کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@
🔴فرزندانت کجا هستند ؟
🖌عیسی نظری روزنامه نگار ، حقوقدان
▪️انقلاب اسلامی با آن عظمت و بزرگی که توانست با دستان خالی نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را حواله زباله دانی تاریخ کند ، چرا نمی تواند به ساده ترین سوالات خبرنگاران و روزنامه نگاران جواب بدهد ؟
در طول چهار دهه نظام اسلامی نه تنها
مامورینش ، حتی سران آن اولا - سعی
کرده اند خود را در معرض سوالات روزنامه نگاران قرار ندهند ، ثانیا - اگر
در مقابل روزنامه نگاران و خبرنگاران
قرار گرفته اند ، سعی نموده اند که آن وضعیت را مهندسی نمایند ، ساده ترین
وجه آن جواب به سوالات گزینشی و از
قبل آماده شده و یا خبرنگاران مخصوص و از قبل تعیین شده جواب بدهند !
تاکنون هیچ مسئولی در دولت و حکومت جمهوری اسلامی نتوانسته است
که این بدیهی ترین ، روشن ترین و ساده ترین فرمول امر مردم سالاری و امر دمکراسی را در جامعه به مرحله عمل برساند !
فرقی هم نمی کند که از کدام جناح باشد ، شما به عنوان خبرنگار و روزنامه نگار نمی توانی بدون سپر سلامتی و امنیتی سوال بپرسی !
▪️من به عنوان مثال بخت خود آزموده ام ، در مرکز قدرت و پایتخت آن ، هیچ خبرنگاری نمی تواند از حاج علی اکبر ولایتی بپرسد در این چهل سال سیاست
خارجی تو چی بوده ؟ او کهن سال مردی
است از تبار وزارت خارجه ، معلوم است
که نمی توانی سوال کنی ، از بچه دیروزی که هنوز به مرحله بلوغ نرسیده و حتی به صورت مستقل نمی تواند تصمیم بگیرد که رئیس جمهور بشود یا نه و حتماً باید اجازه بگیرد ، هم نمی توانی سوال کنی !
یک خبر نگار بگوید که از حسن خمینی
سوال کردم و جواب گرفتم که آقا اگر مریضی به پیش حضور زنده حضرت امام خمینی می رفت و می گفت که فلج
است او چه می فرمود ، معلوم است می فرمود ، من طب نخوانده ام برو پیش یک پزشک ارتوپد !
حالا آقای من و ملت جواب بدهد ، روزی
حداقل دو بار از کنار کسانی که برای علاج فلج در کنار مرقد خوابیده اند و از
مرده آن حضرت برای خود درمان می خواهند ، عبور می کند ، یک روز به آنها
گفته است که عزیزان، پدر من پزشک
نبود ، اگر هم پزشکی می دانسته ، مرده است دیگر نمی تواند کاری برای شما انجام بدهد !
▪️جامعه مدنی ، رفاه و دمکراسی ، ایمان و اعتقاد مردم ، با صداقت و راستی عجین است ، با شفافیت و آگاهی روشن می شود ، هزار سال و حتی ده ها هزار سال هم ، با دروغ و ریا با تاریکی و جهالت ، راه به جائی نمی برد !
تمامی استانداران ، وزرا ، مدیران ، دولتیان و حکومتگران و لیدر های احزاب و روسای جمهور و خلاصه همه ، باید به سوالات پاسخ بدهند که فرزندان
آنها کجا هستند و به چه کاری مشغول
هستند ؟ اموال و دارائی خود را از کجا
و به چه طریقی به دست آورده اند ؟
این بودجه های نجومی را در کجا مصرف می کنند ؟
مرده ها هر کدام بخشی از زمین زیر پایمان را اشغال کرده اند و هر روز مقداری از ان را از زیر پایمان می کشند ، و بر حیطه و محیط نه جامعه مدنی و اسلامی که بر محیط تحت تسلط ، زاده های خود و متولیان قبور می افزایند !
اگر حضرت در زمان زنده بودن خود بر قدرت و ثروت خود نیفزوده است ، مرده اش نیز حق افزودن بر قدرت و ثروت خود را ندارد !
▪️مردم را چنین خر کردن ، کار انسان های والا نیست ، کار دزدان و غارتگران است ،
خدا رحمت کند دبیر ادبیات ما جناب آذراوغلو ، همیشه از آقای عرب باغی و
پاکدستی او می گفت .
روزی عمه ام از من خواست که او را به
مقبره آقا ببرم ، بردم ، قبل از زیارت آرامگاه وی ، گوشواره های خودش را درآورد ، خدائی فکر کردم می خواهد
به ضریح آقا بمالد ، تا به خودم بیایم ، گوشواره ها را داخل ضریح انداخت ،
به خدا اگر شوهرش می فهمید ، تیکه تیکه اش میکرد .
هنوز هم آن خاطره مثل روز روشن جلوی چشم من است ، وقتی دبیرمان دوباره از پاکی زمان حیات وی می گفت ، نتوانستم خودم را ساکت نگه دارم ،
گفتم : آقا اجازه ، اون پاکدست شما ،
فعلا مشغول غارت گوشواره های زنان
شهر ما است !
@navidazerbaijan
🔴مظلوم ، ظالم نمی سازد
جامعه چنین می کند !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔹در کانال یئکن اوغلو و کانال راه آینده مطلبی نوشته شده است که در مورد
اجرای هنری ریتم صفر در سال ۱۹۷۴
توسط خانم مارینا آبراموویچ است ، گرچه نویسنده مطلب مشخص نشده است و این نقصی در پروژه است ،
نتیجه گیری پایانی مطلب در اینکه مظلوم ، ظالم را می سازد هم درست
نیست ،هیچ مظلومی قادر نیست که بتواند ظالمی بسازد ، که اگر چنین بود
دیگر باید مظلوم کشی راه انداخت ، اگر
می خواهیم از دست ظالمین رها بشویم !
این نتیجه گیری می تواند درست بار منفی ظلم و ظالمان را بر گرده بدبخت هائی به نام مظلومین بیاندازد !
🔹مرد ایرانی در شرایط عادی از زن مثل سگ از انسان می ترسد ، اصلا توان حرف زدن با او را ندارد ولی وقتی در سیستم جمعی به عنوان خانواده و جامعه قرار می گیرد ، تبدیل به یک دیو و هیولای بی شاخ و دم می شود ، که به خاطر بوق زدن یک اتوموبیل در خیابان
خدا ، زن خود را تکه تکه می کند !
جمع ها در خیابان ها می توانند به راحتی مرتکب تخریب شوند که به تنهائی چنین قدرتی ندارند چه ظالم باشند و چه مظلوم !
🔹معلمی که به گناه خندیدن دانش آموز ، با پس گردنی دندان های او را خرد و خمیر می کند ، ربطی به ظالم و مظلوم
بودن ندارد ، امر نسبی که همان معلم را
در مقابله با دانش آموز ظالم نشان می دهد در مقابل قدرت مدیر و مدیر کل او را مثل موشی می نمایاند که در به در
دنبال سوراخ موش است !
پس او به تنهائی نه ظالم است که موش است و موش چه ظلمی می تواند انجام بدهد و در موقعیت دیگر ، ظالم است که می تواند ، دک و پوزه دانش اموز را له و لورد کند !
پس ظلم به او و ظلم او به دیگری ، ناشی از سیستم و جمع جامعه ای است
که در آن تنفس می کند ، زندگی می کند !
🔹یک روز حمید را در جلوی دانشگاه تهران دیدم ، بر خلاف من او از دو رژیم کتک نوش جان کرده بود
پرسیدم : سرگرد های ساواک بهتر می زدند یا خودی های ما ؟
خندید و گفت :
عیسی مسیح ، گیر تواب نیافتادی که هر دو را فراموش کنی !
سیستم یعنی جامعه یک مقوله درست می کند و اسم ان قدرت و هژمونی ان است ، انسان ها پیچ و مهره های آن هستند ، اینکه ظالم است یا مظلوم امری
نامشخص است ، چون لحظه به لحظه
نقش عوض می کند در یک روز چندین
بار نقش مظلوم و ظالم را بازی می کند ،
امر نمادین از او مقدس می سازد ، او مقدس است زمانی که برای تو دعا می خواند ، ولی بلافاصله شلاق به دست
می گیرد !
آنجا که جان می گیرد و آنجا که جان می دهد در اصل یک نفر است ، ظالم و مظلوم بی معنی ترین حرف در مورد انسان است ، شریف است وقتی سگی را
می نوازد ، شقی است وقتی سگی را می کشد !
سگ خود را می نوازد و سگ دیگری را می زند خوب این آدم ظالم است و یا مظلوم ؟
به بچه خود نان می دهد و به بچه دیگری مرگ و تجاوز می دهد .
🔹ستم امری اجتماعی است ، در خلوت این امر ممکن نیست ، در جامعه و در حیطه امرهای نمادین ممکن است !
هژمونی قدرت از اجتماع نقش می خواهد !
این نقش ها در سایه جامعه و سیستم
معنی ظلم و ستم به خود می گیرد !
در بخش آخر نوشته بدون نام و نشان !
آمده است (( وقتی منفعل باشیم ، آدم ها وحشی و زورگو می شوند ))
اگر نباید منفعل باشیم پس مثل آنها باشیم ؟
یعنی ما هم بدریم و بکشیم ، در ان صورت طرف مقابل ، دیگر چنین نخواهد
کرد ؟ یا ظلم و ستم دو طرفه و وحشیانه تر خواهد بود .
جنگ های خانمانسوز ملی و قومی و جهانی مگر به غیر از این فرمول ، ایجاد و تداوم یافته است ؟
بچه تو ، بچه مرا بزند و من منفعل باشم ، حاشا و کلا ، که مظلوم بشوم و ظالم بسازم !
بر همین فرمول صد ها نفر منفعل نشدند
و صدها نفر جان خود را به طریقی و جان دیگری را به روشی دیگر از بین بردند !
قاتلان دیروزی و اعدامیان امروزی ، لحظه ای نخواستند که منفعل باشند
و ظالم پرور ، زمانی که می کشت ، خود
ظالم بود و حالا که طناب دار بر گردنش
آزار دهنده است لابد مظلوم است !
@navidazerbaijan
🔻ادامه مطلب"یک پلاتفورم انتخاباتی برای مجمع اصلاح طلبان"👇
🔸 اما سوال پراتیک و در مقطع فعلی این است: آیا در الگوهای قدرت موجود ودر چهارچوب عقل - رویه تجربه شده تاکنون،امکان پذیرش و تحقق چنین ایده ای امکان پذیر است؟
بایستی اذعان نمود که،اجتماع انسانی،"انکشافی اتفاق افتاده در دستگاه زبان" می باشد و هر اتفاق وقوع یافته در متن "دستگاه زبانی و نظام تفکر،استدلال و زندگی سامان یافته بر اساس آن"،به خلق"معنی" انجامیده و این معنایابی وارد چرخه"میل- آرزو- طلب" های انسانی شده و در قالب"پروژه های فردی- جمعی" در جستجوی راهها، روالها و فرصت های زمانی- مکانی برای تحقق و اجرایی شدن بر می آیند.
و عقل- رویه دموکراسی،دستاوردی است که نه تنها وقوع یافته،بلکه همزمان با عقل- رویه تمامیت خواهی به خلق پروژه های اجتماعی در نگاه به زندگی،شیوه های متکی بر شایسته سالاری حرفه ای، انتخابی و قابل ابطال در اداره امور جامعه و همزیستی متعالی با زیست بوم پرداخته و تجربه ای در حال تغییر- تحول و در بازه زمانی بیش از یک قرن را،در کارنامه خود دارد و "موجویتی واقعا موجود"در سراسر جهان بدست آورده است.
🔸 اگر چه بیماری"عقل- رویه تمامیت خواهانه" در شکل"نئولیبرالیسم"، همذات مناسبی در درون جهان دموکراسی نیز برای خود پیدا کرده است،ولی توانمندی و گشودگی افق های عقل- رویه دموکراسی، با ارائه گردش آزاد قدرت،رویه های انتخاباتی آزاد و مسالمت آمیز و جا اندازی دانش موضوعی،شایسته سالاری حرفه ای،خودگردانی مدنی امور مربوط به صنف ها،حرف و علائق اجتماعی و در رویه همزیستی با زیست محیط،افق را تا به امروز،برای چالش تدریجی- صلح آمیز و در روالی دموکراتیک در نقد"نئولیبرالیسم" و انواع انکشاف های مخرب و دم به دم از راه رسنده،در روند زندگی انسانها و در همزیستی عقلانی با کلیه ساکنان کره زمین و از جمله زیست محیط و حیات وحش،گشوده نگاه داشته و چرخه امور را در وضعیتی تحول ساز و امکان انتخاب-نقد- انتخاب راه جدید،قرار داده است.
🔸ولی برعکس، تجربه بیش از یک قرن نشان می دهد که عقل - رویه تمامیت خواهی انقلابی،وضعیتی "استثنایی" و "اضطراری طول کشیده"بوده و دولت برآمده از این رویه،در همه جای جهان،"دولتی مستعجل و در حال گذار" و عمیقا تخریب گر،حتی برای صاحبان،واضعان و علاقمندان این عقل- رویه بوده است.
🔸اگر چنین فردی را نتوان پیداکرد و تعادل قدرت در میان حاکمان نیز، اجازه حضور تایید شده به چنین فرد و جریانی را نیز ندهد و اصلا اراده ای برای اصلاحات در میان اکثریت تعیین کننده جامعه نیز نباشد،چی؟
"گناه،بخشش،اصلاح و نجات"
🔸 وقتی انسان در زبان و ازطریق زبان زندگی می کند و والتر بنیامین وقوع چنین انکشافی در زندگی بشر را،معادل ِ معنایی برای عبارت"رانده شدن ابدی انسان از بهشت برین" در ادیان و فرهنگ بین النهرینی معنا کرده است،انسان مجبور است که از طریق معانی اجتماعا ساخته شده زبانی زندگی کند و با دیگران و از جمله با خودش ارتباط برقرار کند و انتقال معنا را تنها از طریق ابزار زبان است که می تواند انجام دهد،و با دنیای اطراف خود، تنها ازطریق معانی و مفاهیم زبانی، می تواند رابطه برقرار کند،جایگاه خود را به دست آورد و به آن رضایت دهد و از طریق پروژه های زبانی در صدد دستیابی و تحقق"میل- آرزو"های خود بر آید.
🔸 بنیامین در رسالت مترجم اشاره می کند که"دستگاه زبانی دارای فقدان است"و دنیایی برای انسان خلق می کند که منجر به خلق"نوعی وضعیت در زندگی فردی و در اجتماع انسانی" می گردد که موجب جدا افتادگی انسان از "طبیعت خودش"،"دیگران" و مهمتر از آن، به جدا افتادگی بنیادین بین انسان و طبیعت و هر آنچه در آن است،منجر می گردد.
🔸بعبارت دیگر زبان و انسانی که درون زبان زندگی می کند،"فقط قادر است که معانی خاصی را به لطف کاربرد خاصی از صرف و نحو زبانی،انتقال دهد". و همین خصلت و سرشت زندگی در زبان است که در افراد گوناگون و در مقاطع تاریخی مختلف و مدام در حال تغییر و در اجتماعات متنوع انسانی نوعی از نظام معانی،مفاهیم و سلسله مراتب و روال کار و زندگی را خلق می کند که در قالب فرهنگ و عادات رفتاری "مشترک" خود را نشان می دهند.
🔸 زبان مشترک و فرهنگ گروهی که چیزی جز "بزک کردن و تزیینات"زبانی نبوده و موجب ایجاد خدشه در روند معنا بخشی زمان- مکان جاری،و آنچه در گذشته اتفاق افتاده و پیش گویی برای آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد،می گردد.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan
🔴 یک پلاتفورم انتخاباتی برای
مجمع اصلاح طلبان
🔸 اگر بخواهیم پلاتفورمی برای انتخابات آتی تنظیم کنیم،که نمایی از جمهوری فراگیر مردم ایران و گشودن راهی برای برون رفت از چرخه ای تکراری و در حد اشباع ناکارآمد گشته کنونی باشد،حتما می بایستی منبعث از تجربه زیسته و راه رفته شده در طول چهار دهه گذشته، در داخل کشور و هم تجربیات حاصل از تغییر و تحولات اردوگاه جهانی کشورهای انقلابی بوده و در تناسب با اوضاع جهانی کنونی نیزباشد و بویژه بیش از ۲۵ سال تجربه اصلاح طلبی دولتی و گردش قدرت مابین"یا اینها،یا آنها،ولی هردو تایید شده از جانب ما" را نیز فرا راه خود قرار دهد،و نگاهی مستند سازی شده از کلیه عرصه های اجتماع ایرانی،و از جمله در ساحت جامعه مدنی، نهاد های حاکمیتی و قطب بندی های طبقاتی،اجتماعی و فرهنگی،سیر رتبه بندی ایران در انواع شاخص ها و درجه بندی های موجود جهانی نیز ارائه دهد.
🔸بنابراین شاخص اصلی در انتخاب کاندیدای اصلح جبهه فراگیر اصلاح طلبان،نه بر اساس طراز موجود در میان نیروهای راست و چپ دولتی،امکان عبور از سد نظارت استصوابی و چراغ سبز هسته های اصلی قدرت حاکم،که امری گشوده،شفاف و مبتنی بر سرفصل های زیر باشند
▫️ ۱- در جهان کنونی،نهاد دولت مدرن،تنها نهاد صالح،توانا و مبتنی بر "استنادات تاریخی ثابت شده" است و تنها نهادی است که می تواند هم متولی گری اداره بهینه امور جامعه و بر پایه های شایسته سالاری حرفه ای،برابری همه در برابر قانون و متکی بر دانش موضوعی باشد و هم از عهده وظیفه خطیر حفاظت و حراست قابل اطمینان از اموال عمومی و ثروتهای ملی و زیست بوم ملی بر آید و هم حضور شایسته و مبتنی بر اصول و شاخص های بین المللی موجود در عرصه های جهانی را با تکیه بر "وضعیت واقعا موجود جهانی"بر عهده بگیرد و از عهده ایفای وظایف و رسالت های محوله نیز برآید.
