navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۶۸ )

خلخالی بزرگوار در اورمیه

🖌 عیسی نظری

🔹اول کار بگویم که اشتباه برداشت نمودید ، خلخالی مورد بحث هیچ ربطی
به آیت الله خلخالی ندارد ، حتی از دور و نزدیک هیچ ارتباط و علاقه ای بهم ندارند، آقای خلخالی مرد شریف نقده است ، که زمانی شهردار شهر بوده و زمانی تبعیدی که دوره تبعید خود را
در بلوچستان با رهبر فعلی کشور گذرانده است .
یکانی ها از وی به نیکی یاد می کنند ،
همواره دستی در اتش داشته است !
قدیمی ترین روزنامه نگار استان و ایران  است ،
حتی قدیمی تر از من !
و اما خاطره و داستان من .
🔹سالی بود که کانون نویسندگان اورمیه
( اورمیه یازارلار بیرلیگی ) جلسات هفتگی و مفصل و تعطیل ناپذیر داشت ،
این جلسات هر هفته در دفتر وکالت من
در ایشیک تپه ( شیخ تپه ) تشکیل می شد .
هسته اولیه پنج نفر بودیم که قرار شده بود برای هر هفته پنج نفر اضافه شود .
اما شرط اصلی حضور این بود که دعوت
شده در جلسه مطرح و در صورت تصویب نصف به اضافه یک ، اعضا از
طرف من به عنوان دبیر اول و سخنگو
به جلسه دعوت شوند !
شخص اقای خلخالی از جلسه دوم به
کانون دعوت و عضو یازارلار بیرلیگی
بود .
چند هفته گذشته بود و هر هفته پنج نفر
نویسنده و فعال اجتماعی و مدنی بدان
اضافه شده بود و دیگر جلسات شلوغ و
درستتر پربار شده بود و در مورد مسائل
و از جمله انتخابات مجلس و اعلام کاندید فعال شده بود .
🔹آقای خلخالی را من از زمان سابق می شناختم حتی عضو شورای نویسندگان
نوید آذربایجان بود ، من با ایشان مسافرت خارج از کشور رفته بودم  ،
برای فهم و درک شخصیت یک نفر تنها
مسافرت ، میزان و معیار بی نظیری است ، هله مسافرت خارج از کشور ،
من با آقای خلخالی رفت و آمد هم داشتم
گاها من مهمان او می شدم و گاها  او مهمان من می شد .
آقای خلخالی بر خلاف من که همواره
با دست خالی به دیدن دوستان می روم ،
ایشان با دست پر چنین می کرد و هله
هله عسل طبیعی باغات سلدوز و سردشت قیامتی بود که همواره از سایه
سر جناب خلخالی در خانه ما بود !
🔹در یکی از جلسات آقای خلخالی با دو نفر از سولدوزی های که با من نیز آشنا بودند ، به جلسه آمدند ، خوش آمد گفتم ، خدا خدا می گردم که کسی اعتراضی نکند ، چون برای آندو نفر
در جلسه رای گیری نشده بود !
یکی از نقده ای های عضو فقط چند
دقیقه تاب آورد و خیلی جدی گفت :
آقای نظری !
آیا برای حضور ایندو نفر در جلسه رای گیری شده است یا خیر ؟
اگر رای گیری نشده است ، چگونه ایندو
نفر در جلسه شرکت کرده اند ؟
تا من جواب بدهم ، جناب خلخالی گفت :
اینجا دفتر آقای نظری است و من هر زمان که بخواهم و با هرکس که بخواهم
می توانم در دفتر دوست خودم رفت و آمد کنم و به کسی هم مربوط نیست !
نقده ای همشهری جناب خلخالی گفت :
سوال من از مسئول جلسه بود و جواب می خواهم !
یک شرط و قاعده اعضای یازارلار بیرلیگی برای حضور در جلسات بود ،
مجبور بودم جواب بدهم ، اعضای کانون
و معترض و جناب خلخالی و دو مهمان
منتظر پاسخ من بودند !
( خدا را شاهد می گیرم که در مدت سی
سال خدمت قضائی در این شهر اورمیه
هرگز آگاهانه از جاده عدالت خارج نشدم
چه برای دوست و یا دشمن خودم ، ممکن
است اشتباه کرده باشم ، خطای انسان
است ولی هرگز آگاهانه ستم نکردم ، خروج از جاده عدالت برای یک قاضی
همان ستمکاری است . )
🔹گفتم : جناب خلخالی برای حضور فردی در جلسه شرط رای گیری و اعلام عضویت در یازارلاربیرلیگی است و متاسفانه برای  ایندو مهمان عزیز رای گیری نشده است و حضور انها در جلسه
ممکن نیست .
متاسفانه آقای خلخالی نیز همراه آندو
مهمان عزیز از جلسه بیرون رفتند .
مدتی گذشت ، همسرم روزی گفت :
مدتی است که از  آقای خلخالی خبری
نیست ، به دفتر هم نمی آید ؟
گفتم : نه نمی آید ، اقای خلخالی قهر
کرده
همسرم پرسید : یعنی چه قهر کرده ؟
ماجرا را گفتم و زن ام عصبانی تر شد و
گفت :
تو اینهمه دوست داری از مهاباد گرفته تا
سردشت و سلماس و ماکو و یکانات و تبریز و تهران هله هله خارج کشور را نمی گویم ،  خوب از این هزاران دوست ات
هر کی را می خواستی کاری میکردی که
قهر کنند ، چرا جناب خلخالی ؟ 
تنها کسی از دوستان ات که عسل بدون
شکر و طبیعی می اورد ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات (  ۲۶۶  )

من و روولور شکسته !

🖌عیسی نظری

🔹سال های خفقان بود ، تمام راه ها بسته بودند . رژیم تنها یک راه باز گذاشته بود .
رزم مسلحانه ، مبارزه مخفی و زیر زمینی !
احزاب موجود علی رغم اینکه همگی
صوری و الکی و قوندارما بود ، تعطیل
شده بودند . تنها یک حزب قلابی  بود ، حزب رستاخیز !
مبارزه مدنی از بنیاد وجود نداشت ، منبر ها بیشتر ننه من غریبم بود .
نصایح مدیر مدرسه و مادر و در و همسایه فقط چند ماهی توانست دوام بیاورد .
فیلم و سینما و تئاتر های گوناگون و دانسینگ و کلوپ های شه ساخته و ملت
پرورده هم درست همسان نصایح مدیر مدرسه همان چند ماهه اول کارآئی داشت .
علی همرزم ام در دانشکده علوم دانشگاه تهران یک روولور در کمرم کاشت .
روولور  سلاح خطرناکی بود ، چون
خاص شهربانی بود .
🔹یکبار نوشته بودم ، وقتی با آن به محوطه دانشکده و یا دانشگاه می رفتم ،
خودم را یک سرو گردن که  چه عرض کنم ، خودم گالیور ی بودم که سایر دانشجویان باید همانند کوتوله های 
لی لی  پوت  ، صحنه را برای رزم من
اماده می کردند !
از طرفی می دانستم زمانی که رولور را
در کمر دارم ، یک بمب را حمل می کنم ،
هر لحظه می تواند ، منفجر شود !
هم خطرناک بود و هم صحنه های کمیک
و خنده دار بوجود می آورد ، بهتر تراژیک
یا کمدی - تراژدی !
وقتی در کوی احساس نا امنی می کردم ،
دوست تهرانی ام رضا مرشدی یک بهار خواب ساختمان پدرش را در اختیار من
گذاشته  بود .
انروز در اثر شورش ،  کوی دانشگاه تعطیل شده بود و من شب ها در آن
ساختمان می ماندم ، چون غیر از خودم
کسی بدانجا رفت و آمدی نداشت ، رختخواب را جمع نمی کردم و روولور را
زیر بالش می گذاشتم .
آن روز هم مثل هر روز ، روولور را زیر بالش گذاشتم و به دادگستری رفتم و
بعد اتمام کارم ( توضیحا پیش وکیل
دادگستری آقای عبدالله فراهانی کار میکردم ) به دانشکده برگشتم ، رضا مرشدی دنبالم می گشت وقتی مرا دید ،
گفت :
عیسی تو کجا هستی ؟ نصف جان شدم ،
اگر دیر رسیده بودم ، پدرم ماجرا را به
شهربانی توضیح می داد .
گفت :
🔹رضا خرابکار ها ساختمان را به دست گرفته اند ، توی بهار خواب زیر بالش  اسلحه کمری روولور هست !
گفتم : دوستم پاسبان شهربانی است ،
مال اوست الان می گویم بر می دارد !
پسر تا هفت تیر را تحویل کلانتری نداده
است ، برو بردار ! نصف جان شدم تا
پیدایت کنم ، ساختمان در خیابان جمالزاده بود .
یک روز هم خواستم هر کجا بروم ،یک
مانعی پیدا شد ، سوار مینی بوس شده
به قم رفتم ، صحن حضرت معصومه را
برای خواب انتخاب کردم ، در یک گوشه ای دراز کشیدم و سعی کردم بخوابم ،
چند دقیقه نگذشته بود که روضه خوان
شروع به روضه خوانی کرد ، حرف های
مشکوک می زد ، پا شدم ، یک روضه خوان نابینا بود ، انگار مسعود رجوی
نوحه می گفت .ایشان را پس از انقلاب
چند بار در تلویزیون دیدم .
من از صحن حضرت  معصومه بیرون
رفتم و حین خروج من ، ساواک وارد شد و صحن را قوروق کردند ، نفهمیدم موضوع چه شد ، وقتی از صحن بیرون
رفتم اتوموبیل های سواری را دیدم برای
شیراز یک نفر را می جستند ، من سوار شدم ، حرکت کردیم ، من خوابم برده بود .
وقتی اتوموبیل سواری برای چائی و یا شام نگه داشت ، همه به من احترام می گذاشتند و حتی همگی برایم جناب سرگرد می گفتند ، برایم غذا و چائی می آوردند !
سر فرصت از یکی پرسیدم :
از کجا فهمیدید که من سرگرد هستم ؟
گفت : قربان از روولور کمرتان !
گویا حین خواب ، اسلحه کمری به یک
مسافر دیگر برخورد کرده و او به بقیه
گفته ، مواظب باشید ، ایشان مامور
است . 
یک عده مُردند و یک عده نمردند ،
🔹هیچگونه حساب و کتابی نبود  ، شاید شانس و بد شانسی و شاید هم تصادف ،
قدر و یا سرنوشت ، من خاطرات خود را
می نویسم شاید روزی ، مغزی از انها
رمزگشائی کند .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴دمکراسی از صندوق رای به دست می آید !

🖌عیسی نظری

🔹کارل مارکس در مبحث کالائی شدن زندگی می گوید ، در جهان ما دیگر تنها
کالا های مصرفی تولید نمی شود ، بلکه
همه چیز از هنر و اخلاق و ...شکل کالائی
به خود گرفته است .
بدیهی است که انتخابات هم به شکل
عمومات و در شکل و شمایل کالا تولید
شود .
اما در هر صورت ، تنها راه رهائی به قول
قدیمی ها صندوق رای است و طبیعتا
انتخابات !
تنها شکل نوسازی و تغییر ، تنها دگمه به روز رسانی و آپدیت !
🔹شکل دیگر مسئله به غیر از انتخاب و صندوق ، خشونت و کشتار است هر اسمی بگذارید ، فقط در نهایت به آن میرسد .
چه نام آن کودتا باشد یا انقلاب ، چه نرم
باشد و چه سخت !

تنها در انتخابات است که فعالیت مدنی
شکل می پذیرد ، تشکل نیرو های همفکر
و تلاش آنها برای دمکراسی و تغییر ، از
هر گونه شائبه ای به دور است ، چون
صندوق حفاظ انهاست .
پس از آن هر کس می تواند ، در انتخاب
شرکت کند و اگر کاندیدی مورد نظرش
نباشد ، در رای دادن شرکت نکند ، این
حق فرد انسانی است .
فقط هیچ نیروی مدنی نمی تواند ، انتخابات را تحریم کند ، ولی می تواند
در رای گیری شرکت نکند !
در تاریخ معاصر تمامی اتفاقات سیاسی
حتی تا مرحله سازماندهی و تشکیل
سازمان ها و احزاب مدنی در این فاز
سیاسی شکل گرفته است .
🔹در بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ، تمامی نیرو های داخلی در این فرایند ، خود را نمایش
و پروژه خود را به اقتدار رسانده و از
این پروسه یا به حاکمیت رسیده و یا
از آن کنار رفته اند !
دوره ملی مذهبی ها از نهضت آزادی و
جبهه ملی ، دوره بر کناری انها و سازمان
یافتن روحانیت مبارز و بعد روحانیون
جوان تر  و به اصطلاح مبارز خاتمی و
شکست هر دو قشر و تشکیل نیرو های
اصول گرا و اصلاح طلبان و زایش امروزی اصول گرایان یک دست و....
همگی در این انتخابات خود را به نمایش
گذاشته و قدرت گرفته و یا از قدرت  دور
شده اند .
در قبل از انقلاب هم چنین بوده است ،
ایرادات وارده به حق ، اما اصل موضوع را از بین نمی برد !
نیروی مدنی اگر با سلاح خداحافظی کرده و از خشونت پرهیز نموده است ، تنها یک راه دارد .
🔹گاها نیروی مدنی قادر به کسب قدرت
در مقابل نیرو های نظامی و یا سایر
جناح های غیر مدنی نیست ، در این
مواقع به قول شمس الواعظین ، اتومبیل های خود را در گاراژ و یا پارکینگ نزدیکترین نیرو پارک می کنیم !
هویت طلبان به حدی رسیده اند که اگر
خناس های خودی اب را گل آلود نکنند ،
پیروزی دور نیست !
حداقل نیروی محلی در محل خود ، می تواند در تعیین سرنوشت خود موثر باشد .
دله دزد های وامانده گاها در شکل و شمایل هویت طلبی ظاهر و جز بر هم
زدن نظم بازی و بر هم زدن قواعد بازی
عملا در خدمت نیرو های غیر مدنی
قرار می گیرند !
🔹گاها امر مدنی در سایه امر ضد مدنی ، ماهیت مدنی خود را از دست می دهد .
در یک سال گذشته نقد بعضی از افراد
این بوده که خیابان هم امر مدنی است
پس چرا شما در آن شرکتی ندارید اگر
چنانچه می گوئید ، مدنی هستید ؟
عزیزان اولا خیابان امر مدنی است ،
ولی اگر در نیروی مقابل و یا داخل نیروهای خودی ، فردی باشد و امکان
خشونت متصور باشد ، برای نیروی مدنی
دیگر خیابان امر مدنی نیست !
در یک بازی وارد می شویم که طرفین
قواعد بازی را رعایت کنند ، رعایت این
قواعد موضوع را مدنی می کند .
در ماجرای نقده ، من در کیهان بودم ،
یا عزالدین حسینی بود و یا  قاسملو
گفتند : اجتماع ما در نقده صلح جویانه
بود !
و در جواب یک نظر ، که شما هزاران نفر را مسلحانه وارد شهری می کنید که هزاران نفر مسلحانه هم در مقابل شما است ، اگر یک نفر فقط یک نفر قاعده
بازی بهم بزند و تیری در کند ، چه صلحی ؟چه صلح جویانه ؟
صریح گفت : ما اشتباه کردیم !
تو نمی توانی ، فقط خودت را فعال
مایشاء بدانی !
در یک بازی نیرو های مرکز گرا هستند ،
ضد انقلاب ها هستند ، براندازان و نیروهای مسلح قانونی و غیر قانونی ،
نیرو های سنتی ،  نسل زد ، نسل مدرن
و خیلی های ضد مدرن ، ضد مدنی و...
یکی هم تو ، امر مدنی با روش های مدنی
به دست می آید .
آقا ما باید هزینه بدهیم و بمیریم تا
ملت ما خوشبخت باشد !
این چگونه ملتی است که خوشبختی و
شادکامی خود را در مرگ دیگری می یابد ؟
خود این امر ، اخلال در امر مدنی و نوعی خشونت عریان است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۶۵ )

