نلیدا ... گفت که وقتی کانالهای راست و چپ باهم ادغام میشوند و آگاهی به کالبد انرژی گذار میکند، تجربه ذهنی هماهنگی کامل را تجربه مینماید. نلیدا توضیح داد: وقتی فرد متمرکز باشد دیدن بلاواسطهی انرژی آسان است. چرا که بدن فیزیکی دیگر چیزی را که احساس میکند انجام نمیدهد. اگر بخواهی بیاد بیاوری که بدنت چگونه احساس میکرد، وقتی که درسطح آگاهی بالاتری است یا وقتی که خطوط کائنات را تجربه میکنید، تضمین میکنم که به سختی خواهی توانست، این احساسات را بیاد بیاوری.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا پاسخ داد که شخص نباید نگران هیچ چیزی باشد، چرا که نگرانی به معنای این است که دچار عدم تعادل شده است. او توضیح داد به بیان دیگر، اگر در حال عمل کردن فکرهم میکنی، آنگاه این افکار تو هستند و نه اعمال تو که درخاطرهات میماند. ازسوی دیگراگر درحین عمل سکوت داشته باشی، وقتی تلاش میکنی که اعمال را بیاد بیاوری چیز اندکی برای بیادآوردن خواهد بود. به این دلیل است که ساحران میگویند «خود» یک ایده است. وقتی تو این را بفهمی وامتداد تکگویی درونت را متوقف کنی، آگاهی دیگری به میدان میآید.
وقتی به آنچه نلیدا گفت فکر کردم، بنظرم رسید که با احساسی که هنگام مروردوباره داشتم، انطباق دارد. حین مروردوباره، نوعی پسکشیدن، یک جداشدگی از خودم و دنیا آنگونه که آن را میشناختم، تجربه میکردم. بخشی از من( که شامل هرآنچه میشد که از تجاربم در دنیا بیاد میآوردم) بنظر میرسید که منفصل شده و به آرامی دور میشود. در پشت آن بنیادی ازآگاهی قرار داشت که ساکت، بیکران و خالی بود. او بعنوان پس زمینه عمل میکرد تا از فعالیتها حمایت کند. اما بخاطر اینکه تمام توجه من همواره بر روی «خودمتفکر» متمرکز بوده، این زیربنای ساکت نامکشوف مانده است. با مروردوباره تفاوت این دو واضح است، تفکیکی بین من، بعنوان مخلوطی از احساسات، ایدهها، فعالیتها و این آگاهی ساکت و تعریف نشدنی وجود دارد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
دون خوان گفت: مطلبی هست که گمان می کنم از آن اطلاع داشته باشی. من آن را یک سانتی متر مکعب شانس می نامم. هر یک از ما خواه جنگجو باشد و خواه نباشد یک سانتی متر مکعب شانس دارد که گه گاه جلوی چشمش ظاهر می شود.
تفاوت یک فرد عادی و یک جنگجو در این است که یک جنگجو متوجه آن می شود و می کوشد آماده باشد، آگاهانه انتظار می کشد تا بتواند به موقع از سرعت انتقال لازم برخوردار باشد، یعنی قادر باشد هنگامی که شانس به او رو می کند آن را بچنگ آورد و برای این کار جرات و شجاعت کافی هم داشته باشد.
شانس، اقبال، بخت، اقتدار شخصی یا هر اسمی که می خواهی بر آن بگذاری، مساله ویژه ایست. مثل گلی است که جلوی ما ظاهر می شود و ما را به چیدن خود دعوت می کند.
در این موقع اکثر آدم ها یا خیلی گرفتار و مشغول هستند یا خیلی احمق و تنبل و متوجه نمی شوند که این بخت آنهاست که بسراغشان آمده است. یک جنگجو برعکس، همواره هوشیار و آماده است و انگیزه و ابتکار لازم را نیز برای گرفتن بخت دارد.
