navayesher | Unsorted

Telegram-канал navayesher - نوای شعر

202

هر کسی باید در روز یک شعر خوب بخواند ارتباط با مدیران @sohiltanha @ehsanmotaali

Subscribe to a channel

نوای شعر

مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام، تو با دگران

اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن

به جست وجوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبه اند برایم تمام رهگذران

نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران

عجب ز عشق که هرکس حکایتی دارد
از این گدازه آتشفشانِ در فوران

خموش باش که با دیگران نمی گویند
رموز تجربه وحی را پیامبران

#فاضل_نظری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دیدنت منع است و مهرت در دلم در حال رشد

درک ربط بین تحریم و تورم سخت نیست...!

#محسن_حیدری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

ای همه میلِ دلِ من سویِ تو!

#عراقی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

صد بار گفتمش وسط حرف من نخند

یکبار خنده کرد و... بیا عاشقش شدم!

#فرامرز_عرب_عامری

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گُل کند لبخندهای ما

بفرمایید هر چیزی همان باشد که می‌خواهد
همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما

بفرمایید تا این بی‌چراتر کار عالم؛ عشق
رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما

سرِ مویی اگر با عاشقان داری سرِ یاری
بیفشان زلف و مشکن حلقه‌ی پیوندهای ما

به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو می‌بالند
بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما

شب و روز از تو می‌گوییم و می‌گویند، کاری کن
که «می بینم» بگیرد جای «می گویند»های ما

نمی دانم کجایی یا که‌ای، آنقدر می دانم
که می آیی که بگشایی گره از بندهای ما

بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید وعده‌ی آیند‌های ما


#قیصر_امین_پور
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

سَرَم به مُردگی ام گرم بود قبل از تو

چرا رسیدی و با عشق زنده ام کردی ؟!

#علی_فردوسی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

نوک به چشمان نهنگي خسته ميزد يك كلاغ
آب اقيانوس تا اين سطح پايين آمده!!!

#کاظم_بهمنی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

چون لاله به نوروز قدح گیر به دست

با لاله رُخی اگر تو را فرصت هست...

#خیام
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

نوبهار است در آن کوش که خوش‌دل باشی

که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی

وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصهٔ دنیا به گزاف

گر شب و روز در این قصهٔ مشکل باشی

گر چه راهی‌ست پر از بیم ز ما تا بر دوست

رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد

صید آن شاهد مطبوع‌شمایل باشی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی!

ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

#قاسم_صرافان

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

شب من ظلمت نیست...‌
آتش سینه من آرام است،در مستی و هشیاری و در بود و نبود.خورشید من کی آرام دارد.چون خاموشی خوابگاه شب ،نرم و دزدانه بیایدتا روشنی مرا پنهان‌ کند،خورشید گریز پای من آن سوی شب در کار است تا باز برآید و باز بیابد.
شب من ظلمت نیست،تاریکی روشن است
زین آتش نهفته در سینه من است
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت
#شاهرخ_مسکوب

@navayesher 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥

Читать полностью…

نوای شعر

ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم

گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است

#صائب_تبریزی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی...

#مولانا
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش
چند گه با یار بودی، چند گه بی‌‌یار باش
شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش
وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست
گلستان خواهی قفس، مستغنی از گلزار باش
وصل اگر اینست و ذوقش این که من دریافتم
گر ز حرمانت بسوزد هجر منت دار باش

صبر خواهم کرد وحشی از غم نادیدنش
من چو خواهم مرد گو از حسرت دیدار باش


#وحشی‌بافقی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

.
تا خام شدیم، "آن" طلاها را برد
تا پلک زدیم، "این" زمین هارا خورد

ای شیخ بخور، ولی ببین کی گفتم
ملای زمینخوار زمین خواهد خورد

#خلیل_جوادی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

نگیرد مرغِ دل در سینه آرام از خیالِ او...

#نجیب_کاشانی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

وقتی که همه روی تو را ماه ببینند

دیگر چه نیاز است به اعلامِ مراجع؟!

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

بهشت آرزویِ تو ، بوی بهار می دهد...

#معینی_کرمانشاهی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

به دلم افتاده از همی روزا
تو میای دستمه تو دس میگیری
منه به همه میری نشان میدی
حقمه از زندگیم پس میگیری

مه مخوام چشای تونه قاب بگیرم
بزنم رو در و دیوارای شهر
هر کجا رد بشم از نگات بگم
تا همه بدانن عاشقت منم

تو شدی دنیا و دین و زندگیم
تو شدی رویا و عشق بچگیم
کاش بشه یه دف دیه بچه بشیم
تونه باز بغل کنم به سادگی

یادته چه قولی دادیمان به هم
تو چنانی زیر او مجنون خم
اگه صد دفه دیه دنیا بیاییم
شک نکن بازم میشیم عاشق هم







خواننده : کوروش تیمورزاده
شعر : کوروش وکیل
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

عهدِ همه بشکستم، در بستنِ پیمانت..

#بسطامی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

دو قلب داشتم اى كاش در زمان نديدن
يكى براى تو مى‌شد يكى براى تپيدن

اراده ام به رمیدن اگر چه هست ولیکن
نه مانده پای دویدن،نه هست بال پریدن

بریدی از من غمگین، صد آفرین به تو زیبا
ولی بدان که مرا نیست تاب از تو بریدن

چه داغ‌ها که ندیدم، چه درد‌ها نکشیدم
تو هم بگو چه کشیدی به غیر دست کشیدن؟

عبور کردی و رفتی چنان که هیچ نبودی
رسیدن است و جدایی، درود بر نرسیدن...

