات و جملاتی را با صدای ضعیفی جاری میساختند و عائشه رضیاللهعنها آخرین جملات را گوش دادند که آن حضرت چه میفرمایند:
-عایشه رضیاللهعنها میگوید: شنیدم که میفرمود:
«مع الذین انعمت علیهم من النبین والصدیقین والشهداء والصالحین، اللهم اغفرلی وارحمنی والحقنی بالرفیق الا علی، اللهم الرفیق الا علی، اللهم الرفیق الا علی، اللهم الرفیق الا علی»
-سپس نزدیک یک ساعتی بیهوش شدند، سپس بهوش آمدند و چشمان مبارک بهسوی سقف خیره شدند و دست مبارک دراز شد و روح مبارک صلیالله علیه و اله و سلم قبض شد.
718-در روایت امام احمد آمده است که عایشه رضیاللهعنها فرمودند: درحالیکه سر مبارک بر سینهام بر بازوانم قرار داشت سرش به سمت سرم کج شد و گمان کردم بیهوش شده است.
719-در روایت دیگریام المومنین عایشه رضیاللهعنهم میفرماید: «رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم قبض روح شدند و سر مبارک بین سینه و گلوگاه من قرار داشت و با بیرونشدن روح خوشبویی نیز خارج گردید که پیش از آن چنین خوشبویی هرگز حس نکرده بودم» روایت امام احمد واسنادش صحیح است
*ادامه دارد*
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم*
*تالیف: دکتر موسی بن راشد العازمی*
ترجمه:
محمد صدیق دهواری
بخش بیست و نهم
*انتصاب اسامه بن زیدرضی الله عنهما به عنوان فرمانده لشکر*
681- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در روز دوشنبه درحالیکه چهار روز تا صفر سال 11 هجری باقیمانده بود، به صحابه رضیاللهعنهم برای تجهیز لشکر برای رویارویی با روم فرمان دادند
682-اسامه بن زیدرضی الله عنه هجده ساله را بهعنوان فرمانده لشکر منصوب نمودند. در این لشکر بزرگان صحابه هم چون عمر بن خطاب و سعد ابن ابی وقاص وابی عبیده بن جراح و دیگران حضور داشتند. رضیاللهعنهم،
683- بسیاری از صحابه از سن کم فرماندهشان اسامه رضیاللهعنه انتقاد داشتند که این امر به رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم اطلاع داده شد، در میان مردم به ایراد سخن پرداختند و فرمودند:
«شما در امارت او انتقاد میکنید درحالیکه پیش از آن نیز در فرماندهی پدرش از پیش نیز انتقاد داشتید، به خدا او شایستگی فرماندهی را دارد.»
نشانههای رحلت رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم
در پنج مایلی از مدینه منوره لشکر خبر بیماری رسولالله صلیالله علیه و سلم را شنیدند، در آنجا توقف کردند و ادامه مسیر ندادند تا از بهبودی و شفای حبیب مصطفی صلیالله علیه و سلم اطمینان یابند.
684-با تکمیل دعوت و تسلط اسلام بر شبهجزیره عربستان و وارد شدن مردم در دین اسلام بهصورت گروه و گروه، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم آخرین روزهای زندگی خود را احساس نمودند.
702-
*نشانههای نزدیک شدن، درگذشت رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم*
1-نازل شدن سوره نصر
2-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم قرآن کریم را با جبرئیل علیهالسلام دو بار مدارسه نمودند (در این سال در حالی که در سالهای پیشین یک نوبت مدارسه مینمودند)
3 -کوشش بیشتر رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در عبادت
4-افزایش اعتکاف رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در ماه رمضان
*بیماری رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم*
686-بیماری اخیری که براثر آن رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم دار فانی را وداع گفتند، در آخرین روزهای ماه صفر آغاز و سیزده روز طول کشید؛ این بیماری با سردرد آغاز شد...
687-در هنگام شروع شدن بیماری رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با سردرد، در نزد همسرش ام المومنین عایشه صدیقه رضیاللهعنهم بودند، آن حضرت صلیالله علیه و سلم تصمیم داشتند به نزد دیگر همسرانش نیز بهنوبت بروند.
688- پسازاینکه نوبت به منزل ام المومنین میمونه رضیاللهعنهم رسید، بیماری رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم شدت گرفت و از همسرانش اجازه گرفت روزهای بیماریشان را در منزل ام المومنین عایشه رضیاللهعنهم بستری و پرستاری شوند که همگی اجازه دادند. رضیاللهعنهم اجمعین.
689-سختی بیماری و دمای بدن مبارک رسولالله صلیالله علیه و سلم درحالیکه ایشان در منزل ام المومنین عایشه رضیاللهعنهم بودند، افزایش یافت.
690-ابوسعید خدری رضی الله عنه گفت: ای رسولالله تب شمارا نسبت به دیگران شدیدتر و بالاتر میبینم –رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند: «مصیبتها (و آزمایشها) برای ما (نسبت به دیگران) بالاتر است و به همان نحو نیز اجر بالاتر است.» روایت ابن ماجه
691- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم بااینحال برای مردم امامت نماز را انجام میدادند؛ با افزایش بیماری توانائی رفتن به مسجد را نداشتند؛ فرمان دادند ابوبکر صدیق رضیاللهعنه امامت نماز را انجام دهند.
692-رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم احساس نمودند که از شدت بیماری ایشان کاهش یافته است، با تکیه بر فضل بن عباس رضی الله عنه به مسجد رفتند، بالای منبر رفتند، به ایراد سخن پرداختند واین آخرین خطبه ایشان بود. صلیالله علیه و سلم.
693-رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم در خطبهاش فضل وبرتری ابوبکر صدیق رضی الله عنه، وفضل انصار رضی الله عنه را بیان داشتندونسبت به آنان وصیت وسفارش نمودند
همچنین فضل وبرتری اسامه بن زید رضی الله عنهما را بیان فرمودند که شایستگی فرماندهی را دارند.
داستان غیر ثابت
694- امام بیهقی در کتاب دلایل نبوه بیان میکند، رسول الله صلیالله علیه و سلم در خطبهاش خود را برای قصاص آماده نموده بود، روایتی که اثبات نشده واسناد آن بسیار ضعیف است.
*ادامه دارد*
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه واله وسلم*
تالیف: موسی بن راشد العازمی
ترجمه: محمد صدیق دهواری
بخش بیست و هشتم
محمد صدیق دهواری:
*حجه الوداع*
647-در ذیقعده سال دهم هجری به مردم اعلام شد که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم قصد سفر حج در این سال رادارند.
648- مردم فراوانی به مدینه رجوع کردند و تصمیم داشتند با رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم حج را بجای آورند
جابر بن عبدالله رضی الله عنه میگوید: تمام کسانی که توانائی داشتند خود را به مدینه رساندند...
649- این حج، حج الوداع نامیده میشود چراکه آخرین حجی بود که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم اداء نمودند و پسازآن زندگانی را بدرود گفتند وبا مردم خداحافظی کردند.
650-در این حج صد هزار نفر حاجی، رسولالله صلیالله علیه و سلم را همراهی نمودند و نه نفر از همسران رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم نیز حضور داشتند
651-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به میقات ذی الحلیفه رهسپار شدند، در آنجا برای احرام غسل کردند، وعائشه رضیاللهعنهم به او خوشبو زدند، سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم لباس احرام پوشیدند. پدر و مادرم فدایش باد
652-در میقات ذی الحیلفه، اسماء بنت عمیس، همسر ابوبکر صدیق رضیاللهعنهم، فرزندش محمد را به جهان آورد و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمان دادند غسل داده شود و لباس احرام پوشانده شود.
653- سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم لبیک گفتند و مردم نیز لبیک میگفتند و جبرئیل به نزد رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم آمدند و به او فرمان داد تا به یارانش فرمان دهد لبیک را با صدای بلند بگویند.
654 – رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم حج قران بهجا آوردند و هنگامیکه به منطقه سرف رسیدند، ام المومنین عایشه رضیاللهعنهم به عادت زنانه دچار شدند رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به او فرمان دادند اعمال حج به جزء طواف را بجا آورند.
655-رسولالله صلیالله علیه و سلم در روز یکشنبه چهارم ذیالقعده سال دهم هجری وارد مکه مکرمه شدند و صبح روز یکشنبه وارد مسجدالحرام شدند
656-ورودش صلیالله علیه و اله و سلم از در عبدمناف که همان باب بنی شیبه و امروزه به باب السلام معروف است صورت گرفت، سپس عمره را بجای آوردند
657- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم پس از پایان عمرهاش در منطقه ابطح در شرق مکه استقرار یافتند و در هشتم ذیحجه که روز ترویه میباشد جهت ادای مناسک حج به منی رهسپار شدند.
658-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در منی نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در روز پنجشنبه هشتم ذیالحجه اقامه فرمودند و نماز فجر را نیز در روز جمعه نهم ذیالحجه در منی خواندند.
659-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با طلوع خورشید در روز جمعه نهم ذیالحجه، بهسوی عرفه حرکت نمودند، با زوال خورشید به بیابان منطقه عرنه رسیدند.
660-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم ، در سرزمین عرنه، درحالیکه بر شترش قصوی سوار بودند، خطبه مشهور عرفه را بیان نمودند،
661-رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم در عرفه خطبه عظیم وجامعی را ایراد فرمودند ودر آن قواعد اسلام و پایان قواعد شرک و جاهلیت را اعلام نمودند.
662-در اینجا مجالی برای بیان خطبه کامل رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در روز عرفه نیست که در آن رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«ای مردم از من بشنوید، شاید بار دیگر در این مقام با شما دیداری هرگز صورت نگیرد...».
«ای مردم همانا خونها و اموال شما بر یکدیگر همانند حرمت امروز در این ماه حرام و در این سرزمین حرام، حرام است و (نباید خونریزی کنید واموال یکدیگر را بخورید) و با خداوند بهزودی دیدار خواهید کرد و از اعمال و کردارتان سؤال خواهید شد و من به شما این امر را ابلاغ میکنم...»
-سپس فرمودند: «و شما نیز درباره من پرسیده میشوید و شما چه پاسخی میدهید؟»
گفتند: «شهادت و گواهی میدهیم، شما ابلاغ کردهاید وامانت رسالت را اداء نموده وامت را نصیحت نمودهاید.»
سپس انگشت میانیشان را بهسوی آسمان بالا بردند و به مردم اشاره نمودند و میفرمود:
«اللهم اشهد؛ بارالها شاهد باش؛ بارالها گواه باش؛ بارالهاشاهد باش...» سه بار
و بزرگوارانی که تفصیل آن را دوست دارند مطالعه نمایند به کتاب «اللو المکنون فی سیره النبی المامون» از همین نویسنده مراجعه نمایند
663-پسازآنکه خطبه عرفه رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم پایان یافتند، ظهر و عصر را جمع و به روش قصر اداء نمودند و بین این دونماز، نماز دیگری نخواندند...
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه واله وسلم*
تالیف: موسی بن راشد العازمی
ترجمه: محمد صدیق دهواری
بخش بیست وهفتم
*شرایط متخلفین*
632-مردمی که در غزوه تبوک شرکت نکردند و در مدینه بازمانده بودند، به چهار گروه تقسیم شدند:
1-پاداش و مزد دریافت کنندگان: همانند سیدنا علی ابن ابیطالب؛ محمد بن سلمه و ابن ام مکتوم رضی الله تعالی عنهم.
