وقتی از آقای آبلار پرسیدم که چطور از دردسر قبل از آنکه شروع شود دوری میکند؟ او پاسخ داد: کالبد انرژیات وقتی که مشکلی باشد به تو خواهد گفت. امکان این وجود دارد که با کالبد انرژیات ببینی که اطرافت چه خبر است. مروردوباره کن و اجازه بده که بیننده درونت پدیدار شود و به نجاتت بیاید. او اضافه کرد که ساحرانی که کالبد انرژی یا همسان را تمرین میکنند،
میتوانند از میان دیوارها رد شوند یا در هوا پرواز کنند و همه جور کاری که کالبد فیزیکی نمی تواند انجام دهند.
📘یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
پرسیدم: آگاهی خالص دقیقاً چیست؟
او گفت: آگاهیه نبودن. این ارتباطی مستقیم با نیرویی است که ساحران آن را قصد مینامند. نیرویی که «خود» نیست، اما باعث ظهور همه چیز بعلاوهی خودشخصی میشود. وقتی که این تناقض را بفهمی خواهی دید که، هیچ چیزی برای دفاع یا تفکر وجود ندارد، حتی خود. بعد از سکوتی طولانی، نلیدا در ادامه گفت که وقتی کانالهای راست و چپ باهم ادغام میشوند و آگاهی به کالبد انرژی گذار میکند، تجربه ذهنی هماهنگی کامل را تجربه مینماید.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
سلام دوستان
خوانش جدیدی از کتاب سفر به دیگر سو، با صدای یکی از همراهان در کانال فایلهای مدیای ناوالیسم قرار دادیم.
دوستانی که علاقه مند هستند می توانند از این ورژن صوتی استفاده کنند.
/channel/nagualism_media/565
🆔 @nagualism
نلیدا با شکیبایی توضیح داد که وقتی یک نفر گذشته شخصیاش را با تنفس جارو میکند خودی که بیاد میآورد دیگر قادر نیست که بر حال حاضر تاثیر بگذارد.
پرسیدم: آیا فرد هنوز از خود برای تاثیر متقابل استفاده میکند؟
نلیدا پاسخ داد: او از آن استفاده میکند، اما در همان حال خیلی بیشتر از آن میداند که باور کند که هرچه «خود» میبیند تمامی دنیا است.
گفتم: متوجه نمیشوم ممکن است که دقیقتر بگویید؟
نلیدا توضیح داد: فرد از کالبد فیزیکی و خود درموقعیتهای روزمره استفاده میکند، اما میداند که این تنها ظاهری برای نمایش است. مانند یک نما، رویی ماهرانه دارد، اما پشتش هیچ نیست. فرد دیگر باور ندارد که خود مهم است، یا تمام چیزی است که وجود دارد. فرد همه چیز را همانند یک اشتباه کنترل شده، شناور در دریای راز میبیند.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
وقتی به آنچه نلیدا گفت فکر کردم، بنظرم رسید که با احساسی که هنگام مرور دوباره داشتم، انطباق دارد. حین مروردوباره، نوعی پسکشیدن، یک جداشدگی از خودم و دنیا آنگونه که آن را میشناختم، تجربه میکردم. بخشی از من( که شامل هرآنچه میشد که از تجاربم در دنیا بیاد میآوردم) بنظر میرسید که منفصل شده و به آرامی دور میشود. در پشت آن بنیادی ازآگاهی قرار داشت که ساکت، بیکران و خالی بود. او بعنوان پس زمینه عمل میکرد تا از فعالیتها حمایت کند. اما بخاطر اینکه تمام توجه من همواره بر روی «خودمتفکر» متمرکز بوده، این زیربنای ساکت نامکشوف مانده است. با مروردوباره تفاوت این دو واضح است، تفکیکی بین من، بعنوان مخلوطی از احساسات، ایدهها، فعالیتها و این آگاهی ساکت و تعریف نشدنی وجود دارد.
ادامه دارد...
