Make money first, fall in love later. That's law.
با خودم میگفتم هیچ چالشی توی این شغلا نیس و خیلی راحته که!
اکثر آدما کاسبیهای سادهای انجام میدن
حتی اگه اون چیز نابودم کنه
صدها ایده رو ران کردم
من خیلی ایدهآلگرا و کمالگرا بودم.
آروم رانندگی میکردم
ایدههای جدید دست از سرم برنمیداشت
مثلا من شبا کلا گوشیم خاموشه
اگه کسیم میومد میرفت
از یه جایی باید استارت میزدم.
هر روز ایدههای جدید
بدونِ خانواده، بدون حتی یک رفیق پایه!
من داشتم روی خودم کار میکردم.
دنبال میلیاردها پول بودم.
متوجه این وضعیت هستی!؟
من بهشون توجهی نمیکردم
باید وایسم و انجامش بدم
فهمیدم باید روی یک چیز بایستم
صدها پیج بیزینسی زدم
فکر کنم دنده پنجم زنگ زده بود از بس دنده پنج نرفته بودم
یه ماشین داشتم 37 تا کار کرده بود، توی کمتر از سه سال 400 هزار کیلومتر باهاش رفته بودم
صبا نزدیکای ساعت 10 گوشیمو روشن میکنم
چون من روی روابط جدی نبودم
حاجی من کل زندگیمو درگیر بیزینس بودم.
بالاخره متوجه شدم؛ باید از یه جایی شروع کنم
صد در صد تنهای تنها!
داغونتر از همهی شما بودم
یه راهی، یه حرکتی یه چیزی باید پیدا میکردم
من تقریبا هیچ تفریحی نداشتم.
زیاد نمیتونستم با آدم جدیدی گرم بگیرم