دانشگاه و مجاهدین

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔹مبارزات دانشجوئی اوج می گرفت ، بازاریان با پولشان و دانشجویان و دانش
آموزان با نیروی جوانی شان تمامی فرمت های استبدادی را درهم می شکستند .
دودمان پهلوی تکان خورده بود ، ساواک
قدرت قاهر کشور کیش خورده بود ، و در آستانه مات شدن بود ، ارتش شاهنشاهی و تمام وابسته های آن از جمله گارد جاویدان و گارد دانشگاه و ابواب جمعی
های آن از نیروی پایداری و غیره منزوی و
به نقطه ای خیره شده بودند و ملت مزه
آزادی را می چشید ، اما هنوز تمامی نیرو های سرکوب و ابواب جمعی مملکت و
حتی تمامی قدرت قانونی برای حفظ نظم موجود ، بدون کم و کاست موجود بود .
🔹علی از بچه های مشهد ، حضور روحانیون را بر نمی تافت ، از رابطه کانون با انها و دعوت از آنها برای کنفرانس و گاها شور و مشورت ناراحت بود .
او را به گوشه ای بردم و علت ناراحتی او را پرسیدم .
گفت : عیسی تو خیلی خوب و فعال هستی ، فقط نقص های تو را نمی توانم
هضم کنم !
گفتم : مثلا
-- مثلا همین آخوند ها ، تو آنهارا نمی شناسی !
-- خوب تو لابد می شناسی ، نه ؟
-- من طلبه بودم و توی حوزه ، از آنجا فرار کردم ، من دانشگاه آمدم که از دست
انها آسوده شوم ، اما تو افسار ما ها را
دادی دست اصلانی ها ، ملائی ها ، شجاعی ها ، اینها خودشان شبه آخوند
هستند . تو انقلابی هستی !
-- ببین علی من کلی بحث هم با اونها دارم ، عزیز انها هم تو را نمی پذیرند ،
اما من با خودم پیمان دارم که با هیچ
اندیشه ای مقابله نکنم ، فقط کافیست
که اندیشه ها همدیگر را تحمل کنند .
🔹روزی دو تن از انقلابی های رده بالا ( به خاطر زندانی سیاسی بودن انها ) احترام خاصی داشتند که یکی ناصر اهل اردبیل بود و   دیگری شیخ اسلام بود .
به اتاق تحقیقات  کانون دانشجویان رفتیم .
ناصر بدون مقدمه و بر خلاف رفتار های
نرم و جا افتاده سابق خود ، با صدای
بلند و با لحن یک طلبکار گفت :
عیسی ؛ دست از این بحث و مباحثه با
کمونیست ها از جمله پیکار ی ها ، بکش !
با ناراحتی گفتم :
این یک دستور است یا یک خواهش ؟
اون هم  با تمام قدرت و صلابت جواب داد :
هم دستور است و هم دستور از بالا ،
رجوی شخصا ما را مامور کرده است ،
و گفته است ، صریح به تو بگوئیم که
هم سر به هوا هستی و هم  تشکیلاتی  نیستی !
--  اوه اوه ، یواش تر ،  بیا پایین باهم برویم ، من عضو شما نیستم که تابع تشکیلات شما باشم ، رجوی هم بیخودو بی جهت وقت صرف می کند !
اولین گروه از دانشکده حقوق از شما قطع رابطه می کنند !
🔹چند روز دیگر باز آمدند .
این بار پیام تهدید بود رجوی فرمایش
کرده بود :
اگر عیسی و دوستان اش بی سر و صدا
کنار بروند ، حرفی نیست ، ولی اگر اعلامیه ای بدهند و سر و صدا راه بیاندازند ، ما هم انها را بایکوت می کنیم ، انها را به عنوان چریک های دولتی
معرفی می کنیم !
خندیدم و گفتم :
من از کار تشکیلاتی کنار می روم ، نه اینکه از این گروه به یک گروه دیگر بروم .
آن دو رفتند و چند روز دیگر برگشتند ،
  دیگر پیش من نمی آمدند ، از نظر آنها
رهبر جدید دانشجویان هوادار ، علی بود . تا من در دانشکده بودم کانون دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران ، نیروی اصلی دانشجوئی بود  .
تا انقلاب شد ، من عضو دانشجوئی شورای دانشکده  بودم و در کیهان نیز
می نوشتم .فقط سه واحد درس من مانده بود ، تا انقلاب فرهنگی آغاز شود ،
من گواهی بیمارستان پارس داشتم ، دکتر لنگرودی به استناد آن گواهی ،
از من امتحان گرفت ، من فارغ شدم .
بعد من گروه اول ، کانون را به انجمن
اسلامی تبدیل کرده بودند .
از گروه دوم علی در درگیری خیابانی
تهران دستگیر و موسوی در درگیری خیابانی مشهد کشته شده بود .
شیخ اسلام بعد از من از انها ( رجوی )
جدا شده بود و الان هم شیخ اسلام است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴پارادوکس مبارزه انقلابی

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

▪️پارادوکس به معنی متضاد و یا متناقض نیست ، حتی به معنی تناقض نما هم نیست  ، این کلمات معنی خاص خود را دارند .
پارادوکس یعنی نتیجه کار مطابق صورت
مسئله نیست !
بگذار مثال بزنم ، شاه و فرح و حتی ولیعهد و تمام درباریان در کار قاچاق
مواد مخدر و مشغول معتاد نمودن جوانان ایران بودند وقتی ما بر درباریان
و شاه و فرح پیروز شدیم ، بساط قاچاقچیان را بر چیدیم و باگماشتن خلخالی به سر مبارزه با قاچاقچیان
در اعدام آنها پیشگام مبارزه شدیم .
این صورت مسئله است ، در چنین وضعیتی جامعه ما که در زمان شاه پر از معتادین بود ، باید عاری از معتاد می شد .
اما نتیجه چنین نبود ، در زمان سابق
که در هر کوچه ای یک پیرمرد و یا هر
محفلی یک هنرمند و یا در هر کوچه بدنامی یک پیرزن الوده به اعتیاد بود ،
در زمان مبارزه انقلابی ما با قاچاق و قاچاقچی ، سونامی اعتیاد راه افتاد و
اعتیاد به محافل عمومی و خصوصی و
حتی مدارس و اموزشگاه ها و دانشگاه ها کشید .
اینجا پارادوکس حاکم است ، یعنی نتیجه مطابق صورت قضیه نیست ،
شاه و دولت سابق قاچاقچی بود ، اعتیادی نبود و یا کم بود ، ما ضد قاچاقچی ها وارد شدیم و با اعتیاد
مبارزه کردیم و اعتیاد بیشتر شد !
▪️ما زمان ساسانیان پدرانمان همه پهلوان و قهرمان بودند ، اعراب هم یک مشت مردنی و ضعیف که اگر بینی هر کدام را می گرفتی می مردند ،  جنگی در گرفت ،
پدران ما شکست خوردند ، خوب اینجا پارادوکس حاکم است به قول شریعتی یا
پدران ما انچنان پهلوان نبودند و یا اعراب آنچنان مردنی و ضعیف نبودند !
در مواردی که پارادوکس حاکم است ،
یک قسمت مسئله و یا قضیه درست نیست .
یعنی صورت قضیه را درست مطرح نکرده ایم !
یا شاه قاچاقچی نبود و یا ما ضد قاچاقچی نبودیم و الا پارادوکس پیش نمی آمد .
یا پدران ما چنان پهلوان نبودند و یا اعراب چنان هم ضعیف و جاهلی نبوده اند .
پارادوکس ( نتیجه خلاف صورت قضیه )
افشاگر این معضل اجتماعی و سیاسی است .
▪️اگر برای نابودی اسرائیل مبارزه می کنیم ، ولی اهداف فلسطین را نابود می کنیم ، پارادوکس داریم !
اگر برای پایداری اخلاق مبارزه می کنیم ولی ان را از بین می بریم ، در قضیه پارادوکس داریم !
اگر روزی حاکمیت برای می و میخانه
آزادی داده بود  و ما آن را ممنوع کردیم و موجب شدیم ، مصرف آن زیادتر و
بیشتر شود ، بر قضیه ما پارادوکس
حاکم است .
جواب حاصله باید مطابق و همخوان با
صورت مسئله باشد و الا پارادوکس داریم .
هر کجا با پارادوکس روبرو شدیم ، باید
حتی مبارزه را رها کنیم ، معلوم می شود که ما یا زحمت بی حاصل می کشیم و یا در خدمت دشمن خودمان ( به معنی موضوع مشکل و معضل ) هستیم !
▪️یادم نمی رود وزیر کشور ( محتشمی پور ) زمانی می گفت :
درمانده شدم ، بهترین و پاک ترین افراد و فرزندان این کشور را برای مبارزه با موادمخدر انتخاب می کنم ، شش ماه بعد یا قاچاقچی می شوند و یا معتاد !
این یعنی پارادوکس !
پارادوکس نشانه وجود فرمول های غلط
مبارزه است .
در زمان شاه ، زندان اوین برای مبارزه با
رزم چریکی ساخته شد ، تنها دانشگاه
چریک ساز ما در سال های خفقان همین
زندان اوین بود !
بچه های پاک شهرستانی ما را برای یک
شعار اتحاد - مبارزه - پیروزی به اوین
می بردند و چند ماه دیگر یک چریک
تحویل جامعه می دادند ، من ده ها خاطره از این ماجرا دارم .
پارادوکس که حاکم شود ، همه چیز به
ضد خود بدل می شود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴از اعدام یاسین حسین زاده خود داری
کنید !

عیسی نظری   حقوقدان

▪️در خبرها خواندم که حکم اعدام یاسین حسین زاده صادر شده است .
امیدوارم چنین خبری درست نباشد !
اولا -
امر سیاسی نباید با فرمت های حقوقی سنجیده و حکم صادر شود .
شبهه نبود تعمد برای کشتن شخص
فرد مقتول همواره در مسائل سیاسی
وجود دارد .
ثانیا -
قضیه حمله به سفارت تداخل عمیقی با عدم پذیرش تابعیت دوگانه در ایران است .
قانون تابعیت به لحاظ انحصار پذیرش
خود و رد تابعیت دوم ، همواره طرف
ایرانی را به ظن خود صاحب حق و دیگری را محروم از حقوق مکتسبه خود
در زمان تابعیت اولیه می داند .
ثالثا -
فرد تابع و بازیچه ای دست  دولت نیست
که زمان دشمنی دو دولت فخیمه ، فرد
تحریک به حمله و زمان آشتی و دوستی
باز دو فخیمه طرف تحریک شده به
چوبه دار سپرده شود .
عدالت هم همانند فرد ، نباید ملعبه و بازیچه دولت ها شود .
▪️دولت وقتی با عربستان رابطه خصمانه دارد و عده ای بخت برگشته را برای حمله به سفارت عربستان تحریک و رهنمون می شود ، نباید در زمانه رابطه دوستی ان بخت برگشته ها را در معرض کین و لعن خود و خصم دیروزی قرار دهد .
امر حقوقی وقتی مواجه با فقدان عقل
می شود ، شمشیر خود را غلاف می کند .
کسی که عاقل باشد به سفارتخانه یک دولت خارجی در هیچ شرایطی حمله
نمی کند .
▪️اگر نقصی هست از دولت خودمان هست
اگر قوانین دولت متبوعه  همسر به طرف
ازدواج تفهیم شود او دیگر می داند که
همسر وی حق سفر و دیدار پدر و مادر
خود را دارد و ممانعت از ان را بی قانونی
و بد قانونی خود می داند و هرگز
اعضای سفارت را به بی قانونی و بی
عدالتی متهم نمی کند .
از طرفی آن موقع ، کسانی را که برو برو
می گفتند و اسلحه در اختیار او می گذاشتند و هابالام می گفتند ، باید حداقل در کنار این متهم بخت برگشته
قرار گیرند !
آلت محرکه را فدای سیاست های روزانه
خود نسازید ،
▪️ اگر روزی به سیاست این
قضیه را باعث و بانی شدید ، اقلا امروز
او را در میدان سیاست تنها نگذارید !
کشور دوم را قانع کنید که قوانین عدم
پذیرش امر دو تابعیتی و از طرفی تحریک و انگیزه ریاست خانواده و حاکم
جان و مال دیگری بودن ، او را به چنین
ورطه ای کشانده است ، خانواده مقتول
را با پرداخت خونبها راضی به گذشت
کنید و این یتیم محمدی را از دار نجات
بدهید .
به سفارتخانه آذربایجان در تبریز و حتی
به وزارت خارجه کشور آذربایجان پیشنهاد می کنم ، که همانگونه که در
پیروزی اخیر خود بر اشغالگران ارمنی
انها را به تقاص کشتار قبلی ، انتقام
نگرفتند و از چشم یک جهان و تمامی
سازمان های بین المللی کشور رعایت
حقوق انسان ها نام گرفتند با چشم پوشی از انتقام و گذشت از این متهم
آذربایجانی ، در چشم آذربایجانیان نیز
مقام شامخ عدالت و گذشت را بر سر
خود قرار دهید و یکبار دیگر نشان دهید
که کشتار عدالت نمی آورد ، بخشش شما
عدالت می گسترد.

منبع: کانال تلگرامی یئکان اوغلو

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۶۴ )

آره آره من انتظامی هستم !

🖌عیسی نظری     روزنامه نگار

🔸شاید هم گفته بودم ، من دهه پنجاه هم کار می کردم و هم درس می خواندم .
انباری در کاروانسرای بزرگ کرمی اجاره
کرده بودم و پشم و پوست جمع می کردم .
بغل انباری من دونفر شریکی یک انباری
گرفته بودند و خرید و فروش عسل میکردند .
یکی دائی پسرعمویم بود ( نقی نوری ) و دیگری هاشمی نامی ، کار ما زیاد موافق
هم نبود ، من با گرد وخاک پشم سرو کله
می زدم ، آنها با گرده گل و فلان ....

ده سال بعد من رئیس دادگاه بودم و
خبری از همکاران سابق کاروانسرا  نداشتم .
روزی همان هاشمی نام به دادگاه آمد ،
ترسیده بود ، سلام کرد و گفت :
نمی دانم یادت هست یا نه ؟
من اکبر هاشمی هستم ، هنوز هم از
عسل های ما بوی پشم و پوست می آید .
منهم خنده ام گرفت ، گفتم :
زیاد هم بی ربط نبوده ، عسلی که طعم
کدو و سیب زمینی بدهد ، اسانس اش
هم گرد پشم باشد !
گفت : من چطور می توانم اسم خودم و شرکت ام و نام فامیل خود را عوض کنم ؟
باز خندیدم و پرسیدم :
لابد وضع ات خوب شده ، دیگر انها را
نمی پسندی ؟
گفت : من نمی پسندم ؟ اکبر هاشمی و
برادران برند من است ، تو ازآن کاروانسرا
رفتی و درس خواندی ، آمدی اینجا ،منهم
از آنجا با زحمت خودم شرکت و کارخانه
زدم و حالا اینجا هستم !
تعجب کردم ، گفتم :
🔸مثل اینکه دل ات پر است ، موضوع چیه ؟
-- یکی از ادارات شما ، مرا احضار کرده
و تکلیف کرده که اسم خودم و کارخانه و
شرکت خود را تغییر بدهم ، گویا با اکبر
هاشمی رفسنجانی و برادران تشابه دارد و ممکن است ، مردم مرا با او و یا او را
با من اشتباه بگیرند و سوء تفاهم شود که هاشمی رفسنجانی در اورمیه کارخانه دارد !
باهم پیش رئیس دادگستری رفتیم ، معلوم شد ، مسئول آن اداره سرخود و بدون دستور قضائی چنین اقدامی کرده
است .
قضیه فیصله یافت ، بعد مدتی ، باهم
همسایه شدیم و حتی برای نمایشگاه
شرینیجات دوسلدروف به آلمان رفتیم
در فرودگاه فرانکفورت نشسته بودیم ،
از هر دری سخنی بود ، گویا زودتر از
موعد به فرودگاه رفته بودیم .
هاشمی به نقطه ای خیره شده بود ،
با تعجب گفت :
اینکه روبروی ما است ! انتظامی نیست ؟
تا من جواب بدهم ، انتظامی گفت :
آره آره  !  من انتظامی هستم !
پیش انتظامی رفتیم ، روبوسی کردیم
و من اولین فیلمی که از او دیدم ، یادم
امد ، گفتم :
استاد ما زود آمدیم ، به نظرم شما هم
زود آمدید ، جائی پیدا کنیم و شما همان
رقصی را که با نصیریان کردید ، تکرار
کنید .
گفت :
آن موقع جوان بودم ، پیر شده ام ، مگر
شما جوانان دهه پنجاه گذاشتید که رقصی بماند !
🔸هاشمی که همدرد پیدا کرده بود ، گفت :
دل و دماغ ات گرم ، حتی می خواستند
اسم و رسم ما را هم حذف کنند !
آنروز در فرودگاه فرانکفورت ما نرقصیدیم ولی لذت صد رقص بردیم .
یک نیمه روز فقط نشاط بود و خنده !
دیروز که صحنه رقص انتظامی با نصیریان را دیدم ، یاد خاطره آن روز
افتادم .