2-کسانی که بهانه شرعی داشتند: افراد ناتوان و بیمار
3-گناهکاران نافرمان: هم چون سه نفری که سرپیچی کردند و با لشکر اسلام همراهی نکردند.
4-سرزنش شدگانی که سرزنش شدند: هم چون منافقان
633-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمان قطع ارتباط باکسانی را دادند که بدون بهانه از شرکت در غزوه تبوک خودداری کرده بودند.
رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم و مومنان از آنان روگردان شدند...
634 – بسیاری از اعراب و بادیهنشینان عذرهای پوچ وبی اساس درباره عدم شرکت خود در غزوه تبوک به رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم ارائه دادند، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم نیز عذر آنان را پذیرفته و آنان را به خداوند واگذار کرد.
635- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم نیز تکلیف سه نفر از صحابه صادق راستگفتار و کردار را که تخلف کرده بودند را نیز به خداوند واگذار کرد:
این سه نفر
1- کعب بن مالک،
2- هلال بن امیه
3- ومراره بن ربیع بودند. رضیاللهعنهم.
636-این سه نفر از صحابه رضیاللهعنهم، به نزد رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم رفته و اعتراف نمودند: بدون هیچگونه عذر و بهانهای در غزوه تبوک شرکت نکردهاند.
637-خداوند درباره این سه نفری که از غزوه تبوک تخلف کردند میفرمایند: وآخرون مُرجون لأمر الله إما یعذبهم وإما یتوب علیهم و الله علیم حکیم.
*پذیرش توبه سه نفر متخلف از سوی خداوند*
638- خداوند پسازآن توبه این سه نفر را به جهت صداقت راستینشان پذیرفت. آیات117 و 118 سوره توبه درباره پذیرفتن توبه آنان نازل شد. رضیاللهعنهم
«مسلماً خداوند رحمت ویژهاش را بر پیامبر ومهاجران وانصار که در آن ساعت دشوار (جنگ تبوک) از او پیروی کردند ارزانی داشت، پس از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از آنان (به سبب سختی مسیر جنگ از حق) منحرف شود (واز ادامه مسیر بازایستند وبه مدینه برگردند) سپس خداوند توبه آنان را پذیرفت زیرا خداوند نسبت به آنان بسیار روف ومهربان است و (نیز رحمتش) شامل حال آن سه نفری (بود) که (با بهانه تراشی واهی از شرکت در جنگ) بازشان داشتند (وهمه مسلمانان به دستور پیامبر خدا با انان قطع رابطه کردند) تا جائیکه که زمین با همه فراخیاش بر آنان تنگ شد (واز شدت غصه, اندوه وعذاب وجدان) دلهایشان هم در تنگی ومضیقه قرار گرفت ودانستند که هیچ پناهگاهی از خداوند جز به سوی او نیست، پس خداوند به رحمتش بر آنان توجه کرد تا توبه کنند زیرا خداوند بسیار توبه پذیر ومهربان است»
639-پس از استقرار رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در مدینه، پس از بازگشت از آخرین، غزوه و آن تبوک بود، قبائل وطوائف گوناگون جهت اعلام اسلام خود در مدینه حضور پیدا کردند...
*درگذشت ام کلثوم رضی الله* عنها دختر پیامبر صلیالله علیه و اله و سلم
640- در پایان سال نهم هجری، امکلثوم رضیاللهعنهم، دختر رسولالله صلیالله علیه و سلم درگذشت.
همچنین سردسته منافقان عبدالله بن ابی بن سلول خداوند چهرهاش را زشت گرداند نیز از جهان رفت...
اعزام ابوبکر صدیق رضی الله عنه از سوی رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم به عنوان امیر حج
641-در پایان ماه ذیالقعده سال نهم هجری، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم ، ابابکر صدیق رضیاللهعنه را بهعنوان امیر حج اعزام نمودند تا مسلمانان حج خود را اقامه نمایند.
642- رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمان دادند ابوبکر کارهای زیر را در حج اعلام نمایند:
1-پس از امسال هیچ مشرکی حج بجای نیاورد.
2- کسی برهنه و لخت بیتالله را طواف نکند.
3-جزء مؤمن کسی دیگر وارد بهشت نمیشود.
درگذشت ابراهیم فرزند رسول الله صلیالله علیه و سلم
643-در ربیع اول سال دهم هجری، ابراهیم پسر رسول خدا صلیالله علیه و اله و سلم درگذشت درحالیکه عمرشان یک سال وچهارماه بود و چشمان مبارک رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با دیدن او اشکبار شدند...
644- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«پسرم ابراهیم در شیرخوارگی درگذشت واو دوران شیرخوارگی خود را در بهشت تکمیل میکند...» روایت امام مسلم رحمه الله تعالی
645- ابراهیم در گورستان بقیع خاکسپاری شدند و در همان روز نیز خورشید کسوف کرد و مردم گفتند: خورشید به خاطر درگذشت ابراهیم کسوف کرده است...
*انتشارات کتاب بلوچ از آغاز تاکنون و نهضت تالیف وترجمه در بلوچستان*
*«به بهانه شرکت این انتشارات سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران»*
بخش دوم
معرفی کتاب
«داستانهای نوجوانان فارسی - قرن ۱۴»
*«دستان گرم»*
«دستان گرم» زندگی کودکی را بیان میدارد که پدر و مادر خویش را ازدستداده است و با رنج و سختی بزرگشده است ولی باپشتکار خویش در مسیری قرار میگیرد که رفاه و آسایش را برای وی در بردارد.
«طناز نارویی» نویسنده کتاب دانشآموز نوجوانی است که با خلاقیت و بهرهگیری از عنصر تخیل، واژگان را بهگونهای در کنار هم قرار داده است که خواننده را به عمق داستان میکشد و امکان تصور صحنهها را برای خواننده به وجود میآورد.
*«بلوچی نامه»*
برگردان فارسی «کتاب بلوچی نامه»، اثر استاد عطا شاد، ترجمه انور دهواری
این کتاب که از شاهکارهای زبان و ادبیات بلوچی هست، اثر ماندگار زندهیاد، محمد اسحاق معروف به عطا شاد (1375-1318 ه.ش) شاعر، پژوهشگر و نویسنده و شخصیت کمنظیری در زبان و ادبیات بلوچستان هست که با نوع آوری سبکها و قالبهای جدیدی در شعر و ادبیات بلوچی وارد نمود.
کتاب بلوچی نامه که به زبان اردو نگاشته شده است، توسط استاد انور دهواری، از پیشکسوتان عرصه نشر و کتاب در بلوچستان و آگاهان و مطلعان به زبان و لغت بلوچی به زبان فارسی برگردانده شده است.
کتاب بلوچی نامه دربرگیرنده واژگان ویژه زبان بلوچی بوده که معادل آنان به لحاظ نوع معیشت مردمان بلوچ و شرایط جغرافیائی محل سکونت این قوم ریشهدار تاریخی، در دیگر زبانها کمتر یافت میشود، ازاینرو بامطالعه کتاب بلوچی نامه، آیینها و رسوم، فرهنگ و شیوه معاشرت و زندگی در جامعه بلوچستان تداعی میشود.
واژگان هر بخش از فرهنگ و آداب، آیینها، شیوه معاشرت و احوالپرسی، کشاورزی و دامداری، ازدواج و مرگومیر، صنایعدستی، بازیهای بومی و محلی، باورها، مسکن، فصول مختلف سال و... جداگانه نگاشته شدهاند و هرکدام بهطور مفصل تشریح و توضیح دادهشدهاند.
گفتنی است، استاد عطا شاد دارای آثار دیگری هم چون روچ گر، شپ سهار اندیم، بلوچی و اردو لغت به زبانهای بلوچی و اردو است که هرکدام گنجینهای بزرگ و ارزشمندی در زبان و ادبیات بلوچی شمرده میشوند.
بلوچی نامه نخستین اثر استاد عطا شاد است که به زبان فارسی ترجمهشده است.
داستانهای آموزنده بلوچی – ایران - قرن 14
داستانهای کوتاه بلوچی - ایران - قرن 14
*📚دردانگین بلُّک📚*
دومین اثر نویسنده جوان و توانای بلوچ، عبدالخالق دهانی
نویسنده در این اثر کوشیده است با زبانی فصیح و شیوا و به روشی هنرمندانه و خلاق نقاب از چهره برخی از موانع پیشرفت بردارد. داستان به شیوه مناظره روایت میشود; گفتگوی جوانی تحصیلکرده و مادری پیر در باب مسائل و مشکلات جامعه کنونی بلوچ، گویای آن است که نویسنده درصدد آن بوده است که محرومیت علمی جامعه را در کنار درد و رنجهایی که مادران این خطه متحمل میشوند، به تصویر بکشد.
خواننده این کتاب با برخی از موارد ضد فرهنگ در جامعه آشنا میشود.
*سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران از بیست اردیبهشت تا سی اردیبهشت در دو بخش فیزیکی و مجازی فعال است
*از غرفه انتشارات کتاب بلوچ با لینک زیر بازدید بفرمائید*
https://book.icfi.ir/book?page=2&size=12&exhibitorId=1073
*«انتشارات کتاب بلوچ آمادگی چاپ آثار شما را دارد»*
صحابه اظهار داشتند: ما خمیر درست کردهایم و مشکهای خود را پر نمودهایم. رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«از آبان ننوشید و با آن وضوء برای نماز نگیرید و آنچه خمیر نمودهاید را دور بریزید»
604- سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در میان اصحابشان خطبه و سخنرانی تاریخی ایراد فرمودند و آنان را از ورود به سرزمین هائی که کفار در آنها دچار عذاب و غضب الهی شدهاند؛ منع فرمودند:
«در سرزمین اقوامی که دچار خشم و غضب الهی و عذاب شدهاند ورود پیدا نکنید، میترسم شما نیز هم چون آنان دچار عذاب شوید»
605-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم مسیرشان را بهطرف تبوک ادامه دادند و بین نمازها جمع مینمودند، بین ظهر و عصر؛ و مغرب و عشاء
606-در مسیر تبوک؛ همچنین لشکر اسلام دچار تشنگی شدید، در اوج گرما شدند و به آب نیاز شدیدی پیدا کردند،
عمر رضیاللهعنه میگوید: «افراد به دنبال آب به گوشه و کنار میرفتند و در بازگشت چنان گردنهای آنان از تشنگی وبی حالی افتاده بود؛ که گمان میکردیم گردنشان قطع میشود...»
607-هنگامی بیآبی و تشنگی به اوج خود رسید، مردم به نزد رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم رفته و گلایه کردند، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم نیز دستهایش را بالا بردند و دعا فرمودند: خداوند بارانی عطا و نازل فرمایند
ابری در اسمان پدیدار شده و بارانی بارید صحابه رضیاللهعنهم از آن نوشیده و مشکهای خود را پر نمودند.
