به: نیلوفر صادقی و ف، یزدانی، حسن محمودی، علی یزدانی، یادمان هشتاد و هفتمین سالگرد تولد بهرام صادقی.
اگر نبود اهتمام ابوالحسن نجفی، شاید الان باید شاهکارهایش را در داستان فارسی از میان مجلاتی که حالا در دسترس نیستند سراغ می گرفتیم. شکوه داستان فارسی را او بین ١٣٣١ تا ١٣۴١ به اوج رساند و چنان سرو شکل تازهای بدان داد که در تقلید ازو، داستان هایش تر وتازه و ماندگار ماندند. او پیشروتر از زمانه اش بود و این را چه در داستان هایش و مصاحبه های اندکی که ازو باقی مانده می شود دید. او عادت داستان فارسی را بهم زد و نهیلیسم هدایت را به شکلی درآورد که دیگر جای پای نویسنده نباشد و بدنبال تفسیر های فرامتنی و کاوش در زندگی شخصی اش نگردیم، که هوشمندی اش را می رساند. او نویسنده را حذف کرد و به راوی اعتبار داد. لحن را تشخص بخشید تا هر متنی صدای خود باشد. بعد از فردوسی او را باید آینه تمام نمای راوی شکست نامید. شکستی که نسلش بعد از به ثمر ننشستن آرزوهای مشروطه ناکام آن ماندند. اما چه شد که ناگهان در اوج، نوشتن راکنار نهاد؟! او نابغه ای بود که با روایت زندگی می کرد و چنان خودش را خالی کرد که انگار ته کشیده است. بروایت دوستانش، غیبش می زد و هروقت می آمد با داستانی جدید و طوری روایت می کرد که انگار نوشته است و اما دیگر اثری از آن نبود. باید گفت او دچار سندرم نوشتن شد و البته حواشی ای که اورا دور کرد و بی تفاوتی دوستان که او را جدی نگرفتند. اما بازگشتش بزندگی ثمره اش شد مانلی و نیلوفر یادگارانش. از منظر باختینی نگاه کنیم او در در این طرز تازه نوشتن، با حذف خود به تجسم دیگری در نوشتن توجه کرد؛ وهمه اینها را باید علاوه کرد که این اوج، در فوران چپ نویس ها اتفاق افتاد که او تن نداد بدان جریان که سایه انداخته بود بر ادبیات. ادبیات او با ادبیات بظاهر آرمان خواه، همخوانی نداشت و این انزوا را پیش آورد و مرگ سه تن از یاران نزدیکش و البته ازدواجش.. که همه او را از نوشتن دور کرد. یادش گرامی که ازو همچنان می شود نوشت.
#بهرام_صادقی
#نیلوفر_صادقی
#حسن_محمودی
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/C1xiD3zqTTr/?igsh=c3VjdnE2eml0aGV5
نقد و تحلیل رمان های منتخب دهه نود،به انتخاب
# مسعود_سینایی_فر. ٢.«آداب دنیا»، اثر زنده یاد یعقوب یادعلی(بخش یکم).
چرا این رمان، اثر مهمی است؟
١. زندهیاد یادعلی، نویسنده فرمالیست، ناگهان برخلاف آثار فرمالیستی قبلش، به روایتی با پیرنگ خطی و کلاسیک رو آورده، و این قابل توجه است؛ که چرا چنین چرخشی در آثارش اتفاق افتاده؟! خود در این باره چنین می گوید: « نویسندهای که نتواند یک کار خطی بینقص بنویسد، یا یک داستان با رعایت قواعد کلاسیک داستان نویسی، هیچگاه نخواهد توانست از پس نوشتن داستان مدرنی با ساختار پیچیده بر بیاید، یا در بهترین حالت کارش تبدیل میشود به ادا و اطوار فرمالیستی یا در نوع خفیفترش بازی بیحاصل با ساختار زبان.» واین چرخش بعد از سی سال نوشتن فرمالیستی خیلی قابل توجه است که به چنین رویکردی رو آورده که در ادامه مصاحبه اش می گوید: اصرار زیاد به آن افراط فرمالیستی اشتباه بوده و مهم این است که بتوانیم طیف وسیعی از خوانندگان جدی و عادی را باخود همراه کنیم(نقل به مضمون).
٢.خواننده عادت زده، بعد از رمان اولش«آداب بیقراری» - که آن هم رمان بسیار خوشخوانی است- منتظر روایتی نزدیک به آن است که در بدو امر مغبون می شود، که چنین نیست. زیرا اوتوانسته همان شخصیت پردازی ابزورد را - حالا بیشتر - گسترش بدهد، اما این بار در بستر یک کار به ظاهر ژنریک، اما بازهم چنین نیست، او حتی در ژانر هم آشنازدایی می کند و پلیسی زخم خورده و منفعل می سازد که قادر به تغییر زندگی اش نیست و بازخورد خیانت ها و اشتباهاتش را می بیند.
٣. همانطور که گفته شد، مهمترین دستاورد این اثر، شخصیت پردازی ابزوردیستی در بستر یک رمان کلاسیک است، بی اینکه بخواهد اصرار بر نگاهی ابزوردیستی در کلیت اثر داشته باشد.( که تحلیل مفصل این مدعا را در کتابی در تحلیل کل آثارش با عنوان" آداب یعقوب" آورده ام). این شخصیت پردازی با جزئیات و با پیرنگی دقیق انجام شده که مشخصه تمام آثار اوست. یادعلی به مهندسی روایت بسیار اهمیت می دهد.
۴. شاخصه دیگر رمان، روایتی رئالیستی از یک داستان به ظاهر، پلیسی - جنایی است که نه تنها به قوانین ژانر اقتداء نمی کند، بلکه از آن نیز آشنازدایی می کند.
۵. با اینکه فرامتنی مفصل از زندگی دوران نوجوانی نویسنده وجود دارد(بخش مرور خاطرات نوید)، اما چنان در متن درونی روایت شده اند که فقط برای کسانی قابل لمسندکه با جزییات زندگی اش آشنایند.ادامه پست دوم..
#یعقوب_یادعلی
#محمد_حسن_شهسواری
#حسن_محمودی
#مهدی_یزدانی_خرم
#احمد_حسن_زاده
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#رمان_معاصر
#رمان_دهه_نود
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/C098yQbqRVp/?igshid=NjMyZDczNDVlMg==
سرنوشت و جریان ر.اعتمادی بودن و ادبیات دوقطبی در ایران (سوم)
... سینما به عنوان یک رقیب هیچگاه نتوانست این ادبیات را کنار بزند؛ چون او هم در همین مسیر سرگرمی سازی با ضعف شدید در فیلمنامه نویسی و کارگردانی، در این فضای پر خلجان، که جامعه داشت هر روز خواسته های فردی اش عریان تر می شد، سطح سلیقه مردم را کم کم به سمت این رؤیا پردازی های کاذب پیش برد، که هنوز این شیوه ادامه دارد. این وجه بشدت مورد اعتراض دو قشر سنتی و روشنفکر قرار گرفت و نهاد ادبیات نتوانست با نقدی علمی، صنعت نشر را به سمت الگوهای مناسب سرگرمی سازی و تولید ژانر برای همه سلیقه ها پیش ببرد و دافعه زیادی برای این سنت ریشه دار ایجاد کرد. از طرفی نخبه پسندان نیز با دور شدن از سلیقه عام و توجه به خواص نتوانستند پیشنهادی به جامعه ارائه دهند و این دو همیشه در برابر هم قرار گرفتند. به همین خاطر، کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی پولساز و ارزان، اقتصادش دائم دستخوش نوسان بود، و از طرفی جامعه داشت با سوادتر می شد و نیاز به خوراک فرهنگی. نویسنده به عنوان یک وجه این تولید، نتوانست ارزشش شناخته شود و حاشیه امنیت نداشت که این پارادوکس تلخی است و تاکنون بجا مانده است. با ظهور انقلاب 57 عملا ادبیات به سمت دولتی شدن رفت که بتواند این خوراک را برای جامعه تولید کند که هیچوقت نتوانست موفق شود؛ زیرا نویسنده نیاز به حاشیه امن فکری و معیشتی داشت و سفارش نویسی طبیعتا به سری نویسی می انداختش که با ذات هنر هیچوقت سازگار نبود. این اقتصاد با سه وجه ناشر، نویسنده، مخاطب همیشه در نوسان بوده است که اکنون به اوج بحران رسیده است که جامعه باسواد شده اما بر اثر نوسانات اقتصادی، اولویتش کتاب نیست. اعتمادی و همگنانش ازین وجه خیلی توانستند، به رونق اقتصاد نشر در قبل و بعد انقلاب کمک بدهند. این کار در نبود سانسور در آن زمان و تشنگی خوانندگان در این زمان، ناشران را سرپا نگه می داشت. سنت اعتمادی همچنان پابرجا باقی ماند و تا عصر شبکه های اجتماعی هنوز ادامه دارد که ادبیات زنانه شد و این مهم بدوش زنان افتاد و آنها توانستند این نوع ادبیات را بازتولید کنند و جیب خود و ناشران را پر. چون دو وجه در این ادبیات حذف شده بود: سکس و خشونت که توانست که حیات این نوع ادبیات را به حاشیه امن ببرد. که این نسل تازه، کسانی اند که اقتصاد نشر را تأمین می کنند، ولی دعوای هردو طرف ماجرای ادبیات معاصر، همچنان ادامه دارد، چون هنوز نهاد نقدی نیست، این حقیقت که نویسندگان متفکر با بی توجهی به قصه و سرگرمی نویسان با بی توجهی به ساختار سست آثارشان این روند... ادامه در کامنت.
