navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

🔴مصاحبه تلفنی با آقای مجیدی دادستان عمومی و انقلاب اورمیه در خصوص ساخت و سازهای غیر مجاز در سیر داغی اورمیه
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻 ادامه مطلب "اعتراض جمعی از اعضای تعاونی مسکن کارکنان مطبوعات ارومیه به عملکرد اتاق تعاون آذربایجان غربی"👇

▪️همچنین با یادآوری چند باره «عدم صلاحیت دو نفر از اعضای هیات مدیره شرکت بدلیل احراز کارمند رسمی بودن آنان و از اکثریت افتادن اعضای هیات مدیره و به طریق اولی ادامه تصدی مدیرعاملی شرکت به عنوان رکن اداره کننده شرکت تعاونی و عدم صلاحیت جهت تصدی نمایندگی شرکت بر حسب مسئولیت خویش به عنوان وکیل در قبال موکل» تاکید کرده است ولی متاسفانه اتاق تعاون با نادیده انگاشتن این نامه‌ها همچنان بر دخالت در امورات این شرکت اصرار کرده و جای تعجب است که روز به روز بر تعداد پرونده های مفتوحه در مرکز داوری آن اتاق علیه اعضای شرکت در طی روزهای اخیر افزوده می‌شود و شواهد نشان می دهد هیات مدیره شرکت و اتاق تعاون عزم جدی در صدور
آرا و توافقات صوری در طی روزهای اخیر دارند.
▪️در این نامه تاکید شده که هیات مدیره و مرکز داوری، مسئول وارد شدن ضرر و زیانهای احتمالی به شرکت و اعضای آن که از طریق صدور توافقات و آرای داوری صورت خواهند گرفت، می باشند.
▪️در بخش دیگری از نامه سوال شده که علت اصرار بر ادامه وضعیت کنونی با وجود منع قانونی دو نفر از اعضای هیات مدیره از سوی اتاق تعاون چیست؟ و چرا در خصوص ادامه فعالیت جاری شرکت و طرح دهها پرونده داوری در آن اتاق، موضوع عدم تطابق اساسنامه مطرح نمی شود؟ و سوال اساسی تر اینکه تکلیف ‌ماده 69 قانون بخش تعاونی که صراحت دارد «کلیه شرکتها و اتحادیه‌های تعاونی موظفند اساسنامه خود را با این قانون تطبیق‌ دهند و پس از تأیید وزارت تعاون تغییرات اساسنامه خود را به عنوان تعاونی به ثبت برسانند در غیر این صورت از مزایای مربوط به بخش تعاونی و این‌قانون برخوردار نمی‌باشند» چیست؟
▪️امضاکنندگان این نامه در پایان با بیان اینکه «هیات مدیره و مدیرعامل غیرقانونی این شرکت، با پناهگاه قراردادن اتاق تعاون و مرکز داوری برای خود، در تلاش هستند تا با آرا و توافقات احتمالی در آن مرکز که با پنهان کاری و ادعاهای خلاف واقع صورت میگیرد، بر تخلفات بزرگ و محرز خود سرپوش گذاشته و درصدد انتفاع از منابع مالی و دارایی های غیرمنقول شرکت می باشند» درخواست کرده اند «با مدنظر قراردادن موارد مطروحه، با دقت کافی نسبت به موضوع شرکت تعاونی مسکن کارکنان مطبوعات ارومیه تجدیدنظر و با کمک در جهت توقف فعالیت های جاری شرکت و برگزاری هرچه سریعتر مجامع قانونی و انتخاب هیات مدیره جدید، در حل مشکلات و معضلات این شرکت مشارکت فرمایید».
▪️شرکت تعاونی مسکن مطبوعات ارومیه ۱۱۹ عضو دارد و مجتمع مسکونی برج خبرنگار علیرغم اتمام کارهای اجرایی و تحویل واحدها به اعضا، همچنان با مشکلات مالی و حقوقی فراوانی مواجه می باشد.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۷۵ )
شهید بهشتی از حوزه عراق می ترسید !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️اولین عاشورای پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود ، تحریریه کیهان در تقلای بستن
صفحه اول روزنامه کیهان بود ، یک عکس روی میز تحریریه بود ، من برای بار اول چنین عکسی را می دیدم !
در دوران دبستان و دبیرستان خودم زنجیر می زدم اما از وقتی که وارد دانشگاه شده بودم ، زنجیر نمی زدم ، اصلا آن را اهانت به عزاداری می دانستم
اما آن زمان که زنجیر میزدم ، باز چنان
عکسی و صحنه ای ندیده بودم .
عکس نشان می داد که حدود دویست و یا صد روحانی با لباس روحانیت دسته
زنجیرزنی تشکیل داده و زنجیر می زدند
وقتی ما زنجیر زنی می کردیم ، چنین صحنه ای محال بود ، روحانی ها نه دسته تشکیل می دادند و نه زنجیر می زدند ، فوق اش روحانی کاروان یک نفر بود که در وسط و یا اول و گاها اخر دسته ، آرام سینه زنی میکرد .
به عکس خیره شدم ،
چطور تا حالا من چنین دسته ای ندیده بودم !
وقتی تحریریه تصمیم گرفت ، عکسی از
عزاداران حسینی و دسته زنجیرزنی بر صفحه اول کیهان نقش ببندد ، عکس مدل بر روی صفحه میز تحریریه کیهان
آماده بود ، بنظرم صدیقی و یا فرقانی ،
شاید هم جلال رفیع عکس را به دست
گرفت ، از لب و لوچه اش آب سرازیر
شد ، خدائی همه چنین شدند !
▪️اوایل انقلاب ماها شیفته این نشانه ها و نماد های انقلابی و ایدئولوژیک بودیم ،
دنبال عکسی از دسته زنجیر زنی بودیم
حالا عکسی از دسته زنجیر زنان روحانی
با لباس روحانی دمِ دستمان بود ،
دنبال یک چشم بودیم ، خدا عنایت کرده بود ، دو تا چشم !
نزدیک به نیم قرن از آن روز می گذرد ،
من ، هنوز هم گاها به ان فکر می افتم ،
آن عکس را چه کسی روی میز تحریریه
کیهان گذاشته بود ؟
دو و یا روز بعد ، من به پیش دکتر بهشتی رفتم .
در حین صحبت پرسید :
آن عکس ! کار چه کسی بود ؟
-- کدوم عکس !
-- همون دسته زنجیرزنی ملا ها ، صفحه
اول روزنامه تان ؟

-- کار کسی نبود ، یک عکس تزئینی بود ،
در آرشیو کیهان !
دکتر خندید و گفت :
یادت می آید می پرسیدی ، امام قرار بود ، اول دانشگاه تهران بیاید و بعد به
بهشت زهرا برود ، چرا برنامه این شکلی
شد ؟ منهم برایت گفتم که امام توسط
حوزه عراق مصادره شد !
آن آخوند ها ، همین اخوند های عکس
صفحه اول روزنامه شما است !
خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کند !
نزدیک به نیم قرن از آن واقعه می گذرد ،
هنوز هم گاهی به آن فکر می کنم ، چه کسی آن عکس را سر بزنگاه روی میز
تحریریه کیهان گذاشته بود ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۷۴ )
محاکمه صحرائی برای خوردن دو خرما !

🖌عیسی نظری

🔸اخیراً در بحبوحه انتخابات ، خاطره
نویسی هم از آن حرف هاست !
اما چه کنم ، من پیر شده ام ، از اتفاقاتی که هر روز برایم پیش می آید ، خاطراتم
تداعی می شود و این خاطرات به شکلی
به موضوعات روز بر می گردد .
مثلا وقتی بیانیه جمتا را خواندم ، یاد این خاطره افتادم .
آقای هنربخش از زندانیان سابق سیاسی
بود ، با ما به کوهنوردی می آمد ، هم از السابقون بود و هم زندانی سابق و هم تئوریسین بود و هم ممنوع السخن ، یعنی از فعالیت ممنوع شده بود ، یعنی مشروط و با تعهد به بیرون امده بود ، از تورک های قزوین بود .
ما در گروه کوهنوردی ، آداب و رسوم
انقلابی را رعایت می کردیم ، یعنی این
طوری بار آمده بودیم .
🔸روزی نفری یک خرما دادند ، من خوردم و بعد چائی خودم را در یک لیوان تحویل گرفتم و به لب رودخانه رفتم در زمین خدا ، کنار رود
خدا یک خرما دیدم و اونو هم خوردم ،
خدا برایتان روز بد نیاورد ، همین نعمت
احمدی وکیل در تهران نیست !
که از صدای آمریکا و بی بی سی و ایران
اینترنشنال نوای آزادی می پراکند ؟
خدائی مرا به محاکمه صحرائی کشید ،
در صحرای برهوت اطراف البرز رسما
جلسه شورای منصفه تشکیل شد که
اوهوم ! دو تا خرما می خوری ؟
بگذریم ....
اعضای سال اول بویژه از تهران و بخصوص دختران ، معمولا مادرانشان
انواع غذا های لذیذ و چرب دار در کوله
پشتی آنها قرار می دادند که هم خودت و هم دوستانت در کوه ها و در و دشت بخورید .( بیچاره ها ، لابد فکر می کرده اند ، که دوستانشان آدم معمولی هستند و باز لابد از خوردن آن اغذیه کیف می کنند و از دخترشان راضی که غذای بیشتری آورده است ) .
منهم به طبع آموزش انقلابی ، اعتراض
میکردم که خانوم این چه وضعه ؟
مهمونی اومدین ؟
این غذا ها را بریز دور و دیگر تکرار نشود .
هنربخش دستی به ریش خود می کشید و می گفت :
درست عیسی جان ! نباید بیاورند و نباید
تکرار شود ، ولی خوب ! حالا که آورده اند و حالا که هست ، این بار بسم الله
بخوریم و امید وار باشیم که تکرار نشود !
🔸منهم وقتی اعتراض آقای حسین ذوقی عزیز را خواندم ، یاد جناب هنربخش بزرگوار افتادم ، که ذوقی جان عزیز درست که نباید اینطور قلع و قمع می شد به خصوص پزشکیان ، ولی خوب !
حالا که دیگران هستند مثلا اسم اش
چی بود ؟ مهر علیزاده مراغه ای !
فدایت شوم ، برای ما چه فرقی دارد ،
اون نشد ، این یکی ، اپرای مشهدی عباد
که یادت هست !
فدایت شوم چه فرقی می کند ، زن ، زن است ! رئیس جمهور هم ، رئیس جمهور است !
تازه آنها بروند ، اعتراض کنند که پلو ها ، چلو ها را خورده اند ، به ما چه ، کی را حذف کرده اند !
نقل است که موسی به طور سینا می رفت ، برای دیدار خداوند ، تو راه یک نفر را دید که با شن ، خود را پوشانده است
به موسی گفت :
یا موسی ، حین ملاقات با خداوند ، وضع
مرا هم یاد آوری کن !
موسی در ملاقات خداوند به ایشان گفت :
یا خداوند ، در راه طور سینا بنده تو با شن خود را پوشانده بود ، ( شن خواب )
یک لطفی هم به ایشان بکنید
ظاهراً نقل کرده اند :
حضرت خداوندی فرمود ، برایش بگو
اگر نا شکری نماید ، امر می کنم یک بادی
بوزد که تمام آن شن ها را هم باد ببرد !
فدایت شوم !
🔸اگر شورای نگهبان یک بادی بوزاند که همین هفت برادران هم رد صلاحیت
بشوند ، چه خاکی به سرمان بکنیم ؟
بس نیست ، هفت برادر مثل شاخ شمشاد
از ما رای می خواهند !
بدون نا شکری ، یکی را معرفی فرمائید
تا رای بدهیم
رای دادن حق مسلم ما است !
جمتا مستدام
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴فرق پدر ها با رئیس جمهور ها !

🖌عیسی نظری

🔹دوگونه انسان است که برای آنها ، هیچگونه آموزشی پیش بینی نشده است
دیروز که رمان جزءاز کُل ( نوشته استیو تولتز) نویسنده استرالیائی را می خواندم بدین سطر که رسیدم ، کله ام سوت کشید ! نوشته بود :
پدرو مادر شدن ، هیچ آموزشی لازم ندارد ، هر احمقی هر لحظه بخواهد ، می تواند پدر و مادر شود .
در صندلی خود میخکوب شدم ، راستی
چرا تا کنون به این فکر نکردیم ، برای
هر فن و کاری آموزش لازم است الا پدر
شدن !
پس وقتی هم خبطی مرتکب می شود ،
نباید زیاد متعجب شد .
افکارم دنبال این مطلب را گرفت ، 🔹راستی غیر از پدر ، چه کس و یا کسانی آموزش لازم ندارند ؟
روسای جمهور ! نمایندگان مردم !
عجب خبطی ، عجب حماقتی !
یاد ماجرای پرواز انقلاب افتادم ، اول
قرار بود ، حضرت امام در جلوی دانشگاه
تهران سخنرانی کنند و بعد عازم بهشت
زهرا شوند ، در اتاق فکر انقلاب اسلامی
جنب کتابخانه اسلامی دانشکده حقوق
دانشگاه تهران ، افراد مستقر در پرواز
انقلاب جسته و گریخته نام برده می شدند ، عمده سخنگویان ((مثلث بیق ))
بودند .
مثلث بیق عبارت بودند از ( بنی صدر - یزدی - قطب زاده )
فکر کردم ، الان اگر می توانستم و اگر
قدرت داشتم ، پرواز که به زمین نشست ، حضرت امام که بیرون آمد ، به خلبان می گفتم :
برادر بقیه را برگردان به فرانسه ( پاریس) !
یکی از رفقا پرسید :
به چی فکر می کنی ؟
هر چه در فکرم بود ، بیان کردم ، دوستم
سرخ و سفید شد و گفت :
پسر زبانت را گاز بگیر ! بشنوند ، خودت را تبعید می کنند !
جواب دادم :
نقل کفر ، کفر نیست . فقط فکر کردم ،
پنجاه سال آزگار ، انقلاب از هر انحرافی
تضمین و گارانتی می شد !
الان هم در ان حال و هوا هستم ،.
🔹اگر تمامی کاندید های ریاست جمهوری را ، در یک کامیون جمع بکنند و آنها را از مملکت تبعید کنند ، تا سال ها فساد و رانت و رانت خواری بر چیده می شود !
کسی که در این شرایط واویلای محیط
زیست ، مسائل اقتصادی و بیکاری و دزدی و چپاول و فساد و رانت خواری
در پی رییس جمهور شدن له له می زند ،
ببین چه اعجوبه ای است ، ببین که ، چه
در مغزش می گذرد !
هله به جهنم ، همین که این اعجوبه علم
دوره اش سر آمده ، خودش نعمتی است
دیروز با دو گوش ام شنیدم که فرمود :
واکسن کرونا ، سوهان قم نیست !!
خدائی عجب شعبده بازی !
مثلث( بیق سابق به مثلث رفش لاحق )
تبدیل شده ، بیق در تهران و رفش در اورمیه دست از یقه ما بر نمی دارد .
دوستان ! هیولاها دارند می آیند ،
خدایا ما را و شهروندان ما را از شر اعجوبه های ، هیولا شده ، محفوظ بدار
آمین یا رب العالمین !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🖌خاطرات و خطرات ( ۱۷۲ )
روسای جمهور

