میگفت از لحاظ روانشناسی وقتی کسی رو دوست داری پیش اون بچه تر میشی
گاهی خنگ تر میشی چون زبونت توانایی ابراز احساسات قلبت رو نداره ولی همونقدرم روی تمام حرفاش و رفتاراش حساس و زودرنج میشی؛
و چقدر درست میگفت.
ازم پرسید چطوری اینقدر قوی شدی؟!
بهش گفتم: اون آدمی که من بهش خیلی نیاز داشتم، بهم یاد داد که من به هیچکسی نیاز ندارم.
حقیقت این است:
فرودگاهها بوسههای بیشتری، از سالنهای عروسی به خود دیدهاند!
و دیوارِ بیمارستانها، بیشتر از عبادتگاهها دعا شنیدهاند!
هميشه اینگونهایم:
همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که
چیزی در حال از دست رفتن است!
آخر شب ها عجیب ترین کارها رو میکنم و عجیب ترین حرف هارو میزنم؛ بعد صبح که بهش فکر میکنم یجوریم که انگار دارم خاطرات آدم دیگه ای رو مرور میکنم.
Читать полностью…ولی تو بهم قول بده هر وقت که حالت بد بود هر وقت که حالت از همه اون ادمای دورت بهم خورد
هر وقت کسی نبود اشکای خوشگلتو پاک کنه پاشی بیای بغل خودم من قول میدم همیشه با حوصله بشینم پای حرفات و گله هات ازون ادمای بد. بهت قول میدم یه روز دستتو بگیرم و ازینجا ببرمت، میبرمت کنار خودم باشی تا نزارم یه لحظه غم بشینه رو اون قلب سرخ و قشنگت.
چون تو برای من با تموم ادمای دنیا فرق داری، قول میدم جوری بغلت کنم که غمات یادت بره؛ که همه تیکه های شکسته قلبت دوباره بچسبن بهم.
من خیلی منتظرت بودم. اون شبایی که میدونستم پیدات نمیشه هم منتظرت بودم. میگفتم شاید از خواب بپری و بیای سراغ گوشیت و نباشم. جالب اینجا بود که من متنفرم از منتظر بودن؛ اما بازم برای تو اینکارو میکردم.
من همه رو از قلبم بیرون کردم که جاتو توی قلبم باز کنم. نشوندمت اون بالا که دست کسی هم بهت نرسه. من خودمو وقف تو کردم؛ اشتباه کردم. من پشتت بودم، همه جوره حمایتت کردم فقط الان باورم نمیشه که جواب کارامو دارم اینجوری میگیرم. جواب خوبی رو با خوبی نمیدادن؟! رسم زمونه کی عوض شد که من نفهمیدم؟!
وقتی ازتون می پرسه چقد دوسم داری نگید خیلی زیاد یا حرفای تکراری، به جاش بهش بگید:
« انقد دوست دارم که خودمم نمیدونم چقد دوست دارم.
مثلا با خودم فکر می کنم دریا چجوری حساب موج هاشو داره؟
پاییز از کجا می خواد بدونه هربار چنتا برگ از دست میده؟
بارون از کجا می خواد بفهمه چند قطره باریده؟
و من باید چجوری بگم چقدر دوست دارم؟»
خیلی اوقات دیگران به من میگویند که خیلی عوض شده ام، اما در حقیقت زندگی به شیوه ی دیگران را کنار گذاشته ام و آنطور که آن ها توقع دارند رفتار نمیکنم.
Читать полностью…یه روزایی دلم میخواد تنها زندگی کنم.
حوصله نداشته باشم و غذا نخورم؛ خسته باشم و توضیح ندم. کسل باشم ، کلاسامو دوستامو کارامو بپیچونم. هوا خوب باشه، دیر وقت باشه، بزنم بیرون. صدای آهنگ خونه رو برداره و کسی بهم گیر نده. دلم سفر بخواد؛ چمدون جمع کنم، نباشم و به کسی جواب پس ندم.
ولي يه شب بهت زنگ میزنم میگم که چقدر خيلی جاها کم گذاشتی، میگم که شبایی که فکرکردی حالم خوب بوده من با گریه میخوابیدم، میگم حسرت یه عالمه دوست داشتن و گفتن فقط یه دلم برات تنگ شده رو گذاشتي رو دلم، میگم چقدر خودخواه بودنت جونمو میسوزوند میگم، چقدر همه جا به فکرت بودم و تو فکر همه بودی جز من، میگم که چقد بی لیاقت بودی و میگم چقدر با همه اینا من تا آخر رابطمون جنگیدم برامون برعکس تو.
Читать полностью…وقتی بغلم میکنی و منو محکم به خودت فشار میدی همونجاست که من امنیت و عشق رو دوبرابر حس میکنم، تا وقتی که تو بغلتم هیچ چیزی توانایی از بین بردن حال خوب منو نداره چون تو از آرامش بغلت هیچ خبری نداری.
Читать полностью…چه حس خوبیه داشتن تو
تو همون معجزه ای هستی
که تو اوج خستگی وقتی بهت فکر میکنم
نسبت به همه چی دوباره امیدوارم میشم
همون حس خوبی که هر چی میشه میگم فدای سرم
یکیو دارم که حتی فکر کردن بهش برام آرامش بخشه
آرامشمه ، وجودمه
دل و جونم به بودنت گرمه
عشق ترین عشق روی زمین
با تو خوشبخت ترین آدمِ این قافله ام
گم نشو، دور نشو، بی تو جهانم خالیست
بی تو دنیایِ من از درد، به هم می پیچد
بی تو سهم من از این حادثه، بی اقبالیست...