navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۴ )
تخلفات راهنمائی و رانندگی

✍عیسی نظری روزنامه نگار -
قاضی بازنشسته

🔸روزگاری که من رئیس دادگاه کیفری دو بودم ، روزانه پنجاه ، شصت پرونده تخلفات رانندگی از طرف راهنمائی به دادگاه می اوردند اغلب انها هم عدم
توجه به فرمان پلیس بود که بیست تومان جریمه داشت ، راننده اگر می گفت : من متوجه نشده ام همان بیست تومان را می نوشتیم و اگر می گفت :
بله متوجه شدم ولی نخواستم بیایستم ،
که در آن صورت بیست تومان، چهل تومان می شد !
🔸در طول خدمت من ، کسی را ندیدم که جمله اخیر را بگوید و همه می گفتند ، متوجه نشدیم ، منهم یادم نمی آید که
یک بیست تومان را ، چهل تومان کرده باشم !
یک روز آقای رونی مدیر دفتر پیش من آمد و گفت :
آقای رئیس ، آقای جباری مسئول اجرای
احکام کیفری به دفتر آمد و خبر داد
مواظب پرونده های خلافی باشید ، آقای
رئیس کل جدید تمامی پرونده های خلافی را خواسته و انها را بازبینی می کند !
خنده ام گرفت ، چقدر مسخره است !
رئیس کل ، نیروی یک اداره را صرف پرونده های خلافی نماید که پنجاه تا
پرونده اش یک هزار تومان جریمه اش
می شود !
بعد یک هفته اقای رئیس مرا به اتاق خود
دعوت کرد و گفت :
من و دو تا قاضی یک هفته است ، پرونده های خلافی را ورق به ورق باز بینی کردیم در یک مواردی به وقوع تخلفات توسط شما رسیدیم !
به آرامی گفتم :
مثلا یک مورد از موارد تخلف ! آنهم در
پرونده خلافی !
فرمود :
شما با دکتر رضائی دوست هستید ؟
-- بله
-- ایشان گفته اند ، نظری دوست من است و به تخلفات راهنمائی من قلم عفو
می کشد !
حتی گفته ، من تا کنون ریالی جریمه نداده ام !
همکار خود وی در بیمارستان فاطمه گزارش کرده است !
خندیدم ، و با خنده گفتم :
سه هفته است ، تشکیلات را درگیر این
مسئله نموده اید !
خوب اسم مشخص و شعبه معلوم ، یکی
از آن پرونده ها را رو کن !
جواب داد :
برای همین تو را خواستم ، پرونده های
تخلفات دکتر رضائی در شعبه شما ، قلم
عفو نخورده اند و این هم نوار صدای
دکتر که همکارش دکتر .....ضبط و ارائه
نموده است !
🔸همواره گفته ام ، جمهوری اسلامی ایران مثل قیف می ماند یک قسمت باریک دارد
و یک قسمت گشاد ، در قسمت گشاد آن
کاروان شتر می تواند برود ، دکل نفتی هم برود ، طوری نمی شود ، اما امان از روزی که به قسمت باریک آن بیافتی ،
یک تشکیلات می افتد ، دنبال یک پرونده
خلافی بیست تا تک تومنی و تازه دلیلی
هم برای آن نمی یابند !
آقای رئیس !
دکتر رضائی دوست من است ، هم در بیمارستان فاطمه و هم شفا عمل جراحی
انجام می دهد ، جلوی این بیمارستان ها ،
همیشه شلوغ است و ماموری حاضر ،
معمولا دکتر اتوموبیل خود را جلو بیمارستان می گذارد تا مستخدم بیاید و
برای ان جای پارک پیدا کند ، در این فاصله مامورین راهنمائی به اتوموبیل
برگه تخلف می نویسند و چون معمولا
بعدا متوجه می شوند ، جریمه ها عمدتا
بیست تومانی است ، منهم دوستش هستم در پرونده ها ایشان را محکوم
به پرداخت جریمه های مذکور می نمایم
ولی از جیب خودم پرداخت می کنم ،
دکتر خیال می کند قلم عفو بر تخلفات
او کشیده شده و لابد ان را پیش همکاران
خود گفته است !
اما شما چرا گول می خورید ! یعنی باور
می کنید که یک قاضی به خاطر بیست
تومان دوستش یک پرونده غلط بنویسد
که تا انقراض دوره قضاوت وی ، همچون
شمشیر داموکلس بر سرش آویزان باشد ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۸۲ )
اگر معلم ها بزنند
زندانبانان نیز می زنند !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔹هفت سال و بیشتر داشتم ، چون محصل دبستان ایران شهر بودم !
مادر بزرگم سکته کرده بود ، صبح از خواب بیدار می شدم و نان و آب وی را می دادم و بعد سراغ حیوانات زبان بسته
می رفتم آب را از چشمه می آوردم و علوفه را از انباری تا اینکه زنگ مدرسه را
می شنیدم !
مدرسه نزدیک خانه ما بود ، سریع راهی می شدم و معمولا وقتی می رسیدم که همه صف بسته بودند ،
بیرون صف منتظر می ماندم ، سرود شاهنشاهی و دعا به جان رهبر تمام می شد ، نوبت به من می رسید .
آن روز هم چنان شد ، مقدمتا بگویم در
طول شصت سال زندگی اجتماعی من ،
هرگز به خاطر درس کتکی نخورده ام ،
حتی از دانشگاه هم به خاطر مسائل
سیاسی اخراج شدم ، در طول سی سال
قضاوت در دادگستری یک بار هم به خاطر صدور حکمی بازخواست نشدم ولی ده ها بار به تهران فراخوانده شدم آی نمی دانم عروسی رفتی ، اودکلن زدی ، آستین کوتاه پوشیدی ، فلان جا دعوت بودی با خانم ها هم دست دادی ! شوخی کردی .آنجا زن هم بوده و روی میز در عروسی یک لیوان مشکوک بوده ، ان جائی رفتی که می گویند انجا تریاک می کشند و گفتی ، مادر هایمان هم ریگی به کفش داشتند که ما متولد شدیم !
و همین طور .....
روزی تک تک این ماجراها را می نویسم .

🔹بگذریم ، آن روز به سر صف آورده شدم طبق معمول دیر آمدی - به سرود و دعای صبحگاهی نرسیدی !
خوب حالا دستهایت را نشان بده ، طبق
معمول کثیف هستند - حالا ناخن هایت !
ببین ناخن های دست چپ اصلاح شده
ولی ناخن های دست راست اصلاح نشده است ، این جانور اصلاح شدنی نیست !
دستهایم را طبق معمول باز کردم ، چند چوب شکسته شد ، مدیر دو نفر را برای
بریدن چوب بید های دو چشمه اطراف
مدرسه فرستاد ، وقتی چوب ها را آوردند ، مدیر به صف های دانش آموزان
نگاهی کرد ، پسر دهدار هیکل قوی و بزرگی داشت ، او را فرا خواند ، یکی از چوب ها را به او داد و گفت :
محکم به دست های این جانور می زنی !
اگر شل بزنی و یواش تو را هم تنبیه می کنم !
پسر دهدار با تمام توان چوب بید را به دست های من می کوبید ، در یک آن
صورت من و او و اطراف خون پاشید ،
کف دست من درست ماهیچه شصت من
پاره شده و خون فواره می زد .
مدیر هم دست پاچه شده بود ، معلم ها هم آمدند ، مرا به دفتر مدیر بردند و صف ها را روانه کلاس ها کردند
خون بند نمی آمد ، بالاخره با دستمال و پارچه بستند ، مدتی بعد خون بند آمد ،
مرا به بیرون بردند و خون های دست و صورت ام را شستند ، دوباره به دفتر
مدیر آوردند .
یکی از معلم ها جلو آمد و خیلی آرام گفت :
اگر پدرت پرسید نمی گوئی که پسر دهدار ( فرامرز ) تو را زده ، بگو مدیر و معلم ها زدند !
- من پدر ندارم آقا !
-- اگر مادرت پرسید هم
امان ندادم جمله اش تمام شود و گفتم :
مادر هم ندارم !
معلم با عصابنیت داد زد :
هر کی تو را بزرگت می کند !
به آرامی گفتم :
مادر بزرگم ، اونهم سکته کرده ، نمی تواند بپرسد !
همگی مسئولین آموزش و پرورش مطمئن شدند که خطری پسر دهدار را تهدید نمی کند
🔹و بعد ساعتی منهم به کلاس رفتم ، انگاری همه مات بودند ، زنگ تفریح زده
شد و به بیرون رفتیم !
فرامرز به پیش من آمد و به آرامی گفت :
من تقصیری ندارم میدونی که...
گفتم : می دانم !
با همان لحن گفت :
اگر چوب را به تو می دادند و می گفتند
مرا بزن ، مجبور بودی بزنی !
گفتم : ببین فرامرز ، من آن اندازه می فهمم که تو را مقصر ندانم و عمل مدیر
و معلم را به پای تو ننویسم ، اما فقط
همین قدر ، اگر چوب را به من می دادند ،
که تو را بزنم ، من نمی زدم ! به خدا قسم نمی زدم !
فرامرز سرش را پایین انداخت و بعد ها
نیز چنین میکرد !
با جان و دل می دانستم که او گناهی نداشت .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۱ )
سرقت از خانه ، معلم شهر !

✍عیسی نظری قاضی بازنشسته و روزنامه نگار

🔹من در آن زمان رئیس دادگاه کیفری دو شهرستان اورمیه بودم .
یک روز در دادگاه مشغول بودم ، معلم
نازنین ما در دبیرستان امیر کبیر به دادگاه آمد !
او به تمام دانش آموزان شهر و به خصوص تمام قضات اورموی در زمان
دانش آموزی خدمت کرده بود ، رشته های ادبی مرهون چند معلم بودند که یکی از انها آقای جراحی ، شاعر شهرمان ( آذراوغلو ) بود .
خیلی ناراحت بود ، وقتی نشست ، علت
حضورش را گفت :
آقای نظری ! وقتی انقلاب شد و از اموزش و پرورش پاک سازی شدم ، یک
مرغداری بوجود آوردم ، دیشب چند نفر
به مرغداری زدند و بعد بستن دست و پای من و کارگرانم ، تمام موجودی من را که با وام و قرض جور کرده بودم ، بردند !
پرونده در بازپرسی است .
با بازپرسی تماس گرفتم ، آقای گرهانی
از همدوره های خودم در دانشگاه ، دانشکده حقوق بود .
آقای جراحی را می شناخت ، گفت :
نظری جان خیالت تخت باشد ، تا این
سارقین پیدا نشوند ، خواب را بر مامورین آگاهی و خودم حرام کرده ام ،
تمام قضات اورمیه هم شاگرد ایشان
بوده اند ، از وقتی این پرونده به من ارجاع شده ، تمام قضات یا تلفن کرده و یا به بازپرسی آمده اند ، چند بار به آگاهی دستور اکید داده ام ، این سرقت
مقرون به آزار بوده و با توجه به اینکه
صاحب آن شاعر و معلم بوده ، حیثیت
شهر را لکه دار کرده است !
🔹چندین روز گذشت ، سارقین پیدا شدند جزءبه جزء به سرقت و چگونگی آزار و کتک کاری معلم ما و کارگرانش اقرار شده بود .
در دادگاه نیز به همه آنچه برده بودند و تمام اعمال خود اقرار و اعتراف داشتند ،
فقط پرونده یک نقص داشت ، اموال سرقت شده ، اعم از وجوه نقد و طلا و
اموال دیگر کشف نشده بود !
سارقین به صراحت به فروش و خرج کردن انها اعتراف می کردند .
در پرونده هائی که اموال مسروقه ، کشف نمی شدند ، همواره یک شک و دو دلی داشتم ، اما در این مورد با توجه به اقرار صریح سارقین و نحوه آزار که شرح می دادند درست منطبق بر شکایت و گزارش مامورین بود ، یعنی اقرار مقرون به واقع بود .
🔹علیرغم آن حبس کوتاه مدتی دادم ولی در پایان حکم قید کردم تا استرداد اموال مسروقه از زندان آزاد نخواهند شد .
دو یا سه ماهی گذشت ، روزی باز در دادگاه مشغول بودم که آقای گرهانی بازپرس محترم دادسرای عمومی اورمیه
به دادگاه آمد و با اضطراب و ناراحتی
گفت :
آقای نظری ! پرونده سرقت از مرغداری
آقای جراحی یادت هست ؟
گفتم :
بله که یادم است ، پرونده تقریبا تازه ای
است ، مدت حبس چند ماهه تمام شده است ولی هنوز حبس هستند ، چون اموال مسروقه را مسترد نکرده اند !
گروهانی روی مبل قدیمی دادگاه در کنار
من نشست و گفت :
آگاهی چند نفر سارق دستگیر کرده است ، آن سارقین به سرقت از مرغداری
آقای جراحی هم اقرار کرده اند و اموال
مسروقه و مدارک آقای جراحی هم از خانه آنها کشف شده است ، یعنی گروه
قبلی در این سرقت بی گناه بوده اند !
🔹سارقین قبلی را از زندان به دادگاه خواستم و علت اقرار و اعتراف دروغ
آنها را به سرقت پرسیدم
گفتند : دیدیم هم آگاهی و هم دادسرا
خیلی برای کشف ان سرقت جان فشانی
می کنند ، تصمیم گرفتیم قبل از اینکه
کتک بخوریم به دروغ اقرار کنیم !
گفتم :
مگر در این دادگاه کسی ، شما را کتک می زد و با تهدید میکرد ؟
گفتند :
بالاخره اگر اقرار نمی کردیم ، پرونده به
تحقیق می رفت ، ما از کتک می ترسیدیم
راه میان بُر را انتخاب کرده بودیم !
آقای جراحی چون بید بر سر ایمان خود
می لرزید و گفت :
آقای قاضی ! من در این میان ، گناهم چیست ؟
گفتم :
عزیز تو گناهی نداری ، گناه از ما است !
عجله برای احقاق حق ، چنین باتلاق هائی را هم موجب می شود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"نام ها،مجموعه های زبانی و تمامیت خواهی انقلابی"👇

