استارتاپ میمکادمی [٣]
اگر از دورۀ دانشجوییاتان خاطرات تلخ و شیرینی دارید و در عین حال به نوشتن علاقهمند هستید، ما در استارتاپ میمکادمی صمیمانه به همکاری شما عزیزان نیازمندیم.
نمیتوانستم از این خلاصهتر بگویم! این اولین آگهی جذب نیروی ما در استارتاپ میمکادمی است!
اجازه دهید در همین ابتدا کمی خودمان را معرفی کنم: ما در مراحل اولیۀ بنیانگذاری استارتاپی با اهدافی بلندپروازانه هستیم که در آن میخواهیم به چالشها و مسایل زندگی دانشجویی بپردازیم و به صورت مشخص به دانشجویان کمک کنیم تا تجربۀ بهتری از زندگی دانشجویی داشته باشند و ضمن دانشورزی در رشتۀ خود، به مهارتهای بایستۀ یک زندگی شایسته نیز دست یابند. این مسایل میتواند موضوعات سادهای چون دلتنگی روزهای اول خوابگاه باشد، و یا مسایل مهمتری مانند رابطه، موفقیت تحصیلی، جستوجوی شغل، زبانخوانی، مقالهنویسی و از این قبیل موارد.
به همین منظور ما یک وبگاه جامع محتوایی خواهیم داشت که در آن به موضوعاتی چون سبک زندگی، توسعۀ فردی، مسایل دانشگاهی و خوابگاهی، کسبوکار و تجربهنگاری خواهیم پرداخت. بخش تجربهنگاری نیز خود پروژهای بلندپروازانهتر و ناظر بر پلتفرمی است که در آن، هر دانشجو یا دانشآموختهای، میتواند در صفحۀ کاربری خود به سبک خود از تجارب زیستهاش بگوید و از آن طریق به کسب درآمد نیز بپردازد. بگذارید در این باره یک مثال ساده بزنم! یک دانشجو ممکن است با در پیش گرفتن روشی خاص در مطالعات خود در آزمون زبان یا کنکور (سراسری، ارشد یا دکتری)، نمره و رتبۀ خوبی کسب کرده باشد. او میتواند روش و تجربۀ خود را به بیان خود و ترجیحاً با سبکی خودمانی با مشترکان ویژۀ میمکادمی ـ که هزینۀ عضویت پرداخت میکنند ـ به اشتراک بگذارد و از این طریق، درآمدی کسب کند و یا در صورت تمایل و به منظور ترویج فرهنگ بهاشتراکگذاری تجارب از طریق همرسانی، آن را به صورت رایگان در اختیار عموم مشترکان میمکادمی قرار دهد.
ما در این مرحله به همیاری دوستانی نیازمندیم که بتوانند در بخش تولید محتوای وبگاه جامع به ما کمک کنند. چنین کسانی، عزیزانی هستند که ضمن علاقهمندی به نوشتن، با حداقلهای جستوجو آشنایی دارند، فنون نگارش علمی با رویکرد کاربردینویسی را رعایت میکنند و در ذوق و سلیقه نیز دستی دارند. اگر چنین ویژگیهایی را در خود سراغ دارید، میتوانید به گروه تحریریۀ میمکادمی بپیوندید! ما در استارتاپ میمکادمی مشتاقانه پذیرای ایدههای زیبا و جذاب شما عزیزان هستیم!
نکتۀ قابل توجه آن است که ما در حال حاضر استخدام تمام وقت و حضوری نداریم و به صورت دورکاری و پروژهای با دوستانِ همکار خود تعامل میکنیم. حقالزحمۀ هر پروژه نیز، در صورت رعایت الگوهای کاربردینویسی میمکادمی، کمی بیشتر از میانگین دستمزد تولید محتوا در کشور خواهد بود.
موضوعاتی که فعلاً تصمیم گرفتهایم دربارۀ آنها بنویسیم، در فرستۀ بعدی آمدهاند. شما میتوانید به انتخاب خود، در هر کدام از موضوعات مورد اشاره، دست به قلم شوید و درآمد کسب کنید. در عین حال میتوانید اولویتهای میمکادمی را ملاحظه کرده و به ما کمک بیشتری بکنید. مطمئناً ما در استارتاپ میمکادمی قدردان زحمات ارزشمندتان خواهیم بود!
با سپاس فروان | سید سعید حسینی؛ بنیانگذار استارتاپ میمکادمی
@NoonCademy | نونکادمی
شرححال [٢]
از آنجا که باید برای جبران کاهش ترشح هیدروکسیتریپتامین یا همان سروتونین در بدنم ورزش میکردم، چند روز پیش چند فروشگاه دوچرخۀ شهر را گشتم و با شنیدن قیمتهای سرسامآور، با قاطعیتی از سر ناچاری از خرید منصرف شدم! ناگزیر دوچرخۀ قدیمی و زنگزدۀ برادرم را از زیرِ پلهها بیرون آورده و آن را تعمیر کردم. اکنون صبحها بعد از نماز نمیخوابم و پس از طلوع آفتاب به سمت دریاچه رکاب میزنم.
وقتی با زیباییهای شگفتانگیز زریبار مواجه میشوم، بیش از هر چیز دو چیز در ذهنم خطور میکند. نخست فانتزیهایی که در دورۀ دبیرستان در ذهن داشتم و دیگری تعجب از آنکه چرا تاکنون خود را از این نعمت خدادادی بینظیر، بیبهره ساختهام.
آن وقتها که هنوز به دانشگاه نرفته بودم، به رغم آنکه در رشتۀ ریاضی و فنی تحصیل میکردم، به زیست و زمینشناسی علاقهمند بودم و بعضاً خود را در آرایش دانشمندِ ذرهبینبهدستی میدیدم که داروینوار گونههای زندۀ پیرامون خود را مورد مطالعه قرار میدهد! این تصویر فانتزی، اکنون جای خود را به یک مهندس برق و دانشجوی تاریخی داده است که سر از زیستشناسی درنمیآورد، اما با دیدن مرغابیهای زیبای به رنگهای گونهگون زریبار که بعضاً به نیزارهای کنارۀ دریاچه پناه میبرند و از کنار نیلوفرهای باشکوه سطح آب میگذرند، سراسر وجودش را شعف و شادی درمیگیرد و بدین ترتیب، تبسمهای شیرینی در چهرۀ او آراسته میشوند.
وقتی رکابزنان پاکبانان شهر را در حال جارو زدن خیابانها و پارکبانان دریاچه را در حال آبیاری سبزهزارها میبینم، بیش از هر چیز زنده بودن را در مرداب زندگی میبینم و از مجموعۀ تناقضهای بودن به شگفت میآیم! آنگاه نیز که در کنارۀ دریاچه به کرانههای آبی آن مینگرم و همزمان، نسیم سرد صبحگاهی وجودِ در پی داناییام را با طربی دلبخواه مینوازد، آنچه در ذهنم مرور میشود، سکوتی سرشار از فریادِ زندگی است. امری که دگرباره مرا بر سر چندراهیِ پرسشِ بنیادین چیستی و چرایی هستی قرار میدهد و البته که از آن نیز درمیگذراند؛ با این فلسفۀ طبیعتگرایانه که زیباییها را درنگر و درنگِ بر رنگارنگیهای زودگذر را درگذران!
جهانبینی وجودگرایانۀ زیبایی به نظر میرسد که گاه از سر ناگزیری هم که باشد، باید برای دست یافتن به آرامشی چند، به آن پناه برد. هر چه باشد، تألمی کارساز است بر المها و تسکینی آشکار است بر تأملهای گاه و بیگاه!
