•
با سلامی سوی تو می آیم
که بگویم خورشید برخاست
که او به انوار گرمش
به روی برگ ها تپیدن گرفت
که بگویم بیدار شد جنگل
همه بیدار شده اند
هر شاخه ای و پرنده ای
از خواب جسته
و از عطش بهار لبریز است
بگویم
که چون دیروز
با همان عشق آمده ام
که جانم
همانگونه به سعادت لبریز یاری ست
که به تو
که بگویم
از همه سو بر من
خرمی وزیدن گرفته است
که خود بی خبرم
از اینکه چه می خوانم
تنها نغمه می رسد مرا
نغمه، نغمه، نغمه می رسد مرا...
#آفاناسی_فیت
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
در اتاقی که به اندازۀ یک تنهاییست
دلِ من
که به اندازۀ یک عشق است
به بهانههایِ سادۀ خوشبختیِ خود مینگرد...
به زوالِ زیبایِ گلها در گلدان،
به نهالی که تو در باغچۀ خانۀمان کاشتهای،
و به آوازِ قناریها،
که به اندازۀ یک پنجره میخوانند
آه...
سهمِ من این است...
سهمِ من این است...
سهمِ من،
آسمانیست که آویختنِ پردهای آن را از من میگیرد...
سهمِ من پایین رفتن از یک پلۀ متروک است،
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن.
سهمِ من گردشِ حزنآلودی در باغِ خاطرههاست،
و در اندوهِ صدایی جان دادن،
که به من میگوید:
دستهایت را
دوست میدارم.
#فروغ_فرخزاد
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
َ
آتش باشى
براى تو هيزم مى شوم
دريا بروى ....پارو
تو هميشه درست پنداشتهاى
دل من
شبيه تكه سنگى است
كه مى خواهم
تو با همه خستگى هايت
يك لحظه به من تكيه كنى...
#شمس_لنگرودى
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
َ
"و فکر کن
که یک نوازش کافی بود
تا دنیا را زیر و رو کند."
#آلدا_مرینی
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
•
سلام
از ما
به چشمانی
که با تصویر
دلداران خود
تا صبح بیدارند..
#کمال_آذر
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
سخت ترین امانت داریِ دنیا
امانت از قلبیه که به ما سپرده میشه
امانت دارِ خوبی باشیم...
#ثنا_بیکزاد
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
مادربزرگم همیشه برام
اینجوری دعا میکرد مي کرد :
الهي که پرنده دلت ، غُربت نبینه
معناشو ازش پرسیدم در جواب گفت :
یعني وسط تموم دوست داشتنت نسبت به کسي ، معلق بین بودن و نبودن گرفتار نَشي وسط راه تنها نَموني
عشقت و رفیق زندگیت ،همیشه با تو باشه و مزه غربت زدگی نچشي🖤
#الهام_پورعبدالله
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
.
دل از من بردی ای دلبر به فن
آهسته آهسته ...
تهی کردی مـرا از خویشتــن
آهسته آهسته ...
ز بس بستم خیال تو
"تو" گشتم پای تا سر من
"تو" آمد،خرده خرده رفت "من"
آهسته آهسته ...
#فیض_کاشانی
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
•
در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمیگویم.
سکوت و سکوت و سکوت. انگار که لال شده باشم؛ شاید هم کور و کر. دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را.
میدانی؟ دیر دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم. بگذار هر که هرچه خواست بگوید! چه اهمیتی دارد؟ من در لاک خود راحت ترم. آن جا میشود آرام و بی دغدغه زندگی کرد!
فروغ فرخزاد
•
ميدونى تهِ دل كجاست؟!
ته دل همونجايى كه فقط جاى ى نفره!
ته دل همونجايى كه فقط ى نفر ميتونه توش باشه! ته دل يعنى كه من غرورمو اخلاقاى بدمو همرو كنار ميزارم بخاطرش! “به خاطر ته دلم”
ميگه اينجا نرو اينكارو نكن با اون نگرد با اين بگرد فلان كن همرو انجام ميدى بخاطر ته دليه!
اون ته دليرو نميشه با كسى عوضش كردا!
حواست باشه كه اگه ته دلت زندگى كنه ديگه نميره..!
اميدوارم همتون با ته دليتون باشيد!
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
#موزیک_شبانه
سلام بر تو که اندوهِ مرا کم و ناچیز نشمردی،
و کنارم ماندی💗
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
َ
ما همیشه
یک نفر را پشت صورتمان داریم،
که بریده از دنیا
میخواهد برود،
فرار کند؛ اما
لباسش هر بار گیر میکند
به پوست و لبمان،
طوری که آدم ها خیال میکنند
داریم میخندیم...
