navidazerbaijan | Unsorted

Telegram-канал navidazerbaijan - نوید آذربایجان

527

کانال رسمی نشریه ترکی-فارسی نوید آذربایجان ارتباط با ادمین tabrizimehrdad@

Subscribe to a channel

نوید آذربایجان

🔴 ن والقلم و ما یسطرون
سوگندِ خدا بر قلم وآن چه نگارد

« تقدیم به محضر یکایک خبرنگاران دردآشنا وخستگی ناپذیر »


🖌دکتر پرویز محمدی
  روزنامه نگار و استاد دانشگاه


▪️بی شک در هر عصری ودر هر دیاری که قدرت شیفتگان و دنیا فریفتگان،بانهایت قساوت وسنگدلی حرمت و کرامت انسان را درمسلخ خودشیفتگی ومذبح فزون خواهی ذبح نموده اند، وظیفه ی نویسندگان ورسالت اهل قلم بسی سنگین وسنگین تر شده است.
آن گاه که اهل قلم توانسته اند رسالت واقعی ونقش اساسی خود را به درستی ایفا نمایند ،جایگاهی مناسب ومکانتی شایسته و وزانتی بایسته دربین مردم ودر کنج دل های مخاطبان یافته اند ، ولی هرگاه به عنوان بلند گوی جریانات ،گروه ها وجناح های خاصی توسن قلم را در پهنه ی رذالت به گردش درآورده اند وبه جای ادای وظیفه ی خطیر خویش به مداحی . قداحی ، هتاکی ومداهنه پرداخته اند و با غرض ورزی و حب و بغض و حمیت غافلانه و عصبیت جاهلانه ،ابلق لنگ فرصت طلبی را درسنگلاخ سرگشتگی به تاخت درآورده اند ،سرانجامی جز انفعال و انزوا،ندامت و گم بودگی در وادی غبارآلود غفلت و پیوستن به خیل فراموش شدگان در درازنای زمان نداشته اند.
▪️پرواضح است که حقیقت گریزی و واقعیت ستیزی به منزله ی پرتاپ تیر در هزارتوی ظلمات است و با حرفه ی شریف و رسالت والای نویسندگی،شاعری و خبرنگاری همخوانی ندارد.
جای آن است که خبرنگاران به عنوان امانتداران گوهر شریف قلم ، منادی حق و فریادگر حقیقت باشند وهماره خروش آزادی ،ندای عدالت جویی و پژواک حق پویی ازنای زخمی و حنجره ی آزرده ی قلم وزین این عزیزان طنین افکن شود.
▪️امید آن که قلم مسئولیت شناس یکایک خبرنگاران ارجمند با عنایت به رسالت خطیر و بی بدیل خویش ،مسیر پویایی و پایایی و حرکت به سوی مانایی  را ترسیم نماید وهر خبرنگاری با شناخت دقیق آسیب های برونی و درونی و تشخیص کاستی ها و آراستگی ها درجهت تقویت توانمندی ها و گسترش فضیلت ها و بسط زیبایی ها تلاش نموده و امید آفرینی را به جای خواندن آیه ی یأس و نومیدی مدنظر قراردهد وهماره حق باوری وحقیقت یاوری را درعمق جانِ جانِ خویشتن متمکن سازد.
▪️به سهم خویش روز خبرنگار را محضر خبرنگاران عزیز تبریک عرض می نمایم. توفیق واستمرار سرفرازی اهل قلم وخبرنگاران شریف ورسالت شناس آرزوی قلبی بنده است.
«واردیر اورکده مین یارا،
کؤنلومو درد یارا-یارا
گؤسته ریرم قانان یارا،
بیلسین آخان بوقان نه دیر؟
گول چوخ عزیزدی بولبوله ،
وئردی کؤنول گؤزل گوله
بولبول اودور گلیب دیله ،
گول یارانیب تیکان نه دیر؟
جان نه گؤزل قانادچالیر،
یئددی گؤیو بوتون آلیر،
عرشده یئر سالیر قالیر ،
بوندان اوجا مکان نه دیر؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴 جناب پزشکیان !
ترسو باش ، تنبل باش !جنگ نکن !


🖌عیسی نظری 


▪️ما که هفت تیر می بستیم ، می دانستیم عمرمان به سه سال تقلیل می یابد !
آن را می پذیرفتیم ، در اوایل سال های
۵۶-۵۷ که من به  این نوع مبارزه سرباز و
پاسبان کشی مشکوک شده بودم به نزد
یکی از دوستان اورموی در کوی دانشگاه
رفتم ، صبح بود ، از دیدن فیلم (( سان
میکله یک خروس داشت )) می آمدم ،
دوستم دست هایش را پانسمان کرده بود ، پرسیدم :
چی شده ؟
دست های خود را با داغ کردن سوزانده بود ، ببیند ، آیا توان تحمل شکنجه های
ساواک را در سوزاندن  با منقل برقی
می تواند ، تحمل کند و اسم رفقای خود را لو ندهد !
گفتم : فکر نمی کنی ، راه و روش ما غلط
است ؟
گفت : ببین عیسی ، از نظر سن و سال
کوچکتر از من هستی ، ولی در عمل و
سابقه لیدر ما هستی ! فقط فراموش نکن
اگر جلوی من باشی و مانع ، می زنمت !
گفتم : منظور من این است که بخشی هم
به سازندگی بپردازند ، فردای پیروزی
به طرح و برنامه نیاز هست !
زهر خندی زد و گفت :
عیسی جان ! کار ما تخریب است ،  بر باد
دادن بنیان های ستم شاهی ، بعد از
پیروزی ،  کسانیکه الان بغل فاحشه های
غرب خوابیده اند ، می آیند و درست
می کنند !
▪️غرض از این خاطره ها این است که شهید اسماعیل هنیه با آگاهی به این
راه قدم گذاشته بود ، او را هم نمی
کشتند ، او یکی دیگر را می کشت ،
هیچکس نمی تواند از جنگ بین یک چریک و یک دولت ، ملتی را آلوده این
جنگ بکند !
جنگ اصلی برای زمین و اصولا ما بین
اعراب و اسرائیل بود !
کاتولیک تر از پاپ شدن ، معنی ندارد !
اسرائیل آنچنان فجایعی را آفریده که
دفاع از آن نمی تواند ، عمل انسانی نام
داشته باشد و اگر کار های رادیکالی
حماس نبود ، می توانست دنیا را علیه
صهیونیست ها بشوراند !
▪️اما الان جنگ چریکی حماس و کشتار غیر انسانی اسرائیل ، مسئله فلسطین است که بخش اعظم آن سازمان آزادی بخش فلسطین و سایر اعراب منطقه است !
ما از جنگ رهائی بخش فلسطین حمایت
می کنیم ، همین !
دیگر به جای چریک ها وارد جنگ نمی شویم ، برای اینکه ما چریک نیستیم ،
دولت هستیم
برای اینکه جنگ چریکی لوازمات خود را
دارد  !
الان امپریالیسم به دست شاخک های خود ، از جمله نتانیاهو ، می خواهد به هر شکلی  ، دولت ایران را وارد جنگی
خانمانسوز نماید !
▪️جناب پزشکیان !
اولا - جنگ چریکی حماس و فلسطین ،
جنگ مستقیم ما نیست !
دوما - اوایل انقلاب نیست ، اگر بخواهی
خدای نکرده وارد یک جنگ بین المللی
شوی ، کسی دنبالت نمی آید !
سوما - کلاس خودت را به یاد آور !
کسانیکه در کلاس ترسو بودن ، نه زیرک
و نه زیاد تنبل ، اوسط ها نه لوطی شدند
و نه گوزن های مسعود کیمیائی ، نه
چریک شدند و نه مامور ساواک و یا امپریالیسم !
▪️جناب !  موفق های کلاس همان ترسو ها هستند ، از ترس ، هرویین و تریاک سهل است ، حتی سیگار هم نکشیدند !
الان تر گل و ور گل ، یا تجارت می کنند و
یا مامور دولت شما هستند !
هر کس پیشنهاد جنگ داد ، بگو : 
بابالی اشتباه امدی ، قدس اون طرف 
ها ست ! من دلاور نیستم ، ترسو هستم
از نوع ایرانی !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۹۶ )

فرار به رضائیه ( ادامه خاطره ۲۹۵ )


🖌عیسی نظری

🔸لا لا باجی دیگر گریه میکرد ، التماس
میکرد ، باور می کردم که به خاطر من
چنین می کند !
بادستهایش شانه های مرا گرفت و داد زد :
وادارم نکن برای زدن ات ،  دستهایم را
مشت کنم !
خنده ام گرفت و گفتم :
تو ؟ از زدن من چه سود می بری ؟
زهر خندی زد و گفت :
کی دنبال سود است ، حالا که می توانم
نوه مادر بزرگ را بزنم ، کیف می کنم !
پسر تو باید همین امروز فرار کنی ،
هنوز هم ابهت مادر بزرگ کار می کند ،
هنوز کسی از وضعیت آگاهی ندارد .
عصبی شده بودم ، نزدیک ترین دوست
مادر بزرگ او را ستمکار می نامید !
گفتم :
او عدالت مطلق بود !
گفت : آری برای تو چنان بود ، اما اگر کارگری لحظه ای کار را تعطیل و یا زنی
حین کار به بچه اش شیر می داد ،
طومار زندگی انها را بر باد می داد !
عزیز تو باید در این تبعید گاه ، تاوان
سختی بدهی !
با عصبانیت گفتم :
اگر پدرم تصادف نکرده و این گرگ ها او را از من گرفته اند
امان نداد ، جمله ام را تمام کنم و گفت :
عزیزم ، گرگ ها هم وقتی بترسند ، مثل
روباه فرار می کنند ، تنها مادر بزرگ
می توانست ، چنان حکمی بدهد !
با نومیدی و یاس گفتم :
اما اون پسرش بود
لالا باجی آهی کشید و گفت :
واین سخت ترین حکم دوران است ،
و تا انقراض عالم کسی نمی تواند ، تاوان انرا پس بدهد !
🔸حتی مادر بزرگ هم زیر سنگینی ان در هم کوبیده شد !
عیسی تو را خدا ، هر چقدر دیر بکنی ،
زمان علیه تو کار می کند !
ببین ! ورای این کوه ها ، پشت قالا داغی
جهانی وجود دارد ، تو را می طلبد !
یک روز و یک شب سختی دارد ، پسین
فردا در آنجا خواهی بود ، مادرت ، خواهرت ، عموهایت ، دایی ها یت ، پسر
تو این نعمت ها را با یک جسد برابر میدانی ؟
منهم گریه را سر دادم و گفتم :
لالا باجی من بخواهم هم ، نمی توانم
فرار کنم !
من می ترسم ، از در ودشت و مار و سوسمار ، از تاریکی می ترسم ، از
گرگ ها ، حتی از سگ ها می ترسم !
لا لا باجی با عصبانیت غرید :
ده سال تمام شیره جان مادر بزرگ را
مکیدی ! این توان باید در تو باشد ،
ببین تا رضائیه ، مادر بزرگ پا به پای تو
می آید ، سایه به سایه ، تنهایت نمی گذارد ، کمک ات می کند !
با ناباوری گفتم :
او که به فرزند خود کمک نکرد !
لالا باجی با عجله جواب داد :
اما به تو کمک می کند ، اون مسئله فرق
می کرد ، وقتی بزرگ شدی ، برایت
مهمان می آیم و یا تو می آئی ، اونوقت
ریز به ریز موضوع را می گویم !
الان دیر می شود ، افتاب لب بام است ،
پسرم تا می توانی بدو ، یک شب و یک
روز می دوی و بعد تو هستی و بهشت
خدا ، فرار کن ، عزیزم ! مرا رو سفید کن !
🔸و من ! مسیح بی حواری ، فرار کردم !
از مدرسه ایرانشهر که گذشتم ، مردم
روستا به دنبالم افتادند ، از هیبت آن
مردم حتی سگ ها هم از دور پارس
میکردند ، اجنه فقط چشم شان معلوم
بود ، ولی در جای خود میخ شده بودند !
به ائو اوغلی رسیدم ، یک جوی آب خالی
بود ، داخل جوی پنهان شدم !
طلوع آفتاب ، با  صدای زوزه اتوبوس
الهوردی شوفر از خواب بیدار شدم .
اطراف کسی نبود ، اتوبوس ناله کنان
به طرف من می آمد ، به جلوی ماشین
رفتم ، دست تکان دادم ، اتوبوس ایستاد ، الهوردی سریع پیش من امد،
و گفت :
عیسی تو اینجا چکار می کنی ؟
گریه امان نداد ولی گفتم :
آقا ! من به پیش مادرم می روم ، کسی
نمی تواند ، جلوی مرا بگیرد !
با عجله جواب داد :
هیچکس نمی تواند چنین کاری کند ، چرا
نماندی از روستا ، صبح سوار ماشین
بشوی ؟
گفتم : صبح مردم مانع می شدند ، شب هم تا اینجا دنبالم بودند ، رفتم داخل
جوی آب پنهان شدم !
الهوردی با تعجب نگاهم می کرد ،
گفت :
عیسی ؛ کسی دنبال تو نبوده ، کسی هم
دنبالت نیست ، همه روستا ده سال منتظر
این روز بودند که تو دنبال مادرت بروی !
گفتم :
عمو الهوردی اگر مردم دنبالم نبودند ،
من شب در این دشت و صحرا زهر ترک
می شدم !
شوفر خندید و گفت :
خیالات که همیشه بد نیست ، گاهی
مثل غیب به کمک ادم می آید !
در خوی پیاده شدم و عمو الهوردی مرا
تحویل یک اتوبوس خوی به رضاییه
داد ، و بدین گونه به درب خانه مادرم
رسیدم !
در را خواهرم باز کرد ، بزرگ شده بود !
گفتم :
شابان برای همیشه آمدم !
خندید و گفت :
عید یانه های من نصف شد !
هر دو خندیدیم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴نقد نا پذیری و مقدس سازی !