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴زمانه پست مدرن و تفکرات پیش مدرن

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▪️همواره گفته ام ما از جهان پست مدرن از نظر ابزاری زیاد عقب مانده نیستیم ،
ما فکر عقب مانده ای داریم .
من خواهری دارم که وقتی آخوندی ، رئیس جمهوری به خارج می رود ، کلاه اش را  هوا می اندازد و دلیل می آورد که
بگذار بروند و ببینند که دنیا چه خبر است !
امروز می بینم ، روسای ما چه خارج بروند و چه نروند ، فرقی ندارند ، چون برای دیدن ،چشم کفایت نمی کند ، ذهن وذهنیت باید بتواند ببیند ، با تفکرات پیش مدرن نمی توان دنیای پست مدرن را دید و فهمید !
▪️در ناف اروپا مرکز دانشگاهی سوئد ،
برایتان یک مکالمه خودم با استاد دانشگاه را یاد آوری می کنم .
-- آقای نظری برای تشکیل این جلسه
زحمت زیادی کشیدم و در هر شهری در
اروپا خواستید می توانم این جلسات را
تشکیل بدهم ، من با تمام شهرداری ها
روابط ام خوب است و شما به لحاظ
سردبیری نشریه ای  در ایران این استحقاق را کسب کرده اید !
-- خواهش می کنم ، لازم نیست شما
برای شهر های دیگر زحمت بکشید ، مردم آن شهر ها یعنی آذربایجانیهای مقیم شهرها باید آستین بالا بزنند .
--هیچ زحمتی نیست ، برای من افتخار
است .فقط خواهشی از شما دارم در
سخنرانی خود از من نام ببرید !
--برای تشکر از زحمات ؟
-- نه ، بفرمائید ، برای ریاست جمهوری
من از چهرگانی بیشتر استحقاق و صلاحیت دارم !
-- برای ریاست جمهوری کجا ؟
-- خوب آذربایجان جنوبی !
-- من هفته قبل از ایران خارج شدم ، راست اش از اخبار هم بی خبر ، اتفاقی
در ایران افتاده ؟ 
-- نه اتفاق خاصی نیافتاده !
-- یعنی فروپاشی خدای نکرده ؟
-- نه وضعیت همان سان است که وقتی
شما بودید
-- خوب عمو پس اصل موضوع منتفی
است ، چه ریاست جمهوری ؟
دختر مجاهد در ناف پاریس ، ظاهر می شود و می گوید :
در ناف پاریس هتل گرفتی و آبجو می خوری و کیف می کنی ، ما هم جان خود را فدا می کنیم الان یک فرانک کمک بخواهیم ، دریغ می کنی ؟
می گویم آبجی !
چه درمسافرخانه های  کوچه پس کوچه های توپخانه تهران و چه در هتل های کوچه پس کوچه های میدان برج ایفل پاریس ،
آبجی جان !
باید صبر کنی اول سوبارو می شوی بعد
مینی بوس بعد اتوبوس ،  وقتی شدی
حوکومت قادینی !
می آی سر بازجوئی کی در پاریس آبجو
خورده و کی .....
همین دیروز عیسی بئیلی نامی می گوید :
من در گوناز کار می کنم هزار دلار می گیرم ، اگر در رادیو فردا کار میکردم ،
هشت هزار دلار می گرفتم !
حالا یک معلم جغرافیا پیدا کن تا فرق
گوناز با صدای آمریکا را به این بنده خدا
بفهماند !
▪️ما در تفکر عقب مانده ایم حتی اگر
در ناف پاریس و استانبول  و یا سوئد و دانمارک و حتی لندن و واشنگتن باشیم !
دوستان گله می کنند ، یک لر پیام فرستاده که به من در فلان کانال فحش
داده اند ، دوست تبریزی پیا م فرستاده
که اهانت و فحاشی در فضای مجازی
بیداد می کند .
ما روشنفکران مان ، بزرگانمان عقب مانده فکری هستند
ماهی از سر گنده گردد نی زدم
از مردم عادی کوچه و بازار چه انتظاری
داریم ؟
▪️وقتی کله گنده های خارج نشین ، دم به دم ناسزا می گویند انهم در تلویزیون و
رادیو وقتی دم به دم انگ اطلاعاتی و
خائن و ساتقین مثل نقل و نبات سریز
می شود !
انهم به نام میلیتچی !
در جنگ طبقاتی معمولا تضاد های سرمایه و کمونیسم آنتاگونیستی است و
فحش ممکن است از باب تساهل باب
شود ! در مبارزه ملی گرایانه چه مبارز و
چه پاسدار و بسیج و اطلاعات و مامور و
غیر مامور ، چه قاضی و چه کارمند ، چه
معلم و چه استاد و حتی چه وکیل و چه
وزیر و چه غیر وکیل همه در یک طرف
قرار دارند !
هله هله بگذر از این ماجرا ، مبارزین به
همدیگر فحش می دهند !
از این حفره زندان به آن حفره زندان
تف می اندازد ، تف سر بالا !
▪️در این مدت یک اعتراض بجا از (آنا تومروس) خواندم (مگر مملکت چقدر نیروی اطلاعاتی دارد که تمام فعالین
و مبارزین اطلاعاتی باشند ؟)
آخر چند نفر بلدند که مملکت را چطوری می فروشند ؟
کیلوئی یا متری ؟
آخر چند نفر می دانند که آدم را چگونه
می فروشند ، دونه ای یا فله ای؟
که اینهمه ساتقین داشته باشیم !
در زمانه پست مدرن آدم فروشی دیگر
بی معنی است ، اصولا هیچ امری از
هیچکس مخفی نیست ، نمی تواند مخفیکاری موردی داشته باشد .
یا می نویسی و یا می گوئی ، انهم در
اختیار همه است !
چقدر خنده ام می گیرد و می خندم ،
وقتی دوستی می گوید :
نمی توانم در تلفن بگویم ، باید به خودت
بگویم .
در هیچ شرایطی نمی توانی چنین کنی ،
تلفن های همراه چنین اجازه ای به کسی
نمی دهند ! بر فرض محال تلفن اجازه داد دوربین ها چنین اجازه ای نمی دهند .
می گویم :
عزیز دل اگر نمی خواهی ماموری حرف
تو را بشنود ، به منهم نگو ! چون من
بین خود و مامور تضادی ندارم من خودم
سی سال مامور بودم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴دربه در دنبال رونالدو !

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▪️سال ها پیش در نوید آذربایجان مقاله ای نوشتم با عنوان ( بی ریشه بودن بر باد بودن است .
استقبال ملت آذربایجان از آن مطلب ،
موجب شده بود که مطلب مذکور در
کانال تلگرامی نیز نشر شود .
مطلب چنین آغاز می شد ، شازده کوچولو
از گل پرسید :
آدم ها کجا هستند ؟
گل جواب داد :
باد انها را به این طرف و آن طرف می برد ، این بی ریشه بودن ، اون ها را حسابی به درد سر انداخته است !
این بیان انتوان سنت اگزوپری بود .
دیروز  در تهران بزرگ ، پایتخت ایران
همیشه فارس ، ملت تهران دیوانه وار
دنبال دنبال رونالدو له له می زد و این
درست هم زمان با بازی دو تیم دو کشور
تازه به هم رسیده بود که بدون تماشاگر
به انجام رسید !
عنوان آن مقاله ( بی ریشه بودن بر باد
بودن است ! )
اگر در کانال نوید آذربایجان سرچ کنید ،
می توانید ببینید .
▪️راستی تضاد این واقعه اگر کنکاش شود ،تضاد این ملت و دولت نیز آشکار می شود .
تمامی طرح های دولت همیشه فارس و
مرکزگرا ، قبل از اینکه به پیرامون
برسد ، در همان مرکز تهران پایتخت
دولت های قدر قدرت ، بر باد می شود ،
عاقلانه این بود که انها که در به در
دنبال رونالدو له له می زدند ، در
داخل ورزشگاه مسابقه را می دیدند تا
هم شور و شوقی به مسابقه می دادند ،
و هم له له انها به دنبال اتوبوس رونالدو
اینچنین توهین آمیز به نمایش در نمی امد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۶۳ )

غفاری تندیس شورش علیه ژاندارم -
خان - اخوند درباری

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

🔸سال ۱۳۵۸ بود ، من دبیر سرویس مقالات روزنامه کیهان بودم . برای مصاحبه ایبه مجلس خبرگان رفته بودم ،  وقتی به کیهان برگشتم اول ورودی نگهبان کیهان جلویم را گرفت و گفت :
آقای نظری ، دوتا از روحانیان برای دیدن
شما امده بودند ، هادی غفاری و صادق
خلخالی !
پرسیدم : نگفتند چکار داشتند ؟
بلافاصله گفت :
چرا ، پرسیدم ، گفتند ؛ برای تشکر
آمدیم منهم گفتم ،  نظری صبح آمده و
با جلال رفیع به مجلس خبرگان رفته اند .
گفتم : تشکر برای چی ؟
گفتند ، برای مقاله غفاری تندیس شورش
علیه ژاندارم - خان - آخوند درباری  !
به فکر فرو رفتم ، چه دسته گلی به
آب داده ام که دو تا از تند رو های انقلاب
برای تشکر از من امده اند !
به تحریریه رفتم ، آرشیو چند روز را
دیدم ، اوف ، عکسی از آیه الله غفاری
با ان شماره امنیتی در گردن به شماره
۱۰۹۰۴۵انتشار یافته بود و من آن مطلب
را نوشته بودم .
مقاله را خواندم ،
🔸ما به عنوان انقلابی ها بعضا دروغ هم می نوشتیم ، دروغ ثواب، 
دروغ مقدس ، چه می دانم اگر علیه
ساواک بود یا علیه شاه ، مثلا می نوشتیم ( رکس آبادان را - مسجد کرمان را - کتاب قران را شاه به آتش کشید )
، من الان هم
نمی دانم ، اتش سوزی رکس آبادان چه بود ؟ عمدی بود یا سهل انگاری ؟ از طرف
ساواک بود یا انقلابی ها ؟ در مورد غفاری
هم من شنیده بودم ، الان هم نمی دانم
که واقعا مغزش را با دریل سوراخ
کرده بودند یا نه دروغ بود ؟
خدا از سر تقصیرات ما بگذرد .
البته اینگونه قضایا دو طرفه بود ،
ما علیه انها دروغ می گفتیم ، و انها
هم علیه ما ، دوست هایمان را که می کشتند ، بغل هریک از جنازه ها یک روولور می کاشتند ، زیر بالش جنازه
هر دختری یک قوطی قرص ضد حاملگی
قرار می دادند .
🔸در جامعه یکی فرشته ، دیگری شیطان
نداریم . یکی خادم ، دیگری خائن نداریم ،
همه به شکلی همسان و همانند بین
ایندو در نوسان هستند ، از این دست
بدهی با دست دیگر می گیری .
بین عشق و نفرت یک نقطه وجود دارد .
مرز نبوغ و دیوانگی چسبیده بهم است .
ما فکر می کردیم اگر زندانیان سیاسی
زندانبان بشوند ، زندانی راحت و آسوده
می شود ، نگو بدترین زندانبان آفریده
می شود . فکر می کردیم اگر تواب
بازجو شود ، رحمت توابی ، فصلی نوین
در بازجوئی خواهد گشود .
🔸دوستی را در جلوی دانشگاه تهران دیدم ، تازه از زندان آزاد شده بود ، از زندانیان سیاسی سابق بود .
برای اینکه سر صحبت را باز کنم ، گفتم :
راستی تو زندانی دو رژیم بوده ای ،
طاغوتی و یاقوتی ، راستی سرهنگ ها و
یا بازجو های کدامیک بهتر تر می زدند ؟
لبخندی زد و گفت :
یا مسیح برو خدا را شکر کن ، که گیر
توّاب ها نیافتادی که کتک سرهنگ ها و بازجو ها ی دو رژیم ، مثل نوازش مادرانه بنظر می رسد !
یک روزی در جلسه فعالین مدنی ، یک نفر
گفت : چه کنیم که کتک زدن متهم تمام بشود !
گفتم : از ساده اش شروع کنیم ، تلاش
کنیم معلم های ابتدائی ، دانش اموزان را
کتک نزنند !
روش های غلط ، فرمول های غلط بار می آورد ،
فرمول های غلط ، نتایج غلط می پرورد ،
برای همین روز به روز بدتر می شود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴یک مسئله اجتماعی و مدنی !

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▪️اعلام نظر و صرف طرح اندیشه ، جرم
نیست و تنها جواب آن اعلام نظر در
مقابل آن است .
خدشه به این امر مدنی و مشروط کردن آن  از هر طرف که باشد ، امری ضد اجتماعی ، ارتجاعی و مستبدانه است ،
چه از طرف حاکمیت و چه اپوزیسیون
داخل و یا خارج !
اعلام نظر اگر در مقابل عمل و یا نوشته
دیگری باشد ، در جهان فکر و اندیشه
نقد و انتقاد نام دارد .
نقد و انتقاد هم شرط بردار نیست ،
چرا ایراد مرا گفتی؟ چرا از من انتقاد
کردی ، انتقاد باید سازنده باشد ، نباید
تخریب بکند !
چهار برادر عزیز و خارج نشین !
شما عملی انجام دادید ، من به آن عمل
و اقدام شما نقد انجام دادم .
شفاف و نوشته شده در تاریخ نهم
شهریور !
یعنی پنج روز پس از  روز راهپیمائی حضرات .
▪️در جهان نوشتاری محل و اعلام محل
تخریب محسوب نمی شود .
به کسی که در روستا زندگی می کند ،
روستا نشین می گوییم  .
به کسانی که به هر دلیل خارج از مرزهای
ایران زندگی بکنند ، خارج نشین به داخل
مرز داخل نشین و ....
من انتقاد ژورنالیستی کارم
است ، شما چگونه از یک نقد و انتقاد
ساده چنین بر آشفته شدید که
از آن به تخریب مبارزه شما و کنه قضیه
که گویا من از طرف رژیم ماموریت یافته ام که شما را خراب بکنم و هله برنامه
شما را بخواهم شکست بدهم ؟
نوشته من در نهم شهریور در سایت و کانال تلگرامی نوید آذربایجان تحت نام
( احتمالات و اتصالات در پنج شهریور )
موجود است ، بخوانید و دوباره گفته ها
و نوشته های خودتان را مقایسه کنید ‌.
▪️یعنی شما فکر می کنید ، که در میان
حالا از بیست تا پنجاه میلیون تورک
آذربایجانی حتی یک نفر هم پیدا نمی شود که مخالف نظر شما ، نظر بدهد ؟
شما اعلام راه پیمائی کردید ، حتی سه نفر هم در کل شهر های آذربایجان به
ندای شما لبیک نگفتند ،پس از چند روز
منهم نظر خودم را گفتم که این گونه
عمل از دور ، لنگ اش کن گفتن ، درست
نیست ! حالا یا غلط و یا درست ! 
ملت آذربایجان هم اعلامیه شما را می خوانند و هم مقاله مرا ، قضاوت با انها .
شما در روز روشن بدتر از رادیکال های
جمهوری اسلامی تهمت می زنید ،
من هرگز نگفته ام که خارج نشین ها
ایرانی نیستند و یا حق عمل و اقدامی
ندارند !
من هرگز نمی گویم که هموطنان من
با سلطنت طلب و یا مجاهدین همکار ی
می کنند .
▪️اگر روزی خدای نکرده دیدم که با مجاهدین و یا پهلوی ها و یا داشناک ها
و یا تروریسم کردی و یا عرب و بلوچ
همکاری می کنند ، طی مقاله ای دیگر
نظر خودم را فقط اعلام می کنم !
برادر جان !
اگر تمام کسانی که با شما چهار نفر هم رای و هم نظر نیستند ، طرف جمهوری اسلامی هستند ، این معادله به ضرر شما
تمام می شود ، این همان شعار چریکی
و تروریستی آنکه از ما نیست ، بر ما و
دشمن ما است .
در ثانی استفاده شما از تئوری های
مبارزه مثلا هزینه مبارزه ، برادر م
سر و ته است .
بریدن هزینه همواره برای خود انسان
است و نه به دیگری !
▪️کسی که در واشنگتن و یا استانبول
بنشیند و برای خیابان های آذربایجان
طراحی کند ، چه هزینه ای می پردازد ؟
هزینه را کسی پرداخت می کند که مقابل
مسلسل جان خود را قرار می دهد !
جمع بشویم شما بروید جبهه ، دیگر
هزینه ندارد !
من کارم نقد است ، تا کنون
از ده ها استاندار و امام جمعه و سردار
انهم زمانی که در قدرت هستند ، انتقاد
کرده ام ! همین عوامل جمهوری اسلامی
اندازه شما ، واکنش منفی نشان نداده اند
فقط تند رو های انها ، آن نقد ها را به دم
خارج کشور بسته اند ، درست مثل شما
که یک نقد ساده را که حرف تمام مردم
آذربایجان بود ( نشان به ان نشان که
یک نفر به راهپیمائی پیشنهادی شما
نپیوست ) فوری به جمهوری اسلامی و
اطلاعات آن بستید !
▪️آقا جان من ، خارج نشین های کشور های دمکراسی ،  هر کس در نفس خود یک نظر دارد و می تواند ، آن نظر را طرح
کند و هر کس حق دارد از طرح نظر ها
و اعمال انجام شده ، نقد و انتقاد کند ،
چه اعلی حضرت همایونی و چه سردار
بزرگ ملی و چه چهار تشکیلات خارج
از کشور باشد . اعلام نظر آزاد است و
جرم نیست !
فقط شما هنوز به قدرت نرسیده ، شروع
به مشروط کردن اوامر مدنی می کنید !
من اگر جای شما بودم و
حتما از نقد شما و در اصل من ، حتما
می بایست نام می بردید باید می گفتید
بعضی از هموطنان داخل نشین ، نظر
ما را قبول نکرده اند ، به هر حال بابی
باز شده برای بحث و گفتگو بین خارج و داخل که همین نیز مغتنم است .
برای من مهم نیست ، چه کسی زندان
رفته و یا نرفته ، کتک خورده و یا نخورده ، خارج است یا داخل ، امروز
به آذربایجان  امده یا از دیروز بوده ؛
هرکس به نفع ملت آذربایجان قدمی
بردارد ، دوست ما است و تاج سر ما ،
چه مامور باشد و چه غیر مامور !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴وحدت اسم رمز فاشیسم است !