📘 کتاب سفر به دیگر سو
🆔 @nagualism
نلیدا تاکید کرد که در دنیای ساحران از رفتارهای شدید بایستی اجتناب شود، چرا که این، جلو رفتن افراطی در یک جهت است که نیروهای مکمل بایست برای متعادل کردنش، تاوان بدهد. او اضافه کرد، فرد باید برای آسایش و تعادل تلاش کند تا به سطح راندمان بهینه در هر تکلیفی برسد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
او (کاستاندا) همواره در آن اوقات به من میگفت چیزی را فقط به طور شهودی دانستن بی معناست. جرقه های بینش نیاز دارند به اینکه به فکری منسجم برگردانده شود، در غیر این صورت بیهدف هستند.
او جرقه های بینش را با مشاهدات پدیده های باورنکردنی مقایسه میکرد: هر دو به همان سرعتی که میآیند از بین میروند. اگر دائما تقویت نشوند تردید و فراموشی را به دنبال خواهد داشت، چون ذهن را عادت داده اند که عملی باشد و فقط آن چیزی را بپذیرد که اثبات شدنی و به لحاظ منطقی مستدل است.
📒 کتاب در رویا بودن، نوشته فلوریندا دانر
🆔 @nagualism
برای احیای پیوند با روح، ساحران به عزمی دقیق، راسخ و جسور، به حالتی ذهنی که «قصد نرمش ناپذیر» نامیده می شود، نیاز دارند. مشکلترین قسمت دورۀ کارآموزی ساحری، پذیرش این واقعیت است که فقط ناوال می تواند این «قصد نرمش ناپذیر» را ارائه دهد.
کار آموز باید بشدت بکوشد تا پیوند خود را با روح روشن و احیا کند. اگر پیوند احیا شد، او دیگر کار آموز نیست، ولی تا آن موقع برای ادامۀ کار، نیاز به عزمی راسخ و جسور دارد که البته فاقد آن است. پس اجازه می دهد که ناوال این عزم را میسر سازد و برای این کار باید دست از فردیت خود بردارد. این مشکل ترین قسمت است.
📒کتاب قدرت سکوت
🆔 @nagualism
نکته مهم دانستن این امر است که ما محدود هستیم زیرا کالبد جسمانی ما آگاهی ما را کنترل میکند ولی اگر بتوانیم آن را برعکس کنیم یعنی طوری که کالبد اختری ما آگاهی ما را کنترل کند عملاً می توانیم هر کاری را انجام دهیم که تصورش را میکنیم.
کتاب گذر ساحران،ص ۳۲۳
🆔 @nagualism
هدف ساحران چیست؟
نلیدا گفت: تکامل. بیدار کردن قصد تا فرد بتواند دنیا را با چشمان زلال ببیند. چشمان انسان عادی با افکار غبارآلود شده است. احساساتشان بواسطه نگرانیها اعوجاج یافته. تو باید نخست راهی را بسوی قصد، مرمت کرده باشی، قبل از آنکه شروع به جذب آن کنی. بعد بتدریج خواهی توانست که کالبد انرژی را لمس نمایی و وقتی که آن به درخشندگی خورشید شد، تو میروی و اجازه میدهی که قصد تو را حرکت دهد.
ادامه دارد ...
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا گفت: وقتی ذهن و بدن آرام است شکاف کوچکی ایجاد میشود و ایدهای میتواند از میان آن لیز بخورد. بخاطر این است که مدام اصرار میکنم که سکوت داشته باشی و بگذاری ندای روح به تو بگوید که چی به چی است. درغیر اینصورت هرگز چیزی نخواهی دانست.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
میخواستم بدانم برای کسی که در یک وضعیت زوال مادی بدنیا آمده امکانش هست که از درماندگی روح جلوگیری کند؟
نلیدا من را مطمئن ساخت: اگر باندازه کافی انرژی داشته باشی بوسیله هیچ چیزی تهدید نخواهی شد. حتی اگر درمیان مردمانی فقیر و پست محاصره شده باشی.