🖌عیسی نظری


▪️امر نقد پذیری یک فرهنگ است ، یک فهم است ، داشتن جنبه و شعور است .
ربطی به مقام و منصب ندارد ، ربطی به
قدرت ندارد ، کسی که توان هضم نقد و
انتقاد را دارد ، کاندید استحکام خود است .
کسی که چنین توانی دارد ، معلوم است که امر نقد را فهمیده است .
نقد برای استحکام بخشیدن هر آن چیزی
است که از آن نقد می کنیم !
روزگاری نقد و انتقاد از اصول گرایان ممکن نبود ، با سر زمین خوردند و اصلاح
طلبان جای انها نشستند و به مرحله ای
رسیدند که نقد آنها نیز پر هزینه شد ،
انها نیز شکست را پذیرفتند .
این روز ها نقد و انتقاد از تورک های ایران بنظرم نا ممکن است ، لابد تورک ها
به تازگی مقدس شده اند !
من به عملی از یک تورک ایراد گرفته ام ،
که زمان قبل از قدرت رفیق جانجانی بودیم ، بعد از قدرت دیگر مرا نمی شناخت !
مردی از تبریز بپا خواسته که گویا من به
صورت تعمدی و زیر خاکی تورک ها را
کوبیده تا در مقابل ان فارس ها را رو
بیاورم !
معلوم است ،  این بابا تبریزی اصلا از
نقد بی اطلاع است و فکر می کند که هر ایرادی به عمل
یک فرد تورک ، نابودی تمامی تورک های
عالم و حداقل ایران را به دنبال دارد !
یا تمامیت تورک ها مقدس شده اند و من
بی خبرم و یا این آقا فهمی از امر نقد
ندارد .
خیلی جالب است ، من ده ها مقاله علیه استاندار آذربایجان غربی نوشته ام ،
ایشان بعد از ان مقالات هم مرا دیده اند ،
و هم ساعت ها در یک اتاق و جلسه نشسته ایم ، یک جمله نه از انها حرفی
به میان آورده و نه اعتراضی کرده است !
ما عجب در باغ وحشی بسر می بریم !
▪️در مقاله ای نوشته ام با دکتر مبیًن گفتگو می کردیم ، گفتم در فلان کتاب در مورد جذامیان چنین نوشته است ، دکتر مبین فرمود ، کاملا درست است چون مکان مورد نظر هم جزو جامعه است ، اگر در جامعه اعتیاد ، ربا خواری ، تجاوز باشد ،
در انجا هم ممکن است ، چون جزئی از
جامعه است .
فردای ان روز خواننده ای مرا به شلاق
بسته بود ، تو با چه جرائتی به جذامیان
ایراد گرفتی ؟
گفتم : والله خبر نداشتم که اخیراً جذامیان هم مقدس شده اند !
در جوامع سنتی حرف روی حرف لوئی جرگه بزنی ، حرفی بر خلاف بزرگ خاندان بگوئی ، مرتدی !
بیچاره روزنامه نگاران ! از هیچ صنفی
و هیچ مردمی ، نمی توانی نقد کنی ،
بیکاره های همه کاره ، حی و حاضر ،  در
تمام موارد ، دمار از روزگارت در می آورند !
هله این بیکاره های ، همه کاره اگر به
عضویت شورای شهر هم انتخاب شوند ،
مقاله و مطلب می نویسند ، که چرا نیرو های امنیتی ، فلانی را دستگیر و اعدام
نمی کنند ؟ چون اورمیه می نویسد !
عوض اینکه  ارومیه بنویسد !
▪️ببینید ما چه می کشیم ، روشنفکر فارس اش ، بدون اسم و رسم کامل فقط با یک زد و مد و ند ، کتبا می نویسد ،
آرزوی رئیس جمهور شدن ، پزشکیان را
در رویا می بینید ، ولی ما مثل صاعقه
که در زنجان به سر ذوالفقاری ها ریختیم ، فردای انتخابات به سر شماها
می ریزیم !
تورک تبریزی هم می گوید ، تو با ایراد
به اردبیلی می خواهی فارس ها را
رو بیاری !
ستم بزرگ و کوچک ندارد ، یکی نان نمی یابد و دیگری نان دارد ، حین رفتن به
نانوائی یکی جلوی او را می گیرد و
میگوید به کجا می روی ؟
آنکه نان ندارد ، ناراحت است و کسی که
نمی تواند ، کراوات خود را با کت و شلوارش ست کند ، هم ناراحت است !
ستم بزرگ و کوچک ندارد !
وقتی مامورین فرعون بچه های تازه
متولد شده مردم را می کشند ، به
همان اندازه ناراحت کننده است ، که
مامورین ثبت احوال از دادن شناسنامه
به بچه های تازه متولد شده جلوگیری
می کنند !
وقتی بی نوموس های مربوطه به زنجان
برای قتل عام هجوم می برند ،
همان اندازه مردم را ناراحت می کنند که
آذریها ادعا می کنند ، هجوم خواهند آورد .
مملکت بی در و پیکر و در بی ارادگی
مطلق بسر می برد .
شروع به کار رئیس جمهور ، ممکن است
به این بی ارادگی خاتمه بدهد !
انشاءالله !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۹۳ )

پزشکان و انقلاب

🖌عیسی نظری

🔸من روزگاری دادیار دادسرای عمومی شهرستان اورمیه بودم ، رئیس دادگستری
تنها مرا به کمسیون های مختلف می فرستاد .
وقتی علت آنرا پرسیدم ، گفت :
تو تازه آمدی ، بعد از انقلاب ، قضات دیگر از قبل بودند ، ممکن است ، بحث طاغوتی - یاقوتی راه بیاندازند ، برای تو
نمی توانند ، ایرادی راجع به وابستگی
رژیم سابق پیدا کنند !
در آن زمان تقریبا با تمامی شغل ها ، ارتباط داشتم !
روزی به پزشکی گفتم :
عزیز  ، شما که در بهترین خانه های خیابان دانشکده می نشینید ، بهترین
ماشین ها را سوار می شوید ، بهترین
باغ های امامزاده مال شماست ، با عرض
معذرت بهترین همسران را دارید ، بهترین
درآمد ها را دارید ، شما دیگه ، چه مرگتون است ، شما ها چرا دو قورت و نیمتان هنوز پا بر جا است ؟
گفت :
عیسی جان ، بهترین و بیشترین درآمد
را بر می داریم ، سوار بهترین ماشین
می شویم و می خواهیم برویم به بهترین
خانه تا بهترین همسر را بر داریم و به
بهترین باغ امامزاده برویم !
همینکه از خیابان کاشانی می پیچیم به
خیابان دانشکده ، به بهترین ماشین ایست می دهند ، اول زهر ترک می شویم
که برای دستگیری هجوم می آورند !
بعد دستور می دهند پیاده شو ، در صندوق عقب را باز کن !
در همین حال یکی هم داخل اتوموبیل
ضبط را وارسی می کند ، دنبال بهترین
نوار است !
زهر ترک که می شویم ، تمامی آن بهترین
ها تبدیل می شود به زهر مار ، تازه از
سین و جیم رها می شوی و اجازه عبور
می دهند ، ( با فرض پیدا نکردن بهترین
بید مشک ، زیر کاپوت ماشین )
که تازه یک نفس تازه می کشی و چند قدم رانندگی می کنی ، که جلوی موزه
عده ای دیگر که اینها ربطی به اون های
خیابان کاشانی ندارند ، این ها مربوط
به تشکیلات سومون آباد است !
اگر از دست اینها قسر در بروی ، دیگه
گروه پل قویون یک چیز دیگر است ،
هم به مسائل سیاسی و هم مسائل کردستان اضافه می شود و قس علی هذا
بازهم بگم ؟
گفتم : نه کافیه !
🔸گزارشی نوشتم و به دادستان شهر دادم ،نوشتم :
آقای دادستان ، ما پایه های حکومت هستیم ، به حکومت مربوط نیست که
کسی توی صندوق عقب اتوموبیل خود ،
چه چیزی قایم کرده است ، چه نواری
گوش می کند ، با چه کسی همراه است ،
از کجا می آید به کجا می رود !
برای ما مهم این است که کسی با اتوموبیل خود ، دیگری را زیر نگیرد ،
با سرعت مقرر براند ، از چراغ قرمز
رد نشود !
آقای دادستان !
برای ما باید مهم این باشد که کسی
خیابان را بهم نزند !
در خلوت خانه و باغ به ما مربوط نیست .
ما به تشکیلات شکلی وابسته هستیم ،
امر ماهوی مربوط به مردم است و نه
حکومت !
نه به خاطر این نامه ، شدت خشونت
مامورین به مردم ، منجر به فرمان
هشت ماده ای گردید !
تند روی موجب کند روی ثانوی است و
کند روی موجب تند روی است !
خیر الامور اوسط ها !
تند روی ها رای انتخابات نود و هشت
در صدی را به زیر پنجاه در صد به اعلام
خود حکومتی ها رسانده است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴بازی دمکراسی

🖌عیسی نظری

🔸زندگی یک بازی است ، هر کس یک نقشی دارد .
نقش مهم نیست ،  نحوه بازی کردن آن مهم است !
لابد یادتان می آید ، در فیلم گوزن ها
فنی زاده در یک نقش کوتاه آدم بیمار و
معتاد و ترسو ، بازی می کرد ، اما بازی او
درخشان بود ، در همه جا مورد تقدیر قرار گرفت .
روزی میشل اوباما با شوهر خود در یک
شهر کوچک و دورافتاده به یک رستوران
رفتند ، صاحب رستوران برای خوش آمد
گوئی به پیش آنها رفت و بعد از خوش
آمدگوئی ، به محل کار خود بازگشت ،
میشل به شوهر خود رئیس جمهور آمریکا
گفت :
این مرد را دیدی ؟ صاحب رستوران ، ما
دوران دبستان عاشق هم بودیم !
اوباما خندید و گفت :
اگر با من ازدواج نمی کردی ، الان این
رستوران مال تو بود !
میشل هم خندید و جواب داد :
اگر من با او ازدواج میکردم ، الان او رئیس جمهور امریکا بود و من باز هم
بانوی اول امریکا بودم !
بازی کردن یک چنین پروژه ای است که
در داخل یک پروسه طولانی شکل می گیرد .
فرض کنید ، اگر همه به این بازی آگاهی
می یافتند ، در پی چه نقشی نبودند ،
در پی اجرای خوب آن بودند !
مثلا من ، خطاب به شاه شاهان ، شاهنشاه آریامهر ، می گفتم :
آهای خره ، بیا سوارت بشوم ، منو یک دور بگردان !
و او می گفت :
اوهو ، خر خودتی ، بیا من سوارت بشوم
و تو شهروند بی ثمر ! به من سواری بده !
و این بازی ادامه داشت ، من می گفتم :
آهای رئیس و روسا تو هزار بار خری و
قاه قاه می خندید و می گفت :
بد بخت رعیت ، بد شگون شهروند ،  تو
از خودت خبر نداری صد هزار مرتبه
خر تری !
و این بازی ادامه داشت .
🔸 بازی دمکراسی ، دیگر نه جنگی بود و نه انقلابی ،  نه براندازی بود و نه سرکوب و کشتار یک بازی تمیز دمکراسی !
یک روز دوستی کنارم بود ، گفت :
عجب آدمی هستی ، اون جوان راننده
به تو فحش داد ،  تو فقط گوش کردی !
چرا تو هم جواب اش را ندادی ؟
گفتم : خیال کردی ! او دیر مانده بود ،
من اول صبحی که از خانه بیرون می آمدم ، صد تا فحش بدتر را به او و امثال
او داده ام !
من بازی را بلد هستم !
بازی دمکراسی !
زندگی اینقدر آش دهن سوزی نیست ،
که به خاطر آن ، این بازی مدنی ، بازی
دمکراسی را به هم بزنیم !
🔸روزی فردی وارد دادگاه شد ، خیلی عصبی بود !
گفتم : عمو اگر حرفی داری ، بگو !
لازم نیست اینهمه فحش بدهی !
گفت : من کی فحش دادم ؟
گفتم : به زبان فحشی ندادی ، در دل ات
هم فحش نده !
خندید ، ارام شد و نشست و گفت :
جناب رئیس ، ؟از کجا فهمیدی که در
دلم فحش می دهم ؟
گفتم : خوب از خودم می فهمم ، من هزار تُن فحش ،  تو را ندیده نثار کرده ام !
خندید ، بعد هر وقت دل اش می گرفت ،
سراغ من می آمد ، حالا هم دوستی داریم .
پسر دختر خواهرم در خارج زندگی می کند ، دختر خواهرم گفت :
دائی ، پسر من فقط تو را دوست دارد .
گفتم : نپرسیدی چرا ؟
گفت : پرسیدم ، گفت دائی تو خیلی
راحت فحش می دهد !
بابا جان در دنیای مدرن و حتی پست مدرن ، روسا و حتی رئیس و روسا
خدمتگذار مردم هستند ، مردم هم ولی
نعمت آنها ، یعنی شاهان نوکر  هستند و
رعیت تبدیل شده به ناصرالدین شاه  ، کی دیدید که ناصر الدین شاه به نوکر خود  فحش بدهد و نوکر  شکرگذار نباشد ؟
این یک بازی دمکراسی است .
قبل از این مقاله یک مطلبی راجع به
ظریف نوشتم و یک هزار تن فحش
برایش ردیف کردم ولی بعد ، آن مطلب
را کنار گذاشتم ، هر رئیسی شش ماه
وقت دارد ، هرکس شش ماه اوانس دارد ، آن مطلب را کنار گذاشتم تا شش
ماه دیگر
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴    آقای دکتر پزشکیان!
      اگر رئیس جمهور بودم !


🖌عیسی نظری حقوقدان، روزنامه نگار

▪️بعضی مسائل و قضایا نیاز مند پول و برنامه است یعنی اگر کارشناسان برنامه ای ندهند و سرمایه ای برای اجرا نباشد ،
زمین می ماند و اجرا نمی شود ؟
اما برخی دیگر چنان نیازی به پول و برنامه نیست ، فقط اراده لازم است ،
همین اول کار به اداره ثبت احوال شخصی اولتیماتوم می دادم که اگر به
یک نفر شناسنامه صادر نشود که این
اسم تورکی است و یا کوردی و یا گیلکی
است و هاکذا ، فرد خاطی به لحاظ عدم
ارائه خدمت به هموطنان بازخواست
می شود !
در مورد دین اسلام ، اسلام دینی است که
در خصوص نام اشخاص هیچ قانون و قاعده ای وضع نکرده است .
اسامی مصطلح که به اسامی اسلامی
معروف شده ارتباطی به اسلام ندارند
و اسامی عربی هستند ، یعنی قبل از
نزول دین اسلام و قرآن وجود داشته اند !
▪️دوم - همین اولتیماتوم را به وزارت ارشاد می دادم که اگر یک کتاب پس از یک هفته اجازه نشر داده نشود ، مدیر و یا ناشر و نویسنده حق دارد با مسولیت خود نسبت به نشر آن مبادرت کند !
این تورکی است یا کوردی ، ارتباطی
به وزارتخانه ارشاد ندارد !
ارشاد مرجع راهنمائی و کمک به ناشران
و نویسندگان است و نه مرجع بازدارنده
نشر و کتاب ! وطن و دین هر دو برای
سعادت انسان ایرانی نازل و تشکیل شده
است ، نه برای اختناق و سانسور ( در زمان دولت موقت یک مقاله من در کیهان
سانسور شد ، کل تحریریه کیهان انجا را
ترک کردند ، روزی این خاطره را می نویسم ما چنین بودیم برادر ! حتی پس
از این مطلب آن خاطره را خواهم نوشت . )
▪️سوم - دستور می دادم که اهانت به ملل ایران ( ایران کشوری کثیرالمله است و تقسیم آن به ملت (فارس ها ) و اقوام ( سایر ملل پیرامون مملکت ) امری ضد بشری و ضد انسانی و از ابداعات شوونیسم پهلوی برای پی ریزی فروپاشی کشور متحد ایران است .
اگر فارس ها ملت هستند ، ما تورک ها
هم ملت هستیم ، زمانی فردی حق دارد
به ما قوم بگوید که طبق مراوده مساوی
به فارس هم چنین لقبی عطا نماید !
▪️شوونیسم برای بیشتر چاپیدن پیرامون انها را در حد یک قوم پائین می آورد و خود را در حد ملت می داند که تمامی حق و حقوق مال ملت است و اقوام چون همگی به اصطلاح  تجزیه طلب و پان تورک هستند!! ، هیچ حق و حقوقی ندارند !
این گفته و نوشته من ، بسیار عیان تر
از آن است که برایش دلیل بیاورم !
کل نفت از زیر پای عرب بیرون کشیده
می شود ، کل دنیا از آن آباد می شود ،
الا خوزستان .
کل ابادی ایران از طلای
آذربایجان به دست می آید ، زنهار
از ساخت راه های بردن آن ، زنهار از
توجه به دریای آن !
کل مناسبات گشت و گذار مرکز با شمال
مازندران و گیلان است که نهایت گذشت
مرکز انها را محلی بنامد و محلی هم در ایران هرگز محلی از اعراب ندارد !
این گذشت هم برای خیر اموات اش
نیست ، نمی تواند به انها مارک پان تورک
و یا تجزیه طلب بزند !
▪️من اگر رئیس جمهور می شدم می دانستم که اینبار شانس آخرین است !
سون یول ، سون قلعه !  عدم موفقیت  این پروژه ، برای کشور ما شکست آخرین خواهد بود !
گرچه بسیار زحمت کشیدیم که حداقل
نصف جمعیت پیرامون را به پای صندوق
رای بیاوریم ، مطمئن هستم که بار دیگر
چنین توانی نخواهیم داشت !
من اگر جای رئیس جمهور بودم ، به
کسانی که ملت تو را قوم نامگذاری
می کنند و سپس تو را متهم به قومگرائی می کنند ! یک معنی بیشتر
ندارد ، پیرامون مملکت برایت رای
داده و شوونیسم معروف به ایرانشهری
می خواهد که در به همان پاشنه سابق
بچرخد و پیرامون مملکت همچنان در
فقر و نداری و بی توجهی بماند تا شکم
مرکزیت زیاده خواه و ضد پیرامون کمی
بیشتر ورم کند ! بالا بیاید !
▪️سرت را بالا بگیر و فریاد کن ، آقایان
مرکز گرا های ضد پیرامون ، من فرزند
تورک هستم و طبیعی تر از خدمت به
ملل ایران چه می تواند ، باشد ؟
بگو من پیرامونی هستم و طبیعی تر از
اینکه به پیرامون برسم ، چه کاری می توانم ؟
تاریخ پس از یکصد سال منحوس برای
پیرامون و پیرامونیان ، پس از یکصد
سال زالو خواری و زالو پروری برای مرکزیت ضد پیرامون ، به تو ای پزشکیان
یک فرصت کوتاه داده است !
دیگر خود دانی !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مردم ایران دیکتاتور ساز هستند !

