هر کسی باید در روز یک شعر خوب بخواند ارتباط با مدیران @sohiltanha @ehsanmotaali
بوی بهشت می شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گلِ گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینه ی خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم ؛ که بریزم به پای تو
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لای لای تو
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم :
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو داری ؛ برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو
قیصر امین پور
@navayesher
یاری آن است که زهر از قِبَلش نوش کنی..
#سعدی
@navayesher
به دامان، آتش بندر گرفته
خلیج گریه را در بر گرفته
وطن، بس که دلش در شعله ها سوخت
هوا هم بوی خاکستر گرفته
#شهراد_میدری
@navayesher
این خانه که هر روز عزادار عزیزیست
این خانه که قلبش شده از درد، مچاله...
#موسوی
بندرعباس🖤🥀
احساس آزادی میکنم در انتخاب رنج…
#عباس_کیارستمی
@navayesher
✅ به بهانه ی یکم اردیبهشت
سالروز بزرگداشت سعدی خوش سخن🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
اول اردیبهشت ماه در تقویم ملی ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی شیرازی كه فرهنگوران او را بهعنوان استاد سخن میشناسند،یادروز سعدی نام گرفته است.
@navayesher
دو كتاب پر مغز و ارزشمند سعدی بوستان و گلستان است ، گلستان و بوستان سعدی حاصل شناخت او از انسان است و این دو اثر گرایش انسانی دارد.
سعدی پس از سفرهای بسیار به شیراز بازگشت و تجارب خود را به نگارش در آورد این شاعر گرانمایه در سال 655 هجری زیباترین و لطیفترین شعرهای خود یعنی بوستان را در ده باب سرود و در آن به مهمترین مسایل اخلاقی و انسانی مانند عدل، احسان، عشق ، تواضع ، قناعت ، شكر و توبه پرداخت.
@navayesher
سعدی سفیر انسانیت ، همبستگی و همزیستی است و برای گفت وگوی فرهنگ ها و تمدنها با اشعار زیبای خود زمینهسازی كرده است. ازاین رو استاد سخن در اشعار خود به عالم معنویت ، عرفان و فلسفه ورود كرده است و به بیان دردها و مشكلات بشریت و ارائه راه حل پرداخته است.
تاثیر پذیری شاعران سرزمینهای دیگر از شعر و ادبیات سعدی نیز موضوعی است كه در پژوهشهای مختلف به آن پرداخته شده است.
@navayesher
افراد اندیشمند و ادیبان بسیاری پیش از سعدی شیرازی ظهور كردند اما تاثیر سعدی در عرصه اخلاق و ادبیات ایران و جهان اسلام بیش از همه بوده است.
شیخ اجل و دو كتاب گلستان و بوستان او در تار و پود اندیشه و فرهنگ ایرانیان رسوخ كرده است و با سپری شدن قرنها از وفات وی همچنان به عنوان شخصیت تاثیرگذار بر شعر و ادبیات فارسی مطرح است.
@navayesher
تو مغناطیس دنیامی
دلم دور تو میگرده..!
#علیرضاآذر
@navayesher
ریشه ی نخل کهنسال از جوان افزون تر است
بیشتر دل بستگی باشد به دنیا پیر را
#صائب
@navayesher
چه نسبت با شکر داری ؟ که سر تا پای شیرینی..!
#قاآنی
@navayesher
فقـط خـدا نکنـد عشق آرزو باشد
دلیل اینهمه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستان ما دارند
در این میـانه کجا بیم آبـرو باشد؟
بیا ز عشق طریق سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغاز گفتگو باشد
سخن ز چشم پُراز حیرت تو میشنوم
که برخلاف تو آیینه راستگو باشد
همین کسیکه دل ازاو بریدهای، میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
@navayesher
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساختهٔ کار باش
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زندهای از همه بیزار باش
گر دل و جان تو را دُرّ بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
@navayesher
دریغ می کنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمه ی گاه گاه را حتی
من و تو ره به ثوابی نمی بریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی، ببخشایم
به دیده می کشم این اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم - بخت سیاه را حتی!
به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
اگر چه تشنه ی بوسیدن توأم - ای چشم!