@NoonCademy | نونکادمی
پژوهشهای من [٢]
جیآیاچ | کاربرد جیآیاس در مطالعات تاریخی
با توجه به پیشینۀ تحصیلیام در مهندسی برق، پژوهش کلاسیِ درس جغرافیای تاریخی را دربارۀ GIH که اجمالاً کاربرد GIS در مطالعات با رویکرد تاریخی است، اختصاص داده بودم. امروز به صورت اتفاقی آن را در میان ایمیلهایم دیدم و به نظرم رسید آن را با شما به اشتراک بگذارم.
@NoonCademy | نونکادمی
کانالها و سایتهای مفید [٤]
کتابخانۀ دیجیتالی دفتر تبلیغات اسلامی، ویژۀ دانشجویان و طلاب با موضوع علوم اسلامی و علوم انسانی، در سال ١٣٩٠ به صورت رسمی آغاز به کار کرده و در حال حاضر دارای ٢٢٠٠٠ رکورد کتاب الکترونیکی، ٤٠٣٨٦ رکورد پایاننامۀ دانشگاهی، ٢٥٠٠٠ رکورد پایاننامۀ حوزوی، ٩٤٠٦ رکورد پایاننامۀ کشورهای عربی، ٤٥٩٧ رکورد مقالۀ فارسی و ٥٠٠٠ رکورد مقالۀ انگلیسی است.
@NoonCademy | نونکادمی
شرححال [١]
بنمایهها: تصمیمگیری | استارتاپ | برنامهریزی دانشجویی
شما را نمیدانم، ولی منْ تلخترین و سختترین بهار، تابستان، پاییز و زمستان عمرِ تاکنون کردهام را در سال ١٣٩٩ گذراندهام. در همان نخستین روزِ نوروزِ آخرین سال سدۀ گذشته، ناگوارترین خبر زندگانیام را شنیدم و پس از آن، درگیریهای عمدتاً ذهنی پیش رویم به یکباره روی هم جمع شده و چالشبرانگیزترین بحران زندگیام را شکل دادند! بحرانی که در زمینهای از یک تجربۀ دردناک عاطفی تشدید یافته و مرا سخت دچار سرگردانی کرده بود. نتیجۀ اولیۀ چنین بحرانی آن بود که برای مدتی بیشتر از یک سال، تقریباً به تمامی ارتباطم را با دانشگاه و دانشگاهیها ـ دوستان، همکلاسیها و استادانم ـ قطع کردم و به کنج خلوت خود پناه بردم. از نیمههای دوم سال بود که تلاشهایم برای برخاستن آغاز شد و در همان دوره، تقریباً بیشتر از یکصد مرتبه کوشش من برای بلند شدن، به شکست انجامید!
در این دوره، برای حل یکی از چالشهایم، یعنی مسألۀ جریان مالی، خود را درگیر راهاندازی کسبوکار نوپا ـ استارتاپ ـ کردم. به این منظور به سرمایه نیاز داشتم و از دیدگاه من، سرمایۀ اولیه شامل چهار رکن بود: دانش و تخصص، مهارت و سابقه، نیروی انسانی و سرمایۀ مالی. طبیعی بود که در ابتدا این چهار رکن را در خود سراغ نداشتم؛ بنابراین به زعم خودم هوشمندانهترین راه را انتخاب کردم و وارد حوزۀ زنبورداری، که برادرم چند سالی در آن مشغول بود، شدم. با پیوستن به برادرم، در عمل سه رکن اولیۀ کسبوکار فراهم شدند و بنابراین میمانْد سرمایۀ مالی و روند استارتاپی. برای تکمیل فرآیند و تبدیل آن به کسبوکاری نوین و فناور، از یکی از دوستانم دعوت کردم تا به عنوان همتیمی، استارتاپی دانشجویی به نام «هورامانهانی» ـ با الهام از نام منطقۀ هورامان ـ همبنیانگذاری کنیم.
هدف ما مشخصاً حل پارهای از مشکلات بازاریابی عسلِ باکیفیت هورامان از طریق بهکارگیری مدل مدیریت بازاریابی ارجاعی بود. امری که به مرور از آن دست کشیدیم و با توجه به ظرفیتهایی که در مهارتهای خود سراغ داشتیم، با چرخشی اصولی که اصطلاحاً پیوُت نامیده میشود، به سمت بنیانگذاری استارتاپ «بیکادمی» پیش رفتیم. هدف ما در این استارتاپ، راهاندازی یک آکادمی مجازی با هدف برطرف کردن نیازهای آموزشی زنبورداران و نیز آگاهیبخشی عمومی در زمینۀ محصولات ارزشمند زنبور عسل بود. با این حال، این استارتاپ نیز در همان مراحل پیشرشد خود شکست خورد و اصطلاحاً فیل شد. دلیل آن نیز کنارهگیری من از همبنیانگذاری به هدف متمرکز شدن بر رسالۀ دکتری بود.
در واقع، من با این چالش مواجه شده بودم که چگونه میان کارهای سراسر وقتگیر استارتاپ و امور سراسر تمرکزبخواهِ رسالۀ دکتری، جمعی ایجاد کنم که اجتماع النقیضَین نباشد و سیخ و کباب هیچ کدام نسوزند! تجربۀ چهار ماه تلاش من برای این مسأله، شکستی فاحش بود و بنابراین پس از چند روز فکر کردن و سبک و سنگین کردن موضوع، ناگزیر تصمیم گرفتم که کاسه و کوزۀ استارتاپ را جمع کرده و تنها بر پژوهشهای بعضاً سنگین رساله متمرکز شوم.
گر چه این تصمیم را به اطلاع استادم نیز رسانده بودم، با این حال هیچ نتوانستم چشم بر آینده بپوشم و ناگزیر پس از چند روز دوباره به فکر راهاندازی استارتاپی دیگر افتادم که این بار اصطکاک کمتری با مسیر تحصیلیام داشته باشد. حالا چالش اصلی این بود که چگونه میان رشتۀ تاریخ و تمدن ملل اسلامی و کسبوکارهای نوپای نوآور با آن دامنۀ گستردۀ فناوریمحور پلی ارتباطی ایجاد کنم که هم سودده باشد و هم قابل اجرا؟
نوعاً و در نگاه اول ممتنع به نظر میآید، اما اکنون در مراحل ابتدایی ایدۀ «میمکادمی» هستم و در حال پیادهسازی مقدمات آن. آنچه در نظر دارم آن است که برخی تجارب خود را در زمینۀ بنیانگذاری این استارتاپ ـ که طبیعتاً معلوم نیست به سرانجام میرسد یا نه ـ با شما به اشتراک بگذارم. خود این مسأله، یعنی تجربهنگاریهای دانشجویی به هدف اشتراک آموختهها، در راستای اهداف میمکادمی قرار دارد.
لطفاً در این مسیر با من همراه باشید!
@NoonCademy | نونکادمی
پیوست استارتاپ [٣]
پادکست کارنکن | قسمت بیست و ششم | علی آردم؛ دکتر داروسازی که علوم سیاسی میخواند!
@NoonCademy | نونکادمی
پیوست مطالعات کردی و هورامانپژوهی [٣]
سفرنامۀ عتبات | محمدولی خان میرپنج، رئیس وقت ایل گوران | به کوشش رسول جعفریان
@NoonCademy | نونکادمی
استارتاپ [٢]
زمانی که در دورۀ کارشناسی با اپلای و تحصیل در خارج از کشور آشنا شدم و مدتی نیز درگیر آن بودم، آنچه بیش از همه وقتگیرتر بود و اتفاقاً در مراحل اولیۀ این فرآیند هم قرار داشت، جستوجو در میان دانشگاهها، پیدا کردن رشته و گرایش مربوط، یافتن یک عضو هیأت علمی در آن گروه و ایمیل زدن به او بود. این مسأله اکنون نیز یکی از زمانبرترین گامهای فرآیند اپلای است.
