navayesher | Unsorted

Telegram-канал navayesher - نوای شعر

202

هر کسی باید در روز یک شعر خوب بخواند ارتباط با مدیران @sohiltanha @ehsanmotaali

Subscribe to a channel

نوای شعر

هرروز سراغ دردسر می گردم
با عشق به دنبال خطر می گردم

گفتی که: (برو), چشم, ولی چون خورشید
شب می روم و سپیده برمی گردم

#بیژن_ارژن

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دام دگر نهــاده‌ام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش

آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش

دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر
باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش

راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش

درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش

گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش

تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش
بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش

خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش

#مولانا
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست...

#شهریار
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش...

معشوقه بودن است و بریز و بپاش ها...

#حسین_زحمتکش

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تـو هم آفرین به من

من ناگزیر سوختنم چون که زل زده ست
خورشید تیــــز چشم تـو با ذره بین به من

بـــــر سینه ام گذار سرت را کــــه حس کنم
نازل شده ست سوره ای از کفر و دین به من

یاران راستین مرا می دهد نشـــان
این مارهای سرزده از آستین به من

تا دست من به حلقه ی زلفت مزین است
انگار داده است سلیمان نگیـــن بــــه من

محدوده ی قلمرو من چیـــــن زلف توست
از عرش تا به فرش رسیده ست این به من

جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...

#علیرضا_بدیع

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دام دگر نهــاده‌ام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش

آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش

دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر
باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش

راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش

درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش

گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش

تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش
بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش

خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش

#مولانا
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

ندانم کان مه نامهربان، یادم کند یا نه

فریب‌انگیز من، با وعده‌ای شادم کند یا نه

خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمی‌یابم

لب گرمی شود پیدا، که آبادم کند یا نه

صبا از من پیامی ده، به آن صیاد سنگین دل

که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه

من از یاد عزیزان، یک نفس غافل نیم اما

نمی‌دانم که بعد از این، کسی یادم کند یا نه

رهی، از ناله‌ام خون می‌چکد اما نمی‌دانم

که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه

#رهی_معیری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

جان برافشانم اگر سعدیِ خویشم خوانی...

#سعدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

گرمِ کسی بمان ، که خودش استوار بود

خورشید ، پشتِ کوه درآمد، نه هرکسی!


#سجاد_شهیدی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

نه مرا طاقتِ غربت نــه تو را خاطــرِ قُربت

دل نهادم به صبوری که جز اين چاره ندانم

#سعدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

آهوی حرم در وسط این همه گرگ
باید چه کند بی نگه شیر عباس؟!
پیشانی تو ماه بنی هاشم بود
شق القمر کیست به شمشیر عباس ؟!
دستان تو دست عالمی را بگرفت
بی دست بیا و دست من گیر عباس

#سینا_عباسی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی

سنگ را با چه زبانی به سخن وا دارم؟

#فاضل_نظری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

در پیش رای عاشقان؛

خلق مجنوند و

مجنون عاقل ست

#سعدی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

هنوز مثل زمین در طواف خورشیدم
ولی زمین نشدم،گرد خود نچرخیدم

حکایت من و باران که میگریست یکیست
از آسمان به زمین کرده اند تبعیدم

مرور میکنم این سالهای هجری را
پر از تلاقی ماه محرم و عیدم

بگو به باد که من آفتابگردانم
جز آفتاب به ساز کسی نرقصیدم

گل محمدی ام من،سلامم و صلوات
ولی سراپا تیغم اگر بچینیدم!

ستارگان سحر پیشمرگ خورشیدند
ستاره سحرم پیشمرگ خورشیدم

#محمدمهدی_سیار

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

در سینه برای حرف هایم جا نیست
افسوس، زبان واژه ها گویا نیست

وقتی که تو در خیالمی، در چشمم
منهای تو هیچ دختری زیبا نیست

#خلیل_جوادی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

این شب تاریک، این چشم سیاهش را نگاه!
در شب دل بردن از مردم، نگاهش را نگاه!

گیسوانش جنگجویان شب و مژگان او
نیزه‌دارانند، غوغای سپاهش را نگاه!

نیمه‌شب دل می‌ربود از من که چشمش بسته شد
پلک خسته، این رفیق نیمه‌راهش را نگاه!

آسمان دریای خون شد، ابر زیر گریه زد
حالِ دورافتادگان از روی ماهش را نگاه!

با رقیبان گفت : "آه ، از دوریش ناراحتم"
چشمک رندانۀ او بعدِ آهش را نگاه!

#سجاد_سامانی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

اگر چه نزد شما تشنهٔ سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می‌شود آری:
همیشه بی‌خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام‌هایم را
هر آنچه شیفته‌تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی‌ها را؟
اشاره‌ای کنم, انگار کوه‌کن بودم!