https://www.instagram.com/p/CvA1s2kqCL2/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
سرنوشت و جریان ر. اعتمادی بودن. (یکم)
فوت ر.اعتمادی، یکی از مهمترین نویسندگان عامه پسند، می تواند فرصتی باشد تا به علل این شهرت در جامعه کتابخوان قبل از انقلاب، و نقد و ادامه این سنت در بعد از انقلاب پرداخت. بزنگاه ورود ر.اعتمادی به مطبوعات و نویسندگی، مواجه شد با شکست نهضت ملی شدن نفت28 مرداد. بازتاب شکست در ادبیات چنان عمیق بود که ادبیات شکست را ارمغان آورد. روشنفکران شکست خورده از آرمانهای مشروطه حال به خلوت خود پناه بردند و با ادبیات تمثیلی و استعاری به نقد این دوران پرداختند که برون رفتش ادبیات نخبه پسندی شد در برابر ادبیات عامه پسند که دو دهه بود که این روند، ادبیات ما را دو قطبی کرده بود. از طرفی ادبیات عامه پسند که کمتر داعیه مفاهیم عمیق را داشت نیز، بری از این واقعه نماند. تغییرات گسترده در جامعه، بر اثر شبه مدرنیتهای که در ایران ایجاد شد و تعریف تازهای از زندگی ایجاد کرد؛ در برابر سنت قد علم کرد و آن را به چالش کشید. یکی از این ارزشها که به چالش کشیده شد، کانون خانواده های گسترده با ارزشهای سنتی اش بود. طبیعتاً ارزشهای شبه مدرن داعیه جامعه ای آزاد را داشت که دربرابر این سنت قرار می گرفت. چون ارزش های جدید با تکیه بر فردیت، میخواست جامعه سنتی را از قید و بندهایش آزاد کند و وضعیت جدیدی برای احترام به فردیت تعریف کند. این موقعیت، و رشد ظاهری رفرم های انقلاب سفید پهلوی، جامعه را به سمت این ارزشها سوق میداد. یکی از کانونهایی که به این شیوههای جدید واکنش نشان داد و به نقدشان پرداخت مطبوعات و نویسندگان این کانون بودند. ر.اعتمادی در این دوران و از ابتدای دهه ۴۰ خود را به عنوان یک پاورقی نویس و روزنامه نگار در مطبوعات مطرح کرده بود و به عنوان یک نویسنده حرفهای (حرفهای از نظر شغل بودن)به این کنشهای اجتماعی جدید واکنش نشان داد و در داستانهایی که نوشت، مترسم این وضعیت و این دوران بود. وجهی که کار اعتمادی را از دیگران جدا میکرد، نگاه مستندش به عنوان یک روزنامه نگار بود. این وجه مشاهده گر، تخیلش را تحریک میکرد تا این وضعیت متناقض را در آثارش بازتاب دهد. اما او بیشتر یک مشاهدهگر باقی ماند و نتوانست به علل این رفرم بپردازد و ریشههای اجتماعی و روانشناسانهاش را نشان دهد؛ چون داعیه و توانش را نداشت و بیشتر یک سرگرمی نویس بود. از طرفی شکست کودتا نیز نویسندگان را محتاط کرده بود و در محاق نگه شان داشته بود تا کمتر با دیدگاههای منتقدانه بنویسند و به استعاره و مجاز و سمبلها پناه بردند...
#ر_اعتمادی#ادبیات_عامه_پسند#پاورقی_نویسی #مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/Cu5EYs3sGYC/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
جهانی رنگین در رستاخیز کلمات:(یکم)
(قسمتی هایی از مقاله بلندم درباره تحلیل رنگ در آثار احمدی) رد سه سبک اکسپرسیونیسم و امپرسیونیسم و سوررئالیسم در آثارش.
_احمدی شاعر سخت خوان و دیریابی است و تا هنوز، (تا زمان نگارش مقاله) برایم اهمیت شاملو و فروغ را نداشت. این تحلیل، سفر و مکاشفه ای شد در دنیای شعر احمدی،که حد و اندازه اش را در ذهنم بالا برد، بالاتر از شاملو و دیگران.. که شعر ناب را در آثار او دیدم. احمدی اصلا شاعری ایدئولوژیک نیست؛ که البته بی تأثیر از دنیا و تاریخ پیرامونش نیست. اما در نگاهش آنقدر آن را انتزاعی و درونی می کند که نمی توان ردی از شعار و بی صداقتی و ابن الوقت بودن را درش دید.
_شعرش تاریخ بردار نیست و در هر دوره ای می شود خواند و زندگی اش کرد. به شرطی که عافیت طلب نبود و لقمه آماده و سفر آماده نخواست. برای فهم شعرش بار سفر باید بست به دیار خواب و رؤیا، اما نه خواب و رؤیایی که افیونی ات کند. بالا می بردت و ذهن و چشمانت را به دنیایی جدید باز می کند.او بازی ای با رنگها و تصاویر می کند که تاکنون ندیده ای، وتجربه تازه ای از هستی در پیشت می آورد.
_تعین هایش به رنگها آشنازداست و تعابیرش از آنها، یا برای ایجاد وزمان و جهانی آنی است(امپرسیون)، یا جهان وزمانی بازنماست که تأثراتش را از رنگها بیان می کند(اکسپرسیون) یا کلا سورئال است....
#احمد_رضا_احمدی
#موج_نو
#شعر_معاصر
#وزن_دنیا
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/Cul2ZsjqPeP/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
زنگ خطر دانایی شفاهی در ادبیات! (یک)
دانایی شفاهی، دانش شفاهی، آفت جانکاه و عمیق نه تنها فضای ادبیات ماست، بلکه در دیگر حوزه های معرفتی نیز مشاهده می شود، که این سنت غلط از کجا می آید؟ یک: از عدم پرسشگری که به مرور غلط های مصطلحی نه در زبان ایجاد می کند، که ادبیات را عوامانه می کند. سالیان است می شنویم: چوبک ناتورالیست است و آثار ساعدی پهلو به رئالیسم جادویی می زند و گلشیری به تکنیک و زبان فقط توجه دارد و هر متن داستانی را که پیچیدگی دارد، پست مدرن می دانند و قس علیهذا.. و فضای ادبی ما، بدون پرسشگری از متون این بزرگان و هر نویسنده ای، عوامانه ارزش متونشان را اینقدر تقلیل می دهند. دقت که کنیم، ادبیات بی تفکر انتقادی- که بسیار کار سختی است- ادبیات را به سمت ادبیات شفاهی می برد که به نقل های سینه به سینه و گوش به گوش توجهی بیشتر می کنند و می شود!! ادبیاتی می تواند قوی شود و کانون های مختلفی را تحت تأثیر قرار دهد که پرسشگری مدام داشته باشد، که شک در هر متنی و سؤال از هر متنی، آغاز تفکر انتقادی است. دو:جامعه بی مطالعه که آفت مدنیت ما شده، سرایتش در جامعه ادبی فاجعه آمیزتر است، که وقتی تفکر انتقادی ودانش نقادی نباشد، نهاد نقدی صورت نمی گیرد و هر متن ضعیفی ادعای دانستگی دارد؛ و به مرور میان مایگی آفت بعدی و جریان امروز نه تنها اینجا که بقول یوسا جهان امروز می شود.دانش نقد تا صورتی دو طرفه نداشته باشد، فضای ادبی را یک طرفه و خنثی می کند و نمی گذارد گفتگویی ایجاد شود. مؤلف خود را محق و منتقد را مزاحم می داند؛ واز طرفی منتقد را طلبکارمی کند و مخیر. وافسوسی است که بعد، گله همین دانایان به ظاهر، بلند است که چرا کارما خوانده نمی شود و دیده نمی شود؟! در ادامه نیز، سنت غلطی دیده می شود که ناآگاهی در نقد، باعث تولید کیلویی شبه نقدهایی روی متون ضعیفی می شود و آنها را منتسب به آخرین نحله های نقد ادبی مي کنند!! این زنگ خطر بزرگ که سالیانی است زده شده را جدی بگیریم تا ادبیات ما شفاهی نشود..
