navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

🔴 داغ دردی بر دل  زخم دشنه ای بر   
         پیکر  و استخوانی بر گلو !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹من متولد روستائی در دل کوه ها هستم ،داش یکان ، پدران ما در تاریخ ایران و آذربایجان جایگاهی فراتر از روستای خود داشته اند .
همین اینکه در انقلاب بلشویکی ، پاره ای
از آنان در آنطرف مرز گیر افتادند و عده ای از آنها پس از فروپاشی شوروی توانستند به زادگاه خود برگردند ، نشان
آن است .
همینکه برخی از آنها در انقلاب پسیان
در خراسان  همراه انها بودند ، در انقلاب
میرزا کوچک جنگلی نقش بازی کردند ،
در جنگ چالدران کشته دادند ، در حمله
به سلماس توسط اشرار هشتاد کشته
تقدیم کردند ، در جنگ با روس ها با عثمانی ها ، در جنگ مشروطیت ، فتح
تهران ، استانبول و جای جای جنگ ها و
مبارزات منطقه حی و حاضر بوده اند ،
نشان و نشانه آن حضور بود .
آن پدران و آن مادران رفتند و ما ماندیم ، هر یک به جایی پناهنده شدیم ، مهاجرت کردیم یا سفر به نزدیک و یا دور !
مرند - خوی - تبریز - اورمیه یا تهران -
شیراز - دوبی یا استانبول یا نخجوان -
باکو -آلمان و یا لندن و........
🔹مدرسه روستایمان به ویرانه تبدیل
شد ، حتی قبر پدرانمان را گم کردیم !
نشان به آن نشان ، که قبر نورالله خان
یکانی همانند تن وی در آغاقبری اورمیه
شکافته شد تا مخابرات ساختمان جدیدی
بر بارگاه آن شهید وطن بسازد !
روستا ی ما جای خود داشت ، مدرسه
روستای ما ویران شد ، تنها نشان تمدن
و تنها نشانه مردان گذشته !
راهی باریک به روستا کشیده شد ، همانند
ماری پر پیچ و تاب از دل کوه ها و صحراها ، از کنار صخره ها ، هر فرسخ
آن زخمی بر دل کوه و دشت بود .
همان مار با طمعی جانگداز ، همه جای
روستا را درید ، چنگ زد ، شیار در شیار ،
دره به دره ، کوه به کوه ، تمامی در و دشت یکان را بلعید .
یک نمایش تراژیک  ، آب قطع شد ، زمین ها خشکید ، ادارات هجوم آوردند ، در
یک بی خبری گسترده و ملی ، زمین ها را
از آن خود کردند ، که یعنی ملی نمودند ،
و پس از آن به شرکت های بزرگ واگذار
کردند ، حالا دیگر آب هم داشتند ، حتی
از آراز ( ارس ) آب می آوردند و بر تمامی
زمین آب فواره میکرد ، این فواره ها را
در راه جلفا از یکان لابد دیده اید !
🔹حتی هجوم به کوه آغاز شده بود ، قالا داغی آن عظمت بزرگ روستا می رفت که همچون زنبیل داغی اورمیه سوراخ سوراخ شود .
مهاجمان همچون موش های صحرایی
گوشه های قالا داغی را سوراخ می کردند
و در هر سوراخی زهری از بن دندان خود
می ریختند ! آن زهر باقیمانده آب خشک
شده را سمّی میکرد ، به گفته باقیمانده
روستائیان دام ها را می کشت و علف های سبز را زرد می نمود . انگاری
عراقی ها شیمیائی می زدند !
🔹در این واویلای روستای ما داش یکان  ، در این واویلای کوه قالا داغی ، مردانی از روستا و یا روستائیان قد علم کردند ،و حتی زنانی از روستا و روستائیان ، نام شان به گمانم (میلیتچی) بود .

🔹اولین و دومین همایش بزرگ قالا داغی برگزار شد ، مردان و زنان روستا از
چهار گوشه دنیا در پای قالا داغی برای
دیدار حاضر شدند ، از تهران از استانبول
از مرند و تبریز و اورمیه ، از مرد و زن
از بزرگ و کوچک ، دیو کرونا از دیوار
چین بر خاست و آن را منکوب کرد !
ولی پدران مان گفته بودند ، پرچمی که
یکبار به اهتزاز در بیاید ، دیگر پائین
نمی آید !
🔹سومین همایش اعلام شد ، دیو مهیب
کرونا و موش های صحرایی کارشان را
کرده بودند .
ریسمان محکم خدائی را جویده بودند ،
من به دعوت میلیتچی ها در همایش
اول و دوم بودم ،  آنها که آن روز هر دو
طرف در کنار هم بودند ، در همایش
سوم هر دو طرف ادعای بنیانگذاری و
رهبری میکردند ، به اعتراض در همایش
سوم نبودم !
همایش چهارم برگزار شد ، من در تمام
مباحث شرکت کردم در هر جمع دو طرف
به صورت بی طرف حضور یافتم .
متاسفانه این منم ، منم ، این عنوان
موسس ، این رهبری خود خوانده ،
این اختلاف بی انتها بر طرف نشد ،
به عنوان ناظر بی طرف ، همایش
چهارم در دو تاریخ متفاوت و با حضور
لیدر های دو طرف ، به صورت جداگانه
برگزار شد و هر دو با شکوه و بزرگ ،
🔹من در طول بیش از نیم قرن زندگی
اجتماعی به این نتیجه رسیده ام که
اختلاف در جهان سوم اگر هم آرام و
منطقی آغاز شود ، در ادامه به کین و نفرت می انجامد .
از تمامی یکانیان موثر در این حرکت
نجات بخش قالا داغی ، از تمامی
ریش سفیدان و بزرگان طوایف و قوم
خویش ها و از تمامی باسوادان و
فهمیده های ملت یکانات و بخصوص
ساکنین شهر اورمیه ، تقاضای کمک
و یاری دارم .
اگر این اختلاف شرم آور و این منم
پهلوان و یا بنیانگذار و لیدر و رهبر
کنار گذاشته نشود ، امید رهائی قالا داغی  از دست موش های صحرایی ، بر باد خواهد بود
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات   ( ۲۵۴ )

        یاد آوری یک خاطره

✍عیسی نظری روزنامه نگار - حقوقدان

🔹روزی در خیابان امام  پیاده می رفتم ، در میان جمعیت جعفر را دیدم ، سعی کردم به طرف او بروم .
جعفر را لابد می شناسید ، قهرمان خاطره
شماره (‌  ۳۹  ) من بود ، هر دو کارگری
می کردیم ، او کارگر تمام وقت بود و من
کارگر موقت دوره تعطیلی سه ماهه تابستان سال های دهه پنجاه ، حاج عمویم سرمایه کار تجارت را از من گرفته
بود و به کارگری فرستاده بود !
تا بدانم خمیر چقدر آب می برد و معنی
پول و کار را بدانم .
در دانشگاه تهران وقتی حمید پیشنهاد
کار در کوره را داد ،  گفتم : 
من دوره کارگری ام را در کودکی گذرانده ام ، هم در یکان و هم در رضائیه !

🔸کسانی که آن خاطره را خوانده اند ،
می دانند که جعفر چگونه فکر می کرد ،
او پیش بینی کرده بود که من دکتر
می شوم و برای هر عمل یک اتوموبیل
می گیرم و اگر مواظب نباشم ، او آن را
می دزدد !
من گفته بودم :
قبل از اینکه اتوموبیل مرا به دزدی
به تو می بخشم !
و او گفته بود :
عیسی ! چون نداری می توانی ببخشی ،
ولی اگر روزی داشته باشی ، نمی توانی !
سعی کردم ، خودم را به او برسانم ،
روزگاری باهم کار می کردیم ( کارگری )
او هم حتم دارم مرا دید ، اما دیگر
نتوانستم به او برسم ، انگاری تعمدا
مخفی شد .
🔸مدتی گذشت ، مطمئن نبودم که جعفر
مرا دیده ، همواره چشمی به اطراف
داشتم ، یک روز او را با چند نفر دیدم
سریع اتوموبیل خودم را به کناری کشیدم
و پارک نمودم ، به اجتماع مذکور رفتم ،
جعفر باز نبود !
سلام کردم و گفتم :
ببخشید ، جعفر همین الان پیش شما بود ، کجا رفت ؟
یکی از آنها با بی میلی پرسید :
جناب قاضی !  شما از جان جعفر چه
می خواهید ؟
من ، چیزی نمی خواهم ، ما رفیق بودیم ،
هر دو کارگری می کردیم ، فکر نمی کردم
از من فرار کند !
-- ببین جناب قاضی ، شما چند روز اتفاقا
با دوست ما جعفر ،  کار کردید ، شما
قرار بود ، دکتر شوید و جعفر قرار بود
اتوموبیل شما را بدزدد !
خوب نشد ، شما نارو زدید ، رفتید
دانشگاه تهران دکتر شوید ، قاضی شدید !
جعفر چه کاری می تواند با شما داشته باشد ؟ آن موقع کارگری هم سطح بودید ، الان نیستید !
🔸سرم به دوران افتاده بود ، وقتی انقلاب پشد ، هنوز به کیهان نرفته بودم ، در مسجد دانشگاه از انقلاب حفاظت می کردیم ، رفتیم پانزده خانواده را از
حلبی آباد به شمال تهران آوردیم ، در
یک مجموعه آپارتمانی جا دادیم ، بعد
سه روز رفتم ، همه آپارتمان را ترک کرده
بودند ، فقط یک نفر مانده بود ، تا مرا
دید :
گفت : آقا عیسی ما نمی توانیم اینجا
دوام بیاوریم ، من ماندم به شما اطلاع
بدهم !
منهم می روم ،  ما اینجا یک وصله ناجور
هستیم ، من به مغازه دار ها حمالی می کنم ، چند تومان گیرم می آید ، یک تومان  می دهم ده کیلو دونه انگور می گیرم و مقداری هم نان می گیرم ، ده سر عائله دارم ، اما شکم شان را سیر می کنم ،
آقا عیسی ! اینجا همه از من فرار می کنند و من هم از انها می ترسم !
ببخشید شما خواستید نیکی کنید !
یاد عکس پدرم افتادم ، سال ها تلاش
کردم و عکس او را در خانه میر قهرمان
یوز باشی در یکان کهریز یافتم ، وقتی
آن عکس را به مادرم نشان دادم ،
چند بار پلک زد و بیهوش به زمین خورد ،
دوباره عکس پدرم را پنهان کردم !
بعد سال ها فهمیدم ، مهم نیست ما چه
کاری می کنیم ، مهم این است ، چه
اثری دارد ، مهم نیست ، چه می گوئیم
مهم این است ، چه فهمیده می شود !
یک روز یکی از هیئت امنای  بانکی از کارمندی شکایت کرده بود ،
گفت :
ما بانک زدیم که امانتدار  پول مردم
باشیم ، این آقا پول های بانک ما را
زده است .
و ادامه داد: مجازات می کنید ؟
گفتم : کدام تان را ؟
پرسید : بله ؟
گفتم : حرف برشت است ، می گوید :
آنها که بانک می زنند ، سارقان اصلی
مملکت هستند ، کسانی هم که پول
بانک ها را می زنند ، سارقان فرعی !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مرگ ساحل  ، پایان نمایشنامه !

✍عیسی نظری    

🔸آئین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه

🔹نسل ما ، نسلی ساده ، بی آلایش و پاک بود .
نسلی که عمدتا در روستا متولد و در شهر
بزرگ شده بود .
نسلی که هنوز هم از دیدن معلمین خود
سرخ و سفید می شود .
نسل ما ، نسلی با صورت سرخ که همچون دختری پا به ماه ، ان را از انس و جن پنهان می کند .
نسلی که ماهیان آن ، ماهی سیاه کوچولو
بود .
نسلی که تفنگ های برنو خاک شده پدر
همواره بر گرده قصه گویان اش بود .
نسلی که همواره خون برادر ، بر گردن 
او بود .
نسلی که گذشته اش از او پنهان شده بود .
نسلی که همواره بر بالای درخت در حال
میوه چیدن بود ، زمانی برای پدر و
مادرش و زمانی دیگر برای بچه و نوه هایش ، نسلی که از  میوه چیدن برای
میوه خوردن فراغتی نیافته بود .
🔹نسل ما ، نسلی بود که عشق را در قصه های پرسوز و گداز شاعران می خواند .
عشق های خودش در ناکامی بود و یا
آغشته به کاکل خونین برادر .
نسل ما ، نسل ترس بود ، ترس از ناظم ،
ترس از پاسبان ، ترس از دولت ، حکومت ، از دیوارهائی که موش داشتند ،
از موش هائی که گوش داشتند و گوش
هائی که مشتاق شنیدن بودند !
اگر لو دادنی هست برای این است که
لو گیرنده ای هم بود و یا هست !
نسل ما ، نسل ایدئولوژی ها بود ،
نسل بازمانده کشتار های دولت های
مرکزی ، نسل رقص بر خاکستر بر باد
رفته پدر ها و مادر ها ، نسل انتقام از
شاهان بی پدر و مادر ، از رجاله های
تاریخ سرزمین پدری و زبان مادری !
🔹ما نسل وحشت ورود به خانه ها بودیم ،
آن پارچه سیاه ، نشان کد سلامت خانه
بر دیواره نصب نشده است !
نسل وحشت و اضطراب ،  نسل سیانور ،
نسل هجوم به تلفن همگانی ، برای
یافتن یک کد سلامت خانه ، نسل فهم
خطر ، نسل دانستن اینکه خانه سیاه
است ، خانه امن نیست !
نسل دیدن خطر ، هجوم سیاهی ، سیاهچاله ها ، نسل درک پایان نمایشنامه ،
عشق های ناکام ، از دست دادن ساحل ،
ساحل نجات در تهران مخوف
ساحل خرامان به سوی خانه می رفت ،
خانه اش در یک خیابان فرعی بعد از
میدان فوزیه بود ، از ایستگاه جلوی
دانشگاه تهران سوار اتوبوس می شد و
ایستگاه فوزیه پیاده می شد و از آنجا تا
خانه را پیاده می رفت .
پرده تا نصفه باز بود ، لرزی ستون فقرات
ساحل را لرزاند ، این علامت نا پاک بودن 
خانه بود .
سریع به سوی تلفن همگانی رفت ، نشانه
خطر بر گوشه آن نقش بسته بود .
سراسر وجودش لرزید ، فهمید که
محاصره شده است ، بر دندان خود فشرد
اما سیانوری نبود ، بر خلاف خانه دهان اش پاک بود .
🔹صدای بلندگو گوش خراش بود ، ولی
کلمات روشن بود :
در محاصره هستید ، تسلیم شوید !
ساحل دست راست خود را به کمر برد
دژخیمان اش نیز دیدند و رگبار از چهار
طرف باریدن گرفت .
فرمانده اولین نفری بود که جسد را
برگرداند ، ساحل سلاحی در کمر خود
نداشت !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴طنز هفته !

اخذ ماشین شاسی بلند

✍عیسی نظری     روزنامه نگار

🔸رئیس جمهور خیلی عصبی بود ، اصولا کسانی که سی سال و یا بیشتر در
قوه قضائیه کار می کنند ، به سبب شغل
خود ، معمولا عصبی هستند !
( این فرمول همچنانکه آقای رئیسی را
شامل می شود ، خود مرا نیز شامل می شود .)
آقای رئیس جمهور از عصبانیت کم مانده بود ، بترکد ، ولی به زور جلوی
ترک برداشتن را گرفت و داد زد :
مادر مرده بی همه چیز ، من باید درد های
خودم را فراموش کنم و برای عدم عزل تو به مجلس ریش گرو بگذارم ؟
و اضافه کرد :
برو هر غلطی می خواهی بکن ، خودت
را از این وضعیت رها کن ! مردک من تو را اوردم که یاورم باشی نه اینکه بار من بشوی و یا سوار من !
🔸چندی گذشت ، خبری نبود ، وزیر همچنان وزیر بود .
رئیس جمهور از مخبر خود پرسید :
راستی از وزیر صمت ما چه خبر ؟
مخبر سبیل های نداشته اش را چرخاند و
گفت : سلطان به سلامت ! وزیر به سلامت رهید !
دهان الرئیس آب افتاد و پرسید :
چگونه رهید ؟
مخبر یواشکی گفت :
به لطف ماشین های شاسی بلند !
بیست و سی تائی به مجلس هبه کرد و
رهید !
-- بیست و سی تا ؟ مگر ما خودمان
برگ چغندر یم به ما چند تا ؟
مخبر با دم اش بادامی شکست و گفت :
به چشم رئیس نازنین ! قول اش را گرفته ام ! مگر کشک خاله است ، مملکت
صاحب دارد !
🔸یکی از مجلسیان به رفیق خود گفت :
در زمان شاه هر نماینده ای در پشت
تریبون می گفت ( آهای دولتیان و حکومتیان نفت برادر نفت ) فوری
شب صندوق پول بود که بار شتر
می شد و بر در سرای می خوابید ،
انگار پس از انقلاب ،  پول از ارزش
افتاده باید داد بزنیم :
آهای وزیر صمت و آهای وزرا ، ماشین
شاسی بلند !
ببین توی پارکینگ مجلس بیست و سی
ماشین شاسی بلند پارک می شود !
نماینده ای داد زد :
آهای وزیر شاسی بلند !
ماشین شاسی بلند تمام شده بود و
نمایندگان وزیر صمت را به لحاظ
بی عرضگی از مقام وزارت معزول
کردند !
قصه ما به سر رسید ، شاسی بلند به
همه نرسید !
عجب وزرای بی عرضه ای داریم !!
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻ادامه مطلب" حماسه بزرگ همایش قالا داغی" ،،👇

🔹همپای مردان و حتی بیشتر از آنها
بوده اند ، باید به تناسب در مدیریت
نیز وارد میدان شده و خود نظم و
انتظام را بر عهده بگیرند .
خود دختران و زنان نیز ، این حضور
را مغتنم شمرده و خود سکان مدیریت
اجرای همایش را بر عهده بگیرند .
زنان ما باید روز به روز در مسائل اجتماعی ورود و امر مدیریت را در
اختیار بگیرند .
دوم -
مسئله اختلاف حاصله با ورود تمامی
نیرو ها و از جمله ریش سفیدان و آگاهان
جامعه یکانی در روستا و شهر اورمیه
به صورتی کاملا مدنی حل و فصل
شود .
🔹همواره گفته ام در جوامعی که هنوز
وارد اتمام فاز گذر به دمکراسی و حاکمیت شهروندی نشده اند و هنوز
امر طوایف و ریش سفیدی سنتی و
احیانا دوره های فاز خان خانی را
می گذرانند ، این اختلافات نه به
رقابت و پیشرفت ، که به درگیری می انجامد .
گذشته روستای ما و منطقه و کشور ما
و حتی کشور های همسایه ما در اطراف
نشان این درگیری ها است .
هنوز هم دیوارهای مانده از دوران
گذشته ، نشان آن فجایع است .
🔹جنبش زمانی پر شور تر و همایش
زمانی گیرا تر می شود که بتوانیم
عقلانیت جمعی را جایگزین رهبری طلبی
و تک روی افراد قرار بدهیم .
کامروائی در آن صورت تضمین می شود .
اگر گستردگی همایش موجب شده
باشد که بخشی از همایش و جانفشانی
برخی را ندیده و از آن گذشته ام ،
عذر می خواهم  .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴              تند روها
    مسئول دو قطبی شدن جامعه

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

▪️در عالم جوامع مدنی دو قطبی سازی
همواره موجب نفرت و کین در گروه های
ایجاد شده در یک جامعه است .
و این امر عملی ضد جامعه است ، در
آغاز ممکن است به چشم نیاید ولی در
ادامه فجایع غیر قابل دفاعی را موجب
می شود ، روابط متعادل گروه های مورد
هدف در آغاز از حالت عادی خارج و
در ادامه به درگیری های نا متعادل و در
پایان با درگیری های فیزیکی کشت و کشتار نصیب کشور می کند .
برای ایجاد این وضعیت دو قطبی ،
تند رو های هر دو طرف مسئول هستند ،

▪️مقالات و نوشته های من به عنوان
امر به معروف و نهی از منکر است ،
بارها گفته و نوشته ام که من مذهبی
هستم ، بنابر این علیه اصول و فروع
آن مذهب مطلبی نمی نویسم ، البته
به افرادی که تحت این نام ها و القاب
به حیثیت انسانی هموطنان هجوم می
برند ، می پردازم و همواره از نوشته های
خود دفاع می کنم .
▪️اخیرا در مقاله(  چاق کردن دین ، از
بین بردن آن است ) توسط یک رسانه
به نظرم خارج از کشور ی ، به صورتی
کاملا معکوس عنوان و تیتر هائی استفاده شده که آن جمله ها در متن
وجود ندارد .
این عمل می تواند ، فضای آلوده جامعه
ما را ، آلوده تر کند ، و درست نتایج
معکوسی به بار آورد .
این مقاله به عنوان امر به معروف به آمران متعادل و نهی از منکر به تند رو ها
نوشته شده است و نه حمله به اصول و
فروع مذهب ،
تحریف عنوان و جملات یک نوشته در
جهت ایجاد دو قطبی بیشتر است و
در عمل سودی به جامعه نمی رساند .
▪️من در زمان شاه برای رفع ممانعت از
ورود دانشجویان محجبه به دانشگاه
فعالیت کرده و در نهایت موجب لغو
دستور جلوگیری از ورود  دختران  محجبه به دانشگاه شدم .
سال ها بعد در تشییع جنازه مرحوم
علیزاده در سواد کوه ، جناب دکتر
سواد کوهی عضو محترم حقوقدان
شورای نگهبان ضمن تعریف ماجرا
برای حاضرین گفت :  (( اولین
روز ورود من به دانشکده حقوق ،
نظری در مقابل آخرین ایراد رئیس
دانشکده به اینکه دولت می ترسد
که اعلامیه زیر حجاب دختران به
دانشگاه ها وارد شود !
جواب داد که من اعلامیه را این شکلی
وارد دانشگاه می کنم ، ورق آ چهاری
را تا کرد و به دهان اش گذاشت و
اضافه کرد ، ما کار های خطرناک را
خودمان انجام می دهیم و بر عهده
دختران نمی گذاریم ! ))
بنده خدا تمام سوغاتی های سواد کوه
را جمع کرده و به ماشین ما گذاشت .
این موضوع را   نوشتم که بگویم من با
حجاب مخالف نیستم و موافق حجاب
هستم ، اما نه به زور و اجبار ، همچنانکه
سایر اصول و فروع دین ما اختیاری
است .
▪️اگر هم امری باید به اجبار و زور اجرا
شود ، مثل اجرای احکام قوه قضائی
است ، مامورین مشخص دولت باید
چنان کنند و نه هرکسی !
امر دو قطبی کردن جامعه ، امری
ضد مدنی و ضد جامعه مدنی است .
و تند رو های هر دو طرف مسئول و
مقصر آن هستند .
این عمل ضد مدنی ایجاد خشونت در
جامعه و نهایت درگیری فیزیکی
هموطنان در یک شهر و محله و کشور
است .
آغاز ان نرم و معروف و نهایت آن
منکر مطلق و خشونت عریان است .
▪️دو قطبی کردن یک موضوع چه در
محیط شهری راجع به حجاب و چه
در همایش مردمی کوه قالا داغی
روستای یکان علیا ، یک عمل دقیقا
ضد مدنی و ضد عرفی و ضد شرعی
بوده و می تواند نتایج وحشتناکی را
رقم بزند !
ببینید  فرزندان معروف ترین آیت الله کشور  (خزعلی) ،
در نتیجه این دو قطبی سازی در چه
وضعیتی قرار دارند ؟
در خاندان نظری در زمان شاه دو امر
اختلاف زنانه منجر به امر دو قطبی
و موجب قتل پسرعموئی به دست
پسرعموی دیگر گردید و کل محله
ولدلی ویران شد ، خاندان نظری متلاشی
شد  !
آنها که باد می کارند ، طوفان درو می کنند .
اول دو قطبی سازی باد و آخر ان
طوفان است .
▪️فعالین مدنی جامعه و نه رینگو های
اسلحه به دست ، باید برای جلو گیری
از دو قطبی شدن فعالیت کنند ،
باید از سردمداران دو قطبی شدن
چه از دولت و چه ملت روی بگردانند .
چه با دین و چه بی دین ،  باید یاد
بگیریم در یک جامعه زندگی کنیم و
همدیگر را تحمل کنیم .
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴برادران لیلا و پدر اش !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔸تار وپود اندیشه های ما  ، تفکر سنتی است ، ما قادر به فهم و درک تئوری های
مدرن روز نیستیم ، ما یا گذشته پرست
و یا بدتر از آن مرده پرست هستیم !
ما موجودیت خودمان را در وجود فرد
دیگری می یابیم ، به داخل او حلول کرده
و در او ذوب شده ایم ، ما در اصل وجود نداریم ، این نقطه بی اصالتی و بی ریشه
بودن است .
آنتوان سنت اگزوپری در کتاب شازده کوچولو می نویسد :
شازده کوچولو از گل پرسید :
آدم ها کجا هستند ؟
گل گفت : باد به این طرف و آن طرف
می برد .
و سپس افزود :
این بی ریشه بودن ، اونها را حسابی به
دردسر انداخته است .
🔸پدر لیلا در حسرت بزرگ خاندان جورابلو بودن است و حاضر است تمامی سرمایه خود و آینده فرزندان خود را در آن راه فدا نماید ، تمامی چهل سکه خود را به بایرام بدهد ، کسی که حاضر است در قبال اخذ چهل سکه پدر لیلا را بزرگ
خاندان معرفی کند !
اگر او نتواند چنین کند ، فرد دیگری
در همان مجلس است که با دادن چند
سکه کمتر از پدر لیلا بزرگ خاندان خواهد شد !
🔸بایرام برای پدر لیلا و حتی برادران لیلا کت وشلوار و لباس مهمانی فرستاده است تا ضمن تحبیب قلوب ، دار و ندار
انها را بالا بکشد !
لیلا این پروژه را بر هم می زند و در
اصل سیلی خود را می زند !
زدن سیلی مجدد در فیلم بیشتر برای
سیخونک زدن به مردم است ، که به
نظر من کاری بیهوده بود .
🔸وقتی نسل جوان اندیشه های مرده
پدران و مادران خود را نمی پذیرند ،
در اصل پروژه های گذشته گرائی و
مرده پرستی را دفن می کنند ، در اصل
به دفن پدر ها و مادر های خود می پردازند .
اصل حیات نیز در پی اثبات این است
که کهنه می رود و نو جای آن را می گیرد .
درست بر خلاف اصل ،   رستم که فرزند خود را می کشد و آن را دفن می کند و رودابه بر این روند ارتجاعی عصیان نمی کند و با گریه ای دردناک ماتم فرزند می گیرد و به صورت زشت رستم یا پدر لیلا
سیلی نمی زند !
🔸تفکرات ارتجاعی و گذشته گرایی ،
افسانه ها و قصه های ارتجاعی طلب
می کند و اندیشه های نسل نو نیازمند
لیلا و لیلا ها است .
بایرام سیستم ساز ، زمانی موثر است
و زمانی به هدف می رسد که پدر و
برادران لیلا ویا رقبای وی وجود داشته
باشند و رام استثمارگر و سیستم سازی
بایرام ، اما وجود لیلا تمام کاسه کوزه ها
را بر هم می زند .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴در مصائب روزنامه نگاری