نلیدا گفت برای ساحری که میبیند همه چیز یکسان است، چرا که آنها انرژیاند. بنابراین، ساحری که در آلونکی زندگی میکند خودش را ثروتمند میداند، حال آنکه فردی عادی که در شهر زندگی میکند با آنکه خانهای پر از اثات و کمدی پر از لباس دارد، خودش را فقیر میپندارد. چه کسی فقیرتر است ساحری در کوهستان یا فردی در شهر؟
به او گفتم اگرچه فردی در شهر چیزهای بیشتری دارد اما او فقیرتر است. فکر میکردم که این چیزی است که او میخواهد بشنود.
نلیدا سرش را تکان داد و گفت: تا وقتی که فرد کالبد انرژیاش را از ایده فقر و ثروت جدا نکرده است، تاوقتی که زندگیاش را مروردوباره نکرده است، او فقر روحی دارد.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا : ما همه از نور ساخته شدهایم. نور کالبد انرژی ما را فعال میکند و همچنین ما واجد شکل انسانی هستیم، برای ساحری که میبیند ما بطور اساسی رشتههایی از نوریم.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
زندگی حرکت انرژی بدون محدودیت بود تا وقتی که ما با حذف امکاناتی که با توقعات منطقی ما تطابق نداشتند، آن را محدود و زندانی کردیم. نلیدا گفت: برای کسی که میبیند واقعیت تنها یک نقطه نظر است، بدون منطق عمل میکند و توقع پاداش ندارد.
پرسیدم: آیا چنین فردی بطرز ترسناکی تنها نیست؟
چنین فردی تنها نیست، چرا که با نیرویی که ما را حرکت داده و کامل میکند همراستا است.
در حالیکه شانههایم را به سختی میفشردم پرسیدم: از کجا بدانم که از روح عمل میکنم یا از خودم؟
نلیدا نگاه خونسردی به من انداخت: همچنان که از روی بیعیبونقصی رفتار میکنی اقتدار شخصی جمع کرده و سرانجام روح و موجودیت تو یکی خواهد شد. آنگاه تمام اعمال تو بازتابی از قصد روح است.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
آگاه بودن میتواند به معنی اجازه دادن به کالبد انرژی باشد تا برای ما دست به عمل بزند، صرفنظر از اینکه ما ممکن است یادگرفته باشیم که چه چیزی سادهتر یا منطقیتر فرض میشود. اجازه دادن به اینکه آگاهی ما را هدایت کند، قابل مقایسه با فردی الکلی است که بطری مشروب را پس میزند، علیرغم اینکه تمام وجودش به خواستن مشروب الکلی عجین شده است.
آیا هرگز این تلاش تو پایان خواهد گرفت؟
او گفت: بله با خالی کردن انبار بوسیلهی مرور دوباره، ما کنترل قطعیتی که بر ما مستولی شده را میشکنیم. اینجا راه سریعتری هم هست. کالبد انرژی میتواند ناگهان بیدار شود و ببیند که خود اهمیتی ندارد. فردی که خودش را از محدودیتهای بازتاب خود رهانیده است به شیوهای کاملا متفاوت ادراک میکند.
ادامه دارد ...
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
موجودات انسانی بینهایت در لیست اعمال و احساساتشان محدود شدهاند. باید این را در مرور دوبارهات فهمیدهباشی.
ما مانند مستی هستیم که مستقیم بسوی بطری مشروب میرود، بدون اینکه یکبار از خود بپرسد چرا ما مینوشیم؟ یا حتی از نوشیدنش احساس آسودگی کند. او عنوان کرد که دستهای از الگوها از زمان کودکی در ما حضور دارند وبا فرامین هیپنوتیکی تقویت میشوند که ما را مجبور میکنند که آنها را بارها و بارها تکرار کنیم.
ما محدود شدهایم چرا که دیگر به تصویر بزرگتر نگاه نمیکنیم. ما به بدنهای مان اجازه میدهیم که بسادگی از خطوطی که کمترین مقاومت را دارند عبور کنند و اینگونه است که همهچیز برای ما مشابه و شناخته شده است.