با تمرکز بر همین مسأله و چالش بود که پنج سال پیش، سه برادر ایرانیْ اقدام به راهاندازی استارتاپی به نام اپلایبرد در کانادا کردند که اکنون به موفقیتهای بزرگی دست یافته است. این استارتاپ در حال حاضر با بیشتر از هزار و پانصد دانشگاه و مرکز آموزشی در ارتباط است و با بهرهگیری از فناوری یادگیری ماشین و هوش مصنوعی، پس از اخذ اطلاعات اولیۀ دانشجو، همچون نمرۀ آزمون زبان و نمرات درسی و از این قبیل موارد، مناسبترین دورۀ آموزشی را به او پیشنهاد میدهد که شانس گرفتن پذیرشِ آن برای دانشجو، بالاتر است. این استارتاپ هماکنون بیشتر از ٧٥٠ نفر نیروی انسانی دارد و شعبههای آن در ٢٠ کشور دایر هستند. با سرمایۀ اخیری که بنیانگذاران خوشفکر این استارتاپ جذب کردند، ارزش آن اکنون به دو میلیارد دلار رسیده است!
پینوشت ١: برای آنکه بدانید دو میلیارد دلار چه مقدار است، کافی است بدانید خسارات انفجار بیروت که منجر به بیخانمی ٣٠٠ هزار لبنانی شد، چیزی حدود سه تا پنج میلیارد دلار برآورد شده بود و البته دولت لبنان قادر به تأمین آن نبود و به همین دلیل دست به دامان دولتهای غربی و فرانسه شد!
پینوشت ٢: جذابیت روند استارتاپی در همین است! اینکه در کمترین زمان ممکن، بیشترین رشد از آنِ کسبوکار شود. بار دیگر دقت کنید؛ این موفقیت برادران ایرانی در کانادا، تنها در پنج سال اتفاق افتاده است!
@NoonCademy | نونکادمی
توسعۀ فردی [۲]
اگر شما نیز از آن دسته آدمهایی هستید که با شور و شوق زیاد، کاری را ـ شغل یا حوزۀ مطالعاتی خاصی ـ شروع میکنید و پس از مدتی آن را به کناری میگذارید و از نو به سراغ ایدۀ دیگری میروید و در عین حال دیگران فعالیتهای متنوع شما را پریدن از این شاخه به آن شاخه میدانند، نگران نباشید! شما دمدمیمزاج نیستید، بلکه قابلیت چندپتانسیلی دارید!
این را امیلی واپینک در سخنرانی تد و بر اساس تجارب و پژوهشهای خود میگوید. در صورتی که تمایل دارید در این باره بیشتر بدانید، میتوانید این ویدیوی کوتاه را ببینید. شما میتوانید در وبسایت تد، آن را با زیرنویس فارسی نیز مشاهده کنید.
زبان: انگلیسی
زمان: ۱۲ دقیقه و ۳۰ ثانیه
حجم: ۸۵.۳ مگ
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات جهان اسلام [٥]
ترور دانشمندان هستهای برای ایرانیان عمدتاً یادآور منازعات ایرانی ـ اسراییلی است. این مسأله، یعنی ترور پژوهشگران و مخترعان برجسته با تمرکز بر دانشمندان هستهای، تنها به ایران اختصاص ندارد و در کشورهای اسلامی ـ عربی دیگر نیز وجود دارد و پیشینۀ آن نیز، به قبل از ایرانیان بازمیگردد. مسألهای که در آن، عمدتاً موساد و برخی نهادهای امنیتی غربی با محوریت سیا مورد اتهام قرار دارند.
دیدن این مستند کوتاه عربی که به وسیلۀ پایگاه اینترنتی شعوبا ترجمه و زیرنویس شده است، خالی از لطف نیست و میتواند به علاقهمندانِ حوزۀ چالشهای تمدنی جدید، مدرنیته و ارتباط جهان اسلام با غرب، برای روشنتر شدن ابعاد دیگری از روابط اسلامی ـ غربی کمک کند.
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات کردی و هورامانپژوهی [٢]
هورامانِ امروز با بحرانی جامع روبهروست و این مسأله را میتوان در ابعاد مختلف جامعهشناختی آن جستوجو و آسیبشناسی کرد. در این میان، سه مسألۀ اصلی که خود با هر سه مورد آنها مخالف هستم، بیسروسامانی وضعیت بازرگانی مرزی در قالب کولبری، رشد بیبرنامه و افسارگسیختۀ گردشگری و نیز مهاجرت جوانان به اروپا هستند.
کم نیستند کسانی از دوستان و فعالان مدنی هورامان که تلاش میکنند گردشگری را در این منطقه گسترش دهند و این فعالیت خود را خدمترسانی به جامعه میدانند. بر خلاف تصور این عزیزان، شخصاً با این شیوه از توسعۀ گردشگری ـ که در واقع به کار بردن واژۀ توسعه برای آن نیز به نظر نادرست میآید ـ به شدت مخالف هستم! از آنجا که بحث در این باره مجالی دیگر میطلبد، در اینجا به بهانۀ آمدن مهمانانی چند به خانهامان، تنها به پدیدۀ مهاجرت جوانان، آن هم تنها از یک منظرِ سادهسازیشده و به صورت اجمالی میپردازم.
امشب در حالی که هنوز بر سر سفرۀ افطار بودم، دوستی تماس گرفت که میخواست با کسی دیگر به دیدار پدرم بیایند و آمدند. آن کس دیگر، پسری ١٦ ساله بود که میخواست به اروپا مهاجرت کند. چند تن از همراهانِ او در این مسیر، اکنون در ترکیه هستند و خود نیز بناست با دوست دیگرش از مریوان راهی شده، به آنها بپیوندد. وقتی به گفتوگو با این پسر کمسنوسال ولی قدبلند نشستم، وضع از آنچه فکر میکردم، آشفتهتر به نظر میرسید!
بسیار تأمل و تأسفبرانگیز است زمانی که وضعیت مملکت را در چنان حالتی از ناامیدی میبینیم که یک پسربچۀ تازه به دوران رسیده و بعضاً نرسیدۀ شهروند نقاط مرزی کشور، آیندۀ خود را چنان تاریک میبیند که ریسک راه بسیار خطرناک و هزینهبرِ مهاجرت غیرقانونی به کشورهای اروپایی را به جان میخرد و در حالی که در میانههای نوجوانی خود است، راهی مسیری میشود که در عمل نتیجۀ آن نامشخص است و تنها به سرابی از مظاهر یک دنیای متمدنِ دارای رفاه وابسته است!
