تیکهکتابهای ادبی. ارتباط: @tellocbot
بگو متولد چه ماهی هستی تا بگم شما فردی با چه خصوصیاتی هستی؟
فروردین اردیبهشت خرداد
تیر مرداد شهریور
مهر آبان آذر
دی بهمن اسفند
گاه باید با دنیا و ناملایمات و نا خراشیدگیهای آن سازگار شد و دنیا را دور زد!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
ما این جا فقط برای دنبال کردن خواستههایمان آمدهایم و هر کس تا توان دارد خواستههایش را دنبال میکند.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
سی سالگی به طور حتم دههی تنهاییها بود، لیست رو به نزولی از مردان مجردی که میشناختم توی این دهه بودند، دههی فروکش کردن شور و شوقها و دههی ریخته شدن موها بود.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
به فردی همه جانبهگرا تبدیل شوم. به نظرم چنین ایدهای در زندگی شیوهی بدی هم نیست و زندگی را خیلی بهتر به سمت موفقیت میگرایاند تا اینکه به زندگی تنها از یک دریچهی واحد نگاه کنیم.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
گاه باید با دنیا و ناملایمات و نا خراشیدگیهای آن سازگار شد و دنیا را دور زد!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
هم مجذوب این تنوع و رنگارنگی «زندگی» شده بودم و هم از آن بیزار بودم.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
هر کس میتواند حدس بزند که حداقل یک صفت خوب خودش چیست و آن صفت در من این است: من یکی از اندک مردم درستکاری هستم که تا به حال در عمرم دیدهام.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
ما کشتینشستگان برخلاف جریان آب پارو به سینهی دریا میکوبیم و با این بیدقتیمان است که یک سر به سمت گذشته رانده میشویم!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
گفتم خدا میداند که تو چه کارهایی میکردی، هر کاری کردی را خدا میداند. ممکن است من را گول بزنی، اما خدا را نمیتوانی!
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
لبخندی که این طور بود یا حداقل این طور به نظر میرسید که همهی جهان و مافیها فقط لحظهای بیش نیست، آن وقت با تعصبی شدید برای جلب رضایت و تأیید تو، فقط روی تو تمرکز میکرد. آن خنده تو را به همان اندازه که میخواستی درک میکرد، به تو اعتقاد داشت به همان میزان که میخواستی به خودت اعتقاد داشته باشی، و به تو اطمینان میداد که تأثیری که در او نهادهای، دقیقاً همان است که در اوج درخشش خود انتظار داری که در دیگران بگذاری.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
عشقی در آن جا جاری بود که نه کهنه بود، نه پیچیده در بقچههای ارغوانی معطر قدیمی، بلکه عشقی بود که تر و تازه نفس میکشید.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
هیچ بارقهی آتش یا هیچ طراوت خنکی نمیتواند با آنچه که یک مرد در قلب شبح گونهی خود ذخیره میکند رقابت کند.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
نمیتوانید گذشته را تکرار کنید.» ناباورانه فریاد زد: «نمیشود گذشته را تکرار کرد؟ چرا؟ البته که میشود!» چنان وحشیانه به اطرافش نظر انداخت که انگار گذشته در جایی بین سایههای خانهاش کمین کرده، در چنگ اوست. «من فقط میخواهم همه چیز را عین قبل سر جای خودش بچینم.»
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد
لبخندش از آن دست لبخندهای ناب بود که موجی از آسایش خاطر پایدار در آن هویدا بود که ممکن است چهار، پنج بار بیشتر در طول زندگیات از آن دست لبخندها نبینی.
گتسبی بزرگ – اسکات فیتز جرالد