🔸ویرانی اتفاق افتاده در "شبکه قضاوت های فردی،نظام های تصمیم گیری و سامان جهان های فردی"،چنان نافذ و عمیق است که اجتماع انسانی چون افلیجی ناتوان و بی ایمان به هرگونه امکان بهبودی و رهایی از گنداب موجود،"مرگ تدریجی همه چیز،همه کس و همه جا" را نظاره گر می شود. و بدتر از آن، تحریص به سهم بری از غافله فساد جاری نیز می گردد.
و فاجعه دقیقا در همین جاست که لانه کرده است: نقش زدودگی از نامها و بهم خوردن مجموعه های هم نشین و متداعی نظام زبانی.
🔸 همانکه لکان آن را "انتشغالات" عنوان کرده است، وقوع نوعی ویرانگر از"نئولوگویا و نام سازی های عجیب"، و خلق جهنمی بد سرشت که، در مرگ نامها ،می نویسی،می گویی،تظاهر می کنی و در چیدمانی پندار،گفتار و کردار خود را به اجتماع انسانی،عرضه می کنی که تنها و تنها در جایگاه مشغولیتی آغشته به بدسرشتی و توام با معنازدایی از تمامی مفاهیم بشری قرار دارند؛و شاید نیز به کار فراهم ساختن زمینه ای ننگ آور برای بدست آوردن شغلی و نانی نیز آیند.
🔸و این "رخداد نامیمون" در کجا لانه می کند و چگونه ساختار می یابد و در کجا نقش- تاثیر خودد را بر جای می گذارد که چنین ویرانساز،کژدیس گر و بدآموز می گردد؟
اگر بخواهیم از آموزه های رولان بارت در کتاب"مبانی نشانه شناسی" سود جوییم،توجه و دقت به"دو محور زبان بشری" و "پندار - کردار- گفتار"منتج شده از آنها در قالب انواع"پروژه های اجتماع انسانی"، جایگاه و کانون اصلی را بخود اختصاص خواهد داد: ویرانی و کژدیسی رخداده در "نظام های هم نشین و متداعی بشری" و معنا زدایی ساختاری از آنها در نزد"وسیع ترین تعداد آحاد انسانی.
▪️الف-مجموعه های هم نشین بر "همجواری ها" در نظام معانی و مفاهیم بشری تاکید دارند و هر "واژه" ارزش خود را در تقابل با آنچه "قبل و بعد از او می آید"،به دست می آورد.بعبارتی دیگر در "جهان های انسانی" و در زنجیره"پندار- گفتار- کردار انسانی"،واژه ها و معانی منتج از آنها،با همدیگر پیوند و رابطه ای"حضوری"دارند،مثل رابطه همجواری واقعی ای که یک ستون و سرستون سنگی و نقشهای آذین بسته بر آنها با سایر بخشهای ساختمان در معماری دوریک،یا ایونی،یا کرنتی دارند.
🔸 مثلا هویت"شغل مهندسی" در نظام تقسیم کار اجتماعی موجود در هر جامعه،یعنی شاخص های سه گانه"منزلت اجتماعی مهندس،میزان بهره مندی او از نعمات مادی و رضایت مندی صاحبان شغل مهندسی از وضعیت فردی- اجتماعی خود"،ارزش و معنای خود را از هم نشینی و رابطه حضوری اجزای یک زنجیره بهم پیوسته است که بدست می آورند: دانش آموز علاقمند و صاحب استعداد و تلاش بکار رفته او در طی مراحل تحصیل آموزش دبستانی و دبیرستانی،شرکت در کنکور و آزمونی با حق رقابت آزاد برای همگان،کسب رتبه لازم،ورود به دانشگاه،وجود دانشگاهی که بر اساس استانداردهای جهانی ساختار یافته است،طی مراحل آموزش دانشگاهی در سلسله مراتب کلاسیک آموزش دانشگاهی،نائل شدن به جایگاه شغلی مهندس،وجود نوعی از تقسیم کار در اجتماع مفروض که بر اساس "تحصیل،کار و تولید" مبتنی بر شایسته سالاری حرفه ای ساختار یافته است و ایفای نقش و تاثیر فردی "یک مهندس" در بطن این مجموعه هم نشین ها و همجواری ها و بدست آوردن امکان و فرصت مناسب برای تحقق آرزوهای فردی و ایفای نقش- تاثیر اجتماعی یک مهندس.در مجموعه هم نشین ها،اگر بخواهیم از مفاهیم"یلمسلف،یاکوبسن و مارتینه" سود جوییم،"رابطه ها،مجاورت ها و تباین ها" شکل می گیرند،صاحب کارکرد می شوند،واجد ارزش می شوند و قابل نامگذاری می گردند.
🔸 اما عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،با "دستکاری"هیولایی در چرخه وزین و متعادل هم نشین ها،"مجموعه های هم نشین انسانی را دچار کژدیسی بنیادین می سازد، و به گسست ساختاری در همجواری ها و طی مراحل لازم برای تدوین و عملیاتی شدن پروژه های بشری اقدام می کند."نظام سهمیه ای،روابط محفلی،گزینش عقیدتی و امتیازهای ویژه" ،مجموعه هماهنگ و وزین مجموعه های هم نشین را از هم می پاشاند،نظام های دلالتی در رابطه همجواری هم نشین ها را از هم می گسلد و همه جایگاهها و همه اصالتها را به گند می کشد.
🔸"هیولای سهمیه،روابط محفلی، امتیازهای ویژه،گزینش عقیدتی،کنترل حراستی" به وقوع ویرانی و کج و معوج شدگی در تمامی"رابطه ها،مجاورت ها و تباین های بشری" منجرمی شود. مهندس، پزشک، کارمند، مدیر،وزیر و.. تجلی و مظهری عینی از وقوع و "ممکن شدن" هرگونه دستکاری در چرخه هم نشینی ها و مجاورت های موجود در چرخه تحصیل، شغل، جایگاههای مدیریتی و... فرو کاسته می شوند.و بر هیچگونه تباینی در"هویت فردی،کاریزمای شغلی،بهره مندی از نعمات مادی" دلالت نمی کنند.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"خاطرات و خطرات ( ۱۸۰ ) نسلی که با شکنجه بزرگ شد !" 👇

🔹گفتم : ول کنید تو را به خدا ، انها هم از معلم های خود یاد گرفته اند ، زدن و شکنجه آنها تداوم این چرخه ناپاک ستم
است اگر سرهنگ را مجازات کنبم اول
باید از معلم های دبستان شروع کنیم
ول کنید آقا !
می گفتم ، معلم زبان وارد کلاس سیکل
دوم دبیرستان امیرکبیر رضائیه شد و با چهره مدرن و خندان پرسید :
وضع کلاس در انگلیسی چطوره ؟
جواب دادیم :
افتضاح !
پانزده نفر از کله گنده های کلاس را از نظر فیزیکی انتخاب کرد و یک ساعت
تمام کوبید ، یعنی جدی بود اگر از ضعیف ها جسمی انتخاب میکرد ، لو می رفت ،
می فهمیدیم از قوی ها ترسیده است !
این آدم زدن را هم بلد بود ، ان روز
از کلاس سی و هشت نفره ، تعداد کمتری
ماندیم ، عده ای به مدارس ملی رفتند ،
ما دولتی بودیم و برخی هم ترک تحصیل
کردند .
من ماندم ، نمی توانستم از مدرسه دولتی
بیرون بروم به قول مادرم ، وضع من فرق می کرد ، من پدر نداشتم که شهریه مدارس ملی را پرداخت کند ، تمام درس ها را ول کردم و انگلیسی خواندم ولی
باز کنکور که قبول شدم ، دانشگاه نوشت :
عیسی عزیز ! زبان انگلیسی تو ضعیف است باید در کلاس های زبان انگلیسی
یک دوره چند واحدی بگذرانی !
🔹شکنجه و یا کتک به شکلی سیستماتیک بوجود آمده و باید به شکلی سیستماتیک حل شود ، برای اینکه سرباز و یا نگهبان و یا بازجو نزند ، باید اول پدر و مادر نزند
اگر تنبیه پدر پسندیده است ، پایه گذاری
و بتون ریزی زیر بنای شکنجه در بازداشتگاه و زندان است !
اول باید معلم ابتدائی ، دانش آموز را نزند و الا نمی توان جلوی شکنجه را در زندان گرفت .
🔹روزی متهم به سرقت را محکوم کردم ، چون اقرار به سرقت کرده بود ، بعد ها سارق اصلی را دادسرا معرفی کرد و سارق اولی بی گناه بود ، پرسیدم
مرد چرا به دروغ اقرار به سرقت کردی ؟
گفت : اگر اقرار نمی کردم ، کتک می خوردم ، من تاب تحمل کتک خوردن را ندارم !
دانشجویان دوره انقلاب ، یک استادی
داشتند که دانشجوی دانشکده الهیات بود
در تمام هنر های رزمی ، از کوه و سنگ و یخ تقریبا استاد ما بود
پس از انقلاب در جلوی دانشگاه تهران دیدم ، ضعیف و نحیف شده بود ، سابقا
جوانی پرشور و قوی بود ، در زمان
قبل از انقلاب پیش صدها چپی ، به دکتر
آریانپور به خاطر اهانت به مطهری ، تعرض کرده بود ، خودش می گفت :
فقط هل اش دادم !
اما چپی ها می گفتند :
برایش چاقو کشید !
والله اعلم !
وقتی علت را پرسیدم ، معلوم شد در جریان قطب زاده دستگیر شده است !
تعجب کردم و گفتم :
مرد ! تو را چه مناسبت با قطب زاده !
سرش را تکان داد منهم از اینکه چنین
سوالی از کسی که روزگاری سمت استادی
برای ما داشت ، کردم ، از خودم ناراحت
شدم و خواستم با طنز و شوخی از دلش در بیاورم و گفتم :
راستی حمید ، تو پس ، زندانی دو رژیم
بوده ای ، من فقط کتک های سرگردهای
رژیم پهلوی را دیده ام ، تو کتک بازجو های خودمان را هم چشیده ای ، راستی
کدامیک بهتر و بهتر تر و یا بد و بدتر
بوده و یا هست ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
عیسی جان ! برو خدا را شکر کن ،
گیر توّاب ها نیافتادی که کتک سرگرد های پهلوی و بازجو های خودمان از یادت برود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"وضعیت استثنایی کرونا
و جامعه پزشکی"👇

▪️ و مطالبه عاجل جامعه پزشکی برای حمایت از سلامت آحاد مردم، در این وضعیت استثنایی،آگاهی بخشی و سوق نگاه و توجه توده های مردم از تمرکز بر درمان در مطبها، درمانگاهها و بخش پزشکی و انواع پروتوکلها و توصیه های درمانی بجانب "واکسیناسیون سریع تمام مردم با واکسن های معتبر جهانی و قرنطینه حمایتی"در یکسو و تشویق و اجبار مسئولان دولتی به اجرای سریع"خط اول پلاتفورم جهانی مبارزه با کرونا" در سوی دیگر می باشد.
▪️در این وضعیت استثنایی جهانی و تبدیل شدن آن به "وضعیت ملی عاجل" با توجه به قرار گرفتن ایران در راس بیشترین مبتلایان جهان و بیشترین تعداد فوت شدگان جهان،با در نظر داشتن نسبت جمعیت با تعداد فوت شدگان،وظیفه تمامی اقشار جامعه و بویژه جامعه پزشکی،در جایگاه صاحب نظران تحصیل کرده و شاغلان حوزه سلامت است که بر فوریت"واکسیناسیون سریع تمام مردم و با واکسن های معتبر جهانی" و در همراهی با "قرنطینه های حمایتی" در جایگاه"وظیفه ای حاکمیتی" پافشاری کنند و در راستای وظیفه متولی گری رسمی مسئولان در" اداره بهینه امور زندگی"،از تاخیر،تعویق و تعلیق فاجعه بار اجرای سریع"خط اول مبارزه با کرونا" جلوگیری کنند‌.
و وجه "حاکمیتی بودن" بویژه در اجتماع ایرانی از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است و متکی بر تاریخی طولانی و بر تجربه ویژه ای از رابطه حاکمان و مردمان در ایران دلالت دارد و واجد "جایگاه و مفهوم" بسیار خاصی می باشد‌.
▪️ تمامی مطالعات ایران شناسی معتبر و تلاش های انجام گرفته در جهت تعریف و درک "هویت ایرانی" بر اصلی سه گانه در هویت ایرانی تاکید دارند:
▫️۱- مفهوم وطن اجدادی،به منزله"گهواره بشریت".
▫️۲-احساس وحدت و تعلق به یک ملت.
▫️۳- حاکمان و مسئولین در جایگاه "رهبری قدرتمند و متحد کننده جامعه و امور زندگی" و در جایگاه اصل و معنای"پیامبر/قهرمان الهام بخش و نجات دهنده"،دقیقا همان معنایی که"کیKay" در کیخسرو می دهد.
و در تجمیع و همبودگی- هم افزایی این سه گانه است که ایرانیان،خود را"ایریا" و خانه خود را"ایریا دینگهو" می خوانده اند.
▪️و همیشه ضعف، خدشه،گسست،تعلل و یا خیانت در بر دوش گرفتن و اجرایی کردن مومنانه وظایف حاکمیتی، در جایگاه اصلی تعیین کننده و شاغولی معتبر برای دوام- ثبات و جهت یابی پندار- گفتار- کردار ایرانی عمل کرده و خدشه در ایفای وظایف حاکمیتی، به گسست و خدشه در دو اصل دیگر و بویژه بهم ریختگی در نظم عمومی و فترت در رفتار فردی منجر گردیده است.

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

مرثیه ای بسیار دلنشین از سید طالع باکویی

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴حکایت ، ثروت است !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔹ایتالیا شاید فقیر ترین کشور اروپای غربی است ، اما شرکت هواپیمائی آلیتالیا شاید تنها شرکت هواپیمائی است که نه تنها ضرر نمی کند ، بلکه سود دهی دارد
شاید بپرسید چرا ؟
برای هر میدان و خیابان ، برای هر جزیره و محلی حکایتی ساخته اند که کل مردمان دنیا را به آنجا می کشانند !
در یکی از میدان های شهر رم پایتخت
ایتالیا یک فواره ای درست کرده اند ، به نام (( تروی )) و برای آن حکایتی سروده اند .
گویا زمانی فردی آس و پاس و گرسنه
به این میدان فواره تروی شهر رم
می آید و سکه ای به آن می اندازد و نیت
می کند و سال دیگر به عنوان پادشاه رم
به همان میدان می آید .
داستان را خلاصه کردم ، چهار تا حکایت
این چنین موجب شده که تمام مردم
حتما ایتالیا و شهر رم را ببینند !
ممکن نیست کسی به رم برود و به
میدان تروی رم سر نزند و سکه ای
داخل ان حوض نیاندازد !
🔹در لاس و گاس آمریکا که شهری در کویر بوده و جز شیطان رجیم کسی رغبت سفر به انجا را نمی کند !
به جاده های ورودی آن حکایتی نصب
کردند که حین رفتن به لاس و گاس
از پر بودن باک بنزین خود مطمئن شوید
چون در بازگشت هیچکس ، هیچ چیز ،
نخواهد داشت ، حتی پول بنزین !
در همان ایتالیا جزیره آنا کاپری وجود دارد .
در روی یکی از قایق های ونیز حکایتی
از آن جزیره در یک جمله دیدم !
به آنا کاپری نروید اگر هم بروید هرگز
شب را در آنجا نمانید ، چون دیگر هرگز
نمی توانید بر گردید !
همین داستان تو را به جزیره آنا کاپری
می کشاند و حتی موجب می شود
که شب را در آنجا اتراق بکنی !
🔹برج پیزا و داستان کج بودن آن ،
غرق شدن ونیز و دیگر هرگز نمی توانید
آن را ببینید !
هر جا انسان بخواهد برود ، حتم بدانید
قبلا حکایتی برای آن ساخته اند ،
در همین کشور خودمان اصفهان نصف
جهان ، منار جنبان ، حمام شیخ بهائی که با یک شمع گرم می شود و کل مردم اصفهان در ان حمام می کرده اند و یا می کنند !
برای همین ! هیج کجا سفر نکنیم ! باید
به اصفهان برویم و رفته ایم !