بحث در این باره چنان زیاد است که هیچ نمیدانم چگونه در یک متن تلگرامی به آن بپردازم. این مسأله حقیقتاً دردناک است و تاکنون نتوانستهام به تمامی نسبت به آن بیتفاوت باشم! این جوانان که عمدتاً سنینی در میانههای ١٦ تا ٣٦ سال سن دارند و شامل مجرد و متأهل نیز میشوند، برای رسیدن به کشور رؤیاهای خود یعنی بریتانیا، راه زمینیای را انتخاب میکنند که از ترکیه آغاز میشود و شامل کشورهایی چون یونان، بوسنی، اسلواکی، کرواسی، فرانسه و نهایتاً بریتانیا میشود. آنها در این مسیر با انواع مخاطرات جانی روبهرو میشوند و سختیِ ماندن در جنگل، عبور از رودخانه و کوهستان، ریسکِ در معرضِ تیراندازی قرار گرفتنِ نیروهای مرزی، گرسنگی و حقارت و کتک خوردن را تحمل میکنند و چیزی میانههای ٤٠٠ تا بعضاً ٨٠٠ میلیون تومان و بلکم بیشتر هزینه میکنند تا نهایتاً با تظاهر به تغییر آیین و گرویدن به مسیحیت یا مواردی دیگر، در فرآیندی بعضاً طولانی به عنوان پناهنده و شهروند درجه چندم پذیرفته شوند و بر سر کارهایی چون کارگری در رستورانها و کارواشها، آرایشگری، رانندگی تاکسی و از این قبیل موارد بروند.
تا جایی که من میدانم، در سال ١٣٩٩ تنها در چند روستای دزڵی، دهمهیهو، دهرهوکیێ و برخی توابع هورامان تخت، دستکم ٥٠٠ نفر از جوانان، هورامان را ترک کرده و راهی اروپا شدهاند. تصور حجم آسیبهایی که با رفتن این تعداد از جوانان ـ که مطابق برخی گمانهزنیها تا ١٠٠٠ نفر هم بودهاند ـ بسیار دردناک است.
بگذارید تمام مسایل جامعهشناختی و آیندهنگاری این مسأله را به کناری نهاده و تنها بعد مالی و اقتصادی آن را در نظر بگیریم؛ آن هم فقط به روش حساب کردنِ سرانگشتی و بدون در نظر گرفتن آسیبهای اقتصادی آن به خانوارها. اگر میانگین هزینهکرد این جوانان را مقدار کمینۀ آن، یعنی ٤٠٠ میلیون تومان در نظر بگیریم، تنها در بازۀ زمانی پارسال، دستکم ٢٠٠ میلیارد تومان از این چند روستا خارج شده است!
من که سواد تخصصی مالی و اقتصادی ندارم! اما بر مبنای آشنایی اخیرم با اکوسیستم کارآفرینی ایران به روش استارتاپی، به نظر میرسد با این حجم از سرمایه و به تناسب فعالیتهای بومی در این منطقه، بتوان برای بیشتر از ٨٠٠ نفر اشتغالزایی کرد! این یعنی اگر هدف مهاجرتکنندگان تنها رهایی از بیکاری بوده باشد، در عمل به بیراهه رفتهاند!
پینوشت: پیشنهاد میکنم دوستی علاقهمند از دانشجویان رشتۀ جامعهشناسی، موضوع پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود را به این مسأله اختصاص دهد. به نظر میرسد نتیجه، پژوهشی مفید و کاربردی باشد!
nooncademy.ir | یادداشت در وبسایت
@NoonCademy | نونکادمی
پارهیادداشتها [۷]
بنمایهها: دلنوشته | سفر
آنچه معمولاً با آمدن نام دریا در ذهنها تداعی میشود، واژۀ دوستداشتنی آرامش است. بسیارند کسانی که قدم زدن در کنار دریا و شب ماندن در ساحل را همچون تفریحی بسیار لذتبخش میدانند. مسألهای که برای من البته که نه چنان است.
زمانی ولی میتوانست چنان باشد! آن وقتها، معصومانه دل در گرو دوست داشتن معشوقهای داشتم که اهل بندر بود و پروردۀ ساحل. روزگاری از دانشجوییهایم که از سر جوانی و در عطش وصال با او سر و سری داشتم، دعوتش را به جان و دل پذیرفتم و راهی جنوب و سرزمین لیان شدم. آنجا برای بار نخست، خلیج زیبای فارس را از نزدیک دیدم؛ هم صبحش را، هم ظهرش را، هم غروب شگفتانگیزش را و هم نیمهشبانگاهانش را.
ظهرگاهِ بازگشتنم، زیر تابش آفتاب ملایم پاییزی بخشهایی از ساحل پاک و بینظیر لیان را با یکدیگر قدمزنان پیمودیم. رو به دریا لختی نشستیم و چون رفته رفته هنگامۀ خداحافظی و جدایی میرسید، دلمان پرِ آشوب بود. از آشوب دل که طاقتم طاق شد، برخاستم و همانجا از آب خلیج بر صورتم زدم. کمی از آن هم در دهانم رفت. بیمحابا گفتم: «شوره که»! خندید؛ مثل همیشه زیبا و نمکین. بلافاصله با آن لحن نازنینوش جنوبیاش گفت: «خیلی خوبی سعید»! این عبارت را وقتهایی به کار میبرد که کار غیرمنتظرهای انجام میدادم. آن لحظه حواسم نبود که طبیعتاً آب دریا شور است و هم نمیدانستم که در آن وقت ظهر و زیر تابش آفتاب، زدن آب شور دریا به صورت، باعث سوختگی و سیاهی آن میشود. شیرینی خندۀ معشوقه ولی چنان مرا گرفت که شوری آب دریا نماند و رفت و من ماندم و مواجهه با آن جدایی موقتی!
این روزها نیز که در شهری ساحلی در کنار خزر به سر میبرم، به دریا سر زدهام. با این تفاوت که این بار آن شوق وصال نیست و به جایشْ درد هجران و اندوه ماندۀ فراق، پس از این همه مدت، گاه ولوله میکند. این بار نیز، زمانی که با مُهَنّا - این برادرزادۀ نازنین و خردسالم - آبتنی میکردیم، آب شور دریا در دهانم رفت. مهنا هم که از همبازی شدن با عمویش در تجربۀ جدیدی به نام لمس دریا لذت میبرد، میخندید. خندههای او هم شیرین بود، خیلی شیرین. با این حال، شیرینی ژرف خندههای کودکانهاش، هیچ نتوانست آن شوری آب خزر را ببرد و از آن چیزی نگذارد! میدانید، آخر مزۀ شیرینی هم تغییر میکند انگار. ما این را متوجه میشویم؛ هر چند که گاه خیلی دیر!
اکنون نیز در نیمهشبانگاهان این خانۀ غریبانۀ روستایی - در حالی که بقیه خوابیدهاند و من برای نگارش این چند خط به روشنایی تیر برقِ تابیده از پنجره به کنج هال پناه آوردهام - آن مزۀ شوری را هنوز حس میکنم. شوریای که ناگزیر به تلخی هم گراییده است. حالا ولی من ماندهام و مواجهه با حس اندوهناک نبودن همیشگی کسی!
پینوشت: من ندانستم! شما ولی قدر معشوقهاتان را بدانید!
مازندران، محمودآباد، روستای ترسیاب | بامداد ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
nooncademy.ir | یادداشت در وبسایت
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات نقشبندیهپژوهی [٦]
در این کلیپ کوتاه به زبان کردی سورانی، به صورت اجمالی با زندگی شیخ محمدعثمان سراجالدین اول به عنوان نخستین دعوتگر از مشایخ نقشبندی هورامان و پیوند او با مولانا خالد شهرزوری نقشبندی آشنا شوید!
زمان: ٧ دقیقه و ٣٣ ثانیه
حجم: ٤٣ مگ
منبع: چاو
@NoonCademy | نونکادمی
پیوست مطالعات کردی و هورامانپژوهی [۱]
نسخۀ باکیفیت نقشۀ کردستان که در آن نامهای هورامان و اورمان ذکر شدهاند.
