.
آخرین روزهای اسفند است
از سر شاخ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه ،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار ؟
شفیعی_کدکنی
@navayesher
ای ساقی جان بیا که دیریست
تا در پی نیم جرعه دردیم
یک جرعه چشان که ما به صد رنج
در وادی تشنه جان سپردیم
@navayesher
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
#حافظ
@navayesher
گر جان طلبی فدای جانت
سهلست جواب امتحانت
سوگند به جانت ار فروشم
یک موی به هر که در جهانت
#سعدی
@navayesher
.
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخهٔ نارنج میشود خاموش
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمیرهاند
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد...
#سهراب_سپهری
@navayesher
ای جلوه جلال و جمال خدا علی
در هر چه جز خدا به جلالت جدا علی
در تو جمالی از ابدیت نموده اند
ای آبگینه ابدیت نما علی
ای مظهر جمال و جلال خدا علی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
از شهریار پیر زمین گیر دست گیر
ای دست گیر مردم بی دست و پا علی (ع)
#شــــهريار
@navayesher
🌹🍃🌿🌹🌿🍃🌹🍃🌿🌹
🍃🌿🌹🍃🌿🌹
🌿🌹🌿
🌹
🌹
#پدر
قلمم حوصله کن،شعر به نام پدر است
کاغذ و دفتر و دیوان،همه رام پدر است
واژه ها در سر من با هیجان می رقصند
شعر هم مست شده،تشنه ی جام پدر است
امشب انگار که شب جلوه ی دیگر دارد
روشنی بخش شبم،ماه تمام پدر است
می کنم سجده به پایش قدم لرزانش
قبله ام کج شده و سمت مقام پدر است
می زنم بوسه به دستان پر از احساسش
بوسه هایم همگی بوسه ز کام پدر است
در هوای نفسش شوق پریدن دارم
همچنان مرغ دلم بر لب بام پدر است
پند و اندرز پدر حک شده در ریشه ی من
چون که یک معجزه در متن کلام پدر است
روز و شب زجر کشیده که من آرام شوم
جان نثاری ز خودش خط مرام پدر است
باز هم نام پدر آمد و خون جوش آمد
قلمم حوصله کن،شعر به نام پدر است
#مسعود_محمدپور
🌹
🌹
🌿🌹🌿
🍃🌿🌹🍃🌿🌹
🌹🍃🌿🌹🌿🍃🌹🍃🌿🌹
#روز_پدر مبارک
@navayesher
.
مرادربيستون برخاڪ بسپاريد
تاشبها
غم بیهمزبانی رابرای ڪوهڪن ڪَویم
بڪَویم عاشقم
بی همدمم
ديوانهام
مستم
نمیدانم..!!!
ڪدامین حال ودردخویشتن ڪَويم...!!
#معینی_ڪرمانشاهی
@navayesher
هفتاد و سه قوم در جهان میپویند
هر یک بُرهان مختلف میجویند
سررشته ی حق به دست یک طایفه است
باقی به خوش آمدی سخن میگویند
#خواجه_نصیر
پنجم اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس به تمام مهندسین علی الخصوص مهندسین کانال نوای شعر خجسته و میمون باد🌷🌷🌷💐💐💐💐💐💐🌹🌹🌹🌹
@navayesher
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچه ترکیب تخته بند تنم
اگر ز خون دلم بوی شوق میآید
عجب مدار که همدرد نافه ختنم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
#حافظ
@navayesher
وَقتی هَمه جا پُر اَست اَز دِل سیری
عاشق بِشَوی غَریب تَر می میری.!
یادَت نَرَوَد!به مَردُمِ این دُنیا
دَریا بِدَهی، کَویر پَس می گیرى
#شهريار
@navayesher
گلبـــرگ هــــزار بــــرگ نــــازی داری
در بـاغ تـرانه، رقــص و سـازی داری
ای صبح که خوش خبر میایی از راه
بـه بـه! چـــه هـــوای دلنــوازی داری
#شهراد_میدری
@navayesher
.
در سینه برای حرف هایم جا نیست
افسوس، زبان واژه ها گویا نیست
وقتی که تو در خیالمی، در چشمم
منهای تو هیچ دختری زیبا نیست
#خلیل_جوادی
@navayesher
پاسبان حرم دل شدهام
شب همه شب
تا در این پرده
جز اندیشه او نگذارم ...!
#حافظ
@navayesher
ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ
ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺣﻤﯽ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻣﺴﮑﯿﻦ ﻣﻦ
ﺳﻮﺯﻧﺎﮎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﭼﻮﻥ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ
ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽﺳﻮﺯﺩ ﺩﻟﺖ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﻊ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻣﻦ
#سعدی
@navayesher
.