✍عیسی نظری   روزنامه نگار - حقوقدان

▪️فردی به خانه ای مهمان شد ، در حین
شام خوردن بادی از آقای صاحبخانه رها
شد ، صاحبخانه سیلی محکمی به گوش کودک خانه  نواخت .
مدتی گذشت اینبار از خانم خانه بادی
جست ، کودک نزدیک خانم بود ، او نیز
یک سیلی به صورت او زد .
وقت خواب و رفتن به جای خواب ، بادی
نیز از مهمان رها شد ، کودک را یافت و
سیلی محکمی  به او نواخت ، پیشخدمت
خانه ناراحت شد و به مهمان توپید : تو
چرا به کودک سیلی زد ی ؟
مهمان گفت :
والله من فکر کردم در این خانه هر
کس نتواند ، ما تحت خود را ضبط کند
و بادی از وی خارج شود ،  باید کودک
خانواده را بزند !
▪️این مَثَل بدان آوردم که روزنامه نگاری
در کشور ما  و روزنامه نگار همان کودک است !
هر مسئولی که توان حفظ ما تحت خود را ندارد ، تا بادی رها می کند ، یک سیلی
به گوش روزنامه نگار می خواباند .
دوم -
روزنامه نگاران وابسته و یانداش ، کارگزاران  دولت  و رانتخواران است .
در کشور ما از اول دولت های مدرن و تا کنون دولت ها اجاره ای هستند ( رانتیر )
یعنی به نیابت از طرف عده ای دیگر
حکومت می کنند ، در بهترین شرایط
اگر دولتی به نیابت از انگلیس ( دولت
پهلوی اول ) و یا امریکا ( دولت پهلوی دوم ) به نیابت قدرت های داخلی ،
دولت تشکیل داده و به نیابت از نیروی
داخلی حکومت می کنند ( دولت های
پس از انقلاب ) اولین دولت انقلاب
خود توان تشکیل دولت نداشت ، اگر
رهبر انقلاب به او کمک نمی کرد و یا
دولت های بعدی ، حتی دولت مسئول
و مقتدری چون هاشمی رفسنجانی
وابسته نهاد های قدرت در داخل بود .
▪️اگر خاطرات ایشان را بخوانید ، اتفاقا
اجاره ای ترین دولت زمانه مدرن بود !
صبح فلانی آمد و گفت :
می روم لندن برای معالجه دلار خواست
ظهر فلان آمد گفت :
می روم چشم پزشک و دلار خواست و
الی ماشاء الله
شب هم فلانی ها امدند که شکم درد
گرفتیم می رویم انگلیس و.......
من خیلی فکر کردم ، کسانی که به گوور
( کافر ) اعتمادی ندارند و علم پزشکی
در ایران آنچنان هم از جهان عقب نمانده
و خیلی هم نسبت به آنجا ارزان است و
گاهی در مقایسه رایگان ، بویژه برای
آقایان ، چرا هر آقائی ماتحت اش درد
بکند ، به کشور های کفر و الحاد ، اروپا و یا آمریکا می رود ؟
بعد مدت ها تفکری پر چانه ( یاد گل آقا
به خیر ) متوجه شدم به نوعی سهم
خواهی بوده ، اجازه رئیس جمهور شدن
داده ، باید سهم انهارا تقدیم کند و الا همه شکم درد می گیرند و راهی لندن !
بگذریم ....
▪️همواره گفته ام همچنانکه یک پزشک به قسمت های معیوب یک انسان ( بیمار ) می پردازد ، یک روزنامه نگار هم
به امر معیوب قدرت ( دولت ) می پردازد ، اگر روزنامه نگاری به امر معیوب
نپردازد و هله هله به تعریف و تمجید
نقاط قوت دولت بپردازد ، دیگر کارگزار
است ، تبلیغاتچی است ، پول می گیرد
رب گوجه فرنگی و یا پودر لباسشوئی
و تی تاپ تبلیغ می کند .
اگر هم همراه چیپس و پفک نمکی ، از
مسئولین دولت و حکومت نیز قاطی
آنها تبلیغ و تعریف کند ، خائن به امر
روزنامه نگاری مدرن است !
فرق کارگزار حکومت با روزنامه نگار
همین است !
▪️بزرگترین مصیبت روزنامه نگار همین
نقطه است . جنگ نیابتی کار گزاران روزنامه نویس با روزنامه نگاران واقعی تراژدی مضاعف مصائب روزنامه نگاری است .
فرض کنید روزنامه نگار واقعی و مستقل
نکات منفی و معیوب قدرت از جمله
روحانیون و سرداران را در محیط و شهر
خود مورد حمله ( انتقاد ) قرار می دهد ،
امر سالم رسانه و مطبوعات اقتضا می کند که فرد مذکور مثلا امام جمعه و یا
نماینده و یا سردار به آن پاسخ بگوید ،
مثلا ایراد را بپذیرد و یا قبول نکند و از
خود و عمل خود دفاع نماید و حتی می تواند شکایت کند ( امر قانونی است )
اما آن مسئول ساکت می ماند و به نیابت
و طرفداری از او روزنامه نگار وابسته و
کارگزار وارد ماجرا می شود ، یا بعضا
فرد مورد نقد و انتقاد اداره خود را
جلو می فرستد ، مثلا روابط عمومی
و یا مشاور اداره وارد می شود !
▪️من روزنامه نگار با استانداری و یا سپاه و یا .....مشکلی ندارم روزنامه نگار  به فرد استاندار و یا شخص سردار به خود وجودی امام جمعه آنهم به عملی از او نقد و انتقاد کرده است .
امر روزنامه نگاری  مدرن چنین است !
می تواند رئیس جمهور کشوری را به
پائین بکشد !
از طرفی بال چهارم حکومت و قدرت
است ، اگر خوب فهمیده شود می تواند
جلوی فساد قدرت را بگیرد و از موارد
معیوب پرده برداری کند .
و همانند سدی جلوی سقوط حکومت ها را بگیرد ، نقد و نقادی چنین معجزاتی
دارد ، با پرده برداری از نقاط معیوب
همانند پزشکی که بیماری را درمان و
از مرگ نجات می دهد ، قدرت را از
زوال می رهاند !
افهم یا میتی !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴جنبش اجرای قانون ، غیر قانونی است !

✍عیسی نظری     حقوقدان

🔹آقایان خیلی تند می روید ، فرض محال حجاب اجباری مهم تر از خود دین است ،
فرض کنید اصلا به صورت کامل عدم
رعایت آن در حد قتل است !
آیا قوه قضائی مجاز به رسیدگی به
جرائم ارتکابی توسط مردم این کشور
است یا هر کارمند بانک و یا کارمند
دانشگاه و یا در و همسایه و بویژه بیمار های خاص و تماشاگران خیابانی و همه   ؟
آیا همه می توانند ، وارد مسئله شده و
در مورد نحوه قرار گرفتن شال و یا روسری ، خودشان هم محقق و بازپرس
باشند و هم خودشان حکم بدهند و هم خودشان مجری حکم شوند !
این بلبشو و جنبش اجرای قانون ، خود
آشوب و امری ضد قانونی و ضد مدنی
و ضد اجتماعی است .
🔹مگر کارمند هواپیمائی وظیفه رسیدگی به جرائم را دارد .
مگر خود مامور قوه قضاییه می تواند
بدون دستور قضائی فردی را دستگیر
و خودش حکم داده و حکم را اجرا
کند ؟
که این وظیفه را به گردن کارمندان
هواپیمائی و یا داروخانه و یا فروشگاه
بگذاریم ؟
این روش اجرای قانون و اجرای حکم
خود نوشته و خود ساخته اگر از دست
مامورین غیر مرتبط به دست اراذل و اوباش خیابانی بیافتد ، چاره چیست ؟
اگر فردا چند بیمار جنسی ، صرفا برای
سوء استفاده از زنان و دختران مردم
به سوی آنها حمله ور شدند ، آن زنان و
دختران باید از خود دفاع بکنند یا نه ؟
مردم و انهائی که شاهد قضیه هستند
چه باید بکنند ؟
تشخیص اینکه این لباس شخصی
بیمار و بیکار خیابانی است یا مامور
اجرای فرامین الهی ، بر عهده کیست ؟
اصلا به آموزش ابتدائی و یا متوسطه و
حتی آموزش علوم دانشگاهی چه مربوط
است که من آدم کشته یا نکشته ام ؟
من اگر هم قاتل باشم باید قاضی دادگستری وارد امر تحقیق و دستگیری و
صدور حکم و اجرای آن شود ،
نه هر کارمند بانک نه هر مدیر و یا ناظم
مدرسه و یا نسخه پیچ هر دارو خانه !
🔹آقایان هیچ مسئول مملکتی نمی تواند قانون وضع کند ، الا مجلس .
آقایان هیچ مسئول مملکت نمی تواند
مجری قانون مصوب مجلس باشد الا
قوه قضائیه .
این بلبشو و جنبش اجرای امر شرعی
حجاب یا از نفوذی های صهیونیستی
همان دشمنان و یا از حماقت دوستان
نادان ناشی می شود .
پشت این جنبش ضد مدنی و ضد قانونی
و ضد شرعی ، بلبشوی بی ارادگی
دولت و بی صاحبی مملکت خوابیده
است !
🔹اگر معتقدید که امر حجاب همان قتل
عمدی است ، خوب دستگاه قضائی
وارد ماجرا شده و مثل رسیدگی به
به پرونده های قتل عمدی به این پرونده
ها نیز رسیدگی کنند
اگر معتقدید که قضات وارد این بازی
هولناک نمی شوند و انها قانون مصوب
را مد نظر دارند ،
خوب قانون وضع کنید ، یک دستور
دو خطی بنویسید که مجلس همین
حالا قانون برابری بی حجابی مساوی
قتل عمد و بد حجابی هم قتل غیر عمد
محسوب می شود !
که در اینصورت هم بیکاره های خیابانی
نمی توانند وارد ماجرا بشوند
مامورین مربوطه و تحت نظر و زیر نظر
و با امر و دستور قضات دادگستری !
به موضوع وارد و تحقیق و درثانی
مبادرت به صدور حکم و اجرای ان
می کنند .
و الا با این بلبشوی بوجود امده ، هر بیکاره ای مامور خدا وند است
و هر لحظه می تواند ، جنایتی و مفسده ای اتفاق بیافتد که مسئولیت مستقیم
آن شخص رئیس جمهور و دادستان های
شهر و شهرستان ها خواهند بود .
تا جنایتی و مفسده ای اتفاق نیافتاده
جلوی این بلبشوی را بگیرید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

طنز هفته

🔴سندروم ناهار در مسکوویچ ! 

✍عیسی نظری     روزنامه نگار

🔸روزی بود روزگاری هم بود ، همه چیز هم بود !
مسئولین کشور ما هم بودند . سفرها هم
برای اقایان خیلی خیلی بالای مملکت
مهیا و آماده بود ، فقط آنها به روسیه
خیلی علاقه داشتند !
به ذهن و خیالتان بد نیاورید ، ناتاشا یا
ماتاشا نقشی در این بین ندارند ، گرچه
آن بالا مالا ها چون به خلوت می روند ،
آن کار دیگر می کنند ، کفایت نمی کند !
گاری ماگارین پیرزن قیریش میش
اوز و  گوزو تا به مجلس اعیان ایران
آمد ، کم مانده بود ، مجلس بترکد ،
از بس که هیجان بالا بود و جریان خون
نمایندگان به گردش دورانی افتاده بود .
کسی که برای آن پیرزن مارگارین تب
کند ، البته برای ناتاشا و ماتاشا ، می میرد .
🔸بگذریم این روسیه ی ، بد ذات و بد اخلاق ، اصولا جای آدمیزاد نیست
ولی چه کنیم که فعلا امپریالیسم فقط
برای ...زاده های این مسئولین زمین و
اقامت و مقامت می دهد ، البته با اخذ
وجه به پول خود یعنی دلار و یورو و
لیره استرلینگ انگلتره !
خود مقامات بالا هم در روسیه با هزار
باتمان تف مقامات آن بلاد و گاها تف های
سربالای خود شان سر می کنند و روز
به شب می رسانند تا در تاریکی شب
آن کار دیگر بکنند !
(  باز به ذهن و دلتان بد آوردید ، ان کار
دیگر در اینجا انجام مستحبات است )
🔸جناب توحید ملک زاده دیلمقانی ، دوست عزیز من همواره برایم توجیه می کند :
جائی که می روی ، اگر پروتکل ها درست
انجام و به جا آورده نشود ، از خیر حضور بگذر که غیاب با ارزش تر است .
و الا چه معنی دارد  رئیس جمهور باشی و برای یافتن سهمیه غذای خودت به هر
ماشینی ، سرک بکشی و در نهایت هم
نهار نخورده به مملکت عودت بدهند .
می شود سندرم ناهار در مسکو  !
و این سند رم منتقل بشود به خاک پاک
تهران و ایهالرئیس هر کس را که ببیند
بپرسد :
آقا به شما ناهار دادند ؟
یا الوزیر الخارجیه به روسیه برود و داخل ماشین خود بنشیند و بیرون
نیاید که تا وزیر خارجه روسیه ، دم ماشین من نیاید ، من بیرون بیا نیستم
و الوزیر خارجه روسیه لج کند :
که نمی روم که نمی روم ، آنقدر بنشیند
که زیر پایش سبزه در آید !
و پس از نشستن آن تف سربالا به
سیمای پر موی وزیران پارسی گوی و
چسبندگی آن به صورت اعلی حضرت
از اتوموبیل مثل موش آبکشیده بیرون
بیاید و به دیدار نایل شود و نگاه ‌
کنید پرروئی و بی حیائی آن وزیر بیگانه
که در ملا عام تفی دیگر اندازد که
اوهوی دینقیلی ،  منتظر چه بودی که از
اتوموبیل  پیاده نمی شدی ؟
مال ما هم بگوید :
بله منتظر   بودم !
مال ما هم عقل ندارد ، باید می گفت :
فکر کردم در وسیع ترین کشور جهان
شاید یک آدمی باشد ، منتظر آن آدم
بودم !
ولی خوب شد ، نگفته و الا روئی که
لاوروف دارد ، جواب می داد :
تاواریش ما آدم داریم ، پوتین ، او هم
به پای آدم می رود ، نه وزیر وزرای
عقب مانده جهان سوم !
همین بهتر که این دوتا مال ( مال انها و
مال ما ) زبان همدیگر را نمی فهمند
و الا معرکه راه می افتاد .
روزتان به خیر .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔻 ادامه مطلب "تئوری جدائی طلبی یا استقلال "👇

▫️۳ - جدائی طلبی و یا همان استقلال خواهی برای ملت های خود .
در این سه تئوری موجود ، فرد به عنوان
اعلام نظر مشارکت می کند ، تبلیغ نظر
است و تمام ، تصمیم گیرنده در این
مباحث ملت ها و مردم هستند ،
یعنی با طرح این تئوری نه اتفاقی می افتد و نه کشوری متلاشی می شود .
یک تئوری شرح داده می شود و تمامی
کسانی که نظری دارند در مباحث
مشارکت می کنند و درستی و یا نادرستی
امری آشکار می شود و به قولی سره از
ناسره معلوم می شود .
🔸هان اگر مثل حداد عادل بگویید که اگر شما با زبان مادری خود تحصیل کنید
کشور متلاشی می شود و زبان فارسی
از بین می رود ، شما را به گفته مادرم
ارجاع می دهم !
می گفت : خانه ای که با آبگوشت پختن
از بین برود ، پلو بپزید تا درب و داغون
بشود ، چون معلوم می شود شما خانه ای نداشته اید !
در ثانی گفتن و طرح یک نظریه به معنی
اجرای آن نیست ، به این معنی است
که نظر سیاسی دیگر تبدیل به جرم
سیاسی نمی شود ، دیگر کسی را نمی توان به اتهام تجزیه طلبی یا همان
استقلال خواهی به زندان انداخت و
در زندان یارو تبدیل به شورشی بشود !
این تئوری ها باید در مجامع علمی و
اکادمی و محفل های مدنی به شکل
روشن و شفاف مطرح و در صورت لزوم
عملی شود .
🔸برادری با زور ممکن نیست اگر می خواهیم باهم باشیم باید تمامی
حقوق مردم در پیرامون مملکت دقیقا
همانند حقوق مرکز نشین ها پرداخت
و حتی بیشتر از مرکز پرداخت شود !
در این صورت مردم به مرکز متمایل
می شوند و خواهان برادری .
امید که این پیشنهاد حقیر در این برهه
بتواند مردم را به همدیگر نزدیک کند
و برادری به شکل واقعی اجرا شود .
من بار ها گفته ام که خواهان زندگی
برابر با تمام ایرانی های موجود در
این کشور هستم ، نه تنها استقلال
طلب نیستم ، حتی فدرال هم نمی خواهم ولی تمامی حق و حقوق ملی
خودمان را طالب و خواهانم ،
اما معتقد هستم تمامی فدرال خواهان
و استقلال طلبان حق طرح تئوری های
خود را به شکل مدنی دارند و مزاحمت
برای آنها ، چه به صورت قانونی و چه
غیر قانونی ، آشفته کردن بازار و مخدوش نمودن امر مدنی و بلند نمودن  سازی است که بعد ها صدای  انرا می شنویم ‌ .
زمان نعمت بزرگی است که گذر از آن
می تواند قابل اغماض نباشد .
زمان های از دست رفته فقط حسرت
است و بس .
سیز ساغ من سلامت .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۴۹ ) 