ابوبکر رضیاللهعنه میگوید: سپس در ادامه مسیر متوجه شدیم این باران تنها در گستره لشکر باریده است
-لشکر اسلام در ادامه مسیر دچار گرسنگی شدیدی شدند، تصمیم گرفتند، شترهای خود را کشتار و تغذیه نمایند عرض کردند: ای رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم اگر اجازه میفرمایید شترهای خود را ذبح کرده استفاده نماییم، رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند «اجازه دارید»
عمر رضیاللهعنه به نزد رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم آمده و گفت: ای رسولالله صلیالله علیه و سلم با این کار دچار کمبود سواری میشویم ولی شما از خداوند دعا بفرما در آذوقه وتوشه برکت نهد، ان شالله خداوند چنین خواهند فرمود.
-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند: «سفرهای چرمین را پهن نمایید و بازمانده آذوقه وتوشه خود را بر آن بگذارید»،
راوی بیان میدارد: هریک از صحابه رضوانالله تعالی علیهم اجمعین، آذوقه خود را که دربرگیرنده خرما، گندم و آرد بود، بر روی آن قراردادند، بهطوریکه یکی با پنجه دستی خرما و دیگری با پنجه دستی گندم و آرد و دیگری با تکه نانی خشک حضور پیداکرده و آن را تقدیم مینمودند تا اینکه رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم دعا فرمودند: تا خداوند بر آن برکت قرار دهد؛ و پس از صحابه خواستند: «از این آذوقه بردارند.»
-تمام ارتش رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم از آن برداشتند و ظرفهای خود را از این آذوقه پر نمودند و هیچ ظرفی باقی نماند مگر آنکه پرشده بود، پسازآن خوردند و سیر شدند و بازهم اضافه آمد، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند: «گواهی میدهم که خدائی جزء خدای یگانه وجود ندارد؛ و من رسول و فرستاده خداوندم و اگر کسی بدون این امر بدون شبههای خداوند را دیدار نماید بهشت از او بازداشته نمیشود»
این حدیث را امام مسلم رحمهالله تعالی عنه روایت فرمودهاند.
*ادامه دارد*
با این سخنان گهربار رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم انصار گریه کردند، گریهای که محاسن و ریشهای آنان را نیز تر کرد و گفتند:
ما خرسند و خشنود هستیم که رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم بهره ما باشد.
566-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم حکمت بخشش وتوزیع اموال بسیار به بزرگان عرب را برای صحابه رضوان الله علیهم تبیین فرمودند وحکمت آن را ترس از کفر وارتدادشان بیان فرمودند. صلیالله علیه وآله و سلم.
567-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم فرمودند: «انی اعطی قوما اخاف ظلعهم وجزعهم، واکل اقواما الی ما جعل الله فی قلوبهم من الخیر والغنی» روایت امام بخاری رحمه الله
«من به گروهی میبخشم که از ضعف ایمان وحرصشان میترسم وگروهی را به آنچه الله در قلبشان از خیر و بی نیاز رای قرار داده است وا میگذارم»
*ادامه دارد*
مولوی محمد اسحاق مدنی در دارالعلوم کراچی و مولوی نذیر احمد سلامی به مدت چهار سال در جامعه اسلامیه فاروقیه باوجود اندیشه جماعت اسلامی و افتخار به شاگردی امام ابوالاعلی مودودی و پذیرش این امر از سوی مولوی سلیم الله خان مدیر فقید جامعه فاروقیه
هردو همچون بسیاری از روحانیون یا کسانی که در قدرت هستند در بخش اقتصادی ورود پیدا نکردند، نه برای خود و نه برای نزدیکان، چه نیکوخصلتی
مولوی محمد اسحاق مدنی به بسیاری از رسومات رایج در رابطه بین نمایندگان با موکلان خود عمل نکرد و حتی به خطابه و سخنرانی نپرداخت و در مراسم عزا و شادی همشهریان و موکلانش شرکت نکرد شاید در باور بافت سنتی جامعه این امری ناپسند باشد و این امر سبب شد رقبای وی دستبهیکی نمایند و دوره سوم نمایندهای دیگری برگزیند و زمینه آن نیز باج ندادن و قانون نشکنی بود
مولوی محمد اسحاق مدنی از جایگاه مشاور نخستوزیر و روسای جمهور بهعنوان مشاور در امور اهل سنت در بحرانیترین شرایط اهل سنت همچون تخریب مسجد شیخ فیض مشهد، به گلوله بستن مسجد مکی زاهدان دستگیری و بازداشت شخصیتهای اهل سنت در دهه هفتاد همواره خواستهها و مطالبات بهحق و قانونی اهل سنت را منتقل و حتی در کوران حوادث پس از واقعه مسجد مکی سال 1372 نقش میانجیگری را ایفا ولی بااینحال او با درک صحیح از نظام جمهوری اسلامی حاکم برکشور: معتقد است نباید فراموش کرد در جامعه ایرانی افراطیون شیعهای وجود دارند که نه مرجعیت را به رسمیت میشناسند و نه بسیاری از سیاستهای نظام و حاکمیت را در قبال اهل سنت برمیتابند
سمتهای اداری و سیاسی و تدریس او را از تألیف و ترجمه بازنداشت بسیاری از آثار او همچون «ما استدل به الحنفیه من آثار صهر ختم خیر البریه» به زیور طبع آراستهشدهاند بسیاری دیگر همچنان باقی
اینک که دانشگاه مذاهب اسلامی پیش از دیگر نهادهها قدم و مراسم تجلیلی دیرهنگام از این شخصیت بزرگوار را برگزار کرد آن را به فال نیک گرفته گرچه جایگاه او بسی فراتر است
تجلیلی که در مرکز صورت گرفت، بدون آنکه جامعه محلی را در آن نقشی باشد.
بدون شک او یکی از نخبگان و عالمان و اندیشمندان و دانشمندان صادق و بیریا و مؤمن این دیار است که نام نیکی از خود به یادگار خواهد گذاشت
گرچه نگارنده را علیرغم تماسها و جلسات متعدد توفیق یار نشد که خاطرات شفاهی ایشان را ثبت و ضبط نماید همچون بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام دوست دارد در گمنامی زیست کند و خاطرات سفرهای داخل و خارج کشور و دیدار باشخصیت و دوران طلبگی و تحصیل در شرایط سختان روزگار را برای خود محفوظ بدارد یا به قول خودش هنوز برای تحقق این امر به جمعبندی نرسیده است
مولوی محمد اسحاق مدنی در طول زندگی بابرکت هفتادساله خود با اساتید و شخصیتهای زیادی ملاقات و سفرهای متعددی داشته است باشد که تجربه زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذارد (محمد صدیق دهواری 14/2/1402 سراوان)
بسمالله الرحمن الرحیم
«به بهانه نکوداشت مولوی محمد اسحاق مدنی در دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی و آیین گرامیداشت روز استاد و تکریم مقام رفیع استادان و نکوداشت «از سرزمین آفتاب از جنس تقریب» باهدف تقدیر از نیمقرن خدمات علمی، اجتماعی و تقریبی استاد مولوی محمد اسحاق مدنی (رئیس شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مشاور سه دهه رؤسای جمهوری ایران در امور اهل سنت و رئیس گروه فقه حنفی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی) که در تاریخ 13/2/1402 در این دانشگاه در تهران برگزار شد»
مولوی محمد اسحاق مدنی از نگاهی دیگر
مولوی محمد اسحاق مدنی بر خواسته از خاوران ایران از سراوان، شهرستان دورافتادهای، در شرقیترین نقطه کشور بزرگ ایران، راه دورودرازی پیمود تا اینک مولوی محمد اسحاق مدنی گردد.
همو که با کوشش و پژوهش و تحصیل خود فراتر از مرزهای جغرافیایی توانست در سطح ملی و فراملی به درخشد و ارج نهاده شود.
در بخشی از جغرافیای ایران دیده به جهان گشود که خورشید زودتر از نقاط کشور در آنجا طلوع میکند و زودتر غروب میکند و مردمانش بااستعداد و استعدادهای ذهنی و علمیاش درگذشته به علت نبود مراکز علمی و دانشگاهی و بعد مکانی به تحصیل در مراکز مذهبی سوق داده شوند
گرچه عالمان و اندیشمندانش نیز در میدانهای مختلف، از گذشتههای بسیار دور تا روزگار معاصر هرکدام منشأ اثر و نام نیک از خود بهجای خود گذاشتهاند
از سلطان بابا حاجی و خواجه محمد مرشد در عرفان اسلامی اصیل بهدوراز تحریف تا مولوی شهداد مسکان زهی و مولوی عبدالعزیز ساداتی در فقه و دین تا سیدامان الله سید زاده در اجراء و توسعه و عمران و تا دانشمندان بزرگوار دکتر رهبر رحیمی و آدم ترکمن زهی و نور محمد بخشانی در علم و دانش و تا رحیم بخش رحیمی در عرصه سیاست و شیخ انور دهواری در بیداری اسلامی معاصر
این کاروان توقفناپذیر نیروی مولد انسانساز همچنان ادامه دارد
اما مولوی محمد اسحاق مدنی همانکه بانام و یادش خاطرهها دارم و خاطرهها شنیدهام
درحالیکه کودکی در دوران ابتدایی بودم برای نخستین بار هنگامیکه مفتی خالد دهواری عموی بزرگوارم با وانت خود زنان و مردان فامیل را جمع و آنان را به صندوق اخذ رأی مستقر در فروشگاه شرکت تعاونی در محمدی سراوان میبرد تا به مولوی محمد اسحاق مدنی در نخستین انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی رأی دهند بالطبع این کودک خردسال با نوشتن برگه رأیدهندگان بیسواد بهرهای در مشارکت روحانیت اهل سنت در عرصه سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 داشت و اینچنین تعلق خاطره با مولوی محمد اسحاق مدنی تا امروز تداوم پیدا کرد و از ابتدائی تا راهنمایی و دبیرستان نامش زینتبخش کتابهای تعلیمات دینی و بینش اسلامی وِیژه اهل سنت بود و برای من دانشآموز مایه افتخار که نام همشهریام در سراسر مناطق سنی نشین کشور میدرخشد.
مولوی محمد اسحاق مدنی تحصیلات خود را از حوزههای مجمع العلوم سرجو در نزد فقیه عالیقدر بلوچستان مولوی محمد شهداد مسکان زهی و در دارالعلوم زنگیان سراوان، اولین حوزه علمیه بلوچستان از محضر شخصیت بزرگوار مولوی سید عبدالعزیز ساداتی (این دانشآموختگان دیوبند بزرگترین مکتب اندیشه حنفی در جهان اسلام) آغاز کرد تا اینکه عطش علمی او را به دارالعلوم کراچی رهنمون کرد تا هم در علم و دانش و هم در سیاست از محضر علمای شاخص آنجا بهره گیرد
و بتواند بهعنوان نخستین بلوچ ایرانی در جلسه فارغالتحصیلی طلاب به زبان اردو به نمایندگی از دانشآموختگان بهصورت بلیغ و فصیح سخن گوید چهار سال در این دانشگاه بزرگ بهدوراز مام وطن به تدریس بپردازد و از همان اوان قلههای پیشرفت تحصیلی را یکی پس از دیگری فتح کند و استعداد نهفته خود را برای همگان نمایان سازد و درحالیکه هیچگونه تعلقخاطر نژادی و جغرافیایی و زبانی با ساکنان پاکستان ندارد.