#تفکر_انتقادی
#سبک_شناسی
#نقد_داستان
#رمان_معاصر
#رمان_دهه_نود
#ادبیات_ژانر
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CuaSdH1qXEf/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
«سیگاری لایت که پیتزبورگ، پک آخر را زد»
سوگسرودی، در رثای یکمین سالگرد، زنده یاد "یعقوب یادعلی" داستان نویس فقید معاصر.
از دیار نون
تا تهران،
آغاز سرود بیقراری بود.
از سمفونی بادها،
که از خاک پدری ات، تو را می خواند!
وسرود بلندت از آغاز متن،
از آغاز کلمه.
در ضیافتی مدام،
که از اینسوی سرود فصول می بردت،
تا کوه های آند!
از دالان کوه
تا ایسه سو
ودشت سوگوار جمالو
که یاد علی را دارد.
از تلواسه های بیقرارت،
به زردکوه و زاینده رود و
سرودهای آریوبرزن، که بی معنا ماند برای خاموشان دنا!
از زمزمه همیشه رباعیات خیام،
تا لرزش پاره های مرگ،
در عبارات بیگانه کامو.
از روایات پرتپش یوسا، کورتاسار، فوئنتس، آستوریاس، مارکز، اینفانته،
و تمام سرودهای به زبان نیامده لاتین.
وسامبای مرگ، در کوچه های خلوت پدرو پاراموی رولفو.
از سفرهای جک لندن، تا قعر سردی سرزمین های شمالی.
از پاتافای فاکنر،
و قایق تام و هاکلبری، که تازه به می سی سی پی انداخته اند.
تا خشم نهفتهٔ موبی دیک،
که آنها را از کوچه های خاکی کنار هفت لت جاری جویبار بیشه شهر،
تابرادوی،
از دیار کودکی، بارها خواندیم و یاد کردیم.
که حالا، بی خبر از من، از ما
خواندی مان، به اسفند محزون بوستون،
در نرمش و خواهش ضیافت سیگاری لایت
که پیتزبورگ پک آخر را زد!
وتو از خلسه اش دست نکشیدی!
و من
منتظر،
تا بار دیگر زنگ مدرسه بخورد،
و بخوانی ام
به زمین های خاکی محله
که قرار همیشه مان بود!
اما
ماندهام،
فسرده، سرگردان، خسته،
به نظارهٔ
سوزش شرحه سینه استاد علی.
تا ضجه نا آرام اکرم و بغض تلخ ثریا، که تا ماه وقمر برکشید.
واشکباری چشمان پشیمان نورا،
که نور از نورا
و
دل از بی طاقتی زهرا ستانده.
و سکوت بهت آور فاطمه که شریک کلماتت بود.
و غم بزرگ اعظم، که سنگ صبورش بودی!
و آخرین پیمان محمد و داود،
که صبر از ایوب طلب می کنند!
تا سرودت را بی گریه و اشک و فریاد
فقط در جاری واژه هایت بسرایند!
حالا،
نامت برتارک دل و ذهنم، مدام می رقصد و می چرخد، تا دوباره مهمانم کنی به آدابی تازه،
از سرود های مرگ و زندگی
در سحر واژگانی که هنوز ننوشتی و نسرودی!
سحر بیست وسوم اسفند یک هزار و چهارصد شمسی.
مسعود سینایی فر. دیارنون (نجفآباد).
#یعقوب_یادعلی
#حسن_محمودی
#مهدی_یزدانی_خرم
#احمد_حسن_زاده
#ادبیات_داستانی
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/Co7xJpOPmZA/?igshid=MDJmNzVkMjY=
سینمای جدید کره جنوبی پیشروترین سینمای حالا حاضر جهان است و رقیبی گردن کلفت برای هالیوود. آنها چگونه توانستند در عرض سی سال بچنین موفقیتی دست پیدا کنند که هم عوام را خوش آید و هم خواص را؟ سینمایی با قدمتی نزدیک صد سال که هفتاد درصد محصولاتش سینمای ملودرام است، اما بخوبی توانسته مرز ژانرهای غربی را درنوردد و برای تمام سنین، دراستاندارهای جهانی فیلم بسازد، با تلفیق ژانرها و سبک ها به نفع فرهنگ کره ای و البته با زبانی جهانی وهمه فهم و مؤلفه های مختص بخود. اما متأسفانه در ایران با سریال های ملودرام شناخته شده است و سینمای پیشروش شناخته شده نیست. کره از ابتدای قرن، توانسته با چند فیلم شاخص هم در عرصه بین المللی و هم جشنواره ها بدرخشد و نزدیک بیست سال است یک پای فینال نهایی جشنواره های معتبر است. مؤلفه هااین صنعت - سینما، هرچند رابطه بینامتنی با تمام تاریخ سینمای جهان دارد، اما هم در سطح تکنیکی و هم روایی منحصر بفرد و جدید است. این مؤلفه ها اعم اند از :
1- حذف سانسور
2- روایت های ساختار شکن و بسیار تازه و نو در هر فیلمی، چه هنری و چه تجاری.
3-رویکردی انتقادی به تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی، تاریخی و حتی فردی.. در فضایی دموکرات و چند صدا.
4- رابطه بینامتنی با سینمای آمریکا و تأثیر و تأثری دوجانبه بحدی که خیلی از آثار معاصر کره ای چه در مضمون و چه در تکنیک توانسته تأثیر تامی برسینمای آمریکا بگذارد که این آلترناتیو را هیچ سینمای ملی نتوانسته در تاریخ معاصر دربرابر سینمای هالیوود بدست بیاورد واین دستاورد بزرگی است.
5-دستاوردهاي تازه تکنیکی و پیشنهادات جذاب به سینمای جهان و هالیوود، بحدی که خیلی از آثار هالیوود با تکنیسین های کره ای دارد کار می کند. بخاطر تسلط نرم افزاری و سخت افزاری سینمای کره. که در سطح صنایع دیگر نیز این امر مشهود است.
6-ابداعات تازه در روایت در فیلمنامه هایی بغایت تازه و جذاب و با ریتم مناسب هر مضمون و مضامین بارها گفته شده با روایات تازه.
7-کارگردانی هایی بغایت کنترل شده با میزانس هایی درخور هر مضمون.
8-بازی هایی با استاندارد های بالای جهانی که از اغراق سینمای شرق کمتر برخوردار است.
فیلمبرداری و تدوین هایی بغایت نوآورانه و جذاب درخور هر مضمون..
در بررسی اخیری که از سینمای جدید کره(بدرخواست مدیر خانه هنرمندان شهر کوچکم نجفآباد) آغاز کرده ام، بنا دارم این مؤلفهها و دیگر مؤلفه های در هر عنصر فیلمسازی را با بررسی چند فیلمساز شاخص در هردو حوزه هنر و سرگرمی بررسی کنم..
چند شاهد مثال و از چند کارگردان شاخص را انتخاب کردهام.. "بقیه در کامنت"
https://www.instagram.com/p/CnqBjhUOyzl/?igshid=MDJmNzVkMjY=
چه مؤلفه های متنی باعث شد تا رمان دایی جان ناپلئون برای یک اقتباس تلویزیونی انتخاب شود؟ سنت اقتباس از آثار ادبی در قبل از انقلاب سنت حسنه ای بود که اقبال سینما و بخصوص کارگردانان درجه یک سینما به آثار ادبی مهم، از نقاط درخشان سینماست که بعد از انقلاب این اتفاق دیگر نتوانست بخوبی شکل بگیرد. یکی از خوش شانسی های این رمان این بود که در دست کارگردان کاربلدی چون ناصر تقوایی افتاد و اقتباس درجه یکی از آن کرد که بقول علیرضا داودنژاد:اگر کسی می خواهد سینما یاد بگیرد، باید این سریال را با دقت ببیند. اما آیا رمان توانسته در سطح کلام هویتش را داشته باشد و حفظ کند؟ پاسخ این سؤال در این نکته نهفته است که پزشکزاد دانش نمایشی قوی ای داشت و تأتر می شناخت و با هنرهای دراماتیک آشنا بود و با طنز غرب و ادب فارسی بخوبی آشنا بود. بنابراین، بی اینکه بخواهد متنی بنویسد که اقتباسی از آن صورت گیرد، روایتش روایتی تصویری و پر از گفتگو درآمد که این کار را برای هر کارگردانی آسان می کرد که هر سریالی بیشتر براساس گفتگوی نمایشی شکل می گیرد و در اقتباس سینمایی باید هر کارگردانی، توان تبدیل متن را به تصویر داشته باشد. در این نشست، به این رابطه دوسویه و موفقیت رمان، فارغ از تصویرش و سریال فارغ از کتاب می پردازیم..