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات کردی و هورامانپژوهی [١]
در این نقشه از کردستان که توضیحات انتشاراتی مربوط به آن را در فرستادۀ بعدی آوردهام، نام هورامان به دو صورت «هورامان» و «اورمان» ثبت شده است. محل تعیینشده برای «هورامان» بیشتر به مکان جغرافیایی مریوان میخورد و آنچه با عنوان مکان «اورمان» تعیین شده است، بیشتر به محل پاوه و هورامان لهون میخورد.
نسخۀ باکیفیت این نقشه را نیز در این فرسته قرار دادهام.
@NoonCademy | نونکادمی
رسالۀ دکتری و مطالعات نقشبندیهپژوهی [٩]: پیشینۀ طریقت نقشبندیه در کردستان/ بخش سوم
یادداشت در وبسایت نونکادمی: نقش عبدالرحمن جامی در ورود طریقت نقشبندیه به کردستان
در دو یادداشت پیشین (این و این)، بر مبنای کتاب سید عبدالصمد تواری، به پیشینۀ طریقت نقشبندیه در کردستانِ قبل از مولانا خالد شهرزوری پرداختم و رسیدن این طریقت به کردستان را با محاسباتی چند، یک سده پس از پیدایش آن در ماوراءالنهر، در اواخر سدۀ نهم و اوایل سدۀ دهم هجری تخمین زدم. در بحث از شیخ رضا کاکوزکریایی، شاگرد ابن حجر هیتمی نیز، چندطریقتگرایی او را که به صورت سنتی در میان نقشبندیان کرد باقی ماند، بازشناسی کردم.
آنچه در گزارش سید عبدالصمد تواری دربارۀ شیخ رضا جلب توجه میکند، چالشبرانگیز بودن نحوۀ «رابطه» همچون یکی از آداب طریقتیِ نقشبندیان در آن دوره ـ همچون اختلافات کنونی پیروان نقشبندی بر سر چگونگی آن پس از فوت مرشد ـ است.
او در این باره، چنین گفته است: «شاه بخارا رابطۀ مرشد [را] مجرداً جایز دانسته است، لکن بعضی فرمودهاند این رابطه، مرشد را لازم است [که] در چهل روز مرید [را] ترقی از حالتی به حالتی بهتر و بالاتر بنماید، و الا داخل [در] صورتپرستی است! و این [را] بعض[ـی دیگر] هم گفتهاند [که] حضرت شاه بدین شرط جایزش داشته؛ هذه کلها امور المبتدئین». این مسأله به خوبی نشان میدهد که کردها به برخی از آداب تصوف ـ در اینجا رابطۀ نقشبندیان ـ علاقهمندی خاصی داشتهاند، به گونهای که چالشبرانگیزی برخی از این آداب، اگر چه در نمودی دیگر، اما ظاهراً همواره تداوم داشته و به دورۀ معاصر نیز رسیده است. این مسأله در عین حال میتواند نشان از اختلاف مشربی پیروان نقشبندیه در کردستان بر سر پیروی کردن از آرای برخی از بزرگان نقشبندی دربارۀ آداب طریقت نیز باشد.
با این حال نکتهای که در دو یادداشت پیشین به دلیل عدم ذکر آن در کتاب نامبرده بدان پرداخته نشد، چگونگی ورود این طریقت به کردستان است. آنچه اخیراً به آن گمان بردهام و قراین غیرمستقیم دیگری نیز دستکم این گمان را برای خودم تقویت میکنند، نقش عبدالرحمن جامی در ورود طریقت نقشبندیه به کردستان است. این مسأله را تاکنون و به صورت آشکار در هیچ منبعی نیافتهام؛ با این حال میدانیم که جامی در همان دورهای که برآوردِ زمانیِ پیشین من از ورود این طریقت به کردستان بود، از کردستان عبور کرده است. او در سال ٨٧٧ هجری عازم سفر حج شد و پس از زیارت مکه و مدینه، به شام رفت. سلطان محمد عثمانی یکی از شاعران هرات را به نام خواجه عطاءالله کرمانی ـ که با جامی آشنایی داشت ـ همراه با هدایایی نزد او فرستاد تا به آسیای صغیر برود. زمانی که جامی در حلب از درخواست سلطان عثمانی آگاه شد، به سوی تبریز رفت. ظاهراً در میانۀ راه، امرا و دولتمردان اوزن حسن او و همراهانش را از راه کردستان به تبریز بردهاند و در آنجا از وی استقبالی شایان کردهاند.
با اینکه به نظر میرسد این سفر جامی و عبورش از کردستان به دلیل امتناع او از رفتن به دربار عثمانی همراه با تعجیل بوده است، اما نمیتوان از تأثیرات احتمالی آن بر احوال علمای کرد به آسانی چشم پوشید. جامی در آن دوره، هم شاعری توانمند و شهره، هم عالمی دانا و نامآشنا و هم ترویجدهندۀ بزرگ طریقت نقشبندیه و مورد اعتماد خواجه عبیدالله احرار بود و معمولاً حضور او در هر ولایتی از جهان اسلام، همراه با استقبالهایی از او بود؛ همان گونه که در سفر حجازِ او پیش از عبورش از کردستان، چنان بود. از طرفی، با توجه به محبوبیت عجیب آثار جامی در مدارس علمی کردستان و نیز پیروان طریقت نقشبندیه، این احتمال میرود که نقشبندیان کرد به نوعی بیش و پیش از دیگر دانشمندان نقشبندی، از جامی نقش پذیرفتهاند و این مسأله از جمله میتواند به دلیل ترویج این طریقت در کردستان به وسیلۀ جامی بوده باشد.
پینوشت: دقت در موضوعی تاریخی با چنین گمانههایی از آنجا برای من حایز اهمیت است که در نسخهپژوهیهای پراکندهام، به حضور گرم آثار جامی در هورامان پی برده بودم و دلیل محبوبیت بیش از اندازۀ آثار او در نزد عالمان هورامان، نوعاً برایم پرسشبرانگیز بود. پدربزرگ پدریام نسخهای خطی از پارۀ قابل توجهی از اشعار او را داشته و پدربزرگ سوم مادریام نیز، هم آثاری از او را کتابت کرده و هم متأثر از روش او به شرح قصایدی چند پرداخته است. همین مایه از تأمل در کنار مطالعۀ موردی زندگی جامی بود که مرا به این گمان نزدیک کرد که احتمالاً عالمان کرد متأثر از ترویج جامی در آن سفر و عبورش از کردستان به طریقت نقشبندیه گرویدهاند، که البته جز در میان پارهای از نخبگان، چندان پایدار نبوده و انقلاب واقعی طریقت نقشبندیه در کردستان، در واقع در سدۀ سیزدهم هجری و به وسیلۀ مولانا خالد شهرزوری روی داد.
@NoonCademy | نونکادمی
پیوست پژوهشهای من [٢]
جیآیاچ | کاربرد جیآیاس در مطالعات تاریخی
@NoonCademy | نونکادمی
استارتاپ میمکادمی [٢]
در یادداشت پیشین از مجموعۀ تجربهنگاریهای بنیانگذاریِ گام به گام یک استارتاپ، گزارش کوتاهی از قدمهای برداشتهشدۀ اولیه برای راهاندازی وبسایت میمکادمی ارایه دادم.
