navayesher | Unsorted

Telegram-канал navayesher - نوای شعر

202

هر کسی باید در روز یک شعر خوب بخواند ارتباط با مدیران @sohiltanha @ehsanmotaali

Subscribe to a channel

نوای شعر

با زلف تو قصه ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور

#عبید_زاکانی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

پاییز هم گذشت و دلت عاشقم نشد

چشم انتظار سوز زمستان و بهمنم…

#فاطمه_دشتی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

شبی...
_کدام شب؟
شبی...

شبی ستاره‌ای دهان گشود.
_ چه گفت؟
نگفت، از لبش چکید.
_سخن چکید؟
سخن نه، اشک.

ستاره می‌گریست.
_ستارهء کدام کهکشان؟
ستاره‌ای که کهکشان نداشت...

#ه_ا_سایه
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

قسم به روح لطیفت به روح حساست
نخواستم بشوم من یُوَسِوسُ النّاسَت

دلیل رفتن خود را نوشته ام اما
به حکم عقل بخوانش نه حکم احساست

تو گنج بودی و قدر تو را ندانستم
نشان به گوهر چشمان مثل الماست

دوباره نام تو آمد به یادت افتادم
جهان چه عطر عجیبی گرفته از یاسَت

اگر چه در دل تو نیستم ولی بسپار
مرا به حافظه ی چشم های عکّاست

#سیدتقی_سیدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را

هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد

چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را

مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را

امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم

آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی

کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را

فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او

آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»

ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دل بی عشق چشمِ بی نور است!

#عراقی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

دلی بی غم کجا جویم؟ که در عالم نمی‌بینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید

دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده

ولیکن با که گویم راز؟ چون محرم نمی‌بینم

قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم

تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه

که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم

چرا گریم؟ کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد

به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

از هزاران دل یکی را
باشد استعداد عشق
تا نگویی در صدف
هر قطره ای گوهر شود

#خواجوی_کرمانی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

چشم در راهِ کسی هستم
کوله بارش بر دوش
آفتابش در دست
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کوله‌بارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز.

‌با سلامش، شادی
در کلامش، لبخند
از نفس‌هایش گُل می‌بارد
با قدم هایش گُل می‌کارد؛
‌‌
مهربان، زیبا، دوست
روح هستی با اوست!
‌‌
قصه ساده‌ست، معما مشمار
چشم در راه بهارم آری
چشم در راهِ "بهار" ...!

#فریدون_مشیری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

این شمر که قلب شیعه راسوزانده
هی نسل به نسل خلق را گریانده

در مورد او مورخین می گویند
یک عمر نماز مستحب می خوانده

#خلیل_جوادی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

#حسن_زیرک
تۆ هەرسادەبە و وەک خۆتبە
کەناری جوانیت بە شنەبای ئەم ناوە پیس مەکە
دڵی پاکت بە دوو درۆی سەر زارەکی
بەوێنەی هەورێکی چڵکن
لە ئاسمانی سادەیتدا پڕخەوش و تاریکی مەکە
تۆ هەر سادەبـــە!!!
ســادەبــە وەک خــۆتبە
مەهێڵــە دەستی پیسی سەردەم
بێتە وێزەی گیانی پاکت
با بۆ ساتێکیش خۆری چاوت ئاوانەبێ
زەردەخەنەی لێویشت با بۆ هەمیشە گوڵ بگرێ
ســـادەبە ...
وەک ئەو خۆرەی گشت ڕۆژێ ئەدرەوشێتەوە
وەک ئەو دارەی سێبەرەکەی بۆتە ئامێز
وەک ئەو شارەی کەلێی دوورم
ئێستا سۆزی بۆتە ئەسرین لە چاوانم ...
تـــۆ هـــەمیشـــە هەر خۆتبە ....


@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم؟

هیچم از دنیی و عُقبیٰ نبرد گوشه خاطر

که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

گر چنان است که روی من مسکین گدا را

به در غیر ببینی ز در خویش برانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

دُرَم از دیده چکان است به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی دُر بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم
#سعدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

بیا و مرا ببر...
دیگر نه آفتاب گرگرفته زبانم را روشن می کند،
نه بال بال شب پره ای جانم را می شکافد
و نه شبنمی در قلبم آب می شود...
بیا دستم را بگیر
و خرده ریز این کلمات تباه شده را
از پیشم جمع کن...

#شمس_لنگرودی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

رو نمی انداخت با گریه به ساحل روز ‌و شب

موج اگر یک قطره از دریا محبت دیده بود!

#محمدجواد_الهی_پور

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر

درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر

بم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شب عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعد حافظ خوانی شب های یلدا بیشتر

رفته ای ... اما گذشت عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر

هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخار پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...