🖌عیسی نظری


🔸البته همین اول کار بگویم که این صفت خاص ایران نیست در تمامی کشور های دیکتاتوری به نحوی مردم در ساخت آن مشارکت دارند !
اما این صفت دیکتاتور سازی در کشور ما
و توسط مردم کشور ما در واقع بی نظیر
و بی همتا است .
ضعیف ترین و نرم ترین آدم روی زمین
را بیاورید ، ما سر چند ماه و چند سال
مستبدی می سازیم که روی دیکتاتور های
عالم را سفید می کنند !
همان کسی که قبول نمی کرد که رئیس
جمهور شود و می گفت :
من اصلا ریاست بلد نیستم ، چند ماه که
بگذرد ، ادعا ی رییس جمهوری کل کشور ها را دارد که یکی کفایت نمی کند !
و اصولا جنگ های بین همسایگان یک
کشور بر سر همین مسئله در می گیرد !
وقتی من هستم و بدین خوبی که چشم های همه ایرانیان و جهانیان مات و
افسون شده اند و دیگران غیر از من
زشت و پلید و غیر انسانی اند ، چرا باید
با بودن من در منطقه یکی دیگر هم رئیس باشد ؟
و سپس در جهان ، وقتی من هستم و این
چنین خوب و نازنین ، چرا باید یکی دیگر
رئیس باشد ؟
🔸پایه تمامی امپراطوری ها همین صفت
است که ملل عالم برای خود می دوزند ،
و این دوخت و دوز را ملت ها بر هیکل
شاه و رئیس و امپراطور خود ، ترجیح
می دهند !
تا دیروز که اقای پزشکیان برای انتخاب
شدن تلاش می کرد ، هر چه می گفتیم ،
کم بود که زیاد نبود !
اما امروز او رئیس جمهور کشورمان است ، هر گونه افراط در شمردن محاسن
او ، به نوعی دیکتاتور سازی است !
او یک رئیس جمهور معمولی مثل سایرین
است ، نه قهرمان است و نه اصلا بابک
خرمدین و نه حتی ستارخان ؟
نه قهرمان است و نه پهلوان ، و وای
بر ملتی که نیازمند قهرمان باشد !
🔸بنده خدا ! دعوت شدی ، رفتی ستاد
مردمی فلان کس ، به نفع جناب پزشکیان
سخنرانی کردی ، اومدی پائین ، از بانی
ستاد تعریف نکردی !
آوف ! هیچ فرقی با یک شمر نداری !
از بند ناف مان که می برند ، همراه آن
برش ریا و تظاهر را هم بر اذهان مان
قالب می زنند !
شروع می کنیم از مسئول و یا مدیر
تعریف و تمجید کردن ، ناجی کشور ،
نجات دهنده دنیا و کهکشان ، قهرمان
برگزیده خدا که ماها فقط کشف کرده ایم ، اختراع اصلی توسط خدا و حین
بیرون آمدن از شکم مادر ، انجام یافته است .
منهم میگم یک چیزی کم بود ، ناقص بود ، پس من از زمانی که شکم مادرم
بوده ام ، رئیس بوده ام .
می گم چرا
🔸دوست داریم عنوان رئیس را ، بدمان
می آید که ما را مدیر و یا مسئول بنامند ،
ما از مادر که بزادیم ، رئیس بودیم ،
اگر تا امروز زبان بسته ایم ، از نجابت و
فروتنی ما بوده است .
بر شما منت نهادیم و خودمان را آشکار
نکردیم !
حالا دیگر راز آشکار شده است ، این منم
شاه شاهان ، لیدر کل جنبنده های جهان  ، از نگهبان آفتابه های توالت های
بین راهی بگیر و بیا تا چمدان بر های
پنج هزارتومانی حیاط گمرک سرو ، تا
نگهبانان ورودی ادارات همه و همه رئیس تشریف دارند !

🔸آقایان رئیس و روسا !
هیچ مامور و مسئولی در سوئیس و انگلستان و اتریش از رئیس جمهور و نخست وزیر و شاهان مالزی ، اندازه این
روسای آفتابه های بین راهی ، پز ریاست
نمی دهند !
بابا انصاف کنیم ! هم ملت و هم دولت ،
بد جوری قدرت در ابتذال رئیس و ریاست غوطه می خورد !
جامعه مدنی نیازمند مدیران کار آی و
کار آمد است !
این روسای خود خواسته و خود پرداخته
که امروز رییس جمهور را یاری کرده اند ،
فردا می توانند ، بنیان های دیکتاتوری
را آبیاری کنند .
🔸در جامعه مدنی انتخاب ربیس جمهور و یاری کاندید برای انتخاب شدن و انتخاب کردن ، وظیفه انسانی و ملی هر کس است و امری معمول و روتین است .
هیچ امتیازی به هیچکس دیگر ندارد ،
حتی همسان کسی است که به دیگر
کاندید رای داده و او رای نیاورده است !
خودمان به خودمان امتیاز ندهیم ،
تمام کسانی که رای دادند و کسانی که
رای ندادند با تمام کسانی به کاندید پیروز
رای دادند ، با تمام کسانی که به کاندید
مردود رای دادند ، همگی برابرند !
این حکم جامعه مدنی است ، هیچکس
از تعریف و تمجید قدرت و رئیس جمهور
جدید نمی تواند امتیازی کسب کند !
اینگونه امتیازات شکل دادن به پایه های
استبداد و دیکتاتوری است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴اندک اندک جمع مستان می رسند !

🖌عیسی نظری

🔹همواره گفته ام تحریم انتخابات عملی ضد مدنی است ، اما رای ندادن به لحاظ
نبودن کاندید مورد پسند ، حق مردم است .
همچنانکه رای دادن حق مردم است .
در دور اول انتخابات ، چه انها که به رای
دهندگان اهانت و فحاشی می کردند که
سه کانال صدای آمریکا - بی بی سی -
و اینترنشنال با کمال وقاحت انها را  با افتخار رله می کردند و چه انها که به
انهائی که رای نداده اند ، اهانت می کردند ، هر دو از یک جنس هستند !
هر دو دیگری را صاحب هیچ حقی ندانسته و تنها عمل خود را معیار درستی
می دانند !
شهید بهشتی می گفت :
ستم بزرگ و کوچک ندارد !
جنگ وحشتناک است ، نکبت است ،
کسانیکه از جنگ نمی ترسند ، یا عقل
متعادل ندارند و یا از جنگ و خون
ارتزاق می کنند !
جنگ نابرابر با زنان و دختران یک شرم
جاویدان است ، هیچ بنده خدائی از
فلاکت و نکبت آن رهائی ندارد !
🔹در دور دوم انتخابات دیگر هیچ بهانه ای پذیرفته نیست ، یک طرف  جنگ طلبان و تندرو ها هستند و طرف دیگر صلح طلب های کشور ، یک طرف شلاق به دست دنبال دخترانی است که درس
می خوانند و خواهان آزادی از قید و بند
سلطه مردان هستند و طرف دیگر فمنیست هم نباشند ، در پی برابری زن و مرد ایندو شرط حیات زندگی و تداوم
آن هستند .
🔹یک طرف کم و یا زیاد به سوی دمکراسی خیز بر داشته و طرف دیگر به سوی بنیاد گرائی باستانی که این باستانگرائی هیچ ربط و ارتباطی به دین و مذهب ندارد .
دین فقط دکانی شده است که جنس
نسیه می دهد ولی پول ان را نقد و جیرنگی می گیرد !
🔹اگر کسی باز هم استدلال کند ، که در پی کاندید اصلح می گردد و یا فرق ایندو
کاندید را نمی داند و یا اصولا در جمهوری اسلامی ، رئیس جمهوری فرقی
ندارد ، همان بهتر که در میان خوب و بد
در نوسان باشد !
مردمی که فرق صلح و جنگ را نمی دانند  ، در اصل فرق مرگ و زندگی را
درک نکرده اند !
در اصل زندگی نقد و نسیه را درک ننموده اند !
در اصل فرق غم و شادی را نفهمیده اند !

در اصل شعور حفظ زندگی شخصی خود
را ندارند !
فردیت انسانی خود را گم کرده اند !
امروز دیگر هیچ بهانه ای نمانده است ،
روز جمعه هر کس شعور خود را بروز
می دهد !
شعارما :
سون یول ، سون قلعه :
پزشکیان ؛
هم استراتژی هم تاکتیک !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴آخرین پیام  دکتر مسعود پزشکیان

هم‌وطنان عزیزم

🔹‏ما دو راه پیش رو داریم. اول ادامه راهی است که ما را به اینجا رسانده است و دوم تغییر و اصلاح مسیر گذشته.
‏در این مدت در سخنرانی‌ها، گفتگوها و مناظرات با دیدگاه‌های من و ۴ نامزد دیگر آشنا شدید. نیک می‌دانید که آنچه با آن مواجهیم رقابت چند نفر نیست، بلکه تقابل میان ‌ #دو_دیدگاه⁩ و ‌ #دو_راه⁩ است.
🔹‏راه اول کوبیدن بر طبل تفرقه و دشمنی و چنددستگی در داخل و اختلاف و تنش در سیاست خارجی‌ است و راه دوم تلاش برای انسجام ملی و وحدت داخلی و تنش‌زدایی عزت‌مندانه در خارج است.
‏پرچم‌داران یک دیدگاه توهم تخصص در همه زمینه‌ها دارند و طرفداران دیدگاه دوم دست نیاز به سوی عالمان و کارشناسان دراز می‌کنند و معترفند که برای حل مشکلات کشور ناگزیریم از تجربه‌های موفق ملی و بین‌المللی استفاده کنیم.
‏یکی خود را قیم، ولی و سرپرست مردم می‌داند و دیگری خود را خاک پای مردم ایران می‌نامند.

🔹‏شما مردم بزرگ و فهیم ایران، اجازه ندهید دیگران برای شما و به جای شما تصمیم بگیرند. من به تنهایی نمی‌توانم این وضع را تغییر بدهم. من یک رای دارم و شما میلیون‌ها رای. با اراده و رأی خود، آینده را رقم بزنید و نشان دهید که قدرت در دستان شماست.
‏تا پیروزی قاطع در مرحله اول یک قدم مانده است. دوستان و آشنایان خود را همراه کنید. فرصت‌ها همیشگی نیستند. شما تاریخ را می‌سازید. آرزوهای زیادی ‌ #برای_ایران⁩ عزیزمان داریم.

‏خاک پای ملت ایران
‏مسعود پزشکیان
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴ترانه ای زیبا از خواننده نامی آذربایجان  رحیم شهریاری در حمایت از دکتر پزشکیان
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴با ورق های طرف مقابل بازی نکنیم !

🖌عیسی نظری

🔹در روزگاری مثل امروز که فقدان قانونگرائی و عدالت و انصاف ، از بیخ
و بن از مملکت رخت بر بسته و بنیاد همه چیز بر پول و پارتی بازی رقم می خورد !
در روزگاری که برگ برنده با خرافات و
گذشته گرائی عجین شده است !
انسان مدرن و چاغداش ، انسان خردمند و دموکرات ، انسان آزاده و شهروند نباید
با برگ هائی بازی کند که در مدت استحاله ملی ، ورق های برنده و در نتیجه ورق های بازی تاریخ معاصر ما
بوده است !
من فردی شیاد و کلّاش را به نام ( لال
سیّد ) محاکمه می کردم ، باسوادان
شهر تماس می گرفتند و می گفتند :
آقای نظری به خدا ما برای تو می ترسیم ،
هر کس به قداست و شفا بخشی این سیداعتقاد نداشته باشد ، سر یک هفته سنگ می شود !
می گفتم : آقای دکتر ، آقای مهندس ،
تا حالا دیدید که کسی سنگ بشود ؟
می گفتند :
ندیدیم ولی تا حال ایشان انکار کننده ای
نداشته است !
الان تو او را زندانی کرده ای !
گفتم : تا زبان باز نکند و در طول  و عرض این شهر ، تمام چاپیده های خود
را به مردم بدبخت پس ندهد ، من سنگ
می شوم ولی این آدم نمی تواند با زبان
لال خود ، تمام زبان داران شهر را تیغ
بزند !
شش ماه دوام آورد و در نهایت زبان
باز کرد و کلاشی ها و کلاهبرداری های
خود را شرح داد ، که می شود یک
کتاب قطور نوشت !
می گفت :
وقتی از کسی پولی طلب می کردم و به
راحتی پرداخت می کرد ، متوجه می شدم ، کلاه سرم رفته !
در ادامه می گفتم ، این نصف هزینه
علاج است باید نصف دیگر را به سید
لالی در گلیرد طالقان بپردازی و چون
چنین سید لالی در آنجا نبود ، مرا
واسطه می کردند که پول را من به
ایشان برسانم !
🔹آقایان ورق های نشان دارِ بازی ، دیگر
نخ نما شده اند !
من قومگرا نیستم یعنی چه ؟
ملتی بزرگ و تاریخی را تا حد ، قوم و اقوام مانند خاله زاده و پسر عمه و دختر
دائی پایین می آورند و او را قوم می
نامند و سپس تعهد می گیرند که قوم گرا
نباشید و ما هم گول می خوریم ، نه
مطمئن باشید ، من قومگرا نیستم !
این ورق بازی باستانگرایان و شووینیست  های ضد ملت ما است که به تو به عنوان قوم و قومیت چپانده اند و تو قول می دهی که همچون یکصد سال قبل حرفی از تبار و ملت خود به میان نیاوری !
🔹امروز سرنوشت هویت طلبی و اصلاح
طلبی بر هم منطبق شده است .
ماهم از پزشکیان عزیز جانبداری و
حمایت می کنیم !
فقط گوشزد می کنیم ورق های کهنه
بازی کهنه گرایان باید عوض شود و
الا نه کاری از دست اصولگرایان ساخته
است و نه اصلاح طلبان ، سران
اصولی ها و اصلاحات رییس جمهور
شدند و مقهور زمانه شدند و کاری
از دست آنها ساخته نبود !
امروز باید ورق های بازی عوض بشود ،
و الا در بر همان پاشنه خواهد چرخید و
ایرانشهری ها و سلطنت طلب ها و
کهنه گرایان و گذشته پرستا ن ، در
خرافات دیرینه غرق شده ، بودجه های
ممالک محروسه در تمرکز دیرینه محو
و پیرامون مملکت همچنان در نداری و
عدم توسعه غوطه ور خواهد شد !
🔹روح هویت طلبی مدنی را هم چنانکه
در متن جامعه پراکنده ایم در قاموس
اوراق تازه انتخابات مدنی بتابانیم ،
شاید که رستگار شویم !
اوراق قدیمی بازی بسیار ضد مدنی و
ضد جامعه مدنی به خصوص در  پیرامون مملکت است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

سیزدهمین سالروز تاسبس باشگاه ۹۰ اورمیه

@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴سان میکله یک خروس داشت !