پس از ثبت دامنه و انتخاب و خریداری قالب وردپرسی، نوبت انتظار برای انتشار دیاناسها در اینترنت بود. فرآیندی که معمولاً چند ساعت، گاه تا ٢٤ و بعضاً نیز تا ٧٢ ساعت طول میکشد. پس از انتشار دیاناسهای دامنۀ میمکادمی، از روی آموزشهای ویدیویی معمول اینترنتی، نصب قدم به قدم قالب را آغاز کردم. به رغم به کار بردن دو روش متفاوت نصب، به دلیل آنکه در زمینۀ آیتی دانش قابل ملاحظهای ندارم، موفق به نصب بینقص قالب انتخابی نشدم. ناگزیر به طراح قالب پیام دادم و موضوع را با او در میان گذاشتم. امری که پس از گذشت دو روز هنوز به نتیجۀ عملی نرسیده است!
این مسأله، یعنی کمبود دانش در زمینهای خاص و در نتیجه لنگ ماندن امور فنی و اجرایی استارتاپ، از جمله ضرورتهای داشتن همتیمی و همبنیانگذار است. پیدا کردن همتیمیای که هم دانش تخصصی مورد نظر را داشته باشد، هم بخواهد چند ماهی احتمالاً بدون دستاورد مالی کار بکند، هم کار تیمی بلد باشد و هم ـ شاید مهمتر از بقیه ـ رفتار او با خلقیات و روحیات بنیانگذار سازگار باشد، از چالشبرانگیزترین رویدادهای بنیانگذاری موفقیتآمیز یک استارتاپ است. امری که عجالتاً برای آن راهحل دیگری در نظر گرفتهام و آن، استفاده از توان حمایتی سرمایهگذار است.
امشب جلسۀ آنلاین من با سرمایهگذار، که مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان و دارندۀ یک شتابدهنده است، بود. خوشبختانه ایده به حدی جذاب بود که تمایل آشکار سرمایهگذار را به همراه داشت و اجمالاً توانستم حمایت چند ماهۀ شتابدهنده با خدمات فنی آن و نیز ١٥٠ میلیون ریال را برای گامهای ابتدایی استارتاپ میمکادمی جذب کنم. به این نوع سرمایهپذیری ـ در حالی که میمکادمی در عمل هنوز در حالت ایده قرار دارد ـ سرمایهپذیری بذری میگویند و نوعاً دستاورد ارزشمندی به حساب میآید.
به امید آنکه در ادامه خبرهای خوبی از استارتاپ دانشجویی میمکادمی را با شما در میان بگذارم.
| خواندن یادداشت در وبسایت نونکادمی |
پینوشت: ادامه دارد. لطفاً در این مسیر با من همراه باشید!
@NoonCademy | نونکادمی
استارتاپ میمکادمی [١]
در یادداشت آغازین از وبسایت نونکادمی، دربارۀ علاقهمندیام به سبک خاصی از نوشتنِ بیپرده، خودمانی و گاهنگارانه صحبت کرده و مبنای راهاندازی وبسایت را نیز توسعۀ این سبک اعلام کرده بودم. استارتاپ میمکادمی به نوعی توسعهیافتۀ وبسایت نونکادمی است؛ با این شعار: میمکادمی | موفقیت در زندگی دانشجویی!
گر چه روند معمول بنیانگذاران استارتاپ آن است که ایدۀ خود را تا زمان راهاندازی کامل به اطلاع کسی نرسانند، اما من، بر مبنای رسالت استارتاپ میمکادمی، بر خلاف روال آنان عمل کرده و از قبل مخاطبانم را در جریان ایدۀ هر چند خام و اولیهام قرار میدهم. به زبان ساده اگر بگویم، ما مرجعی نداریم که در آن به چالشها و مسایل زندگی دانشجویی پرداخته شده باشد و هدف من، پر کردن جای خالی این مرجع است. همین! اینکه دانشآموز قبل از دانشجو شدن و دانشجو در دورۀ تحصیلی خود تا زمان گذران پسادکتریاش، با مسایل خود آشنا شود و آنها را با موفقیت پشتسر بگذارد. از دلتنگی روزهای اول خوابگاه گرفته، تا بیپولیها، مسایل رابطه، نگارش پایاننامه، زبانخوانی، مقالهنویسی، جستوجوی کار، پژوهش و از این قبیل موارد. بعداً، زمانی که ایده پختهتر شد و گامهای اولیه نیز برداشته شدند، در این باره بیشتر توضیح میدهم.
اجازه دهید ابتدا از تجارب دیروز تا الآنم در راستای اقدامات اولیۀ راهاندازی یک استارتاپ بگویم. نخست آنکه قبلاً به نام استارتاپ فکر کرده بودم و حرف اول واژۀ موفقیت را در کنار بخشی از واژۀ آکادمی قرار داده بودم تا در کنار نونکادمی، دوگانۀ استارتاپی آن به نام میمکادمی شکل بگیرد. همان وقت در وبسایتهای خدماتی مربوط، دامنۀ میمکادمی را جستوجو کرده و از آزاد بودن آن مطمئن شده بودم. یکی از چالشهای اصلی در انتخاب نام استارتاپ که به نوعی معرف کلی فعالیتهای شماست، همین الزام همخوانی نام با آدرس وبسایت است.
اولین گام من برای عملی کردن ایدهام آن بود که عصر دیروز، دامنۀ آیآرِ میمکادمی را از وبسایت ایرنیک خریداری کردم. در حال حاضر هزینۀ ثبت دامنۀ آیآر به مدت یک سال ١٦ هزار تومان و برای پنج سال، ٤٨ هزار تومان است. گام بعدی مورد نیاز که مقداری زمانبر است و به دقت و سلیقۀ خاصی نیاز دارد، انتخاب قالب وردپرسی مناسب است. این در صورتی است که بخواهید وبسایت خود را با استفاده از بستر وردپرس راهاندازی کنید. برای بررسی قالبهای وردپرسی، موارد ارایهشده در راستچین در دستهبندی خبری و وبلاگی را بررسی و پس از چند ساعت موشکافی و مقایسه، نهایتاً یک مورد را انتخاب و خریداری کردم. هزینۀ قالب انتخابی ٨٩ هزار تومان بود. الآن باید سعی میکردم هاستی انتخاب و فعال کنم که با محدودیتهای هزینهکردیام بخواند. چارهای جز انتخاب نوع اقتصادیِ هاستینگ نتافراز با قیمت ٤٩ هزار تومان نداشتم. گام بعدی مورد نیاز، فعالسازی وردپرس بر روی دامنه و نصب قالب است. از آنجا که دامنه را پس از ساعت کاری خریداری کردهام، هنوز پژوهشگاه دانشهای بنیادی دامنۀ میمکادمی را ثبت نکرده است و بنابراین نمیتوانم در این شرایط دو گام بعدی را بردارم.
انتظار داشتم در بامداد امروز، این دو گام را برداشته باشم. حالا که چنین نشده بود، سراغ لوگو رفتم. اگر خیلی وسواس نباشید، میتوانید به انگلیسی، طراحی آنلاین لوگو را گوگل کنید و با کمک گزینههای هوش مصنوعی، یک لوگوی اولیۀ ساده و بعضاً زیبا تحویل بگیرید. با این حال من دوست داشتم که حرف میم به عنوان نماد استارتاپ و حرف نخست واژۀ موفقیت، نمود خاصی در لوگو داشته باشد. بنابراین باید از روش تایپوگرافی استفاده میکردم. پس از جستوجویی چند و با الهام از چند طرح برتر یافتهشده، به صورت دستی یک لوگوی اولیه طراحی کردم!