بخواه، می کُشم این بوسه خواه را حتی
بیا تلالؤ شعرم بر آب ها - امشب
تراش می دهد الماس ماه را حتی
#محمدعلی_بهمنی
@navayesher
تازهترین اثر استاد شهرام ناظری
❏ تصنیف
❏ #عمو_نوروز
❏ خواننده #شهرام_ناظری
❏ آهنگساز #تهمورس_پورناظری
❏ شاعر: #پوریا_سوری
❏ همآوازان:
#سحر_بروجردی و #دنیا_کمالی
❏ دستگاه #شور #دشتی ❏ نوروز ۱۴۰۴
@navayesher
در جانِ من گر آمدی ، با دل بیا ، با جان برو
در خوابِ من گر آمدی پنهان بیا ، پنهان برو
در آینه دیدی مرا ، لبخند بزن ، جانم بده
در شعرِ من گر آمدی خندان بیا خندان برو
حیران اگر دیدی مرا ،باران مشو ، گریان مشو
در غم اگر دیدی مرا حیران بیا حیران برو
اینجا قمر ، خواهانِ توست مشتاقِ سر دامانِ توست
جانم عجب ویران توست آسان بیا آسان برو
تاوان ندادم بهرِ تو ؟ ایمان ندادم بهرِ تو ؟
سامان ندادم بهرِ تو ؟ جانان بیا ! جانان برو
بی دوست محال است جانِ ما بی دوست خیال است جانِ ما
بی دوست ، وبال است جان ما خواهان بیا خواهان برو
ما را غباری بین چون حالِ نزاری بین چون
یک ذره خواری بین چون افتان بیا افتان برو
#مولانا
@navayesher
ای سوره نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینب ترین زهرا
خیر کثیر تو، آیینه کوثر
نامت سر آغاز تکثیر خوبی ها
روشن تر از نوری، در نور مستوری
پیداترین پنهان، پنهان ترین پیدا
ماه مقیم قم، خورشید بیت النور
در سایه سار توست سرتاسر دنیا
فهم زمین عاجز از درک اوصافت
والا مقامی تو در عالم بالا
وقتی که معصومان معصومه ات خوانند
در وصف تو لال است شعر و شعور ما
از آه لبریزم، از اشک سرشارم
این قطره را دریاب دریاب ای دریا
سید محمد جواد شرافت
@navayesher
مرثیهای برای بندری که سوخت
از ژاله_حیدری
ای ساحل زخمی،
ای ماهیگیرِ بیدست،
ای بندری که بوی نان و آتش را با هم میدهی...
تو را به شعله سپردند.
نه باد، نه موج —
دستهایی که به زبان نفت سخن میگفتند،
تو را در دودِ بیداد خفه کردند.
و ما،
با چشمانی از اشک و نمک،
شاهد سوختن تو بودیم...
#
بندر سوخت...
و ماهیها
از دلِ دریا گریختند.
بندر سوخت...
و بوی شیمیایی،
چادرِ سیاهِ مرگ را
بر آسمان گسترد.
بندر سوخت...
و ریهها،
چون برگهای سوخته،
در باد افتادند.
بندر سوخت...
و مغزها،
چون فانوسهای شکسته،
در موجهای وحشی خاموش شدند.
بندر سوخت...
و "یوسف"،
با دستهای پینهبسته،
در شعلههای بیداد ناپدید شد.
بندر سوخت...
و "مریم"،
چشمهایش را
به هزار تکهی خاکستر سپرد.
بندر سوخت...
و کودکان،
با سرفههای خونآلود،
در کوچههای تیره سرگردان شدند.
بندر سوخت...
و دریا،
سرش را زیر موجها پنهان کرد.
بندر سوخت...
و خاکسترِ امید،
بر دلهای خسته بارید.
بندر سوخت...
و هیچ فانوسی
روشن نماند...
#
دریا دید...
که بندر در شعله پیچید،
و قایقها،
چون بالهای سوخته،
بر آب افتادند.
دریا دید...
که بوی شیمیایی،
از گلوهای زخمی
آسمان بالا رفت.
دریا شنید...
سرفههای خونآلود را،
و گریههای بیصدای کودکان را،
که در دود گم شدند.
دریا دید...
که ریهها ترکیدند،
و مغزها
چون شاخههای خشک
در طوفان شکستند.
دریا دید...
"یوسف" چگونه
با دستانِ شعلهخوردهاش
به دریا پناه آورد،
و در آخرین موج
خاموش شد.
دریا شنید...
نام "مریم" را،
که بر لبان سوختهی مادران
شکست.
دریا دید...
که بندر،
در آغوشِ آتش،
بیفریاد مُرد.
دریا دید...
و سینهاش
از خشمِ بیکلام
طوفانی شد.
اما دریا،
کاری نمیتوانست بکند...
جز اینکه
لاشههای بینام را
در دل خود پنهان کند.