🖌عیسی نظری

🔸تازه انقلاب شده بود ، مجلس خبرگان
قانون اساسی را تصویب میکرد .
من مصاحبه ای با آیت الله منتظری کرده بودم ، ایشان پیشنهاد شورای ریاست
جمهوری داده بود ، من هم رنگ و رو رفته و با ترس و لرز ، آن را در کیهان
مطرح کرده بودم ، حتی جرئت نکرده بودم ، اسم خودم را بنویسم ، هر کس
می شنید ، می خندید . ریاست جمهوری
شورائی !
معارف استاد مسلم فلسفه ، پوز خندی
زد و گفت :
حالا شورای چند نفره ؟
-- مسخره می کنی ؟
-- نه به خدا ، چه مسخره ای ؟ می پرسم
شورای پیشنهادی آیت الله ، چند نفره است ؟ پنج نفره ؟ هفت نفره ؟ بیست نفره ؟ به تعداد آیت الله های مملکت ؟
یا به تعداد سازمان های آزادی بخش ؟
سوال کردم عزیزم !
فردای آن روز به مجلس خبرگان رفتم ،
آیت الله منتظری در اتاق مخصوص شاه
بود ،
🔸پرسیدم : حاج آقا ، می پرسند ، ریاست جمهوری هم ، مگر می شود ، شورائی باشد ؟
آیت الله خیلی آرام و معمولی گفت :
چرا نمی شود ، آقای نظری ! اگر دیکتاتوری باشد ، خوشت می آید ؟
برگشتم به کیهان ، دودل بودم ، این گفتگو را هم بدهم برای چاپ یا نه !
خودم را قانع کردم که این بحث ادامه
پیدا نکند ! شان ریاست جمهور و ریاست جمهوری پائین می آید !
در دانشکده حقوق یک بلوچ بود ، در رشته سیاسی می خواند ، سواد خوبی
داشت ولی به عقل وی مشکوک بودم ،
از خان زاده ها بود ، اما در گروه ما بود ،
کانون دانشجویان مسلمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران ، بیشتر بچه های ما ، تورک - تهرانی - مشهدی - یزدی - اصفهانی - عرب - لر و ....بودند ، اما بلوچ ها محدود به چند نفر بودند ، وقتی این بلوچ پیش من آمد ، بدون مقدمه پرسید :
شما از کانون کسی را به ریاست جمهوری
برای کاندیداتوری معرفی می کنید ؟
تعجب نکردم ، گفتم که به عقل وی مشکوک بودم ، همواره نبوغ را دیوار به دیوار جنون خوانده و معتقد بوده ام !
با بی میلی گفتم :
مثلا ؟
آرام و با متانت گفت :
مثلا خودت ، جلال رفیع ، معارف ، زهرا شجاعی ، ملائی ( توانا ) ،
بابا کاظم زاده ، رضا مرشدی ، رحیمی اصفهانی ، فیروز اصلانی ، میر قادری ،
صحرائی ، حقیر زاده ، شیخ الاسلامی ،
عصا بدست ( الهام ) ، هنربخش و.....
امان ندادم حرف هایش را ادامه دهد ، نعره زدم :
منظور !
دست پاچه شد و به آرامی جواب داد :
می خواستم منهم اعلام آمادگی کنم !
خنده ام گرفت
گفتم :
ببین عزیز ! آیت الله منتظری پیشنهاد
داده ، ریاست جمهوری شورائی شود ،
منتظر تصویب آن هستیم ، من و تمام آنهائی که نام بردی و تو همگی شرکت
می کنیم و عضو شورای ریاست جمهوری
می شویم !
بالاخره رفت ، نمی دانم قانع شد یا نه !
🔸بنی صدر انتخاب شد و مدتی بعد به
لحاظ عدم لابد لیاقت و شرایط عزل شد .
حالا چهل سال گذشته است ، ثبت نام نام آوران ملت ، نشانه سالی نیکو است ،
چون از بهارش پیداست !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۷۰ )
پزشکیان استحقاق رای
مردم تورک را دارد !

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔸اوایل انقلاب بود ، سال های خشونت انقلابی های گوناگون نسبت به یکدیگر ،
طبیعتا دادگاه های انقلاب هم یک طرف
ماجرا بود ، به ویژه در آذربایجان و به ویژه در تبریز !
من دادیار دادسرای عمومی اورمیه بودم ، همکاری داشتم به نهایت نجیب ، با اصالت و به خصوص دوست .
در تبریز برادرش گرفتار شده بود ، دانشجوی سال های آخر پزشکی و سال شصت شمسی ، بهشتی در یک عملیات
مشکوک شهید شده و درگیری نیرو های
داخلی آغاز شده بود ، درست همان گونه
که بهشتی گفته بود !
سال شصت در پیرامون بسیار مغشوش بود ، به قول پدران ما :
آت ایزی ، ایت ایزینه قاریشمیش ! کیم
دوست ، کیم دوشمن ، کیم دَلی کیم عاغیللی
بللی دئییل دی !
🔸دوست من ، همکارم بود ، من دادیار دادسرا بودم و ایشان بازپرس ، من غلط های خودم را از او می پرسیدم .
نشستیم که چه کنیم ، دیر بجنبیم ، ممکن است کار از کار گذشته باشد ، طبیعی بود ، به پیش مسئول پرونده برادر دوستم در دادگاه انقلاب اسلامی
تبریز برویم !
نه او را می شناختیم و نه او ما را می شناخت ، چه بسا در همان زندان ما را هم قاطی سایر متهمین می کردند !
من به پیش نماینده امام ، آیت الله قریشی رفتم و ما وقع را نقل کردم و توضیح دادم ، کمک به یک بی گناه را وظیفه خود می دانم ولی در تبریز کسی را نمی شناسم و مرا نیز نمی شناسند ، ممکن است فکر های بدی بکنند و سفارش ما نتیجه عکس بدهد ، برای رهائی او می رویم و چه بسا گرفتارترش
سازیم !
آقای قریشی ، نماینده رهبری در استان آذربایجان غربی که از مدت ها پیش و از قبل از انقلاب آشنائی و دوستی داشتیم ، مصلحت دیدند ، طی نامه ای مرا به امام جمعه شهر تبریز و نماینده رهبری استان آذربایجان شرقی ، معرفی کنند که عیسی
از ماست و آنچه گوید بر اساس شرع
انور است و خلاصه از السابقون است و
اوزللیک له نویسنده اسلامی است و کتب اسلامی در زمانه شاهی نوشته !
🔸من و دوستم ورودی تبریز ، حوالی پلیس راه مرند - تبریز ، به ایست بازرسی رسیدیم .
آن سال ها ارتباط اورمیه - تبریز ، از طریق راه اورمیه - سلماس - خوی -
مرند تا تبریز بود .
در ایست بازرسی یک خشونت و جدیت و یک نگرانی موج می زد ، پیاده شدم و صندوق عقب را باز کردم ، خودم و همراهم را معرفی کردم ، من دادیار شهر اورمیه و همراهم بازپرس اورمیه است .
مامور ایست بازرسی که مامور لابد کمیته بود ، بلافاصله سلام نظامی داد و خبردار ایستاد ، تعجب کردم ، هیچ مامور کمیته ای چنین نمی کرد و از مامورین ارتش و شهربانی که چنین می کردند ، از طرف کمیته ای ها استقبال نمی شد و حتی بدشان می آمد !
پرسیدم :
مامور کجائی ؟
گفت : قربان ارتشی بودم ، زمان شاه اخراج شدم ، الان در کمیته خدمت می کنم ! گفتم :
ما می خواهیم پیش امام جمعه برویم ،
امان نداد جمله ام تمام شود و سریع جواب داد :
نروید بهتر است قربان !
-- برای چه ؟
-- برای اینکه امام جمعه تبریز ( یادم نیست گفت ، صبح یا شب ) ترور شد ،
یک فردی که به خودش بمب بسته بود ،
خود و امام جمعه را منفجر کرد !
من و دوستم هاج و واج ماندیم ، نمی توانیم به نزد امام جمعه برویم و نمی توانیم به اورمیه برگردیم ، در این مواقع
متهمین سیاسی بیشتر در خطر قرار می گیرند ‌.
🔸در ورودی تبریز مثل دو پرنده ، بال و پر ریخته ماندیم ، شهر به این بزرگی و ما بی کس !
دوستم گفت :
تو از تبار انجمن های اسلامی هستی ، حالا گیرم دانشگاه تهران ، کسی را از دانشگاه تبریز ، نمی شناسی ؟
گفتم : چرا ! یکی را می شناسم ، فقط نمی دانم ، چه واکنشی داشته باشد ، اتفاقا با برادرت هم در یک دانشگاه و یک دانشکده است ، همشهری هستیم ،
آقای پزشکیان ، به پیش وی رفتیم
مثل دوستان صمیمی با ما برخورد
کرد ، اتفاقا متهم ما را می شناخت و برایش احترام قائل بود ، نامه ای به دادگاه انقلاب نوشت و
مرا همانند آقای قریشی معرفی کرد
من و دوستم نتیجه مثبت گرفتیم !
امروز که فهمیدم ، پزشکیان می خواهد
کاندیدای ریاست جمهوری باشد ، یاد این خاطره افتادم ، اگر بتواند صلاحیت بگیرد ، می ارزد که ما تورک های ایران
رای خود را به این تورک اورموی بدهیم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

خاطرات و خطرات ( ۱۶۹ )

🔴اولین خاطره نویسی در کیهان

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

▪️از روزی که آن واقعه اتفاق افتاد ، نزدیک به نیم قرن می گذرد ، اما این مملکت همان است و هیچ فرقی نکرده است ،
هر چند سال یک بار ، این واقعه تکرار
می شود ، از طرف نهاد های قضائی و یا
مرکز وکلا و یا سایر نهاد های دولتی و غیر دولتی ، منهم خاطره ای می نویسم و یا نقل می کنم ، اولین خاطره نویسی
در چهل و اند سال پیش در کیهان اتفاق
افتاد .
چهلمین روز شهادت استاد بزرگوار آیت الله مطهری بود ، تحریریه کیهان در جنب و جوش تهیه یک ویژه نامه برای اربعین
شهادت او بود .
جهانبخش ناصر برای تهیه آن انتخاب شد ، جلال رفیع پیشنهاد کرد ، هر کس
خاطره ای از ایشان دارد ، بنویسد !
من اعلام آمادگی کردم ، من از وی خاطره ای داشتم .
▪️سالها قبل بود ، قبل از انقلاب ، در اتاق نشریه تندر نشسته بودم ، جنب کتابخانه اسلامی دانشجویان ، سعیده داخل اتاق شد و گفت :
یک دانشجوی دانشکده الهیات در کتابخانه اسلامی به دنبال شما می گردد ،
به کتابخانه اسلامی رفتم ، این دانشجو را نمی شناختم !
فرستاده دکتر مفتح بود ، کد ارتباطی درست بود و گفت ، حامل پیامی از دکتر
است ، ساعت پنج بعد از ظهر دکتر در مسجد ارک تهران منتظر شما خواهد بود
نیروهای خودتان را هم بیاورید !
گفتم :
دکتر نگفت برای چی ؟
-- نه ، نگفت !
-- اما تو میدانی برای چی !
-- آره من میدانم ، دکتر شریعتی شهید
شده است و دکتر مفتح ان را در مسجد ارک اعلام خواهد کرد !
سر ساعت با سایر دانشجویان دانشکده
حقوق دانشگاه تهران به مسجد ارک رفتیم ، ورود ما در اطراف مسجد کسی
نبود ،
▪️دکتر شهادت شریعتی را در لندن
اعلام کرد ! مسجد را شیون فرا گرفت !
در همین هنگام درب های بزرگ مسجد
بسته شد ، سرگرد پر رو و جوان نیرو های ضد شورش با چکمه وارد مسجد شد ، درست به جلو منبر آمد ، جائی که
دکتر مفتح و سایر آقایان از جمله مطهری نشسته بودند و با پر روئی تمام گفت :
آقایان روحانیون لطف کنند ، تشریف ببرند ، راه خروج را برایشان باز می کنیم
اما آقایون دانشجویان مهمان ما خواهند بود !
هیچکس از جایش تکان نخورد ، این سگ هار هم با چکمه و کفش وارد صحن مقدس مسجد شده و هم در این واویلای
شهادت دکتر شریعتی می خواهد صف روحانیون را از ما دانشجویان جدا کند ،
کور خوانده است !
اولدو وار - دوندی یوخ !
▪️سرگرد جوان یکبار دیگر نعره زد ، من برای بردن همه به اندازه کافی ریو دارم ،
برای آخرین بار می گویم :
آقایون روحانیون آزاد هستند ، بفرمائید
تشریف ببرید ، برای بار سوم تکرار نمی کنم !
آقای مطهری به آرامی از جای خود برخاست و راهی درب خروج شد ، به دنبال آن تمامی روحانیون پشت سر وی
ردیف بیرون رفتند ، حتی دکتر مفتح هم ، بگذریم که چه اتفاقی افتاد !
من این خاطره را نوشتم و برای چاپ
در ویژه نامه به جهان بخش ناصر دادم ،
در تحریریه قرائت شد ، همه هاج و واج
مرا نگاه میکردند !
جلال گفت :
پسر این چیه نوشتی ؟
گفتم : خوب ! خاطره من است !
-- تو اینهمه از دانشکده الهیات ، از کانون
توحید ، از کلاس های مختلف از حسینیه ارشاد خاطره داری ، چرا این خاطره به
یادت آمد ؟ این خاطره قابل چاپ نیست !
گفتم :
خوب چاپ نکنید ، اینها بخشی از زندگی
من است ، با خوش آیند و بد آیند کسی انها را عوض نمی کنم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴فرزندانت کجا هستند ؟