مرز خرافه با وقایع اتفاقی

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹همواره گفته ام ، هر کس چشمان خود را ببندد و بخواهد از اورمیه تا تهران رانندگی کند در همان اوایل کار تصادف
می کند و می میرد !
هر کس خود را از طبقه پنجم ساختمانی
به بیرون پرت کند ، می میرد .
اما ممکن است یک نفر چنین کند و تصادف نکند و یا از طبقه پنجم بیافتد
و نمیرد !
من در اورمیه با کسی صحبت می کردم
که هواپیمای مسافربری در اورمیه سقوط
کرد ، همه مردند ، اما او زنده مانده بود .
گفتم : تو از سقوط چی فهمیدی ؟
گفت :  چیز ی نفهمیدم ، انگاری کسی
صندلی مرا به عقب هل می داد ، بعد
دیدم مردم مرا از زیر صندلی بیرون
می اورند !
بگذریم ....
🔹آن روز از خواب بیدار شدم ، یاد خواب شب ام افتادم ( در خانه پدری من ، تنها ساختمان دو طبقه آبادی ، آتش گرفته بود ، من کاری از دستم ساخته نبود ، در وسط حیاط بزرگ خانه ، فریز
شده بودم ، سی چهل نفر در آتش
می سوختند و صدای ناله و فریادشان
مرا دیوانه می کرد ، اما وامانده ای بیش
نبودم ، کاری از دستم ساخته نبود ! )
در یک آن یادم افتاد ، من این خواب را
دوبار هم قبلا دیده ام و هر دو بار،  پای ام شکسته است . یکبار وقتی در دبستان
محمد رضا شاه پهلوی کلاس پنجم بودم ،
یکبار هم وقتی در دبیرستان امیرکبیر
بودم ، هر دو بار مسیو( ببه )امده بود
خانه و پای ام را با چوب بسته بود و
هردو بار بعد چهل روز خوب شده بودم .
نتیجه گرفتم ، اگر امروز به دانشگاه
بروم ، پای ام می شکند !
🔹توی همین فضا بودم که علی مکرم هم اطاقی من در کوی امیر آباد ، ساختمان
هیجده که دست و صورت خود را شسته
و اماده بود ، گفت :
تو هنوز پا نشدی ؟
گفتم : من امروز پا نمی شوم !
-- عزیز امروز جلسه گذاشتی ، از دانشکده های دیگر می آیند !
-- ببین عزیز ، یک طوری جلسه را اداره
کن ، من اگر بیرون بیایم ، پای ام می شکند .
-- چرا چرند میگی ، یعنی همین جوری
توی رختخواب می مانی ؟
--  تا ساعت یازده همینجوری می خوابم
و بعد ساعت یازده می روم دستشوئی و
بعد شستن سر و صورت به سلف سرویس کوی می روم و دوباره آرام به اتاق برمی گردم ! بشکند ببینم چه جوری می شکند !
🔹با مکرم از دبیرستان همکلاسی بودم ،
گفت : باشه من می روم اما از این خرافات و مرافات به کسی حرفی نمی زنم ، نه این حرف هایت را من می پذیرم و نه سایرین ، خداحافظ .
تا ساعت یازده دراز کش توی تختخواب
بودم ، در آن ساعت پا شدم ، به دستشوئی رفتم ، دست ها و صورتم را
شستم ، تو آیئنه موهایم را صاف کردم .
خواستم به سلف سرویس کوی بروم
نتوانستم ، پای من تکان نمی خورد ،
ترسیدم ، فریاد زدم ، کمک کنید !
از نزدیک ترین اتاق دو نفر به دستشوئی
امدند .
پرسیدند : چه اتفاقی افتاد ؟
گفتم : هیچ اتفاقی نیافتاد ، اما من
نمی توانم برگردم و راه بروم !
مرا چند نفری بلند کردند و به درمانگاه
کوی بردند !
دکتر پرسید : چطور شد ؟
گفتم : هیچ طوری نشد ، دست و صورتم
را شستم و نتوانستم حرکت کنم !
دکتر گفت :
یعنی پایت به جائی خورد یا حین راه
رفتن ؟
گفتم : هیچ اتفاقی نیافتاد !
آمبولانس آمد ، مرا به بیمارستان اشرف
پهلوی پائین دانشکده اقتصاد منتقل
کردند و عکسبرداری کردند .
دکتر بالای سرم آمد ، دانشکده ام را
پرسید و گفت :
متاسفانه پای شما بر خلاف دفعات قبل که از ساق ها شکسته بوده ، این بار
از کف شکسته است ،
باید گچ بگیریم .
پای مرا گچ گرفتند ، و دوتا زیربغلی
دادند و مرا با همان امبولانس به
کوی آوردند و در تختخواب انداختند !
ساعت چهار بعد از ظهر که علی از
دانشکده آمد ، شوکه شد و گفت :
عیسی تو را خدا بگو که همه اینها
یک شوخی است ! پسر تو گفتی
امروز پایم می شکند و الان پایت را
گچ گرفتی !
نه آن روز و نه تا امروز ، من نفهمیدم
چه شد و چرا پای من شکست ؟
🔹دکتر ها ی آن روز درمانگاه کوی دانشگاه و بیمارستان اشرف پهلوی تهران
هیچکدام علت خاصی برای آن نیافتند ،
دفعات قبل علت داشت ، بار اول
با دوچرخه رفتم زیر ماشین و بار دوم
با دوچرخه رفتم به کانالی که آبیاری
کنده بود ، ولی این بار هیچ اتفاقی
نیافتاده بود
و من نیز برای اینکه دیوانه ام نپندارند
از سه خواب و سه شکستگی پا حرفی
نزدم ، فقط در کوی با علی مطرح کردم
و امروز با شما !
ساغ و سلامت قالین
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نوروز عینی زامان دا تام گوجلو معنالارلا یئنی بیر اویانیشا،صولحه،دوستلوغا،بیرلیک و بیرلییه آپاریلان بیر چاغریشدیر.سئوگی دولو،نور دولو نوروز باهارین گلیشینی،طبیعتین اویانیشینی موژده له ین،اومید دولو باشلانقیجلارین،بوللوق و برکتین سیموولو اولان بول روزو دولو بایرام دیله یی ایله نوروز بایرامینیز موبارک..
نوید آذربایجان
🌺🌺❤❤🤗🤗

Читать полностью…

نوید آذربایجان

اتاقی برای همه

همه با هم شنبه برای انتخاب شایسته‌ها با رای به #ائتلاف_فراگیر_استانی

Читать полностью…

نوید آذربایجان

۴۱۸ جعفر نیکزاد - کاندیدای بخش کشاورزی انتخابات اتاق بازرگانی ارومیه از ائتلاف فراگیر استانی

🔴 بیوگرافی: رئیس اتحادیه صادرکنندگان و واردکنندگان بخش کشاورزی استان، عضو هیات مدیره اتحادیه ملی محصولات کشاورزی ایران، مدیرعامل شرکت تعاونی آیاتای ایشیق آذربایجان غربی، مدیر مجتمع قصر باراندوز و بازرگانی نیکزاد، عضو اتاق مشترک ایران-ترکیه، ایران-هند و ایران-عراق، رئیس هیئت مدیره شرکت زنجیره سیب قزل یاشایش آذربایجان غربی، صادرکننده نمونه سالهای ۹۷ تا ۱۴۰۰

🔴برنامه‌ها:

🔹 از دوران ناجوانی در بخش کشاورزی بوده و از نزدیک مشکلات این بخش را بخوبی لمس کرده ام و بدنبال مدافع منافع فعالین کشاورزی خواهم بود

🔹 فرهنگسازی در بین کشاورزان برای تولید محصولات کشاورزی شناسنامه دار

🔹 کاهش استفاده از سموم و پیگیری ایجاد آزمایشگاه آنالیز سموم در استان

🔹 پیاده کردن مدیریت حمل و نقل ریلی و دریایی بخصوص حل مشکل صادرات دریایی به بازار هند

🔹 افزایش کانتینرهای یخچالی

🔹 قیمت گذاری واقعی پایه ارزش گمرکی محصولات کشاورزی

🔴هدف:

🔹 کاهش حاشیه و افزایش انسجام در اتاق بازرگانی ارومیه

🔹 پیگیری جدی مسائل کشاورزی استان

🔹 پیگیری حذف تعهدات ارزی از محصولات کشاورزی فاسد شدنی

🔴مشکلات بخش کشاورزی استان:

🔹 نبود زیرساخت صدور گواهی سلامت

🔹 نداشتن آزمایشگاه آنالیز سموم

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴سیاست ضد تورک ، شکست حتمی !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار -- حقوقدان

▪️من هیچوقت در مورد کشور های دیگر ، مطلب نمی نویسم ، ایران کشور من است و من به عنوان شهروند ایران از منافع خودم و کشورم دفاع کرده ام .
اما دوستان ضد تورک همواره یقه ما را
گرفته و ول نمی کنند .
آخرین دسته گل را کارشناس تلویزیون
جمهوری اسلامی به آب داد ، اگر اردوغان
پیروز شود ، منافع ما آسیب می بیند !
دوتا دوست در کنار رودی قدم می زدند ،
یکی دید که رود پوستی می اورد ،
لباس خود را به دوستش سپرد و به آب
پرید تا آن پوستین را تصاحب کند ،
وقتی به پوستین دست زد ، پوستین
هم با او گلاویز شد ، نگو پوستین نبوده
یک خرس بوده است .
دوست در کنار رودخانه دید که دوست اش با پوست گلاویز شده و نمی تواند
آن را بیرون بیاورد .
صدا زد :
رفیق اگر نمی توانی پوست را بیاوری
ول اش کن ، بیا بیرون !
رفیق اش داد زد :
بابا من پوست را ول کرده ام ، پوست
منو ول نمی کند !
دقیق وضعیت ما است ، ما انها را ول
کرده ایم ، انها ما را ول نمی کنند !
▪️یک روزی عضو شورای نگهبان می گوید :اصل پانزده برای ......
یک روز کارشناس آماتور می گوید :
اگر اردوغان پیروز شود ، منافع ما
نابود می شود .
این خزعبلات وقتی از صدا و سیمای
رسمی  کشور پخش می شود ، فقط
یک معنی دارد ، تو و کشورت دشمن
ما هستید بیا جنگ کنیم !
فرض محال هم چنین باشد ، کارگزار
احمق سیمای نفهم  ! این مطلب نه در
بلندگوی صدا و سیما ، که در اتاق های
سربسته امنیت ملی و منافع آن باید
بحث شود .
حتی رئیس جمهور اش حق ندارد در
آن قوطی ضد ملی ، به طالبان خط و
نشان بکشد ، طلبه قند هاری نیز به
عوض آن ، به هیکل ات یک سطل
آب می ریزد و به علن ، حالا بیا جنگ را
شروع کن !
بد هم نمی گوید ، می گوید :
من کسی هستم که آمریکا و کل اقمارش
را در منطقه شکست دادم ، تو را یک
لقمه می کنم !
▪️جناب رئیسی ! الان چه باید کرد ؟
نه از جنگ حرف نزن ، چه علیه افغان
و چه علیه تورک ترکیه و یا  اعراب !
ما آن چنان روزی برای ملت تدارک
دیده ایم که توان جنگ ندارد و چه
بهتر ، تنها حُسن ملت که صلح را طلب
کند ،  در کل منطقه و جهان !
ملت ما از جنگ بیزار است هله ، هله
از جنگ داخلی و جنگ با همسایه ها .
▪️و اما اصل مطلب انتخاب ملت ترکیه برای ما به عنوان دوست همسایه غربی فرقی ندارد ،
به هر کس رای بدهد ، ما هم او را
رئیس جمهور می دانیم ، همان انتظاری
که ما از آنها داریم !
( افهم کارشناس نادان تلویزیون دولت
ایران )
مسئله این است که در ترکیه یک گروه
هوادار غرب و ناتو فعال است که
سردسته انها قلیچدار اوغلو هست و
یک دسته ملی گرا که مخالف وابستگی
ترکیه به غرب و در پی سیاست موازنه
منفی بین غرب و شرق است .
درست مثل ایران ، غرب گرایان عمدتا
ضد تورک هم هستند ، چه در ایران و چه
در ترکیه ، ضد تورک های ایران از
دسته ضد تورک های ترکیه هوا داری
می کنند ، دوست دارند قلیچداراوغلو
برنده انتخابات شود ، تورک ها و دوستداران انها هم دوست دارند ،
اردوغان برنده شود !
یک هفته دندان روی جگر بگذارید ،
مسئله روشن می شود .
▪️دولت هم اگر می خواهد ، از ضد تورک ها در ترکیه حمایت کند ، در پشت اتاق های در بسته و بدون حضور خبرنگاران و کارشناس های ( ببو )  فعالیت کند !
بیا جنگ کنیم !
فعلا از توان ما خارج است .
▪️رئیس جمهور و هیئت دولت و کارشناسان صدا و سیما فعلا توزیع مرغ را به حالت عادی و نرمال زمان شاه در بیاورند ، کاری کرده اند کارستان !
منافع ملی ما فعلا در داخل مملکت
بیشتر مورد نیاز است ، تا در خارج
مرزها !
▪️ببو جان !  صف های نان یا نون
در مملکت ، کانهم بنیان مرصوص است ،
تو در چه فکری هستی ؟
تورک بودن را در مخیله نداشته خود
هضم کنید ، و الا روزگار سختی برای
ضد تورک ها در پیش است !
گر در خانه کس است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

خاطرات و خطرات   ( ۲۵۳ )