اینکه چه واقعیت دارد و چه ندارد ، موضوع بحث نیست ، مسئله نقل ماجرا
است و تمام !
🔹چرا عده ای علی رغم کرونا و هشدار
عاقلان برای عدم تجمع ، همچنان برای
سوگواری و گریه و شیون برای امام
حسین سرو دست می شکنند ؟
چون قبلا یک حکایتی نقل شده است
اگر به اندازه ریگ بیابان ها و قطرات
اقیانوس ها و دریاها جرم و جنایت
بکنی ، اگر روز عاشورا یک قطره اشک
در مراسم سوگواری امام حسین از چشمت جاری شود ، نه ! لازم نیست اشک جاری شود حتی اشک در چشمت حلقه بزند ، نه آنهم لازم نیست اگر ادای گریه کردن را در بیاوری ، الکی نشان بدهی که گریه می کنی ، تمامی گناهانت بخشیده می شود !
ما بعضاً برای قضایا و مسائل علتی نمی یابیم ، من متوجه شدم ، بدین جهت است که علتی ندارند !
پشت قضایا یک داستان ، یک حکایت
خوابیده است !
از آن حکایت و داستان غافل نشوید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نهاد دولت مدرن،شرح وظایف سازمانی و تیپ انسانی مقید به پرنسیپ های شغلی( قسمت دوم)

✍دکتر علی اکبر قنبرپور
اورولوژیست و روزنامه نگار

▪️ ایده"اودال- یلمسلفی"واحد های هم نشینی زبانی و جایگاه های دلالتی در"عقل- رویه دموکراسی" چگونه ساختار می یابند و با سامان دهی چرخه"میل- آرزو- طلب" آحاد انسانی،طراحی، تدوین و اجرای انواع پلورال پروژه های فردی و اجتماعی چگونه جریان می یابند و چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
کژدیسی بنیادین وقوع یافته در مجموعه های زبانی و در چرخه میل -آرزو- طلب آحاد انسانی و طراحی- تدوین- اجرای پروژه های فردی- اجتماعی،با قرار گیری"عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،چگونه رخ می دهد و درهم ریختگی و مچاله شدگی جامعه انسانی و "بد نهادی" رخداده در چرخه میل- آرزو- طلب وسیع ترین تعداد آحاد مردم یک جامعه،چگونه جاری می شود؟
▪️ ایده "جانشین سازی تروبتسکوی"،با حاکمیت عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،چگونه به گسست،انفصال و کارکرد زدایی ساختاری در کلیه نظم ها،سازمان ها،سلسله مراتب اداری،رفتار سازمانی و جهان های فردی منجر گردیده و فساد را در محیرالعقول ترین وجه و ابعاد قابل تصور آن،روزانه و فراگیر می سازد؟
این چه نوع "انفصال" و "کج و معوج شدگی"ساختاری در مجموعه هم نشین ها و نظام های دلالتی تاثیر گذار در پروسه های تصمیم ساز مردمان،فعالان مدنی و نهادهای حاکمیتی اینگونه کشورها اتفاق می باشد که در اینگونه کشورها،اصلاح دموکراتیک را به امری"غیرممکن" تبدیل می گرداند؟
▪️ چگونه می توان به درک- فهم وقوع نوعی از"گسست،انفصال و معنازدایی بنیادین" در پندار- گفتار- کردار اکثریت مردمان،فعالان و حاکمان سرزمینی دست یافت که در عصر کنونی و علیرغم جهانی شدن تجربه"عقل- رویه دموکراسی، هنوز تحزب، خودگردانی داوطلبانه امور صنفی در قالب اتحادیه های آزاد و انتخابی صنفی و مشارکت داوطلبانه مردمی در اداره عرصه های زندگی و حراست از اموال عمومی و منابع طبیعی در قالب نهادهای دموکراتیک مردمی با استقبال روبرو نمی شوند و در مجموع پرداختن و محدود شدن به حوزه "خصوصی" و همسو گشتن با تحریص میل عمومی به سهم بری از "طوفان صد ها ساله تخریب،تغییر کاربری و مالخود سازی اموال،منابع وثروتهای ملی و عمومی و دیپلماسی صبر،نظاره گری، و دلخوش کردن به نقد های محفلی،فورواردهای فضای مجازی،"موضوع حیات جمعی" را به حد نازل"سرگرمی،هجو و هزل" فرو می کاهند و این نوع از"هویت"، به وجه "غالب"حیات اجتماعی اکثریت تعیین کننده آحاد مردم تبدیل می گردد.
▪️ این چه نوع از انفصال،گسست و معنازدابی از مجموعه های هم نشین و نظام های دلالتی در جایگاه مشکلی فراملی و معضلی مشترک و دامن گیر کلیه کشورهای انقلابی است که علیرغم گذشت بیش از سه دهه تجربه پسا توتالیتر،هنوز در هیچکدام از اینگونه کشورها با احزاب،سندیکاها و نهادهای خودگردان قدرتمند، فراگیر و تاثیر گذار در گردش آزاد قدرت و اداره عرصه های زندگی روبرو نیستیم و اغلب اینگونه کشورها، یا درگیر و اسیرجنگ های خانمان برانداز داخلی،اختلافات عمیق قومی،مذهبی و منطقه ای،از قبیل سوریه،عراق،یمن،اتیوپی،افغانستان،کامبوج،لائوس،سودان،یوگسلاوی سابق،و.... هستند و یا شبکه های مافیایی شکل گرفته در دوران گذار و از دل محافل حامی پرور مدیریت های محفلی حاکم از قبیل پوتین ها،نظربایف و ... و انواع بیشمار مافیاهای تغییر وضعیت داده از میان حاکمان قبلی،همچنان پیروزهای "صندوق های انتخابی" و گردانندگان اصلی "عصر جدید پساتوتالیتر" بشمار می آیند؟
▪️ و اگر این معضل را در دایره"امری ملی" و در چهارچوب"هویت ایرانی" و سیر تاریخی آن در متن آرا و نظرات افرادی چون احمد اشرف،یرواند آبراهامیان،شاپور شهبازی،ژراردو نیولی،حمید احمدی و... قرار دهیم ،این چه گسست و انفصالی است که در متن تجربه ای صدها ساله و بقدمت هزاره ای،"تن دادگی" به وضعیت موجود،حاشیه نشینی و از بیرون گود نظاره گر بودن و بیرون کشیدن گلیم خود و خانواده خود،و با نیم نگاهی به امکان سهم بری از وضعیت جاری و جهت یابی بموقع جریان آب، نظاره گری و موج سواری و تنظیم پندار،گفتار و کردار خود بسته به تعادل های حاکم بر وضعیت موجود و حدود"امن" جاری را چراغ راه و تنظیم کننده تعیین کننده در فرا راه"پندار،گفتار و کردار" خود قرار می دهد.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴بازبینی انتخابات ریاست جمهوری !

✍ عیسی نظری
فعال مدنی و روزنامه نگار

🔹وقتی آقای پزشکیان برای ریاست جمهوری ثبت نام کرد ، جرقه ای در ذهن من شعله زد ! از وی حمایت کنیم و به او
رای بدهیم نه برای اینکه به دمکراسی و یا آزادی و عدالت برسیم !
برای اینکه قدرت خود را محک بزنیم ،
بر خلاف کسانی همیشه دنبال کسانی
هستند که به اصطلاح زمینه رای دارند ،
من همواره دنبال کسان نو و جدید هستم
که بتوانم شعور جمعی خودمان ( پیرامونیان ) را ببینم !
پزشکیان رد صلاحیت شد و هفت ، برادران ( هفت برادران بر وزن هفت خواهران ) صلاحیت گرفتند !
مشهدی عباد وقتی می بیند یار اصلی
از دست رفته ، لاجرم او اولماسین ، بو
اولسون ! به یار بدلی رضایت می دهد !
🔹روحانی محترم نوشین شهر ، نزد خود
یک روحانی دیگر داشت که در غیاب او
کارهای ارباب رجوع را انجام می داد ،
اسم او ملا جهنم بود ، یک روز پرسیدم
حاج آقا این چه اسمی است روی این بیچاره گذاشته اید ؟ ملا جهنم یعنی چه ؟
گفت : مردم برای عقد و نماز و سایر کارها دنبال من می آیند ، منهم یک پام همیشه اورمیه است به مردم می گفته ، حاج آقا نیست ، اگر می خواهی من بیایم ! مردم هم می گفته اند -- به جهنم تو بیا !
اسم ایشان هم شد ، ملا جهنم !
حالا حکایت ما است ، به جهنم !
او اولماسین -- بو اولسون !
🔹من آخرین مطلب انتخاباتی را نوشتم
ما برای قوّت و امتحان قدرت پیرامون
وارد کار و زار می شویم
او نشد یکی دیگر را تعیین کنید ، برای
ما فرقی ندارد
حتی نوشتم مثلا مهر علی زاده !
بعد این نوشته ؛ مورد حمله کووید ۱۹
قرار گرفتم و عازم بیمارستان و از دنیای
انتخابات و دنیای واقعی بریدم و تنها
پس از واقعه و وقوع واقعه به خود آمدم
متاسفانه آقای دوست ما بسیار عجله کرده بودند با مهر علی خان پیرامونی
بیعت کرده بودند ، بدون اینکه از وی
تعهدی بگیرند که لااقل تا پایان رای گیری
دوام بیاورد و اگر کسی ان توان و قدرت و هله عرضه و شعور را ندارد که تا روز
انتخابات مقاومت کند ، با عرض معذرت
بی خود می کند که در انتخابات ثبت نام
و عده ای را مسخره و ملعبه دست های
آلوده به کرونای خود می کند !
بگذریم !
چه او انتخاب می شد و چه نمی شد ، هیچ فرقی نمی کرد ! همانگونه که الان
فرقی نکرده است !
هفت برادران در طول چهل و اند سال
در حاکمیت بوده و تنها امتیاز من نبودم
او بود را از دست دادند !
🔹من در زمان اشتغال به قضاوت مطلبی در جهت رد تز خوئینی ها نوشته بودم که اسلامی کردن دادگستری را دیگر ادامه ندهید !
به مرکز احضار شدم ، در یک خاطره ای
نوشته ام !
پرسیدند ؛ تو چه پدر کشتگی با اسلامی
کردن دادگستری داری ؟
گفتم : عزیز جان ، پنجاه درصد اسلامی
کفایت می کند ، اگر درست شد ، می فرمائی ببینید من با اسلامی کردن دادگستری ، ان را اصلاح کردم و اگر نتوانی ، تقصیر را گردن ما ریش ندار ها
می اندازی !
در این انتخابات دیگر همه چیز ، صد در صد بنی صدر شد !
دیگر نمی توان بازی من نبودم ، او بود !
راه انداخت .
بگذریم ........
چیزی عوض نشده است ، فقط بی خود و بی جهت چهار سال و یا احیانا هشت سال ، امر واقع گرائی و دمکراسی و در
نتیجه رفاه و توسعه عقب افتاده است !
البته من از خدا می خواهم که جناب
رئیس جمهور جدید موفق بشود ، ولی
چشم انداز خوبی ترسیم نشده است !
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب" نهاد دولت مدرن، شرح وظایف سازمانی و تیپ انسانی مقید به پرنسیپ های شغلی"👇

▪️وقوع نوعی از "استحاله- زوال- معنازدایی" که فقط موجب"تغییر در سطح بیان"و در سطح "حضور"در بالماسکه های تهوع آور" تظاهر"و چیدمان های مسخ کننده اعلام وفاداری به تظاهر،باقی نمی مانند ،بلکه چنان "انفصال-بهم ریختگی" بنیادینی در همه چرخه های زندگی رخ می دهد که "مفصل بندی" همه زنجیره های بشری را در هم می ریزد.
حادثه ای که به تولد، نضج و بلوغ نوع ویژه ای از ادارات، نهاد ها و سازمانها و وزارت خانه ها و نوعی از تیپ انسانی می گردد که"فاقد" حوزه کاری، تیپ رفتاری،نظام معنایی و روال اجرایی تعریف شده و قابل پیش بینی می باشد و بتدریج این "همه کاره های هیولایی و غیر قابل کنترل" به خصلت اصلی "ساختار های اداری" و تیپ انسانی"غالب" در این کشور ها تبدیل می شوند.
▪️مثلا "وزارت کشاورزی" به"جهاد کشاورزی" تغییر نام می دهد و با عبور و زیر پا گذاشتن "جهان نام های فعال در این عرصه" و مجموعه"نظم ها، هم نشینی ها،برنامه ها و رفتار های ساخته شده در چهارچوب "هر نام خاص"، همزمان هم سنگر ساز می گردد، هم راه ساز، هم برق و آب مصرفی تامین می کندو هم به سد ساز و مدرسه سازی می پردازد و همزمان در امور بهداشتی و پزشکی نیز دستی دارد و واحد درمان و بهداشت و آموزش پزشکی راه می اندازد و هم در تولید و واردات و توزیع اقلام روزانه زندگی مردم دستی دارد.
و حاصلش غالب شدن نوعی هرج و مرج ساختار شکن و وقوع نوعی"نام زدایی از نام ها"در کلیه شئونات زندگی است که به ازهم پاشیدگی کلیه ساختارهای اداری،شاکله های رفتاری و شخصیت های انسانی، مثلا در"وزارت خانه فهیم و کارآمدی" می شود که اسمش "وزارت کشاورزی"است.
و در برابر چشمان تیزبین همین وزارت خانه کارکرد زدایی شده،همانند همه وزارتخانه ها،نهادها و سازمانهای دولتی- حاکمیتی، و اعوجاج رخداده در کلیه شاکله ها، نظم ها و ساختارهای اداری کارآمد ِ آنهاست که کوه خواری، جنگل خواری،دشت و مرتع خواری و انواع چاه زنی های هیولایی، باغ سازی های ویرانگر و مصرف خائنانه آب هم ارز طلای یک کشور خشک برای برنج کاری در خوزستان و دشت ایذه و تبدیل کوهها و مراتع ملی به مزارع و باغهای خصوصی و ...اتفاق می افتد و از وزارت خانه ها و سازمان های متبوع خبری نیست.
▪️وقوع نوعی از تحول و دگردیسی"بد نهاد" و بد آموزی ساختارشکن در کلیه وزارت خانه ها،سازمان ها، ادارات و ساختارهای نه تنها نهاد دولت،که در کلیه عرصه های زندگی و جهان های فردی اتفاق می افتد که به نام زدایی از نامها و سلب اعتبار از رفتار سازمانی، هویت کارمندی و اداره امور زندگی و تقسیم کار اجتماعی درچهارچوب"شرح وظایف روشن و مبتنی بر دانش موضوعی، و شایسته سالاری حرفه ای"،منجر و منتهی می گردد. و بدترین خصلت این وضعیت ساختارشکن،تولد"نوعی از تیپ انسانی" است که مقید و پایبند به جایگاه ها و هویت های شغلی خود نیست و بدتر ازهمه "وضعیت مالی و رفاه زندگی فردی و خانوادگی هرکس" نه برآمده از جایگاه"َشغل سازمانی"او، بلکه بیشتر از آن به"آن کار دیگری" وابسته می شود که خارج از حیطه تخصص و شرح وظایف رسمی او قرار دارد.
▪️ همه همزمان به آپارتمان ساز، خریدار و مقسم و فروشنده باغ، زمین، مغازه، مطب و ...تبدیل می شوند و در چنین "رخداد ویرانسازی" است که"شاکله ها، نظم ها، هویت ها و پایبندی ها به شرح وظایف ها از هم می گسلند و همه چیز، همه کس و همه جا ، و حتی آداب، سنن و رسوم چندصد ساله بشری دود می شوند و هوا می روند.
در این وضعیت بحرانی است که بایستی متمرکز بر "وفاداری" و اصرار بر باز- زایی نظام تقسیم کار"تخصصی" و شرح وظایف سازمانی روشن و مسئولیت پذیری حرفه ای در حدود تخصص حرفه ای گردید و به رفع کاستی ها و اصلاح نقاط ضعف در محدوده شرح وظایف سازمانی هر کس، هر نهاد و هر وزارت خانه پرداخت.
▪️کشورهای انقلابی به"قلب"نوین و مترقی عرصه های زندگی در چهارچوب "دانش موضوعی و ادارات کارآمد و انسان متکی بر شایسته سالاری حرفه ای" نائل نمی گردند، بلکه با روزانه ساختن انواع موازی کاری ها و دخالت های خودسر،""تقلب بر باد دهنده همه چیز،همه کس و همه جا"" را به خصلت روزانه همه چیز، همه کس و همه جای زندگی تبدیل می کنند.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۷۹ )
رهائی از چنگ کرونا !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔸بسیار ساده اتفاق افتاد ، در یک نشست دوستانه احساس سرما نمودم ، فکر کردم ، سرما خوردم ، فردای آن روز
سینه ام ناراحت بود ، معمولا می گوئیم
سرما خوردگی به سینه ام ریخته است
پیش یک دکتر عفونی رفتم به این امید
که شربتی بدهد تا سینه ام از خشکی به
در آید و شربت خلط آور کار را فیصله دهد !
دکتر وقتی ماجرا را شنید و معاینه کرد ، گفت :
الان دیگر سرماخوردگی با این ماسک ها و فراوانی مصرف فراورده های بهداشتی و الکلی ممکن نیست ، شما کرونا گرفته اید !
هم آزمایش و هم سی تی اسکن از ریه ها
نشان آن بیماری بود .
جناب دکتر آقا زاده ، عکس های مرا دیده و تکلیف نمود که حتماً در بیمارستان طالقانی بستری شوم .
من قبلا نیز در بیمارستان های دولتی و خصوصی بستری شده بودم !
نظر خوبی نسبت به بیمارستان ها نداشتم ، اما اعلام اینکه : داداش کرونا
گرفتی !
به قول آن دختر اهل خوی :
داداش ماسکوی وور ، یولا دوش !
انسان کرونائی در یک لحظه از حالت
خود خارج شده و درد مند می شود !
🔸من همواره در طول سی سال خدمت
قضائی ، از اینکه محکومین به اعدام
به آرامی به سوی دار می روند ، تعجب
میکردم !
متوجه شدم این آرامش ، آرامش درماندگی و تسلیم شدن به سرنوشت
است ! ناتوانی انسان است در مقابل انچه
پیش امده و یا پیش می آید !
آخرین پرده نمایش ! نه شکوهی دارد و نه جاودانگی ، نه شعر های شعرا و نه قطعات ادبی و نه داشته های مادی و معنوی ، هیچکدام هیجانی نمی دهد ،
شادی بر نمی انگیزد !
🔸در بیمارستان طالقانی بستری شدم ،
خانم سر پرستار همراه چند پرستار به
اتاق آمد و خیلی آرام مسائلی را مطرح
کرد ، فقط در آخر گفت :
اینهم دگمه دم دست شما ، هر وقت نیاز
داشتی مثلا می خواهی سِرُم باز شود و یا می خواهی دست و صورت خود را به شوئی و خلاصه خواسته ای داری ، فقط
فشار بده ، ما بلافاصله حاضر می شویم !
گفتم که ، من در بیمارستان های خصوصی هم بستری شده بودم ، آن زنگ را می شناختم !
تب بالا رفته ، زنگ را فشار می دهی ، خانم پرستار نمی آید ، همراه بیمار به بخش پرستاری می رود و دعوا راه می اندازد ، داد و قال می کند ، این بار لج پرستار هم اضافه می شود و اصلا نمی آید !
حالا اون بیمارستان خصوصی است ،
دیگر چه انتظاری از سایرین داری !
ولی گاها مجبوری از قید و بند سِرُم و سیم و آمپول رها بشوی !
زنگ را زدم ، انگشت ام را بر نداشته ، پرستار حاضر بود !
خدای من اینجا یک سیستم جا انداخته اند ، در سرزمینی که همواره سیستم ها را از بین می برند !
من در عمرم چنین نظم و انتظامی در هیچ جائی ندیده ام ، همراه نداشتم و اصولا نیازی به همراه نبود ، پرستاران
بیست و چهار ساعته همراه بودند .
من در ان مدت هر لحظه شب و یا روز
هر وقت زنگ را به صدا در آوردم ، همان
لحظه پرستار حاضر بود ، همین به آدم
اعتماد به نفس می داد که تو ای کرونا
گرفته در بیمارستان هستی و ما مصمم
هستیم تو را از چنگ آن دیو نجات بدهیم
آسوده باش و بخواب ، ما به خاطر تو
نمی خوابیم !
🔸دکتر هم چنین بود ، جناب دکتر ناصر قره باغی ، وقتی بالای سر تو بود که همواره و هر روز بود ، عجله ای برای رفتن نداشت ، کسانی که بیماری قند و فشار خون دارند معمولا طعمه پر چرب و نرمی برای کرونا هستند ، اگر دکتری دلسوز و پرستاری دقیق نداشته باشند ، سر زا می روند .
در مدتی که من بستری بودم تمامی کارکنان بیمارستان به طرز عجیبی متاثر
از یکدیگر یک سیستم منظم سلامت را اجرا میکردند ، از هر کس هم که قبل از من و یا بعد از من در بیمارستان طالقانی
بستری شده اند ، پرسیدم ، دقیق آنچه را
که گفته ام ، تصدیق میکردند !
من معمولا برای تعریف و تمجید آفریده نشده ام ، ولی بیمارستان طالقانی انچنان
به سیستم علمی طب مجهز شده بود که
من را نه تنها به علم طب و نه تنها به پزشکان و پرستاران و کارکنان آن ، که به
سرنوشت تمامی مملکت خودمان امیدوار
نموده است !
اگر در این واویلای طب مصطلح به سنتی و یا اسلامی که همان قدیمی است
بیمارستانی به نام طالقانی بوجود آمده است و بخش کرونائی آن تحت نظر
دکتر ناصر قره باغی و دکتر آقا زاده و
پرستار و سر پرستاری چون خانم منصور راه افتاده است !
پس علم در این کشور هنوز می تواند
تمامی سیستم را بازسازی کند و زندگی را
شادان به سوی آینده رهنمون شود .
من به نوبه خود به عنوان یک شهروند
رها شده از چنگ کرونا از خدمه جزء
تا تمامی پرستاران و پزشکان و سر پرستار و بویژه جناب دکتر ناصر قره باغی و جناب دکتر اقا زاده تشکر و قدردانی می نمایم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 آب را خونین نکنیم !

