فایلهای صوتی، تصاویر و کلیپهای مربوط به موسیقی، موزیک، هنر، اشعار، متنهای زیبا و ... https://t.me/+lrfproPHb7E4Y2Rk @Navazesh_e_rooh
✅️اگر میخوای انگلیسی رو شروع کنی و 3️⃣ماهه پروندهاش رو ببندی عدد 6️⃣ رو به آیدی زیر بفرست⬇️
http://T.me/Reza_Arashnia_admin
http://T.me/Reza_Arashnia_admin
مقالات بروز دنیا(2023)
🎓@wikileak
گلهای جاویدان
🎓@golhayejavidaneiran
داستانهای انگلیسی (متن،صوت،ترجمه)
🎓@englishstoriesClub
تکنیکهای متافیزیکی جذب خواسته
🎓@SUB_JADOEI
کارتون و انیمیشن
🎓@KidslanguageClasses
4600 کلیپ VOA, BBC،پادکست، فیلم، مکالمه
🎓@filmbbcvoa
روزی یک تست انگلیسی
🎓@QuizzabanEnglish
آموزش گرامر زبان انگلیسی
🎓@Grammarzabanenglish
جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🎓@sociology_development_economic
آموزش انگلیسی ( آمریکایی)
🎓@AmericanEnglishi
متن های انگلیسی با ترجمه
🎓@beautimotargem
دنیای کتاب صوتی و pdf
🎓@audiobook4710
زبان انگلیسی را سریع و آسان بیاموزید!
🎓@EnglishTurboClub
ایلتس
🎓@IELTSzaban10
انگلیسی با فیلم و اهنگ
🎓@englishmusic_video
کافه انگلیش
🎓@englishCafeClub
جملات ناب انگلیسی
🎓@englishjomalatnab
شهر اصطلاحات انگلیسی
🎓@EnglishIdiiom
کژنگریستن/فلسفه/روانکاوی/جامعه شناسی
🎓@Kajhnegaristan
گالری تصاویر و مطالب ناب ادبی
🎓@GaleryeTasavireAdabi
آموزش انگلیسی کاربردی
🎓@englishsafary
دکتر انوشه
🎓@dranushee
فیلم سینمایی صحنهدار و رمان ممنوعه
🎓@move_x_tv
زندگی
🎓@psychologyforlifestyle
کافه روانشناسی
🎓@caferavanshenasiii
روانشناسی نبوغ سبز
🎓@GreenGenius
ریشه لغات انگلیسی
🎓@etymologyofenglish
نوازش روح, دنیایی از همه رنگ ...
🎓@Navazesh_e_rooh
موزیک انگلیسی
🎓@Englishmusic_World
تیچینگ
🎓@English_TeachingClub
مدرسه انگلیسی
🎓@EngLanguageSchooll
خانهء اهالیِ شعر 🍃
🎓@najvayee
دنیای موسیقی ملل فول آلبوم
🎓@w_music_mp3
رادیو زبان و پادکست
🎓@EasyEnglishzaban
زبان دکترا
🎓@englishphdttc
تصویری
🎓@pictorialenglishclub
آموزش زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته
🎓@dictionariesClub
فیلم و داستان انگلیسی
🎓@shortstoryenglishclub
اصطلاحات زبان
🎓@idiomEnglishClub
کودک دو زبانه
🎓@kidsenglishclubb
زوج درمانی
🎓@massagesextrapi
انگلیسی از صفر
🎓@TwoMinuutesEnglish
3000لغت ضروری آیلتس
🎓@EnglishWordsEssential3000
فیلم و تحلیل
🎓@SuCcESs_Film
اقتصاد و رسانه
🎓@economedia
من و کتاب
🎓@ME_KETAB
روانشناسی خانواده
🎓@Ravanshenasifamily
انگلیسی قورت بده
🎓@Conversationzaban
سوال انگلیسی
🎓@quizenglishchanel
فراخوان پذیرش و چاپ مقاله
🎓@RNmagz
صفرتاصد زبان انگلیسی
🎓@EnglisisefrtasadClub
کتابخانه دانشجویی
🎓@ketabkhanehdaneshjoyan
جملات و کلمات انگلیسی را با تصویر بیاموزیم
🎓@englishConve
زبان انگلیسی گرامر رایتینگ مکالمه