🖌عیسی نظری 

🔸بر اساس داستانی از لئون تولستوی روسی  ، برادران تاویانی  در ایتالیا فیلمی به نام سان میکله
یک خروس داشت ، می سازند که نه تنها
در زمان ساخت آن که امروز نیز کاربرد
اجتماعی و سیاسی دارد .
قهرمان فیلم که افکار برابری خواهانه
دارد ، وقتی از مردم جدا می شود ، به
یک بیمار روانی ( مالیخولیائی ) تبدیل
می شود .
او که سال ها در زندان بوده ، فکر می کند که در بیرون کسی زندگی نمی کند ،
همه مردم در خیابان ها صف کشیده و
منتظر او هستند !
وقتی زندان او را تغییر می دهند و می خواهند به جزیره ای بدرقه کنند ، هنگام
جابه جائی او در اتوموبیل زندان نشسته
و تصور می کند که میلیون ها نفر در
دو طرف خیابان اجتماع کرده اند و برای
او هورا می کشند !
وقتی چشم هایش را می بندد ، میلیون ها ایتالیائی را می بیند که برای او شعار
می دهند و به پیشواز او آمده اند ،
ولی وقتی از پنجره کامیون زندان به
بیرون می نگرد ، خیابان ها سوت و کور
است ، کسانی هم اگر هستند ، به کار خود
مشغول هستند ، هیچکس متوجه او و
حضور او نیست ، همه زندگی خود را
می کنند !
🔸حتی وقتی در بندرگاه او را از کامیون
پیاده و سوار قایق می کنند ، سایر
زندانیان را نیز می بیند ، اتفاقا زندانیان
سیاسی روز ایتالیا ( سوسیالیست ها )
هستند ، وقتی خودش را معرفی میکند ،
کسی او را نمی شناسد !
در نهایت سرخوردگی از اجتماع خودش
را از قایق به دریا می اندازد و خودکشی
می کند .
این فیلم سرنوشت تمامی قهرمانان و مبارزین ملی است که پس از مدتی از
مردم خود دور می مانند ، یا به زندان
می افتند و یا به خارج از کشور می روند .ذهنیت محض هم جلوی رشد
اجتماعی و هم رشد سیاسی را مسدود
می کند ، مردم عادی که در اطراف ادم
نباشند ، تبدیل به دو گروه می شوند ،
گروه اول جمعیت بیکران و توده های
مردم است که زندگی خود را از یاد برده
و فقط بیست و چهار ساعته شعار زنده باد ، قهرمان می دهند و عده ای که ایرادی و یا نقدی از قهرمان دارند ، مامورین دشمن هستند و در میان مردم
نفوذ کرده اند تا قهرمان ما را مخدوش
کنند !
سان میکله یک خروس داشت ، روش
زندگی مرا تغییر داد !
🔸قبل از انقلاب سه تا سینما در تهران عمدتا سینما بلوار و سینما پلازا و گاها
نیز سینما کریستال چنین فیلم های به
اصطلاح مفهومی و یا سیاسی و اجتماعی نمایش می دادند و گاها نیز
به صورت یک سیانس در صبح زود ،
چنین می کردند !
وقتی از همه جا محروم می شدیم ،
خودمان در دانشکده ها اتاق فیلم تشکیل
داده بودیم و چنین فیلم هائی را در معرض دید دانشجویان قرار می دادیم !
یادش به خیر !
عجب روز هائی گذراندیم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴تجلیل از شخصیت های ملی و مدنی
وظیفه ما است !


   ( متن سخنرانی در تجلیل از جناب آیرملو و  فیض الهی )

🖌عیسی نظری

🔹من از تبریز دوخاطره همسان دارم و هر دو را نوشته و نشر شده است
من پنجاه سال قبل به تبریز امده بودم
تا در خیابان شمس تبریزی از ابراهیم بغ
وسائل کوهنوردی بخرم ، خریدم و راهی
گاراژ تهران شدم در مسیر ، راه بسته بود ،
نزدیک به هزاران نفر کارگر ، سرباز و ارتشی شده بودند و مثل انها برای به
نظرم آموزگار رژه می رفتند !
تا طبقه سوم دانشکده حقوق دانشگاه
تهران ، بغض گلویم را می فشرد در انجا
مرحوم معارف تبریزی را دیدم
گفت : چیه ؟ کشتی هایت غرق شده است ؟
گفتم : نه ! ملتم غرق شده است ، برای
دشمن اش ، رژه می رود ، برای فرزندش
تره هم خرد نمی کند !
معارف خندید و جواب داد :
باکی نیست ، آنها جمعی هستند که توی انها ، فرد نیست ، جمع هائی که بین انها
فرد وجود ندارد ، هضم شده های نمادی
هستند که هر چه را بشنوند ، تکرار می کنند !
🔹یکبار دیگر برای خرید کفش و وسائل
کوهنوردی به تبریز رفتم ، تبریز نبود ،
همه جا خون و آتش بود ، از نیمه راه
تبریز برای مغازه ابراهیم بغ به ترمینال
برگشتم ، در تهران به خانه معارف رفتم
و گفتم :
پسر تو از کجا می دانستی ؟ تبریز خون
بود و آتش !
معارف باز خندید و گفت :
بازهم که تو را نشناختند ، باز هم که جمع
بودند ! ، حتی هر جمع بدون فردی می تواند
مدتی گول زننده باشد !
🔹من ان روز از همه چیز کناره گرفتم و دربدر دنبال فرد گشتم تا نهایت با این
فرد هائی آشنا شدم که هر کدام به
لحاظی و شرایطی ستارگان مدنیت
ایران و آذربایجان بودند
جناب آیرملو و جناب فیض الهی  ، افتخار می کنم
که از هوائی تنفس کردم و تنفس می کنم
که انها نیز از همان هوا استفاده می کنند !
🔹خاطره دوم بر میگردد به عید امسال و بر چیدن تخم مرغ هائی که روی انها خط و خطوطی بود !
در مراسم عید نوروز ، دختری پانزده ساله با چشمی گریان به من گفت :
اقای نظری !
این بی نوموس ها تحمل تخم مرغی نقاشی شده را ندارند ، یعنی به ما رحم
خواهند کرد ؟
🔹یاد خاطره ای افتادم ، در کوه های افجه قله آتشکوه مورد حمله کماندو های گارد شاهنشاهی و رنجر های شهربانی ، ساواک و نیرو های پایداری رژیم شاه و
پاسگاه ژاندارمری افجه قرار گرفتیم ،
گروه ما به جز یک نفر که او را از رودخانه ای فراری دادیم ، اسیر شدیم ،
داخل غاری جمع کردند و به نوبت برای
شکنجه و تهدید بیرون می بردند ،
در نوبت کتک کاری من که توسط سربازی
به دم در غار اورده شده بودم ، روباهی
در کوهستان دیده شد ، رنجر ها و کماندو ها مرا رها کرده و دنبال روباه افتادند ،
در کوهستان ان را گرفته و به هم پاس
می دادند ، سرباز اهل رضاییه بود ،
وقتی فهمید با هم همشهری هستیم ،
گریه اش گرفت و گفت :
همشهری اینها به روباه رحم نمی کنند ،
فکر می کنی به شما رحم خواهند کرد ؟
خندیدم و گفتم :
تو باک ات نباشد ، انها برای خودشان
سرنوشت می نویسند !
اگر رحم کنی ، رحم کرده می شوی و اگر
رحم نکنی ، بر تو نیز رحم نخواهند کرد ،
عیسی ابن مریم چنین گفته است !
گفتم :
دخترم آسوده باش ، از زندگی خود لذت
ببر ، چنین جانورانی برای خودشان
سرنوشت می نویسند !
🔹ما صد سال است که اقتدار صد ها ساله تورکان ایران را از دست داده ایم و اسیر چنین هیولا هائی شده ایم ، صد سال در حیات یک ملت یک نفس است ، دمی و باز دمی !
برای همین همواره گفته ام ، دشمنان ما
از احمق ها تشکیل شده اند !
بدین جهت است که در سایه قمر های
مدنی ملت ، ستمکاری نهایتی نخواهد
داشت .
آینده از آن عدالت خواهان است و خواهد بود .
دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز
ندارد !
زمان تنها تعیین کننده آخر است ، تنها
حاکم عادل،  زمان است .
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴ما ملت هستیم ، ما تمام نمی شویم !

🖌عیسی نظری

🔹نوشته بودم که گول خوردن کسب و کار من است ، پدرانمان گفته اند ، آنچه ما را نمی کشد ، قوی تر مان می کند !
فلان نماینده نمی دانم چه کرد و چه گفت .
من یک گول خوردن و قوی تر شدن خود
و همفکرانم را با کل وکیلان شورای ملی و اسلامی از اول بنای آن تا به امروز
عوض نمی کنم !
فلان کس و یا رئیس جمهور چه کرد و چه گفت ! من شکست های خودم را و
همفکرانم را با کل رئیس جمهور های عالم
عوض نمی کنم !
چیه این روز ها ، آی مُردم و کشته شدم و
گول خوردیم ، شکست خوردیم و.....
ما ملت هستیم ، ما تمام نمی شویم ، ما
نمی میریم !
تامام ، آن ذره جوبولی که قرار بود ، کمک مان کند ، نکرد ، چه بهتر! قرار نیست که بنیان های وارلیق مان بر سرسره های
کودکانه ظریف کشور استوار شود !
آن کودک اگر چند شکلات بیشتر بگیرد ،
به پا بوس غرب وحشیِ نوع ناتانیاهوئی
امریکایی می رود !
ما مگر چقدر مُرده ایم که چنین مار مولک هائی حساب و کتاب ما را داشته باشند ؟
🔹همیشه و همواره وبه عیان و صریح گفته ام ، اصول گراها عقب مانده های منجمد در هزار و اند سال پیش هستند ، ذوب کردن انها مشکل و سخت است ، اما
اصلاح طلبان مارمولک هائی هستند که
ذوب شده و به عوض آمدن به عصر
خود و چاغداش شدن به دو هزار سال
و اندی پیش رفته اند !
همواره ضرر و آسیب بیشتری به ما زده اند ، اصولگرا عقب مانده هستند ولی
اگر به واقعیتی رسیدند ، دیگران را فدا
نمی کنند ،مارمولک ها از هیچ عملی برای
رسیدن به قدرت و رانتخواری فرو گذاری
نمی کنند !
حتی بزرگان انها هم بدون این رانت و قدرت ، مرده ای بیش نیستند !
دم و دستگاه آقای نوه امام خمینی را از
وی بگیرید ، وامانده ای بیش نیست !
عین خاتمی ، دروغ هایش را بگیرید ،
چیزی باقی نمی ماند !
تازه پسر ما فکر می کند که اگر دو ورشکسته تاریخی را باهم جمع کند ،
می شود ، پیروز میدان !
غافل از اینکه می شود ؟ یک ورشکسته
کامل ، فرمول ریاضی است ،
نصف ورشکسته + نصف ورشکسته =
یک ورشکسته کامل .
🔹ما ملت هستیم ، مثل انسان ، دوره کودکی داریم ، جوانی و جاهلی ، کمی
جلو رفتیم جا افتاده می شویم و بعد
تازه پیر می شویم !
ما ملت هستیم ، هر شکست ما یک تجربه
زیسته زندگی مان است !
کدام کودکی است که از کتک خوردن به
دست هم محله ای های کوچه معشوق
نومید شود ؟
ما ملت هستیم ، اگر قرار می شد با کتک
هر معلمی ،ترک تحصیل کنیم ، با هر کتکی از کوچه یار دل می کندیم ، دیگر
الان نبودیم و اگر هم بودیم ، دیگر خاطره ای نداشتیم !
🔹ما ملت هستیم ، هر چه کردیم ، حق مان بود و هست !
عاشق خانم معلم خودمان شدیم ، جانفدای شاه شدیم ، به سرور پندار ،
پاینده ایران گفتیم ، گروه های زیر زمینی
تشکیل دادیم ، مرگ بر شاه گفتیم ، انقلاب کردیم ، در انتخابات شرکت کردیم ، رای دادیم !
ما ملت هستیم ، می توانیم گول بخوریم ،شکست بخوریم ، ولی ما تمام
نمی شویم ، چون خورشید ، درخشیدن
کار ماست !
گله جک بیزیمدیر !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴حاج علیرضا قلیزاده سلماسی رفت !

🖌عیسی نظری

🔹قلیزاده را از زمان سابق ، از مسجد میرزا حسین آقا می شناختم ، جناب یوسف زاده بر سر مزارش گفت که او رفت اما زندگی دیگری را ،  از سر گرفت .
وشعر مولانارا ، مصداق سرنوشت مرحوم
قلیزاده نامید .
از جمادی مُردم و نامی شدم
و زنما مُردم به حیوان سر زدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم 
پس چه ترسم ؟ کی زمردن کم شدم !
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم !

همه دوستان مسجد میرزا حسین آقا
بودند ؟
وقتی انقلاب شد ، من تهران بودم ، و
به عنوان دبیر سرویس مقالات روزنامه
کیهان ، کار می کردم !
اورمیه به عنوان شهر مرزی ، دچار اغتشاش شده بود ، احزاب غیر قانونی
دمکرات و کومله .مناطق مرزی و شهر های اورمیه - نقده - مهاباد و سایر مناطق
آذربایجان را بهم زده بود !
شورای تحریریه روزنامه کیهان به من
ماموریت داد که علاوه بر احزاب مذکور ،
با حقگو استاندار آذربایجان غربی ،
آیت الله قریشی - سپاه پاسداران و
امام جمعه آقای حسنی مصاحبه اختصاصی انجام بدهم و ماوقع را از
زبان مسئولین محلی بشنویم .
🔹در اولین گام به سپاه رفتم و سخنگوی سپاه اورمیه معرفی شد ،
جناب قلیزاده ، دوست دوران مسجد ،
شرط مصاحبه این شد ،  که نامی از وی
برده نشود و عکسی چاپ نشود !
مصاحبه با مرحوم قلیزاده در یک صفحه
کیهان جا گرفت ، پس از آن مصاحبه
اعضای تحریریه کیهان مصمم به مبارزه
با دسته های مسلح اکراد شد ، تا آن زمان
تحریریه کیهان از آنها ، مبارزانی می دانست که برای وطن می جنگیدند ،
پس از آن مصاحبه ، کیهان انها را مسلحینی می دانست که در خدمت امپریالیسم بودند !
چپ ترین موضع ، راست ترین عملکرد ،
بعد ها که من به دادسرا رفتم  ، او همچنان در سپاه می رزمید ، تا آن استعفا
و یا تصفیه پیش آمد ، من از دور شاهد و
ناظر بودم !
درست و غلط آن را نمی دانم ، ولی متهم
شدند از پیمان ( جنبش مسلمانان ) طرفداری کرده اند !
🔹امری که اصلا جرم نبود ، بفرض صحت!روزی که رفت ، همه رفقای قدیم مسجد بودند اگر نامی نمی برم ، ممکن است ،راضی نباشند و یا من اسم برخی را از یاد برده باشم !
چهل و اند سال است که حتی عده ای
مرده اند و اکثراً هم یا در قطعه شهدا و یا در قسمت خانواده شهدا به خاک سپرده شده اند !
یادشان گرامی باد
روح شان آرام
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  (  ۲۹۵  )

گول خوردن کسب و کار من است !

