ويژگي هاي هنري شاهنامه:
"شاهنامه"، حافظ راستين سنت هاي ملي و شناسنامه قوم ايراني است. شايد بي وجود اين اثر بزرگ، بسياري از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادي ما در طوفان حوادث تاريخي نابود مي شد و اثري از آنها به جاي نمي ماند.
فردوسي شاعري معتقد و مومن به ولايت معصومين عليهم السلام بود و خود را بنده اهل بيت نبي و ستاينده خاک پاي وصي مي دانست و تاکيد مي کرد که:
گرت زين بد آيد، گناه من است
چنين است و آيين و راه من است
بر اين زادم و هم بر اين بگذرم
چنان دان که خاک پي حيدرم
فردوسي با خلق حماسه عظيم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ايران و اسلام را به بهترين روش ممکن عينيت بخشيد، با تأمل در شاهنامه و فهم پيش زمينه فکري ايرانيان و نوع انديشه و آداب و رسومشان متوجه مي شويم که ايرانيان همچون زميني مستعد و حاصل خيز آمادگي دريافت دانه و بذر آيين الهي جديد را داشته و خود به استقبال اين دين توحيدي رفته اند.
چنان که در سالهاي آغازين ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانينش به دل و جان کوشيدند.
اهميت شاهنامه فقط در جنبه ادبي و شاعرانه آن خلاصه نمي شود و پيش از آن که مجموعه اي از داستانهاي منظوم باشد، تبارنامه اي است که بيت بيت و حرف به حرف آن ريشه در اعماق آرزوها و خواسته هاي جمعي، ملتي کهن دارد.
ملتي که در همه ادوار تاريخي، نيکي و روشنايي را ستوده و با بدي و ظلمت ستيز داشته است.
شاهنامه، منظومه مفصلي است که حدوداً از شصت هزار بيت تشکيل شده است و داراي سه دوره اساطيري، پهلواني، تاريخي است.
فردوسي بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفيعي از سخن بنيان مي نهد که به قول خودش باد و باران نمي تواند گزندي بدان برساند و گذشت ساليان بر آن تأثيري ندارد.
@navayesher
خٖرد چشم جان است چون بنگری
تـو بی چشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خـرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
#ابوالقاسم_فردوسی🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سالروز بزرگداشت بزرگ مرد عرصه احیای زبان و ادب این مرز و بوم حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد
@navayesher
گفتی غٖزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پـر می زنـد دلـم بـه هـوای غـزل، ولـی
گـیـرم هـوای پـر زدنـم هست، بال کو؟
#قیصر_امین_پور
@navayesher
بندهٔ پیر خراباتم که لطفش دائم است...
ورنه لطف شیخ و زاهد ، گاه هست و گاه نیست!
#حافظ
@navayesher
.
آن حرف که از دلت غمی بگشاید
در صحبت دل شکستگان میباید
هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت
جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید
#شیخ_بهایی
@navayesher
.
پنجره باز است
و آسمان پیداست
گل به گل ابر سترون
در زلال آبی روشن
رفته تا بام برین،
چون آبگینه پلکان، پیداست
من نگاهم
مثل نو پرواز گنجشک سحرخیزی
پله پله رفته بی پروا به اوجی دور
و زین پرواز
لذتم چون لذت مرد کبوترباز...
#مهدی_اخوان_ثالث
@navayesher
.
آغاز اکران فیلم مست عشق به نویسندگی و کارگردانی مهدی فتحی
این فیلم برشی از زندگی مولانا و شمس تبریزی در سالهای ۶۴۰ تا ۶۴۵ هجری قمری میباشد که رابطه مولانا با شمس تبریزی، عشقی که مولانا به او داشت، تأثیر فراوان شمس بر زندگی و اشعار مولانا، و عشق او به خدا و عرفان او را به تصویر میکشد
@navayesher
در میان اشعار و سخنان سعدی ابیات و یا مصرع هایی است كه در فرهنگ عامه رسوخ یافته ولی نمی توان آنها را در هیچكدام از دسته بندی های فوق گنجانید:
در پرسش نابجا: چو دانی و پرسی سؤالت خطاست.
