هر کسی باید در روز یک شعر خوب بخواند ارتباط با مدیران @sohiltanha @ehsanmotaali
گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش...
معشوقه بودن است و بریز و بپاش ها...
#حسین_زحمتکش
@navayesher
آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تـو هم آفرین به من
من ناگزیر سوختنم چون که زل زده ست
خورشید تیــــز چشم تـو با ذره بین به من
بـــــر سینه ام گذار سرت را کــــه حس کنم
نازل شده ست سوره ای از کفر و دین به من
یاران راستین مرا می دهد نشـــان
این مارهای سرزده از آستین به من
تا دست من به حلقه ی زلفت مزین است
انگار داده است سلیمان نگیـــن بــــه من
محدوده ی قلمرو من چیـــــن زلف توست
از عرش تا به فرش رسیده ست این به من
جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...
#علیرضا_بدیع
@navayesher
دام دگر نهــادهام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش
آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش
دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر
باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش
راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش
درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش
گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش
تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش
بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش
خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش
#مولانا
@navayesher
ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه
فریبانگیز من، با وعدهای شادم کند یا نه
خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه
صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه
من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما
نمیدانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه
رهی، از نالهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه
#رهی_معیری
@navayesher
گرمِ کسی بمان ، که خودش استوار بود
خورشید ، پشتِ کوه درآمد، نه هرکسی!
#سجاد_شهیدی
@navayesher
نه مرا طاقتِ غربت نــه تو را خاطــرِ قُربت
دل نهادم به صبوری که جز اين چاره ندانم
#سعدی
@navayesher
آهوی حرم در وسط این همه گرگ
باید چه کند بی نگه شیر عباس؟!
پیشانی تو ماه بنی هاشم بود
شق القمر کیست به شمشیر عباس ؟!
دستان تو دست عالمی را بگرفت
بی دست بیا و دست من گیر عباس
#سینا_عباسی
@navayesher
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وا دارم؟
#فاضل_نظری
@navayesher
در پیش رای عاشقان؛
خلق مجنوند و
مجنون عاقل ست
#سعدی
@navayesher
هنوز مثل زمین در طواف خورشیدم
ولی زمین نشدم،گرد خود نچرخیدم
حکایت من و باران که میگریست یکیست
از آسمان به زمین کرده اند تبعیدم
مرور میکنم این سالهای هجری را
پر از تلاقی ماه محرم و عیدم
بگو به باد که من آفتابگردانم
جز آفتاب به ساز کسی نرقصیدم
گل محمدی ام من،سلامم و صلوات
ولی سراپا تیغم اگر بچینیدم!
ستارگان سحر پیشمرگ خورشیدند
ستاره سحرم پیشمرگ خورشیدم
#محمدمهدی_سیار
@navayesher
در سینه برای حرف هایم جا نیست
افسوس، زبان واژه ها گویا نیست
وقتی که تو در خیالمی، در چشمم
منهای تو هیچ دختری زیبا نیست
#خلیل_جوادی
@navayesher
تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای
این روش تازه را، تازه بنا کردهای ؟
راه نجات مرا ،از همه سو بستهای
قطع امید مرا، از همه جا کردهای
دوش ز دست رقیب، ساغر می خوردهای
من به خطا رفتهام ؟ یا تو خطا کردهای ؟
قامت یکتای من ،گشته دوتا چون هلال
تا تو قرین قمر، زلف دوتا کردهای
گر نه تو را دشمنی است، با دل مجروح من
خال سیه را چرا ، غالیه سا کردهای ؟
حلقهی آزادگان، تن به بلا دادهاند
تا شکن طره را، دام بلا کردهای
کار فروبستهام، هیچ گشایش ندید
تا گره زلف را ، کارگشا کردهای
من ز لبت صد هزار ، بوسه طلب داشتم
هر چه به من دادهای ، وام ادا کردهای
من به جگر تشنگی، ثانی اسکندرم
تا لب جان بخش را ،آب بقا کردهای
خضر مبارک قدم، سبزهی خط تو بود
کز اثر مقدمش، میل وفا کردهای
با خبر از حال ما، هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق ، آن چه به ما کردهای
شاید اگر خوانمت، فتنهی دور زمان
