navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

۲۱۶ عزیز بکتاش - کاندیدای بخش صنعت انتخابات اتاق بازرگانی ارومیه از ائتلاف فراگیر استانی

🔴 بیوگرافی: عضو هیات مدیره خانه صنعت و معدن استان، نماینده خانه صنعت و معدن استان در صنعت کشور، مدیرعامل شرکت فرش افشار زرینه با ۵۰۰ نفر پرسنل، کارآفرین نمونه کشور از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰، صادرکننده نمونه در سالیان متمادی به ۲۷ کشور جهان، عضو انجمن نساجی، سرمایه گذار در بخش فرهنگی و گردشگری و مسکن بازآفرین استان، موسس شرکت‌های حمل و نقل و مواد غذایی و فعال نمونه استان

🔴برنامه‌ها:

🔹 با هم گرایی با گروه برای حل مشکلات اقتصادی، کارآفرینی، صادرات، ارزی و ... گام برخواهیم داشت

🔹 اتاق را به یکی از سرآمدان کشور تبدیل کنیم

🔹 هم صدایی همه اعضای اتاق را اجرایی کنیم

🔴هدف:

🔹 با بهره گیری از سال‌ها تجربه، برای حل مشکلات بخش صنعت و تولید استان گام خواهم برداشت

🔹 حل مشکل صادرات و رفع موانع تولید و همچنین مالیات و تامین اجتماعی جزو مهم ترین اهداف ماست
🔴حضور در صنعت:

🔹  ۴۶ سال سابقه فعالیت اقتصادی، کارآفرینی و سرمایه‌گذاری دارم

🔹 مشکلات را چشیده و از آنها تجربیات زیادی کسب کرده و از آنها برای حل مشکلات واحد تولیدی استفاده کرده‌ام

Читать полностью…

نوید آذربایجان

⚫️ ۲۴۶ محمدرضا رستمی - کاندیدای بخش صنعت انتخابات اتاق بازرگانی ارومیه از ائتلاف فراگیر استانی

🔴 بیوگرافی: عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی ارومیه، عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران، رئیس هیات مدیره شرکت‌های گروه مارال، مدیرعامل شرکت مارال صنعت جاوید، رئیس هیات مدیره شرکت‌های محورسازان چی چست و خدمات فنی رستمی و نائب رئیس هیئت مدیره شرکت‌های مارال یدک و پیروزان صنعت

🔴برنامه‌ها:

🔹 ارائه مشاوره و انتقال تجربیات به جوانان

🔹 انجام وظایف اجتماعی چون هدایت جوانان و تولیدکننده‌ها

🔹 کمک‌‌های حمایتی به جامعه در مواقع بحران و حوادث

🔴هدف:

🔹وظیفه خانوادگی صنعت و وظیفه اجتماعی خدمت به جامعه بود که برای به سرانجام رساندن برنامه‌ها و قرار دادن تجربیاتمان برای جوانان به انتخابات ورود کرده‌ام.

🔹در کشورمان تجربه بهتر از سیستم جواب می‌دهد و لذا باید از تجربیات موفق برای رشد و پیشرفت در زمینه تولید و صنعت بهره گرفت

🔹یکی از حسن‌های حضورم در اتاق بازرگانی، انتقال تجربه به سایر جوانان برای موفقیتشان است

🔹 بدنبال صنعتی کردن ارومیه و کمک به اشتغال هستیم

🔴حضور در صنعت:

🔹 از یک نفر شروع و اکنون بالغ بر 2 هزار نفر پرسنل داریم و تعدادی از پرسنل بعد از کسب تجربیات اکنون خود تجربه شروع‌ نوین دارد

🔹 همزمان با سفر ریاست جمهوری درخواست ایجاد کارخانه لاستیک یا پایانه حمل و نقل برای اشتغالزایی مستقیم و غیرمستقیم در استان داشتیم

🔹 در چند وقت اخیر خطوط تولیدی راه‌اندازی شده که در کشور نمونه است و واحدهای راکدی را فعال کردیم که باعث اشتغالزایی دوباره ده‌ها نفر شده است

🔹 از هیچ تلاشی برای حل مشکلات بقیه با رایزنی و استفاده از تجربیات دریغ نمی‌کنیم

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاستگاه آگاهی
ذهنیت فرا واقعی انسان !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان


🔹وقتی می نشینم و فکر می کنم که ما
چه تصوّری از انقلاب داشتیم ، چه می
خواستیم ؟
در ذهنیت من در آن دوران یک دیکتاتوری
و استبداد شاه ساخته و ساواک پرداخته ای بود که تنها تفکر الهی می توانست آن را به زندگی نرمال انسانی ارتقا بدهد .
و درست همین نقطه بود که مرا و امثال
مرا به آینده حکومت دینی و یا جمهوری
اسلامی خوشبین ساخته بود .
به نظر من و یا ما فجایع انسانی تحت سیطره تفکر انسانی نمود یک جامعه طاغوتی بود و تنها یک تفکر خدائی بدون دخالت انسانی می تواند جامعه توحیدی و یا یاقوتی و ایده ال ساخت خدا را به ما عرضه کند .
🔹انسان جز از این چه می خواهد ؟
نقطه اصلی اشکال ، همین بود !
ذهنیت ما چنین برداشتی از قضیه داشت ، در واقع انتقال از انسان به خدا
نبود ، از انسان به انسان بود !
تا دیروز مثلا استاد دانشگاه بود ، تفکر
او به یک انسان مثلا حوزوی و یا شرعی
اما باز هم انسان منتقل شده بود .
انسان دیروز بر استناد به علم تئوری
می داد و انسان پس از انقلاب به استناد
به خدا و پیامبر ، تئوری می داد !
دیروز می توانستی بر اساس اینکه علم
قابل نقد و نقض است ، بر آن ایراد
گرفت ، اما در نظریه دوم ترس از اتهام
کفر و الحاد ، آن را از نقد و بررسی مصون می دارد .
یعنی تفکر از انسان به خدا انتقال نمی شود ، از انسان به انسان دیگر منتقل
می شود .
خاستگاه آگاهی ما ، دقیقا این ذهنیت فرا
واقعی بود .
🔹شیفتگی به خود و نفرت از دیگری و
یا ایدئولوژی جای گرفته در ذهن انسان
سازندگان آن فرا واقعیت و یا غیر واقعی
ذهنی هستند .
امر غیر واقعی نمی تواند ، نشان واقعیت
باشد ، در این خاستگاه آگاهی حتی خدا
نیز به شکل فرا واقعی در می آید ،
و هر ذهن انسانی فرا واقعی خود تبدیل
به خدا سازی در شکل و شمایل خود
انسان می شود .
یعنی دیگر فرامین خداوندی نیست که
به ذهن انسان می رسد !
انسان با ذهنیت فرا واقعی خود ، فرامین
خود را به خداوند ی که ذهن او آفریده
به خدا منتسب و در اصل خواسته های
خود را از زبان خداوندی مطرح می کند .
در زمان طاغوت وقتی فردی از من
می پرسید :
بنای تو برای مبارزه چیست ؟
فضل الله مجاهدین را فاکت می آوردم !
فارغ از اینکه شان نزول آن چیست ؟
خدای من فقط به مبارزه و انقلاب
دستور می داد
در اصل من چنین می خواستم !
این امر در قرون سنت انچنان قابل رویت
نبود ، اما پس از افول آن و تهدید تئوری های سنتی و حتی مدرن در جهان
پست مدرن و اعلام مرگ تئوری های
عام و کلی و بروز ظرافت تئوری های
خرد و کوچک ، همه چیز به شکل نوینی
باز بینی و مورد کنکاش قرار می گیرد .
🔹یک بار هم نوشته بودم ، مادرم ذهن
سیالی داشت ، علیرغم اینکه بی سواد
بود . او فقط به خدا باور داشت ، خدائی
که از او چیزی نمی خواست ، اما همان
خدا از من می خواست که انقلاب کنم و
شاه را از مملکت بیرون کنم و آقای خمینی را بیاورم و یا شرایط ورود
او را آماده کنم !
مگر یک خدا نبود ؟ پس چرا آن چیزی را
که از من می خواست از مادرم نمی خواست .
در اصل من از خدای خودم درخواست
می کردم که به من دستور بده که مبارزه
کنم و یا مرگ بر شاه و یا زنده باد خمینی
بگویم !
مادرم چنین دردی نداشت و لازم نبود
که از خدا بخواهد که چیزی بگوید .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

نشست عمومی وکلا
با محوریت گرامیداشت روز وکیل مدافع

زمان: روز پنجشنبه ساعت ۹ صبح
مکان: تالار مرکزی شهر اورمیه واقع در خیابان درستکار

◾️ کانون وکلای دادگستری آذربایجان‌غربی

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۴۵ )

               دلار چند ؟

✍عیسی نظری روزنامه نگار - حقوقدان

🔸اولین بار که سر و کارم به دلار افتاد ، سال ۱۳۵۹ بود .
حاجی عمویم فوت کرده بود و پول های
خارجی اش به من رسیده بود .
بنظرم دلار ها را به قیمت شش تومان
و اندی و یا هفت تومان فروختم ، وقتی
اعتراض کردم چقدر ارزان می خرید ؟
جواب دادند به اضافه یک ریال ، تو هر چقدر بخواهی  ، برایت می فروشیم .
ده سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۹  که عازم
مکه بودم دلار ها را به قیمت یکصد و
چهل و دوتومان خریدم .
در مکه به مغازه ای رفتم که فروشنده ی پاکستانی داشت ، قیمت ساعت را
پرسیدم
گفت : شما نمی توانید بخرید !
گفتم : چرا ؟
گفت : ایرانی ها وقتی ساعت رادو می خریدند که دلار هفت تومان بود !
لجم گرفت ، هزار دلار دادم و ساعت را
خریدم الان سی و چند سال است که در
دستم است و وقت را نشان می دهد !
مدتی بعد دلار کمی بالا رفته بود ،       🔸روزنامه نگاری نوشته بود ، اینگونه که
پیش می رود ممکن است روزی برسد
که دلار به هزار تومان برسد !
آه از نهاد دوست و دشمن بر خاسته
بود ، مگر می شود چنین شود ؟
مملکت داغون می شود !
دولت دست به کار شد ، خائن فوری
شناسائی شد . روزنامه بسته شد و
روزنامه نگار زندانی ، اما دلار پائین
نیامد .
پسر دائی ام از استانبول در تلگرام
نوشته است
یادت هست گفتی که ممکن است دلار
روزی پنجاه هزار تومان بشود ؟
آری وقتی چنین حرفی را زدم ، خیلی ها
خندیدند و گفتند :
تو هم بابا خیلی بد بینی ، دلار پنجاه
هزار تومان یعنی نیستی و نابودی
مملکت یعنی فروپاشی !
تو می فهمی چه می گوئی ؟ یارو
گفته بود ممکن است هزار تومان بشود
حبس شده بود ، تو را اعدام می کنند !
جواب داده بودم  :
نترسید ، دولت های ما مثل قیف هستند
اگر به قسمت گشاد قیف بیافتی ،
طوری نمی شود ، دکل نفت و جزیره
کیش و صحرای برهوت را هم بخوری و
یک دریا را خشک کنی ، کسی متوجه
نمی شود ، اما امان از روزی که به قسمت
باریک قیف برخورد کنی !
سکه را سه میلیون بفروشی اعدام می شوی ، در قسمت گشاد قیف سکه را
سی میلیون تومان بفروشی ، حتی برایت
پرونده نمی سازند .
🔸وقتی دولتی اراده کار نداشته باشد ،
فقط امروز و فردا می کند.
دولت رانتیر در این مدت پس از انقلاب ،
به نیابت کار می کند ، سهم صاحبان
مملکت را می دهد و بعد به مقدار پرداخت شده ( اجاره بها ) خودش هم
باید برداشت کند !
این دولت های رانتیر مهم نیست که مملکت را می چاپند ، حتی مهم نیست
که کاری انجام نمی دهند .
🔺ادامه مطلب مایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۴۴ )

فرارسیدن تعطیلات عید در مدرسه

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹معمولا فرا رسیدن عید نوروز ، کلاس های ماه اسفند و بخصوص اواخر اسفند را هم شل و ول میکرد .
جای درس ها ، شعرخوانی بود و داستان
سرائی  ،  در دبیرستان های ادبی به خصوص ، گاهی حماسه سرائی و
بعضاً عشق های شکست خورده ، همواره
یکی را مخفی می کردیم ، نباید نام اش و
یادش به دست غیر بیافتد .
مثلا وقتی عاشق معلم خودمان می شدیم ، یا دختر همسایه به خصوص
که برادرش هم در کلاس ما بوده باشد .
اینها نوعی عشق های ممنوعه بود ،
نباید عاشق اش می شدیم ولی شده
بودیم !
🔹یکبار هم نوشته بودم ، از روزی که
خودم را شناخته ام مذهبی بوده ام
و نماز و روزه ام تعطیل نشده است
اما هرگز در این مدت عاشق خدا و پیامبر
و امامان نشده ام ، تمامی عشق هایم
زمینی و انسانی بوده است .
هان در توی انها عشق های ممنوعه هم
بوده ، تا دلتان بخواهد !
آنروز در مدرسه درس ادبیات بود ، اما
چون تعطیلات نزدیک بود ، درس هم
تعطیل شده بود .
اول یکی از بچه ها از عشق خود به
یک دختری گفت ، دختره مریض بود
و مرده بود و او در سر قبر او از ترس
خانواده دختر ( به خصوص برادر هایش )
نتوانسته بود ، گریه کند ! و الان تقاص
می گرفت هم خود گریه کرد و هم کلاس ،
آقای جعفری هم حال اش گرفته شد ،
عصبانی شد و گفت :
به تمرگ سر جایت ، تو که نمی توانی به
مرده دختری گریه کنی ، بیخود عاشق اش می شوی !
🔹ناصر از یک عشق ممنوعه گفت ، جعفری مانع تعریف کردن اش شد .
برای اینکه حال کلاس جا بیاید ،
من اجازه گرفتم ، جعفری دبیرمان گفت :
تو مودبی ، چیز جلف تعریف نمی کنی ،
بیا و این اعتماد مرا خراب نکن .
روی سن رفتم مقدمه را گفتم :
من یک فامیل ام خیابان دانشکده است و یکی خیابان زنگنه ، خانه خودمان در
خیابان شاهپور است مدرسه ام همینجا
امیر کبیر و طرف های پایین شهر هم
اقوامی دارم یعنی همه جای شهر را
فوت آب هستم .
امروز یک نمایشنامه برایتان اجرا
می کنم .
وقتی به دختری سلام می دهی و می گوئی خیلی زیباست .
طبیعتا عکس العملی دارد ، نمایشنامه
امروز این واکنش در نقاط مختلف شهر
رضائیه است !
دبیرمان برایم چشم گرد کرد و گفت :
پسر اعتماد مرا  را خراب نکنی ها !
شروع کردم
الان خیابان دانشکده است ، دختری
از روبرو می آید .
سلام می کنم و می گویم چقدر زیبا !
دختر لبخندی می زند جواب سلام را
می دهد و به خاطر التفات تو نگاهی
می کند و می گوید : مرسی !
می رسی به خیابان زنگنه ، به دختری
همان حرف را تکرار می کنی
لبخند نمی زند ولی تبسمی می کند
فقط جواب سلامت را می دهد ، تشکر نمی کند .
الان می رسیم به خیابان پهلوی ، همه
جور اش هست معمولا
جواب سلام را نمی دهد ، فقط لب هایش
را بر می چیند ، نمی فهمی خوش اش
امد و یا بدش و یا ناز می کند .
حالا رسیدیم به میدان مرکز ، خیابان
شاهپور ،  دختری می آید ، یواشکی
سلام می دهی !
جواب سلام را نمی دهد ، حتی عصبی
می شود ، می گوید :
زهرمار ! ببین من از اونهاش نیستم ها !
تو هم می مانی ، اونهاش دیگه کی  هستند .
🔹خطاب به دبیر گفتم :
نمی خواهم اعتمادت صدمه ببیند ،
بعد اینها کمی بی ادبی است .
دبیر ناراحت شد .
و گفت : اگر بی ادبی است ، نگو !
بچه ها اصرار کردند
معلم گفت : خوب الان کجا هستی ؟
گفتم :
خیابان شاه آقا
( خیابان شاه پائین  مدرسه امیرکبیر
بود و هیچ ربطی به مسائل سیاسی
نداشت )
گفت : آرام بگو هر جا از مرز ادب
گذشت ، تعطیل می کنم ( خط قرمز
امروزی )
ادامه دادم ، از خیابان شاه به طرف
خیابان رفاه خانواده می روی و دختری
می بینی ، سلام می کنی
داد می زند :
هی ........
دبیر پرید وسط و داد زد :
نگو !  تعطیل  ! پسر اعتماد مرا آلاخون بالاخون کردی ، مجبوری اینقدر رئال
باشی ؟
گفتم : واقعیت آقا ، موجودی شهر ما ،
ادامه بدهم آقا ، به نظرم مصطفی هم
لوطی محل شان است !