ادامه دارد ...
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
یکی از مهمترین سوالهایی که در مواجهه با کتابهای کاستاندا ممکن است از خود بپرسیم اینست که بالاخره چه چیزی مهم است و اولین کاری که باید کرد چیست؟
پاسخ به این سوال را که در مطلب منتشر شده از کتاب ناگفته های شمنیزم و دون خوان آمده می توانید در لینک های زیر مطالعه کنید.
لینک مطلب در سایت:
https://prothinka.org/don-juans-tutorials-confusions-clues
لینک مطلب در تلگرام:
/channel/emoma_anjoman/50
فایل صوتی:
https://prothinka.org/don-juans-tutorials-confusions-clues-padcast
🆔 @nagualism
به نلیدا گفتم: همانطور که مروردوباره میکردم بنظر میرسید که آگاهی، دیگر به خودآشنایم متصل نیست. بنظر میرسید که به بیرون شناور شده و پاسخهایی را که بعنوان خودآشنایم داشتم مشاهده میکند. همچنان که «خودشخصی» مملو از تنش، درگیری و اضطراب زندگی است، آگاهی دیگر بیطرف و خونسرد، یک سکوت تاریک، کاملا خوددار، بدون خواسته و تفکر است.
نلیدا گفت: آنچه تو شرح دادی نسبت بین آگاهی خودشخصی و آگاهی کالبد انرژی است. تنفس مروردوباره و حرکات ساحری به تو اجازه میدهد که کالبدانرژیات را فعال کنی. از این منظر میتوانی ببینی که خود روزمره تنها ظاهری است که بوسیله قدرت کلام و تفکر تقویت شده است.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
اقتدار همواره یک جو شانس را در اختیار سالک مبارز قرار می دهد. هنر سالک مبارز در این است که دائماً تحرک داشته باشد تا بتواند از آن استفاده کند.
📕کتاب چرخ زمان
🆔 @nagualism
تنها وقتی که فعالیت و انرژی ات در هماهنگی کامل یاشد، تو متوجه خودت و آنچه که انجام می دهی نیستی...
از آنجا که مردم می خواهند دیده شوند، به طور مداوم توجه را به خود و اعمالشان جلب می کنند. تمرکز بر انجام کاری بی تفاوت نسبت به نتیجه آن، به معنای توجه کامل به انجام وظیفه است.
موثرترین سطح برای یک کمین کننده شکارچی اینست که کاملا جذب لحظه باشد به طوری که فرد با فکر کردن در مورد آینده و گذشته انرژی هدر ندهد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
اقتدار شخصی تعیین میکند که چه کسی میتواند از الهام بهره گیرد و چه کسی نمیتواند.
تجربیات من از همنوعانم به من ثابت کرده است که تنها عده بسیار کمی حاضر به شنیدن میشوند، و در میان آنها نیز کم هستند کسانی که این صدا را میشنوند و تازه بسیار کمتر هستند کسانی که حاضر میشوند تا به آنچه شنیدهاند عمل کنند و از آن میان کسانی که حاضر به عمل میشوند، باز هم تعداد کمتری هستند که اقتدار شخصی دارند و میتوانند از اعمال خود بهره گیرند.
🌵دون خوان
📘کتاب افسانه های قدرت
🆔 @nagualism
کارلوس کاستاندا همیشه خود را هم فرکانس با روح می کند و می گفت روح به تو اینطور پیشنهاد می دهد ... کارلوس همیشه می گفت شما باید دنبال بیکرانگی بروید و خود را به آن برسانید و باید این را به طریقی بسیار خاص، بسیار دقیق و با جزئیات انجام دهید.
بیکرانگی همان را می دهد که ما به او داده ایم، اگر شما پرسشی مبهم بپرسید پاسخی مبهم دریافت می کنید. اگر شما چیزی دقیق و با جزئیات بپرسید پاسخی مشخص به همراه جزئیات خواهید گرفت.