🔸 بدون اعتقاد به نقد شفاف "فاجعه رخداده و استقرار یافته،در کلیه عرصه های زندگی"و در طی چهل سال تجربه سه گانه های
الف-"چند کانونی شدن نهاد دولت"،
ب-"سیطره مدیریت محفلی و حامی پروری" و
ت-نفوذ"رانت خودی بودن" در کلیه تصمیم گیریها و کارکردهای دولتی- خصوصی و دسترسی خودی ها به انواع امتیازات ویژه و بهره مندی از رانت مستثنی شدگان رعایت قانون و سلسله مراتب اداری،
🔸 "هیچ کاندیدایی" نخواهد توانست در جایگاه"کاندیدای اصلح اصلاح طلبان در شرایط ویژه کنونی "قرار گیرد و نمایی از"رئیس جمهور کلیه ایرانیان"ارائه دهد و نه رئیس جمهور "یا اینها،یا آنها و هردو از ما"
بنابراین برنامه شفاف و غیر قابل سازش برای ابلاغ عمومی این موضوع و مقاومت در برابر تعویق- تعلیق چهل ساله آن،یعنی "یک کشور،یک ملت،یک دولت"،اولین شعار انتخاباتی و اصلی ترین فصل شرح وظایف اصلاح طلبان در این دوره سرنوشت ساز می باشد.
🔸 کاندیدای مورد نظر بایستی بتواند جایگاه شخصیتی،ریزومه مستند برجای مانده از خود در طول چهل سال گذشته و شهامت حضور شفاف در معرفی،دفاع و در صورت پیروزی،اجرایی ساختن این سرفصل را که تعیین کننده اصلی تمامی فصول حیات اجتماع ایرانی می باشد را داشته باشد.
کلیه نهاد ها،ادارات،مجمع ها،بنیاد ها و هر اسم دیگری، که چهار چوب حضور و کارکرد آن در محدوده نهاد دولت مدرن و مربوط به کیان ملی و حریم ثروتهای ملی می باشد،می بایستی مشروعیت حیات و دوام فعالیت خود را از نهاد دولت کسب نموده و زیر مجموعه ای از نهاد دولت باید باشد و رئیس جمهور،می بایستی رئیس جمهور کلیه شاکله ها،سازمانها،ادارات و بنیادهای موجود در کل کشور باشد، و نه قسمتی از آن و آنهم با صدها شرط و انواع تهدیدهای نهفته در پشت هر شرط.
▫️۲- تمامی ایرانیان،حق کاندید شدن در کلیه انتخابات های جاری در کشور را دارند و صلاحیت و وزن اجتماعی آنها را تنها و تنها آرای آزاد مردم است که تعیین می کند.
بنابراین عدم تمکین به تعیین صلاحیت چند مرحله ای درون حکومتی و با حکم نهایی ِ نظارت استصوابی،هم از اصلی ترین شروط تحقق جمهوری بوده و هم اصلی ترین شرط " اصل انتخابات" در جهان کنونی می باشد.
▫️ ۳- اصل"جمهوری" ایجاب می کند که رئیس جمهور انتخابی و دوره ای و با شرح وظایف مشخص و پاسخگو،"رئیس" جمهور همه مردم و رئیس ِ اداره "جمهور" ِ امور کشور باشد و می بایستی بقیه عناوین موجود و حاضر در عرصه حاکمان کنونی،تحت هر نام و هر جایگاهی که باشند، بصورت قانونی تنها به توانند طرف مشاوره،ولی همواره طرف خطاب و وظیفه پاسخگویی در برابر رئیس جمهور قاطبه مردم باشند.
🔻ادامه در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan
🔴انتخابات گذشته ، حال و آینده
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔸من از اولین روز های انقلاب همواره مایل به شرکت در انتحابات بودم و فعالیت انتخاباتی من فقط شرکت در انتخابات بود و نه بیشتر !
له و علیه فرد خاصی نبوده ام و حتی ممکن است در مواردی به لحاظ نبودن فرد مورد نظر خودم ، در انتخابات شرکت نکرده و رای نداده ام اما از مردم
خواسته ام که در انتخابات شرکت کنید !
شرکت در انتخابات برای من به طور کلی
یک استراتژی است .
وقتی ما با خشونت و رادیکالیسم راهمان را جدا کردیم تنها ره رهائی ! می ماند ، صندوق رای ! یعنی تنها امید ما به تغییر و اجرای آن صندوق های رای است !
آی طول می کشد ، آی استبداد اجازه نمی دهد ، آی بد و بدتر دردی را دوا نمی کند ، آی صلاحیت خوب ها تائید نمی
شود ، آی پیر و پاتال های محافظه کار ،
چهل و دو سال است ، سیستم را مسدود
کرده اند !
همه اینها دلیل بازگشت ما به راه ضد مدنی و ضد جامعه مدنی نخواهد بود !
🔸ما چه یک دوره و چه صد دوره و چه هزار دوره ، طول بکشد ، راه نجات خود را یافته ایم ما به صندوق های رای پشت
نمی کنیم و برای نجات خود ، و رهائی از
دست لیدر های بدون انتخابات ، تنها یک راه و روش داریم ! راه و روش انتخابات
و صندوق های رای مردم !
آقا چه فایده دارد ، شارلاتان های دزد و رانتخوار سر کار می آیند !
بهتر از این است که آن شالارتان ها بدون رای ما انتخاب شوند !
بهتر از این است که یک روانی لیدر بدون انتخابات ما باشد ، بهتر است که نظم انتخاب لیدر ها و قانونگذاران و حتی تمامی نیرو های محلی و پلیس به انتخاب مردم باشد ، بهتر این است که
مرده شورهایمان را هم خودمان انتخاب
کنیم ، ده ها قرن شاهان و شاه زادگان ، نظم انتخاباتی را درهم کوبیده اند تا مردم کاره ای نباشند ، انتخاب را بر عهده
مردم می گذاریم تا نظم پوسیده عدم شرکت در انتخابات و یا تحریم انتخابات ، و یا اصولا عدم توجه به انتخاب از بین برود !
در نهایت همه چیز با انتخاب مردم و انتخابات اصولی در سر جای خود قرار
خواهد گرفت ،
🔸برای چنین کاری تمرین دمکراسی لازم است ، انسان مسئول و فرد انسانی لازم است ، ان روز که رذالت
دولت ها و حکومت ها در کینه توزی به ملت ها اوج بگیرد ، ان روز که منافع شخصی تعیین کننده روند انتخاباتی نباشد ، لاجرم رژیم انتخاباتی اصلاح خواهد شد ، در هیچ کجای دنیا این اصلاح یک روزه و چند ساله و حتی چند ده ساله درست نشده است ، کشیش هائی که امروز در لابلای کلیسا حق اعمال نظر دارند ، پانصد سال سرب مذاب را بر گلوی مردم ریخته اند !
آزادی و دمکراسی ، رفاه عمومی در سایه
فردیت خاص انسان های جامعه مدنی
بوجود می آید ، در سایه تلاش های مدنی فردیت ها موجودیت می یابد .
با خشونت و رادیکالیسم از هر نوع آن ،
امکان رسیدن به خواسته های مدنی ، ممکن نمی شود ، بدون صندوق رای امکان انتخاب ممکن نیست ،
🔸 اصطلاحی داریم که قانون بد بهتر از هرج و مرج و بی قانونی است ، قانون بد ، دلیل منطقی و خوبی برای بی قانونی و اعمال آن نیست ، اول باید قانون جا بیافتد ، قانون
اهمیت پیدا کند ، بعدا مردم می توانند در جهت تغییر قوانین بد به قانون خوب اقدام کنند ، افراد می توانند دوره به دوره تغییر را و تکامل را بیازمایند !
اما در صورت نبودن صندوق ، چنین امکانی نخواهد بود .
آنچه به عنوان اصل استراتژیک است
در همه جای کشور قابل اجراست ، در اورمیه رای بدهیم ولی در تهران نه ، یک پارادوکس است در تمام نقاط به صورت یکسان در انتخابات شرکت می کنیم ، اگر در حوزه ای کاندیدای مورد نظر خودمان را نداریم به عنوان معترض می توانیم در رای گیری شرکت نکنیم ولی این عمل به معنی تحریم انتخابات نیست
حتی می توانیم از امتیاز شرکت در برخی حوزه های دیگر استفاده کنیم و کاندیدا های موردنظر خود را انتخاب کنیم !
🔸تحریم انتخابات در کل جهان به معنی
کمک به فروپاشی وجود دولت های شر ولی لازم است ، دولت شر باید به دولت
تحت اختیار ملت تبدیل شود ، فروپاشی
چنین روندی را تضمین نمی کند
احمد شاه قاجار دمکرات ترین پادشاه
طول حکومت شاهنشاهی از بین می رود
و به جای آن قلدر ترین و مستبد ترین
شاه دوران شاهنشاهی ، رضا شاه به جای او به تخت می نشیند !
رها کردن صندوق انتخابات ، از دست دادن امکان تغییر بدون خشونت است .
@navidazerbaijan
🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۴ )
پرونده درویش تهرانی و خیز برای
خر کردن قاضی اورموی !
🖌عیسی نظری
قاضی بازنشسته دادگستری
▪️روزی در مسند قضا ، رئیس دادگاه کیفری دو شهرستان اورمیه بودم ، صبح زود به دادگاه رفتم ، هنوز منشی دادگاه نیامده بود ، درب اتاق دادگاه باز بود و سالن انتظار دیده می شد ، مرد درویشی با قیافه خاص درویشان به دادگاه وارد شد ، و بلافاصله حتی بدون سلام دادن
بیتی از حافظ خواند :
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم !
این شعر آن چنان مرا به وجد آورد که من دنباله آن شعر را خواندم :
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
با شوق و وجد گفتم :
بفرمائید بنشینید !
نشست ، گفتم امر تان را بفرمائید ، معلوم شد از خاک پاک تهران است ، درویش است و عارف ، حداقل به لباس ! و بعد معلوم شد برای ساعت ده صبح اخطاریه دارد و مرتکب به هر حال جرمی شده است .
وقتی منشی هم آمد و پرونده را از دفتر
به پیش من آورد ، دیدم مرتکب جرم
مشارکت در جعل گواهینامه های رانندگی دایره راهنمائی و رانندگی شده است ، از مردم پول گرفته و برایشان گواهینامه اخذ کرده است ، حتی معلوم شد ، متولد تهران است و اهل پایتخت ولی بیشتر سیار است و به استان های مختلف سفر می کند !
▪️قبح عمل وی مرا از آن وجد شعر حافظ پائین نیاورده بود ، صورتجلسه را جلوی خودم گذاشتم و تصمیم گرفتم که سعی کنم با تخفیف و رافت انسانی و اسلامی راضی از دادگاه برود و شروع به نوشتن مقدمات کردم ، بسمه تعالی را نوشته بودم که درویش مجدد اً شروع به حرف زدن کرد و گفت :
جناب رئیس ، شب جایتان خالی ، در باغ
بهشت کرج فقط شما نبودید ولی تا صبح
سخن از وجود شما بود ، سخن از سلسله موی دوست ! بعد شروع کرد از بزرگان قوه قضائیه که گویا در باغ بوده اند و وقتی شنیده اند که درویش
فردا به اورمیه خواهد رفت ، سران قوه
سلام شفاهی فرستاده و فرموده اند ،
تو سلام ما را برسان و دل قوی دار که می رهی !
حتی فرموده اند ، آن نظری که ما می شناسیم ، تو را نومید نمی کند که از امیدواران است !
وبعد شام خورده اند و بساط دود و دم
راه انداخته اند و تا صبح در حسرت حضور رئیس دادگاه کیفری دو اورمیه ، سینه زده اند و تعریف ما را نموده اند !
بعد این درویش ، اسامی سران قوه را
ردیف شمرد ، این اسامی آن چنان متضاد
بود که جمع کردن آنها در یک امر خیر و یا جلسه حضور در یک کاروان حج هم ممکن نبود ، چه برسد در جلسه ای در باغ کرج و توام با فسق و فجور معمول این نادرویش حضور داشته باشند !
▪️دست از نوشتن کشیدم و با تاسف به این نادرویش زل زدم و گفتم :
این آقایانی که نام بردی ، آنچنان دور از هم هستند که امکان جمع شدن آنها در یک باغ ، آنهم در باغی در کرج و آنهم
برای دود و دم نا درویشی چون تو ، ممکن نیست !
آدم ! من می خواسثم کمک ات کنم ، این
خزعبلات و جفنگیات ، دیگر ، برای چه بود ؟
آخر این چنین بلوفی ، آنچنان رذل و چندش آور است که می تواند ، آن وجد
شعر حافظ را نیز به باتلاق بکشد ، مرد !
آن نفراتی را که نام بردی ، مرا سهل است
روسای مرا هم نمی شناسند ! لابد آن
گواهی نامه های راهنمائی و رانندگی را
با چنین روشی گرفته ای ! من حکم قانونی تو را صادر می کنم ، اگر تو آنی
هستی که می گوئی ، اعتراض کن .
در مراجع بالاتر می رهی ، ولی یادت
باشد ، هیچ درویشی با چنین رذالتی
نمی تواند ، قاضی دادگاه را بترساند و یا گول بزند و خر کند !
من اشتباهی به وجد آمدم !
@navidazerbaijan
🔴 اخبار و تحلیل های جعلی
خبرنگاران و روزنامه نگاران مجعول
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
▪️فضای مجازی از جمله فضا های مستعد برای جعل خبر و تحلیل ان ، توسط خبرنگاران و روزنامه نگاران مجعول است .
در همین فضای مسموم و ساختگی ، من در حدود دو سال پیش یک قسمتی از فیلم مفهومی که در آذربایجان شمالی ساخته شده ، دیدم که پدری در جلو تابوت دختر و یا عروس خود می رقصد
چند ماهی نگذشته بود ، که این فیلم
و ان صحنه تبدیل به صحنه ای در سوریه شد که گویا بشار اسد به یک منطقه حمله کرده و یک عرب سوریه دخترش کشته شده و آن مرد سوری در جلو تابوت دخترش می رقصد !
چند ماهی نگذشته بود که تورکیه به عفرین حمله کرد و باز ان فیلم به میدان
امد ، این بار اردوغان باعث کشته شدن
دختر کردی بود که پدرش جلو تابوت او
می رقصید !
باز چند ماهی گذشت و فردی در ایران اعدام شد ، این بار باز همان فیلم بود و زیر نویس آن که این تابوت نوید افکاری
است و پدرش هم جلوی تابوت او می رقصد !
▪️در زمانه هزاره سوم ، که هیچ چیز قابل پنهان کردن نیست و همه چیز جلوی چشم مردم اتفاق می افتد ، جعل خبر و تحلیل آن خبر جعلی یکی از وقیحانه ترین اعمال موجود در این هزاره است .
همواره گفته و نوشته ام ، ما در صنعت و تجارت عقب مانده نیستیم ، عقب ماندگی ما در تفکر و اندیشه است ، ما فکرمان عقب مانده است ، ذهنیت ما سنتی و در عمل جزو مدرن ترین کشورهای جهان هستیم !
▪️هنوز هم برای ما فردیت انسانی ، بی اهمیت و در رده و پلان دوم است ، در صورتیکه بدون فرد انسان ، جمع و جمعیت بی هویت ترین امر اجتماعی است .
هنوز هم مرید و مرید بازی ، حامی پروری ان ننگینی را در ما مشتعل نمی کند که انتقاد و نقد آن را بر می آشوبد !
مثلا سرداری حرفی میزند و یا مقامی و یا مسئولی ، استانداری یا بالاتری و یا پائین تری ! و روزنامه نگاری بدان نقد و انتقاد می کند !
خود ایشان که دشمن را شناسائی کرده ، به کنار ، بادمجان دور قابچین ها ، الله اکبر !
▪️نه مسئول شعورش می رسد که نقد او و انتقاد از او موجب رشد و ماندگاری او است و نه حامیان رانتخوار و بادمجان دور قابچین ها شعورشان قد می دهد ، که نقد و انتقاد در اصل نوعی تبلیغ مثبت است ،
از خودم مثال می زنم وقتی مطلبی می نویسم که کسی ان را نقد نمی کند ، چند هزار نفر می خوانند و تمام ، اما روزی که مورد نقد و انتقاد قرار
می گیرد ، ده برابر هم خواننده اش زیاد
می شود و هم موضوع فهمیده می شود و هم تاثیر گذاری آن مشخص تر و معلوم تر می شود .
▪️ذهنیت سنتی از درک آن عاجز است ،
نقد و انتقاد نوعی نوکری بدون مزد و بدون مواجب است .
شریعتی روزی در حسینیه ارشاد می گفت :
وقتی یارو فحش می دهد که این شریعتی ضد شاه است ، در اصل مرا
تبلیغ می کند ، چون من نه آن شجاعت
را دارم که شفاف بگویم ضد شاه هستم
و نه آن مقدار پول دارم که مزدور ، اجیر
کنم که بگوئید ، شریعتی ضد سلطنت است ، این منتقدین در اصل مبلغین بی مزد و منت من هستند !
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaıjan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۶۲ )
دنبال اثر پای پدر
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
▪️اواخر دهه چهل و یا اوایل دهه پنجاه بود ، دیگر در اورمیه ، غوطه ور در خوشی و خوشبختی بودم ، اما چیزی
آزارم می داد ، کنجکاوی بود و یا نیاز به
پدر ، یک روز گرم تابستان راهی
مکانی شدم که محل تولدم بود ، داش یکان ، به چمن کهریز رفتم ، خانه عُمَر حسن شوهر عمه ام ، گفتم :
▪️آمده ام دنبال نشانی از پدرم ، خاطره ای ، عکسی ، دست خطی ! تصویری !
