navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

🔴بومر ها ( نسل B )

🖌عیسی نظری

🔹در حوالی جنگ جهانی دوم مابین سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۹ میلادی چشم به جهان گشودیم ،
کسی منتظر ما نبود ، حتی بیمارستانی
هم نبود ، مادر هایمان تا ما را بزایند و
راحت بشوند ، نعره های وحشتناکی می کشیدند ، اون موقع ما احساسی نداشتیم
و الا از به دنیا امدن پشیمان می شدیم !
اینها را بعد ها می شنیدیم ، حتی خیلی ها پشیمان شده ، همان نیمه راه به اون
یکی دنیا بر می گشتند ، خیلی ها هم
مادر خود را به آن دنیا می فرستادند !
من یکی در سال ۱۹۵۵ میلادی به دنیا آمدم ، نه خودم مُردم  و نه مادرم را
کشتم ولی زن های آبادی پچ پچ می کردند ، گویا خروس بی محل بوده ام ،
سر پدرم را قورت داده ام !
🔹نسل B نسل کار و کار بود ، نسلی که همیشه روی درخت ها بود ، بیشتر از
خودمان به پدر و مادر هایمان و بعدا به
بچه هایمان میوه چیده ایم !
نسلی که خودش به مدرسه رفته و خودش برگشته است .
هیچ اتوموبیلی درب مدرسه منتظر
ما نبود !
نسلی که اگر در مدرسه از دست ناظم
کتک می خورد ، از ترس کتک مجدد
پدر و مادر هرگز ان را به زبان نمی آورد ،
هرگز یک محصل مقابل مدیر و ناظم
نمی توانست ، صاحب حق باشد !
اگر کتک خوردی ، پس گناهی داشتی !
زمانه ما نسل بومر ها ، زمانه دیکتاتوری ها بوده ، شاهان مستبد ، ناظم مستبد ،
حتی پدر های مستبد ، دنیای دیکتاتور ها ، هیتلر ها ، موسولینی ها ، استالین ها ، دنیای موسی چومبه ها ، صدام ها ،
قذافی ها و.....
🔹نسل ما فردای سیزده به در که به مدرسه می رفت روی تخته سیاه می نوشتیم که ۳۵۲ روز به عید مانده است !
نسل ما نسلی بود که پدر و مادرشان هرگز به مدرسه نمی رفتند ، می ترسیدند که مدیر و ناظم یقه بگیرند و پول بخواهند !
نسل ما ، نسل B ، نسل بومر ها از مدرسه
که می امدیم ، کار می کردیم ، تا بازی کردن !
نسلی زاده ی دیکتاتوری ها و انقلاب ها !
قهرمانان بی مدال !
🔹نسلی که نامه های عاشقانه خود  را هنوز نتوانسته به معشوق خود برساند ، نسلی که اینک ناتوان یا در باغ رضوان ها خوابیده و یا در سرای سالمندان منتظر
بچه های خود است !
نسلی که چندین سال با کورونا گلاویز
شده است .
نسلی که امید پدر و مادر ان خود بوده و
اینک نگران نسل های بعد از خود است .
نگران نسل بعد از خود ، نسل ایکس  X ،
نسل ایگرگ ( وای ) y  ،
و بخصوص نگران نسل زومر ها ،
نسل Z و بیشتر نگران نسل آلفا ( گود زیلا ها )
اوف که ما چه کشیدیم ، مپرس !
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زجر هجری کشیده ام که مپرس
دیلمین اوستو یارا
آلتی قان ، اوستو یارا
دیلیم سنی کسه رم
نه دئدین ، کوسدی یارا ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات (  ۲۷۸ )

گام به گام به عقب تا زمانه دایناسور ها !

'🖌عیسی نظری

🔸در یکی از شهر های اروپا در سالن یکی از  شهرداری های آن ، هموطنی سوال کرد :
چرا دایناسور ها منقرض شدند ؟
منهم ترسیدم جواب بدهم ، مورد سوال
جثه ای غول پیکر و سوال کننده هم
جثه ای کمتر از او نداشت ، با احتیاط
کامل گفتم : برادر معذور دار که من آن
موقع نبودم ، هر اتفاقی افتاده بدون
حضور من و بدون دخالت من بوده است .
طبیعی است هم سوال کننده و هم تمامی
سالن خندیدند ، وقتی همه خندان بودند
و خطر ی احساس نمی شد به آرامی
گفتم : چون مغز کوچکی داشتند و نمی
توانستند خودشان را و نحوه زندگی
خود را تغییر بدهند !
بدین جهت منقرض شدند ، از بین رفتند ،
اگرهم ، روزگاری حاکم بلامنازع جهان بودند !
🔸شاید فیلم های انتخابات امریکا و یا اروپائیان را در تلویزیون دیده اید ،
همواره پلاکارد هائی هست با عنوان

Change (تغییر )
حتی شعر و شعار شان است . suffered learned - changed                
  
رنج کشیدن - آموختن- تغییر کردن !
حتی در کشور های عربی هم این تغییر
یک اصل اساسی است .
وقتی در شهر مدینه  روحانی کاروان حج
با ساعت فروش گفتگو می کرد ، عرب
هروهر می خندید ، بالاخره عرب گفت :
بابا این دوست تو با من با عربی زمان
صدر اسلام ( زمانه پیامبر ) صحبت می کند ، دیگر زبان ما اون نیست !
من فهمیدم او چه می گوید ، روحانی
کاروان ما یک مرد شریف زنجانی بود ،
گفتم : حاج آقا ،ول کن برویم ، مثل اینکه
ما رفتیم ناف تهران دربازار با زبان
گلستان و بوستان با مغازه دار حرف
می زنیم ، فکر می کنند ، با دیوانه روبرو شده اند !
رنج بکش ، بیاموز و تغییر کن ، دیگر
یک شعار جهان معاصر است !
🔸آن روز ثبت نام برای دانشکده حقوق در سالن خیابان بیست و یک آذر تهران ،
خانم دکتر دست مرا گرفت و دستگاه
فشار خون را به بازویم بست و دستم را
به زانوی خودش گذاشت و پرسید :
سوزاک گرفتی ؟
با دستپاچگی مخصوص شهرستانی ها
گفتم : نه نگرفتم .
گفت : چرا ؟
زبانم بند آمد ، صورتم سرخ تر و تن ام
به لرزش افتاد ، با خودم گفتم :
بابا دکتر چیه ، افتادیم دست یک .... !
نتوانستم چیزی بگویم و او دوباره پرسید :
شنا بلدی ؟
گفتم : نه !
با جدیت خاص گفت :
زندان هم نیافتادی !
گفتم : نه نیافتادم .
چینی به بینی خود داد و گفت :
آوف نظری آوف !
در رضائیه ، پاریس ایران ، در کنار دریاچه ، زندگی می کنی ، نه شنا بلدی !
نه زندان رفتی ، نه سوزاک گرفتی ! پسر
تو چکار میکردی ؟
زبانم بند امده بود ، نتوانستم حرفی
بزنم !
وقتی ثبت نام تمام شد ، بیرون امدم ، ؟
خیابان بیست و یک آذر دور سرم می چرخید !
سال ها بعد،پس از انقلاب ، او را در خانه استادم دیدم و ماجرای ثبت نام خودم را گفتم ، از اینکه او را بد فهمیده بودم ، عذر خواستم و گفتم که حلالم کند ، گفتم که شما خانم دکتر نقطه آغاز تغییر من بودید !
🔸سال ها گذشت ، یک روز سه نفر بازرس به اورمیه ( دادگستری ) آمدند ، یکی از انها به اتاق من آمد ، خودش را معرفی کرد و گفت :
می دانم از گروه کانون دانشجویان مسلمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران
هستید ، شهید بزرگوار دکتر بهشتی شما را از کیهان اورده و ابلاغ قضاوت داده است ، اما شما ، شان قضاوت را به جا
نمی آورید !
به جشن های عروسی می روید ، با زنان
دست می دهید !
گفتم : من در این شهر بزرگ شده ام ،
هم به عروسی انها می روم و هم به
عزای شان ، اگر انسانی دست خود را
به سوی من دراز کند ، دست دادن با
وی را مثل جواب سلام ، واجب می دانم ، مرد باشد و یا زن !
بدین سبب هر مجازاتی را با جان و دل
می پذیرم !
من سال ۱۳۵۳ که به تهران امدم ، همانی
بودم که شما می فرمائید ، الان سال ۱۳۶۳ می باشد و من تغییر کرده ام و
ماجرای ثبت نام ام را نقل کردم .
سال ها بعد او را  دیدم ، دست مرا فشرد و گفت :
تو نقطه شروع تغییر من بودی با اون
خاطره ثبت نام ات !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خشونت علیه زنان ، دریاچه اورمیه ، تورکان ایران !

🖌عیسی نظری

🔹هر گونه خشونتی با دریاچه اورمیه و زنان و تورکان می تواند به خشونت عریان و متقابل منتهی شود ، بدین معنی که خشونت ، خشونت می زاید و عقلانیت سیاسی و حکومتی زایل شده و کین و نفرت ناشی از روابط غلط به ارکان
جامعه مدنی آسیب و صدمه برساند .
تمامی مسئولان رده بالای استانی قول
و تعهد داده بودند که دی ماه پس از
آب شرب مردم ، سدهای موجود اطراف
دریاچه ، سهم دریاچه را پرداخت خواهند کرد .‌
حالا جناب استاندار آذربایجان غربی
وقت آن است که سدها را باز کنید !
دست از سر زنان هم بردارید ، هم زمین و
هم زن هردو زاینده و جان دهنده هستند ، در این ایام انتخابات از حکومت
در مورد هر سه درخواست می کنیم و
به صراحت می گوئیم که عدم توجه به
خواست های ملی و محلی در هر سه مورد می تواند ، عرصه های مدنی جامعه
مدنی را مخدوش نموده و فرآیندی پیش
آورد که عاقلان در مانند و دیوانگان و
خشونت طلبان و رادیکال های جامعه
ایران معرکه گیران میدان سیاست باشند ، اگر هم نتوانند کاری انجام دهند ،
رویاروئی نسل های جوان با
دولت و حکومت ، به اندازه کافی
دردناک و امری هیستریک و ضد امر مدنی است ، در این موارد چه کسی برنده است و یا بازنده امری حاشیه ای
و دست دوم است .
نابودی جامعه مدنی اولین دستاورد این چنین حادثه ای است که در نهایت پایه های اجتماعی مدنیت
و سیاست سست و دیگر دولت و حکومت نیز پایدار نمی ماند !
🔹آقایان !
امر مدنی و ملی در این سه واقعه نهفته
است .
اولا - خشونت علیه زنان چه از طرف
مردم خود جوش و چه مامورین گشت
ارشاد ، یک فاجعه ملی و دهشتناک است ، حیثیت اجتماعی حکومت و دولت
را در خارج و داخل خدشه دار می کند ،
نه طرحی می خواهد و نه هزینه ای ،
یک امریه و یا بخشنامه وزارتی و یا ریاستی کفایت می کند .
ثانیا-
همچنانکه آقای استاندار به عنوان استاندار آذربایجان غربی و رئیس احیای
دریاچه اورمیه ، قول و تعهد اخلاقی داده اند ، تا در دی ماه سدهای اطراف
دریاچه اورمیه را باز خواهند کرد ، به
قول خود عمل نموده و حقابه دریا چه
را از آب سد ها به طرف دریا چه باز
کنند .
ثالثا -
این مورد بی هزینه ترین طرح تغییر
و رویکرد به مردم است !
یا به کل این رادیو تلویزیون را که جعبه کین و نفرت نسبت به تورکان  است ،
ببندید و یا به این برنامه سازان و مجریان بی تربیت و بی ادب بفهمانید ،
که تورک ها و عرب ها ، بلوچ ها و گیلک ها و کرد ها و تورکمن ها ارباب شما
مزدبگیران و مستخدمین هستند .
اهانت شما《 پف 》کرده های یوز پلنگی
به ولی نعمتان خودتان یک تف سربالای
کامل است .
شما با پول ملت نمی توانید ، علیه بخشی از ملت برنامه اهانت به انها را بسازید ،
اگر چنین شعور و درکی از جامعه ندارند ، خدا شاهد است بسته شدن
درب این جعبه کین و نفرت و دروغ
نسبت به اکثریت ملل محروسه ایران
جز شادابی و شادی ملت های مورد
اهانت چیزی عاید نمی شود و چیزی
هم از دست نمی دهیم !
🔹آقایان مسئولین !
وظیفه شما تنها گرفتن حقوق از جیب
ملت نیست ، وظیفه شما حفظ داشته های ملت است .
این دیگر طرح های اقتصادی نیست که
نیازمند سرمایه باشد ، این دیگر ارزش
پول ملی نیست که نیازمند طرح و برنامه
باشد !
بدون سرمایه بدون برنامه سه تا دستور
لازم است .
۱ -- سد ها را باز کنید !
۲ --دست از سر زنان بردارید !
۳ -- تلویزیون را ببندید و یا تفهیم کنید
که اهانت به تورکان ایران بهای سنگینی
در پی دارد !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴چه  استراتژی چه  تاکتیک !

🖌عیسی نظری


▪️الیت و روشنفکران فارس حتی اگر در
زندان هم باشند ، در نوشته ها و مصاحبه ها و در گفتار های خود از انقلاب و یا اصلاح و بعضا گذار و تغییر چه به عنوان
استراتژی و چه تاکتیک سخن می گویند ،
اما دریغ از یک کلمه از پیرامون و ارتباط
آن با تمرکز ، تا دل ات بخواهد از آب و هوا و حتی میل و هوس ..... فقط دریغ
از یک کلمه برای ملل ایرانی که در اثر
سیاست یکسان سازی انگلیسی پهلوی ها
به مرحله نابودی رسیده اند .
حتی این آقایان روشنفکران چه در حکومت و چه در زندان ها به یک نسبت
مساوی در مقابل سیاست نابودی پیرامون
سکوت کرده اند .
اگر یک کلمه در مورد کلمه ساختگی  خلیج فارس اینطرف و آنطرف بنویسی ، واویلای عظمای قیامت شروع می شود ،
ولی هزاران کلمه واقعی ملل ایران هر روز
و هر ساعت عوض می شود و حتی روزی
یک بخشنامه و توصیه نامه صادر می شود ، که از تلفظ و بکار بردن کلمات
غیر فارسی خود داری کنید .
▪️حتی به بچه های مردم شناسنامه نمی دهند که این نام مثلا تورکی است .
یک سطر نه روشنفکران فارس و حتی
برنده های نوبل یک خط اعتراضی
نمی کنند ولی از اصلاح و انقلاب و گذار
نوع خارجی و یا داخلی را هر روز و هر ساعت  می نویسند و اعلام می کنند !
هله هله از ما هم  انتظار یاری و کمک
دارند .
علی هنوز خواب اش نبرده بود ، دید
پدرش چیزی از مادرش می خواهد ،
مادرش می گوید :
مرد بگیر بخواب ، آب نداریم !
پدرش جواب می دهد :
مهم نیست ، صبح علی را بیدار می کنم
تا برود از چشمه آب بیاورد !
علی گفت :
من خوابم هر غلطی می کنید ، ؟بکنید !
فقط به امید آب آوردن من نباشید !