🖌عیسی نظری

🔸من در یک سلول چند وجبی ، بسته به شلنگی ، خون ارتزاق می کردم ، جایم
تنگ هم باشد ، راحت بودم ، می خوردم
و می خوابیدم و گاها از باب طنز یک
لگدی می پراندم ، صدا و هلهله بیرون
را می شنیدم .
همین هلهله شادی ، می تواند ، از موجبات خروج من از آن سلول گرم و
نرم باشد !
خدائی زیاد مطمئن نیستم ، خون ات نبود ؟
آب ات نبود ؟ نون ات نبود ؟ چه مرگ ات
بود ؟ سلول گرم و نرم را ول کردی و آمدی به یک جای بی در و پیکر ؟
از روزی که بیرون آمدم ، تا کنون یعنی
هفتاد سال ! خدایی فکر نمی کردم که
اینقدر دوام بیاورم ، آدم پدر اش بیست و
چند سالگی بمیرد و خودش هفتاد سال
دوام بیاورد !
بله در این هفتاد سال لحظه ای از این
فکر آسودگی ندارم !
چطوری شد ، فیل ام یاد هندوستان کرد ،
خودم خواستم ؟ یکی دیگر هول ام داد ؟
یکی از بیرون دست برد و از پای ام گرفت ؟
مادرم خواست ؟
من هنوز وامانده این سوال هستم !
کی اراده کرد ، من بیرون بیایم ؟
خواست خدا بود ؟ یعنی خداوند متعال
کل کاینات را ول کرده بود و مراقب من بود ؟
که چی بشود ؟
🔸طوری تبعید شدم که اولا راه باز گشت
نبود .در ثانی چنان با شدت و حدت که
تا دو یا سه سال آزگار نتوانستم خودم را
جمع و جور کنم !
از آن سال ها هیچ خاطره ای ندارم ،
بعد ها فهمیدم در دو یا چند سالگی
زبان باز کرده ام ، شده ام خروس بی محل روستا ، آنهم فکر نکنید ، دیپلم و یا
لیسانس زبان تورکی و یا فارسی ،
اببه - ننه - دده
ظاهرا در چهار سالگی من ، وقتی خواهرم نیز در شکم مادرم ، همانجائی
که قبلا من بوده ام ، خوابیده بوده ،
رعد و برقی می گیرد و سونامی وحشتناکی روستا را به خود می پیچد !
چه می دانم ، پدرم سودائی می شود ،
در روستائی که سودائی شدن ، جزای اش
تبعید از بهشت نیست ، سودایی شدن ،
جزای اش مرگ است ، مرگی هولناک !
در روستائی که نه قاضی دارد و نه اداره ای ، نه پاسگاهی و نه ماموری !
اما حکمی هولناک تر صادر می شود !
حکم اعدام ! صادر کننده حکم، مادر است ، مادر محکوم ، مادر بزرگ من !
مجری حکم خود محکوم است ، یعنی
پدر من ! گاها به سرم می زند ، ماوقع
را ریز بنویسم ، یک تراژدی که تراژدی های یونان به گَرد آن نمی رسند !
گاهی از این فکر صرف نظر می کنم !
🔸بعضاً فکر می کنم ، حیف است این
تراژدی نوشته نشود ، خوانده نشود !
من مادر بزرگ را اندازه تمامی خدایان
موجود در جهان بیشتر دوست داشتم ،
حاضر بودم تمامی کاینات با میلیون ها
حیوان و انسان نابود شود ولی به مادر
بزرگ ذره ای آسیب نرسد !
حدودا ده ساله بودم ، گوسفندان را به
حیاط اورده بودم ، مشغول درست کردن
خانه ای برفی بودم .
مادر بزرگ در توی خانه دراز به دراز
افتاده بود ، گوسفندان بچه های خود را
به دنیا می آوردند ، انها که نمی توانستند ، دست می بردم و بره را بیرون
می کشیدم ، لابد مرا هم ، آنطوری بیرون
کشیده اند !
لالا باجی زن برادر مادر بزرگ به خانه ما
آمد ، یک راست به پیش مادر بزرگ رفت ،
بعد چند دقیقه بیرون آمد ، گریه کرده بود ، می دانستم که نتوانسته کلمه ای
حرف بزند ، مادر بزرگ بی حرکت و همانند یک گیاه بود .
از اتاق که بیرون آمد ، خشم فرو خورده اش را به من استفراغ کرد ، گفت :
خروس بی محل !
آنچنان آرام گفت که خودم را به نشنیدن
زدم ، او دوست ما بود ، دوست مادر بزرگ و من !
وقتی به نزد من رسید ، فریاد زد :
خروس بی محل ! تو که همه را کشتی !
خوب این یکی را هم بکش ، خودتو و اونو راحت کن !
لالا باجی دوست ما بود ، لب هایم قفل
شده بود ، می لرزید ، گفتم :
من کسی را نکشتم ، اگر هم کسی مرده ،
خودتان کشتید !
لالا باجی های های گریست ، و گریان
گفت :
عزیز دردمند ، کوچولوی سوگوار ، تو باید
از این خراب شده فرار کنی !
گفتم : من فرار نمی کنم ، اینجا خانه من است ، داشته های پدرم از آن من است !
لالا باجی با عصبانیت گفت :
آن داشته ها نتوانستند ، از مرگ پدرت
هم جلوگیری کنند !
گفتم : آن تصادف لعنتی ، ناخواسته ،
ناگهانی ، موجب مرگ پدرم شده !
لالا باجی جواب داد :
این ها دروغ هائی است که مادر بزرگ
در مغز ات کاشته ، حلق آویز آن دیرک
روبروئی و چون رهانیدند ، به شکلی دیگر ! پسرک زبان دراز ، وادارم نکن ،
چیز هائی بگویم که نمی خواهم !
تو باید فرار کنی ! همین حالا ، عزیز
فقط کافیست یک شب و یک روز
بدوی ، به رضائیه ، بهشت روی زمین
می رسی !
ادامه دارد ......
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۹۴ )

در شرایط عادی همه خوب هستند
!

🖌عیسی  نظری

🔹من با شهید بهشتی خیلی دیر آشنا شدم ،دور و بر بست نشینی علما در مسجد دانشگاه تهران ، اما با آیت الله موسوی از زمان محصلی در اورمیه ، آشنا بودم ،
وقتی دعوت می شد به اورمیه ، و یا در
مسجد عسگر آبادی( مسجد اعظم فعلی ) صحبت می کرد ، اطراف وی بودیم ، از ورود تا خروج !
گذشته از آن ، مسجد امیر المومنین جنب
خانه اقای اصغری بود و ما معمولا پاتوق
مان ، در زمان خطر خانه اقای اصغری و
باز همان مسجدی بود که آیت الله پیشنماز آن بود ، خبر های دانشگاه و انقلاب در پیش را ما ، دامن ایشان می گذاشتیم ، بیشتر اقای اصغری و کمتر
جلال رفیع و کمتراز ان هم من !
روزی که در کیهان اختلاف پیش آمد و
ما از آنجا خارج شدیم ، دکتر بهشتی
پیشنهاد کرد که به دادگستری بیایم و من
پذیرفتم !
دکتر بلافاصله یک صفحه آ چهار بر داشت وشروع به نوشتن کرد ، تعدیل و شرایط
داشتن امر قضا ، یک صفحه کامل که
برگ اول پرونده کارگزینی من در قوه
قضائیه است !
وقتی دکتر از نوشتن فارغ شد ، گفت :
کارگزینی و استخدام بر عهده آقای موسوی اردبیلی است ، زنگ بزنم ،این
نوشته را به او بده ، تا دستور استخدام
بدهد !
بلافاصله گفتم :
نه نه ، لازم نیست من با شما در اواخر عمر رژیم سابق آشنا شده ام ، با ایشان
از خیلی بیشتر ، خانه های امن خواب را
برای ما در تهران ، ایشان تدارک می دید ،
از خیلی وقت پیش من با ایشان آشنائی
دارم .
🔹نامه را گرفتم و به پیش آقای موسوی
اردبیلی رفتم ، ان موقع درب اتاق کار  اقایان به روی تمام مردم باز بود !
من همیشه با ایشان تورکی حرف می زدم ، تا دیدم گفتم : سلام حاج آقا !
نشناخت و به فارسی گفت :
بفرما اقا کارتان ؟
شوکه شدم ، مثل اینکه نشناخت .
گفتم : حاج آقا ! منم عیسی !
باز با همان لحن تورک فارس شده جواب داد :
بله آقا ! کارتان ؟
دیگر حرفی نزدم ، انگار این آقا همان
موسوی اردبیلی نبود  !
کاغذ آ-چهار مرقومه دکتر بهشتی را
به او دادم و او در ذیل نامه نوشت :
کارگزینی - اقدام
از اتاق بیرون آمدم ، داشتم خفه می شدم ، چطور امکان دارد ، میز - اتاق ویا
قدرت ، اینقدر روی آدم اثر بگذارد ،
پس چرا روی بهشتی اثر نگذاشته بود ؟
بعضاً فکر می کنم ، سیاست انگلیسی
آسیمیلاسیون روی ما تورک ها بد جوری
اثر گذاشته است ، در بخشی از ما اعتماد به خود را از بین برده است و در بخشی
از ما ان اعتماد را مخدوش و مجروح
کرده است .
🔹توی تاکسی یک چگوارای کامل است و
فیدل کاسترو را محافظه کار می داند !
اما وقتی میکروفون را به دست اش بدهی و یا پشت تریبون قرار می گیرد ،
بسم الله الرحمان و رحیم و سلام و صلوات به تمام مردگان روی زمین از
ادم تا خاتم و با تبریک پیروزی های
ما بر پوتین و ترامپ و بیدن و ناتانیاهو
و با سلام و صلوات بر ....
(  آقا ول کن تورا به خدا ، یک آدرس پرسیدیم ، صد بار غلط کردیم ، دیگر
نمی پرسیم تامام )
نمی دانم در بعضی هم اثر نداشته ،
گاها می مانم کدامیک بهتر است و یا
بدتر ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴بازتاب امر هیولائی ،کشور مافیا ها !

🖌عیسی نظری

🔹دبیرستان بودم ، فیلم های هالیودی و ایتالیائی می دیدم ، فکر می کردم ،
مافیا فقط در کشور ایتالیا است .
به دانشگاه تهران رفتم ، بعضی روز های
تعطیل از کوی امیر آباد خارج می شدم و
به عوض پائین شهر به صورت افقی از
کوچه پس کوچه های شهر و خیابان های
فرعی به پارک ساعی و یا خیابان پهلوی
می رسیدم .
آن روز هم چنین کردم و در خیابان پهلوی
جلوی سینما آتلانتیک در آمدم .
جلوی سینما شلوغ بود ، صفی طولانی
برای خرید بلیط ، برای اولین بار یک فیلم
سه بعدی نمایش می دادند ، همراه بلیط
یک عینک هم می دادند .
توی صف رفتم برای رفتن به سینما ،
هنوز چند نفری مانده بود که نوبت من
بشود ، مردی جوان جلو آمد و گفت :
آقا پسر می تونی برای منهم بلیط بخر
گفتم : چند تا ؟
گفت : هرچه بیشتر ، بهتر !
فروشنده بلیط یک دختر جوان بود ،
گفتم : بیست و یک تا
گفت : یکی بیشتر ممنوع است
گفتم : ما دانشجو هستیم ، این جمعه کوه
نرفتیم تا این فیلم را ببینیم !
دل اش نرم شد و بیست و یک تا برایم
بلیط داد ، هر چه گشتم ، سفارش دهنده
را پیدا نکردم ، بلیط ها را در بازار سیاه
فروختم با بلیط خودم وارد سینما شدم ،
حین ورود یک پاسبان و یک شخصی جلویم را گرفتند و به دفتر سینما بردند !
خلاصه بگویم مامور کلانتری التماس
می کرد که به تو نمی آید ، بازار سیاهی
باشی ، دانشجو هستی ، برو درس ات را
بخوان ، اگر تکرار کنی از دست کلانتری
هم رها بشوی ، این مافیای فروش بلیط
رهایت نمی کند !
آنجا فهمیدم که ای دل غافل ، مافیا بلیط ها را می خرد و به افراد بلیط فروش خود می دهد !
🔹وارد بازار کار شدم ، روزی به دست فروشی گفتم : تو باید ارزان بفروشی ، بهترین نقطه خیابان امام و ایالت را گرفتی ، اینجا مغازه ها سرقفلی دارد !
گفت : ما هم سرقفلی می دهیم ، به اضافه سرقفلی ، حق العمل واسطه هم
روی اش !
می خواستم سر قبر آشنائی بروم ، در
جاده نگه داشتم تا از گلفروش سر جاده
یک دسته گل خریدم .
سر قیمت گفتم : جای مفت بدون عوارض و مالیات و اینهمه گران ؟
قسم خورد شهرداری متری از ما پول می
گیرد و به اضافه واسطه سانتی متری
حساب می کند !
در میدان تره بار ، به صاحب مغازه گفتم :
موز ندارید ؟
گفت : نه به خدا ، از دست مافیا به
تنگ آمدم ، دیگر موز نمی آورم !
بعدا به تمام شغل ها سر زدم ، خیابان
خوابی ، گور خوابی ، اتوبوس خوابی ،
همه مافیا دارند !
حساب کنید ، دولت و قدرت همه مافیای
مخصوص به خود را دارند ، هر صنفی و
هر گروهی یا وزیری بگوید که انها تابع
مافیا نیستند ، به اضافه دروغگو هم هستند ! ما وجبی از خاکمان بدون مافیا
نیست !
🔹این مافیا ها بازتاب امر هیولائی است !
مافیای شهرداری ، مافیای زمین ، من
قطعه زمینی از سال شصت به متراژ
چهار صد و پنجاه متر خریده ام ، به
همان صورت مانده است ، مافیای زمین
که تمامی زمین ها را میلی متری در
نظر دارد و همه را صاحب شده است ،
زنگ زده و با اعلام اسم خود می گوید ،
آقا شما سند و قولنامه خودتان را بیاورید ، تا تکلیف بقیه زمین ها را
تعیین کنیم ، می گویم یک دولت و یا
یک مرجع قانونی می تواند از من سند و
یا قولنامه بخواهد ، شما چه کاره هستید ؟
می گوید : ما اراضی بدون صاحب را
شناسائی می کنیم و تعیین تکلیف !!
گفتم : یعنی مافیای زمین خواری اورمیه ؟
مافیا ها باز تاب امر هیولائی هستند ،
هر چقدر از امر هیولائی بیشتر بترسی ،
به همان مقدار،  هولناک تر و ترسناک تر
به نظر می آیند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات ( ۲۹۲ )