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

▫️اخیرا فضای مجازی پر است از اینکه چرا یکی نیستیم ، چرا وحدت نداریم ؟
حتی یکی از دوستان ویدئوئی نشر داده
که چه خوب بود ، آن زمان که همگی یکی
بودیم و در کنار هم فعالیت می کردیم !
ولی الان  ! افسوس .
روزی از ایالت رد می شدم و عازم عدالتخانه بودم ، دختر خبرنگاری از
رادیو و تلویزیون جلویم را گرفت و پرسید :
نظرتان در مورد وحدت چیست ؟
گفتم : وحدت چی ؟
گفت : وحدت دیگه ! یکی بودن ، یکی شدن !
گفتم : وحدت اسم رمز فاشیست ها ست ، خواست قلدر ها برای به کرسی
نشاندن حرف شان ، چرا از تکثر و ازدیاد
می ترسید  ؟ چون در آن صورت هر کس می تواند حرفی بزند ، نظری بگوید ،
و این خطرناک است .
اصلا بیائید ببینیم ، وحدت را برای چه
می خواهیم .
▫️رادیو و تلویزیون ها چه دولتی ایران و چه مخالفان خارج نشین انها ، رادیو و تلویزیون دولتی ما ، وحدت را در تبلیغ
و نشر یک نوع از برداشت خود در تمام
مسائل و وقایع می داند !
نظر مقابل و حتی هم سوی دیگری را
بر نمی تابد و همین را وحدت نام می نهد !
این یعنی زورگوئی به ملت و خفه کردن
سایر اندیشه ها ، در تلویزیون های
مخالف این دولت و رژیم ، هم ،  همین
استدلال لانه کرده است . رادیو و تلویزیون های به اصطلاح پخش تورکی
هم باز همین استدلال است .
برای همین کلیشه ای و فاقد برد است ،
دو تا مثلا تلویزیون تورکی از بس یک
حرف را تکرار می کنند ، خودشان هم
متوجه تکراری و کلیشه ای آن هستند که
مجبور می شوند ، سریال های کهنه شده  کشور ترکیه را برای چندمین بار رله و پخش کنند .
درست کاری که تلویزیون  ایران با سریال های چین و ژاپن و کره ای چنین می کند .
▫️اینها تاوان همان ترس از تکثر و گونه گونی اندیشه ها ست .
هله هله ، اگر مخالف نظر تو هم نظری
و فکری بیان کند که دیگر واویلا است
در یک لحظه تبدیل به دشمن خونی
می شود ، حتی اگر دوست قدیمی و
جانجانی تو باشد .
حالا اگر اندیشه ای باشد و مخالف خوان
خودت را دشمن بدانی ، حرفی !
میداند که مجلس بنیانگذار تمام بدبختی
ملت است ، تمام مالیات ها ، جریمه ها
مجازات ها از سایه  سر  همین مجلس به
سرمان آوار می شود ، آقای نماینده اول
قانون تغییر کاربری باغات را تصویب
می کند و بعد راه می افتد ، اداره به
اداره که ویلا ها را تخریب نکنید !
خوب قانون را مصوب نمی کردی !
حالا برای این چنین مجلسی تو به
منظور نظر دوست خودت تبلیغ نکنی ،
دشمن خونین تو می شود ، تو چرا به
کاندیدای من تبلیغ نکردی و به یک نفر
دیگر گفتی رای بدهند ؟
خوب برادر ، ناراحت نشو ، کاندید من که رای نیاورد و کاندید تو پیروز شد !
اگر رای نمی اورد چی ؟
- خوب حالا که رای آورده !
- تو وحدت را به هم زدی ، خائن !
این وحدت همان یک ملت یک پرچم
یک دولت است .
انگار مثلا دو ملت و یا دو پرچم باشد ،
آسمان به زمین می آید .
یک پرچم دارد ، پنجاه دولت ، آسمان هم به زمین نیامده است !
▫️زورگوئی که می بیند ، حرف اش استدلال ندارد ، به وحدت می آویزد .
مجتهدی که بداند ، حرف وی مشتری
ندارد به وحدت آویزان می شود .
وحدت را به هم نزنید ، یعنی خفه خون
بگیرید ! حرف نزنید ، نظرتان را نگوئید .
حتی انتقاد نکنید !
اینها تماما تفکرات پیشامدرن هستند ،
گفتن نظر ممنوع است ، اگر هم انتقادی
دارید ، از من تعریف کنید تا انتقاد سازنده باشد ، تا وحدت خدشه دار
نشود .
یک تاریخ مملو از فرمان وحدت برای
تداوم استبداد است !
یک سرزمین مملو از فرامین وحدت
است برای سرکوب هویت ملل موجود
در آن !
یک فرمان است که در سرتاسر  منطقه ،
برای انکار حقوق ملی مردم ، برای
انکار موجودیت ملل با عنوان وحدت
می درخشد !
تا حالا دیده اید که یک فیلسوف یک
اندیشمند یک جامعه شناس ، یک روان
شناس ، پس از ابراز اندیشه و نظر خود
اعلام کند که هر کس مخالف اندیشه
من نظر بدهد ، وحدت را به هم زده است ؟
▫️فقط سیاست بازان و دغل کاران نون
این وحدت را می خورند !
قدرت طلبان بی قدرت ، لیدر های بدون
انتخابات ، صادر کنندگان اوامر جنگ و نابودی ! اگر از صلح بگوئی ، وحدت را
خدشه دار کردی ، اگر اوامر جنگ طلبی
نازی ها را اجرا نکنی ، وحدت را به هم
زدی !
هله هله اگر حرف تشکیلات های تک نفره
را اجرا نکردی ، خائن به وحدت ملی
هستی !
وحدت این است ، چهار نفر خودشان
نمی توانند ، بین خود وحدت و توازن
اجرا کنند ، اگر یک نفر دیگر انها و اوامر
انها را اطاعت نکنند ، وحدت را شکسته اند .
وحدت یک پوشش فریب برای اجرای
اوامر فاشیسم ، برای اجرای فرمایشات
بی سوادان و جاهلان است .
یک دانا و عاقل ،  یک اندیشمند ویا
هنرمند در پی مطیع کردن دیگران
نیست .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مبارزه ای تن به تن

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

🔸نمیدانم در جائی خوانده و یا شنیده ام ثروت و قدرت همواره در جهان در سیطره یک در صد جمعیت دنیای ما
است .
این یک درصد ثروت و قدرت چهار در صد جمعیت  جهان را به عنوان پروپاگاندا و یا مشاور و کارگزار خود در اختیار دارد .
مجموع این پروژه برای اعمال تسلط
خود چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی
پنج درصد هر جمعیتی هست .
مجموع الیت و یا به اصطلاح روشنفکران
جامعه ( هر جامعه ای ) پنج در صد آن
جامعه و یا جمعیت است .
🔸جنگ و رزم دو قطب متضاد ، پنج درصد علیه پنج درصد اخیر می باشد .
نود در صد بقیه مردم جزو این دو پنج
در صد نیست .
جنگ و رزم پنج درصد محکوم و مستضعف و آگاه به مسئله با پنج درصد
حاکمیت جهانی ، امری همواره و همیشگی است از هابیل و قابیل فرزندان
آدم شروع و تا به امروز خدا ، امتداد
یافته است .
در موارد و گاها در مواضعی این پنج
در صد ها می توانند ، سطح توسعه و
تسلط خود را به ده درصد ارتقا بدهند
گرچه استثنا ولی قاعده را برهم می زند
فقط این ده در صد است که می تواند
کفه ترازو را پائین بیاورد .
حالا اسم اش هر چه باشد ، گاها انقلاب
بعضا تغییر ، برخی موارد عقب نشینی
قدرت و یا کودتا و.....هر اسمی که داشته
باشد !
🔸پس تمامی درگیری ها بین پنج درصد اول با پنج درصد دوم است .
اینهم تام و تمام نیست ، یعنی کلیت
پنج در صد ها ممکن است در نهایت کار
درگیر شوند !
پنج در صد اول همواره ثابت است ،
یک درصد قدرت و ثروت توان شارژ
چهار در صد را همواره دارا است .
اما پنج درصد دوم بسیار ناز نازی و
منیاتوری است ، یک ذره اگر عطسه ات
بلند باشد ، یک چهارم پنج در صد دوم
قهر می کند !
یک چهارم دیگرش اگر احساس کند که
مثل اینکه در این جمع لیدر و رهبر
خطاب نمی شود ، بد تر از آن پنج درصد
اول ، کینه ای می شود .
🔸اگر او را استاد خطاب نکنی ، دشمن ات می شود .
در داخل زندان یک درصد هم گروه و تیم
و دسته بندی بوجود می آورد .
در کشورهای آزاد و دمکراسی چهار نفرشان نمی تواند ، یک حزب درست
کند ، چهار حزب ایجاد می کنند ،
نفری یک حزب ، در کشور های استبدادی
هم که حزب ممنوع است ، نفری یک
دسته خصوصی دارند .
به هر حال جمعیت روشنفکر و با سواد
در هیچ صنفی قابلیت متحد شدن ندارند .
حتی اتحاد فدای سرشان ، نمی توانند
همدیگر را تحمل بکنند !
اگر او باشد ، من نیستم ! اگر من باشم
او نباید باشد !
فقط دقت بفرمائید ، بحث دو گروه
پنج در صد اول و یا دوم نیست ،
بحث بر سر روشنفکری یک ملت ( بحث
آگاهان و با سوادان است به معنی
درست کلمه )
پس پنج در صد اول جهان ، خود را
از شرً پنج درصد دوم در امان می بیند
و هرگز به فرموده های حضرات ، وقعی
نمی نهد ! چون می بیند این پنج درصد
آگاه و روشنفکر خودشان همدیگر را
می درند .
نود در صد مردم هم ماوقع را می بینند و
هرگز این پنج در صد اگاه و روشنفکر
را جدی نمی گیرند !
پس هرگز این پنج در صد دوم به ده در صد ارتقا نمی یابند !
چون ده در صد شدن یعنی پنج در صد
اول را از بین بردن است  !
🔸می بینید که هر رهبر و لیدر خارج نشین و یا داخل نشین ، طوری سخن می گوید که انگار کل جمعیت را نمایندگی می کند ،
در صورتیکه در روی زمین فردی وجود
ندارد که بتواند ده در صد مردم را
سازماندهی کند و نتواند آن جامعه را
به دست بگیرد !
صد البته درصد ها امری انتزاعی و ذهنی 
نیست یک و یا پنج و یا ده در صد واقعی و اکتیو  مردم جهان و یا مجموعه مورد نظر است .
هله هله وقتی یک درصد دارنده ثروت و
قدرت بخواهد بخشی از آن چهار در صد
خود را از میان روشنفکران و باسوادان
آگاه جهان یارگیری کند ، همان چو دزدی
با چراغ آید ، گزیده تر برد کالا ، می شود .
در طول صد سال گذشته ، ستم به مردم ما و ملت ما
بیشتر از انکه و آنچه از طرف دشمن
غدار باشد از خودی های آگاه و به اصطلاح روشنفکران و با سوادان خودمان بوده است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴چه کسی باید به امام زاده احترام بگذارد !

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

▪️در همین اول کار و اول وقت از هر کس که بپرسی ، جواب خواهی شنید :
متولی ! صاحب امام زاده
اما گاها ، گاها که چه عرض کنم ، همواره
متولی و صاحب مسئله است که امام زاده را از احترام می اندازد !
می بینی ، یک ارگان انتخابی و حتی
مردم نهاد مثلا یک حزب و یا مثلا
کانون وکلا و یا مثلا ارگان زیست محیطی و یا اصلا اداره دولتی که تار و پود زندگی خود و خانواده اش از
آذربایجان غربی و یا شرقی است ، اعمالی و اصطلاحاتی بکار می برد که
خود ان اصطلاح نوعی اهانت است .
مثلا کانونی و یا حزبی و یا ارگانی
می نویسد .
استان آش ، یا استان آغ ، این خطاب و یا
خطابه یا آگاهانه است یعنی طرف ، اهانت آمیز بودن ان را می داند و به عمد
چنان می نویسد و یا اصلا آنچنان بی فکر و سهل انگار که اهانت کردن خود را به سرزمینی که از آن خود و خانواده اش
نان می خورد ، نمی فهمد !
در هر دو صورت باید کسانی که مورد
خطاب و یا موضوع این اعلامیه و یا
متن است ، اعتراض نموده و  مانع
پخش و نشر آن شوند !
▪️مثلا اگر استانداری به ادارات چنین متنی با چنین عنوانی ارسال کند ، وظیفه
مدیران است که چنین نامه هائی را اعاده
و سوال کنند ، استانی به نام آش نداریم
استانی به نام آغ نداریم .
کارمندان پستخانه نامه را به مبدا مسترد
کند که چنین استانی مورد شناسائی قرار
نگرفت .
درد ما بعضا نداشتن است ، آدم فنی نداریم ، یا سرمایه نداریم !
ولی یکذره ادب دیگر نه فن و فنون
می خواهد و نه سرمایه و بانک و بانکداری اسلامی !
گاها یک عمل است که به یک محله و یا
منطقه و یا شهر عملا اهانت می شود ،
یعنی شان و منزلت یک کوچه و یا منطقه
رعایت نمی شود !
▪️کسانی که یک بار گذرشان به کوچه جنب کانون وکلای استان آذربایجان غربی بیافتد ، معنی و مفهوم ان را می دانند !
کوچه حالا هشت متری و یا شش متری
در مقابل ساختمان کانون وکلا تبدیل
به نصف می شود .
یا شهرداری ترسیده و یا کانون به خود
اجازه چنین خطائی داده است ، مردم
به چشم این غده را می بینند و خون دل
می خورند !
هر کس چنین رذالتی را بر یک کوچه
و شهر پسندیده یا به تمامی از قوانین
شهر سازی و شهرداری بی خبر بوده و یا
عمدا چنین تراژدی را بر شهر پاریس
سابق ایران و شهر مظلوم فعلی ما
لایق دانسته است !
احترام امام زاده بر عهده متولی است ،
اگر متولی چنین کند ، زوار آزاد و غیر
زوار از مهمان توریست و خوانده و ناخوانده ، بنیان شهر را بر اندازند ‌.
اینها دیگر نه اورمو گولو هست که
سازمان احیا دنبال آن باشد و نه تونل
میان گذر راه اورمیه به تبریز است که
در بیست و چند سال تکمیل نشود .
( جالب است اتوبان تبریز - اورمیه
به لحاظ یک تپه ، ده ها سال است
ناقص است ولی ده ها سال است ،
عوارض بزرگراه اخذ می شود )
اینها مسائل و مواردی است که نه فن
و فنون و نه سرمایه می خواهد ،
یک جو ادب و شعور و فهم لازم است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

⚫️مرگ غمبار دریاچه اورمیه از زبان هنرمندان اردبیلی

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۶۷ )

        همه مردان شهر  !