✍عیسی نظری روزنامه نگار و قاضی بازنشسته آذربایجان غربی

🔹چهل و اندی سال ، عدم برنامه ریزی درست و کارآمد ، چهار دهه ، اجرای برنامه های صوری و بدون نتیجه ، از استانی که پر آب ترین قسمت این سرزمین بود ، استانی خشک و بی آب به دست دادید که مردم آن دیگر نه مشکل بی آبی ، پر آب ترین رودخانه ایران ، که مشکل آب خوردن پیدا کرده اند !
فرض کنید ، استان اذربایجان غربی و شرقی الان مشکل بی آبی دریاچه خود را
دارند ، خدای نکرده روزی بیاید که دیگر
مشکل ما ، نه دریاچه اورمیه که مشکل
پیدا کردن یک لیوان آب برای خوردن باشد !
راستی اگر آن روز ما برای اعتراض به این سیاست های خانمان برانداز جلوی استانداری غیر محلی اجتماع کنیم ، با
رگبار تیر بار و شلیک تفنگ روبرو می شویم ؟
🔹آقایانی که چنان هم آقا تشریف ندارید ! اگر ضد انقلاب و براندازان ، آب را گِل می کنند ، برای ماهی گرفتن است !
شما از خونین کردن آب ، چه قصدی
دارید ؟
‌در روزگار انتخابات و آخرین نفس های
امید و تدبیر به نظر می رسد ، این برنامه ها تعمدی بر امر فروپاشی و یا زمین سوخته تحویل دادن مملکت به آیندگان
است تا امر مدنی انتقال قدرت از روحانی به یک روحانی دیگر ، خیلی سخت به نظر برسد و کسی دیگر ، سودای امر مدنی و سیاسی در سرزمین ایران ننماید !
🔹دولت و حکومت در یک امر مدنی و به خصوص سیاسی و آبکی نباید ، امر ساده را پیچیده و آب آن را به خون تبدیل کند !
در کشور های عقب مانده ، امر آسان
آب رسانی و یا آب پاشی را به گلوله باران تبدیل می کنند ، چون می دانند که می روند و الا در کشورهای پیشرفته که ماندگار هستند ، همواره آب پاشی و آب بازی است و امر انتقال قدرت لازم نیست
کشته ای و خونی در پی خود ، داشته باشد !
هان ! ما می خواهیم افغانستان و یا عراق و سوریه و لیبی باشیم یا کشورهای
چند صد ساله چون آلمان و هند و .....
در دنیای پیشرفته در تجمعات و اعتراضات هم ممکن است ، کسی بمیرد ،
ولی هیچکس با گلوله مستقیم و جنگی نمی میرد !
🔹کل امر زندگی در دنیای امروز یک بازی است ، نهایت سهم یک مخرب و معترض به فرض تخریب کننده ، باطوم است و آبپاشی ، قاوالا قاشتی !
جنگ مال دو دولت است با سپاه جنگی و آرتش منظم ! شهروند فقط در مواردی که می خواهد ، مسلحانه علیه نیروی دولتی و ملتی ، وارد جنگ مسلحانه شود ، مصونیت مدنی و شهروندی خود را از دست می دهد !
در چهل و اند سال گذشته ، محیط زیست انسان ها روز به روز تخریب شده است .
در چهار دهه ، تمامی انسان های کارآمد و
در نهایت مستقل منزوی شده و یا برنامه های عناصر کارآمد از اجرا کنار گذاشته شده است !
خوزستان تنها یک استان نیست ، آبادگر
تهران و اصفهان و یزد است ، حداقل باید
حق آب خوردن در این مملکت داشته باشد !
خوزستان ، تنها یک استان نیست ، آبادگر آلمان و هلند و پرتغال و انگلیس و فرانسه است ، حداقل یک درصد انچه را
از انها گرفته اید به خود انها ، بدهید ،
مشکل آب انها حل می شود !
سرزمین دوبی و قطر و کویت و سرزمین
تازه استقلال یافته بحرین ، که هر یک
غولی در آب خوری شده اند ، چیزی داشتند که بیشترش را و مرغوبترش را
الاهواز و الخوزستان داشت !
این چه دست های بی هنری است ، که به هر چیز دست می زنید ، خرابش می کنید ؟
به هر کوهی نظر می کنید ، آب می شود !
به هر نعمت دل می بندید ، نقمت و بلا
می شود !
🔹ما آب را گِل نمی کنیم ، در هیچ امر غیر مدنی مشارکت نمی کنیم
اما هشدار می دهیم ، این راه و رسم مملکت داری نیست !
علاج واقعه را قبل از وقوع باید ، نوشدارو پس از مرگ سهراب ، به قول
پدران ما حنائی است که به جای نگو ، می مالند ! جان مردم را به لب نرسانید ، هویت آنها را انکار نکنید ، هم عرب هستند و هم صاحب اصلی مملکت ، هم صاحب اصلی کارون هستند ، اگر دیگران حق استفاده از آن را دارند ، خوزستان استحقاق بیشتر و اولی تری برای استفاده از آن را دارد ، پیرامون را فدای مرکز و مرکزیت نکنید ، بدون پیرامون مرکز تنه ای بدون دست و پا است ، بدون سر ، بدون محیط ، بدون زندگی ، بدون حیات ! فشار به پیرامون ، اگر از حد و اندازه بگذرد ، آنچه می شود ، غیر قابل پیش بینی است ، غیر قابل تصور ، جنگ را تبدیل به آبپاشی کنید
زندگی یک بازی است ، یک بازی کودکانه
آن را به خشونت نکشید .
وحشی نشوید ، اگر تحمل اعتراض و شعار و حتی اهانت و فحش را ندارید
بفرمائید استعفا بدهید !
پایه دمکراسی زمانی نهاده شد ، که کرال
به رعیت گفت : تو پُخی نیستی !
رعیت گفت : اما تو هستی !
کرال وا ماند ، دو راه در پیش داشت یا یارو را بکشد و یا از مقام پادشاهی خود
استعفا دهد ! و او راه سومی برگزید و گفت : تو دو بار پُخ هستی !
و رعیت شهروند امروزی پاسخ داد :
و تو سه بار پُخ هستی !
و اینچنین دمکراسی پا می گیرد !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 زغوغای جهان فارغ
به سودای تو مشغولم

✍ عیسی نظری

🔹در دنیای پست مدرن ، دیگر تمامی کلان روایت ها تبدیل به ابزار هیولا سازی شده اند !
این روایت ها ، این تئوری های به اصطلاح ابزار شده ، در عمل ، کارکرد طبیعی خود را از دست داده و همسان
صاحبان خود ، در پی تبدیل خود به ابزار و آلت دست نیرو های جهانی امپریالیسم هستند !
تک تک این کلان روایت ها ، در نهایت به
نحوی در جهت سرکوب خواسته های
مردم در مناطق مختلف جهان است .
آنچه تا امروز با مسلسل و خمپاره به نجات مردم منطقه آمده بود ، با آمریکای
اشغالگر کشور خود صلح نموده و به کشتار دختران دبستانی مشغول است !
🔹آنچه برای نجات جهان ، مسلح به تئوری های جهانی ( کلان روایت ها ) خستگی ناپذیر در پی رزم با قدرت های استبدادی شرق بود ، تبدیل به قاتلین فرزندان مردم اعم از سربازان تورک و کورد و بلوچ و گیلک و لور و .....شده اند !
کسانی که در پی ساختن بهشت برین
برای مردم بودند ، فعلا جهنمی آفریده اند .
در همه جا چنین است ، در فلسطین
رزم مسلحانه مردان خدا ، در عمل به
نابودی نه اسرائیل که زیر ساخت های
خود فلسطین را بر باد می دهد !
آنچه در کلان روایت ها حرف اول را
می زند ، تبدیل آن ناجیان ، به نابودگران
مردم خود هستند .
آنکس که برای ایجاد مرکز خیریه ، میلیاردها ریال رشوه پیشنهاد می کند ،
در زیر این چتر طبیعتا شمشیر های برا
مخفی کرده است .
🔹کسانی که گنده گوئی را باب کرده و در پی نجات جهان هستند و به تغییر آن کمر بسته بودند ، در این جهان از تفسیر ان نیز عاجز هستند !
کلان روایت ها ، خود تبدیل به هیولا شده اند !
به سوی خرده روایت ها ، تئوری های کوچک و بی اهمیت ها پناه بیاوریم !
دیگر لازم نیست کسی جان خود را
به خطر بیاندازد ، تا دنیا را نجات بدهد ،
اگر بتواند آن چنان شور و شعوری کسب
کند که ته مانده سیگار مصرفی خود را در داخل اتوموبیل خود ، نگه دارد ، در
اصل قهرمان و ناجی مردم است ( ته مانده سیگار خود را از پنجره اتوموبیل
خود بیرون نمی اندازد هم ناجی آن راننده ای است که شلنگ بنزین اش شل
شده و موجب سوختن او و سایر مسافرین نمی شود و هم خود ناکس و احمق وی ، وقتی باد همان ته ماندسیگار خود را به داخل اتوموبیل خود وی بر می گرداند ، دست پاچه شده و تصادف نمی کند )
زغوغای جهان فارغ
به سودای تو مشغولم
🔹در دنیای پست مدرن ، باید بتوانی خود و زیر پای خود را محکم نگه داری ، تو اگر نتوانی خودت را دوست بداری و زندگی بکنی ، نمی توانی دیگران را حفظ کنی و یا دوست بداری !
آن کلان روایت من بمیرم تا دنیا و یا جهان و یا مردم من ، آسوده و راحت زندگی کنند ، معلوم است که یک دام است ، برای به دام انداختن جوانان خام وطن تا این ضحاک های مار به دوش و جنازه طلب های وطنی ، ارضا شوند که ببین من چه مبارزی هستم ، سترگ و جان بر کف ، ببین امسال در وطن صدها جوان در حون خود تپیدند !
پیر خنیاگر به قول خود ، چهل سال است
دام مبارزه برای جوانان می گسترد ، خود
همچنان زنده است !
همان فرمول ما جمع بشویم ، شما بروید
جبهه !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"خاطرات و خطرات ( ۱۷۶ ) یک انقلابی در روز انقلاب"👇