داد زد : نه خیر لازم نکرده ، برو
بنشین جای خودت !
چشم آقا !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۴ )
تخلفات راهنمائی و رانندگی

✍عیسی نظری روزنامه نگار -
قاضی بازنشسته

🔸روزگاری که من رئیس دادگاه کیفری دو بودم ، روزانه پنجاه ، شصت پرونده تخلفات رانندگی از طرف راهنمائی به دادگاه می اوردند اغلب انها هم عدم
توجه به فرمان پلیس بود که بیست تومان جریمه داشت ، راننده اگر می گفت : من متوجه نشده ام همان بیست تومان را می نوشتیم و اگر می گفت :
بله متوجه شدم ولی نخواستم بیایستم ،
که در آن صورت بیست تومان، چهل تومان می شد !
🔸در طول خدمت من ، کسی را ندیدم که جمله اخیر را بگوید و همه می گفتند ، متوجه نشدیم ، منهم یادم نمی آید که
یک بیست تومان را ، چهل تومان کرده باشم !
یک روز آقای رونی مدیر دفتر پیش من آمد و گفت :
آقای رئیس ، آقای جباری مسئول اجرای
احکام کیفری به دفتر آمد و خبر داد
مواظب پرونده های خلافی باشید ، آقای
رئیس کل جدید تمامی پرونده های خلافی را خواسته و انها را بازبینی می کند !
خنده ام گرفت ، چقدر مسخره است !
رئیس کل ، نیروی یک اداره را صرف پرونده های خلافی نماید که پنجاه تا
پرونده اش یک هزار تومان جریمه اش
می شود !
بعد یک هفته اقای رئیس مرا به اتاق خود
دعوت کرد و گفت :
من و دو تا قاضی یک هفته است ، پرونده های خلافی را ورق به ورق باز بینی کردیم در یک مواردی به وقوع تخلفات توسط شما رسیدیم !
به آرامی گفتم :
مثلا یک مورد از موارد تخلف ! آنهم در
پرونده خلافی !
فرمود :
شما با دکتر رضائی دوست هستید ؟
-- بله
-- ایشان گفته اند ، نظری دوست من است و به تخلفات راهنمائی من قلم عفو
می کشد !
حتی گفته ، من تا کنون ریالی جریمه نداده ام !
همکار خود وی در بیمارستان فاطمه گزارش کرده است !
خندیدم ، و با خنده گفتم :
سه هفته است ، تشکیلات را درگیر این
مسئله نموده اید !
خوب اسم مشخص و شعبه معلوم ، یکی
از آن پرونده ها را رو کن !
جواب داد :
برای همین تو را خواستم ، پرونده های
تخلفات دکتر رضائی در شعبه شما ، قلم
عفو نخورده اند و این هم نوار صدای
دکتر که همکارش دکتر .....ضبط و ارائه
نموده است !
🔸همواره گفته ام ، جمهوری اسلامی ایران مثل قیف می ماند یک قسمت باریک دارد
و یک قسمت گشاد ، در قسمت گشاد آن
کاروان شتر می تواند برود ، دکل نفتی هم برود ، طوری نمی شود ، اما امان از روزی که به قسمت باریک آن بیافتی ،
یک تشکیلات می افتد ، دنبال یک پرونده
خلافی بیست تا تک تومنی و تازه دلیلی
هم برای آن نمی یابند !
آقای رئیس !
دکتر رضائی دوست من است ، هم در بیمارستان فاطمه و هم شفا عمل جراحی
انجام می دهد ، جلوی این بیمارستان ها ،
همیشه شلوغ است و ماموری حاضر ،
معمولا دکتر اتوموبیل خود را جلو بیمارستان می گذارد تا مستخدم بیاید و
برای ان جای پارک پیدا کند ، در این فاصله مامورین راهنمائی به اتوموبیل
برگه تخلف می نویسند و چون معمولا
بعدا متوجه می شوند ، جریمه ها عمدتا
بیست تومانی است ، منهم دوستش هستم در پرونده ها ایشان را محکوم
به پرداخت جریمه های مذکور می نمایم
ولی از جیب خودم پرداخت می کنم ،
دکتر خیال می کند قلم عفو بر تخلفات
او کشیده شده و لابد ان را پیش همکاران
خود گفته است !
اما شما چرا گول می خورید ! یعنی باور
می کنید که یک قاضی به خاطر بیست
تومان دوستش یک پرونده غلط بنویسد
که تا انقراض دوره قضاوت وی ، همچون
شمشیر داموکلس بر سرش آویزان باشد ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۸۲ )
اگر معلم ها بزنند
زندانبانان نیز می زنند !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔹هفت سال و بیشتر داشتم ، چون محصل دبستان ایران شهر بودم !
مادر بزرگم سکته کرده بود ، صبح از خواب بیدار می شدم و نان و آب وی را می دادم و بعد سراغ حیوانات زبان بسته
می رفتم آب را از چشمه می آوردم و علوفه را از انباری تا اینکه زنگ مدرسه را
می شنیدم !
مدرسه نزدیک خانه ما بود ، سریع راهی می شدم و معمولا وقتی می رسیدم که همه صف بسته بودند ،
بیرون صف منتظر می ماندم ، سرود شاهنشاهی و دعا به جان رهبر تمام می شد ، نوبت به من می رسید .
آن روز هم چنان شد ، مقدمتا بگویم در
طول شصت سال زندگی اجتماعی من ،
هرگز به خاطر درس کتکی نخورده ام ،
حتی از دانشگاه هم به خاطر مسائل
سیاسی اخراج شدم ، در طول سی سال
قضاوت در دادگستری یک بار هم به خاطر صدور حکمی بازخواست نشدم ولی ده ها بار به تهران فراخوانده شدم آی نمی دانم عروسی رفتی ، اودکلن زدی ، آستین کوتاه پوشیدی ، فلان جا دعوت بودی با خانم ها هم دست دادی ! شوخی کردی .آنجا زن هم بوده و روی میز در عروسی یک لیوان مشکوک بوده ، ان جائی رفتی که می گویند انجا تریاک می کشند و گفتی ، مادر هایمان هم ریگی به کفش داشتند که ما متولد شدیم !
و همین طور .....
روزی تک تک این ماجراها را می نویسم .

🔹بگذریم ، آن روز به سر صف آورده شدم طبق معمول دیر آمدی - به سرود و دعای صبحگاهی نرسیدی !
خوب حالا دستهایت را نشان بده ، طبق
معمول کثیف هستند - حالا ناخن هایت !
ببین ناخن های دست چپ اصلاح شده
ولی ناخن های دست راست اصلاح نشده است ، این جانور اصلاح شدنی نیست !
دستهایم را طبق معمول باز کردم ، چند چوب شکسته شد ، مدیر دو نفر را برای
بریدن چوب بید های دو چشمه اطراف
مدرسه فرستاد ، وقتی چوب ها را آوردند ، مدیر به صف های دانش آموزان
نگاهی کرد ، پسر دهدار هیکل قوی و بزرگی داشت ، او را فرا خواند ، یکی از چوب ها را به او داد و گفت :
محکم به دست های این جانور می زنی !
اگر شل بزنی و یواش تو را هم تنبیه می کنم !
پسر دهدار با تمام توان چوب بید را به دست های من می کوبید ، در یک آن
صورت من و او و اطراف خون پاشید ،
کف دست من درست ماهیچه شصت من
پاره شده و خون فواره می زد .
مدیر هم دست پاچه شده بود ، معلم ها هم آمدند ، مرا به دفتر مدیر بردند و صف ها را روانه کلاس ها کردند
خون بند نمی آمد ، بالاخره با دستمال و پارچه بستند ، مدتی بعد خون بند آمد ،
مرا به بیرون بردند و خون های دست و صورت ام را شستند ، دوباره به دفتر
مدیر آوردند .
یکی از معلم ها جلو آمد و خیلی آرام گفت :
اگر پدرت پرسید نمی گوئی که پسر دهدار ( فرامرز ) تو را زده ، بگو مدیر و معلم ها زدند !
- من پدر ندارم آقا !
-- اگر مادرت پرسید هم
امان ندادم جمله اش تمام شود و گفتم :
مادر هم ندارم !
معلم با عصابنیت داد زد :
هر کی تو را بزرگت می کند !
به آرامی گفتم :
مادر بزرگم ، اونهم سکته کرده ، نمی تواند بپرسد !
همگی مسئولین آموزش و پرورش مطمئن شدند که خطری پسر دهدار را تهدید نمی کند
🔹و بعد ساعتی منهم به کلاس رفتم ، انگاری همه مات بودند ، زنگ تفریح زده
شد و به بیرون رفتیم !
فرامرز به پیش من آمد و به آرامی گفت :
من تقصیری ندارم میدونی که...
گفتم : می دانم !
با همان لحن گفت :
اگر چوب را به تو می دادند و می گفتند
مرا بزن ، مجبور بودی بزنی !
گفتم : ببین فرامرز ، من آن اندازه می فهمم که تو را مقصر ندانم و عمل مدیر
و معلم را به پای تو ننویسم ، اما فقط
همین قدر ، اگر چوب را به من می دادند ،
که تو را بزنم ، من نمی زدم ! به خدا قسم نمی زدم !
فرامرز سرش را پایین انداخت و بعد ها
نیز چنین میکرد !
با جان و دل می دانستم که او گناهی نداشت .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۱ )
سرقت از خانه ، معلم شهر !

✍عیسی نظری قاضی بازنشسته و روزنامه نگار

🔹من در آن زمان رئیس دادگاه کیفری دو شهرستان اورمیه بودم .
یک روز در دادگاه مشغول بودم ، معلم
نازنین ما در دبیرستان امیر کبیر به دادگاه آمد !
او به تمام دانش آموزان شهر و به خصوص تمام قضات اورموی در زمان
دانش آموزی خدمت کرده بود ، رشته های ادبی مرهون چند معلم بودند که یکی از انها آقای جراحی ، شاعر شهرمان ( آذراوغلو ) بود .
خیلی ناراحت بود ، وقتی نشست ، علت
حضورش را گفت :
آقای نظری ! وقتی انقلاب شد و از اموزش و پرورش پاک سازی شدم ، یک
مرغداری بوجود آوردم ، دیشب چند نفر
به مرغداری زدند و بعد بستن دست و پای من و کارگرانم ، تمام موجودی من را که با وام و قرض جور کرده بودم ، بردند !
پرونده در بازپرسی است .
با بازپرسی تماس گرفتم ، آقای گرهانی
از همدوره های خودم در دانشگاه ، دانشکده حقوق بود .
آقای جراحی را می شناخت ، گفت :
نظری جان خیالت تخت باشد ، تا این
سارقین پیدا نشوند ، خواب را بر مامورین آگاهی و خودم حرام کرده ام ،
تمام قضات اورمیه هم شاگرد ایشان
بوده اند ، از وقتی این پرونده به من ارجاع شده ، تمام قضات یا تلفن کرده و یا به بازپرسی آمده اند ، چند بار به آگاهی دستور اکید داده ام ، این سرقت
مقرون به آزار بوده و با توجه به اینکه
صاحب آن شاعر و معلم بوده ، حیثیت
شهر را لکه دار کرده است !
🔹چندین روز گذشت ، سارقین پیدا شدند جزءبه جزء به سرقت و چگونگی آزار و کتک کاری معلم ما و کارگرانش اقرار شده بود .
در دادگاه نیز به همه آنچه برده بودند و تمام اعمال خود اقرار و اعتراف داشتند ،
فقط پرونده یک نقص داشت ، اموال سرقت شده ، اعم از وجوه نقد و طلا و
اموال دیگر کشف نشده بود !
سارقین به صراحت به فروش و خرج کردن انها اعتراف می کردند .
در پرونده هائی که اموال مسروقه ، کشف نمی شدند ، همواره یک شک و دو دلی داشتم ، اما در این مورد با توجه به اقرار صریح سارقین و نحوه آزار که شرح می دادند درست منطبق بر شکایت و گزارش مامورین بود ، یعنی اقرار مقرون به واقع بود .
🔹علیرغم آن حبس کوتاه مدتی دادم ولی در پایان حکم قید کردم تا استرداد اموال مسروقه از زندان آزاد نخواهند شد .
دو یا سه ماهی گذشت ، روزی باز در دادگاه مشغول بودم که آقای گرهانی بازپرس محترم دادسرای عمومی اورمیه
به دادگاه آمد و با اضطراب و ناراحتی
گفت :
آقای نظری ! پرونده سرقت از مرغداری
آقای جراحی یادت هست ؟
گفتم :
بله که یادم است ، پرونده تقریبا تازه ای
است ، مدت حبس چند ماهه تمام شده است ولی هنوز حبس هستند ، چون اموال مسروقه را مسترد نکرده اند !
گروهانی روی مبل قدیمی دادگاه در کنار
من نشست و گفت :
آگاهی چند نفر سارق دستگیر کرده است ، آن سارقین به سرقت از مرغداری
آقای جراحی هم اقرار کرده اند و اموال
مسروقه و مدارک آقای جراحی هم از خانه آنها کشف شده است ، یعنی گروه
قبلی در این سرقت بی گناه بوده اند !
🔹سارقین قبلی را از زندان به دادگاه خواستم و علت اقرار و اعتراف دروغ
آنها را به سرقت پرسیدم
گفتند : دیدیم هم آگاهی و هم دادسرا
خیلی برای کشف ان سرقت جان فشانی
می کنند ، تصمیم گرفتیم قبل از اینکه
کتک بخوریم به دروغ اقرار کنیم !
گفتم :
مگر در این دادگاه کسی ، شما را کتک می زد و با تهدید میکرد ؟
گفتند :
بالاخره اگر اقرار نمی کردیم ، پرونده به
تحقیق می رفت ، ما از کتک می ترسیدیم
راه میان بُر را انتخاب کرده بودیم !
آقای جراحی چون بید بر سر ایمان خود
می لرزید و گفت :
آقای قاضی ! من در این میان ، گناهم چیست ؟
گفتم :
عزیز تو گناهی نداری ، گناه از ما است !
عجله برای احقاق حق ، چنین باتلاق هائی را هم موجب می شود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"نام ها،مجموعه های زبانی و تمامیت خواهی انقلابی"👇

