هر کسی باید در روز یک شعر خوب بخواند ارتباط با مدیران @sohiltanha @ehsanmotaali
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستجوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگهدارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گدازۀ آتشفشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربۀ وحی را پیامبران
#فاضل_نظری
@navayesher
رونقی کان دین پیغامبر گرفت
از امیرمؤمنان حیدر گرفت
چون امیر نحل شیر فحل شد
زآهن او سنگ موم نحل شد
میر نحل از دست و جان خویش بود
زانکه علمش نوش وتیغش نیش بود
گفت اگر در رویم آید صد سپاه
کس نبیند پشت من در حرب گاه
روستم گر اهل و گر نااهل بود
چون ز زالی یافت مردی سهل بود
مردی او از خدای لایزال
وان رستم یا ز دستان یا ز زال
شیر حق با تیغ حق دین پروری
همچو زال و رستم دستان گری
او دو مغز است از حسین و از حسن
بل دو مغز است او ازین هر دو سخن
لافتی الا علیش از مصطفاست
وز خداوند جهانش هل اتی است
ازدو دستش لافتی آمد پدید
وز سه قرصش هل اتی آمد پدید
آن سه قرص او چون بیرون شد براه
سرنگون آمد دو قرص مهر و ماه
چون نبی موسی علی هارون بود
گر برادرشان نگوئی چون بود
هر دو هم تخماند و هم دم آمده
موسی و هارون همدم آمده
او چو قلب آل یاسین آمدست
قلب قران یا و سین زین آمدست
قلب قرآن قلب پر قرآن اوست
وال من والاه اندر شأن اوست
ناقة اللّه بود در سنگ ای عجب
سنگ شق شد ناقه آمد در طلب
چون علی فزت و رب الکعبه گفت
ناقة اللّه شیر حق را بر گرفت
گر بحق میگوئی الحق بود خوش
اشتر حق شیر حق را بارکش
گر شتر شد ریسمانی در دهن
با حسین طفل از خلق حسن
آنکه اشتر گشت از بهر پسر
او فرستاد اشتر از بهر پدر
اشتر حق کشته اشقی الاولین
شیر حق را کشته اشقی الاخرین
#عطار
@navayesher
تو در من زنده ای
من در تو
ما هرگز نمی میریم !
#هوشنگ_ابتهاج
@navayesher
.
.
و باز... شُرشُر باران میان دلتنگی
و باز... هدفون مشکی و باز آهنگی
و باز... بی تو نشستن کنار تصویرت
و باز... گریه به لبخندهای دلگیرت
و باز... هجمهی یادت کنار شببوهام
و باز... جای تو خالی میان بازوهام
و باز... گریهی یک مرد و سینهی دیوار
و باز... یک شب پر دردِ تا سحر بیدار
و باز... شورش یک بغضِ در گلو خفته
و باز... درد دل و حرفهای ناگفته
و باز... حسرتِ تکرارِ آخرین دیدار
و باز... یک پُکِ سنگین به اولین سیگار...
#هخا_هاشمی
@navayesher
دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
مه مصور یار و مه منور عید
چو هر دو سر به هم آوردهاند در اسرار
هزار وسوسه افکندهاند در سر عید
ز موج بحر برقصند خلق همچو صدف
ولیک همچو صدف بیخبر ز گوهر عید
ز عید باقی این عید آمدهست رسول
چو دل به عید سپاری تو را برد بر عید
به روز عید بگویم دهل چه میگوید
اگر تو مردی برجه رسید لشکر عید
قراضه دو که دادی برای حق بنگر
جزای حسن عمل گیر گنج پرزر عید
وگر چو شیشه شکستی ز سنگ صوم و جهاد
می حلال سقا هم بکش ز ساغر عید
از این شکار سوی شاه بازپر چون باز
که درپرید به مژده ز شه کبوتر عید
تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن
که تا بری به تبرک هلال لاغر عید
وگر نکردی قربان عنایت یزدان
امید هست که ذبحش کند به خنجر عید
#مولانا
@navayesher
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمعِ سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارتِ شیرینِ دلفریب
گویی که پستهٔ تو سخن در شکر گرفت
بارِ غمی که خاطرِ ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد که بر مَه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت
زین قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست
کوتهنظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی؟ که بخت
تعویذ کرد شعرِ تو را و به زر گرفت
@navayesher
.
.