🖌عیسی نظری روزنامه نگار ، حقوقدان

▪️انقلاب اسلامی با آن عظمت و بزرگی که توانست با دستان خالی نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را حواله زباله دانی تاریخ کند ، چرا نمی تواند به ساده ترین سوالات خبرنگاران و روزنامه نگاران جواب بدهد ؟
در طول چهار دهه نظام اسلامی نه تنها
مامورینش ، حتی سران آن اولا - سعی
کرده اند خود را در معرض سوالات روزنامه نگاران قرار ندهند ، ثانیا - اگر
در مقابل روزنامه نگاران و خبرنگاران
قرار گرفته اند ، سعی نموده اند که آن وضعیت را مهندسی نمایند ، ساده ترین
وجه آن جواب به سوالات گزینشی و از
قبل آماده شده و یا خبرنگاران مخصوص و از قبل تعیین شده جواب بدهند !
تاکنون هیچ مسئولی در دولت و حکومت جمهوری اسلامی نتوانسته است
که این بدیهی ترین ، روشن ترین و ساده ترین فرمول امر مردم سالاری و امر دمکراسی را در جامعه به مرحله عمل برساند !
فرقی هم نمی کند که از کدام جناح باشد ، شما به عنوان خبرنگار و روزنامه نگار نمی توانی بدون سپر سلامتی و امنیتی سوال بپرسی !
▪️من به عنوان مثال بخت خود آزموده ام ، در مرکز قدرت و پایتخت آن ، هیچ خبرنگاری نمی تواند از حاج علی اکبر ولایتی بپرسد در این چهل سال سیاست
خارجی تو چی بوده ؟ او کهن سال مردی
است از تبار وزارت خارجه ، معلوم است
که نمی توانی سوال کنی ، از بچه دیروزی که هنوز به مرحله بلوغ نرسیده و حتی به صورت مستقل نمی تواند تصمیم بگیرد که رئیس جمهور بشود یا نه و حتماً باید اجازه بگیرد ، هم نمی توانی سوال کنی !
یک خبر نگار بگوید که از حسن خمینی
سوال کردم و جواب گرفتم که آقا اگر مریضی به پیش حضور زنده حضرت امام خمینی می رفت و می گفت که فلج
است او چه می فرمود ، معلوم است می فرمود ، من طب نخوانده ام برو پیش یک پزشک ارتوپد !
حالا آقای من و ملت جواب بدهد ، روزی
حداقل دو بار از کنار کسانی که برای علاج فلج در کنار مرقد خوابیده اند و از
مرده آن حضرت برای خود درمان می خواهند ، عبور می کند ، یک روز به آنها
گفته است که عزیزان، پدر من پزشک
نبود ، اگر هم پزشکی می دانسته ، مرده است دیگر نمی تواند کاری برای شما انجام بدهد !
▪️جامعه مدنی ، رفاه و دمکراسی ، ایمان و اعتقاد مردم ، با صداقت و راستی عجین است ، با شفافیت و آگاهی روشن می شود ، هزار سال و حتی ده ها هزار سال هم ، با دروغ و ریا با تاریکی و جهالت ، راه به جائی نمی برد !
تمامی استانداران ، وزرا ، مدیران ، دولتیان و حکومتگران و لیدر های احزاب و روسای جمهور و خلاصه همه ، باید به سوالات پاسخ بدهند که فرزندان
آنها کجا هستند و به چه کاری مشغول
هستند ؟ اموال و دارائی خود را از کجا
و به چه طریقی به دست آورده اند ؟
این بودجه های نجومی را در کجا مصرف می کنند ؟
مرده ها هر کدام بخشی از زمین زیر پایمان را اشغال کرده اند و هر روز مقداری از ان را از زیر پایمان می کشند ، و بر حیطه و محیط نه جامعه مدنی و اسلامی که بر محیط تحت تسلط ، زاده های خود و متولیان قبور می افزایند !
اگر حضرت در زمان زنده بودن خود بر قدرت و ثروت خود نیفزوده است ، مرده اش نیز حق افزودن بر قدرت و ثروت خود را ندارد !
▪️مردم را چنین خر کردن ، کار انسان های والا نیست ، کار دزدان و غارتگران است ،
خدا رحمت کند دبیر ادبیات ما جناب آذراوغلو ، همیشه از آقای عرب باغی و
پاکدستی او می گفت .
روزی عمه ام از من خواست که او را به
مقبره آقا ببرم ، بردم ، قبل از زیارت آرامگاه وی ، گوشواره های خودش را درآورد ، خدائی فکر کردم می خواهد
به ضریح آقا بمالد ، تا به خودم بیایم ، گوشواره ها را داخل ضریح انداخت ،
به خدا اگر شوهرش می فهمید ، تیکه تیکه اش میکرد .
هنوز هم آن خاطره مثل روز روشن جلوی چشم من است ، وقتی دبیرمان دوباره از پاکی زمان حیات وی می گفت ، نتوانستم خودم را ساکت نگه دارم ،
گفتم : آقا اجازه ، اون پاکدست شما ،
فعلا مشغول غارت گوشواره های زنان
شهر ما است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مظلوم ، ظالم نمی سازد
جامعه چنین می کند !

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔹در کانال یئکن اوغلو و کانال راه آینده مطلبی نوشته شده است که در مورد
اجرای هنری ریتم صفر در سال ۱۹۷۴
توسط خانم مارینا آبراموویچ است ، گرچه نویسنده مطلب مشخص نشده است و این نقصی در پروژه است ،
نتیجه گیری پایانی مطلب در اینکه مظلوم ، ظالم را می سازد هم درست
نیست ،هیچ مظلومی قادر نیست که بتواند ظالمی بسازد ، که اگر چنین بود
دیگر باید مظلوم کشی راه انداخت ، اگر
می خواهیم از دست ظالمین رها بشویم !
این نتیجه گیری می تواند درست بار منفی ظلم و ظالمان را بر گرده بدبخت هائی به نام مظلومین بیاندازد !
🔹مرد ایرانی در شرایط عادی از زن مثل سگ از انسان می ترسد ، اصلا توان حرف زدن با او را ندارد ولی وقتی در سیستم جمعی به عنوان خانواده و جامعه قرار می گیرد ، تبدیل به یک دیو و هیولای بی شاخ و دم می شود ، که به خاطر بوق زدن یک اتوموبیل در خیابان
خدا ، زن خود را تکه تکه می کند !
جمع ها در خیابان ها می توانند به راحتی مرتکب تخریب شوند که به تنهائی چنین قدرتی ندارند چه ظالم باشند و چه مظلوم !
🔹معلمی که به گناه خندیدن دانش آموز ، با پس گردنی دندان های او را خرد و خمیر می کند ، ربطی به ظالم و مظلوم
بودن ندارد ، امر نسبی که همان معلم را
در مقابله با دانش آموز ظالم نشان می دهد در مقابل قدرت مدیر و مدیر کل او را مثل موشی می نمایاند که در به در
دنبال سوراخ موش است !
پس او به تنهائی نه ظالم است که موش است و موش چه ظلمی می تواند انجام بدهد و در موقعیت دیگر ، ظالم است که می تواند ، دک و پوزه دانش اموز را له و لورد کند !
پس ظلم به او و ظلم او به دیگری ، ناشی از سیستم و جمع جامعه ای است
که در آن تنفس می کند ، زندگی می کند !
🔹یک روز حمید را در جلوی دانشگاه تهران دیدم ، بر خلاف من او از دو رژیم کتک نوش جان کرده بود
پرسیدم : سرگرد های ساواک بهتر می زدند یا خودی های ما ؟
خندید و گفت :
عیسی مسیح ، گیر تواب نیافتادی که هر دو را فراموش کنی !
سیستم یعنی جامعه یک مقوله درست می کند و اسم ان قدرت و هژمونی ان است ، انسان ها پیچ و مهره های آن هستند ، اینکه ظالم است یا مظلوم امری
نامشخص است ، چون لحظه به لحظه
نقش عوض می کند در یک روز چندین
بار نقش مظلوم و ظالم را بازی می کند ،
امر نمادین از او مقدس می سازد ، او مقدس است زمانی که برای تو دعا می خواند ، ولی بلافاصله شلاق به دست
می گیرد !
آنجا که جان می گیرد و آنجا که جان می دهد در اصل یک نفر است ، ظالم و مظلوم بی معنی ترین حرف در مورد انسان است ، شریف است وقتی سگی را
می نوازد ، شقی است وقتی سگی را می کشد !
سگ خود را می نوازد و سگ دیگری را می زند خوب این آدم ظالم است و یا مظلوم ؟
به بچه خود نان می دهد و به بچه دیگری مرگ و تجاوز می دهد .
🔹ستم امری اجتماعی است ، در خلوت این امر ممکن نیست ، در جامعه و در حیطه امرهای نمادین ممکن است !
هژمونی قدرت از اجتماع نقش می خواهد !
این نقش ها در سایه جامعه و سیستم
معنی ظلم و ستم به خود می گیرد !
در بخش آخر نوشته بدون نام و نشان !
آمده است (( وقتی منفعل باشیم ، آدم ها وحشی و زورگو می شوند ))
اگر نباید منفعل باشیم پس مثل آنها باشیم ؟
یعنی ما هم بدریم و بکشیم ، در ان صورت طرف مقابل ، دیگر چنین نخواهد
کرد ؟ یا ظلم و ستم دو طرفه و وحشیانه تر خواهد بود .
جنگ های خانمانسوز ملی و قومی و جهانی مگر به غیر از این فرمول ، ایجاد و تداوم یافته است ؟
بچه تو ، بچه مرا بزند و من منفعل باشم ، حاشا و کلا ، که مظلوم بشوم و ظالم بسازم !
بر همین فرمول صد ها نفر منفعل نشدند
و صدها نفر جان خود را به طریقی و جان دیگری را به روشی دیگر از بین بردند !
قاتلان دیروزی و اعدامیان امروزی ، لحظه ای نخواستند که منفعل باشند
و ظالم پرور ، زمانی که می کشت ، خود
ظالم بود و حالا که طناب دار بر گردنش
آزار دهنده است لابد مظلوم است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"یک پلاتفورم انتخاباتی برای مجمع اصلاح طلبان"👇

🔸 اما سوال پراتیک و در مقطع فعلی این است: آیا در الگوهای قدرت موجود ودر چهارچوب عقل - رویه تجربه شده تاکنون،امکان پذیرش و تحقق چنین ایده ای امکان پذیر است؟
بایستی اذعان نمود که،اجتماع انسانی،"انکشافی اتفاق افتاده در دستگاه زبان" می باشد و هر اتفاق وقوع یافته در متن "دستگاه زبانی و نظام تفکر،استدلال و زندگی سامان یافته بر اساس آن"،به خلق"معنی" انجامیده و این معنایابی وارد چرخه"میل- آرزو- طلب" های انسانی شده و در قالب"پروژه های فردی- جمعی" در جستجوی راهها، روالها و فرصت های زمانی- مکانی برای تحقق و اجرایی شدن بر می آیند.
و عقل- رویه دموکراسی،دستاوردی است که نه تنها وقوع یافته،بلکه همزمان با عقل- رویه تمامیت خواهی به خلق پروژه های اجتماعی در نگاه به زندگی،شیوه های متکی بر شایسته سالاری حرفه ای، انتخابی و قابل ابطال در اداره امور جامعه و همزیستی متعالی با زیست بوم پرداخته و تجربه ای در حال تغییر- تحول و در بازه زمانی بیش از یک قرن را،در کارنامه خود دارد و "موجویتی واقعا موجود"در سراسر جهان بدست آورده است.
🔸 اگر چه بیماری"عقل- رویه تمامیت خواهانه" در شکل"نئولیبرالیسم"، همذات مناسبی در درون جهان دموکراسی نیز برای خود پیدا کرده است،ولی توانمندی و گشودگی افق های عقل- رویه دموکراسی، با ارائه گردش آزاد قدرت،رویه های انتخاباتی آزاد و مسالمت آمیز و جا اندازی دانش موضوعی،شایسته سالاری حرفه ای،خودگردانی مدنی امور مربوط به صنف ها،حرف و علائق اجتماعی و در رویه همزیستی با زیست محیط،افق را تا به امروز،برای چالش تدریجی- صلح آمیز و در روالی دموکراتیک در نقد"نئولیبرالیسم" و انواع انکشاف های مخرب و دم به دم از راه رسنده،در روند زندگی انسانها و در همزیستی عقلانی با کلیه ساکنان کره زمین و از جمله زیست محیط و حیات وحش،گشوده نگاه داشته و چرخه امور را در وضعیتی تحول ساز و امکان انتخاب-نقد- انتخاب راه جدید،قرار داده است.
🔸ولی برعکس، تجربه بیش از یک قرن نشان می دهد که عقل - رویه تمامیت خواهی انقلابی،وضعیتی "استثنایی" و "اضطراری طول کشیده"بوده و دولت برآمده از این رویه،در همه جای جهان،"دولتی مستعجل و در حال گذار" و عمیقا تخریب گر،حتی برای صاحبان،واضعان و علاقمندان این عقل- رویه بوده است.
🔸اگر چنین فردی را نتوان پیداکرد و تعادل قدرت در میان حاکمان نیز، اجازه حضور تایید شده به چنین فرد و جریانی را نیز ندهد و اصلا اراده ای برای اصلاحات در میان اکثریت تعیین کننده جامعه نیز نباشد،چی؟

"گناه،بخشش،اصلاح و نجات"

🔸 وقتی انسان در زبان و ازطریق زبان زندگی می کند و والتر بنیامین وقوع چنین انکشافی در زندگی بشر را،معادل ِ معنایی برای عبارت"رانده شدن ابدی انسان از بهشت برین" در ادیان و فرهنگ بین النهرینی معنا کرده است،انسان مجبور است که از طریق معانی اجتماعا ساخته شده زبانی زندگی کند و با دیگران و از جمله با خودش ارتباط برقرار کند و انتقال معنا را تنها از طریق ابزار زبان است که می تواند انجام دهد،و با دنیای اطراف خود، تنها ازطریق معانی و مفاهیم زبانی، می تواند رابطه برقرار کند،جایگاه خود را به دست آورد و به آن رضایت دهد و از طریق پروژه های زبانی در صدد دستیابی و تحقق"میل- آرزو"های خود بر آید.
🔸 بنیامین در رسالت مترجم اشاره می کند که"دستگاه زبانی دارای فقدان است"و دنیایی برای انسان خلق می کند که منجر به خلق"نوعی وضعیت در زندگی فردی و در اجتماع انسانی" می گردد که موجب جدا افتادگی انسان از "طبیعت خودش"،"دیگران" و مهمتر از آن، به جدا افتادگی بنیادین بین انسان و طبیعت و هر آنچه در آن است،منجر می گردد.
🔸بعبارت دیگر زبان و انسانی که درون زبان زندگی می کند،"فقط قادر است که معانی خاصی را به لطف کاربرد خاصی از صرف و نحو زبانی،انتقال دهد". و همین خصلت و سرشت زندگی در زبان است که در افراد گوناگون و در مقاطع تاریخی مختلف و مدام در حال تغییر و در اجتماعات متنوع انسانی نوعی از نظام معانی،مفاهیم و سلسله مراتب و روال کار و زندگی را خلق می کند که در قالب فرهنگ و عادات رفتاری "مشترک" خود را نشان می دهند.
🔸 زبان مشترک و فرهنگ گروهی که چیزی جز "بزک کردن و تزیینات"زبانی نبوده و موجب ایجاد خدشه در روند معنا بخشی زمان- مکان جاری،و آنچه در گذشته اتفاق افتاده و پیش گویی برای آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد،می گردد.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 یک پلاتفورم انتخاباتی برای
مجمع اصلاح طلبان