▪️پیر مرد مسلح نا شناس دیگر غُر نمی زد الان یک اسلحه روغنکاری شده در دستم بود !
رو به من کرد و گفت :
الان وقت آن است که به رادیو و تلویزیون حمله کنیم و انقلاب را به
تمامی مردم ایران اطلاع بدهیم ، مرگ
استبداد و امپریالیسم در کشور ما فرا رسیده است !
من قبل از انقلاب در دفتر وکالت آقای
عبدالله فراهانی روبروی سفارت آمریکا
کار میکردم و وقتی به کاخ دادگستری
می رفتم ساختمان رادیو و تلویزیون را در روبروی آن در میدان ارک می دیدم ،
یک وانت پیدا کردیم ، من نشستن در جلو اتوموبیل بغل راننده را به پیر مرد ، پیشنهاد کردم ، باز غُر زد ، به پشت وانت
پرید ، منهم چنین کردم و پسر جوان ،
وقتی وانت راه افتاد پیرمرد مسلح و انقلابی گفت :
تو دانشجویی ؟
-- بله دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران
-- تو میدانی تمامی انقلابی های این سرزمین از دانشکده حقوق شما بر خاسته اند ، همگی بدون استثنا !
یک انقلابی خودش را در داخل فضای بسته گیر نمی اندازد !
به میدان ارک رسیدیم ، جلوی رادیو و تلویزیون یک تانک نگهبانی می داد ، مردم با دستان خالی به طرفش هجوم می بردند ، تا ما از وانت پیاده شویم ، تانک حرکت کرد و کمی بعد راننده بیرون امد و مردم هورا کشیده و شادی میکردند ، زنی به گردن راننده دسته گل انداخت و راننده لباس های خود را در آورد !
الان دیگر رادیو و تلویزیون بدون نگهبان
بود ، ما داخل آن شدیم ، همه جا خالی
بود ، کسی نبود ، در یکی از اتاق ها دختر و یا زنی بود ، وقتی ما را دید ، هق هق
گریه اش بلند شد !
گفتم :
خواهر گریه نکن ، ما به تو کاری نداریم
فقط جای میکروفون را به ما بگو ، باید پیروزی خون بر شمشیر را به اطلاع مردم برسانیم !
خواهر در حالیکه هق هق گریه امانش نمی داد جواب داد :
کدام میکروفون ؟
-- اونی که با آن با مردم حرف می زنید !
-- اما اون میکروفون که بشود با مردم
زنده حرف زد ، در رادیو تلویزیون است !
-- مگه ما الان در رادیو تلویزیون نیستیم ؟
-- آقا رادیو تلویزیونی که شما می خواهید ، اینجا نیست در جام جم است
اینجا برنامه های غیر زنده ضبط می شود
پخش در جام جم است ، خیابان پهلوی
طرف پارک شاهنشاهی خیابان جام جم !
▪️پیرمرد مسلح باز شروع کرد ، غُر زدن :
تو چطور دانشجوئی هستی که محل
رادیو و تلویزیون را بلد نیستی ؟
از انجا بیرون آمدم ولی قبل از اینکه
بیرون بیایم ، با کمک خواهر عزیز یک
نقاب درست کردم و به صورتم زدم ،
زیاد معلوم نبود که چه پیش می آید !
حاجی عمویم همیشه تعریف میکرد :
از بازار ، راسته حاج قاضی وارد خیابان
شاهپور شدم به طرف مرکز می رفتم
از میدان مرکز رضائیه مردمان بی شماری
به طرف من می آمدند ، از کنارم گذشتند
همگی شعار می دادند
اولدو وار - دوندو یوخ
یاشاسین سید پیشه وری
می گفت :
به بوغدا میدانی رفتم و معامله خود را انجام دادم و برگشتم در میدان مرکز
همان مردم برگشته بودند و شعار
جاوید شاه سر داده بودند !
آمدم میدان فردوسی ، راه دانشگاه
بسته بود ، پیاده راه افتادم ، کمی
مانده به چهار راه ، مردم یک کلانتری
را آتش زده بودند ، از طبقات بالا
وسایل و مدارک را به خیابان پرت
می کردند !
کمی بالاتر در طرف های حافظ و به نظرم فیشر آباد ، پادگانی بود ، به طرفش رفتیم تا به درب پادگان رسیدیم
فرمانده پادگان با عکسی از امام خمینی
بیرون امد و حتی نوشته ای در دستش
بود و به درب پادگان نصب کرد !
پیروزی مردم ایران مبارک باد
مردم برایشان شیرینی دادند ، ما هم با
فرماندهان پادگان روبوسی کردیم و دیگر
داخل پادگان نرفتیم !
▪️وقتی به دانشگاه تهران رسیدم ، هر کسی یک ژ- ث روی دوشش بود ، خیابان امیر آباد را پیاده رفتم ، تمامی وانت ها و کمپرسی ها پر از ادم های مسلح بود ،
یک بچه ده ساله قدش اجازه نمی داد
اسلحه را بر دوش بکشد ، دوتا اسلحه را
روی زمین می کشید
دانشگاه جلسه برگزار نشده بود ، به خانه
مادر سید عباس معارف رفتم ، برادربزرگ معارف خانه بود و مادرش شیرین پلو
پخته بود ! وسط انقلاب خونین و اسلامی ایران من یک شکم سیر ، شیرین
پلو خوردم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۳ )
اولین دیدار با مرحوم دکتر هیئت

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️من کتاب خواندن را از ابتدائی یاد گرفتم ، اول ابتدائی بودم و هنوز کتاب خواندن بلد نبودم !
در دبستان ایرانشهر یکان علیا
معلمی به نام آقای علیاری داشتیم ، جوانی بلند قد و با مو های کاکلی بود که دم به دم انها را از روی پیشانی به کناری
میزد ، کتاب جنایات بشر و یا آدم فروشان قرن بیستم روزی چندین صفحه
آخر درس و کلاس برایمان می خواند ،
آقای ربیع انصاری نوشته بود ، وقتی
آقا معلم ان را می خواند ، در کلاس سوگواری بود ، هنوز یادم است دختری که به زور و کلک برای فروش به محله بدنام برده می شد .
در اورمیه اوایل از ( مایک هامر را بکشید ) شروع شد و بعد به نوشته های
سید قطب و شریعتی کشیده شد .
در همان دبیرستان امیر کبیر دبیری داشتیم به نام قدرت اله جعفری ، معلم
ادبیات به لحاظ اینکه بسیار با سواد بود
و امر تدریس را خوب می شناخت معمولا جزو چند معلمی بود که بچه ها شیفته وی بودند ، حرف های سیاسی می زد ، پان ایرانیست بود و از موجبات ورود بچه های اورمیه به حزب پان ایرانیست !
▪️در تهران سال تحصیلی ۵۲ -۵۳ ۱۳ کتاب ها ارتقا یافته بود ، حسینیه ارشاد ، مکتب اسلام ، مکتب توحید و کتاب هائی راجع به آذربایجان که بیشتر آثار بنیاد موقوفات دکتر افشار و مجله آینده بود ، کسروی و....
من آن آثار را می خواندم ولی چیزی راجع به ما کم داشتند .
در اصل آن ما هم چیز نامشخصی بود ، فقط می دانستیم ما فارس نیستیم !
روزی امیر آباد را پایین می آمدم ، نرسیده به پمپ بنزین امیر آباد ، خانمی با دختری گفتگو میکرد ، تورکی حرف می زدند ، وقت خداحافظی آن زن به دختر
گفت : یادت باشد ، بهش بگو ما تورک هستیم !
ما هم در دانشگاه و یا کوی با همشهری های خود تورکی حرف می زدیم ولی
تا آنموقع من چنین جمله ای نشنیده بودم
و اصولا موردی پیش نیامده بود که گفتن
چنین جمله ای را ایجاب کند .
حتی با فارس ها به صورت کلامی و یا فیزیکی درگیر می شدیم ، ولی من نشنیده بودم که کسی از ما بگوید :
ما تورک هستیم !
او و من به صورت موازی در خیابان امیر آباد در کناره پارک فرح به طرف بلوار الیزابت می رفتیم و این جمله چیزی را در من ، تکان داده بود ، چیزی که موقوفات افشار نتوانسته بود !
▪️دل به دریا زدم و گفتم ببخشید شما اهل کجا هستید ؟ این جمله ما تورک هستیم مرا شیفته کرد !
لبخندی زد و گفت :
پدر و مادرم اهل رضائیه هستند ، اما من
تهران متولد شده ام !
و بعد پرسید :
شما اهل کجا هستید ؟
گفتم : اهل رضائیه !
گفت : چکاره اید ؟
-- دانشجوی حقوق دانشگاه تهران هستم !
-- منهم معلم هستم ، دوره ابتدائی ، با شوهرم قرار دارم ، سر سینما بلوار ،
می رویم دیدن استاد هیئت ، اگر با این
جمله هیجان زده شدید ، حتما باید با او
اشنا شوید !
جلوی سینما بلوار منتظر شدیم ، شوهرش با یک اتوموبیل پیکان سر رسید ، به خیابان کاخ رفتیم ، تابلوی
مطب دکتری جراح بود .
دکتر در مطب بود ، نیم ساعتی صحبت
کردیم ، در مورد مطالعات آذربایجان و مسائل تورکی ، من راه را درست بر عکس
رفته بودم ، دکتر کتابی را برایم هدیه داد
و از آن روز دوستی من با پدر معنوی تورک های ایران آغاز شد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 رومانتیسم شریعتی تراژدی
یا رویا پردازی !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️شاید کمتر کسی مرا بشناسد و از شیفتگی من نسبت به دکتر شریعتی ( البته در زمان دانشجوئی ) خبر
نداشته باشد .
روزی با مادرم صحبت می کردم ، سخن از فسق و فجور مردان و زنان بود ، مثلا
مشروب بخورند و یا تریاک بکشند و روابط حرامی ایجاد کنند ، برای من شاید
زیاد مهم نبود ، اما مادرم یک مسلمان معتقد و سنتی بود ، برایم تعجب آور
بود که زیاد حساسیتی بدان نداشت و وقتی تعجب مرا دید ، حرفی زد که تمامی اندوخته های مرا بر باد داد !
او گفت : خطا و اشتباهات انسان امری
معمول و مرسوم است ، مرد و یا زن مقتدر کسی نیست که خطا نکند و یا
مرتکب اشتباه نشود ، زن و یا مرد آن
است که در آن خطا و اشتباه غرق نشود !
▪️از آن روز برای من ، معیار زندگی و نجات ،عدم گناه و یا خطا و یا اشتباه و یا هر اسمی که دارد ، نیست ، بلکه عدم غرق شدن در آن است .
اما متاسفانه در امر رومانتیسم ، شما با یک شاکله واقعی روبرو نیستید !
شما نمیتوانید ، امر واقعی را بر آن منطبق کنید و نتیجه بگیرید !
شما فقط می توانید ، شیفته آن نظر و اندیشه شوید !
ظریفی می گفت : پسرم وقتی عاشق
دختری شدی ، اگر در کوی یار ، سگی
پارس کند ، تو فکر می کنی بلبل می خواند !
شما می توانید ، شیفته شوید و چه بسا
غرق !
▪️امروز که آثار دکتر شریعتی را بخوانی و یا می خوانی ، متوجه آن رومانتیسم
می شوی و کتاب هایش آن رویا پردازی !
شاعرانه و یا غرق جوانانی که جز شیفتگی گناه دیگری نداشتند !
یکی از کتاب ، نمی دانم اطلاق کتاب به آن درست است یا خیر ، شعر و یا نامه و یا دلنوشته حسن و محبوبه بود !
اندیشمند رومانتیک و رویا پرداز ما درست زمانی که دختر و پسر مدل و الگوی اسلام محمدی را تعریف میکرد ،
آن الگو و مدل اسلامی ، مارکسیست
دو آتشه پیکاری شده بود و اسلامیان
سازمان را شکار میکردند !
رومانتیسم چه تراژدی و چه رویا پردازی ،نتیجه اش غرق شدن است ، چون همواره نه تفکر که شیفتگی را موجب می شود .
▪️دوستی می گفت :
دارم دیوانه می شوم ، شش ساعت در
محضر می نشستیم ، پسر روی متابولیسم ما هم تاثیر می گذاشت ، کسی دستشوئی هم نمی رفت !
بدترین نوع غرق شدن هم شیفتگی است
مثل عشق و اعتیاد نیست که بتوانی
خودت را رها کنی !
فقط غرق می شوی ! غرق می شویم
شیفتگی به اندیشه و یا اندیشمند
به ایدئولوژی منجر می شود و جز غرق
شدن پی آمدی ندارد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"نام ها،مجموعه های زبانی و تمامیت خواهی انقلابی"👇

🔸اجتماع انسانی درهم ریخته می گردد و شاکله و نظم ها بهم می خورد.
"خاوری ها،رعیت ها و..."مجموعه های هم نشین زبانی،یعنی"رابطه ها،مجاورت ها و تباین های بشری" را درهم می ریزند و به گند می کشند.
▪️ ب- محور دوم نظام های زبانی،بر" روابط متداعی" دلالت دارد.
یعنی در کنار"رابطه ها،مجاورت ها و تباین ها"،هرنام و هر جایگاه فردی و هر عمل انسانی،"تداعی کننده نوعی تاریخچه،شرح حال،سرگذشت،طی مراحل و اشتراکات" در "ذهن،حافظه و تجربه زیسته هر فرد و اجتماع انسانی متشکل از حافظه تاریخی و فردی افراد " می باشند که اگر از اصطلاحات " یلمسلف،یاکوبسن،مارتینه" استفاده کنیم ،به خلق مجموعه های"هم بسته ها،شباهت ها و تقابل ها" منجر می گردد.
یعنی وقتی واژه وزیر را بر زبان جاری می سازیم،مجموعه و سلسله ای از معانی،مفاهیم و سرگذشتهای واقعا اتفاق افتاده و تحقق یافته در گذَشته و امروز"جایگاه وزارت" را در ما و هر فرد دیگر تداعی می کند و ردیف می سازد که مبتنی بر شابسته سالاری حرفه ای ،طی مراحل اداری،رعایت سلسله مراتب اداری و... می باشد که "وزیر کنونی" را در " همبستگی با تمام وزیران و در سراسر جهان" قرار می دهد و بر "شباهتی معنادار"مابین وزیران دلالت دارد و آنها را در تقابل معنادار با کسانی قرار می دهد که فاقد این شرح حال و عاجز از طی این مراحل بوده اند.
🔸 ولی عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،با اصل قرار دادن"روابط محفلی پشت پرده،چرخه حامی پروری جناحی،و رجوع اجباری به بایگانی خودیها برای چیدمان نیروی مدیریتی"،محور دوم زبانی را نیز کج و کوله ساخته و از ریخت می اندازد. در نتیجه"گنجینه ای از هم نشینی ها و متداعی ها" خلق و ثبت می شود و نوعی از"تعابیر و معانی بهم پیوسته" ارائه می دهد که از هر نظر هیولایی و ساختار شکن است،دقیقا همان وضعیتی که امروز ناظر و شاهد آنیم.
🔸 در چنین وضعیتی هر سه ضلع جهان های انسانی،یعنی "چرخه میل- آرزو- طلب های انسانی"،"شبکه قضاوت فردی" و "نظام تصمیم گیری فردی- اجتماعی" کج و معوج می گردند و درهم ریخته می گردند.
بدون ورود به "جهان مجموعه های زبانی" و آشکار سازی از ریخت افتادگی جهان معنا ها"،آنگونه که "کانتینو"آنرا در "حفظ تفاوت بین دوچیز پلورال و در رابطه یکی با دیگری" تعریف کرده است،درک -فهم جهنم جهان تمامیت خواهی انقلابی غیر ممکن می گردد‌.
اگرچه آنچه می نماید،این است که: "ممنوعیت بنیادین پلوارلیسم" در جایگاه اصلی ماهوی در اینگونه کشورها و تنها اصل"استثناناپذیر" و"فسخ نشدنی" و "ابطال ناپذیر"در نزد حاکمان آنها،هرگونه حضور و فعالیت دگراندیشی- دگرباشی" را نه تنها"غیر ممکن" بلکه توام با انواع هزینه های سنگین و از جمله آسیب های جانی،مالی و شغلی می سازد و بنابراین حضور و عرضه علنی و همگانی دگراندیشی- دگرباشی را"غیر قانونی" و مغایر با رسمی شدن،حتی در تحصیل،استخدام و کسب انواع پروانه های کاری و مجوزهای فعالیت می کند،بنابراین در عمل و قانونا، با"حذف-ا نکار ابدی پلورالیسم" ،دگراندیشی- دگر باشی را به امری زیر زمینی،مسکوت و غیر قابل ارزیابی مستند با روالهای قانونی می سازد،ولی آسیب، خدشه و خلل "بنیادین" و"سخت جان" در کانون دیگری است که اتفاق می افتد: 🔸دستکاری،کج و معوج شدگی،از ریخت افتادگی و معنازدایی اتفاق افتاده در "نظامهای هم نشین و متداعی" کثیر ترین تعداد آحاد مردم:
تغییر جایگاه،معنا،ارزش و نقش- تاثیر"دیگری" در شکل گیری ،قوام و کارکرد اصلی ترین سه گانه های بشری،در جایگاه منبع و منشا،طراحی ها ،تدوین ها و به اجرا در آوردن پروژه های بشری:
الف- چرخه میل- آرزو- طلب
ب- شبکه قضاوت فردی
ث- روند،روال و رویه های"تصمیم گیری و تصمیم سازی".
🔸 تجربه سه دهه دوران پساتوتالیتر هرچه بیشتر توجه ما را به جانب تمرکز حول"مجموعه های هم نشین و متداعی زبانی" و "مجموعه های دلالتی و معنایی" سوق می دهد:کم رونقی و کم عمقی قابل توجه و غیر قابل توجیه"تحزب،سندیکالیسم،نهاد های خودگردان مردمی و مشارکت فعال مردم در گردش آزاد قدرت"در تمامی کشورهای قرار گرفته در "اردوگاه سابق سوسیالیسم،راه رشد غیر سرمایه داری و جبهه متحد ضد امپریالیستی".و حضور بلا استثنای اعضای این جهان در جایگاه متحدین دولتی و شیفتگان مردمی راست ترین و ارتجاعی ترین جناحها و جریانات موجود و فعال در جهان کنونی.
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نام ها،مجموعه های زبانی و تمامیت خواهی انقلابی

✍دکتر علی اکبر قنبرپور
اورولوژیست و روزنامه نگار

▪️"میلان کوندرا"می نویسد:
"ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ٬ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ."
یا به عبارتی کارها و اعمالشان ( مدلول) شببه حرف هایشان ( دال ) است.