مینویسم
تا زنی را که دوست دارم
از شهر بیشعر
شهر بیعشق
شهر اندوه و افسردگی رها کنم
مینویسم تا از او ابری نمبار بسازم
تنها زن و نوشتن
ما را از مرگ میرهاند
#نزار_قبانی
@navayesher
تا چند پیش ناز تو باید نیاز کرد
بر ناز خود بناز که نازت کشیدنی است
چشمت نظر ز لُطف به عاشق نمیکند
چون آهوی ختائی کارش رمیدنی است
از مشربت زلال لبست کام دل برآر
سرچشمۀ حیات زلالت چشیدنی است
#شاطرعباسصبوحی
@navayesher
دمی نشستی و رفتی، ولی به محفل ما
هنوز بوی گل و عطر ياسمن باقی است
اگرچه گردش گردون، مرا هلاک نکرد
ولی ز گردش چشمت، اميد من باقی است
بهار حسن تو نازم، که صد چمن پژمرد
ولی طراوت گلهای اين چمن باقی است
بپای دوست سر افشاندن است و جان دادن
بهانهای که مرا بهر زيستن باقی است
#رهی_معیری
@navayesher
•
بی روے دوست،
دوش شب ما سحر نداشت
سوز و ڪَداز شمع
و من و دل اثر نداشت
آمد طبیب بر سر
بیمار خویش، لیڪ
فرصت ڪَذشته بودومداواثمرنداشت
#پرویناعتصامی
@navayesher
از تو میپرسم ای اهورا
چیست سرمایهی رستگاری؟
"میرسد پاسخ از آسمان":
دل به مهر پدر آشنا کن
دین خود را به مادر ادا کن ...
#فریدون_مشیری
@navayesher
ای شاه شاهان جهان الله، مولانا علی
ای نور چشم عاشقان الله، مولانا علی
حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو
خورشید و مه هندوی تو الله، مولانا علی
خورشید مشرق خاوری در بندگی بسته کمر
ماهت غلام نیک پی الله، مولانا علی
خورشید باشد ذرهای از خاکدان کوی تو
دریای عمان شبنمی الله، مولانا علی
موسی عمران در غمت بنشسته بد در کوه طور
داود میخواندت زبور الله، مولانا علی
آدم که نور عالم است عیسی که پور مریم است
در کوی عشقت در هم است الله، مولانا علی
داود را آهن چو موم قدرست نموده کردگار
زیرا به دل اقرار کرد الله، مولانا علی
آن نور چشم انبیا احمد که بد بدر دجا
میگفت در قرب دنا الله، مولانا علی
قاضی و شیخ و محتسب دارد به دل بغض علی
هر سه شدند از دین بری الله، مولانا علی
گر مقتدای جاهلی کردست در دین جاهلی
تو مقتدای کاملی الله، مولانا علی
شاهم علی مرتضی بعدش حسن نجم سما
خوانم حسین کربلا الله، مولانا علی
آن آدم آل عبا دانم علی زین العباد
هم باقر و صادق گوا الله، مولانا علی
موسی کاظم هفتمین باشد امام و رهنما
گوید علی موسی الرضا الله، مولانا علی
سوی تقی آی و نقی در مهر او عهدی بخوان
با عسکری رازی بگو الله، مولانا علی
مهدی سوار آخرین بر خصم بگشاید کمین
خارج رود زیر زمین الله، مولانا علی
تخم خوارج در جهان ناچیز و ناپیدا شود
آن شاه چون بیدار شود الله، مولانا علی
دیو و پری و اهرمن، اولاد آدم مرد و زن
دارند این سر در دهن الله، مولانا علی
اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن
هر لحظه سر من لدن الله، مولانا علی
ای شمس تبریزی بیا بر ما مکن جور و جفا
رخ را به مولانا نما الله، مولانا علی
#مولانا
@navayesher
پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه، عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی ، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی
#هوشنگ_ابتهاج
@navayesher
نفرين گل سرخ بر اين شرم كه نگذاشت
يكبار به پيرهن تو بوسه بكارم
#فاضل_نظری
@navayesher
نه طـــریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل ، سـر دست برفشانی
نفسی بـیا و بنشین ، سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم ، بـــر آب زندگانی
دل عــــارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم
همه بر سـر زبانند و تـو در میان جانی
مده ای رفیق پندم ، که نظر بر او فکندم
تــو میان ما ندانی ، که چه می رود نهانی
دل دردمند ســــعدی ، ز محبت تو خونشد
نه به وصل می رسانی ، نه به قتل می رهانی
#سعدی
@navayesher
ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم
چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم...
با آیت کرسی به سوی عرش پریدیم
تا حـی بدیدیـم و به قیـوم رسـیدیم
#مولانا
@navayesher
ﮔﺮ ﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺕ ﻋﮑس ﻓِﺘﺪ به جاﻡ می
مستی چشم مست تو
مست کند پیاله را
#نظامی
@navayesher
شاهدان گر جلوه بر ایمان کنند
کفر و ایمان هر دو را یکسان کنند
عارفان از عشق اگر گردند مست
رازها در سینه کی پنهان کنند
#فیض_کاشانی
@navayesher
قرار ابرهای بیوطن بیهودهپیماییست
در آغوشم بگیر ای آسمان! روح تو دریاییست
دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفاییست
تو هم بیچارهای! بیچاره چون شیری که میداند
فقط وقت عبور از حلقهی آتش تماشاییست
چراغ حُسن میافروزی و در شهر میگردی
ولی این دلربایی نیست، این تشییع زیباییست
به مردم چون پناه آوردم از تنهاییام دیدم
که از «تنها شدن» جانکاه تر «احساس تنهایی»ست
#فاضل_نظری
@navayesher
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم
فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را
زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم
#شهریار
@navayesher