🎓@learnEnglishcafe
آموزش انگلیسی از پایه تا دانشگاه
🎓@EnglishTeenagerpress
دوره مکالمه گرامر رضا ارشنیا
🎓@rezaarashniastory
آموزش زبان انگلیسی صفری از مبتدی تا پیشرفته
🎓@Englishforyouclass
6789 جمله کلیدی و مکالمه واقعی انگلیسی
🎓@EnglishTeachingcenter
مهندسی خلاق، مهندس خلاق
🎓@engineerphd
انگلیسی با موزیک
🎓@ZabanMusicEnglish
انگلیسی از صفر
🎓@english_converstaion
نگارش دهم تا دوازدهم(نگارش و نویسندگی)
🎓@negareshe10
انگلیسی با فیلم
🎓@englishfilmavaaa
آموزش رایگان آمار
🎓@stphd
آموزش روش تحقیق و مقاله نویسی
🎓@paphd2
زبان تخصصی ارشد و دکترا
🎓@engphd
تربیت فرزندان با مهارت های زندگی
🎓@moraghbat
✈️داستانهای انگلیسی (متن،صوت،ترجمه)
😀 @englishstoriesClub
🗓 1403/12/22
گلفروشی هم عالمی داره😍
به قول بیدل:
رنگها دارد دکان گلفروش . . .
.
عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ
که به عمری نتوان دست در آثارش برد
#حسین_منزوی
شوهرﻫﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻛﺴﺎیی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ میﺗﻮﻧﻴﺪ ﺭاﺯﻫﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﻬﺸﻮﻥ بگید
ﻣﻴﺪﻭﻧﻴﻦ ﭼﺮا؟
ﭼﻮﻥ اصلا ﮔﻮﺵ ﻧﻤﻴﺪﻥ که فردا بخوان به کسی هم بگن😂😂😂😂
دل ڪه تنگ است ڪجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایے امن
دل ڪه تنگ است ڪجا باید رفت؟
پیر فرزانه مرا بانگ برآورد
ڪه این حرف نڪوست،
دل ڪه تنگ است برو خانه دوست...
شانهاش جایگه گریه تو
سخنش راهگشا
بوسهاش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگے توست...
دل ڪه تنگ است برو خانه دوست...
خانهاش خانه توست...
باز گفتم:
خانه دوست ڪجاست؟
گفت پیدایش ڪن
برو آنجا ڪه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ:
دوستانے دارم
بهتر از برگ درخت
ڪه دعایم گویند و دعاشان گویم،
یادشان در دل من،
قلبشان منزل من...!
صافى آب مرا ياد تو انداخت، رفيق!
تو دلت سبز،
لبت سرخ،
چراغت روشن!
چرخ روزيت هميشه چرخان!
نفست داغ،
تنت گرم،
دعايت با من!
روزهايت پى هم خوش باشد.
فریدون مشیری
.
از مردم افتاده مدد جوی که این قوم
با بیپروبالی پر و بال دگرانند
صائب نظر عاقبتاندیشی اگر هست
بی برگونوایان جهان خوشثمرانند
#صائبـــــ
.
گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسم تو بسی دلرباتر است
گفتی نسیم، روح نواز است و جان فزا
گفتم که بوی موی توام جانفزاتر است
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟
گفتم جمال دوست، بسی با صفاتر است
گفتی که لاله گرچه فریباست، بی وفاست
گفتم: که عهد لاله رخان بی وفاتر است
گفتی که می رسد به فلک شور بلبلان
گفتم که ناله های حزینم رساتر است
گفتی به بینوایی مرغ قفس نگر
گفتم دلم ز مرغ قفس بینواتر است
گفتی دلت به محنت و غم سخت مبتلاست؟
گفتم هزار مرتبه جان مبتلاتر است.....