و چنین سؤالی می تواند چنین پاسخی داشته باشد: نگه كردن عالم اندر سفیه.
و یا سعدی در كلامی عاشقانه و در توصیف معشوق می گوید:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلك را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
و در شرح احوال عاشق دل از دست رفته:
گر بگویم كه مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر
و در بیان كاری سفیهانه و نابخردانه می گوید:
یكی گوش كودك بمالید سخت
كه ای بلعجب رای برگشته بخت
تو را تیشه دادم كه هیزم شكن
نگفتم كه دیوار مسجد بكن
به هر روی آنچه آمد مجموع امثالی است كه در فرهنگ عامه از سخن سعدی به عاریت گرفته شده و خود حكایت از طبع لطیف و ذوق سلیم این ملت دارد كه سخنان بزرگان ادب و فرهنگ خویش را در كلام روزمره و زندگی عادی خویش به كار گرفته ، در مقام تذكر و اندرز به كار می بندند.
و خود سعدی نیز بر این امر چنین مهر تائید می نهد:
مراد ما نصیحت بود و گفتیم
حوالت با خدا كردیم و رفتیم
پی نوشت ها:
1. زرین كوب.عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، 1379، ص7 و 96.
2. رقابی- حیدر. سعدی و فلسفه زندگی، 1363، ص 53.
3. زرین، ص118.
4. همان، ص 112.
5. صفا ذبیح الله ، تاریخ ادبیات ایران، ج2، ص111.
6. همان، ص114.
7. همان ص 115.
كلیات سعدی ، تصحیح محمدعلی فروغی.
@navayesher
چشم کوتهنظران بر ورق صورت خوبان
خط همیبیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گَرَم عمر نماند
به سر تربت سعدی بطلب مهرْگیا را
#سعدی
@navayesher
اول اردیبهشت ، بزرگداشت عارف بزرگ ؛ و شاعر هنرمند ، استاد سخن ، سعدی ؛ بر همه ی شما مبارک
Читать полностью…روز اول اردیبهشت ماه، روز آغاز نگارش کتاب گلستان، توسط مرکز سعدیشناسی ایران، روز سعدی نامیده شده است. این رسم از سال ۱۳۸۱ برقرار بوده ولی در اول اردیبهشت ۱۳۸۹ و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد
کانال نوای شعر به نوبه خوداین روز را گرامی میدارد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@navayesher
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
@navayesher
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای !
ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای !
پشت ها گشته دو تا، در غمت ای سرو روان
تا تو درگلشن خوبی گل یکتا شده ای
خوبی و دلبری و حسن , حسابی دارد
بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شده ای ؟
#شهریار
@navayesher
لب های سرخ و موی پریشان که جای خود
دنیا غزل نداشت اگر دختری نبود...
❤روز دختر مبارک❤
@navayesher
روسری سر کن و نگذار که در حومه شهر
مردگان شایعه سازند که محشر شده است...
#سجاد_شهیدی
@navayesher
.
.
"مردد مانده ام ای عشق...!"
خودم گفتم برو امّا...نرو!من بی تو آشوبم...
در این مردابِ پر تردید و پر ابهام مصلوبم...!
بمانی دردِ بی درمان،نمانی می کُشی من را...
جدال عقل و احساس است و من بی جنگ مغلوبم...!
نباشی خنده هایم درد و اشکم هم پر از درد است؛
نه لبخندی،نه اشکی،من تظاهر میکنم خوبم...!
میانِ راه و بیراهه،پریشان مانده قلبِ من...
فریبی یا حقیقت داری ای رویای مطلوبم؟؟؟!!
تو عشقی یا هوس،منطق،جنون،یا وهم و تردیدی؟!!
نمی دانم؛برو!یا نه،بمان!من بی تو آشوبم!
