چشم موسی تار شد بر طور غیرت ز انتظار از لب داوود، صوتی به ز موسیقار کو؟ نظرات و پیشنهادات @AbdollahGh
از گلهای رنگارنگ 547
آهنگ: محمد میرنقیبی
ترانه: معینی کرمانشاهی
@Musighar
در شوره زار زندگی لب تشنه و پا خسته و گم كرده راهم
در چشم گلكار جهان بی ارزش و كوچكتر از خودرو گیاهم
گر زندگی باید مرا پس كو اساس زندگی
دلمرده پوشم تا به كی، بر تن لباس زندگی
نقشم ولی نقش گناهم ، تصویری از یك اشتباهم
در صحرای ملامت روییدم از كرامت
برگم برگ صبوری بارم بار ندامت
نامم مرغ هوس جایم كنج قفس
كارم بی خبری عمرم یك دو نفس
#معینی_کرمانشاهی
@Musighar
هرگز دلم به درد تو از کس دوا نخواست
کام تو جست و حاجت خود از خدا نخواست
مشتاق تو به هیچ جمالی نظر نکرد
بیمار تو ز هیچ طبیبی دوا نخواست
بر ما دلت نسوخت ندانم چرا نسوخت
ما را دلت نخواست ندانم چرا نخواست
بسیار خواستم که نهم سر به پای او
من خواستم ولی چه کنم چون خدا نخواست
#حسن_دهلوی
@Musighar
#گلهای_رنگارنگ #سیما_بینا #محمودی_خوانساری #ماهور
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 546 (ماهور)
آهنگ: مهدی خالدی
خواننده: سیما بینا
ترانه: میرزا حبیب خراسانی
هر شب من و دل تا سحر در گوشۀ میخانه ها
داریم از دیوانگی با یكدگر افسانه ها
@Musighar
آواز: محمودی خوانساری
سنتور: ورزنده
غزل آواز: حسن دهلوی
هرگز دلم به درد تو از كس دوا نخواست
كام تو جست و حاجت خود از خدا نخواست
بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن ها می توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هرگز نمی آید به پایان
بی تو هم این عشق بی فرجام من
شاید كه پابرجا بماند یا نماند
بی تو هم دریای بی آرام دل
شاید به طوفانم كشاند یا براند
من كه رسوای دلستم كِی ز غم پروا كنم
می روم عشق و وفا را بعد از این رسوا كنم
دل به دریا می زنم
تا كه دل دریا كنم
دل كی شود آزاد از این غم
فریاد از این دل داد از این غم
جز غم چه بود این عشق رسوا
شد هستی ام بر باد از این غم
#تورج_نگهبان
@Musighar
از گلهای رنگارنگ 545 ب
غزل آواز از رهی معیری:
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد
@Musighar
#گلهای_رنگارنگ #مهستی #گلپایگانی #اصفهان
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 545 ب (اصفهان)
آهنگ و تنظیم: همایون خرم
خواننده: مهستی
ترانه: تورج نگهبان
بعد از تو هم در بستر غم میتوان خفت
بعد از تو هم با دل سخنها میتوان گفت
@Musighar
آواز اول: گلپایگانی
ویولن: همایون خرم
سنتور: مجید نجاحی
غزل آواز: زلالی خوانساری
ز بس لبریز مهرش شد درونم
نمی گنجد به خونم رنگ خونم
آواز دوم: شهیدی
سنتور: ورزنده
نی: موسوی
غزل آواز: رهی معیری
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد
شعله دیدم سركشی های توام آمد به یاد
ز بـس لبــــــریـز مـهــــرش شـد درونم
نمی گنــــــجـد به خونـــــم رنـگ خونم
که دل خود قطره اشکی سرنگون است
چو عاشــق می شود دریای خون است
نسیـــــــم آمــد به طــرف بـاغ ســرمست
ســـــر زنـجـیــــــــر مـــوج آب در دست
نسیــــــمی کـز خرامــــــش غـم نخیزد
بلــــــرزد گـــــل وز آن شبــــــنـم نـریزد
#زلالی_خوانساری
@Musighar
#گلهای_رنگارنگ #مهستی #گلپایگانی #اصفهان
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 545 (اصفهان)
آهنگ و تنظیم: همایون خرم
خواننده: مهستی
ترانه: تورج نگهبان
بعد از تو هم در بستر غم میتوان خفت