عمه ام هاج و واج نگاهم میکرد ، دختر
ناتنی اش ، نرگس خاتون پنهانی گریه می کرد ! عمه ام با لب های لرزان گفت :
عیسای بدون حواری ، مادر بزرگ تمامی
گذشته را سرکوب کرده است ، چیزی
از ان در این خراب آباد نمی یابی !
چرا گذشته را می کاوی ؟
-- من گذشته را نمی کاوم ، گذشته دست از سرم بر نمی دارد ، گذشته مرا می کاود !
-- ببین تو یادگار برادرم هستی ، فقط همین ! چیز دیگری در واقع وجود ندارد ،
وجود هم داشته باشد ، تمام انها توسط
مادر بزرگ پاک شده است !
به کوچه ولدلی رفتم ، قهوه خانه ، خانه
ابراهیم عمو ، خانه حاج مصطفی ، خانه
حسین یحیی ، لالا باجی ، هجر خانم ،
خدیجه باجی ، ملئک خانم ، زینب باجی ، جن سلیمان ، داوارچی اسمایل ،
دینار مهدیسی ، عیسی توکانچی ، علی توکانچی ، اوچی حسنی ، احمد عمواوغلی ، علی اکبر عمواوغلو ، قارا حسن ، قورد ابیش لی لر ، آهنگرلی لر ،
یزید اسمایلی ، املی عم قیزی ، طوطو خالا ، تهرانچی ، کندیمیزین ملا سی ، زینال عمو اوغلو ، سلمه خالا ، هیچکس ، هیچ چیز نمی داند ، اگر هم بداند ، هیچکس ، چیزی نمی گوید !
▪️لال مجید و ولقلی مات نگاهم می کردند !
لابد فکر میکردند ؛ این پسر شهری شده
و نجات یافته ، چرا برگشته است ؟
عمه ام نتوانست ، گریه های نرگس خاتون را تحمل کند ، در ان روستا نرگس
خاتون مودب ترین و مهربان ترین زن روستا بود ، دختر ناتنی عمه ام بود ، می خواست کمکم کند اما چیزی نمی دانست !
عمه ام مقاومت خود را از دست داد و گفت :
در یکان کهریز دختر عموئی داری ، زن میر قهرمان یوز باشی ، اگر نشانه ای باشد در دست اوست !
روانه یکان کهریز شدم ، روزگاری آن مسیر را در شب رفته بودم ، حین فرار از روستا ، الان در روز چقدر فرح انگیز بود ، آن مسیر در ان شب چرا آنچنان ترسناک و وحشت آور بود ؟
فاطمه عمقیزی ، وقتی خواسته ام را شنید ، بدون معطلی صندوقچه لابد اشیا قیمتی خود را باز کرد و از لای پارچه ها و کاغذ ها عکسی از پدرم را به من داد !
در خیابان پهلوی رضائیه عکاسی همایون
بود ، یعنی الان هم هست ، انرا در ده ها قطعه بزرگ ، چاپ کرد
وقتی به خانه بردم ، حاج عمویم همراه
خواهر و مادرم سر سفره نشسته بودند ،
عکس بزرگ قاپ شده پدرم را با غرور
به همه نشان دادم ، مادرم لحظه ای به نقطه ای خیره شد و از هوش رفت !
▪️خدای من ! چه خبطی کردم ، زن پیش شوهر ش برای یک مرد دیگر ، بیهوش شود !
عجب حماقتی کردم ! فوری عکس ها را جمع کردم و آنها را دوباره مخفی نمودم !
@navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۶۱ )
جنگ خصوصی
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔹کودکی بودم تنها همراه زندگی ام ، مادر بزرگ پدری سکته کرده بود ، شب ها ترسی مبهم سراسر وجودم را فرا می گرفت ، بلشویک ها از آن سوی مرز وارد
آبادی می شدند ، همه مامورین و مردان و زنان آبادی را ول می کردند و به سوی من حمله می کردند !
وقتی مادر بزرگ قبراق و سرحال بود ،
هر دوازده بشقاب مثل بشقاب آدمیزاد
روی رف چیده بودند ! اصلا جرئت نمی کردند تکان بخورند ، روز و شب مثل سایر بشقاب های خارجی و یا داخلی
روی رف اتاق ، صم و بکم ایستاده بودند
تکان هم نمی خوردند ، طبیعی هم بود ،
بی جان بودند ، نمی توانستند تکان بخورند !
🔹اما وقتی مادر بزرگ سکته کرد ،
دیگر آن بشقاب های بی جان نبودند !
روزها آرام بر رف خانه بی حرکت بودند ،
شب که می شد ، با اولین زوزه گرگ ها ،
جان می گرفتند .
کسی که آنها را آورده بود ، خود به دست
بلشویکها لت وپار شده بود ، شوهر عمه من بود ، البته معلوم هم نبود ، کشته شده و یا همچنان اسیر آن ها بوده است
اما خیلی سال ها گذشته بود ، روحانی ده ما و حتی روحانیان علمدار و گرگر
و حتی مرند ، حاضر نشده بودند ، او را
طلاق بدهند ، وقتی ماجرا به گوش آقای
عرب باغی در اورمیه رسیده بود ، حاضر
شده بود صیغه طلاق را جاری کند .
مسئله تمام شده بود ، حتی عمه ام با عمر حسن ازدواج کرده بود و حالا دو تا
بچه داشت .
اما نفوذی های بالشویک همچنان بر رف خانه ما قدرت نمائی می کردند !
لابد از سرکرده خود در آنور مرز ، دستور
می گرفتند !
🔹وقتی سرم را از روی لحاف کرسی وسط اتاق بیرون می آوردم ، بیشتر عصبی و دیوانه می شدند ، چشم ها یشان از حدقه بیرون می زد !
فوری سرم را زیر لحاف قایم می کردم ،
لابد آرام می شدند و من خوابم می برد ،
صبح که بیدار می شدم ، انگار نه انگار
که این بشقاب های آرام و بی جان ، همان سربازان بی رحم روس ها نیستند !
همیشه ترس داشتم ، اگر آن اسیر از دست ، بلشویک ها رها شود ، چه تراژدی
ناهمگونی درست می شود ! توی آبادی
فقط از یک نفر راضی بودم و او را دوست می داشتم و او دچار مخمصه می شد !
🔹سال ها بعد که شوروی از هم گسیخت و اسیران آزاد شده یکان علیا
خبر آوردند که او در همان اوایل به دست
بلشویک ها کشته شد .
یک روز که عمه ام به خانه ما آمده بود ، های های گریستم ، با نگرانی پرسید :
چرا گریه می کنی ؟
-- این بشقاب های چینی !
-- خوب !
-- شب ها جون می گیرند و می خواهند
مرا بکشند !
چشم های عمه ام پر آب شد ، اما گریه نکرد ، به دور دست ها خیره شد و خیلی آرام گفت :
آنقدر بزرگ شدی که وضعیت مرا درک کنی ! آن بشقاب ها را نمی توانم به خانه
خودم ببرم !
مکثی کرد و ادامه داد :
اگر شب ها آزارت می دهند ، در روز روشن نابودشان کن ! بشکن ! نگذار چیزی آزارت بدهد !
آن روز در روشنی روز آن بشقاب ها را
خرد کردم و حتی تکه های شکسته شده را به آشاغا چشمه گولو ریختم !
@navidazerbaijan
🔴جمهوری خواهی تله جدید
سلطنت طلبان !
🖌عیسی نظری
🔹سلسله جنبان سلطنت طلبان ایران رضا شاه ، در اوایل کار خود از جمهوری خواهی آغاز کرد و دهان برخی از دموکراتها و آزادیخواهان را آب انداخت !
الان پس از چهل سال و اندی که ربع پهلوی خود را جانشین سلطنت و میراث دار سلطنت می نامید ، همانند پدر بزرگ
خود ، به جمهوری خواهی روی آورده است به طوری که دهان حتی عضو چریک های فدائی خلق را هم به آب انداخته است به طوری که فرخ نگهدار
آن را نیم گام به جلو میداند که اگر لابد
یک گام بود ، باز لابد هم طراز حزب پیشگام می شد و چه اتحادی !
🔹همچنانکه جمهوری خواهی رضا شاه در اوان کار خود ، خدعه و فریبی بیش نبوده است ، عقبگرد رضا پهلوی هم دقیقا یک مانور است ، یک شعبده بازی ،
که تنها می تواند ، پخمه های عرصه سیاست و وامانده های ناتوان عرصه تشکیلات های تحت الحمایه آمریکا را
گول بزند !
من در همین شهر رضائیه محصل بودم ،
آن موقع آقای عرب باغی فوت کرده بودند و آقای میر آقا جانشینی ایشان را
داشته و در مسجد جامع ، نماز جماعت
می خواندند و بدین مناسبت مردم دیگر به آنها گنبد نشان لقب داده بودند ، بحث
بخشی از مردم بازار سرپوشیده این بود ،
که عرب باغی فوت کرده است و مجتهد
دیگری از گنبد نشان ها نیست که جانشینی او را بر دوش بکشد ، و مجتهد
مرده قابل امامت نیست ، فردی که دو آتشه گنبد نشان بود و همسایه مغازه فامیل من بود ، وسط بازار داد زد :
آقا شما چه می گید ؟ میر آقا خودش مجتهد است !
عمو زاده من جواب داد :
حاجی جان چه می گوئی ؟ خود میرآقا
می گوید که مجتهد نیست !
مرد همسایه داد زد :
میر آقا بیخود می گوید ، من می گویم
مجتهد است !
الان حکایت همان است .
🔹 فرض هم ربع پهلوی چنین ادعائی حتی دروغ هم بنماید ، سلطنت طلبان دوره طلائی شوونیسم چنین تزی را نمی پذیرند و در ثانی همانند پدربزرگ خود آقا از تخت سلطنت پائین تر نمی آید ، چون تنها حسن و امتیاز او همان شاهزاده بودن است و لا غیر !
در این میان خود پخمه های منجمد شده
سیاسی هم به چنین تئوری واپسگرایی معتقد نیستند ولی آن را به عنوان نیم گام به طرف وحدت نیرو های برانداز
خارج نشین وانمود می کنند ، دقیقا همانگونه که چریک فدایی زمان شاه
آقای فرخ نگهدار القا می کند !
🔹چهل سال و اندی زحمت کشیدند ، تا
ربع پهلوی یعنی یک چهارم تمام پهلوی
قانع شود که مثل فرخ نگهدار آدم است ، تمام .
شوونیزم پهلوی دقیقا مثل اعوان و انصار آمریکائی خود ، هرگز وقایعی را
که سر پیرامون مملکت با اتکا بر سیاست
تمرکز گرائی خود ، آورده اند ، و یا با اتکا به نیروی خارجی ، کشتار های حتی مرکزی خود را هم به یاد نمی آورند و نه تنها آز آن وقایع ندامت و پشیمانی احساس نمی کنند و اصولا نیازی به آن نمی بینند !
گروه ها و شخصیت های آمریکا نشین فعلا برای تصاحب بودجه تعیین شده
دولت امریکا برای براندازی و تقسیم ان
بین خود ، تئوری های نخ نما شده پدربزرگ پهلوی را در آغاز ، برای نسل
سوم شوونیزیم پهلوی جا سازی می کنند .
🔹برای پیرامون مملکت و از جمله آذربایجان ، این نمایش نامه های کهنه شده و باز سازی های ناشیانه آنها ،
جز آبرو ریزی برای مسلسل به دستان سابق و جز آگاهی مردم ، چیزی دیگر
عاید نمی شود ، ضد پیرامون ، گو ، هر نامی داشته باشد ، ضد مردم ایران است !
چه شاهنشاه تمام پهلوی و چه رئیس جمهور ربع پهلوی ! شوونیزیم دشمن
ملل ایران است !
@navidazerbaijan
🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۵۹ )
شورا و آقای حسنی و رئیس دادگستری
🖌عیسی نظری قاضی بازنشسته دادگستری
▪️در مقاله فرامین مدنی به مسئولان نوشته بودم که آقای زنجانی رئیس دادگستری ، میز ریاست خود را در ورودی کاخ دادگستری قرار داده بود ، هر ارباب رجوع در حین ورود به دادگستری و خروج از دادگستری مجبور بود ، رئیس کل تشکیلات را ببیند و اگر فردی را ناراضی می دید ، دستور رسیدگی می داد .
آن موقع من دادیار شعبه سوم دادسرای
عمومی شهرستان اورمیه بودم .
از طرف آقای دادستان جناب عباسی اسبق پرونده ای ارجاع شد .
موضوع پرونده ، تخریب زمین شاکی توسط شورای محل بود .
شاکی یک دانشجو بود که شکایت کرده بود ، شورای محل زمین وی را تخریب کرده است ، اعضای شورا که احضار شدند ، جواب دادند ، تخریب به قصد خرابی نبوده ، به دستور امام جمعه اقای
حسنی برای روستا راه می زنیم و راه مذکور قسمتی از ملک ایشان را هم از بین برده است و دستور کتبی آقای حسنی ( مرحوم ) را هم ارائه نمودند .
▪️من استدلال کردم که در این قضیه ، سوءنیتی وجود ندارد ، اولا موضوع احداث راه ماشین رو برای روستا است
دوما به دستور امام جمعه بوده و شورای
روستا معمولا امام جمعه را مقام رسمی
دولتی و حکومتی می پندارند و دستور او را دستور مقام رسمی تلقی کرده و دست به چنین عملی زده اند ، در نتیجه
به نظر من جرمی اتفاق نیافتاده و نسبت به اعضای شورا قرار منع پیگرد دادم !
قرار به دانشجوی شاکی ابلاغ شد و ایشان با ناراحتی دادیاری را ترک کرد ،
ساعتی نگذشته بود ، که دانشجو اعتراض خود را ارائه نمود .
اعتراض ثبت شد و گفتم :
خوش آمدید ، پرونده شما را برای رسیدگی به اعتراض شما به داد گاه های
استان ارسال می کنیم !
( توضیحاً در آن سال ( ۱۳۵۹) دادسرا در طبقه چهار و دادگاه های استان در طبقه
شش همان کاخ دادگستری ایالت بود ، پزشکی قانونی در طبقه همکف و اداره ثبت و اسناد در سالن سمت چپ همان ساختمان قرار داشت .
باری ، دانشجو رفت و چند دقیقه بعد دوباره آمد که رئیس دادگستری حین خروج ماجرا را پرسید و من گفتم :
اقای دادیار گفت که پرونده را به دادگاه
استان ارسال می کنیم و آقای رئیس دادگستری گفت :
برو به دادیاری بگو رئیس دادگستری
خواهش کرد که همین الان پرونده را به دادگاه های استان بفرستد .
با خودم فکر کردم ، برای رییس دادگستری کار راحتی است ، گرچه خودش هم رئیس شعبه اول دادگاه استان است ولی به خاطر مطرح شدن اسم آقای حسنی امام جمعه ، پرونده را به یکی از شعبات دیگر دادگاه استان ارجاع می کند و خودش را خلاص و راحت می کند !
▪️پرونده را همان لحظه به دادگاه استان فرستادم و ساعتی بعد پرونده به دادیاری برگشت
آقای رئیس دادگستری با عنوان رئیس شعبه اول دادگاه استان خود و با دستخط خود قرار منع پیگرد را نقض و قرار جلب به محکمه اعضای شورای روستا را صادر کرده بود !
استدلال کرده بود ، این ده محلی است که امام جمعه هم در ان زمین دارد و بیشتر این راه سازی به نظر شخصی می آید و شخص امام جمعه هم مقام رسمی
در این حوزه عمومی شناخته نمی شود ، و نمی تواند دستور راه سازی صادر کند و اگر چنین خطائی کرد ، اعضای شورا نباید از ان تبعیت کنند ، عمل مذکور ،
جرم بوده و جلب به محاکمه اعضای شورا صادر می شود !
▪️اعضای شورا را مجددا احضار و تفهیم اتهام نموده و به دادگاه شهرستان فرستادم ، اعضای شورا محکوم شدند و تخریب رفع و به حالت اولیه باز گشت !
درست بر خلاف فکر من ، خود رئیس دادگستری وارد عمل شده و حکم صادر کرده بود !
آن سال ها چنین بود برادر !
@navidazerbaijan
🔻ادامه مطلب"ده فرمان مدنی برای استاندار و مدیران کل استان آذربایجان غربی "👇
▪️۶- جناب استاندار محترم !
طی یک بخشنامه ای به تمام دوستان و مدیران خود اعلام کنید
نقد و انتقاد برازنده آن کسی است که در مقابل قدرت و دولت ایستاده است !
به همان شدت نقد مقام دولتی از خود و اعمال خود کمیک و خنده دار است ، قدرت عمل می کند و نقد آن بر عهده مخالفین ان عمل است
یعنی مدیران باید عمل کنند ، متاسفانه
این عمل ، نقد و انتقاد از طرف خود مدیران از زمان خاتمی شروع شد ، قبل از آن هر کس نقد میکرد ، جایش زندان بود ، بعد مملکت ترقی کرد و نقد و انتقاد
به رسمیت شناخته شد ، خاتمی که اینطور دید ، به مدیران اصلاح طلب خود گفت : حالا که نقد و انتقاد این چنین پسندیده است و نوعی خدمت است خوب خودتان نقد و انتقاد کنید ! نظر بازی کور به قول ما ( دام دوروب ، بننانی سوویور )
▪️۷ - آقای استاندار !
این مملکت روزی با تئوری های مدرن و پست مدرن راه خود را خواهد یافت !