#شب_داستان
#اجرای_داستان
#تحلیل_داستان_معاصر
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#پزشکزاد
#دایی_جان_ناپلئون
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CY2SWzsqrFx/?utm_medium=share_sheet
"بهرام صادقی" ، خلاف آمد عادت ما روایت و رفتار می کند. او تمام انتظارمان را از داستان بهم می ریزد، تا جهان ذهنی اش را استوارکند وبرای همین، همیشه تر وتازه و ماندگار ماند و هیچوقت روایاتش از زندگی، رنگ تکرار و عادت نگرفت و جاودان شد. در جفای پنجاه ساله ای که به او وآثارش شد، همیشه سعی شد از متن ادبیات داستانی مان حذفش کنند و با او وآثارش ايدئولوژيک برخورد کردند، در صورتی که صادقی و آثارش ذره ای ایدئولوژیک نبودند و نشدند و نیستند، بلکه نگاه معرفت شناسانه او به جهان معاصرند و چون بی زمان نوشت، جاودان شدند و در هر عصری قابل تأویل اند. او یک دهه مانند هر نابغه ای بی تفاوت به چاپ آثارش، فعالیت مستمری داشت وتنها با تلاش ابوالحسن نجفی، آثار اندکش جمع آوری و چاپ شد. در این نوبه با حضور دو پژوهشگر به راز این ماندگاری و کلاسیک شدنش می پردازیم تا بیشتر آثارش را بشناسیم. دو پژوهشگر در دو حوزه نقد و پژوهش، و سینما. تلاش دکتر محمدرضا اصلانی در کتاب "بازمانده های غریبی آشنا "که سعی کرد، باقی مانده اندک، اما قابل اعتنای اورا ثبت و ضبط کند، که کافی است فقط مصاحبه های صادقی را بخوانیم، تا بدانیم چقدر پیشرو بود. و حامد قصری پژوهشگر و فیلمساز تلاشگر اصفهانی که، طی یک دهه به کندوکاو بیشتری درباره او پرداخت وامروز حاصل این نگاه در قالب فیلمی مستند و ادبیات شفاهی در معرض دیدگان است که در فضای وب در سایت: وودیو.. قابل مشاهده است. امشب رونمایی این فیلم و گفتگو با فیلمساز را داریم... تا چه در نظر آید.
#خانه_روشنان
#داستان_کوتاه
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#محمد_رضا_اصلانی
#حامد_قصری
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CYcXa7bqniy/?utm_medium=share_sheet
یکی از مؤلفه هایی که در روایت آثار داستانی دهه نود دیده می شود، عدم توجه به داستان جامعه شناسانه است و به تبعش عدم وجود نقد جامعه شناسانه در ادامه خلق این نوع داستان هاست و در ادامه عدم دقت در پژوهش میدانی و تکیه صرف به تخیل(که آن هم کمبودش در روایت دیده می شود) و استفاده از شنیده هاست تا دیده ها.. طبیعتا اکثر آثار برای روایت خود به تاریخ رفته و فعل گذشته می پردازند و در فرم و روایت این آثارهم، این دیده می شود. رخدادی را در اکنون پرداخت می کنند و تا آخر می بینیم زمان فیزیکی روایت و زمان تاریخی به امر و فعل و روایت در گذشته ارجاع داده می شود . کمتر آثاری را می توان پیدا کرد که چه در فرم و چه در مضمون دچار این تکرار نشده باشند که می شود صدها مثال زد از بوف کور تا بدینجا،و کلا مسأله عنصر زمان و شقوقش مؤلفه مهمی در ادبیات ما نیست و برای همین این آثار یا در بی زمانی شاعرانه روایت می شوند یا در فعل و امر وزمان گذشته. دوازده نت بر سکوت بر خلاف این آثار، به مسأله مهمی که جامعه ما در این چهل سال دچارش است پرداخته و آن حضور مهاجران کشورهای اطراف، بخصوص مهاجران افغانستانی. اما پرداختی از درون متن این مهاجران و با فرم کمتر آزموده شده داستان های بهم پیوسته، که این پرداخت و توجه، در نوع خودش تازگی دارد. داستان ها از دید یکی از این مهاجران در یک مجموعه مسکونی درحال احداث روایت می شود و به آنات و لحظات و وقایع اتفاق افتاده این کارگران ساختمانی در دوازده داستان با پرداختی رئالیستی توجه شده است. دراین نوبه منتخبان دهه نود، با نویسنده مجموعه، "کیوان صادقی" به گفتگو می نشینیم و مؤلفه ها و ویژگی های این اثر را، به نقد و بررسی می گذاریم.
#خانه_روشنان
#داستان_کوتاه
#نقد_ادبی
#سبک_شناسی
#ادبیات_داستانی
#کیوان_صادقی
#پورزرین62
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CYDNEy7Kpc2/?utm_medium=share_sheet
احسان خلیلی اردلی، داستان نویس جوان و آتیه داری است. اوتوانسته در اولین مجموعه داستان اش به قصه ها و روایات شفاهی منطقه اش" استان چهار محال و بختیاری" که تاکنون حضور مشخصی در ادبیات داستانی ما نداشته است(غیر از فرهاد خاکیان دهکردی)، جان بدهد و روایات داستانی ای از وقایع معاصر و زندگی اطراف اش بنویسد که تازگی دارد . داستان هایش روایت زوال اند، زوالی که آن را در خاندان ایلخانی بجا مانده از نوادگان حکام بختیاری زمان قاجار، کاملا مشهود می بینیم که حالا داستانی شده اند، و درادامه، زوال ارزش های اخلاقی واجتماعی در جامعه اطرافش. او بدون این که داوری کند، راوی این مسیر صد ساله است تا دوران معاصرش، واین نوید بخش داستان نویسی است بی ادعا که بیشتر به داستان گویی می اندیشد تا روایاتی فرمال. او زیاد توجهی به فرم ندارد و داستان گویی و روایت دغدغه اش است و موضع گیری مشخص و رویی درباره پدیده های پیرامونی اش ندارد،. این خواننده است که حالا از نشانه های فرامتنی که حال متنی شده اند تأویل اش را بدست می آورد که آشنایی با تاریخ معاصر داستان ها را می تواند عمیق تر کند و لایه مندتر. هر چند طبیعتاً در اولین مجموعه، داستان ها خالی از ضعف های تکنیکال و گاه عدم دقت در پیرنگ اند نیستند، اما نویسنده نثری پالوده و با ایجاز دارد و نوید داستان نویسی آتیه دار را می دهد. امشب با او به گفتگو می نشینم تا با ادبیات تازه بالیده شده در این استان زرخیز آشنا شویم.. او تالی معدود افراد نسل قبل از خود است، که حالا کمکم از این صدا وصدا های دیگر بیشتر خواهیم شنید..
#خانه_روشنان
#داستان_کوتاه
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#احسان_خلیلی_اردلی
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CX6Co8eqTJv/?utm_medium=share_sheet
یاد بعضی از نفرات(ششم)
شنیده بودم که مريض احوال است. به منزلش رفتم برای دیدارش و قرار گذاشتیم حالش کمی بهتر شد برویم و با او مصاحبه مفصلی کنیم و اگر شد از زندگی اش فیلمی بسازیم. با حامد قصری عزیز قرارهایی گذاشتیم، اما فکر نمی کردیم مرگ اینقدر زود عباس عبدی را از ما جدا کند. اما آن شبی که در عکس های بعدی می بینید وصیت نامه داستانی اش را خواند و من کمی حس کردم که داستان آخرش وصیت نامه اش است که آرزو دارد مثل قهرمان رمان آخر همینگوی برود و دیگر نیاید. و چه داستانی نوشته بود.
عباس عبدی داستان نویسی را از جوانی شروع کرده بود، اما بعد از انقلاب و در دهه هفتاد و هشتاد بود که خودش را به عنوان منتقد و داستان نویسی زبده جاانداخت. این اواخر داور خیلی جوایز بود. بار اول که در انجمن داستان نویسان اصفهان دیدمش رسمی برخورد کرد و بار دوم جایزه ادبی هفت اقلیم بود. اما عباس عبدی نام ویادش دائم و خاطراتش از زبان خانم شادرخ انصاری که رابطه دوستی و خانوادگی مان سالیان درازی است، همیشه بود. اما کمتر داستان هایش را می خواندم و بیشتر با نقدهای ریزبیننانه تحلیلی اش آشنا بودم. او داستان نویسی از مکتب جنوب بود، اما بشدت به سبک شخصی خودش جنوب را روایت می کرد. شغلش و زندگی اش در جنوب، داستان هایش را همیشه با بو و فضای و حس و حال جنوب آغشته کرده بود و حالا است که یادش با آخرین داستانش "ناخدا مسعود" در ذهنم جاودانه شد. که در زندگی اش عاشق دو پدیده بود: سینما و ادبیات.. مثل هر جنوبی.. امشب در سالگرد رفتنش، پنج آذر ، یادش دوباره در ذهن و جانم با آخرین داستانش که در آخرین دیدارمان درحضورش اجرا کردم دوباره زنده شد که بزودی دوباره اجرایش خواهم کرد. یادش گرامی که همیشه یک رنج هم داشت که آزارش می داد و آن اسمش که با عباس عبدی سیاستمدار یکی بود و این از بازی های تلخ روزگار بود...