تحریریه روزنامه کیهان ( ۱۳۵۹ )


🖌عیسی نظری
  دبیرسابق  صفحه مقالات کیهان


🔹مدتی بود که کیهان خود را باز یافته بود ،گاها در تیراژ های چند صد هزاری و گاها میلیونی انتشار می گردید و حتی گاها به چاپ دوم و سوم نیز می رسید !
یک روز فریدون صدیقی پیش من آمد و گفت :
احسن به تو و گزارش گلیرد طالقان به نظرم سومین روز و یا چهلم ایت الله طالقانی بود ، گزارشی کاملا روزنامه ای
و جاندار است ،برای کسی که حقوق خوانده ، غیر منتظره است .
من سعی می کردم ، حین کار یاد بگیرم ،
حتی وقتی برای مصاحبه با بزرگان می رفتم ، تو راه خم و چم را از راننده و عکاس یاد می گرفتم !
یکی از شگرد های روزنامه نگاری ، جاندار
بودن مطلب است و تهییج کنندگی عنوان  ، روزنامه مثل کتاب است با یک
فرق ، اگر خواننده چند صفحه کتاب را
بخواند و نتواند ارتباط بر قرار کند ،
آنرا کنار می گذارد ، در روزنامه به چند سطر می رسد !
اگر در چند سطر توانست ، وارد مطلب
شود ، ادامه می دهد و الا به صفحات
دیگر می رود ، حتی به جدول و.....
🔹من وقتی مقاله ای می نوشتم ، سعی
می کردم به روز باشد ،  از ما وقع تفسیر متفاوتی ارائه میکردم !
جالب بود ، مطالب من خواننده داشت ،
فردای آن روز عده ای حضوری و یا با نامه از مطالب قدردانی می کردند ،
بعد ها همین به روز بودن و ساده نویسی
روش نگارش من شد و تا به امروز ادامه دارد .بگذریم .
🔹سال ۱۳۵۹ سال های بلوا و شورش بود ، راه پیمائی های گروه های
چریکی از فداییان و مجاهدین ، از گروه های کمونیستی و به اصطلاح عمومی چپی ، راستی های قدرت از دست داده ،
از ارتش و ساواک و گارد های شاهنشاهی
و نیرو های پایداری و در رکاب شاه و
سرهنگان و .....
دولت بازرگان دولتی آرام و متعادل بود ،
علی رغم اینکه میانه روی ، روش بهتری
بود ، ولی تاب مقاومت در مقابل جریان های رادیکال و انقلابی نداشت !
من این مطلب را طی مقاله ای در صفحه
مقالات روز نامه کیهان جا دادم !
صفحه بسته شد ، به چاپخانه دادم و خودم برای صرف ناهار به سلف سرویس
رفتم !
تا دوباره به تحریریه بر گردیم ، معمولا
روزنامه هم از چاپ در می آمد و برای
اعضا تحریریه هر یک ،  یک نسخه روی
میزش قرار می گرفت !
آن روز وقتی به تحریریه بر گشتیم ،
روزنامه روی میز بود ، صفحه مقالات را
باز کردم ، مقاله من نبود و به جای آن
مقاله ای راجع به اقتصاد اسلامی از
به نظرم رضا اصفهانی چاپ شده بود !
جلال رفیع سردبیر باور نکرد و گفت :
لابد در چاپخانه اوضاع قارشمیش است ،
و الا وقتی دبیر صفحه اوکی داد و سردبیر هم تائید کرد ، چه کسی می تواند
مانع چاپ شود ؟
به چاپخانه که زیر طبقه تحریریه بود ،
رفتیم ، حاجی هم که مسئول چاپخانه و
مسئول انجمن اسلامی بود ، ناراحت بود ،
و خطاب به سردبیر گفت :
🔹برای اولین بار مدیر کارکنان کیهان در کار تحریریه دخالت می کند و با خبر چینی دامادش به چاپخانه آمده و مقاله صفحه بندی شده را از صفحه خارج و مقاله رضا اصفهانی را جایگزین کرده است !من گفتم :
دیگر در کیهان کار نمی کنم ، وقتی دکتر
بهشتی ماجرا را شنید ، مرا به دادگستری
دعوت کرد و من پذیرفتم !
جلال رفیع هم کیهان را ترک کرد ، دعائی
وقتی واقعه را فهمید او را به روزنامه
اطلاعات دعوت نمود .
علیرضا امامی از کیهان رفت و برای خود
دفترخانه باز کرد !
سید عباس معارف به مولفان کتب درسی
پیوست !
محمود شمس ( شمس الواعظین ) به
کیهان فرهنگی پیوست .
دوست عزیزمان مرحوم جهانبخش ناصر
ردای وکالت پوشید !
برادرش جهانشاه به وزارت خارجه رفت ،
سردسته گروه جناب حجت الاسلام محمد علی هادی نجف آبادی مدتی در
مجلس بود و بعد به نظرم به وزارت
امور خارجه رفت و سفیر کبیر کشورهای
عربی شد !
به نظرم کسی جا نماند ، از این رفقا
جهانبخش ناصر و سید عباس معارف
فوت نموده اند ، خدا رحمت شان کند و
بقیه را خدا حفظ کند .
عجب روزگاری داشتیم ،
روزگار روزنامه های بدون سانسور !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴          لطف قاضی
     بهتر از هشتاد گواه عادل !


🖌عیسی نظری

🔹روزی بر سرای عدالت وارد شدم ، هنوز درمسند قضا جابجا نشده بودم ، که درویشی وارد شد و به جای سلام فرمود :
ما بدین در  نه پی حشمت و جاه امده ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم   !
آنچنان مرا به هیجان وا داشت که بدون
توجه به وضعیت او و موقعیت خودم
من نیز ادامه دادم :
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم !
درویش ادامه داد :
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدائی به در خانه شاه آمده ایم !
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
باز از خود بی خود شدم و ادامه شعر را خواندم :
آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
همان حالتی رفت که محراب به فغان
آمد ، با خودم گفتم :
هرچه بادا باد ، امروز این درویش را نومید و مایوس نمی کنم !
یکبار هم قبلا چنین وضعیتی را دیده بودم .
🔹آن موقع من دادیار ناظر زندان هم بودم ،
همکاری داشتیم اهل کرمانشاه ، درویش
بود ، گفت :
می خواهم زندان بیایم .
استقبال کردم ، به نظرم لازم است ، تمام
قضات زندان را ببینند ، به شکل واقعی
و نه صوری و شکلی ،
حین عبور از جلوی بند زندان ، متهمی
داد زد :
بالای دست حیدر ، دستی نیست
( شعری با این مضمون و مفهوم )
همکارم بند کرد تا این مرد را آزاد نکنم
راحت نخواهم بود !
برگردیم اصل موضوع
پرونده را باز کردم ، این درویش از تهران
به اورمیه آمده بود و برای همشهری های
اورموی گواهینامه رانندگی گرفته بود !
در قبال اخذ وجه !
باز با خودم گفتم :
جرمی مرتکب شده ، جزای نقدی بنویسم ، تا پرداخت کند و برود و یا حبس بنویسم و تعلیق کنم ، به هر حال
به این در به پناه آمده است !
پرونده را باز کردم تا مقدمات رای را
بنویسم از اسم و آدرس و تفهیم اتهام و......
در همین زمان درویش گفت :
دیشب هم سخن از سلسله موی تو بود ،
آقایان سران قوه قضائیه در باغ شاه کرج تا دل صبح نان خود
خوردند و از شما تعریف کردند که ایکاش
نظری هم اینجا بود !
آقایانی که ایشان نام برد ، اولا در چنان
مقام و منزلتی بودند که مرا نمی شناختند و بر فرض هم بشناسند ، انرا
بروز نمی دهند .
در ثانی انهائی را که نام برد ، حتی برای
خیرات حاجیان هم در یک جا جمع نمی شوند ، چه برسد به اینکه در باغ فسق و فجور کرج دور همی بر قرار کنند و تا صبح سحر هم از من بخت برگشته تعریف کنند !
🔹وقتی شارلاتان بازی گل کند ، دیگر آن
فضای لطف و رحمت به کناری می رود .
مرد درویش هم ، چنین قافیه را باخت .
گفتم : مرد تو لطف قاضی را باختی ،
گواهان تو هم کسانی هستند که من
جرئت احضار انان را ندارم ، برایت
حبس نوشتم ، می توانی اعتراض کنی
تا در مرجع بالای قوه شاید گواهانت
به مدد آیند !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴پایان پروژه !

🖌عیسی نظری

▪️دیروز در نشستی برای قلم از طرف انجمنی مدنی از من سوال شد :
شما فکر می کنید ، پزشکیان ، این سرزمین را به بهشت تبدیل خواهد کرد ؟
گفتم :
نه خیر ! نه من چنین آرزو  و خیالاتی
دارم و نه به آن فکر می کنم ،
راه رسیدن به بهشت فرمول های خاص
خود را دارد که باید راه خود را از مردم
جدا بکنی و از می و معشوق و ساقی و
مجلس انس و جن و یار جانی خدا حافظی و بروی توی عبادات و نیات خالص که با این بخت برگشتگی ما ، ذاتا
ممکن نیست !
از دوست دوران دبستان ام پرسیدم :
چگونه ای ؟
گفت :
چگونه باشم ، در مهاباد معلمی می کنم ،
خودم تورک هستم به محصل کورد
با زبان فارسی ، عربی تدریس می کنم !
در ثانی من تا به کی فریاد بزنم که بابا
من شلوغ بازی را  سال هاست کنار گذاشته ام ، اهل می و معشوق و حوری و کاخ و ویلا و باغ ، نیستم ، حتی نقد را ، چه برسد به نسیه ، این بهشت ارزانی
کسانی باد که از لب و لوچه شان  به خاطر ان ، آب می ریزد !
▪️پرسیدند :پس چرا به پزشکیان رای دادید ؟
گفتم : به او رای دادم چون می دانم ، نه در فکر بهشت سازی دنیای ماست و نه اصولا می تواند ، و اگر بتواند هم اصولا ضد تورک های مملکت ما نمی گذارند .
،به او رای دادم تا نقطه مقابل او که هم در فکر بهشت سازی  مملکت ما است و هم می تواند و اگر هم نخواهد ، حکم
گردن اش هست و بهشت این آقایان
نوحه و زاری و شیون است ، رای نیاورد !
برای فرار از جهنم ارتجاع ، به آدمی
معمولی رای دادم !
▪️چهل و اند سال است که در این مملکت رای می دهیم و کار به جائی نرسیده است ممکن است اینبار نیز به نتیجه نرسد !
من یک جامعه مدنی نرمال و بسیار معمولی می خواهم !
روزی به چند نفر پزشک نامدار اورموی
برخوردم ، از مملکت بسیار ناراضی
بودند ، پرسیدم :
شما دیگر چرا ؟ بهترین شغل ، بهترین
در آمد ، بهترین خانه ها و .....
مال شماست ، ناراحتی شما چیه ؟
گفتند : آقای نظری ! آن بهترین درآمد
را برمی داریم و می خواهیم برویم
به بهترین خانه و بهترین خانم خانه ،
در چهار راه کاشانی به خیابان دانشکده ،
جلوی بهترین ماشین را می گیرند و
می پرسند :
از کجا می آئی ؟ به کجا می روی ؟
چرا این وقت ؟ چرا ..........
آقای نظری آن بهترین ها در یک لحظه
تبدیل می شود ، به کوفت و زهر مار !
حالا اگر یک می و میخانه ای هم قایم
کرده بودی ، می شوی یک برج زهر مار ،
که آرزو می کنی ، ایکاش یک جهنمی
بود و تو شیرجه می رفتی به آن ، تا
از دست این بانیان بهشت لحظه ای
آسوده باشی !
▪️من به رئیس جمهور رای دادم ، اعلام
می کنم چه انهائی که رای دادند و چه
انهائی که رای ندادند ، هیچ فرقی با هم
ندارند هر دو حق دارند ، رای دادن همان
قدر حق ملت است که رای ندادن !
چه انها که به پزشکیان رای دادند و چه
انها که به دیگران ، هیچ فرقی ندارد ،
هر کس ترجیح خود را اعلام کرده است !
من به پزشکیان رای دادم که زنان و دختران مردم در خیابان ها روی زمین
کشیده نشوند ، چه حجاب داشته باشند و چه بی حجاب باشند !
پول و ثروت و رفاه مردم سیر تنزلی
نداشته باشد !
با دیگران چه همسایه و چه غیر همسایه
جنگ نکنیم ، ساده ترین راه برای زیستن
صلح است .
▪️به پزشکیان رای دادم تا یک درد مند
پیرامونی که هویت وی مورد انکار است
به خاطر تورک بودن هم فحش می شنود ، هم کوچکترین حق و حقوق وی
سلب می شود و هم متهم می شود !
من به پزشکیان رای دادم دقیق هم شکل
و شمایل خودم هست . همین !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۹۱ )
              انتخابات
بنی صدر - خاتمی - پزشکیان