🔸 پیر پائولو پازولینی که او را در ردیف لویی آراگون،یکی از بزرگترین شاعران جهان معاصر دانسته اند،در فیلم نامه هرگز "فیلم نشده اش"،می نویسد: پرسش قدیسانی چون پولس رسول در جهان کنونی ،همان پرسش مبارز سیاسی است.
پرسشی که لازم است تا با فوران بی پایان انرژی و صداقت در "پندار-گفتار- کردار مبارز سیاسی"،ما را و جامعه ما را قادر به رویارویی ناب و صادقانه با مسائل و مشکلات جهان کنونی و عرصه های زندگی روزانه جامعه ایرانی سازد و دست رد به الگو و الگوهایی از جامعه انسانی و"انواعی" از تیپ های انسانی زند که بر پایه انواع نابرابری ها و دستکاریهای ظالمانه در دسترسی به امکان های زیستن،روشهای امرار معاش و انواع روابط و ضوابط بردگی ساز و فساد زا در زندگی روزمره اجتماع کنونی ایران، متولد گردیده،ریشه زده،رشد کرده و در جایگاه"روشی برای زندگی فردی و مدیریت عرصه های زندگی" استقرار یافته اند.
🔸ودر این میان، موضوع،اصلا این نیست که در زندگی بروال کنونی، "فسادی" اتفاق می افتد و یا در چرخه ای خارج از مدار تلاش،برنامه ریزی،خلاقیت و رقابت آزاد،"ثروتی و موقعیتی" بدست می آید و یا منابع طبیعی و اموال عمومی،مال خود سازی می شوند،چون پدیده"فساد در جهان کنونی"،بخشی از "زندگی روزمره و رسمی" گشته است و به موضوع انواع مطالعات،تحقیقات و جستجوی انواع راهکارها برای مقابله با آن تبدیل گشته است،بلکه مشکل از اینجا آغاز می شود که "امثال خاوری ها و طبری ها و سلاله پر تعداد اشرافیت دولتی در جامعه کنونی ایران"،با قرار گرفتن در زیر عنوان"نام هایی ویژه" است که هویت و جایگاه فردی- اجتماعی خود را بدست آورده اند،
🔸نامها و جایگاه هایی استراژیک و تعیین کننده در نظام معانی و مفاهیم بشری و در جایگاه منبع و منشا"میل- آرزو- عمل" اکثریت تعیین کننده مردمان یک جامعه،
جایگاهی که، این نامها در حیات آحاد فردی مردمان یک جامعه،نقش- تاثیر" ایده"تجلی بخش "امر کلی" را در برابر اجتماع انسانی بر عهده می گیرند و پایه و جوهر هستی شناختی جهان های انسانی را بر می سازند: یعنی توجه اجتماع انسانی را به جانب مجموعه ای از "هم نشین ها و نظام دلالتی و متداعی" های زبانی ارجاع می دهند که در جایگاه ایده"نجات و هدایت در اجتماع انسانی ممکن است" ایفای نقش می کنند و تاثیر نافذ خود را برجای می گذارند.
🔸 و این تاثیر- نقش در یک جامعه شرقی و نقش- تاثیر محوری "حاکمان و حاکمیت ها"،و با تاریخ زیسته شده ایرانیان،بنیادین و بسیار عمیق می باشد:چرا که در این جهان باوری دیرینه اینگونه ساختار یافته است که: آب از سر چشمه است که آلوده می گردد و...
نقش و تاثیر معکوس و ویرانسازی که دقیقا در همین "کانون مرکزی" است که توجه وسیع ترین تعداد آحاد انسانی اجتماع ایرانی" را بخود جلب می کند و خود را عرضه می نماید.
🔸 در واقع،عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،وقتی بتواند در جایگاه حاکمان قرار گیرد، تاثیر و نقش ویران ساز خود را در "بنیانی ترین کانون"زندگی فردی،خانوادگی،شغلی و اجتماعی انسان ها است که بر جای می گذارد و در
جایگاه وقوع "گسست بنیانی" در ارتباط ساختاری"نام ها" با "مصادیق عملی" آنها در متن زندگی روزمره وسیع ترین تعداد آحاد مردم یک جامعه است که ظاهر گشته و عمل می کند:نام ها را پوچ می کند،به فساد می کشد و از معنا تهی می سازد. و اجتماعی از انسانها و در گندابی از انواع "سهمیه ها، رانت ها،امتیازات ویژه،روابط حامی پرور محفلی"، و
نوعی از هویت های فردی،تحصیلی، علمی،شغلی،مدیریتی و تجاری را عرضه و در جایگاه"تیپ انسانی موفق" جا می اندازد که همه چیز،همه کس و همه جای اجتماع انسانی را دچار"کژدیسی ساختاری" در نگاه به انسان و هر آنچه در جهان است،می سازد.
اجتماعی از انسانها خلق می کند که در آشوب و ولوله فساد زای انواع دستکاری های "بد آموز" در نظمها،شاکله ها و سلسله مراتب تحصیلی ،استخدام، جایگاههای مدیریتی و روشهای امرار معاش، منگ و سرگشته می گردند و
🔻ادامه در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۸۰ )
نسلی که با شکنجه بزرگ شد !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔹شش سال داشتم ، سال ها قبل پدرم در یک تصادف کشته شده بود ، من پدر نداشتم ، ولی دوستانم هر کدام یک پدر
داشتند که به هر بهانه ای انها را کتک می زدند .
مرا مادر بزرگم به مکتبخانه برد ، سن ام
کوچک بود و مدرسه ثبت نام نکردند .
میرزا حروف ابجد را با لحن خاص و حرکت بدن خود آموزش می داد ، گاها
خنده دار بود و گاها سخت ، اگر کسی
می خندید و یا نمی توانست ان را هجی کند ، فلکه و یا چوب و فلک در گوشه اتاق منتظر ما بود .
سالی بعد به مدرسه رفتم ، مدرسه ایران شهر ، مدیر و ناظم و معلم ها برای تربیت
فرزندان وطن ، میزدند .
فلکه نبود ، اما چوب های بید اطراف
آشاغا چشمه و اطراف مدرسه ، توسط
خودمان بریده می شد و به دست معلمان
می رسید !
🔹از مدرسه ایران شهر فرار کردم ، در یک روز پر برف لالا باجی به پیش من آمد ، از رضائیه گفت :
سوگوار کوچک از این خراب شده بگریز !
در شهری که زیاد دور نیست ،
هیچ ستمی وجود ندارد ، کافی است
یک شبانه روز بدوی !
و من دویدم در شبی دیجور و سرد ، در یک تاریکی چندش آور ، ظلمت بی حساب ستم و کتک ، رضائیه را قبلا دیده بودم .
وقتی وارد دبستان محمد رضا شاه پهلوی
رضائیه در سر کوچه درویشلر و جنب
میدان میوه شدم ، تازه متوجه شدم ،
دبستان ، دبستان است و ستم وجه مشترک هر نهاد کودک آزار ، چه مدرسه باشد و چه زندان !
وارد دبیرستان که شدم ، احساسم این بود که قوی شده ایم ، دیگر معلم ها
زرتی و دم به دم نمی توانند ، دانش آموزان را برنند !
🔹حتی یکی از خان زاده های شهر ، برایم گفت :
عیسی ، شب ساعت نه رادیو بی بی سی
انگلستان بزرگانی را برای بحث در مورد
کتک زدن دانش اموزان جمع آورده است
پسر گوش کن !
طاس رسوائی معلمینی که دانش آموزان را به هر دلیل کتک می زنند ، از بام افتاده است ، حالا دیگه در مجامع بین المللی از آن صحبت می کنند .
شب به هر مصیبتی بود ، عمویم را راضی کردم که پس از اخبار ، پیچ رادیو را عوض نکند !
آی گند بزنند به بزرگان بی بی سی !
نتیجه افتضاح بود ، گویا حق جهان سوم است که دانش آموزش کتک بخورد !
اصولا در جهان سوم نمی شود ، بدون
کتک زدن درس یاد داد
حتی یکی از آنها شعری خواند ، که بعد نیم قرن از گوشم نرفته است !
تا نباشد چوب تر
فرمان نبرد گاو و خر !
خودم را تا عضو شورای اجتماعی مدرسه
بالا کشیدم ، تا هیچ معلمی جسارت زدن
مرا نداشته باشد !
یک روز یک معلم زبان انگلیسی وارد
کلاس شد ، نه ما او را می شناختیم و نه او ما را ، خیلی قیافه شاد و خندانی داشت ، نمی دانم اسمش آذر ...چی بود
یادم نمانده ، و الا می نوشتم ، پس از سی سال تمام محرمات افشا می شود ،
نیم قرن گذشته است ، لابد خودش هم
پشیمان است یا شده است !
درست مثل دو برادر معلم سلماسی ، وقتی در سلماس خانه انها را پیدا کردم
تا مدارک اتمام کلاس چهارم ابتدائی را
بگیرم و در اورمیه ثبت نام کنم ،
گویا پس از فرار من از یکان ، وضعیت
مرا شنیده بودند ، در حیاط خانه خود
یک سوگواری خصوصی راه انداختند
گریه معلم ها و تقاضای بخشش ، قسم
می خوردند که وضعیت مرا نمی دانسته اند .
بگذریم ببخشی چه می شود ، نبخشی چه ؟
🔹عمل معلم نتیجه خود را می دهد ، و این داستان همچنان تکرار می شود !
چه ببخشی و چه نبخشی !
وقتی انقلاب شد ، چپی های دانشکده
حقوق دانشگاه تهران به اتاق من در کوی
امیر اباد امدند و گفتند :
عیسی ! خانه سرهنگ و سرگرد و ستوان
گارد را شناسائی کرده ایم ، بیشتر از همه
تو را زده اند ، بیشتر از همه تو استحقاق
شکایت داری ! خلخالی منتظر چنین فرصتی است ، ممکن است حرف ما را
نپذیرد ، اما تو از ناف انجمن های اسلامی هستی !
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 وضعیت استثنایی کرونا
و جامعه پزشکی

✍دکتر علی اکبر قنبرپور
روزنامه نگار و اورولوژیست


▪️آیا در شرایط کنونی، مطالبه ای "عاجل تر"از "واکسیناسیون تمام مردم و از جمله خانواده پزشکان"و در"اسرع وقت" و با"واکسن های معتبر جهانی"و در"تزریق های تقویتی نوبت سوم وچهارم و..." وجود دارد؟.
امروز اجتماع ایرانی در "وضعیت استثنایی حضور مرگ در آستانه خانه تمامی ایرانیان" قرار گرفته است.
▪️مردم کشوری با ثروتهای بیکران در راس مبتلایان کل جهان و راس مرگ و میر به نسبت جمعیت در جهان قرار گرفته اند که هزینه حتی سه بار واکسیناسیون تمام مردم آن نیز، کمتر از ارز سوبسیدی است که بعضی ها، در جایگاه "هم مسئول دولتی و هم سهامداران شرکت های خصوصی" برای واردات ،تولید و توزیع و فروش دارویی صرف کرده اند که نه تنها عدم تاثیر، بلکه عوارض دارویی آن بر بدتر کردن سیر بیماری در بررسی های معتبر بالینی به اثبات رسیده است و خود از سهامداران دو -سه شرکت اصلی وارد کننده، تولید، مونتاژ و توزیع و فروش این دارو هستند و این "سوء استفاده" بر بستری ممکن می گردد که عملیات واکسیناسیون فراگیر مردم را منوط به "زمان" و"شرایطی" ساخته اند که "واکسن های چندگانه وطنی" از راه برسند‌.
▪️اگر این مطالبه برای تمامی پزشکان و کادر درمان عاجل نیست که جامعه را آگاه و مسئولان را وادار به قبول و اجرای " پلاتفورم مستند سازی شده بشریت مترقی، مبنی براولویت و عاجل بودن واکسیناسیون "، در جایگاه خط اول مبارزه با کرونا کنند، پس چه چیزی عاجل است؟.
آیا روبرو شدن با تل انبوه و سر ریز شده بیماران بد بخت در مطب ها و درمانگاهها و بخش های اشباع شده و افتادن برادران و خواهران وهمسایگان ما در ورطه سودجویی های چند ده میلیونی فروشندگان"ملزومات دیالیز درمانی"، IV IG, و یا تزریق رمدسی ویر با سرم و..مطالبه است یا بخشی از پروسه "قربانی شدن توده های مردم" بحساب می آیند؟
▪️آیا مشاهده روزانه مسخره کردن مردم، به عنوان مقصران اصلی در عدم رعایت "دستورالعمل های فرمایشی قرنطینه " ننگ آور و موجب شرمساری ملی نیست؟
آیا این ول شدگی و گسست در رفتار های اجتماعی را نباید در جایگاه " عصیان خاموش مردم بدبخت و خسته"،در برابر آنهایی قلمداد کرد که فقط برای دیگران است که اطلاعیه صادر می کنند و خود، خانوادها و آقازاده های محترمشان، "آن کار" دیگر می کنند؟
▪️آیا نباید این ساختار شکنی عمومی را در جایگاه نوعی"خودکشی ملی"، در برابر دستور العملهایی قرار داد که فاقد "شرایط مادی لازم برای اجرا هستند"، یعنی نه از جبران خسارت مالی بنگاههای تعطیل شده و حمایت مالی از بیکار شدگان خبری است و نه از معافیت مالیاتی و پرداخت وجه های فرانشیزی در ایام قرنطینه و با گذشت دوسال از این پاندمی وحشتناک ، بی کفایتی بی حد و حصر مسئولان، حتی در تهیه و توزیع "ماسک استاندارد و با تعرفه حمایتی" نیز خود را آشکار ساخته و تداوم یافته است.
▪️ و در طول این مدت،جامعه ایرانی کوچکترین اقدام موثری نیز از جانب این مسئولین محترم حتی در تهیه و توزیع "ماسک استاندارد" و با "قیمت های کنترل و اعلام شده" را در عمل رویت نکرده است .
همه(خیاطهای خانگی، آرایشگران و تولید کنندگان شلوار و مانتو و پیراهن و شورت و زیر پیراهن) ماسک ساز و حتی فروشندگان لوازم یدکی ماشین و ادوکلن نیز به صف تولید- واردکننده، و توزیع کنندگان ماسک پیوسته اند و علیرغم اینهمه "مشارکت همگانی در امر خیر"، و علیرغم اینکه حتی خود پزشکان نیز همه اینگونه محصولات را بعنوان ماسک مورد استفاده قرارداده اند، ولی حتی در یک مورد نیز "آرم" موسسه محترم استاندارد بر روی هیچ محصولی قابل رویت نبوده است.
▪️ امروز"" وضعیت استثنایی کنونی"" به "جهانی شدن"مطالبه ای همگانی برای حفظ جان انسانها، نه تنها در ایران،که در سراسر جهان" تبدیل شده است.
انسانی که "تامین سلامت آنان در حیطه درمان" بر عهده جامعه پزشکی است و خط اول درمان کرونا نیز، واکسیناسیون و اجرای قرنطینه حمایتی" است، نه درمان در مطبها، درمانگاهها و بخش های درمانی.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 اعتراض
به شعار پوچ واکسن دادن به آمریکا

✍عباس عبدی
راه‌حل اصلی در مواجهه با کرونا تأمین واکسن بود. چرا این کار صورت نگرفت؟ شاید به اثر تحریم بتوان اشاره کرد. ولی به نظر می‌رسد که علت اصلی خوش‌بینی بیش از حد به تولید داخل بود.