🔸ویرانی اتفاق افتاده در "شبکه قضاوت های فردی،نظام های تصمیم گیری و سامان جهان های فردی"،چنان نافذ و عمیق است که اجتماع انسانی چون افلیجی ناتوان و بی ایمان به هرگونه امکان بهبودی و رهایی از گنداب موجود،"مرگ تدریجی همه چیز،همه کس و همه جا" را نظاره گر می شود. و بدتر از آن، تحریص به سهم بری از غافله فساد جاری نیز می گردد.
و فاجعه دقیقا در همین جاست که لانه کرده است: نقش زدودگی از نامها و بهم خوردن مجموعه های هم نشین و متداعی نظام زبانی.
🔸 همانکه لکان آن را "انتشغالات" عنوان کرده است، وقوع نوعی ویرانگر از"نئولوگویا و نام سازی های عجیب"، و خلق جهنمی بد سرشت که، در مرگ نامها ،می نویسی،می گویی،تظاهر می کنی و در چیدمانی پندار،گفتار و کردار خود را به اجتماع انسانی،عرضه می کنی که تنها و تنها در جایگاه مشغولیتی آغشته به بدسرشتی و توام با معنازدایی از تمامی مفاهیم بشری قرار دارند؛و شاید نیز به کار فراهم ساختن زمینه ای ننگ آور برای بدست آوردن شغلی و نانی نیز آیند.
🔸و این "رخداد نامیمون" در کجا لانه می کند و چگونه ساختار می یابد و در کجا نقش- تاثیر خودد را بر جای می گذارد که چنین ویرانساز،کژدیس گر و بدآموز می گردد؟
اگر بخواهیم از آموزه های رولان بارت در کتاب"مبانی نشانه شناسی" سود جوییم،توجه و دقت به"دو محور زبان بشری" و "پندار - کردار- گفتار"منتج شده از آنها در قالب انواع"پروژه های اجتماع انسانی"، جایگاه و کانون اصلی را بخود اختصاص خواهد داد: ویرانی و کژدیسی رخداده در "نظام های هم نشین و متداعی بشری" و معنا زدایی ساختاری از آنها در نزد"وسیع ترین تعداد آحاد انسانی.
▪️الف-مجموعه های هم نشین بر "همجواری ها" در نظام معانی و مفاهیم بشری تاکید دارند و هر "واژه" ارزش خود را در تقابل با آنچه "قبل و بعد از او می آید"،به دست می آورد.بعبارتی دیگر در "جهان های انسانی" و در زنجیره"پندار- گفتار- کردار انسانی"،واژه ها و معانی منتج از آنها،با همدیگر پیوند و رابطه ای"حضوری"دارند،مثل رابطه همجواری واقعی ای که یک ستون و سرستون سنگی و نقشهای آذین بسته بر آنها با سایر بخشهای ساختمان در معماری دوریک،یا ایونی،یا کرنتی دارند.
🔸 مثلا هویت"شغل مهندسی" در نظام تقسیم کار اجتماعی موجود در هر جامعه،یعنی شاخص های سه گانه"منزلت اجتماعی مهندس،میزان بهره مندی او از نعمات مادی و رضایت مندی صاحبان شغل مهندسی از وضعیت فردی- اجتماعی خود"،ارزش و معنای خود را از هم نشینی و رابطه حضوری اجزای یک زنجیره بهم پیوسته است که بدست می آورند: دانش آموز علاقمند و صاحب استعداد و تلاش بکار رفته او در طی مراحل تحصیل آموزش دبستانی و دبیرستانی،شرکت در کنکور و آزمونی با حق رقابت آزاد برای همگان،کسب رتبه لازم،ورود به دانشگاه،وجود دانشگاهی که بر اساس استانداردهای جهانی ساختار یافته است،طی مراحل آموزش دانشگاهی در سلسله مراتب کلاسیک آموزش دانشگاهی،نائل شدن به جایگاه شغلی مهندس،وجود نوعی از تقسیم کار در اجتماع مفروض که بر اساس "تحصیل،کار و تولید" مبتنی بر شایسته سالاری حرفه ای ساختار یافته است و ایفای نقش و تاثیر فردی "یک مهندس" در بطن این مجموعه هم نشین ها و همجواری ها و بدست آوردن امکان و فرصت مناسب برای تحقق آرزوهای فردی و ایفای نقش- تاثیر اجتماعی یک مهندس.در مجموعه هم نشین ها،اگر بخواهیم از مفاهیم"یلمسلف،یاکوبسن و مارتینه" سود جوییم،"رابطه ها،مجاورت ها و تباین ها" شکل می گیرند،صاحب کارکرد می شوند،واجد ارزش می شوند و قابل نامگذاری می گردند.
🔸 اما عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،با "دستکاری"هیولایی در چرخه وزین و متعادل هم نشین ها،"مجموعه های هم نشین انسانی را دچار کژدیسی بنیادین می سازد، و به گسست ساختاری در همجواری ها و طی مراحل لازم برای تدوین و عملیاتی شدن پروژه های بشری اقدام می کند."نظام سهمیه ای،روابط محفلی،گزینش عقیدتی و امتیازهای ویژه" ،مجموعه هماهنگ و وزین مجموعه های هم نشین را از هم می پاشاند،نظام های دلالتی در رابطه همجواری هم نشین ها را از هم می گسلد و همه جایگاهها و همه اصالتها را به گند می کشد.
🔸"هیولای سهمیه،روابط محفلی، امتیازهای ویژه،گزینش عقیدتی،کنترل حراستی" به وقوع ویرانی و کج و معوج شدگی در تمامی"رابطه ها،مجاورت ها و تباین های بشری" منجرمی شود. مهندس، پزشک، کارمند، مدیر،وزیر و.. تجلی و مظهری عینی از وقوع و "ممکن شدن" هرگونه دستکاری در چرخه هم نشینی ها و مجاورت های موجود در چرخه تحصیل، شغل، جایگاههای مدیریتی و... فرو کاسته می شوند.و بر هیچگونه تباینی در"هویت فردی،کاریزمای شغلی،بهره مندی از نعمات مادی" دلالت نمی کنند.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"خاطرات و خطرات ( ۱۸۰ ) نسلی که با شکنجه بزرگ شد !" 👇

🔹گفتم : ول کنید تو را به خدا ، انها هم از معلم های خود یاد گرفته اند ، زدن و شکنجه آنها تداوم این چرخه ناپاک ستم
است اگر سرهنگ را مجازات کنبم اول
باید از معلم های دبستان شروع کنیم
ول کنید آقا !
می گفتم ، معلم زبان وارد کلاس سیکل
دوم دبیرستان امیرکبیر رضائیه شد و با چهره مدرن و خندان پرسید :
وضع کلاس در انگلیسی چطوره ؟
جواب دادیم :
افتضاح !
پانزده نفر از کله گنده های کلاس را از نظر فیزیکی انتخاب کرد و یک ساعت
تمام کوبید ، یعنی جدی بود اگر از ضعیف ها جسمی انتخاب میکرد ، لو می رفت ،
می فهمیدیم از قوی ها ترسیده است !
این آدم زدن را هم بلد بود ، ان روز
از کلاس سی و هشت نفره ، تعداد کمتری
ماندیم ، عده ای به مدارس ملی رفتند ،
ما دولتی بودیم و برخی هم ترک تحصیل
کردند .
من ماندم ، نمی توانستم از مدرسه دولتی
بیرون بروم به قول مادرم ، وضع من فرق می کرد ، من پدر نداشتم که شهریه مدارس ملی را پرداخت کند ، تمام درس ها را ول کردم و انگلیسی خواندم ولی
باز کنکور که قبول شدم ، دانشگاه نوشت :
عیسی عزیز ! زبان انگلیسی تو ضعیف است باید در کلاس های زبان انگلیسی
یک دوره چند واحدی بگذرانی !
🔹شکنجه و یا کتک به شکلی سیستماتیک بوجود آمده و باید به شکلی سیستماتیک حل شود ، برای اینکه سرباز و یا نگهبان و یا بازجو نزند ، باید اول پدر و مادر نزند
اگر تنبیه پدر پسندیده است ، پایه گذاری
و بتون ریزی زیر بنای شکنجه در بازداشتگاه و زندان است !
اول باید معلم ابتدائی ، دانش آموز را نزند و الا نمی توان جلوی شکنجه را در زندان گرفت .
🔹روزی متهم به سرقت را محکوم کردم ، چون اقرار به سرقت کرده بود ، بعد ها سارق اصلی را دادسرا معرفی کرد و سارق اولی بی گناه بود ، پرسیدم
مرد چرا به دروغ اقرار به سرقت کردی ؟
گفت : اگر اقرار نمی کردم ، کتک می خوردم ، من تاب تحمل کتک خوردن را ندارم !
دانشجویان دوره انقلاب ، یک استادی
داشتند که دانشجوی دانشکده الهیات بود
در تمام هنر های رزمی ، از کوه و سنگ و یخ تقریبا استاد ما بود
پس از انقلاب در جلوی دانشگاه تهران دیدم ، ضعیف و نحیف شده بود ، سابقا
جوانی پرشور و قوی بود ، در زمان
قبل از انقلاب پیش صدها چپی ، به دکتر
آریانپور به خاطر اهانت به مطهری ، تعرض کرده بود ، خودش می گفت :
فقط هل اش دادم !
اما چپی ها می گفتند :
برایش چاقو کشید !
والله اعلم !
وقتی علت را پرسیدم ، معلوم شد در جریان قطب زاده دستگیر شده است !
تعجب کردم و گفتم :
مرد ! تو را چه مناسبت با قطب زاده !
سرش را تکان داد منهم از اینکه چنین
سوالی از کسی که روزگاری سمت استادی
برای ما داشت ، کردم ، از خودم ناراحت
شدم و خواستم با طنز و شوخی از دلش در بیاورم و گفتم :
راستی حمید ، تو پس ، زندانی دو رژیم
بوده ای ، من فقط کتک های سرگردهای
رژیم پهلوی را دیده ام ، تو کتک بازجو های خودمان را هم چشیده ای ، راستی
کدامیک بهتر و بهتر تر و یا بد و بدتر
بوده و یا هست ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
عیسی جان ! برو خدا را شکر کن ،
گیر توّاب ها نیافتادی که کتک سرگرد های پهلوی و بازجو های خودمان از یادت برود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"وضعیت استثنایی کرونا
و جامعه پزشکی"👇

▪️ و مطالبه عاجل جامعه پزشکی برای حمایت از سلامت آحاد مردم، در این وضعیت استثنایی،آگاهی بخشی و سوق نگاه و توجه توده های مردم از تمرکز بر درمان در مطبها، درمانگاهها و بخش پزشکی و انواع پروتوکلها و توصیه های درمانی بجانب "واکسیناسیون سریع تمام مردم با واکسن های معتبر جهانی و قرنطینه حمایتی"در یکسو و تشویق و اجبار مسئولان دولتی به اجرای سریع"خط اول پلاتفورم جهانی مبارزه با کرونا" در سوی دیگر می باشد.
▪️در این وضعیت استثنایی جهانی و تبدیل شدن آن به "وضعیت ملی عاجل" با توجه به قرار گرفتن ایران در راس بیشترین مبتلایان جهان و بیشترین تعداد فوت شدگان جهان،با در نظر داشتن نسبت جمعیت با تعداد فوت شدگان،وظیفه تمامی اقشار جامعه و بویژه جامعه پزشکی،در جایگاه صاحب نظران تحصیل کرده و شاغلان حوزه سلامت است که بر فوریت"واکسیناسیون سریع تمام مردم و با واکسن های معتبر جهانی" و در همراهی با "قرنطینه های حمایتی" در جایگاه"وظیفه ای حاکمیتی" پافشاری کنند و در راستای وظیفه متولی گری رسمی مسئولان در" اداره بهینه امور زندگی"،از تاخیر،تعویق و تعلیق فاجعه بار اجرای سریع"خط اول مبارزه با کرونا" جلوگیری کنند‌.
و وجه "حاکمیتی بودن" بویژه در اجتماع ایرانی از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است و متکی بر تاریخی طولانی و بر تجربه ویژه ای از رابطه حاکمان و مردمان در ایران دلالت دارد و واجد "جایگاه و مفهوم" بسیار خاصی می باشد‌.
▪️ تمامی مطالعات ایران شناسی معتبر و تلاش های انجام گرفته در جهت تعریف و درک "هویت ایرانی" بر اصلی سه گانه در هویت ایرانی تاکید دارند:
▫️۱- مفهوم وطن اجدادی،به منزله"گهواره بشریت".
▫️۲-احساس وحدت و تعلق به یک ملت.
▫️۳- حاکمان و مسئولین در جایگاه "رهبری قدرتمند و متحد کننده جامعه و امور زندگی" و در جایگاه اصل و معنای"پیامبر/قهرمان الهام بخش و نجات دهنده"،دقیقا همان معنایی که"کیKay" در کیخسرو می دهد.
و در تجمیع و همبودگی- هم افزایی این سه گانه است که ایرانیان،خود را"ایریا" و خانه خود را"ایریا دینگهو" می خوانده اند.
▪️و همیشه ضعف، خدشه،گسست،تعلل و یا خیانت در بر دوش گرفتن و اجرایی کردن مومنانه وظایف حاکمیتی، در جایگاه اصلی تعیین کننده و شاغولی معتبر برای دوام- ثبات و جهت یابی پندار- گفتار- کردار ایرانی عمل کرده و خدشه در ایفای وظایف حاکمیتی، به گسست و خدشه در دو اصل دیگر و بویژه بهم ریختگی در نظم عمومی و فترت در رفتار فردی منجر گردیده است.