سرزمینی که ساکنان دیارش برای شغل و کار و درامد و کسب لقمه نان حتی مداوا و طبابت و ناسازگاری بانظم نوین رضاشاهی نیز به آن سرزمین دور کوچ کرده بودند و شاید خیل عظیم همشهریانش بهعنوان مهاجرت، نقطه امید و وقت قلبی برای این طلبه جوان بودند.
دست تقدیر الهی بهگونهای دیگر رقم خورده بود این دانشآموخته مشرب فکری حنفی دیوبند با معرفی و هدایت شخصیت تکثرگرای مولوی عبدالعزیز ملازاده که در اعزام فرزندان خود به دانشگاه مدینه منوره پیشگام بود اینک نیز در لیست اعزامشدگان به این دانشگاه قرار گیرد تا از مشرب فکری، فقهی، عقیدتی دیگری که بر پایه قران و سنت و بهعنوان اندیشه سلف صالح شکلگرفته بود بهره ببرد.
تحصیل در دانشگاه مدینه فرصت خوبی برای ایشان فراهم نمود تا با دانشجویان و اساتیدی از اقصی نقاط جهان اشنا گردد ولی او همچنان بر اصول مسلک فقهی احناف و اندیشه دیوبند پایبند ماند.
*آرامگاه واجه ملا موسی رحمه الله از عارفان وبزرگان وشخصیت های بزرگ بلوچستان در روستای گورناگان( اسلام آباد) از توابع کنونی شهرستان سیب و سوران* - عارفی برجسته که در زمان حیات منشاء خیر وبرکت بوده به طوری که با قرار دادن مشک در مسیر کاروان ها وعبور ومرور مردم زمینه دسترسی و آسان آب آشامیدنی برای آنان را فراهم ساخته است همچنین با تواضع و فروتنی با استفاده از برگ درخت داز سواس( کفش بلوچی) تولید و در مسیرها می گذاشته است در کنار مقبره ایشان قبرستان روستا واقع شده است
امروزه نسل ایشان در نقاط مختلف سراوان و بویژه روستای گورناگان سکونت دارند
جالب است بدانیددر گذشته در قبرستان ها اگر دو سنگ قبر را روی بروی هم قرار میدادند
نشاندهنده ان بوده است صاحب قبر مرد است واگر چنانچه سنگ مقابل از پهنا گذاشته می شد نشاندهنده ان بوده است صاحب قبر زن است از خداوند منان غفران الهی برایشان مسالت دارم* (محمد صدیق دهواری ۱۴۰۲/۶/۲۱)
بسمالله الرحمن الرحیم
*انتقال از زابل به سراوان برای فراگیری زبان عربی,*
به قلم:محمد صدیق دهواری
*عشق به فراگیری زبان و ادبیات عرب، برای فهم قرآن کریم و احادیث گهربار نبوی و آموزههای دینی، معلم دیروز دهه چهل شهرستان زابل را به شهرستان سراوان کشاند و این امر سبب گردید همزمان با زانوی تلمذ زدن، در نزد علمای برجسته سراوان در حوزه علمیه زنگیان به مدت ده سال، تنها دبیر زبان و ادبیات عربی دبیرستانهای شهر سراوان گردد.*
او کسی نیست جز شخصیت نام آشنای آموزش و پرورش شهرستان سراوان
*سید محمد یوسف حسینی*
ذکر نام نیک او را همواره از زبان برادر بزرگوارم شیخ انور دهواری، استاد و مربیام شنیده بودم و مرا که در جستجوی تاریخ شفاهی بلوچستان دوستداشتنی هستم، واداشت با استاد فرزانه سید محمد یوسف حسینی که اینک دوران کهولت سن و بازنشستگی را در زاهدان می گذراند دیدار و ملاقاتی داشته باشم و خوشهچین دریای معرفت و اندیشهاش گردم و خاطرات ایشان را در سراوان بشنوم و چه توفیقی بهتر از آنکه این دیدار و ملاقات در منزل ایشان در خیابان سعدی زاهدان در معیت و همراهی برادر فرزانهام صورت گیرد.
خیابان سعدی زاهدان خود حکایتی دیگر دارد و خاطرات و تاریخ پرفرازونشیب شهر زاهدان را در سینه دارد و اینک بخش شرقی مورد بیمهری قرارگرفته است.
با آغوش باز و چهرهای دوستداشتنی پذیرایمان شد، نخلهای خانهاش که به گونه زیبایی و بافاصله کاشته شده و اینک قد کشیده بودند، انهم در شهر زاهدان نشان از حفظ یادگارهای تدریس و خدمت در سراوان بود
سفر تبلیغی مولانا عبدالعزیز ملازاده به شهرستان زابل در سال 1342 سبب شد معلم جوانی که با سیکل اول چند سالی از استخدامش نگذشته بود به توصیه ایشان با توجه به علاقهمندی به زبان عربی به سراوان منتقل شود چراکه مولانا عبدالعزیزملازاده رحمه الله تعالی به سید محمد یوسف حسینی میگوید:
*«در سراوان حوزه علمیهای وجود دارد که در رأس آن مولانا عبدالعزیز ساداتی رحمه الله شخصیت جامع ، فقیه ، متواضع و همچون خود شما از سلاله پاک انبیا و تربیتیافته و فارغالتحصیل دیوبند وجود دارد که اساتید حوزه نیز سرآمد بوده و هریک در فنی تخصص خاصی داشته و خالصانه و مخلصانه در خدمت دین و دنیای مردم آن سامان بوده و بیگمان به شما کمک فراوانی در آموزش زبان عربی و آموزه های دینی خواهند نمود»*
او که مقدمات را در نزد پدر بزرگوارشان فراگرفته بود با شنیدن این سخن عزم و اراده رفتن به سراوان را نمود
با انتقال به سراوان با جابجایی با معلم دیگری، در مدرسه ابتدایی محمدی به تدریس میپردازد پس از یک سال رئیس آموزشوپرورش وقت علی رغم مخالفت پیشین با پذیرش وی در سراوان از ایشان درخواست میکند به تدریس عربی در دبیرستان بپردازد و این امر ده سال طول میکشد تا تنها دبیر زبان و ادبیات عربی باشد.
*در این روزها از هر فرصتی بهره برده و در حوزه علمیه زنگیان و در روستای آسپیچ حضور پیدا میکند وزانوی تلمذ در نزد استاد برجسته شخصیت متواضع، مولوی عبدالکریم سعیدی رحمه الله امام جمعه فقید روستای اسپیچ، و مولوی رحیم بخش بلوچ زهی امام جمعه فقید محمدی مدرسان حوزه و در کنار آن نیز از دریای علم و معرفت وتقوی و تواضع مولوی عبدالعزیز ساداتی در حوزه دارالعلوم زنگیان اولین حوزه رسمی بلوچستان و مولوی محمد عثمان دهواری اولین امام جماعت وجمعه مسجد نور هم زمان با احداث مسجد می زند واز هرکدام بهره ای فرا میگیرد*
سید محمد یوسف حسینی در سال 1359 به زابل منتقل میشود و پس از آن در طی سالها تدریس از سیکل اول دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس خود را با همتی بلند اخذ و در نهایت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد زاهدان نیز به تدریس میپردازد ودر سال 1372 بازنشسته می شود.
*شاگردان او نیز باعلاقه دروس خویش را فرامیگیرند بویژه در سراوان جمعی از شاگردان دوران دبیرستان او همچون شیخ شیهد علی دهواری که عزم دانشگاه مدینه منوره مینمایند با پشتوانه قوی زبان و ادبیات عربی بهآسانی پذیرش میگیرند.*
در روزهای که در سراوان بودند در سال,,۱۳۴۷ مادر گرامیشان را از دست میدهند و مادربزرگوارشان اولین کسی است که در گورستان مرکزی سراوان به خاک سپرده میشود و از آن سال تاکنون جز دو سال کرونا هرسال یکبار بر خاک مادر حضور پیدا میکنند و برایشان آمرزش الهی درخواست مینمایند
*سید محمد یوسف حسینی از سادات منطقه سیستان بوده که والد بزرگوارشان رحمه الله نیز به کار تدریس در مسجد ومکتب خانه می پرداختند فرزندانشان نیز اعم از دختر و پسر به مدارج عالی رسیدهاند.*
*از خداوند منان طول عمر باعزت برایشان درخواست دارم( محمد صدیق دهواری 23/5/1402)*
*امام کسایی رحمهالله*
امام کسائی تا چهلسالگی به چوپانی گوسفندان میپرداختند.
روزی درحالیکه به چرا مشغول بودند مادری را دید که فرزندش را برای رفتن به کلاس حفظ قران کریم تشویق میکرد ولی فرزندش خودداری میکرد.
*در این حال مادر به فرزندش گفت: اگر نرویی و بزرگ شوی مانند این مرد باید چوپانی کنی*
کسائی با خود گفت: مثلاینکه در جهالت و نادانی به من مثال زده میشود
*رفت و گوسفندانش را فروخت و برای آموزش و فراگیری حرکت کرد*
*تا اینکه*
*امامی در لغت و ادبیات عرب*
*و پیشوایی در قرائات قرآن کریم شد*
*و اینچنین به ایشان در بالندگی،* *پشتکار و پایداری مثال زده میشود*
«الجواهر والدرر از امام ابن حجر رحمه الله»
*مترجم: محمد صدیق دهواری*
*انتشارات کتاب بلوچ*
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته..
با پایان دهه ذی الحجه و روز عرفه
و عید سعید قربان بهترین تبریک ها را خدمتتان تقدیم می دارم از خداوند متعال مسالت دارم در حالی این روزهای مبارک را برما و امت اسلامی و انسانی سال دیگر تکرار نماید که امت اسلامی در پیشرفت و تقدم باشد خداوند متعال عباداتان را بپذیرد
وكلّ عام وأنتم بخير وعافيه...
محمد صدیق دهواری
*سیمای عمر بن عبدالعزیز*
*(در حکومت، اقتصاد، عدالت و قضاوت)*
تألیف:
محمد علی ضناوی
ترجمه:
محمد صدیق دهواری
*بخش اول*
*دربارهٔ عمر بن عبدالعزیز چنین فرمودهاند:*
«کیست از فرزندان عمر. عمر نامیده میشود و بر مسیر و روش عمر حرکت میکند.»
عمر بن خطاب رضی الله عنه
«او روزی بر منصب خلافت مینشیند، و اشّجع بنی مروان است، جهان را از عدل و قسط پسازاینکه فسق و فجور همهجا فراگیر شد، پر میکند، پس چرا او را دوست نداشته و از نزدیکانم قرار ندهم.»
عبدالملک بن مروان رحمه الله.
«هنگامی کسی را میبینی که عمر بن عبدالعزیز را دوست میدارد و نیکیهای او را یاد میکند و دیگران را از آن آگاه میسازد، پس بدان که در ورای آن خیری نهفته است إن شاءالله.»
امام احمد بن حنبل رحمه الله
«هر قومی نجیبی دارد، نجیب بنیامیه، عمر بن عبدالعزیزاست، او در روز قیامت بهصورت امتی واحد مبعوث میگردد.»
امام محمدباقر علیه السلام
«اگر چنانچه عمر بن عبدالعزیز زنده میماند، پس از او ما به هیچکس نیاز پیدا نمیکردیم.»