#سیدتقی_سیدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

مثنوی معنوی. دفتر اول
بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست


از علی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان مُطهَّر از دغل

در غَزا بر پهلوانی دست یافت

زود شمشیری بر آورد و شتافت

او خَدو انداخت در روی علی

افتخار هر نبیّ و هر ولی

آن خدو زد بر رخی که روی ماه

سجده آرد پیش او در سجده‌گاه

در زمان انداخت شمشیرْ آن علی

کرد او اندر غزااَش کاهلی

گشت حیران آن مبارز، زین عمل

وز نمودن عفو و رحمتْ بی‌محل

گفت بر من تیغِ تیز افراشتی

از چه افکندی مرا بگذاشتی؟

آن چه دیدی بهتر از پیکار من؟

تا شدی تو سست در اشکار من

آن چه دیدی که چنین خشمت نشست

تا چنان برقی نمود و باز جست

آن چه دیدی که مرا زان عکس دید

در دل و جان شعله‌ای آمد پدید

آن چه دیدی برتر از کون و مکان

که بِهْ از جان بود و بخشیدیم جان

در شجاعت شیر رَبّانیستی

در مُروَّت خود که داند کیستی؟

در مُرُوَّت، اَبْر موسیّی به تیه

کآمد از وی خوان و نانِ بی‌شبیه

ابرها گندم دهد کان را بجهد

پخته و شیرین کند مردم چو شهد

ابر موسی پر رحمت بر گشاد

پخته و شیرین بی زحمت بداد

از برای پخته‌خواران کرم

رحمتش افراخت در عالم علم

تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا

کم نشد یک روز زان اهل رجا

تا هم ایشان از خسیسی خاستند

گندنا و تره و خس خواستند

امت احمد که هستید از کرام

تا قیامت هست باقی آن طعام

چون ابیت عند ربی فاش شد

یطعم و یسقی کنایت ز آش شد

هیچ بی‌تاویل این را در پذیر

تا در آید در گلو چون شهد و شیر

زانک تاویلست وا داد عطا

چونک بیند آن حقیقت را خطا

آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست

عقل کل مغزست و عقل جزو پوست

خویش را تاویل کن نه اخبار را

مغز را بد گوی نه گلزار را

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

صانع بی آلت و بی جارحه

واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می چشاند هوش را

که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گو ای باز عرش خوش‌شکار

تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته

چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز

در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست

بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون

هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشا ای علی مرتضی

ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست

یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان

می‌فشانی نور چون مه بی زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه

شب روان را زودتر آرد به راه

از غلط ایمن شوند و از ذهول

بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی گفتن چو باشد رهنما

چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینهٔ علم را

چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش ای باب بر جویای باب

تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای باب رحمت تا ابد

بارگاه ما له کفوا احد

هر هوا و ذره‌ای خود منظریست

نا گشاده کی گود کانجا دریست

تا بنگشاید دری را دیدبان

در درون هرگز نجنبد این گمان

چون گشاده شد دری حیران شود

مرغ اومید و طمع پران شود

غافلی ناگه به ویران گنج یافت

سوی هر ویران از آن پس می‌شتافت

تا ز درویشی نیابی تو گهر

کی گهر جویی ز درویشی دگر

سالها گر ظن دود با پای خویش

نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش

تا ببینی نایدت از غیب بو

غیر بینی هیچ می‌بینی بگو


@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

چه فرقی می‌کند نوروز باشد فطر یا قربان؟

تو را هرگاه می‌بینم برایم بی‌گمان عید است!

#محمود_احمدی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

برآمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

چو آتش در درخت افکند گلنار

دگر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

حسدگو دشمنان را دیده بردوز

بهاری خرمست ای گل کجایی

که بینی بلبلان را ناله و سوز

جهان بی ما بسی بودست و باشد

برادر جز نکونامی میندوز

نکویی کن که دولت بینی از بخت

مبر فرمان بدگوی بدآموز

منه دل بر سرای عمر سعدی

که بر گنبد نخواهد ماند این گوز

دریغا عیش اگر مرگش نبودی

دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
#سعدی
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

برای تنگدستان سال نو یعنی غمی دیگر...

از عیدی که پدر شرمنده باشد سخت بیزارم!

#شیدا_صیادی_پور


@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

برخيز دلا که دل به دلدار دهيم
جان را به جمال آن خريدار دهيم
اين جان و دل و ديده پی ديدن اوست
جان و دل و ديده را به ديدار دهيم

هوشنگ ابتهاج
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گرچه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی‌دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت‌بین است

هر که باشی و به هر جا برسی

آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد

چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه

خاطری را سبب تسکین است
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

شهزاده‌ی رویای من

خواننده : عهدیه
آهنگساز : همایون خرم
شعر : بیژن ترقی

@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
بازگویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت
گونه ام را، تیغ!
های! نپریشی صفای
زلفکم را، دست!
آبرویم را نریزی، دل!
ای نخورده مست!
لحظه ی دیدار نزدیک است
#اخوان_ثالث
#شهرام_ناظری
@navayesher

Читать полностью…

نوای شعر

از سر کوی تو نَبوَد رهِ بیرون شدنم..

#حزین_لاهیجی
@navayesher

Читать полностью…
Subscribe to a channel