بعد از تو هم با دل سخنها میتوان گفت
@Musighar
آواز: گلپایگانی
ویولن: همایون خرم
سنتور: مجید نجاحی
غزل آواز: زلالی خوانساری
ز بس لبریز مهرش شد درونم
نمی گنجد به خونم رنگ خونم
از گلهای رنگارنگ 544
آهنگ: جواد معروفی
ترانه: معینی کرمانشاهی
@Musighar
از گلهای رنگارنگ 544
غزل آواز از نظامی گنجوی:
مرا پرسی كه چونی؟ چونم ای دوست
جگر پردرد و دل پرخونم ای دوست
@Musighar
#گلهای_رنگارنگ #الهه #شهیدی #شجریان #ابوعطا
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 544 ب (ابوعطا)
آهنگ و تنظیم: جواد معروفی
خواننده: الهه
ترانه: معینی کرمانشاهی
بهار من اكنون كه گشته خزان
گرفته چو عمرم غبار زمان
چرا ننویسم حكایت خود
كنون كه بخواندم كتاب جهان
@Musighar
آواز اول: شهیدی
ویولن: همایون خرم
غزل آواز: نظامی گنجوی
مرا پرسی كه چونی ؟ چونم ای دوست
جگر پردرد و دل پرخونم ای دوست
آواز دوم: شجریان
سه تار: عبادی
غزل آواز: پژمان بختیاری
دوستان فصل بهار است صفا باید کرد
دامن عقل در این هفته رها باید کرد
مرا پرسي كه چونی؟ چونم ای دوست
جگر پردرد و دل پرخونم ای دوست
حديث عاشقي بر من رها كن
تو ليلی شو، كه من مجنونم ای دوست
به فريادم ز تو هر روز، فرياد!
از اين فرياد روزافزونم ای دوست
شنيدم عاشقان را مینوازی
مگر من زان ميان بيرونم ای دوست
نگفتی گر بيفتی گيرمت دست!؟
ازين افتاده تر كهاكنونم ای دوست؟!
غزلهای نظامی بر تو خوانم
نگيرد در تو هيچ افسونم ای دوست
#نظامی_گنجوی
@Musighar
#گلهای_رنگارنگ #الهه #شهیدی #ابوعطا
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 544 (ابوعطا)
آهنگ و تنظیم: جواد معروفی
خواننده: الهه
ترانه: معینی کرمانشاهی
بهار من اكنون كه گشته خزان
گرفته چو عمرم غبار زمان
چرا ننویسم حكایت خود
كنون كه بخواندم كتاب جهان
@Musighar
آواز: شهیدی
ویولن: همایون خرم
غزل آواز: نظامی گنجوی
مرا پرسی كه چونی ؟ چونم ای دوست
جگر پردرد و دل پرخونم ای دوست
تاب ستمت جز دل آواره كه دارد
این صبر به جز عاشق بیچاره که دارد
در ماندۀ احوال خودم این چه حجاب است
فارغ بنشین طاقت اسرار كه دارد
كاری نساخت ناله كز او خوش كنم دلی
هان ای دعای نیمه شبی دست دست توست
#ولی_دشت_بیاضی
راز جان با یار جانی گفته شد
جمله اسرار نهانی گفته شد
دیدم آن رازی كه ناید بر زبان
با زبان بی زبانی گفته شد
#میرزا_حبیب_خراسانی
@Musighar
#گلهای_رنگارنگ #عهدیه #جمال_وفایی #افشاری
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 547 (افشاری)
آهنگ: محمد میرنقیبی
خواننده: عهدیه
ترانه: معینی کرمانشاهی
@Musighar
آواز: جمال وفایی
سنتور: منصور صارمی
اشعار از: ولی دشت بیاضی
تاب ستمت جز دل آواره كه دارد
این صبر به جز عاشق بیچاره که دارد
میرزا حبیب خراسانی:
راز جان با یار جانی گفته شد
جمله اسرار نهانی گفته شد
هر شب من و دل تا سحر
مرغ سحر
اجرای مشترک زندهیاد شجریان و انوشیروان روحانی
@Musighar
هر شب من و دل تا سحر در گوشه ی ویرانه ها
داریم از دیوانگی با یکدگر افسانه ها
اندر شمارِ بیدلان در حلقه ی بی حاصلان
نی در حسابِ عاقلان نی درخور فرزانه ها
از می زده سرجوشها از پند بسته گوشها
پیوسته با بی هوش ها خو کرده با دیوانه ها
از خانمان آواره ها در دو جهان بیکاره ها
از درد و غم بیمارها از عقل و دین بیگانه ها
از سینه بُرده کینه ها آیینه کرده سینه ها
دیده در آن آیینه ها عکسِ رخ جانانه ها