تمامی کسانیکه چه به عنوان مدیران
و چه به عنوان منتقدین سدی در مقابل
حقوق شهروندان اعم از حقوق عمومی و یا حقوق خصوصی و شخصی ، مانع ایجاد می کنند ، در تاریخ شهر و دیار ما
بدنام و کسانی که این مملکت را به سوی
جامعه مدنی هدایت می کنند ، نامی خوش از خود باقی خواهند گذاشت ،
برای رسیدن به آن جامعه به تمامی شهروندان نیاز داریم ، حتی اولی تر
تمامی نویسندگان ، روزنامه نگاران ، داستان نویسان ، شاعران و هنرمندان
هستند .
در دنیای امروز حامی پروری ، نوعی بیماری اجتماعی است ، وقتی پسر عموی
تو مثلا و یا پسرت در گردونه رقابت مملکتی قرار نمی گیرد و از رانت پدر و پسر و یا آقا و آقا زاده ، استفاده می کند
خود به خود توان او هم از بین می رود
به ادارات سیاسی ما از جمله همان استانداری و شهرداری و شوراها حتی
شرکت های دولتی در ظاهر خصوصی نگاه کنید ، ماشین سازی ما را ببینید و ان را با کره مقایسه کنید
هرچه خودی و فامیل و حامی ها در ادارات و یا شرکت ها بیشتر می شوند ،
خرابی و ضرر دهی بیشتر می شود ،
چون رقابت نوعی موتور پیشرفت است !
▪️۸ - آقای استاندار !
استان ما در اثر تخریب موجودیت شهروندان ، اصول و مبانی پیشرفت و ترقی را فراموش کرده است ، ما فکر می کنیم مسائل و مبانی مورد اختلاف شهری و مملکتی را باید مطرح نکنیم تا اختلاف پیش نیاید ، در جهان امروز این عمل را جارو کردن آشغال ها و کثافات ، به زیر فرش است ، چنین عملی در زمان قدرت دولت و حکومت طرح نمی شود ولی وقتی یک کم ضعیف شدیم ، از زیر فرش بیرون می زند !
مباحث مورد اختلاف باید در رسانه ها در ادارات مربوطه ، استانداری - فرمانداری ،شورای شهر و.....طرح تا حل شوند !
طرح مباحث قدم اول حل انها است ،
با مخفی کردن و نگفتن و طرح نکردن ،
موارد اختلاف همواره در زیر خاکستر
وجود خواهند داشت !
▪️۹ - آقای استاندار !
تعریف و تمجید از یک انسان بسیار ساده است ، هر فردی می تواند بگوید :
استاندار ما و یا فرماندار ما ، سر آمد تمام استانداران و فرمانداران و شهر داران دنیا است ، حتی دیروز تمامی چند میلیارد انسان روی زمین جمع شده بودند
و تمامی انها می گفتند این آقایان باید در کشور ما مسئول باشند ، خدا شاهد است
این گفته گرچه دروغ ، حتی چندش اور است ! نوعی مسخره کردن و به اصطلاح
خر کردن است !
ما عرضه پخش روغن موجود در انبار های خودمان را نداریم ! ما عرضه حفظ
ارزش پولمان را نداریم !
آنوقت چطور ما بهترین مدیران و استانداران جهان هستیم
خدا شاهد است این بادمجان دور قاب چین ها بد جوری مدیران را مچل کرده اند !
▪️۱۰ - خلاصه کنم ، طولانی شد ، در جهان امروز مینی مال نویسی شرط است
بگذریم ...
یک قرار بگذاریم از امروز در هر مجلسی
فردی به تعریف از مقامات و مدیران پرداخت یا خود مدیر و یا استاندار و یا فرماندار از همان جائی که نشسته است
فریاد بزند ، بیا پائین ، بالای تریبون رفتی
اگر نقصی دیدی بگو ! اگر نقص و نقد و انتقاد نداری ، اصلا غلط کردی ، پشت
تریبون رفتی !
مرد کوچک ! مگر من حقوق می گیرم تا تو کوتوله فرهنگی و عقب مانده ذهنی از من تعریف کنی ؟
اگر کسی ایرادی به مدیری ، مسئولی دارد ، پشت تریبون قرار می گیرد و الا
غلط می کند ، وقت ملت و شهروندان را
بگیرد !
آره همین حداقل خروجی نامه ام خطاب به شما باشد !
البته این در حق تمام مسئولین مملکت است و نه فقط مدیران استان ما ،
چطوری میگن ، به در گفتم ، دیوار بشنود !
@ navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۵۷ )
🖌عیسی نظری قاضی بازنشسته دادگستری
▪️۱- بیر گون بیر قوجا کیشی ، محکمه یه گلدی، بیر گوناهکار اینسانا ضامین اولماق ایسته ییری !
دئدیم عمی ! آدین نه دیر ؟
آدینی دییه رک
دئدیم ایشین نه دیر ؟
دئدی : ائله بوجور ، پوخلو پوخلو ایشلر! ...
▪️۲-داها بیر گونده بیر باشقا کیشی یئنه محکمه یه موراجیعت ائله دی املاک آلقی ساتقی ایشینده ایدی. سالام وئره ر کن دئدی :
هر زامان محکمه رئیسینه سوزون ساوین اولورسا منه دئه! من حل ائده رم !
الله الله ! املاک چینین سوزونه چوخ حیرت لندیم آخی او زامان من اوزوم آپئللاسیا محکمه سینین(دادگاه تجدید نظر) رئیسی اولموشدوم.!!! بئله بیر سوز اودا بیر املاک چینین آغزیندان دویماق تعجب ائدیجی ایدی....
▪️۳- بیر گون بیر خانیم محکمه یه گلدی !
دئدی : یوخاریدا الله و یئرده سن !حایات یولداشیم منی اولدورمک ایسته ییر!!
دئدیم :
سن دوعا ائت کی ، او سنی اولدورسون ، سونرا من اونون باشینا ائله بیر توی توتارام کی اونو تاریخلرده یازارلار !
دئدی : الله سنی بیزه چوخ گورمه سین
هر زامان وار اولون !
قاپیدان چیخار کن اوزونو منه چئویریپ دئدی :
جناب رئیس! نئیلرسن ؟
دئدیم : اونو بو اتاقدان دوز دریا یولونا
گونده ره رم ( دوستاق دریا یولوندا دیر دییه)
تعجبله منه باخدی و دئدی :
جانیم سان ! من دوعا ائده رم کی ، اریم منیم جانیمی آلسین و سن ایسه اونو دریا یولونا گوندر !
دئدیم : منیم باجیم ، باشقا بیر ایش الیمدن گلمز !
اودا دئدی :
منیم زهلم گئتمیش قارداشیم!!
ائله ده گئدیم اوز اریمه یالواریم کی منی اولدورمه سین !
گوی ده الله - یئرده سن !
منیم جانیم و دریا یولو ، ائله بو قدر اولار ! دئدی و گئتدی !!
▪️۴- آیری بیر گون، بیر دیه محکومو
محکمه یه گلدی !
دئدی :
من یوز دینارا محکوم اولموشام ، گئتدیم
میللی بانکادان سوروشدوم. دونیادا بوتون دینار لارین سیاهیسی اوردا وار. هانسی دینار لا اوده مه لییم بویورون اودویوم !
دئدیم :
عمی جان او دینار بو دینارلار دئییل !
دئدی :
بس او زامان هانسی دیناردی ؟
دئدیم :
او دینار ایسلام زامانینین دیناریدی ، ایندی ائله دینار یوخدو!
دئدی :
اوستاد ! بو دونیادا ایسلام دیناری یوخدو ، بس نییه او دینارلا حوکم وئریبسن ؟
دئدیم :
عزیز قارداشیم ، بیلسه ایدیم !
دونیادا باشقا غمیم و دردیم اولمازدی !
@navidazerbaijan
🔴بدون آزادی می میریم !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار و قاضی بازنشسته دادگستری
▪️اول صبح بود ، از وقتی زندان افتاده بود نمازش هم قضا می شد ، از بس زمین خوابیده بود ، استخوان هایش هم درد میکرد ولی حالا رئیس زندان محبت کرده بود ، دیگر راحت می خوابید ، چند روز بود یک تشک داشت ، هرگز آن صحنه را فراموش نمی کرد ، تشک اعدام شده را به او داد و گفت :
راست می گویند تا یکی نمیرد ، دیگری
به نوا نمی رسد !
▪️خیلی سخت است ، زمین با یک پتو برای خوابیدن نیست ولی یک تشک جان می دهد برای خواب !
فقط نمازش قضا می شد ، از بس این تشک راحت بود !
فکر کرد ، اونهم بی خیال ، حق الناس که نیست ، خدا رحمان است ، خودش می بخشد !
بعد پکر شد ، اگر نبخشد چی ؟
با خودش کلنجار رفت ، اولا کی رفته اون دنیا و بعد برگشته !
دویما خداوند آداب قضا را ، برای کی و چی نازل فرموده ، لابد می دانسته نماز هم قضا می شود !
توی همین افکار غوطه می خورد ، از سلول بغلی دوتا زندانی به نزدش آمدند
انها هم پکر بودند ، می گفتند سیاسی های زندان هستند !
معلوم نبود ، انها را فرستادند ، ما اذیت شان کنیم ، یا آنها ما را اذیت کنند ؟
کار دنیا همه جا وارونه است ، همه جا دیوونه خونه است ، من زن خودم را کشتم مرا کردند توی این هلفدونی !
تا حرف می زنم ، همه طوری نگاهم
می کنند که انگار زن آنها را کشتم ، بعد
اونها با یک دولت و حکومت در افتادند ،
تازه طلب کار هم هستند ، من برای ناموس مملکت ، آدم کشتم ، انها چی ؟
لابد از آمریکا و یا روسیه پول گرفتند ،
بی پدر ها از روز اول تشک دارند ، من بعد سه سال که روی زمین خالی پدرم درآمد ، یک تشک گرفتم ، آنهم خدا پدر
رئیس زندان را بیامرزد !
▪️زندانی اول جوان بود ، ولی دومی کمی سن اش از اولی بیشتر بود .
زندانی جوان گفت :
عمو ! پا می شی ؟
-- برای چه ؟
-- هوم ! حالا بیا سر فلسفه ! ببین عمو !
زندان شورش شده است ، داریم تشک ها را آتش می زنیم !
-- اما من روی آن می خوابم ! رئیس زندان خودش برایم داده !
-- رئیس زندان به ... عمه پیرش خندیده !
مال کی را به کی داده ؟ ببین عمو ، شورش علیه همان رئیس زندان است ،
تو نمی خواهی آزاد بشی ؟
-- من تشکم را نمی دم ، بدون اون تشک
نمی تونم بخوابم ، ببین حضرت آقا ،
من حالا حالا ها باید اینجا باشم ، اقوام زنم نمی توانند ، نصف دیه مرا پرداخت
کنند ! من به خاطر ناموس ، او را کشتم ! مثل شما شورشگر نیستم !
-- مرد ! خجالت هم خوب چیزیه ، به خاطر خودخواهی خودت ، زن بد بخت
را زدی ، کشتی !
زندگی او را گرفتی ، حالا برای آزادی !
زورت می آید ، تشک زندان را آتیش بزنی ؟
▪️-- مرد ! چرا حالیت نیست ، من بعد سه سال روی زمین خوابیدن یک تشک گیرم آمده ، رئیس زندان خودش داد ! اصلا پیش من امانت است ، خیانت در امانت گناه است ، جرم است ، چرا حالیتون نیست ، من تا ابد نمی توانم روی زمین بخوابم !
-- ببین مرد ! آزادی ملت مهم است یا تن لش تو ؟
-- ببین آقا ! من برایت احترام می گذارم ،
من برای ناموس مملکت آدم کشتم ، ناموس که نباشد ، مملکت هم نیست !
-- ببین آزادی که نباشد ، مملکت هم نیست !
-- من تشک ام را نمی دهم ، رییس زندان خودش به من داد !
بدون تشک من می میرم !
-- بدون آزادی ما می میریم !
@navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۵۶ )
یکی بخشیده ، اون یکی نمی بخشد !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
▪️عنوان خاطره امروز در اصل مربوط به مطلب دیروز ( خودباختگی ، اساس تسلیم شدن ) است .
در اول عنوان را نوشتم ، حکومت و دولت بخشیده ، شورای شهر نمی بخشد ،
آن را خط زدم ، نوشتم شاه بخشیده ولی
نوکر شاه نمی بخشد !
آن را هم قلم زدم ، نوشتم استاندار بخشیده ولی آبدارچی استاندار نمی بخشد ، آن را هم پاک کردم و در نهایت
این عنوان را نوشتم !
یک سال و اندی پیش بود ، من از شهر مشهد مهمان داشتم ، دعوتی برای من آمده بود برای روز غدیر ، جمعی از اوزان ها و عاشق های استان آذربایجان غربی
در محلی عمومی اجرا های عاشقی داشتند ، مهمان های مشهدی بسیار مشتاق بودند و من نیز هم ادب حضور
در محفل دعوت شده را به جا اوردم و هم خواسته مهمانان مشهدی را .
▪️روز موعود در محل حاضر شدیم ،
حدودا سی نفر از شهر های مختلف استان آذربایجان غربی به اجرای عاشقی
می پرداختند .
عاشق اول از حضرت علی آغاز کرد و خیلی هم خوش آمد ، هم مناسبت روز
غدیر خم بود و هم با ساز و سوز عاشقی !
نفر دوم هم چنین کرد ، خوب بود یک کم
تکراری ! ولی به هر حال چسبید .
عاشق سوم هم چنین کرد ، سرتان را
درد نیاورم ، عاشق دوازدهم هم ، چنان کرد و راستش حوصله همه را سر برد .
دیگر مردم و از جمله مهمانان مشهدی من
نیز یواش یواش شروع به اوه - موه کردند .
پا شدم و به پیش عاشقان استان رفتم در زیر یک چادر همگی جمع بودند
سلام کردم و گفتم خوش امدید ، خودم را معرفی کردم و گفتم :
▪️عزیزان روزگاری ساز زدن شما از طرف دولت ممنوع بود ، می گرفتند ، ساز هایتان را می شکستند و یا خودتان را محکوم به مجازات میکردند و شما به هر مصیبت می خواندید از نعت پیامبر و امام علی شروع و به کوراوغلو و هجر و
دده قورقود و بابک و شاه اسماعیل و
سکینه دائی قیزی و علی بالا و یار بیزه
قوناق گله جک - قره باغ شکسته سی -
هیچ نباشد گلین قیننه - نیگار خانیم و...
اما حالا دولت قدر قدرت به شما اجازه داده است و گفته است :
آزاد هستید ، بروید با ساز و آواز خود هم
خوش باشید و هم خوشی را به دیگران
پخش کنید ، این مردم هم امده اند ، در روز عزیز غدیر خم ، دلی از عزا در بیاورند ! نعت حضرت علی آغاز است
یکی از شاعران عزیز میاندواب گفت :
ببخشید آقا ! شما شیعه هستید یا سنی ؟
گفتم :
عجالتا فرض کنید من نه شیعه هستم و نه سنی ، من کافرم !
من اگر قرار بود در باره علی بشنوم ،
پیش شما که نمی آمدم ، می رفتم کتاب
جرجی زیدان یا جبران خلیل جبران را
می خواندم و یا می رفتم محضر آیت الله قریشی که در این مورد کتاب نوشته است .
▪️اقای من ! شما اوزان و یا عاشق ساز زن هستید ، اگر شما بیشتر از حد خود ، از علی و پیامبر بگوئید ، خود به خود مجلس را به هم می زنید ، مسئله مشکوک می شود ، همچنانکه اگر این ساز شما را یک روحانی و یا یک علی شناس به دست بگیرد ، مشکوک می زند ، من شیعه هستم یا سنی به تو مربوط نیست تو باید سکینه دائی قیزی را بزنی ، کارت این است شناسائی و تبلیغ حضرت علی هم می ماند به عهده آقای قریشی ، منهم شیعه هستم یا سنی ؟ می ماند برای مامور تفتیش عقاید !
مردم دست زدند ، عاشق ها و مجریان
قانع شدند و شروع کردند به زدن ساز و اواز های معمول و مردم شاد و خندان راهی خانه های خود شدند و از جمله مهمانان مشهدی من !
کاش مسئولین ما هم مثل عاشق های ما
انتقاد پذیر بودند
یک - دو - سه
همه چیز سر جای خود قرار می گرفت
به امید آن روز !
@navidazerbaijan
🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۷ )
اولین جلسه برای تشکیل سازمان
مجاهدین انقلاب اسلامی
🖌عیسی نظری روزنامه نگار ,حقوقدان
🔹من در آخرین روزهای دانشکده بودم ، خودم را جمع و جور میکردم که دانشکده را ترک کنم ، بدین جهت خودم را در انتخاب اعضای شورای دانشجوئی شرکت ندادم ، می خواستم شاهد انتخابات کانون دانشجویان مسلمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران باشم ، آخرین روزهای تحصیل من در دانشکده بود ، روز انتخابات به سالن رفتم .
تقریبا سه گروه به نظر می آمدند ، گروهی به سرکردگی یک مشهدی که قبلا هم طلبه بود ، سمپات و هواداری مجاهدین خلق را بر عهده گرفته بود ،
صراحتا می گفت :
کانون دانشجویان مسلمان دانشکده باید
به اسم انجمن دانشجویان مسلمان تغییر
یابد که گروهی وابسته مجاهدین خلق بود .
گروهی دیگر به آن تندی حرکت نمی کردند ولی از وابستگی به دکتر پیمان
هم ابائی نداشتند .
گروه سوم به سردستگی فیروز اصلانی میخواستند کانون به انجمن اسلامی تبدیل شود .
