تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای
این روش تازه را، تازه بنا کردهای ؟
راه نجات مرا ،از همه سو بستهای
قطع امید مرا، از همه جا کردهای
دوش ز دست رقیب، ساغر می خوردهای
من به خطا رفتهام ؟ یا تو خطا کردهای ؟
قامت یکتای من ،گشته دوتا چون هلال
تا تو قرین قمر، زلف دوتا کردهای
گر نه تو را دشمنی است، با دل مجروح من
خال سیه را چرا ، غالیه سا کردهای ؟
حلقهی آزادگان، تن به بلا دادهاند
تا شکن طره را، دام بلا کردهای
کار فروبستهام، هیچ گشایش ندید
تا گره زلف را ، کارگشا کردهای
من ز لبت صد هزار ، بوسه طلب داشتم
هر چه به من دادهای ، وام ادا کردهای
من به جگر تشنگی، ثانی اسکندرم
تا لب جان بخش را ،آب بقا کردهای
خضر مبارک قدم، سبزهی خط تو بود
کز اثر مقدمش، میل وفا کردهای
با خبر از حال ما، هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق ، آن چه به ما کردهای
شاید اگر خوانمت، فتنهی دور زمان
بس که ز قد رسا ،فتنه بپا کردهای
ای بت آهو نگاه ، از تو فروغی رمید
نام خطش را دگر ، مشک خطا کرده ای
#فروغی_بسطامی
@navayesher
هرکسی گفت که زن با مو زیبا ست سخت در اشتباه بود
او هنوزچشمان زنی را که که مانند شمع کم نوری در تاریکی مطلق میدرخشند
را ندیده
تا بداند دنیاهمیشه برای زیبا نشان دادن زن از هر دری وارد میشود
#بهاره_جواهری_پور
@navayesher
ای کاش نگاه خسته را خوابی بود
یا در شب بیستاره مهتابی بود
ما مثل دو کاج دور از هم هستیم
ای کاش که بین من و تو تابی بود
#احسان_افشاری
@navayesher
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستجوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگهدارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گدازۀ آتشفشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربۀ وحی را پیامبران
#فاضل_نظری
@navayesher
رونقی کان دین پیغامبر گرفت
از امیرمؤمنان حیدر گرفت
چون امیر نحل شیر فحل شد
زآهن او سنگ موم نحل شد
میر نحل از دست و جان خویش بود
زانکه علمش نوش وتیغش نیش بود
گفت اگر در رویم آید صد سپاه
کس نبیند پشت من در حرب گاه
روستم گر اهل و گر نااهل بود
چون ز زالی یافت مردی سهل بود
مردی او از خدای لایزال
وان رستم یا ز دستان یا ز زال
شیر حق با تیغ حق دین پروری
همچو زال و رستم دستان گری
او دو مغز است از حسین و از حسن
بل دو مغز است او ازین هر دو سخن
لافتی الا علیش از مصطفاست
وز خداوند جهانش هل اتی است
ازدو دستش لافتی آمد پدید
وز سه قرصش هل اتی آمد پدید
آن سه قرص او چون بیرون شد براه
سرنگون آمد دو قرص مهر و ماه
چون نبی موسی علی هارون بود
گر برادرشان نگوئی چون بود
هر دو هم تخماند و هم دم آمده
موسی و هارون همدم آمده
او چو قلب آل یاسین آمدست
قلب قران یا و سین زین آمدست
قلب قرآن قلب پر قرآن اوست
وال من والاه اندر شأن اوست
ناقة اللّه بود در سنگ ای عجب
سنگ شق شد ناقه آمد در طلب
چون علی فزت و رب الکعبه گفت
ناقة اللّه شیر حق را بر گرفت
گر بحق میگوئی الحق بود خوش
اشتر حق شیر حق را بارکش
گر شتر شد ریسمانی در دهن
با حسین طفل از خلق حسن
آنکه اشتر گشت از بهر پسر
او فرستاد اشتر از بهر پدر
اشتر حق کشته اشقی الاولین
شیر حق را کشته اشقی الاخرین
#عطار
@navayesher
.
.