▪️چه استراتژی و چه تاکتیک ، چه نوع خارجی و چه داخلی ، چه اصلاح و چه
انقلاب ، چه تغییر و چه گذار به هیچ
نیروی غیر پیرامونی و حداقل به هیچ
پروژه غیر ملل محروسه ایران ، آبی
نمی آوریم و کمک و یاری نمی کنیم !
ملت آذربایجان دریا سازی در کویر منطقه
بیست و دو تهران و کویر های مرکزی
ایران را با آب خلیج کنگر و ویرانی و
خشک شدن دریا های پیرامون مملکت
را به چشم می بیند !
شما ها چه دیندار و چه کافر ، امتحان
داده و کوپن های خود را یکی پس از
دیگری سوزانده اید .
چه در بیرون کنفرانس بدهید و چه از
زندان !
مباحث شهروندی و حقوق بشری شما
آلوده به اغراض تمرکز و ضد قومیتی
( ملل ایرانی ) هست .
▪️وقتی سیاست ملل کشی و قوم کشی
حاکم است ، سخن از برابری ملل ایران
از مقولات شهروند و حقوق بشر بسیار
خنده دار است !
مثل اینکه کسی از شهروندی برابر و
حقوق بشر در غزه سخن بگوید !
همانقدر بیشرمانه و بی شرفانه است ،
سخنگو چه ناتانیاهو باشد و چه عباس !
اگر غزه برای جهان و جهانیان آبروئی
نگذاشت ، قومیت های ایران نیز هیچ
آبروئی برای مرکز نشینان و مرکز گویان
چه ایرانشهری های روشنفکر و مبارز و
چه الیت و روشنفکران زندانی ، باقی
نگذاشته اند !
هر غلط و هر کاری می خواهید ، آزادید !
ما فرزندان ملل محروسه ایران ، ما تجزیه طلب ها ، ما مرز نشین ها ، ما تهران ندیده ها ، ما بیگانه پرست ها ، ما بربر ها ، ما از خارج آمده ها ، ما دشمنان پلید اهورا مزدا ، ما خائنین به سیاست حقوق بشری کوروش ، ما تورک های ایران و به خصوص آذربایجان به شما ، آب نخواهیم آورد ، هر کاری می کنید ، این واقعیت را هم به حساب بیاورید ! که بعدا گله و شکایتی نباشد .
پیام های خصوصی و عمومی هم بیفایده است !
در زمانه و دوره ایکه تمامی امکانات
مملکت خاص قوم مرکز است و پیرامون
همانند دریاچه اورمیه ،جان بسر ودر حال
مرگ است ، سخن از برابری گفتن نمک پاشیدن بر جراحت سرزمین ما  است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

اورمو گولونون سون نفس لری
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 طنز هفته !
خبر خیلی فوری و مهم !

🖌عیسی نظری

🔹صبح امروز رئیس جمهوری با مشورت کلیه ارگان های ذی ربط و بی ربط به مسئله ، عیسی مسیح یکانی تورک زاده را
به سمت وزیر امور خارجه ایران تعیین
نمود .
و بدینوسیله وزیر امور خارجه سابق  عملا از وزارت کنار گذاشته شد .
وزیر جدید طی یک بخشنامه به تمام وزرا و ریش سفیدان هیچکاره و همه کاره و
امامان جمعه و اساتید دانشگاه و روحانیون و کلیه ی نیرو های نظامی و
غیر نظامی ، شاغل و یا بازنشسته و تمامی روحانیون و بزرگان و کوچک ها و
عناصر مرتبط و غیر مرتبط ، اعلام کرد :
از امروز تمامی نیرو های حقیقی و حقوقی دیگر هیچگونه اختیاری و حق و
حقوقی در مورد سیاست خارجی ایران
نداشته و ندارند !
🔹چهل و اندی سال پس از انقلاب دخالت و فضولی های افراد فوق ایران را به کشوری منزوی و احیانا در حال جنگ با
آمریکا و اسرائیل و پاکستان و عراق و
کورد های عراقی و بسیار کشور های
خارجی مواجه ساخته است .
با اراجیف ایرانشهری ها و عناصر ضد
تورک نیرو های نظامی و غیر نظامی و
خبر های جعلی و ندانم کاری ها ، حتی دوستان تاریخی ما اعم از عرب و بلوچ وکرد و تورک را به صف دشمنان رانده و
ما  را در دهکده جهانی حتی با دوستان
سابق و پس از انقلاب نیز تنهاتر گذاشته و چنین به نظر می رسد که خدای نکرده
مورد تعرض قرار بگیریم !
🔹وزارت امور خارجه با قبول مسئولیت
حفظ کشور و تمامی نیرو های ایران را
ارتقا داده و جز عناصر تعیین شده از
طرف این وزارت را ( نفرات تعیین شده
برای سفارتخانه های ایران در جهان )
غیر مسئول و عناصر فضولی دانسته و
به خصوص از خزعبلات امثال رائفی پور و پیر پاتال های در حد انقراض از جمله
کاوه دادگر عادل و یا یار غار او ولایتی
و هزاران همانند او که یک پایشان لب گور است و بدین جهت برای ایران
آینده ای نمی خواهند ، برائت خود را
اعلام می داریم .
اینجانب از فردا با کمال افتخار به تمامی
کشور های همسایه و نزدیک و یا دور
سفر نموده و تعهد خودمان را به حفظ
قوانین بین المللی و حقوق بشر و حقوق
جهان ازاد و شهروندان آزاد اعلام و 
تمامی شهروندان مشکوک ‌خود را فرا
خوانده و تمامی عناصر خرابکار را که
به لحاظ گفته های این فضولات ملی از
طرف ملل دیگر برای حمله و یا به قول
خودشان دفاع از منافع ملی خودشان
به کشور گسیل نموده اند با کمال احترام و با حفظ حقوق متهمان از کشور اخراج
می کنیم !
🔹وزارت امور خارجه هرگونه برنامه های
سابق را در نمی دانم انتقام های دهشتناک و یا سخت و سخت تر را ابطال و با آرزوی سلامت و صلح برای کل منطقه و جهان و برای کشور خودمان ،
تمامی زندانیان دو تابعیتی را آزاد و
از امروز امر تابعیت منحصر را به تابعیت
های چند گانه و حداقل دو گانه تعیین و جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی
ارسال خواهیم کرد .
به مردم جهان نوید صلح و آرامش می دهم این امیر حسین عبداللهیان ( انشاءالله درست نوشته باشم ، برای
اینکه اسم اش را درست بنویسم به
گوگول و اینترنت چند بار مراجعه کردم
نمی دانم درست هست یا نیست ) را
خودم با این دست های ناز نازی خودم
بیرون انداختم
آرزو دارم رییس جمهور عزیز تر از جان
یک ابلاغ وزارت کشور را هم  به من بدهند ، تا آرامش داخل مملکت را همانند
آرامش جهانی بر قرار نمایم !
همراه ان یک ابلاغ ارشاد را هم بدهند ، کار جهان به کام ایران می شود ،
اول رادیو و تلویزیون موجود را منحل
می کنم دوم تمامی مردم حق نوشتن
کتاب و روزنامه را به هر زبان دارا خواهند بود .
هر کس رادیوو  تلویزیون زبان خود را
خواهد داشت .
یا با زنان کشورمان صلح می کنیم و تمامی قوانین اجباری و ضد زن را لغو می کنیم و یا آتش بس اعلام و شهر هارا
یک در میان زنانه - مردانه می کنیم ( 
روح گل آقا شاد )
تمامی بخشنامه های وزیران ضد زن و
مرد سالار را لغو نموده و همراه خود
صاحبان بخشنامه های متعلق به خودشان
به زباله دان تاریخ می سپاریم !
اینشاءالله !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴زمان و سیلی های زمانه !

🖌عیسی نظری

🔹سر زده ، بدون برنامه وارد جائی و خانه ای شوی و پس از سلام و علیک و یا
نه وار نه یوخ ؟
صاحب خانه بگوید :
نوشته دیروزت ، ابد و یک روز ، هله انجا
که نوشتی :
آن سیلی دختر بر گوش پدر ، زیادی بود !
منو از من گرفت .
اصلا آن وجود و حاکمیت دختر بر خانواده و جمع کردن کاسه و کوزه بزرگ
خاندان و حاکمیت بر سر برادران خود
یک سیلی آبدار بود ، بر گونه مرد سالاری
جاهلیت ایرانی !
اینگونه گفتگو و یا مکالمه ، خستگی را از تن آدم می گیرد و شور نوشتن مجدد .
آنروز در سیاهی آن روستای چسبیده به
شهر به سوی خانه می راندم و به سیلی
هائی فکر می کردم که بشریت نوش
کرده است .
🔹زمانی فکر می کردند که زمین مرکز کاینات است ، همه چیز دور زمین می چرخد ، ماه و خورشید و ستارگان زمین را کعبه خود نموده و دور آن می گردند !
کوپرنیک سیلی آبداری به گوش دنیا نواخت ، دنیای ما هم مثل ستارگان به
دور خورشید می گردد و حتی در مقابل
بزرگی و عظمت کاینات همچون ذره ای
گردو خاک است .
🔹وقتی گالیله را محاکمه می کردند ، کشیشان تئوری بطلیموس یونانی را
که زمین مرکز کاینات است و گذشتگان
حتی تورات قدیم و دین جدید مسیحیت
آن را تکرار کرده بود ، از هزاران سال قبل
ازبر کرده و سیلی گالیله نیز بیدارشان
نمی کرد .
سیلی داروین که انسان را نیز همچون
سایر حیوانات بخشی از طبیعت می نامید .
سیلی فروید که ناخود اگاه انسان را نیز
همانند عقل بشری ، اصل می دانست .
راه زندگی امروز ما بر اثر آن سیلی های
زمانه بر صورتمان باید شکل بگیرد .
سیلی پشت سیلی بر صورت انسان فرود
می آید !
سیلی کرونا ( کووید نوزده ) آنچنان آبدار
بود که آبروی انسان را متزلزل کرد ،
سیلی غزه بر صورت جهان ، آن آبروی
متزلزل بشری را ، آنچنان در هم ریخت که
هیچ دولت و کشوری در روی کره زمین
از این پس نمی تواند ، ادعای آبرو و حیثیت نماید ، چه کشور های منطقه و
اسلامی و چه سرزمین های آزاد غرب
و ماورای اقیانوس ها ،
🔹انسان امروز هرچه بیشتر سیلی می خورد ، بر جهالت تاریخی خود می افزاید .
اینها سیلی های زمانه و روزگار بر کل
جهان ما است ، سیلی های خصوصی
بر سر و صورت مان هر روز و هر ساعت
کوبیده می شود .
چه سیلی بدتر از اینکه به نفری با رای مان و با پشتیبانی از وی به قدرت می
رسانیم و سپس از آن می ترسیم !
چه سیلی بدتر از انکه با تلاشمان و
زحمت و حتی شکنجه شدنمان و یا
تبعید شدنمان جمعی را تشکیل می دهیم وسپس با تمامیت خواهی و رهبری طلبی
آن را درب و داغون می کنیم ؟
داغ کدام را بر دل حک کنم ؟
مشهد قلی ، گاو خود را به میدان برد تا
بفروشد ، خریدار نگاهی به گاو کرد و گفت :
مشتی قلی ، وجدانا اگر گاوت عیب و ایرادی دارد ، بگو !
مشهد قلی ، دهان خود را به گوش گاوش چسباند و گفت :
کدام اش را بگویم ، به آخورت می رینی ،
از طویله ات فرار می کنی ، منو با لگد
می زنی ، شیرت را می ریزی و......
باقی را خودم هم نمی گویم ، خجالت
می کشم گاو دیوونه !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴جامعه مدنی و مافیاها !

🖌عیسی نظری

▪️من فکر می کردم ، مافیا ها در قمارخانه های بزرگ و یا در کار های بزرگ مثلا واردات اتوموبیل و قاچاق های کلان و...
وجود دارد ، روزی برای دیدن فیلمی به
سینما اتلانتیک در خیابان پهلوی تهران  رفتم ،
روز جمعه بود و من بیکار ، صف ایستادم
نزدیکی های گیشه یک نفر پیش من امد و گفت :
این پول را بگیر و برایم پانزده تا بلیط
بخر ، پول نگرفتم گفتم اگر بتوانم می گیرم .
وقتی نوبت خرید من شد ، گفتم :
خانم شانزده تا بلیط می خواهم !
گفت : اوف یکی بیشتر ممکن نیست !
جمعی را نشان دادم و گفتم :
دختر خانم من دانشجو هستم ، گروه ما
به کوه نرفته تا بتوانیم این فیلم را ببینیم ، اگر می خواهی بگویم بیایند
صف ، جنگ تن به تن را موجب می شوی !
خلاصه سرتان را درد نیاورم ، من بلیط را
خریدم ولی از سفارش دهنده خبری نشد ،
منهم مثل یک بازار سیاهی جلوی سینما
بلیط ها را فروختم و با آخرین بلیط
وارد سینما شدم .
حین ورود یک پاسبان با یک شخصی
قلدر از بازوهایم گرفته و مرا به دفتر
سینما بردند .
پاسبان برایم التماس می کرد ، می گفت :
همشهری به قیافه تو بازار سیاهی نمی آید ، دانشجوئی برو درس ات را بخوان ،
دفعه دیگر اگر تکرار شود ، از دست کلانتری هم رها بشوی ، از دست اون مافیا ( مردی بیرون ایستاده بود و ماوقع
را تماشا می کرد ) نمی توانی رها بشوی ،
من خیلی پادر میانی کردم که بار اول بوده و دانشجو است !
تازه ،  آن روز بود ، من فهمیدم ، که مافیا
چیه و تا کجا ها نفوذ کرده است .
▪️فرماندار اسبق می گفت :
یارو برای یک انجمن خیریه آمده بود ، یک میلیارد تومان پیشنهاد رشوه می کرد !
( معادل ده میلیارد امروز )
بعضا ما خیلی راحت می گوئیم که عده ای اتوبوس خواب شده اند ، یا گورخوابی
فلان و فلان !
مگر اتوبوس و یا گور مفته که هر کس
خواست برود و بخوابد ؟
باید اول حق و حساب بدهد ، از مافیای
اتوبوس خوابی و گور خوابی اذن بگیرد ،
بهای آن را بپردازد و بعد وارد این میدان
شود .
مافیا های اصلی فقط از دست فروش ها ،و یا کولبری به عنوان ابزار استفاده می کنند !
از بار فروش میدان تره بار ، میوه می خریدم ، گفت : موز نداریم !
گفتم : کمبود موز هست ؟
گفت : نه همسایه ها دارند ، من دیگه از
دست مافیایِ موز  سیر شدم !
از بس دادم که جان به سر شدم !
برای بستری شدن در بیمارستان های دولتی باید زیر میزی سکه بدهی !
غیر دولتی ها پول کلان می گیرند ، حساب مافیا را خودشان حل می کنند .
توسعه جامعه بستگی به وسعت جامعه
مدنی دارد .
▪️مافیاها نقطه مقابل جامعه مدنی هستند ،
جامعه مدنی با اصول مشخص و قوانین
مشخص پا می گیرد .
وقتی با نقد قدرت و نقد مسئولان با
افراد هیچکاره و در عمل همه کاره ،
مواجه می شوی که از هر طرف هجوم
می آورند ، مافیا شکل می گیرد !
می گویم تو دیگه چکاره ای ؟ من از
دولت و یا سردار و یا رئیس جمهور
نقد کرده ام ، هم قدرت دارند ، هم دادگاه
دارند هم خودشان می توانند شکایت
کنند و یا بزنند !
اینها هم مافیای قدرت است که معمولا
از اراذل و اوباش بدون کاراکتر و بدون  شخصیت انتخاب می شوند ، تا فرد
دارای کاراکتر و شخصیت را خرد و خمیر
بکنند .
چنین افرادی اگر هم صد تا دکترا داشته
باشند ، همان هستند !
اراذل و اوباش باسواد ها و دانشگاه دیده ها ، عناصر بی هویتی که نه از اصول جامعه مدنی
بلکه از   افراد  مافیای  خود
دفاع می کنند !
مافیاها به چنین افرادی پول می دهند ولی تمامی حیثیت و شرافت انسانی
آنها را لگد مال می کنند و در روز ی که
تاریخ مصرفشان بسر می رسد ، الفاتحه !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔹خاطرات و خطرات  ( ۲۷۵ )