🔸 اگر بخواهیم پلاتفورمی برای انتخابات آتی تنظیم کنیم،که نمایی از جمهوری فراگیر مردم ایران و گشودن راهی برای برون رفت از چرخه ای تکراری و در حد اشباع ناکارآمد گشته کنونی باشد،حتما می بایستی منبعث از تجربه زیسته و راه رفته شده در طول چهار دهه گذشته، در داخل کشور و هم تجربیات حاصل از تغییر و تحولات اردوگاه جهانی کشورهای انقلابی بوده و در تناسب با اوضاع جهانی کنونی نیزباشد‌ و بویژه بیش از ۲۵ سال تجربه اصلاح طلبی دولتی و گردش قدرت مابین"یا اینها،یا آنها،ولی هردو تایید شده از جانب ما" را نیز فرا راه خود قرار دهد،و نگاهی مستند سازی شده از کلیه عرصه های اجتماع ایرانی،و از جمله در ساحت جامعه مدنی، نهاد های حاکمیتی و قطب بندی های طبقاتی،اجتماعی و فرهنگی،سیر رتبه بندی ایران در انواع شاخص ها و درجه بندی های موجود جهانی نیز ارائه دهد.
🔸بنابراین شاخص اصلی در انتخاب کاندیدای اصلح جبهه فراگیر اصلاح طلبان،نه بر اساس طراز موجود در میان نیروهای راست و چپ دولتی،امکان عبور از سد نظارت استصوابی و چراغ سبز هسته های اصلی قدرت حاکم،که امری گشوده،شفاف و مبتنی بر سرفصل های زیر باشند
▫️ ۱- در جهان کنونی،نهاد دولت مدرن،تنها نهاد صالح،توانا و مبتنی بر "استنادات تاریخی ثابت شده" است و تنها نهادی است که می تواند هم متولی گری اداره بهینه امور جامعه و بر پایه های شایسته سالاری حرفه ای،برابری همه در برابر قانون و متکی بر دانش موضوعی باشد و هم از عهده وظیفه خطیر حفاظت و حراست قابل اطمینان از اموال عمومی و ثروتهای ملی و زیست بوم ملی بر آید و هم حضور شایسته و مبتنی بر اصول و شاخص های بین المللی موجود در عرصه های جهانی را با تکیه بر "وضعیت واقعا موجود جهانی"بر عهده بگیرد و از عهده ایفای وظایف و رسالت های محوله نیز برآید.
🔸 بدون اعتقاد به نقد شفاف "فاجعه رخداده و استقرار یافته،در کلیه عرصه های زندگی"و در طی چهل سال تجربه سه گانه های
الف-"چند کانونی شدن نهاد دولت"،
ب-"سیطره مدیریت محفلی و حامی پروری" و
ت-نفوذ"رانت خودی بودن" در کلیه تصمیم گیریها و کارکردهای دولتی- خصوصی و دسترسی خودی ها به انواع امتیازات ویژه و بهره مندی از رانت مستثنی شدگان رعایت قانون و سلسله مراتب اداری،
🔸 "هیچ کاندیدایی" نخواهد توانست در جایگاه"کاندیدای اصلح اصلاح طلبان در شرایط ویژه کنونی "قرار گیرد و نمایی از"رئیس جمهور کلیه ایرانیان"ارائه دهد و نه رئیس جمهور "یا اینها،یا آنها و هردو از ما"
بنابراین برنامه شفاف و غیر قابل سازش برای ابلاغ عمومی این موضوع و مقاومت در برابر تعویق- تعلیق چهل ساله آن،یعنی "یک کشور،یک ملت،یک دولت"،اولین شعار انتخاباتی و اصلی ترین فصل شرح وظایف اصلاح طلبان در این دوره سرنوشت ساز می باشد.
🔸 کاندیدای مورد نظر بایستی بتواند جایگاه شخصیتی،ریزومه مستند برجای مانده از خود در طول چهل سال گذشته و شهامت حضور شفاف در معرفی،دفاع و در صورت پیروزی،اجرایی ساختن این سرفصل را که تعیین کننده اصلی تمامی فصول حیات اجتماع ایرانی می باشد را داشته باشد.
کلیه نهاد ها،ادارات،مجمع ها،بنیاد ها و هر اسم دیگری، که چهار چوب حضور و کارکرد آن در محدوده نهاد دولت مدرن و مربوط به کیان ملی و حریم ثروتهای ملی می باشد،می بایستی مشروعیت حیات و دوام فعالیت خود را از نهاد دولت کسب نموده و زیر مجموعه ای از نهاد دولت باید باشد و رئیس جمهور،می بایستی رئیس جمهور کلیه شاکله ها،سازمانها،ادارات و بنیادهای موجود در کل کشور باشد، و نه قسمتی از آن و آنهم با صدها شرط و انواع تهدیدهای نهفته در پشت هر شرط.
▫️۲- تمامی ایرانیان،حق کاندید شدن در کلیه انتخابات های جاری در کشور را دارند و صلاحیت و وزن اجتماعی آنها را تنها و تنها آرای آزاد مردم است که تعیین می کند.
بنابراین عدم تمکین به تعیین صلاحیت چند مرحله ای درون حکومتی و با حکم نهایی ِ نظارت استصوابی،هم از اصلی ترین شروط تحقق جمهوری بوده و هم اصلی ترین شرط " اصل انتخابات" در جهان کنونی می باشد.
▫️ ۳- اصل"جمهوری" ایجاب می کند که رئیس جمهور انتخابی و دوره ای و با شرح وظایف مشخص و پاسخگو،"رئیس" جمهور همه مردم و رئیس ِ اداره "جمهور" ِ امور کشور باشد و می بایستی بقیه عناوین موجود و حاضر در عرصه حاکمان کنونی،تحت هر نام و هر جایگاهی که باشند، بصورت قانونی تنها به توانند طرف مشاوره،ولی همواره طرف خطاب و وظیفه پاسخگویی در برابر رئیس جمهور قاطبه مردم باشند.
🔻ادامه در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴انتخابات گذشته ، حال و آینده

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔸من از اولین روز های انقلاب همواره مایل به شرکت در انتحابات بودم و فعالیت انتخاباتی من فقط شرکت در انتخابات بود و نه بیشتر !
له و علیه فرد خاصی نبوده ام و حتی ممکن است در مواردی به لحاظ نبودن فرد مورد نظر خودم ، در انتخابات شرکت نکرده و رای نداده ام اما از مردم
خواسته ام که در انتخابات شرکت کنید !
شرکت در انتخابات برای من به طور کلی
یک استراتژی است .
وقتی ما با خشونت و رادیکالیسم راهمان را جدا کردیم تنها ره رهائی ! می ماند ، صندوق رای ! یعنی تنها امید ما به تغییر و اجرای آن صندوق های رای است !
آی طول می کشد ، آی استبداد اجازه نمی دهد ، آی بد و بدتر دردی را دوا نمی کند ، آی صلاحیت خوب ها تائید نمی
شود ، آی پیر و پاتال های محافظه کار ،
چهل و دو سال است ، سیستم را مسدود
کرده اند !
همه اینها دلیل بازگشت ما به راه ضد مدنی و ضد جامعه مدنی نخواهد بود !
🔸ما چه یک دوره و چه صد دوره و چه هزار دوره ، طول بکشد ، راه نجات خود را یافته ایم ما به صندوق های رای پشت
نمی کنیم و برای نجات خود ، و رهائی از
دست لیدر های بدون انتخابات ، تنها یک راه و روش داریم ! راه و روش انتخابات
و صندوق های رای مردم !
آقا چه فایده دارد ، شارلاتان های دزد و رانتخوار سر کار می آیند !
بهتر از این است که آن شالارتان ها بدون رای ما انتخاب شوند !
بهتر از این است که یک روانی لیدر بدون انتخابات ما باشد ، بهتر است که نظم انتخاب لیدر ها و قانونگذاران و حتی تمامی نیرو های محلی و پلیس به انتخاب مردم باشد ، بهتر این است که
مرده شورهایمان را هم خودمان انتخاب
کنیم ، ده ها قرن شاهان و شاه زادگان ،‌ نظم انتخاباتی را درهم کوبیده اند تا مردم کاره ای نباشند ، انتخاب را بر عهده
مردم می گذاریم تا نظم پوسیده عدم شرکت در انتخابات و یا تحریم انتخابات ، و یا اصولا عدم توجه به انتخاب از بین برود !
در نهایت همه چیز با انتخاب مردم و انتخابات اصولی در سر جای خود قرار
خواهد گرفت ،
🔸برای چنین کاری تمرین دمکراسی لازم است ، انسان مسئول و فرد انسانی لازم است ، ان روز که رذالت
دولت ها و حکومت ها در کینه توزی به ملت ها اوج بگیرد ، ان روز که منافع شخصی تعیین کننده روند انتخاباتی نباشد ، لاجرم رژیم انتخاباتی اصلاح خواهد شد ، در هیچ کجای دنیا این اصلاح یک روزه و چند ساله و حتی چند ده ساله درست نشده است ، کشیش هائی که امروز در لابلای کلیسا حق اعمال نظر دارند ، پانصد سال سرب مذاب را بر گلوی مردم ریخته اند !
آزادی و دمکراسی ، رفاه عمومی در سایه
فردیت خاص انسان های جامعه مدنی
بوجود می آید ، در سایه تلاش های مدنی فردیت ها موجودیت می یابد .
با خشونت و رادیکالیسم از هر نوع آن ،
امکان رسیدن به خواسته های مدنی ، ممکن نمی شود ، بدون صندوق رای امکان انتخاب ممکن نیست ،
🔸 اصطلاحی داریم که قانون بد بهتر از هرج و مرج و بی قانونی است ، قانون بد ، دلیل منطقی و خوبی برای بی قانونی و اعمال آن نیست ، اول باید قانون جا بیافتد ، قانون
اهمیت پیدا کند ، بعدا مردم می توانند در جهت تغییر قوانین بد به قانون خوب اقدام کنند ، افراد می توانند دوره به دوره تغییر را و تکامل را بیازمایند !
اما در صورت نبودن صندوق ، چنین امکانی نخواهد بود .
آنچه به عنوان اصل استراتژیک است
در همه جای کشور قابل اجراست ، در اورمیه رای بدهیم ولی در تهران نه ، یک پارادوکس است در تمام نقاط به صورت یکسان در انتخابات شرکت می کنیم ، اگر در حوزه ای کاندیدای مورد نظر خودمان را نداریم به عنوان معترض می توانیم در رای گیری شرکت نکنیم ولی این عمل به معنی تحریم انتخابات نیست
حتی می توانیم از امتیاز شرکت در برخی حوزه های دیگر استفاده کنیم و کاندیدا های موردنظر خود را انتخاب کنیم !
🔸تحریم انتخابات در کل جهان به معنی
کمک به فروپاشی وجود دولت های شر ولی لازم است ، دولت شر باید به دولت
تحت اختیار ملت تبدیل شود ، فروپاشی
چنین روندی را تضمین نمی کند
احمد شاه قاجار دمکرات ترین پادشاه
طول حکومت شاهنشاهی از بین می رود
و به جای آن قلدر ترین و مستبد ترین
شاه دوران شاهنشاهی ، رضا شاه به جای او به تخت می نشیند !
رها کردن صندوق انتخابات ، از دست دادن امکان تغییر بدون خشونت است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۴ )
پرونده درویش تهرانی و خیز برای
خر کردن قاضی اورموی !

🖌عیسی نظری
قاضی بازنشسته دادگستری

▪️روزی در مسند قضا ، رئیس دادگاه کیفری دو شهرستان اورمیه بودم ، صبح زود به دادگاه رفتم ، هنوز منشی دادگاه نیامده بود ، درب اتاق دادگاه باز بود و سالن انتظار دیده می شد ، مرد درویشی با قیافه خاص درویشان به دادگاه وارد شد ، و بلافاصله حتی بدون سلام دادن
بیتی از حافظ خواند :
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم !
این شعر آن چنان مرا به وجد آورد که من دنباله آن شعر را خواندم :
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
با شوق و وجد گفتم :
بفرمائید بنشینید !
نشست ، گفتم امر تان را بفرمائید ، معلوم شد از خاک پاک تهران است ، درویش است و عارف ، حداقل به لباس ! و بعد معلوم شد برای ساعت ده صبح اخطاریه دارد و مرتکب به هر حال جرمی شده است .
وقتی منشی هم آمد و پرونده را از دفتر
به پیش من آورد ، دیدم مرتکب جرم
مشارکت در جعل گواهینامه های رانندگی دایره راهنمائی و رانندگی شده است ، از مردم پول گرفته و برایشان گواهینامه اخذ کرده است ، حتی معلوم شد ، متولد تهران است و اهل پایتخت ولی بیشتر سیار است و به استان های مختلف سفر می کند !
▪️قبح عمل وی مرا از آن وجد شعر حافظ پائین نیاورده بود ، صورتجلسه را جلوی خودم گذاشتم و تصمیم گرفتم که سعی کنم با تخفیف و رافت انسانی و اسلامی راضی از دادگاه برود و شروع به نوشتن مقدمات کردم ، بسمه تعالی را نوشته بودم که درویش مجدد اً شروع به حرف زدن کرد و گفت :
جناب رئیس ، شب جایتان خالی ، در باغ
بهشت کرج فقط شما نبودید ولی تا صبح
سخن از وجود شما بود ، سخن از سلسله موی دوست ! بعد شروع کرد از بزرگان قوه قضائیه که گویا در باغ بوده اند و وقتی شنیده اند که درویش
فردا به اورمیه خواهد رفت ، سران قوه
سلام شفاهی فرستاده و فرموده اند ،
تو سلام ما را برسان و دل قوی دار که می رهی !
حتی فرموده اند ، آن نظری که ما می شناسیم ، تو را نومید نمی کند که از امیدواران است !
وبعد شام خورده اند و بساط دود و دم
راه انداخته اند و تا صبح در حسرت حضور رئیس دادگاه کیفری دو اورمیه ، سینه زده اند و تعریف ما را نموده اند !
بعد این درویش ، اسامی سران قوه را
ردیف شمرد ، این اسامی آن چنان متضاد
بود که جمع کردن آنها در یک امر خیر و یا جلسه حضور در یک کاروان حج هم ممکن نبود ، چه برسد در جلسه ای در باغ کرج و توام با فسق و فجور معمول این نادرویش حضور داشته باشند !
▪️دست از نوشتن کشیدم و با تاسف به این نادرویش زل زدم و گفتم :
این آقایانی که نام بردی ، آنچنان دور از هم هستند که امکان جمع شدن آنها در یک باغ ، آنهم در باغی در کرج و آنهم
برای دود و دم نا درویشی چون تو ، ممکن نیست !
آدم ! من می خواسثم کمک ات کنم ، این
خزعبلات و جفنگیات ، دیگر ، برای چه بود ؟
آخر این چنین بلوفی ، آنچنان رذل و چندش آور است که می تواند ، آن وجد
شعر حافظ را نیز به باتلاق بکشد ، مرد !
آن نفراتی را که نام بردی ، مرا سهل است
روسای مرا هم نمی شناسند ! لابد آن
گواهی نامه های راهنمائی و رانندگی را
با چنین روشی گرفته ای ! من حکم قانونی تو را صادر می کنم ، اگر تو آنی
هستی که می گوئی ، اعتراض کن .
در مراجع بالاتر می رهی ، ولی یادت
باشد ، هیچ درویشی با چنین رذالتی
نمی تواند ، قاضی دادگاه را بترساند و یا گول بزند و خر کند !
من اشتباهی به وجد آمدم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 اخبار و تحلیل های جعلی
خبرنگاران و روزنامه نگاران مجعول

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

▪️فضای مجازی از جمله فضا های مستعد برای جعل خبر و تحلیل ان ، توسط خبرنگاران و روزنامه نگاران مجعول است .
در همین فضای مسموم و ساختگی ، من در حدود دو سال پیش یک قسمتی از فیلم مفهومی که در آذربایجان شمالی ساخته شده ، دیدم که پدری در جلو تابوت دختر و یا عروس خود می رقصد
چند ماهی نگذشته بود ، که این فیلم
و ان صحنه تبدیل به صحنه ای در سوریه شد که گویا بشار اسد به یک منطقه حمله کرده و یک عرب سوریه دخترش کشته شده و آن مرد سوری در جلو تابوت دخترش می رقصد !
چند ماهی نگذشته بود که تورکیه به عفرین حمله کرد و باز ان فیلم به میدان
امد ، این بار اردوغان باعث کشته شدن
دختر کردی بود که پدرش جلو تابوت او
می رقصید !
باز چند ماهی گذشت و فردی در ایران اعدام شد ، این بار باز همان فیلم بود و زیر نویس آن که این تابوت نوید افکاری
است و پدرش هم جلوی تابوت او می رقصد !
▪️در زمانه هزاره سوم ، که هیچ چیز قابل پنهان کردن نیست و همه چیز جلوی چشم مردم اتفاق می افتد ، جعل خبر و تحلیل آن خبر جعلی یکی از وقیحانه ترین اعمال موجود در این هزاره است .
همواره گفته و نوشته ام ، ما در صنعت و تجارت عقب مانده نیستیم ، عقب ماندگی ما در تفکر و اندیشه است ، ما فکرمان عقب مانده است ، ذهنیت ما سنتی و در عمل جزو مدرن ترین کشورهای جهان هستیم !
▪️هنوز هم برای ما فردیت انسانی ، بی اهمیت و در رده و پلان دوم است ، در صورتیکه بدون فرد انسان ، جمع و جمعیت بی هویت ترین امر اجتماعی است .
هنوز هم مرید و مرید بازی ، حامی پروری ان ننگینی را در ما مشتعل نمی کند که انتقاد و نقد آن را بر می آشوبد !
مثلا سرداری حرفی میزند و یا مقامی و یا مسئولی ، استانداری یا بالاتری و یا پائین تری ! و روزنامه نگاری بدان نقد و انتقاد می کند !
خود ایشان که دشمن را شناسائی کرده ، به کنار ، بادمجان دور قابچین ها ، الله اکبر !
▪️نه مسئول شعورش می رسد که نقد او و انتقاد از او موجب رشد و ماندگاری او است و نه حامیان رانتخوار و بادمجان دور قابچین ها شعورشان قد می دهد ، که نقد و انتقاد در اصل نوعی تبلیغ مثبت است ،
از خودم مثال می زنم وقتی مطلبی می نویسم که کسی ان را نقد نمی کند ، چند هزار نفر می خوانند و تمام ، اما روزی که مورد نقد و انتقاد قرار
می گیرد ، ده برابر هم خواننده اش زیاد
می شود و هم موضوع فهمیده می شود و هم تاثیر گذاری آن مشخص تر و معلوم تر می شود .
▪️ذهنیت سنتی از درک آن عاجز است ،
نقد و انتقاد نوعی نوکری بدون مزد و بدون مواجب است ‌ .
شریعتی روزی در حسینیه ارشاد می گفت :
وقتی یارو فحش می دهد که این شریعتی ضد شاه است ، در اصل مرا
تبلیغ می کند ، چون من نه آن شجاعت
را دارم که شفاف بگویم ضد شاه هستم
و نه آن مقدار پول دارم که مزدور ، اجیر
کنم که بگوئید ، شریعتی ضد سلطنت است ، این منتقدین در اصل مبلغین بی مزد و منت من هستند !
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaıjan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴گزارش تصویری از ساخت و سازهای غیر مجاز در سیر داغی اورمیه
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴اعتراض جمعی از اعضای تعاونی مسکن کارکنان مطبوعات ارومیه به عملکرد اتاق تعاون آذربایجان غربی

