تیکهکتابهای ادبی. ارتباط: @tellocbot
چیزی در آن کاسِتها بود که باعث شده بود النور حس متفاوتی را تجربه کند؛ انگار چیزی به ریهها و معدهاش فشار میآورد. یک جورهایی هم هیجانانگیز بود، هم اعصابخُردکن. آن آهنگها باعث شده بود احساس کند دنیا چیزیکه خیال میکند، نیست... و این حس خوبی بود، بهترین حس.
النور و پارک – رینبو راول
شرطیه که خودم هم ثبت کردم توی بت فیدو🥇📈
تو هم آماده ریسک کردن برای تجربه های جدید هستی؟!💯
/channel/+dySI_QFj0T0xZGVk
«من از روبهروشدن با آدمای جدید متنفرم.» «چرا؟» «چون اونا هیچوقت از من خوششون نمیآد.»
النور و پارک – رینبو راول
🔝🔝💯💯🔝🔝💯💯
تو هم میتونی به راحتی مثل این شرط فقط یک میلیون تومن روی برد پاریس مقابل استون ویلا ثبت کنی و به سادگی دو میلیون و صد هزار تومن برنده بشی!!!😮🟣🔵
برای ثبت این شرط به یک سایت مطمعن نیاز داری که سریع ترین پرداخت ها رو هم داشته باشه⚡️
کجا بهتر از پلتفرم بین المللی بت فیدو که بدون احراز هویت و مشکلات پرداخت از ایران، به کاربران ایرانی سرویس میده🥇
همین حالا پیش بینیتو ثبت کن✏️
https://najva.click/9T8paP
https://najva.click/9T8paP
🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼
R26
📱کانال تلگرام👏👇
/channel/+dySI_QFj0T0xZGVk
میدونی تو سن 14 تا 25 سالگی اگه بخوای موفق بشی دستت تو جیب خودت باشه محتاج کسی نباشی این کانال بهت یاد میده چجوری از ترید و ارز دیجیتال پول در بیاری کسب در آمد کنی کافیه جوین شی ضرر نمیکنی : /
• @Daramad
خوب من که توی پوست و قالب خودمم... چرا داریم راجعبه من حرف میزنیم؟ داشتیم دربارهی تو حرف میزدیم.» پارک کمی صدایش را پایین آورد و گفت: «من ترجیح میدم دربارهی تو حرف بزنیم.»
النور و پارک – رینبو راول
بهتر از همه، آهنگهایی بود که پارک به او داده بود. آهنگها در ذهناش و یک جورهایی در سینهاش جای گرفته بودند.
النور و پارک – رینبو راول
آدم فکر میکند اگر کسی را محکم نگه دارد، به او نزدیکتر میشود. فکر میکند میتواند او را چنان محکم نگه دارد که وقتی رهایش میکند، همچنان او را حس کند؛ انگار او را روی بدنش حک کرده باشد.
النور و پارک – رینبو راول
پارک گفت: «برات مهم نیست بقیه دربارهت چه فکری میکنن؟» النور گفت: «مسخرهس! برام مهمه بقیه در موردم چی فکر میکنن.» «نمیدونم. تو شبیه خودتی، مهم نیست اطرافت چه اتفاقایی میافته. به قول مادربزرگم: توی قالب و پوست خودت راحتی.»
النور و پارک – رینبو راول
چقدر احتمال داره بخوری به پُست همچین کسی؟ کسیکه واسه همیشه عاشقش باشی، کسیکه واسه همیشه عاشقت باشه؟ و اگه این آدم وجود داشته باشه ولی فرسنگها ازت دور باشه، اونوقت چی کار میکنی؟"
النور و پارک – رینبو راول
آرامشبخشتر از چیزی بود که النور تصورش را میکرد؛ آنقدر که دلش میخواست برای پارک بچه بیاورد و هر دو کُلیهاش را به او اهدا کند.
النور و پارک – رینبو راول
دلش برای پارک پر کشید؛ انگار توی این دنیا چیز بهتری نداشت که برایش پر بکشد. واقعاً هم نداشت.
النور و پارک – رینبو راول
نگهداشتنِ دست النور، مثل نگهداشتنِ یک پروانه بود، یا شبیه ضربان قلب. مثل نگهداشتن یک چیزِ کامل، یک چیزِ زنده. بهمحض اینکه النور را لمس کرده بود، با خودش فکر کرده بود که چطور تا حالا بدون انجام این کار دوام آورده است.
النور و پارک – رینبو راول
النور هنوز میتوانست پارک را حس کند که دستش را گرفته بود. هنوز میتوانست انگشت شست پارک را حس کند که کف دستش تکان میخورد. النور بیحرکت نشست، چون گزینهی دیگری نداشت. سعی کرد به خاطر بیاورد که چه نوع جانورانی قبل از خوردنِ شکارشان، آنرا فلج میکنند.
النور و پارک – رینبو راول
تو شبیه کسی هستی که درنهایت برندهس. تو خیلی زیبا و خوبی. چشمای سحرآمیزی داری و احساسی تو من ایجاد میکنی که باعث میشه حس کنم آدمخوارم.
النور و پارک – رینبو راول
تو شبیه خودتی، مهم نیست اطرافت چه اتفاقایی میافته. به قول مادربزرگم: توی قالب و پوست خودت راحتی.
النور و پارک – رینبو راول
پشت سرش بود، تا لحظهای که سرش را برمیگرداند. کنارش دراز کشیده بود، تا لحظهای که از خواب بیدار میشد. باعث میشد دیگران خستهکنندهتر و بیروحتر به نظر برسند، و هیچکس به اندازهی کافی خوب نباشد. النور همهچیز را خراب میکرد. النور رفته بود. و او از برگرداندناش دست برداشته بود.
النور و پارک – رینبو راول