مشترکات دو نسل قدیم و جدید

🖌عیسی نظری

🔹نسل ما که یک پای اش لب گور است ،
زاده حرمان و درد و رنج دوره قبلی خود و دوره خود است !
وحتی بخشی از درد و رنج آینده را هم ، با خود یدک می کشد !
نسل ما ، پوست کلفت بود ، هیچوقت برای خودمان میوه نچیدیم !
هم برای پدرو مادرمان و هم برای بچه های مان بالای درخت رفتیم !
نسل جدید چنین نیست ، اصلا به خاطر
میوه بالای درخت نمی رود .
چه برای خود و یا دیگری !
نسل ها باهم خیلی فرق دارند ، نگاهشان
مثل نگاه ما نیست .
ولی مشترکاتی هم داریم !
خواهر زاده ام یک روز برایم گفت :
دائی من پسرم خیلی عاشق توست .
گفتم : علت اش را نپرسیدی ؟
گفت : چرا ، پرسیدم جواب داد :
مامان دائی تو خیلی راحت و روان فحش
می دهد و به این علت من ، شیفته او شده ام !
خنده ام گرفت .
🔹 یک روز رئیس تشکیلات قضائی  مرا خواست ، پیش وی رفتم بدون مقدمه گفت :
عیسی جان ، من تو را دوست دارم ، چون
تو را هم متدین و هم مودب می دانم ،
ولی گزارش داده اند که تو خیلی فحش
می دهی ، من باور نکردم ، خواستم خودت بگوئی .
گفتم :
حاج آقا در این که  من فحش می دهم ،
درست گزارش کرده اند .
اما فحش های من ربطی به ادب و بی ادبی ندارد ، فحش های من ، نسخه پزشکی است ، دکتر گفته اگر ناراحت ات
کردند ، فحش بده !
گفت : آهان ،  فهمیدم ، گفتم آخه ! نظری
بی ادب نیست !
بعد گفتم :
حاج آقا بگذار نقل قولی تعریف کنم ، نمی دانم خانم تاج زمان دانش ، استاد پزشکی قانونی دانشکده حقوق تعریف میکرد و یا
خانم سیمین دانشور استاد دانشکده ادبیات ، می گفت :
چند روزی همین که از خانه خارج می شدم ، یک نره غولی دنبالم می افتاد ،
گاه شماره می خواست ، گاه به خانه
دعوت میکرد ، هر چه توضیح می دادم ،
بابا من عایله دارم ، شوهر دارم ، بچه دارم ، دست از سرم بر نمی داشت ، یک
روز عصبی شدم و داد زدم.....
دبیوس ....
وقتی سرم را بلند کردم ، دیگه رفته بود !
برای همیشه راحت شدم !
هر دو قاه قاه خندیدیم ، بعد ها فهمیدم ،
زیر گزارش  نوشته بود :
بررسی شد ، اگر عیسی مسیح  ، جائی فحش داده ، از باب حکمت بوده و نه بی ادبی ،
گزارش بایگانی شود .
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴طنز هفته :
به من رای بدهید ! 

🖌عیسی نظری

🔸اگر به من رای بدهید ، تمامی زور و اجبار را از تمامی فرامین بر می دارم و به جای آن از اختیار استفاده می کنم !
دیگر کسی به زور و اجبار به زندان نمی رود ، دوست داری زندان بروی ؟
بفرما بند دو سلول ردیف یک ، دوست
نداری زندان بروی و یا خدمت سربازی ،
بروی ؟ خوب نرو جانم !
در هیچ کجا اجبار به کاری نیامده است ،
خدمت که اجباری شود ، ارتش نوین و
ابواب جمعی ارتش در طول تشکیل خود
یک پیروزی برای مملکت به ارمغان نیاورده است !
🔸تمامی وزارتخانه ها را منحل می کنم ،
در نتیجه مردم از دردسر رها می شوند ،
دیگر نه کسی کتاب ها را سانسور می کند
و نه ممیزی لازم است .فیلم ساز ها هم
راحت و آسوده می شوند .
دیگر وزارت خارجه هم نمی تواند ، دشمنان ما را برای حمله به ایران تحریک
کند ، همسایه ها هم از دست ، این شکارچی ها آسوده می شوند !
دیگر مسئولین محلی هر وقت خواستند ،
می توانند سرود جمهوری اسلامی را
بخوانند ، دیگر وزیر وزارت کشور ،
نمی تواند ، مزاحم و موی دماغ بشود ،
تا یک تروریست می بیند ، سرود و مرود و پرچم و مرچم را مخفی می کند !
هان ! مهم تر از همه دیگر هیچ وزیری نمی تواند ، بخشنامه به هشتاد اداره
در تهران و هشتصد اداره در مملکت بفرستد و سپس بگوید ، محرمانه است !
زر هو !
نسل وزیر را از این مملکت بر می اندازم ،
اگر استان است ، استاندار ، شهرستان
است فرماندار والسلام . نقطه تمام !
🔸برای سیاست ورزی تهران مخوف زور خود را زده و کم آورده است ، تمرکز
در تارهای من در آوردی خود ، دست و پا
می زند و کاری از وی ساخته نیست !
و الا اگر دولت سازندگی سردار اکبر و
سردار های کوچولوی اطراف و اکناف
دست از سازندگی می کشیدند و به کار
خود مشغول  می شدند ، حداقل خرابی
اولیه ترمیم می شد .
اگر وزرا و وکلا مثل سابق در روستا به
کار کشت و برداشت بودند ، ویرانی این
چنین نمود آشکار نداشت !
وزارت خارجه را تماما همراه وزیر و وکیل اش می بستم ، کار بازگشایی
سفارت الکبرای ارمنستان را به نمایندگی
های استان واگذار می کردم
کاری ندارد در هر شهری و شهرکی و روستائی یک سفارت کبرای ارمنستان  درست می کردند ، حتی توی راه ها و جاده ها
سفارت کبری سیار  ارمنستان درست
می کردم
بالاخره داشناک های ارمنی یک قرن تمام
اورموی و آذربایجانی کشته اند .
جمهوری اسلامی باید به انها برسد و
حداقل سهم ایران آباد را نسبت به
ارمنی ادا کند ، بس نیست ایروان را
در اختیار دارند ، فردا ایروان هم مثل
قره باغ رفت ، ما چه خاکی باید به سرمان بریزیم !
🔸اصلا در هر قدم یک سفارت عظما و
کبرا برای ارمنستان شعار من خواهد بود !
هله هله چی دیدید !
وزیر  که نیست شد ، زنان نیز آسوده می شوند ، دیگر هر نره غولی
نمی تواند زنان و دختران مردم را زیر
مشت و لگد بیاندازد !
وزیر دادگستری که نباشد ، نامه های دولت به ملت و یا قوه قضائیه با پست
ارسال می شود !
کارهای کوچولوی دولت را اعم از احیای
دریاچه اورمیه و آب اشامیدنی و راه
سازی و غیره را بر عهده استاندار ها
و یا فرمانداران وا می گذارم !
فروش نفت را هم به استانداری می دهم ، صدور شناسنامه را به فرمانداری ،
خوب ، دیگه چی ماند ؟
هرچه ماند به خصوصی ها متعلق است و
کار مردم ، مثلا مبارزه با داشناک ها و
پ کا کا و داعش و طالبان را به مردم
وا می گذارم !
معادن بی برو برگرد مال فرماندار است ،
بالاخره به خیر ها جواز می دهد که کار
خیر بکنند ، کار خیر هم اجر معنوی
اخروی و اجر مادی این جهانی و اداری
دارد ، کار خیر بی اجرت نمی ماند ، یک
تومان بدهی به گدا ،  صد ویلا با هزار
حوری در آخرت و در این دنیا معافیت
مالیاتی و امتیازات بازرگانی و واردات و
صادرات و صمت و سمت و ممت و .....
همگی از طرف من تضمین شده است !
یک رای به من بدهید هزار رای در آخرت
نصیب شما خواهد بود .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴انتخابات ، مشارکت و یا تحریم ؟

🖌عیسی نظری

▪️در همین اول بگویم که تحریم انتخابات امری ضد جامعه مدنی است ، اما عدم شرکت در انتخابات امری مدنی است .
اگر شهروند احساس کند و یا ببیند که
کاندیدی که مورد علاقه خود نیست و یا
کاندیدی که خواسته های او را پیگیری کند ، وجود ندارد ، می تواند با کمال احترام و مطابق امر مدنی از رای دادن
خود داری کند و این امری خاص است .
ولی اگر در تحریم انتخابات مشارکت کند ، تنها راه تغییر را می بندد .
▪️پیشنهاد من به دوستان مدنی و شهروندان این است که در انتخابات مشارکت و در بیان خواسته های خود از این واقعه  سود ببرند ، و در حریم تحریم وارد نشوند
که امری است که جامعه مدنی را فرسوده
و باب میل رانتخواران و گروه حاکم می
باشد .
اما واقعیت این است که منتخبین ما تا کنون  قادر به هضم واقعه انتخابات نبوده اند  !

▪️نماینده مجلس قانون مواد مخدر -- قانون تغییر کاربری باغات و زمین های زراعی --
قانون شهرداری و سایر قوانین موجود و
از جمله قانون مالیات های مختلف را وضع و تصویب می کند و سپس همراه
موکلین خود به درگاه قضات می اویزد
که موکل مرا اعدام نکنید و یا ویلای او
را تخریب نکنید ، به شهرداری می رود که
طبقات اضافی موکل را خراب نکنید و یا
جریمه ننویسید و به دارائی می رود که از
موکلین من مالیات نگیرید !
اگر این نماینده هوش معمول یک شهروند
معمولی را داشته باشد ، باید بداند که
قوانین وضع و تصویب شده او است که
اجرا می شود !
دماگوژی دقیقا کلمه ای برازنده این نمایندگان است ! 
دماگوژی یعنی مردم فریبی !
▪️می گویند نماینده ای به روستایی رفت تا درد های آنها را دوا کند و یا شفا دهد .
گفت :
مردم یکی یکی درد ها و مشکلات خودتان را بگوئید تا همه را حل کنم !
گفتند :
یا نماینده ما گاز نداریم
نماینده موبایل خود را در آورد و خطاب
به رئیس اداره گاز داد زد :
مردک اگر تا فردا به این روستا گاز نکشی
مادرت را به عزایت می نشانم !
بعد رو کرد به روستائیان و گفت :
مشکل دوم تان را بگوئید ، گاز فردا وصل
می شود !
گفتند :
مشکل دوم ما ، این است که موبایل در
روستای ما  خط نمی دهد ، نمی شود در اینروستا با موبایل با کسی و  یا جائی تماس گرفت !!
این بخش دما گوژ ماجرا است ، فریب
مردم ، اما بخش دوم قضیه افتضاح تر
است ، این نمایندگان مسئول هر چه
قوانین ضد مردمی هست ، هستند !
تا کنون تمامی قوانین رانتخوارانه دولتی
ها و دولت ها توسط همین نمایندگان
وضع و تصویب شده است ، اگر در اجرا
هوادار شهروند نشان می دهند ، بخش
دماگوژ را مهندسی می کنند !
▪️در یک جلسه ای در مقبولین شورای شهر نماینده منتخب ما می فرمودند :
ما در پی کسب راه های اضافه کردن
درآمد های شهرداری ها  هستیم ،
آقایان هم اگر طرحی و یا پیشنهادی
برای افزودن درآمد های شهرداری ها
دارند ، ارائه نمایند !
یعنی رفته چپاول را بیشتر و قانونی
نماید ! تا مفتخور ها بیشتر بخورند و
این فلک زده ها هم یک لقمه ای گیرشان
بیاید و یا ماشین شاسی بلند داشته باشند .
ما باید با چشمان باز و آگاهی تمام در
انتخابات مشارکت کنیم اگر کاندید
مناسب وضع مان داشته باشیم رای
بدهیم و اگر نداشته باشیم ،
رای ندهیم !
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

خاطرات و خطرات  ( ۲۷۴ )