🔻جمعی از اعضای تعاونی مسکن مطبوعات ارومیه با انتشار نامه سرگشاده ایی به عملکرد اتاق تعاون آذربایجان غربی در خصوص این شرکت اعتراض کردند.
▪️در این نامه از رییس اتاق تعاون خواسته شده در جهت شفاف سازی و تنویر افکار عمومی اعضای شرکت تعاونی مسکن مطبوعات ارومیه برای جلوگیری از تضییع حق و حقوق اعضا،پیمانکاران و سایر طلبکاران یا بدهکاران این شرکت، به برخی سوالات و ابهامات اساسی در این زمینه پاسخ مناسب و شفاف ارائه گردد تا زمینه برای رفع شبهات و جلوگیری از وقوع تخلفات و سوءاستفاده های احتمالی فراهم گردد.
▪️اعضای شرکت تعاونی مسکن مطبوعات ارومیه با انتقاد از تایید صلاحیت دو نفر از سه عضو فعلی هیات مدیره این شرکت که هر دو کارمند رسمی دولت می باشند، توسط «کمیسیون ماده 5 دستورالعمل نحوه نظارت بر انتخابات تعاونی ها و اتاق های تعاون» که دبیری آن برعهده اتاق تعاون می باشد، این پرسش را مطرح کرده‌اند که صلاحیت این اشخاص بر چه اساس و مبنایی در آن کمیسیون تایید شده است؟
▪️گفتنی است طبق صراحت اصل 141 قانون اساسی (ممنوعیت عضويت کارمندان دولت در هيئت مديره انواع مختلف شركت‌هاي خصوصي جز شركت‌هاي تعاوني ادارات و مؤسسات) و بند 4 ماده 38 قانون بخش تعاون، کارمندان رسمی دولت نمی توانند عضو هیات مدیره شرکت های خصوصی شوند.
در این نامه با یادآوری این موضوع که هیات مدیره شرکت تعاونی مسکن مطبوعات ارومیه با علم بر منع قانونی خود، سال گذشته اقدام به عقد یک قرارداد غیرشفاف و غیرضروری با مبلغ بسیار بالا با اتاق تعاون نموده و از قرار اطلاع، اموراتی را که اصولا جزو وظایف ذاتی خود بوده را گویا با تشکیل یک «کارگروه» به آن اتاق واگذار نموده است. پرسش اساسی اینجاست که اتاق تعاون با علم بر «منع قانونی اعضای هیات مدیره» و مهمتر از آن «نبود بودجه قانونی و مصوب شرکت تعاونی مسکن کارکنان مطبوعات ارومیه» اقدام به عقد این قرارداد نموده و شرکت را زیر بار تعهد مالی هنگفت برده است. ▪️ امضاکنندگان نامه از اتاق تعاون درخواست کرده اند متن قرارداد یاد شده، نام اعضای کارگروه، مبلغ قرارداد و مبالغی که تاکنون از این بابت دریافت شده را اعلام نماید؟
▪️در بخش دیگری از نامه تاکید شده که هیچ پاسخ صریح و مشخصی در مورد چگونگی استخراج «قیمت تمام شده» به اعضا ارائه نمی گردد و هیات مدیره شرکت، با استناد به همین صورت وضعیت ها، اقدام به طرح دهها پرونده داوری در آن اتاق نموده و با صرف هزینه هایی که منبع مشخصی ندارند، علیه اعضای شرکت اقدام به طرح دعوی نموده و می نمایند.
▪️اعضای تعاونی مسکن کارکنان مطبوعات ارومیه همچنین تاکید کرده اند نهاد داوری صرفا برای ایجاد صلح و سازش آنهم با تراضی ، توافق و آزادی اراده طرفین دعوی به صورت کدخدامنشی جهت حل اختلاف تشکیل گردیده و این مهم از شروط اصلی و غیرقابل انکار امر داوری می باشد. اما مرکز داوری اتاق تعاون سعی کرده و می کند تا بصورت حاکمیتی و به مثابه رویه دادگاه رسمی عمل نماید و ناآگاهی اعضا و یا مدیران شرکت از قوانین موضوعه، باعث اطاله دادرسی و گاها تحمیل هزینه های هنگفت بیش از دادگاههای رسمی و معمول به هر دو طرف گردیده است.
▪️در بخش دیگری از این نامه به این موضوع پرداخت شده که پس از اعتراضات مکرر اعضا و احراز منع قانونی هیات مدیره شرکت تعاونی مسکن کارکنان مطبوعات ارومیه، ابتدا رییس محترم اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی ارومیه طی نامه‌ای با اشاره به اینکه «دو نفر از اعضای هیات مدیره شرکت فاقد شرایط قانونی برای تصدی سمت هیات مدیره می باشند» درخواست نموده «تا اطلاع ثانوی از صدور هرگونه رای و توافق در جلسات داوری یا کارگروه مربوط به پرونده های تعاونی مسکن مطبوعات خودداری فرمایند»، و در ادامه به علت بی توجهی و بی حرمتی رییس اتاق تعاون استان به این نامه، مدیرکل محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان نیز طی نامه دیگری با یادآوری ماده 76 اصلاح موادی از قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده اند این شرکت «تعاونی شناخته نشده و نمی تواند از مزایای شرکتهای تعاونی استفاده کند»،
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مرده ها نمی توانند ، حلوا بخورند !

🖌عیسی نظری

▪️اخیرا در بعضی محافل مرده ها دوباره تحرک یافته و سعی در تاثیر گذاری روی تصمیمات مردم دارند ، فرقی هم نمی کند
شرقی یا غربی ، طرفدار حاکمیت و یا مخالف حاکمیت ، از هر طرف که ببینی
و یا نگاه کنی ، مرده ای زنده می شود !
مرده ها تا وقتی زنده اند باید قدر داشته
باشند وقتی مردند ، باید راحت شان گذاشت تا بخوابند ، دیگر آنها قدرت
هیچگونه حرکتی ندارند ! حتی نمی توانند ، حلوا بخورند .
یکبار هم نوشته بودم ، کل مرده های عالم اگر جمع شوند نمی توانند یک لیوان خالی را دو سانتی متر بر روی میز صاف
حرکت بدهند !
▪️شجریان صدای صاف و بی نظیری داشت اگر هیچ نخوانده بود ، فقط ان قطعه ربنای او برای ثبت در تاریخ و ماندگاری او ، کفایت میکرد .
اما دیگر مرده است ، مرده او که موسیقی دان بزرگ بود و هست ، صلاحیت قانون اساسی نویسی پیدا نمی کند !
در نتیجه انکه و آنچه به جای او و به نام
او که مرده ای بیحرکت است و نمی تواند ، حتی حلوا بخورد ، پرچم قانون
اساسی بلند می کند ، هر که می خواهد
باشد یک شارلاتان سیاسی است !
هکذا آنها که پرچم ملا حسنی را بلند
می کنند ، در زمان زنده بودن آقای حسنی ، چه اندازه به خواسته های او
ارج و قرب می گذاشتند ، می دانیم !
حالا که او نمی تواند ، تکه ای حلوای
نرم را از حلقوم خود پائین بدهد ، پرچمدار ژنرالی او شده اند !
▪️کسانیکه لوای مرده ها را بلند می کنند ، اولا خودشان می دانند که هیچ مرده ای تا کنون یک قدم راه نرفته است !
تنها در مورد عیسی مسیح محل بحث است که او نیز خود نرفته و او را برده اند !
این پرچمداران مرده ها خود ، به نیکی
می دانند ، که مرده ها نه تنها حرکت
نمی کنند ، لام تا کام حرف نمی زنند !
عده ای به نیابت از آنها یا خواب می بینند و یا کسان دیگری را به خواب دیدن
وا می دارند !
شاه که در پاسارگاد داد می زد ، کوروش
بخواب ، خودش بهتر از همه می دانست
که او بر فرض هم وجود خارجی داشته باشد ، هزاران سال است خوابیده و اصولا نمی تواند بیدار بشود و یا راه برود و حرف بزند . عربده های هر پرچمدار مرده ای ، برای خر کردن ملتی
است و بس !
آدم ها که مردند ، دیگه مرده اند .
خودت حرفی داری بسم الله !
چپ یا راست ، دیندار با بی دین ، دارا و یا ندار ، حامی حکومت و یا حامی ضد انقلاب هیچ فرقی نمی کند !
مرده ، مرده است ، وقتی که مرده است
نمی تواند
حلوا بخورد ، نعمات خدا را و خود را هدر ندهید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۷۳ )
خانم زهرا شجاعی و همسرشان توانا

🖌عیسی نظری

🔹زمانی آلبر کامو گفته بود (( اگر انقلاب ها با خشونت بتوانند به پیروزی برسند ، جز با گفت و شنود نمی توانند ، پایدار بمانند .))فکر میکردم ، توانا ( ملائی سابق ) و همسرشان خانم زهرا شجاعی مثل من پیر شده و دیگر دنبال شر و شور انقلاب و رزم مسلحانه و ریاست جمهوری و لیدری و...نیستند ، اما کاندید شدن خانم زهرا شجاعی معادلات مرا بهم زد ، که به هر حال دود از کنده بلند می شود !
در خصوص این زن و شوهر از جوانی
انقلابی و ازدواج انقلابی خاطرات زیادی
دارم ، ملایی در کوی دانشگاه تهران روز
جمعه پیش من آمد که نیروهای زیادی در
کانون دانشجویان مسلمان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران جمع شده است و زمان آغاز رزم مسلحانه فرا رسیده است ، مقدمتا باید حساب مشترکی باز کنیم و پول و پله های اکتسابی را در آن جمع کنیم و برای خرید اسلحه راهی دیار قدس شویم
گفتم : عزیز حساب مشترک بانکی ما را لو می دهد ، یک دانشجوی تورک آذربایجان با یک دانشجوی فارس ، چه حساب و کتابی می تواند ، داشته باشد که نیاز به حساب مشترک بانکی باشد .
الغرض همه چیز راست و ریست شد ؛ و اعضا احتمالی مشخص شد و حساب اول وقت روز شنبه به نام دوستم ملائی در بانک ملی شعبه بازار تهران افتتاح شد .
🔹عصر شنبه در کتابخانه اسلامی با ملائی خداحافظی و پیاده عازم کوی دانشگاه شدم ، از بلوار الیزابت گذشتم ، ورودی پارک فرح ( لاله امروزی ) رسیده بودم که جیپ امنیتی ساواک جلوی پایم ترمز کرد و دو نفر پریدند پایین و مرا نیز چپاندند در همان جیپ و دنبال جائی بودند برای بازجوئی اولیه و گارد دانشگاه تهران نزدیک ترین محل بود !
سوال ساده و روشن بود ، این مسئله
حساب مشترک بانکی چیست ؟
در یک لحظه سرم باد کرد ، شد عین
اندازه همان اتاق گارد ، دیگر پایان همه
چیز بود ، جمعه طرح شده ، تصویب نشده ، شنبه صبح حساب بانکی به نام
ملائی افتتاح شده ، عصر ساعت پنج
من و ملائی در کتابخانه اسلامی بودیم
الان ساعت هفت و نیم عصر باز جوی
ساواک در مورد حساب مشترک می پرسد
🔹یعنی پایان نمایشنامه ! شروع نشده لو رفتیم ، دهانم خشک شده بود ، به لب هایم انگاری قفل زده بودند ، اگر هم می خواستم ، نمی توانستم حرف بزنم !
رئیس گارد سرهنگ وارد اتاق شد ، عصبی بود ، فریاد زد :
سرگرد باز چی شده است ؟
سرگرد هم ناراحت بود ، جواب داد :
والله من هم حیران مانده ام ، در رضائیه
تاجر ، حاج صادق برای این آقا پول در می آورد و به حساب مشترک می ریزد ،
این آقا در اینجا کلاغ سیاه ها را دور خود جمع کرده و دنبال خرابکاری است !
اوف ، انگاری یک کامیون که روی من آوار شده بود ، از رویم بر داشتند ، پس موضوع ربطی به روز جمعه و ملائی نداشت موضوع حساب مشترک من و حاجی عمویم در رضائیه بود !
آخ دونیا وارمیش ، چه باز جوئی آسانی !
در همین ایام ، ایام گروه های ضربت بود
نماینده دانشکده علوم پیش من امد ، قرار گذاشته بودیم اگر برنامه از طرف
یک دانشکده اجرا شود که به یک دانشکده دیگر مربوط باشد ، باید دانشکده مربوطه هم از قضیه مطلع شود .
🔹فقیه نماینده دانشکده علوم بود ،
گفت : قرار است دو نفر از دانشجویان دانشکده شما مجازات شوند و توضیح داد هر روز چند ساعت در کتابخانه اسلامی ما ول معطل هستند ، کتاب نمی خوانند ولی به نظرم گزارش می نویسند !
گفتم : اسم شان ؟
جواب داد :
اسم نمی دانم ، یک پسر و یک دختر هستند ، هردو برای خودشان قیافه
اسلامی ساخته اند ، حتی دختر ، عینک و دستکش و مقنعه و چادر هم دارد !
قرار شد ، فردا وقتی به کتابخانه علوم
آمدند ، مرا خبر کنند !
وقتی دیدم ، خنده ام گرفت و با خنده
به فقیه گفتم :
پسر ، چاقو سهل است اگر انگشت کوچکتان به آنها بخورد ، به خدا دانشکده علوم را سرتان خراب می کنیم
این ها تئوریسین های انقلابی دانشکده ما هستند ، تو دیونه شدی ؟
اون دختر هم تئوریسین و هم لیدر بخش
بزرگی از دختران دانشگاه و تهران است .
بعد معلوم شد ، برای مقدمات ازدواج باید با هم تشریک مساعی میکردند که گویا از خودی های دانشکده خودمان
خجالت کشیده و به دانشکده علوم پناهنده شده اند ، که کم مانده بود ،
انقلابی های علوم سر یک سوء تفاهم
جنگی خونین را رقم بزنند !
به خیر گذشت .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 فرزند کشی و یا پدر و مادر کشی
امری قدیم است !