#عبدی_غلام_عباس
#شادرخ_انصاری
# ف. انصار
#قصری_حامد
#مسعود_سینایی_فر
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CWtzXsEKoqm/?utm_medium=share_sheet
از مجموعه داستان "درپشت آن مه"
خوانش: استفاده از فضا ومکان به عنوان شخصیت در بستر یک داستان سیال..
#شب_داستان
#اجرای_داستان
#تحلیل_داستان_معاصر
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#اصغر_عبدالهی
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/tv/CWoOJ0YqFLC/?utm_medium=share_sheet
تحلیلی بر ساختار شعر بلند ایمان بیاوریم.. و نگاه گمانه زنِ او در این مجموعه. به مناسبت پنجاه و هفتمین سالمرگ فروغ فرخزاد.
تبلور نگاه و جهان هر شاعر در فرم وایجاد ساختار شعر شکل می گیرد؛ و این ساختاربر دو محور استوار است. در محور افقی شعر(مصاریع) و محور عمودی (ساختار) . اما وقتی شاعر از شعر کوتاه به سمت شعر بلند می آید این ایجاد و گسترش مضمون، با یک فکر مرکزی، سخت تر خواهد شد. فروغ فرخزاد به گواه اشعارش (دو مجموعه آخر) استاد و مطرح کننده مضامین تازه ای از موضوعات عاشقانه، اجتماعی و فلسفی است. مشخص است، چنین شاعری، طبیعتا دغدغه فرم های تازه ای در شعر دارد و بدان ها نیز دست یازیده. در این شعر بلند نیز، همین دغدغه ها را دارد و فوران مضامین در شکلی سوررئالیستی و امپرسیونیستی و گاه اکسپرسیونیستی آنچنان شاعر را مشغول کرده است که نتوانسته شکل ساختاری یکدستی به این شعر بلند بدهد. فروغ استاد محور افقی است و به همین خاطر، اکثر اشعار ماندنی اش همین مضامین افقی است: «.. انگار در مسیری از تجسم..» «اجتماع سوگوار پریده رنگ» و الی آخر. اما در محور عمودی شعر، اشکالات فراوانی به این شعر و اشعار دیگر مثل شعر «تولدی دیگر» وارد است.(نقدی برآن در تولدش نوشته ام) شعر در این محور، بیشتر بندهایی است که بهم متصل نمی شوند، نه در مضمون و نه در ساختار و جدا جدا عمل می کنند. شاعر دائم کانون روایت شعر را عوض می کند، بی اینکه منطقی برایش پیدا کند؛ که به هم متصل نمی شوند تا این مضامین پراکنده ساختاری پیداکنند. فرم دائم از من راوی، به سوم شخص و تو راوی درنوسان است؛ چون شاعر، بیشتر در بند مضامین است تا فرمی بسازد. با این همه، فروغ استاد ادبیات گمانه زن است و در این زمینه پیشرو. شعر فانتاستیک و حتی آخرالزمانی دارد: «کسی که مثل هیچکس نیست» و «دلم برای باغچه می سوزد» و همین شعر چند پهلوی «ایمان بیاوریم...» که ترکیبی غریبی است از چند ساحت و تلفیق ژانر ها و تلفیق سبک های مدرن.
#فروغ_فرخزاد
#سبک_شناسی
#شعر_معاصر
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/reel/C3TYD9sKWyB/?igsh=MWc0Z2VmNXFiYW9vOA==
نقد و تحلیل رمان های منتخب دهه نود،به انتخاب
# مسعود_سینایی_فر. ٢. «آداب دنیا»، اثر زنده یاد یعقوب یادعلی. (بخش دوم)
۶. در ادامه یادعلی توانسته برای اولین بار در آثارش بستر جغرافیایی رمان را در زادگاه پدری و خودش در چادگان و نجفآباد اصفهان انتخاب کند، اما بازهم ازین تعلق عبور کرده و داستانی می سازد از همان جهان بینی مرسوم اش که شخصیت هایش- حالا گسترده تر-بازهم میآیند مکانی رؤیایی می سازند، تا تغییر عمیقی برایشان ایجاد کند، اما چنان تاوان اشتباهات و خیانت ها و گناهانشان را می دهند، که حتی با تغییر مکان نیز تقدیرتراژیکشان تغییری نمی کند.
٧.یادعلی حتی به روایتی تمثیلی نمی لغزد، و فقط سعی دارد داستانی خوشخوان و پر تعلیق را تجربه کند و این از داستان نویسی تجربی چون او بعید نیست. آداب دنیا، عنوانی فریبنده است، که بظاهر مارا می خواهد ببرد به سمت تمثیل اما او نیز ازین عدول می کند، زیرا اصلا اصرار براین روایت ندارد و عنوان اثر صرفا نامی است دو پهلو و پرتعلیق، از مکانی تخیلی، که شخصیت های اولیه رمان، برای مکان ساخته شده شان و این ویلای مدور که" دنیا" نام دارد، گذاشته اند. حس می شود در چهار باری که یادعلی این رمان را از سر نوشته، این خوانش تمثیلی را نیز ازبین برده و فقط به بیان یک داستان بی فرامتن بسنده کرده است، تا برایش حاشیه ای چون رمان اولش ایجاد نکند.
٨.یادعلی زمان فیزیکی رمان را نیز بسیار معاصر و نزدیک انتخاب کرده است (دهه شصت و هشتاد)، اما باز نمی خواهد خوانشی جامعه شناسانه و مستقیم ازین زمان داشته باشد در بدو امر، اما بستری را آشنا می کند تا شخصیت های همیشگی اش(روشنفکران منفعل) را تعینی مکانی - زمانی بدهد، بی اینکه تفسیر یا تحلیلی تاریخی از آنها داشته باشد و بیشتر گرایش به تحلیل روانشناختی از آنها دارد.
٩.پاشنه آشیل رمان که اصرار و تأکید برآن دارد، و در گرهگشایی مغبونمان می کند، تعلیقی است از مکانی ممنوع از دست آورد آذر- یکی ازشخصیت های مهم داستان-در ویلای دنیا، اما نبودش هیچ لطمه ای به داستان نمی زند، چون نه تنها ایهامی در پیرنگ روایت ایجاد نمی کند، بلکه تزئینی است و بیشتر ابهام انگیز است تا تعلیقی در راستای گره گشایی ای؛ و معلوم نیست، یادعلی با این همه دقت تکنیکی چطور به این مهم توجه نکرده است.
١٠.لحن و روایت نثر اثر، طیفی است وسیع از لحن و تمی عاشقانه، رئالیستی و روایتی پرتپش از یک داستان جنایی - عاشقانه، اما یادعلی به سمت هیچکدام نمی غلطد.. ادامه در نظرات..
#یعقوب_یادعلی
#حسن_محمودی
#احمد_حسن_زاده
#ادبیات_داستانی
#رمان_دهه_نود
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/C1AWhoBqP7P/?igshid=NjMyZDczNDVlMg==
با رفتنش، سطر مهمی از شعر معاصر، ناقص ماند.. او شاعری کامل بود و خلف درست و متعادل و معقول دکتر براهنی. هم نسل بودیم و سه دهه با شعرش محشور، که ساختارشکنی آگاه بود. در جوانی مشهور شد، اما با مداقه ای درست و علمی سعی کرد آموزه های زنده یاد براهنی را به سیاق خودسامان دهد، که میراث درخوری است. ازو همچنان می توان آموخت و لذت برد.. همیشه از ترکیب اسم وفامیل اش خوشم می آمد که چه خوش در زیرعنوان اشعارش می نشست.. حالا از صبح که دیدم و شنیدم خبر رفتنش را، انگار غم عالم بر سرم هوار شده که چرا اینقدر جوانمرگی در ادبیات ما باید رخ بدهد؟! دقت کنیم در نسل های دوم به بعد همیشه جوانمرگی داشته ایم، چه در نسرودن و چه ننوشتن، چه مرگ جسمانی.. تا کی این زلال را کدر باید ببینیم؟! او لیلا ساز کلمه بود و شعر..یادش ماناست.