🔴پول و زندگی (۳) پایانی

🖌عیسی نظری

🔹پانزده روز  از چهارگوشه شهر پشم گوسفند و پشم بره گوسفند جمع کردم ،
بعد پانزده روز انبار پر شده بود ، کارخانه داری بنام خسروی انها را از من خرید .
شب پانزده هزار تومان جلوی حاج عمویم
گذاشتم ، سهم شما از سود معامله اول !
رنگ صورت حاج عمویم سیاه شد ، هنگام
ناراحت شدن ، چنان می شد ، گردو خاک
پشم ها ریه اش را داغون کرده بود .
گفت :
عیسی تو انبارت نم دارد ؟
گفتم : خیر !
گفت : روی پشم ها آب ریختی ؟
گفتم : نه عموجان !
دیگر حرفی نزد ، فردایش مادرم آمد و گفت :
حاج عمویت ناراحت است ، میگه چنین
چیزی غیر ممکن است مگر اینکه یک حیله ای بزند !
یک معلم هفتصد تومان حقوق می گیرد ،
یک قاضی و حتی استاندار سه هزار تومان ، اگر عیسی اول کار یک ماه ،  شصت هزار تومان درآمد داشته باشد ،
دیگر درس هم نمی خواند ، نه عیسی که
هیچکس درس نمی خواند !
من نمی خواهم پسرم در انبار های پشم
ریه هایش بسوزد !
عیسی اول باید معنی کار و پول را بداند !
مادرم با ناباوری ادامه داد :
حاج عمویت گفت :
انبار را پس بدهی و ضررش را از این
سود پرداخت کند ، و سرمایه مرا به حساب خودم عودت بدهد !
🔹فردای آن روز حاج عمو مرا به کارخانه
سبزه  پاک کنی واقع در میدان شاهپور
برد ، ده روز همین دوام آوردم ، تمام شانه هایم زخم شده بود ، از بس گونی های
سبزه و کشمش را به بالای دستگاه می بردم ، برای ده روز شصت تومان گرفتم !
مطلّب پسر خاله ام گفت :
شهرداری برای ساخت پارک ساعت و بلوار
فرودگاه کارگر می خواهد و روزی هفت
تومان می دهد ، هفته ای چهل و نه تومان ، مدتی هم آنجا کار کردم .
یک روز دوستم رحیم آمد که کار بنائی
روزی ده تومان است ، معماری کارگر
می خواهد در خیابان پهلوی بانک تهران
را می ساختند ، مدتی آنجا کار شاگرد بنائی انجام دادم و....
سه ماه کار کارگری تمام شد ، حاج عمویم
پرسید :
حالا فهمیدی کار یعنی چه و مزد ( پول )
به چه می گویند ؟
گفتم : فهمیدم !
از سال های بعد با سرمایه حاج عمویم
باز انباری اجاره کردم و به جمع کردن
پشم گوسفند و بره پرداختم ، تجار تبریز و تهران انبار های مرا می خریدند .
اگر سود زیادی می بردم ، به حاج عمویم
نمی گفتم !
🔹سال ۱۳۵۳ به دانشگاه تهران رفتم ، اول
در باب همایون کوچه قورخانه یک مسافرخانه بود ، همراه دوتن از دوستانم
یک اتاق اجاره کردیم روزی هر کدام شش
تومان می دادیم .
همان هفته اول تمام پول هایم را در قمار
باختم .
دانشگاه برایم ماهی سیصد تومان هزینه
تحصیل می داد ، مدتی بعد پیش یک
وکیل کار پیدا کردم ماهی پانصد تومان
هم از ایشان می گرفتم .
سال ۱۳۵۶ حاج عمو یم مرا به رضائیه
خواند و در دفتر خانه مناف زاده یا مناف
پور در خیابان پهلوی کل دارائی خود را
اعم از منقول و غیر منقول بنام من کرد ،
حتی اقرار نامه ای نوشت که حتی وسایل منزل هم مال عیسی است .
🔹سال پنجاه و هفت چندین کتاب من چاپ شده بود ، انتشارات بعثت آقای  فخرالدین حجازی ، انتشارات سید جمال اسد آبادی آقای مرندی و انتشارات پیام
آزادی آقای علیاری هفته ای نبود که برایم
پول نمی دادند !
بعد انقلاب شد ، من اولین حقوق ماهیانه
را از روزنامه کیهان می گرفتم ، ماهی دو
هزار تومان ، بعد در سال ۱۳۵۹ ماه شهریور با ابراهیم یزدی حرفمان شد و من از کیهان بیرون آمدم و وارد دادگستری شدم با حقوق ماهیانه هفت
هزار تومان ، وقتی وارد کاخ دادگستری
میدان ایالت شدم ، بیست و پنج سال
داشتم و وقتی بیرون می امدم پنجاه و پنج سال داشتم !
الان حقوق بازنشستگی می گیرم و کار
وکالت می کنم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

چیلله گئجه نیز موبارک اولسون
🌺🌺🌺❤❤❤

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴یک گام به جلو  ، دوگام به عقب !

🖌عیسی نظری   

▪️لنین اگر روزی می دانست که کلمات و جملات وی به شکل معکوس ، جنبش های
سایر ملل عالم را فرم می داد و یا فرمول های انقلاب وی در وجه مثبت و یا منفی
به جنبش های خشونت پرهیز و مدنی
نمرات رد و یا قبولی می داد ، بعید بود
ان اوامر و تئوری های بلشویکی ( اکثریتی ) خود را مقابل تئوری های
منشویکی ( اقلیتی ) دوستان و یاران
حزبی و انقلابی خود ، ارائه دهد .
یکی از دوستان یکدل مقاله ای از آقای
کمال اطهاری برای حقیر ارسال نموده است ، که با معکوس نمودن تئوری یک
گام به پیش و دو گام به پس لنین ، جامعه مدنی ایران را شرح و تاویل نموده است .
▪️تئوری های انقلابی لنین و یا دوستان و برادران بولشویکی او برای جوامع نه
مدنی و خشونت پرهیز ، برای جوامع
انقلابی طراحی شده است ، ورود در
این حوزه ما را به روزگار مارکسیست های اسلامی و روزگار وحشت چپ های اسلامی خوئینی ها سال های شصت و
اندی می برد !
در ثانی با معکوس کردن یک تئوری
شناخته شده ، نمی توان برد انقلابی
آن را نیز معکوس کرد !
ثالثا این تئوری برای داخل یک حزب
نوشته شده و نه برای عموم خلق .
▪️متاسفانه در ایران شکست جنبش های
مدنی همواره نه  از طرف هیئت حاکمه و نه مردم که همیشه خدا ، روشنفکران و انقلابیون بوده اند .
در این نوشته نیز سطر های نانوشته شما
نشان آن اشتباه وحشتناک است .
هنوز روشنفکر ما از تور انقلابیگری رها
نشده است ، و بدین جهت کردستان و
بلوچستان را از شمار دو تن ، بیش می داند که در هر حال به فرمت های جنگ
مسلحانه شهری و روستائی نزدیک تر
است .
بدین جهت فوری فیل اش یاد هندوستان
کرده و فاکت های پیشا آریایی و پیشا باستانی اش گُل می دهد !
گذشته برای عبرت و برای نیافتادن به دام شوونیسم و گذشته پرستی است ،
دفاع از شورش های کور و خود جوش
خیابانی کدام بخش جوامع مدنی و خشونت پرهیز است ؟
▪️یادتان باشد ، روزگاری سر دسته اصلاح طلبان تئوری شورش در خیابان و چانه زنی در بالا را ارائه میداد ، امروز حاصل شورش های خیابانی برای جامعه مدنی چیست ؟
کدام زبانی مهجور و ممنوع در گوشه ایران خاک می خورد ؟ که شما زبان
فارسی را فاکت می اورید !
اگر تئوری ستم مضاعف از موجبات جنبش و الگو سازی برای مدل انقلاب
است ، پس دولت امروز که باید انقلابی ترین دولت روزگار سپری شده باشد !
کار روشنفکران و الیت جامعه چیست ؟
آیا برند های پیشگام و یا پس گام بر اساس معکوس سازی حضرتعالی ، باید
منتظر شورش خیابانی و سپس به به
گوئی و تمجید الیت پس گام باشد ؟
وظیفه روشنفکر جامعه مدنی چیست ؟
مگر دولت شرّ لازم نیست ؟
تحلیل شما هر چه هم درست ، دولت  مثل یک نا لازم است که باید کند و دور انداخت !
چه کسی امر آلترناتیو سازی را بر عهده
خواهد داشت ؟
دقیقا یاد سال ۵۷ می افتم ، اینها باید
بروند ، والسلام .
خوب این فرمول های جوامع انقلابی و
حتی بالا تر از انقلابی ، آنار شیست ها
هست !
▪️جامعه مدنی فرمول های خاص خود را دارد مگر ظلم بالسویه ، عدل نیست ؟
اگر قرار است یک نفر کشته شود تا عدل
برقرار شود ،بیشتر ظلم پدیدار می شود  !
همان بهتر که همه بمیرند تا لااقل بر اساس ظلم بالسویه ،  عدل
استوار و بر قرار شود !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴زندگی در زمان و مکان !

🖌عیسی نظری

🔸به گذشته بیاندیشید ، هیچ ضرری نمی کنید ، اما در حال زندگی کنید .
آینده خودش را تحمیل خواهد کرد ، چه بخواهید و چه نخواهید !
بودا می گوید : زندگی رنج است .
هایدگر معنی تازه تری برای آن یافته و
اعلام کرده است .
او آن را اضطراب وجودی می نامد !
همان معادل رنج بودا است .
ما از زمان رهائی نداریم ، می توانیم
با تعیین مکان کمی در زمین زیر پای خودمان تنوع و یا تغییر ایجاد کنیم !
اما رهائی از رنج زندگی با تغییر مکان و
یا با به دست آوردن برخی امکانات ممکن
نیست فقط می توان آن را قابل تحمل کرد .
زمین ما برای زندگی چاهی تنگ و تاریک
است و زمان برای ما معمولا آسمان است .
صاحب زمین و زمان را هم ما معمولا در
آسمان می جوئیم وقتی با خدا راز و نیاز
می کنیم ، نگاهمان به آسمان است ، فراموش می کنیم خودمان را نگاه کنیم !
اما آسمان غیر قابل انکار است !
🔸هرکس باید ستاره ای برای خود برگزیند ،
در حین فرار از یکان به اورمیه ، آخرین
حرف حمایل بی بی خواهر پدرم این بود ، هروقت دلتنگ شدی ، ماه را نگاه
کن و بدان که من نیز ماه را نگاه می کنم
تلاقی نگاهمان در ماه به هم می رسد !
سال ها بعد در کتاب های هایدگر ان را
می خواندم که برای خودتان ستاره ای
در آسمان پیدا کنید !
برای همین است که می گویم برای تحمل
رنج و یا اضطراب وجودی ، سواد و یا
بی سوادی و یا امکانات کافی نیست !
شما می توانید در چاه و یا آسمان هم غرق بشوید .
شاید یکبار نوشته بودم که مادرم آن چیزی را گناه می دانست که بتواند ،
تو را غرق کند و فرقی بین آنها نمی گذاشت و می گفت :
همه چیز مجاز است مگر آنچه و آنکه تو را غرق کند .
وقتی در چاه زمین گیر افتادی ، هر ریسمانی ، هر طنابی راهی به سوی
آسمان است و رهائی و اگر در آسمان
گیر افتادی ، هر ستاره ای ، هر ماهی و
🔸هر خورشیدی ریسمان رهائی توست که
پایت و نگاهت با زمین و زمینیان به تلاقی برسد !
وجود تو اصل است ، آن را فدای هر
کسی نکن . موجودیت خود را به دیگری
گره نزن !
حتی پیامبر ما فرموده که انا بشر مثلکم !
مرده ها را رها کنید ، با زندگان سر کنید .
اگر در چاه هستیم باید برای بیرون آمدن
طناب بسازیم ، هر سازی ،  هر هنری ،
هر رسمی ، هر خطی یک رها کننده است .
هر سرودی هر ترانه ای و هر رقصی ، هر
حرکتی آزمونی برای رهائی از آن اضطراب و رنج است .
هر ورزشی ، هر حرکتی هر هنرمندی الگوی رهائی است .
هر کتابی ، هر داستانی ، هر سفری یک
طناب رهائی است .
هیچ انسانی به هیچ انسان دیگری تسلط و برتری ندارد فقط هنرمندان الگوی
رهائی بشر از اضطراب وجودی و رنج
انسانی هستند .
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴تفکرات پیش مدرن در جنبش
    هویت طلبی !

🖌عیسی نظری

▪️اولا - جنبش هویت طلبی امری مدرن و در زمانه مدرن و حتی گاها پست مدرن
دیزاین شده و فرمت یافته است ، بدین
جهت فرامین سنتی در آن موضوعیت ندارد .
بگذارید با یک مثال این را توضیح بدهم ،
در زمانه قدیم و سنتی ، یاد گیری با علم
نبود ، با تجربه بود ، در نتیجه پیران بیشتر تجربه داشتند ، مردان بیشتر
در بیرون بودند وبه مسافرت می رفتند و
بیشتر از زنان تجربه داشتند ، زنان در
خانه بودند و تجربه ای نداشتند ،
بنابراین تجربه بیشتر مال مردان و از
مردان مال پیرمردان بود .
به قول باز قدیمی ها انها که پیراهن
بیشتری پاره کرده بودند !
▪️در این جهان پیش مدرن و سنتی لویی جرگه محلی از اِعراب داشت ، نمی دانم پیر در آینه بیند و فلان و فلان ، تا زمانی اعتبار داشت که دانستن و آموزش با تجربه بود !
وقتی در زمانه مدرن دیگر دانستن و یادگیری با تجربه نه ، بلکه با علم و خواندن آن علم است ، دیگر هر که بخواند ، میداند و هرکه نخواند ، نمی داند !
کسی که تاریخ می داند و تاریخ می خواند  ، دیگر قابل مقایسه با لوئی جرگه
نیست دیگر پیر است و یا جوان ، زن است و یا مرد ، معنی ندارد ، خوانده و یا
نخوانده است .
▪️حکم پیش مدرن تبدیل شده است   ،تغییر کرده است .دیگر تجربه کارآیی خود را از دست داده الان دانستن با تجربه نیست با خواندن است ! اگر ژنتیک خوانده می داند اگرچه جوان باشد و یا زن باشد و
اگر نخوانده نمی داند ! 
▪️ثانیا -  من خاطره ای می خواندم که گویا (باراک اوباما ) و خانم اش( میشل اوباما ) به رستورانی در یک شهر کوچک می روند ، صاحب رستوران برای خوش امد گوئی به پیش انها می رود و میشل عشق دبستانی اش را می شناسد و بعد موضوع را به باراک اوباما می گوید .
اوباما می گوید :
اگر با من ازدواج نمی کردی ، الان این
رستوران مال تو بود !
میشل همسر اوباما می گوید :
اگر من با تو ازدواج نمی کردم و با او
ازدواج می کردم ، الان او رئیس جمهور
آمریکا بود و من باز همسر رئیس جمهور
می شدم و نه صاحب رستوران !
شاید منظورم را فهمیدید ، در زمانه
مدرن و یا پست مدرن بودن به شرطی
کارامد است و بکار می رود که به قول
(هایدگر ) اگاهی به آن نیز وجود داشته باشد . هایدگر از آن به دازاین تعبیر می کند ، به معنی هستی و زمانه است و
احاطه و یا آگاهی به آن !
این عدم آگاهی انچنان در وجود برخی از
هویت طلبان آشکار است که طبیعی ترین
و بدیهی ترین اصول و تئوری های ان را
هم نمی داند و اگر هم بداند ، انچنان
تعصب های سنتی و پیش مدرن او را
احاطه کرده است ، که یا خود دشمن دانای هویت طلبی است و یا که دوست
نادان هویت طلبی است ، و در هر دو
صورت ضرر اش بیشتر است !
شاید همه شما چنین افرادی را دیدید ،
نقد و انتقاد جزو اصول اولیه و بدیهی
اثبات وجودی است . نه تنها استقبال
نمی کند ، تو را به هزاران جرم و خیانت
متهم می کند .
▪️زمین زیر پا یکی از اصول و تئوری های هویت طلبی است ، اگر بگوئی تاواریش دوست  رفیق  برادر مستر  افندی قارداش آقا نمی توانی از واشنگتن و لندن و....... بنشینی و نسخه بپیچی !
اون رمال ها و دعانویس های عصر سنتی
بودند که کافی بود اسم دختر را بگوئی
تا برایت از دور  دعای محبت به تو و دعای نفرت به رقیب بنویسند و اثر هم بکند !
▪️در روزگاری که رهبران سیاسی مملکت
با رای به کرسی می نشینند و ما انها را
نمی پذیریم که گویا یا از دماگوژی
( مردم فریبی ) و یا تقلب سود جسته اند  و بدین جهت قبولشان نداریم ، این
هویت طلبان بدون هیچگونه انتخاباتی
چه واقعی و چه تقلبی ، ادعای رهبری
دارند ، هر کس اطراف خود چند یانداش
و یانچی دارد که کارشان دست بوسی و
پروپاگاندا گری برای رهبر خود خوانده
است !
مرد حسابی  ! حتی مرد ناحسابی !   آدمی  که از مردم
رای گرفته و رئیس جمهور شده ، هزار تا
کوفت و زهر مار بارش می کنیم ، تحمل می کند ، ولی تو فسقلی هنوز نه به بار است و نه به باغ برای ملت لوطی شدی ؟
کسی که نقد و انتقاد ولو مخرب و لو
غیر سازنده را تحمل نکند ، نمی تواند
معنی و مفهوم هویت طلبی را  درک کند !
چون نقد و انتقاد ونه تعریف و تمجید
یکی از ارکان فهم زمانه مدرن و پست مدرن  است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔸ویدیوی تبلیغات جاذبه‌های توریستی عربستان با شرکت لیونل مسی . در این ویدیو با هر ضربه لیونل مسی یکی از دیوارهایی که کلیشه‌های رایج در مورد عربستان دبر ان نقش بسته است، فرو می‌ریزد.  «فرهنگ بسته» و«بیابان برهوت» از جمله این کلیشه‌هاست. عربستان سعودی اعلام کرده است که با هدف تسریع در برنامه ۸۰۰ میلیارد دلاری خود برای تبدیل به کانون سفر و یکی از پربازدیدترین کشورهای جهان، جذب سالانه ۷۰ میلیون گردشگر بین‌المللی را تا سال ۲۰۳۰ هدف خود قرار داده است. احمد الخطیب، وزیر گردشگری عربستان سعودی، در مصاحبه‌ای گفته است که این کشور با توجه به برنامه آینده خود، میزان جذب گردشگر را که در برنامه قبلی ۵۰ میلیون بازدیدکننده در سال تعیین شده بود افزایش داده است.
منبع: سهند ایران مهر