.... ما به دنبال روح می دویم. به آن گوش می دهیم و منتظر می مانیم تا پاسخ به ما برسد.
قدم اول در هر کاری نخست آماده سازی خودم است. سکوتی که ذهنم را فرا می گیرد و بعد رها شدن از تمام عوامل حواس پرتی در اطراف و بعد مانند یک تیر رها شده از چله ی کمان بر پرسش ام از بی کرانگی تمرکز می کنم.
▪️از وبینار رناتا مورز در مسکو
🆔 @nagualism
(تمام ساحران گروه با صداقت یک هدف را دنبال می کردند):
شکستن نظم ها و تعصبات ادراکی که ما را درون حد و مرزهای دنیایی زندگی روزمره به زنجیر می کشند و مانع میشوند تا به دنیاهای مشاهده شدنی دیگر گام نهیم.
شکستن چنین نظم و ترتیب های ادراکی ساحران را قادر می ساخت تا از مانع بگذرند و به تصور ناپذیری بجهند. آنان چنین جهشی را گذر ساحران مینامند. گاهی اوقات نیز «پرواز تجریدی» می گویند زیرا این امر حاوی صعود از سوی مادیات، سوی جسمانی، به سوی ادراک بسط یافته و شکل های تجریدی غیر شخصی است.
🧙♀تایشا آبلار
📒گذر ساحران
🆔 @nagualism
پرسیدم: چطور تو را حرکت میدهد؟
با انرژی عزیزم با انرژی. یکبار که تو ذهن منطقی را ترک کنی که همه چیز را واقعی میسازد، قصد تو را به جانب انرژی خالص میبرد.
نلیدا گفت که این مروردوبارهی حسابی میخواهد تا به تو اجازه دهد قضاوتها و باورها و نیاز بیپایان به کنترل را رها کنی. ولی یکبار که تو گذار کردی، میبینی که انگار همواره آن را میدانستی، فقط اینکه قبلاً تو قدرت دیدناش را نداشتی، والا هیچی غیر آن وجود نداشت. نلیدا نصیحت کرد: بر روی قصد کردن پلی، بسوی کالبد انرژی تمرکز کن. حرکات جادویی انجام بده، بعد از انرژی آن استفاده کرده و تلاش کن تا با آگاهی کامل به سوی دیگر گذار کنی. تنها در اینصورت است که میتوانی از سرنوشتی که بعنوان موجود انسانی در انتظار تست فرار کنی.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا به من خیره شد و پرسید: فکر میکنی چه چیزی باعث میشود که زنی سرش را بالا بگیرد و به خورشید نگاه کند؟ وقتی تمام زندگیاش به انعکاس خودش در آب راکد نگاه کرده چه چیزی باعث شد که ناگهان جهت دیدش را تغییر دهد؟
من جسارت کردم و حدسی زدم: مسلما آن مرد از دیدن انعکاس خودش خسته شده بوده است. از ضمیر مذکر استفاده کردم تا استفاده او از ضمیر مؤنث را خنثی کنم.
نلیدا بحث را ادامه داد: اما آن فرد نمیداند آنچه که میبیند تنها انعکاس است. آن زن فکر میکند که این تمام چیزی است که در دنیا است.
پرسیدم: ممکن است او برحسب شانس و بختواقبال چشمانش را چرخانده باشد.
او موافقت کرد: این ممکن است، اما امکان دیگری هم وجود دارد. او منتظرماند تا من پیشنهاد دیگری بدهم.