بس که ز قد رسا ،فتنه بپا کردهای
ای بت آهو نگاه ، از تو فروغی رمید
نام خطش را دگر ، مشک خطا کرده ای
#فروغی_بسطامی
@navayesher
هرکسی گفت که زن با مو زیبا ست سخت در اشتباه بود
او هنوزچشمان زنی را که که مانند شمع کم نوری در تاریکی مطلق میدرخشند
را ندیده
تا بداند دنیاهمیشه برای زیبا نشان دادن زن از هر دری وارد میشود
#بهاره_جواهری_پور
@navayesher
ای کاش نگاه خسته را خوابی بود
یا در شب بیستاره مهتابی بود
ما مثل دو کاج دور از هم هستیم
ای کاش که بین من و تو تابی بود
#احسان_افشاری
@navayesher
نمی دانم چرا دست از سر من بر نمی داری
چرا اینگونه ای در خواب من تا صبح بیداری
به محض اینکه پلکم رفته رفته می شود سنگین
برایم شعر می خوانی برایم چای می آری
بهم می ریزم از چیزی که رنگی دارد از رفتن
نباید آخر هر جملهء خود نقطه بگذاری
چنان لبریزم از گفتن که بر پبراهنم حتی
تورا فریاد کرده جوهر خودکارم انگاری
پریشانیِ گیسویت مرا آرام تر کرده
چه هنجاری برایم ساختی با نابهنجاری
برایم نیمه شب تک بیت صائب می فرستی باز
رگ خواب من افتاده به دست مردم آزاری
#حمیدرضا_برقعی
@navayesher
گویند : - " چرا تو دل به ایشان دادی؟ "
- " والله که من ندادم ؛ ایشان بردند! "
« ابوسعید ابوالخیر »
@navayesher
ما برای باتو بودن ، عُمرِ خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی
#فاضل_نظری
@navayesher
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی💔
#فصیح_الزمان_شیرازی
@navayesher
چه فرقی میکند اهل کجای این جهان باشی
وطن آغوش امنِ آدمی که دوستش داری ست
#سجاد_صفری_اعظم
@navayesher
به گریه هام اگر شانه ات امان می داد
جهان دوباره به من روی خوش نشان می داد
هزار و یک غزل عاشقانه می شد گفت
به ما هم عشق اگر قدرت بیان می داد
من و تو پیچ و خم راه را بلد بودیم
اگر زمانه کمی بیشتر زمان می داد
چه دردها که غزل می شدند و می خواندی
به زخم هایم اگر زندگی زبان می داد
چه ضربه ها که نزد عشق و دیر فهمیدم
تمام عمر دلم داشت امتحان می داد
صبورتر شده ام،مثل سنگ، مثل سکوت
منی که بار غمم کوه را تکان می داد
که لال ماندم و دیدم چگونه این دنیا
«تویی که سهم منی را به دیگران می داد»*
تویی که رفتی و لج کرده ام به باغ و شدم
پرنده ای که تبر دست باغبان می داد
#راضیه_صابریان
@navayesher
رسمَست هرکه داغ ِ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی ِ او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بر کنندش از دل خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرح ِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی ِ مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیدهٔ زَحمت کَشیده را
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
#ایرج_میرزا
@navayesher
قربان مردمکهای بیقرار چشمهایت بروم،
قربان غم و شادیات بروم
تو چه هستی که جز با تو آرام نمیگیرم.
حتی جای پایی از تو در خاک
برای من کافیست.
کافیست که بتوانم اعتماد کنم.
بتوانم بایستم، بتوانم باشم.
کافیست که صدایم کنی، بگویی فروغ!
و من به دنیا بیایم و درختها و آفتاب
و گنجشکها با من به دنیا بیایند.
دوستت دارم و دلم
تاب تحمل اینهمه عشق را ندارد.
دلم از سینهام بزرگتر میشود.
دلم مرا به بیقراری میکشاند
(از نامه های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان)
@navayesher
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
#محتشم_کاشانی
@navayesher
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خُرّم و بس
موسی آنجا به امید قبسی میآید
هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای دِه که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی میآید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی میآید
@navayesher
"کوچه»
خواننده :کوروش تیمورزاده
شعر :زنده یاد محمد رضا فتاحی
آهنگساز:کوروش تیمورزاده
تنظیم:سهیل خوارزمی
نوازنده دودوک:سعدی کرد بهمنی
@navayesher
به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
@navayesher
هرگز نمیشود که تو را دید و بعد از آن
جایی نفس کشید به جز در هوای تو...
#افشین_یداللهی
@navayesher
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است در این فاصله قربان شما
#فریدون_مشیری
@navayesher