سنگِ ملامت خورده ها از کودکان آزرده ها
دل زنده ها تن مُرده ها فرزانه ها دیوانه ها
ببریده خویش از خویشتن بگسیخته از ما و من
کرده سفرها در وطن اندر درون خانه ها
نی در پیِ اندیشه ها نی در خیالِ پیشه ها
چون شیرها در بیشه ها چون مورها در لانه ها
چون گل فروزان در چمن چون شمع سوزان در لگن
بر گِردشان صد انجمن پر سوخته پروانه ها
رخشان چو ماه و مشتری زین گنبدِ نیلوفری
تابان چو مهرِ خاوری از روزنِ کاشانه ها
مست از میِ مینای دل بنهاده سر در پای دل
آورده از دریای دل بیرون بسی دُردانه ها
گاهی ستاده چون کدو از می لبالب تا گلو
گاهی فتاده چون سبو لب بر لبِ پیمانه ها
#میرزا_حبیب_خراسانی
@Musighar
از گلهای رنگارنگ 545
آهنگ: همایون خرم
ترانه: تورج نگهبان
بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت
بعد از تو هم با دل سخنها می توان گفت
@Musighar
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد
سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند
روی و موی مجلس آرای توام آمد به یاد
بود لرزان شعله ی شمعی در آغوش نسیم
لرزش زلف سمنسای توام آمد به یاد
در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد بیاد
از بر صید افکنی آهوی سرمستی رمید
اجتناب رغبت افزای توام آمد به یاد
پای سرو جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای توام آمد به یاد
شهر پرهنگامه از دیوانه ای دیدم رهی
از تو و دیوانگی های توام آمد به یاد
#رهی_معیری
@Musighar
بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن ها می توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هرگز نمی آید به پایان
بی تو هم این عشق بی فرجام من
شاید كه پابرجا بماند یا نماند
بی تو هم دریای بی آرام دل
شاید به طوفانم كشاند یا براند
من كه رسوای دلستم كِی ز غم پروا كنم
می روم عشق و وفا را بعد از این رسوا كنم
دل به دریا می زنم
تا كه دل دریا كنم
دل كی شود آزاد از این غم
فریاد از این دل داد از این غم
جز غم چه بود این عشق رسوا
شد هستی ام بر باد از این غم
#تورج_نگهبان
@Musighar
از گلهای رنگارنگ 544 ب
غزل آواز از پژمان بختیاری:
دوستان فصل بهار است صفا باید کرد
دامن عقل در این هفته رها باید کرد
@Musighar
دوستان فصل بهار است صفا باید کرد
دامن عقل در این هفته رها باید کرد
سخن از باده کند زمزمه ی باد صبا
گوش بر نغمه ی جانبخش صبا باید کرد
عقل را با سر آشفته دلان سازش نیست
راستی , پیروی از عقل چرا باید کرد
تا به کف دامن جانبخش ادیب است و حبیب
شوری از نغمه ی شهناز به پا باید کرد
نوبهار است و جوانید و نشاطی دارید
همه دانید, چه گویم که چه ها باید کرد
وحشی آسا به دل سبزه مکان باید جست
خویش را از ادب خشک جدا باید کرد
تا شود کام دلی حاصل از این چند صباح
آنچه از دست برآید , به خدا باید کرد
#پژمان_بختیاری
@Musighar
بهار من اکنون که گشته خزان
گرفته چو عمرم غبار زمان
چرا ننویسم حکایت خود
کنون که بخواندم کتاب جهان
چرا که ننالم که محرم و یاری
از آن همه یاران نمانده مرا
چرا که نسوزم که شمع مرادی
ز لاله عذاران نمانده مرا
تهی شده جامم ز باده چرا
زمانه مرادم نداده چرا
چو بزمی گیرد ز شمعی گرمی
چه شوری در دل گذارد
ز بس نیرنگ و ریا برخیزد
جدایی آرد به جای وفا
در این بازار فسون و ریا
دریغا گم شد بهای صفا
مرا کز غم جام لبریزم
چرا نبرم رو به سوی خدا
که جز او نداند دوای مرا
که او می بیند رضای مرا
#معینی_کرمانشاهی
@Musighar