🖌عیسی نظری
قاضی باز نشسته دادگستری

▪️در عهد عتیق ، سِفر پیدایش از جامعه
لوط سخن به میان آمده است ، شهر سودوم و گومورا به گناه روی می آورد ،
خداوند دو فرشته به یاری پیامبر قوم لوط می فرستد و مردم شهر خواهان
نزدیکی جنسی با فرشتگان مرد خداوند
می شوند ، فرشتگان از خانواده پیامبر
می خواهند که شهر را ترک کنند و پشت سر خود را نگاه نکنند .
شهر بر سر مردم خراب می شود و زن لوط که به پشت سر خود نگاه می کند ،
تبدیل به سنگی نمکی می شود .
قوم نوح و پسرش هم ، همانند این داستان است و طوفان نوح که گویا
همان مجازات قوم نوح است !
▪️جامعه ما هم همانند ، سایر جوامع دوران بلوغ و مدنیت خود را می گذراند ، آنچه امروز در این جامعه به چشم می آید ، زاده یک روز و دو روز و یا صد سالو دویست سال نیست ، جوامع از روزی که تشکیل یافته و شروع به رشد و نمو نموده اند ، آکنده از این مسائل بوده است .
عمده مسئله این است که به لحاظ شرایط خاص ، تا کنون این مسائل نشر
نمی یافت و باز هم شرایط جدید فضای
مجازی و به دنبال آن رادیو و تلویزیون های متعدد ، اتفاقات بیشتر نشر و آفتابی
می شود !
▪️هر معضلی که امروز می بینیم در تاریخ جامعه ما وجود داشته است و اتفاقا هر چه عقب تر برویم ، با خشونت بیشتری نسبت به ابزار و گستره جمعیتی
اتفاق افتاده است ، تنها فرق مسئله این است که ما مطلع نبودیم و یا مطلع نشدیم .
چهل و اند سال پیش به سبب شغلی خاص ، از وقوع مسائلی در این شهر
مطلع شدم که روز های اول متشنج و
درمانده ، بیچاره و وامانده ، نمی دانستم
چکار کنم ، گفتن و یاد آوری آنها تنم را
می لرزاند !
پدر کشی - مادر کشی - فرزند کشی ، جرائمی است که قبح کمتری دارد و حتی
قابل گفتن است ، حساب کنید
جرائمی که هنوز توان گفتن انها را در خود نمی بینم !
▪️در جوامعی که در حال گذر از مرحله ای به مرحله ای دیگر است ، در جوامعی که بخشی از آن سنتی و بخشی مدرن است و در بخشی وارد امر پست مدرن شده است ، امر اغتشاش اخلاقی - دینی و فلسفی و بخصوص اجتماعی از قدیم
بوده و خواهد بود ، عمده حل آنهاست و عدم تبدیل آن به اپیدمی و اغتشاش
ذهنیت اجتماعی است .
من محصل بودم ، ماجرای قتلی در روستای اوین را ، مجله ای چاپ کرده بود
که گویا دو تهرانی مدرن در محلی و باغی همدیگر را می بوسیده اند و مرد سنتی روستا رگ غیرت اش به جوش می آید و هردو آن زن و مرد را می کشد !
امر جامعه مدنی با اصول مدنی به پیش می رود و هر گونه تخطی از اصول مدنی می تواند ، فجایع ملی را به پیش آورد ،
▪️خشونت اجتماعی ، خشونت خانگی، خشونت دولتی و حکومتی همگی به هم و در هم تنیده شده است !
نمی توانی اغتشاش کننده را بزنی و بکشی و انتظار داشته باشی که پدر
چنین نکند و یا پسر !
مردم بر اساس دیده های خود ، الگو برداری می کنند ، خشونت ، خشونت
می زاید !
مردانی که جسارت جمع کردن مردمی
مسلح را در مکانی دارند ، ان جسارت را به مردان و زنان خود اعطا می کنند ،
وقتی یکی کشته می شود ، دیگر عزاداری مشق انتقام است و کشتار های
بیشتر ، یک جامعه عاقل باید بتواند ،
این اعمال ضد اجتماعی را ، قبل از اینکه
به روابط اجتماعی خدشه و ضربه وارد
کند ، حل نماید !
این حوادث همچنانکه در مقاله عاشقیت
هم نوشتم ، ساخته و پرداخته برادر بزرگ ، آرتیست عقب مانده ذهنی فیلم
سوته دلان است !
▪️ذهنیت سنتی قادر به حل معضلات اجتماعی که در زمانه پست مدرن اتفاق
می افتد ، نیست ، رسم و رسوم دیگری
باید ، قانون جدیدی ، انسان زمانه خود ،
( چاغداش ) امر دازاین هایدگر ، نبوغ
دیوار به دیوار جنون است ، ما نیازمند
انسان نرمال هستیم که تمامی خواسته ها و قوانین اش در مجالس محلی و شهری به تصویب اکثریت مردم جامعه
برسد و بر اساس آن جامعه مدنی ساماندهی شود !
دیگر تودیع و معرفی روسای ادارات ،
جواب نمی دهد !
مرکزیت قادر به حل مشکلات پیرامون
نیست ، حتی خود را نیز غرق می کند
در دنیا یک کشور هم وجود ندارد که بدون تمرکز به سامان اجتماعی رسیده باشد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۷۱ )
جنگ خصوصی کیهان با ارتش سرخ !

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔹آن اوایل هنوز سیستم آن چنان مسلط بر اوضاع نبود ، نفر در هر موقعیتی حرف اول را می زد !
در روزنامه کیهان سرویس های مختلفی
فعالیت میکرد و هر کدام دبیری خاص داشت ، سرویس مقالات که من عهده دار
دبیری آن بودم ، در وسط تحریریه بود ،
قبل از آن سرویس خارجه بود ، و بعد نیز
سرویس شهرستان ها ( اخبار داخلی )
مملکت بود .
روزنامه را و مطالب صفحات ان را هر
دبیری تحویل طبقه پائین یعنی چاپخانه
می دادیم و به رستوران کیهان می رفتیم ، تا نهار بخوریم و گپی بزنیم و
چائی نوش کنیم ، کیهان از چاپ خارج
می شد و به پخش می رفت ، برای هر سرویسی هم به تعداد نفرات روزنامه بر
روی میز هر کس قرار می گرفت .
🔹آن موقع در اصل جنگ نیرو های مجاهد افغانی با ارتش و نیرو های شوروی بود ،
اما سرویس خارجه ، مسئولی داشت که
خیلی ضد شوروی بود ، ما هم بودیم ،
به اصطلاح نه شرقی و نه غربی !
اما این دوستمان دیگه غیر از این جنگ
مجاهدین و نیروهای اشغالگر روس ،
یک جنگ خصوصی هم با آرتش سرخ
راه انداخته بود ، طوری که صدای اعضای تحریریه هم در آمده بود ، به خصوص هواداران حزب توده !
یک روز به دبیر مربوطه گفتم :
فکر می کنی ارتش سرخ چقدر نیرو دارد ؟
جواب داد :
توده ای ها بس نبود ، تو هم شروع کردی ؟
گفتم : هی پسر ! دلت خون است ، خیلی پُری ! توده ای ها دیگه ، چه صیغه ای است ؟
به آرامی گفت :
نصف تحریریه توده ای است ، فکر کردم تو را هم تحت تاثیر قرار داده اند !
خندیدم و گفتم :
تو از بس از آرتش سرخ کشته می گیری ،
که من فکر کردم با ارتش سرخ جنگ خصوصی راه انداخته ای !
پسر مگر ، ارتش سرخ چند نفره که روزی
بیست هزار تا در افغانستان می کشی ؟
با اطمینان و خیلی صریح گفت :
بیشتر از این ها کشته می دهند ، من تازه
همه را نمی نویسم ، می ترسم باور نکنید !
-- من دیروز با لیدر معاودین عراقی مصاحبه کردم ، یارو می گفت ، سر چهل روز صدام حسین را مثل شاه ایران ، فراری می دهیم .
گفتم حضرت آقا چهل روز خیلی کمه ، بنویسیم دو سال !
یک نعره ای زد ، که دو سال ؟ به بیشتر از
شش ماه رضایت نداد !
تو هم کمی کوتاه بیا ، روزی بیست هزار
نفر ، ماهی ، سالی ، مگر ارتش سرخ چقدر نیرو دارد ؟
🔹هر کس به نوعی دیوانه شده است ، عراقی ها سر چهل روز ، صدام حسین را
سرنگون می کنند ، مجاهدین افغانی سر
چند روز شوروی را شکست می دهند !
اخبار داخلی هم شبیه اخبار منطقه است ، خسرو شاهی سر چند ماه ، همه را صاحب خانه می کند !
آب و برق و نفت و گاز و گازوئیل مجانی
می شود !
در منابر اورمیه می گفتند :
دق الباب می کنند و می پرسند :
مامان - بابا جون خانه هستند ؟
اگر خانه هستند ، کارتون پول را تحویل می دهند و اگر خانه نباشند
می گویند ، فرزند مامان و بابا که آمدند
بیایند کارتون پول را از مسجد اعظم
تحویل بگیرند ! پول نفت و گاز را !
همه و هر کس به شکلی دیوانه شده اند !
فرقی نمی کند هر کس به شکلی .......
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴عاشقیت ، جرم و احساس گناه !

🖌عیسی نظری روزنامه نگار - حقوقدان

🔹برای کنفرانسی به دانشکده پرستاری و مامائی شهرستان اورمیه ، دعوت شده بودم ، اواخر دهه هفتاد بود ‌. یکی از استادان سخنران گفت :
در ایران سونامی عشق بوجود آمده است .
آقای دکتر اطمیشی هم حضور داشت .
خانم دکتر امامی هم حضور داشت ، وقتی نوبت سخنرانی من رسید به عنوان آغاز سخن ، خطاب به خانم دکتر
امامی گفتم :
وقتی من محصل بودم ، خانم دکتر امامی ، عاشق شما بودم !
گفت : آقای نظری ما خیلی فاصله سنی
داشته ایم و داریم ، چطور چنین امری
ممکن شده بود ؟
گفتم : خانم من شما را ندیده بودم ، تابلوی مطب شما را دیده بودم ، و عنوان
خانم دکتر امامی !
این مقدمه اول را داشته باشید .
🔹مقدمه دوم ، فیلم علی حاتمی به نام
( سوته دلان ) را اگر ندیده اید ، حتماً باید ببینید !
بهروز وثوقی نقش یک پسرک عقب مانده ذهنی را بازی می کند ، شهره آغداشلو نقش یک زن بد کاره را ، جمشید مشایخی به عنوان برادر عاقل و به جای
پدر آن پسرک را ، روزی می خواهد بداند
که آیا برادر عقب مانده اش ، میداند زن
چیست ؟ که اگر می داند ، برایش زن بگیرد .
شهره آغداشلو را به یک روز اجیر می کند و او را مقابل پسرک عقب مانده قرار می دهد !
پسرک با اولین دیدن عاشق او می شود ،
و در حین درد دل با او یعنی شهره خانم
اقرار می کند که او اولین عشق او نیست
ولی آخرین عشق او خواهد بود .
در اقرار به عشق های اولیه اش ، عکس دختری در عکاسی محله بوده که او
عاشق آن بوده است !
راستی یادم رفته که چگونه در آن عشق
شکست خورده است ( من این فیلم را
قبل از انقلاب دیده ام ، در سینما کاپری
تهران )
عشق دوم وی ، عاشق دختری بلیط فروش در سینمائی در لاله زار تهران می شود ، برایش یک جفت کفش قشنگ می خرد و وقتی آن کفش ها را روبروی دخترک در باجه بلیط فروشی قرار می دهد ، دخترک ناراحت شده و کفش ها را
بیرون می اندازد و پسرک در عشق دوم نیز شکست می خورد !
سنگی پیدا کرده و در گوشه ای کمین می کند تا آن دختر بلیط فروش را مجازات
سختی بکند و حتی بکشد !
وقتی دختر از پشت خوان بلیط فروشی
بیرون می آید ، پسرک می بیند که آن دختر پا ندارد !
🔹عاشقیت برای ما نسل دهه سال های سی و چهل و حتی پنجاه ، نوعی عشق به عناوین و نمادهای ذهنی آن عناوین بوده است ،
اینکه یک آدمی باشد و عاشق دختر کوچه عرب باغی بشود و سر این عشق
کلی کتک بخورد و حتی از چاقوی لات ها در امان نماند ، خشم زهر آگین خانواده و معلم های مدرسه و به خصوص اهالی محله کوچه معشوق را به جان بخرد و در نهان و پنهانی نامه ای بنویسد ، که دو سال نتواند ، آن نامه را به معشوق بدهد و در نهایت از دانشگاه قبول شود و بچه شهرستانی به تهران برود و عشق پر بکشد و لابد در عشق شکست بخورد !
🔹پایان آن فیلم سوته دلان بسیار تراژیک و غم انگیز است ، باید آن را ببینید ، نوشته من می تواند به آن تراژدی خدشه وارد کند !
سونامی عشقی که آن استاد عزیز می گفت ، در اصل به عناوین ذهنی است
که تا امروز بررسی و کنکاش نشده است .
بر پایه های عناوین ذهنی ، هر عشقی
هم وهم انگیز و هم غم انگیز است ،
در اصل پایان آن همان فیلم سوته دلان
است .
🔹در حقوق ما یک جرم محال داریم ، امکان وقوع جرم وجود ندارد ، شما بخواهید هم نمی توانید یک آدم مرده را بکشید ،
انچه وبال گردن ما می شود ، احساس
گناه است که فکر می کنیم ، مرتکب جرم
شده ایم !
عاشقیت ما امروز برای خود ما فوقش یک نوستالوژی است ، یک حسرت روزهای خوش بی خبری ، انچه امروز
می بینیم ، باز هم همان است !
🔹ان روز به لبه پرتگاه می آمدیم و چه بسا پرت می شدیم ، امروز نیز همان است فقط اینبار به جلوی لبه پرتگاه نمی آئیم از بس عقب می رویم ، از لبه عقبی پرتگاه سقوط می کنیم !
روزی جنازه دختری را جمع می کردیم که اسلحه پدرش را بر داشته و به شقیقه
خود شلیک کرده بود و در نامه ای نوشته
بود که من عاشق خدا شدم و به پیش اش رفتم ! !
عزیزان این عشق ها و عاشقیت ، ساخته های برادر عاقل پسرک عقب مانده ذهنی است ، در فیلم سوته دلان !
عشق به دیگری بدون وجود امر واقعی ، ذهنیتی ساخته پرداخته ، امر نمادین لاکان است ، جامعه شما را مجرم میداند
ولی این جرم محال است ، احساس گناه
است که جرم نیست ، یک تراژدی است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۸ )
مصاحبه یا بازجوئی با گروگان ها