🖌عیسی نظری    

🔸در سال ۱۳۵۸ من دبیر صفحه مقالات روزنامه کیهان بودم که اولین انتخابات ریاست جمهوری اتفاق افتاد .
جلال الدین فارسی ، ابوالحسن بنی صدر - دکتر سامی - سید احمد مدنی - داریوش فروهر - صادق طباطبائی - حسن حبیبی -قطب زاده - مسعود رجوی و محمد مکری ،  کاندیدا هائی بودند که
صلاحیت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را کسب کرده بودند !
در حین تبلیغات دو نفر کنار کشیدند ،
جلال الدین فارسی به لحاظ  محل تولد و
مسعود رجوی به لحاظ عتاب آقای خمینی که وقتی شخصی به جمهوری
اسلامی رای نداده ، چگونه می خواهد
که رییس جمهور نظامی باشد که به اصل
ان رای نداده  است !
سرتان را درد نیاورم ، ماندند ،  هشت نفر ، بنی صدر با بیش از ده ملیون رای
رئیس جمهور شد ، نفر دوم احمد مدنی
نظامی با دو میلیون رای دوم شد ، بقیه
آرای قابل ملاحظه ای به دست نیاوردند !
نزدیک به هفتاد در صد مردم در انتخابات
شرکت کرده بودند .
🔸واقعه قابل ذکر دوم انتخابات دوم خرداد سال ۱۳۷۶ بود !
در آن سال من رئیس دادگاه بودم ولی
در هفته نامه نوید آذربایجان نیز جزو
اعضای شورای  نویسندگان بودم .
در آن سال چهار نفر کاندید بودند ،
سیدمحمد خاتمی - علی اکبر ناطق نوری - رضا زواره ای و محمد محمدی ری شهری ، خاتمی با بیش از بیست میلیون
رای اول شد ، دومین نفر ناطق نوری بود
که حدودا هفت میلیون رای داشت .
حدود هشتاد درصد مردم در انتخابات
شرکت کرده بودند .
من در آن موقع مقالات زیادی در باره
اصلاح طلبان نوشته و از مردم می خواستم که به لحاظ شعار ایران برای
تمام ایرانیان خاتمی به او رای بدهند !
هنوز در آن زمان هویت طلبی نمود خاصی نداشت ، آرام آرام در نوید آذربایجان مبانی آن را توضیح می دادیم ، اکثر مقالات من در آن زمان توسط مهران تبریزی مدیر مسئول و مهرداد قائم مقام ، تیتر می شد !
از جمله یکی از مقالات من در نوید
تنها تیتر اول انتخاب شده و کامل صفحه
اول نوید را پوشش داده بود .
مردم به اصلاح طلبان رای بدهید ، اگر
نمی خواهید بچه های شما کشته شوند !
اگر می خواهید ، دخترانتان درس بخوانند !
فردای آن  روز با اتوموبیل گالانت قرمز
رنگ خودم  در خیابان دانشکده رانندگی
می کردم ، اتوموبیلی از اداره امنیتی بیرون آمد ، احساس کردم می خواهد با
من حرف بزند ، برای اینکه خانواده ام
متوجه نشوند ، اتوموبیل خودم را کنار
کشیدم و از آن پیاده شدم ، ایشان هم
چنین کرد ، به پشت اتوموبیل خودم رفتم ، نسخه ای از نوید در دست اش
بود و بلافاصله گفت :
آقای نظری ! آخر خود خاتمی و اصلاح
طلبان چنین نمی نویسند و نمی گویند ،
چه معنی دارد تو کاتولیک تر از پاپ
می شوی ؟
خدائی راست می گفت ، من فکر می کردم ، ممکن است ، تهدید کند و یا اهانت ، ولی چنین نشد ، با ادب یک جمله ای گفت و رفت ، آن جمله هنوز هم در
محدودهِ ذهن من حضور دارد !
بعد ها آن شعار مالید ، همان کاسه شد و
همان آش !
🔸و این بار پزشکیان !
از تبار تورک های ایران ، فرزند آذربایجان
از نسل پیرامون ایران !
قبلا هم از تورک ها به این رده ها رسیده
بودند ، بنی صدر از تورک های همدان بود ، میر حسین موسوی و.....
ولی هیچکدام نه تنها از هویت نشنیده
بودند ، هیچ یک هم نشانه ای بروز
نداده بودند و فقط در خدمت مرکزیت
ضد پیرامون بودند !
اینبار یک تغییر ماهوی بوجود آمده است  پزشکیان از تبار پیرامونیان است ،
و به این پیرامونی اگاهی دارد و ان را
انکار نمی کند !
🔸در مرحله اول تعداد شرکت کننده کمتر از مراحل قبل بوده است و این مانعی برای ما و امتیازی برای ارتجاعیون است .
🔸برای مرحله دوم با تمامی قدرت به
میدان می آئیم ، برای جلوگیری از
بی اعتمادی ملی و برای عدم فروپاشی
ایران عزیزمان به پزشکیان با تمام قدرت رای می دهیم !
تهدید های اسب های آدم نما و اهانت های دوستان نادان پیرامونی ، ( هله هله اگر خبرنگار دست چندم زینه  کش های شهر اورمیه باشند ) تک شاهی
نمی ارزند .
سون یول ، سون قلعه ، هم استراتژی هم
تاکتیک ،
رای پیرامونیان ایران پزشکیان
است !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴  به جای طنز هفته

انتخابات قبل و بعد انقلاب

🖌عیسی نظری

🔹نوشته بودم قرار بود در میدان بیست و چهار اسفند تظاهرات ضد سلطنتی بکنیم ، من با دوست دوران کودکی و
دبستانی خودم روبرو شدم ، برایم گفت :
عیسی جان ، تو اینجا چکار می کنی ؟
گفتم : بلیط خریدم ، می خواهم سینما
بروم !
گفت : یا مسیح ! هر کجا می خواهی برو ! فقط برو ! چند مادر به خطا قرار
است اینجا شورش راه بیاندازند !
گفتم : سجاد فدایت شوم ، تو سربازی
رفتی ، این کار های خطرناک چیه ؟
گفت : سربازی مرا انتخاب کردند ، به
خاطر هیکل ام ، الان من مامور امنیت
مملکت هستم !
از او جدا شدم و تظاهرات را لغو کردم ،
برنامه قبل از اجرا لو رفته بود !
تا انقلاب دیگر او را ندیدم ،
🔹در سال ۱۳۵۹ من دادیار دادسرای عمومی شهرستان اورمیه بودم ، به نماز جمعه رفتم ، دیر رفته بودم در آخرین صف نماز جمعه در مسجد جامع اورمیه به مردم پیوستم ، هنوز مرحوم حسنی امام جمعه نماز را شروع نکرده بود !
سجاد در بالای سر صف اول ، مردم را
کنترل می کرد ، سجاد چشم اش به من
افتاد ، سریع به طرف ام آمد و دست مرا
گرفت و کشان کشان به صف اول نماز
برد ، درست پشت سر امام جمعه و خطاب به استاندار و فرماندار و امام
جمعه داد زد :
عجب روزگاری شده است ، صاحب اصلی
انقلاب در صف آخر و متظاهرین در صف
اول ! آقای حسنی ! وقتی ما در خواب
ناز بودیم ، این مرد در خیابان های تهران
تلاش می کرد ، برای انقلاب !
الان جای او باید اول صف باشد !
🔹ممکن است آقای پزشکیان انتخاب شود ، ببینیم صف های اول چه کسانی خواهند بود .
وقتی خاتمی انتخاب شد ، به شمس  الواعظین زنگ زدم تا تبریک بگویم .
گفت : یا مسیح ما فقط اتوموبیل های
خودمان را در گاراژ اصلاح طلبان پارک
کرده ایم !
وقتی اسامی اصلاح طلبان روز را در
حمایت از پزشکیان دیدم !
اوف ، مگر پارکینگ پزشکیان چقدر جا
دارد ؟
🔹وقتی خاطره سجاد و راهپیمائی را نوشتم ، دوستان می پرسیدند ،
الان هم سجاد را می بینید ؟
گفتم :  معلومه که می بینم ! ما در یک
شهر زندگی می کنیم !
در ثانی ما صادق ترین دوستان دوران
کودکی هم بودیم !
آن موقع هنوز صدا و سیما در کوچه پس
کوچه های کوی  دیلمقانی بود .
ما هر دو عاشق گوینده و مجری آن بودیم و برای دیدن او به هر بهانه ای
در کوچه پس کوچه های خیابان زنگنه
( کاشانی امروز ) ول می گشتیم !
حالا مگه ، چی شده ، رژیم عوض شده ،
مگه ما هم عوض شدیم ؟
حالا هم ، همان کودک در درون من است !
بی آن کودک من چیزی نیستم ، من همان
کودکم !
می پرسیدند ، وقتی هم را می بینید ،
نسبت به هم چه عکس العملی دارید ؟
می گفتم :
وقتی هم را می بینیم ،  سری خم می کنیم و دستی به سینه و بهم می گوئیم
ارادت مندیم !
مگر نه اینکه هر کودکی حالا بفرمائید ،
هر انسانی کرامت ذاتی دارد و قابل احترام ، مگر نه این است که دوستی
اصل است !
🔹چه بدبخت مردمی هستند ، که به خاطر انتخاب یکی به وکالت مجلس و یا ریاست جمهور و یا نمایندگی شورای
شهر ، به مردم به کودکان دیروز و یا
امروز به دوستان خود ناسزا می گویند ،
اهانت روا می دارند !
اوف که چه بدبخت مردمی هستیم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴سون یول و سون قلعه !

🖌عیسی نظری

▪️من برای انتخاب دکتر پزشکیان فعالیت می کنم و به او نیز خدا بخواهد در هشتم تیرماه رای خواهم داد .
اما باید بگویم که قهرمان سازی از انسان ،ویا مقدس سازی همان ساخت دیکتاتور است که اصولا ما ایرانیان ید طولانی در اینکار داریم !
شش کاندید برای ریاست جمهوری تائید
صلاحیت شده است که سرترین و باسواد
ترین و پاکدست ترین انها دکتر پزشکیان
است !
حتی ایشان همشهری و دوست مردمی
است که برای به دست آوردن اقل خواسته های قانونی و انسانی تلاش می کنند .
▪️نیروهای ضد تورک با سیاست انگلیسی ها حکومت مشروطه را با دیکتاتوری رضا خانی جابه جا  و آن را به دیکتاتوری سلطنتی تبدیل نموده و پنجاه سال علیهتورک های ایران و به خصوص آذربایجان و در ثانی علیه تمامیت پیرامون ایران به شکلی فله ای کشتار راه انداختند ،
ارتش به اصطلاح نوین شاهنشاهی که
هرگز به طرف نیرو های خارجی گلوله ای
شلیک نکردند ، در تمامی پیرامون ایران
از مشهد ، از گیلان از لرستان از قشقائی
از بلوچستان از عرب های خوزستان ،
از تورکمن ها از کردستان و آذربایجان ،
در جهت منافع انگلیسی ها و بعدا امریکا
کشتار نمودند .
و از همان روز اول ضدیت با تورک با
ساختن تاریخ افسانه ای و غیر واقعی ،
تاریخ توهم این ملت بوده است !
توهم دشمنی تورک ها ، توهم دشمنی
جهان با ایران ، توهم دشمنی همسایگان
و بالاخره توهم دشمنی با تمامیت پیرامون ایران با اجرای سیاست انگلیسی
سانترالیسم ( مرکزیت ) ، کشورمان ایران
را بدین روز رسانده اند ،
این سیاست های فاشیستی و شوونیستی ، مملکت را بدین پرتگاه سوق
داده است !
▪️پس از یکصد سال ، الان سیاست ضد
تورک و ضد پیرامون به لحاظ بن بست
کشورمان به کناری نهاده شده و حضور
یک پیرامونی متعادل به نظر می رسد ،
سون یول و سون قلعه دیر !
سیاست های گذشته ضدیت با پیرامون ،
مرکزیت را هم به بن بست کشانده است ،
تجمیع تمام امکانات کشور در تهران ، خدمت به کشور و حتی خود تهران نیست !
من نوستراداموس نیستم و برخلاف فرموده اکسیر الدین پاکستانی اصلِ ماردین، پیشگویی نمی دانم !
در اصل نمی دانم آقای پزشکیان موفق
خواهد شد و یا نه !
ولی می دانم که تداوم سیاست ضدیت
با تورک و عرب و بلوچ و با پیرامون
مملکت ، دیگر کارآئی خود را از دست
داده است هم مملکت و هم همان تهران
دچار بن بست  شده است .
رای به پزشکیان آخرین راه رهائی از همان بن بست است .
▪️اگر ایران برای تمام ایرانیان در اثر
شوونیسم موجود به شعاری تو خالی
و کلیشه ای تبدیل شد ، این بار می تواند ، کلیت رهائی از این بن بست را
نیز از بین ببرد !
وجود شخصی چون آخوندی ، که صندوقدار شوونیسم و مروج سیاست
یک سان سازی است ، این نگرانی را
تشدید می کند !
همشهری کورد من ، فعلا در لباس یوسف
و خبرنگاری در اصل در خدمت تروریسم ،
اگر تا کنون مملکت در اختیار من بود ،
هم کوردها آسوده بودند و هم تورک ها !
تورک ها خدمت به تروریسم را بایکوت
نموده اند و اگر کورد ها هم به این مرتبه
می رسیدند ، ما به عنوان دو ملت همسایه و در هم پیوسته ، وضع مان
بهتر از این بود .
تو چگونه خبرنگاری هستی ؟
حتی تاریخ معاصر خودمان و خودتان را
هم نخواندی ؟
مطمئن هستم سرنوشت ملت کورد ،
برای شما انچنان مهم نیست که چمدان های پول تروریست های مزدور !
از اولین استاندار تا به امروز اگر هر کدام
ادعا کند که ریالی برای نه عیسی نظری
که برای کل هویت طلبان تورک در این
شهر هزینه کرده اند ! تسلیم اورمیه ۲۴
می شوم !
▪️رای روز جمعه به پزشکیان آخرین امید پیرامونیان و نجات تهران از بن بست ،یادتان نرود .
ما با کل ملت های ( ایران کثیر المله )
تضاد انتاگونیستی ( غیر قابل حل )
نداریم  ،
و هر اختلاف قابل حل در بین ملت ها
سبب آشتی ملی در کشور می شود .
کافی است به گفتگو روی بیاوریم و نه ،
نیش های تروریست ساخته و خبرنگار
نشر کرده !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴بازی امر نمادین در انتخابات !

🖌عیسی نظری

▪️من در سال ۱۳۶۰ یکبار با آقای پزشکیان روبرو شده ام و بعد آن نیز ، نه او را دیده ام و نه ارتباطی دارم !
پس از افتضاح دو جناح اصلاح طلب و
اصولگرا همواره در باره تغییر ، مطلب
نوشته ام ، از مردم خواسته ام با صندوق
رای نباید قهر کرد ، چه امروز و چه فردا
در نهایت ، صندوق رای می تواند به تغییر
بیانجامد ، هان اگر کاندیدای مورد علاقه
شما نباشد ، به همان اندازه که رای دادن
حق شماست ، رای ندادن نیز حق ملت است .
در اول و قبل از انتخاب هیچکس دیکتاتور نیست ،
سرنوشت تمامی دیکتاتور ها را بخوانید ،
همه بعدا و به دست مردم و یا ملت خود ،
دیکتاتور شده اند !
برای همین همواره نیز نوشته و گفته ام :
باید به مورد نیاز مردم پرداخت و نه به
خوشایند و بد آیند آنها !
▪️صریح نوشته ام هم استراتژی و هم تاکتیک ، به پزشکیان رای می دهیم !
یعنی فارغ از امر واقعی به بازی امر
نمادین تسلیم می شویم !
اما ما به عنوان فعالین مدنی آذربایجان
هم خط قرمزی داریم که شکستن آن را
از طرف هیچکس نمی پذیریم .
بیزیم بیر وارلیقیمیز وار ، بو وارلیقی
رئیس جمهور هنوز انتخاب نشده مان ،
سهل است ، کل روسای جمهور دنیا هم
نمی توانند ، از ما بگیرند !
در فیلم  جدائی نادر از سیمین ، سیمین  به نادر  می گوید که پدرت آلزایمر
گرفته اصلا نمی داند که پدر توست ،
نادر جواب می دهد  : ولی منکه آلزایمر
نگرفته ام ، میدانم او پدر من است !
در یک گروهی عده ای استدلال می کردند ، که نگوئید ما تورک هستیم ،
و به پزشکیان رای می دهیم ، بگذارید
اصلا ح طلب گفته شود تا اصلاح طلبان
به او رای بدهند !
یعنی من داوطلبانه هویت خودم را
منکر شوم تا پزشکیان انتخاب شود !
من به پزشکیان به خاطر اینکه پیرامونی
است ، رای می دهم ، اگر قرار باشد ،
هویت خودم را منکر شوم ، چه پزشکیان ، چه قالی باف و یا جلیلی ،
اصلا همواره ضربات اصلاحات بر پیکر
ما پیرامونی ها ، خیلی بیشتر از اصولگراها بوده است .
▪️ما می گفتیم : اصول گراها در هزار و چهارصد سال قبل فریز شده اند ،
اصلاح طلبان ذوب شدند و به دو هزار
و اندی سال قبل باز گشتند !
شرکت در انتخابات برای تثبیت هویت
من است ، اگر اصل بر انکار است که
سایر کاندید ها که بهتر  انکار  می کنند ،
چه نیازی به پزشکیان بود ؟
دشمن می خواهد ما هویت خود را
انکار کنیم ، چه به نام و چه به ننگ !
چه با زبان خوش و چه با کشتار ،
یک صد سال است که گماشته های
انگلیس ، این فرمت را اجرایی می کنند ،
با کشتار های فله ای پدر و پسر ، در پی
سیاست یکسان سازی ، با انکار هویت های پیرامون مملکت و نابودی موجودیت
انها ، شرکت ما در انتخابات برای احیای
تمامی موجودیت مملکت به صورت برابر
است ، به پزشکیان هم به خاطر داشتن
چنین افکار پویا و ملی رای می دهیم ،
برای باز سازی قدرت به فنا رفته و ورشکسته اصلاح طلبان خاتمی نیست !
برای باز سازی ملل پیرامونی مملکت
است که یکی از عمده نیرو های پیرامونی
تورک ها هستند !
اگر کسی در پی حذف و انکار هویت ما
باشد ، همان بهتر که به پزشکیان رای
ندهد !
▪️تا انجا که من می دانم ، پزشکیان آدمی نیست که هویت و موجودیت خود را انکار کند ، ایرانشهری ها باید برای
خودشان مرثیه خوان دیگری پیدا کنند ،
از این نمد برای انها کلاهی به دست نمی آید !
ولی اگر قرار باشد ، پزشکیان به صف
دشمن پیرامون ایران نقل مکان کند ،
انتخاب نشود ، بهتر است ، ما عاشق چشم و ابروی کسی نیستیم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴پزشکیان ،  هم استراتژی هم تاکتیک !