نه در طراحی دستی دارم و نه در آیتی. با این حال، یکی از الزامات استارتاپ، دستکم در گامهای اولیۀ آن، دل به دریا زدن و دست و پنجه نرم کردن با یادگیری حوزههای مختلف و به نوعی همه فن حریف شدن است! چارۀ دیگری نیست؛ به ویژه زمانی که تنها باشی!
| خواندن یادداشت در وبسایت نونکادمی |
پینوشت: ادامه دارد ...
@NoonCademy | نونکادمی
نواهای دلمانی ـ دانشجویی [٥]
تو نسیم خوشنفسی، من کویر خار و خسم/ گر به فریادم نرسی، من چو مرغی در قفسم
تو با منی اما، من از خودم دورم/ چو قطره از دریا من از تو مهجورم!
🎧 علیرضا افتخاری
@NonnCademy | نونکادمی
استارتاپ [٣]
پادکستها در جامعۀ امروز ما محبوبیت به نسبت زیادی پیدا کردهاند و در ایران نیز، با پوشش زمینههای مختلف، و از جمله کسبوکار و استارتاپ، منتشر میشوند.
«کارنَکن» از جمله پادکستهایی است که سازندۀ خوشذوق آن، هر دفعه سراغ کسی رفته و به شنیدن دانش و تجربیات او نشسته است. امین آرامش (صفحۀ لینکدین | وبسایت شخصی)، کارنکن را به این شکل معرفی کرده است: «کارنکن داستان زندگی آدمهائیه که با شغلشون زندگی میکنن. آدمهایی که وقتی در محل کارشون هستن، لازم نیست مدام به ساعت نگاه کنن که کِی وقت رفتن به خونه و زندگی کردن میرسه. باورِ کارنکن اینه که زندگی میتونه خیلی قشنگتر از این باشه که برای سالها عمرمون رو توی کاری بگذرونیم که ازش متنفریم. به این امید که شاید وقتی بازنشسته شدیم یا توی ساعات غیرکاری، زندگانی رو تجربه کنیم و نه زندهمانی! توی پادکست کارنکن در مورد مسیر شغلی آدمها باهاشون گفتوگو میکنیم».
آقای آرامش در قسمت بیست و ششم پادکست، به پای صحبتهای علی آردم نشسته و اپیزود متفاوتی فراهم آورده است که محتوای آن، بر خلاف سایر قسمتهای کارنکن، کمتر شغلی است و به نوعی بوی تاریخ معاصر ایران میدهد. گفتوگوی آنها گر چه طولانی است، اما خالی از فایده هم نیست. آقای آردم از جملۀ کسانی است که تغییر رشته دادهاند و به علوم انسانی روی آوردهاند. او داروسازی را در دانشگاه شهید بهشتی خوانده؛ دکتری تخصصی را در نیمههای راه رها کرده؛ به رغم گرفتن پذیرش از یک دانشگاه معتبر آمریکا، نتوانسته مهاجرت کند؛ سه سال را در فرهنگی متفاوت، در کشور عراق، مشغول به کار و تحقیق میدانی بوده، و در حال حاضر دانشجوی رشتۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران است!
او در این پادکست، ضمن بیان شرححالی از روند تحصیلی و شغلی خود، به اهمیت مطالعۀ تاریخ معاصر ایران میپردازد و از دیدگاه خود به این پرسشِ در نوع خود چالشبرانگیز پاسخ میدهد که اساساً تاریخ به چه دردی میخورد؟
در صورتی که به این حوزه علاقهمند هستید و میخواهید با تجارب زیستۀ یک داروساز و دانشجوی رشتۀ علوم سیاسی آشنا شوید، میتوانید این اپیزود را در فرستۀ بعدی، یا در وبسایت کارنکن و یا در پادگیرها گوش کنید.
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات کردی و هورامانپژوهی [٣]
مدتی است در میان ادبدوستان و دغدغهمندان هورامان، بر سر هویت قومی گورانها و جدایی یا همراهی آنها با کردها، بحثهایی در میان است. به رغم برخی تندرویها، گزافهگوییها، کژرویها و ناتوانیها در بهکارگیری روش علمی در پژوهش تاریخی، امید میرود که در آینده، مجموعۀ تلاشهای دوستانِ درگیر در این مسأله به نتایجی قابل ملاحظه تبدیل گردد.
در این مسیر، طرفداران هر کدام از دیدگاهها، بعضاً بدون ملاحظۀ نیازمندیهای پژوهش علمی در حوزۀ تاریخ، به متون کهن ارجاع داده و به روش خود برداشت میکنند. آنچه در این میان کمتر مورد توجه قرار میگیرد، اثرشناسی افرادی است که به عنوان گوران/ هورامی شناخته میشوند. به نظر میرسد فارغ از جنجال قومیتی در این زمینه، بتوان دربارۀ گورانها، پیشینۀ تاریخیاشان، نسبت آنان با هورامان و هورامیها، آیین و آداب و رسوم آنان و از این قبیل موارد نیز به پژوهش پرداخت.
در این زمینه از جمله میتوان به بررسی کتاب «سفرنامۀ عتبات»، اثر محمدولی خان میرپنج (درگذشتۀ ١٣٢٢ هجری)، رئیس وقت ایل گوران و پدر رشید یاسمی، تاریخنگار معاصر کرد، پرداخت. این کتاب از آن جهت اهمیت دارد که دربردارندۀ برخی مناسبات ایل گوران و رئیس آنان با بزرگان ایرانی و عثمانیِ آن دوره است، در خود نشانههایی از مذهب و آیین آنان دارد، علاقهمندی گورانهای کرمانشاه به زیارت اماکن مقدسۀ شیعیان را میرساند و در مجموع، ناظر بر برخی گرایشهای آیینی و مذهبیاشان است. دست یافتن به چنین اطلاعاتی جز در آثاری اینچنینی، یعنی سفرنامهها، معمولاً امکانپذیر نیست و این مسأله بر اهمیت اثر نامبرده میافزاید.
nooncademy.ir | یادداشت در وبسایت
پینوشت: در فرستۀ بعدی، فایل پیدیاف این سفرنامه که به کوشش رسول جعفریان، استاد تاریخ دانشگاه تهران، تصحیح و منتشر شده است، تقدیم حضور دوستان و علاقهمندان میگردد.
@NoonCademy | نونکادمی
تجربههای دانشجویی [١٥]
علاقهمندی به مبحث عقبماندگی ایران و جوامع شرقی ـ اسلامی و در عین حال مسألۀ جذاب توسعه، یکی از انگیزههای من در چرخش از مهندسی برق به تاریخ، مطالعات تمدنی و علوم انسانی بود.
به نظر میرسد این حوزه یکی از ضروریترین مواردی باشد که باید عموم دانشجویان و پژوهشگران در آن مطالعاتی داشته باشند. کتاب «موانع توسعۀ ایران» اثری کوتاه و در عین حال با نگاه از چند رویکرد مختلف در علوم انسانی به این مسأله است که میتواند منبع مقدماتی مناسبی برای آغاز مطالعه در این زمینه باشد.
این کتاب در واقع متن پیادهسازیشدۀ سخنرانیها و نیز مقالاتی است که در چند نشست برگزارشده در دانشگاه شهید بهشتی ارایه شدهاند. در پیش گرفتن چنین اقداماتی، یعنی تبدیل کردن ارایههای علمی در نشستها و همایشهای دانشگاهی به کتابهای خواندنی با تغییراتی چند، میتواند به آفرینش آثاری کاربردی بینجامد و در عین حال پیوند دانشگاهیان با عموم جامعه را بیش از گذشته گسترش دهد.