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔸اوایل انقلاب بود ، جمعی ( عمدتا دانشجویان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ) و به اضافه دکتر
هادی نجف آبادی و شمس الواعظین ، وارد تحریریه کیهان شده بودیم ، من
سرویس مقالات را بر عهده داشتم ،
وقتی خبر اشغال سفارت آمریکا توسط
چریک های فدائی خلق ایران را زدیم ،
کار به مصاحبه نکشید ، نیروهای انقلاب و دولت موقت ، اشغالگران را
بیرون کردند ، مدت کمی از آن واقعه
نگذشته بود که دانشجویان پیرو خط
امام از دیوار سفارت بالا رفتند ، اینبار
به نظر نمی رسید که همانند دور اول
کار ناقص تمام شود ، همه از این عمل
حمایت می کردند فقط دولت موقت
ناراضی بود .
چون این عمل فلسفه ساده ای داشت ،
کارمندان سفارت را گرفتیم ، گروگان ما هستند ، شاه را بدهید ، گروگان های خود را تحویل بگیرید !
🔸اوایل به این سادگی بود ، تا زمانی که پای موسوی خوئینی ها به سفارت رسید ، همه چیز پیچیده شد ، آمریکا یک بازی خاورمیانه ای را آغاز کرد و موسوی
خوئینی ها یک بازی داخلی را بدان افزود
بگذریم قصه ای که عناوینی خونینی دارد و حالا حالا ها هم پایانی برای آن
متصوّر نیست .
خاطره من مربوط به مصاحبه دانشجویان خط امام با گروگان ها هست
صفحه مقالات که من دبیر آن بودم ، صفحه ای خبری و یا فوری و فوتی نبود ،
اگر اخبار و یا برخی حوادث فوری و فوتی بود ، مقالات را برای آن روز حذف و آن مسائل روز در آن صفحه جای می گرفت .
🔸جلال رفیع پیش من آمد ، گفت :
عیسی ، دانشجویان با گروگان ها مصاحبه ای کرده اند ، خیلی طولانی است ، جا کم آوردیم ! الغرض مدد !
اینها را در صفحه مقالات جا به جا کن ،
مصاحبه را خواندم ، مصاحبه نبود ،
دقیق یک بازجوئی تمام عیار بود ،
فردایش تعطیل بود یعنی کمی وقت داشتیم ، برای تحریریه گفتم که این
مصاحبه نیست ، بازجوئی سنتی بازجویان ساواک است ، معمولا انها که
در رزم بودند ، زیاد درس نمی خواندند و
تنها یک روش بازجوئی بلد بودند ، روش
بازجویان ساواک را الگو و مدل قرار می دادند ، وقتی اعضا و سردبیر مان جلال رفیع از آن مطلع شد ، جاوید نامی از
اعضا تحریریه به سفارت اعزام شد ، برای یک مصاحبه قابل چاپ !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۷ )
اولین جلسه برای تشکیل سازمان
مجاهدین انقلاب اسلامی

🖌عیسی نظری روزنامه نگار ,حقوقدان

🔹من در آخرین روزهای دانشکده بودم ، خودم را جمع و جور میکردم که دانشکده را ترک کنم ، بدین جهت خودم را در انتخاب اعضای شورای دانشجوئی شرکت ندادم ، می خواستم شاهد انتخابات کانون دانشجویان مسلمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران باشم ، آخرین روزهای تحصیل من در دانشکده بود ، روز انتخابات به سالن رفتم .
تقریبا سه گروه به نظر می آمدند ، گروهی به سرکردگی یک مشهدی که قبلا هم طلبه بود ، سمپات و هواداری مجاهدین خلق را بر عهده گرفته بود ،
صراحتا می گفت :
کانون دانشجویان مسلمان دانشکده باید
به اسم انجمن دانشجویان مسلمان تغییر
یابد که گروهی وابسته مجاهدین خلق بود .
گروهی دیگر به آن تندی حرکت نمی کردند ولی از وابستگی به دکتر پیمان
هم ابائی نداشتند .
گروه سوم به سردستگی فیروز اصلانی میخواستند کانون به انجمن اسلامی تبدیل شود .
🔹من برای این کانون سالها زحمت کشیده بودم ، الان جلوی چشم های خودم تکه تکه می شد
دانشکده دور سرم می چرخید ، با استفاده از حق آب و گل خودم به پشت
تریبون رفتم ، همه ساکت شدند .
گفتم :
کانون مثل سابق بر سر جای خود ایستاده است ، اگر کسانی دوست دارند
وابسته نیرو های خارج از دانشگاه بشوند زحمت بکشند و برای خودشان گروه تشکیل بدهند .
تغییر مواضع و یا کودتا یکبار توسط
مارکسیست ها ، دمار از روزگار مان در اورد ، ان روز از فروپاشی کانون جلوگیری شد و من نیز در انتخابات شرکت کردم .
وقتی به عنوان شورا انتخاب شدم ، به جلسه اعضای منتخب دانشکده ها و دانشگاه ها رفتم ، جلسه در دانشکده
فنی دانشگاه تهران بود ، تمامی بچه های
فعال در گروه های مسلحانه بودند ، فقط
مجاهدین خلق نبودند ، شروع جلسه
با این عنوان بود که گویا می خواستند
سازمانی همه گیر و فعال و یک پارچه
تشکیل بدهند ، اسم انتخاب شد ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی .
🔹 وقتی نوبت به من رسید گفتم :
از من گذشت ، من از دانشگاه فارغ می شوم ، فقط اسم این سازمان خیلی شبیه
سازمانی است که من مدت ها ان روش را مردود می دانم ، دنیا مثل سابق در ید
قدرت مارکسیسم نیست که ما مجبور
باشیم همچنان به روش مارکسیست های
اسلامی پای بند باشیم !
مجری بلافاصله گفت :
اتفاقا برای مقابله با ان سازمان مورد نظرتان است !
گفتم : موسی به نزد خداوند می رفت ،
عالمی بزرگوار در حالیکه ریش خود را
شانه می زد ، به موسی گفت که مرا هم
در بارگاه خداوند یاد کن ، موسی چنین کرد و خداوند فرمود :
او که همواره با ریش خود مشغول است
وقتی ان عالم پیام موسی را شنید ، سر به بیابان گذاشت و ریش خود را می کند و گریه و زاری میکرد ‌.
موسی بار دوم که به طور سینا می رفت
به خداوند عرض کرد که به حال ان عالم
دلش کباب شده است و خداوند فرمود :
اما او همچنان به ریش خود مشغول است .
همه خندیدند و من از آن جلسه بیرون
آمدم ، حتی از دانشگاه بیرون آمدم
کانون آتش به چند پاره تقسیم شد ،
من فارغ التحصیل شدم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب "یک پلاتفورم انتخاباتی برای مجمع اصلاح طلبان"👇

🔸زندگی در زبان،همیشه انسان را در وضعیتی قرار می دهد که آحاد انسانی فکر می کنند که،"همه چیز باید معنایی داشته باشد و از همه مهمتر خود زندگی".
جورجیو آگامبن در کتاب"جنت و ملکوت" به تحقیق در باره"گناه وخطا" و راه- امکان"اصلاح- نجات- رهایی" و در فرهنگ مسیحی،در جایگاه شکلی از "ادیان- فرهنگ بین النهرینی" پرداخته و بنیان مشترکی را در نگاه به زندگی،در میان ابنای بشر، عرضه می کند.
آگامبن از "انگاره ای" بنام"ماسّا،massa" ،در مفهوم"جماعت" استفاده می کند: انسانی که فکر می کند هر چیزی و مهمتر از همه خود ِ زندگی باید معنایی داشته باشد،همزمان نیز،فکر می کند که این یافته زبانی او خصلت جمعی داشته و تنها محدود به او نبوده و جمع کثیری از انسانها و شاید کل بشریت را نیز شامل می شود.
🔸یعنی معنا داشتن زندگی،در جایگاه " خصلت و سرنوشتی مشترک در بین آحاد انسان" قرار گرفته و معنای"در آمیختگی"،"مخلوط شدگی" و "یک کاسه گردیدگی" جهان انسانی را می دهد و به خلق"جماعت انسانی" و انواع آنها،هم در یک جامعه خاص و هم در بین کل ابنای بشر و هم در طول تاریخ می گردد همانکه کتاب مقدس از آن تحت عنوان"فوراما،phyrama" یاد کرده است،همه از یک توده گل ساخته شده ایم و سرشتی مشترک داریم..
🔸 ولی واقعیت این است که این توده گل واحد، در عمل و در تجربه زیسته و با گذشت زمان،شکلهای گوناگون و بسیار الوانی را پیدا می کند و کرده است و جماعت ها ،یا ماسّا های گوناگون و اغلب متضادی را نیز،در اقصی نقاط جهان ایجاد می کند و تنها سرشت و خصلت ِ "مشترک"این توده سرشته از گل واحد،"خطا کاری" وبقا- باز زایی امکان خطا، در میان آنها می باشد.
🔸آگامبن با استفاده از فرهنگ"آگوستینی" نام آنرا،"ماسّا پکاتی، massa peccati" نامیده است:جماعت خطا کار و آنرا ذات،یعنی خصلت و سرشت اصلی انسان،genus humanum" تلقی کرده است‌.
اگر مهاجرت به دنیای زبان،و "در زبان زیستن" را،آن جوهره ای بدانیم که موجب "فترت" در طبیعت بشری گردیده و خطا و گناه را به سرشت و سرنوشت اجتناب ناپذیر کل ابنای بشر تبدیل کرده است،ولی"امکان خطا نکردن" و به"گناه آلوده نشدن"،و مهمتر از همه امکان"روبرو شدن جدی و صمیمانه با خطا و اقدام عصری و فردی برای اصلاح خطا" نیز هرگز از میان نمی رود.
🔸 آگامبن تاکید می کند که "اصلاح و نجات" همیشه چون امکانی واقعی و امری تحقق یافتنی در افق زندگی انسان گشوده می ماند،و چنین امیدی هرگز از بین نمی رود،الا در برابر جماعتی که در فرهنگ آگوستینی آنها را " جماعت ملعون" و و "نفرین شده" قلمداد کرده و از آنها تحت نام"ماسّا دامنتوم،massa damnata" نام می برد،که حقیقتا در جایگاه"جماعتی شیطانی ،massa perditionis" قرار می گیرند و ایفای نقش می کنند.
در جهان کنونی،عقل- رویه دموکراسی دستاوردی است که در پرتو"دموکراسی-دانش موضوعی-برابری همگانی در برابر قانون"،دریچه ای فراخ بسوی رهایی در این دنیا گشوده ساخته است و در پرتو انتخابات آزاد،خودگردانی مدنی امور صنفی و علائق فردی و گردش دوره ای و ابطال پذیر قدرت،راه را برای اصلاح خطا و تجربه نسبی خوشبختی بر روی زمین،گشوده ساخته است و از دامنه و شدت تباه رفتگی،سرکوب شدگی،حذف ظالمانه،یاهمان،
"in peius mutate",
🔸"این پیوس موتاتا"در فرهنگ آگوستینی ،بمیزان قابل توجهی کاسته است و شاید،"عقل- رویه تمامیت خواهی" در کلیه اشکال آن،نمادی از جماعت ملعون،
massa damnata
در عصر حاضر و در میان ابنای بشر باشند،که"حذف- انکار-تعلیق- تعویق " حق حضور همگان در تعیین سرنوشت خویش و سنگ اندازی در مسیر تعیین جایگاه موقتی و تغییر یابنده آحاد مردم در اداره امور دولتی،در پای صندوقهای رای و از طریق انتخابات آزاد و تعیین جایگاه فردی- اجتماعی خود در چرخه "استعداد فردی،شایسته سالاری حرفه ای و رقابت آزاد" را سرشت و پیشه خود ساخته اند.
🔸اگرچه شاید در لحظه کنونی،"ماسّا اومنیوم،massa hominum"،یعنی جماعتی مثل عموم انسانها و در سراسر جهان،نتوانند،ابزار،تعداد کافی نفرات و ... را برای خلق"جامعه انتخابی" و در مدار عقل- رویه دموکراسی داشته باشند،ولی این وضعیت ابدی نیست.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"یک پلاتفورم انتخاباتی برای مجمع اصلاح طلبان"👇

▫️۴- پافشاری بر اجرایی شدن اصل"یک کشور و یک نیروی نظامی" و تجمیع کلیه نیروهای نظامی در تشکیلات واحد نظامی و تحت دستور رئیس جمهور، و بدور از دخالت در امور سیاسی،یکی از شعارهای انتخاباتی مهم و اصلی کاندیدای اصلاح طلبان،می بایستی باشد.
▫️ ۵- مال خودسازی اموال عمومی با تکیه بر رانت اطلاعاتی،روابط محفلی و امتیاز ات خودی ها،یکی از بزرگترین آسیب های وارده بر کیان ملی در چهل سال گذشته بوده است،بنابراین تکیه و اصرار بر اجرای "قانون از کجا آورده ای" و در درجه اول در برابر مسئولین حکومتی،وبرنامه مدون و با مشارکت روزانه کلیه علاقمندان به توقف تغییر کاربری و دستکاری در زیست بوم، یکی از اصلی ترین برنامه های اصلاح طلبان در انتخابات جاری می بایست باشد.
🔸 بنابراین کاندیدای اصلح اصلاح طلبان می بایستی نه در دهلیزهای اسرارآمیز چانه زنی های فرسوده گشته، و سالها تجربه شده و در چرخه ای بی حاصل و فرسوده ساز و نه در هیاهوهای گنگ بگوش رسیده از پچ و پچ های در گوشی و در حلقه تنگ دوستان سابق، که تنها حول شناخت و معرفی شجاع ترین،و سالم ترین افراد واجد شرایط در این حوزه،و نه فقط از میان اصلاح طلبان حکومتی،بلکه اینبار با گشودن پنجره انتخاب بر روی کلیه واجدان و صاحبان خصوصیات و شایستگی های شخصیتی و سوابق فردی و توانایی های اجرایی و نه تنها از میان سازمانها،احزاب و نهادها و منفردهای موجود در میان اصلاح طلبان دولتی،که از میان کلیه اصلاح طلبان ایرانی و در هر جای جهان باشد،مثلا از میان فعالان موجود در میان جریانهایی چون نهضت آزادی و یا ملی- مذهبی ها و...
🔸 "انتخابات"،و امر انتخابی چندین دهه است که از سوی حاکمیت عقل- رویه تمامیت خواهی "تحریم" شده است و هر دوره نیز شعاع تحریم های حکومتی گسترش بیشتری یافته و دامن حتی درونی ترین افراد،حلقه ها و جریانهای درون حکومتی را نیز گرفتار و مشمول رد صلاحیت خود و جو مسموم و ارعاب کننده"رد صلاحیت" ساخته است.و این تحریم حکومتی حاصلی جز بحران آفرینی های پایان ناپذیر،فرسوده سازی چرخه های زندگی،حاشیه ماندگی شایسته سالاری حرفه ای و سقوط آبشاری رتبه ایران در کلیه شاخص ها و رتبه بندیهای جهانی،و بویژه در شاخص های "شفاف سازی" و " فساد حکومتی" و تخریب ساختاری و محیرالعقول ثروتهای ملی و ذخایر زیست بوم نداشته است.و اجتماع ایرانی را در کلیه عرصه های زندگی گرفتار بحرانهای ساختاری و مدام عمق یابنده ساخته است.
🔸 اندیشه"انتخابات" و رویه ارجاع به "امر انتخابی"،در جایگاه تنها راه اداره کارآمد امور و تامین و تشویق مشارکت عمومی در اداره امور کشور، بایستی با شفافیت و شهامت در خور،در برابر جریان قدرتمند"تحریم" انتخابات،با توسل به حربه تایید و رد صلاحیت،نه توسط قاطبه مردم،که از جانب حاکمان،حضور یابد و نتیجه انتخابات را در پای صندوقهای رای و با ریختن آرا به کاندیداهای خود روشن کنند و نه انتخاب در پشت پرده و صحنه آرایی انتخاباتی، برای انتخابی جلوه دادن،"از قبل انتخاب شده ها".
🔸 بایستی در نظر داشت،چنانکه سرنوشت تلخ کلیه کشورها و مللی و در سراسر جهان بوده است که تحت حاکمیت عقل- رویه تمامیت خواهی گرفتار آمده اند در اجتماع ایرانی و بویژه در دو دهه گذشته، "اشرافیت دولتی بسیار قدرتمندی"،در کلیه عرصه های زندگی و در متن شکاف ها، فرصت ها و خلل های رخداده در نهاد دولت و در چتر امنیت"خودی ها"، شکل گرفته و با سرعت تمام در هیئت مافیاهای تمام قد ِ ثروت و قدرت تحول یافته اند که همزمان حضور مستقیم،قدرتمند و تاثیر گذاری، در کلیه مناصب تصمیم گیر حاکمیتی نیز دارند و در آنسو و در هیئت نظام آقازادگی بر کلیه شاخه های زندگی "غیر دولتی" نیز چنگ انداخته و بطرز ویرانگری،"انحصار خصوصی- دولتی" را در اختیار گرفته اند.
🔸 بیماری عمومیت یافته اشرافیت دولتی در میان کلیه اقشار،افراد و جناحهای حکومتی و طفیلی هایی که در چتر حمایتی اشرافیت دولتی،شکل گرفته اند،از مهمترین و مستحکم ترین موانع"اصلاحات عقلانی" در ساختار کنونی قدرت و صاحب" قوی ترین" نقش در پیشبرد هیولایی تهاجم- تخریب ثروتهای ملی،تغییر کاربریهای غول آسا و تخریب های محیرالعقول ساختاری صورت گرفته در زیست بوم این کشور و با سرعت و دامنه ای غول آسا می باشند؛
🔸 کاندیدای مجمع اصلاح طلبان باید از چنان سلامت کارنامه شخصی برخوردار باشد،و تجلی کننده صلابت اراده عمومی برای نجات ایران،درچنان حدی باشد که توانایی ایستادن،سخن گفتن و سد زدن در برابر این هیولاهای چندسر و بویژه سود جستن مناسب از حق رجوع به"رفراندوم" را نیز داشته باشد.
🔻ادامه در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۶۶ )
مردم زیاد می میرند !