طاهره اباذری هریس
@navayesher
تا موی تو شعر و روی تو گلگون است
تا نقش نگارخانه ات افسون است
سرمست شراب ناب لیلا شدنت
هر بید تو را مینگرد مجنون است
#شهراد_میدری
@navayesher
اي همیشه نیلگون
اي خلیج فارس
نام نامی ات
همواره جاودانه اسـت
نام نامی ات
همواره بر زبان موج
جاودان ترین سرود عاشقانه اسـت
خلیج همیشه فارس…
روز ملی خلیج فارس خجسته باد
@navayesher
چشمان تو دچار کدامین مخدر است
می بندی و جهان مرا درد می دهی...
#فرامرز_عرب_عامری
@navayesher
ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم
این نیست مزد رنج من و باغبانیم
پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه می نشانیم
دریاب دست من که به پیری رسی جوان
آخر به پیش پای تو گم شد جوانیم
گر نیستم خزانه، خزف هم نیَم حبیب
باری مده ز دست به این رایگانیم
تا گوشوار ناز گران کرد گوش تو
لب وا نشد به شکوه ز بی همزبانیم
ای یوسف عزیز که ثانی ندیدمت
بازا که در فراق تو یعقوب ثانیم
با صد هزار زخم زبان زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت جانیم
یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با این روانیم
ای گل بیا و از چمنِ طبعِ شهریار
بشنو ترانهی غزلِ جاودانیم
#شهریار
@navayesher
متن تصنیف درد عشق (ایرج بسطامی)
درد عشق و انتظار دارم زان شب یادگار
در آن شب سرد پاییز
آهنگ سفر می کردی
از رهگذری محنت بین
دیدم که گذر می کردی
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه آتشین شد
از آن شبی که بر نگشتی
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته
تو رفتی و دلم غمین شد قرین آه آتشین شد از آن شبی که بر نگشتی
منم چو چشمه سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم زدل نسیمی
به وقت زندگی حباب
در زمان بی نشانه ام
آرزو، آرزو، ای سراب بی کران ای امید بی نشان
ای که شعله های تو آتشم زند به جان
عشق من بود گناه من
منم عاشق منم رسوا
بار غم به دل نشسته ای
منم عاشق منم شیدا
مرغ بال وپر شکسته ای
چرا از ما تو ای زیبا
رشته ی الفت گسسته ای
نمی پرسی ز حال ما
فارغ از این حال خسته ای
جز به دل مشتاقش غم آهی نمی سازد
آن که ندارد سوزی دیوانه نمی سازد
سوز دل بود گواه من
منم چو چشمه سرابم
چو نقش آرزو بر آبم
همچو قصه و فسانه ام
بلرزدم زدل نسیمی
به وقت زندگی حباب
در زمان بی نشانه ام
@navayesher
.
تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جانِ من محروم
#فریدون_مشیری
@navayesher
زندگی در شعر سعدی
آدمی چگونه می تواند صدها سال زندگی كند بی آنكه نامش، یادش و سخنش به كهنگی گراید. چگونه است كه برخی، سالیان دراز پیش از ما زیسته اند ولی سخنانشان این زمان در گوش ما آهنگ كلام گذشتگان را ندارد. از چه روست كه اینان چنین جاودان مانده اند؟ با كجا ، با كدام اصل و ریشه پیوند یافته اند كه كلامشان پس از گذشت قرن ها همچنان قابل فهم، خوش آهنگ و دلپذیر است. راز جاودانگی رازی بس عجیب است و در گستره زبان و ادبیات فارسی از این اعجاب آفرینان كم نیستند: اعجاب آفرینانی چون فردوسی، سنایی، عطار ، حافظ ، مولوی و سعدی. مردانی كه كلامشان هم اینك پس از گذشت زمانی بیش از 800 سال هنوز تارهای دل هر فارسی زبانی را به ارتعاش درمی آورد .