🖌عیسی نظری

▪️سال ۱۳۵۸ بود ، من دبیر صفحه مقالات روزنامه کیهان بودم ولی به خاطر اینکه اهل اورمیه بودم ، مصاحبه های مقامات استان آذربایجان غربی در شهر اورمیه به من واگذار شده بود ، هم تعطیل بود و دیدار خانواده و هم کار .
آن روز عازم استانداری بودم ، مصاحبه ای با استاندار ( آقای حقگو ) داشتم ، وقت مصاحبه را از تهران  تعیین کرده بودم .جلوی استانداری مردم جمع شده و علیه استاندار شعار می دادند .
به طرف مردم رفتم یکی از کسانی که می شناختم ، انجا بود ، پرسیدم علت
شعار دادن علیه استاندار چیست ؟
گفت : این یارو پول های استانداری را
برای سازمان مجاهدین خلق داده و
مهم تر از آن لابد میدانی که حزب دمکرات چه کشتاری از نیرو های دولتی
کرده است .
▪️وقتی خوش و بش با استاندار تمام شد ،
اولین سوال من این بود ، که مردم چرا علیه شما شعار می دهند ؟
گفت : سپاه و ارتش یک برنامه ای اجرا
کرده اند و شکست خورده اند ، تاوان ان را من می دهم ، دوم من از باب تحیت
قلوب برای صدمات وارده به دفاتر سازمان به انها کمک مالی کرده ام !
بدان خاطر برایم شعار می دهند .
خیلی جالب بود ، استاندار آنچه را می گفت که مردم می گفتند !
▪️در آن موقع مصاحبه ای هم با سخنگوی سپاه پاسداران داشتم و همچنین با آقای قریشی نماینده امام خمینی در استان ،
مصاحبه ای هم با آقای حسنی امام جمعه
داشتم ، از دست روزنامه ها شکار بود و
شکایت میکرد !
از من قول گرفت که تمامی گفته های وی
چاپ شود ، بدون سانسور !
در جلسه شورای سر دبیری کیهان مورد موافقت قرار نگرفت !
یکبار زهر اش را گرفتم ، آنچنان تند و تیز
بود که برای بار دوم رد شد ، با خودش
تماس گرفتم و گفتم :
می خواهم برخی از گفته ها را حذف کنم ، بالاخره دولت و استاندار هم جزو
سیستم است .
موافقت نکرد و گفت :
اگر یک کلمه حذف شود ، کل مطلب
چاپ نشود ، تمامی مصاحبه ها چاپ شد ، اما مصاحبه آقای حسنی چاپ نشد .

▪️چند سالی گذشته بود ، من رئیس دادگاه عمومی بودم !
فردی به نام باغبان علیه استانداری طرح
دعوی حقوقی کرده بود .
او و معاون استانداری در دادگاه شرکت
داشتند .
عنوان دعوی را قرائت کردم و خطاب به
معاون استاندار گفتم :
ایشان ادعا دارند که به عنوان پیمانکار
برای شما کار کرده و مطالبات وی پرداخت نشده است .
در همین زمان اقای معاون گفت :
می توانم سوالی کنم ؟
-- البته بفرمائید
-- ممکن است از ایشان سوال بفرمایید ، قبلا چه شغلی داشتند ؟
قبل از اینکه من حرفی بزنم ،
خواهان جواب داد :
قبلا چوپان بودم آقا  !
معاون استاندار گفت :
آقای رئیس ؛ آیا چوپان می تواند ، پیمانکار باشد ؟
تا من از شوک این سوال خارج شوم ،
باغبان جواب داد :
آقای رئیس چوپان می تواند پیامبر باشد ،
پیمانکار که چیزی نیست ، که نتواند !
به نظرم معاون استاندار هم قانع شد ، چون دیگر در آن مورد اعتراضی نکرد !
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴امر نمادین ، امر خیالی و امر واقعی

🖌عیسی نظری

🔸اصلی ترین جمله لاکان این است ، که میل  من ، میل دیگری است .
لاکان سه امر نمادین - خیالی و واقعی را مطرح و آن را چنین شرح داده است ، که
آنچه در میل انسان امروزی است ، میل
خودش نیست ، میل امر نمادین است و  در نتیجه ساختگی و خیالی است و در نتیجه این وضعیت مرگ امر واقعی است .
این وضعیت می توانست واقعی باشد ولی نیست .
آنکه امر خیالی و ساختگی را در ذهن ما
می کارد ، از نظر لاکان ، امر نمادین است .
🔸امر نمادین همواره بر انسان مسلط است و در مرحله بالاتری از انسان قرار دارد ،
آنکه در تو میل ایجاد می کند و بر تو
پیشی گرفته و مسلط می شود ، چون
همواره از تو بزرگتر است ، حتی گاها
مقدس است ونمی توان در مقابل او ایستاد .
مثلا پدر - مادر - معلم - دهدار - رئیس شورا - فرماندار - استاندار - اخوند محله و مسجد - بازجو - مدیر اداره - شهردار -
ریش سفید کوچه - بزرگ خاندان - دکتر
معالج تو - دوستی که همیشه صورتحساب ها را می پردازد و.....
امر واقعی زمانی است که تو بتوانی خود را از تمام این دیگری های بزرگ حفاظت و
حراست کنی و نظر خود را بدون انها ابراز کنی ، این می توانست باشد ولی
نیست !
آن دیگری بزرگ به تو امر می کند از شیطان فرار کن !
یا فرار می کنی و دیگر امر واقعی نیست
میل دیگری را پذیرفتی و یا فرار نمی کنی و باز میل ، میل تو نیست ، میل دیگری بزرگ را پذیرفتی ! شیطان را !
🔸از نظر لاکان مهم این است که امر واقعی از بین رفته است ( مرگ امر واقعی ) 
حالا تو نظر فرشته را اعمال کنی و یا
شیطا ن را ، در اصل تابع میل دیگری هستی ( امر ساختگی و خیالی ) که
برایت دیگری پخته است ، یعنی ( امر نمادین )
فرض کنید شما فوتبال و یا شطرنج بازی میکنید ، وارد قراردادی می شوید که
امر نمادین برای شما ساخته است ،
لاکان در اصل اجتماع و بازی در آن را
هم ، همانند آن بازی فوتبال و یا شطرنج
می داند .
اگر در بازی فوتبال اوامر امر نمادین را
رعایت نکنی ، اخراج می شوی !
در بازی جامعه هم چنین است ، امر نمادین ، اوامری قرارداده است که اگر رعایت نکنی به زندان و یا تیمارستان منتقل می شوی !
پس امر واقعی می توانست باشد ، ولی
نیست ، امر ساختگی و خیالی جای ان را گرفته است یعنی امر واقعی مرده است .
( مرگ امر واقعی )
🔸روزی به متهم مستی گفتم :
تو هم آدم خوبی باش ، هی به مستی
می گیرند و می اورند ، ببین فلانی را !
مثل او باش
گفت :
اقای رئیس من و او مثل هم هستیم ، ما فقط یک تفاوت کوچک داریم !
من در خانه وضو می گیرم و نمازم را
می خوانم ، او در بازار چنین می کند !
او در خانه مشروب می خورد و من در بازار ! در اصل فرق چندانی نداریم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴وای به حال ملتی که نیازمند قهرمان است !

🖌عیسی نظری     روزنامه نگار

▪️این جمله را جائی خوانده و یا شنیده ام ، خدا را شاهد می گیرم که اگر گوینده و یا نویسنده یادم بود ، می نوشتم !
حتی گاهی این جمله آنچنان برایم الگو و ملکه شده است که فکر می کنم از جان خودم برخاسته و چنین بر من مسلط
شده است .
بلای رهبری طلبی از همین قهرمان بازی و
قهرمان سازی شکل می گیرد .
قهرمان یعنی الگوی برتر و این الگوی برتر
معمولا برخی را در زیر یک مرد برتر و یا زیر یک زبان برتر ، یک پرچم برتر و خلاصه والضالیین یک نژاد برتر که با یک
اشاره و اماره سایرین را صفر و خود را یک معرفی و نمود می دهد !
شما هر مجموعه آدمکشی و فاشیستی را
که نشان بدهید یک نفر آرتیست دارد !
یک برتر ، یک قهرمان ، یک سوپر من ، یک
رهاننده ، یک ناجی حتی یک چوپان ، رساندن یک زاده آدمیزاد به مرحله چوپانی یعنی گوسفند کردن بقیه مردم .
رساندن آدمی که از شکم آدمی دیگر بیرون آمده به مرحله ناجی یعنی پفیوز
کردن سایرین که همگی منتظر گودو
هستند که بیاید و انها را نجات بدهد !
▪️ساموئل بارکلی بکت در نمایشنامه در انتظار گودو ، وضعیت را روشن می سازد .
پدر سالاری موجود در کشور ، همان حکایت قهرمان است در چشم یک کودک
ضعیف که نمی تواند ، فین خود را بگیرد واز طرفی نیازمند خورد و خوراک است ،
برای هر کودکی پدر یک قهرمان و شکست ناپذیر است . اما در واقع چنین نیست .
در انتظار گودو همان در انتظار یک کشور
خارجی بودن است که می آید و ما را نجات می دهد .
این نوع انتظار اولا پوچ و در ثانی بر باد است ، تمامی کشور ها و به خصوص کشور های بزرگ و قهرمان مثلا آمریکا
روسیه یا چین و انگلستان برای شکم خود ، منافع خود ، تنفس می کنند و زندگی ، اگر هم بیایند ، برای منافع خودشان می آیند و نه برای چند فسقلی منتظر الگودو !
▪️عراق - سوریه - لیبی - افغانستان - سودان و.....کشور هائی هستند که آن قهرمانان رفته اند .
از نظر ما به عنوان ملتی توده وار ، هر کدام از آن کشور ها یک قهرمان هستند ،
که کشور های ضعیف و ملل ضعیف را
نجات می دهند !
در اصل انها کشور هائی هستند که ملل
ضعیف را تا حدی تقویت می کنند که
لایق جنگنده نیابتی خودشان باشند و
بتوانند با بقیه و اطراف خود جنگ کنند .
▪️دوستی داشتم از کرد های بارزانی که می گفت :
ما پنجاه سال برای شوروی خدمت کردیم
هیچی نداشتیم چند روز  خدمت به آمریکا ما را صاحب ،  دولت ( اربیل ) نمود .
گفتم : چه سود که شما را آماده می کنند که با اطراف و مزاحمین آمریکا بجنگید !
ملتی را که یک قهرمان نجات می دهد ،
باید بر اساس تفکر یک نفر دیگر زندگی
کند .
و الا همان قهرمان قصاب ملت می شود ،
تو بر اساس میل دیگری نجات یافته ای ،
و باید بر اساس میل او ( قهرمان ناجی )
زندگی کنی و الا مرتدی !
شهروندی بدین جهت متعالی است ، که
نیازمند هیچ قولچماقی  نیست .
انتخاب نوکران و خدمتگزاران و اجیر شدگان و مزد بگیران ملت بر اساس فهم
موضوع انجام می شود .
▪️ملت شورای شهر را بر می گزیند و انها شهردار برمی گزینند ، نه اینکه شهردار و
استاندار انها را برگزینند و آنها مشغول
دوشیدن مردم باشند تا درآمد زائی کنند !
هم به دولت و هم به ملت و هم به حکومت صریح می گویم ، تبدیل انتخابات آزاد به شکللک و یا یک نمایش
صوری برای خالی نبودن عریضه و نشان
دادن نمایشی آزادی ، می تواند روز به روز قدرت را مبتذل کند و ابتذال قدرت
ان را به ورطه نابودی بکشاند !
▪️ یکدست بودن قدرت ، شما را گول نزند .
چه در طبیعت و چه در نظام اجتماعی
انسان ها ، تنوع وگوناگونی نقطه آغاز سرزندگی و تحول به سوی تعالی است .
در مبارزه تضاد ها ، زندگی رونق می یابد !‌
روز ، شب می شود و شب ، روز !
به خودمان متکی باشیم و با قبول تنوع و گوناگونی ، مانع  بوجود آمدن قهرمان وقهرمان ها شویم ، ملت خود جانشین
می شود و شهر و شهروند بوجود می آید .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴انسان مفید به ملت خود

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار    

🔸برتولد برشت یک حرفی دارد که هنوز هم معتبر است ، می گوید :
اگر از فاشیسم بدتان می آید ، باید از قواعد فاشیست پرور هم روی بگردانید !
اینکه نمی شود ، گوشت بریان بره بخوری واز سربریدن حیوانات متنفر باشی !
اگر از تمامیت خواهی و استثمار انسان از انسان خوشت نمی آید ، نباید نقشی هر
چند با کراهت در این گردونه داشته باشی .
اگر انسان شهر ات هستی ، نباید باغ سیصد ، چهارصد ساله سیاوش را با ریختن نفت و بنزین آتش بزنی تا چند
بلوک آپارتمانی و مقداری دکان بسازی !
اگر محلی هستی ، چه والی و استاندار
نباید شهر و دیار خود را ویران کنی تا
خدمتی به مرکزیت بکنی ، برای وزیر و
وکیل شدن !
🔸بابالی شهروند شهرت به هزار والی و سردار می ارزد تا مستخدم مرکزیت بودن ، اگر برای خود ارزشی بالاتر از
والی و والیان ندانی ، سواد خواندن و نوشتن نداری که اگر اکابر هم خوانده باشی ، دنیای امروز یک چنین عالمی است .
من دو تا کارمند محلی در اورمیه و خوی
می شناسم ، هر دو کارمند فرمانداری
بودند و هر دو اگر کل آذربایچان را حراج
می کردند و کل زمین های محل زندگی
خود را اعم از زمین خود و یا دیگری ،
بایر یا موات یا دایر ، هیچ فرقی ندارد
اگر کل محل زندگی خود را می فروختند ، نصف ثروت موجود خود را
نداشتند !
اینها چه به روز ملت خود می آورند و
چه سان غارت می کنند که کل محل زندگی آنها از ثروت غارت شان بیشتر
نیست ؟
چنین انسانی برای من چه شر و چه خیر ، ارزش یک غارتگر را دارد ، این محصول  غارت است چه سیّدی باشد و چه شخصی ! غارت
غارتگر و بعد خیرات او ، مرا یاد درندگانی می اندازد که پس از سیر شدن ، لاشه را به سایر خزندگان و حشرات به ارث می گذارد .
🔸نمی گویم ثروت بد است و بر ما دانش آموزان واجب است که آن را رها کنیم و
به دنبال علم برویم !
می گویم به خاطر ثروت غارت شده ملتی ، غارتگر را تاقچه بالا نگذاریم !
نمی گویم قاعده بازی را به هم بزنیم ،
معتقد هستم ، مستخدمین خود را از
خودمان بالاتر ندانیم !
نمی گویم ، به هویت طلب رای ندهیم ،
معتقد هستم کسانی که به خاطر رای
به طرف هویت طلب ها می آیند ، همان
استثمار و استحمار گران هستند ، خودمان را زیر پای انها فرش نکنیم !
انها را بالای جایگاه خودمان ننشانیم .
در عجب هستم از نیروهای هویت طلب
که به خاطر استحمار گری به خاطر
رای طلبی فرصت طلب ،  با همدیگر با یکدیگر درگیر می شوند ، دعوا و مرافعه می کنند ، چرا به این رای دادی ؟ چرا به اون رای ندادی ؟
به خاطر یک رای طلب ضد هویت با هویت طلب های همراه و همرای و همفکر
درگیری پیش می آورد !
عجبا چنین آدم هائی چقدر هویت طلب
و یا به اصطلاح میلیتچی هستند ؟
🔸قبل از انقلاب با بدترین کمونیست ها
( یعنی با پیکاری های مجاهد کش ،
همزیستی داشتیم می گفتیم شلاق های
رژیم خون مان را به هم آغشته و همخون
شده ایم .
آه از خودمان ، مادرم همیشه می گفت :
پسرم هیچکس نمی تواند ، آن بدی را در حق تو اعمال کند که خود تو و خودی تو !
می گفت :
ستم دشمن پایدار نیست ، موقت است ،
در نهایت از بین می رود ، چون دشمن
پشت آن است و تو همواره آن را می بینی ، اما خودت را ، خودی ات را نمی بینی ، ببینی هم خودت را می بینی ،
خودی هایت را می بینی ! تصور دشمنی ،  ممکن نیست ! به هوش باش  !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مبارزه شرافتمندانه مدنی و کلمات رمز