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

مرثیه ای بسیار دلنشین از سید طالع باکویی

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴حکایت ، ثروت است !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔹ایتالیا شاید فقیر ترین کشور اروپای غربی است ، اما شرکت هواپیمائی آلیتالیا شاید تنها شرکت هواپیمائی است که نه تنها ضرر نمی کند ، بلکه سود دهی دارد
شاید بپرسید چرا ؟
برای هر میدان و خیابان ، برای هر جزیره و محلی حکایتی ساخته اند که کل مردمان دنیا را به آنجا می کشانند !
در یکی از میدان های شهر رم پایتخت
ایتالیا یک فواره ای درست کرده اند ، به نام (( تروی )) و برای آن حکایتی سروده اند .
گویا زمانی فردی آس و پاس و گرسنه
به این میدان فواره تروی شهر رم
می آید و سکه ای به آن می اندازد و نیت
می کند و سال دیگر به عنوان پادشاه رم
به همان میدان می آید .
داستان را خلاصه کردم ، چهار تا حکایت
این چنین موجب شده که تمام مردم
حتما ایتالیا و شهر رم را ببینند !
ممکن نیست کسی به رم برود و به
میدان تروی رم سر نزند و سکه ای
داخل ان حوض نیاندازد !
🔹در لاس و گاس آمریکا که شهری در کویر بوده و جز شیطان رجیم کسی رغبت سفر به انجا را نمی کند !
به جاده های ورودی آن حکایتی نصب
کردند که حین رفتن به لاس و گاس
از پر بودن باک بنزین خود مطمئن شوید
چون در بازگشت هیچکس ، هیچ چیز ،
نخواهد داشت ، حتی پول بنزین !
در همان ایتالیا جزیره آنا کاپری وجود دارد .
در روی یکی از قایق های ونیز حکایتی
از آن جزیره در یک جمله دیدم !
به آنا کاپری نروید اگر هم بروید هرگز
شب را در آنجا نمانید ، چون دیگر هرگز
نمی توانید بر گردید !
همین داستان تو را به جزیره آنا کاپری
می کشاند و حتی موجب می شود
که شب را در آنجا اتراق بکنی !
🔹برج پیزا و داستان کج بودن آن ،
غرق شدن ونیز و دیگر هرگز نمی توانید
آن را ببینید !
هر جا انسان بخواهد برود ، حتم بدانید
قبلا حکایتی برای آن ساخته اند ،
در همین کشور خودمان اصفهان نصف
جهان ، منار جنبان ، حمام شیخ بهائی که با یک شمع گرم می شود و کل مردم اصفهان در ان حمام می کرده اند و یا می کنند !
برای همین ! هیج کجا سفر نکنیم ! باید
به اصفهان برویم و رفته ایم !

اینکه چه واقعیت دارد و چه ندارد ، موضوع بحث نیست ، مسئله نقل ماجرا
است و تمام !
🔹چرا عده ای علی رغم کرونا و هشدار
عاقلان برای عدم تجمع ، همچنان برای
سوگواری و گریه و شیون برای امام
حسین سرو دست می شکنند ؟
چون قبلا یک حکایتی نقل شده است
اگر به اندازه ریگ بیابان ها و قطرات
اقیانوس ها و دریاها جرم و جنایت
بکنی ، اگر روز عاشورا یک قطره اشک
در مراسم سوگواری امام حسین از چشمت جاری شود ، نه ! لازم نیست اشک جاری شود حتی اشک در چشمت حلقه بزند ، نه آنهم لازم نیست اگر ادای گریه کردن را در بیاوری ، الکی نشان بدهی که گریه می کنی ، تمامی گناهانت بخشیده می شود !
ما بعضاً برای قضایا و مسائل علتی نمی یابیم ، من متوجه شدم ، بدین جهت است که علتی ندارند !
پشت قضایا یک داستان ، یک حکایت
خوابیده است !
از آن حکایت و داستان غافل نشوید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نهاد دولت مدرن،شرح وظایف سازمانی و تیپ انسانی مقید به پرنسیپ های شغلی( قسمت دوم)

✍دکتر علی اکبر قنبرپور
اورولوژیست و روزنامه نگار

▪️ ایده"اودال- یلمسلفی"واحد های هم نشینی زبانی و جایگاه های دلالتی در"عقل- رویه دموکراسی" چگونه ساختار می یابند و با سامان دهی چرخه"میل- آرزو- طلب" آحاد انسانی،طراحی، تدوین و اجرای انواع پلورال پروژه های فردی و اجتماعی چگونه جریان می یابند و چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
کژدیسی بنیادین وقوع یافته در مجموعه های زبانی و در چرخه میل -آرزو- طلب آحاد انسانی و طراحی- تدوین- اجرای پروژه های فردی- اجتماعی،با قرار گیری"عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،چگونه رخ می دهد و درهم ریختگی و مچاله شدگی جامعه انسانی و "بد نهادی" رخداده در چرخه میل- آرزو- طلب وسیع ترین تعداد آحاد مردم یک جامعه،چگونه جاری می شود؟
▪️ ایده "جانشین سازی تروبتسکوی"،با حاکمیت عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،چگونه به گسست،انفصال و کارکرد زدایی ساختاری در کلیه نظم ها،سازمان ها،سلسله مراتب اداری،رفتار سازمانی و جهان های فردی منجر گردیده و فساد را در محیرالعقول ترین وجه و ابعاد قابل تصور آن،روزانه و فراگیر می سازد؟
این چه نوع "انفصال" و "کج و معوج شدگی"ساختاری در مجموعه هم نشین ها و نظام های دلالتی تاثیر گذار در پروسه های تصمیم ساز مردمان،فعالان مدنی و نهادهای حاکمیتی اینگونه کشورها اتفاق می باشد که در اینگونه کشورها،اصلاح دموکراتیک را به امری"غیرممکن" تبدیل می گرداند؟
▪️ چگونه می توان به درک- فهم وقوع نوعی از"گسست،انفصال و معنازدایی بنیادین" در پندار- گفتار- کردار اکثریت مردمان،فعالان و حاکمان سرزمینی دست یافت که در عصر کنونی و علیرغم جهانی شدن تجربه"عقل- رویه دموکراسی، هنوز تحزب، خودگردانی داوطلبانه امور صنفی در قالب اتحادیه های آزاد و انتخابی صنفی و مشارکت داوطلبانه مردمی در اداره عرصه های زندگی و حراست از اموال عمومی و منابع طبیعی در قالب نهادهای دموکراتیک مردمی با استقبال روبرو نمی شوند و در مجموع پرداختن و محدود شدن به حوزه "خصوصی" و همسو گشتن با تحریص میل عمومی به سهم بری از "طوفان صد ها ساله تخریب،تغییر کاربری و مالخود سازی اموال،منابع وثروتهای ملی و عمومی و دیپلماسی صبر،نظاره گری، و دلخوش کردن به نقد های محفلی،فورواردهای فضای مجازی،"موضوع حیات جمعی" را به حد نازل"سرگرمی،هجو و هزل" فرو می کاهند و این نوع از"هویت"، به وجه "غالب"حیات اجتماعی اکثریت تعیین کننده آحاد مردم تبدیل می گردد.
▪️ این چه نوع از انفصال،گسست و معنازدابی از مجموعه های هم نشین و نظام های دلالتی در جایگاه مشکلی فراملی و معضلی مشترک و دامن گیر کلیه کشورهای انقلابی است که علیرغم گذشت بیش از سه دهه تجربه پسا توتالیتر،هنوز در هیچکدام از اینگونه کشورها با احزاب،سندیکاها و نهادهای خودگردان قدرتمند، فراگیر و تاثیر گذار در گردش آزاد قدرت و اداره عرصه های زندگی روبرو نیستیم و اغلب اینگونه کشورها، یا درگیر و اسیرجنگ های خانمان برانداز داخلی،اختلافات عمیق قومی،مذهبی و منطقه ای،از قبیل سوریه،عراق،یمن،اتیوپی،افغانستان،کامبوج،لائوس،سودان،یوگسلاوی سابق،و.... هستند و یا شبکه های مافیایی شکل گرفته در دوران گذار و از دل محافل حامی پرور مدیریت های محفلی حاکم از قبیل پوتین ها،نظربایف و ... و انواع بیشمار مافیاهای تغییر وضعیت داده از میان حاکمان قبلی،همچنان پیروزهای "صندوق های انتخابی" و گردانندگان اصلی "عصر جدید پساتوتالیتر" بشمار می آیند؟
▪️ و اگر این معضل را در دایره"امری ملی" و در چهارچوب"هویت ایرانی" و سیر تاریخی آن در متن آرا و نظرات افرادی چون احمد اشرف،یرواند آبراهامیان،شاپور شهبازی،ژراردو نیولی،حمید احمدی و... قرار دهیم ،این چه گسست و انفصالی است که در متن تجربه ای صدها ساله و بقدمت هزاره ای،"تن دادگی" به وضعیت موجود،حاشیه نشینی و از بیرون گود نظاره گر بودن و بیرون کشیدن گلیم خود و خانواده خود،و با نیم نگاهی به امکان سهم بری از وضعیت جاری و جهت یابی بموقع جریان آب، نظاره گری و موج سواری و تنظیم پندار،گفتار و کردار خود بسته به تعادل های حاکم بر وضعیت موجود و حدود"امن" جاری را چراغ راه و تنظیم کننده تعیین کننده در فرا راه"پندار،گفتار و کردار" خود قرار می دهد.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴طنز هفته !

کاری کنید زودتر خر بشویم !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار

▪️وزیر کشاورزی بیان فرموده اند که یک میلیارد نهال میکارند !
آدم تعجب می کند ، وقتی بخور بخور
راه می اندازند ، هزار هزار میلیارد می خورند  ! ولی وقتی نوبت به کار می رسد ، فقط یک میلیارد می کارند !
خوب مرد !
یک میلیارد چیه ؟ به گدا بدهی تو صورت ات ، تف می کند !
حالا که می کاری ، مرد خوب کشاورزی
صد میلیارد ، نه بازم کم شد .
حالا که میکاری خوب هزار میلیارد
بکار !
تو که میکاری مرد صد هزار میلیارد بکار ،
برای تو چه فرقی می کند ؟
▪️یکی از کاندید های شورای شهر اورمیه ، گفته بود که قول می دهد از پنجراه تا شیخ تپه را دو طبقه می سازد !
گفتم : مرد تو که می سازی ، کل شهر را دوطبقه بساز اصلا دو طبقه چیه ؟
هزار طبقه بساز !

خداوند رحم کرده که مردم آگاهی دارند ،
و الا این سازندگان و کارندگان آنی از
سر مردم کنار نمی رفتند
صد بار هم کاندید نمایندگی و شورای
شهر بشوند ، فقط پر روئی خود را
نشان می دهند .
▪️آقای رییس جمهور هم قرار بود و یا
هست که چهار میلیون خانه بسازد ،
خدا عوض بدهد
ولی خدایی کم است ، چرا ایشان مثل
وزیر خودش از میلیون به میلیارد
صعود نمی کند ؟
میلیون این روز ها دیگر اعتبار ی ندارد ،
آقای رئیس جمهور تشریف ببرد ، بنگاه املاک تهران ، قیمت ها را بپرسد ،
آقا قیمت این خانه فسقلی چند ؟
می گوید : صد تومان !
گرچه بازهم گران است ،.
▪️عموی من که برای بار اول به اورمیه می آید ، خانه خود را نه هزار تومان می خرد !
شارژ می شوی ، بالاخره صد تومان
توی بانک داری ، خطاب به املاکی
می گوئی : آقا خریدم ! صد میلیون تومان را هر طور بخواهید ، بپردازم !
املاکی نگاهی می کند ، مثل نگاه کردن
مردم به وزیر کشاورزی و یا رئیس جمهور
که مرد ناحسابی ، مسخره کردی ؟
میلیون چیه ؟ بابا خواب دیدی خیر
باشد ! اون بابای شاه ات مُرد !
باور نداری یک سر برو مصر ! اگر تونستی
که زنده اش کنی ، به جهنم بردار بیار !
میلیون ؟
صد میلیارد ! شهرستانی !
▪️من پدرم اولین خانه خود را در اورمیه
نه هزار تومان خریده بود ، منهم
اولین خانه خود را در شهر اورمیه مرکز شهر  هشتاد هزار تومان  خریدم !
خانه دوم را در همان شهر یک میلیون
و هفتصد هزار تومان خریدم !
اون موقع میلیون رقمی بود ، حرفی
بود ، الان به لعنت خدا هم نمی ارزد !
پیشنهاد می کنم ، آقای رئیس جمهور
هم مثل وزیر خودش از شّر این میلیون
رها بشود ، خجالت آور است ، در شان
یک رئیس جمهور نیست که وزیرش
از میلیارد بگوید ولی خودش از میلیون ،
عوض چهار میلیون خانه بگو چهار
میلیارد خانه  !
گرچه باز هم کم شد ، ولی باید دروغ را
هرچه بزرگتر گفت ، بهترتر است
یعنی مردم زود تر باور می کنند ،
اثر بیشتری دارد !
مردم زودتر رای می دهند !
یعنی زودتر خر می شویم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۴۶ )