در میان شعرای به نام ایرانی سعدی، خیام و حافظ شهرتی جهانی یافته اند. به ویژه آثار سعدی بیش از سه قرن است كه به اكثر زبان های اروپایی ترجمه شده و تحسین اروپائیان را برانگیخته است. در كلام سعدی ، در گلستان و بوستان و غزلیات چه نهفته است كه نه تنها مرز ملل كه مرز زمان را هم درنوردیده است. بی شك كلام سعدی بایستی از سرچشمه های ناب انسانی، از اخلاقیاتی كه ریشه در خلیفة اللهی آدمی دارد نشأت گرفته باشد." سعدی نه حكیم است و نه عارف. فقط شاعر است و شاعر واقعی. مخصوصاً شاعر آدمیت است كه عشق و اخلاق مایه افتخار اوست."(1) آنچه در شعر سعدی رخ می نماید آدمی است. و آدمی را دگرگونی شرایط زندگی، صنعتی و ماشینی شدن آن، تغییر نمی دهد. نیازهای انسانی، آنچه مایه آفرین و اعجاز و یا نفرت و اكراهش می شود در طول قرن ها تغییر چندانی نیافته است." شعرسعدی، تصویر زندگی است. زندگی چهره خود را در این شعرها و نوشته ها باز می نماید و به سوی یك زندگی بهتر راه می گشاید."(2)
قدما سعدی را در كنار فردوسی و انوری سه تن پیامبران شعر می دانند از اینرو كه: " معانی او هر چند گه گاه كاملاً عادی است به هیچوجه مبتذل و دست فرسود به نظر نمی رسد. بلكه همواره لطف ، ذوق و تعبیر شاعر از حدود معانی متعارف بالاتر می رود."(3) و این میسر نخواهد شد مگر آنكه شاعر نه به جد و جهد كه با الهام و كشف و مشاهده شعر سروده باشد. سعدی هنگامی پا بر عرصه ادب ایران نهاد كه شعر و اوزان آن كاملاً فرسوده و تكراری می نمود و ظهور سعدی جانی تازه در آن قالب دمید و شیوه جدیدی را بنیاد نهاد . " سعدی... آخرین مظهر كمال در سراسر ادبیات ایران است. تا مدتها بعد از او شعر فارسی فقط حافظ را در طراز اول به وجود آورد و نثر فارسی دیگر تقریباً هیچ چیزی كه با كلام او قابل مقایسه باشد به وجود نیاورد."(4) بسیاری از گویندگان فارسی زبان بعد از حیات خویش به شهرت و آوازه بلند نائل آمدند ولی" سعدی از گویندگانی است كه در زمان حیات خویش در میان فارسی شناسان كشورهای مختلف از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان شهرت بسیار حاصل كرد."(5)
شهرت سعدی در زمانه خویش و قرن ها پس از وی را باید معلول چه عاملی دانست. اینك قریب به 800 سال از زمانه سعدی می گذرد. چه عامل یا عواملی سبب شده است كه اینك كلام سعدی همه فهم باشد و وی را در تمام دنیا معلم اخلاق بدانند و و بنامند. استاد ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات ایران پنج عامل را دلیل جاودانگی سعدی می شمارد:
"1. سعدی زبان فصیح و بیان معجزآسای خود را تنها وقف مدح و یا بیان احساسات عاشقانه نكرد بلكه بیشتر آن را به خدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدمیزادگان به كار برد.
2. وی نویسنده و شاعری جهاندیده و سرد و گرم روزگار چشیده و مطلع بود.
3. سخن گرم و لطیف خود را همراه با مثل ها و حكایت های دلپذیر بیان كرد.
4. در مدح و غزل راهی نو و تازه پیش گرفت.