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴آب در خوابگه مورچگان

🖌عیسی نظری

🔹مقاله چه استراتژی و چه تاکتیک ، چه آبی به خوابگه مورچگان ریخته است !
ده ها دولت بزرگ و کوچک ، صدها پادوی
ریز و درشت ، هزاران تن بمب و گلوله بر
سر غزه می بارد ، یک باریکه یک وجب  خاک و یک وطن در خون خود غلط می زند !
دنیای ما  کک اش نمی گزد . یک جمله
دریک مقاله محلی در شهر اورمیه ، که جهان ، پس از غزه هیچ آبروئی ندارد ،
چه آتشی راه انداخته است !
آتش بیداد امپریالیسم خونخوار ، از غزه ،
جهنمی آفریده است ، پر از آتش و خون ،
روشن فکران ،  ببخشید دیگر قید روشنفکری بر این تاریک فکران عصر
حجر کوروشی ، اهانت به ساحت انسانی  دنیای قدیم و جدید است .
برای این طیف عصر حجری کوروشی
هزاران تُن بمب و آتش دیده نمی شود ،
ولی یک جمله کوچک در یک مقاله محلی ، آتش به جانشان می نشاند !
🔹کشتار و ستم یکصد ساله بر گرده ما
برایشان در عصر میراث خوار کوروش ،
پهلوی پدر و پسر اندازه یک شعر سپید ،
اثری ندارد ولی یک جمله ، جمله که چه  عرض کنم یک کلمه ( تورک) آنچنان آشوبی بر می انگیزد که انگار بر خوابگه مورچگان نه آب که سیل آمده  است !
آنچه جالب و دیدنی است و انسان را
به تعجب می اندازد  باز پادو های
اربابان اصلی و به نیابت از آنهاست ،
که گویا باز ما تجزیه طلب هستیم و
انها ، من خودم هم ترک هستم وطن ما
ایران است و زبان ما فارسی !
شما چرا اختلاف می اندازید ؟ چرا این
وحدت را بهم می زنید ؟
ما در تهران هستیم ،تا حالا کسی به ما نگفته نان نخر !
( منهم در شهر لندن ، نان خریدم
کسی هم نگفت : نان نخر !
ولی موجب نمی شود ، سیاست انگلستان
بر ضد من و مردمم نباشد )
ما می دانیم شما زمانی قاضی این رژیم
بودید ، ؟حالا هم چون جمهوری اسلامی
می خواهد،  اقوام را به دشمنی با ما
سوق دهد ، شما به وسط امدید !
برای ما فقط ایران مهم است ، من خودم
هم کرد هستم در تهران هستم به پدرم
کوروش افتخار می کنم !
🔹آخر پهلوی ها چه بدی به تو کرده اند ؟ الان تمام کشور های دنیا آرزو دارند ، رضا پهلوی شاه انها بشود ولی وطن پرستی او اجازه نمی دهد ، می گوید :بدون ایران هرگز .
من کرد هستم در تهران زندگی می کنم ،
رضا پهلوی شاهنشاه ما است ،کوروش
هم نیا و جد ما است ، تو هم از غصه
بمیر! بمیر !
🔹من چه غصه ای می توانم داشته باشم،در شهر کوچک خودم یک جمله نوشته ام که به براندازان عصر حجری کمک نمی کنیم ، چرا ؟
چون این جانوران امتحان داده هستند ،
در عصر حجر کشتار ملل توسط نیا و جد
این جانوران ، کوروش بزرگ و در زمانه
مودرن کشتار فله ای پهلوی پدر و پسر
از بلوچستان و قشقائی ها و کردستان و
آذربایجان و گیلان و مازندران خوزستان لرستان و مشهد و
هر کجای ایران و اینک حامی این جانوران آمریکا و جهان غرب و اقمار شان و حتی پادو های دست چندم انها ،
الگوی غزه پیش چشم ما است .
اینان چنین می خواهند ، کشتار تکی و
هرچند یکبار قانیخ نمی دهد .
کشتار یعنی غزه .
منهم به مقاله نویسان و بزرگان برانداز
گفتم برایتان آب نمی آوریم !
همین ، اینها تئوریشان این است ، هر که
از ما نیست ، بر ماست !
و این درست امری ضد مدنی است .
🔹اوامر مدنی باید صریح و شفاف باشد ،
من نمی خواهم از چاله در بیایم و به چاه
بیافتم و در حد خودم این مطلب را به
دوستانم و همفکرانم در کل ایران و به
خصوص آذربایجان توضیح می دهم !
نیابتی ها یا خود را به تجاهل می زنند ،
و یا در اصل ستم انکار موجودیت یک
انسان ،  یک زبان  ، یک نسل ، یک خلق ، یک ملت را واقعا نمی فهمند !
همواره نوشته ام ،  ستم در مرکز هرچه
باشد در پیرامون به توان است ، ستم
مضاعف مطلب ، ستم فردی و یا گروهی نیست ،
سخن بر سر این است که چه کسی بیشتر و بدتر ستم میکند ، من مجبور نیستم
وضعیت خودم را آگاهانه بدتر بکنم !
زندان که پایگاه قدسی نیست که هر که
چند روزی بخوابد ، تبدیل به فرشته شود .
عده ای در مقابل استدلال ساده من ،
که نیروی مدعی حقوق بشر کوروشی
و ایرانشهری خیلی بدتر از شرایط
فعلی هستند ، وای اقا به زندانی گفتی
که از حقوق ما دفاع نمی کند ، اگر
دفاع نمی کند ، پس چطور زندانی شده
است !
خوب مقاله نوشته ، مصاحبه کرده و از
داخل زندان و به حقوق ما یعنی پیرامون
مملکت اشاره ای هم نکرده است !
تازه من به براندازان کوروشی گفته ام ،
برایتان آب نمی آوریم ، چه خارج باشید
و چه داخل ، چه زندان باشید و چه بیرون ! ساده ، روشن و مدنی !
اگر هم بد گفته ام خودشان پاسخ می دهند !
آخه اگر تو ترکی و یا کرد ، مخاطب من
نیستی !

تو چرا خونت جوش آمده است ؟
آرام بگیر وقتی شاه ات را آوردی بیا
منو بگیر بکش !
ذاتاً اگر شاه را آوردی ، یعنی من نیستم !
در ایران به این بزرگی ، یکی بگوید ،
مزار نورالله خان یکانی کجاست ؟
وجایزه بگیرد .والسلام
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۷۷ )

قالا داغی سرفراز و شکست ناپذیر

🖌عیسی نظری

🔹من در پای قالا داغی متولد و قد کشیده ام ، حدودا هفت ساله بودم که با عباس نظری احمد اوغلو ، در یک تابستان و یا بهار گرم برای آوردن برف عازم قله قالا داغی شدیم !
وقتی به بالای آن رسیدیم ، برف موجود
بسیار بیشتر و با وسعت تر از آن بود که از روستای ما دیده می شد .
به روی برف ها رفتم تا با گالش هائی که
پایمان بود ،سُر برویم ، رفتیم ، وسط
برف ها بود که فهمیدم ، خیلی سرعت
گرفته ام و امکان ایستادن ندارم ، نگاهی
به روستایمان کردم  .
در اخرین نقطه برف ها ذوب شده و صخره ای بزرگ نمایان شده بود ، هر دو
پای من به سنگ خورد ، سنگ از جا کنده
شده و با صدای مهیبی به پائین لغزید و
من در جای آن سنگ بزرگ ماندم ، طوری
نشده بود اما از نوک انگشتانم خون می آمد . هر کدام مقداری برف بر داشتیم
و به ده برگشتیم ، و قاردوشابی درست کردیم  ، من زخم های انگشتانم
را به مادر بزرگ نشان ندادم ، خون هم بند آمده بود .
این اولین خاطره من از قالا داغی است ،
🔹بعد ها برای قارچ و اوشگون و موچالاخ و دنبلان به کوه می زدیم ، حتی روز های سیزده بدر محل اتراق تمام روستا بود !
مادر بزرگم تا زمانی که سکته نکرده بود ،
مخالفت میکرد و می گفت :
بچه ها هار شده اند ، با وجود (سلطان
اریشته ) چرا باید به کوه بزنید !
سلطان اریشته امام زاده ای در وسط
روستای ( یوخاری یکان ) و ( کهریز یکان )  در وسط تنها رودخانه روستایمان
بود .
وقتی تنها موجودی من مادر بزرگ سکته
کرد و سالی از او نگهداری کردم ، لالا باجی اسرار جان سوزی از پدرم و مادرم
و مادر بزرگ بر ملا کرد و وادارم نمود از
ده فرار کنم .
دیگر نه روستا را و نه قالا داغی را جز
یکی دو بار ندیدم .
🔹سالی که به دانشگاه می رفتم ، اتوبوس از پای قسمتی از ان عبور می کرد ، خاطرات قالا داغی امانم را برید و گریه هم امان نداد و گریستم !
مردی کنارم نشسته بود ، پرسید :
تو گریه می کنی ؟
-- برای این کوه ! پشت این کوه ، روستای
من است ، آنجا متولد شدم و مکتب خانه
رفتم تا چهار ابتدائی درس خواندم !
--  الان کجا زندگی می کنی ؟
-- الان  ؟ رضائیه زندگی می کردم ، دانشکده حقوق دانشگاه تهران قبول شدم ، به تهران می روم !
مرد متعجب گفت :
بابا تو دیگه کی هستی ؟ از این سنگستان
رها شدی ، در پاریس ایران برای خودت
جا باز کردی و الان می روی درست ناف
تهران پایتخت مملکت زندگی کنی و برای
این خاک و سنگ و کوه گریه می کنی ؟

انروز جوابی ندادم ، اگر امروز بود میگفتم :
آغا قالا داغی تنها یک کوه نیست ، سنگ
نیست ، خاک نیست ! قالا داغی نشان
موجودیت ما ست ! نشان هویت ما است .
آنروز که هجوم برای نابودی آن آغاز شد ،
و موش های پول و ثروت به هر قیمت
سوراخ کردن ان را استارت زدند ،
مردم به جنبش آمدند .
🔹در یکی از دادگاه ها منهم نه به عنوان متهم به عنوان ناظر
شرکت کردم احضار شدگان ، حسن بابا رئیس شورای روستای یکان علیا و دکتر زینال همتی بود ، رئیس دادگاه وقتی فهمید ، از همکاران وی هستم با متانت و ادب بسیار شروع کرد که مردم چه می خواهند ؟ روز عاشورا باید در مسجد
سینه بزنند و نوحه بخوانند ، اخر چه
معنی دارد در پای یک کوه چنین کنند !
حسن بابا و دکتر و من !
خندیدیم ! گفتیم جناب رئیس دادگاه
آنجا فقط یک کوه نیست ، ممر چشمه های روستاهای یکانات است ، ممر زندگی
و حیات روستا هست ، مخزن اسرار
پدرانمان است .
قرار شد من کتابی در مورد یکانات به
ایشان بدهم !
جریانات دادگاه یامچی با درایت و آرامی دادگاه  حل و فصل شد .
همایش قالا داغی می رفت که از مرز ها
بگذرد و یک همایش نه فقط ملی که جهانی را رقم بزند !
الان نفاق و رهبری طلبی ان را به دو قسمت تقسیم کرده است .
شورای روستای یوخاری یکان قدم پیش
گذاشته تا این نفاق را بر طرف کند .
امیدوارم موفق باشند و الا نبودش به
از وجود آن  است .
اینگونه اختلاف ها در اوایل یک اختلاف
روش و یا عقیده است ، بعدا روز به روز
به طرف رادیکالیزه شدن می رود و در
نهایت به جنایت آلوده می شود .
الان قالا داغی آسوده است ، چون آهن
و مس موجود آن ، به اندازه ای نیست
که برای سرمایه داران سودمند باشد !
قالا داغی پرچم یکانات است ، برای
ما  ، برای زندگیمان بمان ! همواره پایدار
بمان .
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴شکلک دانائی یا شکل دانائی 

🖌عیسی نظری

🔸در مواجهه با جامعه و آدم های آن ، شکل دانائی آنچنان مهم است که می تواند ، راه رهائی بشر را به ارمغان بیاورد و یا به  یک کلاف سردر گم تبدیل کند ، که راه رهائی ناممکن شود .