یاد و خاطره شاعر مردمی
            دده کاتب


✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹همین دیروز بود ، این مراسم در سالن
شهرداری شهرستان اورمیه برگزار شد .
اوزان ها ( آشیق های اورمیه ) نواختند ،
زنان و مردان شاعر شعر سرودند و خواندند .
دختران خرد سال بهتر از پدران و مادران
خود شعر تکلمه کردند و تورکی حرف
زدند .
بزرگان شهر هر کس بخشی از معلومات 
خود را بیان کردند
همه کسانی که انجا بودند ،  هریک نقشی
به فراخور حال خود ایفا نمودند .
شاعران جوان ، هم سن و سال های دده
کاتب و به خصوص آشیق دهقان
ناظر این مجلس یادبود بودند .
آنچه توجه مرا بیشتر به خود جلب
نمود ، تشکر و شکرگزاری پیران قوم
از مسئولین از استاندار و فرماندار و
شهردار و اعضای شورای شهر و ....
بود ، اما کودکان و جوانان هیچکدام
لب به شکر و ثنای انها که گویا اجازه
داده بودند برای دو تن از افتخارات
شهر بعد سال ها مجلس یادبود بگیرند ،
نگشودند .
🔹این تشکر و شکرگزاری از مسئولین که در صدور ویزای مراسم خیلی خیلی زحمت کشیده و صدها تن بار و بنه حمل کرده و احیاناً یک امضا زیر نوشته مرقوم
فرموده اند ، جداً قابل ستایش و شکر
است ، شبیه یک معجزه است !
این عمل شکر و ستایش مسئولین مرا
به پنجاه سال پیش برد !
🔹من محصل دبیرستان امیر کبیر بودم
تعطیلات تابستان بود ، برای شهرداری
در ساختن پارک ساعت و بلوار فرودگاه
کارگری می کردم .
پیر مردی بود که عیال وار بود و تنها
نان خشک برای نهار خود ، همراه می
آورد و چون دندان هم نداشت ، نان ها
را در آب خیس می کرد و به زور
می جوید ، وقتی از غذا خوردن یا
به تعبیری از شکنجه ، فارغ می شد ،
دستهایش را به آسمان می گرفت و
می گفت : خدایا شکرت ، هزار مرتبه
شکرت !
یک روز که پیر مرد مشغول شکر بود ،
کارگری به نام جعفر به او حمله کرد و
داد زد :
مردک تو خدا را  بد عادت دادی ، مردم پلو بوقلون بریان می خورند ، شکر نمی کنند ،
آخر نان خالی با آب چه شکری دارد !
به زور جعفر را گرفتیم ، پیرمرد به
نقطه ای خیره شده بود .
وقتی قال خوابید ، پیر مرد نگاهی به
من کرد و گفت :
جوان ! میدانی چرا به درگاه الهی شکر
می کنم ؟
گفتم : نه !
گفت : چون خدا عارف است و دانا ،
این شکر از هزار کفر بدتر است !
🔹در حین سخن گفتن در مراسم به حضار گفتم :
دوستان ! برخی از سخنرانان مراسم
از استاندار و فرماندار و شهردار و
اعضای شورای شهر و مدیران و .....
تشکر و قدردانی کردند .
مسئولین ما عارف و دانا و فیلسوف
هستند خودشان می دانند این تشکر
و قدردانی از آنها از هزار فحش بدتر
است !
حتی نوعی مسخره کردن است ، من اگر
جای مسئولین شهر بودم ، در حین صدور
ویزا برای چنین مجالسی از برگزار کنندگان مراسم تعهد می گرفتم که در
مراسم از ما تشکر و قدردانی نشود ،
ما معنی آن را می دانیم
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

✅🔴حق آموزش به زبان مادری

✍️مصطفی ملکیان

🔸حق آموزش و ترویج زبان مادری یکی از مباحث حقوقی و اخلاقی است. به چند دلیل اشاره می کنم که این دلایل مؤید این است که باید حق زبان مادری را به رسمیت بشناسیم و در مقام عمل هم پاس بداریم.

🔸قابل تحدید نبودن آزادی انسان ها
دلیل اول از منظر اخلاقی محل بحث است؛ و آن این است که به لحاظ اخلاقی، آزادی هیچ کسی در هیچ حوزه ای قابل تحدید کردن و محدودسازی نیست مگر اینکه آزادی آن شخص به آزادی دیگری خدشه ای وارد کند.

🔹 تا وقتی به آزادی دیگران  تعرض  نشده  شخص  آزاد است و  فقط وقتی آزاد نیست که از آزادی خود سوء استفاده کند و متعرض آزادی دیگران  شود دیگرانی که درست به اندازه دیگری حق آزادی دارند. این سخن یک دلیل اخلاقی  است و در همه جا شمول دارد و یکی از موارد شمول آن آزادی سخن گفتن و  آموزش دادن به زبان مادری و آزادی ترویج زبان مادری است.

این آزادی هم مانند هر آزادی دیگری هرگز تحدید بردار نیست و نمی‌شود حدی برای آن قائل شد مگر اینکه این آزادی متعرض آزادی نظیر خودش بشود، بر اساس این استدلال ما حق نداریم زبان مادری هیچ قوم و گروه اجتماعی را محدود کنیم مگر اینکه آزادی زبانی این گروه به آزادی زبانی گروه دیگر لطمه وارد کند و طبعا دانسته است و معلوم و مشهود است که این آزادی؛  آزادی زبانی هیچ گروه دیگری را تهدید نمی کند.

🔸اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمی تواند مبنای مزیت یا محرومت باشد.

دلیل دوم که باز دلیل اخلاقی و تا حدودی حقوقی است دلیلی است که نه از راه مفهوم آزادی که از راه مفهوم عدالت مورد بحث است، تکیه ما در این بحث بر عدالت است. یکی از خصیصه های هر مفهوم و هر برداشتی از عدالت این است، داشتن یا نداشتن ویژگی که خود من هیچ اراده و اختیار و دخل و تصرف و امکان تغییری در آن نداشته باشم نمی‌شود به واسطه داشتن آن ویژگی یا بواسطه نداشتن آن ویژگی من دارای مزیت بشوم یا داری محرومیتی گردم. با این ویژگی من به دنیا آمده‌ام و این نمی‌تواند مبنای محرومیت یا مزیتی برای من در قیاس من نسبت شما باشد.

🔹 اینکه من پسر یا دختر به دنیا بیاییم در اختیار من نیست و وقتی به اراده خودم نیست هرگز نمی تواند مبنای مزیتی برای من نسبت به دیگران باشد. اگر در جایی مزیتی پیدا کنم محرومیت و مزیتی که مبنایش را به اراده آزاد خودم به وجود آوردم می تواند مبنای مزیت باشد مثل سخت کوشی یا تبنلی. چون فرض بر این این است که این سخت کوشی ارادی است ولی وقتی چیزی در اراده  شخص نباشد نمی تواند مبنای مزیت یا محرومیت باشد.

🔹این نکته که از مفهوم عدالت توزیعی نشات می گیرد؛ به این معنا است: خود صاحب ویژگی وقتی دخالتی در خلق آن ندارد نباید به خاطر آن دارای مزیت و محرومیت شود و  بر این مبنا اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمی تواند مبنای مزیت یا محرومت باشد. زبان امر غیر اختیاری است، زبان اقلیت زبانی نمی تواند مبنای محرومیت باشد و بر همین اساس هم آن اقلیت نباید محروم شوند از ترویج و آموزش آن زبان.

🔹 همان طور که در عالم زیستی هر چه تنوع زیستی بیشتر باشد محیط زیست سالم ترخواهد بود و  سلامت به این نیست تعداد گیاهان را بیشتر کنیم بلکه  باید متنوع  شوند. محیطی که در آن هزاران درخت از یک نوع وجود داشته باشد با محیطی که  از آن ۱۰  نوع درخت هزار اصله وجود داشته محیط دوم پرنشاط تر است و نتیجه اینکه سلامت اکوسیستم های زیستی با تنوع افزایش می یابد.

🔹همین سخن در اکوسیستم های اجتماعی و فرهنگی  هم صادق است. در جامعه ای که مکتب های مختلف، مشرب های مختلف، مرام های مختلف ادیان مختلف، کیش های مختلف، آیین های مختلف و.. وجود داشته باشد در این مکان به سلامت اجتماعی و فرهنگی می رسیم و جوامعی که فقط با یک مکتب و مسلک و کیش اداره می شوند هرگز به آن سلامت نمی رسند سلامت به تنوع است و همین سخن در باب زبان صحیح است هر چه متنوع تر باشد حیات زبانی آن جامعه با نشاط تر می ماند اگر همه ما به انگلیسی یا فارسی سخن بگوییم دیر یا زود خسارت عظیم آن معلوم می شود و مصلحت اندیشانه است که از تنوع پشتیانی کنیم و این پشتیبانی این است که نگذاریم زبان های مادری دچار  انقراض شود و این امر هم با آموزش امکانپذیر است.

🔹 اقوام و ملل و قوم ها زندگی در جامعه‌ای را می پسندند که همه نیازهای آنان در آن جامعه پاسخ داده شود و اگر از مرکزگریزی اقوام می ترسیم راهش این است کاری کنیم که همه این احساس و استنباط را داشته باشند که همه نیازهای آنان برآورده می شود، یکی از مهم ترین نیازهای اقوام این است که زبان مادری آنان قدر ببیند و بر صدر بنشیند و اهانت و توهین تحقیری در این باره شاهد نباشند.

👈سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «زبان مادری» در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب کردستان

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻 ادامه مطلب "خاطرات و خطرات
دلار چند ؟ "👇

🔸خطر زمانی است که گام به گام به طرف استیصال و فروپاشی می روند !
همینکه عده ای در مملکت شعار شاه بدهند ، نشانه همان درماندگی و فروپاشی است .
اگر عده ای روحانی روح ات شاد می دهند .
نشانه آن تسلیم هرچه هست جز این
دولت بی اراده !
🔸من جزو کسانی نیستم که بگم انقلاب
کبیر در پیش است .
من جزو کسانی هستم که معتقد م ایران
هر لحظه می تواند به سوی عراقیزه شدن ، سوریه ای شدن ، لبنانی شدن و
لیبیائی شدن پیش برود .
سرکوب امری موقتی و گذرا است زمانی
می رسد که سرکوب کننده خود به
بی ارادگی و ریزش دچار شود !
در افغانستان نیروی دولتی کشته نشدند ،
تسلیم هم نشدند ، ریزش نیرو و بی ارادگی انها را خفه نمود .
🔸در ایران زمان انقلاب مگر ساواکی ها و ارتش و یا نیرو های گارد جاویدان و
شهربانی و دژبانی همه از بین رفتند ؟
به ریزش و بی ارادگی دچار شدند
صدها بار نوشته ام که انقلاب را نمی کنند ! انقلاب به سر هم حکومت و هم مردم آوار می شود !
🔸انقلاب یک پروژه نیست که کسی یا کسانی جمع بشوند که می خواهیم انقلاب کنیم انقلاب یک پروسه است ، انجام و سرانجام مشخصی ندارد !
من یکبار تجربه انقلاب را دارم ، در
انقلاب بودم ولی من انقلاب نکردم ،
بازهم تکرار می کنم ، انقلاب
در نتیجه اعمال حکومت ها و دولت ها
بر سر هم حکومت و هم مردم آوار می شود .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴داستان مار و پیرمرد یا ما و دولت !

✍عیسی نظری روزنامه نامه نگار - حقوقدان

▪️گویند در روزگاران قدیم در دهی پیرمردی با پسرش زندگی می کرد .
گاوی داشت ، شیر آن را می دوشید و خود و پسرش از آن استفاده می کردند .
روزی در مزرعه شیر دوشیده را بر روی
سنگی گذاشت تا آن را لحظاتی بعد به
خانه ببرد ، کارهایش را تمام کرد و وقتی
به سراغ ظرف شیر رفت ، آنرا خالی
یافت ولی در ظرف یک سکه اشرفی
بود .
چند روز به همین منوال گذشت ، پیرمرد
دیگر یک اشرافی شده بود ، گاو و گوسفند های دیگری خرید و هر روز
یک ظرف شیر به مار می داد و مار به او
سکه ای طلا می داد .
وقتی پسرش از ماجرا آگاه شد ، فکری
کرد که یک سکه  در روز چه معنی دارد .
نقشه ای کشید و شمشیری آماده کرد که
به محض اینکه مار شروع به خوردن
شیر کند ، او را با شمشیر دو نیم کند و
کل موجودی طلای مار را تصاحب کند !
وقتی شمشیر کشید ، مار متوجه شد و
در دم پسر پیرمرد را نیش زد ، اما در
این اوضاع دم مار نیز بر اثر شمشیر
پسر پیرمرد کنده شد .
پیرمرد نمی دانست به مرگ فرزند بر
سرش بکوبد و یا به قهر مار و قطع
طلای روزانه گریه سر بدهد .
▪️مدتی گذشت
پیرمرد به محلی که مار در آن لانه داشت
رفت و وقتی مار را دید گفت :
دوست عزیز ، پسر من حماقتی کرد و
میانه ما را به هم زد ، بیا دوباره رفیق
شویم ، من به تو شیر بدهم و تو به من
یک سکه طلا ، فرض کنیم ، اتفاقی نیافتاده و دوستی سابق ما بر قرار شود !
مار به پیرمرد گفت :
برادر ! تا تو را فرزند و مرا دُم به یاد
است ، دوستی ما بر آب است ! 
داستان ما و دولت است !
▪️وقتی گشایشی در صلح اتفاق می افتد ، و کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان به هم نزدیک می شوند ،
پسر پیرمرد فریاد می زند ، که اگر این دو
تا کشور هم بخواهند ، صلح بکنند ما
آن صلح را قبول نخواهیم کرد  !
تا پیروزی تروریست های داشناک در
اشغال مجدد آذربایجان از پا نمی نشینیم .
▪️وقتی پسر پیرمرد به نام رائفی پور به
علن می گوید که گویا خدائی دارند که
وقتی دید دولت اردوغان روی آراز و
دجله و فرات سد می زند و خشکی
آن مناطق گردو خاک به سوریه و عراق
می برد و بچه های بیگناه مردم سرفه
می کنند ، خوب به خشم می آید و
زلزله ای می فرستد !
مایماخ ! احمق !
زلزله درست در منطقه ای آمده است
که باز بچه های کرد و عرب این مناطق
ترکیه و سوریه سرفه می کنند !
چقدر مسخره است که کسی ادعا کند
مسلمان و خدا شناس است ، انوقت
در شرایطی که دنیا به این واقعه دردناک
گریه می کند و حتی دشمنان دیرینه
دولت ترکیه از جمله ارمنستان و یونان
و روسیه و ....به کمک شتافته اند و حتی
دولت ایران و مردم ایران نیز به کمک
شتافته اند ، این جرثومه تند رو و خدا شناس ، حتی شده با تحریف سوره و
آیه های قرآن موضوع را پروپاگاندای
ضد تورکی قرار داده و به اربابان انگلیسی خود خدمت ارائه می کنند !
سوره زلزال اصلا مربوط به قیامت است
و با زلزله و سیل و سونامی بی ارتباط !