🔹من برای این کانون سالها زحمت کشیده بودم ، الان جلوی چشم های خودم تکه تکه می شد
دانشکده دور سرم می چرخید ، با استفاده از حق آب و گل خودم به پشت
تریبون رفتم ، همه ساکت شدند .
گفتم :
کانون مثل سابق بر سر جای خود ایستاده است ، اگر کسانی دوست دارند
وابسته نیرو های خارج از دانشگاه بشوند زحمت بکشند و برای خودشان گروه تشکیل بدهند .
تغییر مواضع و یا کودتا یکبار توسط
مارکسیست ها ، دمار از روزگار مان در اورد ، ان روز از فروپاشی کانون جلوگیری شد و من نیز در انتخابات شرکت کردم .
وقتی به عنوان شورا انتخاب شدم ، به جلسه اعضای منتخب دانشکده ها و دانشگاه ها رفتم ، جلسه در دانشکده
فنی دانشگاه تهران بود ، تمامی بچه های
فعال در گروه های مسلحانه بودند ، فقط
مجاهدین خلق نبودند ، شروع جلسه
با این عنوان بود که گویا می خواستند
سازمانی همه گیر و فعال و یک پارچه
تشکیل بدهند ، اسم انتخاب شد ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی .
🔹 وقتی نوبت به من رسید گفتم :
از من گذشت ، من از دانشگاه فارغ می شوم ، فقط اسم این سازمان خیلی شبیه
سازمانی است که من مدت ها ان روش را مردود می دانم ، دنیا مثل سابق در ید
قدرت مارکسیسم نیست که ما مجبور
باشیم همچنان به روش مارکسیست های
اسلامی پای بند باشیم !
مجری بلافاصله گفت :
اتفاقا برای مقابله با ان سازمان مورد نظرتان است !
گفتم : موسی به نزد خداوند می رفت ،
عالمی بزرگوار در حالیکه ریش خود را
شانه می زد ، به موسی گفت که مرا هم
در بارگاه خداوند یاد کن ، موسی چنین کرد و خداوند فرمود :
او که همواره با ریش خود مشغول است
وقتی ان عالم پیام موسی را شنید ، سر به بیابان گذاشت و ریش خود را می کند و گریه و زاری میکرد .
موسی بار دوم که به طور سینا می رفت
به خداوند عرض کرد که به حال ان عالم
دلش کباب شده است و خداوند فرمود :
اما او همچنان به ریش خود مشغول است .
همه خندیدند و من از آن جلسه بیرون
آمدم ، حتی از دانشگاه بیرون آمدم
کانون آتش به چند پاره تقسیم شد ،
من فارغ التحصیل شدم !
@navidazerbaijan
🔻ادامه مطلب "یک پلاتفورم انتخاباتی برای مجمع اصلاح طلبان"👇
🔸زندگی در زبان،همیشه انسان را در وضعیتی قرار می دهد که آحاد انسانی فکر می کنند که،"همه چیز باید معنایی داشته باشد و از همه مهمتر خود زندگی".
جورجیو آگامبن در کتاب"جنت و ملکوت" به تحقیق در باره"گناه وخطا" و راه- امکان"اصلاح- نجات- رهایی" و در فرهنگ مسیحی،در جایگاه شکلی از "ادیان- فرهنگ بین النهرینی" پرداخته و بنیان مشترکی را در نگاه به زندگی،در میان ابنای بشر، عرضه می کند.
آگامبن از "انگاره ای" بنام"ماسّا،massa" ،در مفهوم"جماعت" استفاده می کند: انسانی که فکر می کند هر چیزی و مهمتر از همه خود ِ زندگی باید معنایی داشته باشد،همزمان نیز،فکر می کند که این یافته زبانی او خصلت جمعی داشته و تنها محدود به او نبوده و جمع کثیری از انسانها و شاید کل بشریت را نیز شامل می شود.
🔸یعنی معنا داشتن زندگی،در جایگاه " خصلت و سرنوشتی مشترک در بین آحاد انسان" قرار گرفته و معنای"در آمیختگی"،"مخلوط شدگی" و "یک کاسه گردیدگی" جهان انسانی را می دهد و به خلق"جماعت انسانی" و انواع آنها،هم در یک جامعه خاص و هم در بین کل ابنای بشر و هم در طول تاریخ می گردد همانکه کتاب مقدس از آن تحت عنوان"فوراما،phyrama" یاد کرده است،همه از یک توده گل ساخته شده ایم و سرشتی مشترک داریم..
🔸 ولی واقعیت این است که این توده گل واحد، در عمل و در تجربه زیسته و با گذشت زمان،شکلهای گوناگون و بسیار الوانی را پیدا می کند و کرده است و جماعت ها ،یا ماسّا های گوناگون و اغلب متضادی را نیز،در اقصی نقاط جهان ایجاد می کند و تنها سرشت و خصلت ِ "مشترک"این توده سرشته از گل واحد،"خطا کاری" وبقا- باز زایی امکان خطا، در میان آنها می باشد.
🔸آگامبن با استفاده از فرهنگ"آگوستینی" نام آنرا،"ماسّا پکاتی، massa peccati" نامیده است:جماعت خطا کار و آنرا ذات،یعنی خصلت و سرشت اصلی انسان،genus humanum" تلقی کرده است.
اگر مهاجرت به دنیای زبان،و "در زبان زیستن" را،آن جوهره ای بدانیم که موجب "فترت" در طبیعت بشری گردیده و خطا و گناه را به سرشت و سرنوشت اجتناب ناپذیر کل ابنای بشر تبدیل کرده است،ولی"امکان خطا نکردن" و به"گناه آلوده نشدن"،و مهمتر از همه امکان"روبرو شدن جدی و صمیمانه با خطا و اقدام عصری و فردی برای اصلاح خطا" نیز هرگز از میان نمی رود.
🔸 آگامبن تاکید می کند که "اصلاح و نجات" همیشه چون امکانی واقعی و امری تحقق یافتنی در افق زندگی انسان گشوده می ماند،و چنین امیدی هرگز از بین نمی رود،الا در برابر جماعتی که در فرهنگ آگوستینی آنها را " جماعت ملعون" و و "نفرین شده" قلمداد کرده و از آنها تحت نام"ماسّا دامنتوم،massa damnata" نام می برد،که حقیقتا در جایگاه"جماعتی شیطانی ،massa perditionis" قرار می گیرند و ایفای نقش می کنند.
در جهان کنونی،عقل- رویه دموکراسی دستاوردی است که در پرتو"دموکراسی-دانش موضوعی-برابری همگانی در برابر قانون"،دریچه ای فراخ بسوی رهایی در این دنیا گشوده ساخته است و در پرتو انتخابات آزاد،خودگردانی مدنی امور صنفی و علائق فردی و گردش دوره ای و ابطال پذیر قدرت،راه را برای اصلاح خطا و تجربه نسبی خوشبختی بر روی زمین،گشوده ساخته است و از دامنه و شدت تباه رفتگی،سرکوب شدگی،حذف ظالمانه،یاهمان،
"in peius mutate",
🔸"این پیوس موتاتا"در فرهنگ آگوستینی ،بمیزان قابل توجهی کاسته است و شاید،"عقل- رویه تمامیت خواهی" در کلیه اشکال آن،نمادی از جماعت ملعون،
massa damnata
در عصر حاضر و در میان ابنای بشر باشند،که"حذف- انکار-تعلیق- تعویق " حق حضور همگان در تعیین سرنوشت خویش و سنگ اندازی در مسیر تعیین جایگاه موقتی و تغییر یابنده آحاد مردم در اداره امور دولتی،در پای صندوقهای رای و از طریق انتخابات آزاد و تعیین جایگاه فردی- اجتماعی خود در چرخه "استعداد فردی،شایسته سالاری حرفه ای و رقابت آزاد" را سرشت و پیشه خود ساخته اند.
🔸اگرچه شاید در لحظه کنونی،"ماسّا اومنیوم،massa hominum"،یعنی جماعتی مثل عموم انسانها و در سراسر جهان،نتوانند،ابزار،تعداد کافی نفرات و ... را برای خلق"جامعه انتخابی" و در مدار عقل- رویه دموکراسی داشته باشند،ولی این وضعیت ابدی نیست.
@navidazerbaijan
🔻ادامه مطلب"یک پلاتفورم انتخاباتی برای مجمع اصلاح طلبان"👇
▫️۴- پافشاری بر اجرایی شدن اصل"یک کشور و یک نیروی نظامی" و تجمیع کلیه نیروهای نظامی در تشکیلات واحد نظامی و تحت دستور رئیس جمهور، و بدور از دخالت در امور سیاسی،یکی از شعارهای انتخاباتی مهم و اصلی کاندیدای اصلاح طلبان،می بایستی باشد.
▫️ ۵- مال خودسازی اموال عمومی با تکیه بر رانت اطلاعاتی،روابط محفلی و امتیاز ات خودی ها،یکی از بزرگترین آسیب های وارده بر کیان ملی در چهل سال گذشته بوده است،بنابراین تکیه و اصرار بر اجرای "قانون از کجا آورده ای" و در درجه اول در برابر مسئولین حکومتی،وبرنامه مدون و با مشارکت روزانه کلیه علاقمندان به توقف تغییر کاربری و دستکاری در زیست بوم، یکی از اصلی ترین برنامه های اصلاح طلبان در انتخابات جاری می بایست باشد.
🔸 بنابراین کاندیدای اصلح اصلاح طلبان می بایستی نه در دهلیزهای اسرارآمیز چانه زنی های فرسوده گشته، و سالها تجربه شده و در چرخه ای بی حاصل و فرسوده ساز و نه در هیاهوهای گنگ بگوش رسیده از پچ و پچ های در گوشی و در حلقه تنگ دوستان سابق، که تنها حول شناخت و معرفی شجاع ترین،و سالم ترین افراد واجد شرایط در این حوزه،و نه فقط از میان اصلاح طلبان حکومتی،بلکه اینبار با گشودن پنجره انتخاب بر روی کلیه واجدان و صاحبان خصوصیات و شایستگی های شخصیتی و سوابق فردی و توانایی های اجرایی و نه تنها از میان سازمانها،احزاب و نهادها و منفردهای موجود در میان اصلاح طلبان دولتی،که از میان کلیه اصلاح طلبان ایرانی و در هر جای جهان باشد،مثلا از میان فعالان موجود در میان جریانهایی چون نهضت آزادی و یا ملی- مذهبی ها و...
🔸 "انتخابات"،و امر انتخابی چندین دهه است که از سوی حاکمیت عقل- رویه تمامیت خواهی "تحریم" شده است و هر دوره نیز شعاع تحریم های حکومتی گسترش بیشتری یافته و دامن حتی درونی ترین افراد،حلقه ها و جریانهای درون حکومتی را نیز گرفتار و مشمول رد صلاحیت خود و جو مسموم و ارعاب کننده"رد صلاحیت" ساخته است.و این تحریم حکومتی حاصلی جز بحران آفرینی های پایان ناپذیر،فرسوده سازی چرخه های زندگی،حاشیه ماندگی شایسته سالاری حرفه ای و سقوط آبشاری رتبه ایران در کلیه شاخص ها و رتبه بندیهای جهانی،و بویژه در شاخص های "شفاف سازی" و " فساد حکومتی" و تخریب ساختاری و محیرالعقول ثروتهای ملی و ذخایر زیست بوم نداشته است.و اجتماع ایرانی را در کلیه عرصه های زندگی گرفتار بحرانهای ساختاری و مدام عمق یابنده ساخته است.
🔸 اندیشه"انتخابات" و رویه ارجاع به "امر انتخابی"،در جایگاه تنها راه اداره کارآمد امور و تامین و تشویق مشارکت عمومی در اداره امور کشور، بایستی با شفافیت و شهامت در خور،در برابر جریان قدرتمند"تحریم" انتخابات،با توسل به حربه تایید و رد صلاحیت،نه توسط قاطبه مردم،که از جانب حاکمان،حضور یابد و نتیجه انتخابات را در پای صندوقهای رای و با ریختن آرا به کاندیداهای خود روشن کنند و نه انتخاب در پشت پرده و صحنه آرایی انتخاباتی، برای انتخابی جلوه دادن،"از قبل انتخاب شده ها".
🔸 بایستی در نظر داشت،چنانکه سرنوشت تلخ کلیه کشورها و مللی و در سراسر جهان بوده است که تحت حاکمیت عقل- رویه تمامیت خواهی گرفتار آمده اند در اجتماع ایرانی و بویژه در دو دهه گذشته، "اشرافیت دولتی بسیار قدرتمندی"،در کلیه عرصه های زندگی و در متن شکاف ها، فرصت ها و خلل های رخداده در نهاد دولت و در چتر امنیت"خودی ها"، شکل گرفته و با سرعت تمام در هیئت مافیاهای تمام قد ِ ثروت و قدرت تحول یافته اند که همزمان حضور مستقیم،قدرتمند و تاثیر گذاری، در کلیه مناصب تصمیم گیر حاکمیتی نیز دارند و در آنسو و در هیئت نظام آقازادگی بر کلیه شاخه های زندگی "غیر دولتی" نیز چنگ انداخته و بطرز ویرانگری،"انحصار خصوصی- دولتی" را در اختیار گرفته اند.
🔸 بیماری عمومیت یافته اشرافیت دولتی در میان کلیه اقشار،افراد و جناحهای حکومتی و طفیلی هایی که در چتر حمایتی اشرافیت دولتی،شکل گرفته اند،از مهمترین و مستحکم ترین موانع"اصلاحات عقلانی" در ساختار کنونی قدرت و صاحب" قوی ترین" نقش در پیشبرد هیولایی تهاجم- تخریب ثروتهای ملی،تغییر کاربریهای غول آسا و تخریب های محیرالعقول ساختاری صورت گرفته در زیست بوم این کشور و با سرعت و دامنه ای غول آسا می باشند؛
🔸 کاندیدای مجمع اصلاح طلبان باید از چنان سلامت کارنامه شخصی برخوردار باشد،و تجلی کننده صلابت اراده عمومی برای نجات ایران،درچنان حدی باشد که توانایی ایستادن،سخن گفتن و سد زدن در برابر این هیولاهای چندسر و بویژه سود جستن مناسب از حق رجوع به"رفراندوم" را نیز داشته باشد.
🔻ادامه در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۶۶ )
مردم زیاد می میرند !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔸مردم که زیاد بشوند ، تند تند هم می میرند !
قدیما اینجوری نبود ، آدما کمتر می مردند
وقتی من بچه بودم ، سال ها می گذشت
که یکی بمیرد .
اولین مرده را من داخل حیات روبروی خانه مان در یکان علیا دیدم ، خانه ما بود و آنور کوچه زمین سلیمان عمو و درست بالای مدرسه ایرانشهر ، خانه ای بود که پس از ان هم یاتاق بود و سیلگاه ، مردم به ان خانه می رفتند ، گویا کسی مرده بود !
با هزار زحمت از دیوار بالا رفتم ، زنی را غسل می دادند ، لخت روی یک تخته گذاشته بودند ، وقتی صاحبخانه مرا دید ، ناراحت شد ، گفت که باید از دیوار
پایین بروم ، گویا من نامحرم بودم و آن کار گناه بوده است ، تماشای مرده لابد
خوب نبوده ، به هر حال پایین آمدم !
اولین مرده ای که دیدم یک زن بود ، بعد
سال ها گذشت نه کسی مرد و نه کسی را
حین غسل دادن دیدم ، تا اینکه مردم زیاد شدند و شروع کردند تند تند مُردن ،
وقتی خبر دار می شدیم به مسجد می رفتیم یواش یواش رواج می شد برای یک مرده ، چندین مجلس می گرفتیم ،
لابد باعث سرفرازی بازماندگان اش بود .
کار مردم شده بود ، باغ رضوان -- مسجد
حاج قاضی -- مساجد محله ای و خانه هایی که کسی تویش مرده بود !
🔸روزی من و مرحوم حاج علی پیروش در حیاط باغ رضوان ایستاده بودیم ، به مرده ای تلقین می دادند ، مهندسی بود
که معروف بود ، دیوانه است ، من او را
می شناختم یک روز محاکمه اش کرده بودم ، زنی را در خیابان امام پیش شوهرش بوسیده بود ، برائت داده بودم
به سبب اینکه مجنون است و مسئول
اعمال خود نمی باشد !
به پیش من و مرحوم پیر وش آمد و بلافاصله هم گفت :
آن تلقین کننده را می بینید ، عجب مرد
هنرمندی است !
به کسی که در پنجاه سال زنده بودن خود ، اسامی امامانش را یاد نگرفته ، سر
دو دقیقه به مرده اش یاد می دهد و از قبر بیرون می آید !
اوف -- خدائی من و مرحوم پیروش کوپ کردیم .....
بعد هم که این ویروس لعنتی کرونا آمد ،
مراسم و تشریفات و مساجد و خانه ها
حذف شدند اما مردم همچنان تند و تند
می مردند و تند تند در باغ رضوان چال
می شدند !
@navidazerbaijan
🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۵ )
ایسنا خبرگزاری دانشجویان ایران !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔹در خبرگزاری ایسنا ، فردی اورموی بود ، که همواره و عمدتا با من مصاحبه میکرد ، در مسائل حقوقی و تشکیلات قضائی و مسائل فرهنگی و اجتماعی و گاهی سیاسی ، این اورمیه ای عزیز ، بسیار فعال و دلسوز بود ، آن موقع من تند می نوشتم ، معتقد بودم با آسته برو و آسته بیا تا گربه شاخت نزند ، کار و امور مملکتی درست نمی شود .
اما همواره سعی میکردم که افراد دلسوز
ایسنا در مخمصه قرار نگیرند ، بسیار
احتیاط می کردم !