🖌عیسی نظری

▪️هویت طلبان به لحاظ اینکه پزشکیان ، جزو نیرو های پیرامونی ممالک محروسه
ایران است و حداقل ضد تمرکز هم نباشد ، جزو نیرو های مرکزگرا نیست ،
می تواند انتخاب اول انها باشد ، حتی
به عنوان استراتژی و نه تاکتیک !

مقابل هویت خواهان ، نیرو های به اصطلاح ایرانشهری ، سلطنت طلبان و
شاه پرستان که پیرامون همواره برای
آنها به منزله تجزیه طلب ها ، پان ها ،
ضد مرکز ها ،  منشا شرّ و شیطان محسوب که همیشه خدا به عوض پشتیبانی از روسای جمهور تهران ، از
صدام ها ، علی یف ها و اردوان ها ، هواداری و پشتیبانی می کنند !
می توانند با تعیین پزشکیان به عنوان
انتخاب اول خود ، به شکلی استراتژیک
در سراسر ایران از کاندیداتوری واحد
سود ببرند !
▪️برای اولین بار در تاریخ یک صد ساله
پس از کودتای انگلیسی ( سقوط قاجار )
تمامیت ارضی با دمکراسی و آزادی ، بر هم منطبق افتاده است .
پس از هویت طلبان و ایرانشهری ها و
سلطنت طلبان ، گروه دیگری هم در این
مملکت زندگی می کنند .
تا نهایت دینی و مذهبی ، مسلمانان سنتی
که حتی به قیمت قبول انگ و اتهام ارتجاعی هرگز مواضع غرب و فلسفه
وجودی انها را قبول نکرده و به زندگی
دینی خود به عنوان سنت عرفی و ملی
نگاه کرده و در واقع جز آن روشی را
بر نگزیده اند !
▪️آنها نیز می توانند با خیال راحت به
پزشکیان به عنوان انتخاب استراتژیک
خود ببالند !
قسم می خورم ایشان هم قبل از انقلاب
و هم بعد از  انقلاب ، همچنان و یک ریز
فردی دینی و مذهبی بوده و باقی مانده
و باقی خواهد ماند !
می ماند کسانی که یا کمونیست هستند و
غیر دینی و یا آته ئیست هستند ، می
خواهند در فضای غیر دینی تنفس کنند .
این گروه هم باید در مقابل نیرو های
یزدی - اصفهانی ، هله هله مشهدی و
کربلائی و کویر برهوت چولو و سمنان و
حتی حتی کرج و تهران ، سفت و سخت
باید به دامن پزشکیان بچسبند و با انتخاب اول خود ، استراتژیک به او
رای بدهند !
همین اول کار بگویم ، شهید بهشتی از
دونفر می ترسید
اول خدا -- دوم حوزه نجف ( عراقی ها )
یعنی کسی که هم تبریز را دیده و هم
یزد و اصفهان و کرمان و حتی سمنان
و تهران را به شما می گوید .
برادر تبریز ولیعهد نشین بوده ، افهم !
هان گروه های قومی هم باید انتخاب
استراتژیک شان ، پزشکیان باشد !
خواهید گفت : چرا ؟
پزشکیان متولد مهاباد است ، انجا متولد
شده و هرگز هم آن را انکار ننموده است !
همین متولدین عراق ( کربلا - نجف )
کار اول شان تغییر محتویات شناسنامه
خودشان است ، حتی برخی از انها
اسم فامیلی و شهرت خودشان را هم
عوض می کنند !
▪️پزشکیان همیشه می گوید در شهر مهاباد به دنیا امده و بعد در اورمیه و سپس تبریز( جان ریز از تب ) و در نهایت به پایتخت ایران رسیده است !
هر کدام از این موضوعات خود یک مقاله
برای روزنامه است ، اما مینی مال نویسی
الگوی جهان متمدن و امروز ما است .
حتی به موکلین خود ، همواره گوشزد
می کنم ، بابا جان اگر دفاعیات تو بیشتر از یک صفحه آ چهار باشد ، خوانده نمی شود !
یعنی کوتاه نویسی هم ، دیگر یک استراتژی است و نه تاکتیک !
▪️اگر می خواهید رای بدهید ، پزشکیان
باید انتخاب استراتژیک شما باشد .
می توانم هزار دلیل بیاورم و هزار صفحه
بنویسم ولی چه کنم ، مینی مال نویسی
جهان مجبورم می کند ، خاتمه دهم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴خاطره هایت را بگو
وقت تنگ است
زمان می چرخد و می رود !


🖌عیسی نظری 

🔹دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود و من !
گاها سید حسن امامی صاحب تنها کتاب
معتبر حقوق مدنی به دانشکده می امد ،
بی هیچ حاجب و دربانی ، پسر کوچک
موطلائی و چشم ابی هم گاها کنارش ،
می گفتند از همسر سوئیسی خود ، این
بچه را به دست آورده است !
هرچه بود ، در دانشکده حقوق ، یال و کوپال امامت جمعه تهران و دربار را کنار
می گذاشت و به سوالات جواب می داد ،
در همان حیاط دانشکده و یا سالن آن .
کاتوزیان و لنگرودی و دادبان و حسن افشار و عراقی و محمدی و معتمدی و
سالار نصر وآشوری و واحدی و ابوالحمد و درودیان و تاج زمان دانش  و......
وارد کلاس ها می شوند و درس می دادند !
تعهدات و مقاوله نامه های بین المللی ،
حقوق ثبت و اسناد ، حقوق در یاها ،
حقوق مصونیت مرزی و پارلمانی ، حقوق
تطبیقی ، انگلوساکسون ها ، قانون اساسی و......
🔹سال پنجاه و هشت از دانشکده فارغ شدم و به عنوان دادیار درجه دو آزمایشی وارد دادسرای عمومی اورمیه
شدم .
اولین پرونده ، نشان آن دوگانگی درس دانشگاه و عرف عمل حقوقی بود  ،
نشان می داد که همچنانکه اموزش و
پرورش برای سرکوب ایده های جوانان
مملکت ، فرمت داده شده ، دانشگاه هم
انچنان نیروی کاربردی ، تحویل جامعه
نداده است .
کار در حین عمل و با همان آزمون و خطای معروف به دست می آید !
یک پرونده بسیار باریک و کم ورق
بود .
رو به شاکیه کردم ، مقررات قانونی برایتان تفهیم می شود ، محل اقامت
خود را مشخص کنید و هر شکایتی
دارید با ادله موجود خودتان بیان کنید !
زن با حیرت مرا نگاه می کرد ، نوعی
نگه کردن عاقل اندر سفیه ، احساس
کردم نوعی سوءتفاهمی غیر قابل ذکر
پیش امده است !
🔹عجب پر رو هائی به ادارات آمده است ،
هنوز هیچی به هیچی ، آقا آدرس می خواهد !
ولی به آرامی گفت :
شوهرم به من آب و نان نمی دهد !
گفتم :
حاضرید از وی تمکین کنید ؟
عنصر مهم در شکایت ترک انفاق زن ،
اعلام و حاضر به تمکین از شوهر است !
گفت : چی چی کنم ؟
-- تمکین !
-- یعنی چی کنم ؟
-- یعنی ، چی بگم ! هر وقت شوهر تان
اراده کرد ، خودتان را در اختیار وی بگذارید !
پکر شد و با ناراحتی گفت :
آقا من می گم برایم آب و نان نمی دهد !
تو در چه فکری هستی ؟ انگاری ناف شما
را با تسلیم شدن ما بریده اند !
آهی کشید و گفت :
چطوریه ، پرونده را از روی میزتان جمع
کنید ، همینجا من تسلیم او بشوم و به
شما ، ثابت شود که من تمکین می کنم ؟
🔹گفتم : اینجا حقوق در شکل تئوری ،
مطرح می شود و نه عملی ! همین که
معلوم شود ، حاضر به تمکین هستید و
علی رغم آن شوهر ترک نفقه می کند ،
جرم اتفاق افتاده است
رو به شوهر زن کردم و گفتم :
مقررات قانونی برایتان قرائت می شود ،
مواظب اظهارات خود باشید ، ادرس
خود را اگر تغییر دادید ، اطلاع می دهید ! اتهام شما دایر بر ترک انفاق از
همسرتان قرائت می شود ، هر دفاعی
دارید ، بیان کنید !
گفت : آقا این قانون مانون نمی خواهد ،
ندارم بدهم ، تو به من پول بده ، اگر
همینجا ، همه اش را به او ندهم ، اعدامم
کنید ، احتیاجی هم به تمکین نیست ،
حاضر هم باشد ، من دنبال تمکین نیستم !
به اتاق دادیار ارشد  رفتم ، آقا نفقه با فرض
امکان آن ممکن است ، می گوید ندارم !

گفت :
ببین عزیز لازم نیست تمامی تئوری های
حقوقی را در این اتاق پیاده کنی ،
ول اش کن تو را سنه نه ؟
یک تامین بگیر ، بعد پرونده را به دادگاه
بفرست ، رییس دادگاه شده ، بگذار
معما را حل کند !
چرا خودت را به زحمت می اندازی ،
این مقررات را به طرفین نگو ، خودت
بنویس ودر آخر بگو ، اینجا و اونجا را
امضا کن !
بیکاری برای مردم شرح مقررات و هله
تمکین ممکین می کنی ؟
@navidazerbaijan

Читать полностью…

نوید آذربایجان

🔴مدتی این مثنوی تاخیر شد !

مراسم بزرگداشت دو استاد نام آور آذربایجان در تبریز

🖌عیسی نظری

▪️حدود ده روز قبل برای سیاحت و دیدار اقوام ، همراه خانواده عازم ازمیر تورکیه شدیم ، هنوز به مرز رازی چند کیلومتری مانده بود که خبر امد ،آذربایجان مدنیت  اوجاقی  می خواهد از دو استاد بزرگوار آذربایجان تجلیل کند ، شما هم دعوت هستید !
آه از دل ام آه !
آئین تقوا ما نیز دانیم !
لیکن چه چاره با بخت گمراه !
فقط توانستم به استاد بزرگوار طی یاد داشتی تلگرامی بگویم که من عازم
مسافرت خارج از کشور هستم !
ایکاش چند روز قبل خبر می کردید ،
اهل بیت هم همراه هستند و حق و حقوقی دارند ، خرید بلیط از قبل و با
این گرانی و امید سفر در دو خانواده
اینطرف و آنطرف مرز و بخصوص قرار
گرفتن در لب مرز و .....
خلاصه نومید از حضور در جلسه تکریم
آندو بزرگوار جناب دکتر فیض الهی و جناب دکتر جمال آیرملو از مرز گذشتیم
و میهمان دختر خواهرم شدیم !
من تا کنون به کشور های دیگر اروپائی و
آسیائی رفته ام و بسیار سفرنامه همانند
خاطرات نامه نوشته ام .
▪️ اما ازمیر متفاوت بود برای اولین بار در شهری متعادل از نظر مدنی ما بین لویاتان و شهروند دیدم !
یعنی اگر هیولای دولت ( لویاتان ) با قرار
دادن کیسه زباله در داخل زباله دان ها از
انتشار میکروب جلوگیری می کند ،
شهروند نیز با تفکیک نوع زباله ها ، مامورین بلدیه را یاری می کند !
بگذریم این قسمت بماند ، برای یک قسمت دیگر و....
خلاصه با دلی شکسته رفتیم و برگشتیم وحین ورود به مرز رازی و قسمت وطن
خودمان خبر دیگری آمد .
به لحاظ آن واقعه معلوم و جانگداز ، ( خبر ناگوار سقوط هلی کوپتر رییس
جمهور از طرف کانال خبری C N N
تورک بیست و چهار ساعته پخش و نشر
می شد )
▪️تجلیل از دو استاد بزرگوار تبریزی و اورموی به این جمعه اخیر تغییر کرده و
شما همچنان دعوت هستید !
وقتی وارد سالن تجلیل ازدو شخصیت
بزرگوار آذربایجان ، استاد جمال آیرملو
و استاد فیض الهی  ترتیب یافته بود ، شدم ، به یاد شعر شهریار ایران افتادم و زمزمه کردم :
از کوری چشم فلک ، امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب ،  به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک ، از بنده بگوئید
چشم ات ندود این همه ، یک شب قمر اینجاست
تنها نه من از شوق ، سر از پا نشناسم
یک دسته چو من ، عاشق بی پا و سر اینجاست
ایکاش سحر ناید و خورشید نزاید
کامشب قمر اینجا ، قمر اینجا ، قمر اینجاست
هله هله ، تنها یک قمر نبود ، قمر ها بودند .
هر یک هنرمندی ، سازی و سوزی ،
صدائی و نوائی ، شعری و سرودی
قصه ای ، حکایتی ، خاطره ای ، رقصی
چنین میانه میدانم آرزوست !
▪️نسل ما ، گرچه پس از پایان یک قیام
متولد شده است ، گرچه در بی خبری
کودکانه خود بر مزار پدران خود به رقص
وا داشته شده ، گرچه خونبهای پدرانمان
را نجات آذربایجان نام داده بودند !
یک خوش شانسی هم داشتیم ، در میان
سیل توده های نا آگاه به سرنوشت خویش ، قمر هائی هم در میان خود داشتیم ، فرد هائی که سنگینی خون
پدرانمان را بر دوش می کشیدند و
دنبال کسانی بودند که این صلیب شکسته و درد آور خود را به نسل بعدی
خود واگذار کنند .
کسانی چون دکتر هیئت ، حسن آذربایجان ( دمیر چی ) دکتر فیض الهی ،
دکتر جمال آیرملو و قمر های دیگر ، که
در اصل معلم های واقعی ما و ما ها بوده اند .
من نیز به سهم خودم در آن جلسه سعی
کردم ، دین خودم را ادا کنم ، فقط
به علت اینکه قید سخنانم در آن قمرستان ، طولانی می شود ، آن را به
مقاله ای دیگر وا می نهم ، در ضمن
میهمانان اورمیه را می شناختم ولی
چون از شناسائی تک تک تبریزیان
عاجز بودم ، از قید اسامی بزرگواران
خود داری کردم !
این روز بر دو بزرگوار تبریزی و اورموی
مبارک باشد و انشاءالله شاهد برگزاری
این نوع مراسم در اورمیه و شهر های
دیگر هم باشیم !
@navidazerbaijan

Читать полностью…
Subscribe to a channel