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت
گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیست
خوش تقاضا میکنی پیش تقاضا میرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت
آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت
گفتهای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت
خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دور
دارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت
گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست
ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت
حافظ
@navayesher
به کامِ دل نفَسی با تو التماسِ من است...
#سعدی
@navayesher
در شادی و غم دَمی مرا وا نگذاشت
یک لحظه به روی دوستی پا نگذاشت
مدیون مرام سایه ی خود هستم
در جاده ی دوستی مرا جا نگذاشت
#خلیل_جوادی
@navayesher
تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم ...
#مولانا
@navayesher
.
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را!
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
#قیصر_امین_پور
@navayesher
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که دلی دارد آراستهی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بیمایه زبون باشد هر چند که بستیزد
فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد
تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد
@navayesher
تمام قافیه هایم فدای آمدنت ...
بیا ردیف کن این جمعه های درهم را
#علی_سلطان_وش
@navayesher
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
#حمید_رضا_برقعی
@navayesher
دریغ می کنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمه ی گاه گاه را حتی
من و تو ره به ثوابی نمی بریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی، ببخشایم
به دیده می کشم این اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم - بخت سیاه را حتی!
به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
اگر چه تشنه ی بوسیدن توأم - ای چشم!
بخواه، می کُشم این بوسه خواه را حتی
بیا تلالؤ شعرم بر آب ها - امشب
تراش می دهد الماس ماه را حتی
#محمدعلی_بهمنی
@navayesher
اینکه میخواهم تو را احساسِ باد آورده نیست
عشق را چون نان بازويم بدست آورده ام…
#شیدا_صیادی_پور
@navayesher
.
روزهایی که بی تو میگذرد
گرچه با یاد توست ثانیههاش
آرزو باز میکشد فریاد :
در کنار تو میگذشت، ای کاش !
#فریدون_مشیری
@navayesher
ذبح منا کنیم ما تا ببریم از او لقا
نیست برای عاشقان، بهتر از این تجارتی
فیض کاشانی
@navayesher
نزدیکی ام آموخت که از دیده معشوق
هر قدر شوی دور، همانقدر عزیزی...!!!
#فاضل_نظری
@navayesher
ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه
فریبانگیز من، با وعدهای شادم کند یا نه
خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه
صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما
نمیدانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه
#رهی_معیری
@navayesher
برایم بگو آسمانَ شب تو چه شکلی دارد؟
مخملی پُراز دانه های نقره ای ؟؟
خوشبحالت ....
اگر ازرنگ آسمان شب من بپرسی، خاکستری از ابرهای بی باران است ....
بهاره جواهری پور
@navayesher
گذشتی از من و گفتی صلاحمان دوریست
بخیر نیست شبم بعد خیرخواهی تو...
#سحر_هادیان
@navayesher
.
.
سالها شعر نگفتم که تو شاعر باشی
شهرآشوب غزلهای معاصر باشی
خواستم در شب پرواز غزل گریه کنی
خواستم بغض پرستوی مهاجر باشی
زیر لب زمزمه کردی: «غزلی در راه است»
جاده میخواست که اندوه معابر باشی
جاده میخواست قدمهای تو را بشمارد
جاده میخواست غریبانه مسافر باشی
سالها شعر نگفتم که غزل گریه کنی
سالها همقدمم باشی و شاعر باشی
علی اصغرشیری
@navayesher
قسم به قطرهی اشکم ، درون آیینه
که مبتلای توام ، ای رفیق دیرینه !
به خون نشستهی عشقم ، اسیر "شعر و غمم"
که از تو مانده برایم ، همین دو گنجینه !
کنار من که نباشی ، تمام هفته یکیست ...
چه صبح شنبهی تلخم ، چه عصر آدینه
تو آهِ سرد منی ، روی شیشهی عمرم !
که سهمم از تو فقط " آه " بود ، در سینه
مسیر زندگیام ، ماجرای عاشقیام
چه بود ماحصلش ، جز دلی پر از کینه ؟
خطای رُستم اگر سرنوشت سهراب است
بگو به شانه نبندد نشانه ، تهمینه !
#محسن_نظری
@navayesher
خدایا از گناه عاشقی دل کندن آسان نیست
اگر بگذاری از او کم کم استغفار خواهم کرد...
#انسیه_سادات_هاشمی
@navayesher