ایسنا هم سنگ تمام می گذاشت ، اولا بسیار دقیق مطالب را تایپ میکرد و یا نوار ها را پیاده میکرد ، در این مدت من
اشتباهی تایپی و به اصطلاح لپی هم از آنها ندیده بودم ، برای هر روز و یا هفته و ماه در بولتن خود گزارشی هم می نوشتند و من هم به نسخه ای از آن دسترسی داشتم ، مثلا مشخص میکردند
که این مطلب را پنچ نشریه سراسری و یا چندین نشریه محلی استفاده کرده اند .
🔹روزی در دادگاه نشسته بودم ، تلفن زنگ زد ، گوشی را بر داشتم ، آن موقع من در دادگاه تجدیدنظر خدمت می کردم !
یک نفر آقائی لابد از آن همه کاره ها ، از پشت تلفن گفت :
آقا دیگه خط قرمز ها را هم رعایت نمی کنی ! با بی تفاوتی گفتم :
کدوم خط قرمز ها را ؟
به نظرم گفت :
در مصاحبه با آوای ماکو ، گفته ای ، دین
بد است ! خنده ام گرفت و زیر لب گفتم :
حالا چه دینی باشد ! ممکنه دین بدی باشد که چنین گفته ام !
اگر می خواهی شکایت کنی ، برو شکایت کن و اگر می خواهی بحث کنی ، آن نشریه را بیاور ببینم ، چه نوشته ام !
آن هفته مصاحبه ای با ایسنا داشتم که به گزارش خودشان بیست و هشت نشریه از آن استفاده کرده بود ، که یکی از آنها به نظرم نشریه آوای ماکو بود !
یک شماره از آن تهیه کردم و دیدم تایپ
کلمه این بد است ، در این نشریه محلی
دین بد است ، تایپ شده است .
اصلا مسئله دین مورد بحث نبوده است ،
دوست ما خواسته بود که ببیند می تواند از آب گل الود ماهی بگیرد و اگر نویسنده به تته پته افتاد ، شمشیر داموکلس را فرود بیاورد !
@navidazerbaijan
🔻ادامه مطلب"اخبار و تحلیل های جعلی خبرنگاران و روزنامه نگاران مجعول "👇
▪️این شعور باعث می شود ، شریعتی در مدت کوتاهی سر زبان ها بیافتد و آثارش در نسخه های میلیونی چاپ شود و مثبت یا منفی تاثیر گذار باشد !
ذهنیت سنتی در اثر عدم فهم تاثیر روحبخش نقد و انتقاد در بهره وری اجتماعی و کاربردی ، قدرت اجتماعی را محدود ، و نیرو های ضد اجتماعی در
نشر و انتشار اخبار جعلی به دو بال
یک پرنده ارتجاع و گذشته گرائی و مرده پرستی تبدیل و چنین وضع اسفباری برای یک ملت ایجاد می کنند !
▪️خطر برای مملکت ، آن نیروی نقاد و منتقد نیست ، او مملکت را ورزیده و پیشرو نده می سازد !
خطر برای مملکت آن نیروئی است که با ذهنیت سنتی خود ، جلوی نقد و انتقاد را می گیرد ! و لااقل برای ان وحشت و وضعیت خطرناک می آفریند ، نیرو های ضد اجتماعی هم با جعل و تحلیل جعلی به کمک آن ذهنیت سنتی می رود ، دو بال ضد اجتماعی یکی با جعل اخبار دروغ و دیگری با جلوگیری از نقد و انتقاد ، به جامعه مدنی لطمه می زنند !
ممکن است آن ذهنیت ضد نقد ، واقعا
حد شعورش در آن سطح است ، اما خبر سازان جعلی شعورشان بالاتر از انهاست
گاها نیروی مدنی و جامعه مدنی در میان
این دو ساطور ضد اجتماعی ، گیر می افتد !
▪️این گروه ها نه ذوب شدن شان خاص انسان مدنی است و نه دشمنی رادیکال و
ضد اجتماعی شان ، برای ایندو گروه ،
معمولا بزن و بکوب اصل است ، نتواند
دیگری را بزند ، خودش را می زند ،
برای این دو گروه یا تابع محض بودن و یا ضد بودن ، در اصل چندان فرقی
نمی کند !
خبر جعلی هم یا از امام زاده بودن ، پائین نمی آید و یا از زاده شیطان ،
▪️انسان موجودی ما بین فرشته و شیطان در نوسان است !
اخبار درست و نه دروغ ،با تحلیل خبر ها
توسط نویسندگان و روزنامه نگاران و خبرنگاران واقعی و نه مجعول ، می تواند ، هم به افراد و در نهایت جامعه
مدنی سود مند باشد ، جلوگیری از این پروسه مدنی ، شکاف های موجود را
بیشتر و مملکت را می تواند به لبه پرتگاه برساند که به نفع هیچکس نیست !
@navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۶۳ )
مصائب کتک زدن و کشتن !
🖌عیسی نظری قاضی بازنشسته دادگستری
🔸زمانی که من محصل بودم ، زمانی که مایک هامر را بکشید ، رمان پرطرفدار جامعه بود ، زمانی بود که ، ایرج قادری و یا ناصر ملک مطیعی ژاندارم می شد و داش غلام ، از بین ماده های قانون یک نر می یافت و بر اساس آن ، دزد های پدرسوخته روستا را با یک گلوله ، کله پا میکرد !
مردسالاری حاکم از ماده ها خوشش نمی آمد ، همواره دنبال نر بود ، نری که بتواند بزند و یا بکشد !
روند جهانی این چنین رقم زده شده بود ،
🔸در هندوستان نیز ، داراسینگ و در مندرا این تکلیف را بر دوش داشت ، در آمریکای پیورتن ها هم چنین بود ، رینگوهای هفت تیر به کمر تا چشم باز میکردی ده ها نفر را ناک اوت کرده بودند .درماندگی مردم ، در بین دو جهان نو و کهنه همواره با زدن و کشتن معنی می شد !
🔸عصر مدرن با پرچم علم آغاز شده بود ، من دیگر محصل چشم و گوش بسته مدرسه محمد رضا شاه پهلوی نبودم ، دیگر رمان ها ارتقا یافته بود ، به عوض مایک هامر ، جان شیفته بود ، خوشه های خشم ، مرگ کسب و کار من است ، خانواده تیبو ، اناکارنینا ، دکتر ژیواگو ، جنگ و صلح و بینوایان ، خدایان تشنه اند ، جنایت و مکافات ،
مادام بوواری ، حتی تصویر دوریانگری و.... سهم سگان شکاری !
در کشور ما رِوِلی شن ، انقلاب شد ، من
بسیار زود افسرده و سرخورده شدم !
مایک هامر برگشته بود ، خلخالی مثل
برگ خزان ادم های بد را می کشت ، ولی آدم های بد ( قاچاقچی ) روز به روز بیشتر می شدند ، یک مسابقه بود ، قاچاق می کنم ، دستگیر و اعدام نمی شوم .
دستگیرت می کنم و اعدام ! روز به روز
هم اعدامی بیشتر می شد و هم قاچاقچی .آمارها صریح می گفتند ، تنها ده در صد قاچاق کشف می شوند ، این نشان ان بود که قاچاق هر روز بیشتر می شود !
🔸محتشمی پور وزیر کشور با درماندگی می گفت :
بهترین فرزندان پاک این آب و خاک را
گلچین می کنیم وبه مبارزه با مواد مخدر
می فرستیم ، چند ماه دیگر یا معتاد می شوند و یا قاچاقچی !
سید حسین موسوی تبریزی ، مثل خلخالی آدم های بد را نمی زد ، فله ای
خوب و بد را باهم می کوفت !
در یک کشور بحران ها باید حل بشوند ،
با زدن و کشتن چیزی حل نمی شود ، معلم ها هزاران سال زده اند ولی چیزی
حل نشده است
هزاران سال ، مفتش و باز جو زده اند ، در زندان های در بسته و به جائی نرسیده است ، جز آبرو ریزی های به جا مانده و تراژدی های نوشته شده !
🔸آقایان چه بزرگ و چه کوچک ، چه آدم بد و چه آدم خوب ، انسان با کتک و زدن و کشتن به راه نمی آید ، انسان موجود پیچیده ای است ، اگر چهار تا آدم به یک آدم بگویند خوب است ، سرآمد خلق شدگان است ، ان آدم خوب ، گند می زند حتی به زندگی خودش ، اگر چهار تا آدم به یک آدم بد بگویند ، چه آدم خوبی است ، اصلا خوب می شود !
بشر هم پیچیده و هم رمزو راز دار است ، بزن و یا بکش تا اصلاح شود ، نمی شود ، بدتر می شود !
🔸اوف ، خاطرات یادم رفت ، وقتی من محصل بودم ، توسط آقای علیاری در کلاس با رمان ادم فروشان قرن بیستم آقای انصاری آشنا شدم ، معلم می خواند و ما گریه می کردیم یک عزاداری خصوصی برای تهرانی ها !
بعد ها به کنار مسجد سردار ، دست فروشی حشمت در خیابان پهلوی رضائیه
کشید و اجاره های یک روزه کتاب های
مایک هامر ، تا رسیدم به دانشگاه و رمان های آنا کارنینا و زمین نو آباد و سان میکله یک خروس داشت ، انقلاب شد ،
روز از نو روزی از نو ،
🔸هر وقت در این مملکت جنبشی شکل می گیرد بلافاصله مرد سالاری بزن و بکوب همیشه دنبال یک رضا شاه میگردد ، تا بیشتر بزند و بیشتر بکشد ، و همواره ان زدن ها و کشتار ها دردی را دوا نمی کند ، و دوباره روز از نو روزی از نو .....
در یک کانال عمدتا حقوقدانان و وکلا و فارغ التحصیلان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گفتگوئی بود !
مدیر گروه فرمود که کار آموز وکالت دفتر من از شیخ خزعل دفاع می کند !
گفتم برادر این گفته شما یک معنی دارد ،
پس معلوم می شود ، مسئله شیخ خزعل
حل نشده است ، بلکه به دست رضا شاه و جانشینان او سرکوب شده است ، امر
سرکوب شده به صورتی در زیر فرش پنهان می شود و روزی خودش را نشان
می دهد !
ولی اگر مسئله شیخ خزعل مطرح می شد و حل می شد ، دیگر کارآموز دفتر
جناب عالی از او دفاع نمی کرد !
بلافاصله مرا از گروه خودشان حذف کردند !
این خواص حالا تو برو در خط توده ها و عوام !
اگر کلهم را بزنند و داش غلام وار بکشند ، آخ که چه می شود !
جلوی هیچ نانوائی نوبت نمی شود ، تنها
من می مانم و نانوائی ها
آخ که چه می شود ، به رئیس جمهوری
رای بدهیم که بیشتر بتواند بکشد ؛
عدد نه ، عدد دردی را دوا نمی کند ، مگر
چند نفر را می توان با عدد و به تعداد
معلوم کشت ، فله ای مثل رضا شاه بزند
به پیرامون و همه را بکشد !
@navidazerbaijan
🔴چند مسئله اجتماعی !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔹اخیراً در فضای مجازی و متن های ارسالی به دو گروه در ظاهر متضاد و مخالف بر خورد می کنیم ، که دانسته و یا ندانسته ، اجیر شدگان امپریالیسم و سیاست های جهانی آن ، هستند !
اگر هم اجیر نشده اند ، در اصل و به نظر
من مجری بدون مزد و منت همان سیاست گذاران هستند !
🔸گروهی با هویت آذربایجانی ، به هویت تورکی و گروهی با هویت تورکی به هویت آذربایجانی حمله می کنند ، این ها به فرض هم اجیر شده نباشند ، و یا در خدمت دشمن محسوب نشوند ، دوستان نادانی هستند که در عمل ، همان جاده صاف کن ، امپریالیسم و سیاست های قدیمی و منطقه ای آنها می باشند !
برای ما هویت طلبان ، هویت آذربایجانی ، جان است و هویت تورکی
برای ما خون است !
جان بدون خون ، مرده ای بیش نیست ، و خون بدون جان نیز ، مرداری بیش نیست !
🔸بر هویت طلبان است که وقتی کسی با تکیه بر هویت تورکی با هویت آذربایجانی ما ، کینه داشته و خزعبلات ببافد ، یاد آوری کنند ،
خاک زیر پای ما وطن و مامن و پناهگاه
ما است ، آنها که زیر پایشان خاک نیست ، وقتی در دریا های بین المللی ، غرق می شوند ، کسی برای آنها تئوری
جهان وطن ما است ، نمی خواند !
از تمامی تورک های ایران و بخصوص
تورک های آذربایجان ، درخواست می کنم که چه با تکیه بر خون ما به جان ما حمله کنند و چه با تکیه به جان ما ، خون ما را بریزند ، در اصل یا اجیر شدگان دشمن ما و یا نوکران بدون مزد و منت همان دشمنان ما هستند !
🔸در چهار چوب قانون مملکت و در حیطه زندگی ما ، این دو هویت موازی ، دو بال حیاتبخش و زندگی ساز ما هستند .
آمریکا و یا هر دمبک آن ، چه انگلیس و فرانسه و چه روسیه و یا دمبک های آن ،
در هر بخش حمله ، اگر با خون و جان ما
بازی کنند ، دشمن ما هستند و اگر لباس
یک بال مارا بپوشند و به بال دیگر حمله کنند ، دوست های نادانی هستند که جز کین و نفرت به ما هدف دیگری ندارند !
🔸مسئله دوم که اخیرا باز در فضای مجازی طرح میشود ، فرمول های فرسوده ، تحریم انتخابات است ، حتی گاها در برخی از کانال های هویت طلب ، از تحریم النهایه به جز در چند شهر ، سخن به میان می آید !
ما هویت طلبان در آغاز یک پروژه تعریف
کرده ایم ، فعالیت های ما مدنی و قانونی خواهد بود ، با رادیکالیسم و رینگو بازی و با به کوه زدن ، به صورت استراتژیک و نه تاکتیک موقت ، مخالف هستیم و هرگز مملکت را به آشوب نخواهیم کشید ، در نتیجه در هیچ تاریخ نه برای بهم زدن قهوه خانه در پائین و چانه زنی در بالا
برای اخذ امتیازات شخصی و نه برای
بردن مملکت به سمت فروپاشی برای
چراغ سبز نشان دادن به سیاست استعماری جهانی در منطقه ، مشارکت نخواهیم کرد ، بنا بر این نه با صندوق
رای تا کنون قهر کرده ایم و نه می خواهیم با آن قهر کنیم ، ممکن است
به لحاظ نبودن یک کاندیدای قابل قبول
به صورت شخصی رای ندهیم ، ولی هرگز در امر تحریم فعالیتی نخواهیم داشت !
🔸امر تحریم می تواند درست نقطه امر مدنی را مخدوش و یا درست بر ضد ان
نتیجه بدهد !
مطالبات ما هم مدنی و هم انسانی و هم قانونی است و برای رسیدن به آن فقط
یک راه داریم و آن را برگزیده ایم ، چه این راه طولانی باشد و چه کوتاه !
🔸مسئله سوم ، عدم شفافیت در اشخاص حقیقی و یا حقوقی است ، هرگونه بحثی و مشارکتی و یا تحریمی و یا دعوت به رای دادن به فردی و یا گروهی و یا حتی دعوت به برخی اعتراضات و دادن لیست های مشخص باید با اسامی و هویت های
واقعی انجام شود . هر کس می تواند ، گروهی مشخص و یا با هویت فردی خود هرگونه فعالیت مدنی داشته باشد ، اما قید اسامی نامشخص مثل مثلا تورک اوغلو - قارتال و یا نقطه نقطه و....
دقیقا امری ضد مدنی است ، جمعی از مردم و یا جمعی از اصناف و جمعی از دانشجویان و یا جمعی از بازاریان ، بدون مشخص شدن اسامی آن جمع ، ساختگی و در اصل امر ضد مدنی است !
یک نفر می تواند ، ده ها از این نوع اعلامیه ها صادر نموده و فضای مدنی و جامعه مدنی را مغشوش کند !
اگر فردی و یا جمعی می خواهد در این امر مدنی مشارکت کند ، باید هویت مشخص و روشنی داشته باشد !
🔸و اما مطلب دیگر و مسئله نحوه ورود در امر مدنی مثل انتخابات است ، اگر دو هویت طلب در جریان این امر مدنی به دشمنی هم بر خیزند ، در اصل ما شکست خورده ایم !
مشارکت در انتخابات برای بهتر کردن وضعیت جامعه و از جمله خودمان به عنوان هویت طلب و به عنوان صاحبان جامعه است ، اگر نیروی خودمان را صرف انتخاب فردی مشخص می کنیم ، باید آن چنان آگاه باشیم که خودمان را مغبون و جمع مان را نابود نکنیم !
به عنوان آخرین خواسته ما به عنوان
هویت طلبان کشور ایران در نقطه نقطه
این مملکت جان و خون داده ایم و تمام
نقاط آن از مرکز تا پیرامون هویت و وجود ما است ودر حفظ ان می کوشیم
با جان وخون مان .
@navidazerbaijan
🔴جنگ های ایران و عثمانی
( جنگ چالدران )
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
▪️اولین جنگ عثمانی با صفویه ( ایران ) در سال ۸۹۳ شمسی اواخر مرداد و اوایل شهریور برابر با ماه اوت ۱۵۱۴میلادی یعنی درست پانصدوشش سال قبل در همین استان اذربایجان غربی دشت چالدران در نزدیکی شهر خوی اتفاق افتاده است .
قبل از اینکه به علت جنگ عثمانی با صفویه بپردازم ، باید بگویم این تصوّر غلط ما است که فکر می کنیم تفکر دولتی سوای تفکر و اندیشه ما است ،
اگر دو نفر و یا دو خانواده و حتی دو نفر از یک خانواده به راحتی می توانند با همدیگر به جنگ بپردازند ، دولت ها چنین نیستند
من تاریخدان نیستم ولی هر وقت به علت جنگ های بزرگ تاریخ نگاه کرده ام
به این نتیجه رسیده ام که دولتها هم به همان ادله که دو خانواده و یا دو کودک
باهم به جنگ پرداخته اند به همان ادله
جنگ ها بین دولت ها و ملت ها هم آغاز شده است !