🔴فقط یک لیوان خوردم !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹من مسئول دادگاه کیفری دو بودم ، روزی پرونده ای آوردند ، از کمیته مرکزی اورمیه ، متهم به شکل غیر قابل باوری
اصرار میکرد که فقط یک لیوان مسکر
خورده است .
برای من در دوران قضاوت و داوری
اقرار و اعتراف در مرجعی غیر از محضر
قاضی قابل قبول نبود ، متهم باید با فهم
موضوع و فهم مجازات قانونی آن در
کمال آزادی و اختیار اقرار کند در غیر
اینصورت از نظر من پذیرفته نبود .
🔸خطاب به متهم گفتم ، شما را متهم به
شرب خمر نموده اند ، شرب خمر با
آگاهی دارای مجازات قانونی است و
ماده مورد نظر را قرائت کردم و مجازات
قانونی ان را تفهیم نمودم !
و بعد خطاب به وی پرسیدم ، آیا شما
شرب خمر کرده اید ؟
جواب داد : فقط یک لیوان خوردم !
گفتم :
برادر خیلی ها شب مشروب خورده و ما
خبری از آن نداریم و کسی هم به انها
کار ندارد ، اما اگر یکی از انها صبح فردا
بگوید که دیشب شرب خمر نموده ،
قانون آن فرد را مجازات می کند .
در اصل قانون با اقرار کننده مسئله دارد و نه با خورنده !
برای بار دوم می پرسم آیا شما شرب خمر
نموده اید ؟
گفت : فقط یک لیوان !
گفتم : چه یک لیوان و چه صد لیوان ،
قانون با خورنده معترف مشکل دارد !
اگر کسی شب ، خورده باشد و صبح بگوید ، مشروب نخورده ، از مجازات
می رهد !
بعد ناراحت شدم و گفتم :
مرد شق القمر که نکردی ، یک بار دیگر
این جمله مزخرف را تکرار کنی دیگر
منهم نمی توانم برایت کاری کنم .
مامور کمیته مرکزی هم ناراحت شد و داد
زد :
بابا یک کلمه بگو ، نخوردم هم خودت را
هم مرا و هم جناب رئیس را راحت کن !
متهم با غرور گفت :
بگم نخوردم ، بعد مرا ببری کمیته و هزار
شلاق بزنی ؟
بعد گفت : آقا من قانون را می دانم ،
اگر بگویم نخوردم ، کمیته صلاحیت
رسیدگی دارد و تا هزار شلاق می زند !
اگر بگویم بیشتر از یک لیوان خوردم
دادگاه هشتاد ضربه می زند !
یک لیوان خوردم راحت جان است ،
نه دادگاه می تواند حکم دهد و نه کمیته !
🔸گفتم : ماشاءالله به شما ، این قانون را از چه کسی یاد گرفتید ؟
گفت : شب روحانی مسئول کمیته برایم
یاد داد !
متهم را به پیش رئیس دادگستری بردم و
گفتم : حاج آقا لطفا زنگ بزنید ، رئیس
کمیته مرکزی تشریف بیاورد ، زنگ زد و
بعد پرسید :
موضوع چیه ؟
موضوع را گفتم ، خدائی چنان متاثر شد
که گریه کرد و وقتی رئیس کمیته مرکزی
وقت آمد ، گفت :
آقای ج روزی چند بار زنگ می زنی که
چرا رئیس دادگاه ریش ندارد ؟
تو ریش داری و لباس پیامبر پوشیدی ،
متهم را  اغوا می کنی که در دادگاه اقرار
کند و لابد شلاق بخورد ! تو جواب خدا
را چه خواهی داد ؟
جواب قانون را چطور می دهی ؟ اگر
این مرد مجازات می شد و بعد قضیه
رو می شد ، خدا شاهد است ، باید
قصاص می شدی !
🔸متهم شوکه شده بود ، وقتی از اتاق رئیس کل دادگستری بیرون آمدیم ،
تازه فهمیده بود جریان از چه قرار است .
اقرار باید مقرون به واقع باشد ، اگر با
اغوا و ترس و اجبار و دروغ و زور
و گول زدن باشد ،  ارزشی ندارد .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴در بی دولتی تورک های ایران

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

▪️ما به معنی درست کلمه دولت نداریم ،
شاید بپرسید ، یعنی رشد و پیشرفتی
نداشته اید ؟
باید بگویم ، نه خیر !
رشدی که ما در این مدت داشته ایم ،
شاید هیچ گروه و جنبشی به دست
نیاورده است !
سازمان های دارای دولت های پشتیبان
به گرد ما هم نمی رسند .
روزی از رضائیه عازم تهران بودم ، در آن
زمان برای رفتن به تهران باید از مسیر
شهرستان شاهپور - خوی - مرند و تبریز
و....رد می شدیم ، وقتی از خوی و ایواوغلی می گذشتیم به پای قالا داغی
می رسیدیم ، من سال ها قبل از آنجا
فرار کرده بودم ، وقتی به پای ان کوه
می رسیدیم ، ناخود اگاه گریه امان نمی داد !
▪️روزی بغل صندلی من ، مردی نشسته بود ، وقتی گریه های مرا دید ، علت را
پرسید و من ماوقع را شرح دادم !
متعجب و ناباورانه گفت :
وای داداش ، نه قالا داغ ایمیش ، بو دره تپه دن قورتولوب ، رضائیه ده یئر سالیب ،
اوردان دا راضی اولماییب ، تهرانا گئدیب ،
تهرانین گوبه ینده دانیشگاهدا  یئرله شیب،
ایندی گلیب بو دره و تپه یه ماتم توتوب !
در آن زمان نتوانستم چیزی بگویم ،
الان بود می گفتم :
قالا داغی بیزیم وارلیغیمیز ، بیزیم ائلیمیزین دایاغی و بیزیم بایراغیمیزدی !
▪️بگذریم
ما دولتی نداریم ، برای همین برای اخذ
یک شناسنامه هویتی در این مملکت
گاهی تا ماه ها و سال ها از پله های
ادارات بالا و پائین می رویم !
آنهم اداره ای که اداره نیست .
هیچ یادم نمی رود ، تابستان ها در میدان بازار باش
بوغدا مئیدانی - کومور مئیدانی با کوردها
معامله پشم و پوست می کردیم .
وقتی دیر می ماندند ، یک اتاقکی بود ،
ظاهرا نوشته بود ، شعبه ثبت احوال یا
خود ثبت احوال ، می گفتیم :
عمو از پله ها برو بالا ، یک پیرمردی
اونجا نشسته ، اگر بیشتر التماس کنی
کمتر می دهی و اگر بخواهی التماس
نکنی باید دو تومان بدهی و یک شناسنامه بگیری ، اونو نشان مسافر خانه چی بدهی ، شب برایت جا می دهد !
در مقابل در خیابان خیام ساختمانی
بود که همیشه درش بسته بود ، با پول
هم در اش را باز نمی کردند ، مشهور
بود ، چند نفر با انگشت انجا را نشان
داده بود و ساواک انگشت های اشاره
انها را بریده بود !
آنوقت تو بیا به اینجا هم اداره بگو به
انجا هم ، خدا را خوش نمی آید ‌.
آدم اگر دولت داشته باشد ، یقه این اداره
دو تومنی را نمی گیرد که مرد کوچک
زمان شاه دو تومنی و الان حضرت فرعونی ، چرا به مردم شناسنامه نمی دهید ؟
▪️اگر ما دولت داریم ، چطور اداره دارایی ده سال و بیشتر بنری سه در سه بر خیابان کاشانی نصب می کند که در
وصول مالیات استان اول بوده است ؟
▪️اگر ما دولت داشته باشیم ، چطور هر
مقام سر یک گردنه به خود اجازه می دهد
که سهم دریاچه را از آب سد ها به جیب
بزند و جلوی آن را بگیرد و چند استان
تورک نشین را درگیر این بلای خانمانسوز
نماید .
امام مسجد اش جلوی پخت نان را بگیرد که مردم روزه اند !
خوب نصف بیشتر مردم هم روزه نیستند !
▪️تورک های ایران دولتی ندارند ، اما
افراد مستقل و با وجدان وطن ، از
جان و دل مایه می گذارند .
دکتر جواد هیئت با تمامی پوست و گوشت خود ، پایه های اساسی (( وارلیق )) هویت طلبی
را بنیان گذاشت .
دکتر رضا براهنی ، تورک های چپ و کمونیست ایران را با هویت طلبی
آشتی داد و به قول علامه جعفری
که اگر تعریف از خود نباشد ، من تورک
هستم و به همان سیاق اگر تعریف از
خود نباشد ، من مذهب را با هویت طلبی
آشتی دادم !
▪️ما دولتی نداریم ولی هر تورک ایران
هزاران سال دولت مداری و دولت گری را
در آستین خود دارد .
▪️ما تورک های ایران دولتی نداریم ، ولی تا کنون حافظ این دولت های اجاره ای بوده ایم و هنوز هم از آن دست نَشُسته ایم !
▪️ما بدون دولت هستیم ، و ضعف این
دولت های رانتیر از آن است !
این دولت های بدون تورک ایران ، اسیر
دست ارتجاع و شوونیست ها هست و
خواهد بود .
اندیشه های ارتجاعی و باستانگرایانه و
اوهام افسانه ای دیو های یک چشم و هفت چشم و دشمنی ناشی از آن افسانه ها به تورک هموطن ایرانی ، جز ضلالت
و گمراهی در این جهان پر شر و شور ،
عاید دیگری ندارد و نخواهد داشت !
گله جک بیزیم دیر !
بیزیم اولاجاق !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

راهپیمایی یکانی ها در قالا داغی یکانات👇

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴حماسه بزرگ همایش قالا داغی

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹آغاز همایش با جلسه شامگاه شورای اسلامی یکان علیا رسماً آغاز شد .
در این جلسه استاد پرویز یکانی زارع
یادگار و نشانه میرزا نورالله خان یکانی
حضور داشت .
رئیس شورای اسلامی یکان علیا جناب حسن نوری بابا  و محمد
جلال اوغلو رئیس بخش و تعداد دیگری
از فعالین منطقه ، جناب زینال همتی از
بانیان این همایش و مسئول کانال یئکن اوغلو و عده دیگری از فعالین روستا و
یکانی های ساکن در شهر ستان اورمیه
حضور داشتند .
🔹جناب حسن نوری بابا و جناب محمد جلال اوغلو در آغاز بیاناتی از سابقه و
تقاضای فعالین یکانی و آمادگی انها برای
همکاری و جلسات متعدد برای رفع اختلاف پیش آمده در میان خود فعالان
سخن گفتند .
من نیز به نوبه خود از عظمت کار همایش
و رعایت موازین اصولی و گریز از دو قطبی شدن موضوع و تلاش برای ایجاد
تعادل و رفع اختلاف سخن گفتم .
🔹استاد پرویز یکانی هم رهنمود هائی ارائه و در خصوص موضوع جناب زینال  همتی هم نظرات خود را بیان نمودند .
🔹پس از آغاز رسمی همایش ، فعالیت
فعالین برای تهیه نان و آب در دامنه
قالا داغی و سایر مایحتاج عمومی شدت
گرفت ، از نان پختن نانوائی در آن نیمه
شب و بسته بندی اقلام مورد نیاز از
طرف اعضای صندوق وارلیق و اهالی
یکان علیا و فعالین همایش قابل تحسین
بود .
🔹یکانی ها گر چه همواره سوخته اند ، ولی همواره نیز توانسته اند ، ققنوس وار از خاکستر خود متولد شوند .
وقتی تاریخ را ورق می زنیم ، هیچ
سرزمینی در منطقه وجود ندارد که دلاوری از ما از یکانات در آن سرزمین
شهید نشده باشد ودر آن سرزمین دفن
نشده باشد .
از خراسان تا سیستان از چالدران تا کرکوک و موصل ، از سلماس تا دیار بکر
از شمال تا جنوب ایران ،
در تاریخ معاصر من هر جنبشی را که در
سراسر ایران خوانده ام ، نورالله خان
یکانی پای ثابت این جنبش ها بوده است ، از آذربایجان تا گیلان ، تا خراسان ،
تا تهران تا استانبول تا اروپا و.....
🔹یکانی ها ممکن است ، بسوزند و خاکستر شوند ولی اصالت و سخت جانی انها ، همواره در زیر خاکستر موجود است .
در سال نود و هفت در اولین همایش
قالا داغی در میان صد ها مرد و پسر
تنها سه تا زن و سه تا کودک بودند !
با حسرت وجود خانواده های فعال
پشت تریبون رفتم و گفتم :
زنان و دختران یکانی غایب بزرگ این
همایش هستند .
در چهارمین همایش قالا داغی صدها زن
از پیر و جوان و صدها دختر و بالاتر
از آن صدها کودک بودند ، کودکانی که
تازه راه رفتن را یاد می گرفتند .

دیگر ممکن نیست که قالاداغی را به خاطروجود  چند ریال مفرغ و یا مس و یا نقره و حتی طلا در بطن آن  ، بتوانند از بین ببرند !
🔹پرچم موجودیت ما یکانی ها ، قله پر
افتخار قالا داغی است .
نشریه جارچی اورمیه در شماره اختصاصی خود راجع به یکانات و قالا
داغی و همایش آن ، با عکسی بزرگ از
قالاداغی تیتری بزرگ هم دارد
(  وطن بایراغی ائل دایاغی )
حضور جناب محمد مجنونی ، مدیر
مسئول نشریه جارچی اورمیه ، گزارشگران صدا و سیمای تبریز و گزارش
همایش قالا داغی تو سط نامبردگان و
ده ها کانال و گروه های مجازی ، امر
تازه ای  در همایش بود . گرچه از سال های قبل کانال های یکانی ، همایش را انعکاس می دادند . همانند سال های پیش جناب مهدی علیزاده مدیر باشگاه گروه سحر مرند ( قارتال میشو )امنیت فنی صعود را بر عهده
گرفته و تیم کوهنوردی قالاداغی  یئکن نیز همراهی می کردند .
گروه امداد و نجات ، در یک آزمون عملی
سنگ تمام گذاشت ، پیر زنان و پیر مردانی که با غیرت خود تا بالای کوه و
قله قالا داغی آمده بودند ، در پائین
رفتن از قله به کمک گروه امداد و نجات
نیاز داشتند و آنها نیز آن کمک را دریغ
نکردند .
🔹همایش نشاط آورده بود ، رئیس شورا
جناب حسن نوری بابا گرچه در جلسه
شورا گفته بود که به لحاظ بیماری
قلبی فردا به کوه نخواهد آمد ، ولی
در کوه بود و خوش امد گوئی به
کوهنوردان را همراه جناب محمد
جلال اوغلو به انجام رساند . 
نغمه سرایان و نغمه خوانان به خصوص
یاران ساکن خوی و اورمیه ، شور و نشاط
موجود را صد چندان نموده بود ، یک کلام  گروه موسیقی تورک اوغلو ی اورمیه ورحیم رضا اوغلو و گروه موسیقی
او در صدها دهان رله می شد .
🔹در پایان این گزارشواره توجه یکانی های علاقمند را به دو موضوع جلب می نمایم
اول -
حضور زنان و دختران بسیار وزین و
بالا بود ، در همایش گروه های کوهنوردی
در چهارچوب کشور ما تا حال چنین
امری اتفاق نیافتاده بود .
اما متاسفانه در مدیریت مشارکتی
نداشته اند .
از این پس در همایش ها وقتی نیروی
زنان و حتی کودکان از نظر کمیت
🔻ادامه در صفحه پایین👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴فعلا بهشت و جهنمی وجود ندارد !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار

▪️دنیا عوض شده است ، روش های سنتی دولت و حکومت ، دیگر کارآئی ندارد .
ارعاب و کشتار ، زمانی کار ساز بود ،
که هنوز زندگی برای انسان ها شیرین
بود ، الان خیلی ها آرزوی مرگ دارند !
پند و نصیحت بزرگان ، زمانی اثر
داشت که نسل های جوان به دست و دهان بزرگان چشم می دوختند .
الان صفحات تلفون های هوشمند ، نه
تنها هوش انها را که هوش بزرگان را
نیز می رباید .
▪️زمانی دین و ایمان کار ساز 
بود ، که دین و ایمان مقابل دولت و
حکومت بود ، الان مردان کوچک  دولت و
حکومت خود لباس دین و ایمان پوشیده اند !
مردم مشکلات خود را از حکومت میدانند ، وقتی هم حکومت لباس
دین می پوشد ، در اصل مردم دین را
مقابل خود می بینند !
▪️در دنیای نوین دولت ها و حکومت ها دیر زمانی است
که مبدل به خادمین ملت برای رفاه
عمومی و کار مردم  شده اند .
دیگر در جهان ما ، هیچ دولتی مسئول
فروش زمین های بهشت و یا جهنم
نیست !
اصلا بر اساس دین ما هنوز بهشت و جهنمی وجود ندارد ، تمامی مردگان
از آدم تا به امروز در عالم برزخ هستند ،
بهشت و جهنم بعد از صور سرافیل و
قیامت ایجاد می شود !
فروشندگان زمین های بهشت و جهنم
دروغ می گویند !
هیچکس از عاقبت کار خبر ندارد !
چه بسا قاری قرانی چون سعید به جهنم
و چه بسا منبر سوزانی به سوی بهشت
برود !
▪️برادر بهشت فروش ! ما اگر نخواهیم
به بهشت برویم ، باید چه کسی را ببینیم ؟
بهشت و جهنم خدا به رابطه فرد و خدا
بسته است ، ولی کار جوان و رفاه او
به عمل دولت و حکومت بستگی دارد !
برادر !
جوانان مردم بیکار هستند و الان متاسفانه چهل ساله هستند ، بزرگان و
پیران خجالت می کشند ، به انها پند و
اندرز بدهند و یا قول بهشت !
فقط آرزو دارند ، جوانان از زور بیکاری  ،
روانی نشوند ، دیوانه نشوند !
▪️آقایان مسئولین دولت و حکومت شما
چرا خجالت نمی کشید ؟
مسئول بهشت و جهنم رفتن مردم شما
نیستید !
شما مسئول حفظ ارزش پول کشور
هستید !
شما مسئول اقتصاد کشور هستید ،
مسئول بیکاری یک ملت هستید و مسئول
تاراج اداره دارائی هستید !
مسئول تعطیلی کارخانجات کشورید ، 
شما بر این دنیای مادی انها برسید که
آسان و سهل و ساده است ،
مگر نمی خواهید حکومت کنید ؟ راه
حکومتداری از این گذرگاه است .
بهشت و جهنم خدا ارتباط مستقیم
بین انسان و خدا است ! 
اصلا تظاهر بیرونی دین نوعی ریا است ،
▪️روسای ادارات چون در عمل به وظایف خود وامانده ای بیش نبودند ، زورکی کارمندان را به نماز می بردند و یا هنوز هم می برند !
برادر وظیفه شهردار - فرماندار - استاندار
رسیدگی به امورات دنیوی و مادی مردم
است .
مردم را خودشان و اعمالشان به بهشت
و جهنم می برد ، نه دستورات مقامات ،
مقامات خودشان را به بهشت بیاندازند ،
کلاه شان را هوا کنند .
کار دین و ایمان مردم به خودشان مربوط
است !  
شما جلوی غارت ملت را توسط ادارات
و دانشگاه های خودتان بگیرید !
شما جلوی مدرک های پولی را بگیرید .
بهشت و جهنم را ول کنید ،  توزیع مرغ
و تخم های ان را میزان کنید .
جلوی تورم و گرانی را بگیرید ، جلوی
مافیا های گوناگون را بگیرید !
حکومتداری و تشکیل دولت برای
امور روزمره ملت است .
برای نان مردم است برای مسکن مردم
است ، برای کار و رفاه ملت است .
گر در خانه کس است
یک حرف بس است
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۵۲ )

شعار های تند علیه مسئولین !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹من به هزار و چهار صد سال قبل کاری
ندارم ، شرایط اجتماعی امروز ما با
آن متفاوت است .
خاطرات من مربوط به چند ده سال اخیر
است که به هر حال تاریخ به روز ما است .
من هنوز به دادگستری نیامده بودم ، 
و در کیهان کار می کردم ، بعضا به
عنوان مصاحبه به مجلس خبرگان می رفتم و گاها به محل کار و خانه رهبران
رده اول مملکت می رفتم و گاهی به
شهرستان ها بیشتر اورمیه و......
🔹روزی که وارد اورمیه شدم ، جوانان جلوی استانداری جمع شده بودند ،
شعار مرگ بر استاندار گوش ها را کر
می کرد !
ملاقات من با آقای استاندار از تهران
مشخص شده بود ، عکاس کیهان را
از خیابان امام بر داشته عازم استانداری
شدم .
استاندار آقای حقگو بود ، از میان جوانان
خشمگین و شعار دهنده گذشته و به اتاق
استاندار رسیدم !
اولین سوال ام این بود ، آقای استاندار
مردم در خیابان ها و جلوی استانداری
مرگ بر استاندار می گویند ، چرا ؟
گفت :
ارتش و سپاه در منطقه یک عملیاتی
کرده اند که موفق نبوده و عده ای از
نیرو های ما شهید شده اند ، مردم هم
ناراحت شده اند ، موضوع دیگر کمک
من به مجاهدین خلق است ، از باب
تحبیب قلوب ، حکم اسلام است !
خدائی نه یک کلمه از تظاهرکنندگان
بد گفت و نه ناراحت و عصبی شد و
نه انها را متهم به این کرد که گویا از
خارج آمده اند و یا ضد انقلاب هستند .
متانت این اولین استاندار استان
اذربایجان غربی تا کنون بدون همتا
مانده است .
🔹دیروز در باغ رضوان با یکی از دل سوختگان درد دل می کردیم .
گفتم : من قبل و بعد انقلاب لا اقل
دویست بار به حضور شهید بهشتی
رسیده ام در جمع دویست بار من فقط
یک بار پانزده دقیقه معطل شده ام که
آنهم تلویزیون مشغول فیلمبرداری از
وی به عنوان رییس قوه قضائیه بود ،
من در عمرم ندیدم که درب ورودی
رئیس کل دادگستری یا دادستان شهرستان و یا استان با دربان و پاسبان
باشد و درب مستقیم به سالن نباشد ،
الان من اگر بعد چهل سال و اندی کار
در دادگستری ( قضاوت - وکالت )
بخواهم با رئیس کل دادگستری ملاقات
کنم ، نمی توانم .
رییس کل دادگستری سهل است ، سرباز
اجازه ورود به طبقه ای که حوزه ریاست
دادگستری است ، نمی دهد !
درب اتاق کار هیچ رئیسی به سالن باز
نمی شود .
اعتراض کنی ، آقا ریاست در معرض خطر است ،
اعتراضات ضد انقلاب است ، هیس !
صدایت در نیاید و الا حوزه ضد انقلاب
خیلی وسیع است ، یک -دو - سه می شوی ، ضد انقلاب حالیته !
تو که نمی خواهی ، رییس ما ترور شود ؟
می خواهی ؟
نکنه تو هم از همان تروریست های داعشی باشی ! هستی ؟ 
🔹من رفته بودم مجلس خبرگان ، بررسی قانون اساسی بود ، در مورد ماده مربوط به ممنوعیت شکنجه ، یک آخوندی از ماده مذکور انتقادی کرد که اگر شما کلا شکنجه را ممنوع کردید ، فردا یک تروریستی دستگیر شده است اگر اعتراف کند و دوستان اش دستگیر
شوند که هیچ و الا اگر شکنجه نشود
و اعتراف نکند و دوستان او فردای آن
روز مسئولین مملکت را ترور و انها می میرند !
🔹دکتر بهشتی به جای اقای منتظری
رییس جلسه بود ، امان نداد که آخوند
حرف اش را ادامه بدهد و با حالت
عصبانی توپید :
آقا ما نمی توانیم اجازه بدهیم که مامور
متهم را شکنجه بکند ، به جهنم که مسئول را ترور کنند و او بمیرد مگر
کسی هم پیدا می شود که نمیرد !
آقا ما ملت را شکنجه کنیم که مسئول
می میرد ؟
🔹من شخصا به دادستانی نوشتم که از
آقای خمینی استعلام شود ،که هر که
صبح زود از خانه بیرون می آید ، در
همین اورمیه از چند نفر شکایت می کند
که گویا به آن حضرت اهانت و فحاشی
نموده اند ، صرف نظر از اثبات و یا
عدم اثبات ، ما باید وارد رسیدگی به
این نوع پرونده ها بشویم ؟
جواب صریح و روشن و به صورت
عمومی پخش شد ، اهانت به من به
هیچ کسی مربوط نیست ، و حتی اگر
پرونده ای در این خصوص هم تشکیل
شده است ، من رضایت دارم پرونده ها
بایگانی شود !
از قدیم گفته اند و تبدیل به ضرب المثل
شده است که
پشت سر شاه هم بد می گویند ، فحش
می دهند ، شاه باید آدم باشد که دنبال
دم و دمچه نگردد .
اهالی منزل آقا ،  رفته استانبول ، سیسمونی خریده ، بار هواپیما زده
در تهران پیاده کرده و بعد سیسمونی
فرستاده ، خبرنگاری هم نوشته که
ماوقع  چنین بوده ، به عنوان اهانت
به هیکل موزون آقای خانه ، طرف
مجازات شده است !
به مملکت اهانت شده !
چه اهانتی ؟
گفته من زبان مادری و خدا دادی ام را
طلب می کنم !
این اتهامات من در آوردی ، نه به سود
مملکت است  و نه  مسئولین
کشور !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۵۱ )

پولات و اکبر دراکولا را دستگیر کنید ! 

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔸آن روز یک روز عادی در دادگستری بود ، تازه در صندلی خود جابه جا شده بودم که دو تا پرونده از دایره آگاهی روی میزم گذاشتند .
مامورین اگاهی وارد اتاق من شدند ، با یکی از آنها آشنائی نزدیکی داشتم .
گفتم : راستی از پولات چه خبر ؟
گفتند : هنوز خبری نیست ،  ولی دنبال اش هستیم !
گفتم : باز دیروز پاسگاه پرونده ای آورده
بود ، باز پولات وارد دامداری های جاده
سنتو شده و از همه انها باج گرفته است ،
پرونده را به اداره آگاهی ارجاع داده ام ،
دیگر شورش در امده است .
🔸پرونده اول را باز کردم ، چند مامور به
بازار بزرگ و سرپوشیده اورمیه رفته و
از انبار های پشت مغازه ها روغن های
نباتی جمع و به اداره خود برده اند .
پرونده دیگر مال دختری در خیابان خیام
بود ، ظاهرا پوشش مناسبی نداشته است .
دستور دادم متهمین هر دو پرونده را
آزاد کنند و روغن های مکشوفه به
خود مغازه داران تحویل شود و پرونده
ها را بایگانی کردم .
چند ساعت نگذشته بود که مستخدم  رئیس کل دادگستری به دادگاه آمد و
گفت : آقای رییس گفتند ، آقای نظری تشریف بیاورند ، باهم یک چایی بخوریم !
وقتی وارد اتاق رئیس کل دادگستری
شدم ، پس از نه وار -  نه یوخ
رییس نزد من نشست و به آرامی گفت :
از اگاهی تماس گرفته بودند ، خیلی
ناراحت بودند ، می گفت :
دوست من ، حتی پرونده را نخوانده و
متهمین را قبل از ماموران آزاد کرده است ، حتی اموال احتکار و قاچاق را
به خودشان مسترد نموده است ،
آقای نظری ! میدانم که دروغ گفته اند ،
تو قاضی وظیفه شناسی هستی ، کار
غیر قانونی انجام نمی دهی !
گفتم : حاج آقا ، دروغ نگفته اند ، حتی
درست گفته اند !
رییس دادگستری با تعجب گفت :
یعنی تو متهمین را بدون باز خواست و
تحقیق آزاد و اموال احتکاری را به
خودشان عودت دادی ؟
جواب دادم :
دقیقا ،  حاج آقا ! الان شش ماه است
پولات نامی از یکی از شهرستان های جنوب استان ، خواب را به چشم
دامداران حرام کرده ، شبی نیست که
دامداری در جاده سنتو و یا خانه ای
در پل قویون شهر اورمیه به تاراج نرود
و حین تاراج ، پولات فریاد نزند ،
که تاراج کننده من هستم ، پولات !
بازپرس صد تا نامه زده که پولات
دستگیر و معرفی شود ، از پولات حرفی
نمی زنند ولی در وسط شهر از انبار
پشت مغازه ، جنس می گیرند !
حاج آقا ! اگر مامور آگاهی با دستگیری
دختران و یا مشغول با روغن و
جنس بازار بشود ، دیگر نمی تواند ،
پولات را دستگیر کند ، دیگر روغن
بازار دست و پای او را روغنی می کند ،
نمی تواند با اکبر دراکولا و یا اراذل
و اوباش چاقو به دست ،  مقابله کند !
اکبر دراکولا می رود ،  پاساژ خیا م  و از
طبقه دوم به مغازه کسانی که به وی
باج نمی دهند ، ادرار می کند !
دست های من خسته شد از بس نوشتم
به هر نحو ممکن اکبر معروف به درکولا
دستگیر و معرفی شود .
اما تاجر بازار اورمیه و یا دختر های شهر
را ننوشته دستگیر و معرفی می کنند !
🔸گفتم : حاج آقا هر کس وظیفه ای دارد ، اگر مامورین هر اداره به عوض کار خود به دنبال وظایف دیگران باشند ،  همه دنبال دختر هائی می روند که مثلا
بد حجاب هستند و یا تاجرانی که
پشت انبار چسبیده به مغازه خود ،
جنس تلنبار کرده اند .
این عمل جرم نیست ، جرم هم باشد به
ادارات مختلف مربوط نیست ،  مامورین
مبارزه با قاچاق کالا به اندازه کافی
هستند !
فقط مامور دستگیری پولات و یا دراکولا
کم داریم ، این دو نفر در خلوت جرم
انجام نمی دهند !
پولات پس از تاراج دامداری ها ، فریاد
می زند ، بروید به دادسرا شکایت کنید
اسم من پولات است خانه ام خیابان
فلان میاندواب !
اکبر دراکولا در روز روشن توی پاساژ
به مغازه های مردمی که باج نمی دهند
ادرار می کند .
هیچ کاره ها همه کاره اند ، همه کاره ها
هیچ کاره ، در چنین وضعیتی امکان
اجرای عدالت ممکن نیست ، حتی فصل
خصومت ممکن نیست .
🔸تلفن رئیس کل زنگ زد ، وقتی گوشی
را برداشت و گفته های طرف را شنید
جواب داد :
من صحبت کردم ، حق با ایشان است ،
شما هم بهتر است جنس های تاجران
بازار را به خودشان عودت دهید .
به عوض افتادن به دنبال دختران خیام
پولات و اکبر دراکولا را دستگیر کنید !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴به سر عقل آمدن سرمایه داری
و دولت جمهوری اسلامی !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