یک معلم باید بداند که حداقل دانائی برای وی مقدمات امر آموزشی است .
دیدن صحنه های کتک زدن دانش آموزان
به دست معلمین و مسئولین مدرسه ،
یادآور آن شکلک دانائی است ، یعنی
هنوز معلمین ما به فهم دانائی علم آموزی
نوین ارتقا نیافته اند و یا حداقل برخی
از آنها در چنین گردابی سقوط کرده اند .
🔸مسئله علم آموزی در دهه های سابق که من محصل مکتب خانه و مدرسه بوده ام ، بحث و حل شده است  ! دهه های سی و چهل ، من بارها گفته ام ، الیت و
روشنفکران جامعه باید برای کتک زدن و
شکنجه کردن و حتی شکنجه گاه کردن
مدرسه ، حساسیت داشته باشند و نه
به شکنجه و کتک زدن قدرت و یا مامورین ، مامور شکنجه را معلمین ما
آموزش داده و راهی شکنجه گاه نموده اند .
شکل دانائی برای یک قاضی در وهله اول
فهم استقلال و بی طرفی است .
استقلال این نیست که کسی نمی تواند به او دستور دهد که چگونه رای بدهد !
به فلان پاسبان گزارش دهنده از سر صحنه هم کسی نمی تواند ، چگونه نوشتن را تحمیل کند !
استقلال به معنی این است که قاضی
در سلسله مراتب اداری و سیاسی قرار
نمی گیرد !
اصلا نمی خواهم به هزار و چهارصدسال پیش بروم و فاکت بیاورم ، که حضرت
علی پیش قاضی نرفت ، در اثر شکایت
فردی یهودی احضار شد .
بلکه می خواهم بگویم ، در هنگام رای
دادن ، فردی که به قاضی ابلاغ داده و
اجازه قضاوت داده در سلسله مراتب
استقلال مافوق قاضی نیست ، قضات
مراحل بالای دادرسی هم در طول هم
نیستند ، در عرض هم قرار دارند !
یعنی بخشی از قضاوت و دادرسی هستند ، و نه طول ، امر قضاوت طولی
نیست .
یعنی مثل اداره استانداری و یا مسکن و
سایر ادارات نیستند که در سلسله مراتب
اداری در طول هم قرار دارند و نهایت
وزیر و سر وزیر و رئیس جمهور در بالای
سرشان !
اصل بی طرفی قاضی این نیست که حسن و یا محمد قلی در برابر قاضی
یکسان هستند .
اصل بی طرفی برای قاضی این است که
ممد قلی و یا حسن قلی با استاندار و یا
مدیرکل اداره اطلاعات و یا وزیر و رئیس جمهور و رهبر مملکت در یک سطح قرار
دارند و در سلسله مراتب قضائی بالاتر
از قاضی قید نشده است .
این شکل دانائی قاضی و قضاوت است ،
🔸شکلک دانائی هم همان جمله قاضی
سریال تلویزیونی است که قضاوت آسان
است ، کافی هست که نظر خان را بدانی !
روحانیت به معنی کسانی که در بالای
منابر به مردم درس اجتماعی بودن می دهند .
در همین شهر کوچک و نقلی اورمیه ما
روحانی داشته ایم نه در زمان جیلوها
و نه در زمان شاه ، در همین انقلاب و
پس از انقلاب ، به همین خاطر مردم
به مساجد جمع می شدند تا به ستم
شاه و رژیم او پاسخ بدهند .
روحانیان ما آقای قریشی نماینده مجلس
خبرگان مرحوم حسنی ، مرحوم قره باغی اینها از عوض قدرت اسلامی به
مردم حمله نمی کردند ، اینها در هر شرایط طرف مردم بودند ، حرف هم می
شنیدند ، حرف مردم را می شنیدند !
نه طرف دولتی ها که خودشان مستخدم
هستند !
در طرف دولتی ها بودن که دیگر ارزش
نیست .
هر شغلی ، هر کاری ، هر اصلی و فرعی
یک مقدمات دارد و آن طرف مردم بودن
است .
اصل هم ، اساس متن فهم شکل دانائی است ،.
🔸در کشور ما این شکل دانائی به
شکلک دانائی تبدیل شده است .
هر کس فکر می کند که چون قدرت
دست آن است دیگر به مرحله خدائی
رسیده است ، حتی آن مسئول 
توالت های عمومی بین راهی در جاده ها ، فکر می کند ، چون رئیس آفتابه های
توالت های عمومی بین راهی شده ، دیگر
بند تنبان مردم در اختیار اوست !
تا زمانیکه شکل دانائی به مرتبه واقعی
خود نرسد و همه چیز صوری و شکلکی
از اصل آن دانائی باشد ، ما معنی واقعی
زندگی و ره آورد های مدنی و مدرن
آن را درک نخواهیم کرد .
پروین اعتصامی شعری در گفتگوی
دار و منبر دارد ، در آخر دار می گوید :
اگر منبر تو منبر بود ، کار مردم به دار
نمی کشید !
مولوی هم شعری دارد :
ماهی از سر گنده گردد !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۷۶ )

          بیمه ها ی اکمل !

🖌عیسی نظری

🔸من شصت و اندی سال است که از کبریت بیخطر استفاده می کنم ، اگر در این سال ها یک نفر در این کشور ادعا کند ، که این
کبریت ناقابل روز به روز بدتر شده است ،
دقیقا حال و روز کشور را تعریف کرده است .
مثل آب و برق و تلفن که پس از شصت و اند سال با یک نسیم ملایم بهاری و یا چند قطره باران به هم می ریزند !
در مسافرتی به بروکسل به میدان بزرگ
شهر رفتیم و اتوموبیل خود را در پارکینگی پارک کردیم ، مرحوم دکتر رضائی رانندگی میکرد ، حین خروج از
پارکینگ ، سپر اتوموبیل ما به چراغ اتوموبیل دیگری خوردو شکست  ، خواستیم پیاده شویم ، مسئول
پارکینگ دوید آمد و با دست و زبان
گفت :
پیاده نشوید ! این پارکینگ بیمه است !
🔸در جاده آمستردام به لاهه به باک اتوموبیل عوض بنزین ، گازوئیل پر کردیم ، موتور خاموش شد ، در جاده
شماره های تلفن خرابی اتوموبیل هست ،
تماس گرفتیم آمدند و در یک ربع کار ما
راه افتاد ، خواستم پول بدهم ، نگرفت !
گفت : ماشین شما بیمه است ، فقط این
کاغذ را امضا کنید .
گفتم :  انعام توست !
گفت : خارج شهر انعام گرفتن ممنوع است ، اگر داخل شهر بود ، می گرفتیم ،
ببخشید !
🔸همسرم درپشت چراغ ، سه راه ، ایستاده بوده ، اتوموبیلی به عقب اتومو بیل می زند ،
رفتیم بیمه ، مسئول بیمه می گوید :
آقا ! از زن ات سیر شدی ؟
گفتم : چرا ؟
گفت : یک پراید خریدی دادی ، لابد می خواهی به کشتن بدهی !
گفتم : برادر مقصر طرف است ، ما گناهی
نداریم !
با لحن داش مشدی و چاله میدانی گفت :
راننده خوب می تواند از صحنه تصادف
فرار کند ! پول مفت بیمه راننده ها را
تنبل بار آورده است !
رفتم آزمایشگاه ، مسئول می گوید :
بیمه هستی ؟
بله !
تکمیلی چه ؟
تکمیلی هم هستم !
می گوید : برایت فاکتور می دهم ، خودت برو و بگیر !
رفتم ، می گوید بیمه ی ؟
-- خدمات درمانی
تکمیلی هم هستی
-- بله
-- اکمل چی؟
--  چی ؟
-- بابا جان ! اکمل 
-- خانم اکمل چیه ؟
خوب دیگه ، نداری ! اگه داشتی ! پول
دوا و دکتر را می گرفتی !
دو تا فراز در این مملکت پیش آمد
صدارت هویدا :
کبریت با همان کیفیت سابق همان یک
ریال بود ، اما یک اصل را  به صدارت رساند : عمو به اندازه ی پول ات آش
می خوری !

🔸دومین فراز ریاست جمهوری هاشمی
رفسنجانی بود :
وزیر ، وزارتخانه ، کارمند ، دولت ، مجلس ، شهردار ، شورا ، نماینده ، همه و همه  باید پول در بیاورد ! پول آغاجان ، پول ملت باید مکیده شود . والسلام شد تمام !
یا به نام و یا به ننگ
یا قانونی یا غیر قانونی !
یا به زبان خوش و یا به زور !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴جامعه مدنی در عصر پست مدرن

🖌عیسی نظری

🔹کارل پوپر می گوید :
با چوب های پوسیده و کهنه نمی توان قایق و کشتی سالم ساخت ، با افکار پوسیده و کهنه هم نمی شود ، جامعه سالم ساخت .

در روزگار نوین و جامعه مدنی عصر پست مدرن ، انسان ، شهروند است دیگر افزودن عناوین و توصیفات اعصار باستانی و زمانه جاهلی بیهوده و حکایت عدم فهم معنی شهروند است .
🔹من از زمان حاکمیت دایناسور ها در اینجا بوده ام و یا دیروز سوار مینی بوس شده و در مرکز شهر پیاده شده ام ، به لحاظ داشتن تابعیت ایران چندان فرقی نمی کند . تلاش برخی برای نوشتن شجره نامه خاندان پر ابهت و خیلی بزرگ تنها زحمت بیهوده است .
قدیمی ترین خاندان این دنیای قدیمی
همان دایناسور ها هستند ، که فعلا در
بعضی نقاط یخ زده ، فسیل ها ی انها
پیدا می شود .
شهروند به تنهائی حکایت پادشاهی همان رعیت سابق است ، نه لزومی به توصیف اضافه دارد ونه حتما اقربای درجه یک مسئولی و منتخبی بودن لازم است .
درد ما داشتن تفکرات سنتی است ، فکر
سنتی لزوما همانند سنن و آداب نیست ،
فکر سنتی همان فکر کهنه و پوسیده است که در زمانه مدرن و حتی پست مدرن ، قادر به فهم و هضم تئوری های
روز جامعه نیست !
فکر می کند ، منتقد و نقاد و روزنامه نگار
دشمن او و مملکت است .
او نمی داند که چرا در اکثریت کشور ها
اگر حکومتی و دولتی تشکیل شده است ،
در کنار آن یک جانشین و آلترناتیو به
عنوان مخالف و منتقد تشکیل داده اند !
چرا ؟ چون با از بین رفتن دولت دیگر
مملکت به فروپاشی نرود ، نیروی مخالف
دولت قبلی جانشین شود ، در اصل هم
حزب حاکم و هم حزب مخالف برای حفظ
مملکت و کشور است .
🔹در جامعه مدنی قهرمان سازی و پهلوان پروری یک امر ضد مدنی است ، جامعه مدنی به عنوان اصل ، خود ملت را قهرمان می داند ، ملتی که هر لحظه اراده کند ، می تواند ،با صندوق رای هر دولتی را آلاخون بالا خون کند و دولت دیگری را امر به خدمت کند .
( لطفا برایم ننویسید که کدام صندوق ؟
کدام انتخابات ؟ کدام نماینده ؟ با کدام
ساز و کار انتخاباتی ؟ دیگر انتخاب بد از
بدتر ، معلوم است ، چه تحفه ای خواهد بود . )
من اصول را می نویسم ، امروز نه ، فردا ،
فردا نه ، پس فردا !
در جامعه مدنی تغییر فقط با صندوق رای است و هرگونه قهرمان بازی دانشجو و...خودکشی نیروی پیشگام و پسگام تنها و تنها ایدئولوژی بازی اعصار ماقبل دوران پست مدرن است و بس !
اذهان برخی از ملت هم هنوز در پی مخفی کاری دوران مدرن است .
هنوز در پی قهرمان سازی ، ترقه بازی است .
🔹آقایان سوپر انقلابیون پیرامونی !
این نوع ترقه بازی با برترین فرزندان
این ملت در ناف تهران - تبریز - اصفهان -
مشهد - ساری - رشت با کلی تجربیات ملی ، شکست خورد !
حالا چرا فکر می کنید در کردستان و بلوچستان و سراوان و باسک و جاسک
به پیروزی می رسد ؟
هان ! فهمیدم ، انتظار پیروزی ندارید !
به مرحوم نعمت احمدی گفتم :
این چه خزعبلاتی است که دوست تو ،
قوچانی می بافد ؟
گفت : وقتی خودش می نویسد ، بد نیست ، زمانی که دستوری می نویسد ،
خراب می کند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نومیدی،  کارگاهی برای تروریست سازی !

🖌عیسی نظری

🔸گذشتگان ما زیاد گفته اند ،  آنکه معاش ندارد ، معاد نیز ندارد .
آنکس که امید زندگی بهتر ندارد ، به نومیدی می رسد و کسی که نومید بشود ، می تواند خود را فدا بکند ،
کسی که خود را فدا بکند ، می تواند ،
دیگران را هم نابود کند .
آقایان حکومتگران !
ما یک تجربه تاریخی معاصر و مقابل
چشمان خودمان داریم !
اکثر حکومتگران این دوره تاریخی معاصر را دیده اند ، ولی به نظر می رسد که در کوران آن نبوده اند .
دانشجوئی که از دانشگاه و تحصیل محروم می شود ، خود را تمام شده می داند و بیست و چهار ساعته خود را در
اختیار رزم ضد رژیمی می یابد !
پیشنهاد من اعاده به تحصیل تمامی
محروم شدگان و اخراج شدگان از دانشگاه و یا سایر نهاد های اموزشی
است .
من خودم از تحصیل در دانشگاه های ایران ممنوع و ممنوع الخروج شده بودم ، و همین موجب شده بود که بیست وچهار ساعته در خدمت فعالیت های ضد
رژیمی باشم !
چون کار و امید دیگری نمانده بود ،
🔸کسانی که به زندان های سیاسی می رفتند ، چند صباح دیگر چریک می شدند و تلاش برای خروج از زندان و شروع
عملیات چریکی و خانمانسوز ، هم می کشت و هم کشته می شد !
آنها که در دانشگاه به تحصیل ادامه می دادند ، خودتان قضاوت کنید ، الان چه
کسانی به شما حکومتگران خدمت می کنند ، نگاه کنید کدام کمونیست دو آتشه الان صاحب مال و مکنت و سرمایه و مالک ابزار تولید نیست ؟
اگر هم باشند ، به تعداد انگشتان یک دست همین باشند !
🔸پدران مان گفته اند ، راه فراری باید موجود باشد و الا با می کشم می کشم
کار پیش نمی رود !
آنکه بیشتر باید انعطاف نشان بدهد ،
قدرت است ، حکومتگر است .
الان نهاد های نیمه دولتی و ملتی هم
قاطی حکومتگران تهدید می کنند ،
از زبان زور سخن می گویند ، بابا دیگر
زور و تهدید و ستم به نماینده و امام جمعه و امام جماعت و رئیس فدراسیون
و وزیر وکیل نیامده است !
زمان شاه فقط نیروی گارد و انتظامی و
ساواک بود  ، نزدیکی های انقلاب انها هم
غلاف کرده بودند !
مثل سگ پشیمان شده بودند ، نفر اول
شاهنشاه شان آمد و در پیش چشمان
میلیون ها نفر در تلویزیون گفت :
ببخشید من صدای انقلاب شما را شنیدم !
ولی دیر شده بود . کسانی که خواننده
کتاب ماهی سیاه را به اوین می بردند ،
هنگام بیرون آمدن ، تبدیل به چریک
کرده بودند !
و این همان زبان زور و خشونت بود ،
که در نهایت گلوله شده و به خودشان
برگشته بود .
🔸یک جاهائی هم امتیاز بدهید ، امتیاز دادن به ملت ، کسرِ شان نیست ، نشانه
بزرگی است .
امتیاز بخشیدن و اعلان عفو عمومی ،
مخصوص پیروزمندان است !
هله هله اگر حکومتی مدعی مبارزه با
امپریالیسم و شاخک های آن در منطقه است .
دست از سر زنان بردارید ، انها به شکلی
در آفرینش انسان نقش حیاتی دارند .
متظاهرین و ریاکاران اگر می توانستند ،
مساجد و اذان گو های مساجد را حفظ
می کردند ، دیگر اذان گوی مدرسه درست  کردن پیشکش !
به بچه ای  گفتم : بیا اسم امامان را برایت یاد بدهم !
گفت : ول اش کن بابا نمی خواهد ، وقتی مُردیم ، تلقین دهنده می اید و
سر پنج دقیقه یادمان می دهد !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴انسان و زندگی مسالمت آمیز و عادلانه !