من آن زلال‌پرستم در آب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم

غریب بودم, گشتم غریب‌تر امّا:
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم

#محمدعلی_بهمنی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

آی‌ی‌ی... خلقت!
آی‌ی‌ی... زندگانی!
تو را نفهمیدم.
تو را نچشیدم،
مگر به طعم مرگ.
نبوییدم،
مگر با بوی مرگ و امید گندم
نفهمیدمت،
نفهمیدمت!
نه دانستم از کجا می‌آیم؛
نه دانستم به کجا می‌روم!
به من رو نشان ندادی.
به من رو نشان ندادی.
هزار چشم هم اگر می‌داشتم،
به من رو نشان نمی‌دادی...

محمود دولت آبادی
«برشی از کلیدر، ج ۶، فرهنگ معاصر، ۱۳۶۸، ص ۱۶۵۸»
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

نمی دانم چرا دست از سر من بر نمی داری
چرا اینگونه ای در خواب من تا صبح بیداری

به محض اینکه پلکم رفته رفته می شود سنگین
برایم شعر می خوانی برایم چای می آری

بهم می ریزم از چیزی که رنگی دارد از رفتن
نباید آخر هر جملهء خود نقطه بگذاری

چنان لبریزم از گفتن که بر پبراهنم حتی
تورا فریاد کرده جوهر خودکارم انگاری

پریشانیِ گیسویت مرا آرام تر کرده
چه هنجاری برایم ساختی با نابهنجاری

برایم نیمه شب تک بیت صائب می فرستی باز
رگ خواب من افتاده به دست مردم آزاری

#حمیدرضا_برقعی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

گویند : - " چرا تو دل به ایشان دادی؟ "

- " والله که من ندادم ؛ ایشان بردند! "


« ابوسعید ابوالخیر »

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

ما برای باتو بودن ، عُمرِ خود را باختیم

بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی


#فاضل_نظری

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

با خیالت خلوتی آراستم

#شفیعی_کدکنی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!

سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی💔

#فصیح_الزمان_شیرازی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

چه فرقی می‌کند اهل کجای این جهان باشی

وطن آغوش امنِ آدمی که دوستش داری ست

#سجاد_صفری_اعظم

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

به گریه هام اگر شانه ات امان می داد
جهان دوباره به من روی خوش نشان می داد

هزار و یک غزل عاشقانه می شد گفت
به ما هم عشق اگر قدرت بیان می داد

من و تو پیچ و خم راه را بلد بودیم
اگر زمانه کمی بیشتر زمان می داد

چه دردها که غزل می شدند و می خواندی
به زخم هایم اگر زندگی زبان می داد

چه ضربه ها که نزد عشق و دیر فهمیدم
تمام عمر دلم داشت امتحان می داد


صبورتر شده ام،مثل سنگ، مثل سکوت
منی که بار غمم کوه را تکان می داد

  که لال ماندم و دیدم چگونه این دنیا
«تویی که سهم منی را به دیگران می داد»*

تویی که رفتی و لج کرده ام به باغ و شدم 
پرنده ای که تبر دست باغبان می داد

#راضیه_صابریان
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

رسمَست هرکه داغ ِ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی ِ او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد
تا تقویت کند دلِ مِحنِت چَشیده را
یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند
تا بر کنندش از دل خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند
شرح ِ سیاه کاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کَسی به طریقی ز روی ِ مِهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رَسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟
چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را
آیا که غمگساری و اَندُه بَری نمود
لیلایِ داغ دیدهٔ زَحمت کَشیده را
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد
آتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
#ایرج_میرزا
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

قربان مردمک‌های بی‌قرار چشمهایت بروم،
قربان غم و شادی‌ات بروم
تو چه هستی که جز با تو آرام نمی‌گیرم.
حتی جای پایی از تو در خاک
برای من کافیست.
کافیست که بتوانم اعتماد کنم.
بتوانم بایستم، بتوانم باشم.
کافیست که صدایم کنی، بگویی فروغ!
و من به دنیا بیایم و درخت‌ها و آفتاب
و گنجشک‌ها با من به دنیا بیایند.
دوستت دارم و دلم
تاب تحمل این‌همه عشق را ندارد.
دلم از سینه‌ام بزرگتر می‌شود.
دلم مرا به بی‌قراری می‌کشاند

(از نامه های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان)
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی‌ نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کآشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است
#محتشم_کاشانی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خُرّم و بس

موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست

هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای دِه که به میخانهٔ ارباب کرم

هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است

گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من

ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران

شاهبازی به شکار مگسی می‌آید
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

"کوچه»
خواننده :کوروش تیمورزاده
شعر :زنده یاد محمد رضا فتاحی
آهنگساز:کوروش تیمورزاده
تنظیم:سهیل خوارزمی
نوازنده دودوک:سعدی کرد بهمنی

@navayesher

Читать полностью…
Subscribe to a channel