#
بندر سوخت،
دریا دید،
و ما...
فقط ایستادیم،
و خاکستر را
شمردیم.
#ژاله_حیدری
@navayesher
از من گذشت ومن هم از اوبگذرم ولی
با چــون مــنی به غــــیرمحبت روانبود
#شهریار
@navayesher
موزیک زیبای شوان
با صدای مهدی زنگنه و شعر زیبای استاد عبادتیان
@navayesher
من عاشق احساس پر از آتش خويشم
خاكستر سردی چو تو ، با من ننشيند
#معینی_کرمانشاهی
@navayesher
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست؟
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد
تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
سعدی در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او گله چریدهست
@navayesher
از حادثه لرزند به خود ، قصرنشینان ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم
#صائب
@navayesher
ما ز آغاز و ز انجام جهان بی خبریم
اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است
#کلیم_کاشانی
@navayesher
آهنگ درد هجران با صدای زنده یاد سید علی اصغر کوردستانی
هێند نەخۆشی دەردی دوریم وەختە گیان و دڵ دەرێ
ئاخ نەسیمی سوبح دەم کوا عەرز و حاڵی من بەرێ
دڵ نەخۆشی دەردی هیجرە جانی جانانم وەرە
لەت لەتە جەرگ و هەناوم ماهی تابانم وەرە
عیللەتی دەرد و شەفاکەم وا بە لێوی شەککەرت
مایەیی ژین و حەیاتم دەرد و دەرمانم وەرە
سەد شوکر دووبارە جەژنە وەختی عەیش و شادییە
بۆ بەڵا گەردانی باڵات قۆچی قوربانم وەرە
سەد تەبیب هات و عیلاجی ئەم برینانەی نەکرد
تۆ عیلاجی زەخمەکەم که سا بەئامانم وەرە
دڵ لە هیجرت وا لە غەمدا ماهی کهنعانم وەرە
زەخمە جەرگم بۆ فیراقت زوو بەلوقمانم وەرە
سینە ناڵان هەر وەکوو بولبول لە دووری گوڵشەنت
سا بە لوتفێ بمدوێنە جانی جانانم وەرە
@navayesher
گفتا تو از کجـــائی کـــآشفته مـــــــینمائی
گفتم منــــم غــــریبـــی از شــــــهر آشنائی
گفتا ســــر چـــــه داری کــز ســر خبر نداری
گفتم بــــــر آســــــتانت دارم ســـــــر گدائی
گفتا کــــدام مــــرغی کــــز این مقام خوانی
گفتم کــــه خـــــوش نوائــــی از باغ بینوائی
گفتا ز قید هستـی رو مست شو که رستی
گفتم به می پرستی جستــم ز خـود رهائی
گفتا جــــوی نیــــرزی گـــر زهد و توبه ورزی
گفتم کــــه توبه کــــــردم از زهد و پارسائی
گفتا به دلــــربائی مـــــــا را چگـــــونه دیدی
گفتم چــــو خـــــرمنی گــــل در بزم دلربائی
گفتا مــــن آن ترنجـــــــم کاندر جهان نگنجم
گفتم بــــه از ترنجــــی لیکن به دست نائی
گفتا چـــــرا چـــــو ذره با مــــهر عشق بازی
گفتم از آنکـــه هستم سـرگشتهئی هوائی
گفتا بگــــو که خــواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حـــدیث مستـــان ســـری بود خدائی
#خواجوی_کرمانی
@navayesher
بهار در نظرم غیرِ رنگ و بویِ تو نیست...
#بيدل
@navayesher
ای ﭼـﺸـﻢ ﺧٖﻤﺎرﯾﻦ ﺗﻮ و اﻓﺴﺎﻧﻪ ﻧﺎزت
وی زﻟﻒ ﮐﻤﻨﺪﯾﻦ ﻣﻦ و ﺷﺒﻬﺎی درازت
ﺷﺒﻬﺎ ﻣﻨﻢ و ﭼﺸﻤﮏ ﻣﺤـﺰون ﺛﺮﯾﺎ
ﺑﺎ اﺷﮏ ﻏﻢ و زﻣﺰﻣﻪ راز و ﻧﯿﺎزت
#شهریار
@navayesher
با عشق توست که می پیوندم
به خدا، زمین، تاریخ، زمان،
آب، برگ، به کودکان آن گاه
که می خندند...
به نان، دریا، صدف، کشتی
به ستاره ی شب
آن گاه که دستبندش را
به من می دهد،
به شعر که در آن خانه دارم....
#نزار_قبانی
@navayesher