5. در عین وعظ و حكمت و هدایت خلق شاعری شوخ و بذله گو و شیرین بیان است و خواننده خواه و ناخواه مجذوب او می شود."(6) علاوه برآنچه استاد صفا در علل ماندگاری شعر سعدی برشمرده اند باید این مطلب را هم افزود كه سعدی نه برای مباهات در جامعه ادبی آن روز كه برای مردم زمان خویش سخن می گفته است از اینرو كلام وی از اصطلاحات ثقیل عربی كه زبان علم آن زمان بود ، خالی است " سعدی باآنكه در ادب عربی ... تبحر كافی داشت هیچگاه فارسی را فدای لفظ های غریب عربی نكرد به نحوی كه نزدیك به تمام واژه های تازی كه به كار برده است از نوع لغت هایی هستند كه در زبان فارسی رسوخ كرده و رواج یافته ومستعمل و مفهوم بوده اند "(7)
ویژگی مردمی و عامیانه كلام سعدی كه به اعمال ورفتار فضل فروشانه آلوده نشد، سبب شده كه بعضی سخنانش در نزد عوام به صورت امثال درآید. در این گفتار سعی بر این است كه آن دسته از سخنان شیخ شیراز كه در طول زمان در میان مردم به صورت مثل درآمده است بررسی گردد.
هزار سختی اگر بر من آید آسان است
که دوستی و ارادت هزار چندان است
[ سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که خار دشت محبت گل است و ریحان است ]
[ اگر تو جور کنی جور نیست، تربیتست
و گر تو داغ نهی داغ نیست، درمان است]
نه آبروی ، که گر خون دل بخواهی ریخت
مخالفت نکنم ، آن کنم که فرمان است
ز عقل من عجب آید ، صوابگویان را
که دل به دست تو دادن ، خِلاف در جان است
من از کنار تو دور اوفتادهام نه عجب
گرم قرار نباشد، که داغِ هجران است
عجب در آن سَرِ زلف مُعَنْبَرِ مَفتول
که در کنار تو خسبد ، چرا پریشان است؟
جماعتی که ندانند ، حظ روحانی
تفاوتی که میان دَواب و انسان است
[ گمان برند که در باغ عشق، سعدی را
نظر به سیب ، زنخدان و نارِ پستان است ]
مرا هرآینه خاموش بودن اولیتر
که جهل پیش خردمند ، عذر نادان است
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی و لا أُزَکِّیها
که هر چه نقل کنند از بشر در امکان است
#سعدی
@navayesher
خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست
در بهشتست که همخوابه حورالعینیست
دولت آنست که امکان فراغت باشد
تکیه بر بالش بی دوست نه بس تمکینیست
همه عالم صنم چین به حکایت گویند
صنم ماست که در هر خم زلفش چینیست
روی اگر باز کند حلقه سیمین در گوش
همه گویند که این ماهی و آن پروینیست
گر منش دوست ندارم همه کس دارد دوست
تا چه ویسیست که در هر طرفش رامینیست
سر مویی نظر آخر به کرم با ما کن
ای که در هر بن موییت دل مسکینیست
جز به دیدار توام دیده نمیباشد باز
گویی از مهر تو با هر که جهانم کینیست
هر که ماه ختن و سرو روانت گوید
او هنوز از قد و بالای تو صورت بینیست
بنده خویشتنم خوان که به شاهی برسم
مگسی را که تو پرواز دهی شاهینیست
نام سعدی همه جا رفت به شاهدبازی
وین نه عیبست که در ملت ما تحسینیست
کافر و کفر و مسلمان و نماز و من و عشق
هر کسی را که تو بینی به سر خود دینیست
@navayesher
شهر از هجوم خاطره هایت به من پُر است
بعد از تو شهر از منِ دیوانه دلخور است
از من که بین بود و عدم پرسه میزدم
تو بودی و کنار خودم پرسه میزدم
تو بودی و تمام غزل ها ترانه ها
من بودم و تمام ستم ها بهانه ها
من بودم و مجال شگفتی برای عشق
تو بودی و تحمل سخت بهای عشق
قلبم به خاطر تو مرا طرد کرده است
میسوزد از کسی که تو را سرد کرده است
از عشق رد شدی که من از ترس رد شوم
دیگر نمیتوانم از این درس رد شوم
این بار آخر است برای خودم نه تو
من پشت خط فاجعه عاشق شدم نه تو
گرداب را درون خودت غرق میکنی
تو با تمام حادثه ها فرق میکنی
#همایون_شجریان
@navayesher