#فريدون_مشيرى
روزها گر رفت
گو باک نیست ...
بسکه از اندیشهٔ روی خیالم پرگل است
شیشهٔ دل گر بیفشارم، گلاب آید برون
#طالب_آملی
#داستان
#مثنوی_معنوی
#مولانا
.
همانند امواج که به شنزار ساحل راه میجویند
دقایق عمر ما نیز به سوی فرجام خویش میشتابند
دقیقهها به یکدیگر جای میسپارند
و در کشاکشی پیاپی از هم پیشی میجویند
ولادت که روزگاری از گوهر نور بود
به سوی بلوغ میخزد و آن گاه که تاج بر سرش نهادند
خسوفهای کژخیم شکوهش را به ستیز بر میخیزند
زمان که بخشنده بود موهبتهای خویش را تباه میسازد
آری، زمان مزه جوانی را میپژمرد
بر ابروان زیبا شیارهای موازی در میافکند
و گوهرهای نادر طبیعت را در کام میکشد
از گزند داس دروگر وقت هیچ روینده را زنهار نیست
مگر ترانهی من که در روزگار نامده بر جای میماند
تا به ناخواست دست جفا پیشهی دهر
شکوه تو را بستاید
#شکسپیر
.
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهدنابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سرّیست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینهٔ کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشق و درویشی و انگشتنمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که در بند تو خوشتر که رهایی
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دوهوایی
#حضرت_سعدی
قطعه "بهارا " 🎼🍃💚
با صدای #سالار_عقیلی
🎼🍃
.
چاک مکن سینه ام ترسم ازین روزنه
بر همه روشن شود آتش پنهان عشق
#جامی
✅لیست برترین کانال های تلگرام⬇️
🧘♀ مدیتیشن 😀 ادبیات
🧠 روانشناسی ⚖ حقوقی
🎼 موسیقی 🔅 علمی
🔢 علم اعداد 👩⚕ درمانی
🐹 قانون جذب 👩🎓 آموزشی
🔺 لطفا همه شرکت کنید🔺
ای جاااانم
چه فهمیده و بامعرفته😍😘
.
طلسمم کن که دل لبریزِ جادو جنبلت باشد
غروبم آتشی از هیمههای جنگلت باشد
پریشانم، پریشانت! چراغم اشکِ چشمانت
فروزان کن دو چشمِ روشنی که مشعلت باشد
تو نقشِ اولِ مهتابی و آرامشِ نابی
چرا از ماه میخواهی چراغِ محفلت باشد؟
دلت دریایی از غم، گونههایت نم، بخند اما
که لبخندِ خدا سهمِ غروبِ ساحلت باشد
به یادِ خاطرات امشب، شدم مبهوت و مات امشب
و حق دارد دلِ دیوانهام تنگِ دلت باشد
بلوری، قصری از نوری، لبالب غرقِ انگوری
دو چشمِ آسمان مست از شرابِ حنظلت باشد
به شیرازِ غزلسازت، گران شد قیمتِ نازت
جهان باید به فکرِ راهِ حلِّ معظلت باشد
نگاهت مملو از گیرایی و در وصفِ زیبایی
چه ایرادی که حتی قافیه گاهی غلط باشد
#مهدی_حبیبی
هردو بہ منزلے روان، هردو امیرِ ڪاروان
عقل بہ حیلہ مے برد، عشق بَرَد ڪشان ڪشان
#اقبال_لاهوری
عندلیب یا هَزار و یا هزار دستان، نامِ این پرنده زیبا و خوش آوازاست!
پرندهای که در فصل بهار و اوایل تابستان، شبانه روز می خواند!
تمام شاعران بزرگ و مفاخر از عشقبازی و غزلخوانیاش با گل، گفتهاند.
نوای دلکش او رسا و در دشت و باغ میپیچد! خالق او از او شاهکاری ساخته، گویی آوایش را پیش از آنکه به دنیا بیاییم، شنیدهایم که اینگونه دل میبرد.
پرندهای که در قفس دق میکند
.