#حامد_عسکری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

من دل از مهرش نمی‌شویم،تو دست از من بشوی…

#سعدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دریغ می کنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمه ی گاه گاه را حتی

من و تو ره به ثوابی نمی بریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟

تو اشتباه بزرگ منی، ببخشایم
به دیده می کشم این اشتباه را حتی

به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم - بخت سیاه را حتی!

به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی

اگر چه تشنه ی بوسیدن توأم - ای چشم!
بخواه، می کُشم این بوسه خواه را حتی

بیا تلالؤ شعرم بر آب ها - امشب
تراش می دهد الماس ماه را حتی

#محمدعلی_بهمنی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

.
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم
رقیب من چه می خواهی تو از جان حبیب من
نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت طبیب آمد جوابش کن
حبیبم چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق
همه آفاق هم حیران از این صبر وشکیب من

استادشهریار

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

فهمیده ام چه بر سرت آنروز آمده ...

از وضع چادری که پر از ردّ پا شده !

#حسن_لطفی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

به یاد «منوچهر طاهرزاده» سالروز درگذشت او در چهاردهم آذر
"منوچهر طاهرزاده" موسیقی را در سال ۱۳۵۰ و با همکاری با ارکستر رادیو کرمانشاه آغاز کرد. در آغاز راه از تجربه و هنر "مسعود زنگنه مجد" ، " فریدون حافظی" ، "محمود مرآتی" و عمویش "عنایت ا.. طاهرزاده" بهره برد. شهرت او به عنوان خواننده و آهنگساز در کرمانشاه بالا گرفت تا اینکه در میانه های دهه‌ی پنجاه به تهران آمد. در تهران با "شاهرخ" آشنا شد و این علاقه مندی منجر به خلق ۱۱ ترانه‌ی زیبا برای صدای "شاهرخ" شد: «پاییز»، «خوب من»، «هم پرواز»، «کولی»، «کوچ» و ... از جمله این ترانه ها هستند. ملودی های "طاهرزاده" با جنس صدای خش دار و پر تحریر "شاهرخ" بسیار کوک بودند و شهرت بسیاری را برای خواننده اش به همراه آوردند. همچنین در سال ۱۳۵۶ "منوچهر طاهرزاده" تعدادی از ترانه های قدیمی خود را که اغلب در کرمانشاه ضبط کرده بر روی نوار کاست منتشر کرد. ترانه هایی که با ارکستر کوچک و محلی ضبط شده اند. "طاهرزاده" پس از انقلاب و پس از چند سال سکوت، کار موسیقی را ادامه داد و در اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ آلبوم «بیدلان» را با تنظیم "سهیل ایوانی" منتشر کرد. با شکل گیری دوباره‌ی موسیقی پاپ در ایران در سال ۱۳۷۷، و تا سال ۱۳۸۱ (یکسال پیش از مرگش) او دو آلبوم دیگر، به نام های «آخرین برگ» و «آلونک» را به بازار فرستاد که اغلب آنها اجرای جدید ترانه های پیش از انقلاب او با تنظیمی جدید بودند. هم چنین او در این سال ها تک ترانه‌ی «تند باد حادثه» را برای "داریوش" ساخت که در آلبوم «گل بیتا» منتشر شد. " طاهرزاده" در سال های پایانی عمر خود با تأسیس گروه «آراد» کنسرت های زیادی را در کرمانشاه و دیگر شهرهای ایران اجرا کرد. سرانجام "منوچهر طاهرزاده" در روز ۱۴ آذر ۱۳۸۲ در آی‌سی‌یو بیمارستان طالقانی کرمانشاه به علت بیماری کبدی در گذشت و پیکرش شانزدهم آذرماه در گورستان باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

تمام دلخوشیم از جهان به بودن توست

تویی که یک تنه پُرکرده ای جهانم را …

#امید_صفریان

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت

کمترین فایده ی عشق، پشیمانی ماست!

#فاضل_نظری

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

محتاج به کیمیای اکسیر لب توام..

#ابوسعید_ابوالخیر
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دست و دل بازی پاییز فریبت ندهد ...!

این همه سیم و زر از کیسه فروردین است

#زیبا_پالیزبان

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

مشکل شرعی ندارد بوسه از لب‌های تو؛

میوه‌ی بیرون زده از باغ حق عابر است...!

#محمد_شیخ
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

قندِ منی، لایقِ دندانِ من...

#مولانا
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

بی‌تو آوارم و در خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من
#حسین_منزوی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

عشق آن است که در پشت در خانه وحی

فاطمه غرق در آتش شد و حیدر می سوخت!



#صفریان
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دیده را فایده آن است که دلبر بیند

وَر نبیند،چه بُوَد فایده بینایی را ؟ ...

#سعدی
@navayesher

Читать полностью…
Subscribe to a channel