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
•
من شیفته انسانهایی هستم که تنهاییشان را شناختهاند، با او حرف زدهاند، چای خوردهاند،
در آغوشش گرفته و همچون گنجی گرانبها از آن مراقبت کرده و میکنند.
آنها انسانهایی رشد یافتهاند که در آن سوی وابستگی یعنی استقلال ایستادهاند و اگر روزی به کسی اجازه ورود به حریم تنهاییشان را بدهند، به این دلیل است که او را همچون تنهاییِ خود ارزشمند یافتهاند و این بدان معناست که او نیز انسان رشد یافتهٔ دیگریست...
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
.
به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست
و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست
همه شهر به دلدادگی ام می خندند
که فلانی شده از چشم کسی مست، که نیست
«تو به من گفتی ازین عشق حذر کن» ... آری
و تو گفتی که ره عشق تو سخت ست، که نیست
مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بند نفس های کسی هست که نیست
#فریدون_مشیری
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
•
من اگه می تونستم برم به گذشته،
می رفتم!
نه که چیزی رو تغییر بدم؛
می رفتم که بعضی چیزارو
فقط دوباره احساس کنم!
همین..
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
#موزیک_شبانه
اکنون کجایی؟
ای خودِ دیگر من
آیا در این سکوت شب،
بیداری...؟
#جبران_خلیل_جبران
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
َ
ای پریِ خوبام
بارِ دیگر تو را کجا بازیابام
تا مرا قطرەقطرە بر تنِ خود بپاشی
تا مرا چنان چون کرمکِ شبتابی
بر سفیدای برفِ روشنای مهتابی
پستانهایات بیاویزی.
تو را کجا بازیابام
تا یک لحظه در صدایات بە خواب روم
تا یک لحظە در بوسەات
با بالهای آتش گرفتە ققنوس لبهایام
خاکسترِ استخوانهای این لحظەام را شعلەور کنم.
چه شد کە برگهای نگاهات فروریخت
و در دستهایات نفسِ سردِ من نشست؟
در اوراقِ خاطراتِ دفترِ پاییز
جای سطری خالی نمییابی
تا فروریختن برگی دیگر را بنویسی.
چە شد برگهای نگاهات فروریخت
و در حفرهی برگهای زردِ سینەام نشست؟
#شیرکو_بیکس
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
َ
چگونه از تو بگذرم
وقتی همین دوست داشتنت
مرا زنده نگه داشته...
#علی_سید_صالحی
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
َ
ای پریِ خوبام
بارِ دیگر تو را کجا بازیابام
تا مرا قطرەقطرە بر تنِ خود بپاشی
تا مرا چنان چون کرمکِ شبتابی
بر سفیدای برفِ روشنای مهتابی
پستانهایات بیاویزی.
تو را کجا بازیابام
تا یک لحظه در صدایات بە خواب روم
تا یک لحظە در بوسەات
با بالهای آتش گرفتە ققنوس لبهایام
خاکسترِ استخوانهای این لحظەام را شعلەور کنم.
چه شد کە برگهای نگاهات فروریخت
و در دستهایات نفسِ سردِ من نشست؟
در اوراقِ خاطراتِ دفترِ پاییز
جای سطری خالی نمییابی
تا فروریختن برگی دیگر را بنویسی.
چە شد برگهای نگاهات فروریخت
و در حفرهی برگهای زردِ سینەام نشست؟
#شیرکو_بیکس
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
•
سکوت آدمیزاد بوی دلخوری میده
و پر حرفیش بوی دلتنگی
میدونی !
خیلی از اوردوزای مغزی بر اثر مصرف زیاد فکره
چه آرزوهایی داشتیمو چی شد
چی خیالایی بافتیمو چی شد
بین شدن های نشده و نشدن های شده
هرچی خواستیم نشد و هرچی نخواستیم شد
میدونم
یه روز خوب میاد ولی وقتی میاد که ما دیگه به شب عادت کردیم
دلنوشته
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
•
✍️نزارین کسی که باورتون کرده
کسی که دوستون داره
حس کنه اضافیه!
حس کنه هر موقع دلتون خواست و بعد از همه ی کاراتون واسش وقت دارین ..
نزارین فک کنه همیشه ذهنتون درگیر آدما و چیزای دیگس و آخر از همه دوسش دارین !
حواستون به کسایی که دوستون دارن باشه
چون اگه یه روز خسته شن و برن !!
دیگه ممکنه قلبی مثل قلب اونا پیدا نشه که..