فاطمه دختر حسین بن علی علیهم السلام
*از مناجات عمربن عبدالعزیز*
پروردگارا: مرا آفریدی و امرونهی نمودی و در پاداش، آنچه امر نمودی، تشویق نمودی و از عقاب آنچه نهی نمودی، ترساندی؛ و دشمنی را بر من مسلط ساختهای و درون سینهام او را جای دادهای و با خونم درآمیختی، اگر قصد خلافی داشته باشم مرا تشویق به انجام آن میدهد و اگر به طاعتی تصمیم بگیرم مرا به کسالت و تنبلی وا میدارد. غافل نمیشود اگر غافل شوم، فراموش نمیکند، اگر فراموش کنم.
در شهوات یاریام میدهد و درِ شبهات را برایم میگشاید. اگر از مکر نیرنگ او نجاتم ندهی، به لغزش میافتم.
بار خدایا تسلط او را بر من با تسلطت بر من از میان ببر تا او را به فراوانی ذکر و یاد تو ناامید سازم تا همگام با معصومین به پیروزی و کامیابی دستیابم.
ولا حول ولاقوة إلا بک.
پروردگارا، مرا از قضایت خشنود بگردان و در تقدیرت برکت نه تا تعجیل آنچه به تأخیر انداختهای را دوست نداشته باشم و تأخیر آنچه بهتعجیل انداختهای را نخواهم. پروردگارا، لباس عافیت بر من بپوشان تا زندگانی آسودهای داشته باشم و سرانجامم را با آمرزش قرین ساز تا بار گناهانم ضرر و زیانی به من نرساند، مرا از هر بلایی که مانع رسیدنم به بهشت باشد نجات ده تا به رحمتت مرا در آن داخل نمایی، ای مهربان مهربانان.
*ادامه دارد*
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم*
تالیف موسی بن راشد العازمی
ترجمه
محمد صدیق دهواری
بخش سی و دو
*زندگی مبارک وخوشبویی داشتیای رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم*
720-درگذشتش صلیالله علیه و اله و سلم در صبحگاه دوشنبه دوازدهم ربیعالاول سال یازدهم هجری بود و عمر مبارک نیز 63 سال
موضع صحابه در قبال رحلت جانسوز رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم
721-خبر ارتحال جانسوز و ملکوتی نبی رحمت و عطوفت در مدینه منوره هم چون صاعقهای بر صحابه رضوانالله علیهم اجمعین فرود آمد.
- امام احمد و دارمی از انس بن مالک روایت میکنند که فرمود:
ساکنان مدینه هیچ روزی بهتر و نیکوتر و روشنتر از روزی که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم وارد مدینه شدند ندیدند و روزی تاریکتر و بدتر وزشت تر از روزی که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم رحلت فرمود.
-انا لله وانا الیه راجعون، پیامبر عطوفت و مهربانی و مشفق امت، خورشید و ماه تابان زندگانی، داعی پنددهنده نیکو، صاحب قلب دلسوز و مهربانی که مؤمن و کافر و نیکوکار وفاجر و بزرگ و کوچک در آن جای داشت، دار فانی را وداع گفت.
- نبی امت و اسوه بشریت، شخصیت بینظیری که دیدگان، با نگریستن چهره فرخندهاش پرفروغ میگشتند و گوشها با شنیدن سخن نیکو و آوای دلنشینش آرامش مییافتند، اینچنین دنیای زودگذر را وداع گفتند و به رفیق اعلی ملحق شدند، خداوند میفرماید: «انک میت وانهم میتون»
-پس از درگذشت حبیب مصطفی صلیالله علیه و اله و سلم ، ام المومنین عایشه میگوید: «در اتاقم که به مسجد نبوی باز میشد را بازنمودم و گفتم: رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم رحلت کردند، رسولالله (صلیالله علیه و اله و سلم از دنیا رفتند» و مسجد یکباره با گریه منفجر گردید.
722-صحابه رضوانالله علیهم اجمعین بر رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در منزل عایشه رضیاللهعنهم وارد شدند و به آن حضرت صلیالله علیه و اله و سلم نگاه میکردند و میگفتند چگونه او درگذشت درحالیکه او گواه ماست و ما نیز گواه مردم.
-مسلمان دچار پریشانی شدیدی شدند و توانائی اندیشیدن و تفکر کردن از آنان سلب گشت، برخی از آنان بر زمین نشستند و توانائی برخاستن نداشتند و برخی دیگر سکوت کردند ویارای سخن گفتن نداشتند و برخی دیگر درگذشت رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم را نپذیرفتند و توانائی باور نمودن آن را نداشتند.
-و این علی ابن ابیطالب رضیاللهعنه است که سر جایش نشسته و تکان نمیخورد و این عثمان بن عفان رضیاللهعنه است که هم چون کودکی دستش را گرفتهاند و به چپ وراست مسجد برده میشود
723- این عمر بن خطاب رضیاللهعنه است؛ که بر رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم وارد میشود و هنگامی او را مشاهده میکند؛ میگوید:
وای چه بیهوشی طولانی که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم را گرفته است.
724- عمر سپس از نزد رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم بیرون میآید و شمیرش را از نیام برکشیده و میگوید:
به خدا سوگند رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم رحلت نکرده و مردم را تهدید میکند و میگوید: هرکس بگوید: رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم درگذشته او را با شمشیر میزنم.
و در روایت دیگری آمده؛ که میگوید: جز از این در وجودم چیزی دیگری احساس نمیکردم.
725-همچنین عمر رضیاللهعنه میگوید: رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فوت نکرده، واو به نزد پروردگارش رفته همانطوری که موسی علیهالسلام نیز به نزد پروردگارش رفت، به خدا سوگند رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم بازمیگردد، همانطوری که موسی بازگشت و دستوپای کسانی که گمان کنند او فوت کرده را قطع مینماید.
-و اینچنین عمر رضیاللهعنه نتوانست خودش را کنترل نماید و آیا میدانید عمر کیست؟ همان شخصیتی که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم درباره او میفرمایند: «تندترین (صحابه) در امر دین خداوند، عمر است»
ولی مصیبت ارتحال رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم را نتوانست تحمل کند و آن را درک کند.
726-ابوبکر رضیاللهعنه در هنگام رحلت رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم ، در مدینه حضور نداشت، برای دیدار و سرکشی خانوادهاش به منطقه سنح با موافقت رسولالله صلی صلیالله علیه و اله و سلم رفته بود.
727-یکی از صحابه به نزدش رفته واو را از ارتحال رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم اطلاع داده و از وضیعت سرگردانی مردم که تنها خداوند میداند در چه حالی هستند، نیز خبر داد.
728-ابوبکر صدیق رضیاللهعنه سریعاً سوار اسبش شده و خود را به مسجد نبوی رساند، مردم درحال گریه بودند و عمر شمشیرش را از نیام کشیده و با مردم گفتگو میکرد.
مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم
تالیف: دکتر موسی بن راشد العازمی بخش سی و یکم
مترجم
محمد صدیق دهواری
700-در روز جمعه ابوبکر همه نمازها را برای مردم اقامه کرد و خطبه جمعه را نیز خواندند و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم توانائی حرکت را نداشتند و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به یارانش توصیه فرمودند:
«حسن ظن به خداوند داشته باشند و فرمودند: کسی از شما از دنیا نرود مگر اینکه حسن ظن به خداوند داشته باشد.»
701-امام نووی میفرماید: در این حدیث از ناامیدی بازداشته شده است و معنی حسن ظن به خداوند این است که به رحمت و عفوش امیدوار باشد که او را مورد عفو بخشش قرار میدهد.
702-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم دو روز پیش از درگذشتش احساس کاهش تب و سبکی نمودند و درحالیکه دو نفر بازوانش را گرفته بودند و پاهایش را نیز از شدت بیماری دو خط بر زمین کشیده بود به مسجد آمدند
703- ابوبکر به مردم نماز میداند و احساس کردندکه رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم تشریف آورند و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم اشاره فرمودند، ابوبکر سرجایش باشد و نماز را ادامه دهد؛ و در کنار سمت چپ ابوبکر نشستند و نماز خود را به امامت ابوبکر اقامه نمودند.
704-واما امامت عمر بن خطاب رضی الله عنه و حدیث پیامبر صلیالله علیه و اله و سلم که فرمودند «پروردگار ومسلمانان به جزء امامت ابوبکر راضی نمیشوند» حدیث ضعیفی است که امام احمد ودیگران روایت نمودهاند.
705-و در روز یکشنبه (یک روز پیش از درگذشت رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم) بیماری رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم افزایش یافت و اخبار آن به لشکر اسامه رضیاللهعنه رسید و به مدینه بازگشت.
706-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم شب دوشنبه را با سختی با افزایش تب بیماری گذارند وبر آستانه سکرات موت قرار گرفتند؛ و با طلوع فجر بهبودی نسبی پیدا کردند.
707-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با طلوع فجر، پرده اتاق را بالا زدند و به مردم در صفهای بههمپیوسته که پشت سر ابوبکر نماز میخواندند، نگاه فرمودند و از تجمع آنان شادمان شدند
708-انس ابن مالک رضی الله عنه میگوید: چهره رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم بسیار زیبا و نورانی همانند برگی از قرآن بودند و ما با مشاهده چهره نورانی رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم خوشحال شدیم ونزدیک بود نماز را رها نمائیم
امام نووی میفرماید: منظور از اینکه چهره مبارک همچون برگی از مصحف بودند، بدین معنی است که زیبائی ودرخشندگی ونورانی چهره بودند.
709- سپس سرش را بالا گرفتند و فرمودند: بار خدایا، آیا ابلاغ نمودم،
سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«از امر نبوت تنها مبشرات باقیمانده است و آن عبارت از رؤیای صالح هست که مؤمن در خواب میبیند.» روایت امام مسلم
710- در آن روز مردم مشاهده کردند که رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم از بیماریشان تااندازهای بهبودیافته است، خوشحال شدند و به خانههای خود بازگشتند تابه کارهای خود رسیدگی کنند وبه یکدیگر شفای بیماری رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم را تبریک میگفتند.
711 -ابوبکر صدیق رضیاللهعنه نیز اجازه بیرون رفتن گرفتند تا به خانوادهاش که در منطقه سنح در عوالی مدینه سکونت داشتند، سری بزنند و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم اجازه دادند.
*رحلت رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم پدرومادرم فدایش باد*
712- در صبحگاه روز دوشنبه 12 ربیعالاول سال یازدهم هجری بیماری رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم افزایش یافت؛ و لحظات سخت و جانکاهی بر رسولالله صلیالله علیه وآله وسلم میگذشت. پدر و مادرم فدایش باد.
-رسولالله صلیالله علیه واله و سلم، دخترش، فاطمه رضیاللهعنهم را خواستند، رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با دیدن او خرسند شدند و خیرمقدم وخوش آمد به ایشان گفتند و فرمودند: «خوشآمدی دخترم». او را در سوی راست یا چپ خود نشاندند و با او خصوصی و در گوشش سخنی را بیان داشتند که موجب گریه فاطمه رضیاللهعنهم شد.
- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با مشاهده حزن و اندوه فاطمه رضیاللهعنهم، بار دیگر خصوصی و درگوشی با او سخنی گفتند که مایه خنده و خرسندی فاطمه رضیاللهعنهم شد.
ام المومنین عایشه رضیاللهعنهم میگوید: از فاطمه رضیاللهعنهم موضوع را پرسیدم
-فاطمه رضیاللهعنهم فرمودند: بار نخست فرمودند که جبرئیل همهساله یکبار، قرآن کریم را برمن عرضه و بازبینی میکرد، ولی امسال دو بار عرضه و بازبینی فرمودند و این را نشانه فرارسیدن اجل و موت خودم ارزیابی مینمایم، وبر شما (فاطمه رضیاللهعنهم) لازم است از خداترس وتقوی داشته باشی و بردباری را پیشه خودسازی،... ازاینرو گریه کردم
664-سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم شترش قصواء را سوار شدند و بهسوی قبله ایستادند و به نیایش و تضرع مشغول شدند تا اینکه خورشید غروب کرد.
665-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به مردم اعلام فرمودند بهترین دعا، دعای عرفه میباشد، وایه سوم سوره مائده نازل شد
«امروز دینتان را بر شما کامل ونعمتم را بر شما تمام کردم واسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم»
666-با غروب خورشید بهطور کامل، رسولالله صلیالله علیه و سلم از عرفه بهسوی مزدلفه رهسپار شدند.
667-رسولالله صلیالله علیه و سلم در مزدلفه نماز مغرب و عشاء را جمع وقصرخواندند و سپس به استراحت پرداختند تا طلوع فجر، سپس برخاستند نماز صبح را خواندند که در واقع روز قربانی کردن و روز حج اکبر بود.
668- سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم شترش قصوی را سوار شدند و روبهقبله ایستادند و بزرگی و وحدانیت خداوند را بیان داشتند تا که هوا خوب روشن شد. (الله اکبر ولااله الا الله میگفتند).
669- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در صبح روز قربانی به عبدالله بن عباس رضیاللهعنه فرمودند، سنگهای جمره را جمعآوری کند که او نیز هفتسنگ ریزه کوچک جمع نمود.
670- سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم پیش از طلوع خورشید، از مشعرالحرام برخلاف مشرکان که پس از طلوع حرکت میکردند، رهسپار جمرات شدند...
671- رسولالله صلیالله علیه و سلم به جمره عقبه کبرا آمدند و گونهای در پائین وادی توقف کردند که کعبه معظمه در سوی چپ و منی سوی راست قرارگرفته و رو به جمره بر روی شتر سوار بودند...
672-در وقت ضحی رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم از پائین وادی، هفتسنگ ریزه خود را بهسوی جمره تکبیرگویان پرتاب میکردند و با هر سنگریزه میفرمودند: «مناسک خود را از من یاد بگیرید.»
673- سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به محل کشتار قربانی به منی رهسپار شدند و با دست مبارک شصت وسه شتر قربانی خود را ذبح نمودند، درحالیکه قربانیان هرکدام پیشی میگرفتند تا زودتر ذبح شوند.
674- پسازآنکه رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم قربانیهای خود را ذبح نمودند، حلاق (آرایشگر) را خواستند و سر مبارک توسط معمر بن عبدالله العدوی رضیاللهعنه تراشیده شد.
692- انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم را مشاهده نمودم که حلاق سر مبارک را میتراشید و صحابه اطرافش حلقهزده بودند، وهرموی که تراشیده میشد در دست یکی از افراد قرار میگرفت. روایت امام مسلم رحمه الله
امام ذهبی میگوید: این چنین از روی تبرک همه موهای مبارک را جمع نمودند.
676-پسازآنکه رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم سر مبارک را تراشیدند، لباسهای خود را پوشیدند وام المومنین عایشه رضیاللهعنهم به آن حضرت خوشبو زدند.
677-سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم پیش از ظهر طواف افاضه را انجام دادند درحالیکه برشترشان سوار بودند تا مردم او را مشاهده نمایند و اشراف داشته باشند.
678-سپس به چاه زمزم تشریف بردند و از آب آن نوشیدند و در همان روزبه منی بازگشتند و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم جمرهها را در سه روز ایام تشریق پس از زوال انجام دادند.
679- و رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم حج مبارک حجهالوداع را با طواف به پایان رساندند و فرمودند: «آخرین اعمال شما در حج، پیش از بازگشت طواف بیتالله باشد.» روایت امامان بخاری ومسلم
680-سپس رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم به مدینه منوره بازگشت و اندکی آب زمزم نیز با خود همراه بردند؛
و این مختصر حج نبی خدا صلیالله علیه و اله و سلم بود که به حج الوداع مشهور است...
*ادامه دارد*
646- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«همانا خورشید و ماه نشانه هائی از نشانههای قدرت خداوند هستند؛ برای مرگ یا زندگی کسی کسوف نمیکنند و هرگاه کسوف و خسوف دیدید، دعا کنید و نماز بگذارید تا بر طرف شود» روایت امامان بخاری ومسلم رحمهم الله
*ادامه دارد*
*انتشارات کتاب بلوچ از آغاز تاکنون و نهضت تألیف و ترجمه در بلوچستان*
بخش سوم
معرفی کتاب
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلیالله علیه واله و سلم*
سیره نبوی از ولادت تا رحلت در جملاتی کوتاه
ترجمه کتاب اللولو المکنون فی سیره النبی المامون صلیالله علیه واله و سلم
تألیف: دکتر موسی بن راشد العازمی
ترجمه: محمد صدیق دهواری
این کتاب سیره نبی مکرم اسلام صلیالله علیه واله و سلم در 850 جمله کوتاه از ولادت تا ارتحال است که به شیوهای جذاب تدوین و ترجمهشده است که مؤلف و مترجم آن را در سی بخش همهساله در ماه مبارک رمضان در فضای مجازی منتشر میکنند
*«موفقیت در زندگی (شغل، ازدواج، تحصیل، پیشگیری و تشخیص و درمان بیماریها) با مزاجها»*
نویسنده: حسین بر، ناصر
این کتاب سومین کتاب دکتر ناصر حسین بر است که از سوی انتشارات کتاب بلوچ منتشر میشود در این کتاب همانطوری که از عنوان مشخص است راهکارهایی درزمینهٔ موفقیت در عرصههای مختلف زندگی ارائه گردیده است
*«کاملترین مرجع درمانهای خانگی»*
دومین کتاب دکتر ناصر حسین بر است در این کتاب درمانهای خانگی گیاهان دارویی پزشکی سنتی گیاهدرمانی تشریح گردیده است
*بازرگانی بینالملل (مقدمات و بازاریابی- امور گمرکی- حملونقل داخلی...*
یکی دیگر از آثار منتشرشده این نویسنده جوان است که در به بازرگانی بینالملل در ابعاد مختلف پرداختهشده است
*سراوان دهه پنجاه در یک نگاه*
تألیف: منوچهر کفائی
ویرایش و تلخیص: محمد صدیق دهواری
سراوان در طول تاریخ پرفرازونشیب خود تحولات زیادی را گذرانده است، این کتاب از سوی اداره کل فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان باهدف معرفی این شهرستان در دهه پنجاه شمسی تدوینیافته است و از انجائیکه بررسی تحولات وضیعت این شهرستان در دهههای قبل همواره مورد جستجوی پژوهشگران هست، لازم دانستیم به بازنشران بپردازیم،
نگارنده نیز با تدوین مقدمهای کوتاه به بررسی و معرفی فرهنگی شهرستان سراوان پرداخته است
همچنین کتاب سراوان شکوه گذشته که به معرفی شهرستان سراوان میپردازد توسط محمد صدیق دهواری در سال 1384 منتشر شده است
*از غرفه انتشارات کتاب بلوچ با لینک زیر بازدید بفرمائید*
https://book.icfi.ir/book?page=2&size=12&exhibitorId=1073
«انتشارات کتاب بلوچ آمادگی چاپ آثار شما را دارد»
*انتشارات کتاب بلوچ از آغاز تا کنون ونهضت تالیف و ترجمه در بلوچستان*
بخش اول
🔻انتشارت کتاب بلوچ برای سومین سال متوالی در بخش مجازی سی و چهارمین نمایشگاه بین اللملی کتاب تهران شرکت کرد.
🔷این انتشارات با بیش از 45 سال فعالیت در عرصه چاپ و نشر و فروش کتاب با کادری مجرب و آزموده یکی از فعالترین انتشاراتیهای استان سیستان و بلوچستان است که در بخش انتشارات از سال 1397با 68 عنوان کتاب در بخشهای فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی، کودک و نوجوان، زبان و ادبیات فارسی و بلوچی منتشر نموده است.
🟢شیخ انور دهواری از اعضای اصلی کادر انتشارت همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 وارد عرصه کتاب شد.
🔺همزمان با فعالیت در «نهضت جوانان مسلمان سراوان» سردبیری نشریه «صوت الاسلام» ارگان این نهضت را برعهدهگرفته وبِ عنوان نخستین تجربه در بخش رسانه توانست این نشریه را ارتقاء بخشیده و سی شماره منتشر نماید.
🔺با حضور در حوزه علمیه عین العلوم گشت بهعنوان طلبه در ادامه انتشار نشریه حوزه همکاری نمود تا اینکه در سال 1362 «کتابفروشی خالد بن ولید» را در بازارچه حاجی رمضان در فلکه قدس سراوان راهاندازی نمود بهطوریکه فعالیتهای فرهنگی این کتابفروشی درفروش، چاپ، انتشار و نمایندگی مطبوعات نقش مهمی در توسعه فرهنگی این شهرستان در دهه های شصت وهفتاد ایفا نمود.
🔵انتشار کتاب «نوکین دنیا» تألیف امام ابوالحسن علی حسنی ندوی و ترجمه آن به زبان بلوچی توسط «مولوی عبدالواحد قلندرزهی» نخستین کتاب مجوز دار بلوچی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که از سوی این کتابفروشی منتشر شد.
🔺همزمان نیز اشعار شهید سیدقطب و برخی آموزه های اسلامی به زبان بلوچی با ترجمه وخط دکتر یعقوب درازهی نیز منتشر شد
🔻شایان ذکر است پروانه فعالیت در آن دوران به نام «دکتر غوث بخش درازهی» بود.