و باز... شُرشُر باران میان دلتنگی
و باز... هدفون مشکی و باز آهنگی
و باز... بی تو نشستن کنار تصویرت
و باز... گریه به لبخندهای دلگیرت
و باز... هجمهی یادت کنار شببوهام
و باز... جای تو خالی میان بازوهام
و باز... گریهی یک مرد و سینهی دیوار
و باز... یک شب پر دردِ تا سحر بیدار
و باز... شورش یک بغضِ در گلو خفته
و باز... درد دل و حرفهای ناگفته
و باز... حسرتِ تکرارِ آخرین دیدار
و باز... یک پُکِ سنگین به اولین سیگار...
#هخا_هاشمی
@navayesher
دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
مه مصور یار و مه منور عید
چو هر دو سر به هم آوردهاند در اسرار
هزار وسوسه افکندهاند در سر عید
ز موج بحر برقصند خلق همچو صدف
ولیک همچو صدف بیخبر ز گوهر عید
ز عید باقی این عید آمدهست رسول
چو دل به عید سپاری تو را برد بر عید
به روز عید بگویم دهل چه میگوید
اگر تو مردی برجه رسید لشکر عید
قراضه دو که دادی برای حق بنگر
جزای حسن عمل گیر گنج پرزر عید
وگر چو شیشه شکستی ز سنگ صوم و جهاد
می حلال سقا هم بکش ز ساغر عید
از این شکار سوی شاه بازپر چون باز
که درپرید به مژده ز شه کبوتر عید
تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن
که تا بری به تبرک هلال لاغر عید
وگر نکردی قربان عنایت یزدان
امید هست که ذبحش کند به خنجر عید
#مولانا
@navayesher
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمعِ سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارتِ شیرینِ دلفریب
گویی که پستهٔ تو سخن در شکر گرفت
بارِ غمی که خاطرِ ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد که بر مَه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت
زین قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست
کوتهنظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی؟ که بخت
تعویذ کرد شعرِ تو را و به زر گرفت
@navayesher
.
.
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت
گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیست
خوش تقاضا میکنی پیش تقاضا میرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت
آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت
گفتهای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت
خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دور
دارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت
گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست
ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت
حافظ
@navayesher
در شادی و غم دَمی مرا وا نگذاشت
یک لحظه به روی دوستی پا نگذاشت
مدیون مرام سایه ی خود هستم
در جاده ی دوستی مرا جا نگذاشت
#خلیل_جوادی
@navayesher
به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
@navayesher
هرگز نمیشود که تو را دید و بعد از آن
جایی نفس کشید به جز در هوای تو...
#افشین_یداللهی
@navayesher
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است در این فاصله قربان شما
#فریدون_مشیری
@navayesher
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
#حمید_رضا_برقعی
@navayesher
دریغ می کنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمه ی گاه گاه را حتی
من و تو ره به ثوابی نمی بریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی، ببخشایم
به دیده می کشم این اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم - بخت سیاه را حتی!
به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
اگر چه تشنه ی بوسیدن توأم - ای چشم!
بخواه، می کُشم این بوسه خواه را حتی
بیا تلالؤ شعرم بر آب ها - امشب
تراش می دهد الماس ماه را حتی
#محمدعلی_بهمنی
@navayesher
اینکه میخواهم تو را احساسِ باد آورده نیست
عشق را چون نان بازويم بدست آورده ام…
#شیدا_صیادی_پور
@navayesher
.
روزهایی که بی تو میگذرد
گرچه با یاد توست ثانیههاش
آرزو باز میکشد فریاد :
در کنار تو میگذشت، ای کاش !
#فریدون_مشیری
@navayesher
ذبح منا کنیم ما تا ببریم از او لقا
نیست برای عاشقان، بهتر از این تجارتی
فیض کاشانی
@navayesher
نزدیکی ام آموخت که از دیده معشوق
هر قدر شوی دور، همانقدر عزیزی...!!!
#فاضل_نظری
@navayesher
ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه
فریبانگیز من، با وعدهای شادم کند یا نه
خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه
صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما
نمیدانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه
#رهی_معیری
@navayesher
برایم بگو آسمانَ شب تو چه شکلی دارد؟
مخملی پُراز دانه های نقره ای ؟؟
خوشبحالت ....
اگر ازرنگ آسمان شب من بپرسی، خاکستری از ابرهای بی باران است ....
بهاره جواهری پور
@navayesher
گذشتی از من و گفتی صلاحمان دوریست
بخیر نیست شبم بعد خیرخواهی تو...
#سحر_هادیان
@navayesher