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
او گفت: تنها وقتی که فعالیت و انرژیات در هماهنگی کامل باشد، تو متوجه خودت و آنچه که انجام میدهی نیستی.
از او خواستم که این مقوله را توضیح دهد.
او شروع کرد: از آنجا که مردم میخواهند دیده شوند. آنها بطور مدام توجه را بخود و اعمالشان جلب میکنند. تمرکز بر انجام کاری بیتفاوت نسبت به نتیجه آن، به معنای توجه کامل به انجام وظیفه است. نلیدا ادامه داد: مؤثرترین سطح برای یک کمینکنندهشکارچی این است که کاملا جذب لحظه باشد بهطوریکه فرد با فکرکردن در مورد آینده و گذشته انرژی هدر ندهد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
خطی از ستونفقرات تا تاج سرم کشید و در مراکز مختلف توقف کرد تا با فشار ملایم انگشت آنها را نشان دهد.
اولین دروازه، استخوان دنبالچه است، دومین بین دو کلیه، سومی بالاتر در مقابل شبکه خورشیدی، دیگری بین دو تیغه شانه، بعدی پشت گردن و یکی هم اینجا است، بالای جمجمه. او به نرمی آخرین مکان را با شستاش لمس کرد و انگشتانش را مانند بادبزنی باز کرد و پشت سرم گذاشت.
او توضیح داد: این مناطق مراکز تجمع انرژی هستند. شش مکان را به ملایمت دوبار لمس کرد تا متوجه آنها شوم. همچنین این مراکز انرژی را در هنگام جریان یافتن در پشت تصفیه میکنند.
وقتی آن نقاط را فشار دادم احساس جریانی خفیف یا لرزش کردم. بعد از مدتی، احساس کردم که تنفسم آرام و صاف شد. قفسه سینهام که بخاطر راه رفتن تنگ شده بود، حالا باز بود و براحتی منقبض میشد و به من اجازه میداد که هوای بیشتری را بدرون بکشم. درحالیکه پایین پشتم نزدیک به کلیهها را ماساژ میدادم، درد شدیدی را تجربه کردم.
او گفت که ماساژ بدن مازاد انرژی را رها میکند، که تمایل به رسوب در عضلات بخصوص اطراف مفاصل دارد. یک شکل ماساژ بوسیله کف دست و انگشتان است، در امتداد معابر اطراف بدن آنها را حرکت بده. ساحران همینطور میتوانستند با اشاره انگشت سبابه به گرههای انرژی، آنها را باز کنند.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
تاکید داشت که دالانهای انرژی باید باز نگهداشته شوند تا نیروی لطیف بتواند آزادانه بچرخد. هر زمان که فردی بطور فیزیکی، فکری یا عاطفی زیاد تلاش کند، انسدادی ایجاد میشود که رشتههای نور را بهم گره میزند. از آنجا که جریانی مسدود میگردد،انرژی در یک نقطه کم شده و در منطقهای دیگر زیاد میشود. این باعث عدم تعادل در انرژی میشود که خود باعث بیماری در بدن میگردد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
بطور درونی در مورد درد عضلاتم و اینکه چطور آرزو داشتم که مهارت بدنی بیشتری میداشتم که بتوانم پابهپای کسی که دوبرابر من سن دارد، راه بروم، با خودم گله و شکایت میکردم.
نلیدا من را تصحیح کرد: این عضلات نیست که برای راه رفتن به آنها احتیاج داری. این توان درونی است. راه رفتن با توان درونی به تلاش اندکی احتیاج دارد. در واقع، اصلاً به تلاشی نیاز ندارد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
برای یک مبارز، انضباط خلاقیت، باز بودن است و آزادی را به بار میآورد. توانایی رویارویی با ناشناخته است، تبدیل حس دانستن به تعجب آمیخته با احترام است، درنظر داشتن چیزهایی است که از حوزه عادات ما فراتر هستند و شهامت رویارویی با تنها نبردی است که ارزشمند میباشد: نبرد آگاهی.