#شمس_آغاجانی
#رویا_تفتی
#شعر
#شعر_معاصر
#سبک_شناسی
#نقد_شعر
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/Cw91icqKLok/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
ادامه سرنوشت وجریان ر. اعتمادی بودن(دوم)
.. اما ر. اعتمادی طرز دیگری را انتخاب کرد. او چون در بطن مطبوعات بود، کمتر مصاحبه کرد وراز آمیزی را در پناه عنوانش انتخاب کرد. این راز آلود بودن برای فروش بیشترموفق بود و چون هنوز رسانه های دیداری به فراگیری امروز نبودند؛ جوان تازه شکفته، آمال و آرزوهایش را در این آثار(اعتمادی و دیگران) دنبال می کرد و رنگ رمانتیک این نوشته ها، کمی اورا در این خلجانها (که حالا با تلویزیون وسینما و مطبوعات داشت عریان می شد) آرام می کرد و به انتزاع می برد تا به آرامشی موقت برسد(مؤلفه هایشان را بررسی خواهیم کرد). پاورقی نویس، چون نبض خواننده در دستش بود، طبیعتاً سعی می کرد پا ازارزش های سنتی بیرون نگذارد و پرده دری نکند؛ (کما اینکه این اواخر شده بود و صدای اهل سنت را در آورده بود) چون او هم در این لبه ایستاده بود و خود برخواسته از این سنت بود. (کافی است سری به مجلات دینی آن زمان و نقد آنها بزنید) در این بین، مهمترین آسیب نبود نهاد نقد محکم و قوی و بادانش، باعث شد این آثار شباهت های زیادی به هم پیدا کنند، تا ادبیات ژانر صورت نگیرد و نتواند به تولیدی انبوه برای همه سنین و سلائق برسد. در این بین بی توجهی نویسندگان دو قطب به یک امر مهم بود که هرکدام را به سوی تقلید از غرب برد. نبود سنت رمان نویسی و عدم توجه به سنت شرقی است( که ادبیات کلاسیک عصاره آن سنت بود)، که در غرب توجه به سنت عمیق بود و آن ادبیات را چنان قوی کرد که یا در ادامه سنت مسیحی بود و یا در نقد آن. اما نویسنده این جا، بستر مشخصی نداشت، یا در چالش با نهاد قدرت وجامعه طبقاتی شده بود و یا سردرگم مدرنیته ای که فهم نشد. برای همین، ادبیات دو قطبی شد: یا عامه پسند: بی بستری تحلیلی جامعه و روان شناسانه و تاریخی دقیق، یا فرمال: با گرایشات فهم نشده دقیق اومانیستی. تنها آثاری در این میان موفق اند که می بینیم یا در نقد سنت اند، یا در چالش با نهاد قدرت و حاکمیت وتاریخ، مثل بوف کور و شازده احتجاب و شب هول(رمان مهمی که کمتر دیده شد).. از آن طرف، در وجه سرگرمی نویسی، هیچکدام از نویسندگان، نتوانستند شهرت اعتمادی را بدست آورند، چون او هم تداوم در کارش داشت و هم رازآلود باقی ماند و در سنت پاورقی نویسی کاربلد شده بود که بداند مخاطب چه می خواهد وسلیقه این جامعه بیسواد را در دست داشت. اوکمتر در محافل پدیدار گشت و این روش هوشمندانه در صدر سرگرمی نویسان قرارش داد. امر مهم دیگر، کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی گران نبود و براحتی در دسترس جوان تشنه بود، که ساعات فراقتش را می خواست با قصه های رمانتیک پرکند..
https://www.instagram.com/p/Cu9tBuuK3tX/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
سرنوشت و جریان ر. اعتمادی بودن. (یکم)
فوت ر.اعتمادی، یکی از مهمترین نویسندگان عامه پسند، می تواند فرصتی باشد تا به علل این شهرت در جامعه کتابخوان قبل از انقلاب، و نقد و ادامه این سنت در بعد از انقلاب پرداخت. بزنگاه ورود ر.اعتمادی به مطبوعات و نویسندگی، مواجه شد با شکست کودتای 28 مرداد سی و دو. بازتاب شکست کودتا در ادبیات چنان عمیق بود که ادبیات شکست را ارمغان آورد. روشنفکران شکست خورده از آرمانهای مشروطه حال به خلوت خود پناه بردند و با ادبیات تمثیلی و استعاری به نقد این دوران پرداختند که برون رفتش ادبیات نخبه پسندی شد در برابر ادبیات عامه پسند که دو دهه بود که این روند، ادبیات ما را دو قطبی کرده بود. از طرفی ادبیات عامه پسند که کمتر داعیه مفاهیم عمیق را داشت نیز، بری از این واقعه نماند. تغییرات گسترده در جامعه، بر اثر شبه مدرنیتهای که در ایران ایجاد شد و تعریف تازهای از زندگی ایجاد کرد؛ در برابر سنت قد علم کرد و آن را به چالش کشید. یکی از این ارزشها که به چالش کشیده شد، کانون خانواده های گسترده با ارزشهای سنتی اش بود. طبیعتاً ارزشهای شبه مدرن داعیه جامعه ای آزاد را داشت که دربرابر این سنت قرار می گرفت. چون ارزش های جدید با تکیه بر فردیت، میخواست جامعه سنتی را از قید و بندهایش آزاد کند و وضعیت جدیدی برای احترام به فردیت تعریف کند؛ این موقعیت، و رشد ظاهری رفرم های انقلاب سفید پهلوی، جامعه را به سمت این ارزشها سوق میداد. یکی از کانونهایی که به این شیوههای جدید واکنش نشان داد و به نقدشان پرداخت مطبوعات و نویسندگان این کانون بودند. ر.اعتمادی در این دوران و از ابتدای دهه ۴۰ خود را به عنوان یک پاورقی نویس و روزنامه نگار در مطبوعات مطرح کرده بود و به عنوان یک نویسنده حرفهای (حرفهای از نظر شغل بودن)به این کنشهای اجتماعی جدید واکنش نشان داد و در داستانهایی که نوشت، مترسم این وضعیت و این دوران بود. وجهی که کار اعتمادی را از دیگران جدا میکرد، نگاه مستندش به عنوان یک روزنامه نگار بود. این وجه مشاهده گر، تخیلش را تحریک میکرد تا این وضعیت متناقض را در آثارش بازتاب دهد. اما او بیشتر یک مشاهدهگر باقی ماند و نتوانست به علل این رفرم بپردازد و ریشههای اجتماعی و روانشناسانهاش را نشان دهد؛ چون داعیه و توانش را نداشت و بیشتر یک سرگرمی نویس بود. از طرفی شکست کودتا نیز نویسندگان را محتاط کرده بود و در محاق نگه شان داشته بود تا کمتر با دیدگاههای منتقدانه بنویسند و به استعاره و مجاز و سمبلها پناه بردند...
#ر_اعتمادی#ادبیات_عامه_پسند#پاورقی_نویسی #مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/Cu5EYs3sGYC/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
یاد بعضی نفرات (بیست ویکم)
تصویر و ترسیم ویاد احمدرضا احمدی برای من از وقتی شعر معاصر را عمیق در دوران دانشجویی بررسی می کردم، با دو امرگره خورد، نامه ای که فروغ فرخزاد اوان شاعری برایش نوشته بود و دو: فضا و زبان شعرش که با شعرای نسل اول بسیار فرق داشت. فروغ در نامه ای مفصل به او یادآور شده بود، وزن را فراموش نکن!چون اون نبض زندگی ایرانی را خوب دریافته بود(که وزن جزو لاینفکش است)، با اینکه جوان بود. احمدرضا احمدی اما، بانی شعری شد که البته اسماعیل نوری علاء بیشتر آن را تبیین کرد و "موج نو" نامیدش.شعر احمدی دقیقا وقتی متولد شد که جریان شبه مدرنیسم در ایران در همه وجوه معرفتی شروع شده بود و او توانست بخوبی متأثر ازین جریان، شعری بگوید که باهمگنانش فرق داشت، برای همین دیریاب بود. چون شعری بود آشنا زدا در اوج شعر سیاسی ایران که نمی خواست به وجوه استعاری و مجاز پناه ببرد و ذهن عادت زده مخاطبانش را در دورانی که هنوز شعر سنتی تسلط بلامنازع داشت و تالی یان نیما و دیگران هرکدام داشتند این شعر را تثبیت می کردند بهم بریزد.این موج سعی براین داشت که بار تاریخی معنایی زبان را به خود زبان نزدیک کند، تا ترسیم خودش باشد، نه ترسیم معناهای سیاسی و اجتماعی. و به همین سان این موج، در یک دهه شروع شد و زود به پایان رسید که بررسی اش مفصل است.. احمدی، و دو سه تن دیگر مثل الهی و مجابی باقی ماندند و به سبکی شخصی رسیدند. مفصل درباره وجه تصویری احمدی مقاله مفصلی نوشته ام که هنوز چاپش نکردم. یادش جاودانه.