*اسلام در زندان دوستان نادان و علمای ناتوان*
تألیف: شهید عبدالقادر عوده با ترجمه مولوی عبدالرحمن اللهوردی،
*نظام خانوادگی در اسلام* تألیف: مولوی عبدالرشید نعیمی
*ام المومنین عایشه بانوی دانشمند اسلام* تألیف: عبدالحمید طهماز ترجمه: مصطفی اربابی
*مسائل روزه* تألیف: مولوی محمد حسن بیجار زهی
*حقیقت توحید* تألیف: دکتر یوسف قرضاوی ترجمه: مولوی عبدالرحمن اللهوردی
*زندگینامه امام شهید حسن البنا* ترجمه: مصطفی اربابی
*سینا اسیر ازهای استعمار* تألیف: حسن البنا؛ سیدقطب وکامل شریف ترجمه عبدالحق حقیار
*چرا اعدام کردند* تألیف: سیدقطب ترجمه: مصطفی اربابی
*نگرشهای در قران کریم* تألیف: امام شهید حسن البنا ترجمه: مصطفی اربابی،
*امریکا از دیدگاه سیدقطب* تألیف: دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی ترجمه: مصطفی اربابی
*اخوان المسلمین در کشتارگاههای ناصر* تألیف: جابر رزق ترجمه: مصطفی اربابی
🔶 تنها بخشی از کتابهای منتشرشده این کتابفروشی با همکاری با دیگر انتشاراتیها تا دهه هفتاد است
*با ما تا پایان نمایشگاه کتاب همراه باشید*
🔹سی و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران از بیست اردیبهشت تا سی اردیبهشت در دو بخش فیزیکی و مجازی فعال است
🔺 *از غرفه انتشارات کتاب بلوچ با لینک زیر بازدید بفرمائید*
https://book.icfi.ir/book?page=2&size=12&exhibitorId=1073
*«انتشارات کتاب بلوچ آمادگی چاپ آثار شما را دارد»*
(محمد صدیق دهواری 20/2/1402)
بخش بیست و پنج
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبرصلی الله علیه واله وسلم*
*تالیف:موسی بن راشد العازمی*
*ترجمه محمدصدیق دهواری*
*انفاق عثمان رضیاللهعنه برای لشکر عسره*
588-و عثمان بن عفان رضیاللهعنه دارایی بزرگی را تقدیم نمود؛ که به مانند آن شنیده نشده است.
امام ذهبی میگوید: هیچی کسی بالاتر وبیشتر از انفاق عثمان رضی الله عنه، انفاق ننموده است.
589- رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم از این بخشش بسیار خرسند شدند و فرمودند: «ما ضر عثمان بعد الیوم» «عثمان پس از امروز هیچ زیانی نمیکند» روایت امام احمد در مسندش با اسناد حسن
590- عبدالرحمن بن عوف رضیاللهعنه هشت هزار درهم تقدیم نمود و صحابه رضیاللهعنهم یکی پس از دیگری بهاندازه توانائی و استطاعت خود اموالی را برای تجهیز لشکر عسره تقدیم مینمودند
برخی که اموالی نداشتند گریهکنان با چشمانی اشکبار و اندوهگین از اینکه اموالی برای تقدیم و تجهیز لشکر ندارند، حضور پیدا میکردند،
اینهایند؛ استوانههای مردان شجاع ایمانی رضیاللهعنهم که باثبات و مجاهدت و تلاش و ایثار خود از کیان مقدس اسلام دفاع کردند.
591-منافقان با مشاهده این انفاق بینظیر؛ از سوی صحابه رضیاللهعنهم، به تمسخرِ و استهزاء آنان پرداختند و اگر مرد ثروتمندی از صحابه اموالی را تقدیم میکرد: میگفتند: اموالش را به رخ دیگران میکشد و قصد ریاکاری و خودنمائی دارد.
592- اگر تهیدستی بهاندازه و توانائی و حتی بهاندازه کفدستی آذوقهای تقدیم مینمود منافقان اظهار میداشتند: خداوند نیازی به این اندازه آذوقه بیمقدار ندارد
اینچنین بود موضع منافقان کوردل
593-خداوند در رد منافقان آیهای در سوره توبه از قرآن کریم را نازل فرمودند:
«آنان که در رابطه با صدقات از مومنانی (افزون بر صدقه واجبشان از روی رضا ورغبت) صدقه (مستحبی) میپردازند، عیب جوئی میکنند، وکسانی را که جز به اندازه قدرتشان (امکاناتی) نمییابند (تا صدقه دهند) خداوند هم کیفر مسخره آنان را خواهد داد وبرای آنان عذابی دردناک خواهد بود »۷۹
594-چند تن از یاران راستگوی اسلام بدون عذرِ و بهانه پذیرفتنیای از غزوه تبوک تخلف کردند و در مدینه باقی ماندند، افراد راستگوئی که در اسلام وایمان آنان شکی نیست.
595- ازجمله این افراد:
1-کعب بن مالک، رضی الله عنه
2-هلال بن امیه. رضی الله عنه
3-مراره بن ربیع، رضی الله عنه
4-ابو لبابه بن عبدالمنذرودیگرانی رضی الله عنهم
قضیه این کسان و چگونگی برخورد رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم با آنان در کتاب و سنت مفصلاً بیانشده است
خروج رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم به سوی تبوک
596-رسولالله صلیالله علیه و سلم با لشکر بزرگش دربرگیرنده سی هزار جنگجواز مدینه خارج شدند و این بزرگترین لشکر و تجمع اسلامی از آغاز بعثت بود.
597-رسولالله صلیالله علیه و سلم علی ابن ابیطالب رضی الله عنه را بهعنوان محافظ و نگهبان خانوادهاش درمدینه گذاشتند و دستور داد از آنان مواظبت نماید. علی فرمود: آیا مرا به نزد زنان و کودکان میگذاری؟رضیاللهعنهم
598-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمودند:
«اما ترضی آن تکون منی بهمنزله هارون من موسی، الا انه لا نبی بعدی»
«آیا راضی و خشنود نمیشوی نسبت به من هم چون هارون نسبت به موسی باشی؛ به جزء اینکه پس از من پیامبری مبعوث نمیشود» روایت امامان بخاری ومسلم رحمهم الله تعالی
599- رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم با لشکر بزرگشان حرکت کردند؛ در ثنیه الودع اردو زدند، در آنجا پرچمها را بستند، در میان لشکر اسلام جمع زیادی از منافقان حضور داشتند.
-صحابه رضیاللهعنهم توشه آذوقه خود را باهم تقسیم میکردند و دو یا سه تن بهنوبت بر شتری واحد سوار میشدند، آب را نیز ذخیره و جیرهبندی کرده بودند تا جائیکه از کوهان شتر و از آبی که ذخیره کرده بود نیز استفاده میکردند؛ امتحان و آزمایشی سخت و هر مسلمانی بهاندازه ایمانش مورد ابتلا و آزمایش قرار میگیرد.
600-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم در مسیر تبوک از منطقه حجر؛ سرزمین قوم ثمود، قوم صالح پیامبر صلیالله علیه و اله و سلم گذر فرمودند؛ که شترشان را بهشتاب ازآنجا عبور دادند
601-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم ، در نزدیکی سرزمین ثمود توقف نمودند و در آن ورود پیدا نکردند؛ صحابه رضیاللهعنهم از چاه آبی که در آنجا قرار داشت؛ نوشیده و مشکهای خود را پر نموده و با آن آردهای خود را خمیر نمودند.
602-هنگامی که رسول الله صلیالله علیه و اله و سلم از این امر آنان مطلع و آگاه گشتند فرمودند:
«بر سرزمین این قوم که عذاب داده شدند وارد نشوید، میترسم برشما نیز همان عذابی که بر آنان وارد شد، بر شما وارد شود» روایت امام مسلم رحمه الله
603-رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم فرمان دادند: از این آب ننوشند و مشکهای خود را پر نکنند.
محمد صدیق دهواری:
*مروارید های پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علیه و آله و سلم*
مترجم
محمد صدیق دهواری
*بخش بیست و سوم*
غزوه طائف
552- غزوه طایف در واقع امتداد غزوه حنین بود؛ زیرا بیشترین نیروی هوزان که از حنین گریختند؛ در طایف تجمع کردند.
553- رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم به طایف رسیدند، آن را محاصره کردند ولی هیچ نشانهای دال بر فتح طایف و در هم شکستن قلعههای آنجا مشاهده نمیشد.
554-رسولالله صلیالله علیه وآله سلم خوابی دیدند که دال بر عدم اذن برای فتح طایف تلقی میشد و مردم را از رویاش آگاه ساختند.
555- سپس منادی رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم ندای حرکت را سر دادند وطائف را ترک « برای طایف دعا کن وآن حضرت صلیالله علیه و سلم فرمودند: خداوندا ثقیف را هدایت ده و بهسوی ما بیاورشان» روایت امامان بخاری ومسلم رحمهم الله تعالی
556-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم، طایف را بهسوی جعرانه ترک کردند، در مسیر سراقه بن مالک رضیاللهعنه به نزدش آمده و اسلامش را در برابر رسولالله صلیالله علیه و سلم اعلام کرد.
توزیع غنائم غزوه حنین
557-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم پس از رسیدن به جعرانه به توزیع غنائم پرداختند و به سران قبائلی که تازهمسلمان شده بودند، هم چون ابوسفیان وعیینه بن حصن صد شتر اعطاء نمودند
558- به دیگر سران نیز به فراخور جایگاهشان از غنائم میان آنان تقسیم کرد تا دلهای آنان را به دست آورد.
این افراد در اسلام بهعنوان مؤلفه القلوب شهرت دارند به معنی دل به دست آورندگان و در اسلام آنان ضعف وسستی وجود داشت.
559-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم از این غنائم به همه اعراب غنائمی را اعطاء نمودند به جزء انصار که به آنان اعطا نشد وروسول الله صلیالله علیه وآله و سلم اعراب را بر انصار در این غنائم ترجیح داد.
موضع انصار از توزیع غنائم
560-این امر دلنگرانی و اعتراض درونی بین انصار پدید آورد-این امر سبب شد، سید و بزرگ انصار، سعد بن عباده رضیاللهعنه به نزد رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم رفته و فرمودند: یا رسولالله، انصار از شما دلنگران شدهاند.
561- رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند: خودت دراینباره چه اندیشه میکنی؟ ایشان گفتند: من نیز از انصار هستم ویکی از افراد قوم خود.
رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم به سعد فرمودند: انصار را جمع کن. سعد نیز این کار را انجام داد و انصار را گردآورد و به رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم خبر داد.
562-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم به نزدشان آمده فرمودند:
ای گروه انصار...در حالی نزد شما آمدم گمراه بودید پس خداوند از طریق من شمارا هدایت داد... آیا پراکنده نبودید و میان شما دوگانگی وجود نداشت و به وسیله من یکپارچه نشدید...آیا تهیدست نبودید و خداوند شمارا غنی و ثروتمند نساخت؟
گفتند: خدا ورسولش سزاوارتر وبرترند و در سایه آنان به امنیت وآسایش رسیدیم.
563-رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم فرمودند: ای گروه انصار پاسخم را نمیدهید؟
گفتند: چه پاسخی داریم وچه بگوئیم؟
انصار سرهایشان را پائین انداختند و گفتند: چرا یا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم این فضل و منت و بخشش خدا و رسولش میباشد
-سپس رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم فرمودند: اگر (این گفتار) را بگوئید راست گفتهاید (و مردم) نیز این سخن شمارا تصدیق میکنند: شما هم (ای رسول خدا) در حالی که رسالتت تکذیب شده بود، ما تو را تصدیق نمودیم، تهیدست بودی به نزد ما آمدی و ما ترا بینیاز ساختیم؛ و آواره و طردشده بودی ما ترا پناه و جا دادیم و تنها بودی ما ترا یاری دادیم؟
انصار نیز این بار گفتند: این فضل و بخشش و عنایت پروردگار و رسولش بود که بر ما اعطاء شد:
564-ای گروه انصار این چه سخن و گلایهای است که از سوی شما به من رسیده است؟ برای رسیدن به مال دنیا در درونتان حس کمبود میکنید؟ مالی که برای به دست آوردن دلهای تازهمسلمان شدگان میان آنان تقسیم کردم و شمارا به اسلام واگذاشتم
-سپس رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم فرمودند: ای گروه انصار...آیا خوشنود نیستید مردم با گوسفند و شتر بازگردند و شما با رسولالله صلیالله علیه وآله و سلم به خدا سوگند آنچه شما با آن به سرزمین خود بازمیگردید بهتر از آن چیزی است که دیگران با آن بازمیگردند
565-سپس فرمودند: انصار دوستان و همراهان صمیمی و رازدار من هستند و سوگند به نام کسی که جانم در دست اوست، اگر فضل وبرتری هجرت نبود، من نیز مردی از انصار بودم؛ اگر مردم از راهی و مسیری بروند و انصار از مسیر و راهی دیگر، همان مسیر و راه انصار را خواهم رفت (سپس دعا فرمودند): پروردگارا انصار را مورد آمرزش خویش قرار بده و فرزندان انصار را و فرزندان فرزندان انصار را
پایان تحصیلاتش در دانشگاه مدینه همزمان با اوجگیری مبارزات ملت ایران علیه رژیم پهلوی بود و سبب بازگشت به کشور
با حل مشکل سربازی در سال 1358 به استخدام آموزشوپرورش در زاهدان درمیاید
آشنایی و همفکری با مولوی عبدالعزیز ملازاده سریع او را جزء مشاوران ویاران و نزدیکانش قرار میدهد بهعنوان مشاور جریری استاندار وقت سیستان و بلوچستان فعالیتهای سیاسی خویش را آغاز میکند.
نخستین رخداد و تقابل و تظاهرات خونین در شهر زاهدان در 29 آذر سال 1358 در عید گاه این شهر همزمان با ورود دکتر ابراهیم یزدی برای بررسی اوضاع استان صورت گرفت که مولوی محمد اسحاق مدنی بهعنوان مشاور استاندار و امین و نماینده مولوی عبدالعزیز ملازاده در کنار مولوی عبدالرحمن محبی به همراه دکتر ابراهیم یزدی سوار بر یک خودرو وارد عید گاه میشوند با تیراندازی مشکوک و کشته شدن جمعی از مردم، ایشان و مولوی عبدالرحمن محبی زمینه خروج دکتر ابراهیم یزدی را از مهلکه فراهم آوردند
و اینچنین از نزدیک مشاهده کرد که چگونه شکافهای قومی و مذهبی با توطئهچینی در حال شکلگیری است و باید مرهمی بر آن نهاد شود و مداوا گردد و بیشازپیش در کنار مولوی عبدالعزیز ملازاده قرار گرفت و باور دگرپذیری جامعه بلوچستان وب ویژه شهر زاهدان که سیکهای بازرگان و مسلمانان شیعه و سنی و اقوام مختلف از گوشه و کنار کشور را در خود جایداده بود، جولانگاه تفرقهاندازان نگردد وبر این عهد خویش تاکنون ثابتقدم ماند.
ابطال دوره اول انتخابات مجلس شورای اسلامی در سراوان و ثبتنام تنها دو نفر برای کاندیداتوری از شهرستان سراوان در انتخابات میاندورهای که در 19 اردیبهشت 1359 برگزار شد، یکی غیربومی محضردار و دیگری فاقد هرگونه جایگاه مذهبی و سیاسی سبب گردید، استاندار وقت از مشاورش مولوی محمد اسحاق مدنی که اینکه در دبیرستانهای زاهدان مشغول تدریس است درخواست کند که برای ثبتنام مجلس از حوزه انتخابیه شهرستان سراوان اقدام کند و اینچنین فعالیتهای سیاسی ایشان بهگونهای دیگر آغاز گردید وتوان است دو دوره مردم این شهرستان را در مجلس شورای اسلامی و سه دوره مردم استان سیستان و بلوچستان را در مجلس خبرگان رهبری را نمایندگی کند
و اینچنین روحانی جوان دیروز که حتی در زمان تحصیل و طلبگی با مبارزان تبعیدی در شهرستان سراوان همچون آیه الله علیاصغر دستغیب ارتباط برقرار کرده بوده، مورد وثوق مقامات عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی قرارگرفته و بهعنوان مشاور نخستوزیر وقت، میرحسین موسوی و حتی دولتها و روسای جمهور بعدی با گرایشهای مختلف قرار میگیرد وساختار قدرت وحاکمیت جمهوری اسلامی این دانش آموخته دانشگاه تفکر واندیشه دیوبندی و سلفی مدینه منوره را جذب خود مینماید
در حالی که بسیاری از همقطارانش سرنوشت دیگری پیدا میکردند چهبسا قرار گرفتن آنان در چنین موقعیتهای نیز شعار تبدیل مخالف به موافق را در جامعه عملی میساخت علماء ای که پس از تحصیل در دارالعلوم زنگیان و کراچی با تشویق مولوی عبدالعزیز ملازاده عازم عربستان شده بودند پس از بازگشت همچون مولوی عبدالصمد ساداتی به امامت جمعه و مدیریت حوزه و تدریس پرداختند یا همچون مولوی محمد اسحاق مدنی راه سیاست و تدریس را در مرکز کشور در پیش گرفتند و یا همچون مولوی عبدالرحمن اللهوردی در آموزشوپرورش مشغول گردیدند یا همچون دکتر احمد سیاد و شیخ علی دهواری و دکتر حافظ عبدالعزیز کاظمی و مولوی عبدالملک ملازاده سرنوشت دیگری پیدا کردند یا همچون دکتر عبدالغفور حسین بر و مولوی عبدالرشید نعیمی در بیرون ماندگار شدند
رئیس شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مشاور نخستوزیر، مشاور سه دهه رؤسای جمهوری ایران در امور اهل سنت و رئیس گروه فقه حنفی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی و رئیس شورای افتاء اهل سنت بعثه رهبری هیچگاه سبب نشد به مالاندوزی و رانتخواری بپردازد و به زندگی ساده با همان حقوق دریافتی اکتفا کند و در خلوت و جلوت صادقانه مسیری را که از ابتدا آغاز کرده بود تداوم بخشد
گرچه توفیق کار اجرائی و مدیریتی و عضویت و ریاست بسیاری از شوراهای فرهنگی و غیرفرهنگی کشور برایش فراهم نگردید
در سفرهای حج با همان ساکی که به سفرمی رود با همان ساک برمیگردد و هیچگاه وقت خود را در بازارهای مکه مکرمه و مدینه منوره ضایع نمیکند.
آنگاهکه برای شرکت در عروسی مهندس میثم رئیسی فرزند یار دیرنش حاجی محمدحسین رئیسی در سال 1390 به چابهار آمده بود و در حاشیه مراسم چندساعتی در محضرش بودم با پرسش و پاسخ به عمق سعهصدر و متانت و جایگاه علمی و حوصلهاش همچون مولوی نذیراحمد سلامی استاد برجسته دیگر دانشگاه مذاهب اسلامی و جانشین او در مجلس خبرگان رهبری که هر دو در بسیاری از خصایل همچون ساده زیستی وعدم توجه به مال دنیا و تواضع مشترک هستند، پی بردم
هردو این توفیق را داشتند پس از فارغالتحصیلی در دو دانشگاه بزرگ کراچی به تدریس بپردازند
بخش بیست ودوم
*مرواریدهای پنهان در سیرت پیامبر ایمان صلی الله علبه واله وسلم*
مترجم محمد صدیق دهواری
514-پس از فریاد و ندای عباس رضی الله عنه، لحظاتی نگذشت که صد نفر از صحابه در پیرامون رسولالله صلیالله علیه و سلم جمع شدند،
و رسولالله صلیالله علیه و سلم میدان نبرد را از بالای شترش نظارهگر بودند و فرمودند: «اکنون آتش جنگ داغ شده است» روایت امام مسلم رحمه الله
542-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم شن ریزه هائی را به دست گرفتند و بهسوی دشمن رها ساختند و فرمودند: «کور شوند»؛ و کسی باقی نماند که چشمها و دهنش از این شن ریزهها پر نشده باشد. روایت امام مسلم رحمه الله
543-سپس رسولالله صلیالله علیه و سلم فرمودند:
«شکست خوردند به خدای محمد؛ شکست خوردند به رب کعبه» روایت امام مسلم رحمه الله.
پسازآن بود که خداوند، پیامبرش ومومنان را با ارسال فرشتگان یاری دادند
559-خداوند در سوره توبه میفرماید:
«همانا خداوند شما را در بسیاری از عرصهها [ی جنگ] یاری داد، به ویژه روز [نبردِ] حُنین که فزونی افرادتان شما را مغرور و شگفت زده کرد، ولی فزونی افراد، چیزی [از خطر] را از شما برطرف نکرد و زمین با همه فراخیاش بر شما تنگ شد، آن گاه پشت کُنان از عرصه نبرد گریختید
سپس خداوند [نعمت] آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد و لشگریانی که آنان را نمیدیدید [برای یاری شما] فرستاد،»
545-فرشتگان ولشکریانی که در غزوه حنین نازل شدند؛ به نبرد نپرداختند، بلکه نزول آنان برای ترساندن کفار وایجاد رعب ووحشت در قلوب آنان بود
546-فرشتگان در هیچ غزوهای به نبرد و جنگ نپرداختند به جزء غزوه بدر بزرگ؛ که حضور و نبرد فرشتگان از ویژگیهای آن غزوه شمرده میشود، این امر از بیانات و تصریحات عبدالله ابن عباس رضیاللهعنهما بیانشده است.
547-با نزول فرشتگان، کفار به هر سو گریختند، رسولالله صلیالله علیه و سلم از وضیعت خالد بن ولید رضیاللهعنه پرسیدند، او را زخمی یافتند که به سواریاش تکیه داده و توانائی حرکت ندارد.
548- به نزد رسولالله صلیالله علیه و سلم آورده شد؛ بر زخمهایش فوت نمودند و با دست مبارک آنها را لمس و مسح فرمودند؛ تا اینکه خالد بن ولید از زخمهایش شفا یافتند و این امر از معجزات مبارکشان شمرده میشود. صلیالله علیه و سلم
549-مسلمانان به تعقیب کفار پرداختند و آنان را میکشتند و اسیر میگرفتند؛ تا اینکه کفار میدان نبرد را ترک کردند و زنان و کودکان و چارپایان خود را رها ساختند و لشکر مشرکان به سه طرف گریختند
گروهی به او طاس و گروهی به نخله و گروه اصلی بهسوی طایف گریختند.
550-همه غنائم کفار به دست مسلمانان افتاد؛ و غنائم بسیار وبی مانندی بودند:بیست وچهار هزار شتر،چهل هزار گوسفند؛چهار هزار اوقیه نقره؛ برابر صدوپنجاه کیلو نقره. این آمار جدای از زنان و کودکان بود
رسولالله صلیالله علیه و سلم دستور دادند؛ همه غنائم در منطقه جعرانه گردآوری گردند وبر آنان نگهبان گمارد.
551- و رسولالله صلیالله علیه و سلم غنائم را تقسیم نکردند؛ و دستور دادند به تعقیب کفار بپردازند که بهسوی طایف گریخته و در آنجا تجمع کرده بودند
*ادامه دارد*