اشتیاق پذیرفتن پیامد اعمالمان است، هرچه که می خواهد باشند، بدون دلسوزی برای خود و یا حس سرزنش.
📘کتاب ملاقات با ناوال، نوشته آرماندو تورز
🆔 @nagualism
دون خوان می گفت تنها راه بیدار شدن واقعی، داشتن انضباط است و منظور او از انضباط، قدردانی کردن از هنر احساس حیرت کردن است. حس حیرت داشتن. به انیشتین نگاه کنید او این حس حیرت را داشت. چون باز بود، می توانست اکتشاف کند.
🖋مصاحبه نائی مورز با آلن استنفیلد، بخش اول
🆔 @nagualism
ناوال به من و خواهران کوچک گفته بود که «رویابینی» در خلال دوره ماهانه ما، به اقتدار بدل می شود. من در این دوره کمی دیوانه می شوم. با شهامت می شوم. همانطور که ناوال به ما نشان داده بود طی آن روزها شکافی در مقابلمان گشوده می شود. تو زن نیستی و به همین دلیل حرفهایم برایت مفهومی ندارد، ولی یک زن می تواند دو روز قبل از شروع این دوره، شکاف را بگشاید و به دنیای دیگری گام نهد.
با دست چپ خطی فرضی رسم کرد که انگار به طور عمودی و به طول بازو در مقابلش امتداد می یافت و بعد ادامه داد:
- در خلال این مدت اگر زنی بخواهد می تواند تصاویر جهان را رها سازد. این همان شکاف بین دو جهان و یا به قول ناوال همان است که درست روبروی ما زنها قرار دارد.
دلیل آنکه ناوال ایمان داشت زنان ساحران بهتری از مردان هستند این بود که زنان شکاف را در مقابل خود دارند، در حالی که مردان باید آن را ایجاد کنند.
📘کتاب دومین حلقه قدرت
🆔 @nagualism
دون خوان گفت که ناوال الیاس برایش شرح داده است آنچه مردم عادی را از یکدیگر متمایز می کند خنجری استعاره ای یعنی نگرانیهای خودبینی است که ما در آن سهیمیم. با این خنجر خود را زخمی و خون آلود می کنیم.
کارِ خنجر خودبینی ما این است که به ما احساسی می دهد مبنی بر این که یکدیگر را مجروح و خون آلود می کنیم و در چیزی حیرت انگیز یعنی در انسانیت سهیمیم. ولی اگر آن را بررسی کنیم متوجه می شویم که ما خود مجروح و خون آلودیم و در هیچ چیز سهیم نیستیم و تنها کاری که می کنیم این است که با خودبینیِ تسلط پذیر و کاذبی که آدم ها ساخته اند همچون بازیچه ای ور می رویم.
دون خوان ادامه داد: ساحران، دیگر در دنیای امور روزمره نیستند، زیرا دیگر قربانی خودبینی خویش نمی شوند.
📗 کتاب قدرت سکوت
🆔 @nagualism
صدای روح از هیچ جایی نمی آید. از اعماق سکوت، از قلمرو ناموجود می آید. صدا فقط زمانی می تواند شنیده شود که ما کاملا آرام و متعادل باشیم.
📒 کتاب گذر ساحران
🆔 @nagualism
خوانش دیگری از فصل جا افتاده کتاب هدیه عقاب با نام شش گزاره توضیحی در کانال یوتیوب شمنیزم تولتک گذاشته شده است.
شش گزاره توضیحی فصلی است که در نسخه اسپانیایی کتاب هدیه عقاب منتشر شده اما در نسخه انگلیسی آن نیامده است.
دو ترجمه از این متن موجود است یکی همانیست که در کتاب آیین فرزانگی آمده و دیگری ترجمه آقای فرشید محمدی است که ما از ترجمه آقای محمدی استفاده کردیم.