🖌عیسی نظری


▪️روزی در یک بحث شرکت داشتم ، یکی از گفتگو کننده ها گفت :
متاسف هستم که نمی توانم تو را کمونیست بکنم !
گفتم : فرض هم اگر قرار بود ، من در یک
شرایط عادی کمونیست بشوم ، با این
مباحث تو ، شده از لج تو ، دیگر ممکن
نیست ، من کمونیست بشوم !
گفتم تو باید سعی کنی که با من در یک
محیط و یا شهر  و کشور و یا یک اداره و
دانشگاه ، زندگی بکنی !
من می گویم مذهبی هستم و حاضرم با تو در سر یک کلاس و یا هر محیطی بنشینم و باهم زندگی کنیم ، تو اگر بخواهی مثل ماهی سیاه کوچولو ی صمد بهرنگی بر خلاف دیگر ماهیان حرکت کنی ، خود دانی ! ولی جهان امروز دیگر
تشنه ایدئولوژی نیست ، تشنه زندگی
مسالمت آمیز است .
▪️دیگر بنیاد گرائی که روزگاری مقدس بود ،امروز جای خود را به روز آمد داده است ،
تغییر جای آن را گرفته است .
امروز کسی در پی سنّی کردن شیعه ها
نیست ، کسی هم به فکر شیعه کردن
سنّی ها نیست .
امروز خواست مردم زندگی مسالمت آمیز
بین این مذاهب است .
دولت ها هم چنین هستند ، حسینیه کردن
کاخ سفید و یا کرملین ، صنار شاهی نمی ارزد ، اما زندگی با اجرای موازنه منفی بین ایندو جانور به صورت مستقل  ، موجب غرور  و سرفرازی است .
اشتباه نکنیم کاخ سفید نمودن و یا کرملین نمودن تهران هم دو شاهی نمی ارزد !
دیدیم انها که با کاخ سفید درگیر شدند ،چه شدند و آنها که تسلیم شدند،چه بر سرشان امد !
از سوریه بگیر و بیا لیبی ، عراق ، افغانستان و سودان و .....غزه !
▪️پس از غزه هیچ دولتی نمی تواند ،ادعای شرافت و حقوق شهروندی و حقوق بشر نماید ، در هیچ کجای جهان !
جالب اینکه این کشور ها هم روزگاری
در دامان شوروی بودند ( روسیه فعلی )
انسان ها هم چنین بودند ، شما اگر صورت فعلی مهدی نصیری و یا محمد
نوریزاد و جلائی پور و موسوی تبریزی ،
را می بینید ، من صورت قبلی این آقایان
را هم دیده ام ، به دیگران کاری ندارم
اگر حرف های  این روز این آقایان را ،
دیروز به خودشان می گفتیم ، اگر هم
نمی توانستند ، شکم ما را پاره کنند ،
شکم خودشان را جر می دادند تا از
نسبت این حرف ها به خودشان رها بشوند!
▪️دنیای امروز ، دنیایی است که به آرامش نیازمند است نه به جنگ !
دنیای ما به همزیستی سالم نیازمند است ونه به غارت و چپاول خودی هایمان !
من دوتا کارمند فرمانداری شهر اورمیه و خوی را می شناسم که اگر کل سرمایه بانک ها و سرمایه داران شهر خود را
تصاحب می کردند ، نمی توانستند یک دهم سرمایه فعلی خود را به دست بیاورند !
این محصولی ! از غارت حتی آینده یک ملت است ، سیّدی ! باشد و یا شخصی .
من نمی گویم ثروت بد است و بر ما
دانش آموزان واضح و مبرهن است
که آن را رها کنیم و به دنبال علم برویم !
می گویم به خاطر ثروت غارت شده ملتی ، غارتگر را تاقچه بالا نگذاریم !
گردن او مدال افتخار نزنیم !
اگر حتی پس مانده و نیم خورده های
خود را به ما خیرات بدهند !
مگر حیوانات چنین نمی کنند ؟
▪️می گویم مستخدمین خود را بالاتر از
خودتان قرار ندهید !
بگذارید ، زندگی انسان عادلانه و با مسالمت ( جامعه مدنی ) شکل بگیرد .
به من می نویسند ، تو از کدام جامعه
مدنی حرف می زنی ؟
می نویسم من از جامعه مدنی حرف می زنم که تو با قهرمان بازی و قهرمان پرستی ( بدترین کیش شخصیت پرستی ) ان را سرکوب کردی !
تو با پرستش مرده ها بر فرض هم
مردگان خوب ، جامعه مدنی را سرکوب
می کنی .
مثل سیگارهای خوب و خوش ریخت فیلتر دار که اتفاقا موجب سیگاری شدن
همه می شود !
ما نیازمند زندگی عادلانه هستیم ، نیازمند شله زرد و شربت زرد نیستیم ،
ما نیازمند سوال هستیم که در سرزمین
ثروت چرا عده ای گرسنه اند که عده ای دیگر مجبور باشند ، به
انها خیرات بدهند ؟
به عوض خیرات به انها حق و حقوق خودشان را  بدهید !
به عوض ماهی  ، به انها
ماهی گرفتن ( شغل ) بدهید .
▪️جامعه مدنی بسیار ساده و شفاف است ،
شهروند به هویت و موجودیت خود ایمان می آورد و بر اساس عدالت و
مسالمت زندگی می کند ، همین .
و این ممکن نمی شود الا به نقد ، نقد
قدرت و نقد نظر و اندیشه !
ممکن نمی شود الا به مسالمت به تفاهم و
همزیستی و ممکن نمی شود الا به عدالت وبرابری به گسیختن مرز های خودی و غیر خودی ، و تماما با جامعه مدنی ،
جامعه معمولی و با فردیت انسان ها ،
با حفظ هویت وجودی هر کس ،
به امید آن روز
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴ما تورک هستیم

🖌عیسی نظری

🔹ما تورک هستیم ، هیچکس را دشمن نمی داریم و نمی دانیم .
مگر آنکه کسی ما را دشمن بدارد و یا بداند !
دیگران باید به خود بپردازند ، ببینند که
ما را دشمن می دانند و یا دوست !
اگر ما را دوست خود بدانند ، مطمئن
باشند که ما دوست انها هستیم و اگر
ما را دشمن بدارند و یا بدانند ، باز مطمئن
باشند که ما نیز با آنها چنین هستیم !
دشمن ما را نه ما که طرف مقابل ما تعیین می کند .
اگر کسی تورک ها را دشمن خود بداند ،
دیگر چه خصایصی دارد ، چگونه است ،
چه زبانی دارد ، تابعیت کدام کشور است ، دور است و یا نزدیک ، مومن است
یا کافر ، عاقل است یا کم عقل ، معمم است یا کلاهی ، مستخدم دولت است یا
رئیس دولت ، نماینده است ، یا مجری
تلویزیون یا خواننده و یا شاعر ، کسانی
که خود را ضد تورک بدانند ، مطمئن
باشند که ما نیز دشمن انها هستیم !
والسلام شد تمام .
صفت ها و شغل ها و درجات کوچکترین
اثری در این واقعیت ندارد !
🔹در طول بیش از نیم قرنی که من می نویسم و فعالیت اجتماعی دارم ، همواره
سعی کرده ام که ملل ایران را برابر و
واحد بدانم و در یکپارچگی این ملل بکوشم ، الان نیز در پی این خواسته
هستم .
اما همواره نا امید شده ام ، در جلسه ای
گفتم و در مقاله ای نوشتم که اگر کسی
را از فارس ها می شناسید که تمام مردم
را برابر بداند و سایر ملل ایران را هم
صاحب حق و حقوق بداند ، معرفی کنید
و از من جایزه بگیرید البته غیر از فرج
سرکوهی !
وقتی نفر دومی وجود ندارد ، به این
معنی است که الیت ها و روشنفکران
این قوم در ساخت و پاخت و دوخت و دوز این جامعه نقش دارند ، ونقش انها
تجزیه طلبانه و رو به سوی واگرائی است ، اینها از کی و چه کسی گله دارند ؟
ببینید ، خزعبلات و چرندیات ، نمی دانم
کی زود آمد ، کی دیر آمد ، چه کسی از
غرب آمد و چه کسی از شرق امد و کلی
اراجیف ساخت شوونیست های بی هنر ،
و قوچانی های بی ثمر ، نه در انسانیت
کسی و نه تابعیت فردی ، هیچگونه اثری
ندارد و جز کینه و عداوت و واگرائی از
آن کاری نمی آید !
🔹من تعجب می کنم اگر کسی یک موجودیتی را دشمن می داند و هیچگونه
حق و حقوقی به آن قائل نیست ، چرا
وقتی از طرف ساکنین آن جغرافیا 
حرف از جدائی و استقلال می شنود ،
آتش می گیرد و می خواهد ساکنین آن
را جزغاله کند ؟
من یا بلوچ را دوست دارم و یا دشمن ،
اگر دوست دارم ، بدیهی است که نمی خواهم از مام وطن جدا بشود !
ولی اگر دشمن می دانم باید از جدا شدن
انها ، خوشحال بشوم !
اگر تورک ها را دوست می دانید ، باید
عین حق و حقوقی که شما دارید ، به آنها
هم قائل بشوید !
و اگر دشمن خودتان می دانید ، باید از
جدائی ما خوشحال بشوید .
هان ! فقط در یک مورد ممکن است ،
وضعیت شما قابل فرض باشد ، ما تورک
های آذربایجان را دشمن می داریم ولی
خاک زرخیز آذربایجان را از دست نمی دهیم !
زرت ممو توکانچی !
🔹شهردار بناب به شهرداری رضائیه مهمان بود ، ما دانش آموزان مدارس را هم برای فحش دادن به صدام حسین برده
بودند ، سخنران جلسه شهردار بناب بود ،
در آغاز سخن خود گفت :
صدام ! حسین تکریتی می گوید ، خوزستان مال من است ، مثل اینکه من
بگویم رضائیه مال من است ، زرت ائله  می دهند ، صدام ! زرت ائله  می دهند !
🔹ملت ها با جنگ و کشتار تمام نمی شوند ،
کشت و کشتار های قاره اروپا نشان
آن است جنگ های سی ساله ، جنگ های
صد ساله و در نهایت پذیرش هم ،  یا باهم و یا جدا از هم ، انسان ها حق و حقوق ملی و سرزمینی دارند .
ملت ها با کشتار تمام نمی شوند ، ملت ها
یا باید راه صلح را برگزینندو یا باید راه
صلح را برگزینند ، راه دیگری برای زندگی
وجود ندارد !
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴بانوی شهر فهیم و با شعور

🖌عیسی نظری

▪️بانو گادایوا همسر حاکم انگلیسی شهر
کاونتری انگلستان است ، از شوهرش
می خواهد که مالیات مردم را کاهش دهد ، می گوید مردم در زیر فشار مالیات
له می شوند !
حاکم انگلیسی به زن خود می گوید :
به شرطی مالیات را به نصف کاهش می دهم که تو عریان کل شهر را بگردی !
بانو می پذیرد و قرار می گذارد که روزی
لخت و عور روی اسبی تمامی خیابان ها و کوچه ها را بگردد .
روز موعود فرا می رسد ، مردم به احترام
بانو گادایوا مغازه ها را بسته به خانه هایشان رفته و پرده ها را می کشند و منتظر پایان آن روز شوم می شوند !
بانو گادایوا تمامی کوچه پس کوچه های
شهر کاوانتری را پشت سر می گذارد و به
خانه خود باز می گردد .
حتی یک نفر در شهر چشم اش به تن عریان بانوی بزرگوار کاوانتری نمی افتد !
الان بعد از نزدیک بیش از یک قرن
مجسمه او در شهر کاوانتری نصب شده
است .
▪️اسطوره ها در بستر ، فهم و شعور یک شهر و مردم آن ، شکل می گیرند ‌.
پیچ رادیو و تلویزیون را باز می کنی ،
هیچ شک و شبهه ای نیست ، شکل آدمیزاد است . حتی ریش و پشم اش سفید ِسفید است ، به قول خودش لباس
پیامبران پوشیده است !
می گوید : کفش زن حین راه رفتن اگر
صدا بکند ، مرد شریف بر می گردد و نگاه
می کند و مرتکب گناه می شود !
یکی دیگر می گوید :
برجستگی های تن زن مرده ، تحریک کننده است ، مرد را تحریک می کند !
(اولو باز ....)