▪️مرحوم شریعتی می گفت :
کارل مارکس پیش بینی کرده بود ، که انقلاب طبقه کارگر در کشور های صنعتی وسرمایه داری بوقوع خواهد پیوست ،
چون کارگران برای انقلاب اماده اند ،
آنها در این نبرد چیزی از دست نمی دهند ، جز زنجیرهایشان !
برای اینکه چیزی جز زنجیر ندارند .
شریعتی می گفت :
سرمایه داری که سابقا به کارگران فقط
زنجیر داده بود ، سر عقل آمد ، چیز های
دیگری هم به کارگران داد .
مثلا از سود کلان کارخانه ها ، یک کمی
هم به انها داد ، هشت ساعت کار و اضافه
بر ان ، اضافه کاری پرداخت و عیدی و پاداش و نهار و شام و قهوه و .....
کارگر دید که غیر از زنجیر هم دارد و
دیگر پی انقلاب نرفت و پیش بینی
مارکس بوقوع نپیوست !
و سرمایه داری با دمب اش گردو شکست
و گفت : قنی قنی مارکس ، بای بای !
▪️این مثل بدان آوردم که دولت های قدر قدرت و به قول فلاسفه ، دولت یک لویاتان است ، هیولائی که از دریا سر می کَشد و می کُشد !
معروف ترین این فلاسفه هابز و جان لاک
است که شرح نظرات انها در این مقال
نمی گنجد .
خلاصه آن این است که مواظب این
هیولا باشید ، دولت وجودش لازم ولی
شرّ مطلق است و انسان ها چون بر اساس میل به قدرت ، قدرت سیری ناپذیر حرکت می کنند و هم انسان ها از قدرت می ترسند ، چون تمام اعمال قدرت ناشی از مجازات در اختیار دولت است ، می تواند بزند ، بکشد ،  و تبعید
کند و به حصر و حبس اندازد .
▪️غرض شرح این بود که آد م هائی که
سواد مختصری دارند چون معتقدند که
وجود دولت لازم است از طرف عناصر
ضد جامعه و بویژه ضد دولت ، پرس
می شوند و چون معتقد به وجود شرّ
آن هستند و لاجرم به انتقاد و مواظبت ،
از طرف دولتیان نواخته می شوند !
▪️بگذریم و بپردازیم به اصل موضوع ،
یعنی حجاب و آنهم حجاب اجباری .
خدا را چه دیدی ، یهو دیدی که دولت
هم سر عقل آمد ، خصوصا وزیر کشور !
در دین مبین اسلام ما اصول و فروع
دین داریم :
توحید - نبوت - معاد - عدل و امامت
فروع دین عبارتند از :
نماز - روزه - خمس - زکات - حج -
جهاد - امر به معروف - نهی از منکر -
تولّی و تبری .
در طول چهل و چهار سال گذشته ، ما
یک نفر را حتی شده برای نمونه برای
نماز نخواندن مجازات نکرده ایم .
همانطور روزه نگرفتن ( مسئله تظاهر
به روزه خواری امر دیگری است که
از زمانه قانون مجازات عمومی زمان
شاه بر دامن ما مانده است و روزی
اصل آن را بحث می کنیم )
همانگونه خمس و زکات ،
ما کسی را مجازات نکرده ایم که چرا
علی رغم داشتن استطاعت مالی به
حج نرفته ای !
حتی در اصول در معاد ممکن است کسی
طور دیگری از ما بیاندیشد ، یا در عدل و
امامت ( ما میلیون ها انسان داریم که
ولایت سهل است امامت را قبول ندارند و همگی هم مسلمان هستند )
بزرگان و فیلسوفان حتی اسلامی به نوع
وحی و نزول قران و حتی توحید نظرات
متعارض و ضد هم دارند .
کدام روزی دیدید که یک نفر را به این
اتهام محکوم کرده ایم ؟
هزاران مثال می توانم بزنم ، اکثریت
▪️مجتهدین شیعه معتقدند ، اصلاح صورت مرد حرام است !
کی شما دیدید که یک نفر را به زندان
انداختیم که ریش نداری ؟
چرا فقط در حجاب اختیاری ، ارکان
اسلام متشنج می شود ؟
تمامی ارکان دین اختیاری است ، چرا فقط در حجاب تبدیل به اجباری می شود ؟ برای اینکه حجاب به قول مرحوم مطهریامری بوده که از زمان جاهلیت ساسانی بوده است .مرد سالاری منحط خیلی بیشتر از اسلامی بودن در این ماجرا نقش بازی
می کند .حالا بگذریم از مسائل اعتقادی و دینی و..مصلحت خودمان را در نظر بگیریم ،
▪️آخر ما این تجربه را داریم که با حجاب اختیاری در سال ۱۳۵۷ به دولت و حکومت شاه پیروز شدیم !
در مجامع ، در اجتماعات در گروه های
اسلامی و کوهنوردی و مبارزاتی همواره
گفته ایم ما با پوشش کسی کاری نداریم
و بدین سان و روال انقلاب اسلامی
پیروز شده است !
الان و دقیقا می بینیم که حجاب اجباری
دولت و دولتیان معکوس نتیجه می دهد !
آقای دولت به عنوان جزئی از حکومت ،
حجاب از جهت دینی مثل نماز و روزه
جزو اصول و فروع دین است ، تامام .
تو راست می گوئی ، کسانی که حجاب
نداشته باشند ، خداوند در جهنم انها را
از سقف آویزان خواهد کرد ، تو مثل
پیامبران بشیر و نذیر هستی ، گفتی
تمام شد .
اگر کسی آن مجازات را قبول کرد ،
می تواند ، حجاب نداشته باشد .
درست مثل نماز نخواندن درست مثل
عدم اعتقاد به ولایت و یا امامت و یا
اسلام و یا اعتقاد به خدا و آخرت !
آقایان حکومتی و دینی ، دنیا عوض شده است ، هر چه اختیاری است ، مقبول

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۵۰ )

می توان و باید همدیگر را تحمل کنیم !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار ‌

🔹سال های رزم و خون بود ، دوستی داشتم که ورودی ۵۳ بود ، مال خاک پاک
شمال ایران بود .
من مذهبی بودم و او کمونیست بود ،
اولین بار در پارک ولیعهد خیابان شاهرضا
دیدم ، دانشگاه تظاهرات دانشجوئی شد ،
از دانشگاه بیرون رفتیم ، از شاهرضا
گذشتیم ، نرسیده به خیابان شاه ،
پلیس حمله کرد ، وارد خیابان های فرعی
شدیم ، من وارد پارک ولیعهد شدم ، دنبال جائی برای نشستن بودم ، عرق از سر و رویم روان بود ، جائی می خواستم که سایه باشد و بتونم مثل کارگران خسته دراز بکشم و خودم را به خواب بزنم تا خطر رفع شود ، مامورین ساواک مثل سگ تازی بو می کشیدند و دنبال شکار بودند ، اگر دراز می کشیدم ، کسی به من مشکوک نمی شد .
در همین هنگام یک نفر از پشت بغلم
کرد و گفت :
وایسا خرابکار لعنتی !
اگر فقط چند دقیقه زود جنبیده بودم ،
از خطر جسته بودم !
ولی باز باید ، مقاومت کنم !
🔹مامور ساواک کمی دست هایش را شل کرد و گفت :
پسر قیامت شد ، امروز از دانشکده ما
شروع شد ، عیسی ! به خدا گُل کاشتی .
و آمد جلو و دستهایم را گرفت و گفت :
چیه ؟ شوخی کردم ، همکلاس ات هستم
نشناختی ؟
عصبی شده بودم ، و با عصبانیت جواب
دادم :
اگر اینجور خرکی شروع نمی کردی ،
بهتر می شناختم !
هر دو خندیدیم و روی چمن های پارک
ولیعهد تهران ولو شدیم
از آن روز تا فراغت از دانشگاه دوست
ماندیم ، دو دوست بودیم با تفاوت شدید
فکری ، یک روز گفت :
عیسی بچه های ما  چپ چپ نگاهم می کنند ، حتی خیلی ها اعتراض می کنند ،
بچه های شما به تو اعتراضی ندارند ؟
گفتم :
نه من اعتراضی ندیدم ، به من اعتماد
دارند ! ما مثل چپ ها نیستیم ،
رفاقت را با ایدئولوژی قاطی نمی کنیم
سعید خندید و گفت :
دیگه پز نده ، من مذهبی ها را می شناسم
لابد فکر می کنند ، تو داری از من یک
مجاهد  می سازی !
گفتم :
تو هم بگو ، من می خواهم از او یک  چریک فدائی بسازم  !
سعید با حالت نگرانی گفت :
پسر یکی حواس اش به ما هست
منهم با خیال راحت ادامه دادم :
اشتباه تو همین جا است ، گوگوش
معرکه است ، شاه ماهی هنر ایران ،
فروزان اصلا قابل مقایسه نیست !
سعید هاج و واج مرا نگاه می کرد ،
نیم خیز شد و به آرامی گفت :
چرا دری وری میگی ؟ در منظر هستیم !
منهم با صدای بلند گفتم :
هزار بار هم بگی ، خدای هنر ایران
گوگوش است
و یواشکی پچ پچ کردم ، اگر در منظر
کسی هستیم ، تو چرا دری وری نمی گوئی ؟
تازه دو هزاری اش افتاد ، داد زد :
پسر فروزان اصالت دارد ، گوگوش
مصنوعی است .
🔹ناظر رفت ، یا فهمید که لو رفته و یا
هم واقعا دری وری های ما را باور
کرد و شاید توهم ما بود و اصلا هدف
او نبوده ایم !
محمد حسین آغاسی ، نه از گروه ما بود و نه کمونیست بود ، اما مرا وقتی که
از دانشگاه اخراج شدم ، تنها دانشجوئی
بود که تا نزد دکتر نهاوندی رئیس دانشگاه همراهی می کرد تا بلکه بتواند ،
مرا به دانشگاه و ادامه تحصیل برگرداند .
مامورین ساواک هم منصف بودند ، روزی
که نگهبان ساواکی دانشکده به دستور
بچه های چپ و به دست بچه های چپ  ادبیات کتک خورد ، و من گیر گارد
دانشگاه افتادم ، همان مامور آمد و گفت :
عیسی مرا نزده است ، وقتی افراد ناشناسی مرا زدند ، پس از ترک محل
انها ، عیسی بی خبر از ماجرا وارد
محل شد و گیر سرگرد تاج الدینی
افتاد .
من یک روز کتک خوردم ولی از مخمصه
رها شدم .
🔹اینها شرایط زمانه انقلاب بود ، وقتی
انقلاب شد ، چپی های دانشکده به
اتاق من در کوی دانشگاه امدند ، که
گویا آدرس سرهنگ و سرگرد گارد را
پیدا کرده اند و چون مرا بیشتر از
همه کتک زده اند ، خواستند ، شکایت
کنم !
گفتم :
رفقا الان وضعیت عوض شده است ،
من حتی راضی نیستم که با انها رودر رو
شوم که شاید خجالت بکشند  ! آنها
وظیفه خود را انجام می دادند و من
تکلیف خودم را ، ما باید باهم در یک
کشور زندگی کنیم ، همراه هم با هر اندیشه ای با هر تفاوتی با هر دینی ،
کشور ما یک کشور کثیرالمله است ،
بدون روا داری و بدون تحمل اندیشه
مخالف می تواند ، مملکت ما را ویران
کند .
همانطور که ویرانمان کرد ،
🔹شهید بهشتی وقتی نتوانست مرا قانع کند که به دادگاه انقلاب بروم ، گفت :
از چه می ترسی ؟
گفتم : از برادرکشی ، راست و چپ کشی ، جنگ و کشتار برادران یک کشور ،
گفت :
نگران نباش ، تا من هستم ، نمی گذارم
این اتفاق بیافتد !
نتوانستم آینده نگری کنم و بگویم ،
اگر تو را کشتند چی ؟

دوستو ، یادی آنان جانیم
اوددا ، کوزده یانان جانیم
یاواش یاواش دونان جانیم
بوز اولماغا نه قالدی کی ؟
(زلیم خان)
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴تئوری جدائی طلبی یا استقلال

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان


🔸برای پرداختن به مطالبات مدنی ملل
ایران و بررسی تئوری های مد نظر
آنها ، گرچه ، نیازمند بازیگرانی مدنی
از ملیت های مختلف ایران است ، ولی
در مرحله ثبت نظرات و تئوری های مدنی
افراد این مجموعه می تواند ، کلید
راه گشای این معضل اجتماعی باشد .
دیگر سیاست انکار مشکل و ندیدن
انها غیر قابل کنترل شده است ،
بخصوص که عدم مشارکت حکومت در
طرح تئوری های  اجرا شده در ممالک دیگر و سکوت توطئه وار مجامع دانشگاهی و آکادمی ها و فرهنگ سرا
های مختلف، و رادیو و تلویزیون کشور
روز به روز طرح آن تئوری ها را از
حالت مدنی و شفاف خارج نموده و به
نوعی حالت زیر زمینی و شبنامه ای به
آن تئوری ها می دهد .
🔸امر زیر زمینی و شبنامه ای را تمام کسانی که در سن من هستند و آن را به چشم دیده اند ، می دانند که چه نیرو های صادق و جان باز در یک رزم مخفی و
زیر زمینی ، جان باختند و به خود و خانواده خود و به ملت و دولت خود ،
آتشی را روشن نمودند ، که دوست و
دشمن را ، خلقی و غیر خلقی را به
یک میزان سوزاند !
🔸مردم ایران حق دارند ، تمامی تئوری های مطرح در کل جهان را و بخصوص
تئوری های  موجود در داخل کشور خود را ، به شکل مدنی و شفاف و در داخل
کشور قبل از خارج و خارجی ها بررسی
و نقد و نقادی کند !
تشکیل احزاب غیر قانونی و حتی محفل های با رویه های غیر مدنی و گاه مسلحانه ، ناشی از نبود فضای باز
برای طرح و بررسی انهاست .

🔸زمانه جارو کردن مشکلات و معضلات
به زیر فرش به سر آمده است .
آتش های  در زیر خاکستر ، همواره پتانسیل شعله ور شدن را در خود
پنهان می کنند .
امروزه شعار های ما هیچ مشکلی باهم
نداریم ، تنها برای عدم طرح خواست های
قانونی و مدنی مردم است .
ما امر بی اعتمادی در خود را به سر حد
رسانده ایم !
من در طول عمر خودم یک نفر فارس  را می شناسم که معتقد به زبان و فرهنگ سایر ملل غیر فارس بوده و
حق زندگی آنها را   در این مملکت به رسمیت می شناسد
که انهم ضد انقلاب و در خارج است !
🔸در زمان حکومت سازندگی ها ، آخوندی در انتخابات ریاست جمهوری گفته بود :
فقط هاشمی رفسنجانی صلاحیت
رئیس جمهور شدن دارد که آنهم ریش
ندارد !
اگر هم اخیرا برخی روشنفکران مرکز
از حق زیستن زبان مادری ما دارند ،
بیشتر برای جلوگیری از طرح تئوری های
مهم تر است !
در حوزه فضای زندگی من در آذربایجان
راجع به حق تعیین سرنوشت خود
سه نظر عمده وجود دارد
▫️۱-آن ها که خواهان همین زندگی برابر
با سایر ملل ایران در چهارچوبه همین
ایران فعلی است با شرط پرداخت برابر
کلیه حقوق انسانی و شهروندی و ملی
از جمله زبان مادری و فرهنگ و رسوم
ملی و دارا بودن رادیو و تلویزیون
به زبان مادری مردم به تعداد انچه و آنکه
به مرکز داده شده به پیرامون مملکت
هم داده شود .
بدون هیچگونه تمایزی به فارس و تورک
و کرد و لر و عرب و .......
تمامی کشور های توسعه یافته با برگزیدن
سیاست ضد تمرکز و یا غیر متمرکز
به این خواسته حقوق بشری نایل
شده اند .
▫️۲ - انتخاب یکی از انواع حکومت های
فدرال و یا ایالت های خود مختار داخلی
با عنوان ایالات متحده .
🔻ادامه مطلب در پایین صفحه👇
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۴۸ )

جادوگران و انقلاب !