برای تسهیل در خوانش این فصل اندکی ترجمه متن را روان سازی و اصلاح کردیم. برای گوش دادن به آن به لینک زیر رجوع کنید:
🔻🔻🔻
https://www.youtube.com/watch?v=OnH4XCfuH08
🆔 @nagualism
نلیدا توضیح داد: وقتی فرد متمرکز باشد دیدن بلاواسطهی انرژی آسان است. چرا که بدن فیزیکی دیگر چیزی را که احساس میکند انجام نمیدهد. اگر بخواهی بیاد بیاوری که بدنت چگونه احساس میکرد، وقتی که درسطح آگاهی بالاتری است یا وقتی که خطوط کائنات را تجربه میکنید، تضمین میکنم که به سختی خواهی توانست، این احساسات را بیاد بیاوری.
باید با او موافقت میکردم. هر احساسی که در طول مروردوباره در غار یا درخت تجربه کردم خیلی متفاوت از احساساتی بود که به آنها عادت داشتم، طوریکه بعداً نمیتوانستم آنها را بیاد بیاورم.
او گفت: به این خاطر است که در درختان تو مستقیماً از کالبدانرژیات عمل میکردی، همانطور الان درحالیکه با من هستی، عمل میکنی. در درختان کالبدانرژیات بیدار بود.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا تکرار کرد اشتباه گرفتن آگاهی خالص کالبد انرژی با خودمتفکر شخصی، اشتباهی مرگبار است. نه تنها کالبد انرژی را مجبور به پیروی از اعمال معلمی بیانضباط یا کودکی متمرد میکند بلکه او را فریب هم میدهد که باور کند، هرچه میبیند، تمام آنچیزی است که وجود دارد. من شخصی به حواس ارتباط دارد و دنبال لذت فوری در چیزهایی میگردد که محدود هستند. کالبد انرژی هرگز نباید وابسته شده یا با هرچیزی اشتباه گرفته شود. فقط در این صوت است که در جایگاه درستش بعنوان مجرایی از نیروی زندگی قرار میگیرد.
چرا اینطور است؟
برای اینکه وقتی آگاهی بوسیله چیزهایی که از آن مطلع است، شامل خود یا ذهن شناخته شود، با تعابیر زندگی روزمره غبارآلود میشود. او تاکید کرد: تو باید اجازه دهی که بیننده درونت راهنمایت باشد و اجازه ندهی که من شخصی آگاهی را برای ارضاء تمامی هوا و هوسهایش، مانند یویو بالا و پایین ببرد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
. نلیدا تأکید کرد که جدا شدن به طور طبیعی زمانی اتفاق می افتد که آگاهی دیگر با خودشخصی شناخته نشود. وقتی که خودمتفکر در خدمت آگاهی خالص باقیبماند، فرد بطور فزایندهای آرام میشود. علاوه بر این اعمال ما ساده و موثر میشوند. این بدلیل این است که انرژی که برای ارتقا شخصی اختصاص یافته بود، مستقیما برای خلاقیت، سلامتی، رفاه بکار برده میشود.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
به نلیدا گفتم: همانطور که مرور دوباره میکردم بنظر میرسید که آگاهی، دیگر به خودآشنایم متصل نیست. بنظر میرسید که به بیرون شناور شده و پاسخهایی را که بعنوان خودآشنایم داشتم مشاهده میکند. همچنان که «خودشخصی» مملو از تنش، درگیری و اضطراب زندگی است، آگاهی دیگر بیطرف و خونسرد، یک سکوت تاریک، کاملا خوددار، بدون خواسته و تفکر است.