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▪️در هر میدانی و شهری و شهروندی می توان پرچم مبارزه افراشت اما به شرطی و شروطی ،
جهان ما روز به روز کوچک و
کوچکتر می شود . الان دیگر یک روستا
شده است ، این روستا دیگر حالت نرمال وعادی هم ندارد ، یعنی دیگر محله به محله نیست ، شکل آپارتمانی یافته است گاها از من می پرسند ، ایا هیات امنا می تواند ، تصمیم بگیرد ، علی رغم میل یک
عضو ، مثلا دوربین بگذارد ؟
می گویم :
بله می تواند به شرطی که آن دوربین
مشخص و قابل رویت باشد ، به اصطلاح
دوربین مخفی نباشد ، برای مچگیری نباشد ، برای ورود به حوزه داخلی فرد
نباشد ، برای استفاده عموم باشد .
در اصل برای شفافیت و استفاده عمومی
باشد .
▪️امر سیاسی هم در کل مملکت چنین است .
شفافیت یک اصل برای تمامی شهروندان
است و هم برای مدیران ، شهروند در
مرحله اول خود باید شهروندی و عضویت خود را تثبیت کند ، اعلام هویت خود یک شرط موجودیت است ،
در حقوق ما یک اصلی داریم که مثلا
حق از روزی تثبیت می شود که صاحب حق بخواهد .
در یک جمع چند نفره برای بحث و گفتگو ، عضو محترم از اسم و رسم خود،
استفاده نمی کند .
گاها از اسامی دروغی یا به زبان ما ( قوندارما ) استفاده می کند !
▪️شهروند از کلمات رمز سود می جوید ،
می گوید :
تورک و فارس نداریم ، این جمله یک
جمله فاشیستی و سرکوبگرانه است ،
در شرایطی  این جمله را می گوید که
سرتاسر زندگی ما از زبان و فرهنگ و
موسیقی و رقص از قوم مسلط فارس
گرفته شده است در این شرایط تورک وفارس نداریم ، یعنی از تورک نگوئید !
اگر در هشتاد و اند میلیون نفر یک نفر
تورک باشد ، باید از تورک گفت ، از تورک
نباید گفت ، اسم رمز سرکوب و انکار
هویتی است .
هله هله برخی از رند های سرکوب و ستم
از مفاهیم اخلاقی سوءاستفاده می کنند ،
آدم باید انسان باشد ! هیچ انسانی در
هیچ گوشه جهان ما وجود ندارد که عضو یک گروه قومی و تباری نباشد .انسان
اگر واقعا انسان است یا تورک است یا فارس و یا کرد و ژرمن و .....
این جملات همان سرکوب هویتی ملل
یا اقوام است که شکنجه گران امر شکنجه را بر عهده این آدم ها گذاشته اند .
حتی شکنجه در مقابل این انکار هویتی
یک نفر ، بسیار قابل تحمل تر است .
▪️در مقابل این انکار و سرکوب هویتی
انسان ها کتک بازجویان و سرهنگان
بسیار نیک است ،  حتی انسان کیف
می کند ، هله وقتی که شلاق زن خسته
می شود ، مشت و لگد آغاز می کند ، عرق از سر وروی اش سرازیر می شود ،
کاری از پیش نمی برد . فحش آغاز می کند و سپس درمانده و ناتوان به زمین
می نشیند ، التماس می کند لعنتی یک
چیزی بگو امروز هم از شنیدن یک بارک الله باز مانده است !
اما روشنفکر و یا اکادمسین و با سواد ما
نمی زند ، فحش نمی دهد ، می گوید :
اَه ،  باز که تورک و فارس کردی ، آقا ما
انسان هستیم ، نه تورک هستیم و نه فارس ، دروغ می گوید یا خود شیفته فارس است و یا خود باخته قومی پیرامونی که برای آب و نان ، آبِ روی
خود را داده است !
از کلمات رمز سرکوب و شکنجه یکی هم
آقا من سیاسی نیستم ، به درک اسفل
که نیستی ، من سیاسی هستم ! من
حرف می زنم تو وقتی نوبت سخنرانی
تو شد ، لالمونی بگیر ، حرف نزن ! آن
موقع می توانی بگوئی که ببخشید آقا ،
من سیاسی نیستم و حرفی ندارم و یا
حرف نمی زنم .
▪️تو با گفتن اینکه من سیاسی نیستم می خواهی جلوی حرف مرا بگیری و این
نوعی اعمال خفقان سیاسی است و تو
به نمایندگی قدرت می خواهی ، آن را
اعمال بکنی .
  آقا وحدت را به هم نزن ! کدام
وحدت ؟ تو موجودیت مرا هنوز قبول
نکرده ای، زبان و هویت مرا قبول نداری ،
به بچه من شناسنامه نمی دهی ، تو از
کدام وحدت حرف می زنی ؟ وحدت را
به هم نزن یعنی حرف نزن تو هنوز
انسان نشدی که حق و حقوق بخواهی !
پان تورکیست ، تجزیه طلب اینها تماما
اسم رمز است اگر بگوئی نامی دارم پدری
و مادری دارم ، هویتی دارم ، حق و حقوقی دارم پس تو پان تورک هستی ،
  بی سواد به آمریکا که کل
جهان را می مکد ، نه می گوید پان آمریکن به من که حق خواندن به زبان
خودم را ندارم ، حق تعیین سرنوشت
خود را ندارم ، اگر بگویم تورک هستم .
دیگه پان تورک هستی !
▪️استقلال خواهی را تجزیه طلبی می گوید تا بتواند ، طرف گفتگوی خود را
به ترساند تا او حرف نزند . تا نگوید
اسمی دارم و حقوقی ، نامی دارم و حقی
این حق طبیعی و بدیهی هر انسانی است ،
اگر نامی دارد و اگر سرزمینی دارد ......
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴سخنی از ته دل برای عیسی نظری

✍ کاظم کاظم زاده حقوق دان

🔹مقاله پیر شدن را در نوید خواندم بسیار متاثر و متالم و متامل  شدم
،شما عزیز که به  آمال ما بودید و هستید و عقاب قله های تهران و حتی دماوند و عیسی خان ،با آن هیبت و شکل و شمایل چریک تنومند و توانمند و الگوی برای زیستن که سایر دوستان و همرزمان برای او  احترام و شان هادی و مرادی قایل بودند و راه رفتن و صحبت کردن با چنین شخص برای طرف مقابل اعتبار معنوی و مبارزاتی تلقی می شد
و الان هر جا بروم و هرجا دیده شوم بعد از سلام و علیک اولین سوال از من  این است که عیسی خان چه می کند و در چه حالی است و یاد و نام آن بزرگوار  برای دوستان همواره عزیز و محترم و ستودنی است
🔹چه از نظر شخصیتی و چه از نظر  اجتماعی و فرهنگی و چه روش و منشی که در زندگی شخصی و مدنیت داشتی  ،مگر می شود  فعالیت و تفکرات و اندیشه های مبارزاتی و ساماندهی برنامه های  اصلاحی ، عیسی خان را   دانشجویان دانشگاه تهران و به خصوص حقوق در آن دوره خفقان از ذهنها و دلها و سرها پاک کنند   و این نکات را در فرصت اندک و در این صفحه کوچک موبیل نمی توان نگاشت  و مجال دیگر می خواهد و  حوصله و پشتکاری،
عیسی خان ،نالیدن و ناامیدی شما دوست نیم قرنی برای ما بسیار سخت و ناراحت  کننده است و اگر چه نوشته ات واقعیت است و اندیشه ورزان  بزرگ مثل کافکا و البر کامو و صادق هدایت و  بسیار دیگری از نویسندگان و هر انسان به طور طبیعی   افسرده  می شوند
و قطعا شرایط زمانی و مکانی و دلایل دیگر در این موضوع دخیل است به خصوص برای نسل ما که آرمانگرا و عدالت خواه و.‌‌‌...بودیم و با نیم نگاهی به آن تفکرات قبلی ،علائم و نشانه های از بهبودی در اوضاع کشور نمی بینیم و چه بسا تداعی می شود تمام زحمات و ایده ها به نتیجه نرسیده است و ما کماکان رنجور و دل نگران و خسته و کلافه  از  مشکلات ابتدایی هستیم ،
🔹پس اگر   از نشاط و نیکبختی و سعادت و امید و آرزو آینده بهتر نمی نویسی ، یا از وعده دادن خسته شدی ،لطفا از مرگ و کابوس زندگی ننویس ، بگذار کام ما  بیش از این تلخ و تلختر نباشد و مرگ هم حق است و اجازه بده نا خواسته و به روش خود در خفا و بودن خبر احوال ما را جویا شود پیوسته آرزوی سلامتی و تندرستی دارم عزتتان زیاد و سایه ات مستدام باد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴پیر شدن و مُردن

✍عیسی نظری   روزنامه نگار 

🔹روزگاری کودک بودم و وقتی بزرگ شدم ،همان کودکی را در درون خود داشتم ،
نزدیک شصت سال سن داشتم  ، اما هم چنان خودم را کودک می دانستم !
از شما چه پنهان ، حتی از خودم خجالت
می کشیدم با خودم می گفتم :
چرا من بزرگ نمی شوم (به معنی پیر شدن ) چرا همچنان با شصت سال سن
همچون کودکی هستم .
همچون کودکان عاشق می شوم ، دلم
می خواهد همچون کودکان بازی کنم ،
شوخی کنم ، قهر کنم آشتی کنم !
تا اینکه به حوالی هفتاد رسیدم ، ای دل
غافل من پیر شده ام .
🔹راستی آن کودک چی شد ، کجا رفت ؟
بی آن کودک ، چقدر هیچ و پوچ هستم ،
چقدر تهی از زندگی و شور و نشاط
هستم .اوف
از وقتی آن کودک را از وجودم ، گم کرده ام ، به همه چیز و همه کس بدبین
شده ام .
از همه چیز بدم می آید
حتی گو که مرگ نیز بیاید
مرگ یکبار ، شیون یکبار .
الان نوشته آلبر کامو برایم معنی می دهد :
(روزگاری می رسد که مرد دیگر عشق را
حس نمی کند ، تراژدی جای آن را می گیرد . زیستن بی معنی می شود ،
نه تنها زیستن دیگر هیچ چیز معنائی
نمی دهد به جز اندیشه مردن ! )
🔹راستی چرا وقتی پیر می شویم ، فقط مرگ را حس می کنیم ؟
من وقتی جوان بودم ، توی اتوموبیلم در اورمیه می نشستم و در دمشق  پیاده می شدم !
حداقل در بندر عباس - اصفهان - مشهد
و یا در استامبول - آنکارا - حلب
اینک برای رفتن به مهمانی های باغات
امام زاده اورمیه  باید فوجی بیاید ، نمی دانم
این مزه زدائی از زندگی از لذت ها از
چیز ها و کس ها چگونه بر آدم تسلط
می یابد ؟
چگونه گند زندگی تمامی شاعرانه ها را
می شوید ؟
آیا اینکه خوشی زیر دلت بزند خاص زمان پیری است ؟
🔹آیا ممکن است مرد پیر اصلا فهمی هم از مرگ نداشته باشد ؟
و ترسی از آن ، چون اگر سخاوت را پیری
زایل می کند ، چرا باید شقاوت را نیز زایل نکند ؟
اگر لذت زندگی را بی مزه می سازد ، چرا
باید برای مرگ حس و حالی بگذارد ؟
مرگ نهایت این زندگی است پس طبیعی
ترین هیچ و پوچ آن است .
زلیم خان می گوید :
دوستو ، یادی آنان جانیم
اوددا ، کوزده یانان جانیم
یاواش یاواش دونان جانیم
بوز اولماغا نه قالدی کی ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴و چندین مسئله اجتماعی

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▫️۱ -- فلانی چرا تورکی نمی نویسد ؟ چرا فارسی می نویسد ؟
دوستان و برادران ! اگر کسی از درد های
آذربایجان می نویسد ، چه تورکی و چه
فارسی و حتی چه کوردی و چه انگلیسی !
ایکاش در وضعی بودیم که می توانستیم
با هزار زبان درد های خودمان را به تمامی
مردم دنیا می رسانیدیم .
ایکاش می توانستیم با زبان اسپانیولی
و عربی و روسی و چینی ، هندی ، درد
بی درمان خود را هوار بزنیم .
ایکاش می توانستیم با زبان ژاپنی ، کره ای ، بنگالی و اردو هم بنویسیم !
انسان وقتی درد خود را نشان می دهد ،
چه با زبان و چه با نوشتن ، فعلا بیشتر
به تورکی و فارسی نوشته می شود و چه
بهتر که بتوانیم به هزار زبان بنویسیم !

▫️۲-- در این مرحله از هوار زدن درد و رنج آذربایجانی ، ودر این مرحله فرم یافتن آذربایجان و اندیشه های هویت و میلیت و برای فرار از رنج اختگی و فرار از رنج یکسان سازی ملی و فرهنگی که یکصد سال آزگار همچون شمشیر داموکلس و همچون دیوی خونخوار ، خون مان را در شیشه کرده و به هر بهانه ای ، جان مان را گرفته اند ، تنها و تنها آزادی اندیشه و تفکر اصل اولویت دار ملت آذربایجان است .
تحمل این اندیشه های مختلف و متفاوت
و گونه گون و جور واجور در داخل خودمان یکی از راه های رستگاری ملل
عالم است .
🔸ملت آذربایجان هیچ اندیشه و تفکری را تکفیر نمی کند ، حرام نمی نامد .
و علیه آن شمشیر نمی کشد !
هیچ فرمول جمعی ، حق ندارد فرمول
های فردی را منکوب کند .
اگر فرد نتواند به اوج شکوفائی برسد و
نتواند ، جمعی از افراد مستقل تشکیل
بدهد ، جمع توده وار عامل تمام زورگوئی
ها و ستم وستمکاری خواهد بود ،
همچنانکه در یکصد سال گذشته چنین
بوده است .
من با یک رورنامه نگار سوئدی صحبت
می کردم گفتم ما نمی توانیم به استاندار
دزد بگوییم ، اگر نتوانیم ثابت کنیم ،
مجازات می شویم .
گفت : عجیب است شما اگر نتوانید به
استانداری که دزد نیست ، دزد بگوئید ،
پس چطور می توانید به استانداری که
دزد است ، دزد بگوئید ، تا به مرحله
اثبات برسد ، قدرت نابودتان می کند !
🔸درد امروز ما ، فشار قدرت نیست ،
قبل از آن یک فهم های تک گونه و آنچه
من می فهمم و به اصطلاح اندیشه های
تک بعدی  وجود دارد که تا فشار گزمه
و پاسبان و ژاندارم داش غلام سر برسد ،
هم می برد و هم می دوزد !
در میان این عده اگر یک حرف بزنی که
طرف موضوع را نفهمد و فقط مشکوک
شود که تو مخالف او حرفی زدی ، واویلای روزگار همچون اجل معلق سر
می رسد . که تو چنین گفتی ؟
یارو موضوع را نفهمیده ، مشکوک شده
که تو گفتی دو برادر یا سه برادر یا
چهار برادر ! پس منهم دو برادر دارم
نکنه ما را می گوید و فرامین و اهانت و فحاشی آغاز می شود ، و این در حالی
است که نمی تواند به قول خودش
به وطن بیاید ، اما ابنای وطن را تار و مار
می کند  !
ننه ام منه کور دئیب هر گله نی وور دئیب !
🔸بعضاً اندیشه ورزان نه از ترس دولت و قدرت ، از ترس به اصطلاح این میدان داران نمی توانند ، اندیشه های
خود را بیان کنند !
یک جامعه در حال گذر متلاطم و پر جنب و جوش است ، یکی راه تراکتور
را ، راه شکوفائی ملی می داند و دیگری
می تواند ، آن را راه گمراهی بداند !
یکی خیابان رفتن را ، راه عدالت بنامد و
دیگری ان را راه ستم و گمراهی بداند .
تحمل و مقایسه این نظرات است که
می تواند راه درست را پیش پای ملت
بگذارد و در نهایت انتخاب ملت و ملت ها ، برگزیده می شود !
یعنی نظر من و یا سایرین مهم نیست
و انتخاب ملت مهم است و گردن ما
در پیش ملت از مو باریکتر است .
ارزش اندیشه هم به این آزادی و رقابت
آزاد با سایر اندیشه ها ست .
▫️۳-- دنیای امروز مینی مال نویسی را
ترجیح می دهد ، نوشته های بلند و
طولانی معمولا کمتر خوانده می شود .
بدین جهت سایر مسئله های اجتماعی
وقت دیگری باید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴به جای طنز هفته !