اکنون آنچه که مردم را عذاب می‌دهد، فقط فوت عزیزانشان نیست. همه می‌میریم، آنچه که بدتر است احساس بی‌مسوولیتی آشکار در برابر جان مردم بود.

مساله بالاتر از بی‌مسوولیتی است و باید به آن رسیدگی قضایی کرد. زیرا چگونه می‌توان پذیرفت که صدها میلیون دلار دارو برای درمان کوید-۱۹ وارد کشور شود ولی کسری از آن صرف واردات واکسن نشود؟

توسعه و پیشرفت علمی نیز باید با نیت خیر عمومی باشد و نه نمایش برابر دیگران و اینکه ما هم اینها را داریم. یا اینکه بارها بگویید به امریکا هم واکسن می‌دهیم!!

نمایشی شدن علم سر از این وضعیت در می‌آورد که در کشور با این امکانات محدود 8 نوع واکسن همزمان در دستور تولید قرار می‌گیرد. هر روز وعده حدیدی داده می‌شود. مخالفان خود را متهم به خودکم‌بینی کرده و با کلمات زشت می‌نوازند. هر روز نمایش پشت نمایش

نمایشی شدن علم سر از این وضعیت در می‌آورد که در کشور با این امکانات محدود ۸ نوع واکسن همزمان در دستور تولید قرار می‌گیرد. هر روز وعده جدیدی داده می‌شود. مخالفان خود را متهم به خودکم‌بینی کرده و با کلمات زشت می‌نوازند. هر روز نمایش پشت نمایش. گویی که تولید واکسن و پیروزی تولیدکنندگان مسأله اصلی است و نه درمان مردم. یا اینکه بگوییم ما هم جزو واکسن‌سازهای جهان هستیم!

نمایشی شدن علم و پیشرفت موجب سیاسی شدن آن نیز می‌شود. اینکه لیست کمتر از ۲۰۰ نفر پزشک در دفاع از ممنوعیت واردات واکسن را ۲۵۰۰ نفر اعلام و تیتر کنیم و یک بیانیه سیاسی را به نام علمی قالب کنیم، نتیجه همین وضعیتی می‌شود که امروز در جهان از هر نظر در ردیف اول مبتلایان و فوت‌شدگان (به نسبت جمعیت) هستیم.

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 ضرورت تاکید بر امر "واکسیناسیون فوری عمومی مردم با واکسن های معتبر جهانی" در جایگاه "خط اول"مبارزه موثر با فاجعه جهانی کرونا

👈دکتر علی اکبر قنبرپور
اورولوژیست و روزنامه نگار

🔸باز باید تاکید کرد که پزشکان و کادر درمان، که در عصر جدید، جایگاه شغلی، روال امرار معاش و رسالت جمعی آنها"تشخیص و در مان" بیماریهای عموم مردم تعریف شده است، در این وضعیت "بحرانی" که دو سال نیز از آن می گذرد، می بایستی"تاکید بر واکسیناسیون عموم مردم، و با واکسن های معتبر جهانی" را در راس"تمامی برنامه های روزانه شغلی خود" قرار داده و از هر طریق ممکن و از جمله"اعتراضات مدنی"، مسئولین امور را از طفره روی بیش از این در تحمیل این فاجعه انسانی و ملی حیرت آور به عموم مردم یک کشور، باز دارند و با تبدیل این موضوع به"وظیفه ای عاجل در برابر مسئولین"، از افزایش خفت بار و رو به افزایش تعداد قربانیان بی گناه، در این "بلای جهانی" جلوگیری کنند.
🔸 تجربه مستند سازی شده جهانی و آمار های "مرگ و میر، بستری و سرپایی" و "سیر جدید جهش های صورت یافته" در دسترس همگان است و دستاوردهای موجود، "پلاتفورم بشریت مترقی در مبارزه با کرونا "را نه امری در حیطه"درمان بالینی"، و وظیفه شغلی و رسالت انسانی مسئولین،پزشکان و کادر درمان را نه در خط اول درمان بیماران علامت دار شده، که در دو محور اصلی تعریف، تعیین و مستند ساخته است:
۱- واکسیناسیون عموم مردم و بصورتی عاجل و با واکسن های معتبر جهانی.
۲- قرنطینه های دوره ای و داوطلبانه عموم مردم، ولی در شکل حمایت گرانه دولتی آن، یعنی حمایت کامل مالی از حقوق بگیران خانه نشین شده، جبران خسارات مالی ایام تعطیلی صاحبان حِرَف و بنگاههای تولیدی و اجرای معافیت های مالیاتی و بخشش بدهی های آبونمانی و "فیش های پرداختی" در آب، برق و گاز و تلفن و...
و نه واکسیناسیون فشل و قرنطینه وحشیانه و مغایر با "انسانیت "
🔸 ِ عقل- رویه تمامیت خواهانه، یعنی ول کردن جامعه به"امان خدا" و سپردن امور به"آغام ابوالفضل".
در این پلاتفورم، "پزشکان و کادر درمان کشور ما" تلاشگران خط اول "درمان علامت دار شده کرونا" نیستند، بلکه با گیر افتادن محافظه کارانه در چرخه "بی کفایتی عمدی مسئولین" و طفره روی وحشتناک آنان در حوزه" بدوش گرفتن وظیفه متولی گری عقلانی و بهینه امور"، "قربانیان" خط اولی هستند که در بحبوحه"رواج بی تفاوتی عمومی به اصلاح و اداره عقلانی امور"،و انسداد ساختاری در "بیان و اعتراض قانونی و امن به نارسایی ها و بی کفایتی ها"،آنها را نیز با توجه به "ضرورت های شغلی"، بالاجبار در متن و صحن قتل گاههایی گیر انداخته است که اسمش"واحدهای درمانی و بیمارستانی" می باشد.
🔸 قربانیانی که دانش موضوعی و تجربه مستند سازی شده جهانی، راه درمان این فاجعه را نه بیمارستان ها، واحد های درمانی و مطب های پزشکی، که واکسیناسیون سریع عموم مردم و با واکسن های معتبر جهانی تعریف و مشخص ساخته است.
امروز تمامی آحاد مردم ایران،
در هرکجای جهان که باشند.
هرتعلق دینی،قومی،زبانی و عقیده ای که داشته باشند.
در هرشغل،حرفه و جایگاه مدیریتی که باشند،
متعلق به هر گروه،دسته و حزب درون حاکمیتی و با بیرون از آن باشند،
می بایستی اولویت تمامی برنامه های خود را بر اجرایی شدن فوری "پلاتفورم جهانی مبارزه بر کرونا "متمرکز سازند و چنان شرایط مساعد ملی و جهانی و وحدتی غیر قابل خدشه در اراده ملی و افکار عمومی ایجاد کنند که:
▫️ ""واکسیناسیون سریع تمامی مردم ایران و با واکسن های معتبر جهانی""، به امر،نیاز و وظیفه عاجل ملی -جهانی تبدیل شده و از تحمیل هرچه بیشتر فاجعه ای پرادبار به مردم بی گناه یک کشور و از غرقه ساختن هرچه بیشتر مردم ایران در ورطه"قربانیان بی گناه بی مسئولیتی مسئولین حکومتی" جلوگیری بعمل آورند و ادامه چنین وضعیت فاجعه بار را بر "هم برحاکمان "و "هم بر محافل تند روی جهانی" غیر ممکن سازند.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلی"بازبینی انتخابات ریاست جمهوری "👇

🔹آقای رئیس جمهور !
باید استخاره را زمان اعلام کاندیداتوری
انجام می داد و نه پس از انتخاب شدن !
گر استخاره خدای نکرده بد می آمد ،
چی می شد ؟ یعنی دیگر به مقر ریاست
جمهوری وارد نمی شد ؟
برای ما پیرامونیان البته که اصول گرایان
ضرر کمتری از اون یکی جناح دارند !
با گذشته گرائی اصول گرایان نزدیک
به هزار و اندی سال به هر حال کنار
آمده بودیم .
وقتی هوای تازه از طرف اصلاح طلبان
کارگزار نوید داده شد ، ذوق زده شدیم
به انها رای دادیم !
اما انها یخ های انجماد را ذوب کرده و فقط به روز نشدند و از بد حادثه به
گذشته دوهزار و پانصد ساله آویختند ،
بنابر این نه تنها سیاست تمرکز را ترک
نکردند به شکل منحطی سیاست انگلیسی رضا
شاه را به دوره ماقبل تاریخ ، پیوند زدند
و الحمدولله که ناکام ماندند !
🔹برای ما پیرامونیان ، هم پیروزی و موفقیت اصلاح طلبان دولتی در دولت های گذشته، آرزو بود و هم موفقیت دولت اصول گرای فعلی یک خواسته است !
آرزوی ما این است که این دولت موفق
شود !
اما واقعیات چیز دیگری نشان می دهد ،
در زمانی که ایشان رئیس قوه بود و با فساد مبارزه می کرد ، صراحتا نوشتم
مقدمه مبارزه با فساد ، آزادی مطبوعات و رسانه است ، وقتی به هر بهانه ای روزنامه نگار مورد محکومیت دولت و سیستم حکومتی است ، دیگر مبارزه با فساد بی معنی می شود !
🔹عقل بشری در زمانی به استخاره نیاز دارد که در یک دو راهی پنجاه در پنجاه گیر بکند ، و الا شما انتخاب شده و مکلف به حضور در مقر ریاست جمهوری هستید !
چه استخاره خوب باشد و چه بد !
انشاء الله موفق باشید
و اگر نشدید! که نمی شوید
این بار چاغداش و غیر متمرکز برنامه لر
در انتظار پیرامونیان است و به خصوص
و به قول کوراوغلوی خودمان :
کورد لر - لر لار - تورک لر - بلوچ لار - تورکمن لر - گیلک لر ،
بو مسکین بیچاره لر
بیرلشین - بیرلشین بو مسکین ملت لر !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴بر طبل خشونت نکوبیم

✍دکتر پرویز محمدی
روزنامه نگار و استاد دانشگاه

▪️بسم ا۰۰۰ الرحمن الرحیم
یاایهاالذین آمنوا اطیعواا۰۰۰ واطیعواالرسول واولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی ا۰۰۰ والرسول(قرآن کریم- سوره ی مبارکه نساء)
قدرمسلم برای پرهیز ازتنازع وممانعت از افتراق وتشتت وحفظ انسجام عملی جامعه، بهترین راهکار رجوع به کلام الهی،قرآن مبین،تأکیدات نبی مکرم اسلام(ص) وصاحبان امر علیهم السلام است که همواره مسلمین رابه ترک منازعه وارج نهادن به کرامت انسانی وتحقق تفاهم وتزاید محبت ومودت وتحکیم بنیان اخوت وافزایش همدلی و همگرایی واتحاد ویکپارچگی دعوت نموده اند که یگانه شاهراه عزت وسرفرازی است واین دعوت مؤکد ازاصولی ترین آموزه های مترقی قرآن کریم وسیره قولی وفعلی پیامبرعظیم الشأن اسلام(ص) وخاندان پاک ایشان است که زمینه ساز تمهید بستر همزیستی مسالمت‌آمیز وتآلیف قلوب وتبلور عبودیت حقیقی است ۰
▪️بی شک رخدادخونبار ودردناک روز شانزدهم مرداد ماه ۱۴۰۰ شهرستان نقده که جز تغابن وتحسر ،بهت وحیرت واندوه جانکاه نتیجه‌ای درپی ندارد،این دیار محروم را دیگر بار ملتهب ساخت و بی شک رواج فرهنگ خشونت ورزی و عدم تحمل یکدیگر وسقوط رواداری ومدارا و تنزل آستانه‌ی بردباری وصبوری فجایعی به بار می آورد که جبران خسران آن بسی دشوار وحتی غیرممکن است۰ مع الاسف گاه برخی به جای مهرورزی و تمکین از قانون برطبل خشونت .قانون گریزی وقانون ستیزی می کوبند و نتایج این تحرکات اسفبار زمینه ی عقب ماندگی مفرط،تشدید مهاجرت ناخواسته،انتقال سرمایه های فکری واقتصادی وتحمیل عواقب ویرانگرفرهنگی واجتماعی را فراهم می سازد،ناگفته پیداست پای بندی به تأکیدات دینی و قرآنی واتکاء به عقلانیت حکم می کند،همواره باارج نهادن به گوناگونی مذاهب و زبان ها وتنوع قومیتی وفرهنگی درکنار هم بانهایت مفاهمه زندگانی مسالمت‌آمیز را که زیباترین تجلی مهرورزی و رواداری است بر بروز منازعه واختلاف و تشتت ترجیح دهیم ۰
▪️اینک جای آن است ازآستان یگانه ی هستی بخش برای جوان ازدست رفته غفران و آمرزش الهی و برای خانواده ی مکرم معزی که عزیز خود را ازدست داده اند وکلیه ی بازماندگان گرانقدرداغدار صبرجمیل واجرجزیل مسألت وضمن محکوم نمودن هرنوع درگیری ،منازعه ،خشونت ورزی،قانون ستیزی وقانون گریزی،همگان رابه پاسداشت قانون و رعایت اصول زندگانی اجتماعی واحترام نهادن به معیارهاوموازین همزیستی مسالمت‌آمیز دعوت نماییم ویقین داردنیل به اهداف متعالی وتحقق شکوفایی استعداد های بی بدیل منطقه جز پرهیزاز تنش وتشتت وپای فشردن به تحکیم پایه های انسجام وهمدلی و همگامی طریق دیگری متصور نیست ۰
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 نهاد دولت مدرن، شرح وظایف سازمانی و تیپ انسانی مقید به پرنسیپ های شغلی

✍دکتر علی اکبر قنبر پور روزنامه نگار اورولوژیست


🔹ساخت بیمارستان در زاهدان توسط نیروی زمینی ارتش ظرف چهار روز
نه دزدی کردن ، نه رسانه ای کردن ، فقط و فقط صادقانه تلاش کردند...