نلیدا گفت: آنچه تو شرح دادی نسبت بین آگاهی خودشخصی و آگاهی کالبد انرژی است. تنفس مروردوباره و حرکات ساحری به تو اجازه میدهد که کالبدانرژیات را فعال کنی. از این منظر میتوانی ببینی که خود روزمره تنها ظاهری است که بوسیله قدرت کلام و تفکر تقویت شده است.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
آیا منطقی نیست که نگران باشیم که فردی زیادهروی میکند یا نه؟
نلیدا پاسخ داد که شخص نباید نگران هیچ چیزی باشد، چرا که نگرانی به معنای این است که دچار عدم تعادل شده است. او توضیح داد به بیان دیگر، اگر در حال عمل کردن فکرهم میکنی، آنگاه این افکار تو هستند و نه اعمال تو که درخاطرهات میماند. ازسوی دیگر اگر درحین عمل سکوت داشته باشی، وقتی تلاش میکنی که اعمال را بیاد بیاوری چیز اندکی برای بیادآوردن خواهد بود. به این دلیل است که ساحران میگویند «خود» یک ایده است. وقتی تو این را بفهمی وامتداد تکگویی درونت را متوقف کنی، آگاهی دیگری به میدان میآید.
ادامه دارد...
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا تاکید کرد که در دنیای ساحران از رفتارهای شدید بایستی اجتناب شود، چرا که این جلو رفتن افراطی در یک جهت است که نیروهای مکمل بایست برای متعادل کردنش، تاوان بدهند. او اضافه کرد، فرد باید برای آسایش و تعادل تلاش کند تا به سطح راندمان بهینه در هر تلکیفی برسد.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا منطقه مسطحی را پیدا کرد و به من گفت که از سنگ و خاشاک آن را پاک کنم.
او گفت: به پشت دراز بکش و با زمین ترکیب شو و تمام عضلاتت را بکش و ریلکس کن.
من آنچه را که او گفته بود، انجام دادم و پانچوام را مانند یک پتو پهن کردم. او بطورخاص از من خواست که متوجه تفاوت کشش و ریلکس کردن دستههای مختلف عضلاتم باشم.
او در حالیکه کولهپشتیام را مانند متکایی زیر سرم میگذاشت توضیح داد که سفت کردن و شل کردن مربوط به دو انرژی متضاد هستند. اگر فردی زیادی شل یا ضعیف است به سفت شدن نیازمند است. اگر زیادی مضطرب یا فشرده است، نیازمند ریلکس شدن است. وقتی که نیروهای فشردهگی و ریلکسیشن در تعادل باشند، فرد سلامت و تندرستی را تجربه میکند. نلیدا به دیدگاهش عمق بیشتری داد با بیان اینکه بدن بطور طبیعی وضعیت بهینه تعادلیاش را پیدا میکند که این نه تنها برای حفظ سلامت بلکه برای آگاهی از نیروهای جهانی که ما را احاطه کرده نیز، مهم است.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
نلیدا ایستاد و دستش را بر روی ستون فقراتم حرکت داد تا به من نشان دهد که دو جریان در دوسوی ستون فقرات من روان هستند.
او گفت: وقتی تو را برای قدم زدن میبرم، برای ذخیره کردن انرژی و متعادل کردن نیروهای مثبت و منفی تو است، نه تخلیه کردن آنها. این کانالها با بقیه اتصال دارند، بقیه ارگانهای درونی را با عضلات، تاندونها و پوست مرتبط میکنند. او توضیح داد که وقتی ساحران به کالبد انرژی مینگرند، آنها میبینند که بوسیله نیروی لطیفی که در دو کناره، در کانالهایی متقارن جریان دارد، شکل گرفته که جلو و عقب بدن را در مداری دائمی بهم وصل میکند.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
یک راهکار برای رسیدن به سکوت و سکون این است که ذهن را از مزاحمتهای خارجی که ممکن است باعث تشویش آن شود حفاظت کنیم. این کار را با دور نگهداشتن خود از نیروهای نفاقافکن و زیانبار انجام میدهی که سلامت تو را تهدید میکنند. به بیانی دیگر، تو عقبنشینی میکنی و در اعماقت پنهان میشوی.