▪️چند مدت است ، به این فکر می کنم ،
قسم حضرت عباس را قبول کنیم و یا
دُم خروس را ؟
یک نفر وقتی از حق جدائی ( استقلال )
می گوید ، دادو بیداد می کنید که
وحدت و همه باهم ، پس چطور وقتی
اتفاقی می افتد ، که این اتفاق اصلا به
ما ،مربوط نیست .
بلدی در ظاهر یک تسلیت بگو ، بلد نیستی ، مردک بی شعور و احمق
پسر تخس پیرمرد روستای ما ، 
خفه خون بگیر !
آخر کم دین و قرآن و خدا را  بازیچه پست فطرتی ها و کینه و نفرت خود
قرار بدهید !
▪️بعد بیست و هفت سال ، مرز ترکیه و
ارمنستان به خاطر این واقعه باز شد ،
ارمنی و تورک بعد سال ها با هم به
تلاش برای کمک به مردم به پا خاستند ،
یونان دشمن دیرینه ترکیه از زمان آغاز
زندگی در ترکیه ، اولین کشوری بود
که به کمک رفت ، درست چند روز قبل
ممکن بود ، هر لحظه بین دو دولت
ترکیه و یونان ، جنگ شروع بشود !
آخر این چه نوع سیاستی است ، از
یک طرف شعار اتحاد می دهند و
از طرفی هر کس از جدائی حرف بزند
باید ، کشته شود و بعد دولت
تلویزیون خود را در اختیار این چنین
جرثومه های فساد و تباهی قرار می دهد .
▪️پسر تخس پیرمرد ده ما ، هم خود را
نابود می کند و هم دُم مار را می کند ،
و پیر مرد انتظار دوستی دارد !
دوستی فدای سرتان ، دشمنی را پرچم
خودتان قرار ندهید !
این مملکت حیف است ، متوجه خبط و خطای خود نیستید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۵ )
ذهنیت و واقعیت قبل و بعد انقلاب !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️من در دوران دانشجوئی در دفتر وکالت آقای عبدالله فراهانی در خیابان تخت جمشید تهران روبروی سفارت آمریکا ، کار میکردم ، ایشان رانندگی نمی کرد و با اتوموبیل های بزرگ خارجی به عنوان آژانس جا به جا می شد ، روزی طبق معمول تلفن کرد و اتوموبیل خواست ، اما کمی بعد همسرش که دارای ماشین بود ، دنبالش آمد ، در این مواقع منشی ایشان خانم کارگر از اتوموبیل استفاده می کرد ، از قضا خانواده ایشان هم برای بردن ایشان آمدند !
استفاده از اتوموبیل به من سپرده شد ،
منهم قرار بود برای دیدن نمایشنامه آنتیگون به تئاتر تالار مولوی واقع در خیابان بیست و یک آذر ، جنب دانشگاه
تهران بروم ، سوار کادیلاک آمریکائی شدم ، و آدرس را اعلام کردم ، جلوی درب تالار مولوی مردم جمع شده بودند ،
هنوز درب تالار باز نشده بود .
کادیلاک تاکسی شخصی جلوی درب تالار
مولوی در خیابان بیست و یک آذر توقف
کرد ، من با یک پیراهن چینی و شلوار
ارتشی و با کفش های کتانی از کادیلاک
آمریکائی بیرون آمدم !
خدای من ! تازه متوجه شدم ، عجب خیطی بار آوردم ، تمام حاضران جلوی درب تالار مولوی مرا نگاه می کردند ،
▪️انتیگون را سوسن تسلیمی اجرا میکرد ، همه حاضران ،دانشجویان و افراد چپی بودند ، تا آخر نمایش و حتی در انتراکت بین بازی هم مرا چپ چپ نگاه میکردند !
یک بورژوای کمپرادر در میان خلق چپ ایران !
یک روز هم در همان خیابان بچه ها تظاهرات می کردند ، ماشینی با همان
اوصاف کادیلاک امریکائی نگه داشت و از من پرسید : آقا چی شده ؟
با شک و تردید جواب دادم :
مرد تو را سنه ، نه ، چی شده ! تا درب و داغونت نکردند ، برو ! بورژوا کمپرادور !
بیچاره پیاده شد و گفت :
آقا تو چی میگی ، من یک معلم هستم با قرض و قسط و پیش فروش حقوقم ،
اینو خریدم !
لابد بچه ها فکر کردند ، دچار درد سر
شده ام ، همگی عصبانی به طرف ما برگشتند !
گفتم : عمو هر چه هستی ، باش ، فقط
برو ، اگر برسند ، تا موضوع بحث را بشنوند ، ممکن است اتوموبیل امریکائی
تو آسیب ببیند !
▪️سال ها گذشت ، انقلاب شد ، من دادیار دادسرای عمومی اورمیه بودم .
برای پیکان ثبت نام کرده بودم ، اسمم در
روزنامه بود ، هشتاد هزار تومان به حساب ایران ناسیونال واریز کرده بودم
و برای گرفتن پیکان با اتوبوس عازم تهران بودم ، در داخل اتوبوس دوست
دوران دانشکده ام را دیدم ، به لحاظ جنگ ایران و عراق ، مسافرت به تهران با اتوبوس ممکن بود ، او استخدام
نشده بود ، یک شرکت ساختمانی زده بود ، او هم برای خرید اتوموبیل شخصی
به تهران می رفت .
به دفترخانه مرحوم نصرت نوبختی افشار واقع در سر رودکی خیابان آزادی
( آیزنهاور ) سابق رفتیم ، پایین دفترخانه
یک بنگاه اتوموبیل بود ، وقتی پیکان مرا دید ، دویست و سی و پنج هزار تومان
قیمت گذاشت ، دوست من گفت :
برایش گران است و نمی تواند ان را بخرد .دوست نصرت یک دکتر بود و به قیمت مذکور پیکان مرا خرید ، بنگاهدار خطاب به دوست اورموی من پرسید :
تو چقدر پول داری که نسبت به پولت
برایت اتومو بیل بدهم ؟
دوست من گفت :
من صدو پنجاه هزار تومان دارم و نه بیشتر !
بنگاهی یک کادیلاک آمریکائی نشان داد و گفت :
قیمتش صد و پنجاه هزار تومان است
ما دو تا سوار کادیلاک شده و به اورمیه
امدیم !
تو راه می خندیدم ، ما چه ذهنیتی داشتیم و واقعیت چه بوده است !
نه پیکان حکایت خلقی بودن داشت و نه
کادیلاک آمریکائی نشان بورژوا کمپرادور
بود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 خاطرات و خطرات ( ۱۸۳ )
اولین دیدار با مرحوم دکتر هیئت

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️من کتاب خواندن را از ابتدائی یاد گرفتم ، اول ابتدائی بودم و هنوز کتاب خواندن بلد نبودم !
در دبستان ایرانشهر یکان علیا
معلمی به نام آقای علیاری داشتیم ، جوانی بلند قد و با مو های کاکلی بود که دم به دم انها را از روی پیشانی به کناری
میزد ، کتاب جنایات بشر و یا آدم فروشان قرن بیستم روزی چندین صفحه
آخر درس و کلاس برایمان می خواند ،
آقای ربیع انصاری نوشته بود ، وقتی
آقا معلم ان را می خواند ، در کلاس سوگواری بود ، هنوز یادم است دختری که به زور و کلک برای فروش به محله بدنام برده می شد .
در اورمیه اوایل از ( مایک هامر را بکشید ) شروع شد و بعد به نوشته های
سید قطب و شریعتی کشیده شد .
در همان دبیرستان امیر کبیر دبیری داشتیم به نام قدرت اله جعفری ، معلم
ادبیات به لحاظ اینکه بسیار با سواد بود
و امر تدریس را خوب می شناخت معمولا جزو چند معلمی بود که بچه ها شیفته وی بودند ، حرف های سیاسی می زد ، پان ایرانیست بود و از موجبات ورود بچه های اورمیه به حزب پان ایرانیست !
▪️در تهران سال تحصیلی ۵۲ -۵۳ ۱۳ کتاب ها ارتقا یافته بود ، حسینیه ارشاد ، مکتب اسلام ، مکتب توحید و کتاب هائی راجع به آذربایجان که بیشتر آثار بنیاد موقوفات دکتر افشار و مجله آینده بود ، کسروی و....
من آن آثار را می خواندم ولی چیزی راجع به ما کم داشتند .
در اصل آن ما هم چیز نامشخصی بود ، فقط می دانستیم ما فارس نیستیم !
روزی امیر آباد را پایین می آمدم ، نرسیده به پمپ بنزین امیر آباد ، خانمی با دختری گفتگو میکرد ، تورکی حرف می زدند ، وقت خداحافظی آن زن به دختر
گفت : یادت باشد ، بهش بگو ما تورک هستیم !
ما هم در دانشگاه و یا کوی با همشهری های خود تورکی حرف می زدیم ولی
تا آنموقع من چنین جمله ای نشنیده بودم
و اصولا موردی پیش نیامده بود که گفتن
چنین جمله ای را ایجاب کند .
حتی با فارس ها به صورت کلامی و یا فیزیکی درگیر می شدیم ، ولی من نشنیده بودم که کسی از ما بگوید :
ما تورک هستیم !
او و من به صورت موازی در خیابان امیر آباد در کناره پارک فرح به طرف بلوار الیزابت می رفتیم و این جمله چیزی را در من ، تکان داده بود ، چیزی که موقوفات افشار نتوانسته بود !
▪️دل به دریا زدم و گفتم ببخشید شما اهل کجا هستید ؟ این جمله ما تورک هستیم مرا شیفته کرد !
لبخندی زد و گفت :
پدر و مادرم اهل رضائیه هستند ، اما من
تهران متولد شده ام !
و بعد پرسید :
شما اهل کجا هستید ؟
گفتم : اهل رضائیه !
گفت : چکاره اید ؟
-- دانشجوی حقوق دانشگاه تهران هستم !
-- منهم معلم هستم ، دوره ابتدائی ، با شوهرم قرار دارم ، سر سینما بلوار ،
می رویم دیدن استاد هیئت ، اگر با این
جمله هیجان زده شدید ، حتما باید با او
اشنا شوید !
جلوی سینما بلوار منتظر شدیم ، شوهرش با یک اتوموبیل پیکان سر رسید ، به خیابان کاخ رفتیم ، تابلوی
مطب دکتری جراح بود .
دکتر در مطب بود ، نیم ساعتی صحبت
کردیم ، در مورد مطالعات آذربایجان و مسائل تورکی ، من راه را درست بر عکس
رفته بودم ، دکتر کتابی را برایم هدیه داد
و از آن روز دوستی من با پدر معنوی تورک های ایران آغاز شد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 رومانتیسم شریعتی تراژدی
یا رویا پردازی !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

▪️شاید کمتر کسی مرا بشناسد و از شیفتگی من نسبت به دکتر شریعتی ( البته در زمان دانشجوئی ) خبر
نداشته باشد .
روزی با مادرم صحبت می کردم ، سخن از فسق و فجور مردان و زنان بود ، مثلا
مشروب بخورند و یا تریاک بکشند و روابط حرامی ایجاد کنند ، برای من شاید
زیاد مهم نبود ، اما مادرم یک مسلمان معتقد و سنتی بود ، برایم تعجب آور
بود که زیاد حساسیتی بدان نداشت و وقتی تعجب مرا دید ، حرفی زد که تمامی اندوخته های مرا بر باد داد !
او گفت : خطا و اشتباهات انسان امری
معمول و مرسوم است ، مرد و یا زن مقتدر کسی نیست که خطا نکند و یا
مرتکب اشتباه نشود ، زن و یا مرد آن
است که در آن خطا و اشتباه غرق نشود !
▪️از آن روز برای من ، معیار زندگی و نجات ،عدم گناه و یا خطا و یا اشتباه و یا هر اسمی که دارد ، نیست ، بلکه عدم غرق شدن در آن است .
اما متاسفانه در امر رومانتیسم ، شما با یک شاکله واقعی روبرو نیستید !
شما نمیتوانید ، امر واقعی را بر آن منطبق کنید و نتیجه بگیرید !
شما فقط می توانید ، شیفته آن نظر و اندیشه شوید !
ظریفی می گفت : پسرم وقتی عاشق
دختری شدی ، اگر در کوی یار ، سگی
پارس کند ، تو فکر می کنی بلبل می خواند !
شما می توانید ، شیفته شوید و چه بسا
غرق !
▪️امروز که آثار دکتر شریعتی را بخوانی و یا می خوانی ، متوجه آن رومانتیسم
می شوی و کتاب هایش آن رویا پردازی !
شاعرانه و یا غرق جوانانی که جز شیفتگی گناه دیگری نداشتند !
یکی از کتاب ، نمی دانم اطلاق کتاب به آن درست است یا خیر ، شعر و یا نامه و یا دلنوشته حسن و محبوبه بود !
اندیشمند رومانتیک و رویا پرداز ما درست زمانی که دختر و پسر مدل و الگوی اسلام محمدی را تعریف میکرد ،
آن الگو و مدل اسلامی ، مارکسیست
دو آتشه پیکاری شده بود و اسلامیان
سازمان را شکار میکردند !
رومانتیسم چه تراژدی و چه رویا پردازی ،نتیجه اش غرق شدن است ، چون همواره نه تفکر که شیفتگی را موجب می شود .
▪️دوستی می گفت :
دارم دیوانه می شوم ، شش ساعت در
محضر می نشستیم ، پسر روی متابولیسم ما هم تاثیر می گذاشت ، کسی دستشوئی هم نمی رفت !
بدترین نوع غرق شدن هم شیفتگی است
مثل عشق و اعتیاد نیست که بتوانی
خودت را رها کنی !
فقط غرق می شوی ! غرق می شویم
شیفتگی به اندیشه و یا اندیشمند
به ایدئولوژی منجر می شود و جز غرق
شدن پی آمدی ندارد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب"نام ها،مجموعه های زبانی و تمامیت خواهی انقلابی"👇