#احمد_رضا_احمدی
#شعر_معاصر
#موج_نو
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CukGpD4KMdN/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
https://fb.watch/lh0mlRxLEu/
برای دیدن ویديو روی لینک بالا کلیک کنید 👆🏾
اهل قلم از محمد محمدعلی میگویند
- - - - - -
سخنان کامل چند تن از اهل قلم دربارهٔ محمد محمدعلی، نویسنده، مدرس داستاننویسی و پژوهشگر ساکن ونکوور، بهمناسبت برگزاری مراسم نکوداشت ایشان در این شهر، در روز ۱۸ ژوئن ۲۰۲۳ - ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
اسامی افرادی که در این ویدیو سخن گفتهاند، بهترتیب حروف الفبای نام خانوادگی:
حسین آتشپرور، نویسنده، ساکن ایران
رحمان چوپانی، نویسنده، ساکن ایران
نسیم خاکسار، نویسنده، ساکن هلند
خسرو دوامی، نویسنده، ساکن آمریکا
علی رادبوی، نویسنده، ساکن آمریکا
منیرو روانیپور، نویسنده، ساکن آمریکا
ناصر زراعتی، نویسنده، ساکن سوئد
مسعود سیناییفر، منتقد و مدرس ادبیات داستانی، ساکن ایران
حسن (بیژن) صفدری، شاعر و مترجم، ساکن ایران
بهرام مرادی، نویسنده، ساکن آلمان
بهنام ناصری، روزنامهنگار ساکن ایران
با سپاس فراوان از کمکهای بیدریغ مریم رئیسدانا، کامران قوامی و مجید میرزایی در گردآوری ویدیوی اهل قلم
#ونکوور #کانادا #ایرانیان_کانادا #ایرانیان_ونکوور #رسانهٔ_همیاری #نشر_رها #نشررها #محمدمحمدعلی #محمد_محمدعلی
✍ خبر شماره ۱:
مسعود سینایی فر از سینمای کره جنوبی میگوید.
🎞نخستین جلسه نقد و بررسی فیلم در روز چهارشنبه بیست و یکم دی ماه در سالن جلسات خانه هنرمندان توسط واحد سینمایی برگزار شد.
🔴 مسعود سینایی فر، کارشناس و منتقد سینما، در ابتدا مروری داشت به تاریخ کشور کره از قبل تبدیل شدن به دو کره شمالی و جنوبی. سپس تاثیرات جنگ جهانی دوم را بر سینمای کره جنوبی بازگو کرد. در این جلسه فیلم «واحه» (Oasis) به کارگردانی لی چانگ-دونگ ، از زوایای مختلف از جمله کارگردانی،بازیگری، تصویر برداری، نویسندگی، تدوین مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
🟠 حاضران در این جلسه آقای مهدی عبداللهی مدیر عامل خانه هنرمندان و جمعی از علاقمندان و فارغ تحصیلان رشته فیلم سازی و کارگردانی بودند.
💡در حال حاضر نشست های نقد و بررسی فیلم، چهارشنبه هر هفته در محل اجتماعات خانه برگزار می شود.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
واحد خبر روابط عمومی خانه هنرمندان
(۱۴۰۱/۱۰/۲۱)
/channel/artistshouse
در سی و دومین نشست شب داستان نویسان شهرهای ایران، در برنامه خانه روشنان، میزبان دوبانوی ایم که هر دو از قبیله قلم اند.. "نیم ماهی، نیم آدمیزاد" ، نشان از استعداد بی ادعایی است که سعی بر شناخت و مسیر نوشتن و داستان دارد و نقد پذیر این مسیر،. بانو نیلوفر لهراسبی از شهر شیراز، در اولین مجموعه اش سعی بر ثبت آناتی دارد که درونی اوست و به همین سان از تجربهاش می نویسد و از این تجربه ها می خواهد راه بسوی دشواری های نوشتن ببرد و بردارد. در این نوبه، با عنایت سرکار خانم دکتر زینب صابر، استاد دانشگاه هنر اصفهان، به نقد وبررسی این مجموعه داستان می نشینیم.. تا چه در نظر آید..
#خانه_روشنان
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#نقد_داستان
#رمان_معاصر
#رمان_دهه_نود
#ادبیات_ژانر
#نیلوفر_لهراسبی
#زینب_صابر
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CeEfT7Eq8s9/?igshid=MDJmNzVkMjY=
وقتی در سال 1349 ایرج پزشکزاد کارمند وزارت امور خارجه که سالیانی بود طنز می نوشت و پاورقی نویس قدری بود، نسخه رمان تازه اش را به سردبیر مجله فردوسی می داد، فکر نمی کرد بزودی کارگردان جوانی، رمان تازه منتشر شده اش را بخواند و تصمیم بگیرد براساسش سریالی بسازد! آزمون سختی بود، اما چنان این کارگردان جوان که تقوایی نام بود، ازین اثر معمولی در آن زمان - که اصلا منتقدان توجهی بدان نکردند- سریال موفقی ساخت که بلافاصله شهرت سریال و کتاب همه گیر شد که هیچ رمان فارسی نتوانسته بود تا آن زمان، حتی بعد بدین موفقیت و محبوبیت در بین مردم برسد. هر چند مردم بیسواد آن زمان چنان به کتاب روی خوش نشان ندادند، اما باعث شد شهرت نويسنده اش چندین برابر شود و حالا اهل قلم هم توجهشان جلب شد و شروع به نوشتن نقدهایی بر اثر کردند. نوع هنری طنز همیشه در طول تاریخ ادبیات نوع سطح بالایی محسوب نمی شد و وجه سرگرمی اش بیشتر نمود داشت، اما سریال تقوایی باعث شد این رمان و سریال، و نوع نگاه زیرکانه شان، به همه حوزه های عمومی و خصوصی رسوخ کند و هر روز بر شهرت رمان افزوده شود، و جایگاهی در تاریخ ادبیات معاصر پیدا کند همردیف بزرگان. این تصور جدی انگاشتن رمان را حتی پزشکزاد در نظر نداشت و کار خودش را می کرد، کما این که بقیه آثارش شهرت این رمان و حتی ارزش ادبی اش را پیدا نکردند. اما آنچنان که باید درخوراش بررسی های فرامتنی و حتی متنی در نقد ادبی صورت نگرفته است. رمان در وجه هنری اش گفتگو محورترین رمان پارسی است و این تکنیک را بخوبی پزشکزاد به روایتی در خور درآورده است. او خلأ شخصیت پردازی ماندگار و تأثیرگذار را در رمان فارسی به تنهایی به یدک می کشد که هیچ رمان نویسی به قدرت او نتوانسته چنین شخصیت هایی جاندار پرداخت و معرفی کند. رمان در بستری رئالیستیک به زیبایی توانسته وجوه استعاری دقیقی به رمانش بدهد که تأویل پذیری اش مدام است، بی اینکه به نماد پردازی رو و سطحی منجر شود؛ زیرا ساختار فرهنگی بعد از رمان، آنچنان تغییرات ماهوی نکرده است. نویسنده به فرهنگ ایرانی نشتری از نوع ریشخند و نیشخند زد که از وجوه طنز نویسی است.او در نوشتن رمان از تمام ظرفیت های طنز ایرانی و غربی بخوبی استفاده کرده است بحدی که هم گرایشی آیرونیک دارد و هم گروتسک وحتی پارودیک. در خلق شخصیت های گروتسک از دایی جان گرفته تا دیگران.. بخوبی تسلطش را نمایان کرد. رمان دایی جان حالا آینه تمام نمای زندگی ایرانی است و پزشکزاد از جاودانگان معاصر.
#پزشکزاد
# دایی_جان_ناپلئون
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CYuuAN1Khqh/?utm_medium=share_sheet
علی یزدانی نجفآبادی داستان نویس عجیبی است. واقعا داستان را برای خودش می نویسد و دلائلی که هنوز نمی دانیم. گاهی مارا به بهانه ای دعوت می کرد که داستانی نوشته ام، باشید تا بخوانم برایتان و عجیب داستان به داستان، قوت زبان و ابداع در روایت و فرم و جهان داستانی اش قوی و قوی تر می شد. اما نسبت به داستان هایش بی رحم بود و کمتر آنها را بچاپ سپرد. هر وقت می پرسیدیم می گفت چیزی نیستند. اما ما سیر تطور و وسعت جهانش را می دیدیم..چون غیر از داستان، شعر شناسی یکه و تاریخدانی بی ادعا بود که هیچ وقت حرف نمی زد و فقط می نوشت، واین کم حرفی اش گاهی عذاب آور بود. اما در جلساتی که داشتیم چنان دقیق داستان هر فرد را متعهدانه گوش می داد و نقد می کرد که حیرت مي کردیم.. داستان هایش جهانی مختص بخودشان را دارند. او خیلی زود از زیر سایه تأثیرات همشهری اش بهرام صادقی درآمد و جهان داستانی خودش را شکل داد.. ساعت ها می شود درباره اش نوشت و حرف زد، چون انبان زیادی از داستان و نقد وتحقیق دارد، اما همینقدر جدیت ندارد برای چاپ که، روزی یزدانی خرم را حدود 12 سال پیش در نشر چشمه به همراه قاسم شکری دیدم، سراغش را گرفت گفت: شما داستان نویس قدری بنام علی یزدانی دارید چه می کند؟ او داستان نویس درجه یک وقدرتمندی است. ولی او متأسفانه نسبت به نشر آثارش همت نداشت و هیچ وقت ندیدیم دنبال آثارش بدود.. امشب بمناسبت تولد 68 سالگی اش- که اصلا به او نمی آید- با او گفتگو می نشینیم و یکی از داستان هایش را قرائت می کنیم..