حتی منافع ملی در ثانی و تحت تاثیر آن
ادله و علت اولی جنگ ها بوده است .
▪️جنگ چالدران دو تا علت عمده داشته است که از نامه شاه اسماعیل صفوی هم
مشهود است ، شرق آناتولی عمده محل سکنای افرادی بوده که مرشد خود را
شیخ صفی اردبیلی می دانستند ، در زمانه روزگار جنگ چالدران دولت ها عمدتا بار نه ملی که مذهبی داشتند ،
شرق دشت آناتولی فرقه های مذهبی
بودند که تمایل به مراد های صوفیان
شیخ صفی اردبیلی داشتند ، به روایتی
اکثر قزلباش ها خاستگاه شان شرق
دشت اناتولی بوده است .
▪️در تاریخ هم کوچ های از شرق به غرب و از غرب به شرق با بار و اهداف مذهبی قید شده است یعنی سنی ها به غرب ( خاک عثمانی )و شیعه ها به شرق یعنی ( خاک صفوی )
سلطان سلیم عثمانی از این امر ناراحت بوده و شیعه های شرق اناتولی و صفوی را خطر حکومت خود می دانسته است
با این وضع پناهنده شدن سلطان بایزید سوم به صفویه و بهتر به ایران و اصرار
سلطان سلیم به اعاده شاه زاده عثمانی و عدم قبول شاه اسماعیل صفوی به استرداد پناهنده ، دشمنی سلطان سلیم
را به اوج رسانده و موجب جنگ نابرابر
ارتش عثمانی با قزلباش های شیعه صفوی گردید .
▪️اصولا ارتش عثمانی پس از فتح قسطنطنیه و ورود به بخش قاره اروپا و رویاروئی با نیرو های غربی خود از جمله با روم شرقی و روم غربی ، به ارتشی با
سلاح های اتشین تبدیل شده بود
در حالیکه این قضیه در ایران چندان عملی نشده بود ، اگر هم قزلباش ها به سلاح گرم دسترسی داشته اند ، استفاده از شمشیر و نیزه هنوز راه مردان شمرده می شد !
در اثر این جنگ نابرابر که شاه اسماعیل
حداکثر پنجاه هزار نیرو در اختیار داشت و سلطان سلیم بیش از صد هزار نیرو ،
عثمانی ها حدود هشت هزار و صفوی ها
حدودا پنج هزار نیروی خود را از دست دادند و این جنگ تا امروز دشمنی دو مذهب و دو ملت همسایه و هم دین را موجب گردیده است و هر دو کشور اثار مخرب ان را پس از پانصد سال بر دوش می کشند !
▪️جنگ چالدران به نظر من قبل از اینکه موجب کین و دشمنی دو کشور و دو ملت و یا دو مذهب باشد ، واقعه ای است که باید از آن تجربه و درس آموخت
▫️درس اول : سنت در هیچ زمان چه در جنگ و چه در مسائل اجتماعی قادر به مقابله با مدرن و نوگرائی نیست ، باید و باید خود را به روز نماید
شمشیر و نیزه هرچه قدر هم مردانه و جوانمردانه قدرت رویاروئی با مسلسل و تفنگ را ندارد
▫️درس دو : شاه اسماعیل هرچه رهبر بزرگ و شجاعی باشد و هر چه مرشد کاملی باشد و هر چه حق باشد و هرچه شیعه باشد از افراد دلسوز و صدیق بی نیاز نخواهد بود ، در قبل از جنگ چالدران ، سپاه صفوی در دیاربکر یک سردار قزلباش به نام محمد خان استاجلو ( یئکنلی ) داشت که کل منطقه را از عثمانی ها به نفع صفویه ، حراست میکرد و گرچه شاه اسماعیل نیز او را می شناخت ولی ترس از قدرت بیشتر او ، موجب ترس شاه اسماعیل شد و او را با یک نفر تعویض کرد ، و اولین پیروزی سلطان سلیم در همان محل بوجود آمد و گرچه محمد خان استاجلو در کنار شاه اسماعیل به جنگ با عثمانی ها پرداخت ولی دیگر آن محمد خان سابق که شرق آناتولی را در ید قدرت خود داشت نبود !
فتوحات اولیه عثمانی دقیقا از اشغال
دیاربکر و شکست جانشین محمد خان استاجلو آغاز شد و در نهایت به اشغال
تبریز منتهی گردید
گرچه سلطان سلیم پس از مدتی مجبور به ترک تبریز شد اما آثار آن تا به امروز
باقیمانده است .
▪️علل شکست در یک جنگ خارجی فقط قدرت دشمن نیست ، حتی ضعف نیروی خودی هم نیست ، اشتباهات استراتژیک نیروی خودی در مهره چینی و عدم درک و فهم نیروی صادق و پرتوان در مقایسه با نیرو های بله قربان گو و کم توان ، عامل تعیین کننده شکست و پیروزی است
@navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات (۱۶۰ )
🖌عیسی نظری
🔸در آن دوره من رئیس دادگاه کیفری بودم ، دادگاه شعبه دوازده کیفری دو شهرستان اورمیه ، یک روز بازرس قضائی به دادگاه آمد و گفت :
به هر جای شهر مراجعه کردم ، می گفتند در دادگستری به ضد انقلاب بیشتر می رسند تا افراد انقلابی ، یعنی ضد انقلاب ها از دادگستری راضی هستند ، اما انقلابیون ناراضی هستند !
بازرس دوست من بود ، در یک دانشکده و در یک گروه بودیم ، جواب دادم :
کاملا درست است ! متعجب شد ، گفتم : دوست من بگذار توضیح بدهم ،
دو نفر را فرض کن یکی ضد انقلاب ، ساواکی ، آدمکشی که با تانک به روی مردم رفته است ، تخلفی رانندگی دارد ،
راهنمائی گفته است فردا برو دادگاه کیفری شعبه دوازده !
شنیده طاغوتی ها از دادگستری رفته و انقلابی ها ، مسئول و رئیس
دادگاه شده اند ،
با ترس و لرز وارد دادگاه شده و می گوید پرونده ای دارد !
سرم را بلند می کنم و می گویم :
تشریف ببرید ، دفتر دادگاه ، آقای رونی
نتیجه را برایتان ابلاغ می کند !
عقب عقب می رود و به آقای رونی می گوید :
بابا عجب رئیس گُلی دارید ، عجب آدم خوبیه ، به من گفت ، تشریف ببرید دفتر
نتیجه را از آقای رونی بپرسید !
🔸حالا فرض دوم ، یک انقلابی صادق که ماه ها در جبهه جانفشانی کرده ، همین مشکل را پیدا کرده است و گفته اند فردا بروید دادگاه !
میداند که انقلاب شده ، طاغوتی ها شکست خورده اند و یاقوتی ها رئیس دادگاه شده اند ، حتی شنیده رییس دادگاه دوست و شاگرد مثلا بهشتی و موسوی اردبیلی بوده ، خود موسوی و بهشتی همین دیروز در جبهه دست وی را
بوسیده اند و به حق ، چون این انقلابی
مملکت را نجات داده است ، فردا وارد
دادگاه که شود ، دیگر روشن است !
وارد دادگاه می شود و می گوید :
پرونده ای دارد !
سرم را بلند می کنم و می گویم :
تشریف ببرید دفتر ، نتیجه را آقای رونی ابلاغ می کند .
می رود دفتر و می گوید :
عجب کودنی را رییس کرده اند ، از خود راضی ، نفهم ، بیشعور ، حتی ماتحت خود را هم تکان نداد ، آقاااا برو ووودفتر رررر !
انگار من دفتر را بلد نیستم !
ملاحظه بکنید ، حرکت و حرف و جواب
من به هردو یکی است .
🔸 اولی چون سطح انتظاراتش پایین بوده است ، همین جواب برو دفتر ، هم جواب آزادی بخش ، رها کننده ، رضایت بخش ومودبانه بوده است ، اما برای نفر دوم که سطح انتطاراتش بالا بوده این جواب برو دفتر ، بدتر از هزار فحش تلقی می شود ، مرد حسابی برو دفتر یعنی چه ،
می میری پاشی و خودت بری دفتر و نتیجه را به من بگوئی ؟
من جانم را در جبهه ، کف دستم گرفتم ، که تو اینجا شکمت را بزرگ بکنی ! حالا
می میری یک وجب ، ما تحت خود را تکان بدهی ؟
گفتم :
🔸دوست من ، من یا امثال من ، هیچکدام ، از آن دو نفر را نمی شناسیم ، مثال را هم از خودم زدم که اشکالی پیش نیاید ، من نه اولی را می شناسم و نه دومی را ،
برو دفتر تا آقای رونی نتیجه را ابلاغ کند
به همه یک سان گفته می شود ،
وضیعت طرف است که اگر مثلا رییس دفتر استاندار است و یا بیکار است ، ان گفته را معنی دار می کند ، برای ضد انقلاب حرمت است و مودبانه و برای انقلابی ، بی حرمتی و بی ادبانه است .
و الا هیچ کارمندی ، هیچ قاضی و یا رئیسی برای خود مشکل بوجود نمی آورد !
آمدیم خدمت کنیم و نانی بخوریم ، برای
دردسر که نیامدیم !
بخصوص که شما ها هم ، معمولا به پیش انقلابی ها می روید و یا با آنها ارتباط دارید !
🔸سال ها از ان ماجرا می گذرد ، همچنان آن واقعه را می گوید که چگونه مسئله برایش حل شده بود و حتی ان را به دادستان انتظامی قضات شرح داده و او نیز ان را پسندیده و حتی گفته بود ، دعوت کن برای خدمت به تهران بیاید و دوستم توضیح داده بود که اصولا از تهران به اورمیه فرار کرده است !
الان بیش از سی سال از آن گفتگو می گذرد ، می بینم درست به خال زده بودم
الان رئیس و یا مسئول دادگاه یک جمله می گوید :
بیرون باشید ، الان صدایتان می کنیم !
برای یک وکیل جوان و یا ارباب رجوع عادی ، خیلی هم محترمانه است ،
اما برای من که سی سال در آن دادگاه
خدمت کرده ام ، بسی ناگوار و جمله بی ادبانه ای به نظرم می رسد !
دلیل همان است ، به خاطر سی سال بودن در آن دادگاه سطح انتظار من بالا
رفته است در صورتیکه ارباب رجوع عادی سطح انتظار خود را به اندازه من
بالا نبرده است !
@navidazerbaijan
🔴خاطرات و خطرات ( ۱۵۸ )
دو رفیق نا آشنا !
🖌عیسی نظری
🔹سرهنگ به صورت بسیار حساسی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه
تهران می ترسید !
وقتی در طول بازجوئی می گفتم که در دانشکده ما خبری نیست ، خیلی آرام است ، همانکه می خواهید ، پس چرا سرگرد همچنان مرا می زند ؟
سرهنگ می گفت :
ببین من بچه نیستم ، این دانشکده لعنتی
شما هروقت ساکت و آرام شده است ، آن زیر زیر ها یه خبرهائی هست ، که گند آن
بعدا بیرون می زند ! و بعد اضافه کرد :
در مورد زدن من مخالف هستم ، می توانیم حرف بزنیم ، به خدا به پیر به پیغمبر من بیشتر از تو به حضرت علی
معتقد هستم !
🔹ان روز ساعت یازده صبح گرفتار شده بودم و سرگرد تا ساعت چهار بعد از ظهر
کتک زده بود ، خسته شده بود .
شکنجه و یا کتک زدن تنها برای خورنده
نیست کتک زننده هم خسته می شود ،
کلافه می شود ، پنج ساعت تمام تلاش وکوشش کرده ، بدون اینکه حاصلی بر دارد ، سرگرد آدم خاصی بود ، وقت استراحت نماز هایش را می خواند .
اما سرهنگ اول وقت چنین میکرد و هرگز وارد فاز کتک زدن نمی شد ، وقتی
ادم را نصیحت میکرد ، سرگرد چهار چشمی مواظب اش بود و سعی میکرد ، غلط های او را تصحیح کند !
مثلا سرهنگ وقتی می گفت : پسرم تو میدانی در روسیه چه خبر است ؟
فوری سرگرد مسئله را اصلاح میکرد و می گفت : این یکی از اون ها نیست ، قبله کلاغ سیاه هاست . منظورش هم دختران محجبه بود !
🔹در وسط اتاق ولو شده بودم ، درِ اتاق کتک باز شد و دانشجوئی را به درون اتاق انداختند و پشت سرش ، سرهنگ و سرگرد وارد شدند ، دانشجوی دانشکده
ادبیات بود ، ریش سیاه و توپی داشت ،
وقتی سرگرد به روبرویش رسید ، یک سیلی جانانه و آبدار توی صورتش زد ،
صدایش همه را متعجب کرد !
دانشجوی ادبیات همانند آبشار نیاگارا
از چشمانش آب سرازیر شد ، من مات
ماندم ، آدم چطور با یک سیلی گرچه ناگهانی و شدید می تواند گریه کند ؟
سرهنگ جلو امد و پرسید :
بچه کجائی ؟
-- تهران !
-- کجای تهران ؟
در حالیکه همچنان اشک می ریخت ، جواب داد : میدون خراسان !
واز حال رفت یعنی من نفهمیدم فیلم بازی کرد و یا واقعا بیهوش شد !
سرهنگ تبسمی زد و گفت :
بچه میدون خراسان باید زیرک باشد ،
منهم بچه همان میدان هستم ، بچگی ام
در همانجا گذشته است و بعد مکثی کرد و مرا نشان داد ، ببین پنج ساعت تمام کتک خورده ، انگار نه انگار ! ولی تو با یک سیلی وا رفتی !
اگر واقعا دانشجوی ادبیات باشی ، ولت می کنم این سیلی هم یک یادگاری از ما ،
که همیشه یادت باشد .
🔹سرگرد و سرهنگ بیرون رفتند ، ما دوتا ماندیم اب چشم هایش قطع شد ، نمی دانستم واقعا گریه می کرد و یا فیلم بود ؟ نگاهی به من کرد و گفت :
عشق می کنی وقتی کتک می خوری ؟
نگاه کین توزانه ای برایش کردم و گفتم :
نه عشق نمی کنم ولی مثل تو هم از گریه از حال نمی روم ! خندید و گفت :
پسر من رفیق تو هستم ، فیلم بازی کردم
الان هم آزاد می شوم ، خیالت راحت باشد من از بچه های شما آشنا دارم ،
یازرلو - کاظم زاده بابا ، احسانی ، ملایی اگر حرفی داری ، برایشان بگویم !
نمی دونستم چه بکنم ، من اینجورش را ندیده بودم ، کدهایش درست بود ، برای
بچه های حقوق پیام دادم که چه کنند تا من بیشتر توی هچل نیافتم ، ولی هم چنان مات و مبهوت بودم ، منهم بلد بودم فیلم بازی کنم ولی نمی توانستم مثل او باشم ! ما دو رفیق ایدئولوژیک هم بودیم اما با روش های هم نا آشنا ، او دقایقی بعد آزاد شد ، من پس از نوش جان کردن چند ساعت کتک اضافی در اواخر شب آزاد شدم !
من همواره دو دل بودم ، نمی دانستم آنها که دسته جمعی به شاه (سپاس )
گفتند و آزاد شدند ، کار درستی کردند و یا آنها که حاضر نشدند ، سپاس بگویند و تا انقلاب در زندان ماندند ! الان هم نمی دانم !
@navidazerbaijan
🔴ده فرمان مدنی برای استاندار و مدیران کل استان آذربایجان غربی
🖌عیسی نظری شهروند
آذربایجان غربی
▪️۱ - آقای استاندار دستور فرمائید ، تمامی شکایت های ابواب جمعی حکومتگران علیه شهروندان جامعه از جمله علیه نویسندگان و روزنامه نگاران ، از کلیه مراجع دادگستری جمع آوری و نسبت به آنها اعلام رضایت شود !
رئیس عزیز !شما و تمامی مدیران ، نوکران با جیره و مواجب رسمی همان
شهروندان هستید ، و آنها ولی نعمت و ارباب شما هستند !
حتی به معنی ساده تر و عوام فهم تر ،
انها ناصرالدین شاه و شما ها حقوق بگیران انها هستید ، فرض هم ناصرالدین
شاه ناراحت شده و فحشی آبدار نثار
رعیت نانخور کرده است !
در تاریخ سراغ نداریم که رعیتی به عدالتخانه برود و از شخص شاه شکایت کند ! شهروند شاه است !
▪️۲- جناب استاندار از قدیم گفته اند ، اگر خسرو یک تکه پارچه ای از دکان پارچه فروش بردارد ، لشگریان تا طاق و سقف دکان رعیت ( شهروند ) را ویران نکنند ، از پای نمی نشینند !
در حال طی یک اعلامیه ای به تمام دور قاب چین های محور دولت و حکومت
اعلام بفرمائید که ناقدین دولت و حکومت در اصل حامیان دولت و حکومت هستند ، بنویسید آنها کسانی هستند که منافع شخصی خود را فدای
جامعه مدنی می کنند ! به دشمنی خودتان با منتقدین پایان بدهید ، تا اطرافیان دولت شما هم کین خود را به منتقدین تعدیل کنند !
▪️۳- آقای استاندار !
الان تمام امکانات ادارات شما بسیج شده است تا از دادن امکانات مملکت به منتقدین شما و ادارات دولتی جلوگیری و حتی از حق و حقوق قانونی انها ممانعت کنند ، این عمل نهایت بی وجدانی و بی انصافی و تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی است و تمامی مظالم دولتی از همین فرمول منحوس خودی و غیر خودی ناشی می شود .