این دوستنمایان سیهدل که در آفاق
چون صبح به صدقند علم پرده درانند
آلودگی خلق فرومایه به صد عیب
زان است که مشغول به عیب دگرانند
گوش تو گرانخواب پذیرای خبر نیست
ورنه در و دیوار ز صاحب خبرانند
پاکیزهدرونان که برونساز نباشند
زین خرقه چو آیند برون سیمبرانند
#صائب
.
تــو صبح عالــــم افروزے و من شمــع سحــرگاهے
گــریبان بازڪن در صبـح تا مـن جان بــر افشانـــم
#صائبـــــ
ماییم و هوای رویِ شاهنشاهی
در آب حیاتِ عشقِ او چون ماهی
بیگاه شدهست روز ما را، صبح است
فریاد از این ولولهی بیگاهی!
#مولانا
رباعی شماره ۱۹۵۲
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
#فاضل_نظری
هر چند گلی نیست به خوش چشمی نرگس
در خواب ندیده است نگاهی که تو داری
#صائب_تبریزی
در خاکسپاری من، به عزاداران نگاه کن. بعضیشان حتی مرا خوب نمیشناختند، ولی آمده بودند. چرا؟
هرگز پرسیده ای وقتی دیگران میمیرند چرا مردم جمع میشوند؟ چرا احساس میکنند باید این کار را بکنند؟
برای این که جان آدمیزاد، در عمق وجودش میداند که همهٔ زندگیها همدیگر را قطع میکنند. این که مرگ فقط یکی را نمیبرد، وقتی مرگ کسی را میبرد، شخص دیگری را نمیبرد.
در فاصلهٔ کوتاه بین برده شدن و برده نشدن، زندگی خیلیها عوض میشود. میگویی باید تو به جای من میمردی. ولی در طول زندگیام روی زمین، انسانهایی هم به جای من مردهاند. هر روز این اتفاق میافتد. وقتی صاعقه یک دقیقه بعد از رفتن تو میزند، یا هواپیمایی سقوط میکند که ممکن بود تو در آن باشی. وقتی همکارت مریض میشود و تو نمیشوی.
فکر میکنیم این چیزها تصادفی است. ولی برای همهشان تعادل وجود دارد. یکی میپژمرد، دیگری رشد و نمو میکند. تولد و مرگ بخشی از یک کل است.
📕در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند
🌸پنجه 🌸
از بیست و پنجم اسفند، دیگر زمستان رفته و بهار سر زده بود. پنج روز آخر اسفند را «پنجه» میگفتیم که از قدیمترین زمان از روزهای پرمعنای سال بود، زیرا میبایست مقدمات آمدن نوروز را فراهم کند. این نوروز بههرحال و در هر خانه، ولو با مقداری گرفتاری، عادت شده بود و جزو حکم بود که امید تازه برانگیزد.
در کنار خانهتکانی، سایر نظافتهای گاهبهگاهی نیز که در طی سال نشده بود، میشد: چراغها و لامپاها، سماور و شیشههای پنجره و ظرفهای مس را میدادند سفید کنند. همهی گوشههای دوردست منزل رُفته میشد. رختهای بهاری را میشستند و روی بند میانداختند و آنگاه تهیهی خوراکیهای خاصّ نوروز بود.
شیرینی که بهآن «حلوا» میگفتند، البته از شهر آورده میشد، ولی این شیرینی پادزهری داشت که میبایست آن را در همان خانه تهیه کرد و آن عبارت بود از آنچه که در مجموع «آبکرده» میگفتند؛ یعنی میوههای خشک ترش و شیرین، چون آلو، قیسی، آلبالو، برگهی شفتالو و زردآلو که در آب خیس میشد. از این «آبکرده» رسم بود که یک لیوان به هر مهمانی که وارد خانه میشد خورانده شود، زیرا فرض بر این بود که اشخاص با خوردن شیرینی و تنقلات گرمیشان میکند و نوشابهی خشک، آن گرمی را دفع خواهد نمود. بنابراین تغارهایی توی خانه بود مخصوص این کار و کمچهای روی آن که در آن میزدند و توی نیمکاسه یا لیوان برای تازهوارد میآوردند..