مغول ها بازگشته بودند !

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

🔹اول خواستم مطلبی در مورد جاهلیت
مدرن بنویسم و حتی چند کلمه ای نوشتم ، اصولا جاهلیت مدرن که امثال
سروش و جلال رفیع بکار بردند ، درست
نیست .
جاهلیت قدیم و جدید ندارد ، می توانیم
جاهل مدرن بکار ببریم ،  مثلا اگر جاهل
با اتوموبیل به سر کار برود و یا سخنران
با میکروفون سخنرانی کند ، اگر جاهل
باشد ، می توان جاهل مدرن نام برد .
و از جاهل های عصر حجر هم به جاهل
قدیم اما جاهلیت نفهمیدن و ندانستن
است ، قدیم و جدید ندارد .
🔹بعد در فضای مجازی فیلم هائی دیدم
که جناب رئیس جمهور هی از این ،  جاهلیت مدرن نام می برد ! منهم
یا از ترس و یا احترام به بزرگتر دیگر
نوشته را ادامه ندادم  !
رفتم سراغ این مغول های نامرد و به
خصوص این چنگیز مغول ، اولا یک هیکلی بالا بلندی داشت ، وقتی از یقه
من گرفت و بلند کرد و کوبید به دیوار ،
پاهای من در هوا تکان می خورد و زبانم
در دلم نمی چرخید .
با عصبانیت گفت : بگو به زور گفتم :
فدایت شوم ، چه بگویم ؟
--بگو تورک شدم !
-- چشم آقا تورک شدم
بعد مرا زمین گذاشت و با نرمی و لطافت
خاص فرماندهان غالب فرمود :
بارک الله ، هزار ماشا ء الله ، چشم نخوری اینشاءالله !
🔹چند صباحی گذشت ، من با تورک بودن کنار آمدم چون پدر و مادر منهم تورک بودند ، از خوش شانسی من تمام مردم آبادی تورک بودند .
با خودم فکر می کردم این چنگیز مغول
هم عجب کار بیهوده ای کرده است ،
اگر چنین هم نمی کرد ، خوب من تورک
زاده شده و تورک می شدم !
این فرماندهان و امپراطوران غالب و پیروز هم عجب جاهل های قدیمی 
هستند !
چند مدتی گذشت ، از آموزش سنتی به
آموزش مدرن رفتم .
عجب ! مغول ها باز گشته بودند !
می زدند ، از بچه های مردم می خواستند
که فارس شوند و فارسی حرف بزنند و
بخوانند و بنویسند !
مغول های مدرن ، خودشان فارس شده بودند و می خواستند ، کل مردم فارس
بشوند !
حتی تئوریسین مغول ها فریاد می زد :
این بچه های تازه متولد شده را از
ّبغل مام بگیرند و به پانسیون های
مرکز منتقل کنند و بعد فارس شدن
پس بفرستند !
فقط یادشان می رفت ، فقط یقه بچه ها را گرفته اند ، پدران و مادران ، بزرگان
و اوزان ها ، قصه گو ها و راویان همه
تورک هستند !
🔹صد سال رزم بی جهت بار نداد ، دیگر
مشت  معلم های فارس شده  هم باز
شده بود ، دیگر همه تورکی حرف می زدند ، تورکی یاد می گرفتند !
جاهلیت از منطقه زدوده می شد ، جاهل
های مدرن فشار می اوردند ، مغول ها
مات و مبهوت مانده بودند !
دیگر دعوای مغول ها  و تورک ها ، ارتقا
یافته بود ، جنگ واقعی بین مغول های
مرکز گرا و پیرامونیان بود ، تورک و عرب
و لر و بلوچ و کرد و گیلک  صفی کانهم
بنیان مرصوص  بود !
دیگر کمتر کسی از هویت وجودی خود ،
فرار می کرد !
دیگر کسی از گفتن به قول فیلسوف  و
معلم بزرگ مان ،محمد تقی جعفری  اگر تعریف از خود نباشد ، من تورک هستم ، ابائی نداشت !
بزرگان و فیلسوفان و آدم های دارای
کاراکتر و شخصیت وجودی و اصالت !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۶۲ )

پایگاه های شکنجه

🖌عیسی نظری ..روزنامه نگار - حقوقدان

🔹این بچه را در کوه شناختم ، با قدی کوتاه و جثه ای کوچک ، کلهم چهل کیلو می شد .
در نزدیکی قله آتشکوه به نزدم امد و با
نجابتی آشکار گفت :
ببخشید آقای نظری ! من حین راه رفتن
ممکنه بخوابم یعنی بدون اینکه بخواهم
خواب می روم .
فکر کردم اگر شما هم اطلاع داشته
باشید ، خوبه !
یک لحظه گیج شدم ،  خواستم داد بزنم
پس چرا به کوه آمدید ؟
اما منصرف شدم ، درست نبود به خاطر
یک نقص ، از کوه محروم بشود !
دوتن از غول پیکرهای گروه را صدا زدم .
اسم هر دو رضا بود ، با یک طناب او را
به رضا ها بستم و گفتم :
حالا هر چقدر می خواهی بخواب !
خنده ام گرفت ، کوهنوردی که حین
صعود از صخره ها خواب اش می گیرد .
🔹مدتی گذشت ، برای روز پانزده خرداد
یک برنامه ای اجرا کردیم ، برنامه بی
نقص اجرا شده بود .
هنوز در اتاق خودم جابه جا نشده بودم که بابا ( کاظم ) به اتاقم آمد و خیلی
نگران گفت :
حسن را گرفتند
گفتم : حسن کیه ؟
-- همان که در کوه بستی به دو رضا
-- لعنت اولسون ! اون تو برنامه چکار
می کرد ؟
-- اسماعیل رفته بود ، مسافرت ، به
اینجاش فکر نکرده بودم !
-- کدوم طرف بردند ؟
-- نمی دونیم !
پایگاه های شکنجه ( کمیته مشترک )
در جنوب محل دستگیری بود ، اوین و یا
میکده بالای محل بودند .
گفتم : از حضور چندنفر مطلع بود ؟
کاظم گفت :
دسته ما را می شناخت ولی از دسته
شما ، فقط شما را می شناخت ، در محل
او شما را دیده و شناخته بود ، یعنی
پنج نفر را می شناخت ! 
گفتم : همین الان اتاق های پنج نفر
پاکسازی شود ، این پنج نفر تا اطلاع
ثانوی هیچ کاری انجام نمی دهند ، ممکن
است ، تحت نظر باشند !‌
بعدش هرچه پیش آید ! 
🔹روز اول گذشت ، روز دوم ، روز سوم ،
هفته اول ، دوم ، ماه اول خلاصه سه ماه
گذشت .
کاظم خبر آورد ، حسن آزاد شده است .
گفتم :
بگو ، شب منتظرش هستم ، باید گزارش
چگونگی دستگیری و نحوه بازجوئی اش
را بیان کند .
کاظم گفت :
نمی تواند بیاید ، تو باید پیش اش
بروی . در بازجوئی هر دو پای اش را
شکسته اند ، در اتاق خودش بستری
شده است ، فقط گفت ، برایت بگویم
لام تا کام حرف نزده و گفته برای خرید
به خیابان شاه رفته بوده ، همین !
🔹قهرمان چپی ها را گرفته بودند وقتی
آزاد شد به دیدن اش رفتم ، تمامی
چپی ها سرم آوار شدند که او همه
چیز را لو داده بود و ما اورا بایکوت
کرده ایم تو چرا بایکوت ما را شکستی
می خواستم فریاد بزنم بیائید ببینید
چهل کیلو وزن دارد ، قهرمان هم نیست
دو پای اش در شکنجه خرد شده ، ولی
حرف نزده است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴احتمالات و اتصالات در پنج شهریور !

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

🔹چند روز قبل از روز واقعه ، دوستان فعالین مدنی جمع شدند که این دستور
که در فضای مجازی دهان به دهان می گردد ، چیست ؟
آیا از گروه های استخوان دار و با سابقه
در موضوع دریاچه اورمیه ، کسی هم
لبیک گفته است ؟
هیچکس خبری نداشت ، از این ور و آن ور ،  از چپ و راست ، رادیکال و میانه رو ، طول و عرض اورمیه و شهر های
اطراف دریاچه پرس و جو شد ،
گفتند :
طبق معمول برخی از تشکل های خارج از کشور ، باز فتوا داده اند ، که پیران و جوانان و زنان و مردان دست در دست
هم به میدان بیایند و تشک های کشتی
را پهن کنند و نیروی مقابل را لنگ اش کنند و حریف را بر زمین بزنند .
به صراحت در آن جلسه گفتم :
اولا - اینگونه تعیین تکلیف بدون هیچگونه شور و مشورت با نیرو های
داخل آن سرزمین و اطراف دریا نوعی
بازی احتمالات است !
حالا یک فتوائی صادر می کنیم ، یا می گیرد یا نمی گیرد !
اگر مثل دفعات قبل نگیرد ، دفعه قبل
هرچه گفتیم ، همان را می گوییم !
اگر هم بگیرد که یا خدا ، مفت و مجانی
رهبریت را به دست می گیریم و پدر
در می آوریم .
🔹فقط یک اتصال کم داریم ، دو یا سه نفر هم داد بزند ، کفایت می کند .
تعجب می کنم ، عوض اینکه ما گلایه
کنیم که آقا جان ، فدایت شوم ،
این چیه به قول مهندس بازرگان نخست
وزیر ایران ، امام خمینی وار فتوا و دستور صادر می فرمائید و از بالای سرمان به ملت می پرانی ، بدون اینکه
نیروی مدنی از آن مطلع شود ؟
ما مثل سایرین نیستیم که یک عده
قهوه خانه را بهم بریزند تا چانه زنی
کنیم !
🔹برادر ما در پی بهم زدن نظم خیابان
نیستیم ،چرا یک در هزار احتمال نمی
دهی که مردم اورمیه و یا آذربایجان
به آن شعور والای مدنی رسیده اند که
کار بیهوده نمی کنند !
چرا احتمال نمی دهی که نیروی مدنی
بدون آلترناتیو ، نمی خواهد و اصولا
قابل قبول نیست که مثل بر انداز ها
میدان عمل را مغشوش کنند !
چرا فکر نمی کنید ، که مردم با توجه
به اصول خود ، در فکر تاکتیک های شما
نیستند ، خودشان استراتژی دارند !
ما جنگ چریکی را کنار گذاشته ایم ،
چه شهری و چه روستائی ، چرا باید
تابع جنگ بی قانون خیابانی شویم ؟
ما دادو بیدادمان برای مردم خود مان است ، ما می خواهیم به مردم خودمان
پیام بدهیم ! نه دیگران و نه دولت های
دیگر ، نه خیابان را به هم می زنیم و نه
قهوه خانه را ، ما رشد و نمو مان در محیطی آرام بدست آمده و به محیط
آرام و فارغ از آشوب نیازمندیم !
برادر !
🔹درست است که خیابان هم امر مدنی
است ، ولی مثل رانندگی دو طرف
باید مقررات رانندگی را رعایت کنند
تا تصادف پیش نیاید !
حتی غیر از دو طرف ، زمین و راه
مناسبی هم لازم است .
امر به معروف از فروعات دین ما است
اما اگر احتمال اثر ندهی خودش از معروف به منکر تبدیل می شود ،
که باید از آن دوری کنی !
من اگر در خیابان احتمال آشوب و خشونتی بدهم ، باید از آن دوری کنم .
ما تغییر را از راه مدنی آن طالب هستیم
و به هر قیمت از مواضع بر اندازی
حمایت نمی کنیم ، بدین سبب در پنج
شهریور ملت آذربایجان موضوع دریاچه
درد خود را در خیابان طرح نمودند ولی
به سبب احتمال خشونت و آشوب
به پنج شهریور به طور صریح لبیک
نگفتند و من این عمل را پختگی
استراتژ ی ملت آذربایجان میدانم .
🔹درگیر شدن خودی با خودی و احتمال
آشوب و خشونت ، از هر طرف در
خیابان خدای نکرده ضربه ببیند ،
عزادار مادران و پدران ملت است .
برای ما دانشجو و سرباز از یک جنس
هستند ، اولی باید درس بخواند و دومی
باید اصول رزم و جنگ بیاموزد ، اولی
برای درد مردم و دومی برای دفاع از
مردم ، بهم انداختن این دو نیروی
جوان مثل خروس های جنگی با
امر مدنی منافات دارد ، چه از جمهوری
اسلامی خوش مان بیاید ، یا بدمان !
استراتژی ملت ها اصول منسجم و مشخصی دارد ، با هر شب نامه ای
به جوش نمی آید ! واقعیت فرای
آرمان ها و رویا های ما است .
هر مجری و یا صاحب تلویزیونی هم  فاقد
صلاحیت لازم ‌برای صدور اوامر مدنی
است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴ما و استاندار و واقعیت قضیه !

🖌عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▪️آن روزگار من رئیس دادگاه کیفری دو
شهرستان اورمیه بودم ، آقای دادستان
ارتقا یافته و به دادگاه استان منصوب
شده بود .
بحث انتخاب دادستان بود ، آقای اسد
زاده نامی از دادگاه  انتظامی مرکز
برای مشورت با قضات برای انتخاب
دادستان به اورمیه آمده بود .
به اتاق منهم تشریف آورد و پرسید :
به نظر شما چه کسی باید دادستان شهرستان اورمیه بشود ؟
گفتم :
هر کس می خواهد باشد ، فقط  ، آن کس باید قلبی به اندازه این
اتاق داشته باشد !
آقای اسد زاده پرسید :
قلبی به اندازه این اتاق چگونه می تواند
در سینه کوچک یک مرد جا بگیرد ؟
گفتم :
استاد تنها کسی می تواند ، دادستان این
شهر بشود که قلب بدان بزرگی را در
سینه کوچک خود جا بدهد !
▪️آقای استاندار بنوشته رسانه های یانداش فرموده است ، بارندگی کم بوده باید آب شرب به مردم بدهیم به دریا آب نمی رسد !
جناب استاندار !
مدیر آن است که در موارد کم بارانی هم
به مردم آب شرب بدهد و هم به کشاورزی و هم به دریا !
▪️آقای استاندار !
ذخایر آبی و بارندگی در هر شرایط به
صورت تناسب است ، یعنی موجودی
به تناسب مابین وجود های هزاران ساله
یعنی انسان - گیاه و دریاچه تقسیم
می شود .
شما اگر فقط شکم انسان را  پر از آب بکنید ،
و گیاه خشک بشود ، چند مدت دیگر نانی
برای انسان پیدا نمی شود و یا برای حیوان !
اگر به گیاه ( کشاورزی ) آب بدهید و
از دریا غافل شوید ، چند مدت دیگر
غول نمک دریا برایتان کشاورزی ( گیاه )
باقی نمی گذارد و حتی انسان سالم !