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔸مردم که زیاد بشوند ، تند تند هم می میرند !
قدیما اینجوری نبود ، آدما کمتر می مردند
وقتی من بچه بودم ، سال ها می گذشت
که یکی بمیرد .
اولین مرده را من داخل حیات روبروی خانه مان در یکان علیا دیدم ، خانه ما بود و آنور کوچه زمین سلیمان عمو و درست بالای مدرسه ایرانشهر ، خانه ای بود که پس از ان هم یاتاق بود و سیلگاه ، مردم به ان خانه می رفتند ، گویا کسی مرده بود !
با هزار زحمت از دیوار بالا رفتم ، زنی را غسل می دادند ، لخت روی یک تخته گذاشته بودند ، وقتی صاحبخانه مرا دید ، ناراحت شد ، گفت که باید از دیوار
پایین بروم ، گویا من نامحرم بودم و آن کار گناه بوده است ، تماشای مرده لابد
خوب نبوده ، به هر حال پایین آمدم !
اولین مرده ای که دیدم یک زن بود ، بعد
سال ها گذشت نه کسی مرد و نه کسی را
حین غسل دادن دیدم ، تا اینکه مردم زیاد شدند و شروع کردند تند تند مُردن ،
وقتی خبر دار می شدیم به مسجد می رفتیم یواش یواش رواج می شد برای یک مرده ، چندین مجلس می گرفتیم ،
لابد باعث سرفرازی بازماندگان اش بود .
کار مردم شده بود ، باغ رضوان -- مسجد
حاج قاضی -- مساجد محله ای و خانه هایی که کسی تویش مرده بود !
🔸روزی من و مرحوم حاج علی پیروش در حیاط باغ رضوان ایستاده بودیم ، به مرده ای تلقین می دادند ، مهندسی بود
که معروف بود ، دیوانه است ، من او را
می شناختم یک روز محاکمه اش کرده بودم ، زنی را در خیابان امام پیش شوهرش بوسیده بود ، برائت داده بودم
به سبب اینکه مجنون است و مسئول
اعمال خود نمی باشد !
به پیش من و مرحوم پیر وش آمد و بلافاصله هم گفت :
آن تلقین کننده را می بینید ، عجب مرد
هنرمندی است !
به کسی که در پنجاه سال زنده بودن خود ، اسامی امامانش را یاد نگرفته ، سر
دو دقیقه به مرده اش یاد می دهد و از قبر بیرون می آید !
اوف -- خدائی من و مرحوم پیروش کوپ کردیم .....
بعد هم که این ویروس لعنتی کرونا آمد ،
مراسم و تشریفات و مساجد و خانه ها
حذف شدند اما مردم همچنان تند و تند
می مردند و تند تند در باغ رضوان چال
می شدند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۶۵ )
ایسنا خبرگزاری دانشجویان ایران !

🖌عیسی نظری روزنامه نگار

🔹در خبرگزاری ایسنا ، فردی اورموی بود ، که همواره و عمدتا با من مصاحبه میکرد ، در مسائل حقوقی و تشکیلات قضائی و مسائل فرهنگی و اجتماعی و گاهی سیاسی ، این اورمیه ای عزیز ، بسیار فعال و دلسوز بود ، آن موقع من تند می نوشتم ، معتقد بودم با آسته برو و آسته بیا تا گربه شاخت نزند ، کار و امور مملکتی درست نمی شود .
اما همواره سعی میکردم که افراد دلسوز
ایسنا در مخمصه قرار نگیرند ، بسیار
احتیاط می کردم !
ایسنا هم سنگ تمام می گذاشت ، اولا بسیار دقیق مطالب را تایپ میکرد و یا نوار ها را پیاده میکرد ، در این مدت من
اشتباهی تایپی و به اصطلاح لپی هم از آنها ندیده بودم ، برای هر روز و یا هفته و ماه در بولتن خود گزارشی هم می نوشتند و من هم به نسخه ای از آن دسترسی داشتم ، مثلا مشخص میکردند
که این مطلب را پنچ نشریه سراسری و یا چندین نشریه محلی استفاده کرده اند .
🔹روزی در دادگاه نشسته بودم ، تلفن زنگ زد ، گوشی را بر داشتم ، آن موقع من در دادگاه تجدیدنظر خدمت می کردم !
یک نفر آقائی لابد از آن همه کاره ها ، از پشت تلفن گفت :
آقا دیگه خط قرمز ها را هم رعایت نمی کنی ! با بی تفاوتی گفتم :
کدوم خط قرمز ها را ؟
به نظرم گفت :
در مصاحبه با آوای ماکو ، گفته ای ، دین
بد است ! خنده ام گرفت و زیر لب گفتم :
حالا چه دینی باشد ! ممکنه دین بدی باشد که چنین گفته ام !
اگر می خواهی شکایت کنی ، برو شکایت کن و اگر می خواهی بحث کنی ، آن نشریه را بیاور ببینم ، چه نوشته ام !
آن هفته مصاحبه ای با ایسنا داشتم که به گزارش خودشان بیست و هشت نشریه از آن استفاده کرده بود ، که یکی از آنها به نظرم نشریه آوای ماکو بود !
یک شماره از آن تهیه کردم و دیدم تایپ
کلمه این بد است ، در این نشریه محلی
دین بد است ، تایپ شده است .
اصلا مسئله دین مورد بحث نبوده است ،
دوست ما خواسته بود که ببیند می تواند از آب گل الود ماهی بگیرد و اگر نویسنده به تته پته افتاد ، شمشیر داموکلس را فرود بیاورد !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"اخبار و تحلیل های جعلی خبرنگاران و روزنامه نگاران مجعول "👇

▪️این شعور باعث می شود ، شریعتی در مدت کوتاهی سر زبان ها بیافتد و آثارش در نسخه های میلیونی چاپ شود و مثبت یا منفی تاثیر گذار باشد !
ذهنیت سنتی در اثر عدم فهم تاثیر روحبخش نقد و انتقاد در بهره وری اجتماعی و کاربردی ، قدرت اجتماعی را محدود ، و نیرو های ضد اجتماعی در
نشر و انتشار اخبار جعلی به دو بال ‌
یک پرنده ارتجاع و گذشته گرائی و مرده پرستی تبدیل و چنین وضع اسفباری برای یک ملت ایجاد می کنند !
▪️خطر برای مملکت ، آن نیروی نقاد و منتقد نیست ، او مملکت را ورزیده و پیشرو نده می سازد !
خطر برای مملکت آن نیروئی است که با ذهنیت سنتی خود ، جلوی نقد و انتقاد را می گیرد ! و لااقل برای ان وحشت و وضعیت خطرناک می آفریند ، نیرو های ضد اجتماعی هم با جعل و تحلیل جعلی به کمک آن ذهنیت سنتی می رود ، دو بال ضد اجتماعی یکی با جعل اخبار دروغ و دیگری با جلوگیری از نقد و انتقاد ، به جامعه مدنی لطمه می زنند !
ممکن است آن ذهنیت ضد نقد ، واقعا
حد شعورش در آن سطح است ، اما خبر سازان جعلی شعورشان بالاتر از انهاست
گاها نیروی مدنی و جامعه مدنی در میان
این دو ساطور ضد اجتماعی ، گیر می افتد !
▪️این گروه ها نه ذوب شدن شان خاص انسان مدنی است و نه دشمنی رادیکال و
ضد اجتماعی شان ، برای ایندو گروه ،
معمولا بزن و بکوب اصل است ، نتواند
دیگری را بزند ، خودش را می زند ،
برای این دو گروه یا تابع محض بودن و یا ضد بودن ، در اصل چندان فرقی
نمی کند !
خبر جعلی هم یا از امام زاده بودن ، پائین نمی آید و یا از زاده شیطان ،
▪️انسان موجودی ما بین فرشته و شیطان در نوسان است !
اخبار درست و نه دروغ ،با تحلیل خبر ها
توسط نویسندگان و روزنامه نگاران و خبرنگاران واقعی و نه مجعول ، می تواند ، هم به افراد و در نهایت جامعه
مدنی سود مند باشد ، جلوگیری از این پروسه مدنی ، شکاف های موجود را
بیشتر و مملکت را می تواند به لبه پرتگاه برساند که به نفع هیچکس نیست !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۶۳ )
مصائب کتک زدن و کشتن !

🖌عیسی نظری قاضی بازنشسته دادگستری

🔸زمانی که من محصل بودم ، زمانی که مایک هامر را بکشید ، رمان پرطرفدار جامعه بود ، زمانی بود که ، ایرج قادری و یا ناصر ملک مطیعی ژاندارم می شد و داش غلام ، از بین ماده های قانون یک نر می یافت و بر اساس آن ، دزد های پدرسوخته روستا را با یک گلوله ، کله پا میکرد !
مردسالاری حاکم از ماده ها خوشش نمی آمد ، همواره دنبال نر بود ، نری که بتواند بزند و یا بکشد !
روند جهانی این چنین رقم زده شده بود ،
🔸در هندوستان نیز ، داراسینگ و در مندرا این تکلیف را بر دوش داشت ، در آمریکای پیورتن ها هم چنین بود ، رینگوهای هفت تیر به کمر تا چشم باز میکردی ده ها نفر را ناک اوت کرده بودند .درماندگی مردم ، در بین دو جهان نو و کهنه همواره با زدن و کشتن معنی می شد !
🔸عصر مدرن با پرچم علم آغاز شده بود ، من دیگر محصل چشم و گوش بسته مدرسه محمد رضا شاه پهلوی نبودم ، دیگر رمان ها ارتقا یافته بود ، به عوض مایک هامر ، جان شیفته بود ، خوشه های خشم ، مرگ کسب و کار من است ، خانواده تیبو ، اناکارنینا ، دکتر ژیواگو ، جنگ و صلح و بینوایان ، خدایان تشنه اند ، جنایت و مکافات ،
مادام بوواری ، حتی تصویر دوریانگری و.... سهم سگان شکاری !
در کشور ما رِوِلی شن ، انقلاب شد ، من
بسیار زود افسرده و سرخورده شدم !
مایک هامر برگشته بود ، خلخالی مثل
برگ خزان ادم های بد را می کشت ، ولی آدم های بد ( قاچاقچی ) روز به روز بیشتر می شدند ، یک مسابقه بود ، قاچاق می کنم ، دستگیر و اعدام نمی شوم .
دستگیرت می کنم و اعدام ! روز به روز
هم اعدامی بیشتر می شد و هم قاچاقچی .آمارها صریح می گفتند ، تنها ده در صد قاچاق کشف می شوند ، این نشان ان بود که قاچاق هر روز بیشتر می شود !
🔸محتشمی پور وزیر کشور با درماندگی می گفت :
بهترین فرزندان پاک این آب و خاک را
گلچین می کنیم وبه مبارزه با مواد مخدر
می فرستیم ، چند ماه دیگر یا معتاد می شوند و یا قاچاقچی !
سید حسین موسوی تبریزی ، مثل خلخالی آدم های بد را نمی زد ، فله ای
خوب و بد را باهم می کوفت !
در یک کشور بحران ها باید حل بشوند ،
با زدن و کشتن چیزی حل نمی شود ، معلم ها هزاران سال زده اند ولی چیزی
حل نشده است
هزاران سال ، مفتش و باز جو زده اند ، در زندان های در بسته و به جائی نرسیده است ، جز آبرو ریزی های به جا مانده و تراژدی های نوشته شده !
🔸آقایان چه بزرگ و چه کوچک ، چه آدم بد و چه آدم خوب ، انسان با کتک و زدن و کشتن به راه نمی آید ، انسان موجود پیچیده ای است ، اگر چهار تا آدم به یک آدم بگویند خوب است ، سرآمد خلق شدگان است ، ان آدم خوب ، گند می زند حتی به زندگی خودش ، اگر چهار تا آدم به یک آدم بد بگویند ، چه آدم خوبی است ، اصلا خوب می شود !
بشر هم پیچیده و هم رمزو راز دار است ، بزن و یا بکش تا اصلاح شود ، نمی شود ، بدتر می شود !
🔸اوف ، خاطرات یادم رفت ، وقتی من محصل بودم ، توسط آقای علیاری در کلاس با رمان ادم فروشان قرن بیستم آقای انصاری آشنا شدم ، معلم می خواند و ما گریه می کردیم یک عزاداری خصوصی برای تهرانی ها !
بعد ها به کنار مسجد سردار ، دست فروشی حشمت در خیابان پهلوی رضائیه
کشید و اجاره های یک روزه کتاب های
مایک هامر ، تا رسیدم به دانشگاه و رمان های آنا کارنینا و زمین نو آباد و سان میکله یک خروس داشت ، انقلاب شد ،
روز از نو روزی از نو ،
🔸هر وقت در این مملکت جنبشی شکل می گیرد بلافاصله مرد سالاری بزن و بکوب همیشه دنبال یک رضا شاه میگردد ، تا بیشتر بزند و بیشتر بکشد ، و همواره ان زدن ها و کشتار ها دردی را دوا نمی کند ، و دوباره روز از نو روزی از نو .....
در یک کانال عمدتا حقوقدانان و وکلا و فارغ التحصیلان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گفتگوئی بود !
مدیر گروه فرمود که کار آموز وکالت دفتر من از شیخ خزعل دفاع می کند !
گفتم برادر این گفته شما یک معنی دارد ،
پس معلوم می شود ، مسئله شیخ خزعل
حل نشده است ، بلکه به دست رضا شاه و جانشینان او سرکوب شده است ، امر
سرکوب شده به صورتی در زیر فرش پنهان می شود و روزی خودش را نشان
می دهد !
ولی اگر مسئله شیخ خزعل مطرح می شد و حل می شد ، دیگر کارآموز دفتر
جناب عالی از او دفاع نمی کرد !
بلافاصله مرا از گروه خودشان حذف کردند !
این خواص حالا تو برو در خط توده ها و عوام !
اگر کلهم را بزنند و داش غلام وار بکشند ، آخ که چه می شود !
جلوی هیچ نانوائی نوبت نمی شود ، تنها
من می مانم و نانوائی ها
آخ که چه می شود ، به رئیس جمهوری
رای بدهیم که بیشتر بتواند بکشد ؛
عدد نه ، عدد دردی را دوا نمی کند ، مگر
چند نفر را می توان با عدد و به تعداد
معلوم کشت ، فله ای مثل رضا شاه بزند
به پیرامون و همه را بکشد !
@navidazerbaijan

Читать полностью…
Subscribe to a channel