یک یا دو روز پیش از رسیدن عید، چاروادارهای زغالکِش -که از شهر میرسیدند- بارشان شیرینی و سورسات عید بود. عطارها میدادند خرما و کشمش و نخودچی و انجیر و حلواهای ارزانقیمتی که از شیرهی انگور و مغز گردو درست میشد بیاورند که بهمصرف عید فقیرترها میرسید، زیرا آنها دسترسی به خرید حلوای اصلی نداشتند؛ بنابراین این کاروان پیش از شب عید، کاروان مخصوصی بود. علاوه بر آن، مقدار اضافهتری قند و چای و ادویه و پارچه با خود میآوردند: شیرینکنندهی کام و نونوارکنندهی کسانی بود که در دِه دستشان بهدهنشان میرسید. شیرینی در زندگی مردمِ آن زمان اهمیّت بسیار داشت؛ زیرا خیلی کمتر از آنچه بدن احتیاج داشت، بهآن میرسید. به چربی (بهعلت وجود گوسفند) کم و بیش دسترسی بود ولی شیرینی جزو نوادر بهشمار میرفت. از این رو، وجود آن با عید و عیش و عروسی و سور وابسته بود.
پنج روز «پنجه» در خانهی ما کارهای عید تهیّه میشد. نخستین نشانهی عید با رسیدن نخستین شیر آغوز (ماک) که از صحرا میآوردند، آغاز میگشت. این شیر را کمی میجوشاندند که سفت میشد مانند ماست و آن را در اصطلاح محلّی «فله» میخواندند. طعمی نه ترش، بلکه روغنی داشت و بسیار خوشمزه و مقوّی بود. همان هفتهی اول زایمان، شیر بز را میشد بهاین صورت درآورد، بعد از آن دیگر بهمصرف ماست میرسید.
از شیر نخستین گوسفندانی که زاییده بودند «فله» برای اربابها فرستاده میشد؛ زیرا یمن داشت که روز نوروز «سفیدی» بر سر سفره باشد. ما خودمان گوسفند صحرایی نداشتیم، اما از گلهی خویشاوندان برای ما نیز آورده میشد.
رسم بر این بود که تشریفات عید بهبهترین نحو ممکن انجام گیرد. نوعی ماهیّت مذهبی پیدا کرده بود، یعنی رعایتش بههمان اندازهی مناسک مذهبی واجب شمرده میشد. آدابی که در کبوده بهکار میرفت، نسبت به آنچه من بعد در تهران دیدم، گمان میکنم که ریشهی قدیمیتر و دستنخوردهتر داشت؛ مثلاً ما هفتسین نمیشناختیم.
روز عید، چنانکه در سراسر ایران رسم است، شرط اول نظافت بود. همه میبایست بهحمّام رفته و نوترین لباس خود را در بر کرده باشند. زنها با زینتهایی بر خود.
پدرم که همیشه نظیف و منظّم بود، لباس پاکیزهی خود را بهتن میکرد. در زمان من دیگر کت و شلوار بود. مادرم سراپا در لباس نو میرفت، نو نه بدان معنا که همان سال دوخته شده باشد، منظور آنست که از لای بقچه بیرون آمده و خیلی کم بهتن شده بود. بوی گل سرخ و بیدمشک که لای آنها خوابانده شده بود، میداد. همه دم بهروشنی میزد، با چارقد سفید وال، چادر نماز سفید که خالها یا گلهای خیلی ریز داشت. تنها شلوار استثناء بود. من و خواهرم نیز نوترین لباسی که داشتیم میپوشیدیم. چه انتظار خوشی بود!
_روزها-جلد اول
محمدعلی اسلامیندوشن
چیزی نمونده تا بهار...
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @Navazesh_e_rooh •
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
.
دانهای بود غمش در دلم از همّت عشق
خوشه گردید، امیدست که خرمن گردد
#طالب_آملی