در اینصورت به آدم ، مدیر و استاندار
می گویند .
ما شما را نمی بینیم ، معمولا انچه رسانه های یانداش شما از شما نقل قول می کنند ، به ما می رسد !
اول نوشتند ، استاندار فرمود :
دریا خشک نشده و نخواهد شد ، این
پانتورک ها ( بخوانید افراد نگران خشک
شدن دریاچه ) و تجزیه طلب ها ( بخوانید منتقد ین اعمال مسئولان )
جو درست می کنند !
گفتیم : کاری ندارد دوتا بچه محصل
ابتدائی بفرستید به دریاچه نگاه کند !
اگر گفتند ، دریاچه خشک نمی شود !
حق با استاندار است .
بعدا نوشتند ، استاندار می گوید :
این دریا الان خشک نشده است ،
شصت سال پیش خشک شده است ،
این آقایان الان متوجه شده اند .
گفتیم : مردم صدها خاطره دارند ، همین
چند سال پیش سمینار پیشگیری از
سرریز شدن آب دریاچه به مزارع مردم
برگزار شده است ، تاریخ و صورتجلسه
دارد .
الان هم رسیده به بحران بارش کم باران .
▪️آقای استاندار !
ما بحران مدیریت داریم ، باران زیاد
ببارد ، سیل ما را می بلعد ،
کم ببارد ، بی آبی !
برادر ما مدیر نداریم ، دروغ و ریا ،
تزویر و ریاکاری در تارو پود مان
ریشه زده است !
ما یعنی درستتر شما به مردم ضد و نقیض می گوئید !
اگر کم باران می بارد ، کشاورز ما چرا
هندوانه و چغندر صادر می کند ؟
چرا کارخانه های ورشکسته قند استان
خراسان در اطراف دریاچه باز سازی و
به کار گرفته می شود ؟
چرا کارشناسان منتقد سیاست های
شما و دولت تان ، بایکوت می شوند ؟
چرا در گفتگوهای رسانه های یانداش
مثل اعلی حضرت همایونی سابق یکه و
تنها می نشینید ؟
چرا از تخصص این کارشناسان استفاده
نمی کنید ؟
چرا اجازه نمی دهید ، این کارشناسان
بارش کم و یا بارش زیاد را برای شما
معنی کنند ؟
چرا اجازه نمی دهید ، مردم مطلع از
وضع دریاچه ( به قول شما - پانتورک ها ) و یا منتقدین سیاست های شما ،
( باز به قول شما تجزیه طلب ها )
در سرنوشت خود مشارکت کنند و حداقل معنی تناسب تقسیم بین انسان
و گیاه و دریاچه را روشن نمایند ؟
▪️آقای استاندار !
اینچنین دوام نمی اورد ، تصمیم بگیرید
می خواهید مردم این استان بر سرنوشت
خود حاکم شوند یا خیر ؟
می خواهید روشنفکران این جامعه معمار
زندگی خود شوند یا پادگان و ارتش
چرا ندارد ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۶۱ )

اورمو گولو ، من و مختار

🖌عیسی نظری    روزنامه نگار - حقوقدان

🔹سال ۱۳۵۹ بود  ،  من دادیار شعبه سوم دادیاری دادسرای عمومی اورمیه بودم .قبل از ورود من به دادسرا ، مختار نامی در سالن داد سرا ( طبقه چهار کاخ دادگستری واقع در ایالت ) مسلسل
خود را از زیر کت خود بیرون آورده و
خانواده خود را به رگبار بسته بود و
زن و فرزند خود را کشته و مجروح
کرده بود .و سپس با تهدید مامورین از دادسرا بیرون رفته بود !
منکه به دادسرا رفتم ، این ماجرا هنوز
گرم بود و حداقل روزی نبود که دادستان
و بازپرس امریه جدید برای مامورین
حوزه قضائی نفرستاده باشند که :
فوری ! به گزارش مردمی ، مختار در
حوزه شما دیده شده است ، نسبت به
شناسائی و دستگیری وی اقدام و به
این بازپرسی معرفی شود .
آقای دادستان هم تلفنی و شفاها به مامورین تاکید می کرد که با احتیاط
نسبت به دستگیری وی اقدام شود ،
او مسلح و خطرناک و متهم به قتل
است .
🔹گزارش پشت گزارش از مامورین آگاهی و پاسگاه ها و کلانتری ها می رسید که مامورین ما در تلاش هستند و به محض شناسائی و دستگیری به حضور معرفی خواهد شد .
غریبی قضیه اینجا بود که او به دادستانی زنگ می زد و دادستان ما را تهدید می کرد که توئی تند تند نامه می نویسی و می خواهی مرا دستگیر کنند ؟ دست از سرم بردار من زن و بچه خودم را کشتم ،
مرا وادار نکن دوباره به دادسرا بیایم و
این بار اهالی دادسرا را به رگبار ببندم !
آقای عباسی اسبق دادستان نازنین ما
نیز ناراحت می شد و جواب می داد :
اگر خیلی مردی محل خودت را بگو
من دست خالی و تو با مسلسل ات
روبرو شویم !
🔹منهم از کنار شاهد این ما وقع بودم ،
دادیار درجه دو آزمایشی در حد اش
نبود که وارد ماجرا های قتل و غارت
شود ، بازپرس ها که شمشیر عدلیه
بودند ، در کنار دادستان درگیر ماجرا
می شدند ، به پاسگاه ها می رفتند به
آگاهی می رفتند و داد بیداد راه می انداختند که :
در وسط دادسرا زن و بچه خود را به
رگبار بسته و آزاد می گردد و بدتر
از همین تلفن های شهر آقای دادستان
را هم تهدید می کند !
🔹روزی در یکی از روزهای گرم تابستان
دست زن و مادرم را گرفتم و با اتوموبیل
گالانت قرمز رنگ عازم دریا شدم !
نمی دانم از رسوم یکانی ها گرفته ام و
یا از رسوم اورموی ها ، معمولا دنبال
جائی بودم که کیلو متر در کیلو متر
به دور از چشم مردم ، جائی پیدا کنیم .
از چند روستا رد شدیم و جائی دنج
در کنار ساحل دریا چادر زدیم !
هوا تاریک می شد ، ماه می درخشید ،
دورتر از ما یک نفر بساط آتش گشوده
بود ، لباس های خودم را پوشیده بودم
به نظرم رسید که او چائی هم داشته
باشد ، به مادر م گفتم :
آماده شوید من سری به اون مرد می زنم
یک چائی می خورم و بر می گردم ،
راه می افتیم .
حدس من درست بود ، مردی چهار شانه
با قدی متوسط بساط چائی راه انداخته
بود ، فقط یک تفنگ دو لول به نظرم
شکاری کنارش بود .
سلام کردم و احوال پرسی کردم ، او نیز
دعوت به نشستن کرد و یک چائی ریخت .
چائی را خوردم ، آنوقت ها سیگار می
کشیدم ، پاکت مالبورو را در آوردم و
به او هم تعارف کردم و با یک چوب
آتشین سیگار خودم را روشن کردم ،
نور آتش به صورتم زد و در همین حال
مرد خنده ای کرد و گفت :
به به حالا دیگر دادستان نامردت ،
عوض اینکه خودش بیاید ، دادیار های
تازه کارش را دنبال من می فرستد ؟
کمی گیج شدم ، تا آن لحظه شوم
روشن کردن سیگار همه چیز آرام و
دوستانه بود ، یهو ابرهای سیاه پیدا
شد و کین کهنه ای دهان باز کرد ‌.
🔹من چیزی نفهمیدم ولی مرد میزبان
ادامه داد :
برو به اون عباسی بگو ، که مختار
گفت ، اگر مرده خودش بیاید ‌!

اوف تازه دو زاری من افتاد ، آی زهر مار
شد هم چائی و هم روشن کردن آن سیگار
لعنتی !
خودم را به نفهمیدن زدم ، از چائی وی
تشکر کرده و پا شدم . وقتی پیش
خانواده برگشتم ، نفس راحتی کشیدم و
سریع اتوموبیل را راه انداختم .
وقتی ماجرا را به دادستان گفتم .
خندید و گفت :
خوبه ! هم عادت می کنی و هم بی محابا
دیگر به کوه و صحرا نمی زنی !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴محلی گرائی و مرکزگرائی

🖌عیسی نظری      روزنامه نگار -حقوقدان

🔸در کشور ما نحله های مختلف و گروه ها و اندیشه های مختلفی وجود دارد و یا
بوجود می آید .
بحث ما امروز و در تاریخ امروز مان
از این دو تفکر و اندیشه می توان مردمی
بودن و یا ضد مردم بودن را ، دریافت .
اولین گام شناخت امروزمان از اطراف
خودمان این است که طرف مقابل
طرفدار پیرامون مملکت است و یا
مرکزیت طلب ، تمرکز گرائی اولین گام
ضدیت با مردم و دشمنی با پیرامون
است .
🔸در دنیای متمدن امروزی این مسئله حل شده است . در تمامی کشور های توسعه یافته برنامه های یا ضد تمرکز و یا
غیر متمرکز اجرا می شود .
در سفری به اروپا من و دوستانم در هتلی
بودیم ، من پیراهن خودم را به خشک شوئی دادم ، این عمل برایم بیست و یک
مارک آب خورد .
در فروشگاهی در آمستردام همان پیراهن را دیدم هفده مارک قیمت زده بودند ،
به نفع خودم بود ، چند تا پیراهن بخرم و
از خیر خشک شوئی بگذرم .
گذرمان به ایندوهون افتاد ، در همان
فروشگاه و همان پیراهن چهارده مارک
بود !
در یک فروشگاه یک روستای دور افتاده
همان فروشگاه ( زنجیره ای ) و همان
پیراهن یازده مارک قیمت داشت !
یعنی درست بر عکس ایران ، در روستا
فروشگاهی نمی یابی ، در خوی  -
اورمیه - تهران ، وضع معکوس است .
چه دانشگاه ،  چه مدرسه ، چه مسجد ،
چه استاد ، چه معلم ، چه حزب ، چه
کتابفروش و چه کتابخانه ، هر چه به
طرف تهران برویم ، بهتر تر و هرچه به
پیرامون نزدیک شویم ، مفتضح تر و
خراب تر !
در اصل یک معادله است ، پیرامون
ویران مساوی مرکز آباد است .
تمامی اندیشه های مرکز گرا به نوعی
ضد پیرامون هستند .
🔸چه در اقتصاد و توسعه و چه در زبان
به عنوان بنیاد اندیشه و چه در برنامه های اجرا شده و برنامه های احزاب و
اندیشمندان و....
ببینید در پیرامون به عنوان نمونه زبان
یک تورک یا عرب یا کرد یا لر یا گیلک یا
بلوچ تدریس می شود ؟ بگذریم از
تحصیل به آن ، که حق هر فرد انسانی
هست بگذریم از ملت .
مرکز گرا ها هیچگونه حق و حقوقی برای
ما به عنوان پیرامون ندارند ، من در این
نیم قرن  فعالیت و مبارزه مدنی فقط
یک نفر دیده ام که از مرکزیت بوده و به
حقوق ما هم اذعان دارد ، او را هم مرکزیت قبول ندارد که گویا کمونیست
است . هر کس نفر دومی نشان بدهد ،
پیش من جایزه ای دارد .
🔸مرکز گرائی بنیان و بنیاد یکسان سازی
ملل یک کشور سیاسی است . مرکز گرائی
اولین توجه فاشیسم است ، نژاد پرستی
هم ناشی از آن است .
تمامی کشتار های فله ای پیرامون به دست فاشیسم مرکزگرای ضد پیرامون
رقم خورده است .
🔸ملت آذربایجان در هر مورد چه امر
تحزب و چه انتخاب افراد برای مجالس
و .....باید به این مورد خاص توجه کنند ،
مرکز گراها را از هر موقعیتی دور وبه
اطراف پیرامون گرا ها جمع شوند .
این اولین گام رهائی و تغییر از جهالت
و فلاکت گذشته گرائی و مرده پرستی
است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴عدو شود سبب خیر !

🖌عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان


🔹تراژدی و فاجعه معروف به جیلولوق ،
می رفت که امری کهنه و فراموش شده
شود . در زمان صدارت شهریاری او برای
کمک و یاری به این امر قدم به میدان
گذاشت و در یک سخنرانی مهندسی شده
فرمود که گذشته را فراموش کنید تا
برایتان توسعه ( بخوان پول ) بیاورم !
این سخنرانی توسط یک رسانه خبری
(یول پرس )
پخش شد ، امری که به زور چند نفر
نهایت  درصد کمی از مردم درگیر
موضوع آن بودند و از موضوع مطلع
بودند ، با طوفانی از آگاهی مردم روبرو
شد ، کتاب های مربوط به تاریخ و فاجعه
جیلولوق گاها به چاپ های بیستم و
بیشتر رسید .
آن بیست درصد مطلع از ماجرا به درصد
بالائی رسید .
گرچه نشر کننده در دادگاه ها حساب
پس داد و حتی صدماتی دید ، اما در
سایه این خبر تمامی مردم از این فاجعه
و تراژدی آگاه شدند .
به قومی رانده شده و مطرود پناهنده شده ، پناه داده شده و همان قوم با ژنرال های بیگانه به سر مردم شهر و روستا آوار
شده اند .
🔹والی شهر یاری از مسببان این اگاهی
مردمی است .
والی ثانوی هم از مسببان آگاهی مردم به
سرنوشت دریاچه است .
ایشان به عنوان دبیر یا رئیس امر احیای
دریاچه باید در این وضعیت درماندگی
مردم ، نقطه اتکا و پناه مردم باشد ،
برای نمایش هم شده ، حقابه دریاچه را
از چند سد تامین کند ، دعای باران سر
دهد ، با زن و بچه خود چند لیوان آب
به دریاچه بریزد !
چه می دانم به سرش بزند ، نوحه بخواند ، الکی خودش را به غش کردن
بزند .
به رئیس جمهور و یا سایر استانداران
نامه بنویسد ، راه نجات طلب کند ،
ایشان مسئول سرنوشت این دریاچه
است ، اگر از گذشتگان سهل انگاری
دیده ، از انها شکایت کند .
بزرگان و دلسوختگان شهر و استان و استان های همجوار دعوت کند ، برایشان
دلگرمی بدهد .
می تواند کاری بکند اگر نمی تواند استعفا
بدهد اگر ان را هم نمی تواند ، از مردم
عذر بخواهد .
کارشناسان را جمع بکند ، مسئولین استانی را جمع بکند ، گامی ، قدمی بر دارد اگر مقصر چغندرکاران هستند ،
کارخانه های قند را تعطیل کند !
اگر چاه داران مقصر هستند ، چاه ها را پر کند .
اگر استخر داران اطراف دریا مقصر هستند ، استخر ها را جمع کند  ،
اگر ویلا داران مقصر هستند ، ویلاها را  خراب کند !
🔹میدانم امتیاز داران انها را با امتیاز و پول از دولت خریده اند !
ولی می تواند با حساب دو ، دو تا ، چهار
می شود ، انها را قانع کند که اگر دریا
خشک بشود ، دیگر انها به درد شما
نمی خورند ، دیگر نمی توانید ، کشاورزی
کنید . نفع آنی شما خیلی کمتر از زیان و
ضرر ثانوی است !
صدتا راه برای احیای دریاچه وجود دارد ،
کی عطسه کرد ما خیر باشد ، نگفتیم ؟
وقتی همین عیسی کلانتری رییس احیای
دریاچه بود ، در فرودگاه اورمیه مثل
یک دونده فرار می کرد که شاید و مبادا یک سوال بکنیم ! 
دل مان می سوزد که پیش چشم همه
یک کشور به باد فنا می رود ، مسئول
احیای آن هم تماشا می کند ، چون
عده ای سرتق و آقا زاده امتیاز
خریده اند .
🔹آقای استاندار ، اقای امام جمعه ،
آقای نماینده مجلس !
این کارخانه های آب میوه و قند و
شکر و ....در این استان با پول های
بانک ( بخوان بیت المال - بخوان
پول مردم ) سرپا هستند ، یک روز
بانک ها پول خود را بخواهند ، همگی
ورشکسته اند .
پولی که از صادرات محصولات کشاورزی
به دست می آید ، کمتر از پول آب مصرفی است !
دنیای تمدن و اینترنت است ، هر کس
می تواند ، مفت و مجانی در کلاس های
بهترین دانشگاه های دنیا بنشیند و
بیاموزد .
مردم اگاهتر از آن هستند که دیگر بتوان
گول شان زد !
اصل اول دریاچه است ، بقیه فرع بر
آن .
راه نجات دریا روشنتر از آن است که
امروز و فردا شود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…
Subscribe to a channel