🔸اجتماع انسانی درهم ریخته می گردد و شاکله و نظم ها بهم می خورد.
"خاوری ها،رعیت ها و..."مجموعه های هم نشین زبانی،یعنی"رابطه ها،مجاورت ها و تباین های بشری" را درهم می ریزند و به گند می کشند.
▪️ ب- محور دوم نظام های زبانی،بر" روابط متداعی" دلالت دارد.
یعنی در کنار"رابطه ها،مجاورت ها و تباین ها"،هرنام و هر جایگاه فردی و هر عمل انسانی،"تداعی کننده نوعی تاریخچه،شرح حال،سرگذشت،طی مراحل و اشتراکات" در "ذهن،حافظه و تجربه زیسته هر فرد و اجتماع انسانی متشکل از حافظه تاریخی و فردی افراد " می باشند که اگر از اصطلاحات " یلمسلف،یاکوبسن،مارتینه" استفاده کنیم ،به خلق مجموعه های"هم بسته ها،شباهت ها و تقابل ها" منجر می گردد.
یعنی وقتی واژه وزیر را بر زبان جاری می سازیم،مجموعه و سلسله ای از معانی،مفاهیم و سرگذشتهای واقعا اتفاق افتاده و تحقق یافته در گذَشته و امروز"جایگاه وزارت" را در ما و هر فرد دیگر تداعی می کند و ردیف می سازد که مبتنی بر شابسته سالاری حرفه ای ،طی مراحل اداری،رعایت سلسله مراتب اداری و... می باشد که "وزیر کنونی" را در " همبستگی با تمام وزیران و در سراسر جهان" قرار می دهد و بر "شباهتی معنادار"مابین وزیران دلالت دارد و آنها را در تقابل معنادار با کسانی قرار می دهد که فاقد این شرح حال و عاجز از طی این مراحل بوده اند.
🔸 ولی عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،با اصل قرار دادن"روابط محفلی پشت پرده،چرخه حامی پروری جناحی،و رجوع اجباری به بایگانی خودیها برای چیدمان نیروی مدیریتی"،محور دوم زبانی را نیز کج و کوله ساخته و از ریخت می اندازد. در نتیجه"گنجینه ای از هم نشینی ها و متداعی ها" خلق و ثبت می شود و نوعی از"تعابیر و معانی بهم پیوسته" ارائه می دهد که از هر نظر هیولایی و ساختار شکن است،دقیقا همان وضعیتی که امروز ناظر و شاهد آنیم.
🔸 در چنین وضعیتی هر سه ضلع جهان های انسانی،یعنی "چرخه میل- آرزو- طلب های انسانی"،"شبکه قضاوت فردی" و "نظام تصمیم گیری فردی- اجتماعی" کج و معوج می گردند و درهم ریخته می گردند.
بدون ورود به "جهان مجموعه های زبانی" و آشکار سازی از ریخت افتادگی جهان معنا ها"،آنگونه که "کانتینو"آنرا در "حفظ تفاوت بین دوچیز پلورال و در رابطه یکی با دیگری" تعریف کرده است،درک -فهم جهنم جهان تمامیت خواهی انقلابی غیر ممکن می گردد‌.
اگرچه آنچه می نماید،این است که: "ممنوعیت بنیادین پلوارلیسم" در جایگاه اصلی ماهوی در اینگونه کشورها و تنها اصل"استثناناپذیر" و"فسخ نشدنی" و "ابطال ناپذیر"در نزد حاکمان آنها،هرگونه حضور و فعالیت دگراندیشی- دگرباشی" را نه تنها"غیر ممکن" بلکه توام با انواع هزینه های سنگین و از جمله آسیب های جانی،مالی و شغلی می سازد و بنابراین حضور و عرضه علنی و همگانی دگراندیشی- دگرباشی را"غیر قانونی" و مغایر با رسمی شدن،حتی در تحصیل،استخدام و کسب انواع پروانه های کاری و مجوزهای فعالیت می کند،بنابراین در عمل و قانونا، با"حذف-ا نکار ابدی پلورالیسم" ،دگراندیشی- دگر باشی را به امری زیر زمینی،مسکوت و غیر قابل ارزیابی مستند با روالهای قانونی می سازد،ولی آسیب، خدشه و خلل "بنیادین" و"سخت جان" در کانون دیگری است که اتفاق می افتد: 🔸دستکاری،کج و معوج شدگی،از ریخت افتادگی و معنازدایی اتفاق افتاده در "نظامهای هم نشین و متداعی" کثیر ترین تعداد آحاد مردم:
تغییر جایگاه،معنا،ارزش و نقش- تاثیر"دیگری" در شکل گیری ،قوام و کارکرد اصلی ترین سه گانه های بشری،در جایگاه منبع و منشا،طراحی ها ،تدوین ها و به اجرا در آوردن پروژه های بشری:
الف- چرخه میل- آرزو- طلب
ب- شبکه قضاوت فردی
ث- روند،روال و رویه های"تصمیم گیری و تصمیم سازی".
🔸 تجربه سه دهه دوران پساتوتالیتر هرچه بیشتر توجه ما را به جانب تمرکز حول"مجموعه های هم نشین و متداعی زبانی" و "مجموعه های دلالتی و معنایی" سوق می دهد:کم رونقی و کم عمقی قابل توجه و غیر قابل توجیه"تحزب،سندیکالیسم،نهاد های خودگردان مردمی و مشارکت فعال مردم در گردش آزاد قدرت"در تمامی کشورهای قرار گرفته در "اردوگاه سابق سوسیالیسم،راه رشد غیر سرمایه داری و جبهه متحد ضد امپریالیستی".و حضور بلا استثنای اعضای این جهان در جایگاه متحدین دولتی و شیفتگان مردمی راست ترین و ارتجاعی ترین جناحها و جریانات موجود و فعال در جهان کنونی.
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نام ها،مجموعه های زبانی و تمامیت خواهی انقلابی

✍دکتر علی اکبر قنبرپور
اورولوژیست و روزنامه نگار

▪️"میلان کوندرا"می نویسد:
"ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ٬ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ."
یا به عبارتی کارها و اعمالشان ( مدلول) شببه حرف هایشان ( دال ) است.

🔸 پیر پائولو پازولینی که او را در ردیف لویی آراگون،یکی از بزرگترین شاعران جهان معاصر دانسته اند،در فیلم نامه هرگز "فیلم نشده اش"،می نویسد: پرسش قدیسانی چون پولس رسول در جهان کنونی ،همان پرسش مبارز سیاسی است.
پرسشی که لازم است تا با فوران بی پایان انرژی و صداقت در "پندار-گفتار- کردار مبارز سیاسی"،ما را و جامعه ما را قادر به رویارویی ناب و صادقانه با مسائل و مشکلات جهان کنونی و عرصه های زندگی روزانه جامعه ایرانی سازد و دست رد به الگو و الگوهایی از جامعه انسانی و"انواعی" از تیپ های انسانی زند که بر پایه انواع نابرابری ها و دستکاریهای ظالمانه در دسترسی به امکان های زیستن،روشهای امرار معاش و انواع روابط و ضوابط بردگی ساز و فساد زا در زندگی روزمره اجتماع کنونی ایران، متولد گردیده،ریشه زده،رشد کرده و در جایگاه"روشی برای زندگی فردی و مدیریت عرصه های زندگی" استقرار یافته اند.
🔸ودر این میان، موضوع،اصلا این نیست که در زندگی بروال کنونی، "فسادی" اتفاق می افتد و یا در چرخه ای خارج از مدار تلاش،برنامه ریزی،خلاقیت و رقابت آزاد،"ثروتی و موقعیتی" بدست می آید و یا منابع طبیعی و اموال عمومی،مال خود سازی می شوند،چون پدیده"فساد در جهان کنونی"،بخشی از "زندگی روزمره و رسمی" گشته است و به موضوع انواع مطالعات،تحقیقات و جستجوی انواع راهکارها برای مقابله با آن تبدیل گشته است،بلکه مشکل از اینجا آغاز می شود که "امثال خاوری ها و طبری ها و سلاله پر تعداد اشرافیت دولتی در جامعه کنونی ایران"،با قرار گرفتن در زیر عنوان"نام هایی ویژه" است که هویت و جایگاه فردی- اجتماعی خود را بدست آورده اند،
🔸نامها و جایگاه هایی استراژیک و تعیین کننده در نظام معانی و مفاهیم بشری و در جایگاه منبع و منشا"میل- آرزو- عمل" اکثریت تعیین کننده مردمان یک جامعه،
جایگاهی که، این نامها در حیات آحاد فردی مردمان یک جامعه،نقش- تاثیر" ایده"تجلی بخش "امر کلی" را در برابر اجتماع انسانی بر عهده می گیرند و پایه و جوهر هستی شناختی جهان های انسانی را بر می سازند: یعنی توجه اجتماع انسانی را به جانب مجموعه ای از "هم نشین ها و نظام دلالتی و متداعی" های زبانی ارجاع می دهند که در جایگاه ایده"نجات و هدایت در اجتماع انسانی ممکن است" ایفای نقش می کنند و تاثیر نافذ خود را برجای می گذارند.
🔸 و این تاثیر- نقش در یک جامعه شرقی و نقش- تاثیر محوری "حاکمان و حاکمیت ها"،و با تاریخ زیسته شده ایرانیان،بنیادین و بسیار عمیق می باشد:چرا که در این جهان باوری دیرینه اینگونه ساختار یافته است که: آب از سر چشمه است که آلوده می گردد و...
نقش و تاثیر معکوس و ویرانسازی که دقیقا در همین "کانون مرکزی" است که توجه وسیع ترین تعداد آحاد انسانی اجتماع ایرانی" را بخود جلب می کند و خود را عرضه می نماید.
🔸 در واقع،عقل- رویه تمامیت خواهی انقلابی،وقتی بتواند در جایگاه حاکمان قرار گیرد، تاثیر و نقش ویران ساز خود را در "بنیانی ترین کانون"زندگی فردی،خانوادگی،شغلی و اجتماعی انسان ها است که بر جای می گذارد و در
جایگاه وقوع "گسست بنیانی" در ارتباط ساختاری"نام ها" با "مصادیق عملی" آنها در متن زندگی روزمره وسیع ترین تعداد آحاد مردم یک جامعه است که ظاهر گشته و عمل می کند:نام ها را پوچ می کند،به فساد می کشد و از معنا تهی می سازد. و اجتماعی از انسانها و در گندابی از انواع "سهمیه ها، رانت ها،امتیازات ویژه،روابط حامی پرور محفلی"، و
نوعی از هویت های فردی،تحصیلی، علمی،شغلی،مدیریتی و تجاری را عرضه و در جایگاه"تیپ انسانی موفق" جا می اندازد که همه چیز،همه کس و همه جای اجتماع انسانی را دچار"کژدیسی ساختاری" در نگاه به انسان و هر آنچه در جهان است،می سازد.
اجتماعی از انسانها خلق می کند که در آشوب و ولوله فساد زای انواع دستکاری های "بد آموز" در نظمها،شاکله ها و سلسله مراتب تحصیلی ،استخدام، جایگاههای مدیریتی و روشهای امرار معاش، منگ و سرگشته می گردند و
🔻ادامه در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۱۸۰ )
نسلی که با شکنجه بزرگ شد !

✍عیسی نظری روزنامه نگار

🔹شش سال داشتم ، سال ها قبل پدرم در یک تصادف کشته شده بود ، من پدر نداشتم ، ولی دوستانم هر کدام یک پدر
داشتند که به هر بهانه ای انها را کتک می زدند .
مرا مادر بزرگم به مکتبخانه برد ، سن ام
کوچک بود و مدرسه ثبت نام نکردند .
میرزا حروف ابجد را با لحن خاص و حرکت بدن خود آموزش می داد ، گاها
خنده دار بود و گاها سخت ، اگر کسی
می خندید و یا نمی توانست ان را هجی کند ، فلکه و یا چوب و فلک در گوشه اتاق منتظر ما بود .
سالی بعد به مدرسه رفتم ، مدرسه ایران شهر ، مدیر و ناظم و معلم ها برای تربیت
فرزندان وطن ، میزدند .
فلکه نبود ، اما چوب های بید اطراف
آشاغا چشمه و اطراف مدرسه ، توسط
خودمان بریده می شد و به دست معلمان
می رسید !
🔹از مدرسه ایران شهر فرار کردم ، در یک روز پر برف لالا باجی به پیش من آمد ، از رضائیه گفت :
سوگوار کوچک از این خراب شده بگریز !
در شهری که زیاد دور نیست ،
هیچ ستمی وجود ندارد ، کافی است
یک شبانه روز بدوی !
و من دویدم در شبی دیجور و سرد ، در یک تاریکی چندش آور ، ظلمت بی حساب ستم و کتک ، رضائیه را قبلا دیده بودم .
وقتی وارد دبستان محمد رضا شاه پهلوی
رضائیه در سر کوچه درویشلر و جنب
میدان میوه شدم ، تازه متوجه شدم ،
دبستان ، دبستان است و ستم وجه مشترک هر نهاد کودک آزار ، چه مدرسه باشد و چه زندان !
وارد دبیرستان که شدم ، احساسم این بود که قوی شده ایم ، دیگر معلم ها
زرتی و دم به دم نمی توانند ، دانش آموزان را برنند !
🔹حتی یکی از خان زاده های شهر ، برایم گفت :
عیسی ، شب ساعت نه رادیو بی بی سی
انگلستان بزرگانی را برای بحث در مورد
کتک زدن دانش اموزان جمع آورده است
پسر گوش کن !
طاس رسوائی معلمینی که دانش آموزان را به هر دلیل کتک می زنند ، از بام افتاده است ، حالا دیگه در مجامع بین المللی از آن صحبت می کنند .
شب به هر مصیبتی بود ، عمویم را راضی کردم که پس از اخبار ، پیچ رادیو را عوض نکند !
آی گند بزنند به بزرگان بی بی سی !
نتیجه افتضاح بود ، گویا حق جهان سوم است که دانش آموزش کتک بخورد !
اصولا در جهان سوم نمی شود ، بدون
کتک زدن درس یاد داد
حتی یکی از آنها شعری خواند ، که بعد نیم قرن از گوشم نرفته است !
تا نباشد چوب تر
فرمان نبرد گاو و خر !
خودم را تا عضو شورای اجتماعی مدرسه
بالا کشیدم ، تا هیچ معلمی جسارت زدن
مرا نداشته باشد !
یک روز یک معلم زبان انگلیسی وارد
کلاس شد ، نه ما او را می شناختیم و نه او ما را ، خیلی قیافه شاد و خندانی داشت ، نمی دانم اسمش آذر ...چی بود
یادم نمانده ، و الا می نوشتم ، پس از سی سال تمام محرمات افشا می شود ،
نیم قرن گذشته است ، لابد خودش هم
پشیمان است یا شده است !
درست مثل دو برادر معلم سلماسی ، وقتی در سلماس خانه انها را پیدا کردم
تا مدارک اتمام کلاس چهارم ابتدائی را
بگیرم و در اورمیه ثبت نام کنم ،
گویا پس از فرار من از یکان ، وضعیت
مرا شنیده بودند ، در حیاط خانه خود
یک سوگواری خصوصی راه انداختند
گریه معلم ها و تقاضای بخشش ، قسم
می خوردند که وضعیت مرا نمی دانسته اند .
بگذریم ببخشی چه می شود ، نبخشی چه ؟
🔹عمل معلم نتیجه خود را می دهد ، و این داستان همچنان تکرار می شود !
چه ببخشی و چه نبخشی !
وقتی انقلاب شد ، چپی های دانشکده
حقوق دانشگاه تهران به اتاق من در کوی
امیر اباد امدند و گفتند :
عیسی ! خانه سرهنگ و سرگرد و ستوان
گارد را شناسائی کرده ایم ، بیشتر از همه
تو را زده اند ، بیشتر از همه تو استحقاق
شکایت داری ! خلخالی منتظر چنین فرصتی است ، ممکن است حرف ما را
نپذیرد ، اما تو از ناف انجمن های اسلامی هستی !
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 وضعیت استثنایی کرونا
و جامعه پزشکی