▪️ وقوع چنین "اموری"، یعنی پرداختن "سازمانها، ادارات، نهاد ها و وزارت خانه های دولتی، حاکمیتی و خصوصی"به حیطه اموری که خارج از چهارچوب"وظایف سازمانی تعریف شده آنها"قرار دارند و در جایگاه"امری بدیع و خاراق العاده" ایفای نقش می کند، یعنی وضعیتی، که متاسفانه در چهل سال اخیر به "رخدادی"عمومی و فراگیر، نه تنها درشرح وظایف ساختارها،شاکله ها، نهاد ها و سازمانهای دولتی و حاکمیتی شده،بلکه بسیار وسیعتر و عمیقتر از آن،"حضور انسان" در کلیه صور آنرا نیز تحت تاثیر نقش و تاثیر خود قرار داده،امری است ساختار شکن.
امری که هم از فترت و بی کفایتی "وزارت بهداشت"، همانند اغلب وزارتخانه ها،سازمانها و نهادهای دولتی- حاکمیتی،حکایت می کند،بلکه همزمان با دستکاری رخداده در مجموعه های هم نشینی و نظام های دلالتی در کلیه چرخه های اداری و شاکله های تصمیم سازی در کلیه عرصه های زندگی، به شکل گیری نوعی از تیپ انسانی و واریاسیونی از هویت سازمانی - کاری منجر می شود که در جایگاه"استثنایی" بر کلیه قوانین،نظم ها،سلسله مراتب و روال های موجود ایفای نقش می کند و با ایجاد خدشه و خلل در کلیه مراحل طراحی،تدوین و اجرای پروژه های اجتماعی، خارج از حیطه تخصصی و رسمی و تعریف شده معمول و مرسوم خود،"خودسری غیر قابل کنترل" را،به رفتاری روزانه ارتقا می دهد و مشروعیت می بخشد.
▪️ تولد و فراگیری سلطه و جولان مجموعه های حیرت آوری از "همه کاره" های "هیچ کاره" در کلیه پروسه های زندگی، که بهمان میزان نیز "غیر پاسخگو و غیر قابل ارزیابی، و غیر قابل "حسابرسی و نقد و بررسی"هستند.حادثه ساختار شکنی که کلیه"نظم ها،ساختارها و شاکله های موجود و جاری" و بدتر از همه کلیه " باورها و نظام های معمول معنایی بشر" را در هم ریخته ساخته و ازشکل و اعتبار ساقط می سازند.
▪️ نهاد دولت مدرن، در جایگاه آخرین دستاورد عقل- رویه بشری، متولی گری اداره عقلانی و بهینه امور زندگی در یکسو و حفاظت و حراست از منابع و ثروتهای طبیعی ،تاریخی و عمومی در سوی دیگر را، در چهارچوب شرح وظایف سازمانی تعریف شده و مبتنی بر شایسته سالاری حرفه ای و رعایت سلسله مراتب اداری،تعریف، عرضه و ممکن ساخته است.
▪️ بد ترین خصلت کشورهای انقلابی، درهم ریختگی و از هم گسستن همین چهارچوب ها،سلسله مراتب اداری وشاکله های سازمانی و نقش زدایی از ارزش کادر سازی و هویت نظم بخش آنها و ساختار یابی تیپ انسانی پایبند به" شرح وظایف شغلی"می باشد.
بقول"اودال- یلمسلف"،کژدیسی بنیادینی در همه چرخه ها و زنجیره های معنایی زندگی اتفاق می افتد،که در همه "واحد های هم نشینی زبانی"، جایگاه های "دلالتی"را مچاله ساخته و از ریخت ساقط می سازد؛ ولی تا آخرین لحظات دوام این عقل- رویه هیولایی،در جایگاه حاکمان و دوام نقش- تاثیر این کژدیسی در شبکه تصمیم سازی بشری، به عامل انسانی و دستوالعمل اجرایی اصلی و تعیین کننده در همه طرح ها و پروژه های اجتماع انسانی تبدیل می شوند.
با استعانت از یافته های"تروبتسکوی" از طریق درک- فهم چگونگی "اِعمال آزمون جانشین سازی" ،یعنی
"Commutation test"
در مجموعه های هم نشینی- دلالتی عرصه های زندگی،کلیه صحنه های زندگی جاری،اسیر و منکوب "بدعت های ویرانگر این هیولای اجتماع بشری "می گردند.
▪️ عقل- رویه انقلابی در کلیه مجموعه های همنشین معنایی،واژه های"انقلابی،جهادی،اسلامی،کمونیستی "و"انسان خودی" را در جایگاه "پسوندی تعیین کننده" ضمیمه-جایگزین کلیه "نام های موجود در اجتماع انسانی" می سازد و بدین طریق به"بدعتی" دست می یابد که از هر نظر "هیولایی" است.
بدعتی که به استحاله- زوال- معنازدایی بنیادین از همه چیز،همه کس و همه جای اجتماع انسانی و جهان های فردی منجر می شود.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۷۸ )
آهوان دریاچه اورمیه ، بدون گرگ ها مُردند !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔸اوایل انقلاب بود ، تقریبا به تمامی جلسات ادارات حتی در شهرستان ها
من تعیین می شدم !
آقای نادر زنجانی ، رئیس کل دادگستری
استان آذربایجان غربی ، معتقد بود که چون شما پس از انقلاب حکم قضاوت
گرفته اید ، شما به جلسات بروید ، ممکن است قضات قدیمی در این نوع جلسات
از طرف انقلابیون تازه وارد مورد اهانت
قرار بگیرند ، در آن زمان یاقوتی - طاغوتی ، کمترین اهانت تازه واردین به
قدیمی ها بود !
در جلسه ای راجع به حیات وحش جزیره
دریاچه اورمیه بحث شد .
کارشناس انقلابی مربوطه طرحی پیشنهاد کرد :
در جزیره به تعداد زیاد آهوان زیبا وجود دارند و چند گرگ درنده !
این گرگ ها هفته ای نیست که چند تا
آهوی مظلوم را ، وحشیانه و ظالمانه لت و پار نکنند !
طرح این بود که ، گرگ ها را از جزیره
بیرون کنیم و ان چند تا آهوی مظلوم
که به دست آنها دریده می شود و خون و گوشت و پوست آنها هدر می رود ، به
صورت اسلامی ذبح شرعی بکنیم و گوشت آنها را در فروشگاه اتکا ، روبروی
استانداری غیر محلی و پروازی ، به مردم
مستضعف و گوشت آهو نخورده بفروشیم و پولش را بگذاریم بیت المال
مسلمین ، تا تقویت شود ! گور بابای گرگ های وحشی و آهو خور !
🔸من هم خودم ، چندین بار از آن گوشت های حلال آهوان از اتکا خریدم !
یک سالی نگذشته بود که جلسه اضطراری همان مجموعه در همان اداره محیط زیست برگزار شد که چه نشسته اید ! اشتباه انقلابی شده است
گرگ ها که نیست شدند ، گله آهوان نه
هفته ای دو تا سه تا که ده تا ده تا می افتند و حرام می شوند
نشان به ان نشان که این هفته فقط
ده راس از آنها به دریا سقوط کرده
و مرده اند !
بالاخره معلوم شد ، واقعه چنان نبوده است که ما دیده بودیم !
گرگ ها فقط جلاد آهوان نبوده اند ، انها
معلم ورزش آهوان بوده اند ، با وجودشان دویدن را در میدان بوجود
می اورده اند !
پزشک و جراح آهوان بوده اند ، هر کدام
بیمار بوده و نمی توانستند بدوند ، انرا
می خوردند تا بقیه سالم بمانند !
بالاخره فهمیدیم گرگ مزد کار خود را
از ضعیف ترین و بیمار ترین و تنبل ترین
و انگل ترین حیوانات می گیرد و در مقابل سلامت و تندرستی به جامعه آهوان می دهد !
تنها انسان است که کورکورانه می برد و می خورد ، کورکورانه قضاوت می کند و تصمیم می گیرد و هنوز هم دو قورت و نیم اش باقی است
که گویا خیلی میداند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۷۷ )
مش اسلام تی بی تی و دفن مردگان !

🖌عیسی نظری

▪️سال ۱۳۵۹ بود ، من دادیار دادسرای عمومی شهرستان اورمیه بودم ، جناب
ازگلی تماس گرفت که جلسه ای در قوه قضائیه تشکیل می شود که دکتر بهشتی
فرموده ، که نظری هم باید باشد ،
بعد از ظهر همان روز به خیابان امام رفتم و به دفتر تی بی تی ، جنگ آغاز شده بود و برای تهران رفتن تنها وسیله عمومی اتوبوس بود !
وارد دفتر اتوبوس تی بی تی شدم ، و تقاضای یک بلیط برای بعد از ظهر کردم .
چندین نفر راننده نشسته بودند و مش
اسلام پشت میز کارش بود .
با یک حالت مصنوعی گفت :
نمی شه برای فردا بدهم ؟
گفتم : نه باید فردا صبح تهران باشم !
بعد کلی اذیت گفت :
برو فردا بیا ، توی صف نوبت نام نویسی
کن اگر برای پانزده روز بعد بلیط پیدا کنی ، کلاهت را بیانداز هوا !
از دفتر تی بی تی بیرون آمدم ، روبروی
مسجد سردار یک تلفن همگانی بود ، تلفن
تی بی تی را بر روی شیشه حفظ کرده بودم ، تلفن را مش اسلام بر داشت ( فوت کرده است خدا رحمتش کند )
گفتم :
دادیار نظری هستم از دادسرای اورمیه ،
مستخدم را می فرستم ، برای امروز
بعد از ظهر یا شب یک بلیط می خواستم
مش اسلام گفت :
چشم آقای رئیس ، فقط مستخدم بگوید
از طرف شما آمده است !
کمی به کتاب های کتابفروشی حشمتی که به دیواره مسجد سردار پهن کرده بود ، نگاهی کردم و بعد ده دقیقه دوباره
به تی بی تی رفتم !
مش اسلام که مرا دید پرسید :
تو برای بلیط جناب بازپرس آمده بودی ؟
جواب دادم :
بله ، الان هم برای گرفتن بلیط ایشان
آمده ام ! البته دادیار نه بازپرس !
با ناراحتی گفت :
پسرم ، آدم ، آدم می شود ! وقتی یک بزرگی تو را برای کاری می فرستد ،
باید بگی آقا ، من مستخدم جناب بازپرس هستم ، برای گرفتن بلیط ایشان آمده ام مثل گاو وارد می شی ! بلیط می خواهم آنهم برای بعد از ظهر که الان هم خودش بعد از ظهر است !
چیزی نگفتم ، بلیط را صادر کرده بود ،
آن را به من داد .
گفتم : چقدر باید بپردازم ؟
باز ناراحت شد و با ناراحتی گفت :
ببین باز بی تربیتی می کنی ، تو بلیط را
به آقای رئیس بده ، بقیه به تو مربوط
نیست ، من بعدا با خودش حساب می کنم !
▪️چند روز بعد ، از اتاق آقای عباسی اسبق دادستان اورمیه بیرون آمدم ، مش اسلام در سالن بود ، وقتی مرا دید ، خوشحال شد و با هیجان گفت :
رفتم اتاق جناب بازپرس ، گفتند در اتاق
دادستان در جلسه است ، تو میدانی ، جلسه کی تمام می شود ؟
گفتم :
بله ، میدانم ، بیا برویم اتاق ببینم ، چه
می خواهی ؟ وقتی وارد اتاق شدم ، منشی ، آقای صاحبی خطاب به من گفت : هرچه اصرار کردم ، نگفت برای چی شما را می خواهد .
و وقتی در صندلی خودم نشستم ، سرم را بلند کردم که چه می گوید و یا چه می خواهد ، شتابان از در دادیاری بیرون رفت !
بعد ها با وی دوست شدیم ، و تا پایان جنگ بلیط های مرا به تهران صادر میکرد .
این خاطره بیش از چهل سال قبل اتفاق
افتاده است چند روز قبل هم یک اتفاق مشابه رخ داد ، یکی از دوستانم فوت کرد در باغ رضوان دفن کردیم ، برای سومین روز هم مراسم داشتند ، با خانواده و با اتوموبیل خودم عازم باغ رضوان شدیم
ورودی باغ رضوان مامور جلویم را گرفت و علت آمدن به باغ رضوان را پرسید
گفتم : مراسم سومین روز متوفی است و برای فاتحه خوانی آمدیم !
مامور راه بر گشت را نشانم داد و گفت :
از همین دوربرگردان ، دور بزن و برو ، ورود به باغ رضوان ممنوع است ، هله
برای مراسم روز سوم اصلا ممکن نیست !
منهم ناچار دور زدم و برگشتم !
بعد از ظهر برای فرزند وی زنگ زدم و عذرخواهی کردم که مامورین اجازه ورود
ندادند ، قبل از خداحافظی پرسیدم :
راستی شما چگونه سر مزار رفتید ؟
خیلی عادی جواب داد :
ما گفتیم ، ما آشنایان قاضی نظری هستیم ! راهمان دادند !!
بچه هایم هنوز هم می خندند ، خود قاضی را راه ندادند ، آنوقت .........
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

توهین و رفتار بسبار سخیف یک زن ایرانی در استانبول به پرچم ترکیه.

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۷۶ )
یک انقلابی در روز انقلاب

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️پایتخت متشنج بود ، مردم علیرغم حکومت نظامی در خیابان ها بودند ، هر لحظه امکان یک اقدام از طرف رژیم
خواب را از ما ربوده بود ، در پشت بام
ساختمان هیجده کوی دانشگاه تهران ،
یک خوابگاه عمومی اختصاصی راه انداختیم ، هم به خیابان امیر آباد مسلط
بود و هم ورودی کوی دانشگاه را زیر نظر
داشتیم ، ساعت سه شب ستونی نظامی
از جلوی چشمان ما گذشت ، ولی اتفاقی
نیافتاد .
چریک های فدائی خلق ایران و چند سازمان هم سو ، در زمین چمن دانشگاه
تهران برای وحدت و یا چیزی شبیه آن
جلسه عمومی تشکیل داده بودند ، ساعت
هشت شروع می شد ، ساعت هفت به طرف دانشگاه راه افتادم ، می خواستم
در آن جلسه شرکت کنم !
▪️حوالی صبح به دانشگاه تهران رسیدم ، می خواستم وارد دانشگاه شوم ، یک نفر موتوری از دانشکده داروسازی جلوی پایم ترمز کرد ، عباد بود . قبلا با وی در ساختمان کاشان هم اتاق بودم ، آشنائی با او و نحوه ورود او به صف انقلابیون یک رمان کمدی - تراژیک بود ، یک روز می نویسم !
با عجله گفت :
عیسی کجا می روی ؟
-- چپی ها در دانشگاه جلسه عمومی گذاشته اند ، می خواهم بروم ....
-- حالا چه وقت جلسه است ، شرق تهران
همافر ها با گارد شاهنشاهی درگیر شده اند ، بپر بالا ، اسلحه که داری ؟
-- یک رولور شکسته !
سوار موتور شدم ، دقایقی بعد ، به چهار راهی رسیدیم که از هر طرف عده ای
با چند گونی و اتوموبیل برای خود سپر دفاعی تشکیل داده بودند ، از داخل پادگان نیروی هوائی ، صدای شلیک
گلوله به گوش می رسید .
متوجه مردی چهار شانه با سن و سال
زیاد و با موهای سپید شدم ، در دستش
سلاحی قدیمی به نظرم ( برنو ) بود ،
نگاهی به من کرد و پرسید :
دست خالی هستی ؟
گفتم :
نه ! یک روولور شکسته دارم ، چند سال است ، شللیک نکرده ، نمی دانم ، شللیک می کند یا نه !
اگر خود شللیک کننده را نکشد ، شانس
اوردیم !
عباد برای جائی امن برای موتورش رفته بود ، پیرمرد زیر لبی می غرید ، فقط
متوجه شدم که می گوید :
انقلابی را باش ، باید روزی ده بار اسلحه را تعمیر و روغن کاری کرد !
بنظرم رسید از نظامیان توده ای بوده است .
▪️من گرچه مذهبی بودم ، ولی قیافه ام به چپی ها بیشتر شبیه بود ( عکس های ان دوره ، الان نیز دوستان را متعجب می کند )
در همین حین پسر جوانی به پیش ما آمد و گفت :
پشت بام خانه ما به داخل پادگان مسلط است ، سریع به پشت بام رفتیم ولی کاری از دست ما ساخته نبود !
پیرمرد مسلح گفت :
ببین ! آن دیوار بزرگ محوطه ، اگر ان دیوار را خراب کنیم ، می توانیم وارد پادگان بشویم !
از پشت بام خانه پسر جوان پائین آمدیم
به خیابان پشتی رفتیم ، دیوار از ان دیوار ها نبود که با تنه زدن و یا با بیل و کلنگ خراب شود ، باید یک ماشین سنگین باشد ، در همین موقع سربازی
از پادگان بیرون امد ، مال نیروی هوایی بود ، با عجله و نفس نفس زنان گفت :
یک دست لباس شخصی می خواهد ، باید فرار کند !
پسر جوان دنبال لباس رفت و سرباز
نیروی هوایی لباس های خود را از تن بدر آورد ، و آرام گفت :
در داخل پادگان بچه ها به کمک نیاز دارند ولی من کاری از دستم ساخته نیست ، من باید به طالقان بروم .
گفتم :
ما هم دنبال راهی برای داخل پادگان هستیم ! با شتاب زدگی گفت :
الان درب ورود بدون نگهبان است ، لازم
نیست دنبال خراب کردن دیوار باشید .
پسر جوان لباس آورد و او پوشید ، و خواست اسلحه خود را به او بدهد ، پسر جوان از گرفتن آن خود داری کرد و فکر کرد در ازای لباس ها چنین می کند ،
سرباز نیروی هوائی به اطراف نگاه کرد و اسلحه ژ- ث خود را به من داد .
وقتی به درب ورودی پادگان رسیدیم ،
مردم وارد شده بودند و سربازان نیروی
هوائی به مردم اسلحه می دادند !
تاریخ درست بیست و دوم بهمن سال ۱۳۵۷ بود ، انقلاب ( رولی شن ) آغاز
شده بود !
🔻ادامه مطلب در پلیین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…
Subscribe to a channel