گل آقا یادش به خیر ، می گفت :
بابا این شهر ها را یک در میان زنانه مردانه بکنید تا مردم راحت و آسوده شوند !
اسطوره ها در بستر فهم و شعور مردم
شکل می گیرند ، آفریده می شوند .
آنها که از دیدن موی زنی تحریک می شوند و هار ( زامبی های جنسی )
قادر به آفریدن اسطوره های انسانی نیستند ، اسطوره سهل است ، قادر به
حل کلاف در هم پیچیده ، ترافیک  جلوی مدارس ، مساجد و حتی محوطه حیاط
باغ رضوان نیستند ، توقف و پارک دوبله ،
سه بله و حتی چهار بله را نمی توان از
بین برد ، حتی نمی توان از خاموش کردن
ته سیگار هر کس در داخل اتوموبیل خود ، مطمئن شد ، نمی توان او را راضی
کرد که ته سیگار خود را از پنجره اتوموبیل خود بیرون نیانداز ، اگر شلنگ
اتوموبیل همشهری تو سوراخ باشد ، در
آتش می سوزد !
حتی اگر باد همان ته سیگار خودت را به
داخل اتوموبیل خودت برگرداند ، دستپاچه می شوی ، تصادف می کنی !
اگر دایناسورها زنده بودند و به سازمان
ملل راه می یافتند می گفتند :
اگر نمی خواهید منقرض بشوید ، تغییر
کنید ، به روز ، آپدیت شوید !
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۷۳ )

پول و زندگی  ( ۲ )

🖌عیسی نظری  

🔸وقتی به رضائیه رسیدم به مدرسه محمدرضا پهلوی رفتم ، ثبت نام نکردند ، گفتند :
وسط سال نمی شود ، اگر کارنامه قبولی
چهارم ابتدائی را بیاوری ، برای پنجم
ثبت نام می کنی !
بیکار بودم ، خورد و خوراک و محل خواب و زندگی اماده بود ولی بیکاری
آزارم می داد ، به مادرم اصرار کردم که
خونچه فروشی کنم ، یعنی شکلات و فلان بفروشم .
سی یا چهل تومان سرمایه می خواست ،
مادرم از اندوخته خود ، برایم داد ‌.
خونچه را اماده کردم و شیرینی و شکلات ریختم ، آنروز شکلات فروشی
را آغاز کردم ، شب خونچه را به خانه
بردم ، حاج عمو نگاهی به ان کرد و گفت :
این دیگه چیه ؟
مادرم گفت : عیسی اصرار کرد که می خواهد کار کند .
حاج عموی ام ناراحت شد ، حین عصبیت
پای اش به خونچه خورد و خونچه و تمام
سرمایه من که داخل آن بود ، به حوض
وسط حیاط خانه افتاد ، حوض آب روان
داشت ، از یک طرف از خانه های همسایه ها به حیاط خانه حاجی عمو می آمد و
از طرف دیگر خارج و به حیاط خانه همسایه ها می رفت !
با حسرت به شیرینی های که از داخل
بازار از مغازه هاشمی و برادران خریده
بودم و در آنی با آب حوض از چشم ام
غایب می شد ، نگاه می کردم ، خواستم
خودم را به حوض بیاندازم ، تا اگر بتوانم
چند تائی را برهانم ، مادرم مانع شد .
شب هر کس در اتاق نشیمن در گوشه ای
نشسته و به گوشه ای خیره شده بود !
انگار تاجری ورشکست شده بود  .
صبح فردا حاج عموی ام گفت :
عیسی عمویت جعفر پوست می خرد ،
برو مغازه منهم سفارش می کنم .
به مغازه عمو جعفر رفتم ، مرا دید خوشحال شد و گفت :
عیسی یک مدتی مغازه می نشینی تا از
قیمت و خرید پوست گاو و گوسفند
وارد بشوی و بعد شروع می کنی !
🔸چند روز دیگر زدم به بازار و از کاشی گری شروع کردم .
کاشی بودن گشتن در شهر و به خصوص
گاراژهای خیابان شاهپور ، خیابان مهاباد
و بازار باش و عسگرخان و میدان دواب
بود .
یک کاشی که اول رسیده بود ، معامله
را انجام می داد ، کاشی های دیگر وارد
معامله نمی شدند و بعد معامله خیر و شّر
راه می افتاد ، یعنی همگی شریک معامله
بودند و سود آن بین حاضرین تقسیم
می شد .
اوایل عده ای معترض بودند ، این بچه
است نمی تواند ، در این خرید های
کلان شریک شود . عده ای که مرا در
مغازه پوست خریدن عمو جعفر دیده بودند ، جواب می دادند :
عیسی پسر برادر مرحوم جعفر آقا و
حاج صادق است ، آنچه را می خریم
به آنها تحویل می دهیم و سود می گیریم ، حالا صاحب مغازه خودش بین
ما است ، پول دارد و معامله می کند !
معترضین ساکت می شدند .
سود معامله پوست گاو و گوسفند بدک
نبود .
حتی مدرسه هم که شروع شد ، تابستان ها ادامه دادم .
وارد دبیرستان که شدم ، یک کاشی
وارد بودم !
ولی کاشیگری مرا قانع نمی کرد ، یک روز
به حاج عمویم گفتم :
منهم می خواهم انبار بگیرم ، یعنی خرده وعمده خرید کنم و در انبار جمع کنم و با
تجار تبریز و تهران معامله کنم !
حاج عمویم گفت :
باشه فقط در کار خودمان پشم و پشم بره ، در کار پوست عمو جعفرت چنین
کاری نباید بکنی !
قبول کردم ،  حاج عمویم سرمایه کافی
داد و من انبار ی در کاروانسرای حاج
کرمی گرفتم .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۷۲ )

پول و زندگی  ( ۱ )

🖌عیسی نظری

🔹وقتی خودم را شناختم فرض کنید ، ششساله بودم و در مکتبخانه میرزا محمد درس قرآن و عربی می خواندم و بعد وارد مدرسه ایرانشهر یکان شدم .
وضع مالی ما یعنی من و مادربزرگ خوب
بود ، زمین ها خوب محصول می داد و
گوسفندان در یونجه زار ها می چریدند و
خوب شیر می دادند .
صندوق مادر بزرگ هم انبان قند وشکر و عسل و  پول  بود ، شب ها کلید صندوق را از گردن مادربزرگ باز می کردم و به صندوق دستبرد می زدم و پول تو جیبی
و قند و شکر به دست می آمد .
در اصل می دانستم موجودی های صندوق و انبار های پُر محصولات مال
پدرم بود و من نیز وارث او بودم !
روزگار بدین منوال نگذشت ، مادر بزرگ
سکته کرد و به گیاهی تبدیل شد ، زمین ها ، محصول کافی ندادند و یا محصول
به دست من نرسید !
و هله کم کم و یکی یکی فروخته شدند و
یا کاشت و برداشت تعطیل شد و یا محصول کم شد ، انبار هنوز گندم و جو
و محصول داشت ولی دیگر صندوق مادربزرگ فقط قند و عسل داشت و از پول خبری نبود !
🔹من باید برای داشتن آن تلاش می کردم ، تلاش که  چه عرض کنم باید اول فکر میکردم که در چه کاری و راهی تلاش کنم !
در محله چیمن کهریز حاجی علی نامی
دکان داشت و کنارش خانه اش بود و کنارآن ،کارگاه زردآلو خشک کنی داشت ، رفتم داخل ، برای پر کردن یک تخته ، یک ریال پول می دادند ، کار آسانی بود ، من یک روز می توانستم هزار تخته پُر کنم ، کاری نداشت ، زردآلو را بر میداری ، هسته اش جدا می کنی و خودش را روی تخته پهن می کنی وقتی تخته پر شد ، می دهی به سرکارگر و یک پته می گیری ، یعنی یک ریال !
یک تخته پر کردم ، انگشتانم بی حس شده بودند ، تحویل سرکارگر دادم و یک
پته گرفتم ،  دیگر انگشتانم اجازه کار
نمی داد و خواستم بیرون بیایم ، زن های
کارگر دو دسته شده بودند ، عده ای پوز خند می زدند ، آقا می خواست هزار تخته پر کند ! و عده ای دیگر آشکارا لب هایشان می لرزید !
حتی یکی نجوا کرد ، خدا عزیز را رحمت
کند ! بینوا درد مند کوچولو !
🔹از کارگاه بیرون آمدم ، پته را به حاج علی دادم ، حاج علی هر چه دخل و کشو میز دکان را  گشت ، نتوانست یک ،  یکریالی پیدا کند و از قفسه یک کبریت برداشت و روی ترازو انداخت ، در عوض یک ریالی و این اولین درآمد کار من بود !
روز های پنج شنبه برای پدرم با صوت و
اواز قرآن می خواندم ، دل ام خنک می شد ، احساس راحتی میکردم ، تنها در خانه دو طبقه مان و گریه امان نمی داد !
گریه کن عزادار کوچک ! گریه کن
برای پدرت گریه کن که کامیون اجازه
نداده بود ، حتی چشم هایش را ببندد !
گریه کن ، برای مادر بزرگ که فقط نگاه میکند و به حرکتی قادر نیست !
گریه کن ! برای دخترانی که آدم فروشان
قرن بیستم  ، در تهران مخوف به زور
به شهر نو می بردند !
این کتاب را معلم مان ( آقای علیاری) در کلاس  می خواند و شب ها هم بهانه سوگواری !
یک روز خدیجه باجی به پیش من آمد ،
گفت :
عیسی ، می شنوم ، تو می توانی قرآن بخوانی ؟
-- خدیجه باجی ، من یک سال و اندی
پیش میرزا محمد ، قرآن یاد گرفتم !
-- برای پدر منهم قرآن می خوانی ؟
-- البته که می خوانم !
آن شب خدیجه باجی هنگام رفتن یک
اسکناس دو تومانی برایم داد و گفت :
اگر هر پنج شنبه برای پدر من هم قران
بخوانی ، برای هر بار ، دو تومان می دهم !
بعد مشتریان دیگری پیدا شدند ، لالا باجی ، مئلک خانم ، حمایل بی بی ،
و دومین ممر درآمد من رقم خورد !
تا اینکه آن روز شوم فرا رسید و لالا باجی اسرار مادر بزرگ و پدرم را فاش
کرد و شب همان روز من از ده فرار کردم !
@ navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴درخواست جمعی از خبرنگاران استان از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان‌غربی:

در انتخابات اخیر هیات مدیره خانه مطبوعات نظارت و اعمال قانون کنید

▪️جمعی از روزنامه‌نگاران استان با امضای طوماری خطاب به مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان‌غربی، خواستار نظارت دقیق‌تر و اعمال قانون بر انتخابات پیش‌روی این تشکل صنفی شدند.
▪️در این طومار آمده است: تعدادی از هیات مدیره فعلی خانه مطبوعات با اقدامات سیستماتیک از قبیل عضوگیری حامیان، لغو عضویت منتقدین و ادامه فعالیت بیش از مهلت مقرر در اساسنامه، درصدد تاثیرگذاری بر نتیجه انتخابات پیش‌روی این تشکل می‌باشند.
▪️از آنجائیکه طبق ماده ۲۲ اساسنامه خانه مطبوعات‌، احراز شرایط و صلاحیت نامزدها و نظارت بر نحوه برگزاری و مراحل انتخابات از وظایف ذاتی و حاکمیتی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی است‌، لذا درخواست داریم دستور بررسی موضوع توسط کارشناسان مستقل و بی‌طرف آن اداره(به غیر از مسئول امور رسانه) را صادر فرمایید.
▪️در بخش دیگری از این طومار آمده است: ماده ۲۸ اساسنامه خانه مطبوعات تصریح کرده اگر بدون هماهنگی با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان حداکثر تا یک ماه بعد از انقضای ماموریت هیات مدیره، دعوت مجمع برای موضوع بند اول ماده ۳۲ (دعوت به مجمع) صورت نگیرد، مدیر خانه و هیچ‌یک از اعضای هیات مدیره و بازرسی حق نامزدی برای هیچ‌یک از سمت‌های فوق برای اولین دوره پیش‌رو را ندارند و این درحالی است که بیش از شش ماه از انقضای مدت ماموریت و مسئولیت اعضای فعلی هیات مدیره گذشته است.
▪️در بخش دیگری از این طومار آمده است: اگر نظارت‌های بیشتر و دقیق‌تری در مجامع قبلی این تشکل صورت می‌گرفت امروز دیگر شاهد تکرار این روند ناصواب  نبودیم.
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۷۱ )

تمرکز  ، بیدادگری کلان ، به پیرامون !

🖌عیسی نظری

🔹در دوره ای در نشریه نوید آذربایجان به صورت پاورقی رمان می نوشتم ، معمولا خوانندگان نوید آن را دنبال می کردند و روز هائی که پاورقی نمی آمد ، به دفتر نشریه زنگ می زدند و علت آن را جویا می شدند .
در امتحانات نهائی در اداره غله در خیابان شاه بختی رضائیه و در امتحان
زبان عربی به دختر محله هفت آسیاب
( یئدی دیرمان محله سی ) تقلب داده
بودم و در شماره پنجاه و اندی قسمت
رمان ، شرح آن ماجرا بود که چرا به وی
تقلب دادم ؟
شرح فیزیکی قسمت های زیبای دختر
مدیر مسئول را ، با اداره خلاصه سانسور
درگیر نموده بود و وقتی ماوقع را گفت
که به یک شرط نشریه را اعدام نمی کنند و آن شرط تعطیل پاورقی رمان بولشویک ها  است که دارد به جاهای باریک می کشد ،
باری به هر جهت رمان را قربانی نشریه
کردیم ولی مدتی بعد نشریه نوید نیز
قربانی شد ، قربانی ارشاد مرکز که همواره مرکز قربانگاه پیرامون و پیرامونیان است .
با اعدام نشریه نوید آذربایجان ، آرامش
همه جا را فرا گرفت .
منهم نوشتن را کنار گذاشتم و آسوده منم
که غم ندارم !
🔹چند ماهی گذشت ، تلفنی دعوت شدم ،
این دعوت همچین هم دعوت نیست ،
احضار محترمانه است و الا ساعت فلان
صبح و روز فلان ، معنی دعوت نمی دهد !
هله هله اگر این دعوت از طرف دادستان
انتظامی قضات باشد ، دیگر کار از دادیار
و فلان گذشته است .
باری سر ساعت به اتاق جناب دادستان
در کاخ دادگستری رفتم .
شاید در عمرم چنین آدم خندان و گشاده
روئی در کل قوه قضائیه ندیده بودم ،
فقط دکتر بهشتی گشاده رو بود ، ولی
چنین خندان نبود .
امر به نشستن کرد و گفت :
اینها نامه اعمال توست !
خدای من ! من اهل پرونده بودم ، خیلی
پرونده های قطور هم دیده بودم ، ولی
این یکی ماورای اون پرونده های قطور
بود !
هنوز متعجب بودم که جناب دادستان گفت :
هر شماره ای از نوید که نشر می شود ،
ده ها برگ کپی آن نیز که زیر آنها خط
قرمز و....کشیده اند ، سر می رسد ،
همه اش هم از اورمیه و تبریز است ، اورمیه ارشاد ، استانداری و دادگستری ،
تبریز هم چیه این جمعیت ،  آذریها !
چند روز قبل رئیس تان آمده بود که
اجازه بدهید ، دادگاه روحانیت به
اتهامات نظری رسیدگی کند ، رئیس
دادگاه انتظامی قضات جناب صدیقی
اجازه نداد !
گفتم : جناب خلفی شما چی ؟
اجازه می دادید ؟
گفت : پسر با وجود رئیس دادگاه من
چکاره بودم ؟
و خندید واضافه کرد :
این سامان برای یک لحظه دیدن یک
دختر ، کل زحمات چندین ساله خودش
را به باد می داد ؟
و با همان لحن خنده اضافه کرد ، تنها این
شماره نوید را به خانه نبردم ، پسر بد
آموزی دارد !
گفتم : دیگر نمی نویسم !
بلافاصله گفت :
برای چی ؟ این قلم حیف نیست ؟
گفتم :
حاج آقا از من می پرسی ؟ این ها که زیر
نوشته های من خط قرمز می کشند و
به شما ارسال می کنند ، بپرسید !
و اضافه کردم :
اگر شماها نباشید ، اینها ( مسئولین محلی  ) مرا
زنده زنده می خورند ! چون اعمال انها را
نقد می کنم !
قاه قاه خندید وبا همان لحن خندان
گفت :
برای همین به مرکز و تمرکز ، حمله می کنی ؟
با لحن جدی گفتم :
بله به مرکز حمله می کنم چون بیعار ها و
بی سواد ها و حتی نفهم ها را ، همین
مرکز به ما تحمیل کرده است !
🔹در مرکز من به شما می گویم ، اینها نوشته های من است ، من ، سامان هستم ، و شما انها را می خوانید و می گوئید ، حیف است ننویسی ولی در
محل بدون اینکه انها را بخواند ، حکم
مجازات می دهد .
با همان لحن تاسف و به آرامی ادامه دادم :
تمامی این نکبت های روزگار را در محل ،
مرکزیت به ما تحمیل کرده است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…
Subscribe to a channel