واقعی و از ته دل ... شما رو دوست داشته باشه و نگرانتون باشه ...
دلنوشته ➡️
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
•
اتاق را همه خورشید میکنی هر صبح
سلام آینهٔ روی رف نهادهٔ من!...
#حسین_منزوی
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
اگر باید زخمی داشته باشم
که نوازشم کنی
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه کنم
زخمها زیبایند
و زیباتر آنکه
تیغ را هم تو فرود آورده باشی
تیغت سِحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظیفی از فوارهی نور
و تیمار داریات
کرشمهای میان زخم و مرهم
عشق و زخم
از یک تبارند
اگر خویشاوندیم یا نه
من سراپا همه زخمم
تو سراپا
همه انگشت نوازش باش
#حسین_منزوی
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
َ
•
تنها نگران این بودم که به جستجوی تو در دورترین کوچهی دنیا به خانهات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی.
چه غمبار وقتی نمیدانی گم کردهای یا گم شدهای؟
معین دهاز
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
•
بعضی مردها دوستت دارم هایشان را به زبان نمیآورند؛
نه اینکه بلد نباشند، نه اینکه غرورشان اجازه ندهد؛
آنها ارزش دوستت دارم هایشان را فراتر از گفتن میدانند...
تنها یک یا دوبار این جمله را از آنها میشنوید.
بعد از آن، «دوستت دارم»هایشان را در وقتهایی که برایت میگذارند
در «مواظب خودت باش»هایشان
در «لذتِ نگاه کردنت» پنهان میکنند!
«دوستت دارم» این آدمها واقعیست...
#فربد_فروتن
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
.
خدایا آرام کن دلهای ما را! بتکان گرد و غبار سنگین دلهرهها را از قلبهای شکننده و روح آسیب دیدهمان! زمینِ زندگی را با وجودت سبز کن، تا شادیِ جدیدی از خاکمان جوانه بزند و جشن امید در جهانمان بر پا شود!
خدایا ما را در آغوش خودت بگیر... شبیه کودکی هستیم که به آغوش مادر تشنه است!
#نازیلا_زارع
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
•
درست وسط زندگی نشسته ام؛
صبور، غمگین، امیدوار، خسته
و ادامه دهنده
و ادامه دهنده!
محمد یغمایی
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
.
کاش میشد وقتی کسی را دوست داریم
همزمان باشد واوهم دوستمان داشته باشد،
از عشقش بگوید... از بودن بگوید
روزی هزار بار برایت یاد آوری کند
که چقدر بودنت و خواستنت حسِ خوبی ست..
اما ما گُم شدیم در عشق و خواستن های یک طرفه یمان
ما تَوهم عشق زدیم
کاش وقتی کسی را دوست داریم
اوهم همزمان دوستمان داشته باشد
غیرِ این باشد به دیگری جان میدهد و از دیگریجان میگیرد...!!
#مائده_زمان
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•
میگفت: چرا از آدمها ناراحت بشوم؟ آدمها هرکدام ظرفیتی دارند و مشکلاتی... و من نمیدانم هرکدام، با چه زور و تقلایی روی پاهایشان ایستادهاند. چرا از آدمها ناراحت بشوم؟ وقتی که هیچ انسانی در شرایط عادی دلش نمیخواهد آزار برساند و هر واکنش ناخوشایند و آزاردهندهای، برآمده از استیصال و رنج عمیق انسانهاست، نه از سرِ تصمیم به آزار. چرا از آدمها ناراحت بشوم؟ وقتی که هیچکس انتخاب نکرده در این لحظه و ثانیه مرا زخمی کند و اگر زخمی برداشتهام، برای ایستادن در مکان و زمان اشتباه بوده؛ مثل آدمی که وسط جنگ، وارد شهری شده و بیخبر از همهجا، تیر خورده و آدمهای شهر مقصر نیستند! چرا از آدمها ناراحت بشوم؟ وقتی که هر واکنشی، کنشی داشته و هر رفتاری، زمینهای که آن را ایجاد کرده.
میگفت: چرا از آدمها ناراحت بشوم؟ وقتی خودم هم بارها بیآنکه بخواهم، باعث ناراحتی کسانی بودهام و میدانم گاهی انسان به حدی درحال غرق شدن است که برای نجات خودش به هرکسی و هرچیزی چنگ میزند و به این فکر نمیکند که شاید دیگری را هم غرق کند!
میگفت: چرا از آدمها ناراحت بشوم؟ مگر درختان از زمستان دلگیر میشوند؟
صبر میکنند تا بهار شود.
#نرگس_صرافیان_طوفان
| نیکوَɳιƈσƚineِتـین |
•