✍دکتر علی اکبر قنبرپور
روزنامه نگار و اورولوژیست


▪️آیا در شرایط کنونی، مطالبه ای "عاجل تر"از "واکسیناسیون تمام مردم و از جمله خانواده پزشکان"و در"اسرع وقت" و با"واکسن های معتبر جهانی"و در"تزریق های تقویتی نوبت سوم وچهارم و..." وجود دارد؟.
امروز اجتماع ایرانی در "وضعیت استثنایی حضور مرگ در آستانه خانه تمامی ایرانیان" قرار گرفته است.
▪️مردم کشوری با ثروتهای بیکران در راس مبتلایان کل جهان و راس مرگ و میر به نسبت جمعیت در جهان قرار گرفته اند که هزینه حتی سه بار واکسیناسیون تمام مردم آن نیز، کمتر از ارز سوبسیدی است که بعضی ها، در جایگاه "هم مسئول دولتی و هم سهامداران شرکت های خصوصی" برای واردات ،تولید و توزیع و فروش دارویی صرف کرده اند که نه تنها عدم تاثیر، بلکه عوارض دارویی آن بر بدتر کردن سیر بیماری در بررسی های معتبر بالینی به اثبات رسیده است و خود از سهامداران دو -سه شرکت اصلی وارد کننده، تولید، مونتاژ و توزیع و فروش این دارو هستند و این "سوء استفاده" بر بستری ممکن می گردد که عملیات واکسیناسیون فراگیر مردم را منوط به "زمان" و"شرایطی" ساخته اند که "واکسن های چندگانه وطنی" از راه برسند‌.
▪️اگر این مطالبه برای تمامی پزشکان و کادر درمان عاجل نیست که جامعه را آگاه و مسئولان را وادار به قبول و اجرای " پلاتفورم مستند سازی شده بشریت مترقی، مبنی براولویت و عاجل بودن واکسیناسیون "، در جایگاه خط اول مبارزه با کرونا کنند، پس چه چیزی عاجل است؟.
آیا روبرو شدن با تل انبوه و سر ریز شده بیماران بد بخت در مطب ها و درمانگاهها و بخش های اشباع شده و افتادن برادران و خواهران وهمسایگان ما در ورطه سودجویی های چند ده میلیونی فروشندگان"ملزومات دیالیز درمانی"، IV IG, و یا تزریق رمدسی ویر با سرم و..مطالبه است یا بخشی از پروسه "قربانی شدن توده های مردم" بحساب می آیند؟
▪️آیا مشاهده روزانه مسخره کردن مردم، به عنوان مقصران اصلی در عدم رعایت "دستورالعمل های فرمایشی قرنطینه " ننگ آور و موجب شرمساری ملی نیست؟
آیا این ول شدگی و گسست در رفتار های اجتماعی را نباید در جایگاه " عصیان خاموش مردم بدبخت و خسته"،در برابر آنهایی قلمداد کرد که فقط برای دیگران است که اطلاعیه صادر می کنند و خود، خانوادها و آقازاده های محترمشان، "آن کار" دیگر می کنند؟
▪️آیا نباید این ساختار شکنی عمومی را در جایگاه نوعی"خودکشی ملی"، در برابر دستور العملهایی قرار داد که فاقد "شرایط مادی لازم برای اجرا هستند"، یعنی نه از جبران خسارت مالی بنگاههای تعطیل شده و حمایت مالی از بیکار شدگان خبری است و نه از معافیت مالیاتی و پرداخت وجه های فرانشیزی در ایام قرنطینه و با گذشت دوسال از این پاندمی وحشتناک ، بی کفایتی بی حد و حصر مسئولان، حتی در تهیه و توزیع "ماسک استاندارد و با تعرفه حمایتی" نیز خود را آشکار ساخته و تداوم یافته است.
▪️ و در طول این مدت،جامعه ایرانی کوچکترین اقدام موثری نیز از جانب این مسئولین محترم حتی در تهیه و توزیع "ماسک استاندارد" و با "قیمت های کنترل و اعلام شده" را در عمل رویت نکرده است .
همه(خیاطهای خانگی، آرایشگران و تولید کنندگان شلوار و مانتو و پیراهن و شورت و زیر پیراهن) ماسک ساز و حتی فروشندگان لوازم یدکی ماشین و ادوکلن نیز به صف تولید- واردکننده، و توزیع کنندگان ماسک پیوسته اند و علیرغم اینهمه "مشارکت همگانی در امر خیر"، و علیرغم اینکه حتی خود پزشکان نیز همه اینگونه محصولات را بعنوان ماسک مورد استفاده قرارداده اند، ولی حتی در یک مورد نیز "آرم" موسسه محترم استاندارد بر روی هیچ محصولی قابل رویت نبوده است.
▪️ امروز"" وضعیت استثنایی کنونی"" به "جهانی شدن"مطالبه ای همگانی برای حفظ جان انسانها، نه تنها در ایران،که در سراسر جهان" تبدیل شده است.
انسانی که "تامین سلامت آنان در حیطه درمان" بر عهده جامعه پزشکی است و خط اول درمان کرونا نیز، واکسیناسیون و اجرای قرنطینه حمایتی" است، نه درمان در مطبها، درمانگاهها و بخش های درمانی.
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 اعتراض
به شعار پوچ واکسن دادن به آمریکا

✍عباس عبدی
راه‌حل اصلی در مواجهه با کرونا تأمین واکسن بود. چرا این کار صورت نگرفت؟ شاید به اثر تحریم بتوان اشاره کرد. ولی به نظر می‌رسد که علت اصلی خوش‌بینی بیش از حد به تولید داخل بود.

اکنون آنچه که مردم را عذاب می‌دهد، فقط فوت عزیزانشان نیست. همه می‌میریم، آنچه که بدتر است احساس بی‌مسوولیتی آشکار در برابر جان مردم بود.

مساله بالاتر از بی‌مسوولیتی است و باید به آن رسیدگی قضایی کرد. زیرا چگونه می‌توان پذیرفت که صدها میلیون دلار دارو برای درمان کوید-۱۹ وارد کشور شود ولی کسری از آن صرف واردات واکسن نشود؟

توسعه و پیشرفت علمی نیز باید با نیت خیر عمومی باشد و نه نمایش برابر دیگران و اینکه ما هم اینها را داریم. یا اینکه بارها بگویید به امریکا هم واکسن می‌دهیم!!

نمایشی شدن علم سر از این وضعیت در می‌آورد که در کشور با این امکانات محدود 8 نوع واکسن همزمان در دستور تولید قرار می‌گیرد. هر روز وعده حدیدی داده می‌شود. مخالفان خود را متهم به خودکم‌بینی کرده و با کلمات زشت می‌نوازند. هر روز نمایش پشت نمایش

نمایشی شدن علم سر از این وضعیت در می‌آورد که در کشور با این امکانات محدود ۸ نوع واکسن همزمان در دستور تولید قرار می‌گیرد. هر روز وعده جدیدی داده می‌شود. مخالفان خود را متهم به خودکم‌بینی کرده و با کلمات زشت می‌نوازند. هر روز نمایش پشت نمایش. گویی که تولید واکسن و پیروزی تولیدکنندگان مسأله اصلی است و نه درمان مردم. یا اینکه بگوییم ما هم جزو واکسن‌سازهای جهان هستیم!

نمایشی شدن علم و پیشرفت موجب سیاسی شدن آن نیز می‌شود. اینکه لیست کمتر از ۲۰۰ نفر پزشک در دفاع از ممنوعیت واردات واکسن را ۲۵۰۰ نفر اعلام و تیتر کنیم و یک بیانیه سیاسی را به نام علمی قالب کنیم، نتیجه همین وضعیتی می‌شود که امروز در جهان از هر نظر در ردیف اول مبتلایان و فوت‌شدگان (به نسبت جمعیت) هستیم.

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 ضرورت تاکید بر امر "واکسیناسیون فوری عمومی مردم با واکسن های معتبر جهانی" در جایگاه "خط اول"مبارزه موثر با فاجعه جهانی کرونا

👈دکتر علی اکبر قنبرپور
اورولوژیست و روزنامه نگار

🔸باز باید تاکید کرد که پزشکان و کادر درمان، که در عصر جدید، جایگاه شغلی، روال امرار معاش و رسالت جمعی آنها"تشخیص و در مان" بیماریهای عموم مردم تعریف شده است، در این وضعیت "بحرانی" که دو سال نیز از آن می گذرد، می بایستی"تاکید بر واکسیناسیون عموم مردم، و با واکسن های معتبر جهانی" را در راس"تمامی برنامه های روزانه شغلی خود" قرار داده و از هر طریق ممکن و از جمله"اعتراضات مدنی"، مسئولین امور را از طفره روی بیش از این در تحمیل این فاجعه انسانی و ملی حیرت آور به عموم مردم یک کشور، باز دارند و با تبدیل این موضوع به"وظیفه ای عاجل در برابر مسئولین"، از افزایش خفت بار و رو به افزایش تعداد قربانیان بی گناه، در این "بلای جهانی" جلوگیری کنند.
🔸 تجربه مستند سازی شده جهانی و آمار های "مرگ و میر، بستری و سرپایی" و "سیر جدید جهش های صورت یافته" در دسترس همگان است و دستاوردهای موجود، "پلاتفورم بشریت مترقی در مبارزه با کرونا "را نه امری در حیطه"درمان بالینی"، و وظیفه شغلی و رسالت انسانی مسئولین،پزشکان و کادر درمان را نه در خط اول درمان بیماران علامت دار شده، که در دو محور اصلی تعریف، تعیین و مستند ساخته است:
۱- واکسیناسیون عموم مردم و بصورتی عاجل و با واکسن های معتبر جهانی.
۲- قرنطینه های دوره ای و داوطلبانه عموم مردم، ولی در شکل حمایت گرانه دولتی آن، یعنی حمایت کامل مالی از حقوق بگیران خانه نشین شده، جبران خسارات مالی ایام تعطیلی صاحبان حِرَف و بنگاههای تولیدی و اجرای معافیت های مالیاتی و بخشش بدهی های آبونمانی و "فیش های پرداختی" در آب، برق و گاز و تلفن و...
و نه واکسیناسیون فشل و قرنطینه وحشیانه و مغایر با "انسانیت "
🔸 ِ عقل- رویه تمامیت خواهانه، یعنی ول کردن جامعه به"امان خدا" و سپردن امور به"آغام ابوالفضل".
در این پلاتفورم، "پزشکان و کادر درمان کشور ما" تلاشگران خط اول "درمان علامت دار شده کرونا" نیستند، بلکه با گیر افتادن محافظه کارانه در چرخه "بی کفایتی عمدی مسئولین" و طفره روی وحشتناک آنان در حوزه" بدوش گرفتن وظیفه متولی گری عقلانی و بهینه امور"، "قربانیان" خط اولی هستند که در بحبوحه"رواج بی تفاوتی عمومی به اصلاح و اداره عقلانی امور"،و انسداد ساختاری در "بیان و اعتراض قانونی و امن به نارسایی ها و بی کفایتی ها"،آنها را نیز با توجه به "ضرورت های شغلی"، بالاجبار در متن و صحن قتل گاههایی گیر انداخته است که اسمش"واحدهای درمانی و بیمارستانی" می باشد.
🔸 قربانیانی که دانش موضوعی و تجربه مستند سازی شده جهانی، راه درمان این فاجعه را نه بیمارستان ها، واحد های درمانی و مطب های پزشکی، که واکسیناسیون سریع عموم مردم و با واکسن های معتبر جهانی تعریف و مشخص ساخته است.
امروز تمامی آحاد مردم ایران،
در هرکجای جهان که باشند.
هرتعلق دینی،قومی،زبانی و عقیده ای که داشته باشند.
در هرشغل،حرفه و جایگاه مدیریتی که باشند،
متعلق به هر گروه،دسته و حزب درون حاکمیتی و با بیرون از آن باشند،
می بایستی اولویت تمامی برنامه های خود را بر اجرایی شدن فوری "پلاتفورم جهانی مبارزه بر کرونا "متمرکز سازند و چنان شرایط مساعد ملی و جهانی و وحدتی غیر قابل خدشه در اراده ملی و افکار عمومی ایجاد کنند که:
▫️ ""واکسیناسیون سریع تمامی مردم ایران و با واکسن های معتبر جهانی""، به امر،نیاز و وظیفه عاجل ملی -جهانی تبدیل شده و از تحمیل هرچه بیشتر فاجعه ای پرادبار به مردم بی گناه یک کشور و از غرقه ساختن هرچه بیشتر مردم ایران در ورطه"قربانیان بی گناه بی مسئولیتی مسئولین حکومتی" جلوگیری بعمل آورند و ادامه چنین وضعیت فاجعه بار را بر "هم برحاکمان "و "هم بر محافل تند روی جهانی" غیر ممکن سازند.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلی"بازبینی انتخابات ریاست جمهوری "👇

🔹آقای رئیس جمهور !
باید استخاره را زمان اعلام کاندیداتوری
انجام می داد و نه پس از انتخاب شدن !
گر استخاره خدای نکرده بد می آمد ،
چی می شد ؟ یعنی دیگر به مقر ریاست
جمهوری وارد نمی شد ؟
برای ما پیرامونیان البته که اصول گرایان
ضرر کمتری از اون یکی جناح دارند !
با گذشته گرائی اصول گرایان نزدیک
به هزار و اندی سال به هر حال کنار
آمده بودیم .
وقتی هوای تازه از طرف اصلاح طلبان
کارگزار نوید داده شد ، ذوق زده شدیم
به انها رای دادیم !
اما انها یخ های انجماد را ذوب کرده و فقط به روز نشدند و از بد حادثه به
گذشته دوهزار و پانصد ساله آویختند ،
بنابر این نه تنها سیاست تمرکز را ترک
نکردند به شکل منحطی سیاست انگلیسی رضا
شاه را به دوره ماقبل تاریخ ، پیوند زدند
و الحمدولله که ناکام ماندند !
🔹برای ما پیرامونیان ، هم پیروزی و موفقیت اصلاح طلبان دولتی در دولت های گذشته، آرزو بود و هم موفقیت دولت اصول گرای فعلی یک خواسته است !
آرزوی ما این است که این دولت موفق
شود !
اما واقعیات چیز دیگری نشان می دهد ،
در زمانی که ایشان رئیس قوه بود و با فساد مبارزه می کرد ، صراحتا نوشتم
مقدمه مبارزه با فساد ، آزادی مطبوعات و رسانه است ، وقتی به هر بهانه ای روزنامه نگار مورد محکومیت دولت و سیستم حکومتی است ، دیگر مبارزه با فساد بی معنی می شود !
🔹عقل بشری در زمانی به استخاره نیاز دارد که در یک دو راهی پنجاه در پنجاه گیر بکند ، و الا شما انتخاب شده و مکلف به حضور در مقر ریاست جمهوری هستید !
چه استخاره خوب باشد و چه بد !
انشاء الله موفق باشید
و اگر نشدید! که نمی شوید
این بار چاغداش و غیر متمرکز برنامه لر
در انتظار پیرامونیان است و به خصوص
و به قول کوراوغلوی خودمان :
کورد لر - لر لار - تورک لر - بلوچ لار - تورکمن لر - گیلک لر ،
بو مسکین بیچاره لر
بیرلشین - بیرلشین بو مسکین ملت لر !
@navidazerbaijan

Читать полностью…
Subscribe to a channel