زولیکا گفت: راهکار دوم سختتر بدست میآید چرا که با ترفندهای ظریفی سروکار دارد که ذهن را نه از نفوذهای بیرونی بلکه از تداخلات درونی خودش حفظ میکند. در این مورد، از آنجا که محرک آشوب از درون میآید، هیچ راهی برای فرار و عقبنشینی به درون وجود ندارد، چرا که خود ذهن مشوش و در تلاطم است. بنابراین، فرد باید این تشویش را با تمرکز بر موضوعی، مانند یک تصویر، ایده یا صدا متوقف کرده و درنتیجه آن را ثابت کند.
زولیکا گفت: ثبات محصول انضباط و تمرین است. این شامل توقف مناظره درونی با تمرکز بر یک موضوع، یا گسترش آگاهی یا ترکیب با آن سکوت بزرگی میشود که در فراسوی تمام محدودیت های فکری است.
...آشفته نبودن معنایش این است که چیزی نتواند توجه تو را از مرکز احساس وضعیت ذهنی منحرف کند.
📒یادداشت های منتشر نشده تایشا آبلار
🆔 @nagualism
شما باید در راه جنگاوران محکم باشید تا گفتگوی درونی و خیالپردازی را متوقف کنید. -انضباط انتزاع است: دلبستگی تسلیم ناپذیر به یک هدف است. بنابراین، استفاده واقعی از انضباط بسیار منعطف و روان است.
شجاعت آهنین می خواهد. هیچ جایی برای شک و وسوسه برای بازگشت به زندگی روتین قبلی و خودخواهی وجود ندارد.
نظم و انضباط منجر به هماهنگی، سلامت و تعادل می شود. زندگی روزمره منجر به تفریط می شود.
📒از یادداشت های تایشا آبلار
🆔 @nagualism
مرور دوباره بازبینی زندگی است، بازبینی سیستماتیک زندگی یک فرد با تکنیک تنفس که ما انرژی مان را بازمی خوانیم، هر قضاوتی که ممکن است در مورد دیگران داشتهایم برمیگردانیم، قضاوت دیگران چسب خیلی قدرتمندی است، اگر وضعیتی را قضاوت کنیم ما درواقع کمک کردهایم که آن وضعیت قفل شده و خودش را تکرار کند.
🪶برگرفته از مصاحبه نایی مورز در مورد رویا بینی
🆔 @nagualism
لاگوردا گفت:
من و تو به اندازه کافی زیرک نیستیم تا بدانیم بر ما چه می گذرد. ما اراده مان را حس نمی کنیم، چون فکر می کنیم باید شبیه چیزی باشد که ما وقتی آن را انجام می دهیم یا حس می کنیم می بایستی از آن آگاهی داشته باشیم، مانند خشمگین شدن. « اراده» بسیار پنهان و نامریی است. «اراده» به من دیگر تعلق دارد...
ما وقتی «رویا می بینیم» در «من» دیگر هستیم. تا کنون بارها «من» دیگر شده این و با وجود این کامل نیستیم.
📓 کتاب هدیه عقاب
🆔 @nagualism
سالک مبارز به درد خود اعتراف میکند، ولی به آن تسلیم نمیشود.
به این جهت سالک مبارزی که به ناشناخته گام مینهد حالتی اندوهگین ندارد، برعکس به دلیل احساس فروتنی ناشی از بخت بلند خود خوشحال است و یقین دارد که روح او بیعیب و نقص است، به ویژه آنکه از کارایی خود کاملاً آگاه است.
شادی سالک مبارز از آنجا ناشی میشود که قسمت خود را پذیرفته است و با صداقت آنچه را در پیش رو دارد، تعیین کرده است.
📒کتاب چرخ زمان
🆔 @nagualism
بدبختانه هر تغییری دشوار است و بسیار بطئی صورت می گیرد. گاهی سالها لازم است تا فردی خود را قانع كند كه احتیاج به تغییر كردن دارد. برای من سالها طول كشید، ولی شاید من استعداد شكار نداشتم. هر چند گمان می كنم آنچه برای من از همه مشكل تر بود این بود كه واقعا بخواهم تغییر كنم.
📗کتاب سفر به دیگر سو
🆔 @nagualism