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

▪️تازه دادیار شده بودم ، کمک به همه را
وظیفه خود می دانستم .
فامیلی داشتیم که اسم اش علی عسگر
از لوطی های دوران ستم شاهی بود ،
بیشتر در زندان بود ، دیگر پیر شده بود ،
ولی باز هم آن لوطی گری مردانه در
رفتار و عادات اش موج میزد .
یک روز پیش من آمد  و گفت :
پسرعمو ! برای کاری پیش تو آمده ام ،
می خواهم جبهه بروم ، آخر عمری
عاقبت به خیر بشوم !
به عبدالله زنگ زدم و رفت پیش او
چند ساعت دیگر آمد ، عصبی بود .
وقتی کمی آرام شد ، گفت :
پسر عمو ، اینها دیگه کی هستند ، از کجا
آمده اند ، زبان آدمیزاد سرشان نمی شود ، می گویم می خواهم جبهه بروم ،
می گوید بلدی نماز وحشت بخوانی
گفتم نه ! من اصلا وحشت نمی کنم که
نمازش را هم یاد بگیرم و یا بخوانم !
پسرعمو ، اینها جادوگرند !
▪️مسئول اعزام نیرو می گوید ، نماز
وحشت بخوان ، من اگر وحشت میکردم
که برای جبهه رفتن پیش تو نمی آمدم !
حالا این آقا طاغوتی بود ، از آن لوطی های  پیر و خسته شده ، این یکی که تعریف می کنم از ناف کانون دانشجویان مسلمان ( انجمن های اسلامی ) و از
دوستان یکدل و یک زبان من که در
آن تاریخ در دادگاه بودم یا دادرس ‌، یا
رییس دادگاه . با این دوست یکدل به کاخ دادگستری تهران  رفتیم ، در اتاق مربوطه فرمودند که فقط
برای تشریفات و خالی نبودن عریضه و
تیک زدن به بخش گزینش علمی ، یک
سوالی از رفیق یکدل شما خواهیم کرد ،
با عرض پوزش و الا ایت الله احمدی
فرموده است ، نظری مورد اعتماد من
است !
من بیرون آمدم ، یک دقیقه نگذشته بود
که دوست من نیز بیرون آمد .
گفتم : به این زودی تمام شد ؟
گفت : بله یک سوال کرد ، منهم ندانستم
تمام شد ! گفت سوره اخلاص را بخوان
منهم حفظ نبودم ، حفظ نبودم که هیچ ،
اصلا نمی دانم کدام سوره است .
رفتم پیش گزینشگر و گفتم :
ببخشید من ده ها بار قران را خوانده و
ختم کرده ام ،  منهم سوره اخلاص را
نمی دانم ، الان هم مسئول دادگاه هستم
نگاهی به من کرد و گفت :
جناب نظری ، نماز می خوانید ؟
گفتم : خوب معلومه ، من از شش سالگی
در مکتبخانه هم نماز می خوانم و هم قران !
با کراهت و بی میلی گفت :
پس بلدید ! قل هوالله احد ......
اوف بیرون آمدم ، دوستم همچنان در
پی یافتن و حل معما بود
گفتم : ولش کن ، برویم همان بوده که
به آن سوره می گوئیم و روزی پنج
نوبت می خوانیم ، قل هو الله احد ....
متعجب و ناباورانه گفت :
عیسی این ها جادوگر ند !
این دیگه عمو علی عسگر نبود ، از
اسلامیان مبارز و کتک خورده بود .
▪️روزی هم دوستم تعریف می کرد و می
گفت : معلمی برای گزینش برای درس تعلیمات دینی می رود .
از او می پرسند ، برادر در نماز میت
به چشم نمازگزار هنگام سجده ، چوبی
می رود ، مقصر امام است که در نیزار
نماز می گزارد و یا خود نمازگزار و یا
مقصر میت ( مرده ) است ؟
معلم می گوید : میت که مرده است و
مقصر بودن او بی معنی است !
می گویند : رد شدی ، برو بیرون !
می گوید : یعنی مرده مقصر بوده !
جواب می شنود :
نه ! نماز میت سجده ندارد !
می گفت : معلم دیوانه شده بود و داد
می زد : بابا اینها جادوگرند !
ایکاش این موضوع واقعیت نداشته باشد !
اما آخری سر خودم آمده است ، تعریف
کنم تمام .
▪️من دیگر رییس دادگاه شده بودم ، برای دیدن دوستم به دادگاه انقلاب رفتم . در حین ( نه وار ، نه یوخ ) سخن به اسلحه کشید و ایشان اسلحه ای شکاری به مبلغ دو هزار و پانصد تومان به من داد و نامه ای به لشگر شصت و چهار که به عیسی اسلحه ای دادیم و شما هم
جواز بدهید ، ایشان رئیس دادگاه اورمیه
است .
سرتان را درد نیاورم ، نامه را به ارتش
بردم ، بخش جواز سلاح شکاری ،
دو تا نوجوان نشسته بودند ، وارد شدن
کسی تعارف به نشستن نکرد ، منهم
مقابله به مثل را دوست دارم ، با
اجازه خودم نشستم !
یکی از جوان ها پرسید :
بعد از انقلاب دستگیر شدی ؟
جوابم منفی بود .
قبل از انقلاب چی ؟
-- بلی چندین بار
-- پس چطور زنده ماندی ؟
-- مگر همه دستگیر شدگان کشته می شوند !
-- لابد قول همکاری دادی و آزاد شدی !
و الا چرا آزادت می کردند ؟
با ناراحتی و عصبانیت جواب دادم :
▪️ایکاش همکاری میکردم تا جادوگرانی
چون شما ، پشت این میز نمی نشستید ،
من سلاح کلت امریکائی  توی کمرم هست ، و آنوقت برای سلاح شکاری تک لول ساخت ترکیه برای شما باید سین جین پس بدهم که چرا پاسگاه مرا پس از
دستگیری آزاد کرده بود .
بیرون امدم ، سلاح شکاری را مسترد
کردم ، پول اش را هم نگرفتم !
سالدات بیر شاپالاخ وردو
استالین نئن زهلم گئتدی !
جادوگران همه جا را تسخیر کرده اند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۴۷ )

زمانی  در حزب پان ایرانیست رضائیه

✍عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔸آقای قدرت اله جعفری معلم ما بود ، درس ادبیات و عربی بر عهده ایشان بود .
گرچه من قبل از دبستان مکتب رفته بودم و قران و کمی عربی  بلد بودم ،
ولی خدائی وجود آقای جعفری در مدارس رضائیه برای ما  دانش آموزان
از نظر درسی مفید بود .
ایشان در ضمن رئیس تشکیلات حزب
پان ایرانیست در شهرستان رضائیه بود .
و همین موجب شده بود ، گاها برای
دانش اموزان در سالن حزب در خیابان
پهلوی کلاس های کمکی برگزار کند ،
پس از اتمام درس نیز جلسات حزب
برگزار می شد و اکثر دانش آموزان
اجبارا در آن نیز شرکت می کردند ،
چون آقای جعفری برای کلاس های کمکی
پول نمی گرفت و دانش آموزان نیز در
رودرواسی گیر می کردند .
🔸روزی آقای جعفری از نوشته من که در
کلاس خوانده بودم ، خوش اش امده بود ، از من خواست که آن متن را برای
چاپ در روزنامه خاک و خون ارگان حزب
به او بدهم ، اولین متن نوشته من در
خاک و خون چاپ شد .
همه اینها دلیلی بود که ما ( دانش آموزان ) خود را
عضو حزب بدانیم و به خصوص در
زمان آمدن سرور پندار ( محسن پزشکپور ) رهبر حزب به رضاییه و یا
سرور عاملی و یا سرور امیرانی در
حزب حضور داشته باشیم !
محسن پزشکپور بسیار سخنور مجربی
بود ، وقتی شروع میکرد ، آنچنان
مسلسل وار می گفت که کسی نه وقت 
سوال و نه اعتراض ، می یافت .
آن روز محسن پزشکپور در سالن کوچک
حزب در خیابان پهلوی غوغا کرده بود ،
حتی عده ای در پاساژ بنایی جنب داروخانه دکتر بنائی جمع شده بودند .
موضوع سخنرانی حضور ارتش ایران در ظفار بود ،
🔸پزشکپور با حرص و ولع خاصی از کشتار کمونیست ها و چریک های ظفار می گفت .
اینچنین شهوت کشتار چریک های ظفار
روح و روان مرا آزرده میکرد ، در یک
مکث پزشکپور سوال خودم را مطرح
کردم :
سرور ما چه حقی داریم که در یک کشور
دیگر مردم آن دیار و کشور را به خاطر سلطان ان کشور ، کشتار کنیم ؟
سرور پندار انتظار سوالی نداشت ، با
عصبانیت جواب داد :
ارتش ایران باید در یک جایی کشتار کند ،
آنهم کمونیست ها را !
من حزب را ترک کردم از اینکه به جای
مسجد میرزا حسین آقا ،  به حزب رفته
بودم از خودم بدم آمد !
در کوچه های پشت آهنگر خانه تا خانه
گریه امان نمی داد ، در تاریکی کوچه ها
سربازان ایرانی را  می دیدم که شکم
مردم ظفار را پاره می کردند و از این
عمل ضد انسانی ، لذت شهوانی سرور
پندار از این کشتار بیشتر آزارم می داد !
به خانه رفتم ، نشریه های خاک و خون
و آرم صفحه اول آن ، دیگر برایم
خوشآیند نبود ، حتی آرم حزب دقیقا
یاد آور صلیب شکسته حزب نازی بود .
حتی سرور پندار به نظرم همان هیتلر
بود که هنوز رهبر کشور نشده بود !
دیگر خودم را عضو حزب نمی دانستم
فردای آن روز در مدرسه امیر کبیر جعفری
با عصبانیت صدایم کرد و گفت :
سرور اگر مسئله ای و یا سوالی پیش
بیاید ، باید در جلسات حزب به صورت
خصوصی مطرح کنی نه اینکه در حضور مردم ، سرور پندار را خطاب و مورد سوال  قرار بدهی !
سرم را زیر انداختم و از او دور شدم
برایش نگفتم ولی دیگر قرابتی با
حزب نداشتم . ولی اطمینان دارم که مقاله مرا دیده بود
🔸نوشته بودم سادگی است اگر فکر کنیم که سلام حزبی اعضای حزب فقط شباهتی به سلام هایل هیتلر حزب نازی دارد ، سادگی است اگر فکر کنیم که آرم
حزب پان ایرانیست فقط شباهتی به
صلیب شکسته حزب نازی دارد .
سادگی است اگر فکر کنیم که لباس خاکستری اعضای حزب پان ایرانیست
فقط شباهتی به لباس خاکستری اعضای
حزب نازی دارد !
این حزب دقیقا کپی حزب فاشیست
آلمان نازی است و دقیقا افکار فاشیستی
انها را پیگیری می کند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

۴۱۴ بهنام تاج الدینی - کاندیدای بخش کشاورزی انتخابات اتاق بازرگانی ارومیه از ائتلاف فراگیر استانی

🔴 بیوگرافی: عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی در دوره نهم، ناظر هیئت رئیسه بر عملکرد کمیسیون های تخصصی، عضو اتاق های مشترک ایران-عراق، ایران-ترکیه و ایران-هند، صادرکننده نمونه استانی، تولیدکننده نمونه محصولات باغی، رئیسی کمیسیون کشاورزی اتاق ارومیه، نائب رئیس انجمن ارگانیک استان، عضو هیئت رئیسه انجمن سردخانه داران استان، عضو هیئت نمایندگان اتاق ایران در سه دوره، عضو کمیسیون کشاورزی اتاق ایران، عضو کمیسیون آب و محیط زیست اتاق ایران، عضو شورای مشترک ارومیه-اربیل عراق

🔴برنامه‌ها:

🔹 ایجاد تحول بنیادی برای تبدیل کشاورزی سنتی به مدرن و صنعتی

🔹 تغییر الگوی کشت منطقه و بهبود شرایط صادرات

🔹 همگرایی برای تحول در حوزه کشاورزی

🔹 کاهش ضایعات کشاورزی با همکاری بخش خصوصی و دولتی

🔹 یافتن بازارهای جدید هدف صادرات محصولات کشاورزی

🔴هدف:

🔹 استفاده از تجربیات برای حل پاره ای از مسائل و مشکلات بخش کشاورزی

🔹 آشنا شدن کشاورزان با علم و دانش نوین

🔹 بالا بردن راندمان و بهره وری

🔹تبدیل کشاورزی سنتی به صنعتی بخصوص در بخش آبیاری

🔴مشکلات بخش کشاورزی استان:

🔹 صنعت نوین کشاورزی

🔹 جدا بودن دانشگاه و مزرعه

Читать полностью…

نوید آذربایجان

۲۴۷ مهدی زنجانی - کاندیدای بخش صنعت انتخابات اتاق بازرگانی ارومیه از ائتلاف فراگیر استانی

🔴 بیوگرافی: مدیرعامل و نایب رئیس هیئت مدیره شرکت قند ارومیه، عضو هیئت مدیره انجمن صنفی کارخانجات قند و شکر ایران، عضو هیئت مدیره کارخانه قند ارومیه، خوی و پیرانشهر، رئیس هیئت مدیره آزمایشگاه فنی مکانیزه آب و خاک، مدیر طرح و توسعه قند ارومیه از ۷۰۰ تن به ۵۰۰۰ تن

🔴برنامه‌ها:

🔹 بهبود فضای کسب و کار در استان

🔹 چانه زنی با دولت و نهادهای دولتی چون بیمه برای حل مشکلات اعضا

🔹 تقویت اتاق در تصمیم گیری و سیاست گذاری

🔹 تسهیل فضای کسب و کار در بخش صنعت استان

🔹 شکل گیری فضای رقابتی در استان برای تقویت آذربایجان‌غربی در بین استان‌ها

🔹 استفاده از بحث دیپلماسی با رایزنی با دولت بخصوص با کشورهای هم مرز

🔴هدف:

🔹 وجود مشکلات متعدد یکی از اهداف من برای ورود به عرصه برای حل آنها با استفاده از سالها تجربه است

🔹 کاهش بیکاری و ایجاد اشتغال در بخش صنعت استان

🔹 بیشتر کردن ارتباط با دولت برای کاهش مشکلات و بروکراسی‌های اداری

🔴مشکلات بخش صنعت استان:

🔹 قوانین خلق الساعه

🔹 بانک‌ها و مالیات

🔹 بیمه

Читать полностью…
Subscribe to a channel