@NoonCademy | نونکادمی
استارتاپ [١]
اخیراً با استارتاپ جالبی آشنا شدهام که همبنیانگذار آن بانویی ایرانی به نام شهرزاد میرجهانی است. این استارتاپ که وبسایت آن به تازگی لانچ شده و اکنون اپلیکیشن آن در بستر iOS قابل دسترس است، فلوجین نام دارد. ایدۀ این استارتاپ جذاب، بسیار مبتکرانه است و به نوعی، تکمیلکنندۀ سایر پلفترمهای آموزشی با افزودن امکان تعامل مخاطب است. در این پلتفرم، شما میتوانید تجربههای خود را در هر زمینهای که تمایل دارید، با دیگران به اشتراک بگذارید و از این طریق درآمدزایی کنید!
به این صورت که شما تجاربتان را به زبان مورد علاقۀ خودتان در چهارچوب فایلهای صوتی ایجاد میکنید و در پلتفرم فلوجین قرار میدهید. کاربران پلتفرم میتوانند با پرداخت هزینۀ اشتراک، به فایلهای صوتیاتان گوش دهند و در صورتی که پرسشی داشته باشند، آن را برای شما ارسال کنند. شما نیز میتوانید در صورت تمایل و در پاسخ به پرسشهای برگزیده، فایلهای صوتی دیگری بارگذاری کنید و به این صورت فلوی خود را داشته باشید.
پینوشت ١: شخصاً قصد داشتم در استارتاپ آموزشی جدید خود که احتمالاً با محوریت زندگی دانشجویی و با تأکید بر تحصیلات تکمیلی و مسألۀ پژوهش راهاندازی خواهد شد، بخشی را برای به اشتراکگذاری رایگان تجارب دانشجویی در نظر بگیرم. اکنون با لانچ شدن فلوجین، کاربران استارتاپِ ذیلِ نونکادمی نیز خواهند توانست ضمن به اشتراکگذاری تجارب دانشجوییاشان، به درآمد برسند.
پینوشت ٢: در صورت تمایل میتوانید اولین فایل صوتی فلوجین را با عنوان «خوشآمدگویی و معرفی فلوجین» در اینجا گوش کنید.
این یادداشت در وبسایت نونکادمی: فلوجین | استارتاپ بهاشتراکگذاری تجارب
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات نقشبندیهپژوهی [٨]
اگر بخواهم یک اثر برجسته و عمیق در مطالعات نقشبندیهپژوهی و رجالشناسی اسلامی معرفی کنم، بیشک کتاب «شیخ عبدالرحمن جامی» اثر استاد زحمتکش معاصر، نجیب مایل هروی، در زمرۀ آثار برتر قرار خواهد گرفت.
اثری که با اتکا به منابع دست اول فراهم آمده و به خوبی چهرۀ جامی را به عنوان یک عالم نقشبندی و شاعر برجستۀ ایرانی به ما شناسانده است.
این کتاب در کنار آثاری چون «فرار از مدرسه»، میتواند الگوی خوبی برای زندگینامهنویسی بزرگان اسلام باشد. در این میان، شرححالنگاری مشاهیر صوفیه با توجه به مکتوب بودن شمار قابل توجهی از آثار آنان و ارزشمندی خاص آنها در تاریخ ایران و اسلام، میتواند در اولویت پژوهشی دانشجویان قرار بگیرد.
@NoonCademy | نونکادمی
مطالعات نقشبندیهپژوهی [۷]
در اینجا کلیپی از چاو دربارۀ شیخ محمدعثمان سراجالدین نقشبندی اول به اشتراک گذاشتم. این کلیپ نیز به صورت کوتاه و به زبان کردی سورانی به زندگی شیخ محمدعثمان سراجالدین نقشبندی دوم به عنوان آخرین فرد پرقدرت از مشایخ نقشبندی هورامان و ارتباطات او با مام جلال، سیاستمدار نامآشنای کرد میپردازد.
حجم: ٥٦.٩ مگ
زمان: ٥ دقیقه و ٣٧ ثانیه
منبع: چاو
@NoonCademy | نونکادمی
سفرها و تجربههای دانشجویی [۱۴]
امشب در ایستگاه سفری چند روزه به مبدأ مریوان در غرب به سمت محمودآباد در شمال کشور، در منزل مرحوم ماموستا ملا رئوف حسینی نوینی در روستا و به عبارتی شهرک حسنآباد سنندج به سر میبرم.
آنچه مشاهده میکنید، تصویر شجرۀ خاندان قریش و سادات است که به وسیلۀ مرحوم ماموستا تکمیل شده است.
خود ایشان به زبان کردی سورانی در گوشهای از آن چنین به یادگار نوشته است:
برای آگاهی و یادگاری آنکه، در روستای کێڵەکەوە از توابع دیواندره، امام جمعه و جماعت بودم. صبحگاهی در حالی که سیاهباد میوزید، به مسجد رفتم. این شجره را باد آورد و در جلوی من افتاد. از مردم روستا پرسیدم، به کسی از آنان تعلق نداشت و از دیدن آن نیز اظهار بیاطلاعی کردند. من نیز از باب تبرک، خاندان خود را به آن افزودم. محمدرئوف حسینی عریضی نوینی؛ ۱۳۸۵ خورشیدی!
@NoonCademy | نونکادمی
کانالها و سایتهای مفید [٤]
در وبسایت مجمع فرهنگی اقرأ میتوانید پیدیاف آثاری به زبانهای کردی، عربی، فارسی و انگلیسی را در موضوعات مختلف اسلامی، تاریخی، جغرافیایی، فلسفی، پزشکی، سیاسی، ادبی، عرفانی و فرهنگی به صورت رایگان دریافت کنید.
منابع عربی و کردی این وبسایتِ خدماتی غنیتر هستند و بعضاً شامل آثاری است که در هیچ منبع دیگری یافت نمیشوند.
لطفاً با من در وبسایت نونکادمی همراه باشید!
@NoonCademy | نونکادمی
پیوست مطالعات کردی و هورامانپژوهی [١]
مطابق این توضیحات، محمدامین زکیبیگ، پژوهشگر و سیاستمدار کرد (درگذشتۀ ١٩٤٨ میلادی)، این نقشه را به کتاب تاریخ خود دربارۀ کرد و کردستان افزوده است!
@NoonCademy | نونکادمی
پیوست جستارنوشتهای ژیوارنامه [٣]
متن سند را در این فرسته و یادداشت مربوط به آن را در فرستۀ قبلی ملاحظه بفرمایید.
موجب تحریر و تسطیر این است که صوفی محمد کمالهای، ساکن اورامان، قریۀ کمالا، در عالم حیات و صحت بدن، بلا اکراه ولا اجبار، قطعه باغی داشت ارثاً عن جدی، واقع در باغ خوسملی و با آبیاری هانۀ سرد، به میل [و] رضائیت بفروخت با خاک، اشجار و توابع و لواحق به باجی افروز، زوجۀ صوفی رمضان، ساکن ژیوار، در مقابل مبلغ سه تومان پول نقد مسکوکۀ فضۀ ایرانی. مشتریۀ مرقومة الاسامی، بلافاصله ایجاب بایع الاسامی فوق الذکر قبول و پذیرفت کلیۀ حق خود که مشهور است به ملکه ویرانه. به حق زر خرید افروز گردید. به شهادت کیخا محمد رزاب فرزند عباس و صوفی محمد ژیواری در تاریخ سنۀ ١٣٣٤ قمری. ذلک الکتاب لا ریب فیه. الداعی: عبدالصمد اورامی مردوخی!
@NoonCademy | نونکادمی