امر منحوس حامی پروری از این فرمول
ناشی می شود ، تقسیم جامعه به دو قطب متضاد از همین محل ارتزاق می کند ، رانت خواری و دزدی و چپاول از همین آبشخور سود می برد .
وقتی معیار خدمت برای دوست و موافق و طرد و دوری از منتقد باشد ، جز ابتذال و جز نکبت برای وطن هیچ چیز دیگر عاید نمی شود ، و بدین جهت روغن داریم ، مرغ هم داریم ، اما ابتذال پخش و نشر آن در تمامی رادیو و تلویزیون های جهان نقل محافل است !
این عمل اگر در یک کشور نرمال مثل بنین و یا توباگو و یا سان مارکو ، اتفاق
می افتاد حداقل باید ، شخص شما و شخص اقای فرماندار و تمامی مدیران
مربوطه باید لااقل استعفا می دادند ، اگر
توان هاراگیری نداشتند !
▪️۴- آقای استاندار !
ادارات شما ان چنان وضعیتی یافته اند ،
که از باز کردن درب های خود به روی
مراجعه کننده ناتوان هستند ، آنچنان وضعیتی یافته اند که روسای ادارات توان رودر رویی با منتقدین که هیچ ، با مردم عادی هم ندارند ، بدین جهت دیدن آنها همانند دیدن ماه شب بدر است ، یک روز در سال و آنهم نا ممکن !
بگذار از اداره منتسب به خودم بگویم تا
دیگر آفتاب امد دلیل آفتاب
درب ورودی سه متر در سه متر بسته می شود ، از بغل درب ورودی یک راه باریک موش رو کنده می شود که اگر دونفر همزمان به ان اداره مراجعه کنند ، در این واویلای کرونا باید شکم در شکم بمالند چرا ؟ می خواهند رئیس اداره را ببینند و نمی توانند !
پیشنهاد دادن و نقد و تئوری پیشکش !
نمی توان جناب رئیس را دید !
هیچوقت یادم نمی رود ، آقای نادر زنجانی مدیرکل دادگستری بود و میز ریاست خود را درست روبروی همان درب ورودی بزرگ قرار داده بود ، ارباب رجوع چه لازم باشد و چه نباشد ، باید در ورود و خروج رئیس کل را اجبارا می دید !!
خودتان هزار علامت تعجب بگذارید !
▪️۵- آقای استاندار !
شما شخص اول و نماینده دولت و حکومت هستید !
شما مسئول ستم اداری در این استان هستید .شما مسئول نا برابری اداری و هر نوع نقص موجود در سیستم پخش و توزیع عدالت اجتماعی هستید !
شما نمی توانید نقایص موجود را نا دیده بگیرید .شما نمی توانید ، دزدی و چپاول محلی را نادیده بگیرید
اگر یادتان باشد چند مدت پیش ، از غارت مسئولین قبل از خودتان گفتید که گویا یک تُن مدرک دارید ! اگر یادتان باشد گفتم که این مسئله خودش جرم است اگر مدرک داری باید به مراجع مربوطه برای تعقیب ان دزد و یا دزدان
بدهی !
لطفا و لطفا نتیجه رسیدگی به ان مدرک های تناژی را اعلام فرمائید ، اگر انها را به مراجع مربوطه برای رسیدگی داده اید ! و اگر نداده اید ، علت ان را اعلام فرمائید !
مبارزه با فساد یک مقدمه واجب دارد ،
و آن آزادی منتقد و مطبوعات است ،
اگر رسانه یک خط بنویسد و توقیف شود و یا منتقد یک جمله بگوید و مورد شکایت قرار بگیرد ، مبارزه با فساد و دزدی هم نمایش و هم صوری و هم الکی است ! هرکه می خواهد باشد !
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan
🔴روزنامه نگاری در داخل
و خارج از کشور !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔹روزی ، روزگاری عده ای از خبرنگاران و روزنامه نگاران از شهر اورمیه عازم شهر قونیه شدیم ، غرض ایجاد دوستی فیمابین روزنامه نگاران شهر اورمیه ایران و شهر قونیه تورکیه بود ، این پروژه می توانست پایه و بنیاد دوستی مردم دو شهر شود و حتی دو شهر می توانستند ، خواهر خوانده شوند و از ریشه های دوستی دو شهر ، مردم دو کشور به دوستی برسند و متعاقب ان حتی دو دولت و حکومت می توانستند طریق دوستی واقعی را در پیش بگیرند و چنان حرمتی و رفاقتی بوجود اورند که در منطقه در مقابل کشور های مهاجم و اشغالگر از جمله فرانسه - انگلستان -
آمریکا و روسیه ، سیاست واحدی داشته
باشند .
🔹وقتی به بازدید مثلا روزنامه ای می رفتیم ، و یا با روزنامه نگاری و یا خبرنگاری روبرو می شدیم ، دوستان ما
تبدیل می شدند به خروس جنگی های
مبارز که مثلا چرا دولت شما حجاب را
اجباری نمی کند ؟ یا چرا در پانصد سال
پیش در چالدران به ما حمله کردید ؟
در یک بحث دوستانه دو خبر نگار ، آخر
سیاست یک دولت دیگر ، چقدر قابل
بحث است ؟
به یکی از دوستان در همان شهر گفتم :
آخر برادر من ، مگر با سیاست گذاران
دولت تورکیه گفتگو می کنید ؟
شما و ما خودمان روزنامه نگاران و خبرنگاران محلی در یک کشور هستیم
که وقتی از شهروند در مقابل نوکران اش دفاع می کنیم ، می افتیم در دالان های
ارشاد و دادگاه ها ، خوب خبرنگار قونیه
هم مثل تو !
نه ما مسئول حجاب اجباری حکومت ایران هستیم و نه خبرنگار قونیه ، مسئول بی حجابی تورکیه ، ما آمدیم
درخت دوستی بنشانیم ، اگر بتوانیم !
خوب نتوانستیم ، جمع کنید ، برویم ،
این چه کین بدون منطقی است که دامان
ما را ول نمی کند ؟
🔹حالا دوستی ممکن نشد ، خوب دیگر
جنگ سلطان سلیم عثمانی را با شاه اسماعیل صفوی به نیابت آغاز نکنید !
یک کم آرام باشید ، اصلا کسی معنی
روزنامه نگاری را بداند ، به نیابت وزارت
خارجه و یا ارتش های دو طرف وارد این کاروزار نمی شود !
تو در داخل کشور نایب ملت و شهروندان خود هستی ، جرئت نمی کنی ، نقد قدرت کنی ، حالا یا از شکایت می ترسی و یا شیفته کارت های هدیه شدی !
در خارج از کشور این قدرت آغاز کننده
جنگ های نیابتی را از کی و چی می گیری ؟
همین دیروز مدیر یک رسانه خبری برایم
نوشته است ، خبر خود مدیران را می نویسیم در عرض چند روز ده ها شکایت
شده و برایم اخطار امده است !
آقا و خانمی که در داخل کشور قادر نیست به نوکران ملت خود ، تو خطاب کند در خارج از کشور ، تبدیل به قدرت
هسته ای و بمب اتمی می شود !
🔹روزنامه نگاری در جهان معنی مشخصی دارد ، اقتدار سیاسی خود را نقد می کند
و سعی می کند درخت دوستی در جهان
بنشاند ، اگر بتواند !
دیگر محاکمه دولت های جهانی و یا سیاست های دیگر دول معمولا بر عهده
سازمان های بین المللی و وزارت خارجه
است که اگر خصمانه باشد ، خدای نکرده
کار به وزارت خانه های دفاع و جنگ و....
می کشد !
آزادیخواه محلی نشده ، به آرادیخواه کشوری ، راه نیافته می خواهد آزادیخواه جهانی بشود !
معمولا هم به درد خرابکاری می خورند ،
در منطقه به نوعی و در داخل به نوعی دیگر !
@navidazerbaijan
🔴دیروز ، امروز و فردا !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار و حقوقدان
🔹امروز در دنیای مجازی سیر میکردم ،
یک برنامه ای دیدم که به نظرم برای
خنده بود ، اما مجریان نمی خندیدند ،
پس برای خنده نبوده است ، دقت کردم
نه جدی بود ، حتی جدی است !
لیدر های سرنگونی نظام جمهوری ، در اصل قدرت نمائی میکردند !
یکی از انها شهرام همایون بود ، ایده ال
او شاه بود و یا هست ، او در خارج تشریف دارد ، هر زمان گفته ام که هموطنان خارج نشین معمولا در زمانه خروج خود ، فریز شده اند ! در یخبندانی گیر کرده اند که خروج از ان نا ممکن است !
برای نمونه همین دیروزها بود ، قدیمی ترین مجری رادیو و تلویزیون اقای میبدی
به تلویزیون خود زنگ زده بود و به صورت زنده پخش می شد !
میبدی زنگ زده بود که آقا من در راه هستم ، اتوبان فلان لوس آنجلس ، دقیقا
پانزده دقیقه دیگر می رسم ، تو را به خدا حرکت نکنید به خاطر من یک ربع ساعت صبر کنید !
من هم می خواهم در این پیروزی سهیم
باشم ، مجری تلویزیون هم می گفت :
جناب میبدی زود باشید ، اگر یک ربع ساعت دیگر برسید ، شما هم هستید !
🔹ماجرا این بود ، فردی مهمان تلویزیون اقای همین شهرام بود و می گفت : فلانی اسم وی یادم رفته است ، یک هواپیما اجاره کرده و عازم فرودگاه
مهرآباد تهران است ، می خواهد برود در
شهیاد تهران انقلاب کند ، منهم اسم چند نفر را رزرو کردم ، پاشید برویم و میبدی
مجری سابق رادیو و تلویزیون ایران
در جاده اتوموبیل خود را نگه داشته و از طریق تلفن اتوبان به مجری تلویزیون و مهمان او التماس میکرد که من سر ربع
ساعت می رسم فقط یک ربع صبر کنید
تا منهم برسم بدون من سوار پرواز انقلاب شوید و به تهران بروید و انقلاب
بکنید و جمهوری را سرنگون کنید ، از شما نمی گذرم !
🔹آن دیروز ، یاد ماجرائی افتادم که مسعود رجوی به کمک صدام یک هزار اتوموبیل با رانندگان ایرانی از اروپا آمده را راهی جاده مهران کرده بود که فردا به تهران برسند !
ان روز هم مثل همان روز ، مات مانده بودم ، حتی در یک نشریه ای محلی نوشتم فرض در ایران تمامی نهاد ها و سازمان ها منحل شده اند ، نه ارتشی داریم و نه سپاهی ، نه نیروی انتظامی
داریم و نه نیروی امنیتی ، اصلا ادارات
هم منحل شده اند !
آخر آدم ! هزار تا ایرانی ساکن اروپا را
با اتوموبیل های عراقی راهی جاده مهران می کنی ، فکر نمی کنی ممکن است یک چوپانی در صحرا دو کیلو میخ
بخرد و آنها را به جاده مهران به تهران بریزد ، آدم تو با هزار اتوموبیل عراقی
پنچر شده ، چه می خواهی بکنی ؟
🔹همیشه گفته ام خارج نشین های هموطن ما در ان تاریخ خروج فریز شده اند ، تراژدی های اینها دقیقا کمدی است و کمدی های این آقایان موجب تراژدی های جان سوز می شود !
ان روز میبدی که دیگر خیلی به روز تشریف دارد از فهم اینکه با صد نفر
مسافر لوس آنجلس نمی شود با یک هواپیمای مسافری پان آمریکن وارد
تهران شد و به شهیاد رفت و انقلاب
ضد جمهوری و پادشاهی راه انداخت !
امروز هم هیچ فرقی نکرده است
ارتباط تلفنی دو داخل نشین که تحت
تسلط خارج نشینی هستند که فقط تلویزیون دارد
🔹آقای طبرزدی و یا شعله سعدی ، سعی می کنند در دل شهرام همایون جا باز کنند تا انقلاب شاهنشاهی بر پا کنند
اما در همان سطح جنگ رهبریت ان چنان
خبطی مرتکب می شوند که رهائی از سیطره شاه و شاهنشاهی برایشان ممکن
نیست ، نیروی داخل که بخواهد تابع نیروی خارج باشد ، خود یک انجماد
قرون وسطائی است !
اما فردا ! نه مال شاه زاده ها و نه مال آقا زاده ها ست !
نه از آن باستانگرایان پوسیده فکر و نه
از آن قرون وسطائی های پوسیده مغز ،
فردا از آن شاهان و شاهزادگان نیست
از ان ملت های آزاده است ، ملت هایی که جز به صلح نمی اندیشند جز به منافع
و محیط زیست انسانی خود نمی اندیشند ، به خاطر پول ، طلا ، مس ، آهن ، خاک زیر پای خود را از بین نمی برند !
و ملت های خود را ، به امید بهروزی !
@navidazerbaijan
🔴 خود باختگی
اساس تسلیم شدن است !
🖌عیسی نظری روزنامه نگار
🔹هر از گاهی مباحث فردی از شورای شهر اورمیه گل می کند ، من تورکی نمی دانم فارسی حرف بزنید و یا تورکی حرف نزنید !
در طول یکصد سال گذشته به عناوین
مختلف سیاست شوونیستی مرکزیت
بر این اساس رقم زده شده است !
در زمانه قدرت چکمه پوشیده و شلاق به دست گرفته و میدان داری کرده که نگذارید ، این پیرامونی ها حق و حقوق
انسانی خود را طلب کنند و حتی نگذارید در محیط های اداری و نهاد های خود بدان توسل جویند ، نگذارید طعم خوش داشته های انسانی به دماغ این پیرامونی ها برسد و الا کار خراب می شود ، دیگر استثمار انسان از انسان ، دولت از شهروند ، مرکز از پیرامون می گسلد ، پس شمشیر بر فرازید و هر کس از زبان مادری خود گفت ، زبان اش ببرید و سرش بر دار کنید ، اگر بچه است بترسانید و اگر نمی ترسد بکشید ، این
زبان تیز یک استبداد است ، یک نژادپرست و یک فاشیست ، والیان و استانداران و فرمانداران و روسای بریگاد
قزاق و امرای ارتش ، مجریان این تز بی فرجام و حتی بد فرجام حاکمیت مرکزی
بر پیرامونیان بود !
🔹اما زمانه عوض شده است ، دولت ها و حکومت های زبان کُش در بین الملل فرهنگی و انسانی و مجامع رسمی دیگر
نسل کُش نام می گیرند !
دیگر هیچ قدرت رسمی در هیچ دولت و حکومتی نمی خواهد به هیچ قیمت بدنامی ان را بر تن خود بمالد !
دیگر مرکز گرا های تند و تیز ، شمشیر های خود را غلاف کرده اند !
این وظیفه بر عهده بدبخت هائی دراز
و یا کوتوله ای از اعضای عضو شورای شهر ها واگذار شده است !
🔹این افراد تیره روزانی بدتر از ما ، هستند ، خودشان پیرامونی هستند ، خودشان از زبان مادری خود محروم
هستند و مثل ما نه سواد نرمال جهانی برای شهروندی را دارند و نه از نظر منطقه ای و محلی امکانات زندگی
کشور هائی را دارند که پنجاه سال قبل
استقلال گرفته و به امکانات رفاهی و انسانی خود ، علی رغم داشتن زبان های
مختلف مثل مالزی و سنگاپور ، رسیده اند .
🔹الان دیگر دولت و حکومت می داند ، گفتن اینکه تو به زبان مادری خود حرف نزن ، یعنی بستن نوعی کثافت سیاسی
بر پیکره خود است و دیگر چنین نمی کند ، اما ولا کن ! این رزم بد فرجام را
بر عهده وامانده های محلی که خود تورک و یا کورد هستند ، واگذار کرده است .
می بیند در بحث و گفتگو ها طرف وقتی می گوید من خودم هم تورک هستم و یا من کورد هستم بدانید رمز مبارزه با زبان مادری آن محل را بر دوش گرفته است !
🔹هم زمان همه حرف های بایدن و یا ترامپ را در همان لحظه می فهمند ،
در صورتیکه انها با زبان مادری خود حرف می زنند ، همه حرف های پوتین را
در همان لحظه می فهمند چون ترجمه می شود ولی زبان مادری یک شهر و یک منطقه را نمی فهمند !
نمی فهمند و نمی خواهند بفهمند ، بفهمند چیه ؟ اصلا نمی خواهند بشنوند !
یعنی یارو به عوض اینکه بگوید آقایان
کمی هم به زبان مادری من ، مثلا کوردی و یا ارمنی و......حرف بزنید و یا خودش
حرف بزند ، شمشیر نیابتی قوم مسلط و
مرکزیت را بر می دارد و مجری سیاست
یک صد سال زبان کُشی در ایران می شود و انتظار دارد که چرا تورک ها از
او و امثال او حمایت نمی کنند ؟
🔹من به این اقا در سالن رسانه گفتم ،
آقا جان ! نگو تورکی حرف نزنید ، بگو
کوردی هم حرف بزنید !
تو بدبختی مثل من هستی ، که زبانت
مورد هجوم است و قومت مورد انکار !
اینکه پرچم قدرت صد ساله را بر داری
مثل نظر بازی کور است ، چندش اور
است ، این پرچم را دیگر خود قدرت
هم زمین گذاشته است !
الان خود قدرت چنین نمی گوید ، حتی
بعضا اعتراض می کند ، داداش چرا تورکی نمی نویسی و فارسی می نویسی ؟
این مبارزین به نیابت از قدرت صد ساله
ایران بد جوری قافیه را باخته اند
راهی را می روند که والیان و سرداران
زبان کُش و ضد ملل ایران ، آن را آزموده
اند و چون ره به جائی نبرده اند ، پرچم را بر دوش اعضای شورای شهر اورمیه
و سایر شهر های پیرامون گذاشته اند !
@navidazerbaijan