گفتم: ممکن است خورشید آنقدر درخشان بوده که چشمان فرد را بخود جذب کرده است. نلیدا سرش را تکان داد و چشمانش شروع به درخشش کرد: تو درست میگویی. خورشید چشمان او را با درخششاش جذب کرد. نلیدا توضیح داد که خورشید در این مورد آن چیزی است که ساحران آن را قصد مینامند. وقتی که اتصالت را با قصد جلا داده باشی، قدرت قصد باندازه کافی خواهد بود که چشمانت را تنها از دیدن انعکاس خود دور کند. قبل از آنکه این اتفاق بیافتد ذهن و بدن باید بوسیله مروردوباره و حرکات جادویی پاکسازی شوند.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
او گفت: کالبد انرژی ما شبیه رود است و به پایین اشاره کرد. کناره های دره شرایط زندگی ما هستند که ما را زندانی کردهاند. حتی وقتی به بالا نگاه میکنیم تمام آنچه میبینیم دیوارهای زندان ما است. تنها امید ما برای آزادی این است که دائما با قصدی مصالحه ناپذیر رو به جلو جریان داشته باشیم.
او ادامه داد: ما باید شجاعت و خوشبینی داشته باشیم. بخصوص وقتی که شروع به مروردوباره زندگیمان میکنیم. ما باید بدانیم که دیوارهای اطراف ما توهم هستند. آنها نمیتوانند تا ابد به ما شکل بدهند، آنها نمیتوانند سفر ما را متوقف کنند. مانند رودخانه انرژی ما باید رو به جلو جریان داشته باشد و از هیچ شکاف و برآمدگی دوری نکند، اما نباید آنقدر درنگ کرد که هرگز به مقصد نهایی خود نرسیم.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا گفت: همه ما مشتاق چیزی دور از دسترس هستیم. حسی در وضعیت ذهنی. ما امکاناتی را در رؤیاها میبینیم، ما آرزومندیم که پرانرژیتر باشیم، اما همواره تلاش میکنیم که در چیزهای دنیوی خوشنودی را بیابیم. بنابراین ما محکوم به شکست هستیم.
چرا اینطور است؟
او گفت: بخاطر اینکه بخشی که دنبالش هستیم تا کاملمان کند، در این دنیا نیست. آن بخش کالبد انرژی است و به قلمرو انرژی خالص تعلق دارد. برای دستیابی به آن باید چشمانمان را به جای دیگری بچرخانیم. نلیدا ادامه داد که تنها مروردوباره به ما اجازه میدهد که ببینیم دارایی های فیزیکی و عقلانی ما که با مرارت و پشتکار آنها را جمع کردهایم، تنها سرابی در مقابل چشمانمان هستند. با اینحال چنان به آنها چسبیدهایم که گویا حیاتمان وابسته به آنها است، حتی اگر تنها توهمی از ساختار مشارکت ما بر اساس چارچوب ادراک جمعی باشند.
پرسیدم: چرا مروردوباره تا این حد اهمیت دارد؟
خلاصهبرداری(مروردوباره) به تو اجازه میدهد که سکویی انرژیک بسازی که میتوانی تجارب و خواستههایی که تو آن را زندگیات مینامی از آنجا ارزیابی کنی. به بیان دیگر، خلاصهبرداری به تو فرصت میدهد که با دیگری تماس حاصل کنی.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
او ناگهان گفت: ساحران مردمگریز نبودند. ما کلی خوشگذرانی در همراهی دیگران داشتهایم. معلم ما، ناوال جولیان، اغلب مهمانانش را با نمایشها و تئاترهای استادانه سرگرم میکرد. بهرحال در میان این عیاشیها او ترتیبی میداد که از مردم دورباقی بماند. ساحران اگرچه ممکن است مانند زنان و مردان عادی بنظر بیایند، اما بطور کلی شبیه مردمان نیستند.
چه چیزی آنها را متفاوت میسازد؟
زندگی در مکانهای قدرتشان، آموختن از زمین و دیدن مستقیم انرژی باعث میشود که همه چیز را سیال و زودگذر فرض کنند. بواسطه مروردوباره، ساحر بندهایش به خود و دنیا را پاره کرده است. درحالیکه بطور استراتژیک خودش را از اختلالهای عجیب دور میکند، خواستهها و زندگیاش را ساده مینماید و خودش را از دغدغههای انسانی قرنطینه میکند و عامدانه رشتهی اسرارآمیزی را پرتاب و ایمن میسازد.