مهمان دیگرمان نیز سرکار خانم خورشید پورمحمدی اند نویسنده ای فعال که درباره ایشان نقد کوتاهی را قرائت می کنند.
#شب_داستان
#اجرای_داستان
#تحلیل_داستان_معاصر
#نقد_ادبی
#سبک_شناسی
#ادبیات_داستانی
#نجف_آباد _ما
#علی_یزدانی_نجف آبادی
#خورشید_پور_محمدی
#پورزرین62
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CYJvfHEqjkt/?utm_medium=share_sheet
احمد محمود نبود، داستان نویسی ما موهبت بزرگی را کم داشت. همانطور که نبود دیکنز درادبیات انگلستان و جویس در ادبیات ایرلند و بالزاک در ادبیات فرانسه و صدها نویسنده دیگر در هر ملتی.. او ترجمان روح زخم دیده ماست. شارح روزگار پرادبار ما و تصویرگر یک دوران پر از اشتباهات بزرگ. محمود در قالب خالد شخصیتی بی بدیل ساخته که نه تنها قهرمان نیست، بلکه سیمای شکست خورده آرمانخواهی است و آنقدر اورا دنبال می کند که در جنگ تمثالش را کامل می کند، از دل خاک به خاک، همانطور که خودش بود. او سیمای هنرمندی است که از خاک برآمد و خطاها کرد و تاوان خطاهایش را پس داد، و هیچوقت غیر از هنر هیچ توقعی از زندگی نداشت. محمود مثل هر جنوبی ادبار کشیده رؤیاهایش را می جست و بزرگترین موهبتش این بود که با مدد خلاقیتش خودش را به تصویر کشید، اما بی این که دچار خودشیفتگی شود. او عاشق سینما بود و غایتش سینما بود، اما به کلمات چنان جان داد که هرکدام تصویر ماندگاری از دو دوران شدند. با هر کدام از آثارش می توان زندگی ها را آزمود و درس گرفت.
او برای ادبیات داستانی ما میراثی گذاشت به اندازه تمام آموزه های یک زندگی و دانش داستان سرایی. هنوز در مورد آثارش ننوشته ایم و تفسیرها می خواهد این مرد بزرگ تا ازو بیاموزیم.
احمد محمود، احمد محمود ماند و در کلمه جاودانه شد.. یادش گرامي باد..
امشب قسمتی از شاهکارش همسایه ها را اجرا می کنم بیادش..ودرباره آثارش می گویم.
#شب_داستان
#اجرای_داستان
#تحلیل_داستان_معاصر
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#احمد_محمود
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/masoud_sinaeifar/p/CX74kYuKiLg/?utm_medium=share_sheet
یاد بعضی نفرات(هفتم)
از دیرباز رابطه نویسنده و منتقد را رابطه خصمانه ای می دانند و انگها به منتقد جماعت چسبانده اند، بخصوص در جوامع توتالیتر که منتقد موی دماغ است و برتافته نمی شود. از خرمگس معرکه خوانده اندش تا نویسنده یا شاعر شکست خورده و خدا نکند منتقد همیشه بدهکار، طلب کسی را ادا نکند و اثر کسی را که عموما شاهکارند تحویل نگیرد! هنر - علم نقد ساحت الآن رفیعش در غرب چنان بالاست که از ارکان جامعه دموکرات است، اما اینجا، همچنان قصه پرآب و چشمی است. دراین دیار، همیشه نقد مسأله است و دائم حرفش هست و خودش نیست. تا اثری چاپ می شود تمام دعوا تازه بعد آن است و در نبود گفتگوی انتقادی این منتقد جماعت است که باید از هر اثری تعریف کند وگرنه مغضوب عام و خاص می شود. چون فقط حرفش هست و نه خودش که علم و هنری است خلاق و شم وانصاف و درایت می خواهد و بسیار کار توانفرسایی ومتعهدانه ای. اما منتقدان خوش شانسی هم پیدا می شوند که حالا با نویسندگان با دانش و نقد پذیری مواجه می شوند که نویسنده سعی دارد نوشته اش را ارتقاء دهد واز آن طرف، قدرت نقد پذیری اش را عمیق تر کند، که می داند ساز و کار نقد فحاشی، طرفداری، مجیز گویی و.. نیست. که کار نقد، پرسشگری مدام از هر متنی است. نویسنده فهمیده است مدام باید مراقبه کند و اثری درخور بیافریند تا در پرسشگری های منتقدان نخواهد پاسخگو باشد، بلکه متن کارش را انجام داده و خواهد داد.از همین شانس هایم مواجه با نویسندگان همعصرم است که می دانند نقد در پی و ادامه آفرینش هنری است که گاه درون متنی نگاه می کند یا برون متنی که دانش مسلطی می خواهد، نه کلماتی فنی بی کارکردی تحلیلی. می داند که حالا باید منتظر تحلیل اثرش ازین دو منظر باشد. مهیار رشیدیان ازین شانس های زندگی است که در پس سالیان کار نوشتن، آنقدر نقد برایش اهمیت دارد که هم ارزشش را می شناسد و هم حریم وحرمتش را قدردان است.. در پس نقدهایی ازاثرش و آثارش ندیدم واکنشی غیر اخلاقی نشان دهد و در این عصر، این موهبتی است که رابطه نویسنده و منتقد دارد می رود به سمت گفتگوی انتقادی و نه فحاشی و مبارزه ای بی امان که این کار نادانان و تازه به دوران رسیده هاست که از پی خودشیفتگی هایشان، طلبکار عالم وآدمند و منتقد را بی مزد و مواجب می دانند و بنده ای زرخرید.. مهیار رشیدیان هوشمندانه تمام نقدبر آتارش را می شنود و یادداشت بر می دارد و هر تأویلی را بر می تابد و صبورانه می شنود که ازو شنیده ام: در مکتب بزرگانی تربیت شدم که تحمل غیر و تحمل نقد را یادمان دادند.
#نقد_ادبی
#سبک_شناسی
#مهیار_رشیدیان
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CWynoQhq33y/?utm_medium=share_sheet
یادمان سالگشت و یادمان یاد این نویسنده صاحب سبک.
خوانش:بررسی اکسپرسیونیستی داستان و تشخص های سبک پردازانه غلامحسین ساعدی.
#اجرای_داستان
#تحلیل_داستان_معاصر
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#ساعدی_غلام_حسین
#مسعود_سینایی_فر
#پورزرین62
https://www.instagram.com/tv/CWtZx5tqL48/?utm_medium=share_sheet
اصغر عبدالهی با همین داستان های اندکش موهبتی است برای ادبیات داستانی نحیف ما.. او در جوانی مجموعه ای نوشت که هرکدامشان شاهکار ویژه ای اند در داستان فارسی که تا سالیان هم می تواند از آنها درس گرفت و هم بارها خواندنشان و لذت برد.. داستان هایی بشدت نمایشی و تصویری که تأثیرات عشق او به سینما در آنها هویداست.. گفتگو هایش بشدت سفته و با کمال ایجازند که یادآور گفتگوهای همینگوی است.. قهرمانانش برای تغییر وضعیت تلخ و مصیبت بارشان دائم در تلاشند، اما بخاطر شرایط سخت و زندگی حداقلی شان، رؤیاهایشان دست نیافتنی است.. دستاورد بزرگی است که در بیست وهشت سالگی به چنین توانی در داستان نویسی برسی، اما دریغ که فاصله چاپ کتاب هایش هر کدام یک تا دودهه فاصله افتاد و او جذب سینما شد و در سینما با جذب در سینمای بدنه نتوانست به غایتی که در داستان رسید برسد.. ومرگ خیلی زود اورا به کامش کشید.. یادش ماندگار.. امشب یکی از بهترین داستان های مجموعه را اجرا می کنم و بعد خوانشی از آن خواهم داشت..امشب سختی ای دارد برایم که گرافیست برنامه جناب شهریار قنبری عزادار پسر عمویش است.. که برنامه را به این دوست عزیز تقدیم می کنم.
#شب_داستان
#اجرای_داستان
#تحلیل_داستان_معاصر
#نقد_ادبی
#ادبیات_داستانی
#سبک_شناسی
#اصغر_عبدالهی
#شریوش
#مسعود_سینایی_فر
https://www.instagram.com/p/CWl9t6cqCjN/?utm_medium=share_sheet