پرسیدم: آیا این رشته، انرژی است؟
بله اما این زمین و یا مردمانش نیستند. این رشتهای است که تو را به قصد مرتبط میکند. وقتی که تغییر تو کامل شد، میتوانی به دنیای مردمان بازگردی و همزمان از آنها سوا باشی. مهم نیست که کجا هستی، تنهایی یا همراه با دیگران، تنها اتصال تو به قصد است و تنها روح است که میتواند تو را بخواند.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
باید قبول میکردم. وقتی که کالبد انرژی من بیدار شد تمامی دیدگاه من تغییر کرد. بهرحال چشمانداز تغییر دائمی بنظر جالب میرسد...
در نهایت پرسیدم: آیا واقعا من باید دنیای آشنا را پشت سر بگذارم و وارد یکجور واقعیت عجیب بشوم؟
تو تنها لازم است که دست از تصورت از دنیا برداری. اما این همه چیزاست. بخاطر اینکه این ایدههای ما هستند که ما را تثبیت میکنند و به ما انسجام میبخشند. و تو ممکن است بپرسی چرا ما باید دست از ایدههامان برداریم تا آزاد شویم؟ چرا که ایدهها محدودکننده هستند در حالیکه انرژی محدودیتی ندارد. برای فردی با انرژی خالص بودن ما نخست باید که موانع خود را برداریم، چرا که این غباری است که حقیقت و بیواسطهگی را با کذب و تفسیر پوشانده است.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
گاه افراد گمان می برند که تن به خواسته دادن و بدنبال خواسته رفتن اراده است. در حالیکه اراده چیز دیگری است که فرد به کار می گیرد تا برای مثال، جنگی را ببرد که به هر حساب باید آن را ببازد.
دون خوان
پیوند آدم معمولی با قصد عملا از بین رفته است و ساحران با پیوندی دست به کار می شوند که بی مصرف است، زیرا خودبخود واکنش نشان نمی دهد. برای احیای این پیوند سالکان به هدفی دقیق، راسخ و جسور، به حالتی ذهنی که قصد نرمش ناپذیر نامیده می شود، نیاز دارند.
کتاب چرخ زمان
*پی نوشت: قصد نرمش ناپذیر مشابه تصمیمات قطعی غیر قابل تغییر است، به صورتی که هر چقدر شرایط دشوار و پیچیده شود، جنگجو آن قصد را رها نمی کند.
از فیلم peaceful warrior
🆔 @nagualism
نلیدا اغلب به من میگفت که دنیا زنده است و سیلانی دائمی دارد. اما بنظر میرسید که من همواره به دیدگاه معمول خودم بازگشتهام.
او گفت که بخاطر این است که الگوها تثبیت شده و در پهنهی مخزن خاطرات انبار میشوند، تا بارها و بارها از آنها استفاده شود. در نتیجه احساس میکنیم که دنیایی که ادراک میکنیم منسجم و قابلپیشبینی است.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
چیزی که نلیدا میگفت این بود که آنچه ما ادراک میکنیم، به توانمندی و شدت آگاهیمان وابسته است. همچنان که نقطه پیوندگاه حرکت میکند، بنابراین ادراک ما از دنیای اطرافمان تغییر میکند. نلیدا میگفت که بخاطر اینکه میتوانیم نقطه اتصالمان را مستقر کنیم، میتوانیم در مورد چیزهایی که میبینیم صحبت کرده و توافق بهم برسانیم.
او تاکید کرد: اما دنیا تنها چیزی نیست که ما میتوانیم با آن توافق کنیم. ساحران میگویند که سطوح فراوانی از واقعیت هست و بیدار کردن کالبد انرژی به ما اجازه میدهد که آگاهی تیزتری داشته باشیم، بنابراین هیچ چیزی همان نیست.
📒یادداشت های منشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism